آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

متن

درآمد
مقاله حاضر، پژوهشى زبان‏شناختى در ساختارهاى قرآنى است که زیبایى‏هاى زبان‏شناختى و ابتکارى در متون قرآن را به نمایش مى‏گذارد. زیبایى زبانى قرآن، در ساختارهایى با سبکى اعجاب‏انگیز و چشم‏گیر است که در سیاق تاریخى و محیط زبانى آن جلوه مى‏یابد. تغییر در جایگذارى کلمات در چنین ساختارهاى زبانى ممکن است تفاوتى در ارزش معنایى آن ایجاد کرده، و از جلوه سبکى آن بکاهد. همچنین مى‏تواند خللى در آهنگ و توازن زبانى این کلان‏متنى که در سایه چنین سازه‏هایى پدید آمده، وارد کند. بنابراین زیبایى زبانى حاکى از آرایش واژگانى چشم‏گیر و غیر متداول سازه‏هاى قرآنى است. ریتم و ضرباهنگ نیز ساز و کارهاى موءثر در بناى حیرت‏آور و ایجاد زیبایى‏هاى زبانى به شمار مى‏رود. ضرباهنگ در گفتارهاى قرآنى با کمک شباهت‏هاى ساختى واژه‏ها، باعث شده تا تأثیرگذارى روان‏شناختى عناصر واژگانى که گزینشى مناسب از آنها صورت گرفته، بهبود و افزایش یابد.
این تحلیل سعى در تبیین نمودهاى معمارى چند ساختار قرآنى دارد که ساحت منحصر به فرد آنها توسط تعدادى از عناصر زبانى و فرازبانى درون و برون‏جمله‏اى پدید آمده است. این عناصر نقش مهمى را در آذین‏بندى زبانى درونى و ظاهرى سازه‏هاى قرآنى ایفا مى‏کنند. عبارت «زیبا زبانى» که در این مقاله به کار رفته، اشاره به بارزترین نمودهاى معمارى در ساختارهاى قرآنى دارد و متضمن جایگذارى واژگانى، جایگذارى عناصر متضاد، ساختارهاى ساده و مجتمع، سازه‏هاى پلکانى (چند لایه‏اى)، ساختارهایى با تأثیرات صوتى، آذین‏بندى‏هاى رنگارنگ واژگانى، تقدیم و تأخیر کلمات، ساختارهایى با تقارن زبان‏شناختى و عددى در تعداد حروف، استفاده از قطعه‏هاى واژگانى موزون و... مى‏شود. این چنین سازه‏هایى، اولین نمونه از زیبایى معمارى زبانى را بنیاد نهاده‏اند.
این تحلیل براى درک و بیان ظرایف معمارى زبانى قرآن از علم بلاغت عربى2 و پیشینه‏هاى زبانى زباندانان کلاسیک بهره جسته و پیوندى میان بلاغت و صرف و نحو پدید آورده است که مشخصه گفتار قرآنى است. این پژوهش تنها به بخشى از ویژگى‏هاى معمارى زبانى در گفتارهاى قرآنى مى‏پردازد؛ زیرا امکان ارجاع به تمام نمونه‏هاى قرآنى نبود. بر این اساس، مقاله حاضر تنها ویژگى‏هاى برجسته زبانى و فرازبانى گفتارهاى قرآنى را هدف قرار مى‏دهد.
1. جایگذارى اجزا
طراحى پرجلوه یک بناى واژگانى از طریق آرایش، اندازه و شکل خاص اجزاى آن و به همان اندازه ویژگى‏هاى متفاوت آنها صورت مى‏گیرد. بدین ترتیب نحوه جایگذارى اجزاى واژگانى به عنوان عاملى موءثر در آذین‏بندى کلان ساختمان متنى است. جایگزینى عناصر، طى نمودهاى زبان‏شناختى زیر مورد توجه قرار گرفته‏اند.
1ـ1. آرایش واژگانى
قرار گرفتن عناصر واژگانى در چینش خاص، کارکردى تزیینى دارد و در ساخت نماى کلى زبانى مشارکت مى‏کند. چینش‏هاى جایگزین هم معنا و مترادف، آسیب ساختارى به زیبایى زبان‏شناختى معمارى مورد نظر وارد مى‏کند. به عنوان مثال چینش‏هاى جایگزین 2 و 3 براى نمونه قرآنى شماره 1، از جلوه زبانى همسانى به لحاظ آرایش کلمات برخودار نیستند.
