آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

متن

مقدمه
مراد از تاریخ‏گذارى قرآن، تعیین تاریخ نزول آیات و سور قرآن است. خاورشناسان از اواسط قرن نوزدهم میلادى، نظام‏هاى تاریخ‏یابى گوناگونى را از سور قرآن ارائه داده‏اند. طیف طبقه‏بندى سوره‏ها توسط آنان از سه طبقه تا شش طبقه را شامل گردیده است. ویلیام مویر، یکى از خاورشناسانى است که نظام شش‏طبقه‏اى را برگزیده است؛ یعنى از دیدگاه او تمام سوره‏هاى قرآن به شش طبقه ـ پنج طبقه مکى و یک طبقه مدنى ـ تقسیم مى‏گردد. این مقاله بیانگر نظرات مویر، درباره تاریخ‏گذارى و طبقه‏بندى سوره‏ها مى‏باشد. ویلیام مویر، خاورشناس و میسیونر انگلیسى در 27 آوریل 1819 در گلاسکو به دنیا آمد و در 11 ژانویه 1905 در ادینبورگ اسکاتلند در گذشت. وى در جریان اقامت در هند (از سال 1837 تا 1876)، به فراگیرى زبان عربى پرداخت و به مطالعه تاریخ اسلام علاقه‏مند گردید؛ اما به دلیل تعصب شدید مسیحى، شروع به همکارى فعال و نزدیک با هیئت‏هاى میسیونرى به‏ویژه هیئت میسیونرى مستقر در شهر آگرا کرد. وى با نگارش کتابى به نام گواهى قرآن بر کتاب‏هاى مقدس یهودیان و مسیحیان، به عرصه تبلیغ وارد شد. او در کتاب خود کوشیده تا این موضوع را القا نماید که مسلمانان بنا بر شهادت خود قرآن، باید به صحت تورات و انجیل به همان شکل کنونى خود، اعتراف کنند! پس از مدتى شروع به مطالعه منابع عربى سیره پیامبر(ص) کرد، و کتابى را تحت عنوان زندگى محمد و تاریخ اسلام تألیف نمود. سپس دو کتاب دیگر با نام‏هاى قرآن: تصنیف و تعلیم آن (1877) و جدال با اسلام (1897) به نگارش درآورد.
1مقاله‏اى که پیش روى خود دارید، بیانگر چکیده نظرات او در باب «تاریخ‏گذارى قرآن» از کتاب قرآن: تصنیف و تعلیم آن2 مى‏باشد. از آنجا که «تاریخ‏گذارى قرآن» پژوهشى تاریخى است، لازم است براساس مستندات تاریخى و روایات ترتیب نزول و استفاده از مضامین آیات و سور، پى‏گیرى و بررسى گردد؛ ولى خاورشناسان غالباً لحن و آهنگ عبارات قرآنى را ملاک تحقیق خویش قرار داده‏اند و یا به روایات ضعیف استناد نموده‏اند و از این رو، به نتایجى ناموزون و نادرست دست یافته‏اند.
پژوهش مویر
ویلیام مویر، مسئله حفظ و گردآورى قرآن را چنین گزارش و تحلیل نموده است:
پیامبر(ص) در زمان حیاتش افراد برجسته‏اى را به عنوان آموزگاران قرآن به سوى قبایل گوناگون در سراسر عربستان اعزام نمود تا قرآن را به همه مسلمانان آموزش دهند. بدین‏سان تعدادى از مردم که آمادگى بیشترى داشتند، حافظ کلّ یا قسمت‏هایى از قرآن شدند. این امر به همین منوال پیش مى‏رفت تا آنکه در حدود یک سال پس از رحلت پیامبر(ص) نبرد یمامه رخ داد و طى آن بسیارى از قاریان قرآن کشته شدند. خطر از دست رفتن بخش‏هاى دیگرى از وحى که در سینه‏هاى سایر حافظان بود، به ذهن عمر بن خطاب خطور کرد. او نزد خلیفه (ابوبکر) رفت و گفت من از این نگرانم که شاید جنگ‏هاى سخت‏ترى پیش آید و حافظان دیگرى کشته شوند.
بدین طریق ابوبکر، زید بن ثابت را ـ که در رأس کاتبان وحى پیامبر قرار داشت ـ سردمدار هیئتى ساخت که قرآن را گرد آورند. زید نیز به جمع آورى سوره‏ها و فرازهاى مختلف قرآنى از شهرها و ادوات گوناگون و از اذهان حافظان پرداخت.
به‏رغم گزارشى که «مویر» درباره نبرد یمامه و نتایج آن نقل کرده است، اصل این جریان از سوى اهل سنت در منابع معروفى همچون فتح البارى و تاریخ طبرى به عنوان یک واقعه مسلم و مشهور تاریخى ذکر شده است.3 گفته‏اند که در آن واقعه 360 تن از مهاجران و انصار از شهر مدینه و سیصد تن از مهاجران ساکن در غیر مدینه و سیصد تن از تابعان کشته شدند. سایر منابع اهل سنت این جریان را به طور مفصل از زبان خود زید بن ثابت گزارش نموده‏اند؛4 ولى تعلیل مذکور در آن (نگرانى از کشته شدن بیشتر حافظان در جنگ‏هاى دیگر) از جهاتى مخدوش است:
یک. تمام حافظان قرآن در نبرد یمامه شرکت نداشته‏اند؛
دو. همه آنهایى که در آن نبرد شرکت نمودند، کشته نشدند؛
سه. بیشتر آنان قاریان قرآن بودند نه حافظان؛
چهار. آیات و سور قرآن صرفاً در اذهان حافظان وجود نداشت بلکه در مصاحف برخى از صحابى پیامبر(ص) همچون عبداللّه بن مسعود و اُبى بن کعب نیز به صورت مکتوب قابل دسترسى بود؛
پنج. به نظر مى‏رسد راویان اهل سنت جهت مهم جلوه دادن کار خلیفه در جمع قرآن چندین مبالغه کرده‏اند؛ از جمله اینکه اگر خلیفه این کار را نمى‏کرد قرآن در خطر نابودى قرار مى‏گرفت و همین گزارش‏ها موجب سوء استفاده واقع شده است.
