آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۸

چکیده

متن

تفاوت اساسى دیدگاه‏هاى فریقین درباره آیات 55 و 56 سوره مائده (که به آیات ولایت نامبردارند) به موضع آنان نسبت‏به مورد نزول این آیات درباره تصدق انگشتر در رکوع نماز به وسیله امام على - علیه السلام - وابسته است ; چه این که بیش‏تر شبهه‏ها و نقدها درباره استدلال به این آیات بر امامت امام على - علیه السلام - نیز، ناشى از نادیده گرفتن این روایات و یا تردید در صحت آن‏هاست . اگر روایاتى که فریقین درباره نزول این آیات آورده‏اند، تحلیل و بررسى شوند، خود به خود بیش‏تر این تردیدها رخت‏بر مى‏بندد . بنابر این ، پرداختن به اسانید و متون این احادیث در این بحث اهمیت‏به سزایى دارد .
از نظر شیعه جاى هیچ تردیدى نیست که آیات 55 و 56 سوره مائده درباره امام - على علیه السلام - نازل شده است ، هنگامى که انگشتر خود را در نماز به فقیر صدقه دادند (1) . این حادثه در منابع اهل سنت نیز، از چندین نفر از صحابه و تابعین و گاهى هر کدام با چند طریق نقل شده است . در برخى از این منابع، اسانید و طرق گوناگون نقل این حادثه بالغ بر 26 طریق مى‏شود (2) . از جمله افراد از صحابه که این حادثه را نقل کرده‏اند عبارت‏ند از: امام على - علیه السلام- (3) ، عبد الله بن عباس (4) ، ابو رافع مدنى (5) ، عمار بن یاسر (6) ، ابو ذر غفارى (7) ، انس بن مالک (8) ، جابر بن عبد الله (9) ، مقداد بن الاسود (10) ، و عبد الله بن سلام (11) .
از تابعین نیز، سلمة بن کهیل (12) ، عتبة بن ابى حکیم (13) ، سدى (14) ، مجاهد (15) و . . . به نقل این حادثه پرداخته‏اند . آنان نیز تصریح کرده‏اند که این آیه در خصوص امام على - علیه السلام - نازل شده است .
در برخى منابع اهل سنت‏به دو روایت از امام ابو جعفر باقر - علیه السلام - اشاره مى‏کند که از ایشان پرسیدند، مراد خدا از «الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة وهم راکعون‏» چه کسى است؟ امام فرمودند:
«الذین آمنوا» قیل له، بلغنا انها نزلت فى على بن ابى طالب قال: «على من الذین آمنوا .»
«آنان مؤمنان هستند» گفته شد: ما شنیده‏ایم که این آیه درباره على بن ابى طالب نازل شده‏است‏» امام فرمودند: «[آرى] امام على هم از مؤمنان است .» (16)
این حدیث نشان مى‏دهد چنین اندیشه‏اى در آن عصر رایج‏بوده که این آیه درباره امام على - علیه السلام - است و امام باقر - علیه السلام - هرگز آن را انکار نکرده‏اند (هر چند عمومیتى که امام در آیه قایل‏اند در اندیشه وشیعه تفسیر خاص خود را دارد و تنها بر ائمه معصومان - علیهم السلام - تطبیق مى‏شود (17) . محمد بن عبد الله اسکافی (م: 240 ق) نیز تصریح دارد آیات ولایت درباره امام على - علیه السلام - نازل شده است (18) . نیشابورى در تفسیرش (19) و ایجى در مواقف (20) ، نزول این آیه را درباره امام على، اجماع مفسران مى‏شمرند .
«آلوسى‏» نیز نوشته است: «غالب اخباریین بر این باورند که این آیه درباره على - کرم الله وجهه - نازل شده است و حاکم نیشابورى و ابن مردویه و دیگران با سند متصل، از ابن عباس [و دیگران] این حادثه را نقل کرده‏اند .» (21)
سپس آلوسى اشعار معروف حسان بن ثابت را که درباره این واقعه سروده، آورده‏است . (22)
سیوطى نیز پس از آن که برخى از طرق این حدیث را در کتاب لباب النقول آورده، نوشته‏است: «این‏ها طرق این حدیث‏اند که یکدیگر را تقویت مى‏کنند [و اصل این ماجرا را به اثبات مى‏رسانند .]» (23)
ابن حجر عسقلانى نیز در الکافى الشافى فى تخریج احادیث الکشاف به برخى از طرق این حدیث اشاره مى‏کند و تنها در طریق ابن مردویه به عمار یاسر و ثعلبى به ابو ذر مناقشه مى‏کند (24) .
ابن کثیر که در تفسیر خود به بررسى صحت و سقم اسانید این حادثه پرداخته است، نخست از چند طریق، این واقعه را بیان مى‏کند و تنها در سند حافظ «ابو بکر احمد بن موسى بن مردویه‏» معروف بن ابن مردویه (م: 410 ق) و سند حافظ «عبد الرزاق بن همام‏» (م: 211 ق) مناقشه مى‏کند (25) . سپس بدون آن که بر اسانید دیگر خرده بگیرد چنین مى‏گوید: «تمام این آیات [آیات 51 تا 56 از سورة مائدة] درباره داستان عبادة بن صامت است که از هم پیمانى با یهودیان سرباز زد و به ولایت‏خدا و پیامبر و مؤمنان رضایت داد .» (26)
ماجراى عبادة بن صامت که ابن کثیر و دیگران نقل کرده‏اند به این شرح است:
«چون رسول خدا - صلى الله علیه و آله و سلم - با یهودیان بنى قنیقاع جنگیدند . . . عبادة بن صامت که یکى از بنى عوف بن خزرج و هم‏پیمان آنان بود . . . به نزد رسول خدا - صلى الله علیه و آله و سلم - شتافت و گفت: اى رسول خدا! به خدا و رسولش [پناه برده] از پیمان با آنان بیزارى مى‏جویم و ولایت‏خدا و رسول و مؤمنان را مى‏پذیرم و از هم‏پیمانى با کفار و ولایت آنان بیزارم در این هنگام آیات «یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الیهود و النصارى اولیاء . . .» نازل شد .» (27)
بنابر این، اگر چنین داستانى درباره عبادة بن صامت‏باشد، بین نزول آیاتى که پیش از آیه مورد بحث (آیه 55 سورة مائدة) است و گفته شده درباره وى نازل شده است، با حادثه تصدق انگشتر به وسیله امام على - علیه السلام - هیچ منافاتى نیست .
افزون بر آن ابن کثیر براى این مدعاى خود که تمام آیات 51 تا 56 سوره مائده درباره عبادة بن صامت است، تنها دو روایت آورده است:
1- به نقل از محمد بن جریر طبرى که با سند خود از زهرى نقل کرده که گفته است: «آیات 51 تا 67 درباره عبادة بن صامت در تبرى از یهود و عبد الله بن ابى در باقى ماندنش بر ولایت‏یهود نازل شده‏است .» (28)
2- باز با سند طبرى به نقل از عبادة بن ولید حفید عبادة بن صامت که مى‏گوید آیات 51 تا 56 درباره عبادة بن الصامت و عبدالله بن ابى نازل شده است (29) .
