نقد تاریخ گذارى قرآن به روایت مویر
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
مراد از تاریخگذارى قرآن، تعیین تاریخ نزول آیات و سور قرآن است. خاورشناسان از اواسط قرن نوزدهم میلادى، نظامهاى تاریخیابى گوناگونى را از سور قرآن ارائه دادهاند. طیف طبقهبندى سورهها توسط آنان از سه طبقه تا شش طبقه را شامل گردیده است. ویلیام مویر، یکى از خاورشناسانى است که نظام ششطبقهاى را برگزیده است؛ یعنى از دیدگاه او تمام سورههاى قرآن به شش طبقه ـ پنج طبقه مکى و یک طبقه مدنى ـ تقسیم مىگردد. این مقاله بیانگر نظرات مویر، درباره تاریخگذارى و طبقهبندى سورهها مىباشد. ویلیام مویر، خاورشناس و میسیونر انگلیسى در 27 آوریل 1819 در گلاسکو به دنیا آمد و در 11 ژانویه 1905 در ادینبورگ اسکاتلند در گذشت. وى در جریان اقامت در هند (از سال 1837 تا 1876)، به فراگیرى زبان عربى پرداخت و به مطالعه تاریخ اسلام علاقهمند گردید؛ اما به دلیل تعصب شدید مسیحى، شروع به همکارى فعال و نزدیک با هیئتهاى میسیونرى بهویژه هیئت میسیونرى مستقر در شهر آگرا کرد. وى با نگارش کتابى به نام گواهى قرآن بر کتابهاى مقدس یهودیان و مسیحیان، به عرصه تبلیغ وارد شد. او در کتاب خود کوشیده تا این موضوع را القا نماید که مسلمانان بنا بر شهادت خود قرآن، باید به صحت تورات و انجیل به همان شکل کنونى خود، اعتراف کنند! پس از مدتى شروع به مطالعه منابع عربى سیره پیامبر(ص) کرد، و کتابى را تحت عنوان زندگى محمد و تاریخ اسلام تألیف نمود. سپس دو کتاب دیگر با نامهاى قرآن: تصنیف و تعلیم آن (1877) و جدال با اسلام (1897) به نگارش درآورد.
1مقالهاى که پیش روى خود دارید، بیانگر چکیده نظرات او در باب «تاریخگذارى قرآن» از کتاب قرآن: تصنیف و تعلیم آن2 مىباشد. از آنجا که «تاریخگذارى قرآن» پژوهشى تاریخى است، لازم است براساس مستندات تاریخى و روایات ترتیب نزول و استفاده از مضامین آیات و سور، پىگیرى و بررسى گردد؛ ولى خاورشناسان غالباً لحن و آهنگ عبارات قرآنى را ملاک تحقیق خویش قرار دادهاند و یا به روایات ضعیف استناد نمودهاند و از این رو، به نتایجى ناموزون و نادرست دست یافتهاند.
پژوهش مویر
ویلیام مویر، مسئله حفظ و گردآورى قرآن را چنین گزارش و تحلیل نموده است:
پیامبر(ص) در زمان حیاتش افراد برجستهاى را به عنوان آموزگاران قرآن به سوى قبایل گوناگون در سراسر عربستان اعزام نمود تا قرآن را به همه مسلمانان آموزش دهند. بدینسان تعدادى از مردم که آمادگى بیشترى داشتند، حافظ کلّ یا قسمتهایى از قرآن شدند. این امر به همین منوال پیش مىرفت تا آنکه در حدود یک سال پس از رحلت پیامبر(ص) نبرد یمامه رخ داد و طى آن بسیارى از قاریان قرآن کشته شدند. خطر از دست رفتن بخشهاى دیگرى از وحى که در سینههاى سایر حافظان بود، به ذهن عمر بن خطاب خطور کرد. او نزد خلیفه (ابوبکر) رفت و گفت من از این نگرانم که شاید جنگهاى سختترى پیش آید و حافظان دیگرى کشته شوند.
بدین طریق ابوبکر، زید بن ثابت را ـ که در رأس کاتبان وحى پیامبر قرار داشت ـ سردمدار هیئتى ساخت که قرآن را گرد آورند. زید نیز به جمع آورى سورهها و فرازهاى مختلف قرآنى از شهرها و ادوات گوناگون و از اذهان حافظان پرداخت.
بهرغم گزارشى که «مویر» درباره نبرد یمامه و نتایج آن نقل کرده است، اصل این جریان از سوى اهل سنت در منابع معروفى همچون فتح البارى و تاریخ طبرى به عنوان یک واقعه مسلم و مشهور تاریخى ذکر شده است.3 گفتهاند که در آن واقعه 360 تن از مهاجران و انصار از شهر مدینه و سیصد تن از مهاجران ساکن در غیر مدینه و سیصد تن از تابعان کشته شدند. سایر منابع اهل سنت این جریان را به طور مفصل از زبان خود زید بن ثابت گزارش نمودهاند؛4 ولى تعلیل مذکور در آن (نگرانى از کشته شدن بیشتر حافظان در جنگهاى دیگر) از جهاتى مخدوش است:
یک. تمام حافظان قرآن در نبرد یمامه شرکت نداشتهاند؛
دو. همه آنهایى که در آن نبرد شرکت نمودند، کشته نشدند؛
سه. بیشتر آنان قاریان قرآن بودند نه حافظان؛
چهار. آیات و سور قرآن صرفاً در اذهان حافظان وجود نداشت بلکه در مصاحف برخى از صحابى پیامبر(ص) همچون عبداللّه بن مسعود و اُبى بن کعب نیز به صورت مکتوب قابل دسترسى بود؛
پنج. به نظر مىرسد راویان اهل سنت جهت مهم جلوه دادن کار خلیفه در جمع قرآن چندین مبالغه کردهاند؛ از جمله اینکه اگر خلیفه این کار را نمىکرد قرآن در خطر نابودى قرار مىگرفت و همین گزارشها موجب سوء استفاده واقع شده است.
مویر در ادامه گزارش خود آورده است:
در زمان عثمان که قرائات مختلف مطرح شد. عثمان نیز زید بن ثابت را جهت جلوگیرى از تشتت گسترده قرائات، مأمور یکنواخت سازى نمود. کار زید با اطمینان به پایان رسید لذا مورد تأیید على(ع) و پیروانش قرار گرفت. و در نتیجه نسخه واحدى از مصحف عثمانى در سراسر بلاد اسلامى منتشر گردید. تردیدى وجود ندارد که قرآن موجود که امروزه خوانده مىشود، تماماً همان سخنانى است که بر پیامبر(ص) نازل گردید؛ اما تنها نقطه ضعف و مشکلى که باقى مانده است، مسئله سیاق و ساختار آیات و سور قرآنى است که کم و بیش شکل اصلى خود را از دست داده و هرگز طبق ترتیب نزول تنظیم نشدهاند. اگر چه قسمتهاى مختلف هر سوره به لحاظ زمان یا موضوع، مرتبط با یکدیگر هستند، ولى ترتیب و توالى سورهها یکى پس از دیگرى هیچ اصل و مبنایى جز رعایت طول و اندازه آنها ندارد؛ یعنى ابتدا سورههاى بلند و طولانى قرار گرفتهاند، آنگاه سورههاى متوسط و سرانجام کوتاهترین سورهها در پایان تنظیم شدهاند.
این ادعاى مبنایى مویر نیز قابل نقد است؛ زیرا اولاً رعایت سیر تدریجى چینش سورهها از بلندتر به کوتاهتر کلیت ندارد؛ مثلاً سوره مائده مشتمل بر صد و بیست آیه است و حال آنکه سوره پس از آن یعنى «انعام» داراى 165 آیه مىباشد؛ سوره انفال فقط 75 آیه دارد، در صورتى که سوره پس از آن یعنى «توبه» مشتمل بر 129 آیه مىباشد؛ سوره یونس 109 آیه، ولى سوره بعدى آن «هود» 123 آیه دارد؛ «رعد» 43 آیه، ولى سوره پس از آن «ابراهیم» 52 آیه دارد؛ سوره حجر 99 آیه، ولى سوره بعدى آن «نحل» 128 آیه دارد؛ سوره «مریم» 98 آیه دارد و حال آنکه سوره پس از آن یعنى سوره «طه» مشتمل بر 135 آیه مىباشد و... . پس چنان سیر و ترتیبى، به طور نسبى درست مىباشد، نه به گونه مطلق. ثانیاً معیارهاى دیگرى را نیز در ترتیب سورهها در نظر گرفتهاند؛ مثلاً سور حوامیم (سورههایى که با حروف مقطعه «حم» آغاز شدهاند) پشت سر یکدیگر قرار دارند، و یا اینکه سوره «توبه» را پس از سوره انفال جاى دادند، به لحاظ اینکه هر دو به موضوع جنگ و جهاد مربوط مىشوند و در واقع سوره «توبه» مکمل مفهومى سوره انفال است. اگر یگانه ملاک ترتیب سورهها، رعایت بزرگتر و سپس کوچکتر بود، لازم مىآمد که حتماً سوره «توبه» را مقدم بر سوره «انفال» بنگارند.
مویر مىافزاید:
بر حسب قاعده، سورههاى کوتاهتر به نخستین دوره وحى و سورههاى بلندتر به دورههاى متأخر از بعثت بر مىگردد. از این رو، ترتیب کنونى آنها درست بر عکس ترتیب اصلىشان مىباشد؛ به گونهاى که اگر کسى از آخر قرآن مطالعه سورهها را شروع کند تا به ابتداى آن برسد تصویر و برداشتى درستتر و واقعىتر خواهد داشت نسبت به کسى که از آغاز قرآن به مطالعه سورهها مىپردازد.
واقعیت آن است که کوتاهى سورهها را هرگز نمىتوان نشانه قطعى قدمت نزول آنها دانست؛ همچنان که بلندتر بودن سورهها نیز دلالت بر تأخر نزول آنها و یا مدنى بودنشان ندارد. زیرا در همان دوران مکه و گاه در اوایل نزول وحى سورههاى بلندى همچون انعام، اعراف، اسراء، کهف، طه، مریم و موءمنون نازل شدهاند و نیز سورههاى کوتاه و کوچکى مانند نصر، زلزله و بینه در مدینه نازل شدهاند.
