معرفى موسوعه فقه اسلامى بر طبق مذهب اهل بیت(ع)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
از روشهاى متداولى که در نشر علوم و فرهنگها نقش بسزایى دارد «روش دایرة المعارفى» است؛ زیرا به علت کثرت علوم و توسعه و پیشرفت سریع آنها تنها راه دستیابى و اطلاع سریع و آسان بر آنها روش دایرة المعارفى است؛ یعنى همان روش الفبایى در ارائه مطالب و معلومات به شکل جدید. از این جهت، اهمیت تدوین علم فقه با این روش در فرآیند تحقیق روشن خواهد شد.
البته نا گفته نماند که این روش در ابتداى کار امرى سهل و آسان به نظر مىرسد که از گردآورى معلومات از مصادر مختلف و تقسیم آنها بین تعدادى عناوین با ترتیب الفبایى و احیاناً تعدیل عبارات یا بازنویسى آنها فراتر نمىرود، ولى پژوهشگرانى که این روش را فرا روى خود در تدوین علوم قرار دادهاند، سختىها و مشکلات بسیار آن را کاملاً درک مىکنند، به ویژه در میدان فقه و خصوصاً در محدوده دایرة المعارف فقه اهلبیت(ع) با آن حجم بسیار و گستردگى فراوان مباحث و تراکم مطالب و کثرت و گوناگونى آراء، و اختلاف گرایشها و برداشتهاى فقهى، و فراوانى مصادر، و تفاوت لغات که گذشت زمان هم بر پیچیدگى و مشکلات کار افزوده است.
علاوه بر این، اگر بخواهیم در جمعآورى معلومات تا حد وسیعى دست به استقراء و کاوش بزنیم، صعوبت کار دو چندان خواهد شد، همچنین است اگر مخاطبین خود را نیز منحصر در اهل فن و تخصص فرض کنیم که در این صورت دشوارى کار به نهایت خواهد رسید.
بنا بر این، چنانچه بگوییم: تدوین دایرة المعارف در میدان فقه تخصصى یک پدیده تاریخى و سترگ و اثرى گرانسنگ وبزرگ است که با هیچ یک از آثار و تألیفات دیگر قابل مقایسه نیست، سخن به گزاف و مبالغه نراندهایم.
و اکنون که جلد اوّل موسوعه فقه اسلامى بر طبق مذهب اهلبیت(ع) بعد از چند سال تلاش پیگیر و توانفرسا و انتظار اهل فضل و تحقیق و حمایتهاى بىدریغ مادى و معنوى مقام معظّم رهبرى ـ دام ظلّه ـ به گنجینه کتب اسلامى پیوسته، شایسته است براى معرفى این اثر گرانسنگ، ابتدا مطالب آن را به اجمال بررسى نموده و سپس به خصوصیات ممتاز این کتاب بپردازیم.
بررسى مطالب کتاب
اولین قسمت از مطالب کتاب، مقدمه مفصلى است که به تحقیق و بررسى ارزشمندى در باره فقه اهل بیت(ع) پرداخته است که به واسطه اهمیت مطالبش اجمالى از آن را از نظر مىگذرانیم.
در این مقدمه پیرامون دو محور اصلى بحث شده است:
1.تعریف فقه اهلبیت(ع) که در آن به نکات زیر پرداخته شده است:
نکته اوّل ـ تعریف فقه و اجتهاد در لغت و اصطلاح، سپس نظر اهل بیت(ع) در باره اجتهاد رأى و تأکید آنان بر مردود بودن إعمال نظر و رأى شخصى در تشریعات و قوانین الهى، و شدت انکار آنان بر کسانى که دین الهى را متهم به نقص کرده و یا در احکام قضات و اهل فتوا معتقد به تصویب شدهاند، و تذکر به این نکته که اهل بیت(ع) گرایش به وجود آمده پس از رحلت رسول گرامى اسلام(ص) نسبت به ممانعت از نقل سنت پاک نبوى و نشر و تدوین آن را هرگز نپذیرفتند.
علاوه بر این، به عللى هم که باعث رونق حوزه رأى گردید اشاره شده است که یکى از آنها این است که تصنیف مجامع حدیثى و صحاح در این حوزهها، بعد از رونق و رواج رأى بوده است؛ یعنى فتاوا و احکام شرعىِ آن مذاهب قبل از تصنیف و جمع آورى احادیث، مفروغ عنه و مسلّم بوده و بیشتر فتاوا در آن حوزهها، بدون استنباط از احادیث و فحص و جست و جو و تسلط کامل بر آنها صادر شده است. و این کاملاً بر عکس چیزى است که در فقه امامیه موجود است؛ زیرا در اینجا شروع مرحله اجتهاد فقهى، بعد از تکامل و اجتماع احادیث و روشهاى صادره از معصومین(ع) بوده که تدوین آنها طى سه قرن صورت گرفته است.
2. ویژگىها و مشخصات فقه اهل بیت(ع) است که در آنجا به ده مورد اشاره شده است.
3. تاریخ فقه اهل بیت(ع) و سیر تاریخى آن است در چند مرحله:
الف. مرحله فقه روایات که اصطلاحاً «مرحله صدور» نامیده مىشود، و مراد از آن عصر نبى اکرم(ص) و عصر ائمه اطهار(ع) است. این مرحله از امام على(ع) شروع مىشود و به امام دوازدهم(ع) ختم مىگردد و خود یک مقطع طولانى تاریخى است که قریب به سه قرن امتداد داشته است. بنا بر این، تاریخ صدور نص و بیان احکام شرع در فقه اهلبیت(ع) تا ابتداى قرن چهارم هجرى ادامه داشته و به همین دلیل است که فقه اهل بیت(ع) مشحون از نصوص شرعیه است.
سپس براى تبیین وسعت محدودهاى که ائمه(ع) به آن پرداختهاند، آمار برخى از روات هر امام ارائه گردیده و آمار و تعداد روایاتى که از آنها صادر گشته نیز بیان شده است.
ب. مرحله فقه اجتهادى یا آنچه که اصطلاحاً به آن «عصر اجتهاد» گفته مىشود. این مرحله از اوایل قرن چهارم و بعد از دوران غیبت کبرى (در سال 339 ه .ق.) شروع شده و تا امروز ادامه یافته است؛ ولى دقت در این مرحله نشان مىدهد که فقه و اجتهاد در این مرحله شش دوره را پشت سر گذاشته است:
اوّل: «دوره تأسیس» که از عصر غیبت (از اواسط قرن سوم هجرى) آغاز مىشود و به اوایل قرن پنجم منتهى مىگردد.
دوم: «دوره انطلاق و رهایى» که با عصر شیخ طوسى از اوایل قرن پنجم هجرى شروع شده و تا زمان محقق حلّى یعنى اواسط قرن هفتم ادامه مىیابد.
سوّم : «دوران استقلال و تکامل» که از نیمه قرن چهارم و عصر محقق حلّى تا آخر قرن دهم و زمان شهید ثانى ادامه داشته است.
چهارم: «دوران افراط و تفریط در استناد به روایات» که با زمان محقق اردبیلى از اواخر قرن دهم شروع شده و تا اواخر قرن دوازدهم استمرار یافته است.
پنجم : «دوران تصحیح و اعتدال» که از اواخر قرن یازدهم تا اوایل قرن سیزدهم ادامه یافته است.