ـ الذَّآکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَ الذَّاکِرَاتِ3
ـ الذاکرین و الذاکرات الله کثیراً
ـ الذاکرین الله کثیراً و الذاکرات الله کثیراً
تکرار واژه «الله» در نمونه بالا از نظر زبان‏شناختى و بلاغى، بى مورد است. نمونه قرآنى جهت رسیدن هدف زبانى خود بین دو فاعل جمع مذکر (الذاکرین) و جمع موءنث (الذاکرات) با مفعول بى‏واسطه الله، فاصله انداخته و با استفاده از ادات ربط (و) به عنوان اتصالى زبانى، آنها را به یکدیگر مرتبط ساخته است. دیگر عنصر زینتى این ساختار، سطح بلاغى آغاز و فرجام آن است. آغاز جمله با نهاد اول (الذاکرین) و انتهاى آن با نهاد دوم (الذاکرات) نمایش داده شده است. همچنین قرار گرفتن الله در مرکز، این گونه به ذهن تداعى مى‏کند که الله به وسیله پرهیزگارانى که بسیار او را یاد مى‏کنند، احاطه شده است. واژه «کثیراً» نیز حاکى از این معنا مى‏باشد. البته این مضمون در آیات دیگرى نیز یافت مى‏شود: الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ.4
اما نمونه‏هاى 2 و 3 که فاقد ویژگى‏هاى مطرح در بالا هستند، از چینشى معمولى برخوردار بوده، چندان جلب توجه نمى‏کنند. بدین ترتیب این دو جایگزین هم از لحاظ ساختارى و هم از جهت معناشناختى، از وضعیت برابرى با نمونه قرآنى برخوردار نیستند. زیبایى معمارى مى‏تواند براى هدفى خاص، از آیه مورد نظر دنبال شده باشد. عناصر اضافى و تکرارى غیر ضرورى در جایگزین دوم، از تأثیرگذارى ساختارى آن بر مخاطبانش کاسته و لطمه بزرگى به جلوه معمارى آن وارد کرده است.
ریتم یا ضرب‏آهنگ در آیه 35 سوره احزاب در هماهنگ‏سازى کلان متنى با محیط زبانى خویش ایفاى نقش مى‏کند؛ به طورى که در این ساختار با ده فاعلِ جمع مونث به دنبال ده فاعل جمع مذکر روبه‏رو هستیم. همچنین است در آیه 3 و 4 آل‏عمران: وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِِنجِیلَ مِن قَبْلُ هُدىً لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ؛ که آرایش واژگانى زیر براى آن متصور است:
وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ ّ مِن قَبْلُ هُدىً لِّلنَّاسِ
اما از نتیجه ساختار یکسانى با نمونه قرآنى برخوردار نمى‏باشد. مهم‏تر اینکه دچار اختلال معناشناختى نیز شده است. این بدان رو است که واژه «انزل» از قسمت انتهایى سازه حذف شده و واژه «الفرقان» که موقعیت آن در این ترکیب قرآنى ارزش معناشناختى مهمى دارد، به میانه ترکیب آمده است. تکرار واژه «انزل» و قرار دادن «الفرقان» در انتها ترفندهایى هستند که در جهت اهدافى معناشناختى به کار رفته‏اند. تکرار فعل (انزل) از جهتى تأیید وحى پیشین بوده و اینکه کتابى الهى نازل شده است و قرار گرفتن «فرقان» در انتها نیز بر این تأکید دارد که معیار و ملاک، آخرین کتاب است. عطا به نمونه‏اى مشابه با عنوان «ترکیب شیمیایى قرآن» اشاره کرده5 که مقصود وى ساختار متوازن و ظریف گفتمان قرآنى بوده است.6
1ـ2. آرایش واژگانى عناصر متضاد
عناصر متضاد در سازه‏هاى قرآنى با چینشى خطى شبیه به همجوارى دو آجر با رنگ‏هایى متفاوت در ساخت یک دیوار ظاهر مى‏شوند که هر واژه داراى معناى متضاد مثبت یا منفى با واژه دیگر است: وَ مَا یَسْتَوِى الأَعْمَى وَ الْبَصِیرُ وَ لاَ الظُّـلُمَاتُ وَ لاَ النُّورُ.7
در این آرایش واژگانى با تصورى منفى و مثبت روبه‏رو هستیم که «اعمى و بصیر» اولین و «ظلمات و نور» دومین کلمات متضاد آن هستند. همچنین عناصر متضاد مى‏توانند به صورت جداگانه و با فاصله در دو بخشِ دو واژه‏اى ظاهر شوند: مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالأَعْمَى وَ الأَصَمِّ وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ.8
در اینجا با دو بخش متضاد روبه‏رو هستیم که بخش اول شامل «اعمى و اصم» و به دنبال آن بخش دوم شامل «بصیر و سمیع» است. چینش کلمات در این سازه واژه‏گانى به صورت قرینه‏اى صورت گرفته است؛ به طورى که اولین واژه در بخش اول (اعمى) در تضاد با اولین واژه بخش دوم (بصیر) است. همچنین «اصم و سمیع» که دومین واژه بخش‏هاى یک و دو را شامل مى‏شوند، در تضاد با هم هستند. در این چینش خاص دو عنصر منفى با دو عنصر مثبت در کنار هم قرار مى‏گیرند.
