آثار و برکات روزه
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه خداوند متعال به مقتضاى ربوبیت خود، براى تربیت بشر و رساندن او به کمال شایسته خویش یک سلسله عبادات و وظایف اخلاقى معین فرموده است تا آدمى در سایه عمل به آن عبادات و به کار بستن وظایف به کمالى که براى آن آفریده شده است.، برسد و بهره خود را از نعمات خداوندى به دست آورد؛ زیرا تا هنگامى که بشر گرفتار رذایل اخلاقى است و کردارهای زشت و ناروا گریبانگیر اوست، نیروهاى معنوى و قواى روحانى او همچنان در مرحله استعداد باقى مانده و پا به عرصه فعلیت نخواهد گذاشت و تا چنین نشود و استعدادها ظهور نکند، به دلیل عدم سنخیت با عالم معنا درک آن لذایذ و نعمتها برای او امکانپذیر نخواهد بود. ماه مبارک رمضان، فرصت مغتنمى فرا راه انسان قرار مىدهد تا مجموعهای از عبادات را به عنوان تکلیف انسانى بجا آورده و در پرتو صفای باطن، نورانیت زمین را نیز فزونى بخشد. خاکیان در این ایام و لیالى متبرکه که فاصله زمین به حداقل مىرسد، آن چنان بال و پر مىگیرند که برتر از ملائک، حضور گرم ذات اقدس پروردگار را نیز حس مىکنند. همه این دستاوردها را باید مدیون «روزه» و «امساک» دانست که مهمترین عبادات ماه رمضان است. روزه، ابعاد گوناگونى دارد و آثار فراوانى از نظر مادى و معنوى در وجود انسان مىگذارد. ازاینرو، در این نوشتار مختصر برآنیم تا گوشههایى از آثار و برکات عظیم این فریضه الهى را بیان نماییم.
مفهوم روزه واژه «صوم»، یعنى روزه در لغت به معناى خوددارى از عمل است براى مثال، صوم از خوردن و نوشیدن و... به همین سبب واژه «صمت» یا سکوت نیز صوم مىگویند؛ زیرا آن هم خوددارى از سخن گفتن است و نیز گفتهاند هر چیزى که از حرکت باز ماند، آن را صوم مىگویند و «صامت الریح» به معناى بازماندن باد از حرکت است. بنابراین، اهل صوم در لغت به معناى امساک، پرهیز و خوددارى است.(1) البته چه بسا در معناى آن این قید را اضافه کرده باشند که به معنای خوددارى از کارهاى مخصوصى است که دل آدمى مشتاق آن باشد و اشتهاى آن را داشته باشد.(2) اما صوم (روزه) در فرهنگ و شریعت دینى عبارت از خوددارى و پرهیز از چیزهایى خاص در زمان معین است. روزه در قرآن در قرآنکریم و روایات تعبیرات متعدد از روزه شده، گاهى به عنوان «صبر» به آن سفارش شده است؛ چنان که مىفرماید: «یا ایها الذین آمنوا، استعینوا بالصبر و الصلوه...؛(3) اى کسانى که ایمان آوردهاید! از صبر (روزه) و نماز استمداد نمایید. و زمانى به «سیاحت» چنان که در حالات متقین مىفرماید: «سیاحت کنندگان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان.»(4) و اغلب از آن به «صوم» و «صیام» تعبیر شده، چنان که درباره اصل مشروعیت روزه مىفرماید: «یا ایها الذین آمنوا، کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلکم تتقون»(5) اى کسانى که ایمان آوردهاید روزه بر شما واجب شده همان طور که بر اقوام قبل از شما واجب شده بود، شاید با تقوا شوید. در این آیه شریفه خداوند مهربان چون بندهاش را به روزهدارى که همراه با مشقتهاست تکلیف نمود، در چند مورد نسبت به بنده روزهدار تلطف مىنماید: 1- بنده خویش را به شرف و مدحت «یا ایها الذین آمنوا» ندا کرد، یعنى به ایمان و گرویدن به خویش؛ اینگونه خطاب «اى کسانى که ایمان آوردهاید» به منظور توجه دادن مردم به صفت ایمانشان است، و گرنه مىفرمود:
