آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۸

چکیده

متن

مقدمه
بررسى‏هاى قرآن‏پژوهان و فرهیختگان درباره دو سوره ولایت و نورین تا زمانى که در حوزه تخصصى خود قرار دارد، مشکل‏ساز نیست - به ویژه اگر تقواى علمى در این مباحث رعایت‏شود - ; چون هر کس حق دارد به طرح و بررسى موضوعات مربوط به قلمرو کار خود بپردازد و نتایج‏اش را در حوزه تخصصى خود عرضه کند، لیکن طرح و نشر این دو سوره در بیرون از حوزه‏هاى تخصصى قرآن‏پژوهان، در کتاب‏هاى متعدد و مجله‏هاى گوناگون با ادعاهاى بدون مدرک و سند همچون: رواج این دو سوره در مجامع شیعى و استنتاج تحریف قرآن (به نقیصه) از آن‏ها (1) و یا وجود سوره نورین در مصحف امام على علیه السلام و برانداختن آن از سوى عثمان (2) و یا حتى فراتر از این‏ها ادعاى وجود مصحف سرى در میان شیعه به دلیل این دو سوره (3) و . . . بیرون از حوزه پژوهش است و موجب تردید افراد بى‏شمار درباره حقانیت قرآن شده، ناخواسته پیامدهاى زیانبار خود را در اذهان بر جاى مى‏گذارد . (4)
نگاهى به ساختار و محتواى سوره نورین و ولایت
ساختار این دو سوره و آهنگ کلى آن‏ها درباره وصایت و امامت اهل بیت‏به ویژه امام على و نیز کجروى و ارتداد مخالفان آنان با تهدید عذاب خداوند نسبت‏به آن‏هاست، براى قرآن‏پژوهان و نیز اندک آشنایان با محتواى و فصاحت و بلاغت قرآن، ساختار مغلوط و محتواى بى‏مایه این دو سوره دلیلى روشن براى حکم به ساختگى و بى‏پایگى آن‏هاست و هر کس با دید انصاف به آن‏ها نگریسته بى‏گمان بر جعلى بودن آن‏ها حکم کرده است (5) به طور نمونه در نخستین بند سوره نورین مى‏خوانیم:
«یا ایها الذین آمنوا آمنوا بالنورین انزلناهما یتلوان علیکم آیاتى و یحذرانکم عذاب . . .» در این بند به مؤمنان فرمان مى‏دهد به دو نورى که فرود آمده‏اند تا آیات خدا را تلاوت کنند و . . . ایمان آورند و . . . مراد از این دو نورى که فرود آمده‏اند تا آیات را تلاوت مى‏کنند، مردم را از عذاب بر حذر دارند و . . . چیست؟ آیا معنى معقول و محصلى براى این جمله‏ها مى‏توان یافت؟ ! و یا در یکى دیگر از بندهاى آن مى‏خوانیم «. . . واصطفى من الملائکة وجعل من المؤمنین اولئک فی خلقه . . .» از فرشتگان برگزید و از مؤمنان قرار داد ایشان در و آفرینش اویند! !» براى چه فرشتگان را برگزید و مؤمنان را قرار داد، معنى عبارت: آنان در خلق و آفریدگان اویند، چیست؟ یا در بندى دیگر مى‏گوید: «ولقد ارسلنا موسى و هارون بما استخلف فبغوا هارون فصبر جمیل‏» ، موسى و هارون را فرستادیم براى آنچه را که جانشین کرد (یا به آن چه که جانشین شد) پس ستم کردند هارون را پس صبر زیباست! !» این عبارت بى سر و بى ته به چه معناست!؟ یا در این بند که مى‏گوید: «ولقد اتینا بک الحکم کالذین من قبلک من المرسلین وجعلنا لک منهم وصیا لعلهم یرجعون‏» ، ما به تو حکم دادیم مانند رسولان پیش از تو و قرار دادیم براى تو از ایشان جانشین را شاید برگردند» عبارت‏هاى به تو حکم دادیم و شاید برگردند چه معنى دارند؟ مرجع ضمیر در لعلهم و یرجعون چیست؟ هم چنین در بندى دیگر آمده است: «یا ایها الرسول قد جعلنا لک فى اعناق الذین آمنوا عهدا فخذه وکن من الشاکرین‏» ، اى پیامبر! ما براى تو بر عهده مؤمنان عهد و پیمانى قرار دادیم آن را بگیر و از شاکران باش‏» چگونه پیامبر عهدى را که به عهده مؤمنان و در اراده و اختیار آنان است، اخذ کند و شاکر آن باشد! ! شاید این عبارت با تقلید از آیه شریفه 144 سوره اعراف ساخته شده که در آن خطاب به موسى علیه السلام مى‏فرماید: «. . . یا موسى انى اصطفیتک على الناس برسالاتى وبکلامى فخذ ما آتیتک وکن من الشاکرین وکتبنا له فى الالواح من کل شی . . .» خداوند در این آیات دستور به گرفتن الواح و سپاسگزارى موسى علیه السلام به سبب نعمت اعطاى تورات به ایشان است، که قابل درک و معنى معقولى دارد و باز در بندى دیگر مى‏گوید: «ان علیا قانت فی اللیل ساجد یحذر الآخرة و یرجوا ثواب ربه قل هل یستوى الذین ظلموا وهم بعذابى یعلمون‏» ، به درستى که على در شب قانت است، سجده مى‏گزارد از آخرت مى‏هراسد و امید به پاداش پروردگارش دارد بگو آیا آنان که ستم کردند و آنان به عذاب من آگاه‏اند مساوى‏اند! !» در این جا عبارت «هل یستوى الذین ظلموا» چه جایگاهى دارد؟ و چه مناسبت آن با ادامه عبارت چیست؟ شاید کسى که این عبارات را ساخته آیات 11 و 12 سوره زمر در ذهنش بوده؟ که در آخرش مى‏گوید: «هل یستوى الذین یعلمون والذین لا یعلمون‏» و مى‏خواسته از این آیه الگوبردارى کند بدون آن که به سبک و سیاق آن آشنا باشد، غافل از این که این آیه در مقام استفهام انکارى است قرآن در مقام مقایسه آنان که براى خداوند از روى جهل و عناد شریک قرار دادند تا مردم را از راه بیرون برند و کسانى که در شبانگاه در پیشگاه خداوند فروتنى دارند و چشم امید به رحمت او دوخته‏اند، مى‏فرماید: «هل یستوى الذین یعلمون والذین لا یعلمون‏» اما در عبارات ساختگى سخیف، استفهام انکارى چه جایگاهى دارد!؟
سوره ولایة نیز در هفت‏بند بدین گونه ساخته شده است:
«یا ایها الذین آمنوا آمنوا بالنبى وبالولى الذین بعثناهما یهدیانکم الى صراط مستقیم × نبى وولى بعضها من بعض وانا العلیم الخبیر × ان الذین یوفون بعهد الله لهم جنات النعیم × والذین اذا تلیت علیهم آیاتنا کانوا بآیاتنا مکذبین × ان لهم فى جهنم مقاما عظیما اذا نودى لهم یوم القیمة این الظالمون المکذبون المرسلین × ما خلقهم المرسلین الا بالحق وما کان الله لینظرهم الى اجل قریب × وسبح بحمد ربک وعلى من الشاهدین .»