مویر پس از اتمام مقدمه، بخش مطالب اصلى را چنین تبیین نموده است: هر گونه تلاش به منظور ترتیب تاریخى و طبیعى سورهها سرانجام نتیجهاى تقریبى و حدسى در پى دارد. البته به منظور نزدیکتر شدن تحقیق به واقعیت، ویژگىها و معیارهاى خاصى وجود دارد که لازم است مورد ملاحظه قرار گیرند:
یک. سبک و اسلوب سورهها: سورههاى تند و خشن و شورانگیز، متعلق به دوران نخست نزول وحى هستند. سورههاى معمولى و منثور و نیز نقلى و داستانى، مربوط به دوران دوم وحىاند، و سورههاى تشریعى و آمرانه به دوران پایان نزول وحى تعلق دارند.
این معیار و مبنا نیز مخدوش است؛ زیرا انحصار نزول احکام شرعى در دوران مدینه و اواخر نزول وحى امرى نادرست است. به عنوان نمونه مىتوان از سوره «اعراف» یاد کرد که در مکه نازل شده است و آیات 31 تا 33 آن درباره حلال، حرام، زینتها، فواحش و امورى دیگر سخن گفته است. همچنین آیات 141 تا 146 سوره انعام، حکم شرعى ثمرات و چهارپایان و حلال و حرام آنها را بیان کردهاند و نیز در آیات 151 و 152 همان سوره، اعمال و اموال حرام و حلال مطرح شدهاند. از این رو، وجود برخى از احکام فقهى و حقوقى در سورههاى مکى، آن قاعده و مبناى تعیین مکى یا مدنى بودن سورهها را نقض مىکند. علاوه بر اینکه سیر طبیعى جریان گسترش اسلام اقتضا مىکرد که به تدریج، احکام شرعى ابلاغ گردد؛ چرا که طبیعت سرکش برخى از مردم یکباره قابل مهار نبود و این معنا نه تنها نقصى براى قرآن و پیامبر(ص) به شمار نمىآید، بلکه از نقاط قوت و از اصول عقلایى شمرده مىشود. به هر صورت این مطلب با انحصار نزول احکام شرعى در اواخر دوران وحى قرآنى ناسازگار است.
دو. به لحاظ محتوا: در مکه مطالب ویژهاى خطاب به بتپرستان و یهودیان و مسیحیان آن دیار مطرح شدهاند؛ در حالى که شهروندان ناراضى مدینه یا موءمنان ستمدیده به گونه دیگرى مورد خطاب قرار گرفتهاند.
سه. همچنین اشارات خاصى به نقاط عطف تاریخى در برخى از سورهها مشاهده مىشود که براساس آنها مىتوان دوره نزولشان را تعیین کرد.
چهار. بخش قابل توجهى از سورهها ـ به ویژه سورههاى بلندتر ـ آیاتى را در بر دارند که متعلق به دورههاى مختلفى از زندگى پیامبر مىباشند. البته در پارهاى از موارد هم با سورهاى مواجه مىشویم که نوع ترکیب و تألیفش به گونهاى است که به هیچ وجه نمىتوان به طور کامل دوران نزول آن را معین ساخت.
حتى در سورهاى که جزء سورههاى مدنى طبقه بندى شده است، گهگاه به آیاتى بر مىخوریم که در زمانهایى بسیار دور در مکه نازل شدهاند. به طور کلى برخى از واحدهاى نزول در قرآن فاقد هر گونه ویژگى و نشانهاى هستند که بتوان براساس آن، زمان نزولشان را معین نمود. در نتیجه تنظیم و تعیین جایگاه تاریخى آنها صرفاً فرضى و حدسى خواهد بود. بر مبناى اظهارات و ویژگىهاى مذکور در اینجا به گونه تقریبى به تعیین تاریخ نزول همه سورههاى صد و چهارده گانه قرآن مىپردازیم. این سورهها به شش طبقه تقسیم مىشوند که پنج طبقه آنها مکى و طبقه ششم مدنى مىباشد.
طبقه اول. شامل هیجده سوره است: عصر، عادیات، زلزله، شمس، قریش، فاتحه، قارعه، تین، تکاثر، همزه، انفطار، لیل، فیل، فجر، بلد، ضحى، شرح و کوثر.
تمام این سورهها کوتاه و شورانگیزند. برخى تنها متشکل از یک یا دو سطرند. احتمالاً همه این هیجده سوره پیش از آنکه پیامبر به نبوت مبعوث شود و یا وحى به او نازل گردد، فراهم آمدهاند. چرا که هیچ یک از این سورهها، ساخت و بافت پیام الهى را ندارند.
این انتقاد اساسى بر مویر وارد است که بدون هیچ گونه برهان و استدلال یا دست کم ارائه شواهدى، ادعا نموده که هیچ یک از این سورههاى هیجده گانه رنگ و بو یا ساخت و بافتِ وحیانى ندارند. پس احتمالاً متعلق به پیش از بعثت آن حضرت هستند.
در ذهن هر پژوهشگر کنجکاوى این پرسش مطرح مىشود که مراد از اینکه هیچ یک از سورههاى طبقه نخست، ساخت و بافت پیام الهى را ندارند، چیست؟ او با چه ذهنیتى هیجده سوره را متعلق به قبل از بعثت دانسته است؟ روش تحقیق عالمانه و منصفانه اقتضا دارد که ابتدا شرایط یا ویژگىهاى پیام وحیانى و قرآنى را بیان کند. آنگاه در مقام تطبیق و سنجش برآمده و بگوید این سورهها با چنان فضا و ویژگىهایى سازگارى و همخوانى ندارند؛ در نتیجه به دوران پیش از بعثت مربوط مىشوند. حال آنکه مویر وارد چنین فضایى نشده و صرفاً درباره ویژگى مشترک سورههاى هیجدگانه گفته است که همگى کوتاه و شورانگیزند. در پاسخ مىگوییم که سورههاى دیگرى نیز وجود دارند که از دو وصف کوتاهى و شورانگیزى برخوردارند، ولى مویر به قرآنى بودن آنها اذعان نموده و جزء طبقات بعدى بر شمرده است؛ مانند سورههاى «ناس»، «فلق»، «مسد» و «قدر». به سخن دیگر در کلام مویر تزلزل و نوعى تناقض ملاحظه مىشود؛ زیرا او قرآنیّت سورههاى طبقه نخست را نفى کرده، ولى سایر سورهها را داراى ساخت و بافت قرآنى و پیام الهى دانسته است و حال آنکه اعتراف به وحیانى بودن سایر سورهها مستلزم این است که پیامبر (ص) را رسول خدا مىداند. پس باید ادعاى پیامبر مبنى بر قرآنى و وحیانى بودن تمام سورهها را نیز بپذیرد. علاوه بر اینکه براساس گواهى روایات اسباب نزول و ترتیب نزول و سیره پیامبر اکرم(ص) و طبق آرا و اقوال مستدل همه دانشمندان مسلمان و حتى خاورشناسان قرآن پژوه غیرمسلمان، این سورهها از نزول در تاریخ معینى پس از جریان بعثت حکایت مىکنند. مثلاً سوره «فاتحه» نخستین سوره یا پنجمین سوره مکى است؛ زیرا براساس آیات و روایات، پیامبر(ص) از همان ابتداى بعثت نماز را اقامه مىفرمودند و هیچ روایتى دال بر اینکه آن حضرت نماز را بدون سوره فاتحه مىخواندند، به ما نرسیده است.5 بنابراین در اینکه سوره فاتحه در مکه و در اوایل بعثت نازل شده، تردیدى وجود ندارد، اما سوره «عادیات» چهاردهمین سورهاى است که در مکه نازل شده است6 و حتى برخى از علما آن را مدنى دانستهاند. مثلاً علامه طباطبایى در تفسیر خود آورده است:
سوره عادیات به قرینه سوگندهایى که در آغاز آن است، از قبیل والعادیات ضبحا... که در اسبهاى رزمندگان ظهور دارد، مدنى مىباشد؛ چرا که جهاد بعد از هجرت تشریع شد، و موءیّد آن، روایاتى است که از طرق شیعه از ائمه اطهار (ع) وارد شده که این سوره درباره على (ع) و سریه او در جنگ ذات السلاسل نازل شده است و برخى از روایات اهل سنت نیز این معنا را تأیید مىکند.
7گرچه در مورد مدنى بودن یا مکى بودن این سوره اختلاف شده است، ولى مسلم است که طبق نظر همه مفسران و دانشمندان فریقین، «عادیات» یکى از سورههاى کاملى است که پس از بعثت بر پیامبر نازل شده و کسى در وحیانى و قرآنى بودن آن تردیدى ندارد.
سوره «عصر» سیزدهمین، «زلزله» نود و سومین، «شمس» بیست و ششمین، «قریش» بیست و نهمین، «قارعه» سیمین، «تین» بیست و هشتمین، «تکاثر» شانزدهمین، «همزه» سى و دومین، «انفطار» هشتاد و دومین، «لیل»، نهمین، «فیل» نوزدهمین، «فجر» دهمین، «بلد» سى و پنجمین، «ضحى» یازدهمین، «شرح» دوازدهمین و «کوثر» پانزدهمین سوره قرآن کریم پس از دوران بعثت پیامبر بودهاند.
8طبقه دوم. این طبقه شامل سورههایى است که به آغاز بعثت پیامبر اسلام مربوط مىشود:
1. سوره «علق» که شامل این فرمان است: «بخوان به نام پروردگارت». براساس روایات، این نخستین سورهاى است که پس از دوران فترت (وقفهاى در نزول وحى) به پیامبر نازل گردید.
وى نزول این سوره را مربوط به پس از دوران «فترت» دانسته است؛ حال آنکه اتفاق گزارشهاى مربوطه مبنى بر معیت نزول سوره علق با آغاز بعثت9 پیامبر(ص)، با نزول این سوره پس از دوران «فترت» منافات خواهد داشت.
2. سوره «ناس» داراى پنج آیه کوتاه درباره توحید و ابدیت الهى است. هیچ نشانهاى براى تعیین دوران دقیق آن وجود ندارد، جز آنکه این سوره با واژه «قل» آغاز شده و بنابراین باید متعاقب زمانى نازل شده باشد که پیامبر(ص) مستقیماً وحى را از خداوند دریافت مىکرد. آنچنان که روایت شده پیامبر(ص) پیش از آنکه به سورههاى دیگر بپردازد، این سوره را بارها تکرار مىکرد.
