ساختار و معمارى زبان قرآن کریم 1
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
درآمد
مقاله حاضر، پژوهشى زبانشناختى در ساختارهاى قرآنى است که زیبایىهاى زبانشناختى و ابتکارى در متون قرآن را به نمایش مىگذارد. زیبایى زبانى قرآن، در ساختارهایى با سبکى اعجابانگیز و چشمگیر است که در سیاق تاریخى و محیط زبانى آن جلوه مىیابد. تغییر در جایگذارى کلمات در چنین ساختارهاى زبانى ممکن است تفاوتى در ارزش معنایى آن ایجاد کرده، و از جلوه سبکى آن بکاهد. همچنین مىتواند خللى در آهنگ و توازن زبانى این کلانمتنى که در سایه چنین سازههایى پدید آمده، وارد کند. بنابراین زیبایى زبانى حاکى از آرایش واژگانى چشمگیر و غیر متداول سازههاى قرآنى است. ریتم و ضرباهنگ نیز ساز و کارهاى موءثر در بناى حیرتآور و ایجاد زیبایىهاى زبانى به شمار مىرود. ضرباهنگ در گفتارهاى قرآنى با کمک شباهتهاى ساختى واژهها، باعث شده تا تأثیرگذارى روانشناختى عناصر واژگانى که گزینشى مناسب از آنها صورت گرفته، بهبود و افزایش یابد.
این تحلیل سعى در تبیین نمودهاى معمارى چند ساختار قرآنى دارد که ساحت منحصر به فرد آنها توسط تعدادى از عناصر زبانى و فرازبانى درون و برونجملهاى پدید آمده است. این عناصر نقش مهمى را در آذینبندى زبانى درونى و ظاهرى سازههاى قرآنى ایفا مىکنند. عبارت «زیبا زبانى» که در این مقاله به کار رفته، اشاره به بارزترین نمودهاى معمارى در ساختارهاى قرآنى دارد و متضمن جایگذارى واژگانى، جایگذارى عناصر متضاد، ساختارهاى ساده و مجتمع، سازههاى پلکانى (چند لایهاى)، ساختارهایى با تأثیرات صوتى، آذینبندىهاى رنگارنگ واژگانى، تقدیم و تأخیر کلمات، ساختارهایى با تقارن زبانشناختى و عددى در تعداد حروف، استفاده از قطعههاى واژگانى موزون و... مىشود. این چنین سازههایى، اولین نمونه از زیبایى معمارى زبانى را بنیاد نهادهاند.
این تحلیل براى درک و بیان ظرایف معمارى زبانى قرآن از علم بلاغت عربى2 و پیشینههاى زبانى زباندانان کلاسیک بهره جسته و پیوندى میان بلاغت و صرف و نحو پدید آورده است که مشخصه گفتار قرآنى است. این پژوهش تنها به بخشى از ویژگىهاى معمارى زبانى در گفتارهاى قرآنى مىپردازد؛ زیرا امکان ارجاع به تمام نمونههاى قرآنى نبود. بر این اساس، مقاله حاضر تنها ویژگىهاى برجسته زبانى و فرازبانى گفتارهاى قرآنى را هدف قرار مىدهد.
1. جایگذارى اجزا
طراحى پرجلوه یک بناى واژگانى از طریق آرایش، اندازه و شکل خاص اجزاى آن و به همان اندازه ویژگىهاى متفاوت آنها صورت مىگیرد. بدین ترتیب نحوه جایگذارى اجزاى واژگانى به عنوان عاملى موءثر در آذینبندى کلان ساختمان متنى است. جایگزینى عناصر، طى نمودهاى زبانشناختى زیر مورد توجه قرار گرفتهاند.
1ـ1. آرایش واژگانى
قرار گرفتن عناصر واژگانى در چینش خاص، کارکردى تزیینى دارد و در ساخت نماى کلى زبانى مشارکت مىکند. چینشهاى جایگزین هم معنا و مترادف، آسیب ساختارى به زیبایى زبانشناختى معمارى مورد نظر وارد مىکند. به عنوان مثال چینشهاى جایگزین 2 و 3 براى نمونه قرآنى شماره 1، از جلوه زبانى همسانى به لحاظ آرایش کلمات برخودار نیستند.
ـ الذَّآکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَ الذَّاکِرَاتِ3
ـ الذاکرین و الذاکرات الله کثیراً
ـ الذاکرین الله کثیراً و الذاکرات الله کثیراً
تکرار واژه «الله» در نمونه بالا از نظر زبانشناختى و بلاغى، بى مورد است. نمونه قرآنى جهت رسیدن هدف زبانى خود بین دو فاعل جمع مذکر (الذاکرین) و جمع موءنث (الذاکرات) با مفعول بىواسطه الله، فاصله انداخته و با استفاده از ادات ربط (و) به عنوان اتصالى زبانى، آنها را به یکدیگر مرتبط ساخته است. دیگر عنصر زینتى این ساختار، سطح بلاغى آغاز و فرجام آن است. آغاز جمله با نهاد اول (الذاکرین) و انتهاى آن با نهاد دوم (الذاکرات) نمایش داده شده است. همچنین قرار گرفتن الله در مرکز، این گونه به ذهن تداعى مىکند که الله به وسیله پرهیزگارانى که بسیار او را یاد مىکنند، احاطه شده است. واژه «کثیراً» نیز حاکى از این معنا مىباشد. البته این مضمون در آیات دیگرى نیز یافت مىشود: الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ.4
اما نمونههاى 2 و 3 که فاقد ویژگىهاى مطرح در بالا هستند، از چینشى معمولى برخوردار بوده، چندان جلب توجه نمىکنند. بدین ترتیب این دو جایگزین هم از لحاظ ساختارى و هم از جهت معناشناختى، از وضعیت برابرى با نمونه قرآنى برخوردار نیستند. زیبایى معمارى مىتواند براى هدفى خاص، از آیه مورد نظر دنبال شده باشد. عناصر اضافى و تکرارى غیر ضرورى در جایگزین دوم، از تأثیرگذارى ساختارى آن بر مخاطبانش کاسته و لطمه بزرگى به جلوه معمارى آن وارد کرده است.
ریتم یا ضربآهنگ در آیه 35 سوره احزاب در هماهنگسازى کلان متنى با محیط زبانى خویش ایفاى نقش مىکند؛ به طورى که در این ساختار با ده فاعلِ جمع مونث به دنبال ده فاعل جمع مذکر روبهرو هستیم. همچنین است در آیه 3 و 4 آلعمران: وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِِنجِیلَ مِن قَبْلُ هُدىً لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ؛ که آرایش واژگانى زیر براى آن متصور است:
وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ ّ مِن قَبْلُ هُدىً لِّلنَّاسِ
اما از نتیجه ساختار یکسانى با نمونه قرآنى برخوردار نمىباشد. مهمتر اینکه دچار اختلال معناشناختى نیز شده است. این بدان رو است که واژه «انزل» از قسمت انتهایى سازه حذف شده و واژه «الفرقان» که موقعیت آن در این ترکیب قرآنى ارزش معناشناختى مهمى دارد، به میانه ترکیب آمده است. تکرار واژه «انزل» و قرار دادن «الفرقان» در انتها ترفندهایى هستند که در جهت اهدافى معناشناختى به کار رفتهاند. تکرار فعل (انزل) از جهتى تأیید وحى پیشین بوده و اینکه کتابى الهى نازل شده است و قرار گرفتن «فرقان» در انتها نیز بر این تأکید دارد که معیار و ملاک، آخرین کتاب است. عطا به نمونهاى مشابه با عنوان «ترکیب شیمیایى قرآن» اشاره کرده5 که مقصود وى ساختار متوازن و ظریف گفتمان قرآنى بوده است.6
1ـ2. آرایش واژگانى عناصر متضاد
عناصر متضاد در سازههاى قرآنى با چینشى خطى شبیه به همجوارى دو آجر با رنگهایى متفاوت در ساخت یک دیوار ظاهر مىشوند که هر واژه داراى معناى متضاد مثبت یا منفى با واژه دیگر است: وَ مَا یَسْتَوِى الأَعْمَى وَ الْبَصِیرُ وَ لاَ الظُّـلُمَاتُ وَ لاَ النُّورُ.7
در این آرایش واژگانى با تصورى منفى و مثبت روبهرو هستیم که «اعمى و بصیر» اولین و «ظلمات و نور» دومین کلمات متضاد آن هستند. همچنین عناصر متضاد مىتوانند به صورت جداگانه و با فاصله در دو بخشِ دو واژهاى ظاهر شوند: مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالأَعْمَى وَ الأَصَمِّ وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ.8
در اینجا با دو بخش متضاد روبهرو هستیم که بخش اول شامل «اعمى و اصم» و به دنبال آن بخش دوم شامل «بصیر و سمیع» است. چینش کلمات در این سازه واژهگانى به صورت قرینهاى صورت گرفته است؛ به طورى که اولین واژه در بخش اول (اعمى) در تضاد با اولین واژه بخش دوم (بصیر) است. همچنین «اصم و سمیع» که دومین واژه بخشهاى یک و دو را شامل مىشوند، در تضاد با هم هستند. در این چینش خاص دو عنصر منفى با دو عنصر مثبت در کنار هم قرار مىگیرند.