مویر در ادامه گزارش خود آورده است:
در زمان عثمان که قرائات مختلف مطرح شد. عثمان نیز زید بن ثابت را جهت جلوگیرى از تشتت گسترده قرائات، مأمور یکنواخت سازى نمود. کار زید با اطمینان به پایان رسید لذا مورد تأیید على(ع) و پیروانش قرار گرفت. و در نتیجه نسخه واحدى از مصحف عثمانى در سراسر بلاد اسلامى منتشر گردید. تردیدى وجود ندارد که قرآن موجود که امروزه خوانده مى‏شود، تماماً همان سخنانى است که بر پیامبر(ص) نازل گردید؛ اما تنها نقطه ضعف و مشکلى که باقى مانده است، مسئله سیاق و ساختار آیات و سور قرآنى است که کم و بیش شکل اصلى خود را از دست داده و هرگز طبق ترتیب نزول تنظیم نشده‏اند. اگر چه قسمت‏هاى مختلف هر سوره به لحاظ زمان یا موضوع، مرتبط با یکدیگر هستند، ولى ترتیب و توالى سوره‏ها یکى پس از دیگرى هیچ اصل و مبنایى جز رعایت طول و اندازه آنها ندارد؛ یعنى ابتدا سوره‏هاى بلند و طولانى قرار گرفته‏اند، آنگاه سوره‏هاى متوسط و سرانجام کوتاه‏ترین سوره‏ها در پایان تنظیم شده‏اند.
این ادعاى مبنایى مویر نیز قابل نقد است؛ زیرا اولاً رعایت سیر تدریجى چینش سوره‏ها از بلندتر به کوتاه‏تر کلیت ندارد؛ مثلاً سوره مائده مشتمل بر صد و بیست آیه است و حال آنکه سوره پس از آن یعنى «انعام» داراى 165 آیه مى‏باشد؛ سوره انفال فقط 75 آیه دارد، در صورتى که سوره پس از آن یعنى «توبه» مشتمل بر 129 آیه مى‏باشد؛ سوره یونس 109 آیه، ولى سوره بعدى آن «هود» 123 آیه دارد؛ «رعد» 43 آیه، ولى سوره پس از آن «ابراهیم» 52 آیه دارد؛ سوره حجر 99 آیه، ولى سوره بعدى آن «نحل» 128 آیه دارد؛ سوره «مریم» 98 آیه دارد و حال آنکه سوره پس از آن یعنى سوره «طه» مشتمل بر 135 آیه مى‏باشد و... . پس چنان سیر و ترتیبى، به طور نسبى درست مى‏باشد، نه به گونه مطلق. ثانیاً معیارهاى دیگرى را نیز در ترتیب سوره‏ها در نظر گرفته‏اند؛ مثلاً سور حوامیم (سوره‏هایى که با حروف مقطعه «حم» آغاز شده‏اند) پشت سر یکدیگر قرار دارند، و یا اینکه سوره «توبه» را پس از سوره انفال جاى دادند، به لحاظ اینکه هر دو به موضوع جنگ و جهاد مربوط مى‏شوند و در واقع سوره «توبه» مکمل مفهومى سوره انفال است. اگر یگانه ملاک ترتیب سوره‏ها، رعایت بزرگ‏تر و سپس کوچک‏تر بود، لازم مى‏آمد که حتماً سوره «توبه» را مقدم بر سوره «انفال» بنگارند.
مویر مى‏افزاید:
بر حسب قاعده، سوره‏هاى کوتاه‏تر به نخستین دوره وحى و سوره‏هاى بلندتر به دوره‏هاى متأخر از بعثت بر مى‏گردد. از این رو، ترتیب کنونى آنها درست بر عکس ترتیب اصلى‏شان مى‏باشد؛ به گونه‏اى که اگر کسى از آخر قرآن مطالعه سوره‏ها را شروع کند تا به ابتداى آن برسد تصویر و برداشتى درست‏تر و واقعى‏تر خواهد داشت نسبت به کسى که از آغاز قرآن به مطالعه سوره‏ها مى‏پردازد.
واقعیت آن است که کوتاهى سوره‏ها را هرگز نمى‏توان نشانه قطعى قدمت نزول آنها دانست؛ همچنان که بلندتر بودن سوره‏ها نیز دلالت بر تأخر نزول آنها و یا مدنى بودنشان ندارد. زیرا در همان دوران مکه و گاه در اوایل نزول وحى سوره‏هاى بلندى همچون انعام، اعراف، اسراء، کهف، طه، مریم و موءمنون نازل شده‏اند و نیز سوره‏هاى کوتاه و کوچکى مانند نصر، زلزله و بینه در مدینه نازل شده‏اند.