در این سوره مزعومه غلطهاى فاحش وعبارت‏هاى بى‏معنى مانند برانگیختن «ولى‏» در بند اول، و نیافریدن پیامبران جز به حق و مهلت ندادن خداوند به آنان تا زمان نزدیک و ترکیب دستور به ستایش پروردگار با گواه بودن امام على در بندهاى آخر و . . . جملگى بر جعلى بودن این سوره از سوى افرادى ناآشنا به بافت ومحتواى قرآن دارد .
به هر حال، هر کس در دلیل‏هاى سلامت قرآن از تحریف درنگ کند و نیز در عبارات پریشان و بى سر و ته این دو سوره بنگرد به روشنى بر جعلى بودن این دو سوره حکم مى‏کند و نیازى به بحث دیگر نمى‏بیند . البته این نکته به این دو سوره جعلى اختصاص ندارد بلکه پس از نزول قرآن هر کس کوشید با قرآن هماوردى کند و سوره‏اى مانند قرآن بسازد، سرانجام کارش به رسوایى و استهزا کشید و این به دلیل آن است که قرآن مانندناپذیر است و محتواى بلند و ساختار زیبایش با هیچ متنى قابل مقایسه نیست .
آن چه که در این جا مد نظر ماست‏بررسى تاریخى مدارک و اسناد این دو سوره است تا قرآن پژوهان را در حوزه تخصصى خود به نقطه آغاز جعل این دو سوره واقف کند و به ادعاهاى گزاف و غیر منصفانه وجود این دو سوره در مصحف امام على - علیه السلام - پایان دهد و نشان دهد اثرى از این دو سوره تا پیش از قرن یازدهم هجرى قمرى در منابع و مدارک شیعى (و غیر شیعى) نیست و بالآخره بى‏پایگى پندار کسانى را که به تحریف قرآن گرویده‏اند را، بر ملا کند .
سوره نورین و ولایت در گزارش‏ها و پژوهش‏هاى خاورشناسان
گزارش‏ها و پژوهش‏هاى خاورشناسان درباره منابع و اسانید سوره‏هاى ولایت و نورین به این شرح است:
الف: نولدکه (6) (1836 - 1931 م) : وى در کتاب تاریخ المصاحف به نقل از کتاب دبستان مذاهب از سوره نورین یاد مى‏کند (7) .
ب: گلدزیهر (8) : (1850 - 1921 م) با تفصیل بیش‏ترى به این مطلب پرداخته، نوشته است:
«شیعه از آیاتى که ادعا مى‏کنند از [برخى از سوره‏هاى] قرآن ساقط شده نشانى به دست نمى‏دهد، به جاى آن سوره‏هایى را مى‏آورد که به طور کلى از قرآن عثمانى [قرآن موجود] ساقط شده‏اند . شیعه گوید: دست‏اندرکاران تدوین مصحف عثمانى این سوره را براى آن که مشتمل بر فضایل على [علیه السلام] است از قرآن برانداخته‏اند .
براى نخستین بار در سال 1842 م گارسان دى تاسى (9) و میرزا کاظم‏بک سوره‏اى از این دست را که در جوامع شیعه متداول است در مجله آسیایى نشر دادند . (10)
چندى پیش نیز در کتابخانه بانکیپور هند نسخه‏اى از قرآن پیدا شده که مشتمل بر سوره نورین - با 41 آیه - و سوره ولایت - با 7 آیه - بود . . . این دو سوره درباره مولا على و پیشوایان پس از اوست . کلیرتسدال (11) تمام این موارد را یکجا به زبان انگلیسى نشر داده (12) است . این موارد بیانگر تداوم اندیشه شیعه درباره وجود تحریف در نص قرآن عثمانى [قرآن موجود] است .» (13)
گلدزیهر چنین وانمود مى‏کند، سوره‏اى را که «دى تا سى‏» و «کاظم بک‏» منتشر کرده‏اند، متداول در جوامع شیعى است و این دو سوره غیر از آن دو سوره‏اى است که در نسخه‏اى از قرآن یافت‏شده است . وى بدون ارائه هیچ گونه مدرکى ادعا مى‏کند در اندیشه شیعه دست‏اندرکاران تدوین مصحف عثمانى این سوره‏ها را براى آن که مشتمل بر فضایل على‏علیه السلام است از قرآن برانداخته‏اند!
پرسش‏هایى که در این جا باید به آن‏ها پرداخته شود از این قرارند:
× منبع مورد استناد گارسان دى تا سى و کاظم بیک درباره این دو سوره چه بوده است؟
× آیا دو سوره‏اى که گارسان دى تا سى و کاظم‏بیک نقل کرده‏اند غیر از آن دو سوره ولایت و نورین است؟
× آیا کلیرتسدال - که گلدزیهر مى‏گوید تمام موارد ادعا شده در مورد تحریف قرآن را یکجا آورده - از سوره‏هاى ساقطه چیزى جز همان دو سوره را نقل کرده است؟
پاسخ به این پرسش‏ها را مى‏توان با مراجعه به خود منابعى که گلدزیهر یاد کرده، یافت .