ششم : «دوران رشد و شکوفایى» که امتداد دوره قبل به حساب مىآید و جرقه آن به دست شیخ مرتضى انصارى زده شد که در نیمه دوم قرن سیزدهم پا به عرصه اجتهاد نهاد. این دوره تا امروز جریان دارد.
اینک با دقت در این بررسى دقیق و عمیق، به چند ویژگى آن اشاره مىکنیم:
اوّل این که این تقسیم بر اساس ملاحظه و توجه به پیشرفتها و انعطافاتى بوده که در علم فقه به وجود آمده است؛ یعنى با توجه و دقت در نظریات و مبانى فقهى بدون در نظر گرفتن محرکهاى خارج از متن علم (مثل موقعیتهاى سیاسى و اجتماعى و جغرافیایى فقهاء) که بسیارى از بررسىها را تحت الشعاع قرار داده است.
دوّم آنکه در این بررسى عمده تمرکز بر خصوصیات هر دوره و امتیازات آن از دورههاى دیگر بوده است که این خود بیانگر فراوانى دقّتى است که این بررسى بر آن استوار است.
سوّم انحصار تاریخى آن دورهها در فواصل مشخص و معین که ضمناً به أعلام هر عصر و تحولات علمى مهم آن عصر هم اشاره شده است .
محور دوّم از مباحث مقدمه، به معرفى موسوعه فقهى بر طبق مذهب اهل بیت(ع) اختصاص دارد که دربر دارنده بحثهاى ذیل است:
تعریف اصطلاح «موسوعه»، خاستگاه تدوین موسوعه فقهى، ویژگىهاى روش دایرة المعارفى و موسوعى، پیشینه تاریخى موسوعه نویسى، بیان روش کلى موسوعه فقهى به طور مفصل و دقیق که عنوان مستقلى را به خود اختصاص داده است.
از طرفى چون اساس تدوین مباحث گردآورى شده در موسوعه، عناوین و مقالات هستند، در مقدمه تعریف دقیق و مفصلى از اصطلاح «عنوان» ارائه شده. همچنین انواع عناوین از جهت ماهیت و مفهوم و ارتباط بین عناوین بیان شده و به کیفیت تقسیم این عناوین در ضمن موسوعه و مبناى این تقسیم اشاره گردیده و سپس بر اساس آن مبانى، عناوین فقهى را به چهار قسم زیر به صورت دقیق و فنّى تقسیم نموده است:
1. عناوین اصلى؛ 2. عناوین فرعى؛ 3. عناوین تألیفى؛ 4. عناوین دلالى و اشارهاى.
پس از آن، چگونگى ترتیب این عناوین را بر اساس روش الفبایى ذکر کرده و بطور مفصل روش نوشتن مقالات و اقسام این روشها و عناصر تشکیل دهنده مقالات و مباحث و کیفیت تنظیم و ترتیب آن و سطح خطاب در آنها را بیان نموده است. سپس به مصادرى که به آنها اعتماد شده اشارهاى کرده تا بیانگر وسعت محدوده مصادر باشد.
عناوینى که جلد اول کتاب مشتمل بر آنها است به بیست و چهار عنوان بالغ مىشود.
این عناوین با عنوان «ائمة» آغاز و به عنوان «آنیة» منتهى مىگردد که ده عنوان از آنها از قسم عناوین دلالى و اشارهاى است که بحث در آنها به محل خود ارجاع داده شده (همچون «آباء» و «آمّة»)، اما چهارده عنوان باقى مانده تحت بحث و بررسى قرار گرفتهاند که پرداختن به بعضى از آنها به صورت گسترده و مفصل بوده همچون عناوین «ائمة» و «آمین» و «آنیة» که از قسم عناوین اصلى هستند.
کیفیت بحث در عناوین دیگر به گونهاى است که برخى از آنها اجمالاً بحث و بررسى شدهاند، مثل عنوان «آجر» و «آفاقی» که از قسم عناوین فرعى هستند، و بررسى بعض دیگر بین اجمال و تفصیل بوده است، مثل عنوان «آداب» و «آلات».
مخفى نماند که کیفیت بحثهاى عناوین چنان است که به واسطه احاطه بر تمام مسائل و فروع فقهى و اقوال و ادله و مصادرِ قابل اعتماد، این موسوعه را داراى امتیازات منحصر به فردى کرده و این اثر بزرگ را از دیگر تألیفات ممتاز ساخته است.
امّا از جهت سطح کلى بحثها باید گفت که منتهاى دقت در آنها به کار رفته و تنها به ارائه یک نظریه و بیان اجمالى آن بدون پرداختن به عمق مطالب اکتفا نشده، بلکه از هر نظر و دیدگاهى به طور کامل پرده برداشته و از این جهت در گردآورى و ارائه فقه اهل بیت(ع) کاملا موفق عمل نموده است.
امتیازات موسوعه
در این بخش اشارهاى اجمالى به ویژگىهایى که باعث امتیاز این موسوعه شدهاند خواهیم داشت، اما در عین حال، خواننده گرامى را براى قضاوت در باره ارزش این اثر و سنجش معلوماتش، به مراجعه کتاب و غور در گستره اعماق مطالب آن دعوت مىکنیم.
ویژگى اول. پرداختن این موسوعه به تمام عناوین و مصطلحات فقهى است به گونهاى که چیزى از آنها را فرو نگذارده است.
ویژگى دوم. عناوین و مصطلحات فقهى ـ هم چنان که در مقدمه اشاره شده است ـ به شکل فنى و منطقى تقسیم بندى شده و بر اساس مبنایى دقیق و محکم به بحث پیرامون آنها پرداخته شده است.
ویژگى سوّم. موسوعه مشتمل بر بحثهایى است که با این دقت و عمق و ظرافت براى اولین بار در فقه مطرح شدهاند؛ نمونه بارز آن عنوان «آداب» است که على رغم آن که بحث کوچکى به نظر مىرسد، کوشش فراوانى در جمعآورى مطالب آن و استنتاج و استخراج مطالب به صورت دقیق و عمیق ونیز موارد استعمال آن نزد فقهاء، بکار رفته است که مسلما از چشم خوانندگان نکته سنج مخفى نمىماند.
ویژگى چهارم. در بحثهاى مفصل این کتاب همچون «آمین» و «آنیة» تمام فروع و اقوال در آنها گردآورى شده، و این حکایت از تلاش فراوانى دارد که در جمع این اقوال به کار گرفته شده است.
علاوه بر این، در ارائه اقوال و تقسیم وبیان سیر تاریخى و صدور آنها دقت و تعمیق نظر فراوانى به کار رفته که مىتوان جلوه این دقت نظر را در بحث «حکم التطهیر بآنیة الذهب و الفضة »(1) مشاهده کرد و سپس با مقایسه این مطالب با مباحث مشابه خود در کتب فقهى و حوزههاى علمى دیگر به جلوه روشنترى از این دقت نظر دست یافت.
به عنوان نمونه، از مسائلى که سیر تاریخى حکم آنها ارائه شده است، مىتوان به حکم « استعمال آنیة الذهب والفضه » اشاره کرد که تحولات و سیر پیشرفت آن در مراحل پنجگانهاى بیان شده است.
1. مرحله قبل از شیخ طوسى که فقهاء متقدم بر این زمان، تنها به حرمت اکل و شرب از ظروف طلا و نقره تصریح کردهاند، ولى حکم سایر استفادهها را متعرض نشدهاند.