2. ساختارهاى ساده بدون معرف
در قرآن به جملاتى با ساختار ساده و فاقد روابط تعریفى و توصیفى بر مى‏خوریم که گاه به صورت فعلى و گاه به صورت اسمى ظاهر شده‏اند:
فَلِذَالِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَمَ‏آ أُمِرْتَ وَ لاَ تَتَّبِعْ أَهْوَآءَهُمْ وَ قُلْ ءَامَنتُ بِمَ‏آ أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتَابٍ وَ أُمِرْتُ لأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَ رَبُّکُمْ لَنَ‏آ أَعْمَالُنَا وَ لَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لاَ حُجَّةَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ.9
تمام این سازه، واژگانى مبتنى بر ساختار فعلى ساده‏اى مى‏باشد که با ساختارى اسمى به همان شکل دنبال مى‏شود. جملات ساده فعلى این سازه به ترتیب زیر مى‏باشند:
فلذلک فادع ـ و استقم کما امرت ـ لاتتبع اهواءهم ـ قل آمنت بما انزلنا من کتاب ـ أمرت لاعدل بینکم.
جملات بالا با ساختارهاى ساده اسمى زیر دنبال مى‏شوند:
الله ربنا و ربکم ـ لنا اعمالنا ـ لکم اعمالکم ـ لاحجة بیننا و بینکم ـ الله یجمع بیننا ـ الیه المصیر.
در تمام این جملات هیچ قید تعریفى و توصیفى دیده نمى‏شود و بر خلاف ساختار مجتمع و پیچیده زیر، هیچ توصیفى براى کلمات به کار نرفته است.
3. ساختارهاى مجتمع همراه معرف
در قرآن سازه‏هاى واژگانى به هم‏تافته و زیبایى نیز دیده مى‏شود که زنجیره‏اى از عبارت‏هاى توصیفى در آنها به کار رفته و چون چلچراغ با خوشه‏هایى از توصیف به نظر مى‏رسند.
مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَ‏آ أَنْهَارء مِّن مَّآءٍ غَیْرِ ءَاسِنٍ وَ أَنْهَارء مِّن لَّبَنٍ لَّمْ یَتَغَیرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهَارء مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ وَ أَنْهَارء مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى وَ لَهُمْ فِیهَا مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَ مَغْفِرَةء مِّن رَّبِّهِمْ.10
آنچه بیشتر جلب توجه مى‏کند، تقارن عددى موجود در کلمات اصلى این عبارت‏هاى توصیفى است؛ به طورى که این واژه‏ها از تعداد حروف یکسانى برخوردارند. هسته چهار جمله‏واره اول را چهار کلمه «ماء، لبن، خمر، عسل» تشکیل مى‏دهند که هر کدام داراى سه حرف‏اند. دو کلمه پنج حرفى «ثمرات، مغفرة» نیز هسته دو جمله‏واره آخر را مى‏سازند.
این جمله‏واره‏هاى توصیفى که در نمودار شماره (1) نیز به‏طور جداگانه نشان داده شده‏اند، کوچک‏تر از آن هستند که بتوان آنها را در بندهایى گنجاند؛ از جهتى چنان بسته هستند که تشخیص آغاز و پایان آنها، ساده‏تر از پاراگراف‏ها است. در حقیقت عبارت‏هاى جمله‏مانندى، شامل نهاد و مسند مى‏باشند.11
دیگر نمونه از سازه‏هاى زیباى واژگانى و به‏هم‏تافته قرآن در آیه 54 سوره مائده قرار دارد.
مثل الجنة التى وعد المتقون فیها
نمودار (1): ساختار چلچراغى با خوشه‏هایى توصیفى
یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ
فَسَوْفَ یَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ
نمودار (2): مائده، آیه 54
در این آیه، زنجیره‏اى از توصیف و تعریف در انتهاى سازه به چشم مى‏خورد که در جهت تشریح واژه‏اى واقع در جمله‏واره، جواب شرط به کار رفته‏اند. این آیه در نمودار شماره (2) ترسیم شده است.