«اى مردم»، ولى خواست بفهماند با توجه به این که داراى ایمانید باید هر حکمى را که از ناحیه پروردگارتان مىآید بپذیرید، هر چند که بر خلاف مشتهیات، و ناسازگار با عادات شما باشد. 2- «کُتِبَ» را به لفظ مجهول ذکر کرد، گر چه او نوشت و واجب نمود، اما چون روزه با رنج و مشقت همراه است به خود نسبت نداد، ولى آنجا که رحمت است به خود حواله مىدهد، مانند، «قل الله کتب على نفسه الرحمه»(6) بگو از آن خدا است نوشت بر خویشتن رحمت را، آنچه شاق بود به خود حواله نکرد، ولى آنچه که بنده از آن متأذى است و نقص و معصیت است به خدا نسبت مىدهد، شرمت باد اى انسان که آنچه بد آیند توست و عاملش تو هستى با این وجود آن را به خدا نسبت مىدهى، نظیر این که گفته شود: خدایا! تو فقیرم کردى، تو بیمارم نمودى و.... 3- فرمود: «کما کتب على الذین من قبلکم» یعنى این روزه فقط بر شما مسلمانان (امت پیامبر اسلام) نهاده نشده، بلکه بر پیشینیان: امتهاى گذشته و قبل از ظهور اسلام، امتهاى انبیاء قبل، چون امت موسى و عیسى و غیر ایشان نیز واجب بوده است. 4- «لعلکم تتقون» که فایده آن به تو برمىگردد و شما را به زینت تقوا مفتخر مىسازد. تاریخچه روزه آنچه در تاریخ آمده نشان دهنده این است که روزه فقط بر امت اسلام واجب نشده است، بلکه قبل از اسلام نیز بر امم گذشته واجب بوده است، ولى تفاوت آن در نحوه انجام و زمان آن بوده است. در تفسیر «فخر رازى» درباره چگونگى روزه گرفتن در گذشته چنین آمده است: «خداوند ماه رمضان را بر یهود فرض کرد، ولى یهود روزه این ماه را ترک کردند و به گرفتن یک روز اکتفا نمودند و شاید آن همان روز غرق شدن فرعون بوده است.»(7) درباره کیفیت روزه نصارا آمده است: اول ماه رمضان را روزه مىگرفتند و چون با فصل گرما مواجه شدند آن فصل روزه را تغییر دادند و به ماههاى شمسى انتقال دادند، که ثابت باشد و با تابستان مواجه نگردد. برای این تغییر، ده روز به آن افزودند. و آنگاه، سلطانى آمد و براى مشکلى، هفت روز روزه نذر نمود و مردم نصارا آن هفت روز را به روزه مربوطه اضافه نمودند و پادشاه دیگرى سه روز به آن افزود که در مجموع روزه نصارا پنجاه روز شد.(8) به حضرت یعقوب نیز چنین وحى شد: «خداوند تو را خاضع و روزهگیر کرد، طعامى از بهشت به تو داد که نه تو آن را مىدانستى و نه پدرانت، تا تو را بیاموزد که انسان تنها به نان زنده نیست، بلکه به هر کلمهاى که از طرف خداوند صادر شود، انسان زنده مىشود.»(9) آثار و برکات روزه 1- اثر تربیتى، روانى مهمترین اثر روزه بعد تربیتى و روانى آن است. روزه روح آدمى را تلطیف و اراده انسان را «قوى» و غرائز او را «تعدیل» مىکند. از مرتاضان و مهذبان نفوس، که از راههاى مخصوص به خود به تطهیر روح مىپردازند، گرفته که معتقدند: آنچه نفس را ناخوش آید، باید بدان پرداخت و روزه چنین است تا صوفیان، که چله نشینند و از اصولشان امساک است، و عارفان که مىگویند: اندرون از طعام خالىدار تا در او نور معرفت بینى(10) همگى نقش محورى روزه در خودسازى و تهذیب نفس را باور دارند؛ زیرا روزه، تمرین مقاومت و آمادگى روحى در خودسازى است. براى این که اخلاق و تهذیب نفس بر دو پایه استوار است: الف) تخلیه؛ یعنى پاکسازى و تصفیه روح از عادات ناپسند و آلودگىهاى مادى که مقدمه آن شناخت صفات پسندیده و ناپسند است. ب) تحلیه؛ یعنى آراستن نفس به صفات پسندیده و مطلوب انسانى، مانند تقوا که از حکمتهاى روزه است «لعلکم تتقون».