براساس روایت ابن عباس، سوره «ناس» بیست و یکمین سوره نازله است، ولى در تاریخ و محل نزول آن اختلاف شده است. یعقوبى آن را مربوط به اواخر وحى مدنى دانسته است؛10 ولى روایات معارض بسیارى خلاف آن را ثابت مىکند. بنابر سه روایت، دو سوره «ناس و فلق» مدنى و بنابر نه روایت، مکى بودهاند.11
بیشتر روایات ترتیب نزول، سوره «ناس» را در ردیف سورههاى آغازین مکه بر شمردهاند و سبک و اسلوب این سوره نیز قول به مکى بودنش را مرجح مىسازد و اینکه در اوایل دوران وحى مکى نازل شده است. چرا که از همان اوایل دعوت پیامبر(ص)، سران کفار به مخالفت با پیامبر و توطئه کردن علیه او و مسلمانان پرداختند و با وسوسهگرىهاى فراوان با کید و حیله با پیامبر اسلام برخورد مىنمودند؛ در چنین شرایطى بود که سوره «ناس» نازل گردید.12 لحن آیات این سوره با سورههاى مکى سازگارتر است.
313. سوره «مدثر» با امر به پند و اندرز آغاز مىشود و با انتقاد کوبندهاى نسبت به یکى از سران مکه که رستاخیز را به ریشخند مىگرفته، ادامه مىیابد و کافران به دوزخ تهدید مىشوند.
4. سوره «مسد» سوره کوتاهى است که در آن، عموى پیامبر (ابولهب) و همسرش با الفاظ تند و خشن به شدت نفرین شدهاند.
طبقه سوم. از آغاز رسالت علنى پیامبر (ص) تا هجرت به حبشه این سورهها نازل شدهاند: اعلى، قدر، غاشیه، عبس، تکویر، انشقاق، طارق، نصر، بروج، مطففین، نبأ، مرسلات، انسان، قیامت، معارج، کافرون، ماعون، رحمن و واقعه. این سورهها عمدتا از مطالبى تشکیل یافتهاند که به تشریح رستاخیز، بهشت و دوزخ مىپردازند و نیز اشاراتى به مخالفت و دشمنى فزاینده قریش دارند.
مویر، در اینجا نوزده سوره را به صورت کلى و بدون ارائه دلیل و قرائن و شواهد نام برده و ادعا کرده است که همه آنها به دوره رسالت علنى پیامبر(ص) تا هجرت به حبشه مربوط مىشوند و تنها مبنایى که به عنوان وجه مشترک در تاریخ نزولشان ذکر نموده، این است که به لحاظ محتوا یا به تشریح قیامت و بهشت و دوزخ مىپردازند و یا اشاراتى به مخالفت فزاینده قریش دارند؛ حال آنکه در برخى از این سور نوزدگانه هیچ یک از این ویژگىهاى یافت نمىشود. مثلاً سوره «قدر» صرفاً سخن از نزول قرآن در شب قدر و عظمت چنین شبى مىگوید. همچنین سوره «نصر» را در نظر مىگیریم که فقط سه آیه دارد و از فتح و پیروزى موءمنان و لزوم حمد و تسبیح پروردگار به خاطر چنین فتح و ظفرى سخن مىگوید. اشکال مهمترى که بر این مبنا وارد مىباشد این است که هیچ گونه ملازمه عقلى میان سورههایى که بحث از موضوعى واحد کردهاند و مکى بودن یا مدنى بودن آن وجود ندارد، تا چه رسد به اینکه همه آنها را متعلق به تاریخ و زمانى محدودتر و دقیقتر بدانیم. بهویژه اینکه موضوع «معاد» و بیان ویژگىها و شرایط و روز رستاخیز به قدرى در تربیت انسان و رفع غفلت از او موءثر و مفید مىباشد که خداوند حکیم تقریبا در اکثر سورههاى مکى و مدنى افراد بشر را نسبت به این امر مهم گوشزد نموده است. بنابراین تنها راه مورد اطمینان براى تعیین تاریخ نزول سورهها استناد به روایات صحیح و معتبر و قرائن و شواهدى از درون قرآن کریم مىباشد.
طبقه چهارم. در این دوره از وحى مکى ـ که به سال ششم تا دهم رسالت پیامبر(ص) مربوط مىشوند ـ این سورهها نازل گردید:
مُلک، نجم، سجده، زمر، مزمل، نازعات، قمر، سبأ، لقمان، حاقه، قلم، فصلت، نوح، طور، ق، جاثیه، دخان، صافات، روم، شعراء، حجر، ذاریات. در این مرحله از وحى، داستانهایى از متون مقدس یهود و افسانههاى عرب و نیز قصههاى خاخامى (مربوط به روحانیون یهود) نقل مىگردد. همچنین سازش موقت با بت پرستى در سوره نجم مطرح مىشود.
طبقه پنجم. در این مرحله از وحى مکى ـ که از سال دهم رسالت محمد (ص) یعنى دوره انتقال از تحریم و اختناق، آغاز شده و تا هجرت از مکه ادامه مىیابد ـ این سورهها نازل گردیده است:
أحقاف، جن، فاطر، یس، مریم، کهف، نمل، شورى، غافر، ص، فرقان، طه، زخرف، یوسف، هود، یونس، ابراهیم، انعام، تغابن، قصص، موءمنون، حج، انبیاء، اسراء، نحل، رعد، عنکبوت، اعراف، فلق، ناس. البته دو سوره اخیر، نامعلوم و غیرقطعى است.
سورههاى این دوره حاوى قصصى از انجیل و آداب و مناسک حج است. ایرادها و عیبجویىهاى قریش پاسخ داده مىشود و ما با تصاویر و توصیفاتى از روز داورى و رستاخیز و بهشت و دوزخ آشنا مىشویم. همچنین ادله توحید، قدرت و مشیت الهى مطرح مىگردد. سورهها به تدریج و به صورت متوسط، طولانىتر مىشوند و برخى از آنها هم اکنون مشتمل بر صفحات مفصلى هستند. در سورههاى پایانى این دورهها کراراً با برخى از آیات مدنى رو به رو مىشویم که به مناسبت ارتباط با موضوعى خاص در این سورهها درج شدهاند. به عنوان نمونه در آیه چهل و یکم از سوره حج، اجازه جنگ علیه دشمنان مکى صادر مىگردد.
وى سوره «حج» را مکى مىداند؛ حال آنکه در روایات ترتیب نزول، مدنى به شمار آمده است. حتى سبک و اسلوب و مضمون آیات (38 ـ 41) سوره «حج» موءید مدنى بودن این سوره هستند.14 علامه طباطبایى(ره) نیز مىگوید:
در این سوره موءمنین به احکامى همچون نماز، حج، کار خیر، اذن در جهاد توصیه مىگردند و از سیاق آن به دست مىآید که موءمنین، تازه داراى جمعیت و امکانات و قدرت شدهاند. از این رو، به طور مسلم باید بگوییم که این سوره در مدینه نازل شده است؛ البته نزول آن در اوایل هجرت و پیش از جنگ بدر بوده است.
15آیه سى و سوم از سوره «اسراء» حاوى قواعد و مقرراتى درباره اجراى عدالت مىباشد. آیه 110 سوره «نحل» به موءمنانى اشاره مىنماید که در راه حفظ ایمان خویش، ترک وطن نمودهاند، همه این آیات دقیقاً پس از هجرت به مدینه نازل شدهاند.
طبقه ششم (سورههاى مدنى):
1. سوره بینه، سورهاى کوتاه است که هشت آیه دارد و به تشریح یهودیان و مسیحیان خوب و بد مىپردازد. در این سوره هیچ معیار یا ویژگى خاصى که تاریخ نزول آن را معین سازد، وجود ندارد.
2. سوره بقره، طولانىترین سوره در قرآن است و وجه تسمیه آن به گوساله سرخ رنگى مربوط مىشود که براساس مفاد آیه شصت و هفت این سوره، توسط بنى اسرائیل و به راهنمایى حضرت موسى (ع) ذبح گردید. این سوره در زمان نبرد حنین نازل شده است و در آن آیات زیادى درباره موضوعات مختلف مطرح شده که در طى دو یا سه سال نخست پس از هجرت نازل شدهاند. بزرگترین قسمت این سوره در ارتباط با یهودیان است که گهگاهى با لحنى دوستانه مورد پند و اندرز قرار مىگیرند (آیات نخستین سوره). و در پارهاى از موارد، نکوهش و سرزنش مىشوند. همچنین قصص مربوط به کتاب مقدس و روحانیون یهود (خاخامى) نقل شدهاند. دستور تغییر قبله (جهت اقامه نماز)، انتقاد از شهروندان ناراضى مدینه، احکام جهاد، اجازه لشکرکشى در ماههاى مقدس مطرح مىشود. نیز موضوعات بیشترى در احکام فقهى و حقوقى در اوایل دوران وحى مدنى صادر گردید. برخى از آیات هم که مربوط به تاریخ متأخرترى مىشدند، در همین موضوع گنجانده شدند.
مویر، نزول سوره «بقره» را به مناسبت جنگ حنین مىداند؛ در حالى که سوره بقره به اتفاق روایات ترتیب نزول، اولین سورهاى است که پس از هجرت نازل شد.16 مطلب دیگر اینکه در سوره بقره تنها واقعه مصرح تاریخدار، تغییر قبله است که در سال اول هجرت واقع شد.
بنابراین باید گفت که سوره «بقره» در حدود سال اول و دوم هجرت نازل شده است.
3. سوره آل عمران، از طول و حجم گستردهاى برخوردار است. قسمتى از این سوره، دقیقاً به زمان پس از نبرد بدر (سال دوم پس از هجرت) مربوط مىشود، قسمت دیگر که طولانىتر است به شکست در جنگ احد (سال سوم هجرت)، و دومین لشکرکشى به بدر (به سال چهارم هجرت) مربوط مىشود. خصومت شدید یهودیان در آیات مفصلى توضیح داده شده است. مناظره با نمایندگان نصاراى نجران (آیات 57 تا 63) به دوره بسیار متأخرتر مربوط مىشود. سرانجام آیاتى درباره حجةالوداع (سال دهم هجرت) ذکر مىگردد که احتمالاً در ارتباط با فرازهایى از وحى است که قبلاً درباره مناسک حج نازل شده بودند.