مویر پس از اتمام مقدمه، بخش مطالب اصلى را چنین تبیین نموده است: هر گونه تلاش به منظور ترتیب تاریخى و طبیعى سوره‏ها سرانجام نتیجه‏اى تقریبى و حدسى در پى دارد. البته به منظور نزدیک‏تر شدن تحقیق به واقعیت، ویژگى‏ها و معیارهاى خاصى وجود دارد که لازم است مورد ملاحظه قرار گیرند:
یک. سبک و اسلوب سوره‏ها: سوره‏هاى تند و خشن و شورانگیز، متعلق به دوران نخست نزول وحى هستند. سوره‏هاى معمولى و منثور و نیز نقلى و داستانى، مربوط به دوران دوم وحى‏اند، و سوره‏هاى تشریعى و آمرانه به دوران پایان نزول وحى تعلق دارند.
این معیار و مبنا نیز مخدوش است؛ زیرا انحصار نزول احکام شرعى در دوران مدینه و اواخر نزول وحى امرى نادرست است. به عنوان نمونه مى‏توان از سوره «اعراف» یاد کرد که در مکه نازل شده است و آیات 31 تا 33 آن درباره حلال، حرام، زینت‏ها، فواحش و امورى دیگر سخن گفته است. همچنین آیات 141 تا 146 سوره انعام، حکم شرعى ثمرات و چهارپایان و حلال و حرام آنها را بیان کرده‏اند و نیز در آیات 151 و 152 همان سوره، اعمال و اموال حرام و حلال مطرح شده‏اند. از این رو، وجود برخى از احکام فقهى و حقوقى در سوره‏هاى مکى، آن قاعده و مبناى تعیین مکى یا مدنى بودن سوره‏ها را نقض مى‏کند. علاوه بر اینکه سیر طبیعى جریان گسترش اسلام اقتضا مى‏کرد که به تدریج، احکام شرعى ابلاغ گردد؛ چرا که طبیعت سرکش برخى از مردم یکباره قابل مهار نبود و این معنا نه تنها نقصى براى قرآن و پیامبر(ص) به شمار نمى‏آید، بلکه از نقاط قوت و از اصول عقلایى شمرده مى‏شود. به هر صورت این مطلب با انحصار نزول احکام شرعى در اواخر دوران وحى قرآنى ناسازگار است.
دو. به لحاظ محتوا: در مکه مطالب ویژه‏اى خطاب به بت‏پرستان و یهودیان و مسیحیان آن دیار مطرح شده‏اند؛ در حالى که شهروندان ناراضى مدینه یا موءمنان ستمدیده به گونه دیگرى مورد خطاب قرار گرفته‏اند.
سه. همچنین اشارات خاصى به نقاط عطف تاریخى در برخى از سوره‏ها مشاهده مى‏شود که براساس آنها مى‏توان دوره نزولشان را تعیین کرد.
چهار. بخش قابل توجهى از سوره‏ها ـ به ویژه سوره‏هاى بلندتر ـ آیاتى را در بر دارند که متعلق به دوره‏هاى مختلفى از زندگى پیامبر مى‏باشند. البته در پاره‏اى از موارد هم با سوره‏اى مواجه مى‏شویم که نوع ترکیب و تألیفش به گونه‏اى است که به هیچ وجه نمى‏توان به طور کامل دوران نزول آن را معین ساخت.
حتى در سوره‏اى که جزء سوره‏هاى مدنى طبقه بندى شده است، گه‏گاه به آیاتى بر مى‏خوریم که در زمان‏هایى بسیار دور در مکه نازل شده‏اند. به طور کلى برخى از واحدهاى نزول در قرآن فاقد هر گونه ویژگى و نشانه‏اى هستند که بتوان براساس آن، زمان نزولشان را معین نمود. در نتیجه تنظیم و تعیین جایگاه تاریخى آنها صرفاً فرضى و حدسى خواهد بود. بر مبناى اظهارات و ویژگى‏هاى مذکور در اینجا به گونه تقریبى به تعیین تاریخ نزول همه سوره‏هاى صد و چهارده گانه قرآن مى‏پردازیم. این سوره‏ها به شش طبقه تقسیم مى‏شوند که پنج طبقه آنها مکى و طبقه ششم مدنى مى‏باشد.
طبقه اول. شامل هیجده سوره است: عصر، عادیات، زلزله، شمس، قریش، فاتحه، قارعه، تین، تکاثر، همزه، انفطار، لیل، فیل، فجر، بلد، ضحى، شرح و کوثر.
تمام این سوره‏ها کوتاه و شورانگیزند. برخى تنها متشکل از یک یا دو سطرند. احتمالاً همه این هیجده سوره پیش از آنکه پیامبر به نبوت مبعوث شود و یا وحى به او نازل گردد، فراهم آمده‏اند. چرا که هیچ یک از این سوره‏ها، ساخت و بافت پیام الهى را ندارند.
این انتقاد اساسى بر مویر وارد است که بدون هیچ گونه برهان و استدلال یا دست کم ارائه شواهدى، ادعا نموده که هیچ یک از این سوره‏هاى هیجده گانه رنگ و بو یا ساخت و بافتِ وحیانى ندارند. پس احتمالاً متعلق به پیش از بعثت آن حضرت هستند.
