آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

انتصاب على(ع) به رهبرى جامعه‏ آخرین قسمت فاطمه وثوقى‏ ه - اشرافى گرى مانع رشد اقتصادى‏ همدردى عملى با مستمندان و شریک غم آنها بودن در رأس امور اصلاحى امیرمؤمنان قرار داشت چنانچه آن حضرت در پایین‏ترین سطح زندگى آن زمان، زندگى مى‏کردند بطوریکه مشهور است، خانواده حضرتش سه روز بدون افطار روزه گرفتند و غذاى افطارى خود را به نیازمندان بخشیدند.
امام، هنگامى که چهره‏هاى درهم کشیده فقرا را نظاره مى‏کردند و از عقب ماندگى آنها دلشان بدرد مى‏آمد. در نابودکردن پیکر فقر که در زمان عثمان به اوج خود رسیده مصمم‏تر مى‏گشتند. بقول "جرج جرداق" نویسنده مسیحى لبنانى: على(ع) به خوبى مى‏دانست که فقر به هرگونه فضیلتى غالب مى‏آید تا فرد را بسوى کفر و الحاد سوق دهد. از آن پس على در هر میدانى با فقر مى‏جنگید و راه را بر آن مى‏بست.(1) در فقرزدائى از جامعه امام اقدامات اساسى به عمل آوردند که از جمله آنها مبارزه با اشرافى گرى و زیاده‏طلبى عدّه‏اى قلیل از سرشناسان جامعه بود. «آن حضرت تهدید کرده بودند که هر آنچه به غیر استحقاق ملک کسى باشد خواهد گرفت ولو کابین همسران آنها باشد.» خود آن حضرت مى‏فرمایند: «خداوند بر پیشوایان دادگر فرض کرده است که زندگى خود را با طبقه ضعیف تطبیق دهند که رنج فقر، مستمندان را ناراحت نکند.»(2)
این چنین بود که حضرتش لباس‏هاى ساده و کهنه خود را وصله مى‏زد. و از نان خشک و خالى تغذیه مى‏نمود تا اینکه التیام زخم‏هاى فقرا باشد. از طرف دیگر با حفر چاه و قنوات و وقف نمودن آنها براى فقرا با فقر مى‏جنگید و به یاران و کارگزاران خود نیز توصیه مى‏کردند که با ساده زیستى و قناعت الگوى عملى امت باشند. امام در عین حال که در نهایت قناعت و ساده زیستى زندگى مى‏کردند، آنرا به عموم جامعه تعمیم نمى‏دادند و مى‏فرمودند: «امام شما از دنیاى شما به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است. بدانید که شما توانایى چنین کارى را ندارید اما با پرهیزکارى و تلاش فراوان و پاکدامنى و راستى، مرا یارى کنید.»(3) در نامه‏اى خطاب به کارگزار خود فرمودند: «گزارشى از تو به من‏داده‏اند که اگر چنان کرده باشى خداى را به خشم آورده‏اى و امام خویش را نافرمانى کرده‏اى. خبر رسیده که تو غنیمت مسلمانان را که نیزه‏ها و اسب‏هاشان گردآورده و با ریخته شدن خون‏هایشان بدست آمده، به اعرابى که خویشاوندان تواند و ترا برگزیدند، مى‏بخشى...اگر این گزارش درست باشد در نزد من خوار شده و منزلت تو سبک گردیده است.»(4)
 گرایش به دنیاپرستى و تجمل گرایى فاصله طبقاتى را در جامعه افزایش داده و موجب عقب ماندگى هر جامعه از سازندگى و بالندگى مى‏گردد بنابراین همت امام بر این بود که ثروت و رفاه در جامعه به صورت اعتدال درآمده و موجب غرور عدّه‏اى و اندوه عدّه‏اى دیگر نباشد که هر دو صفت از عوامل بازدارنده پرستش حقیقى به شمار مى‏آید. بنابر نقل تاریخ نگاران افرادى که در عصر عثمان به اشرافى‏گرى معروف بودند همان‏ها در حکومت علوى تحمّل اجراى عدالت را نداشته و لذا سر به شورش برداشته و رودرروى رهبر خود قرار گرفتند. عثمان به قدرى دست اطرافیان خود را در حیف و میل بیت المال بازگذاشته بود که نهایتاً موجب خشم مسلمانها گردید و زبان اعتراض بر وى گشوده شد. این حیف و میل‏ها سبب فقر هرچه بیشتر فقرا گردید و آنان را در جامعه منزوى ساخته بود. پایه گذارى این تبعیض و بى‏عدالتى از زمان خلیفه دوم بنا نهاده شد و به قدرى در میان مردم ایجاد تنش کرد تا اینکه خلیفه گفته بود: اگر امسال را زنده بمانم. مساوات را بین همه قبائل (عرب و عجم، سیاه و سفید) رعایت خواهم کرد.