ابن جریر طبرى حدیث دوم را عینا با همین سند به گونه‏اى دیگر نقل کرده و در آن تصریح دارد تنها آیه 51 این سوره درباره عبادة بن الصامت نازل شده است (30) .
طبرى روایت‏سومى را با سند خود از عطیه بن سعد نقل مى‏کند، در این حدیث عطیه ضمن شرح داستان عبادة بن الصامت و عبد الله بن ابى تصریح مى‏کند که تنها آیات 51 و 52 درباره اوست (31) .
باز طبرى با همان سند از عطیه بن سعد حدیثى دیگر نقل مى‏کند که در آن آیات 55 و 56 را هم در داستان عبادة بن الصامت داخل مى‏داند (32) .
طبرى درباره آیات 51 و 52 شان نزول‏هاى دیگرى نیز آورده است از جمله: نزول این آیات درباره ابى لبابه و یا به قول سدى درباره دو نفر که یکى از آنان مى‏خواست‏به یهودیان بپیوندد و دیگرى به نصاراى دمشق، آن گاه طبرى مى‏گوید:
«این آیه (آیه 51) ممکن است درباره عبادة بن صامت و عبد الله بن ابى و هم پیمانانشان با یهود نازل شده باشد و ممکن است درباره ابى لبابه باشد و نیز ممکن است درباره دو مردى باشد که یکى مى‏خواست‏به یهودیان و دیگرى به نصارى بپیوندد، لیکن درباره هیچ کدام از این اقوال سه‏گانه خبرى صحیح در دست نیست تا حجت آورد و به آن اعتماد شود .»
افزون بر آن ، هیچ کس از دانشمندانى که اسباب نزول نگاشته‏اند آیات ولایت (آیات 55 و 56) را درباره عبادة بن صامت نقل نکرده‏اند، بلکه تنها آیات 51 و 52 را درباره وى مى‏دانند (33) و وجود آیه درباره ارتداد از دین: «یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتى الله بقوم . . .» (آیه 54) در بین آیات 51 و 52 و آیات ولایت (آیات 55 و 56)، نیز گواه همین مطلب است، چون داستان عبادة بن صامت‏با مساله ارتداد ارتباطى ندارد .
حاصل آن که ، روایات درباره شان نزول آیات ولایت درباره عبادة بن الصامت روایاتى متعارض با نقل از افرادى مانند زهرى، سدى، عبادة بن ولید است، آنان از تابعین هستند و خود شاهد ماجرا نبوده‏اند و شاهدى هم از قرآن براى آن نیست . بنابر این ، تمسک ابن کثیر به این دو روایت متعارض وجهى ندارد و نمى‏توان از آن همه روایت متواتر که در شان نزول آیات 55 و 56 درباره امام على - علیه السلام - است و از جمعى از صحابه نقل شده و خود شاهد ماجرا بوده‏اند و نیز احادیثى متعدد از تابعین در این باره چشم پوشید (34) .
از جمله احادیثى که خود ابن کثیر از ابن ابى حاتم درباره شان نزول این آیات درباره امام على - علیه السلام - آورده حدیثى است از سلمة بن کهیل که از تابعین است و در سند آن جاى هیچ مناقشه نیست و به زودى در نقد دیدگاه ابن تیمیه مطرح خواهد شد .
فخر رازى نیز درباره تعیین مصداق «. . . الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة وهم راکعون‏» نوشته‏است: «در این جا دو قول در میان است:
قول اول: مراد از این آیه تمام مؤمنان هستند ; چون عبادة بن صامت هنگامى که از یهود بیزارى جست و گفت: من ولایت‏خدا و رسولش را بر مى‏گزینم این آیه بر وفق سخن او نازل شد . چنان که روایت‏شده عبد الله بن سلام به رسول خدا - صلى الله علیه و آله - گفت: «اى رسول خدا ! قوم ما، ما را ترک کرده و سوگند یاد کرده‏اند که با ما مجالست نکنند و ما نمى‏توانیم با یاران شما همنشین باشیم ; چون منزل‏هاى ما دور است . پس این آیه نازل شد و عبد الله بن سلام گفت: به ولایت‏خدا و رسولش و مؤمنان، خشنودیم . بنابراین، آیه عمومیت دارد و شامل همه مؤمنان مى‏شود .» (35)
سپس فخر رازى ناگزیر جمله حالیه «. . . وهم راکعون‏» را چنین توجیه مى‏کند: مراد از رکوع، خضوع است‏یا این که مراد از «یقیمون الصلوة‏» ، بیان شانیت و ذکر رکوع جهت‏شرافت است و یا بگوییم صحابه در هنگام نزول این آیه در حالت‏هاى گوناگون بودند، برخى نماز گزارده بودند، برخى‏از فقیر دستگیرى مى‏کردند و برخى نیز در حال نماز و رکوع بودند . بنابراین، خداوند به تمام افراد با این صفات و حالات اشاره کرده است! پس از آن فخر رازى، به بیان قول دوم پرداخته نوشته‏است:
«قول دوم: مراد از این آیه شخص معینى است و درباره آن چند نظر است:
الف: عکرمه گفته است این آیه درباره ابا بکر نازل شده است .
ب: عطا از ابن عباس نقل کرده که این آیه درباره على بن ابى طالب - علیه السلام - نازل شده است و نیز روایت‏شده که چون این آیه نازل شد، عبد الله بن سلام به رسول خدا [ صلى الله علیه و آله وسلم] گفت: «من على [ علیه السلام] را در حال رکوع دیدم که انگشترش را به نیازمند صدقه داد . پس ما ولایت وى را مى‏پذیریم‏» از ابو ذر - رضى الله عنه - نیز روایت‏شده که گفته است: «با رسول خدا - صلى الله علیه [و آله] و سلم . نماز ظهر گزاردیم و نیازمندى در مسجد چیزى خواست و کسى به او کمک نکرد . . . و على - علیه السلام - در حال رکوع به انگشت کوچک که در آن انگشترى بود اشاره کرد و سائل آن را در آورد . . . و رسول خدا مشغول دعا شدند و به خدا سوگند هنوز دعاى ایشان پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و گفت‏یا محمد ! [ صلى الله علیه و آله و سلم] بخوان: «انما ولیکم الله و رسوله . . .»» (36) .
فخر رازى در واقع ، با خلط مباحث‏با یکدیگر، این دو قول را ساخته است ; چون گذشته از توجیهات غیر قابل قبول درباره جمله «وهم راکعون‏» ، همان طور که ملاحظه کردید، ماجراى عبادة بن صامت‏با نزول آیه ولایت درباره امام على - علیه السلام - منافاتى ندارد و روایتى که از عبد الله بن سلام در تایید قول اول نقل مى‏کند بخشى از همان روایتى است که در قول دوم از همان عبد الله بن سلام آورده و هر دو یک روایت از یک ماجراست (37) .