2. مرحله زمان شیخ طوسى که ایشان به حرمت مطلق استعمال و نیز حرمت اقتناء تصریح کرد و فقهاء متأخر از وى نیز از او پیروى کردند. و شاید بتوان گفت که کلمات سید رضى بر وجود نظیر این قول قبل از شیخ نیز اندک دلالتى داشته باشد.
3. زمان محقق حلّى که وى ابتدا در حرمت استفاده براى غیر استعمال ـ یعنى ادّخار واقتناء ـ تردید کرده و سپس منع را پذیرفته است و علاّمه نیز چنین کرده است. ولى در هر حال موضع حرمت همچنان بر قوت خود باقى ماند و لذا پارهاى از فقهاء بر حرمت مطلق استعمال، ادعاى عدم خلاف کردهاند.
4. با فرارسیدن زمان محقق اردبیلى ملاحظه مىشود که او ابتدا قول به کراهت استعمال را نیکو مىشمرد، ولى اجماعى بودن حرمت استعمال و ظهور بعضى از روایات در حرمت را مانع خود مىبیند. ایشان گر چه قدر متیقن از اجماع و اخبار را استعمال مىداند نه مطلق استفاده و اقتناء، امّا در عین حال احتیاط را در ترک مطلق استفاده مىبیند. و این تشکیک در پیروانش چون سبزوارى و مجلسى اثر گذاشته است.
5. با این حال، این تشکیکات در نظر مشهور تأثیرى نگذاشت و همچنان فتوا به حرمت مطلق استعمال ادامه یافت تا زمان معاصرین که اندکى از آنان حرمت را منحصر در اکل و شرب دانسته و بقیه استعمالات را تجویز نمودهاند ـ اگر چه بعضى در این باره احتیاط کردهاند ـ اما سایر علما از آنچه که متعارف بود پیروى کردهاند که تحریم مطلق استفاده از ظروف طلا ونقره باشد.
جالب این جا است که در این کتاب تمام این مراحل بر اساس نصوص و شواهد محکم ارائه شده است(2).
ویژگى پنجم. دقّت فراوانى است که در بیان گرایشهاى فقهى به چشم مىخورد، زیرا شناخت اقوال در یک مسأله گاهى بر اساس توجه به ظاهر عبارات حکم فقهاء در آن مسأله است که در این صورت شناخت اقوال در همین حدّ متوقف مىشود و از صِرف ارائه تعداد بسیطى از کلمات فقهاء فراتر نمىرود.
ولى گاهى شناخت اقوال یک مسأله مبتنى بر توجه به ادله و مبانى پنهان در پس آن اقوال است و پر واضح که این نوع نگرش به اقوال، با بهرهمندى از اجتهاد و با توجه به عملیات استنباط صورت گرفته است. این تفاوت در سطح و رتبه بین دو نگرش، گاهى موجب تأثیر بر نتایج هم مىشود. به این صورت که درنگرش اول، تعداد اقوال یک مسأله چه بسا بیشتر از واقع به نظر آیند، در حالى که از دیدگاه اجتهادى تعداد اقوال و گرایشها به آن اندازه که به نظر مىرسید فراوان نباشد، همینطور است عکس مطلب.
تجلى این ویژگى را مىتوان با ملاحظه بعضى از نمونهها در موسوعه مشاهده کرد که از آن قبیل است بیان گرایشهاى فقهى در حکم «آمین» در نماز که شایسته است با این مقطع بحث در «آمین» همراه شویم و این موارد را مطالعه کنیم :
اول: بیان موضع فقهاى امامیه به صورت اجمال و همراه با مذاهب فقهى اسلامى دیگر که در موسوعه این چنین آمده است:
ذهبت العامّة إلى أنّ التأمین عقب الحمد فی الصلاة سنّة ، وذهب بعضهم إلى وجوبه على الامام فی الصلاة الجهریة . وأمّا فقهاؤنا فقد اتّفقت کلمتهم على عدم کونه سنّة ، بل عدم مشروعیّته فی الصلاة ، حتى أصبح ذلک موقفا واضحا للمذهب . واختلفت کلماتهم بعد ذلک فی حرمته وبطلان الصلاة به . فذهب المشهور ـ بل المعظم ـ إلى القول بحرمته وبطلان الصلاة به ، بل ادّعی عدم وجدان الخلاف فیه ـ إلاّ ما حکی عن الاسکافی وأبی الصلاح الحلبی ـ بل الإجماع والاتفاق علیه وعلى أنّ قولها بدعة .
وفی قبال ذلک نسب إلى ابن الجنید الاسکافی وأبی الصلاح القول بالجواز وإن لم نتحقق النسبة ، کما نسب المحقق القول بالکراهة إلى قائل مجهول ، واحتمله ـ بل مال إلیه ـ فی المعتبر أوّلاً وإن حکم فی آخر المطاف بأنّ الأولى الامتناع عنه ، ومثله الأردبیلی ، واختار الکراهة الفیض الکاشانی ، واحتملها العاملی مستجودا القول بالتحریم دون الإبطال(3).
دوّم: بیان موضع فقهى امامیه به صورت تفصیل. در این قسمت(4) سؤالى در باره اقوال مسأله مطرح شده و بعد پاسخ آن از لابلاى کلمات فقهاء استخراج گردیده است. در نقل کلمات هم از اسکافى و شیخ طوسى و محقق و علامه و کرکى و فاضل اصفهانى و کاشف الغطاء و محقق نجفى شروع کرده. و سپس به بیان کلمات فقهاء دوران اخیر و معاصرین پرداخته است.
اصولاً این نوع بیان، به جهت استناد به منابع، اعتماد به نتیجه را برمىانگیزاند و در ما نحن فیه نتیجه این است که براى آمین دو حکم ثابت مىشود: یکى حرمت تکلیفى و دیگرى حکم وضعى که بطلان نماز است.
سپس به تحلیل احتمالاتى که ممکن است در مراد فقهاء باشد و ترجیح یکى از آن احتمالات مىپردازد که در آنجا به سه احتمال در مراد از حرمت تکلیفى اشاره شده و بعد به تفاوتهاى هر کدام پرداخته شده است. همچنین به منشأ قول به حرمت وضعى ( بطلان ) و مبانى آن نیز اشاره گردیده است.
در آخر نیز پس از این بحث دقیق که جوینده را در اعماق استدلالات فرو مىبرد، به نصوص باز مىگردد و تحت عنوان «قراءة جدیدة للأقوال» این گونه مىآورد :
ویتضح من مجموع ما تقدّم أنّ المستظهر أوّلاً من کلمات الأصحاب وإن کان تعدّد الأقوال وکثرتها فی قول آمین عقب الحمد فی الصلاة ـ من القول بالجواز أو الکراهة أو الحرمة تکلیفا ووضعا أو الحرمة تشریعا والبطلان وضعا أو الحرمة دون البطلان أو البطلان دون الحرمة ـ إلاّ انّه بالدقة ترجع الأقوال والکلمات إلى قولین فی المسألة ، لا أکثر.(5).
ویژگى ششم. بیان استدلالات از بُعد اجتهادى آنها صورت گرفته است که با مطالعه عنوان « التطهیر بآنیة الذهب والفضة » نمونهاى از تعمیق و تدقیق فراوان در این جهت متبلور خواهد شد.