(11) روزه کلاس کسب تقوا است، تمرینى براى متقى شدن است. افرادى که سالیانه، یک دوره یک ماههاى براى شرکت در این پیکار درونى را مىگذرانند، از آمادگى رزمى و دفاعى بیشترى برخوردارند. براى این که پیامبر اکرم(ص) شکم پرستى و شهوت جنسى را از جمله سه امرى برشمرد که پس از خویش، براى امتش نسبت به آنها بیمناک بود.(12) و نیز از کلام گوهر بار آن حضرت است که فرمود: «اولین چیزهایى که موجب گرفتارى انسان در آتش جهنم است، دهان (ابزار گناهان فراوان)، و فرج (ابزار شهوت جنسى) است».(13) در ماه مبارک رمضان، از جمله امورى که روزهدار باید از آنان پرهیز کند، خوردن و آشامیدن و مسائل جنسى است. او باید در حال روزه با وجود گرسنگى و تشنگى از غذا و آب، از بعضى لذات چشم بپوشد و عملاً ثابت کند که همچون حیوان در بند اصطبل و علف نیست. او مىتواند زمام امور نفس سرکش را به دست گیرد و با تمرینهاى پیگیر و خستگىناپذیر از رقبههاى دشوار شکم و شهوت پرستى بگذرد و بر هوسها و شهوات خود مسلط گردد.
در حقیقت بزرگترین فلسفه روزه همین اثر تربیتى و معنوى آن است. انسانى که انواع غذاها و نوشابهها در اختیار دارد و هر لحظه تشنه و گرسنه شد به سراغ آن مىرود، همانند درختانى است که در پناه دیوارهاى باغ بر لب نهرها مىرویند، این درختان نازپرورده، بسیار کم مقاومت و کم دوامند. اگر چند روزى آب از پاى آنها قطع شود، پژمرده مىشوند و مىخشکند؛ اما درختانى که در لابلاى صخرهها در دل کوههاى بیابانها مىرویند و نوازشگر شاخههایشان در همان اوان رشد و نمو، طوفانهاى سخت و آفتاب سوزان و سرماى زمستان است و با انواع محرومیتها دست به گریبانند، بسیار محکم و پر استقامت و سختکوش و سختجانند. روزه نیز آدمى را از عالم حیوانات ترقى داده و به جهان فرشتگان صعود مىدهد. اگر پیامبر اسلام (ص) مىفرمایند: «الصوم جنة من النار؛ روزه سپرى است در برابر آتش دوزخ»(14)اشاره به این موضوع است. و نیز امام على (ع) مىفرماید: «و صوم شهر رمضان فإنه جنة من العقاب»(15) و روزه ماه رمضان سپر است از عقاب الهى. یعنى روزه موجب غفران و آمرزش گناهان و معاصى انسان است، که به وسیله روزه نجات از آتش جهنم و عقوبت پروردگار حاصل مىشود. در روایت آمده که امام على (ع) از پیامبر اکرم (ص) پرسیدند: چه کنیم که شیطان از ما دور شود؟ حضرت فرمود:
«الصوم یسود وجهه و الصدقة تکسر ظهره و الحب فى الله و المواظبة على العمل الصالح یقطع دابره و الاستغفار یقطع وتینه»(16)روزه روى شیطان را سیاه مىکند و و انفاق در راه خدا پشت وى را مىشکند و دوست داشتن به خاطر خدا و مواظبت بر عمل نیک، دنباله او را قطع مىکند و استغفار رگ قلبش را مىبرد. روان و جان آدمى تنها گذرگاه رحمان نیست، بلکه گامهاى دهشتبار شیطان نیز گاه در آن طنین مىکند. قلب هر چند «حرم» خداست، ولى گاه صداى نامحرم در حریم آن شنیده مىشود و قاهقاه شیطان گستره آن را پر مىکند. چه کنیم تا گناه به قلبمان راه پیدا نکند؟ چه کنیم تا رشتههاى مرئى و نامرئى که دست سیاه شیطان بر گردن دلمان مىافکند، ما را به سراشیبى جهنم نکشاند؟ چه کنیم که «خودمان» باشیم و شفاف و روشن زندگى کنیم و خدا که آرامگاه همه پروازگران عرصه معرفت و محبت است، آشنای جانمان باشد و یاد او هم سایه لحظهها و فرصتهایمان؛ هزاران راه پیشپاى نهادهاند تا بیراهه و گژراهه ما را نرباید، هزاران نردبان به شوق زیارت قدمهاى ما آغوش گشودهاند تا ما اسارت خاک و زمین را نپسندیم و سمت آبى آسمان را گم نکنیم. آرى به فرموده رسول رهبر (ص)، روزه بزرگترین مانع وسوسههاى شیطان و نردبان صعود و تقرب به پیشگاه خداى متعال است. روزه، تمرین فشرده و سازنده براى نیکو شدن است. تمرین «گناهزدایى» و «خدا آشنایى» است. فرصت فاصله گرفتن از پرتگاهها و آفات و رهایى از افتادن در مرداب هوس خواهى، نفس پرستى و شکم بارگى است. یازده ماه خزان زدگى و انجماد زمستانى روان و جان، به یک ماه «بهارانه» زیستن در هم شکسته و رمضان نور افشانى مىکند. 2- اثر اجتماعى اخلاقى نظام طبقاتى و فاصلههاى ژرف میان تهدستان و توانمندان، یکى از عوامل تنشزا و نارضایتى در نظام و اجتماعى است که به هر میزان فاصله اختلاف طبقاتى، عمیقتر گردد، ناهنجاریهاى اجتماعى و مفاسد اخلاقى افزونتر مىگردند و پیوسته آتش کینه و انتقام گروه تهیدست به واسطههاى فشارهاى اقتصادى و محرومیتهاى اجتماعى نسبت به توانگران شعلهورتر مىشود تا آنگاه که به مرحله انفجار و ناآرامیهاى اجتماعى، مىانجامد. شریعت حیاتبخش اسلام با تکیه بر اصل «عدالت اجتماعى»، نهایت تلاش و کوشش را در تنظیم روابط جامعه به کار برده و از آنجا که طبیعت بشر به واسطه استعدادها و توانمندیهاى فردى مختلف است، ساعى بوده تا با جعل احکام و دستورهاى گوناگون، آن اختلاف طبیعى را نیز به حد اقل برساند. از جمله این احکام، «روزه» است که اولاً به سبب آن، میان تمام افراد جامعه برابرى و مساوات ایجاد مىکند و ثانیاً: شرایطى را پدید مىآورد که تا ثروتمندان با درک موقعیت محرومان، فشارهاى اقتصادى و رنجهاى اجتماعى آنان را کاهش دهند و ثالثاً: با این اقدام، جامعه را از پریشانى و نارضایتى، پیراسته مىسازد و روحیه برادرى و همگرایى را در میان آنان به وجود مىآورد. ازاینرو، هنگامى که «هشام بن حکم» از امام صادق (ع) فلسفه روزه مىپرسد، حضرت مىفرماید:
«انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و الفقیر و ذلک ان الغنى لم یکن لیجد مسّ الجوع و فیرحم الفقیر لان الغنى کلّما اراد شیئاً قدر علیه، فأراد الله تعالى ان یسوّی بین خلقه و ان یذیق الغنى مسّ الجوع و الالم لیرقّ على الضعیف و یرحم الجائع»(17)به راستى خداوند روزه را واجب کرد، تا به وسیله آن بین تهیدستان و ثروتمندان برابرى ایجاد کنند و این براى آن است که ثروتمندان که هرگز درد گرسنگى و فقر را احساس نکردهاند، به فقیران رحم آورند، زیرا اغنیا، هرگاه (خوردنى و آشامیدنى) را اراده نمودهاند (و هوس هر نوع مأکولات و مشروبات کردند) برایشان میسر است، پس خداوند متعال «روزه را واجب نمود» که تا بین بندگانش از فقیر و غنى، مساوات و برابرى به وجود آورد، و این که سرمایهداران مسلمان گرسنگى و درد فقیران را لمس نمایند تا بر آنان شفقت ورزند و ترحم کنند. یکى از آثار و برکات اخلاقى و معنوى روزه این است که انسان با گرسنگى و تشنگى، به یاد گرسنگى و عطش روز قیامت مىافتد و تصمیم مىگیرد براى آن روز واپسین توشهاى آماده سازد. بنابر آنچه که از آموزههاى اصیل اسلامى فهمیده مىشود، روزقیامت گرماى طاقتفرسایى دارد. چنان که امام على (ع) مىفرماید: «قدالجمهم العرق؛ عرق مانند لجام، اطراف دهان انسانها را گرفته است.»(18)این نوع تشبیه براى گرماى قیامت، نشانه شدت و سختى آن است. در روایتى دیگر از امام باقر (ع) درباره آیه شریفه «والیوم تجزون عذاب الهون» پرسیدند، حضرت فرمود: مراد از «عذاب الهون» تشنگى روز قیامت است.(19) پیامبر اکرم (ص) در «خطبه شعبانیه» مىفرماید: «واذکروا بجوعکم و عطشکم فیه جوع یوم القیامة و عطشه»(20)با گرسنگى و تشنگى خویش در روزه رمضان به یاد گرسنگى و تشنگى روز قیامت باشید. و نیز در روایتى دیگر درباره خصلتهایى که خداوند به روزهدار عطا مىکند، چنین مىفرماید: «أوالخامسة امان من الجوع و العطش یوم القیامة»(21)یکى از خصلتهاى روزهدار این است که از تشنگى و گرسنگى قیامت در امان مىباشد. در روایتى از امام على (ع) نقل شده که یکى از فلسفههاى اخلاقى روزه آزمایش اخلاص انسانهاست. چنان که فرمود: «والصیام ابتلاء لاخلاص الخلق»(22)خداوند روزه را براى آزمایش اخلاص مردم واجب فرموده است. معناى این کلام گوهربار حضرت این است که کسى که روزه مىگیرد و تمامى روز را با وجود این که به انواع خوردنیها و آشامیدنیها دسترسى دارد، در عین حال امساک مىکند، جز اخلاص به پیشگاه حق تعالى مفهومى دیگر ندارد و کسى که به پیشگاه خداوند متعال اخلاص ورزد، تمامى اوصافى که براى شخص صائم وجود دارد، شامل حالش مىشود. 3- اثر بهداشتى و درمانى روزه روزه، افزون بر فوائد تربیتى و اجتماعى و ...، فوائد بهداشتى نیز دارد. روزه تمام دستگاههاى بدن را از خستگى مدام رها مىسازد، عمر را طولانى مىکند، به جسم نشاط تازه اى مىبخشد و آدمى را از کسالت و سستى درمىآورد، از بیمارى و دردها آزاد مىسازد و چاقى زیاد را از بین مىبرد. روزه، براى تعویض و تجدید چربیهاى ذخیره شده بدن و کاهش ذخایر چربى گلیکوژنى اعضاى مختلف بدن، روش منحصر به فردى است. گویا این که ارزش جنبههاى معنوى و وظیفه روزه از نظر روانشناسى و بهداشت جسمى بیشتر است.(23) روزهدارى که امروزه آن در پزشکى به نام «رژیم»، در موارد مختلفى از بیماریها تجویز مىکنند، سبب مىشود که ذخایر مخصوص گلیکوژن یا چربى بدن از نقاط مختلف برداشته شوند و به مصرف احتراق داخلى یا انرژى خارجى و سوخت و ساز آن برسند و مسلم است که بدن در حال روزه ابتدا چربیهاى زیر جلدى را به مصرف رسانده و به تدریج نوبت به چربیهاى احشا مىرسد، ولى در هیچ صورتى، روزهدارى، صدمهاى به نسوج عضلانى و استخوانى بدن وارد نمىسازد، مگر این که انسان مدتها گرسنه بماند و تمام ذخایر بدن از بین بروند، آنگاه نسوج عضلانى مورد استفاده خود بدن واقع مىشوند.