در ذهن هر پژوهشگر کنجکاوى این پرسش مطرح مى‏شود که مراد از اینکه هیچ یک از سوره‏هاى طبقه نخست، ساخت و بافت پیام الهى را ندارند، چیست؟ او با چه ذهنیتى هیجده سوره را متعلق به قبل از بعثت دانسته است؟ روش تحقیق عالمانه و منصفانه اقتضا دارد که ابتدا شرایط یا ویژگى‏هاى پیام وحیانى و قرآنى را بیان کند. آنگاه در مقام تطبیق و سنجش برآمده و بگوید این سوره‏ها با چنان فضا و ویژگى‏هایى سازگارى و همخوانى ندارند؛ در نتیجه به دوران پیش از بعثت مربوط مى‏شوند. حال آنکه مویر وارد چنین فضایى نشده و صرفاً درباره ویژگى مشترک سوره‏هاى هیجدگانه گفته است که همگى کوتاه و شورانگیزند. در پاسخ مى‏گوییم که سوره‏هاى دیگرى نیز وجود دارند که از دو وصف کوتاهى و شورانگیزى برخوردارند، ولى مویر به قرآنى بودن آنها اذعان نموده و جزء طبقات بعدى بر شمرده است؛ مانند سوره‏هاى «ناس»، «فلق»، «مسد» و «قدر». به سخن دیگر در کلام مویر تزلزل و نوعى تناقض ملاحظه مى‏شود؛ زیرا او قرآنیّت سوره‏هاى طبقه نخست را نفى کرده، ولى سایر سوره‏ها را داراى ساخت و بافت قرآنى و پیام الهى دانسته است و حال آنکه اعتراف به وحیانى بودن سایر سوره‏ها مستلزم این است که پیامبر (ص) را رسول خدا مى‏داند. پس باید ادعاى پیامبر مبنى بر قرآنى و وحیانى بودن تمام سوره‏ها را نیز بپذیرد. علاوه بر اینکه براساس گواهى روایات اسباب نزول و ترتیب نزول و سیره پیامبر اکرم(ص) و طبق آرا و اقوال مستدل همه دانشمندان مسلمان و حتى خاورشناسان قرآن پژوه غیرمسلمان، این سوره‏ها از نزول در تاریخ معینى پس از جریان بعثت حکایت مى‏کنند. مثلاً سوره «فاتحه» نخستین سوره یا پنجمین سوره مکى است؛ زیرا براساس آیات و روایات، پیامبر(ص) از همان ابتداى بعثت نماز را اقامه مى‏فرمودند و هیچ روایتى دال بر اینکه آن حضرت نماز را بدون سوره فاتحه مى‏خواندند، به ما نرسیده است.5 بنابراین در اینکه سوره فاتحه در مکه و در اوایل بعثت نازل شده، تردیدى وجود ندارد، اما سوره «عادیات» چهاردهمین سوره‏اى است که در مکه نازل شده است6 و حتى برخى از علما آن را مدنى دانسته‏اند. مثلاً علامه طباطبایى در تفسیر خود آورده است:
سوره عادیات به قرینه سوگندهایى که در آغاز آن است، از قبیل والعادیات ضبحا... که در اسب‏هاى رزمندگان ظهور دارد، مدنى مى‏باشد؛ چرا که جهاد بعد از هجرت تشریع شد، و موءیّد آن، روایاتى است که از طرق شیعه از ائمه اطهار (ع) وارد شده که این سوره درباره على (ع) و سریه او در جنگ ذات السلاسل نازل شده است و برخى از روایات اهل سنت نیز این معنا را تأیید مى‏کند.
7گرچه در مورد مدنى بودن یا مکى بودن این سوره اختلاف شده است، ولى مسلم است که طبق نظر همه مفسران و دانشمندان فریقین، «عادیات» یکى از سوره‏هاى کاملى است که پس از بعثت بر پیامبر نازل شده و کسى در وحیانى و قرآنى بودن آن تردیدى ندارد.
سوره «عصر» سیزدهمین، «زلزله» نود و سومین، «شمس» بیست و ششمین، «قریش» بیست و نهمین، «قارعه» سیمین، «تین» بیست و هشتمین، «تکاثر» شانزدهمین، «همزه» سى و دومین، «انفطار» هشتاد و دومین، «لیل»، نهمین، «فیل» نوزدهمین، «فجر» دهمین، «بلد» سى و پنجمین، «ضحى» یازدهمین، «شرح» دوازدهمین و «کوثر» پانزدهمین سوره قرآن کریم پس از دوران بعثت پیامبر بوده‏اند.
8طبقه دوم. این طبقه شامل سوره‏هایى است که به آغاز بعثت پیامبر اسلام مربوط مى‏شود:
1. سوره «علق» که شامل این فرمان است: «بخوان به نام پروردگارت». براساس روایات، این نخستین سوره‏اى است که پس از دوران فترت (وقفه‏اى در نزول وحى) به پیامبر نازل گردید.
وى نزول این سوره را مربوط به پس از دوران «فترت» دانسته است؛ حال آنکه اتفاق گزارش‏هاى مربوطه مبنى بر معیت نزول سوره علق با آغاز بعثت9 پیامبر(ص)، با نزول این سوره پس از دوران «فترت» منافات خواهد داشت.
2. سوره «ناس» داراى پنج آیه کوتاه درباره توحید و ابدیت الهى است. هیچ نشانه‏اى براى تعیین دوران دقیق آن وجود ندارد، جز آنکه این سوره با واژه «قل» آغاز شده و بنابراین باید متعاقب زمانى نازل شده باشد که پیامبر(ص) مستقیماً وحى را از خداوند دریافت مى‏کرد. آن‏چنان که روایت شده پیامبر(ص) پیش از آنکه به سوره‏هاى دیگر بپردازد، این سوره را بارها تکرار مى‏کرد.