در سال 1842 م براى نخستین بار گارسن دى تا سى در مجله Asiatioue Journal متن عربى و ترجمه سوره نورین را به زبان فرانسه منتشر کرد (14) . وى منبع این سوره را از اثرى فارسى از قرن به هفدهم میلادى [یازدهم قمرى] به نام دبستان مذاهب نوشته ایرانى زردشتى ساکن هند، یاد مى‏کند (15) در سال بعد یعنى 1843 م در همان مجله میرزا اسکندر کاظم‏بیک متن این سوره را بر اساس نسخه‏اى در 43 آیه منتشر کرد و ترجمه دقیق‏ترى از آن به دست داد، کاظم‏بیک در این که نسخه مورد استناد وى چه بوده، سخنى نگفته است (16) . با مقایسه متن «سوره نورین‏» در این دو مجله خواهیم دید هیچ تفاوتى در الفاظ آن‏ها به چشم نمى‏خورد و این نشان مى‏دهد کاظم‏بیک نیز از همان کتاب دبستان مذاهب گرفته است همان منبعى که «دى تا سى‏» از آن نقل کرده است .
در ژولاى 1913 م کلیرتسدال در مجله The moslem World در مقاله‏اى تحت عنوان «اضافات شیعه بر قرآن‏» افزون بر سوره نورین در 42 بند (آیه) سوره ولایت را در 7 بند (آیه) گزارش کرده و متن آن‏ها را به زبان انگلیسى ترجمه کرده است (17) . وى درباره منبع خود از این دو سوره نوشته است:
«این دو سوره از نسخه خطى از قرآن نگاشته شده در قرن شانزده‏هم یا هفده‏هم میلادى در بانکیپور هند گرفته شده است .» (18)
تسدال درباره متن این دو سوره چنین آورده است:
«افرادى که با عربى آشنایند مى‏توانند جعلى بودن این دو سوره را به جز بخش‏هایى که از خود قرآن در آن‏ها آمده، درک کنند، سبک جعلى این افزوده‏ها تقلیدى از قرآن است که هرگز موفقیت‏آمیز نیست وخطاهاى نحوى نیز در آن‏ها به چشم مى‏خورد .
متن سوره نورین در این نسخه خطى که در دسترس من است در بسیارى از موارد با متنى که کانن سل (19) منتشر کرده متفاوت است، کانن سل متن خود را از مقاله میرزا کاظم بیک در مجله آسیایى گرفته است .»
بنابراین، این دو سوره تا پیش از قرن شانزدهم میلادى قدمتى ندارد - بر فرض که آن نسخه از قرآن در آن قرن نگاشته شده باشد - مواردى را که تسدال ادعا مى‏کند با متن کانن سل متفاوت است، از قبیل اختلاف نسخه است که در نسخه‏هاى خطى، امرى طبیعى است .
محمد صبیح 15 بند از 43 بند سوره نورین را بدون ذکر منبع مورد استناد خود به همین نام (سوره نورین) آورده و بدون ارایه مدرکى ادعا مى‏کند این سوره در مصحف على بن ابى طالب بوده و عثمان آن را برانداخته است . (20)
محمد جواد مشکور نیز نوشته است:
«در هندوستان نسخه مجعولى از قرآن پیدا شده که غیر از سوره ولایت و سوره نورین، سوره دیگرى مشتمل بر هفت آیه در بردارد که به زعم غلات شیعه سوره ولایت على و ائمه است .» (21)
مشکور در این جا مرتکب اشتباه است، چون سوره دیگرى غیر از دو سوره نورین و ولایت، به نام سوره ولایت و ائمه وجود ندارد، و کلیرتسدال (23) به نام سوره ولایت نقل کرده‏اند نشان مى‏دهد این دو سوره یکى است و مدرک همه اینان نیز چیزى جز نسخه بى‏نام و نشان از قرآن که ادعا مى‏شود در هندوستان افت‏شده، نیست .
حاصل آن که منبع و مدرک خاورشناسان و مشکور و دیگران درباره سوره نورین و ولایت چیزى جز کتاب دبستان مذاهب و نسخه‏اى از قرآن که گفته مى‏شود قرن هفدهم میلادى نگاشته‏اند نمى‏باشد و مدرکى دیگر در این باره ارایه نکرده‏اند .
سوره نورین و ولایت در گزارش‏هاى سلفیان (وهابیان)
در نگاشته‏هاى سلفیان (وهابیان) تشبث‏به این دو سوره براى اتهام زدن شیعه به تحریف قرآن فراوان است، سلسله جنبان این سخن سر سلسله آنان یعنى محمد بن عبد الوهاب (در 1206 ق) است . وى نوشته است:
«. . . گفته شده شیعه در این زمان دو سوره از قرآن را که گمان مى‏کنند، عثمان بن عفان آن‏ها را پنهان کرده، نمایان ساخته‏اند . آنان این دو سوره را به آخر مصحفى افزوده‏اند . یکى از آن‏ها سوره نورین و دیگرى سوره ولاء است .» (24)
، محب الدین خطیب (27) ، دکتر موسى جار الله (28) ، دکتر ناصر على القفارى (29) ، محمد مال‏الله (30) ، احسان الهى ظهیر (31) ، دکتر احمد محمد جلى (32) و . . . دیگران‏اند که بر این اتهام پاى مى‏فشارند .