حدیث عکرمه نیز حدیثى مقطوع، شاذ یا متروک است و هیچ کدام از ارباب تفاسیر روایى و شان نزول‏نویسان مانند طبرى، سیوطى، واحدى و دیگران آن را نیاورده‏اند .
حاصل آن که ، در مجموع، هیچ کس از مفسران و محققان شیعه و اهل سنت، نزول آیات ولایت را درباره امام على - علیه السلام - بافته دروغگویان نشمرده‏اند ، هر چند در نوع تفسیر و تلقى از این ماجرا در بین فریقین تفاوت‏هاى چشمگیرى است . تنها و نخستین کسى که باصراحت رخداد تصدق انگشتر را منکر است و ادعاى مى‏کند احادیث درباره آن دروغ و ساختگى است احمد بن عبد الحلیم ، معروف به ابن تیمیه (م: 758 ق) است که سخنش براى دیگران (38) به ویژه افرادى که از تیره وهابیان مى‏باشند (39) ، الگو شده است .
ابن تیمیه در نقد آرا حسن بن یوسف مطهر، معروف به علامه حلى (م: 762 ق) به شدت بر این روایات خرده گرفته و ادعا مى‏کند: «حادثه تصدق انگشتر به وسیله امام على - علیه السلام - افسانه ساختگى است و در هیچ کتابى از کتاب‏هاى مورد اعتماد از صحاح، سنن، جوامع، معجم‏ها و کتاب‏هاى مرجع، چنین خبرى، وجود ندارد!» (40) ابن تیمیه بر اساس همین ادعا، اشکال‏هاى متعددى را بر نحوه استدلال شیعه به این آیات مطرح کرده است (41) .
پس از ابن تیمیه، ابن کثیر (م: 774 ق) بر این شیوه، گام نهاده و با نقد بخشى از اسانید روایات این حادثه (42) به نقد متون این روایات پرداخته ونوشته‏است: «برخى از مردم چنین مى‏پندارند که جمله «. . . وهم راکعون‏» در موضع حال براى دفع زکات است، اگر چنین بود، دفع زکات در حال رکوع، مورد مدح و برتر از حالت‏هاى دیگر خواهد بود، در حالى که چنین نیست و کسى از دانشمندان اهل فتوا - تا آن جا که ما مى‏شناسیم - به آن فتوا نداده است .» (43)
«شوکانى‏» نیز با اشاره به بخشى از آن روایات نوشته است: «زکات دادن در حال نماز روا نیست .» (44)
ذهبى نیز پس از تقدیر از تفسیر مجمع البیان و مؤلف آن، احادیث متعددى که طبرسى از فریقین در شان نزول این آیه آورده است را، ذکر مى‏کند و بدون خرده‏گیرى به نحوه استدلال طبرسى تنها با این جمله بحث را پایان مى‏دهد: «بدون تردید این تلاش بى ثمر است، حدیث تصدق انگشتر از سوى [امام] على [ علیه السلام] در نماز، که محور استدلال طبرسى است، حدیثى ساختگى، بدون ریشه است و ابن تیمیه عهده دار رد و ابطال آن مى‏باشد .» (45)
محمد شاکر نیز ضمن تایید دیدگاه ابن کثیر در ضعف اسانید روایات در این باره، این روایات را از بافته‏هاى شیعه مى‏شناسد (46) ! !
اکنون ببینیم مناقشه‏هاى ابن تیمیه درباره این رخداد چیست، و چگونه پاسخ داده مى‏شود . ابطال مناقشه‏هاى ابن تیمیه در واقع، به معنى پایان دادن به تمام اشکال‏هایى است که در این باره مطرح شده است ; چون دیدگاه وى الگوى تمام کسانى است که پس از او به مناقشه و اشکال درباره تصدق انگشتر به وسیله امام على - علیه السلام - و نزول آیات ولایت پرداخته‏اند .
ابن تیمیه در نقد بحث روایى این حادثه نوشته است: «این که رافضى [حسن بن یوسف، علامه حلى] مى‏گوید: دانشمندان اجماع دارند این آیه درباره على [ علیه السلام] است از بزرگ‏ترین ادعاهاى دروغین است‏بلکه اجماع اهل علم از ناقلین، بر این است که این آیه در خصوص على [ علیه السلام] نازل نشده و او انگشتر خود را در نماز صدقه نداده است . اجماع اهل علم از محدثان نیز بر این است که این داستان دروغى و ساختگى است . اما آن چه که رافضى [علامه حلى] از تفسیر ثعلبى نقل کرده است [یعنى حدیث ثعلبى با سند خود از ابو ذر که مى‏گوید: این آیه درباره امام على - علیه السلام - در حین تصدق انگشتر به نیازمند نازل شد] . اهل علم از محدثان بر این قول‏اند که ثعلبى احادیث‏ساختگى را در تفسیرش مى‏آورد . . . و از این روست که ثعلبى را (حاطب لیل) هیزم کش در شب مى‏دانند و بغوى که حدیث‏شناس و آگاه‏تر از ثعلبى و واحدى نیشابورى است، هرگز در تفسیرش که مختصر تفسیر ثعلبى است، این احادیث دروغى را که ثعلبى نقل کرده، نیاورده است . . . با آن که ثعلبى دیندار است لیکن به صحیح و سقیم احادیث آگاه نیست و در بیشتر موارد بین سنت و بدعت تفاوتى نمى‏گذارد . آنان که دانشمندان بزرگ و اهل تفسیرند مانند: محمد بن جریر طبرى، بقى بن مخلد و ابن ابى حاتم و . . . این نوع احادیث‏ساختگى دروغى را نیاورده‏اند و ابن حمید و عبد الرزاق این حدیث را نقل نکرده‏اند ، با آن که عبد الرزاق به تشیع گرایش دارد و از فضایل على [ علیه السلام] زیاد نقل کرده لیکن شان او برتر از آن است که این دروغ‏هاى آشکار را روایت کند .
[افزون بر آن] مفسرانى که رافضى [علامه حلى] از کتاب‏هایشان نقل کرده و نیز مفسرانى دیگر که از آنان آگاه‏ترند، روایاتى نقل کرده‏اند که این اجماع را نقض مى‏کند، از جمله ثعلبى از ابن عباس آورده، این آیه درباره ابابکر است و باز او و ابن ابى حاتم از عبد الملک بن ابى سلیمان که مى‏گوید از ابو جعفر [ علیه السلام] درباره «. . . الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة . . .» در آیه پرسیدم [حضرت] فرمود: «مؤمنان مرادند، گفتم: [مردم مى‏گویند] این آیه درباره على [ علیه السلام] نازل شده [حضرت] فرمود: «على [ علیه السلام] از مؤمنان است‏» و همین معنى را ثعلبى از ضحاک و ابن ابى حاتم از سدى درباره این آیه نقل کرده‏اند و باز ابن ابى حاتم با سند خود از عبد الله بن عباس چنین مى‏آورد: هر کس ایمان دارد، خدا و رسول و مؤمنان را به ولایت مى‏پذیرد .»