2. ساختارهاى ساده بدون معرف
در قرآن به جملاتى با ساختار ساده و فاقد روابط تعریفى و توصیفى بر مىخوریم که گاه به صورت فعلى و گاه به صورت اسمى ظاهر شدهاند:
فَلِذَالِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَمَآ أُمِرْتَ وَ لاَ تَتَّبِعْ أَهْوَآءَهُمْ وَ قُلْ ءَامَنتُ بِمَآ أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتَابٍ وَ أُمِرْتُ لأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَ رَبُّکُمْ لَنَآ أَعْمَالُنَا وَ لَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لاَ حُجَّةَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ.9
تمام این سازه، واژگانى مبتنى بر ساختار فعلى سادهاى مىباشد که با ساختارى اسمى به همان شکل دنبال مىشود. جملات ساده فعلى این سازه به ترتیب زیر مىباشند:
فلذلک فادع ـ و استقم کما امرت ـ لاتتبع اهواءهم ـ قل آمنت بما انزلنا من کتاب ـ أمرت لاعدل بینکم.
جملات بالا با ساختارهاى ساده اسمى زیر دنبال مىشوند:
الله ربنا و ربکم ـ لنا اعمالنا ـ لکم اعمالکم ـ لاحجة بیننا و بینکم ـ الله یجمع بیننا ـ الیه المصیر.
در تمام این جملات هیچ قید تعریفى و توصیفى دیده نمىشود و بر خلاف ساختار مجتمع و پیچیده زیر، هیچ توصیفى براى کلمات به کار نرفته است.
3. ساختارهاى مجتمع همراه معرف
در قرآن سازههاى واژگانى به همتافته و زیبایى نیز دیده مىشود که زنجیرهاى از عبارتهاى توصیفى در آنها به کار رفته و چون چلچراغ با خوشههایى از توصیف به نظر مىرسند.
مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَآ أَنْهَارء مِّن مَّآءٍ غَیْرِ ءَاسِنٍ وَ أَنْهَارء مِّن لَّبَنٍ لَّمْ یَتَغَیرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهَارء مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ وَ أَنْهَارء مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى وَ لَهُمْ فِیهَا مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَ مَغْفِرَةء مِّن رَّبِّهِمْ.10
آنچه بیشتر جلب توجه مىکند، تقارن عددى موجود در کلمات اصلى این عبارتهاى توصیفى است؛ به طورى که این واژهها از تعداد حروف یکسانى برخوردارند. هسته چهار جملهواره اول را چهار کلمه «ماء، لبن، خمر، عسل» تشکیل مىدهند که هر کدام داراى سه حرفاند. دو کلمه پنج حرفى «ثمرات، مغفرة» نیز هسته دو جملهواره آخر را مىسازند.
این جملهوارههاى توصیفى که در نمودار شماره (1) نیز بهطور جداگانه نشان داده شدهاند، کوچکتر از آن هستند که بتوان آنها را در بندهایى گنجاند؛ از جهتى چنان بسته هستند که تشخیص آغاز و پایان آنها، سادهتر از پاراگرافها است. در حقیقت عبارتهاى جملهمانندى، شامل نهاد و مسند مىباشند.11
دیگر نمونه از سازههاى زیباى واژگانى و بههمتافته قرآن در آیه 54 سوره مائده قرار دارد.
مثل الجنة التى وعد المتقون فیها
نمودار (1): ساختار چلچراغى با خوشههایى توصیفى
یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ
فَسَوْفَ یَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ
نمودار (2): مائده، آیه 54
در این آیه، زنجیرهاى از توصیف و تعریف در انتهاى سازه به چشم مىخورد که در جهت تشریح واژهاى واقع در جملهواره، جواب شرط به کار رفتهاند. این آیه در نمودار شماره (2) ترسیم شده است.
3ـ1. ساختارهاى مجتمع همراه با ضمایر موصولى
در سازهاى که در بخش پیش از آن سخن رفت، نمونهاى از جملهواره موصولى (التى وعد المتقون) دیده مىشود که در قالب عبارتى وصفى، واژه «الجنه» را تشریح مىکند و اسم موصول «التى» رابط میان آنها است. در نمونهاى دیگر از این قبیل، دستهاى از جملهوارههاى موصولى دیده مىشوند که به عنوان توصیفى براى اسمى خاص به کار رفتهاند:
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الأَعْلَى الَّذِى خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى وَ الَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَى.
سه جملهواره موصولى در سازه واژگانى بالا دیده مىشود:
الَّذِى خَلَقَ فَسَوَّى ـ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى ـ الَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَى.
هر کدام از این جملهوارهها با اسم موصول «التى» آغاز شده و هر سه واژه «ربک» را تعریف و توصیف مىکنند. از آن جهت که واژه مورد توصیف «رب» با اضافه شدن به ضمیر مخاطب، صریح و معرفه شده، وجود ضمیر موصولى مورد نیاز است.
3ـ2. ساختارهاى مجتمع بدون ضمایر موصولى
شگفتانگیزتر اینکه در قرآن با ساختارى برخورد مىکنیم که جملهواره وصفى بدون موصول، معرف اسمى قرار مىگیرد:
قُواْ أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ.12
شبه جمله موصولى «وقودها الناس و الحجارة» در نمونه بالا که تعریف و توصیف «نار» بوده، بدون اسم موصول به کار رفته است. در اینجا از لحاظ نحوى به موصول نیازى نیست؛ چرا که واژه مورد تعریف، نکره است. بر این اساس، نقش رابط میان آنها را ضمیر متصل «ها» ایفا مىکند.
4. ساختارهاى چندسطحى (پلکانى)
این ساختار ویژگى ابتکارى در گفتار قرآن است؛ بدین ترتیب که برخى ترکیببندىهاى کلان قرآنى را سطوح مختلفى از جملات تشکیل مىدهند که هر کدام لایههاى مستقل به شمار مىروند. این سطحها شامل جملاتى مىشوند که در مضمون ربطدهنده یکسانى مشترک بوده و با سطحى دیگر دنبال مىشوند. در سطح دوم نیز جملاتى وجود دارد که از مضمون ربطى متفاوت ـ ولى مرتبط با سطح اول ـ برخوردارند، و بالاخره سطح سوم با همان ویژگىها، این سازه واژگانى را خاتمه مىدهد.
سطح اول13: وَ الضُّحَى وَ الَّیْلِ إِذَا سَجَى مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَى وَ لَلأَخِرَةُ خَیْرء لَّکَ مِنَ الأُولَى وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى.
سطح دوم14: أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَئَاوَى وَ وَجَدَکَ ضَآلاًّ فَهَدَى وَ وَجَدَکَ عَآئِلاً فَأَغْنَى.
سطح سوم15: فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلاَ تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّآئلَ فَلاَ تَنْهَرْ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ.
مضمون ربطى سطح اول اعلام سخنى به پیامبر و تعهد به وى است. سطح دوم نیز شامل سه پرسش انکارى از او است؛ در حالى که آخرین سطح از سه دستور عمل براى پیامبر ساخته شده است. این ترکیببندى کلانِ سه سطحى در نمودار زیر ترسیم شده است:
وَ الضُّحَى وَ الَّیْلِ إِذَا سَجَى مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَى وَ لَلأَخِرَةُ خَیْرء
لَّکَ مِنَ الأُولَى وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى
أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَـئَاوَى وَ وَجَدَکَ ضَآلاًّ فَهَدَى
وَ وَجَدَکَ عَآئلاً فَأَغْنَى
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلاَ تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّآئلَ فَلاَ تَنْهَرْ
وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ
نمودار(3): ساختار پلکانى لایههاى بههمپیوسته از مضمون ربطى
5. آذینبندى واژگانى
سازههاى قرآنى آرایش واژگانى رنگارنگى را با بهرهگیرى از تکنیکهاى متنوع زبانى به نمایش گذاشتهاند که به برخى از آنها در این بخش اشاره مىشود.