مشکل عمده خاورشناسان این است که بدون چون و چرا روایات اسباب نزول مندرج در ذیل آیات را پذیرفتهاند. مثلاً مویر مىگوید: مناظره با نمایندگان نصاراى نجران (آیات 57 تا 63) به دوره بسیار متأخرتر مربوط مىشود. حال آنکه آیات مباهله به لحاظ سیاق، متصل به آیات مربوط به جنگ بدر و احد است. از این رو، نمىتواند متأخرتر نازل شده باشد. آیات مربوط به حج نیز ملازمهاى با نزول در «حجة الوداع» در سال دهم ندارد. مگر تا سال دهم، حج برگزار نمىشده تا آیات مربوط به حج در سال دهم نازل شود؟ و مگر حج گزاردن مسلمانان تا سال دهم حرام بوده است؟!
4. سوره انفال، مشتمل بر احکامى درباره تقسیم غنایم جنگى نبرد بدر است که عمدتا در آن زمان نازل شدهاند. برخى از آیات آن، داراى سبک دوران نخست مکه هستند، و قریش، فراوان مورد اشاره قرار مىگیرند.
5. در سوره محمد، جنگ و قتال با تمام قوا و قاطعانه مطرح شده و بت پرستان مکه تهدید مىگردند.
6. سوره جمعه، سوره کوتاهى است که در آن یهودیان به جرم جهالتشان سرزنش و محکوم مىگردند. همچنین نیایش و نماز جمعه بر امور دنیوى ترجیح داده مىشود.
7. سوره مائده، سورهاى است بلند که بخش وسیعى از آن خشونت و بدرفتارى یهود را مطرح مىکند. عقاید مسیحیان مورد بحث قرار مىگیرد؛ گرچه درباره خود مسیحیان با تعابیر محبتآمیز و مهربانانه سخن گفته مىشود (مائده: 91). نخستین آیه که مناسک حج را تشریع مىکند، به تاریخ متأخرى مربوط مىشود. احتمالاً قسمتى به جریان حدیبیه (سال ششم هجرت) و قسمتى هم به حجة الوداع ارتباط دارد؛ همان گونه که آیه چهارم مىگوید: «امروز دینتان را تکمیل کردم». همچنین بسیارى از احکام خانوادگى از قبیل قانون ارث و میراث، و احکام مختلف دیگر ذکر شده است.
ادعاى مویر مبنى بر اینکه آیات مربوط به حج در سوره «مائده» به سال ششم و صلح حدیبیه مربوط است، پایه ندارد. سوره مائده از سورههاى مدنى است و صد و سیزدهمین سورهاى است که قبل از سوره «توبه» و پس از سوره «فتح» در اواخر دوران وحى در مدینه نازل شده است.17 البته زرکشى آخرین سوره را مائده دانسته و سوره «توبه» را مقدم بر «مائده» معرفى کرده است؛18 ولى به هر حال سوره «مائده» در زمره آخرین سورههاى نازله است. طبق روایتى تمام سوره «مائده» در حجة الوداع و بین مکه و مدینه نازل شده است.19 گفتنى است که مراد از مدنى بودن سوره این است که پس از هجرت پیامبر (ص) از مکه، نازل شده است؛ گرچه نزول سوره در خود شهر مدینه نباشد. در این سوره از معارف اسلامى، احکام دینى، مسئله ولایت و رهبرى، موضوع تثلیث مسیحیان، قیامت، وفا به پیمانها، عدالت اجتماعى و... بحث شده است.
8. سوره «حشر»، این سوره که از طول چندانى برخوردار نیست، مربوط به محاصره و اخراج یهودیان بنىنضیر مىشود (سال چهارم هجرى).
9. سوره نساء، به طور گسترده به بیان اعمال و رفتار مربوط به زنان مىپردازد و مسائل زناشویى را مطرح مىکند. همچنین احکامى درباره ارث و نیز احکامى کلى، اجتماعى و سیاسى مطرح مىشود. برقرارى دوستى با بتپرستان مکه ممنوع مىگردد. نیز انتقاداتى علیه یهود ذکر مىشود.
10. سوره مجادله، سوره کوتاهى درباره طلاق و مسائل اجتماعى دیگر است. همچنین ناراضیان به خاطر معاشرت و ارتباط با یهودیان مورد سرزنش و توبیخ واقع مىشوند.
11. سوره «طلاق»، درباره طلاق و مسائل مربوط، همراه با هشدارها و تذکرات دینى است.
12. سوره منافقون، سوره کوتاهى است شامل تهدیداتى علیه عبداللّه بن أبىّ به خاطر گفتار خائنانهاش در زمینه لشکرکشى علیه بنىمصطلق (سال پنجم هجرى).
13. سوره «نور»، شامل تأیید و حمایت از عایشه در ارتباط با پیشامد ناگوارش (پنجم هجرت) همراه با حکم عهدشکنى زناشویى، و احکام متنوع اجتماعى و دینى.
14. سوره «احزاب»، متشکل از چندین بخش است که در طول سال پنجم هجرت نازل شده است. نخستین قسمت مربوط است به تصویب و تأیید ازدواج پیامبر با زینب (همسر پسر خواندهاش) که در حدود نیمسال پیش از لشکرکشى علیه بنىمصطلق واقع شده است. آنگاه آیات متعددى درباره روابط خانوادگى پیامبر (ص) مطرح مىشود. سایر آیات اختصاص دارد به محاصره مدینه و سقوط بنىقریظه، و وقایعى که در حدود چهارماه پس از جنگ مذکور رخ داده است.
15. سوره حدید، شامل احکام شدید و پرشورى است که در رابطه با جهاد و مشارکت در جنگ و در نتیجه کسب فضیلتى خاص از طریق شرکت در جهاد و نبرد پیش از دست یابى به پیروزى اعلام شده است. به ناراضیان و مخالفان هشدار داده مىشود و از مسیحیان با تعابیرى مهرآمیز سخن به میان مىآید.
16. سوره صف، همچون سورههاى پیشین، کوتاه است: انّ اللّه یحبّ الذین یقاتلون فى سبیله صفّاً کأنّهم بنیانء مرصوص.20 پیروزى قریب الوقوعى وعده داده مىشود. سایر سورهها عمدتاً متعلق به پنج سال آخر زندگى پیامبر(ص) مىباشد.
17. سوره فتح، به صلح حدیبیه (سال ششم هجرى) و چشمانداز پیروزى و غنایم به دست آمده در جاهاى دیگر ـ که اندکى پس از نبرد خیبر پدید آمد ـ اشاره مىنماید.
18. سوره ممتحنه، سوره کوتاهى است که عمدتاً مربوط به رفتار گروهى از زنانى است که پس از صلح از مکه آمده بودند. نیز به موءمنان از طرح دوستى با بتپرستان مکه هشدار داده مىشود.
19. سوره تحریم، سوره کوتاهى است که مسئله مربوط به پیامبر و خدمتکارش قبطى را مطرح مىسازد (سال هفتم یا هشتم هجرى).
20. سوره حجرات، سوره کوتاه دیگرى است که رفتار ریاکارانه عربهاى بدوى را سرزنش مىکند؛ افرادى را که با گستاخى و بى ادبى، پیامبر(ص) را از پشت در صدا مىزدند، ملامت مىکند، و موءمنان را از سوء ظن و بىانصافى میان خودشان پرهیز مىدهد.
21. سوره توبه ـ آخرین سوره که داراى طول قابل توجهى است ـ به تشریح جنگ تبوک مىپردازد (سال نهم هجرى). این سوره با موضوع اعلان حج در همان سال آغاز مىشود؛ آنگاه مخالفت اسلام را با ادیان دیگر اعلام مىکند و اینکه همه مردم جز مسلمانان از مکه و انجام مناسک حج، محروم گردیدند. بتپرستان محکوم به قتل و بردگى شدند و جهاد علیه یهودیان و مسیحیان واجب شد تا آنگاه که مجبور به پرداخت خراج (مالیات) گردیده، تسلیم و رام شوند.21
پىنوشتها:
* دکتراى تفسیر و علوم قرآن از مرکز تربیت مدرس و عضو هیئت علمى مرکز جهانى علوم اسلامى.
1. ر. ک: عبدالرحمان بدوى، دائرة المعارف مستشرقان، ترجمه صالح طباطبایى، ص 637 ـ 639
..2CoranThe:andComositionIts
.Teaching3. فتح البارى، ج 7، ص 447؛ تاریخ طبرى، ج 2، ص 516.
4. صحیح بخارى، ج 6، باب جمع القرآن، ص 580 ـ 581 ؛ مصاحف سجستانى، ص 6؛ ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 2، ص 247؛ الاتقان، ج 1، ص 182؛ البرهان، ج 1، ص 326؛ مناهل العرفان، ج 1، ص 251.
5. ر. ک: محمد بن حسن حر عاملى، وسایل الشیعه، چاپ عبدالحریم ربانى شیرازى، ج 4، ص 732؛ محمد بن حسن توسى، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، ج 1، ص 310؛ همو، تهذیب الاحکام، ج2، ص 146. نیز ر. ک: منابع اهل سنت: بخارى، الصحیح، باب الاذان، شماره 93؛ ترمذى، السنن، باب الصلاة، شماره 63؛ نسایى، السنن، باب «افتتاح الصلاة»، شماره 24؛ ابن ماجه، السنن، کتاب الصلاة، باب افتتاح القراءة، حدیث 2 و....
6. الاتقان، ج 1، ص 25؛ التمهید، ج 1، ص 135.
7. المیزان، ج 20، ص 345؛ الدر المنثور، ج 1، ص 651؛ واحدى، اسباب النزول، ص 305؛ بحارالانوار، ج 21، ص 66 ـ 90.
8. ر. ک: التمهید، ج 1، ص 135 ـ 137؛ الاتقان، ج 1، ص 25.
9. ر. ک: بیان المعانى على حسب ترتیب النزول، ج 1، ص 66؛ التفسیر الحدیث ترتیب السور حسب النزول، ج1، ص 316.
10. تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 35.
11. ر. ک: پایان نامه دکتراى جعفر نکونام، بررسى ترتیب نزول قرآن در روایات، ص 138 ـ 141.
12. التفسیر الحدیث، ج 2، ص 61.
13. تفسیر نمونه، ج 27، ص 468.
14. التفسیر الحدیث، ج 6، ص 8.
15. المیزان، ج 14، ص 338.
16. بیان المعانى، ج 5، ص 3؛ التفسیر الحدیث، ج 6، ص 130.
17. التمهید، ج 1، ص 138.
18. البرهان، ج 1، ص 297.
19. المنار، ج 6، ص 116.
