نقد طرح مواد درسى علوم قرآن(1)
آرشیو
چکیده
متن
از آن جایى که در شماره پیشین نشریه «پژوهش و حوزه» ، طرح «مواد درسى و سرفصلهاى تفسیر و علوم قرآن» درج شد و از قرآنپژوهان و صاحبنظران در آن حوزه دعوت شد تا جهت هرچه پربارتر شدن متون درسى، طرح را موشکافانه بررسى و نظریات و نقدهاى علمى خود را به دفتر تالیف و نشر متون درسى حوزه و یا دفتر نشریه ارسال دارند، در این بخش دو نقد ارسالى از سوى دو تن از قرآنپژوهان تقدیم مىگردد.
«پژوهش و حوزه»
طلاب به رشتههاى مختلف علوم قرآنى نیازمندند، اما بیش از همه به معارف قرآن و ترجمه آن محتاجند، طلبه باید به گونهاى باشد که پس از پایان شش سال تحصیل هیچ یک از کلمههاى قرآن برایش ناآشنا نباشد، ترجمهاش را بداند و تا حدى به مطالب صرفى آن آگاه باشد.
تامین این نیاز باید اصل قرار گیرد، اما متاسفانه امروزه وقت درسى او با آگاهىهاى جنبى پر شده است.
درست است که «تاریخ قرآن و نگارش تفسیر» و «وجوه اعجاز قرآن» و مباحث «تحریف» و «قرآن در نگاه غیر مسلمانان» و «آشنایى با تفسیر و مفسران» مباحثى ضرورى است ولى اگر مباحث و رشتههاى «مفردات قرآن» ، «زبان قرآن» و «تفسیر آیات آسان و مشکل قرآن» کمرنگ شود زیر بناى فکرى طلبه ضعیف مىماند.
بنابراین، طرح «مواد درسى و سرفصلهاى تفسیر و علوم قرآن» براى سطح یک حوزههاى علمیه که در مجله «پژوهش و حوزه» از سوى دفتر تالیف و نشر متون درسى حوزه، مطرح شده است، باید سمت و سوى اهداف خود را برهدفهاى 2 و 7 و 8 متمرکزکند و از هدف 3 نیز مدد بگیرد، در حالى که در این طرح، دانش پژوه دینى تا نیمه دوم سال سوم و پس از 70 ساعت درس قرآنى تازه سراغ کلمات قرآن مىرود; آن هم با صرف 50 ساعت وقت درسى خود را با مباحثى از لغت درگیر مىسازد که فکر قرآنى به او نمىدهد. آرى، مترادفات، لغات دخیل و وجوه و نظائر را که حتى مراجع تقلید هم از دانستن آنها مىتوانند بىنیاز باشند، آموخته است.
سپس او را با این طرح به امان خدا رها مىکنیم تا سال چهارم خود را با 105 ساعت وقت قرآنى سرگرم مشخصات قرآن سازد و این که از کجا آمده و چه گونه آمده و چند گونه بوده و ظاهر آن بلیغ و فصیح و معجزه است و اما خود او چیست؟ تنها تصورى از آن در ذهن او ایجاد کردهایم، آن هم در قالب روشها و الوان تفسیرى و طبقات مفسران و اینکه سنیان چه روشى دارند و شیعیان چه؟ و پس از همه آن مباحث هنوز نفهمیدهاست که «ان الانسان لفى خسر» را در چه رنگىو قالبى بر او تطبیق داده وتحمیل کردهاند.
در سال چهارم هم دریچهاى به روى او باز شده استبه نام «ترجمه قرآن» که در منابع، هیچ کتابى براى آن معرفى نشده و راهکارى ارائه نگردیده است.
در این طرح، سال پنجم سال روىکرد به تفسیر است; ولى باز هم زنجیرهایى که از آن گاهى با نام «مقدمات تفسیر» یاد مىشود بر پاى علاقهمندان مىبندیم و او را 50 ساعت دیگر گرفتار مقدماتى از قبیل «ضرورت تفسیر» ، «مفهوم تفسیر» ، «قواعد حاکم» و «ابزار تفسیر» مىسازیم و هنوز وارد نفس تفسیر نشده او را به سالششم مىرسانیم تا بلکه 70 ساعت دیگر از عمر خود را در این سال به چیزى بپردازد که باید از نیمه دوم سال اول به آن مىپرداخت.
آیا مىتوان حدس زد که همین نقص بزرگ، صاحبان طرح را وادار کرده است که در بند 9 تکمله و تبصرهاى بر طرح خود بیفزایند و به قرآن پژوه اجازه دهند تا در وقتهاى مرده تابستانسالهاى دوم تا ششم، بدون برنامه و استاد و تنها با مطالعاتى دلخواه آن هم از «الکاشف» یا «گزیده تفسیر نمونه» که نه اولى براى او قابل فهم است و نه دومى مشکل فهمیدن الفاظ آیه را براى او حل مىکند، به کار تفسیر بپردازد.