5ـ1. همانندى انجام و آغاز
این پدیده زبانى که در ترکیبهاى قرآنى فراوان دیده مىشود، متشکل از دو بخش است: بخش اول با واژهاى انجام مىپذیرد که بخش دوم با همان واژه آغاز شده است. کارکرد زبانى این تکرارِ میانجملهاى، واژهاى خاص، ایجاد انسجام و هماهنگى واژگانى است.16 همچنین این ساختار نظر خوانندگان و شنوندگان را بر واژهاى خاص منعطف کرده، بر روى آن متمرکز مىشود؛17 بهخصوص اگر گزاره خبرى منفى باشد، از لحاظ ساختارى بسیار موءثرتر خواهد بود:18
بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِـئاىَآتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ.19
اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الأَنْعَامَ لِتَرْکَبُواْ مِنْهَا وَ مِنْهَا تَأْکُلُونَ.20
نخستین بخش از نمونه اول با واژه «الله» انجام پذیرفته؛ در حالى که بخش دوم از همان کلمه براى آغاز خود استفاده کرده است. همچنین بخش اول نمونه دوم با واژه «منها» پایان مىیابد که بخش دوم نیز با همان آغاز شده است. عناصر تکرار شونده این ساختار، انسجام عمیقى را میان خود پدید آوردهاند.
5ـ2. همانندى آغاز و انجام
این ساختار در جایى است که آغاز و انجام یک ترکیب واژگانى را کلمهاى خاص اشغال کرده و همچون پرانتز، واژههاى میانى را در میان خود گرفته است.
رَبُّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ وَ اغْفِرْ لَنَا رَبَّنَآ.21
واژه «ربنا» دو بار در ساختار بالا دیده مىشود؛ یک بار در ابتدا و دیگر بار در انتها و بدین ترتیب دیگر کلمات را در خود پوشانده است.
5ـ3. ساختارهاى متقارن
تقارن در الگوى زبانى، ویژگى ابداعى و منحصر به فرد در تعداد قابل توجهى از سازههاى قرآنى است. قطعههاى موزونى با ساختار متقارن در قرآن یافت مىشوند که از لحاظ ساخت واژه و تعداد حروف، مشابه هستند:
وَ نَمَارِقُ مَصْفُوفَةء وَ زَرَابِىُّ مَبْثُوثَةء.22
وَ ءَاتَیْنَاهُمَا الْکِتَابَ الْمُسْتَبِینَ وَهَدَیْنَاهُمَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِیمَ.23
هر دو بخش از نمونههاى فوق هم از لحاظ ساخت واژه و هم در تعداد حروف کاملاً شبیه به یکدیگرند. واژههاى پنج و ششحرفى هر دو بخش، نمونه اول را تشکیل دادهاند و به همین ترتیب هر دو بخش نمونه دوم از کلمات 8، 6 و 7 حرفى ساخته شده است. این چنین سازههاى واژگانى، جناسى را به نمایش مىگذارند که مىتواند تقابل متوازنى از صداها، واژهها، عبارتها و جملات را ایجاد کند.24
سازههاى قرآنى از هماهنگى صوتى درون و میانواژهاى بهرهمندند؛ به عبارتى یکپارچگى آوایى در جایى که توازن ظریفى میان عناصر واژگانى، محتواى معنایى کل، صداها و واژگان مجاور وجود دارد.25
5ـ4. حروف ربط چندگانه
در برخى ترکیببندىهاى قرآنى، به کاربرد درونجملهاى بیش از حدِ ادات ربط همچون «ف، و، اما» بر مىخوریم که به دلایل بلاغى در جملاتى متوالى تکرار مىشوند. آیات 9 تا 11 سوره ضحى از این جمله است: فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلاَ تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّآئلَ فَلاَ تَنْهَرْ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ.
5ـ5. ارتباط ساخت واژهاى
گاه در قرآن دو واژه مشابه از لحاظ ساختى، درونِ یک ترکیببندى قرار مىگیرند؛ چنانکه در آیه 37 سوره احزاب اتفاق افتاده است: وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَیهُ.
واژه «تخشى» در ابتداى ساختار الگوى فوق و واژه «تَخْشَیه» از لحاظ ساخت واژهاى با یکدیگر در ارتباط هستند. در آیه 195 سوره بقره نیز نمونهاى دیگر از این دست قرار دارد: وَأَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ.
در این مورد نیز واژههاى «احسنوا» و «محسنین» از جهت ساختى، شبیه یکدیگرند. همچنین این ساختار از آنجایى که دو واژه یکسان یا هممعنا در دو نقطه حساس آن قرار گرفتهاند، نمونهاى از انسجامى مستحکم را به تصویر مىکشد.26 این اتحاد واژگانى قابلیت فهم و فراگیرى را در متن ایجاد مىکند.27
6. ویژگىهاى آرایشى
ویژگىهاى فرا لغوى را که در تزیین درون و ظاهر ترکیببندىهاى قرآن به کار رفتهاند، مىتوان به ترتیب به ویژگىهاى عروضى و تصویرپردازى تقسیم کرد.
6ـ1. ویژگىهاى عروضى
خاصیتهاى صداشناختى و روانى بنیادینى در صداها، منشأ پیدایش عمدهترین جلوههاى زبانى هستند و شامل زیر و بمى و رسایى صداها مىشوند.28 کاربرد درون جملهاى این ویژگىها، آذینبندى آوایى درون جمله را از میان صداهایى مشخص پدید مىآورد. این تنها در زمانى تحقق مىیابد که آیات قرآنى با صدایى رسا خوانده شوند؛ به دیگر بیان، قواعد تجوید بهدرستى رعایت شده باشد. آیه 2 سوره مجادله نمونه مناسبى در اینباره است.
الَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنکُم مِّن نِّسَآئِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَـاتِهِمْ.
در این سازه قرآنى صداى غنهاى «م» در انتهاى واژه «منکم» و آغاز واژه «من» همگون شده؛ همین اتفاق در مورد صداى غنهاى «ن» در انتهاى «من» و ابتداى «نسائهم» افتاده است. به همین ترتیب انتها و ابتداى دو واژه «نسائهم» و «ما» نیز در صداى غنهاى «م» ادغام شدهاند. نکته حائز اهمیت دیگر مد حاصل از مصوت بلند «الف» در واژه «نسائهم» مىباشد که به دلیل همزه پس از آن پدید آمده است. بدین ترتیب همگونى صداها و مد، ارزش زیبایىشناختى و تزیینى به این محصول آوایى بخشیده است.
ساختارهاى چشمگیر واژگانى به لحاظ زبان و ادبیات، گاه نیازمند ارزشى اضافى در جلوههاى موسیقیایى است. ترکیببندىهاى قرآنى با استفاده از ابزارهاى موءثرى همچون تنوین و صداهاى خیشومى نون و میم که در ایجاد غنه به کار مىروند، اضافه بر دیگر ابزارهاى صوتى چون مصوتهاى بلند «الف، واو، یاء» در این زمینه موفق بودهاند. این چنین خصوصیات آوایى که بر تمام گفتارهاى قرآن سایه افکنده، پیکتال را بر این باور قرار داد که قرآن، سمفونى بىهمتایى است.29
6ـ2. تصویرپردازى
برخى سازههاى قرآنى، استعارههایى را پدید آوردهاند که به وضوح تابلو یا مستندى با منظرههاى فراوان را در ذهن مجسم مىکند. تصویرپردازى در جهت تزیین با شکوه و پرجلوه، براى سازههاى قرآنى به کار رفته است. در این میان، آیات 1و 2 سوره حج جلب توجه بیشترى مىکند:
یَاأَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَىْءء عَظِیمء یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّآ أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَ تَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَ مَا هُم بِسُکَارَى وَ لَـکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدء.