در این بحث ابتدا گرایشهاى فقهى به پنج دسته تقسیم شدهاند:
1. قول به صحت مطلقا؛ 2. قول به بطلان مطلقا؛ 3. تفصیل بین صورت ارتماس و غیر آن؛ 4. تفصیل بین صورت انحصار و عدم انحصار که براى اول بطلان و براى دوم در صورت ارتماس، صحت اختیار شده است؛ 5. تفصیلِ قبل با اضافه صورت صبّ (ریختن) به ارتماس.
و سپس مبانى فنى این اقوال مختلف به این صورت بیان شده است:
1ً ـ إنّ مبنى القول الأوّل یمکن أن یکون أحد وجهین :
الوجه الأوّل : أن یکون المحرّم خصوص استعمال الآنیتین فی الأکل والشرب ، لا مطلقا . . .
الوجه الثانی : ویتوقف على قبول أمرین :
الأوّل : أن یدّعى أنّ عنوان الاستعمال المحرّم غیر متّحد فی الوجود مع ما هو محقق التطهیر من الغسل أو المسح . . .
الثانی : إمکان الأمر الترتّبی .
2ً ـ ومبنى القول الثانی . . . دعوى صدق الاستعمال المحرّم على نفس بما فی الآنیة حتى إذا کان بنحو الاغتراف منها . . .
3ً ـ ومبنى القول الثالث مجموع أمرین :
الأوّل : انّ التطهیر بنحو الارتماس متحد مع الاستعمال المحرّم ؛ لأنّه بنفسه استعمال للآنیة ، بخلاف التطهیر بنحو الصبّ أو الاغتراف منها .
الثانی : إمکان الأمر الترتّبی . . .
4ً ـ ومبنى القول الرابع مجموع أمرین :
الأوّل : هو الأمر الأوّل المتقدّم . . .
والثانی : القول بعدم إمکان الأمر الترتّبی مطلقا ، أو فی خصوص المقام . . .
5ً ـ ومبنى القول الخامس : نفس مبنى القول الرابع مع إضافة أنّ التطهیر بنحو الصبّ من الآنیة على الأعضاء یعدّ کالارتماس بنفسه استعمال للآنیة ، فیتحد فیه الحرام مع الواجب ،فیبطل حتى مع عدم الانحصار(6) .
و پر واضح است که دقت عمیق در این بیان از چشم اهل فن دور نمىماند و به این مطلب اذعان مىشود که در بین مصادر فقهى موجود تا کنون با این وسعت و تفصیل و در این سطح از دقت، به این مبانى پرداخته نشده است.
ویژگى هفتم. طرح مباحث علمى در موسوعه است، زیرا تنها به ارائه گرایشهاى فقهى و استدلالات مربوط به آنها اکتفاء نشده بلکه به بعضى از مناقشات و ردّ استدلالها هم گاهى به صورت اجمال و گاهى به صورت تفصیل پرداخته شده است.
از این قبیل است مطلبى که در مناقشه استدلال بر «بطلان نماز با گفتن آمین» آمده است ؛ زیرا بعضى از فقهاء در این مطلب نُه وجه براى اثبات بطلان نماز اقامه کردهاند که در موسوعه تمام این استدلالها مردود و در آنها مناقشه شده است(7).
ویژگى هشتم. حقایق و مطالب علمى بدون هیچگونه جانبدارى و با صراحت تمام بیان شده اند. این ویژگى را مىتوان در بحث «ائمة» و «آل البیت» به خوبى دریافت؛ زیرا در ابتدا تمام نظرات مخالف با صراحت و بدور از تعصب کورکورانه مطرح شدهاند و سپس موضع حقیقى مذهب اهل بیت(ع) با صراحت و بدون پیچیدگى روشن شده است.
ویژگى نهم. در تمام اقسام و انواع بحثهاى موسوعه، تناسب سطح و هماهنگى روش رعایت شده است واین حکایت از آن دارد که دقت فراوانى در تطبیق همآهنگ روش و اسلوب موسوعه در تمام برنامههایش به کار گرفته شده است .
ویژگى دهم. مطالب و معلومات موسوعه از ترتیب و نظم خاصى برخوردارند. به این معنا که در قالب منطقى و به شکل نادرى که در کتابت بحثهاى فقهى و حتى تخصصى بىسابقه مىباشد، عرضه شدهاند.
به عنوان نمونه در اوایل بحث «آنیة» مشاهده مىشود که مطالب و مباحث به صورت منطقى تقسیم شده و مبانى هر تقسیم هم بیان گردیده و چنین آمده است :
تقع الآنیة موردا لأحکام فقهیة عدیدة یمکن تقسیمها تارة من حیث الموضوع إلى ما یتعلّق بالآنیة من حیث المادة أی بالنظر إلى ذاتها وما صنعت منه ککونها من الذهب والفضة أو المواد النفطیة أو غیر ذلک ، وإلى ما یتعلّق بالآنیة من حیث الحالات الطارئة علیها کتنجّسها أو غصبیتها ، وإلى ما یتعلّق بالآنیة من حیث هی(8) .
ویژگى یازدهم. ساختار بیان و خطاب در بحثها به گونهاى است که هم از ظهور و وضوح عبارت و هم از پختگى و دقت در مطلب برخوردارند. جالب این که با وجود نوآورى در الفاظ، اصالت مطلب مورد غفلت قرار نگرفته و با وجود این که با زبان خاص و اصطلاحات فقهى سخن گفته، از بیان عرفى هم فاصله نگرفته است.
ویژگى دوازدهم. موسوعه توانسته است بین مطالب گذشتگان و مسائل عصر حاضر به شکل تخصصى پیوند و ارتباط برقرار سازد، به این صورت که در هر ادعائى سعى شده که هم به آثار نصوص فقهاء گذشته استناد شود و هم مطالب بیرون آمده از این نصوص به شکل علمى و نوین ارائه گردد، به طورى که منعکس کننده سلامت ذوق و فکرى است که موسوعه در برنامههایش بر آن تکیه دارد و حاکى از تقارن شامه فقهى با درک صحیح از زمان در بیان مطالب است.
و همچنین موسوعه در الحاق نظریات جدید در سطح فقه و اصول به نظریات گذشتگان، به صورت توانمند عمل نموده و کوشش کرده که خواننده را به سوى نظرات بهتر هدایت کند.
نمونهاى از این ویژگى را مىتوان در عنوان «آدمی» جست و جو کرد که مشتمل بر اشارات ونکات ظریفى است که توجه خواننده را برمىانگیزاند.
ویژگى سیزدهم. موسوعه در هر موضوع، رساله و نمونهاى را تقدیم حوزههاى علمى کرده است و از جنبههاى گوناگون به مطالب هر عنوان به صورت وسیع و بطور عمیق و دقیق پرداخته است و سزاوار آن است که مطالبش با دقت و کنجکاوى مورد بررسى قرار گیرد تا امتیازات آن نسبت به سایر کارهاى مشابه آشکار شود.
و اما در این جهت، بحثهاى جلد اول از عظمت این کار سنگین و پر ارزش و نقشى که مىتواند در مرجعیت علمى ایفا کند، پرده بر مىدارد.
شایسته است به این نکته نیز اشاره شود که با تمام این خصوصیات ممتاز، تدوین جلد اول موسوعه در مدت کوتاهى به پایان رسیده است.
در پایان توفیق دست اندر کاران این مجموعه عظیم را در جهت ادامه و تکمیل آن از خداوند متعال خواستاریم.
پى نوشتها:
________________________________________
1. موسوعة الفقه الاسلامى، ج 1، ص 350 ـ 361.