ادعاهاى ابن تیمیه بى‏اساس است چون:
اول: ادعاى اجماع علامه حلى - رحمه الله - درباره نزول این آیه در مورد تصدق انگشتر امام على - علیه السلام - به نیازمند، بى مبنا نیست; زیرا افزون بر ادعاى اجماع نیشابورى (47) و ایجى در این مساله، آن همه روایت از صحابه و تابعین کافى است تا در این باره ادعاى اجماع معنوى شود .
دوم: ادعاى اجماع اهل علم و محدثان بر این که این آیات در خصوص امام على - علیه السلام - نازل نشده بى‏اساس است و مفسران، محققان و محدثان فریقین هیچ کدام چنین ادعایى ندارند .
سوم: جریان تصدق انگشتر را تنها ثعلبى با سند خود از ابو ذر نقل نکرده است، بلکه دانشمندانى دیگر مانند حاکم حسکانى (48) (از دانشمندان قرن پنجم)، ابراهیم جوینى (49) (م: 730 ق) با سندهاى خودشان و فخر رازى (50) با تعبیر «روایت‏شده‏» از ابو ذر و دیگر صحابه این جریان را نقل کرده‏اند .
چهارم: کدام یک از اهل علم از محدثان گفته است ثعلبى احادیث‏ساختگى در تفسیرش آورده و او حاطب لیل (هیزم کش در شب) است؟ این ادعاى ابن تیمیه است که ثعلبى را متهم مى‏کند و او را ناآگاه به صحیح و سقیم، سنت و بدعت مى‏شناسد . در حالى که - تا اندازه‏اى که ما جست‏وجو کردیم - جملگى دانشمندان وى را سخت‏ستوده‏اند، این کلام از ابن خلکان (م: 681 ق) است که درباره وى مى‏گوید: «وى در دانش تفسیر یگانه دوران خود بوده و تفسیرى بزرگ نگاشته که بر تمام تفسیرها برترى دارد . غافر بن اسماعیل الفارسى در کتاب سیاق تاریخ نیشابور نام ثعلبى را آورده و وى را با این عبارات ستوده است: «هو صحیح النقل موثوق به‏» ، «او درست گفتار و مورد اطمینان است .» (51)
تاج الدین سبکى (52) (م: 771 ق)، صلاح الدین صفدى (53) و جلال الدین سیوطى (م: 911 ق) نیز همان تعبیر ابن خلکان را آورده‏اند و سیوطى افزوده‏است: «عالما بارعا فی العربیة حافظا موثقا، دانشمندى چیره دست در عربیت و حافظى مورد اطمینان است .» (54)
ابن جزرى نیز درباره او عبارت «مفسر امام بارع مشهور، مفسرى پیشوا، چیره‏دستى مشهور، به کار مى‏برد .» (55)
پنجم: بر خلاف ادعاى ابن تیمیه که مى‏گفت: بغوى که آگاه‏تر از ثعلبى است و تفسیرش مختصر تفسیر اوست، این احادیث دروغین را نیاورده است، بغوى در ضمن اقوال گوناگونى که درباره شان نزول این آیه مى‏آورد (اقوالى که با شان نزول آیه درباره امام على - علیه السلام - هیچ منافاتى ندارد همان طور که در نقد دیدگاه ابن کثیر و فخر رازى ملاحظه کردید) با صراحت نوشته‏است:
«و قال ابن عباس رضى الله عنهما و قال السدى: قوله «والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة ویؤتون الزکاة وهم راکعون‏» ، اراد به على بن ابى طالب رضى الله عنه، مر به سائل وهو راکع فى المسجد فاعطاه خاتمه .»
«ابن عباس و سدى مى‏گویند: خداوند از این آیه «والذین آمنوا . . .» على بن ابى طالب [ علیه السلام] را اراده کرده است، نیازمندى به امام على رسید و امام در حال رکوع در مسجد انگشترش را به او داد .» (56)
ششم: تفسیر جامع البیان فى تاویل آى القرآن از محمد بن جریر طبرى (م: 310 ق) که در نزد ابن تیمیه اجل تفاسیر و با ارزش‏ترین آن‏هاست (57) با پنج طریق شان نزول این آیه را نقل مى‏کند، جملگى این احادیث درباره امام على - علیه السلام - است ، سه حدیث نص در این معنى است (از جمله یکى از مجاهد - مجاهد بن جبر از تابعین - که ابن تیمیه او را آیت در تفسیر مى‏شناسد (58) ) و دو حدیث‏به صورت قدر متیقن (59) ، سیوطى نیز حدیثى دیگر از طبرى از ابن عباس نقل کرده که گفته است: شان نزول این آیات درباره امام على - علیه السلام - است (60) ، لیکن هم اکنون در تفسیر طبرى چنین حدیثى نیست! !
باز همین طور ابن ابى حاتم نیز با دو سند یکى از عتبة بن ابى حکیم (از تابعین م: 147 ق) و سلمة بن کهیل (از تابعین م: 121 ق) این حدیث را نقل کرده است (61) . پس چطور ابن تیمیه مى‏گوید: دانشمندان بزرگ از اهل تفسیر مانند ابن جریر و ابن ابى حاتم، این احادیث‏ساختگى را ذکر نکرده‏اند؟ ! بلکه این سند ابن ابى حاتم به سملة بن کهیل است که تمام افراد سند آن در دیدگاه دانشمندان علم رجال اهل سنت، مورد وثاقت، صدق و راستى‏اند .
ابن ابى حاتم سند خود را چنین مى‏آورد:
«حدثنا ابو سعید الاشج، حدثنا الفضل بن دکین ابو نعیم الاحول، حدثنا موسى بن قیس الحضرمى عن سلمة بن کهیل قال: «تصدق على بخاتمه وهو راکع فنزلت: «انما ولیکم الله . . .» .»
«ابن ابى حاتم با این سند از سلمة بن کهیل نقل مى‏کند که گفته است: «على [ علیه السلام] انگشتر خود را [به نیازمند] در حال رکوع صدقه داد پس این آیه نازل شد: «انما ولیکم الله . . .» .»
افراد این سند عبارت‏اند از:
الف: ابو سعید بن الاشج (م: 257 ق).
ابو حاتم درباره او مى‏گوید: «ثقة صدوق امام اهل زمانه; وى مورد اطمینان، راستگو، پیشواى عصر خود است‏» و النسائى مى‏گوید: «صدوق; راستگوست‏» برخى دیگر با جمله: «ما رایت احفظ منه; دانشمندتر از او ندیده‏ام‏» از او یاد کرده‏اند (62) .