برخى از اینان مانند دکتر ناصر على القفارى افزون بر استنتاج تحریف قرآن از این مساله و اتهام شیعه به تحریف قرآن نوشته است:
«آنچه را که محب الدین خطیب و احمد کسروى شیعى از تصویر سوره ولایت منتشر کرده‏اند، حکایت از مصحفى پنهانى و رواج آن در نزد اخباریین شیعه دارد! !» (33)
محب الدین خطیب نیز نوشته است:
«نتیجه بحث درباره این دو سوره این است که در بین شیعه دو قرآن رواج دارد یکى همین قرآن و دیگرى قرآنى خاص پنهانى که در نزد خود شیعه است .» (34)
منبع و مدرک این گروه و نیز احمد کسروى چیزى جز کتاب دبستان مذاهب، تاریخ المصاحف نولدکه، مذاهب التفسیر الاسلامى گلدزیهر، فصل الخطاب محدث نورى و تذکرة الائمة محمد باقر لاهیجى نیست . مدرک گلدزیهر درباره این دو سوره بررسى شد، محمد باقر لاهیجى نیز این دو سوره را بدون ذکر منبع و مدرک خود نقل کرده است، (35) (که با مقایسه متن آن‏ها با متنى که مؤلف دبستان مذاهب آورده در مى‏یابیم، در اندکى از الفاظ آن با یکدیگر تفاوت مى‏کند که به اختلاف نسخه مربوط مى‏شود) مصدر سایرین تنها کتاب دبستان مذاهب است، محدث نورى هم تنها سوره نورین را با نام سوره ولایت از همین کتاب دبستان مذاهب نقل کرده و سپس چنین نوشته است:
«ظاهر کلام دبستان مذاهب این است که وى این سوره را از کتاب‏هاى شیعه بر گرفته است ولى من هیچ اثرى از این سوره در کتاب‏هاى شیعه نیافتم جز بنا به آن چه که از محمد بن شهرآشوب مازندرانى نقل مى‏کنند وى در کتاب المثالب گفته است مخالفان، سوره ولایت را از قرآن انداختند و شاید منظور وى همین سوره باشد .» (36)
متاسفانه محدث نورى در نقل نظر دبستان مذاهب دقت کافى نکرده و نیز به قول کسانى که به ابن شهرآشوب چنین نسبتى داده‏اند بدون تحقیق اعتماد کرده است که به زودى خواهید دید .
به نظر ما - تاریخ پیدایش «سوره نورین‏» چیزى جز کتاب دبستان مذاهب در قرن یازدهم قمرى نیست، تذکرة الائمة هم که حدود یک قرن پس از اوست از آن کتاب گرفته است، و نسخه مجهولى از قرآن نگاشته شده در قرن هفدهم میلادى که کلیرتسدال ادعا مى‏کند این سوره در آن است نیز به احتمال زیاد با توجه به تاریخ کتابت آن نسخه، از همین کتاب دبستان مذاهب گرفته است . تا پیش از این کتاب (دبستان مذاهب) هیچ منبع و مدرکى براى سوره نورین وجود ندارد، سوره ولایة نیز تنها در آن نسخه مجهول قرآن در قرن هفدهم میلادى نگاشته شده مى‏باشد و اثرى از این دو سوره در هیچ کدام از منابع و مصادر شیعه از کتب اربعه متقدمه و متاخره و به ویژه کتاب‏هایى که مظان طرح این بحث است، نیست، مانند: کتاب منسوب به سلیم بن قیس (در 90 ق)، کتاب القراءات (که به اشتباه کتاب التنزیل و التحریف نامیده مى‏شود) از احمد بن محمد سیارى (37) (در 256 ق) تفسیر منسوب به على بن ابراهیم قمى، و نیز در لابه لاى کلام کسانى که به پندار تحریف قرآن گرایش دارند، مانند ابو الحسن محمد بن احمد معروف به ابن شنبود بغدادى (38) (در 328 ق) از دانشمندان اهل سنت که بر این پندار سخیف بوده که عثمان پانصد حرف از قرآن را ساقط کرده است و همین‏طور در نگاشته‏هاى آنان که تا پیش از قرن یازدهم متعرض باورهاى شیعه درباره قرآن شده‏اند، مانند ابو الحسن اشعرى (39) و یا بر باورهاى شیعه خرده گرفته و آنان را به تحریف قرآن متهم مى‏کنند مانند: ابن حزم اندلسى (40) (در 456 ق)، میرزا مخدوم شیرازى (41) ، مطهر بن عبد الرحمن (42) (هر دو در قرن دهم) و . . . وبالآخره آنان که در مقام دفاع از باورهاى شیعه و پاسخگویى به این اتهام برآمده‏اند مانند: شیخ ابو جعفر صدوق (43) (در 381 ق)، شیخ مفید (44) (در 413 ق)، علم الهدى سید مرتضى (45) (در 436 . ق)، شیخ طوسى (46) (در 460 ق)، شیخ طبرسى (47) (در 548 ق)، على بن طاووس (48) (در 664 ق)، حسن بن یوسف بن مطهر (49) (علامه حلى در 726 ق)، شیخ زین الدین عاملى بیاضى (50) (در 877 ق)، قاضى نور الله شوشترى (51) (در 1019 ق) و . . . در هیچ کدام از این منابع و مدارک نامى از این دو سوره براى اثبات یا انکار نیست . همان‏طور که خود محدث نورى - که در کثرت تتبع و گستردگى اطلاعات از منابع فریقین کم نظیر است همان گونه که از کتاب‏هاى مستدرک وسائل الشیعه و فصل الخطاب وى هویداست - اذعان داشت اثرى از این سوره در کتاب‏هاى شیعى نیافته است . بنابراین نخستین منبع سوره نورین - همان‏طور که گفته شد - چیزى جز کتاب دبستان مذاهب در قرن یازدهم قمرى نیست .
