چکیده

اهداف: هدف اصلی پژوهش، تبیین ارتباط مستقیم و غیرمستقیم بین محیط انسان ساخت، افسردگی و تعاملات اجتماعی در قالب مدل مفهومی و ارائه و اولویت بندی مؤلفه های تأثیرگذار در این رابطه می باشد. روش ها: این پژوهش جزء پژوهش های توصیفی-تحلیلی می باشد و از راهبردهای کیفی و کمی برای دستیابی به هدف پژوهش استفاده شده است. پژوهش دارای 3 بخش اصلی است: در بخش اول، به روش اسنادی، با جست وجو در منابع و تحلیل آنها، تأثیر مستقیم و غیرمستقیم محیط انسان ساخت بر افسردگی و مؤلفه های تأثیرگذار محیط تبیین گردیده است. در بخش دوم به منظور تعیین ضریب اهمیت مؤلفه ها، از پرسشنامه متخصصان و روش آنتروپی شانون استفاده شده است. در این راستا در پرسشنامه ای از افراد متخصص خواسته شد تا ضریب اهمیت هر یک از مؤلفه های تأثیرگذار محیط بر افسردگی را مشخص نمایند. سپس بر اساس داده های به دست آمده بر اساس نظر متخصصان، وزن مؤلفه ها و رتبه آن ها به دست آمده است. درنهایت در بخش سوم مدل مفهومی پژوهش ارائه شده است. یافته ها: نتایج حاصل از روش آنتروپی شانون نشان می دهد که از میان مؤلفه های تأثیرگذار محیط، فضاهای سبز و پارک ها در محلات مسکونی بیشترین وزن (ضریب اهمیت) را داشته و در رتبه نخست تأثیر بر افسردگی ساکنان محلات شهری قرار می گیرد و پس از آن فضاهای همگانی، آلودگی صوتی، امنیت محیطی، کیفیت محیط داخلی، آلودگی هوا و شبکه پیاده حائز اهمیت می باشند. بر اساس مدل مفهومی پژوهش، عوامل تأثیرگذار بر افسردگی شامل سه مقیاس خرد (فردی)، مقیاس میانی (جامعه محلی) و مقیاس کلان (بنیادین) می باشند که مؤلفه های محیط در مقیاس میانی در تعامل با دیگر عوامل مقیاس خرد و کلان، به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر افسردگی ساکنان تأثیرگذارند. نتیجه گیری: با توجه به رتبه بندی مؤلفه های تأثیرگذار محیط و ضریب اهمیت بالای فضاهای سبز و همگانی، درنظر گرفتن فضاهای طبیعی محلی و پارک ها باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد و با طراحی مناسب فضاهای همگانی در محله و محیط های مناسب برای حرکت عابر پیاده به دور از آلودگی های محیطی و جرائم، فرصت هایی برای گرد هم آمدن ساکنان محلی ایجاد نمود و انواع فعالیت های اجتماعی را در محله امکان پذیر ساخت تا از این طریق به کاهش شیوع افسردگی و بهبود سلامت روانی ساکنان محلات شهری کمک نمود.

تبلیغات