نمونه فوق، زمینلرزه و رستاخیز را به تصویر مىکشد و فضاى ارهاب و آشفتگى را براى هر فردى مجسم مىکند: مادرانى که فرزندان شیرخوار خود را رها کرده؛ زنان باردارى که سقوط مىکنند و مردم که همچون رندان مست راه مىروند و این فضایى از وحشت و ترس محض است.30 تصویرى که در این جملات به نمایش گذاشته شده، فضایى از ارعاب، دلهره و ترس از خداوند و تسلیم در برابر وى را ترسیم مىکند.31 قیامت به زلزلهاى ناگهانى و مخوف تشبیه شده که هیچ راه گریز و توان مقابلهاى با آن نیست؛ به طورى که انسانها به طور کامل خود را باخته و هر کس تنها به فکر خویش است. بدین ترتیب تصویرپردازى بدیعى جهت تداعى درون مایه محورى این دو آیه که همان ترس از خداوند مىباشد به کار رفته است. آیه زیر نمونه دیگرى در این زمینه است:
خَشَعَتِ الأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَانِ فَلاَ تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْسًا.32
این ساختار حال و هواى فرمانبرى، خاموشى همگانى و سکوت جانکاهى را به تصویر مىکشد. فر و جلال خداوند بر صحنه سایه افکنده، چهرهها پریشان است و تنها صداى زمزمه به گوش مىرسد. ویژگىهاى آوایى برخى صداها، از ارزش معناشناختى برخوردارند. این ویژگىها در تصویرپردازى پرجلوه این آیه نیز ایفاى نقش مىکنند. صداهاى صفیرى «شین» و «سین» که در واژههاى «همسه، تسمع، خشعت» با صداى فرکانس بالاى هیس ترسیم شده، هیبت، سکوت و بهتزدگى نکبتبارى را باز مىتاباند که مشخصه بارز روز جزا است.
آیات 19 تا 23 سوره فجر نمونه دیگرى از تصویرپردازى با آذین بندىهاى زبانى و بلاغى است که تأثیر روانشناختى عمیقى بر مخاطبان خود مىگذرد: وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلاً لَّمًّا وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا کَلاَّ إِذَا دُکَّتِ الأَرْضُ دَکًّا دَکًّا وَ جَآءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا وَ جِاْىءَ یَوْمَئذِ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئذٍ یَتَذَکَّرُ الأِِنسَانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّکْرَى.
در این گفتارهاى قرآنى، رنگین کمانى از تشبیه و تصویرپردازى دیده مىشود که به وضوح آزمندى و حرص، پولپرستى، در هم کوبیده شدن زمین، نمود خداوند با صفوفى از فرشتگان و حاضر شدن جهنم را به تصویر مىکشد. به کارگیرى عناصر زبانى همچون تکرار به عنوان قالبى براى انسجام کلامى در عبارتهاى «صفا ـ صفا»، «دکا ـ دکا»، «تحبون ـ حبا»، «تأکلون ـ أکلا» که از لحاظ ساخت واژه نیز شباهت دارند و همچنین ترفندهاى بلاغى همچون تکرار تأکیدى عینى «صفا ـ صفا» و تکرار تأکیدى متفاوت «یتذکر ـ الذکرى» در این مسیر بوده است.
خاتمه
گفتارهاى قرآنى به ابتکارآفرینى در صور زبانى و فرازبانىِ منحصر به فردى شناخته مىشوند که از طریق پیوندى میان ابزارهاى صرفى ـ نحوى، بلاغى و عروضى پدید آمدهاند، ساختارهاى قرآنى را مىتوان در جایگذارى عناصر واژگانى، ساختارهاى پلکانى، ساختارهاى مجتمع با گروههایى از جملهوارهها، ساختارهاى چلچراغى با خوشههایى از معرفها و ساختارهاى متقارن دستهبندى کرد. مهمترین شاخصه معمارى زبانى قرآن، تعریف و اصطلاح اشباع شده با استفاده از ضمایر موصولى و ادات ربط تکرار شونده مىباشد. به عنوان مثال در آیات 63 تا 75 سوره فرقان هفت ضمیر موصولى به کار رفته است. نمونهاى دیگر از این قبیل در سوره شورى با تکرار 62 بار ادات ربط «ف» به نمایش در آمده است. همچنین «ثم» در آیه 67 سوره غافر پنج بار تکرار مىشود. دیگر شاخصه معمارى زبانى قرآن، تکرار واژگانى است که از لحاظ ساختى مرتبط هستند و این پیوندى میان ساخت واژه و بلاغت ایجاد کرده است. این تکرار در سطح زبانشناختى به عنوان ابزارى پیوندساز جهت نیل به مقصودى گویا به کار رفته؛ در حالى که در سطح بلاغى، تکرارى تأکیدى بوده که در جهت نتیجهاى سبکشناختى مورد استفاده قرار گرفته است. بر این اساس مىتوان نتیجه گرفت که این چینش واژگان نه تنها انتخابى مناسب بوده که با معنا نیز سازگار است. دیگر خصیصه جالب توجه برخى سازههاى قرآنى، پیوند میان جلوه صوتى و ارزش معنایى است؛ اما این ویژگى فرازبانى نباید با صداواژه که به نمادگرى صداها اشاره دارد، اشتباه گرفته شود. صداى حاصل از برخى عبارتهاى قرآن حاصل ارزشى معنایى است. به عنوان مثال، واژه «سکن» به معناى استراحت و سکنى گزیدن با آسایشخاطر، همیشه با کلماتى مانند «لیل»، «زواج» و «الجنة» همراه است و صداى لطیف و نرم «سین» و «کاف» آرامش و آسایش خاطر را در آیات 61 غافر و 189 اعراف به ذهن خطور مىدهد.
خصوصیاتى که این مقاله سعى در بیان برخى از آنها داشت، از محیط زبانى قرآن، چشماندازى شکوهمند با معمارى زبانى منحصر به فردى ساخته است که انسان را با اطمینان بر این بارو سوق مىدهد که قرآن سبکى بىنظیر در نوع خود است.
پىنوشتها:
* دانش آموخته حوزه علمیه و پژوهشگر.
.1TheofArchitectreLingisticThe
.Qranنشریه مطالعات قرآنى (StdiesQranicofJornal) لندن، 2000 م، ص 37 ـ 51.
2. عبدالعزیز عتیق، علم البدیع، بیروت، دارالنهضة العربیة، 1985 م، ص 9.
3. احزاب، آیه 35.
4. آلعمران، آیه 191.
5. عبدالقادر احمد عطا، وجوه اعجاز القرآن، با تحقیق محمود بن حمزة الکرمانى؛ اسرار التکرار فى القرآن، قاهره، دارالاعتصام، 1977 م، ص 36 ـ 243.
6. همچنین نگاه کنید به: السیوطى، ابوالفضل جلال الدین، معترک الأقرآن فى اعجاز القرآن، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1988 م)، ج 1، ص 128 به بعد.
7. فاطر، آیه 19 و 20.
8. هود، آیه 24.
9.شورى، آیه 15.
10. محمد، آیه 15.
.11Robert.E
LongarceصClaseofCombinationasSentenceصin
SyntacticnadLangageTgologe:ComlexDescrition
.TimothyConstrctionsed
.C)Shoen
.vol(1985
235.2
12. تحریم، آیه 6.
13. ضحى، آیه 1 ـ 5.
14. همان، آیه 6ـ8.
15. همان، آیه 9ـ11.
16..K.A.M
GrammerFnctionaltoIntrodctinHallidayAn:London)Edward
310.(Arnold1985
17. الجرجانى، عبدالقادر، دلائل الاعجاز، قاهره، مکتبة الخانچى، 1984م، ص 131.
18. همان، ص 138.
19. جمعه، آیه 5.
20. غافر، آیه 79.
21. ممتحنه، آیه 5.
22. غاشیه، آیه 15 ـ 16.
23. صافات، آیه 117 ـ 118.
24.C
HolesModern:Arabic
VarietiesandStrctresFnctions
169.(London)1995
25. عطا، وجوه اعجاز القرآن، ص 245 به بعد؛ الجرجانى، دلائل الاعجاز، ص 57 به بعد.
26.D.SchneiderشStylesFnctionVarriosofTextsinCohesionLexixalصin.andGrasteinG.NebertA
Trends(eds)LingisticsTextEnglishin:Berlin)Zentralinstitt(SrechFr
DDRderWissnschaftenderWissenschaftAkademi
110.(1979
27. همان، ص 114.
28.David
LangageofEncycloediaVambridageCrystalThe:Cambrige)
169.(C1987
29. M
KoranGloriostheofMeaningickthallThe:London)nwin&AllenGeorge
vii.(.Ltd1969
.30. قرطبى، ابوعبداللّه محمد، الجامع الاحکام القرآن، بیروت، دارالکتاب العربى، 1997م، ج 12، ص 7 تا 8؛ الزمخشرى، ابوالقاسم، الکاشف، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1997م، ج 3، ص 138 ـ 140.
31. سیدقطب، فى ظلال القرآن، (بیروت: دارالشرق، 1996م) ج 4، ص 2406.