 آنگونه مى‏کنم که رسولخدا و ابوبکر انجام مى‏دادند.(5) بنابر نقل مسعودى در مروج الذهب: «زبیر در بصره خانه‏اى ساخته که تجار و ثروتمندان بحرین و غیر آن امروز هم در آنجا اطراق مى‏کردند و در کوفه و مصر و اسکندریه هم خانه هایى ساخت و نیز بعد از مرگ وى پنج هزار دینار و هزار اسب، هزار عبد و کنیز باقى ماند، و طلحه صحابى نامدار دیگر خانه‏اى در کوفه ساخت که معروف به «دار الطلحتین» در کناسه مى‏باشد.»(6) عبدالرحمن عوف (از نزدیکان عثمان) هزار شتر(7)و سه هزار گوسفند و 200 اسب و...داشت.(8) آنقدر طلا بر جاى گذاشته بود که با تبر تکه تکه مى‏کردند که دستان تبر زنان تاول زد و براى هر زن هشتاد هزار دینار طلا رسید.(9) عثمان به یکى از فرزندان مروان بن حکم که داماد خودش بود. اموال نواحى آفریقا را که پانصدهزار دینار طلا بود در یک نوبت به او داد.(10) نمونه هایى از این قبیل در تاریخ خلفا قبل از امیرمؤمنان به چشم مى‏خورد که موجب گرایش آنها به دنیاطلبى و فساد و تباهى گردید.
 بنابر نقل جرج زیدان:مسلمین قبل از آن به عظمت و پیشرفت اسلام توجه داشتند اما تجمّل گرایى مسیر زندگى آنها را تغییر داد. 2- اصلاحات صحیح و عادلانه زمینه ساز هدایت‏ همان گونه که اشاره شد. رسیدن به اهداف بلند و عالى اسلامى جز با رفع موانع موجود و زمینه سازى براى رسیدن به قله‏هاى سعادت، امکان‏پذیر نبود. شاخص‏هاى بارز در راستاى ایجاد زمینه‏هاى مساعد براى پیشرفت مسلمانان، از دیدگاه امیرمؤمنان چیزهایى بودند که بیشترین انگیزش و اثرگذارى را در میان مردم به همراه داشت در این بخش به گوشه هایى از این شاخص‏هاى هدایت اشاره مى‏گردد. الف: کارگزاران مسؤول و متعهد براى ایجاد فضاى سالم براى رشد و تربیت، اسباب و ابزارهاى گوناگون به کار گرفته مى‏شود تا در فضاى امن و آرام خلّاقیت‏ها و توانمندى‏ها به منصه ظهور گذاشته شود. از جمله امکانات زمینه ساز در اصلاحات علوى، وجود و انتخاب افراد متعهد و مسؤول و کاردان و متخصص در امور مورد نظر بود. تاریخ اثبات کرده است در هر جامعه‏اى عامل مؤثر در حرکت و تلاش، ترقى و حتى وقوع انقلاب‏ها بر علیه ظلم و استبداد، نقش و شیوه رهبرى و مدیریتى مردان مسؤول و متعهد اثر گزار، بوده است. به طوریکه شیوه‏هاى مدبرانه آنها عامل راه گشایى براى رفع مشکلات فردى و اجتماعى بوده است و هم چنین سپرى در مقابل تهاجم غیر انسانى و غیراخلاقى بنابر این امیرمؤمنان افراد مورد اطمینان و مسؤولیت‏پذیر و... را براى خدمت به مردم انتخاب نمود تا بدین گونه با اجراى صحیح قوانین الهى از هرج و مرج جلوگیرى نموده و جامعه را به سوى هدف معین شده پیش ببرند. و در سایه هدایت حکیمانه آنها و عملکرد مثبت اخلاقى و رفتارى آنها، مردم الگوپذیرى نیز داشته باشند، خود آن حضرت ضمن اینکه دنیا را سه طلاقه کرده بودند مى‏فرمودند: «هر پیروى را امامى است که از او پیروى مى‏کند و از نور دانشش روشنى مى‏گیرد. آگاه باش! امام شما از دنیاى خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضایت داده است ...» و خواستار تقوا و پاکدامنى کارگزاران شده و بدان‏ها توصیه مى‏نمودند که ممکن است براى خود رفاهى فراهم آورند اما شایسته یک رهبر دل سوز نیست که خود در رفاه باشد، اما مردمان تحت نفوذ او از اقل زندگى بى‏بهره باشند بنابراین مى‏فرمودند: «اگر من مى‏خواستم مى‏توانستم از عسل پاک یا از مغز گندم و بافته‏هاى ابریشم، براى خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هواى نفس بر من چیره گردد،... در حالیکه در "حجاز" و "یمامه" کسى باشد که به قرص نانى نرسد. یا هرگز شکمى سیر نخورد.»(11) امام با این تفکّر و اندیشه بلند، اقدام به اصلاحات نمودند تا آنجا پیش رفتند که با اطمینان خاطر مى‏فرمود: «در مناطق تحت نفوذ من همه مردم از یک نان مطلوب استفاده مى‏کنند