20. صف، آیه 4
..21itsThe.andComositionCoran
WILLIAMTeachingSIR
.47.MIR38-
مراد از تاریخگذارى قرآن، تعیین تاریخ نزول آیات و سور قرآن است. خاورشناسان از اواسط قرن نوزدهم میلادى، نظامهاى تاریخیابى گوناگونى را از سور قرآن ارائه دادهاند. طیف طبقهبندى سورهها توسط آنان از سه طبقه تا شش طبقه را شامل گردیده است. ویلیام مویر، یکى از خاورشناسانى است که نظام ششطبقهاى را برگزیده است؛ یعنى از دیدگاه او تمام سورههاى قرآن به شش طبقه ـ پنج طبقه مکى و یک طبقه مدنى ـ تقسیم مىگردد. این مقاله بیانگر نظرات مویر، درباره تاریخگذارى و طبقهبندى سورهها مىباشد. ویلیام مویر، خاورشناس و میسیونر انگلیسى در 27 آوریل 1819 در گلاسکو به دنیا آمد و در 11 ژانویه 1905 در ادینبورگ اسکاتلند در گذشت. وى در جریان اقامت در هند (از سال 1837 تا 1876)، به فراگیرى زبان عربى پرداخت و به مطالعه تاریخ اسلام علاقهمند گردید؛ اما به دلیل تعصب شدید مسیحى، شروع به همکارى فعال و نزدیک با هیئتهاى میسیونرى بهویژه هیئت میسیونرى مستقر در شهر آگرا کرد. وى با نگارش کتابى به نام گواهى قرآن بر کتابهاى مقدس یهودیان و مسیحیان، به عرصه تبلیغ وارد شد. او در کتاب خود کوشیده تا این موضوع را القا نماید که مسلمانان بنا بر شهادت خود قرآن، باید به صحت تورات و انجیل به همان شکل کنونى خود، اعتراف کنند! پس از مدتى شروع به مطالعه منابع عربى سیره پیامبر(ص) کرد، و کتابى را تحت عنوان زندگى محمد و تاریخ اسلام تألیف نمود. سپس دو کتاب دیگر با نامهاى قرآن: تصنیف و تعلیم آن (1877) و جدال با اسلام (1897) به نگارش درآورد.
1مقالهاى که پیش روى خود دارید، بیانگر چکیده نظرات او در باب «تاریخگذارى قرآن» از کتاب قرآن: تصنیف و تعلیم آن2 مىباشد. از آنجا که «تاریخگذارى قرآن» پژوهشى تاریخى است، لازم است براساس مستندات تاریخى و روایات ترتیب نزول و استفاده از مضامین آیات و سور، پىگیرى و بررسى گردد؛ ولى خاورشناسان غالباً لحن و آهنگ عبارات قرآنى را ملاک تحقیق خویش قرار دادهاند و یا به روایات ضعیف استناد نمودهاند و از این رو، به نتایجى ناموزون و نادرست دست یافتهاند.
پژوهش مویر
ویلیام مویر، مسئله حفظ و گردآورى قرآن را چنین گزارش و تحلیل نموده است:
پیامبر(ص) در زمان حیاتش افراد برجستهاى را به عنوان آموزگاران قرآن به سوى قبایل گوناگون در سراسر عربستان اعزام نمود تا قرآن را به همه مسلمانان آموزش دهند. بدینسان تعدادى از مردم که آمادگى بیشترى داشتند، حافظ کلّ یا قسمتهایى از قرآن شدند. این امر به همین منوال پیش مىرفت تا آنکه در حدود یک سال پس از رحلت پیامبر(ص) نبرد یمامه رخ داد و طى آن بسیارى از قاریان قرآن کشته شدند. خطر از دست رفتن بخشهاى دیگرى از وحى که در سینههاى سایر حافظان بود، به ذهن عمر بن خطاب خطور کرد. او نزد خلیفه (ابوبکر) رفت و گفت من از این نگرانم که شاید جنگهاى سختترى پیش آید و حافظان دیگرى کشته شوند.
بدین طریق ابوبکر، زید بن ثابت را ـ که در رأس کاتبان وحى پیامبر قرار داشت ـ سردمدار هیئتى ساخت که قرآن را گرد آورند. زید نیز به جمع آورى سورهها و فرازهاى مختلف قرآنى از شهرها و ادوات گوناگون و از اذهان حافظان پرداخت.
بهرغم گزارشى که «مویر» درباره نبرد یمامه و نتایج آن نقل کرده است، اصل این جریان از سوى اهل سنت در منابع معروفى همچون فتح البارى و تاریخ طبرى به عنوان یک واقعه مسلم و مشهور تاریخى ذکر شده است.3 گفتهاند که در آن واقعه 360 تن از مهاجران و انصار از شهر مدینه و سیصد تن از مهاجران ساکن در غیر مدینه و سیصد تن از تابعان کشته شدند. سایر منابع اهل سنت این جریان را به طور مفصل از زبان خود زید بن ثابت گزارش نمودهاند؛4 ولى تعلیل مذکور در آن (نگرانى از کشته شدن بیشتر حافظان در جنگهاى دیگر) از جهاتى مخدوش است:
یک. تمام حافظان قرآن در نبرد یمامه شرکت نداشتهاند؛
دو. همه آنهایى که در آن نبرد شرکت نمودند، کشته نشدند؛
سه. بیشتر آنان قاریان قرآن بودند نه حافظان؛
چهار. آیات و سور قرآن صرفاً در اذهان حافظان وجود نداشت بلکه در مصاحف برخى از صحابى پیامبر(ص) همچون عبداللّه بن مسعود و اُبى بن کعب نیز به صورت مکتوب قابل دسترسى بود؛
پنج. به نظر مىرسد راویان اهل سنت جهت مهم جلوه دادن کار خلیفه در جمع قرآن چندین مبالغه کردهاند؛ از جمله اینکه اگر خلیفه این کار را نمىکرد قرآن در خطر نابودى قرار مىگرفت و همین گزارشها موجب سوء استفاده واقع شده است.
مویر در ادامه گزارش خود آورده است:
در زمان عثمان که قرائات مختلف مطرح شد. عثمان نیز زید بن ثابت را جهت جلوگیرى از تشتت گسترده قرائات، مأمور یکنواخت سازى نمود. کار زید با اطمینان به پایان رسید لذا مورد تأیید على(ع) و پیروانش قرار گرفت. و در نتیجه نسخه واحدى از مصحف عثمانى در سراسر بلاد اسلامى منتشر گردید. تردیدى وجود ندارد که قرآن موجود که امروزه خوانده مىشود، تماماً همان سخنانى است که بر پیامبر(ص) نازل گردید؛ اما تنها نقطه ضعف و مشکلى که باقى مانده است، مسئله سیاق و ساختار آیات و سور قرآنى است که کم و بیش شکل اصلى خود را از دست داده و هرگز طبق ترتیب نزول تنظیم نشدهاند. اگر چه قسمتهاى مختلف هر سوره به لحاظ زمان یا موضوع، مرتبط با یکدیگر هستند، ولى ترتیب و توالى سورهها یکى پس از دیگرى هیچ اصل و مبنایى جز رعایت طول و اندازه آنها ندارد؛ یعنى ابتدا سورههاى بلند و طولانى قرار گرفتهاند، آنگاه سورههاى متوسط و سرانجام کوتاهترین سورهها در پایان تنظیم شدهاند.
این ادعاى مبنایى مویر نیز قابل نقد است؛ زیرا اولاً رعایت سیر تدریجى چینش سورهها از بلندتر به کوتاهتر کلیت ندارد؛ مثلاً سوره مائده مشتمل بر صد و بیست آیه است و حال آنکه سوره پس از آن یعنى «انعام» داراى 165 آیه مىباشد؛ سوره انفال فقط 75 آیه دارد، در صورتى که سوره پس از آن یعنى «توبه» مشتمل بر 129 آیه مىباشد؛ سوره یونس 109 آیه، ولى سوره بعدى آن «هود» 123 آیه دارد؛ «رعد» 43 آیه، ولى سوره پس از آن «ابراهیم» 52 آیه دارد؛ سوره حجر 99 آیه، ولى سوره بعدى آن «نحل» 128 آیه دارد؛ سوره «مریم» 98 آیه دارد و حال آنکه سوره پس از آن یعنى سوره «طه» مشتمل بر 135 آیه مىباشد و... . پس چنان سیر و ترتیبى، به طور نسبى درست مىباشد، نه به گونه مطلق. ثانیاً معیارهاى دیگرى را نیز در ترتیب سورهها در نظر گرفتهاند؛ مثلاً سور حوامیم (سورههایى که با حروف مقطعه «حم» آغاز شدهاند) پشت سر یکدیگر قرار دارند، و یا اینکه سوره «توبه» را پس از سوره انفال جاى دادند، به لحاظ اینکه هر دو به موضوع جنگ و جهاد مربوط مىشوند و در واقع سوره «توبه» مکمل مفهومى سوره انفال است. اگر یگانه ملاک ترتیب سورهها، رعایت بزرگتر و سپس کوچکتر بود، لازم مىآمد که حتماً سوره «توبه» را مقدم بر سوره «انفال» بنگارند.
مویر مىافزاید:
بر حسب قاعده، سورههاى کوتاهتر به نخستین دوره وحى و سورههاى بلندتر به دورههاى متأخر از بعثت بر مىگردد. از این رو، ترتیب کنونى آنها درست بر عکس ترتیب اصلىشان مىباشد؛ به گونهاى که اگر کسى از آخر قرآن مطالعه سورهها را شروع کند تا به ابتداى آن برسد تصویر و برداشتى درستتر و واقعىتر خواهد داشت نسبت به کسى که از آغاز قرآن به مطالعه سورهها مىپردازد.
واقعیت آن است که کوتاهى سورهها را هرگز نمىتوان نشانه قطعى قدمت نزول آنها دانست؛ همچنان که بلندتر بودن سورهها نیز دلالت بر تأخر نزول آنها و یا مدنى بودنشان ندارد. زیرا در همان دوران مکه و گاه در اوایل نزول وحى سورههاى بلندى همچون انعام، اعراف، اسراء، کهف، طه، مریم و موءمنون نازل شدهاند و نیز سورههاى کوتاه و کوچکى مانند نصر، زلزله و بینه در مدینه نازل شدهاند.