2. همان، ص 331 ـ 338.
3. همان، ص 283 ـ 284 .
4. همان، ص 284 .
5. همان، ص 303 .
6. همان، ص 356 ـ 359 .
7. همان، ص 299 ـ 303 .
8. همان، ص 328 .
البته نا گفته نماند که این روش در ابتداى کار امرى سهل و آسان به نظر مىرسد که از گردآورى معلومات از مصادر مختلف و تقسیم آنها بین تعدادى عناوین با ترتیب الفبایى و احیاناً تعدیل عبارات یا بازنویسى آنها فراتر نمىرود، ولى پژوهشگرانى که این روش را فرا روى خود در تدوین علوم قرار دادهاند، سختىها و مشکلات بسیار آن را کاملاً درک مىکنند، به ویژه در میدان فقه و خصوصاً در محدوده دایرة المعارف فقه اهلبیت(ع) با آن حجم بسیار و گستردگى فراوان مباحث و تراکم مطالب و کثرت و گوناگونى آراء، و اختلاف گرایشها و برداشتهاى فقهى، و فراوانى مصادر، و تفاوت لغات که گذشت زمان هم بر پیچیدگى و مشکلات کار افزوده است.
علاوه بر این، اگر بخواهیم در جمعآورى معلومات تا حد وسیعى دست به استقراء و کاوش بزنیم، صعوبت کار دو چندان خواهد شد، همچنین است اگر مخاطبین خود را نیز منحصر در اهل فن و تخصص فرض کنیم که در این صورت دشوارى کار به نهایت خواهد رسید.
بنا بر این، چنانچه بگوییم: تدوین دایرة المعارف در میدان فقه تخصصى یک پدیده تاریخى و سترگ و اثرى گرانسنگ وبزرگ است که با هیچ یک از آثار و تألیفات دیگر قابل مقایسه نیست، سخن به گزاف و مبالغه نراندهایم.
و اکنون که جلد اوّل موسوعه فقه اسلامى بر طبق مذهب اهلبیت(ع) بعد از چند سال تلاش پیگیر و توانفرسا و انتظار اهل فضل و تحقیق و حمایتهاى بىدریغ مادى و معنوى مقام معظّم رهبرى ـ دام ظلّه ـ به گنجینه کتب اسلامى پیوسته، شایسته است براى معرفى این اثر گرانسنگ، ابتدا مطالب آن را به اجمال بررسى نموده و سپس به خصوصیات ممتاز این کتاب بپردازیم.
بررسى مطالب کتاب
اولین قسمت از مطالب کتاب، مقدمه مفصلى است که به تحقیق و بررسى ارزشمندى در باره فقه اهل بیت(ع) پرداخته است که به واسطه اهمیت مطالبش اجمالى از آن را از نظر مىگذرانیم.
در این مقدمه پیرامون دو محور اصلى بحث شده است:
1.تعریف فقه اهلبیت(ع) که در آن به نکات زیر پرداخته شده است:
نکته اوّل ـ تعریف فقه و اجتهاد در لغت و اصطلاح، سپس نظر اهل بیت(ع) در باره اجتهاد رأى و تأکید آنان بر مردود بودن إعمال نظر و رأى شخصى در تشریعات و قوانین الهى، و شدت انکار آنان بر کسانى که دین الهى را متهم به نقص کرده و یا در احکام قضات و اهل فتوا معتقد به تصویب شدهاند، و تذکر به این نکته که اهل بیت(ع) گرایش به وجود آمده پس از رحلت رسول گرامى اسلام(ص) نسبت به ممانعت از نقل سنت پاک نبوى و نشر و تدوین آن را هرگز نپذیرفتند.
علاوه بر این، به عللى هم که باعث رونق حوزه رأى گردید اشاره شده است که یکى از آنها این است که تصنیف مجامع حدیثى و صحاح در این حوزهها، بعد از رونق و رواج رأى بوده است؛ یعنى فتاوا و احکام شرعىِ آن مذاهب قبل از تصنیف و جمع آورى احادیث، مفروغ عنه و مسلّم بوده و بیشتر فتاوا در آن حوزهها، بدون استنباط از احادیث و فحص و جست و جو و تسلط کامل بر آنها صادر شده است. و این کاملاً بر عکس چیزى است که در فقه امامیه موجود است؛ زیرا در اینجا شروع مرحله اجتهاد فقهى، بعد از تکامل و اجتماع احادیث و روشهاى صادره از معصومین(ع) بوده که تدوین آنها طى سه قرن صورت گرفته است.
2. ویژگىها و مشخصات فقه اهل بیت(ع) است که در آنجا به ده مورد اشاره شده است.
3. تاریخ فقه اهل بیت(ع) و سیر تاریخى آن است در چند مرحله:
الف. مرحله فقه روایات که اصطلاحاً «مرحله صدور» نامیده مىشود، و مراد از آن عصر نبى اکرم(ص) و عصر ائمه اطهار(ع) است. این مرحله از امام على(ع) شروع مىشود و به امام دوازدهم(ع) ختم مىگردد و خود یک مقطع طولانى تاریخى است که قریب به سه قرن امتداد داشته است. بنا بر این، تاریخ صدور نص و بیان احکام شرع در فقه اهلبیت(ع) تا ابتداى قرن چهارم هجرى ادامه داشته و به همین دلیل است که فقه اهل بیت(ع) مشحون از نصوص شرعیه است.
سپس براى تبیین وسعت محدودهاى که ائمه(ع) به آن پرداختهاند، آمار برخى از روات هر امام ارائه گردیده و آمار و تعداد روایاتى که از آنها صادر گشته نیز بیان شده است.
ب. مرحله فقه اجتهادى یا آنچه که اصطلاحاً به آن «عصر اجتهاد» گفته مىشود. این مرحله از اوایل قرن چهارم و بعد از دوران غیبت کبرى (در سال 339 ه .ق.) شروع شده و تا امروز ادامه یافته است؛ ولى دقت در این مرحله نشان مىدهد که فقه و اجتهاد در این مرحله شش دوره را پشت سر گذاشته است:
اوّل: «دوره تأسیس» که از عصر غیبت (از اواسط قرن سوم هجرى) آغاز مىشود و به اوایل قرن پنجم منتهى مىگردد.
دوم: «دوره انطلاق و رهایى» که با عصر شیخ طوسى از اوایل قرن پنجم هجرى شروع شده و تا زمان محقق حلّى یعنى اواسط قرن هفتم ادامه مىیابد.
سوّم : «دوران استقلال و تکامل» که از نیمه قرن چهارم و عصر محقق حلّى تا آخر قرن دهم و زمان شهید ثانى ادامه داشته است.
چهارم: «دوران افراط و تفریط در استناد به روایات» که با زمان محقق اردبیلى از اواخر قرن دهم شروع شده و تا اواخر قرن دوازدهم استمرار یافته است.
پنجم : «دوران تصحیح و اعتدال» که از اواخر قرن یازدهم تا اوایل قرن سیزدهم ادامه یافته است.
ششم : «دوران رشد و شکوفایى» که امتداد دوره قبل به حساب مىآید و جرقه آن به دست شیخ مرتضى انصارى زده شد که در نیمه دوم قرن سیزدهم پا به عرصه اجتهاد نهاد. این دوره تا امروز جریان دارد.