.» در همین راستا، در انتخاب کارگزاران خود دقت بیشتر به خرج داده و همواره عملکرد آنها را زیر نظر داشتند و با اندک اعتراض مردم، آنان را مورد مؤاخذه قرار مى‏دادند. از جمله توصیه‏هاى امام به کارگزاران این بود که در هر حال حقوق انسانى مردم را رعایت نموده و با نرمش و مهربانى با آنها برخورد نمایند. و عدالت را یکسان در حق آنها به اجرا بگذارند. در نامه معروف به مالک اشتر چنین توصیه فرمودند: «مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قرار بده و با همه مهربان باش، مبادا هرگز چونان حیوان شکارى باشى که خوردن آنان را غنیمت دانى، زیرا مردم دو دسته‏اند، دسته‏اى برادر دینى تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش مى‏باشند. اگر گناهى از آنان سر زد...آنان را ببخشاى و بر آنان آسان‏گیر، آنگونه که دوست دارى خدا ترا ببخشاید...انصاف را رعایت کن اگر چنین نکنى، ستم روا داشتى،...دوست داشتنى‏ترین چیزها در نزد تو، در حق میانه‏ترین و در عدل فراگیرترین، و در جلب خشنودى مردم گسترده‏ترین باشد. هنگام نماز با طولانى کردن نماز، مردم را پراکنده نکن، مبادا قراردادى را امضاء کنى که در آن براى دغلکارى و فریب راه‏هایى وجود دارد. مبادا دچار خودپسندى گردى و به خوبى‏هاى خود اطمینان کنى و ستایش را دوست داشته باشى، که همه اینها از بهترین فرصتهاى شیطان براى هجوم آوردن به توست. «مبادا با خدمتهایى که انجام دادى بر مردم منت گزارى»(12)
 تمام هرآنچه که یک کارگزار و رهبر براى اداره کشور بدان نیاز دارد امام در نامه معروف به مالک اشتر بدانها اشاره فرموده‏اند. ب: بازسازى سیستم اقتصادى‏ یکى از عوامل رشد و بالندگى در هرجامعه بنیه اقتصادى آن جامعه است از آنجا که چرخهاى اقتصادى با چرخش به موقع و به جاى خود امکان شکوفایى خلاقیتها و استعدادها را مهیا مى‏نماید. بنابراین اصلاح ساختار تقسیم و مصرف بیت المال یکى از دغدغه‏هاى اصلى امام على(ع) بود، آن حضرت علاوه بر تقسیم عادلانه اموال عمومى بدست خود، نظارت دقیق بر عملکرد عمّال خود داشتند که مبادا از اموال عمومى دینارى در جهت تضییع حقوق مسلمانها مصرف گردد. اگر امام در تقسیم اموال عمومى سخت‏گیرى مى‏کردند بخاطر رعایت حال عموم مردم بود که اغنیاء با اندوختن ثروت به تباهى کشیده نشوند و فقرا از شدت اندوه ندارى از قافله کمال عقب نمانند و هر روز فقیرتر نگردند و انگیزه عبادت و طاعت از آنها گرفته نشود. امام در عین سخت‏گیرى در برابر اموال خدا و مردم در مورد شخص خویشتن بسیار سهل گیر و بخشنده بود. بطوریکه معاویه گفت: «اگر على(ع) دو اتاق پر از طلا و کاه داشته باشد هر دو را مى‏بخشد (اول طلا را مى‏بخشد).»
(13) آن حضرت با رعایت کردن حال فقرا مایه امید و انگیزش آنها براى زندگى و تلاش مى‏شدند و در برابر کسانى که به این عملکرد چشمگیر و بى نظیر امام اعتراض مى‏کردند که چرا عرب و عجم را در تقسیم اموال به یک چشم مى‏نگرى؟ مى‏فرمودند: «من در کتاب خدا ندیدم که فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحق برترى داشته باشند.» تقسیم عادلانه بیت المال مولاى متقیان زبان زد خاص و عام بود. آن حضرت پس از تقسیم اموال خزانه مسلمین را جارو کرده و نماز (شکر) مى‏گزاردند. «در یک مورد امام پس از تقسیم اموال بین نمایندگان هفت قبیله، یک عدد نان بر جاى مانده را دوباره به هفت قسمت تقسیم نموده و بین نمایندگان قبائل پخش کردند.»