آن چه باید جایگزین این طرح گردد، هر چه باشد باید شش نیاز را براى طلبه پایه ششم تامین کند:
1. آیات را با تجوید کامل قرائت کند; (نه اینکه کتابهاى تجوید را به طور کامل و با آن موضوعات گسترده که در طرح آمده است درس بگیرد; زیرا بسیارى از آن مباحث نه ضرورى است و نه مفید بلکه برخى از آنها، نادرست است.)
2. معناى کلمات قرآن را بداند; (نه به گونهاى که زمان خواندن معنى نیمه دوم سال سوم به فروق اللغة و لغات دخیل بپردازد.)
3. به ترکیب 70% آیات آشنا باشد; (نه اینکه زمان خواندن سیوطى نیمه دوم سال دوم سوره «هل اتى» را تجزیه و ترکیب کند و یا از اعراب القرآنهاى صافى و درویش و معانى القرآن [نسخه بدل در طرح: اعراب القرآن فراء و اخفش] سر در آورد. اینها براى سال سوم او هم زیاد است.)
4. کلیاتى اندک درباره «شان نزول» و «تحریف» و «اعجاز» و «اقسام تفسیر» و «تاریخ قرآن» بداند; (نه این که در وجوه اعجاز به دیدگاههاى طبرى، باقلانى، رمانى، واسطى و تمام فهرست «التمهید» آقاى معرفتیا بررسى و نقد «فصل الخطاب» بپردازد.)
5. شیوه استفادهاز کتابهاى لغت و تفسیر را با تجربه عملى، آموخته باشد; (این بخش طرح، داراى سر فصلهاى خوبى است. آرى، سوره کهف ترجیحى بر «یس» و «طه» ندارد.)
6. بخش عظیمى از قرآن را حفظ کرده باشد; (متفرق آن بهتر از منظم است و ترجیح با سورههایى مانند جمعه و منافقون و جزء سىام و نظائر آن است که باید هر روحانى آن را حفظ باشد.)
براى رسیدن به این اهداف باید طلبه در تمام هفتههاى هر سال تحصیلى، ساعتهایى را به این کار بپردازد. (نه اینکه نیمههایى از سال اول و دوم و سوم را به کلى از این اهداف فاصله گرفته باشد.)
براى زمانبندى اهداف یاد شده و متون مورد نیاز، نکته بسیار ضرورى این است که اگر وقت طلاب در سالهاى اول تنها به دروس اصلى اختصاص یابد، آنها خواهند توانست پس از تسلط بر زبان عربى، بسیارى از دروس جنبى (از قبیل: تاریخ اسلام، جغرافیاى جهان اسلام، نظام حقوقى و تربیتى اسلام، مباحثسیاسى و...) را خود با مطالعه شخصى فرا گیرند و تنها به معرفى کتاب و برگزارى آزمون مىتوان بسنده کرد. در حالى که اگر همه اینها را درس بگیرند و فرصت رسیدگى به درسهاى اصلى را نیابند، میدان وسیعى براى تبلیغ آن مباحثبه مردم، پیش روى خود باز خواهند کرد، بدون آنکه تحقیقات پایهاى و قوى ، ضامن سلامتى تبلیغ آنان باشد.
بنابراین نباید وقت درسى آنها را با مسائلى از قبیل اعجاز و تحریف و تدوین و نظائر آن پر کرد، زیرا اینها را مىتوان با مطالعه تامین کرد; گر چه واحد درسى قرار نگیرند; تا چه رسد به دروسى مانند روش تبلیغ و روش تدریس قرآن که یا خود جوش است و یا هیچ.
طرح اجمالى:
اکنون با در نظر گرفتن امور یاد شده، طرح ذیل پیشنهاد مىگردد.
سال اول:
روانخوانى قرآن (همراه با ترجمه لغاتى که زیاد تکرار مىشود نظیر: قال، ان و...) 34 ساعت.
تجوید قرآن 34 ساعت.
حفظ قرآن 17 ساعت.
سال دوم:
علوم قرآن (اعجاز، تحریف) 34 ساعت.
حفظ قرآن (همراه با ترجمه لغات مشکل آیاتى که حفظ مىشود) 17 ساعت.
تجزیه و ترکیب قرآن (آیات تطهیر، مودت، مباهله، ولایت، تبلیغ و...) 17 ساعت.
سال سوم:
علوم قرآن (شان نزول، تاریخ قرآن) 34 ساعت.
حفظ قرآن (همراه با ترجمه لغات مشکل) 17 ساعت.
تفسیر 1 (سورههاى حمد، جمعه، منافقون، قدر و اخلاص) از متون قدیم 51 ساعت.
سال چهارم:
علوم قرآن (اقسام تفسیر ماثور، موضوعى، ترتیبى، قصصى، و غیره انواع تفاسیر فلسفى، عرفانى، فقهى، کلامى، جامع) 17 ساعت.
حفظ قرآن (همراه با ترجمه لغات مشکل) 17 ساعت.