کتاب دبستان مذاهب و سوره نورین
کتاب دبستان مذاهب از نویسنده‏اى ناشناس است . طبق تفحص رضازاده ملک پژوهشگر تواناى کتاب و از آن چه از متن دبستان مذاهب به دست آورده وى در سال 1025 به دنیا آمده و تا سال 1069 زنده بوده است . رضا زاده‏ملک پس از آن که نسبت کتاب دبستان مذاهب را به محمد محسن فانى کشمیرى سست و با توجه به دلایل متعدد غیر واقعى مى‏داند، (52) به ذکر ادله و بررسى قراین و شواهد گوناگون مى‏پردازد و از آن‏ها چنین نتیجه مى‏گیرد:
«همه این قراین و شواهد کافى است تا از بن دندان معتقد شویم مؤلف دبستان مذاهب یکى از پیروان پروپا قرص آذر کیوان و آیین دساتیرى است آن هم معتقدى مورد احترام سایر آذر کیوانیان و وى کسى جز موبد کیخسرو اسفندیار فرزند آذر کیوان نیست .» (53)
وى در ادامه بحث از انگیزه تالیف کتاب دبستان مذاهب پرده برداشته و نوشته است:
«مؤلف دبستان خود داعیه‏دار آیینى ساختگى و قلابى بوده و غرض اساسى‏اش - بدون آن که اظهار کند - سست کردن پایه‏هاى اعتقادى متدینین ادیان دیگر و کشاندن آن‏ها را در جرگه معتقدان خود بوده است . از این رو مبلغى از اسنادهاى سست و بى‏پایه و مغرضانه از دهان مشتى مردم بنگى و چرسى بى‏فرهنگ نقل مى‏کند .»
استعمارگران انگلیسى نیز براى اجراى غرض مؤلف دبستان مذاهب با وى همداستان شدند; چون، کتاب دبستان مذاهب نخستین بار توسط انگلیسیان معرفى و به انگلیسى ترجمه شده است (همان/د) ; چه این که نخستین چاپ فارسى این کتاب به وسیله «ویلیام بیلى‏» سفیر انگلستان در هندوستان همزمان با تسلط کمپانى هند شرقى بر این منطقه صورت گرفته است . (54) همان طور که ملاحظه کردید در نخستین شماره از مجله‏هایى که درباره منطقه آسیایى و جهان اسلام به چاپ رسیده متن این سوره را به عنوان سوره‏اى که شیعى است و از تحریف قرآن در باور شیعه حکایت دارد، منتشر کردند . همه این‏ها حکایت از غرض ورزى و اندیشه (تفرقه بینداز و حکومت کن) (55) در اذهان این استعمارگران دارد، همان طور که همین استعمارگران در آن عصر، در ایران و هند به دین‏سازان بى‏مایه و شیادان دروغ پیشه کمک کردند تا افکارشان تحت عنوان بابیه و بهائیه رونق بگیرد و با ایجاد تفرقه و سست کردن پایه‏هاى اعتقادى مردم به چپاول و غارت اموالشان ادامه دهند . عبارت دبستان مذاهب درباره سوره نورین نیز بر انگیزه تالیف کتاب دبستان مذاهب مهر صحت مى‏زند . مؤلف کتاب تحت عنوان «در ذکر مذهب اثنا عشریه‏» نوشته است:
«از ملا محمد معصوم ومحمد مؤمن تونى و ملا ابراهیم که در هزار و پنجاه و سه در لاهور بوده‏اند و از جمعى دیگر، آنچه نامه‏نگار [مراد خود مؤلف دبستان است] شنیده و دیده مى‏آورد .» (56)
سپس به ذکر برخى از باورهاى امامیه مى‏پردازد و آن گاه درباره سوره نورین مى‏گوید:
«بعضى از ایشان گویند که عثمان مصاحف را سوزانده بعضى از سوره‏ها که در شان على و فضل آلش بود برانداخت و یکى از آن سوره‏ها این است .» (57)
سپس متن اسطوره مزعومه را در 42 بند [آیه!] مى‏آورد .
مؤلف دبستان مذاهب درباره این که این بعض از شیعه چه کسانى‏اند؟ از کدام منبع چنین خبر داده‏اند؟ سند آنان چیست و . . . هیچ خبر به دست نمى‏دهد . بنابراین، مى‏توان به آن احتمال یعنى بیان مبلغى از اسنادهاى مغرضانه و بى‏پایه از سوى مؤلف دبستان مذاهب براى سست کردن پایه‏هاى اعتقادى متدینان اهتمام بیشترى داشت; چه این که از این عبارت کتاب دبستان مذاهب لغزش محدث نورى آشکار مى‏شود . نورى مى‏گفت: «ظاهر کلام دبستان مذاهب این است که وى از کتاب‏هاى شیعه این سوره را نقل مى‏کند» (58) و حال آن که خود نویسنده دبستان مى‏گوید: «بعض از ایشان گویند . . .» نه آن که از کتابى نقل کرده باشند .