32. طه، آیه 108.
مقاله حاضر، پژوهشى زبانشناختى در ساختارهاى قرآنى است که زیبایىهاى زبانشناختى و ابتکارى در متون قرآن را به نمایش مىگذارد. زیبایى زبانى قرآن، در ساختارهایى با سبکى اعجابانگیز و چشمگیر است که در سیاق تاریخى و محیط زبانى آن جلوه مىیابد. تغییر در جایگذارى کلمات در چنین ساختارهاى زبانى ممکن است تفاوتى در ارزش معنایى آن ایجاد کرده، و از جلوه سبکى آن بکاهد. همچنین مىتواند خللى در آهنگ و توازن زبانى این کلانمتنى که در سایه چنین سازههایى پدید آمده، وارد کند. بنابراین زیبایى زبانى حاکى از آرایش واژگانى چشمگیر و غیر متداول سازههاى قرآنى است. ریتم و ضرباهنگ نیز ساز و کارهاى موءثر در بناى حیرتآور و ایجاد زیبایىهاى زبانى به شمار مىرود. ضرباهنگ در گفتارهاى قرآنى با کمک شباهتهاى ساختى واژهها، باعث شده تا تأثیرگذارى روانشناختى عناصر واژگانى که گزینشى مناسب از آنها صورت گرفته، بهبود و افزایش یابد.
این تحلیل سعى در تبیین نمودهاى معمارى چند ساختار قرآنى دارد که ساحت منحصر به فرد آنها توسط تعدادى از عناصر زبانى و فرازبانى درون و برونجملهاى پدید آمده است. این عناصر نقش مهمى را در آذینبندى زبانى درونى و ظاهرى سازههاى قرآنى ایفا مىکنند. عبارت «زیبا زبانى» که در این مقاله به کار رفته، اشاره به بارزترین نمودهاى معمارى در ساختارهاى قرآنى دارد و متضمن جایگذارى واژگانى، جایگذارى عناصر متضاد، ساختارهاى ساده و مجتمع، سازههاى پلکانى (چند لایهاى)، ساختارهایى با تأثیرات صوتى، آذینبندىهاى رنگارنگ واژگانى، تقدیم و تأخیر کلمات، ساختارهایى با تقارن زبانشناختى و عددى در تعداد حروف، استفاده از قطعههاى واژگانى موزون و... مىشود. این چنین سازههایى، اولین نمونه از زیبایى معمارى زبانى را بنیاد نهادهاند.
این تحلیل براى درک و بیان ظرایف معمارى زبانى قرآن از علم بلاغت عربى2 و پیشینههاى زبانى زباندانان کلاسیک بهره جسته و پیوندى میان بلاغت و صرف و نحو پدید آورده است که مشخصه گفتار قرآنى است. این پژوهش تنها به بخشى از ویژگىهاى معمارى زبانى در گفتارهاى قرآنى مىپردازد؛ زیرا امکان ارجاع به تمام نمونههاى قرآنى نبود. بر این اساس، مقاله حاضر تنها ویژگىهاى برجسته زبانى و فرازبانى گفتارهاى قرآنى را هدف قرار مىدهد.
1. جایگذارى اجزا
طراحى پرجلوه یک بناى واژگانى از طریق آرایش، اندازه و شکل خاص اجزاى آن و به همان اندازه ویژگىهاى متفاوت آنها صورت مىگیرد. بدین ترتیب نحوه جایگذارى اجزاى واژگانى به عنوان عاملى موءثر در آذینبندى کلان ساختمان متنى است. جایگزینى عناصر، طى نمودهاى زبانشناختى زیر مورد توجه قرار گرفتهاند.
1ـ1. آرایش واژگانى
قرار گرفتن عناصر واژگانى در چینش خاص، کارکردى تزیینى دارد و در ساخت نماى کلى زبانى مشارکت مىکند. چینشهاى جایگزین هم معنا و مترادف، آسیب ساختارى به زیبایى زبانشناختى معمارى مورد نظر وارد مىکند. به عنوان مثال چینشهاى جایگزین 2 و 3 براى نمونه قرآنى شماره 1، از جلوه زبانى همسانى به لحاظ آرایش کلمات برخودار نیستند.
ـ الذَّآکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَ الذَّاکِرَاتِ3
ـ الذاکرین و الذاکرات الله کثیراً
ـ الذاکرین الله کثیراً و الذاکرات الله کثیراً
تکرار واژه «الله» در نمونه بالا از نظر زبانشناختى و بلاغى، بى مورد است. نمونه قرآنى جهت رسیدن هدف زبانى خود بین دو فاعل جمع مذکر (الذاکرین) و جمع موءنث (الذاکرات) با مفعول بىواسطه الله، فاصله انداخته و با استفاده از ادات ربط (و) به عنوان اتصالى زبانى، آنها را به یکدیگر مرتبط ساخته است. دیگر عنصر زینتى این ساختار، سطح بلاغى آغاز و فرجام آن است. آغاز جمله با نهاد اول (الذاکرین) و انتهاى آن با نهاد دوم (الذاکرات) نمایش داده شده است. همچنین قرار گرفتن الله در مرکز، این گونه به ذهن تداعى مىکند که الله به وسیله پرهیزگارانى که بسیار او را یاد مىکنند، احاطه شده است. واژه «کثیراً» نیز حاکى از این معنا مىباشد. البته این مضمون در آیات دیگرى نیز یافت مىشود: الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ.4
اما نمونههاى 2 و 3 که فاقد ویژگىهاى مطرح در بالا هستند، از چینشى معمولى برخوردار بوده، چندان جلب توجه نمىکنند. بدین ترتیب این دو جایگزین هم از لحاظ ساختارى و هم از جهت معناشناختى، از وضعیت برابرى با نمونه قرآنى برخوردار نیستند. زیبایى معمارى مىتواند براى هدفى خاص، از آیه مورد نظر دنبال شده باشد. عناصر اضافى و تکرارى غیر ضرورى در جایگزین دوم، از تأثیرگذارى ساختارى آن بر مخاطبانش کاسته و لطمه بزرگى به جلوه معمارى آن وارد کرده است.
ریتم یا ضربآهنگ در آیه 35 سوره احزاب در هماهنگسازى کلان متنى با محیط زبانى خویش ایفاى نقش مىکند؛ به طورى که در این ساختار با ده فاعلِ جمع مونث به دنبال ده فاعل جمع مذکر روبهرو هستیم. همچنین است در آیه 3 و 4 آلعمران: وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِِنجِیلَ مِن قَبْلُ هُدىً لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ؛ که آرایش واژگانى زیر براى آن متصور است:
وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ ّ مِن قَبْلُ هُدىً لِّلنَّاسِ
اما از نتیجه ساختار یکسانى با نمونه قرآنى برخوردار نمىباشد. مهمتر اینکه دچار اختلال معناشناختى نیز شده است. این بدان رو است که واژه «انزل» از قسمت انتهایى سازه حذف شده و واژه «الفرقان» که موقعیت آن در این ترکیب قرآنى ارزش معناشناختى مهمى دارد، به میانه ترکیب آمده است. تکرار واژه «انزل» و قرار دادن «الفرقان» در انتها ترفندهایى هستند که در جهت اهدافى معناشناختى به کار رفتهاند. تکرار فعل (انزل) از جهتى تأیید وحى پیشین بوده و اینکه کتابى الهى نازل شده است و قرار گرفتن «فرقان» در انتها نیز بر این تأکید دارد که معیار و ملاک، آخرین کتاب است. عطا به نمونهاى مشابه با عنوان «ترکیب شیمیایى قرآن» اشاره کرده5 که مقصود وى ساختار متوازن و ظریف گفتمان قرآنى بوده است.6
1ـ2. آرایش واژگانى عناصر متضاد
عناصر متضاد در سازههاى قرآنى با چینشى خطى شبیه به همجوارى دو آجر با رنگهایى متفاوت در ساخت یک دیوار ظاهر مىشوند که هر واژه داراى معناى متضاد مثبت یا منفى با واژه دیگر است: وَ مَا یَسْتَوِى الأَعْمَى وَ الْبَصِیرُ وَ لاَ الظُّـلُمَاتُ وَ لاَ النُّورُ.7
در این آرایش واژگانى با تصورى منفى و مثبت روبهرو هستیم که «اعمى و بصیر» اولین و «ظلمات و نور» دومین کلمات متضاد آن هستند. همچنین عناصر متضاد مىتوانند به صورت جداگانه و با فاصله در دو بخشِ دو واژهاى ظاهر شوند: مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالأَعْمَى وَ الأَصَمِّ وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ.8
در اینجا با دو بخش متضاد روبهرو هستیم که بخش اول شامل «اعمى و اصم» و به دنبال آن بخش دوم شامل «بصیر و سمیع» است. چینش کلمات در این سازه واژهگانى به صورت قرینهاى صورت گرفته است؛ به طورى که اولین واژه در بخش اول (اعمى) در تضاد با اولین واژه بخش دوم (بصیر) است. همچنین «اصم و سمیع» که دومین واژه بخشهاى یک و دو را شامل مىشوند، در تضاد با هم هستند. در این چینش خاص دو عنصر منفى با دو عنصر مثبت در کنار هم قرار مىگیرند.