مویر پس از اتمام مقدمه، بخش مطالب اصلى را چنین تبیین نموده است: هر گونه تلاش به منظور ترتیب تاریخى و طبیعى سورهها سرانجام نتیجهاى تقریبى و حدسى در پى دارد. البته به منظور نزدیکتر شدن تحقیق به واقعیت، ویژگىها و معیارهاى خاصى وجود دارد که لازم است مورد ملاحظه قرار گیرند:
یک. سبک و اسلوب سورهها: سورههاى تند و خشن و شورانگیز، متعلق به دوران نخست نزول وحى هستند. سورههاى معمولى و منثور و نیز نقلى و داستانى، مربوط به دوران دوم وحىاند، و سورههاى تشریعى و آمرانه به دوران پایان نزول وحى تعلق دارند.
این معیار و مبنا نیز مخدوش است؛ زیرا انحصار نزول احکام شرعى در دوران مدینه و اواخر نزول وحى امرى نادرست است. به عنوان نمونه مىتوان از سوره «اعراف» یاد کرد که در مکه نازل شده است و آیات 31 تا 33 آن درباره حلال، حرام، زینتها، فواحش و امورى دیگر سخن گفته است. همچنین آیات 141 تا 146 سوره انعام، حکم شرعى ثمرات و چهارپایان و حلال و حرام آنها را بیان کردهاند و نیز در آیات 151 و 152 همان سوره، اعمال و اموال حرام و حلال مطرح شدهاند. از این رو، وجود برخى از احکام فقهى و حقوقى در سورههاى مکى، آن قاعده و مبناى تعیین مکى یا مدنى بودن سورهها را نقض مىکند. علاوه بر اینکه سیر طبیعى جریان گسترش اسلام اقتضا مىکرد که به تدریج، احکام شرعى ابلاغ گردد؛ چرا که طبیعت سرکش برخى از مردم یکباره قابل مهار نبود و این معنا نه تنها نقصى براى قرآن و پیامبر(ص) به شمار نمىآید، بلکه از نقاط قوت و از اصول عقلایى شمرده مىشود. به هر صورت این مطلب با انحصار نزول احکام شرعى در اواخر دوران وحى قرآنى ناسازگار است.
دو. به لحاظ محتوا: در مکه مطالب ویژهاى خطاب به بتپرستان و یهودیان و مسیحیان آن دیار مطرح شدهاند؛ در حالى که شهروندان ناراضى مدینه یا موءمنان ستمدیده به گونه دیگرى مورد خطاب قرار گرفتهاند.
سه. همچنین اشارات خاصى به نقاط عطف تاریخى در برخى از سورهها مشاهده مىشود که براساس آنها مىتوان دوره نزولشان را تعیین کرد.
چهار. بخش قابل توجهى از سورهها ـ به ویژه سورههاى بلندتر ـ آیاتى را در بر دارند که متعلق به دورههاى مختلفى از زندگى پیامبر مىباشند. البته در پارهاى از موارد هم با سورهاى مواجه مىشویم که نوع ترکیب و تألیفش به گونهاى است که به هیچ وجه نمىتوان به طور کامل دوران نزول آن را معین ساخت.
حتى در سورهاى که جزء سورههاى مدنى طبقه بندى شده است، گهگاه به آیاتى بر مىخوریم که در زمانهایى بسیار دور در مکه نازل شدهاند. به طور کلى برخى از واحدهاى نزول در قرآن فاقد هر گونه ویژگى و نشانهاى هستند که بتوان براساس آن، زمان نزولشان را معین نمود. در نتیجه تنظیم و تعیین جایگاه تاریخى آنها صرفاً فرضى و حدسى خواهد بود. بر مبناى اظهارات و ویژگىهاى مذکور در اینجا به گونه تقریبى به تعیین تاریخ نزول همه سورههاى صد و چهارده گانه قرآن مىپردازیم. این سورهها به شش طبقه تقسیم مىشوند که پنج طبقه آنها مکى و طبقه ششم مدنى مىباشد.
طبقه اول. شامل هیجده سوره است: عصر، عادیات، زلزله، شمس، قریش، فاتحه، قارعه، تین، تکاثر، همزه، انفطار، لیل، فیل، فجر، بلد، ضحى، شرح و کوثر.
تمام این سورهها کوتاه و شورانگیزند. برخى تنها متشکل از یک یا دو سطرند. احتمالاً همه این هیجده سوره پیش از آنکه پیامبر به نبوت مبعوث شود و یا وحى به او نازل گردد، فراهم آمدهاند. چرا که هیچ یک از این سورهها، ساخت و بافت پیام الهى را ندارند.
این انتقاد اساسى بر مویر وارد است که بدون هیچ گونه برهان و استدلال یا دست کم ارائه شواهدى، ادعا نموده که هیچ یک از این سورههاى هیجده گانه رنگ و بو یا ساخت و بافتِ وحیانى ندارند. پس احتمالاً متعلق به پیش از بعثت آن حضرت هستند.
در ذهن هر پژوهشگر کنجکاوى این پرسش مطرح مىشود که مراد از اینکه هیچ یک از سورههاى طبقه نخست، ساخت و بافت پیام الهى را ندارند، چیست؟ او با چه ذهنیتى هیجده سوره را متعلق به قبل از بعثت دانسته است؟ روش تحقیق عالمانه و منصفانه اقتضا دارد که ابتدا شرایط یا ویژگىهاى پیام وحیانى و قرآنى را بیان کند. آنگاه در مقام تطبیق و سنجش برآمده و بگوید این سورهها با چنان فضا و ویژگىهایى سازگارى و همخوانى ندارند؛ در نتیجه به دوران پیش از بعثت مربوط مىشوند. حال آنکه مویر وارد چنین فضایى نشده و صرفاً درباره ویژگى مشترک سورههاى هیجدگانه گفته است که همگى کوتاه و شورانگیزند. در پاسخ مىگوییم که سورههاى دیگرى نیز وجود دارند که از دو وصف کوتاهى و شورانگیزى برخوردارند، ولى مویر به قرآنى بودن آنها اذعان نموده و جزء طبقات بعدى بر شمرده است؛ مانند سورههاى «ناس»، «فلق»، «مسد» و «قدر». به سخن دیگر در کلام مویر تزلزل و نوعى تناقض ملاحظه مىشود؛ زیرا او قرآنیّت سورههاى طبقه نخست را نفى کرده، ولى سایر سورهها را داراى ساخت و بافت قرآنى و پیام الهى دانسته است و حال آنکه اعتراف به وحیانى بودن سایر سورهها مستلزم این است که پیامبر (ص) را رسول خدا مىداند. پس باید ادعاى پیامبر مبنى بر قرآنى و وحیانى بودن تمام سورهها را نیز بپذیرد. علاوه بر اینکه براساس گواهى روایات اسباب نزول و ترتیب نزول و سیره پیامبر اکرم(ص) و طبق آرا و اقوال مستدل همه دانشمندان مسلمان و حتى خاورشناسان قرآن پژوه غیرمسلمان، این سورهها از نزول در تاریخ معینى پس از جریان بعثت حکایت مىکنند. مثلاً سوره «فاتحه» نخستین سوره یا پنجمین سوره مکى است؛ زیرا براساس آیات و روایات، پیامبر(ص) از همان ابتداى بعثت نماز را اقامه مىفرمودند و هیچ روایتى دال بر اینکه آن حضرت نماز را بدون سوره فاتحه مىخواندند، به ما نرسیده است.5 بنابراین در اینکه سوره فاتحه در مکه و در اوایل بعثت نازل شده، تردیدى وجود ندارد، اما سوره «عادیات» چهاردهمین سورهاى است که در مکه نازل شده است6 و حتى برخى از علما آن را مدنى دانستهاند. مثلاً علامه طباطبایى در تفسیر خود آورده است:
سوره عادیات به قرینه سوگندهایى که در آغاز آن است، از قبیل والعادیات ضبحا... که در اسبهاى رزمندگان ظهور دارد، مدنى مىباشد؛ چرا که جهاد بعد از هجرت تشریع شد، و موءیّد آن، روایاتى است که از طرق شیعه از ائمه اطهار (ع) وارد شده که این سوره درباره على (ع) و سریه او در جنگ ذات السلاسل نازل شده است و برخى از روایات اهل سنت نیز این معنا را تأیید مىکند.
7گرچه در مورد مدنى بودن یا مکى بودن این سوره اختلاف شده است، ولى مسلم است که طبق نظر همه مفسران و دانشمندان فریقین، «عادیات» یکى از سورههاى کاملى است که پس از بعثت بر پیامبر نازل شده و کسى در وحیانى و قرآنى بودن آن تردیدى ندارد.
سوره «عصر» سیزدهمین، «زلزله» نود و سومین، «شمس» بیست و ششمین، «قریش» بیست و نهمین، «قارعه» سیمین، «تین» بیست و هشتمین، «تکاثر» شانزدهمین، «همزه» سى و دومین، «انفطار» هشتاد و دومین، «لیل»، نهمین، «فیل» نوزدهمین، «فجر» دهمین، «بلد» سى و پنجمین، «ضحى» یازدهمین، «شرح» دوازدهمین و «کوثر» پانزدهمین سوره قرآن کریم پس از دوران بعثت پیامبر بودهاند.
8طبقه دوم. این طبقه شامل سورههایى است که به آغاز بعثت پیامبر اسلام مربوط مىشود:
1. سوره «علق» که شامل این فرمان است: «بخوان به نام پروردگارت». براساس روایات، این نخستین سورهاى است که پس از دوران فترت (وقفهاى در نزول وحى) به پیامبر نازل گردید.
وى نزول این سوره را مربوط به پس از دوران «فترت» دانسته است؛ حال آنکه اتفاق گزارشهاى مربوطه مبنى بر معیت نزول سوره علق با آغاز بعثت9 پیامبر(ص)، با نزول این سوره پس از دوران «فترت» منافات خواهد داشت.
2. سوره «ناس» داراى پنج آیه کوتاه درباره توحید و ابدیت الهى است. هیچ نشانهاى براى تعیین دوران دقیق آن وجود ندارد، جز آنکه این سوره با واژه «قل» آغاز شده و بنابراین باید متعاقب زمانى نازل شده باشد که پیامبر(ص) مستقیماً وحى را از خداوند دریافت مىکرد. آنچنان که روایت شده پیامبر(ص) پیش از آنکه به سورههاى دیگر بپردازد، این سوره را بارها تکرار مىکرد.