براساس روایت ابن عباس، سوره «ناس» بیست و یکمین سوره نازله است، ولى در تاریخ و محل نزول آن اختلاف شده است. یعقوبى آن را مربوط به اواخر وحى مدنى دانسته است؛10 ولى روایات معارض بسیارى خلاف آن را ثابت مى‏کند. بنابر سه روایت، دو سوره «ناس و فلق» مدنى و بنابر نه روایت، مکى بوده‏اند.11
بیشتر روایات ترتیب نزول، سوره «ناس» را در ردیف سوره‏هاى آغازین مکه بر شمرده‏اند و سبک و اسلوب این سوره نیز قول به مکى بودنش را مرجح مى‏سازد و اینکه در اوایل دوران وحى مکى نازل شده است. چرا که از همان اوایل دعوت پیامبر(ص)، سران کفار به مخالفت با پیامبر و توطئه کردن علیه او و مسلمانان پرداختند و با وسوسه‏گرى‏هاى فراوان با کید و حیله با پیامبر اسلام برخورد مى‏نمودند؛ در چنین شرایطى بود که سوره «ناس» نازل گردید.12 لحن آیات این سوره با سوره‏هاى مکى سازگارتر است.
313. سوره «مدثر» با امر به پند و اندرز آغاز مى‏شود و با انتقاد کوبنده‏اى نسبت به یکى از سران مکه که رستاخیز را به ریشخند مى‏گرفته، ادامه مى‏یابد و کافران به دوزخ تهدید مى‏شوند.
4. سوره «مسد» سوره کوتاهى است که در آن، عموى پیامبر (ابولهب) و همسرش با الفاظ تند و خشن به شدت نفرین شده‏اند.
طبقه سوم. از آغاز رسالت علنى پیامبر (ص) تا هجرت به حبشه این سوره‏ها نازل شده‏اند: اعلى، قدر، غاشیه، عبس، تکویر، انشقاق، طارق، نصر، بروج، مطففین، نبأ، مرسلات، انسان، قیامت، معارج، کافرون، ماعون، رحمن و واقعه. این سوره‏ها عمدتا از مطالبى تشکیل یافته‏اند که به تشریح رستاخیز، بهشت و دوزخ مى‏پردازند و نیز اشاراتى به مخالفت و دشمنى فزاینده قریش دارند.
مویر، در اینجا نوزده سوره را به صورت کلى و بدون ارائه دلیل و قرائن و شواهد نام برده و ادعا کرده است که همه آنها به دوره رسالت علنى پیامبر(ص) تا هجرت به حبشه مربوط مى‏شوند و تنها مبنایى که به عنوان وجه مشترک در تاریخ نزولشان ذکر نموده، این است که به لحاظ محتوا یا به تشریح قیامت و بهشت و دوزخ مى‏پردازند و یا اشاراتى به مخالفت فزاینده قریش دارند؛ حال آنکه در برخى از این سور نوزدگانه هیچ یک از این ویژگى‏هاى یافت نمى‏شود. مثلاً سوره «قدر» صرفاً سخن از نزول قرآن در شب قدر و عظمت چنین شبى مى‏گوید. همچنین سوره «نصر» را در نظر مى‏گیریم که فقط سه آیه دارد و از فتح و پیروزى موءمنان و لزوم حمد و تسبیح پروردگار به خاطر چنین فتح و ظفرى سخن مى‏گوید. اشکال مهم‏ترى که بر این مبنا وارد مى‏باشد این است که هیچ گونه ملازمه عقلى میان سوره‏هایى که بحث از موضوعى واحد کرده‏اند و مکى بودن یا مدنى بودن آن وجود ندارد، تا چه رسد به اینکه همه آنها را متعلق به تاریخ و زمانى محدودتر و دقیق‏تر بدانیم. به‏ویژه اینکه موضوع «معاد» و بیان ویژگى‏ها و شرایط و روز رستاخیز به قدرى در تربیت انسان و رفع غفلت از او موءثر و مفید مى‏باشد که خداوند حکیم تقریبا در اکثر سوره‏هاى مکى و مدنى افراد بشر را نسبت به این امر مهم گوشزد نموده است. بنابراین تنها راه مورد اطمینان براى تعیین تاریخ نزول سوره‏ها استناد به روایات صحیح و معتبر و قرائن و شواهدى از درون قرآن کریم مى‏باشد.
طبقه چهارم. در این دوره از وحى مکى ـ که به سال ششم تا دهم رسالت پیامبر(ص) مربوط مى‏شوند ـ این سوره‏ها نازل گردید:
مُلک، نجم، سجده، زمر، مزمل، نازعات، قمر، سبأ، لقمان، حاقه، قلم، فصلت، نوح، طور، ق، جاثیه، دخان، صافات، روم، شعراء، حجر، ذاریات. در این مرحله از وحى، داستان‏هایى از متون مقدس یهود و افسانه‏هاى عرب و نیز قصه‏هاى خاخامى (مربوط به روحانیون یهود) نقل مى‏گردد. همچنین سازش موقت با بت پرستى در سوره نجم مطرح مى‏شود.
طبقه پنجم. در این مرحله از وحى مکى ـ که از سال دهم رسالت محمد (ص) یعنى دوره انتقال از تحریم و اختناق، آغاز شده و تا هجرت از مکه ادامه مى‏یابد ـ این سوره‏ها نازل گردیده است:
أحقاف، جن، فاطر، یس، مریم، کهف، نمل، شورى، غافر، ص، فرقان، طه، زخرف، یوسف، هود، یونس، ابراهیم، انعام، تغابن، قصص، موءمنون، حج، انبیاء، اسراء، نحل، رعد، عنکبوت، اعراف، فلق، ناس. البته دو سوره اخیر، نامعلوم و غیرقطعى است.