ابن شهرآشوب و سوره ولایت
نسبتى که دیگران به کتاب المثالب محمد بن على شهرآشوب مى‏دهد و محدث نورى از آنان نقل مى‏کند، کاملا بى‏اساس و بدون مطالعه است، هر چند محدث نورى با تعبیر: «على ما حکى عنه: بنابه آن چه از او [ابن شهرآشوب] حکایت‏شده‏» (59) سوره ولایت را به کتاب المثالب ابن شهرآشوب نسبت مى‏دهد و این عبارت نشان مى‏دهد خود محدث نورى کتاب المثالب را ندیده است لیکن این کتاب امروز در نزد ماست و - با چند بار تفحص - در آن هیچ اثرى از برانداختن سوره ولایت‏به چشم نمى‏خورد . افزون بر آن ابن شهرآشوب به طور روشن دیدگاهش را درباره سلامت قرآن از تحریف بیان کرده و همسان با دیدگاه سید مرتضى علم الهدى (60) (در 438 ق) بر این باور است که قرآن در عصر حضرت رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) به همین صورت کنونى جمع و در بین دو جلد تدوین شده است . ابن شهرآشوب در تعرض به اهل سنت نوشته است:
«به گمان شما، عثمان قرآن را جمع آورى کرد و حال آن که این پندار مخالف آیات قرآن و اخبار است [. سپس به ذکر آیات و اخبار درباره جمع قرآن در عصر رسول خدا (صلى الله علیه و آله) مى‏پردازد و از جمله آن‏ها چنین مى‏آورد] حضرت رسول الله - صلى الله علیه و آله - که هر سال قرآن را بر جبرائیل قرائت مى‏کرد و در سال وفات دو بار آن را بر وى قرائت کرد، چطور ممکن است‏حضرت، قرآنى که تدوین و تالیف نشده و در مجموعه‏اى مستقل گرد نیامده را است‏بر جبرائیل قرائت کند! ؟» . (61)
ابن شهرآشوب در کتاب دیگر به نام متشابه القرآن و مختلفه نیز دیدگاه روشن خود را درباره صیانت قرآن از تحریف چنین آورده است:
«قول درست این است که هر چه در روایات بیش از مصحف موجود ادعا شود، تاویل قرآن است و تنزیل [یعنى: ظاهر الفاظ] قرآن بدون افزایش و کاهش بر جاى خود است .» (62)
بنابراین، ابن شهرآشوب چنین نظرى ندارد . باید دید چه کسى این نسبت را به ابن شهرآشوب داده که موجب شده محدث نورى با استناد به قول او با تعبیر «على ما حکى عنه، بنا به آن چه از او [ابن شهرآشوب] حکایت‏شده‏» (63) از وى نقل مى‏کند؟ این فرد کسى جز ابوالمعالى محمود آلوسى مؤلف کتاب تفسیر روح المعانى (در 1270 ق) نیست . وى در مقدمه تفسیرش با صراحت نوشته است:
«ابن شهرآشوب مازندرانى در کتاب مثالب گفته است‏سوره ولایت از قرآن ساقط شده است . . . .» (64)
در گذشت آلوسى سال 1270 ق و محدث نورى سال 1320 . ق است و نورى از تفسیر آلوسى در فصل الخطاب استفاده کرده است - مانند این عبارت که مى‏گوید: «محمود آلوسى معاصر در فایده ششم از مقدمات تفسیرش مى‏گوید . . . .» (65)
کتاب تذکرة الائمة از کیست؟
برخى کتاب تذکرة الائمة را با نام مجلسى به طبع رسانده‏اند (66) و یا به استناد به این کتاب، اسقاط دو سوره نورین و ولایت را به مجلسى نسبت مى‏دهد (67) لیکن هر کس تنها صفحات نخست این کتاب را نگاه کند به این نتیجه مى‏رسد، مؤلف این کتاب از صوفیه (68) است و شیوه او با شیوه علامه مجلسى کاملا مغایر است . شرح حال نگاران درباره علامه مجلسى و نگاشته‏هاى ایشان، نامى از این کتاب به میان نیاورده‏اند . (69)
محدث نورى نیز کتاب الفیض القدسى فى ترجمة العلامة المجلسى را نگاشته با ادله روشن و شواهد کافى اثبات مى‏کند این کتاب از تالیفات لاهیجى است وعده‏اى به سبب تشابه در نام او و پدرش با نام و پدر مجلسى یعنى محمدباقر بن محمدتقى به این خطا دچار شده‏اند . (70)
مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانى نیز درباره شناسنامه کتاب تذکرة الائمه نوشته است:
«این کتاب درباره تاریخ ائمه معصومان از محمدباقر بن محمدتقى لاهیجى به زبان فارسى است و در سال 1085 ق آن را نگاشته است . وى به تصوف گرایش دارد . . . همان طور که صاحب ریاض العلماء که شاگرد مجلسى و استاد در فن شرح‏حال نگارى ست‏بدین نکته تصریح کرده است . بنابر این، انتساب کتاب به مجلسى پندارى است که بر اثر اشتراک نام مؤلف و پدرش با نام مجلسى و پدرشان، رخ داده است .» (71)
مؤلف ریحانة الادب شبیه به همین تعبیر را درباره کتاب تذکرة الائمه به کار برده است . (72)
حاصل آن که دو سوره اسطوره‏اى نورین و ولایت - نه آن طور که عده‏اى پنداشته‏اند بر این که آن‏ها سه سوره‏اند - با متنى سست و پریشان که با معجونى ناشیانه‏اى از آیات چندى از قرآن با عبارات مغلوط و سخیف بافته شده هیچ منبع و مدرکى نداشته، و اثرى از آن‏ها تا پیش از قرن یازدهم نیست، تنها منبع افسانه سوره‏اى بنام نورین کتاب دبستان مذاهب است مؤلف این کتاب این اسطوره را به طور شفاهى از قول عده‏اى مجهول - اگر راست‏بگوید - نقل کرده است و محدث نورى به نقل از وى در فصل الخطاب آورده و دیگران از نورى گرفته‏اند .
افسانه سوره ولایت نیز بنا به ادعاى برخى از خاورشناسان در نسخه‏اى از قرآن نگاشته قرن شانزدهم و یا هفدهم میلادى است - نسخه‏اى که هیچ نام و نشانى از آن نیست - دومین مدرک این سوره کتاب تذکرة الائمه محمدباقر لاهیجى (هم عصر علامه مجلسى) است . وى نیز از منبع و مدرک خود درباره این سوره سخنى به میان نیاورده است و به احتمال زیاد از همان نسخه قرآن مجهول گرفته است، چون لاهیجى همان طور که خود مى‏گوید سفرى به هندوستان داشته (73) و لابد در آن جا با این دو سوره آشنا شده است .
با این اوصاف کاملا غیر منصفانه و به دور از شان تقواى پژوهش است که گروهى از خاورشناسان و سلفیان، با استناد به این دو افسانه بى‏سند با عبارات بى‏سر و ته، آن‏ها را سوره‏هاى قرآنى بنامند و ادعا کنند دست‏اندرکاران تدوین مصحف عثمانى [قرآن موجود] این سوره‏ها را به خاطر وجود فضایل امام على‏علیه السلام در آن‏ها، از قرآن ساقط کرده‏اند و سپس شیعه را با این پندارها متهم به گرایش به تحریف قرآن کنند .
پى‏نوشت‏ها:
1) ر . ک: ایگناز گلدزیهر، مذاهب التفسیر الاسلامى، مصر، مکتبة الخانجى، 1374 ق، ص 294 - 295 .