براساس روایت ابن عباس، سوره «ناس» بیست و یکمین سوره نازله است، ولى در تاریخ و محل نزول آن اختلاف شده است. یعقوبى آن را مربوط به اواخر وحى مدنى دانسته است؛10 ولى روایات معارض بسیارى خلاف آن را ثابت مىکند. بنابر سه روایت، دو سوره «ناس و فلق» مدنى و بنابر نه روایت، مکى بودهاند.11
بیشتر روایات ترتیب نزول، سوره «ناس» را در ردیف سورههاى آغازین مکه بر شمردهاند و سبک و اسلوب این سوره نیز قول به مکى بودنش را مرجح مىسازد و اینکه در اوایل دوران وحى مکى نازل شده است. چرا که از همان اوایل دعوت پیامبر(ص)، سران کفار به مخالفت با پیامبر و توطئه کردن علیه او و مسلمانان پرداختند و با وسوسهگرىهاى فراوان با کید و حیله با پیامبر اسلام برخورد مىنمودند؛ در چنین شرایطى بود که سوره «ناس» نازل گردید.12 لحن آیات این سوره با سورههاى مکى سازگارتر است.
313. سوره «مدثر» با امر به پند و اندرز آغاز مىشود و با انتقاد کوبندهاى نسبت به یکى از سران مکه که رستاخیز را به ریشخند مىگرفته، ادامه مىیابد و کافران به دوزخ تهدید مىشوند.
4. سوره «مسد» سوره کوتاهى است که در آن، عموى پیامبر (ابولهب) و همسرش با الفاظ تند و خشن به شدت نفرین شدهاند.
طبقه سوم. از آغاز رسالت علنى پیامبر (ص) تا هجرت به حبشه این سورهها نازل شدهاند: اعلى، قدر، غاشیه، عبس، تکویر، انشقاق، طارق، نصر، بروج، مطففین، نبأ، مرسلات، انسان، قیامت، معارج، کافرون، ماعون، رحمن و واقعه. این سورهها عمدتا از مطالبى تشکیل یافتهاند که به تشریح رستاخیز، بهشت و دوزخ مىپردازند و نیز اشاراتى به مخالفت و دشمنى فزاینده قریش دارند.
مویر، در اینجا نوزده سوره را به صورت کلى و بدون ارائه دلیل و قرائن و شواهد نام برده و ادعا کرده است که همه آنها به دوره رسالت علنى پیامبر(ص) تا هجرت به حبشه مربوط مىشوند و تنها مبنایى که به عنوان وجه مشترک در تاریخ نزولشان ذکر نموده، این است که به لحاظ محتوا یا به تشریح قیامت و بهشت و دوزخ مىپردازند و یا اشاراتى به مخالفت فزاینده قریش دارند؛ حال آنکه در برخى از این سور نوزدگانه هیچ یک از این ویژگىهاى یافت نمىشود. مثلاً سوره «قدر» صرفاً سخن از نزول قرآن در شب قدر و عظمت چنین شبى مىگوید. همچنین سوره «نصر» را در نظر مىگیریم که فقط سه آیه دارد و از فتح و پیروزى موءمنان و لزوم حمد و تسبیح پروردگار به خاطر چنین فتح و ظفرى سخن مىگوید. اشکال مهمترى که بر این مبنا وارد مىباشد این است که هیچ گونه ملازمه عقلى میان سورههایى که بحث از موضوعى واحد کردهاند و مکى بودن یا مدنى بودن آن وجود ندارد، تا چه رسد به اینکه همه آنها را متعلق به تاریخ و زمانى محدودتر و دقیقتر بدانیم. بهویژه اینکه موضوع «معاد» و بیان ویژگىها و شرایط و روز رستاخیز به قدرى در تربیت انسان و رفع غفلت از او موءثر و مفید مىباشد که خداوند حکیم تقریبا در اکثر سورههاى مکى و مدنى افراد بشر را نسبت به این امر مهم گوشزد نموده است. بنابراین تنها راه مورد اطمینان براى تعیین تاریخ نزول سورهها استناد به روایات صحیح و معتبر و قرائن و شواهدى از درون قرآن کریم مىباشد.
طبقه چهارم. در این دوره از وحى مکى ـ که به سال ششم تا دهم رسالت پیامبر(ص) مربوط مىشوند ـ این سورهها نازل گردید:
مُلک، نجم، سجده، زمر، مزمل، نازعات، قمر، سبأ، لقمان، حاقه، قلم، فصلت، نوح، طور، ق، جاثیه، دخان، صافات، روم، شعراء، حجر، ذاریات. در این مرحله از وحى، داستانهایى از متون مقدس یهود و افسانههاى عرب و نیز قصههاى خاخامى (مربوط به روحانیون یهود) نقل مىگردد. همچنین سازش موقت با بت پرستى در سوره نجم مطرح مىشود.
طبقه پنجم. در این مرحله از وحى مکى ـ که از سال دهم رسالت محمد (ص) یعنى دوره انتقال از تحریم و اختناق، آغاز شده و تا هجرت از مکه ادامه مىیابد ـ این سورهها نازل گردیده است:
أحقاف، جن، فاطر، یس، مریم، کهف، نمل، شورى، غافر، ص، فرقان، طه، زخرف، یوسف، هود، یونس، ابراهیم، انعام، تغابن، قصص، موءمنون، حج، انبیاء، اسراء، نحل، رعد، عنکبوت، اعراف، فلق، ناس. البته دو سوره اخیر، نامعلوم و غیرقطعى است.
سورههاى این دوره حاوى قصصى از انجیل و آداب و مناسک حج است. ایرادها و عیبجویىهاى قریش پاسخ داده مىشود و ما با تصاویر و توصیفاتى از روز داورى و رستاخیز و بهشت و دوزخ آشنا مىشویم. همچنین ادله توحید، قدرت و مشیت الهى مطرح مىگردد. سورهها به تدریج و به صورت متوسط، طولانىتر مىشوند و برخى از آنها هم اکنون مشتمل بر صفحات مفصلى هستند. در سورههاى پایانى این دورهها کراراً با برخى از آیات مدنى رو به رو مىشویم که به مناسبت ارتباط با موضوعى خاص در این سورهها درج شدهاند. به عنوان نمونه در آیه چهل و یکم از سوره حج، اجازه جنگ علیه دشمنان مکى صادر مىگردد.
وى سوره «حج» را مکى مىداند؛ حال آنکه در روایات ترتیب نزول، مدنى به شمار آمده است. حتى سبک و اسلوب و مضمون آیات (38 ـ 41) سوره «حج» موءید مدنى بودن این سوره هستند.14 علامه طباطبایى(ره) نیز مىگوید:
در این سوره موءمنین به احکامى همچون نماز، حج، کار خیر، اذن در جهاد توصیه مىگردند و از سیاق آن به دست مىآید که موءمنین، تازه داراى جمعیت و امکانات و قدرت شدهاند. از این رو، به طور مسلم باید بگوییم که این سوره در مدینه نازل شده است؛ البته نزول آن در اوایل هجرت و پیش از جنگ بدر بوده است.
15آیه سى و سوم از سوره «اسراء» حاوى قواعد و مقرراتى درباره اجراى عدالت مىباشد. آیه 110 سوره «نحل» به موءمنانى اشاره مىنماید که در راه حفظ ایمان خویش، ترک وطن نمودهاند، همه این آیات دقیقاً پس از هجرت به مدینه نازل شدهاند.
طبقه ششم (سورههاى مدنى):
1. سوره بینه، سورهاى کوتاه است که هشت آیه دارد و به تشریح یهودیان و مسیحیان خوب و بد مىپردازد. در این سوره هیچ معیار یا ویژگى خاصى که تاریخ نزول آن را معین سازد، وجود ندارد.
2. سوره بقره، طولانىترین سوره در قرآن است و وجه تسمیه آن به گوساله سرخ رنگى مربوط مىشود که براساس مفاد آیه شصت و هفت این سوره، توسط بنى اسرائیل و به راهنمایى حضرت موسى (ع) ذبح گردید. این سوره در زمان نبرد حنین نازل شده است و در آن آیات زیادى درباره موضوعات مختلف مطرح شده که در طى دو یا سه سال نخست پس از هجرت نازل شدهاند. بزرگترین قسمت این سوره در ارتباط با یهودیان است که گهگاهى با لحنى دوستانه مورد پند و اندرز قرار مىگیرند (آیات نخستین سوره). و در پارهاى از موارد، نکوهش و سرزنش مىشوند. همچنین قصص مربوط به کتاب مقدس و روحانیون یهود (خاخامى) نقل شدهاند. دستور تغییر قبله (جهت اقامه نماز)، انتقاد از شهروندان ناراضى مدینه، احکام جهاد، اجازه لشکرکشى در ماههاى مقدس مطرح مىشود. نیز موضوعات بیشترى در احکام فقهى و حقوقى در اوایل دوران وحى مدنى صادر گردید. برخى از آیات هم که مربوط به تاریخ متأخرترى مىشدند، در همین موضوع گنجانده شدند.
مویر، نزول سوره «بقره» را به مناسبت جنگ حنین مىداند؛ در حالى که سوره بقره به اتفاق روایات ترتیب نزول، اولین سورهاى است که پس از هجرت نازل شد.16 مطلب دیگر اینکه در سوره بقره تنها واقعه مصرح تاریخدار، تغییر قبله است که در سال اول هجرت واقع شد.
بنابراین باید گفت که سوره «بقره» در حدود سال اول و دوم هجرت نازل شده است.
3. سوره آل عمران، از طول و حجم گستردهاى برخوردار است. قسمتى از این سوره، دقیقاً به زمان پس از نبرد بدر (سال دوم پس از هجرت) مربوط مىشود، قسمت دیگر که طولانىتر است به شکست در جنگ احد (سال سوم هجرت)، و دومین لشکرکشى به بدر (به سال چهارم هجرت) مربوط مىشود. خصومت شدید یهودیان در آیات مفصلى توضیح داده شده است. مناظره با نمایندگان نصاراى نجران (آیات 57 تا 63) به دوره بسیار متأخرتر مربوط مىشود. سرانجام آیاتى درباره حجةالوداع (سال دهم هجرت) ذکر مىگردد که احتمالاً در ارتباط با فرازهایى از وحى است که قبلاً درباره مناسک حج نازل شده بودند.