سوره‏هاى این دوره حاوى قصصى از انجیل و آداب و مناسک حج است. ایرادها و عیب‏جویى‏هاى قریش پاسخ داده مى‏شود و ما با تصاویر و توصیفاتى از روز داورى و رستاخیز و بهشت و دوزخ آشنا مى‏شویم. همچنین ادله توحید، قدرت و مشیت الهى مطرح مى‏گردد. سوره‏ها به تدریج و به صورت متوسط، طولانى‏تر مى‏شوند و برخى از آنها هم اکنون مشتمل بر صفحات مفصلى هستند. در سوره‏هاى پایانى این دوره‏ها کراراً با برخى از آیات مدنى رو به رو مى‏شویم که به مناسبت ارتباط با موضوعى خاص در این سوره‏ها درج شده‏اند. به عنوان نمونه در آیه چهل و یکم از سوره حج، اجازه جنگ علیه دشمنان مکى صادر مى‏گردد.
وى سوره «حج» را مکى مى‏داند؛ حال آنکه در روایات ترتیب نزول، مدنى به شمار آمده است. حتى سبک و اسلوب و مضمون آیات (38 ـ 41) سوره «حج» موءید مدنى بودن این سوره هستند.14 علامه طباطبایى(ره) نیز مى‏گوید:
در این سوره موءمنین به احکامى همچون نماز، حج، کار خیر، اذن در جهاد توصیه مى‏گردند و از سیاق آن به دست مى‏آید که موءمنین، تازه داراى جمعیت و امکانات و قدرت شده‏اند. از این رو، به طور مسلم باید بگوییم که این سوره در مدینه نازل شده است؛ البته نزول آن در اوایل هجرت و پیش از جنگ بدر بوده است.
15آیه سى و سوم از سوره «اسراء» حاوى قواعد و مقرراتى درباره اجراى عدالت مى‏باشد. آیه 110 سوره «نحل» به موءمنانى اشاره مى‏نماید که در راه حفظ ایمان خویش، ترک وطن نموده‏اند، همه این آیات دقیقاً پس از هجرت به مدینه نازل شده‏اند.
طبقه ششم (سوره‏هاى مدنى):
1. سوره بینه، سوره‏اى کوتاه است که هشت آیه دارد و به تشریح یهودیان و مسیحیان خوب و بد مى‏پردازد. در این سوره هیچ معیار یا ویژگى خاصى که تاریخ نزول آن را معین سازد، وجود ندارد.
2. سوره بقره، طولانى‏ترین سوره در قرآن است و وجه تسمیه آن به گوساله سرخ رنگى مربوط مى‏شود که براساس مفاد آیه شصت و هفت این سوره، توسط بنى اسرائیل و به راهنمایى حضرت موسى (ع) ذبح گردید. این سوره در زمان نبرد حنین نازل شده است و در آن آیات زیادى درباره موضوعات مختلف مطرح شده که در طى دو یا سه سال نخست پس از هجرت نازل شده‏اند. بزرگترین قسمت این سوره در ارتباط با یهودیان است که گه‏گاهى با لحنى دوستانه مورد پند و اندرز قرار مى‏گیرند (آیات نخستین سوره). و در پاره‏اى از موارد، نکوهش و سرزنش مى‏شوند. همچنین قصص مربوط به کتاب مقدس و روحانیون یهود (خاخامى) نقل شده‏اند. دستور تغییر قبله (جهت اقامه نماز)، انتقاد از شهروندان ناراضى مدینه، احکام جهاد، اجازه لشکرکشى در ماه‏هاى مقدس مطرح مى‏شود. نیز موضوعات بیشترى در احکام فقهى و حقوقى در اوایل دوران وحى مدنى صادر گردید. برخى از آیات هم که مربوط به تاریخ متأخرترى مى‏شدند، در همین موضوع گنجانده شدند.
مویر، نزول سوره «بقره» را به مناسبت جنگ حنین مى‏داند؛ در حالى که سوره بقره به اتفاق روایات ترتیب نزول، اولین سوره‏اى است که پس از هجرت نازل شد.16 مطلب دیگر اینکه در سوره بقره تنها واقعه مصرح تاریخ‏دار، تغییر قبله است که در سال اول هجرت واقع شد.
بنابراین باید گفت که سوره «بقره» در حدود سال اول و دوم هجرت نازل شده است.
3. سوره آل عمران، از طول و حجم گسترده‏اى برخوردار است. قسمتى از این سوره، دقیقاً به زمان پس از نبرد بدر (سال دوم پس از هجرت) مربوط مى‏شود، قسمت دیگر که طولانى‏تر است به شکست در جنگ احد (سال سوم هجرت)، و دومین لشکرکشى به بدر (به سال چهارم هجرت) مربوط مى‏شود. خصومت شدید یهودیان در آیات مفصلى توضیح داده شده است. مناظره با نمایندگان نصاراى نجران (آیات 57 تا 63) به دوره بسیار متأخرتر مربوط مى‏شود. سرانجام آیاتى درباره حجة‏الوداع (سال دهم هجرت) ذکر مى‏گردد که احتمالاً در ارتباط با فرازهایى از وحى است که قبلاً درباره مناسک حج نازل شده بودند.