(24) دکتر «الکسیس کارل» در کتاب «انسان، موجود ناشناخته» مىنویسد: «با روزهدارى، قند خون در کبد مىریزد و چربیهایى که در زیر پوست ذخیره شدهاند و پروتئینهاى عضلات و غدد و سلولهاى کبدى آزاد مىشوند و به مصرف تغذیه مىرسند.» وى مىگوید: «لزوم روزهدارى در تمام ادیان تأکید شده است. در روزه، ابتدا گرسنگى و گاهى نوعى تحریک عصبى و بعد ضعفى احساس مىشود، ولى در عین حال، کیفیات پوشیدهاى که اهمیت زیادی دارند، به فعالیت مىافتند و بالأخره تمام اعضا، مواد خاص خود را براى نگهدارى و تعادل محیط داخلى و قلب، قربانى مىکنند و به این ترتیب روزه تمام بافتهاى بدنى را مىشوید (خانه تکانى مىکند) و آنها را تازه مىکند.»(25) دکتر «ژان فروموزان» روش معالجه با روزه را، شست و شوى اعضاى بدن تعبیر مىکند، که در آغاز روزهدارى، زبان باردار است، عرق بدن زیاد است، دهان بدبو است و گاه آب از بینى راه مىافتد، که همه اینها علامت شروع شست و شوى کامل بدن است. پس از سه چهارم روز بو برطرف مىشود، اسیداوریک ادرار کاهش مىیابد و شخص احساس سبکى و خوشى خارق العادهاى مىکند. در این حال اعضا هم استراحتى کافى دارند. دکتر «تومانیاس» درباره فوائد بهداشتى روزهدارى مىنویسد:
«فائده بزرگ کم خوردن و پرهیز نمودن از غذاها در مدت کوتاه، آن است که چون معده در طول مدت یازده ماه مرتب پر از غذا بوده، در مدت یک ماه روزهدارى مواد غذایى خود را دفع مىکند و همینطور کبد که براى هضم غذا مجبور است دائماً صفراى خود را مصرف کند، در مدت سى روز ترشحات صفراوى را صرف حلکردن باقىمانده غذاى جمع شده خواهد کرد. دستگاه هاضمه در نتیجه کم خوردن غذا، اندکى فراغت حاصل نموده و رفع خستگى مىنماید. روزه، یعنى کم خوردن و کم آشامیدن در مدت معینى از سال و این بهترین راه معالجه و حفظ تندرستى است، که طب قدیم و جدید را از این جهت متوجه خود ساخته است. به ویژه امراضى که بر دستگاه هاضمه، به خصوص کلیه و کبد عارض مىشود و به توسط دارو نمىتوان آنها را درمان کرد، روزه به خوبى معالجه مىنماید. چنانچه بهترین دارو براى برطرف ساختن سوء هاضمه نیز روزه گرفتن است. بیماری مخصوص کبد نیز که موجب یرقان مىگردد، بهترین طریق درمانش همانا روزه گرفتن است؛ زیرا ایجاد این امراض اغلب اوقات به واسطه خستگى کبد است که در هنگام زیادى عمل و فعالیت، نمىتواند صفرا را از خود بگیرد.»(26) دکتر «گوئلپا» فرانسوى مىگوید: «چهار پنجم بیماریها از تخمیر غذا در رودهها ناشى مىشود که همه با روزه اصلاح مىگردد.»(27) دکتر «آلکسى سوفورین» مىنویسد: «جسم به هنگام روزه به جاى غذا از مواد باقىمانده در بدن استفاده کرده و آنها را مصرف مىکند و بدین وسیله مواد کثیف و عفونىاى که در جسم است و ریشه و خمیره بیماریها از آنهاست، از بین مىرود. روزه سبب بهبودى همه بیماریها است. بنابراین، شایسته است که جسم خود را به وسیله روزه، نظیف و پاکیزه کنید.»