مشکل عمده خاورشناسان این است که بدون چون و چرا روایات اسباب نزول مندرج در ذیل آیات را پذیرفتهاند. مثلاً مویر مىگوید: مناظره با نمایندگان نصاراى نجران (آیات 57 تا 63) به دوره بسیار متأخرتر مربوط مىشود. حال آنکه آیات مباهله به لحاظ سیاق، متصل به آیات مربوط به جنگ بدر و احد است. از این رو، نمىتواند متأخرتر نازل شده باشد. آیات مربوط به حج نیز ملازمهاى با نزول در «حجة الوداع» در سال دهم ندارد. مگر تا سال دهم، حج برگزار نمىشده تا آیات مربوط به حج در سال دهم نازل شود؟ و مگر حج گزاردن مسلمانان تا سال دهم حرام بوده است؟!
4. سوره انفال، مشتمل بر احکامى درباره تقسیم غنایم جنگى نبرد بدر است که عمدتا در آن زمان نازل شدهاند. برخى از آیات آن، داراى سبک دوران نخست مکه هستند، و قریش، فراوان مورد اشاره قرار مىگیرند.
5. در سوره محمد، جنگ و قتال با تمام قوا و قاطعانه مطرح شده و بت پرستان مکه تهدید مىگردند.
6. سوره جمعه، سوره کوتاهى است که در آن یهودیان به جرم جهالتشان سرزنش و محکوم مىگردند. همچنین نیایش و نماز جمعه بر امور دنیوى ترجیح داده مىشود.
7. سوره مائده، سورهاى است بلند که بخش وسیعى از آن خشونت و بدرفتارى یهود را مطرح مىکند. عقاید مسیحیان مورد بحث قرار مىگیرد؛ گرچه درباره خود مسیحیان با تعابیر محبتآمیز و مهربانانه سخن گفته مىشود (مائده: 91). نخستین آیه که مناسک حج را تشریع مىکند، به تاریخ متأخرى مربوط مىشود. احتمالاً قسمتى به جریان حدیبیه (سال ششم هجرت) و قسمتى هم به حجة الوداع ارتباط دارد؛ همان گونه که آیه چهارم مىگوید: «امروز دینتان را تکمیل کردم». همچنین بسیارى از احکام خانوادگى از قبیل قانون ارث و میراث، و احکام مختلف دیگر ذکر شده است.
ادعاى مویر مبنى بر اینکه آیات مربوط به حج در سوره «مائده» به سال ششم و صلح حدیبیه مربوط است، پایه ندارد. سوره مائده از سورههاى مدنى است و صد و سیزدهمین سورهاى است که قبل از سوره «توبه» و پس از سوره «فتح» در اواخر دوران وحى در مدینه نازل شده است.17 البته زرکشى آخرین سوره را مائده دانسته و سوره «توبه» را مقدم بر «مائده» معرفى کرده است؛18 ولى به هر حال سوره «مائده» در زمره آخرین سورههاى نازله است. طبق روایتى تمام سوره «مائده» در حجة الوداع و بین مکه و مدینه نازل شده است.19 گفتنى است که مراد از مدنى بودن سوره این است که پس از هجرت پیامبر (ص) از مکه، نازل شده است؛ گرچه نزول سوره در خود شهر مدینه نباشد. در این سوره از معارف اسلامى، احکام دینى، مسئله ولایت و رهبرى، موضوع تثلیث مسیحیان، قیامت، وفا به پیمانها، عدالت اجتماعى و... بحث شده است.
8. سوره «حشر»، این سوره که از طول چندانى برخوردار نیست، مربوط به محاصره و اخراج یهودیان بنىنضیر مىشود (سال چهارم هجرى).
9. سوره نساء، به طور گسترده به بیان اعمال و رفتار مربوط به زنان مىپردازد و مسائل زناشویى را مطرح مىکند. همچنین احکامى درباره ارث و نیز احکامى کلى، اجتماعى و سیاسى مطرح مىشود. برقرارى دوستى با بتپرستان مکه ممنوع مىگردد. نیز انتقاداتى علیه یهود ذکر مىشود.
10. سوره مجادله، سوره کوتاهى درباره طلاق و مسائل اجتماعى دیگر است. همچنین ناراضیان به خاطر معاشرت و ارتباط با یهودیان مورد سرزنش و توبیخ واقع مىشوند.
11. سوره «طلاق»، درباره طلاق و مسائل مربوط، همراه با هشدارها و تذکرات دینى است.
12. سوره منافقون، سوره کوتاهى است شامل تهدیداتى علیه عبداللّه بن أبىّ به خاطر گفتار خائنانهاش در زمینه لشکرکشى علیه بنىمصطلق (سال پنجم هجرى).
13. سوره «نور»، شامل تأیید و حمایت از عایشه در ارتباط با پیشامد ناگوارش (پنجم هجرت) همراه با حکم عهدشکنى زناشویى، و احکام متنوع اجتماعى و دینى.
14. سوره «احزاب»، متشکل از چندین بخش است که در طول سال پنجم هجرت نازل شده است. نخستین قسمت مربوط است به تصویب و تأیید ازدواج پیامبر با زینب (همسر پسر خواندهاش) که در حدود نیمسال پیش از لشکرکشى علیه بنىمصطلق واقع شده است. آنگاه آیات متعددى درباره روابط خانوادگى پیامبر (ص) مطرح مىشود. سایر آیات اختصاص دارد به محاصره مدینه و سقوط بنىقریظه، و وقایعى که در حدود چهارماه پس از جنگ مذکور رخ داده است.
15. سوره حدید، شامل احکام شدید و پرشورى است که در رابطه با جهاد و مشارکت در جنگ و در نتیجه کسب فضیلتى خاص از طریق شرکت در جهاد و نبرد پیش از دست یابى به پیروزى اعلام شده است. به ناراضیان و مخالفان هشدار داده مىشود و از مسیحیان با تعابیرى مهرآمیز سخن به میان مىآید.
16. سوره صف، همچون سورههاى پیشین، کوتاه است: انّ اللّه یحبّ الذین یقاتلون فى سبیله صفّاً کأنّهم بنیانء مرصوص.20 پیروزى قریب الوقوعى وعده داده مىشود. سایر سورهها عمدتاً متعلق به پنج سال آخر زندگى پیامبر(ص) مىباشد.
17. سوره فتح، به صلح حدیبیه (سال ششم هجرى) و چشمانداز پیروزى و غنایم به دست آمده در جاهاى دیگر ـ که اندکى پس از نبرد خیبر پدید آمد ـ اشاره مىنماید.
18. سوره ممتحنه، سوره کوتاهى است که عمدتاً مربوط به رفتار گروهى از زنانى است که پس از صلح از مکه آمده بودند. نیز به موءمنان از طرح دوستى با بتپرستان مکه هشدار داده مىشود.
19. سوره تحریم، سوره کوتاهى است که مسئله مربوط به پیامبر و خدمتکارش قبطى را مطرح مىسازد (سال هفتم یا هشتم هجرى).
20. سوره حجرات، سوره کوتاه دیگرى است که رفتار ریاکارانه عربهاى بدوى را سرزنش مىکند؛ افرادى را که با گستاخى و بى ادبى، پیامبر(ص) را از پشت در صدا مىزدند، ملامت مىکند، و موءمنان را از سوء ظن و بىانصافى میان خودشان پرهیز مىدهد.
21. سوره توبه ـ آخرین سوره که داراى طول قابل توجهى است ـ به تشریح جنگ تبوک مىپردازد (سال نهم هجرى). این سوره با موضوع اعلان حج در همان سال آغاز مىشود؛ آنگاه مخالفت اسلام را با ادیان دیگر اعلام مىکند و اینکه همه مردم جز مسلمانان از مکه و انجام مناسک حج، محروم گردیدند. بتپرستان محکوم به قتل و بردگى شدند و جهاد علیه یهودیان و مسیحیان واجب شد تا آنگاه که مجبور به پرداخت خراج (مالیات) گردیده، تسلیم و رام شوند.21
پىنوشتها:
* دکتراى تفسیر و علوم قرآن از مرکز تربیت مدرس و عضو هیئت علمى مرکز جهانى علوم اسلامى.
1. ر. ک: عبدالرحمان بدوى، دائرة المعارف مستشرقان، ترجمه صالح طباطبایى، ص 637 ـ 639
..2CoranThe:andComositionIts
.Teaching3. فتح البارى، ج 7، ص 447؛ تاریخ طبرى، ج 2، ص 516.
4. صحیح بخارى، ج 6، باب جمع القرآن، ص 580 ـ 581 ؛ مصاحف سجستانى، ص 6؛ ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 2، ص 247؛ الاتقان، ج 1، ص 182؛ البرهان، ج 1، ص 326؛ مناهل العرفان، ج 1، ص 251.
5. ر. ک: محمد بن حسن حر عاملى، وسایل الشیعه، چاپ عبدالحریم ربانى شیرازى، ج 4، ص 732؛ محمد بن حسن توسى، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، ج 1، ص 310؛ همو، تهذیب الاحکام، ج2، ص 146. نیز ر. ک: منابع اهل سنت: بخارى، الصحیح، باب الاذان، شماره 93؛ ترمذى، السنن، باب الصلاة، شماره 63؛ نسایى، السنن، باب «افتتاح الصلاة»، شماره 24؛ ابن ماجه، السنن، کتاب الصلاة، باب افتتاح القراءة، حدیث 2 و....
6. الاتقان، ج 1، ص 25؛ التمهید، ج 1، ص 135.
7. المیزان، ج 20، ص 345؛ الدر المنثور، ج 1، ص 651؛ واحدى، اسباب النزول، ص 305؛ بحارالانوار، ج 21، ص 66 ـ 90.
8. ر. ک: التمهید، ج 1، ص 135 ـ 137؛ الاتقان، ج 1، ص 25.
9. ر. ک: بیان المعانى على حسب ترتیب النزول، ج 1، ص 66؛ التفسیر الحدیث ترتیب السور حسب النزول، ج1، ص 316.
10. تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 35.
11. ر. ک: پایان نامه دکتراى جعفر نکونام، بررسى ترتیب نزول قرآن در روایات، ص 138 ـ 141.
12. التفسیر الحدیث، ج 2، ص 61.
13. تفسیر نمونه، ج 27، ص 468.
14. التفسیر الحدیث، ج 6، ص 8.
15. المیزان، ج 14، ص 338.
16. بیان المعانى، ج 5، ص 3؛ التفسیر الحدیث، ج 6، ص 130.
17. التمهید، ج 1، ص 138.
18. البرهان، ج 1، ص 297.
19. المنار، ج 6، ص 116.
20. صف، آیه 4
..21itsThe.andComositionCoran
WILLIAMTeachingSIR
.47.MIR38-