مشکل عمده خاورشناسان این است که بدون چون و چرا روایات اسباب نزول مندرج در ذیل آیات را پذیرفته‏اند. مثلاً مویر مى‏گوید: مناظره با نمایندگان نصاراى نجران (آیات 57 تا 63) به دوره بسیار متأخرتر مربوط مى‏شود. حال آنکه آیات مباهله به لحاظ سیاق، متصل به آیات مربوط به جنگ بدر و احد است. از این رو، نمى‏تواند متأخرتر نازل شده باشد. آیات مربوط به حج نیز ملازمه‏اى با نزول در «حجة الوداع» در سال دهم ندارد. مگر تا سال دهم، حج برگزار نمى‏شده تا آیات مربوط به حج در سال دهم نازل شود؟ و مگر حج گزاردن مسلمانان تا سال دهم حرام بوده است؟!
4. سوره انفال، مشتمل بر احکامى درباره تقسیم غنایم جنگى نبرد بدر است که عمدتا در آن زمان نازل شده‏اند. برخى از آیات آن، داراى سبک دوران نخست مکه هستند، و قریش، فراوان مورد اشاره قرار مى‏گیرند.
5. در سوره محمد، جنگ و قتال با تمام قوا و قاطعانه مطرح شده و بت پرستان مکه تهدید مى‏گردند.
6. سوره جمعه، سوره کوتاهى است که در آن یهودیان به جرم جهالتشان سرزنش و محکوم مى‏گردند. همچنین نیایش و نماز جمعه بر امور دنیوى ترجیح داده مى‏شود.
7. سوره مائده، سوره‏اى است بلند که بخش وسیعى از آن خشونت و بدرفتارى یهود را مطرح مى‏کند. عقاید مسیحیان مورد بحث قرار مى‏گیرد؛ گرچه درباره خود مسیحیان با تعابیر محبت‏آمیز و مهربانانه سخن گفته مى‏شود (مائده: 91). نخستین آیه که مناسک حج را تشریع مى‏کند، به تاریخ متأخرى مربوط مى‏شود. احتمالاً قسمتى به جریان حدیبیه (سال ششم هجرت) و قسمتى هم به حجة الوداع ارتباط دارد؛ همان گونه که آیه چهارم مى‏گوید: «امروز دینتان را تکمیل کردم». همچنین بسیارى از احکام خانوادگى از قبیل قانون ارث و میراث، و احکام مختلف دیگر ذکر شده است.
ادعاى مویر مبنى بر اینکه آیات مربوط به حج در سوره «مائده» به سال ششم و صلح حدیبیه مربوط است، پایه ندارد. سوره مائده از سوره‏هاى مدنى است و صد و سیزدهمین سوره‏اى است که قبل از سوره «توبه» و پس از سوره «فتح» در اواخر دوران وحى در مدینه نازل شده است.17 البته زرکشى آخرین سوره را مائده دانسته و سوره «توبه» را مقدم بر «مائده» معرفى کرده است؛18 ولى به هر حال سوره «مائده» در زمره آخرین سوره‏هاى نازله است. طبق روایتى تمام سوره «مائده» در حجة الوداع و بین مکه و مدینه نازل شده است.19 گفتنى است که مراد از مدنى بودن سوره این است که پس از هجرت پیامبر (ص) از مکه، نازل شده است؛ گرچه نزول سوره در خود شهر مدینه نباشد. در این سوره از معارف اسلامى، احکام دینى، مسئله ولایت و رهبرى، موضوع تثلیث مسیحیان، قیامت، وفا به پیمان‏ها، عدالت اجتماعى و... بحث شده است.
8. سوره «حشر»، این سوره که از طول چندانى برخوردار نیست، مربوط به محاصره و اخراج یهودیان بنى‏نضیر مى‏شود (سال چهارم هجرى).
9. سوره نساء، به طور گسترده به بیان اعمال و رفتار مربوط به زنان مى‏پردازد و مسائل زناشویى را مطرح مى‏کند. همچنین احکامى درباره ارث و نیز احکامى کلى، اجتماعى و سیاسى مطرح مى‏شود. برقرارى دوستى با بت‏پرستان مکه ممنوع مى‏گردد. نیز انتقاداتى علیه یهود ذکر مى‏شود.
10. سوره مجادله، سوره کوتاهى درباره طلاق و مسائل اجتماعى دیگر است. همچنین ناراضیان به خاطر معاشرت و ارتباط با یهودیان مورد سرزنش و توبیخ واقع مى‏شوند.
11. سوره «طلاق»، درباره طلاق و مسائل مربوط، همراه با هشدارها و تذکرات دینى است.
12. سوره منافقون، سوره کوتاهى است شامل تهدیداتى علیه عبداللّه بن أبىّ به خاطر گفتار خائنانه‏اش در زمینه لشکرکشى علیه بنى‏مصطلق (سال پنجم هجرى).
13. سوره «نور»، شامل تأیید و حمایت از عایشه در ارتباط با پیشامد ناگوارش (پنجم هجرت) همراه با حکم عهدشکنى زناشویى، و احکام متنوع اجتماعى و دینى.
14. سوره «احزاب»، متشکل از چندین بخش است که در طول سال پنجم هجرت نازل شده است. نخستین قسمت مربوط است به تصویب و تأیید ازدواج پیامبر با زینب (همسر پسر خوانده‏اش) که در حدود نیم‏سال پیش از لشکرکشى علیه بنى‏مصطلق واقع شده است. آنگاه آیات متعددى درباره روابط خانوادگى پیامبر (ص) مطرح مى‏شود. سایر آیات اختصاص دارد به محاصره مدینه و سقوط بنى‏قریظه، و وقایعى که در حدود چهارماه پس از جنگ مذکور رخ داده است.