2. ساختارهاى ساده بدون معرف
در قرآن به جملاتى با ساختار ساده و فاقد روابط تعریفى و توصیفى بر مىخوریم که گاه به صورت فعلى و گاه به صورت اسمى ظاهر شدهاند:
فَلِذَالِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَمَآ أُمِرْتَ وَ لاَ تَتَّبِعْ أَهْوَآءَهُمْ وَ قُلْ ءَامَنتُ بِمَآ أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتَابٍ وَ أُمِرْتُ لأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَ رَبُّکُمْ لَنَآ أَعْمَالُنَا وَ لَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لاَ حُجَّةَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ.9
تمام این سازه، واژگانى مبتنى بر ساختار فعلى سادهاى مىباشد که با ساختارى اسمى به همان شکل دنبال مىشود. جملات ساده فعلى این سازه به ترتیب زیر مىباشند:
فلذلک فادع ـ و استقم کما امرت ـ لاتتبع اهواءهم ـ قل آمنت بما انزلنا من کتاب ـ أمرت لاعدل بینکم.
جملات بالا با ساختارهاى ساده اسمى زیر دنبال مىشوند:
الله ربنا و ربکم ـ لنا اعمالنا ـ لکم اعمالکم ـ لاحجة بیننا و بینکم ـ الله یجمع بیننا ـ الیه المصیر.
در تمام این جملات هیچ قید تعریفى و توصیفى دیده نمىشود و بر خلاف ساختار مجتمع و پیچیده زیر، هیچ توصیفى براى کلمات به کار نرفته است.
3. ساختارهاى مجتمع همراه معرف
در قرآن سازههاى واژگانى به همتافته و زیبایى نیز دیده مىشود که زنجیرهاى از عبارتهاى توصیفى در آنها به کار رفته و چون چلچراغ با خوشههایى از توصیف به نظر مىرسند.
مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَآ أَنْهَارء مِّن مَّآءٍ غَیْرِ ءَاسِنٍ وَ أَنْهَارء مِّن لَّبَنٍ لَّمْ یَتَغَیرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهَارء مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ وَ أَنْهَارء مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى وَ لَهُمْ فِیهَا مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَ مَغْفِرَةء مِّن رَّبِّهِمْ.10
آنچه بیشتر جلب توجه مىکند، تقارن عددى موجود در کلمات اصلى این عبارتهاى توصیفى است؛ به طورى که این واژهها از تعداد حروف یکسانى برخوردارند. هسته چهار جملهواره اول را چهار کلمه «ماء، لبن، خمر، عسل» تشکیل مىدهند که هر کدام داراى سه حرفاند. دو کلمه پنج حرفى «ثمرات، مغفرة» نیز هسته دو جملهواره آخر را مىسازند.
این جملهوارههاى توصیفى که در نمودار شماره (1) نیز بهطور جداگانه نشان داده شدهاند، کوچکتر از آن هستند که بتوان آنها را در بندهایى گنجاند؛ از جهتى چنان بسته هستند که تشخیص آغاز و پایان آنها، سادهتر از پاراگرافها است. در حقیقت عبارتهاى جملهمانندى، شامل نهاد و مسند مىباشند.11
دیگر نمونه از سازههاى زیباى واژگانى و بههمتافته قرآن در آیه 54 سوره مائده قرار دارد.
مثل الجنة التى وعد المتقون فیها
نمودار (1): ساختار چلچراغى با خوشههایى توصیفى
یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ
فَسَوْفَ یَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ
نمودار (2): مائده، آیه 54
در این آیه، زنجیرهاى از توصیف و تعریف در انتهاى سازه به چشم مىخورد که در جهت تشریح واژهاى واقع در جملهواره، جواب شرط به کار رفتهاند. این آیه در نمودار شماره (2) ترسیم شده است.
3ـ1. ساختارهاى مجتمع همراه با ضمایر موصولى
در سازهاى که در بخش پیش از آن سخن رفت، نمونهاى از جملهواره موصولى (التى وعد المتقون) دیده مىشود که در قالب عبارتى وصفى، واژه «الجنه» را تشریح مىکند و اسم موصول «التى» رابط میان آنها است. در نمونهاى دیگر از این قبیل، دستهاى از جملهوارههاى موصولى دیده مىشوند که به عنوان توصیفى براى اسمى خاص به کار رفتهاند:
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الأَعْلَى الَّذِى خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى وَ الَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَى.
سه جملهواره موصولى در سازه واژگانى بالا دیده مىشود:
الَّذِى خَلَقَ فَسَوَّى ـ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى ـ الَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَى.
هر کدام از این جملهوارهها با اسم موصول «التى» آغاز شده و هر سه واژه «ربک» را تعریف و توصیف مىکنند. از آن جهت که واژه مورد توصیف «رب» با اضافه شدن به ضمیر مخاطب، صریح و معرفه شده، وجود ضمیر موصولى مورد نیاز است.
3ـ2. ساختارهاى مجتمع بدون ضمایر موصولى
شگفتانگیزتر اینکه در قرآن با ساختارى برخورد مىکنیم که جملهواره وصفى بدون موصول، معرف اسمى قرار مىگیرد:
قُواْ أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ.12
شبه جمله موصولى «وقودها الناس و الحجارة» در نمونه بالا که تعریف و توصیف «نار» بوده، بدون اسم موصول به کار رفته است. در اینجا از لحاظ نحوى به موصول نیازى نیست؛ چرا که واژه مورد تعریف، نکره است. بر این اساس، نقش رابط میان آنها را ضمیر متصل «ها» ایفا مىکند.
4. ساختارهاى چندسطحى (پلکانى)
این ساختار ویژگى ابتکارى در گفتار قرآن است؛ بدین ترتیب که برخى ترکیببندىهاى کلان قرآنى را سطوح مختلفى از جملات تشکیل مىدهند که هر کدام لایههاى مستقل به شمار مىروند. این سطحها شامل جملاتى مىشوند که در مضمون ربطدهنده یکسانى مشترک بوده و با سطحى دیگر دنبال مىشوند. در سطح دوم نیز جملاتى وجود دارد که از مضمون ربطى متفاوت ـ ولى مرتبط با سطح اول ـ برخوردارند، و بالاخره سطح سوم با همان ویژگىها، این سازه واژگانى را خاتمه مىدهد.
سطح اول13: وَ الضُّحَى وَ الَّیْلِ إِذَا سَجَى مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَى وَ لَلأَخِرَةُ خَیْرء لَّکَ مِنَ الأُولَى وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى.
سطح دوم14: أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَئَاوَى وَ وَجَدَکَ ضَآلاًّ فَهَدَى وَ وَجَدَکَ عَآئِلاً فَأَغْنَى.
سطح سوم15: فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلاَ تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّآئلَ فَلاَ تَنْهَرْ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ.
مضمون ربطى سطح اول اعلام سخنى به پیامبر و تعهد به وى است. سطح دوم نیز شامل سه پرسش انکارى از او است؛ در حالى که آخرین سطح از سه دستور عمل براى پیامبر ساخته شده است. این ترکیببندى کلانِ سه سطحى در نمودار زیر ترسیم شده است:
وَ الضُّحَى وَ الَّیْلِ إِذَا سَجَى مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَى وَ لَلأَخِرَةُ خَیْرء
لَّکَ مِنَ الأُولَى وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى
أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَـئَاوَى وَ وَجَدَکَ ضَآلاًّ فَهَدَى
وَ وَجَدَکَ عَآئلاً فَأَغْنَى
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلاَ تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّآئلَ فَلاَ تَنْهَرْ
وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ
نمودار(3): ساختار پلکانى لایههاى بههمپیوسته از مضمون ربطى
5. آذینبندى واژگانى
سازههاى قرآنى آرایش واژگانى رنگارنگى را با بهرهگیرى از تکنیکهاى متنوع زبانى به نمایش گذاشتهاند که به برخى از آنها در این بخش اشاره مىشود.