2) ر . ک: محمد صبیح، به نقل از محمد عزت دروزه، تاریخ قرآن، ترجمه محمد على فشاریک، مرکز نشر انقلاب، 1402 ق، ص 28 .
3) ر . ک: محب الدین خطیب، الخطوط العریضة، عمان، المکتبة المکیة، ق 1420 وى نوشته است:
«نتیجه بحث درباره دو سوره ولایت و نورین این است که در بین شیعه دو قرآن رواج دارد: یکى همین قرآن و دیگرى قرآنى خاص پنهانى در نزد خود شیعه!» همان، ص 12; ناصر قفارى، اصول مذهب الشیعة الامامیة الاثنى عشریه، ریاض، 1415، ج 1، ص 255 و . . .
4) به طور نمونه ر . ک: سید کمال حاج سید جوادى، ، فهرست واره ایرادات و شبهات علیه شیعیان در هند و پاکستان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1375 ش .
5) به طور نمونه ر . ک: محمد حسن آشتیانى، غرر الفوائد فى شرح الفرائد، قم مکتبة آیة الله نجفى مرعشى، 1404 ق، ص 101; سید محمد حسین شهرستانى، حفظ الکتاب الشریف من شبهة التحریف، بى جا، 1395 ق، ص 46; محمدجواد بلاغى، الآء الرحمن فى تفسیر القرآن، مکتبة الوجدانى، قم، بى تا، ج 1، ص 24، یوسف الدجوى، الجواب المنیف فى الرد على مدعى التحریف فى القرآن الشریف، مصر مطبعة النهضة الاردنیة، 1331 ق و . . .
6. Noldeke
7) تاریخ المصاحف، ج 2، ص 102 «نولدکه بنابر گفته عبد الرحمن بدوى «شیخ المستشرقین‏» آلمان به شمار مى‏آید .(المصاحف سجستانى، مقدمه ص 4، چاپ مصر) گلدزیهر نیز از وى با عنوان «پیشواى بزرگ یاد مى‏کند» (مذاهب التفسیر الاسلامى، براى آگاهى از شخصیات علمى و آثار وى ر . ک: موسوعة المستشرقین: ص 595، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، ج 2، ص 496 به بعد .
8. Ignas Gogdziher
9. Garcinde Tassy
10. Journal Asiatique 1842 Noldeke: 221-223.
11. W.st. clair Tisdall.
12. The Moslem World (1913) 111, 227 Shiah adidtion to the koran.
13) مذاهب التفسیر الاسلامى، ص 295 - 294 .
14. "chapitre inconnu du coran" JA, Tome Xlll may 1842, PP.431-36.
15) همان: ص 433 .
16) همان: Tome XlII December 1843, PP. 414-19 ، جالب است که کاظم‏بیک دیدگاه شیخ صدوق (در 386 ق) را درباره صیانت قرآن از تحریف در باور شیعه آورده است همان، ص 401 .
17. "Shiah Addions to the koran" MW, III, July 1913, pp.231-34.
18) همان، ص 229، تنها آدرس وى از این نسخه مجهوله قرآن این است: «این نسخه در ژوئن 1912 در بانکیپور هند یافت‏شده، مدیر کتابخانه بانکیپور گفته است این نسخه را بیست‏سال پیش از شخصى به نام نواب در لکنهوى هند خریدارى کردیم، قدمت این نسخه حد اکثر 200 یا 300 سال پیش است‏» . همان، ص 228 .
19. Canon Sell
20) تاریخ قرآن، ص 28 .
21) محمدجواد مشکور، تاریخ شیعه و فرقه‏هاى اسلامى تا قرن چهارم، چاپ ششم، انتشارات اشراق، 1368 ش، ص 155 .
22) محمدباقر لاهیجى، تذکرة الائمة، نشر مولانا، بى تا، بى جا، ص 20 - 19 .
23) همان، ص 234 .
24) محمد عبد الوهاب، رسالة فی الرد على الرافضة، تحقیق الدکتور ناصر بن سعد الرشید، مکه، مرکز البحث العلمى و احیاء التراث، 1400 ق، ص 14 - 15 .
25) شاه عبد العزیز دهلوى، تحفة اثنى عشریة، تهذیب سید محمود شکرى آلوسى، تحقیق محب الدین خطیب، قاهرة، المکتبة السلفیة، بى تا .
26) احمد سالوس، مع الشیعة الاثنى عشریة فى الاصول والفروع، قطر دار الثقافة، 1417 ق، ص 151 .
27) الخطوط العریضة، ص 12 .
28) موسى جار الله، الوشیعة فى نقد عقائد الشیعة، مطبعة الکیلانى، بى جا، بى تا، ص 104 .
29) اصول مذهب الشیعة: ج 1، ص 255; مسالة التقریب بین اهل السنة والشیعة، دار طیبة، 1416 ق، ج 1، ص 201 .
30) محمد مال‏الله، الشیعة و تحریف القرآن، مکتبة ابن تیمیة، 1409 ق، ص 152 .
31) احسان الهى‏ظهیر، السنة و الشیعة، مکتبة السلفیة، بى جا، بى تا، ص 113 .
32) احمدمحمد جلى، دراسة من الفرق فی تاریخ الاسلام، مکتبة السلفیة، 1418 ق، ص 226 .
33) اصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 260 .
34) الخطوط العریضة، ص 12 .
35) تذکرة الائمه، ص 20 - 19 .
36) میرزا حسین نورى، فصل الخطاب، چاپ سنگى، ص 180 .
37) درباره شرح حال وى ر . ک: احمد نجاشى، رجال نجاشى، قم، ج 2، ص 865; ابو جعفر حسن شیخ طوسى، الفهرست، بیروت، ص 411; احمد شیخ طوسى، لسان المیزان، تحقیق لجنة التحقیق باشراف عبد الرحمن المرعشلى، بیروت، 1415 ق، ج 1، ص 382، رقم 800 .