اینک با دقت در این بررسى دقیق و عمیق، به چند ویژگى آن اشاره مىکنیم:
اوّل این که این تقسیم بر اساس ملاحظه و توجه به پیشرفتها و انعطافاتى بوده که در علم فقه به وجود آمده است؛ یعنى با توجه و دقت در نظریات و مبانى فقهى بدون در نظر گرفتن محرکهاى خارج از متن علم (مثل موقعیتهاى سیاسى و اجتماعى و جغرافیایى فقهاء) که بسیارى از بررسىها را تحت الشعاع قرار داده است.
دوّم آنکه در این بررسى عمده تمرکز بر خصوصیات هر دوره و امتیازات آن از دورههاى دیگر بوده است که این خود بیانگر فراوانى دقّتى است که این بررسى بر آن استوار است.
سوّم انحصار تاریخى آن دورهها در فواصل مشخص و معین که ضمناً به أعلام هر عصر و تحولات علمى مهم آن عصر هم اشاره شده است .
محور دوّم از مباحث مقدمه، به معرفى موسوعه فقهى بر طبق مذهب اهل بیت(ع) اختصاص دارد که دربر دارنده بحثهاى ذیل است:
تعریف اصطلاح «موسوعه»، خاستگاه تدوین موسوعه فقهى، ویژگىهاى روش دایرة المعارفى و موسوعى، پیشینه تاریخى موسوعه نویسى، بیان روش کلى موسوعه فقهى به طور مفصل و دقیق که عنوان مستقلى را به خود اختصاص داده است.
از طرفى چون اساس تدوین مباحث گردآورى شده در موسوعه، عناوین و مقالات هستند، در مقدمه تعریف دقیق و مفصلى از اصطلاح «عنوان» ارائه شده. همچنین انواع عناوین از جهت ماهیت و مفهوم و ارتباط بین عناوین بیان شده و به کیفیت تقسیم این عناوین در ضمن موسوعه و مبناى این تقسیم اشاره گردیده و سپس بر اساس آن مبانى، عناوین فقهى را به چهار قسم زیر به صورت دقیق و فنّى تقسیم نموده است:
1. عناوین اصلى؛ 2. عناوین فرعى؛ 3. عناوین تألیفى؛ 4. عناوین دلالى و اشارهاى.
پس از آن، چگونگى ترتیب این عناوین را بر اساس روش الفبایى ذکر کرده و بطور مفصل روش نوشتن مقالات و اقسام این روشها و عناصر تشکیل دهنده مقالات و مباحث و کیفیت تنظیم و ترتیب آن و سطح خطاب در آنها را بیان نموده است. سپس به مصادرى که به آنها اعتماد شده اشارهاى کرده تا بیانگر وسعت محدوده مصادر باشد.
عناوینى که جلد اول کتاب مشتمل بر آنها است به بیست و چهار عنوان بالغ مىشود.
این عناوین با عنوان «ائمة» آغاز و به عنوان «آنیة» منتهى مىگردد که ده عنوان از آنها از قسم عناوین دلالى و اشارهاى است که بحث در آنها به محل خود ارجاع داده شده (همچون «آباء» و «آمّة»)، اما چهارده عنوان باقى مانده تحت بحث و بررسى قرار گرفتهاند که پرداختن به بعضى از آنها به صورت گسترده و مفصل بوده همچون عناوین «ائمة» و «آمین» و «آنیة» که از قسم عناوین اصلى هستند.
کیفیت بحث در عناوین دیگر به گونهاى است که برخى از آنها اجمالاً بحث و بررسى شدهاند، مثل عنوان «آجر» و «آفاقی» که از قسم عناوین فرعى هستند، و بررسى بعض دیگر بین اجمال و تفصیل بوده است، مثل عنوان «آداب» و «آلات».
مخفى نماند که کیفیت بحثهاى عناوین چنان است که به واسطه احاطه بر تمام مسائل و فروع فقهى و اقوال و ادله و مصادرِ قابل اعتماد، این موسوعه را داراى امتیازات منحصر به فردى کرده و این اثر بزرگ را از دیگر تألیفات ممتاز ساخته است.
امّا از جهت سطح کلى بحثها باید گفت که منتهاى دقت در آنها به کار رفته و تنها به ارائه یک نظریه و بیان اجمالى آن بدون پرداختن به عمق مطالب اکتفا نشده، بلکه از هر نظر و دیدگاهى به طور کامل پرده برداشته و از این جهت در گردآورى و ارائه فقه اهل بیت(ع) کاملا موفق عمل نموده است.
امتیازات موسوعه
در این بخش اشارهاى اجمالى به ویژگىهایى که باعث امتیاز این موسوعه شدهاند خواهیم داشت، اما در عین حال، خواننده گرامى را براى قضاوت در باره ارزش این اثر و سنجش معلوماتش، به مراجعه کتاب و غور در گستره اعماق مطالب آن دعوت مىکنیم.
ویژگى اول. پرداختن این موسوعه به تمام عناوین و مصطلحات فقهى است به گونهاى که چیزى از آنها را فرو نگذارده است.
ویژگى دوم. عناوین و مصطلحات فقهى ـ هم چنان که در مقدمه اشاره شده است ـ به شکل فنى و منطقى تقسیم بندى شده و بر اساس مبنایى دقیق و محکم به بحث پیرامون آنها پرداخته شده است.
ویژگى سوّم. موسوعه مشتمل بر بحثهایى است که با این دقت و عمق و ظرافت براى اولین بار در فقه مطرح شدهاند؛ نمونه بارز آن عنوان «آداب» است که على رغم آن که بحث کوچکى به نظر مىرسد، کوشش فراوانى در جمعآورى مطالب آن و استنتاج و استخراج مطالب به صورت دقیق و عمیق ونیز موارد استعمال آن نزد فقهاء، بکار رفته است که مسلما از چشم خوانندگان نکته سنج مخفى نمىماند.
ویژگى چهارم. در بحثهاى مفصل این کتاب همچون «آمین» و «آنیة» تمام فروع و اقوال در آنها گردآورى شده، و این حکایت از تلاش فراوانى دارد که در جمع این اقوال به کار گرفته شده است.
علاوه بر این، در ارائه اقوال و تقسیم وبیان سیر تاریخى و صدور آنها دقت و تعمیق نظر فراوانى به کار رفته که مىتوان جلوه این دقت نظر را در بحث «حکم التطهیر بآنیة الذهب و الفضة »(1) مشاهده کرد و سپس با مقایسه این مطالب با مباحث مشابه خود در کتب فقهى و حوزههاى علمى دیگر به جلوه روشنترى از این دقت نظر دست یافت.
به عنوان نمونه، از مسائلى که سیر تاریخى حکم آنها ارائه شده است، مىتوان به حکم « استعمال آنیة الذهب والفضه » اشاره کرد که تحولات و سیر پیشرفت آن در مراحل پنجگانهاى بیان شده است.
1. مرحله قبل از شیخ طوسى که فقهاء متقدم بر این زمان، تنها به حرمت اکل و شرب از ظروف طلا و نقره تصریح کردهاند، ولى حکم سایر استفادهها را متعرض نشدهاند.
2. مرحله زمان شیخ طوسى که ایشان به حرمت مطلق استعمال و نیز حرمت اقتناء تصریح کرد و فقهاء متأخر از وى نیز از او پیروى کردند. و شاید بتوان گفت که کلمات سید رضى بر وجود نظیر این قول قبل از شیخ نیز اندک دلالتى داشته باشد.