5ـ1. همانندى انجام و آغاز
این پدیده زبانى که در ترکیبهاى قرآنى فراوان دیده مىشود، متشکل از دو بخش است: بخش اول با واژهاى انجام مىپذیرد که بخش دوم با همان واژه آغاز شده است. کارکرد زبانى این تکرارِ میانجملهاى، واژهاى خاص، ایجاد انسجام و هماهنگى واژگانى است.16 همچنین این ساختار نظر خوانندگان و شنوندگان را بر واژهاى خاص منعطف کرده، بر روى آن متمرکز مىشود؛17 بهخصوص اگر گزاره خبرى منفى باشد، از لحاظ ساختارى بسیار موءثرتر خواهد بود:18
بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِـئاىَآتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ.19
اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الأَنْعَامَ لِتَرْکَبُواْ مِنْهَا وَ مِنْهَا تَأْکُلُونَ.20
نخستین بخش از نمونه اول با واژه «الله» انجام پذیرفته؛ در حالى که بخش دوم از همان کلمه براى آغاز خود استفاده کرده است. همچنین بخش اول نمونه دوم با واژه «منها» پایان مىیابد که بخش دوم نیز با همان آغاز شده است. عناصر تکرار شونده این ساختار، انسجام عمیقى را میان خود پدید آوردهاند.
5ـ2. همانندى آغاز و انجام
این ساختار در جایى است که آغاز و انجام یک ترکیب واژگانى را کلمهاى خاص اشغال کرده و همچون پرانتز، واژههاى میانى را در میان خود گرفته است.
رَبُّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ وَ اغْفِرْ لَنَا رَبَّنَآ.21
واژه «ربنا» دو بار در ساختار بالا دیده مىشود؛ یک بار در ابتدا و دیگر بار در انتها و بدین ترتیب دیگر کلمات را در خود پوشانده است.
5ـ3. ساختارهاى متقارن
تقارن در الگوى زبانى، ویژگى ابداعى و منحصر به فرد در تعداد قابل توجهى از سازههاى قرآنى است. قطعههاى موزونى با ساختار متقارن در قرآن یافت مىشوند که از لحاظ ساخت واژه و تعداد حروف، مشابه هستند:
وَ نَمَارِقُ مَصْفُوفَةء وَ زَرَابِىُّ مَبْثُوثَةء.22
وَ ءَاتَیْنَاهُمَا الْکِتَابَ الْمُسْتَبِینَ وَهَدَیْنَاهُمَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِیمَ.23
هر دو بخش از نمونههاى فوق هم از لحاظ ساخت واژه و هم در تعداد حروف کاملاً شبیه به یکدیگرند. واژههاى پنج و ششحرفى هر دو بخش، نمونه اول را تشکیل دادهاند و به همین ترتیب هر دو بخش نمونه دوم از کلمات 8، 6 و 7 حرفى ساخته شده است. این چنین سازههاى واژگانى، جناسى را به نمایش مىگذارند که مىتواند تقابل متوازنى از صداها، واژهها، عبارتها و جملات را ایجاد کند.24
سازههاى قرآنى از هماهنگى صوتى درون و میانواژهاى بهرهمندند؛ به عبارتى یکپارچگى آوایى در جایى که توازن ظریفى میان عناصر واژگانى، محتواى معنایى کل، صداها و واژگان مجاور وجود دارد.25
5ـ4. حروف ربط چندگانه
در برخى ترکیببندىهاى قرآنى، به کاربرد درونجملهاى بیش از حدِ ادات ربط همچون «ف، و، اما» بر مىخوریم که به دلایل بلاغى در جملاتى متوالى تکرار مىشوند. آیات 9 تا 11 سوره ضحى از این جمله است: فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلاَ تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّآئلَ فَلاَ تَنْهَرْ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ.
5ـ5. ارتباط ساخت واژهاى
گاه در قرآن دو واژه مشابه از لحاظ ساختى، درونِ یک ترکیببندى قرار مىگیرند؛ چنانکه در آیه 37 سوره احزاب اتفاق افتاده است: وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَیهُ.
واژه «تخشى» در ابتداى ساختار الگوى فوق و واژه «تَخْشَیه» از لحاظ ساخت واژهاى با یکدیگر در ارتباط هستند. در آیه 195 سوره بقره نیز نمونهاى دیگر از این دست قرار دارد: وَأَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ.
در این مورد نیز واژههاى «احسنوا» و «محسنین» از جهت ساختى، شبیه یکدیگرند. همچنین این ساختار از آنجایى که دو واژه یکسان یا هممعنا در دو نقطه حساس آن قرار گرفتهاند، نمونهاى از انسجامى مستحکم را به تصویر مىکشد.26 این اتحاد واژگانى قابلیت فهم و فراگیرى را در متن ایجاد مىکند.27
6. ویژگىهاى آرایشى
ویژگىهاى فرا لغوى را که در تزیین درون و ظاهر ترکیببندىهاى قرآن به کار رفتهاند، مىتوان به ترتیب به ویژگىهاى عروضى و تصویرپردازى تقسیم کرد.
6ـ1. ویژگىهاى عروضى
خاصیتهاى صداشناختى و روانى بنیادینى در صداها، منشأ پیدایش عمدهترین جلوههاى زبانى هستند و شامل زیر و بمى و رسایى صداها مىشوند.28 کاربرد درون جملهاى این ویژگىها، آذینبندى آوایى درون جمله را از میان صداهایى مشخص پدید مىآورد. این تنها در زمانى تحقق مىیابد که آیات قرآنى با صدایى رسا خوانده شوند؛ به دیگر بیان، قواعد تجوید بهدرستى رعایت شده باشد. آیه 2 سوره مجادله نمونه مناسبى در اینباره است.
الَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنکُم مِّن نِّسَآئِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَـاتِهِمْ.
در این سازه قرآنى صداى غنهاى «م» در انتهاى واژه «منکم» و آغاز واژه «من» همگون شده؛ همین اتفاق در مورد صداى غنهاى «ن» در انتهاى «من» و ابتداى «نسائهم» افتاده است. به همین ترتیب انتها و ابتداى دو واژه «نسائهم» و «ما» نیز در صداى غنهاى «م» ادغام شدهاند. نکته حائز اهمیت دیگر مد حاصل از مصوت بلند «الف» در واژه «نسائهم» مىباشد که به دلیل همزه پس از آن پدید آمده است. بدین ترتیب همگونى صداها و مد، ارزش زیبایىشناختى و تزیینى به این محصول آوایى بخشیده است.
ساختارهاى چشمگیر واژگانى به لحاظ زبان و ادبیات، گاه نیازمند ارزشى اضافى در جلوههاى موسیقیایى است. ترکیببندىهاى قرآنى با استفاده از ابزارهاى موءثرى همچون تنوین و صداهاى خیشومى نون و میم که در ایجاد غنه به کار مىروند، اضافه بر دیگر ابزارهاى صوتى چون مصوتهاى بلند «الف، واو، یاء» در این زمینه موفق بودهاند. این چنین خصوصیات آوایى که بر تمام گفتارهاى قرآن سایه افکنده، پیکتال را بر این باور قرار داد که قرآن، سمفونى بىهمتایى است.29
6ـ2. تصویرپردازى
برخى سازههاى قرآنى، استعارههایى را پدید آوردهاند که به وضوح تابلو یا مستندى با منظرههاى فراوان را در ذهن مجسم مىکند. تصویرپردازى در جهت تزیین با شکوه و پرجلوه، براى سازههاى قرآنى به کار رفته است. در این میان، آیات 1و 2 سوره حج جلب توجه بیشترى مىکند:
یَاأَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَىْءء عَظِیمء یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّآ أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَ تَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَ مَا هُم بِسُکَارَى وَ لَـکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدء.