(14) مى‏فرمودند: «اگر مال از آن من بود همگان را برابر مى‏دانستم، چه رسد که مال مال خداست بدانید که بخشیدن به کسى که مستحق آن نیست با تبذیر، اسراف یکى است.»(15) مراقبت دقیق و شدید از حیف و میل شدن اموال عمومى مسلمانان با این انگیزه الهى صورت مى‏گرفت که بنابر تعبیر خود آن حضرت: «وضع موجود مبنى بر پرخورى ظالم و گرسنگى مظلوم آنها را دگرگون مى‏سازد.» خود آن حضرت با قرار گرفتن در کنار زندگى فقرا و محرومان و...بار سنگین درد و آلام تهیدستى را از دوش مردمان سبک مى‏گردانند و آنها را به زندگى ساده و بى‏آلایش امیدوار مى‏ساختند. امام در خطبه متقین مى‏فرماید: «متقى کسى است که خودش از ناحیه سختگیریهاى خودش در رنج است اما مردم از ناحیه او در آسایشند.» و نیز مى‏فرمود: «خداوند بر پیشوایان دادگر فرض کرده است که زندگى خود را با طبقه ضعیف تطبیق دهند که رنج فقر، مستمندان را ناراحت نکند.» از منظر امام سیستم اقتصادى و قضایى به عبارت دیگر، امنیت اقتصادى و اجتماعى در اولویت برنامه اصلاحى حکومت دینى قرار دارد. زیرا نقش انگیزش این دو سیستم در تسریع رشد و شکوفایى حائز اهمیت است. اقتصاد هر جامعه بسان استخوان بندى آن جامعه مى‏باشد. به ویژه در حکومت دینى، موجب آرامش روحى و فکرى بوده و موجب افزایش آرامش فردى و اجتماعى نیز مى‏گردد بدین معنا که هرگاه شکمى گرسنه باشد خداپرستى گسترش نخواهد یافت، چرا که انسان گرسنه از بى‏عدالتى دینداران مى‏نالد که در رسیدگى به وضع معیشتى هم نوع خود کوتاهى نموده‏اند، بنابراین انگیزه دین گریزى در او بیش از سایر افراد مهیاست.گرچه امام بزرگوار در راه پیاده کردن، این طرح (فراگیرى عدالت اجتماعى) با مشکلات عدیده‏اى روبرو شد.
مسلمانان مرفه و بى درد نه تنها امام و رهبر خود را یارى نکردند بلکه رو در روى رهبر خود قرار گرفتند. اما على‏رغم همه مشکلات و کارشکنى‏ها توانستند یک سیستم اقتصادى نمونه‏اى را به جهان اسلام عرضه کنند که در همه اعصار قابلیت کاربردى دارد. ت: باز سازى حصار امنیت‏ زمانى‏که مولاى متقیان به خلافت رسیدند، وضع اجتماعى و...چنان آشفته بود که امام مایل بودند نظیر افراد عادى جامعه در خدمت مردم باشند تا اینکه امیر و رهبر آنها باشند. در آن روزهاى بحرانى که عثمان به قتل رسید و هجوم مردم به طرف امام بیش از حد انتظار بود، امام حکومت را قبول نمى‏کردند و با صراحت مى‏فرمودند: اوضاع خیلى آشفته است من اگر وزیر شما باشم بهتر است تا امیر شما باشم، امام آینده را پیش بینى مى‏کردند که این مردم بعد از رسولخدا(ص) با سه خلیفه‏اى روبرو بودند که هر کدام از آنها به نوعى مردم را از اسلام اصیل دور کرده بودند، بنابراین بازگشت به صراط مستقیم با وضع تعریف شده مشکل به نظر مى‏رسید. در این رابطه فرمودند: «الا انّ اخوف الفتن عندى علیکم فتنة بنى امیّه فانّها فتنة عمیاء مظلمة..»(16) و اسلام را به بیراهه مى‏بردند مخصوصاً از ناحیه معاویه ضربات علیه اسلام بسیار سنگین و شکننده بود. در چنین موقعیتى آن حضرت مى‏بایست در چندین جبهه مهم به رویارویى با دشمنان مختلف فرهنگى، عقیدتى، امنیتى و... به نبرد و مقابله بپردازد تا اینکه بتواند امنیت نسبى را دوباره به جامعه اسلامى بازگرداند از جمله سنگرهاى مبارزاتى آن حضرت سنگر قضاوت و دادرسى بود که مى‏بایست سالم سازى شود تا مردم ستم دیده طعم گواراى عدالت را بچشند در این راستا آن حضرت فرمودند:
 «اتأمرونى ان اطلب النّصر بالجور فیمن ولّیت علیه... مرا فرمان مى‏دهید تا پیروزى را بجویم به ستم کردن درباره آن که (افراد تحت نفوذ) والى اویم؟! بخدا که نپذیرم تا جهان سرآید.»(17) آیا چنین کارى از عهده امیرمؤمنان بر مى‏آید. آنجا که خطاب به فرزند خویش مى‏فرماید: «مواظب باش هرچه امروز قضاوت مى‏کنى باید فرداى قیامت در پیشگاه عدل الهى جواب دهى.» این توجه دادن در مورد داورى دو خط نوشته شده است که توسط دو کودک نگاشته شده، کسى که در مورد یک نوشته حساسیت نشان مى‏دهد چگونه مى‏تواند به هنگام ربوده شدن خلخال از پاى یک زن غیرمسلمان تحت نفوذش بى‏تفاوت باشد؟ و اقدامى به عمل نیاورد. از توصیه‏هاى مؤکّد امام به اطرافیان خود به ویژه، فرزندانشان این بود که: هنگام قضاوت نفس خود را در مورد اتهام قرار دهید به این معنا که خود را در جایگاه خاطى و شاکى قرار بدهید و سپس قضاوت بنمائید. و نیز توصیه مى‏کردند که همواره یاور مظلوم باشند «کونا للظالم خصماً و للمظلوم عونا». یکى دیگر از ارکان امنیتى حفظ و تقویت سپاهیان و رجال سیاسى(اعم از کارگزاران و قاضیان) در حکومت دینى است که امام در این زمینه نیز اقدامات چشمگیر و قابل توجهى داشتند. و خطاب به کارگزاران توجه به تمام اقشار ملت از جمله رسیدگى به امور سپاهیان را از اصلاحات کلیدى برمى‏شمردند. و در مورد پایدارى و سلامت جسمى و روانى و معنوى آنها توصیه‏هاى ویژه داشتند. از جمله: «جهاد لباس تقوا، و زره محکم و سپر مطمئن خداوند است. کسى که جهاد را ناخوشایند دانسته و ترک کند، خدا لباس ذلت و خوارى بر او مى‏پوشاند.»(18)
در نامه بلند و معروف خطاب به مالک اشتر ضمن برشمردن تمام حقوق و وظایف اقشار مختلف جامعه، آن حضرت در مورد سپاهیان به فرماندهان نیز توصیه‏هایى پدرانه مى‏نمایند: «...پس در کارهاى آنها بگونه‏اى بیندیش که پدرى مهربان درباره فرزندش مى‏اندیشد، و مبادا آنچه را که آنان را بدان نیرومند مى‏کنى در نظرت بزرگ جلوه کند و نیکوکارى تو نسبت به آنان - هر چند اندک باشد - خوام پندار، زیرا نیکى، آنان را به خیرخواهى تو خواند و گمانشان را نسبت به تو نیکو گرداند. و رسیدگى به امور کوچک آنان را به خاطر رسیدگى به کارهاى بزرگشان وامگذار زیرا از نیکى اندک تو سود مى‏برند و به نیکى‏هاى بزرگ تو بى نیاز نیستند.» «برگزیده‏ترین فرماندهان سپاه تو، کسى باشد که از همه بیشتر به سربازان کمک رساند و از امکانات مالى خود بیشتر در اختیارشان گذارد، به اندازه‏اى که خانواده‏هایشان در پشت جبهه، و خودشان در آسایش کامل باشند، تا در نبرد با دشمن سربازان اسلام تنها به یک چیز بیندیشند.» «پس آرزوهاى سپاهیان را برآور و همواره از آنان ستایش کن و کارهاى مهمى که انجام داده‏اند برشمار، زیرا یادآورى کارهاى ارزشمند آنان شجاعان را برمى‏انگیزد، و ترسوها را به تلاش وا مى‏دارد...»(19) رهبر متقین ضمن اینکه سپاهیان زیر دست فرماندهان را به آنها سفارش مى‏کردند. بر جهت نظم و انضباط نظامى و جلوگیرى از هرج و مرج به سربازان توصیه مى‏کردند که در اطاعت فرماندهان خود کوشا باشند. «من (مالک اشتر) را بر شما و سپاهیانى که تحت امر شما هستند فرماندهى دادم گفته او را بشنوید و از فرمان او اطاعت کنید.او را چنان زره و سپر نگهبان خود برگزینید، زیرا که مالک نه سستى به خرج داده و نه دچار لغزش مى‏شود.»(20)