3ـ1. ساختارهاى مجتمع همراه با ضمایر موصولى
در سازه‏اى که در بخش پیش از آن سخن رفت، نمونه‏اى از جمله‏واره موصولى (التى وعد المتقون) دیده مى‏شود که در قالب عبارتى وصفى، واژه «الجنه» را تشریح مى‏کند و اسم موصول «التى» رابط میان آنها است. در نمونه‏اى دیگر از این قبیل، دسته‏اى از جمله‏واره‏هاى موصولى دیده مى‏شوند که به عنوان توصیفى براى اسمى خاص به کار رفته‏اند:
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الأَعْلَى الَّذِى خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى وَ الَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَى.
سه جمله‏واره موصولى در سازه واژگانى بالا دیده مى‏شود:
الَّذِى خَلَقَ فَسَوَّى ـ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى ـ الَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَى.
هر کدام از این جمله‏واره‏ها با اسم موصول «التى» آغاز شده و هر سه واژه «ربک» را تعریف و توصیف مى‏کنند. از آن جهت که واژه مورد توصیف «رب» با اضافه شدن به ضمیر مخاطب، صریح و معرفه شده، وجود ضمیر موصولى مورد نیاز است.
3ـ2. ساختارهاى مجتمع بدون ضمایر موصولى
شگفت‏انگیزتر اینکه در قرآن با ساختارى برخورد مى‏کنیم که جمله‏واره وصفى بدون موصول، معرف اسمى قرار مى‏گیرد:
قُواْ أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ.12
شبه جمله موصولى «وقودها الناس و الحجارة» در نمونه بالا که تعریف و توصیف «نار» بوده، بدون اسم موصول به کار رفته است. در اینجا از لحاظ نحوى به موصول نیازى نیست؛ چرا که واژه مورد تعریف، نکره است. بر این اساس، نقش رابط میان آنها را ضمیر متصل «ها» ایفا مى‏کند.
4. ساختارهاى چندسطحى (پلکانى)
این ساختار ویژگى ابتکارى در گفتار قرآن است؛ بدین ترتیب که برخى ترکیب‏بندى‏هاى کلان قرآنى را سطوح مختلفى از جملات تشکیل مى‏دهند که هر کدام لایه‏هاى مستقل به شمار مى‏روند. این سطح‏ها شامل جملاتى مى‏شوند که در مضمون ربطدهنده یکسانى مشترک بوده و با سطحى دیگر دنبال مى‏شوند. در سطح دوم نیز جملاتى وجود دارد که از مضمون ربطى متفاوت ـ ولى مرتبط با سطح اول ـ برخوردارند، و بالاخره سطح سوم با همان ویژگى‏ها، این سازه واژگانى را خاتمه مى‏دهد.
سطح اول13: وَ الضُّحَى وَ الَّیْلِ إِذَا سَجَى مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَى وَ لَلأَخِرَةُ خَیْرء لَّکَ مِنَ الأُولَى وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى.
سطح دوم14: أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَئَاوَى وَ وَجَدَکَ ضَ‏آلاًّ فَهَدَى وَ وَجَدَکَ عَ‏آئِلاً فَأَغْنَى.
سطح سوم15: فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلاَ تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّآئلَ فَلاَ تَنْهَرْ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ.
مضمون ربطى سطح اول اعلام سخنى به پیامبر و تعهد به وى است. سطح دوم نیز شامل سه پرسش انکارى از او است؛ در حالى که آخرین سطح از سه دستور عمل براى پیامبر ساخته شده است. این ترکیب‏بندى کلانِ سه سطحى در نمودار زیر ترسیم شده است:
وَ الضُّحَى وَ الَّیْلِ إِذَا سَجَى مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ مَا قَلَى وَ لَلأَخِرَةُ خَیْرء
لَّکَ مِنَ الأُولَى وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى
أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَـئَاوَى وَ وَجَدَکَ ضَ‏آلاًّ فَهَدَى
وَ وَجَدَکَ عَ‏آئلاً فَأَغْنَى
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلاَ تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّآئلَ فَلاَ تَنْهَرْ
وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ
نمودار(3): ساختار پلکانى لایه‏هاى به‏هم‏پیوسته از مضمون ربطى
5. آذین‏بندى واژگانى
سازه‏هاى قرآنى آرایش واژگانى رنگارنگى را با بهره‏گیرى از تکنیک‏هاى متنوع زبانى به نمایش گذاشته‏اند که به برخى از آنها در این بخش اشاره مى‏شود.