ب: الفضل بن دکین ابو نعیم (م: 219 ق).
وى از مشایخ محمد بن اسماعیل بخارى (مؤلف صحیح) مى‏باشد . یحیى بن معین درباره او مى‏گوید: «ما رایت اثبت من رجلین، ابو نعیم و عفان . انسانى آگاه‏تر و درست از بر کننده‏تر از ابو نعیم و عفان ندیدم‏» و دیگرى مى‏گوید: «ما رایت محدثا اصدق من ابى نعیم، حدیث گویى راستگوتر از ابو نعیم ندیده‏ام .» (63)
ج: موسى بن قیس الحضرمى .
یحیى بن معین، در مورد او مى‏گوید: «ثقة، مورد وثاقت و اطمینان است‏» و ابو حاتم مى‏گوید: «لا باس به، مورد ایراد نیست‏» و عبد الله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل مى‏کند که درباره او گفته است: «لا اعلم الا خیرا، چیزى جز نیکى درباره‏اش نمى‏دانم‏» (64) .
د: سلمة بن کهیل (م: 121 ق) از تابعین .
جملگى او را توثیق کرده‏اند از جمله: ابو زرعة که مى‏گوید: «ثقة مامون ذکى، مورد وثوق، مطمئن و با هوش‏» ابو حاتم درباره‏اش مى‏گوید: «ثقة متقن، مورد وثوق و استوار گفتار است‏» (65) .
هفتم: سیوطى در در المنثور به نقل از عبد بن حمید و عبد الرزاق از ابن عباس، این حدیث را آورده (66) و ابن کثیر نیز از عبد الرزاق این حدیث را نقل کرده است (67) . بنابراین ، کلام ابن تیمیه که مى‏گوید افرادى مانند ابن حمید و عبد الرزاق ذکرى از این گونه احادیث‏به میان نیاورده‏اند ، بى‏اساس است .
هشتم: آن مفسرى که از ثعلبى آگاه‏تر است و احادیثى آورده که اجماع مفسران را بر نزول آیه درباره امام على نقض مى‏کند، کیست؟ ابن تیمیه تنها به نام ابن ابى حاتم اشاره مى‏کند غافل از آن که همین ابن ابى حاتم همان طور که ملاحظه کردید روایت صحیح السند در مورد نزول آیه درباره تصدق امام على نقل کرده است و روایتى که، ابن ابى حاتم از عبد الملک بن ابى سلیمان (م: 145 ق) از ابو جعفر الباقر - علیه السلام - نقل مى‏کند افزون بر آن که، امام باقر هرگز نزول آیه را درباره امام على - علیه السلام - انکار نکرده‏اند، این حدیث‏خبرى واحد است و در کتاب‏هاى تراجم و رجال نیز عبد الملک از راویان امام باقر - علیه السلام- (68) و امام باقر - علیه السلام - از مشایخ او (69) شمرده نشده است، ابن جریر طبرى و ثعلبى نیز مانند ابن ابى حاتم تنها از وى این حدیث را از امام باقر - علیه السلام - نقل کرده‏اند و سندى دیگر ندارد .
نهم: هیچ کس از بزرگان تفسیر در نزد ابن تیمیه مانند طبرى، ابن ابى حاتم و دیگران به نقل از ابن عباس نگفته است رخداد تصدق انگشتر مربوط به ابا بکر است‏بلکه این ادعاى ابن تیمیه است که به ثعلبى نسبت مى‏دهد ، تنها خبرى واحد مقطوع غریب بدون شاهد و متابع از عکرمه نقل شده که تصدق انگشتر را به ابا بکر نسبت داده است (70) ، عکرمه هم در نزد بزرگان اهل سنت مورد اعتماد نیست و از همین رو مسلم بن حجاج در صحیح خود از وى هیچ روایتى جز یک حدیث آن هم براى شاهد حدیثى دیگر نقل نکرده است (71) .
دهم: ابن تیمیه که بیهوده دست و پا مى‏زند در آخرین نقد بر روایات شان نزول آیه درباره
تصدق انگشتر به وسیله امام على - علیه السلام - ، به روایت ابن ابى حاتم از ابن عباس، تشبث مى‏جوید که گفته است: «کل من آمن فقد تولى الله و رسوله و الذین آمنو، هر کس ایمان دارد، خدا و رسول و مؤمنان را به ولایت مى‏پذیرد» غافل از آن که این حدیث ربطى به ادعاى ابن تیمیه ندارد .
ابن عباس در این حدیث - بر فرض صدور - در صدد بیان این مطلب نیست که مؤمنانى که باید ولایتشان را پذیرفت چه کسانى هستند بلکه تنها در صدد بیان این نکته است، هر مؤمنى باید ولایت‏خدا و رسول و مؤمنان را بپذیرد، لیکن این مؤمنان چه کسانى‏اند، هرگز در این حدیث اشاره نشده است . البته ابن عباس در احادیث متعددى که پیش از این بیان شد، با صراحت این آیه را درباره امام على - علیه السلام - مى‏داند که به این معنى است، آن مؤمنان که ولى دیگران هستند جز امیر مؤمنان امام على - علیه السلام - کسى دیگر نیست .
بنابر این ، آیا موضع ابن تیمیه و پیروان او در این موارد چیزى جز تعصب خشک ویرانگر، پندارهاى بى مبنا و اتهام به دانشمندان چیزى دیگر است; اگر ما بخواهیم با احادیث ماثور این گونه برخورد کنیم از دین چه مى‏ماند؟
به قول علامه طباطبایى که مى‏گوید:
«اگر درست‏باشد از این همه روایاتى که درباره شان نزول این دو آیه وارد شده، چشم‏پوشى شود و این همه دلیل‏هاى روایى نادیده گرفته شود، باید به طور کلى از تفسیر قرآن چشم پوشید; چه ، وقتى با این همه روایات اطمینان پیدا نکنیم چگونه مى‏توانیم به یک یا دو روایتى که در تفسیر هر کدام از آیات وارد شده است، وثوق و اطمینان پیدا کنیم؟ . . . اگر انسان دچار عناد و مبتلا به لجاجت نباشد، روایات آن قدر هست که اطمینان آور باشد و جا براى اشکال‏ها و خرده‏گیرى و تضعیف آن‏ها نیست .» (72)
حاصل آن که ، با جمع‏بندى احادیث در این باره به این نتیجه مى‏رسیم: تصدق انگشتر از ناحیه امام على - علیه السلام - در حال نماز واقعیت داشته و آیات 55 و 56- آیات ولایت - سوره مائده درباره این رویداد تاریخى نازل شده است . بررسى و نقد تردیدها و مناقشه‏ها در استدلال به این دو آیه بر امامت و زعامت امام على - علیه السلام - ، مجالى دیگر مى‏طلبد .