15. سوره حدید، شامل احکام شدید و پرشورى است که در رابطه با جهاد و مشارکت در جنگ و در نتیجه کسب فضیلتى خاص از طریق شرکت در جهاد و نبرد پیش از دست یابى به پیروزى اعلام شده است. به ناراضیان و مخالفان هشدار داده مى‏شود و از مسیحیان با تعابیرى مهرآمیز سخن به میان مى‏آید.
16. سوره صف، همچون سوره‏هاى پیشین، کوتاه است: انّ اللّه یحبّ الذین یقاتلون فى سبیله صفّاً کأنّهم بنیانء مرصوص.20 پیروزى قریب الوقوعى وعده داده مى‏شود. سایر سوره‏ها عمدتاً متعلق به پنج سال آخر زندگى پیامبر(ص) مى‏باشد.
17. سوره فتح، به صلح حدیبیه (سال ششم هجرى) و چشم‏انداز پیروزى و غنایم به دست آمده در جاهاى دیگر ـ که اندکى پس از نبرد خیبر پدید آمد ـ اشاره مى‏نماید.
18. سوره ممتحنه، سوره کوتاهى است که عمدتاً مربوط به رفتار گروهى از زنانى است که پس از صلح از مکه آمده بودند. نیز به موءمنان از طرح دوستى با بت‏پرستان مکه هشدار داده مى‏شود.
19. سوره تحریم، سوره کوتاهى است که مسئله مربوط به پیامبر و خدمتکارش قبطى را مطرح مى‏سازد (سال هفتم یا هشتم هجرى).
20. سوره حجرات، سوره کوتاه دیگرى است که رفتار ریاکارانه عرب‏هاى بدوى را سرزنش مى‏کند؛ افرادى را که با گستاخى و بى ادبى، پیامبر(ص) را از پشت در صدا مى‏زدند، ملامت مى‏کند، و موءمنان را از سوء ظن و بى‏انصافى میان خودشان پرهیز مى‏دهد.
21. سوره توبه ـ آخرین سوره که داراى طول قابل توجهى است ـ به تشریح جنگ تبوک مى‏پردازد (سال نهم هجرى). این سوره با موضوع اعلان حج در همان سال آغاز مى‏شود؛ آنگاه مخالفت اسلام را با ادیان دیگر اعلام مى‏کند و اینکه همه مردم جز مسلمانان از مکه و انجام مناسک حج، محروم گردیدند. بت‏پرستان محکوم به قتل و بردگى شدند و جهاد علیه یهودیان و مسیحیان واجب شد تا آنگاه که مجبور به پرداخت خراج (مالیات) گردیده، تسلیم و رام شوند.21
 پى‏نوشت‏ها:
* دکتراى تفسیر و علوم قرآن از مرکز تربیت مدرس و عضو هیئت علمى مرکز جهانى علوم اسلامى.
1. ر. ک: عبدالرحمان بدوى، دائرة المعارف مستشرقان، ترجمه صالح طباطبایى، ص 637 ـ 639
..2CoranThe:andComositionIts
.Teaching3. فتح البارى، ج 7، ص 447؛ تاریخ طبرى، ج 2، ص 516.
4. صحیح بخارى، ج 6، باب جمع القرآن، ص 580 ـ 581 ؛ مصاحف سجستانى، ص 6؛ ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 2، ص 247؛ الاتقان، ج 1، ص 182؛ البرهان، ج 1، ص 326؛ مناهل العرفان، ج 1، ص 251.
5. ر. ک: محمد بن حسن حر عاملى، وسایل الشیعه، چاپ عبدالحریم ربانى شیرازى، ج 4، ص 732؛ محمد بن حسن توسى، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، ج 1، ص 310؛ همو، تهذیب الاحکام، ج2، ص 146. نیز ر. ک: منابع اهل سنت: بخارى، الصحیح، باب الاذان، شماره 93؛ ترمذى، السنن، باب الصلاة، شماره 63؛ نسایى، السنن، باب «افتتاح الصلاة»، شماره 24؛ ابن ماجه، السنن، کتاب الصلاة، باب افتتاح القراءة، حدیث 2 و....
6. الاتقان، ج 1، ص 25؛ التمهید، ج 1، ص 135.
7. المیزان، ج 20، ص 345؛ الدر المنثور، ج 1، ص 651؛ واحدى، اسباب النزول، ص 305؛ بحارالانوار، ج 21، ص 66 ـ 90.
8. ر. ک: التمهید، ج 1، ص 135 ـ 137؛ الاتقان، ج 1، ص 25.
9. ر. ک: بیان المعانى على حسب ترتیب النزول، ج 1، ص 66؛ التفسیر الحدیث ترتیب السور حسب النزول، ج1، ص 316.
10. تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 35.
11. ر. ک: پایان نامه دکتراى جعفر نکونام، بررسى ترتیب نزول قرآن در روایات، ص 138 ـ 141.
12. التفسیر الحدیث، ج 2، ص 61.
13. تفسیر نمونه، ج 27، ص 468.
14. التفسیر الحدیث، ج 6، ص 8.
15. المیزان، ج 14، ص 338.
16. بیان المعانى، ج 5، ص 3؛ التفسیر الحدیث، ج 6، ص 130.
17. التمهید، ج 1، ص 138.
18. البرهان، ج 1، ص 297.
19. المنار، ج 6، ص 116.
20. صف، آیه 4
..21itsThe.andComositionCoran
WILLIAMTeachingSIR
.47.MIR38-

تبلیغات