5ـ1. همانندى انجام و آغاز
این پدیده زبانى که در ترکیب‏هاى قرآنى فراوان دیده مى‏شود، متشکل از دو بخش است: بخش اول با واژه‏اى انجام مى‏پذیرد که بخش دوم با همان واژه آغاز شده است. کارکرد زبانى این تکرارِ میان‏جمله‏اى، واژه‏اى خاص، ایجاد انسجام و هماهنگى واژگانى است.16 همچنین این ساختار نظر خوانندگان و شنوندگان را بر واژه‏اى خاص منعطف کرده، بر روى آن متمرکز مى‏شود؛17 به‏خصوص اگر گزاره خبرى منفى باشد، از لحاظ ساختارى بسیار موءثرتر خواهد بود:18
بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِـئاىَ‏آتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ.19
اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الأَنْعَامَ لِتَرْکَبُواْ مِنْهَا وَ مِنْهَا تَأْکُلُونَ.20
نخستین بخش از نمونه اول با واژه «الله» انجام پذیرفته؛ در حالى که بخش دوم از همان کلمه براى آغاز خود استفاده کرده است. همچنین بخش اول نمونه دوم با واژه «منها» پایان مى‏یابد که بخش دوم نیز با همان آغاز شده است. عناصر تکرار شونده این ساختار، انسجام عمیقى را میان خود پدید آورده‏اند.
5ـ2. همانندى آغاز و انجام
این ساختار در جایى است که آغاز و انجام یک ترکیب واژگانى را کلمه‏اى خاص اشغال کرده و همچون پرانتز، واژه‏هاى میانى را در میان خود گرفته است.
رَبُّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ وَ اغْفِرْ لَنَا رَبَّنَ‏آ.21
واژه «ربنا» دو بار در ساختار بالا دیده مى‏شود؛ یک بار در ابتدا و دیگر بار در انتها و بدین ترتیب دیگر کلمات را در خود پوشانده است.
5ـ3. ساختارهاى متقارن
تقارن در الگوى زبانى، ویژگى ابداعى و منحصر به فرد در تعداد قابل توجهى از سازه‏هاى قرآنى است. قطعه‏هاى موزونى با ساختار متقارن در قرآن یافت مى‏شوند که از لحاظ ساخت واژه و تعداد حروف، مشابه هستند:
وَ نَمَارِقُ مَصْفُوفَةء وَ زَرَابِىُّ مَبْثُوثَةء.22
وَ ءَاتَیْنَاهُمَا الْکِتَابَ الْمُسْتَبِینَ وَهَدَیْنَاهُمَا الصِّرَ طَ الْمُسْتَقِیمَ.23
هر دو بخش از نمونه‏هاى فوق هم از لحاظ ساخت واژه و هم در تعداد حروف کاملاً شبیه به یکدیگرند. واژه‏هاى پنج و شش‏حرفى هر دو بخش، نمونه اول را تشکیل داده‏اند و به همین ترتیب هر دو بخش نمونه دوم از کلمات 8، 6 و 7 حرفى ساخته شده است. این چنین سازه‏هاى واژگانى، جناسى را به نمایش مى‏گذارند که مى‏تواند تقابل متوازنى از صداها، واژه‏ها، عبارت‏ها و جملات را ایجاد کند.24
سازه‏هاى قرآنى از هماهنگى صوتى درون و میان‏واژه‏اى بهره‏مندند؛ به عبارتى یکپارچگى آوایى در جایى که توازن ظریفى میان عناصر واژگانى، محتواى معنایى کل، صداها و واژگان مجاور وجود دارد.25
5ـ4. حروف ربط چندگانه
در برخى ترکیب‏بندى‏هاى قرآنى، به کاربرد درون‏جمله‏اى بیش از حدِ ادات ربط همچون «ف، و، اما» بر مى‏خوریم که به دلایل بلاغى در جملاتى متوالى تکرار مى‏شوند. آیات 9 تا 11 سوره ضحى از این جمله است: فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلاَ تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّآئلَ فَلاَ تَنْهَرْ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ.
5ـ5. ارتباط ساخت واژه‏اى
گاه در قرآن دو واژه مشابه از لحاظ ساختى، درونِ یک ترکیب‏بندى قرار مى‏گیرند؛ چنانکه در آیه 37 سوره احزاب اتفاق افتاده است: وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَیهُ.