پى‏نوشت‏ها:
1) در منابع شیعه این رویداد، افزون بر جمع کثیرى از صحابه و تابعین از رسول اکرم - صلى الله علیه و آله - و ائمه طاهرین: امام على، امام حسین، على بن الحسین، محمد بن على الباقر، جعفر بن محمد الصادق، على بن موسى الرضا و ابو محمد العسکرى - علیهم السلام - نقل شده است .
ر . ک: محمد باقر مجلسى ، بحار الانوار ، ج 35، ص 183- 206; سید هاشم بحرانى، البرهان فی تفسیر القرآن ، ج 1، ص 479- 485، محمد القمى المشهدى، کنز الدقائق، ج 4، ص 144- 154; شیخ حسین راضى، الهوامش التحقیقیة (پیوست کتاب المراجعات)، ص 383- 384; على بن طاووس، سعد السعود، ص 192 مى‏گوید: «در کتاب تفسیر محمد بن العباس بن على بن مروان، دیدم نزول این آیه را درباره امام على از نود طریق آورده است .» ; محمد بن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، وى پس از آن که مى‏گوید: اجماع امت‏بر نزول این آیات درباره امام على - علیه السلام - است، به معرفى ده‏ها منبع از شیعه و سنى مى‏پردازد که به ذکر این رخداد پرداخته‏اند و آن‏گاه شعرهایى که در این باره سروده‏اند ، نقل مى‏کند . ج‏3، ص 5- 14 .
2) عبید الله حسکانى، شواهد التنزیل، ج 1، ص 209- 248 .
3) ر . ک: همان، ج 1، ص 226; ابو عبد الله حاکم نیشابورى، معرفة علوم الحدیث، ص 102; على بن عساکر، على، تاریخ مدینة دمشق (به تحقیق محمد باقر محمودى)، ج 2، ص 409، رقم 915; موفق خوارزمى، المناقب، ص 264; احمد بن مردویه، وابو الشیخ، به نقل از جلال الدین سیوطى، در المنثور، ج 3، ص 106 واسماعیل بن کثیر، اسماعیل، البدایة والنهایة، ج 7، ص 357 .
4) ر . ک: عبید الله حسکانى، شواهد التنزیل ، ج 1، ص 232- 240 (وى با 6 طریق این رویداد را از ابن عباس نقل کرده است) ; نصر سمرقندى (م: 375 ق)، تفسیر السمرقندى، ج 1، ص 445; جلال الدین سیوطى، در المنثور، ج 3، ص 105- 104 وى به نقل از خطیب بغدادى (از کتاب المتفق والمختلف) و عبد الرزاق (ابى بکر م: 211 ق) و ابو الشیخ (الهنائى الهمدانى، گفته شده نام او حیوان بن خالد است . وى از تابعین و مورد وثوق دانشمندان رجال است . ر . ک: یوسف مزى، تهذیب الکمال، ج 33، ص 411، رقم ترجمة 7432) و ابو محمد عبد بن حمید ، (م: 294 ق) واحمد ابن مردویه (م: 410 ق) و محمد بن جریر طبرى (م: 310 ق) هر کدام با سندهاى خود، این حادثه را نقل کرده است . هم چنین: اسماعیل ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص‏71; موفق خوارزمى، المناقب، ص 264; احمد واحدى، اسباب نزول القرآن، ص 202; جلال الدین سیوطى، لباب النقول فی اسباب النزول، ص 148; فخر الدین رازى، مفاتیح الغیب (تفسیر الکبیر)، ج 12، ص 26 (با تعبیر روى عن ابن عباس، از ابن عباس روایت‏شده) . . . ; احمد بلاذرى، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر محمودى، ج 1، ص 59 ، حدیث 155 .
5) ر . ک: سلیمان طبرانى، (م: 360 ق)، المعجم الکبیر، ج 1، ص 320- 321، حدیث 955 و نیز به نقل از او: ابی بکر الهیثمى، مجمع الزوائد، ج 9، ص 134; شواهد التنزیل، ج 1، ص 241; در المنثور، ج 3، ص 106، از ابن مردویه، و ابو نعیم (احمد بن عبد الله، م: 430 ق).
6) ر . ک: سلیمان طبرانى، المعجم الاوسط: ج 7، ص 130، حدیث 6228; محمد جوینى، فرائد السمطین (به تحقیق محمد باقر محمودى)، ج 1، ص 194 ، حدیث 153; شواهد التنزیل، ج 1، ص 223; در المنثور: ج 3، ص 105 از ابن مردویه .
7) ر . ک: شواهد التنزیل، ج 1، ص 230; احمد ثعلبى، احمد، الکشف و البیان فی تفسیر القرآن، مخطوط، ج 1، ورق 74/ا; فرائد السمطین، ج 1، ص 191 حدیث 151; یوسف سبط بن جوزى، تذکرة الخواص، ص 41 (به نقل از ثعلبى) ; التفسیر الکبیر: ج 12، ص 26، (با تعبیر روى عن ابى ذر، از ابو ذر روایت‏شده است) . . .
8) ر . ک: شواهد التنزیل، ج 1، ص 225 .
9) ر . ک: شواهد التنزیل، ج 1، ص 225 ; اسباب نزول القرآن، ص 201; جلال الدین سیوطى، لباب النقول، ص 202 .
10) شواهد التنزیل، ج 1، ص 228 .
11) احمد محب الدین طبرى، الریاض النضرة، ج 3، ص 179 .
12) عبد الرحمن بن ابى حاتم (م 327 ق)، تفسیر القرآن العظیم مسندا عن رسول الله و الصحابة و التابعین، ج 4، ص 1162 حدیث 6551; تاریخ مدینة دمشق، ج 2، ص 409، رقم 916; در المنثور: ج 3، ص 106، لباب النقول: ص 148; انساب الاشراف، ج 2، ص 150، حدیث 151 .
13) ج 6، ص 186; ابن ابى حاتم، عبد الرحمن، همان: ج 4، ص 1162، حدیث 6549 و به نقل از وى: ابن کثیر، اسماعیل، همان: ج 2، ص 71 .
14) نک: طبرى، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آى القرآن: ج 6، ص 186; بغوى، حسین، معالم التنزیل: ج 2، ص 47 (با تعبیر قال ابن عباس و سدى قوله تعالى انما ولیکم . . . اراد به على بن ابى طالب، ابن عباس و سدى گفته‏اند که مراد از آیه انما ولیکم، على بن ابى طالب است).
15) ر . ک: طبرى، محمد بن جریر، همان، ج 6، ص 186; جصاص، ابى بکر (م 370 ق)، احکام القران: ج 2، ص 625، وى مى‏گوید: «از مجاهد، سدى، ابى جعفر و عتبة بن ابى حکیم، «روایت‏شده آیه «انما ولیکم الله . . .» درباره على بن ابى طالب در حین تصدق انگشتر به نیازمند نازل شده است‏» .