بدین گونه در ارکان نظامى اتحاد و اطمینان و اعتماد به نفس جان دوباره گرفت و تا بدانجا پیش رفت که در سایه اجراى عدالت سربازان پاى‏برهنه تا پاى شهادت ایستادگى کردند و حصار امنیت را بر دور تا دور سرزمینهاى اسلامى با خون مطهر خود کشیدند. د: احیاء شخصیت و هویت دینى و انسانى‏ برقرارى ارتباط عاطفى همواره کلید ورود به قلوب انسانهاست. انسان از روزى که آفریده شده تا روزى که از پا افتاده باشد. نیاز به محبت و ابراز علاقه دارد، امام متقین مى‏فرماید: «قلوب انسانها به مانند حیوان وحشى است هر کس بقدر توان خود آنها را رام مى‏کند.»(21) خود حضرتش از دریاى محبت خود تمام کسانى که تشنه محبت بودند و حتى دشمنان شخصى خود را سیراب مى‏کردند و محبتهاى ایشان در قالب‏هاى گوناگون بر دل و جان نیازمندان، حیات دوباره مى‏بخشید. گاهى در کنار فقیرى بر سر سفره بى‏نانش زانو مى‏زند، گاهى فرماندارى را مورد تفقد قرار مى‏دادند، گاهى به درد دل پیرزنى گوش مى‏دادند، گاهى در کنار خرما فروش در کنار طبق خرمایش ایستاده و به جاى او کارش را انجام مى‏دادند و فراوان موارد دیگر، که همواره جزئى از زندگى آن رهبر فرزانه بود. اینگونه بود که اقشار مختلف مردم دوستدار و خواهان ایشان بودند. حتى خود معاویه با آن همه دشمنى و سرسختى که با امام داشت در خلوت از اطرافیان مى‏خواست که از على(ع) برایش بگویند. امام بر مبناى عهد الهى که به عنوان خلیفة اللّه و پدر امت با خداى مهربان داشت تمام سعى و تلاش خود را به کار گرفته تا اینکه اسباب و ابزارهاى گوناگون دل مردم را به سوى خداوند مهربان سوق بدهند، بنابراین همه همت و کوشش ایشان در جهت زمینه سازى این هدف مقدّس انجام مى‏گرفت. مهربان، اعطاى شخصیت، فراهم نمودن لوازم زندگى و...همه و همه در اتحاد امت و یکپارچگى آنها و مقاومت در برابر بى‏عدالتى‏ها و تجاوز آثار بسیار مهم و سرنوشت ساز به همراه داشت. هرچند جنگ‏هاى داخلى و سیاستهاى شیطانى عدّه‏اى منافق پیشه، مانع روند رشد و گسترش عدالت علوى شدند. اما در عین حال امام توانستند یک آرامش نسبى براى عموم سرزمین‏هاى تحت نفوذ خود فراهم نمایند و زمینه عبادت و طاعت را در میان مردم مهیا نمایند. اقشار آسیب‏پذیر جامعه از منظر امام کسانى بودند که جز رهبران جامعه اعم از حاکمان، والیان محل و غیره امید و پناه‏گاهى نداشتند بر همین اساس امام به کارگزاران خود توصیه أکید داشتند که مراقب وضع محرومان، ستمدیدگان باشند. حتى در مورد اخذ مالیات رعایت حال آنها را توصیه مى‏کردند: «باید تلاش تو در آبادانى زمین بیشتر از جمع آورى خراج باشد... پس اگر مردم شکایت کردند، از سنگینى مالیات یا آفت زدگى، یا خشک شدن آب چشمه‏ها یا کمى باران...در گرفتن مالیات به میزانى تخفیف ده تا امورشان سامان گیرد.» «ثم اللّه اللّه فى الطّبقة السّفلى...» سپس خدا را خدا را در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه که هیچ چاره‏اى ندارند...بخشى از بیت المال و بخشى از غله‏هاى زمین‏هاى غنیمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پایین اختصاص بده، زیرا براى دورترین مسلمانان همانند نزدیک‏ترین آنها سهمى مساوى وجود دارد و تو مسؤول رعایت آن مى‏باشى.» «همواره در فکر مشکلات آنان باش و از آنان روى برمگردان به ویژه امور کسانى را از آنان بیشتر رسیدگى کن که از کوچکى به چشم نمى‏آیند و دیگران آنان را کوچک مى‏شمارند و کمتر به تو دسترسى دارند.»(22) همانگونه که ذکر شد رعایت حال عموم مردم اعم از مسلمانان و غیر مسلمان سرلوحه حکومت علوى بود.