3. زمان محقق حلّى که وى ابتدا در حرمت استفاده براى غیر استعمال ـ یعنى ادّخار واقتناء ـ تردید کرده و سپس منع را پذیرفته است و علاّمه نیز چنین کرده است. ولى در هر حال موضع حرمت همچنان بر قوت خود باقى ماند و لذا پارهاى از فقهاء بر حرمت مطلق استعمال، ادعاى عدم خلاف کردهاند.
4. با فرارسیدن زمان محقق اردبیلى ملاحظه مىشود که او ابتدا قول به کراهت استعمال را نیکو مىشمرد، ولى اجماعى بودن حرمت استعمال و ظهور بعضى از روایات در حرمت را مانع خود مىبیند. ایشان گر چه قدر متیقن از اجماع و اخبار را استعمال مىداند نه مطلق استفاده و اقتناء، امّا در عین حال احتیاط را در ترک مطلق استفاده مىبیند. و این تشکیک در پیروانش چون سبزوارى و مجلسى اثر گذاشته است.
5. با این حال، این تشکیکات در نظر مشهور تأثیرى نگذاشت و همچنان فتوا به حرمت مطلق استعمال ادامه یافت تا زمان معاصرین که اندکى از آنان حرمت را منحصر در اکل و شرب دانسته و بقیه استعمالات را تجویز نمودهاند ـ اگر چه بعضى در این باره احتیاط کردهاند ـ اما سایر علما از آنچه که متعارف بود پیروى کردهاند که تحریم مطلق استفاده از ظروف طلا ونقره باشد.
جالب این جا است که در این کتاب تمام این مراحل بر اساس نصوص و شواهد محکم ارائه شده است(2).
ویژگى پنجم. دقّت فراوانى است که در بیان گرایشهاى فقهى به چشم مىخورد، زیرا شناخت اقوال در یک مسأله گاهى بر اساس توجه به ظاهر عبارات حکم فقهاء در آن مسأله است که در این صورت شناخت اقوال در همین حدّ متوقف مىشود و از صِرف ارائه تعداد بسیطى از کلمات فقهاء فراتر نمىرود.
ولى گاهى شناخت اقوال یک مسأله مبتنى بر توجه به ادله و مبانى پنهان در پس آن اقوال است و پر واضح که این نوع نگرش به اقوال، با بهرهمندى از اجتهاد و با توجه به عملیات استنباط صورت گرفته است. این تفاوت در سطح و رتبه بین دو نگرش، گاهى موجب تأثیر بر نتایج هم مىشود. به این صورت که درنگرش اول، تعداد اقوال یک مسأله چه بسا بیشتر از واقع به نظر آیند، در حالى که از دیدگاه اجتهادى تعداد اقوال و گرایشها به آن اندازه که به نظر مىرسید فراوان نباشد، همینطور است عکس مطلب.
تجلى این ویژگى را مىتوان با ملاحظه بعضى از نمونهها در موسوعه مشاهده کرد که از آن قبیل است بیان گرایشهاى فقهى در حکم «آمین» در نماز که شایسته است با این مقطع بحث در «آمین» همراه شویم و این موارد را مطالعه کنیم :
اول: بیان موضع فقهاى امامیه به صورت اجمال و همراه با مذاهب فقهى اسلامى دیگر که در موسوعه این چنین آمده است:
ذهبت العامّة إلى أنّ التأمین عقب الحمد فی الصلاة سنّة ، وذهب بعضهم إلى وجوبه على الامام فی الصلاة الجهریة . وأمّا فقهاؤنا فقد اتّفقت کلمتهم على عدم کونه سنّة ، بل عدم مشروعیّته فی الصلاة ، حتى أصبح ذلک موقفا واضحا للمذهب . واختلفت کلماتهم بعد ذلک فی حرمته وبطلان الصلاة به . فذهب المشهور ـ بل المعظم ـ إلى القول بحرمته وبطلان الصلاة به ، بل ادّعی عدم وجدان الخلاف فیه ـ إلاّ ما حکی عن الاسکافی وأبی الصلاح الحلبی ـ بل الإجماع والاتفاق علیه وعلى أنّ قولها بدعة .
وفی قبال ذلک نسب إلى ابن الجنید الاسکافی وأبی الصلاح القول بالجواز وإن لم نتحقق النسبة ، کما نسب المحقق القول بالکراهة إلى قائل مجهول ، واحتمله ـ بل مال إلیه ـ فی المعتبر أوّلاً وإن حکم فی آخر المطاف بأنّ الأولى الامتناع عنه ، ومثله الأردبیلی ، واختار الکراهة الفیض الکاشانی ، واحتملها العاملی مستجودا القول بالتحریم دون الإبطال(3).
دوّم: بیان موضع فقهى امامیه به صورت تفصیل. در این قسمت(4) سؤالى در باره اقوال مسأله مطرح شده و بعد پاسخ آن از لابلاى کلمات فقهاء استخراج گردیده است. در نقل کلمات هم از اسکافى و شیخ طوسى و محقق و علامه و کرکى و فاضل اصفهانى و کاشف الغطاء و محقق نجفى شروع کرده. و سپس به بیان کلمات فقهاء دوران اخیر و معاصرین پرداخته است.
اصولاً این نوع بیان، به جهت استناد به منابع، اعتماد به نتیجه را برمىانگیزاند و در ما نحن فیه نتیجه این است که براى آمین دو حکم ثابت مىشود: یکى حرمت تکلیفى و دیگرى حکم وضعى که بطلان نماز است.
سپس به تحلیل احتمالاتى که ممکن است در مراد فقهاء باشد و ترجیح یکى از آن احتمالات مىپردازد که در آنجا به سه احتمال در مراد از حرمت تکلیفى اشاره شده و بعد به تفاوتهاى هر کدام پرداخته شده است. همچنین به منشأ قول به حرمت وضعى ( بطلان ) و مبانى آن نیز اشاره گردیده است.
در آخر نیز پس از این بحث دقیق که جوینده را در اعماق استدلالات فرو مىبرد، به نصوص باز مىگردد و تحت عنوان «قراءة جدیدة للأقوال» این گونه مىآورد :
ویتضح من مجموع ما تقدّم أنّ المستظهر أوّلاً من کلمات الأصحاب وإن کان تعدّد الأقوال وکثرتها فی قول آمین عقب الحمد فی الصلاة ـ من القول بالجواز أو الکراهة أو الحرمة تکلیفا ووضعا أو الحرمة تشریعا والبطلان وضعا أو الحرمة دون البطلان أو البطلان دون الحرمة ـ إلاّ انّه بالدقة ترجع الأقوال والکلمات إلى قولین فی المسألة ، لا أکثر.(5).
ویژگى ششم. بیان استدلالات از بُعد اجتهادى آنها صورت گرفته است که با مطالعه عنوان « التطهیر بآنیة الذهب والفضة » نمونهاى از تعمیق و تدقیق فراوان در این جهت متبلور خواهد شد.
در این بحث ابتدا گرایشهاى فقهى به پنج دسته تقسیم شدهاند:
1. قول به صحت مطلقا؛ 2. قول به بطلان مطلقا؛ 3. تفصیل بین صورت ارتماس و غیر آن؛ 4. تفصیل بین صورت انحصار و عدم انحصار که براى اول بطلان و براى دوم در صورت ارتماس، صحت اختیار شده است؛ 5. تفصیلِ قبل با اضافه صورت صبّ (ریختن) به ارتماس.