38) ر . ک: محمد قرطبى، الجامع لاحکام القرآن، قاهرة دار الکتب العربى، 1387 ق، ج 1، ص 80; احمد خطیب بغدادى، تاریخ بغداد او مدینة السلام، المکتبة السلفیة، المدینة المنوره، ج 1، ص 280; مقدس ابو شامه، المرشد الوجیز الى علوم تتعلق بالکتاب العزیز، دار الکتب العلمیة، ص 186 .
39) ر . ک: ابو الحسن اشعرى، مقالات الاسلامیین، تحقیق محمد محیى الدین عبد الحمید، بیروت المکتبة العصریة، ج 1، ص 119 .
40) ر . ک: على ابن حزم ظاهرى، الفصل فى الملل والاهواء والنحل، تحقیق الدکتور محمد ابراهیم نصر، بیروت، دار الجیل، 1405 ق، ج 5، ص 120 - 119 در بى‏پایگى ادعاى ابن حزم همین مقدار کافى است که مى‏گوید: «در دیدگاه امامیه قرآن محرف است و آیاتى بر قرآن افزوده شده و آیاتى کاسته شده است . . .» (همان: ج 5، ص 119) چون هیچ کس از امامیه و غیر امامیه متهم به تحریف به زیاده در قرآن نیست اگر سخنى است همه بر محور تحریف به نقیصه است‏براى توضیح بیش‏تر، ر . ک: فتح الله‏محمدى، سلامة القرآن عن التحریف و تفنید الافتراءات على الشیعة الامامیة، تهران، پیام آزادى، 1412 ق، ص 227 به بعد .
41) النواقض، مخطوط، ورقه 103 به نقل از ناصر قفارى، اصول مذهب الشیعه، ج 1، ص 208 .
42) تکفیر الشیعة، مخطوط، ورقة 58 به نقل از اصول مذهب الشیعة، ج 1، ص 210 .
43) ابو جعفر محمد صدوق، الاعتقادات، ایران، 1413 ق، ص 81 .
44) مفید، المسائل السرویة، تحقیق صائب عبد الحمید، قم المؤتمر العالمى لالفیة الشیخ المفید، 1413 ق، ص 84 - 83 .
45) علم الهدى (سید مرتضى)، على بن الحسین، الذخیرة فى علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینى، مؤسسة النشر الاسلامى، 1411 ق، ص 363 .
46) ابو جعفر محمد طوسى، التبیان فى تفسیر القرآن، بیروت دار احیاء التراث العربى، 1402 ق، ج 1، ص 3 .
47) فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان لعلوم القرآن، تحقیق محلاتى و طباطبایى، دار المعرفة، 1406 ق، ج 1، ص 15 .
48) على ابن طاووس، سعد السعود، منشورات الرضى، قم، 1410 ق . ، ص 144 .
49) حسن بن یوسف حلى، المسائل المهنائیة، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، مساله 13، ص 123 .
50) زین الدین بیاضى، الصراط المستقیم الى مستحقى التقدیم، تصحیح محمد باقر بهبودى، المکتبة المرتضویة، ج 1، ص 45 .
51) قاضى نور الله شوشترى، مصائب النواصب، تهران مکتبة اسلامیة، ج 1، ص 25 .
52) کیخسرو اسفندیار، دبستان مذاهب، به اهتمام رحیم رضازاده ملک، کتابخانه طهورى، تهران، 1362 ش، ج 2، ص 22 .
53) همان، ج 2، ص 58 - 46 .
54) همان، مقدمه، ص د .
55. Divideand Rule
56) همان، ج 1، ص 244 .
57) همان، ج 1 ص 246 .
58) فصل الخطاب، ص 180 .
59) همان، 180 .
60) الذخیرة فى علم الکلام، همان ص 363 .
61) محمد بن على ابن شهرآشوب، مثالب النواصب مخطوط، کتابخانه مدرسه سپهسالار، رقم 1841، ورقه 471; مکتبة الناصریه لکنهو، رقم 952، ورقه 468 (هر دو نسخه در مرکز احیاء میراث اسلامى قم موجود است).
62) محمد بن على ابن شهرآشوب، متشابه القرآن و مختلفه، انتشارات بیدار، قم، ج 2، ص 77 .
63) فصل الخطاب ص 180 .
64) محمود آلوسى، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانى، تصحیح محمد حسین العرب، بیروت، دار الفکر، 1417 ق، ج 1، ص 44 .
65) فصل الخطاب، ص 162 .
66) نک: تذکرة الائمة، نشر مولانا، بى تا).
67) نک: الخطوط العریضة ص 12 .
68) همان گونه که شرح حال نگاران مى‏گویند: وى به تصوف گرایش دارد، ر . ک: سید محسن امین، اعیان الشیعة، تحقیق حسن الامین، بیروت دار التعارف، 1403 ق، ج 9، ص 182 - 184 و منابع دیگرى که در پى‏نوشت‏شماره بعدى است .
69) به طور نمونه رک: میرزا محمدباقر خوانسارى، روضات الجنات فى احوال العلماء والسادات، قم، ج 1، ص 118 - 114; اعیان الشیعة، ج 9، ص 184 - 182; آغابزرگ طهرانى، الذریعة الى مصانیف الشیعة، دانشگاه تهران، 1342 ش، ج 23، ص 319 به بعد; میرزا عبد الله افندى، ریاض
العلماء و حیاض الفضلاء، تحقیق سید احمد حسینى، قم مطبعة خیام، 1401 ق، ج 5، ص 393 به بعد . در همین منابع شرح حال محمدباقر بن محمدتقى لاهیجى تا حدودى، آمده است .
70) میرزا حسین نورى، الفیض القدسى فى ترجمة العلامة المجلسى، مطبوع در بحار الانوار، ج 105، ص 53 - 54 .
71) الذریعة الى تصانیف الشیعة، ج 4، ص 26 .
72) محمدعلى مدرس، ریحانة الادب در شرح احوال و آثار علما، عرفا، فقها و . . . ، تهران، نشر خیام، 1369، ج 5، ص 195 .
73) تذکرة الائمة، ص 130 .

 

تبلیغات