نمونه فوق، زمینلرزه و رستاخیز را به تصویر مىکشد و فضاى ارهاب و آشفتگى را براى هر فردى مجسم مىکند: مادرانى که فرزندان شیرخوار خود را رها کرده؛ زنان باردارى که سقوط مىکنند و مردم که همچون رندان مست راه مىروند و این فضایى از وحشت و ترس محض است.30 تصویرى که در این جملات به نمایش گذاشته شده، فضایى از ارعاب، دلهره و ترس از خداوند و تسلیم در برابر وى را ترسیم مىکند.31 قیامت به زلزلهاى ناگهانى و مخوف تشبیه شده که هیچ راه گریز و توان مقابلهاى با آن نیست؛ به طورى که انسانها به طور کامل خود را باخته و هر کس تنها به فکر خویش است. بدین ترتیب تصویرپردازى بدیعى جهت تداعى درون مایه محورى این دو آیه که همان ترس از خداوند مىباشد به کار رفته است. آیه زیر نمونه دیگرى در این زمینه است:
خَشَعَتِ الأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَانِ فَلاَ تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْسًا.32
این ساختار حال و هواى فرمانبرى، خاموشى همگانى و سکوت جانکاهى را به تصویر مىکشد. فر و جلال خداوند بر صحنه سایه افکنده، چهرهها پریشان است و تنها صداى زمزمه به گوش مىرسد. ویژگىهاى آوایى برخى صداها، از ارزش معناشناختى برخوردارند. این ویژگىها در تصویرپردازى پرجلوه این آیه نیز ایفاى نقش مىکنند. صداهاى صفیرى «شین» و «سین» که در واژههاى «همسه، تسمع، خشعت» با صداى فرکانس بالاى هیس ترسیم شده، هیبت، سکوت و بهتزدگى نکبتبارى را باز مىتاباند که مشخصه بارز روز جزا است.
آیات 19 تا 23 سوره فجر نمونه دیگرى از تصویرپردازى با آذین بندىهاى زبانى و بلاغى است که تأثیر روانشناختى عمیقى بر مخاطبان خود مىگذرد: وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلاً لَّمًّا وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا کَلاَّ إِذَا دُکَّتِ الأَرْضُ دَکًّا دَکًّا وَ جَآءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا وَ جِاْىءَ یَوْمَئذِ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئذٍ یَتَذَکَّرُ الأِِنسَانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّکْرَى.
در این گفتارهاى قرآنى، رنگین کمانى از تشبیه و تصویرپردازى دیده مىشود که به وضوح آزمندى و حرص، پولپرستى، در هم کوبیده شدن زمین، نمود خداوند با صفوفى از فرشتگان و حاضر شدن جهنم را به تصویر مىکشد. به کارگیرى عناصر زبانى همچون تکرار به عنوان قالبى براى انسجام کلامى در عبارتهاى «صفا ـ صفا»، «دکا ـ دکا»، «تحبون ـ حبا»، «تأکلون ـ أکلا» که از لحاظ ساخت واژه نیز شباهت دارند و همچنین ترفندهاى بلاغى همچون تکرار تأکیدى عینى «صفا ـ صفا» و تکرار تأکیدى متفاوت «یتذکر ـ الذکرى» در این مسیر بوده است.
خاتمه
گفتارهاى قرآنى به ابتکارآفرینى در صور زبانى و فرازبانىِ منحصر به فردى شناخته مىشوند که از طریق پیوندى میان ابزارهاى صرفى ـ نحوى، بلاغى و عروضى پدید آمدهاند، ساختارهاى قرآنى را مىتوان در جایگذارى عناصر واژگانى، ساختارهاى پلکانى، ساختارهاى مجتمع با گروههایى از جملهوارهها، ساختارهاى چلچراغى با خوشههایى از معرفها و ساختارهاى متقارن دستهبندى کرد. مهمترین شاخصه معمارى زبانى قرآن، تعریف و اصطلاح اشباع شده با استفاده از ضمایر موصولى و ادات ربط تکرار شونده مىباشد. به عنوان مثال در آیات 63 تا 75 سوره فرقان هفت ضمیر موصولى به کار رفته است. نمونهاى دیگر از این قبیل در سوره شورى با تکرار 62 بار ادات ربط «ف» به نمایش در آمده است. همچنین «ثم» در آیه 67 سوره غافر پنج بار تکرار مىشود. دیگر شاخصه معمارى زبانى قرآن، تکرار واژگانى است که از لحاظ ساختى مرتبط هستند و این پیوندى میان ساخت واژه و بلاغت ایجاد کرده است. این تکرار در سطح زبانشناختى به عنوان ابزارى پیوندساز جهت نیل به مقصودى گویا به کار رفته؛ در حالى که در سطح بلاغى، تکرارى تأکیدى بوده که در جهت نتیجهاى سبکشناختى مورد استفاده قرار گرفته است. بر این اساس مىتوان نتیجه گرفت که این چینش واژگان نه تنها انتخابى مناسب بوده که با معنا نیز سازگار است. دیگر خصیصه جالب توجه برخى سازههاى قرآنى، پیوند میان جلوه صوتى و ارزش معنایى است؛ اما این ویژگى فرازبانى نباید با صداواژه که به نمادگرى صداها اشاره دارد، اشتباه گرفته شود. صداى حاصل از برخى عبارتهاى قرآن حاصل ارزشى معنایى است. به عنوان مثال، واژه «سکن» به معناى استراحت و سکنى گزیدن با آسایشخاطر، همیشه با کلماتى مانند «لیل»، «زواج» و «الجنة» همراه است و صداى لطیف و نرم «سین» و «کاف» آرامش و آسایش خاطر را در آیات 61 غافر و 189 اعراف به ذهن خطور مىدهد.
خصوصیاتى که این مقاله سعى در بیان برخى از آنها داشت، از محیط زبانى قرآن، چشماندازى شکوهمند با معمارى زبانى منحصر به فردى ساخته است که انسان را با اطمینان بر این بارو سوق مىدهد که قرآن سبکى بىنظیر در نوع خود است.
پىنوشتها:
* دانش آموخته حوزه علمیه و پژوهشگر.
.1TheofArchitectreLingisticThe
.Qranنشریه مطالعات قرآنى (StdiesQranicofJornal) لندن، 2000 م، ص 37 ـ 51.
2. عبدالعزیز عتیق، علم البدیع، بیروت، دارالنهضة العربیة، 1985 م، ص 9.
3. احزاب، آیه 35.
4. آلعمران، آیه 191.
5. عبدالقادر احمد عطا، وجوه اعجاز القرآن، با تحقیق محمود بن حمزة الکرمانى؛ اسرار التکرار فى القرآن، قاهره، دارالاعتصام، 1977 م، ص 36 ـ 243.
6. همچنین نگاه کنید به: السیوطى، ابوالفضل جلال الدین، معترک الأقرآن فى اعجاز القرآن، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1988 م)، ج 1، ص 128 به بعد.
7. فاطر، آیه 19 و 20.
8. هود، آیه 24.
9.شورى، آیه 15.
10. محمد، آیه 15.
.11Robert.E
LongarceصClaseofCombinationasSentenceصin
SyntacticnadLangageTgologe:ComlexDescrition
.TimothyConstrctionsed
.C)Shoen
.vol(1985
235.2
12. تحریم، آیه 6.
13. ضحى، آیه 1 ـ 5.
14. همان، آیه 6ـ8.
15. همان، آیه 9ـ11.
16..K.A.M
GrammerFnctionaltoIntrodctinHallidayAn:London)Edward
310.(Arnold1985
17. الجرجانى، عبدالقادر، دلائل الاعجاز، قاهره، مکتبة الخانچى، 1984م، ص 131.
18. همان، ص 138.
19. جمعه، آیه 5.
20. غافر، آیه 79.
21. ممتحنه، آیه 5.
22. غاشیه، آیه 15 ـ 16.
23. صافات، آیه 117 ـ 118.
24.C
HolesModern:Arabic
VarietiesandStrctresFnctions
169.(London)1995
25. عطا، وجوه اعجاز القرآن، ص 245 به بعد؛ الجرجانى، دلائل الاعجاز، ص 57 به بعد.
26.D.SchneiderشStylesFnctionVarriosofTextsinCohesionLexixalصin.andGrasteinG.NebertA
Trends(eds)LingisticsTextEnglishin:Berlin)Zentralinstitt(SrechFr
DDRderWissnschaftenderWissenschaftAkademi
110.(1979
27. همان، ص 114.
28.David
LangageofEncycloediaVambridageCrystalThe:Cambrige)
169.(C1987
29. M
KoranGloriostheofMeaningickthallThe:London)nwin&AllenGeorge
vii.(.Ltd1969
.30. قرطبى، ابوعبداللّه محمد، الجامع الاحکام القرآن، بیروت، دارالکتاب العربى، 1997م، ج 12، ص 7 تا 8؛ الزمخشرى، ابوالقاسم، الکاشف، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1997م، ج 3، ص 138 ـ 140.
31. سیدقطب، فى ظلال القرآن، (بیروت: دارالشرق، 1996م) ج 4، ص 2406.
32. طه، آیه 108.