16) ر . ک: طبرى، محمد بن جریر، همان: ج 6، ص 186; سیوطى، جلال الدین، در المنثور: ج 3، ص 106 وى از عبد بن حمید و ابن المنذر (على بن المنذر م 256) نقل کرده است; بغوى، حسین، همان: ج 22، ص 47; واحدى، على، الوسیط فى تفسیر القرآن المجید: ج 2، ص 201 .
17) ر . ک: عیاشى، محمد بن سعود، همان، ج 2، ص 57، حدیث 1298 و ص 58، حدیث 1302; کلینى، محمد، کافى، کتاب الحجة، باب «ما نص الله عز وجل ورسوله على الائمة علیهم السلام واحدا واحدا» ، ج 1، ص 288، حدیث 3; بحرانى، هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن: ج 1، ص 479 و 480، حدیث 2 و 3 و 4; مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار: ج 35، ص 106 .
18) اسکافى، محمد، المعیار والموازنة: ص 228 .
19) نیشابورى، حسن، همان: ج 6، ص 169 .
20) ایجى، عبد الرحمن، المواقف فى علم الکلام: ص 405 وى مى‏نویسد: «اجمع ائمة التفسیر ان المراد على [ علیه السلام] وللاجماع على ان غیره غیر مراد .»
21) آلوسى، محمود، همان: ج 4، ص 245 .
22) همان، و نیر ر . ک: جوینى، محمد، همان: ج 1، ص 190 .
23) سیوطى، جلال الدین، لباب النقول: ص 148 .
24) ابن حجر عسقلانى، احمد، الکافى الشافى فی تخریج احادیث الکشاف (ذیل تفسیر کشاف زمخشرى): ج 1، ص 649 .
25) ابن کثیر، اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم: ج 2، ص 69 . «ابن مردویه از دانشمندان نامور اهل سنت در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم (م: 410 ق) است، «شمس الدین ذهبى‏» درباره وى نوشته‏است: «الحافظ المجود العلامة المحدث اصبهان . . . و کان فرسان الحدیث فهما، یقظا، متقنا . . . .» سیر اعلام النبلاء: ج 17، ص 308، رقم ترجمه 188، «عبد الرزاق بن همام‏» نیز از دانشمندان بزرگ قرن دوم و سوم (م: 211 ق) به شمار مى‏آید . «شمس الدین ذهبى‏» درباره وى مى‏گوید: «الحافظ الکبیر عالم الیمن . . . الثقة الشیعى‏» ، سیر اعلام النبلاء: ج 9، ص 563، رقم ترجمه 220 .
26) ابن کثیر، اسماعیل، همان: ج 2، ص 69 .
27) ابن کثیر، اسماعیل، همان: ج 2، ص 69 و نیز ر . ک: طبرى، ابن جریر، همان: ج 6، ص 178- 179 .
28) ابن کثیر، اسماعیل، همان: ج 2، ص 69; طبرى، محمد بن جریر، همان: ج 6، ص 178 .
29) همان: ج 2، ص 169; طبرى، محمد بن جریر، ج 6، ص 178 و ص 186 .
30) طبرى، محمد بن جریر، همان: ج 6، ص 178 .
31) همان: ج 6، ص 178- 177 .
32) همان، ج 6، ص 186 .
33) ر . ک: واحدى، احمد، همان: ص 200- 201; لباب النقول فى اسباب النزول، ص 147 .
34) ابن تیمیه نیز در این باره بدون هیچ تاملى در منابع و مدارک چنین نوشته‏است: «. . . تمام مفسران در همه اعصار آیات 55 و 56 سوره مائده را درباره عبادة بن صامت مى‏دانند . ! ! منهاج السنة، ج 4، ص 5 .
35) رازى، فخر الدین، همان: ج 12، ص 26 .
36) رازى، فخر الدین، همان: ج 12، ص 26 .
37) نک: حسکانى، عبید الله، همان: ج 1، ص 224 حدیث 232 و ص 232، حدیث 236 و 237; سیوطى، جلال الدین، همان: ج 3، ص 104 .
38) مانند، محمد حسین ذهبى، التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 105 (پیش از این عبارت ذهبى را ملاحظه کردید) شاکر احمد، نیز مى‏گوید: این از بافته‏هاى شیعه است که مى‏خواهد با تاویل قرآن بازى کند و به على - کرم الله وجهه - فضایل و مناقبى که ثابت نیست، نسبت دهد .» العمدة، ج 2، ص 50 .
39) به طور نمونه ر . ک: ناصر قفارى، اصول مذهب الشیعة، ج 2، ص 679 .
40) احمد ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة: ج 4، ص 5 .
41) همان: ج 4، ص 5- 9 .
42) اسماعیل ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم: ج 2، ص 69 .
43) همان، ج 2، ص 69 .
44) محمد شوکانى، فتح القدیر: ج 2، ص 51 .
45) ذهبى، محمد حسین، التفسیر و المفسرون: ج 2، ص 105 .
46) محمد شاکر، احمد، عمدة التفسیر عن الحافظ ابن کثیر: ج 2، ص 50 .
47) نیشابورى، حسن، همان: ج 6، ص 169 .
48) حسکانى، عبید الله، همان: ج 1، ص 230 .
49) جوینى، محمد، همان: ج 1، ص 191، حدیث 151 .
50) رازى، فخر الدین، همان: ج 12، ص 26 .
51) احمد ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 1، ص 79، رقم ترجمه 31 .
52) تاج الدین سبکى، طبقات الشافعیة، ج 4، ص 58، رقم ترجمه 267 .
53) صلاح الدین صفدى، الوافى بالوفیات، ج 7، ص 306، رقم ترجمه 3299 .
54) جلال الدین سیوطى، طبقات المفسرین، ص 17 .
55) محمد بن الجزرى، غایة النهایة فى طبقات القراء، ج 1، ص 100، رقم ترجمه: 462 .
56) مسعود بغوى، تفسیر البغوى (معالم التنزیل)، ج 2، ص 47 .
57) ابن تیمیه، التفسیر الکبیر، ج 2، ص 228 .
58) همان، ص 237 .
59) نک: طبرى، محمد بن جریر، همان، ج 6، ص 186 .
60) الدر المنثور، ج 3، ص 105 .
61) ر . ک: ابن ابى حاتم، عبد الرحمن، همان، ج 4، ص 1162، حدیث 6547 و 6551 .
62) ر . ک: مزى، یوسف، تهذیب الکمال فى اسماء الرجال: ج 15، ص 27، رقم ترجمه 3303 .
63) همان، ج 23، ص 197، رقم ترجمه 4732 .
64) همان، ج 29، ص 134، رقم ترجمه 6293 .
65) همان، ج 11، ص 313، رقم ترجمه 2467 .
66) در المنثور، ج 3، ص 105 .
67) ابن کثیر، اسماعیل، همان: ج 2، ص 71 .
68) ر . ک: مزى، یوسف، همان، ج 18ص 322، رقم ترجمه 3532 .
69) ر . ک: همان، ج 26، ص 138، رقم ترجمه 5478 .