واژه «تخشى» در ابتداى ساختار الگوى فوق و واژه «تَخْشَیه» از لحاظ ساخت واژه‏اى با یکدیگر در ارتباط هستند. در آیه 195 سوره بقره نیز نمونه‏اى دیگر از این دست قرار دارد: وَأَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ.
در این مورد نیز واژه‏هاى «احسنوا» و «محسنین» از جهت ساختى، شبیه یکدیگرند. همچنین این ساختار از آنجایى که دو واژه یکسان یا هم‏معنا در دو نقطه حساس آن قرار گرفته‏اند، نمونه‏اى از انسجامى مستحکم را به تصویر مى‏کشد.26 این اتحاد واژگانى قابلیت فهم و فراگیرى را در متن ایجاد مى‏کند.27
6. ویژگى‏هاى آرایشى
ویژگى‏هاى فرا لغوى را که در تزیین درون و ظاهر ترکیب‏بندى‏هاى قرآن به کار رفته‏اند، مى‏توان به ترتیب به ویژگى‏هاى عروضى و تصویرپردازى تقسیم کرد.
6ـ1. ویژگى‏هاى عروضى
خاصیت‏هاى صداشناختى و روانى بنیادینى در صداها، منشأ پیدایش عمده‏ترین جلوه‏هاى زبانى هستند و شامل زیر و بمى و رسایى صداها مى‏شوند.28 کاربرد درون جمله‏اى این ویژگى‏ها، آذین‏بندى آوایى درون جمله را از میان صداهایى مشخص پدید مى‏آورد. این تنها در زمانى تحقق مى‏یابد که آیات قرآنى با صدایى رسا خوانده شوند؛ به دیگر بیان، قواعد تجوید به‏درستى رعایت شده باشد. آیه 2 سوره مجادله نمونه مناسبى در این‏باره است.
الَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنکُم مِّن نِّسَ‏آئِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَـاتِهِمْ.
در این سازه قرآنى صداى غنه‏اى «م» در انتهاى واژه «منکم» و آغاز واژه «من» همگون شده؛ همین اتفاق در مورد صداى غنه‏اى «ن» در انتهاى «من» و ابتداى «نسائهم» افتاده است. به همین ترتیب انتها و ابتداى دو واژه «نسائهم» و «ما» نیز در صداى غنه‏اى «م» ادغام شده‏اند. نکته حائز اهمیت دیگر مد حاصل از مصوت بلند «الف» در واژه «نسائهم» مى‏باشد که به دلیل همزه پس از آن پدید آمده است. بدین ترتیب همگونى صداها و مد، ارزش زیبایى‏شناختى و تزیینى به این محصول آوایى بخشیده است.
ساختارهاى چشمگیر واژگانى به لحاظ زبان و ادبیات، گاه نیازمند ارزشى اضافى در جلوه‏هاى موسیقیایى است. ترکیب‏بندى‏هاى قرآنى با استفاده از ابزارهاى موءثرى همچون تنوین و صداهاى خیشومى نون و میم که در ایجاد غنه به کار مى‏روند، اضافه بر دیگر ابزارهاى صوتى چون مصوت‏هاى بلند «الف، واو، یاء» در این زمینه موفق بوده‏اند. این چنین خصوصیات آوایى که بر تمام گفتارهاى قرآن سایه افکنده، پیکتال را بر این باور قرار داد که قرآن، سمفونى بى‏همتایى است.29
6ـ2. تصویرپردازى
برخى سازه‏هاى قرآنى، استعاره‏هایى را پدید آورده‏اند که به وضوح تابلو یا مستندى با منظره‏هاى فراوان را در ذهن مجسم مى‏کند. تصویرپردازى در جهت تزیین با شکوه و پرجلوه، براى سازه‏هاى قرآنى به کار رفته است. در این میان، آیات 1و 2 سوره حج جلب توجه بیشترى مى‏کند:
یَاأَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَىْ‏ءء عَظِیمء یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّآ أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَ تَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَ مَا هُم بِسُکَارَى وَ لَـکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدء.