و سپس مبانى فنى این اقوال مختلف به این صورت بیان شده است:
1ً ـ إنّ مبنى القول الأوّل یمکن أن یکون أحد وجهین :
الوجه الأوّل : أن یکون المحرّم خصوص استعمال الآنیتین فی الأکل والشرب ، لا مطلقا . . .
الوجه الثانی : ویتوقف على قبول أمرین :
الأوّل : أن یدّعى أنّ عنوان الاستعمال المحرّم غیر متّحد فی الوجود مع ما هو محقق التطهیر من الغسل أو المسح . . .
الثانی : إمکان الأمر الترتّبی .
2ً ـ ومبنى القول الثانی . . . دعوى صدق الاستعمال المحرّم على نفس بما فی الآنیة حتى إذا کان بنحو الاغتراف منها . . .
3ً ـ ومبنى القول الثالث مجموع أمرین :
الأوّل : انّ التطهیر بنحو الارتماس متحد مع الاستعمال المحرّم ؛ لأنّه بنفسه استعمال للآنیة ، بخلاف التطهیر بنحو الصبّ أو الاغتراف منها .
الثانی : إمکان الأمر الترتّبی . . .
4ً ـ ومبنى القول الرابع مجموع أمرین :
الأوّل : هو الأمر الأوّل المتقدّم . . .
والثانی : القول بعدم إمکان الأمر الترتّبی مطلقا ، أو فی خصوص المقام . . .
5ً ـ ومبنى القول الخامس : نفس مبنى القول الرابع مع إضافة أنّ التطهیر بنحو الصبّ من الآنیة على الأعضاء یعدّ کالارتماس بنفسه استعمال للآنیة ، فیتحد فیه الحرام مع الواجب ،فیبطل حتى مع عدم الانحصار(6) .
و پر واضح است که دقت عمیق در این بیان از چشم اهل فن دور نمىماند و به این مطلب اذعان مىشود که در بین مصادر فقهى موجود تا کنون با این وسعت و تفصیل و در این سطح از دقت، به این مبانى پرداخته نشده است.
ویژگى هفتم. طرح مباحث علمى در موسوعه است، زیرا تنها به ارائه گرایشهاى فقهى و استدلالات مربوط به آنها اکتفاء نشده بلکه به بعضى از مناقشات و ردّ استدلالها هم گاهى به صورت اجمال و گاهى به صورت تفصیل پرداخته شده است.
از این قبیل است مطلبى که در مناقشه استدلال بر «بطلان نماز با گفتن آمین» آمده است ؛ زیرا بعضى از فقهاء در این مطلب نُه وجه براى اثبات بطلان نماز اقامه کردهاند که در موسوعه تمام این استدلالها مردود و در آنها مناقشه شده است(7).
ویژگى هشتم. حقایق و مطالب علمى بدون هیچگونه جانبدارى و با صراحت تمام بیان شده اند. این ویژگى را مىتوان در بحث «ائمة» و «آل البیت» به خوبى دریافت؛ زیرا در ابتدا تمام نظرات مخالف با صراحت و بدور از تعصب کورکورانه مطرح شدهاند و سپس موضع حقیقى مذهب اهل بیت(ع) با صراحت و بدون پیچیدگى روشن شده است.
ویژگى نهم. در تمام اقسام و انواع بحثهاى موسوعه، تناسب سطح و هماهنگى روش رعایت شده است واین حکایت از آن دارد که دقت فراوانى در تطبیق همآهنگ روش و اسلوب موسوعه در تمام برنامههایش به کار گرفته شده است .
ویژگى دهم. مطالب و معلومات موسوعه از ترتیب و نظم خاصى برخوردارند. به این معنا که در قالب منطقى و به شکل نادرى که در کتابت بحثهاى فقهى و حتى تخصصى بىسابقه مىباشد، عرضه شدهاند.
به عنوان نمونه در اوایل بحث «آنیة» مشاهده مىشود که مطالب و مباحث به صورت منطقى تقسیم شده و مبانى هر تقسیم هم بیان گردیده و چنین آمده است :
تقع الآنیة موردا لأحکام فقهیة عدیدة یمکن تقسیمها تارة من حیث الموضوع إلى ما یتعلّق بالآنیة من حیث المادة أی بالنظر إلى ذاتها وما صنعت منه ککونها من الذهب والفضة أو المواد النفطیة أو غیر ذلک ، وإلى ما یتعلّق بالآنیة من حیث الحالات الطارئة علیها کتنجّسها أو غصبیتها ، وإلى ما یتعلّق بالآنیة من حیث هی(8) .
ویژگى یازدهم. ساختار بیان و خطاب در بحثها به گونهاى است که هم از ظهور و وضوح عبارت و هم از پختگى و دقت در مطلب برخوردارند. جالب این که با وجود نوآورى در الفاظ، اصالت مطلب مورد غفلت قرار نگرفته و با وجود این که با زبان خاص و اصطلاحات فقهى سخن گفته، از بیان عرفى هم فاصله نگرفته است.
ویژگى دوازدهم. موسوعه توانسته است بین مطالب گذشتگان و مسائل عصر حاضر به شکل تخصصى پیوند و ارتباط برقرار سازد، به این صورت که در هر ادعائى سعى شده که هم به آثار نصوص فقهاء گذشته استناد شود و هم مطالب بیرون آمده از این نصوص به شکل علمى و نوین ارائه گردد، به طورى که منعکس کننده سلامت ذوق و فکرى است که موسوعه در برنامههایش بر آن تکیه دارد و حاکى از تقارن شامه فقهى با درک صحیح از زمان در بیان مطالب است.
و همچنین موسوعه در الحاق نظریات جدید در سطح فقه و اصول به نظریات گذشتگان، به صورت توانمند عمل نموده و کوشش کرده که خواننده را به سوى نظرات بهتر هدایت کند.
نمونهاى از این ویژگى را مىتوان در عنوان «آدمی» جست و جو کرد که مشتمل بر اشارات ونکات ظریفى است که توجه خواننده را برمىانگیزاند.
ویژگى سیزدهم. موسوعه در هر موضوع، رساله و نمونهاى را تقدیم حوزههاى علمى کرده است و از جنبههاى گوناگون به مطالب هر عنوان به صورت وسیع و بطور عمیق و دقیق پرداخته است و سزاوار آن است که مطالبش با دقت و کنجکاوى مورد بررسى قرار گیرد تا امتیازات آن نسبت به سایر کارهاى مشابه آشکار شود.
و اما در این جهت، بحثهاى جلد اول از عظمت این کار سنگین و پر ارزش و نقشى که مىتواند در مرجعیت علمى ایفا کند، پرده بر مىدارد.
شایسته است به این نکته نیز اشاره شود که با تمام این خصوصیات ممتاز، تدوین جلد اول موسوعه در مدت کوتاهى به پایان رسیده است.
در پایان توفیق دست اندر کاران این مجموعه عظیم را در جهت ادامه و تکمیل آن از خداوند متعال خواستاریم.
پى نوشتها:
________________________________________
1. موسوعة الفقه الاسلامى، ج 1، ص 350 ـ 361.
2. همان، ص 331 ـ 338.
3. همان، ص 283 ـ 284 .
4. همان، ص 284 .
5. همان، ص 303 .
6. همان، ص 356 ـ 359 .
7. همان، ص 299 ـ 303 .
8. همان، ص 328 .