(28) بیماریهایى را که این دانشمندان توانستهاند به وسیله روزه معالجه نمایند به قرار ذیل است: «نوراستنى، التهاب معده، التهاب حنجره، سفلیس، سل، درد چشم، زکام مزمن، درد سینه، نفخ و ورم ریهها، بیماریهاى عصبى، لرزش اندام، استسقاء، فلج، کمخونى، اضطراب روحى، ضعف عمومى بدن، بیمارى کبد ، مالاریا و بالأخره تضعیف غدههاى سرطانى و ترک اعتیاد.» دکتر «کاریو» آمریکایى مىنویسد: «هر شخص بیمار باید در سال مدتى از غذا پرهیز کند؛ زیرا مادامى غذا به تن مىرسد، میکروبها در حال رشدند، ولى هنگامى که از غذا پرهیز شود، میکروبها روبه ضعف مىروند.» وى همچنین مىافزاید: «روزهاى که اسلام واجب کرده است، بزرگترین ضامن سلامتى تن است.» از مطالب یادشده درباره فایده بهداشتى درمانى روزه در مىیابیم که امروزه در علم پزشکى به اثبات رسیده که عامل بسیارى از بیمارىها زیاده روى در خوردن و آشامیدن و عدم رعایت بهداشت تغذیه است. پیام آور بزرگ اسلام، پیامبر اکرم (ص) قرنها پیش، این مطلب را در کلامى ژرف چنین فرمود: «المعدة بیت کل داء و الحمیة رأس کل دواء»(29)معده، خانه تمام دردهاست و پرهیز و امساک بالاترین داروهاست. 4- اثر عرفانى الهى در حدیث قدسى (یعنى احادیثى که سلسله سندش منتهى به خود خداى تعالى مىشود) آمده: که خداى تعالى فرمود: «کل عمل آدم هو له غیر الصیام، هو لى و انا أُجزى به»؛ از میان اعمال و عبادات فرزندان آدم، فقط «روزه» براى من است و من پاداش روزهام. این روایت را شیعه و سنى البته با مختصر اختلافى نقل کردهاند و وجه این که روزه براى خداى متعال است، این است که تنها عبادتى است که از امور عدمى تشکیل مىشود، به خلاف عبادات دیگر، از قبیل نماز، و حج و امثال آن، که از امور وجودى ترکیب مىیابد، و یا حد اقل امور وجودى هم در آنها دخالت دارند، و روشن است که فعل وجودى نمىتواند محض و خالص در اظهار عبودیت عبد و ربوبیت خداى متعال باشد؛ زیرا خالى از نقایص مادى و آفت محدودیت و اثبات انانیت نیست، و ممکن است در انجام آن قصد غیر خدا (ریا) نیز به میان آید، و سهمى از آن را براى غیر خدا انجام دهد، چنان که در موارد ریا و سمعه و سجده براى غیر خدا این آفات مشاهده مىشود، به خلاف عملى که همه آن نفى است، یعنى روزه که عبارت است از نخوردن، ننوشیدن، و ترک بسیارى از مشتهیات دیگر که صاحبش خود را بالاتر از اسارت در برابر مادیات مىبیند، و با خویشتندارى خود را از لوث شهوات نفس پاک نگه مىدارد، و این امور عدمى چیزى نیست که غیر خدا هم سهمى از آن داشته باشد؛ زیرا امرى است تنها میان بنده و پروردگارش (پنهان از چشم دیگران است) و طبعاً کسى جز خدا از آن با خبر نمىشود. و این که فرمود: «و انا اجزى به» اگر واژه «اَجزى به» را به صیغه معلوم بخوانیم، یعنى من جزاى آن را مىدهم، آن وقت دلالت مىکند بر این که در دادن اجر به بنده، کسى میان او و خدا فاصله و واسطه نمىشود، همان طور که بنده هم در بندگى و عبادت خدا به وسیله روزه کسى را دخیل قرار نداد، و نگذاشت کسى از روزهداریش با خبر شود، چنان که در باره صدقه آمده است: صدقه را تنها خدا مىگیرد، و بین صدقه دهنده و خدا کسى واسطه نیست، و در قرآنکریم نیز آمده: «و یاخذ الصدقات»(30)و فقط خداوند مىگیرد صدقات را. چنان که در روایتى تصریح شده که همه اعمال آدمى را فرشتگان تحویل مىگیرند، جز «صدقه» که به طور مستقیم به دست خدا مىرسد!