نمونه فوق، زمین‏لرزه و رستاخیز را به تصویر مى‏کشد و فضاى ارهاب و آشفتگى را براى هر فردى مجسم مى‏کند: مادرانى که فرزندان شیرخوار خود را رها کرده؛ زنان باردارى که سقوط مى‏کنند و مردم که همچون رندان مست راه مى‏روند و این فضایى از وحشت و ترس محض است.30 تصویرى که در این جملات به نمایش گذاشته شده، فضایى از ارعاب، دلهره و ترس از خداوند و تسلیم در برابر وى را ترسیم مى‏کند.31 قیامت به زلزله‏اى ناگهانى و مخوف تشبیه شده که هیچ راه گریز و توان مقابله‏اى با آن نیست؛ به طورى که انسان‏ها به طور کامل خود را باخته و هر کس تنها به فکر خویش است. بدین ترتیب تصویرپردازى بدیعى جهت تداعى درون مایه محورى این دو آیه که همان ترس از خداوند مى‏باشد به کار رفته است. آیه زیر نمونه دیگرى در این زمینه است:
خَشَعَتِ الأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَانِ فَلاَ تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْسًا.32
این ساختار حال و هواى فرمانبرى، خاموشى همگانى و سکوت جانکاهى را به تصویر مى‏کشد. فر و جلال خداوند بر صحنه سایه افکنده، چهره‏ها پریشان است و تنها صداى زمزمه به گوش مى‏رسد. ویژگى‏هاى آوایى برخى صداها، از ارزش معناشناختى برخوردارند. این ویژگى‏ها در تصویرپردازى پرجلوه این آیه نیز ایفاى نقش مى‏کنند. صداهاى صفیرى «شین» و «سین» که در واژه‏هاى «همسه، تسمع، خشعت» با صداى فرکانس بالاى هیس ترسیم شده، هیبت، سکوت و بهت‏زدگى نکبت‏بارى را باز مى‏تاباند که مشخصه بارز روز جزا است.
آیات 19 تا 23 سوره فجر نمونه دیگرى از تصویرپردازى با آذین بندى‏هاى زبانى و بلاغى است که تأثیر روان‏شناختى عمیقى بر مخاطبان خود مى‏گذرد: وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلاً لَّمًّا وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا کَلاَّ إِذَا دُکَّتِ الأَرْضُ دَکًّا دَکًّا وَ جَ‏آءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا وَ جِاْى‏ءَ یَوْمَئذِ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئذٍ یَتَذَکَّرُ الأِِنسَانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّکْرَى.
در این گفتارهاى قرآنى، رنگین کمانى از تشبیه و تصویرپردازى دیده مى‏شود که به وضوح آزمندى و حرص، پول‏پرستى، در هم کوبیده شدن زمین، نمود خداوند با صفوفى از فرشتگان و حاضر شدن جهنم را به تصویر مى‏کشد. به کارگیرى عناصر زبانى همچون تکرار به عنوان قالبى براى انسجام کلامى در عبارت‏هاى «صفا ـ صفا»، «دکا ـ دکا»، «تحبون ـ حبا»، «تأکلون ـ أکلا» که از لحاظ ساخت واژه نیز شباهت دارند و همچنین ترفندهاى بلاغى همچون تکرار تأکیدى عینى «صفا ـ صفا» و تکرار تأکیدى متفاوت «یتذکر ـ الذکرى» در این مسیر بوده است.
خاتمه
گفتارهاى قرآنى به ابتکارآفرینى در صور زبانى و فرازبانىِ منحصر به فردى شناخته مى‏شوند که از طریق پیوندى میان ابزارهاى صرفى ـ نحوى، بلاغى و عروضى پدید آمده‏اند، ساختارهاى قرآنى را مى‏توان در جایگذارى عناصر واژگانى، ساختارهاى پلکانى، ساختارهاى مجتمع با گروه‏هایى از جمله‏واره‏ها، ساختارهاى چلچراغى با خوشه‏هایى از معرف‏ها و ساختارهاى متقارن دسته‏بندى کرد. مهم‏ترین شاخصه معمارى زبانى قرآن، تعریف و اصطلاح اشباع شده با استفاده از ضمایر موصولى و ادات ربط تکرار شونده مى‏باشد. به عنوان مثال در آیات 63 تا 75 سوره فرقان هفت ضمیر موصولى به کار رفته است. نمونه‏اى دیگر از این قبیل در سوره شورى با تکرار 62 بار ادات ربط «ف» به نمایش در آمده است. همچنین «ثم» در آیه 67 سوره غافر پنج بار تکرار مى‏شود. دیگر شاخصه معمارى زبانى قرآن، تکرار واژگانى است که از لحاظ ساختى مرتبط هستند و این پیوندى میان ساخت واژه و بلاغت ایجاد کرده است. این تکرار در سطح زبان‏شناختى به عنوان ابزارى پیوندساز جهت نیل به مقصودى گویا به کار رفته؛ در حالى که در سطح بلاغى، تکرارى تأکیدى بوده که در جهت نتیجه‏اى سبک‏شناختى مورد استفاده قرار گرفته است. بر این اساس مى‏توان نتیجه گرفت که این چینش واژگان نه تنها انتخابى مناسب بوده که با معنا نیز سازگار است. دیگر خصیصه جالب توجه برخى سازه‏هاى قرآنى، پیوند میان جلوه صوتى و ارزش معنایى است؛ اما این ویژگى فرازبانى نباید با صداواژه که به نمادگرى صداها اشاره دارد، اشتباه گرفته شود. صداى حاصل از برخى عبارت‏هاى قرآن حاصل ارزشى معنایى است. به عنوان مثال، واژه «سکن» به معناى استراحت و سکنى گزیدن با آسایش‏خاطر، همیشه با کلماتى مانند «لیل»، «زواج» و «الجنة» همراه است و صداى لطیف و نرم «سین» و «کاف» آرامش و آسایش خاطر را در آیات 61 غافر و 189 اعراف به ذهن خطور مى‏دهد.