70) ر . ک: رازى، فخر الدین، همان، ج 12، ص 26 ; آلوسى، محمود، همان: ج 4، ص 246 .
71) محمود ابو ریه، محمود، اضواء على السنة المحمدیة، ص 310 .
72) محمد حسین طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 6، ص 8 .
مآخذ
قرآن کریم
ابو بکر احمد الرازى (الجصاص)، احکام القرآن، تحقیق: صدقى محمد جمیل، مکه، المکتبة التجاریة، /بى تا .
على بن احمد الواحدى، اسباب نزول القرآن، تحقیق: کمال زغلول، چاپ اول، دار الکتب العلمیة، 1411 ق .
ناصر بن عبد الله القفارى، اصول مذهب الشیعة الامامیة الاثنى عشریة، چاپ دوم، ریاض 1415 ق .
محمود ابوریه، اضواء على السنة المحمدیة، قم، انتشارات انصاریان، 1416 ق .
احمد البلاذرى، انساب الاشراف، تحقیق: محمد باقر المحمودى، چاپ دوم، قم، مجمع احیاء التراث، 1416 ق .
علامه مجلسى، بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1363 ش .
اسماعیل ابن کثیر الدمشقى، البدایة والنهایة، تحقیق: احمد ابو ملحم و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیة، بى تا .
سید هاشم البحرانى، البرهان فى تفسیر القرآن، قم، مؤسسة مطبوعاتى اسماعیلیان، بى تا .
ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: محمد باقر المحمودى، بیروت، مؤسسة المحمودى، 1398 ق .
سبط ابن الجوزى، تذکرة الخواص، بیروت، مؤسسة اهل البیت، 1401 ق .
اسماعیل بن کثیر الدمشقى، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار المعرفة، 1402 ق .
عبد الرحمن بن محمد ابن ابى حاتم، تفسیر القرآن العظیم مسندا عن رسول الله والصحابة والتابعین، تحقیق: اسعد محمد الطیب، چاپ دوم، بیروت، المکتبة العصریة، 1419 ق .
احمد بن تیمیه، تفسیر الکبیر، تحقیق: عبد الرحمن عمیره، چاپ اول، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1408 ق .
محمد حسین الذهبى، التفسیر والمفسرون، چاپ دوم، بى جا، 1396 ق .
ابو الحجاج یوسف المزى، تهذیب الکمال فى اسماء الرجال، تحقیق: بشار عواد، چاپ دوم، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1402 ق .
محمد بن جریر الطبرى، جامع البیان عن تاویل آى القرآن، بیروت، دار الفکر، 1408 ق .
عبد الرحمن جلال الدین السیوطى، الدر المنثور فى التفسیر بالماثور، بیروت، دار الفکر، 1403 ق .
احمد بن عبد الله الطبرى، ریاض النظرة فى مناقب العشرة، تخریج: عبد المجید طعمه حلبى، چاپ اول، بیروت، دار المعرفة، 1418 ق .
على بن الطاووس العلوى، سعد السعود للنفوس، تحقیق: فارس تبریزیان، چاپ اول، قم، انتشارات دلیل، 1421 ق .
محمد بن احمد الذهبى، سیر اعلام النبلاء، تحقیق شعیب الارنؤوط، چاپ چهارم، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1406 .
عبید الله الحاکم الحسکانى، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق: محمد باقر المحمودى، چاپ دوم، قم ، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، 1411 ق .
تاج الدین السبکى، طبقات الشافعیة الکبرى، تحقیق: عبد الفتاح محمد الحلو، بیروت، دار احیاء الکتب العربیة، بى تا .
جلال الدین السیوطى، طبقات المفسرین، بیروت، دار الکتب العلمیة، بى تا .
احمد محمد شاکر، عمدة التفسیر عن الحافظ ابن کثیر، قاهره، مکتبة التراث الاسلامى، بى تا .
محمد بن الجزرى، غایة النهایة فى طبقات القراء، چاپ اول، مصر، مکتبة الخانجى، 1351 ق .
محمد بن على الشوکانى، فتح القدیر الجامع بین فنى الروایة والدرایة من علم التفسیر، بیروت، دار المعرفة، بى تا .
محمد بن اسحاق الکلینى، الکافى، تصحیح: على اکبر الغفارى، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1388 ق .
احمد بن حجر عسقلانى، الکافى الشاف فى تخریج احادیث الکشاف (ذیل تفسیر کشاف زمخشرى)، قم، نشر ادب الحوزة، بى تا .
احمد بن محمد الثعلبى، الکشف والبیان فى تفسیر القرآن، مخطوط، مکتبة آیة الله المرعشى النجفى .
محمد بن محمد رضا القمى المشهدى، کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق: حسین درگاهى، چاپ اول، طهران، انتشارات اسوه، 1411 ق .
جلال الدین السیوطى، لباب النقول فى اسباب النزول، تصحیح: بدیع السید اللحام، چاپ اول، بیروت، دار الهجرة، 1410 ق .
على بن ابى بکر الهیثمى، مجمع الزواید و منبع الفوائد، چاپ دوم، بیروت، دار الکتاب العربى، 1402 ق .
حسین بن مسعود الفراء البغوى، معالم التنزیل (تفسیر البغوى)، تحقیق: خالد عبد الرحمن العک، چاپ دوم، بیروت، دار المعرفة، 1407 ق .
سلیمان احمد الطبرانى، المعجم الوسیط، تحقیق: محمد الطحان، چاپ اول، الریاض، مکتبة المعارف، 1405 ق .
سلیمان احمد الطبرانى، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدى عبد المجید السلفى، چاپ دوم، بیروت، دار احیاء التراث، بى تا .
ابو عبد الله الحاکم النیسابورى، تحقیق: معظم حسین، چاپ دوم، المدینة، المکتبة العلمیة، 1397 ق .
فخر الدین الرازى، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، چاپ سوم، بیروت، دار احیاء التراث العربى، بى تا .
الموفق بن احمد الخوارزمى، المناقب، تحقیق: مالک المحمودى، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1411 ق .
ابو العباس احمد بن تیمیة، منهاج السنة النبویة فى نقض کلام الشیعة القدریة، بیروت، دار الکتب العلمیة، بى تا .
عبد الرحمن ایجى، المواقف فى علم الکلام، بیروت، عالم الکتب، بى تا .
محمد حسین الطباطبائى، المیزان فى تفسیر القرآن، قم، منشورات جماعة المدرسین فى الحوزة العلمیة، بى تا .
شیخ حسین الراضى، الهوامش التحقیقیة (الملحق بکتاب المراجعات)، چاپ دوم، قم، المجمع العالمى لاهل البیت، 1416 ق .
صلاح الدین الصفدى، الوافى بالوفیات، بیروت، دار النشر، بى تا .
احمد بن خلکان، وفیات الاعیان، چاپ دوم، قم، منشورات الشریف الرضى، 1364 ش .

 

تبلیغات