(31) و اما اگر «اُجزى به» را به صیغه مجهول بخوانیم، معنایش این مىشود: خود من (خدا) جزاى روزه قرار مىگیرم. علامه طباطبائى (ره) درباره این حدیث مىنویسد: در این صورت کنایه از نزدیکى روزهدار به خداى تعالى است.(32)بر سالکان حق اهل تحقیق پوشیده نیست که این حدیث شریف داراى معناى بلندى است که سزاوار بود دانشمند بزرگوارى چون علامه طباطبائى درباره آن سخن مىگفت. ولى به هر حال درک معناى این حدیث بسیار مشکل است؛ زیرا تساوى میان کالا و بهاى آن از بدیهیات عقلایى است و درباره پاداش اعمال بندگان، هر چه خداوند عطا فرماید، تفضل است و کسى از او حق مطالبه ندارد. ازاینرو، معقول است حق تعالى، عدل جان انسان را، فردوس برین، قرار دهد، آنگونه که فرموده است: «خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را خریدارى مىکند که (در برابرش) بهشت براى آنان باشد....»(33)یا درباره روزهداران آمده است، که باب مخصوصى در بهشت دارند، «ان للجنه باباً یدعى الریان لا یدخل منه الاّ الصائمون.»(34) به هر حال معناى این که خداوند متعال پاداش روزهدار است، «من پاداش روزهام» بدین معناست که خداوند مىفرماید:
من خود را به روزهدار مىدهم؛ خودم را به او مىدهم، یعنى او را خدایى مىکنم و این، همان است که در روایت آمده است که اخلاقتان را خدایى کنید. (تخلقوا باخلاق الله) یعنى انسان «خداگونه» شود. چنان که در حدیث قدسى آمده است: «... وقتى که بندهام در اثر عبادت و کارهاى شایسته به من نزدیک شود، او را دوست خواهم داشت و در نتیجه آن، من که به توسط من مىبیند و زبان و دست او هستم، به طورى که او به توسط من مىگوید و مىگیرد.»(35) شایان ذکر است که روزهاى این پاداش را دارد که تمام اعضا و بدن و قلب آدمى صائم (روزهدار) باشد. در این صورت شخص به گونهاى از مادیات فاصله مىگیرد و با عالم عقل که نزدیکترین موجود به خداست نزدیک مىشود، تا جایى که فانى در اراده خدا مىگردد و به مبدأ مطلق اتصال مىیابد و به مقام صائمین واقعى (خواص الخواص) مىرسد.
پىنوشتها:
1.ترجمه تفسیر مجمع البیان،ج2، ص199. 2.تفسیرالمیزان، ج3، ص8. 3.سوره بقره، آیه 43. 4.سوره توبه،آیه 112. 5.سوره بقره،آیه 183. 6.سوره انعام،آیه 12. 7.روزه، بهترین درمان بیماریهاى روح و جسم، ص149. 8.تفسیر فخررازى، ج15،ص68. 9.روزه، بهترین درمان بیماریهاى روح و جسم، ص150. 10.سعدى. 11.سوره بقره،آیه183. 12.ر.ک: جامع السعادات، ح2،ص4. 13.ر.ک: خصال، ص78،ح126. 14.فروع کافى، ج 4،ص162. 15.نهج البلاغه صبحى صالح، ص163. 16.بحارالانوار، ج196ص255. 17.وسائل الشیعه، ج7،ص3،ح1؛من لایحضره الفقیه،ج2 ص73،ح1766. 18.نهج البلاغه، خطبه110. 19.بحارالانوار، ج7،ص186. 20.همان، ج96،ص356. 21.همان، ص299. 22.نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت244. 23.ر.ک: احمد صبور اردوبادى، اهمیت روزه از نظر علم روز، ص29. 24.ر.ک: همان، ص53. 25.روزه، ضیافت نور، ص56. 26.همان. 27.همان. 28.همان. 29.بحارالانوار، ج62،ص290. 30.سورهتوبه،آیه105. 31.تفسیر عیاشى، طبق نقل تفسیر برهان، ذیل آیه مورد بحث. 32.ر.ک: تفسیرالمیزان، ج2،ص25. 33.سوره توبه،آیه 111. 34.بحارالانوار، ج93،ص252. 35.اصول کافى، ج2،ص352.