خصوصیاتى که این مقاله سعى در بیان برخى از آنها داشت، از محیط زبانى قرآن، چشم‏اندازى شکوهمند با معمارى زبانى منحصر به فردى ساخته است که انسان را با اطمینان بر این بارو سوق مى‏دهد که قرآن سبکى بى‏نظیر در نوع خود است.
 پى‏نوشت‏ها:
* دانش آموخته حوزه علمیه و پژوهشگر.
.1TheofArchitectreLingisticThe
.Qranنشریه مطالعات قرآنى (StdiesQranicofJornal) لندن، 2000 م، ص 37 ـ 51.
2. عبدالعزیز عتیق، علم البدیع، بیروت، دارالنهضة العربیة، 1985 م، ص 9.
3. احزاب، آیه 35.
4. آل‏عمران، آیه 191.
5. عبدالقادر احمد عطا، وجوه اعجاز القرآن، با تحقیق محمود بن حمزة الکرمانى؛ اسرار التکرار فى القرآن، قاهره، دارالاعتصام، 1977 م، ص 36 ـ 243.
6. همچنین نگاه کنید به: السیوطى، ابوالفضل جلال الدین، معترک الأقرآن فى اعجاز القرآن، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1988 م)، ج 1، ص 128 به بعد.
7. فاطر، آیه 19 و 20.
8. هود، آیه 24.
9.شورى، آیه 15.
10. محمد، آیه 15.
.11Robert.E
LongarceصClaseofCombinationasSentenceصin
SyntacticnadLangageTgologe:ComlexDescrition
.TimothyConstrctionsed
.C)Shoen
.vol(1985
235.2
12. تحریم، آیه 6.
13. ضحى، آیه 1 ـ 5.
14. همان، آیه 6ـ8.
15. همان، آیه 9ـ11.
16..K.A.M
GrammerFnctionaltoIntrodctinHallidayAn:London)Edward
310.(Arnold1985
17. الجرجانى، عبدالقادر، دلائل الاعجاز، قاهره، مکتبة الخانچى، 1984م، ص 131.
18. همان، ص 138.
19. جمعه، آیه 5.
20. غافر، آیه 79.
21. ممتحنه، آیه 5.
22. غاشیه، آیه 15 ـ 16.
23. صافات، آیه 117 ـ 118.
24.C
HolesModern:Arabic
VarietiesandStrctresFnctions
169.(London)1995
25. عطا، وجوه اعجاز القرآن، ص 245 به بعد؛ الجرجانى، دلائل الاعجاز، ص 57 به بعد.
26.D.SchneiderشStylesFnctionVarriosofTextsinCohesionLexixalصin.andGrasteinG.NebertA
Trends(eds)LingisticsTextEnglishin:Berlin)Zentralinstitt(SrechFr
DDRderWissnschaftenderWissenschaftAkademi
110.(1979
27. همان، ص 114.
28.David
LangageofEncycloediaVambridageCrystalThe:Cambrige)
169.(C1987
29. M
KoranGloriostheofMeaningickthallThe:London)nwin&AllenGeorge
vii.(.Ltd1969
.30. قرطبى، ابوعبداللّه محمد، الجامع الاحکام القرآن، بیروت، دارالکتاب العربى، 1997م، ج 12، ص 7 تا 8؛ الزمخشرى، ابوالقاسم، الکاشف، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1997م، ج 3، ص 138 ـ 140.
31. سیدقطب، فى ظلال القرآن، (بیروت: دارالشرق، 1996م) ج 4، ص 2406.
32. طه، آیه 108.

تبلیغات