 آنجا که امام در نامه معروف خود به مالک اشتر از همه اقشار جامعه یاد کرده و توصیه به رعایت حال و موفقیت آنها را مى‏نماید. چرا که رهبر دلسوز به خوبى آگاه است که آحاد مردم بمانند حلقه‏هاى زنجیر درهم تنیده و به شکل ریسمان محکم درآمده و ارکان حاکمیت را مراقبت و پاسدارى مى‏نمایند. چه آنکه در مزارع به کشت و کار پرداخته و چه آن که در شهر به سازندگى و بافندگى همت گماشته است. «مهربانى تو نسبت به سربازان دل‏هایشان را به تو مى‏کشاند. همانا برترین روشنى چشم زمامداران، برقرارى عدل در شهرها و آشکار شدن محبت مردم نسبت به رهبر است، که محبت دلهاى رعیت جز با پاکى قلب‏ها پدید نمى‏آید.» (به عبارت دیگر خدمات متقابل رهبر و مردم مهربان و اطاعت مردم در مقابل ایثار و فداکارى رهبر) در مورد استحکام بنیه روانى و شخصیتى قاضى اینگونه توصیه کردند: «سپس از میان مردم برترین فرد را براى قضاوت انتخاب کن...خسته نشود، زود خشمناک نگردد... پس از انتخاب قاضى هرچه بیشتر در قضاوت‏هاى او بیندیش و آنقدر به او ببخش که نیازهاى او برطرف گردد و به مردم نیازمند نباشد و از نظر مقام و منزلت او را گرامى دار که نزدیکان تو به نفوذ در او طمع نکنند.»(23)
امام به درایت حکیمانه مى‏دانستند هرگاه کسانى که در رأس امور اجرایى قرار مى‏گیرند نیاز به گرامیداشت و دلجویى...دارند بنابراین از حقوق شخصیتى و معنوى آنها غافل نبودند. «پس در امور کارمندانت بیندیش و پس از آزمایش به کارشان بگمار...کارگزاران دولتى را از میان مردم با تجربه و با حیاء از خاندان‏هاى پاکیزه و با تقوا که در مسلمانى سابقه درخشانى دارند انتخاب کن... سپس روزى فراوان بر آنان ارزان دار، که با گرفتن حقوق کافى در اصلاح خود بیشتر مى‏کوشند.»«سپس در امور نویسندگان و منشیان به درستى بیندیش و کارهایت را به بهترین آنها واگذار...به کاتبان و نویسندگان اعتماد داشته باش که در میان مردم آثارى نیکو گذاشته و به امانتدارى از همه مشهورترند»«سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنایع بپذیر...(آنها) پدید آورندگان وسایل زندگى و آسایش زندگى از نقاط دوردست و دشوار مى‏باشند از بیابانها، دریاها، صحراها جاهاى سختى که مردم در آن اجتماع نمى‏کنند یا براى رفتن به آنجا شجاعت ندارند.»(24) کسانى که در قرون گذشته و یا در عصر حاضر ادعا مى‏کردند که اسلام دین زور و شمشیر است، شاهد و سندى بر ادعاى خود ندارند(زمانى که فلسطین اشغالى بدست صهیونیست‏ها افتاد مسیحیان فلسطین خواهان زندگى در کنار مسلمانها شدند) مردم سایر ادیان کم و بیش با شیوه‏هاى حکومت و مردمدارى مسلمانان آشنا شده بودند براى همین سبب سالیان متوالى در سرزمین‏هاى اسلامى به زندگى بى‏دغدغه مشغول بودند. «روزى امیرمؤمنان از کوچه و بازار عبور مى‏کردند مرد نابینایى را مشاهده کردند که در حال گدایى از مردم است امام از اطرافیان در مورد آن مرد سؤال کردند. مردم گفتند: یا امیرالمؤمنین او مردى یهودى است، امام از جواب مرد مسلمان چنان برآشفت که زبان به مذمت آنها گشودند و فرمودند:
در جوانى از او کار کشیده‏اید (یعنى به جامعه خدمت کرده) حالا که پیر و نابینا شده او را به حال خود، رها مى‏کنید؟ و سپس دستور دادند از بیت المال مسلمین سهمى براى او پرداخته شود.»(25)
امام به اطرافیان خود نیز گوشزد مى‏کردند که رعایت برخوردهاى اجتماعى را داشته باشند و از موقعیت خود سوء استفاده ننمایند «چون برادرت از تو جدا گردد، تو پیوند دوستى را برقرار کن، اگر روى بر گرداند تو مهربانى کن و چون بخل ورزد تو بخشنده باش، به هنگام گناهش عذر او را بپذیر، چنان که گویا بنده او مى‏باشى و او صاحب نعمت تو مى‏باشد...، با دشمن خود با بخشش رفتار کن زیرا سرانجام شیرین و پیروزى است(انتقام یا بخشیدن) اگر خواستى از برادرت جدا گردى جایى براى دوستى باقى گذار تا اگر روزى خواست به سوى تو بازگردد بتواند.»(26) بیشترین افرادى که دور شمع وجود آن حضرت جمع مى‏شدند کسانى بودند که در اثر فتوحات برون مرزى به اسارت درآمده بودند که اصطلاحاً به آنها (موالى) مى‏گفتند و اکثر موالى ایرانى بودند که دور امیرمؤمنان جمع شده بودند. هرگاه به امام انتقاد مى‏کردند که چرا این همه غیر عرب را به دور خود جمع کرده‏اى؟ مى‏فرمودند: «مى‏گویید مردمان شکم گنده را دور خود جمع کنم، که مراد حضرت ثروتمندان بى درد جامعه بود. امام کسى نبود که موالى را با اسم و رسم و نسب بشناسد، با آنها مى‏نشست با آنها درد دل مى‏کردند، با آنها بر سر یک سفره مى‏نشستند که شاید غم غربت و تنهایى از چهره غمبار آنان کاسته شود. رهبر مهربان حتى در مورد قضاوت و داورى نیز از عنصر محبت غفلت نمى‏کردند جایى که مى‏باید حدود الهى جارى شود، انگشتان دزد را قطع مى‏کنند اما سپس فرزند خود را در پى او روانه مى‏کنند: پسرم برو عمویت را برگردان!! با دعا و نیایش به سوى خداى بزرگ شفاى انگشتان قطع شده را مى‏نمایند و آنها را بر سر جاى خود مى‏گذارند.» در مورد دیگرى دست نوازشگرشان به همراه هدایا به سوى مردمى که بر اثر اشتباه سربازان لشکر با حمله خود، زنان منطقه را ترسانده‏اند و در مورد سرقت خلخال پاى زنى اندوهگین مى‏گردد. این است حکومت عدل علوى که عدالت را در همه جاى جاى حکومتش مى‏توان به وضوح مشاهده کرد، این جاست که یادآورى سخن «جرج جرداق مسیحى، نویسنده لبنانى دلها را به آتش مى‏کشد: اى روزگار چه مى‏شد تمام توان و قدرت خود را بکار مى‏گرفتى و موجودى مثل على را بار دیگر به جهان مى‏آوردى
.» در هیچ جاى گیتى پهناور رهبرى این چنین مشاهده نشده است که در عین اقتدار و توان و قدرت، در نهایت مهربانى و بردبارى و اظهار همدردى با مردم جامعه خویش زندگى نماید: «آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین مى‏خوانند و در تلخى‏هاى روزگار با مردم شریک نباشم؟ و در سختى‏هاى زندگى الگوى آنان نگردم؟ اما هیهات که هواى نفس بر من چیره گردد.(در حالى سیر بخوابم که) پیرامونم شکم‏هاى گرسنه از گرسنگى به پشت چسبیده و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد.»(27) آن نویسنده مسیحى بهتر از دیگران امام على(ع) را شناخته بود و براى همین اظهار تأسف کرده و مى‏گوید: «اگر به على 30 سال مهلت داده بودند. تمام زمینه‏هاى سعادت و هدایت و... براى مردم مهیا کرده بود، راه را به همه نشان داده بود.»
پى‏نوشت‏ها: 1
. صداى عدالت انسانى، جرج جرداق، ج 1، ص 166. 2. سیرى در نهج البلاغه، شهید مطهرى، ص 228. 3. نهج البلاغه، دشتى، نامه 45. 4. همان، نامه 43. 5. هاشمى نژاد، ص 12. 6. مروج الذهب، مسعودى، ج 2، ص 123. 7. الغدیر، علامه امینى(ره)(عربى)، ج 8، ص 284. 8. مسعودى، ج 2، ص 133. 9. الغدیر،علامه امینى(ره)، ج 8، ص 284. 10. هاشمى نژاد، ص 30. 11. نهج البلاغه، دشتى، نامه 45. 12. همان،نامه 53. 13. استاد قرائتى، ص 167. 14. همان. 15. نهج البلاغه دکتر شهیدى، خطبه 126. 16. همان، خطبه 93. 17. همان، خطبه 126. 18. نهج البلاغه، دشتى، خطبه 27. 19. همان، خطبه 53. 20. همان، خطبه 13. 21. ترجمه گویا و فشرده نهج البلاغه، جعفر امامى - محمد رضا آشتیانى، کلمات قصار. 22. نهج البلاغه، دشتى، نامه 53. 23. همان. 24. همان. 25. سخنرانى علامه محمد تقى جعفرى (ره). 26. نهج البلاغه، دشتى، نامه 31. 27. همان، نامه 45.

تبلیغات