تفسیر 2 (سورههاى کهف، نور، یس، الرحمن، نبا) 51 ساعت.
سال پنجم:
تفسیر 3 (جزء سىام قرآن) 51 ساعت.
تفسیر 4 (موضوع مباحث جهانبینى توحیدى) 17 ساعت.
سال ششم:
تفسیر 5 (به انتخاب استاد) 51 ساعت.
تفسیر 6 (موضوعات اجتماعى امامت) 17 ساعت.
طرح تفصیلى:
در صورت پذیرفته شدن طرح اجمالى مىتوان سرفصلها و زیرفصلهاى هر یک را به تفصیل بیان کرد و در بسیارى از موارد از منابع ذکر شده در مجله یاد خواهد شد.
نکاتى جزئى درباره طرح موجود در مجله:
1. صفحه 64 ذیل اهم منابع: اعراب القرآن از اخفش و فراء. صحیح آن معانى القرآن اخفش و معانى القرآن فراء است.
2. کتاب الدر المصون درباره اعراب قرآن متقن تراز درویش و صافى است ولى همه آیات را ندارد. و نیز اعرابهاى مذکور در مجمع البیان و کشاف و روحالمعانى گرچه نام اعراب القرآن ندارد ولى کارسازتر و متقنتر است.
3. در صفحه 66 سرفصلها به جاى عنوان تبدیل به انشا شده است.
4. در صفحه66 و 67 مجموعا 105 ساعتبه دروس قرآنى اختصاص یافته است که گر چه با 100ساعتسال پنجم همآهنگ است ولى با 35 ساعتسال اول و سال دوم و 50 ساعتسال سوم و 70 ساعتسال ششم ناهمآهنگ است; علاوه بر اینکه سال پنجم سال سنگین درسى است و بیش از 80 ساعت درسى براى دروس قرآنى، درسها را فشرده مىکند.
5. در صفحه70 پیش از (اهم منابع) آمده: ترجمه قرآن. این عنوان مبهم است و منبعى براى آن در منابع ذکر نشده است.
6. صفحه72 بند 9 آیا توصیه استیا برنامه؟ ظاهر طرح این است که باید روى آن مطالعه صورت گیرد. دراین صورت باید براى آزمون و نتایج مترتب بر آن نیز در برنامه جایى در نظر گرفت.
در پایان تلاش کسانى که طرح را تدوین کردهاند به ویژه در زمینه معرفى منابع، چشمگیر و قابل تقدیر است.
«پژوهش و حوزه»
طلاب به رشتههاى مختلف علوم قرآنى نیازمندند، اما بیش از همه به معارف قرآن و ترجمه آن محتاجند، طلبه باید به گونهاى باشد که پس از پایان شش سال تحصیل هیچ یک از کلمههاى قرآن برایش ناآشنا نباشد، ترجمهاش را بداند و تا حدى به مطالب صرفى آن آگاه باشد.
تامین این نیاز باید اصل قرار گیرد، اما متاسفانه امروزه وقت درسى او با آگاهىهاى جنبى پر شده است.
درست است که «تاریخ قرآن و نگارش تفسیر» و «وجوه اعجاز قرآن» و مباحث «تحریف» و «قرآن در نگاه غیر مسلمانان» و «آشنایى با تفسیر و مفسران» مباحثى ضرورى است ولى اگر مباحث و رشتههاى «مفردات قرآن» ، «زبان قرآن» و «تفسیر آیات آسان و مشکل قرآن» کمرنگ شود زیر بناى فکرى طلبه ضعیف مىماند.
بنابراین، طرح «مواد درسى و سرفصلهاى تفسیر و علوم قرآن» براى سطح یک حوزههاى علمیه که در مجله «پژوهش و حوزه» از سوى دفتر تالیف و نشر متون درسى حوزه، مطرح شده است، باید سمت و سوى اهداف خود را برهدفهاى 2 و 7 و 8 متمرکزکند و از هدف 3 نیز مدد بگیرد، در حالى که در این طرح، دانش پژوه دینى تا نیمه دوم سال سوم و پس از 70 ساعت درس قرآنى تازه سراغ کلمات قرآن مىرود; آن هم با صرف 50 ساعت وقت درسى خود را با مباحثى از لغت درگیر مىسازد که فکر قرآنى به او نمىدهد. آرى، مترادفات، لغات دخیل و وجوه و نظائر را که حتى مراجع تقلید هم از دانستن آنها مىتوانند بىنیاز باشند، آموخته است.
سپس او را با این طرح به امان خدا رها مىکنیم تا سال چهارم خود را با 105 ساعت وقت قرآنى سرگرم مشخصات قرآن سازد و این که از کجا آمده و چه گونه آمده و چند گونه بوده و ظاهر آن بلیغ و فصیح و معجزه است و اما خود او چیست؟ تنها تصورى از آن در ذهن او ایجاد کردهایم، آن هم در قالب روشها و الوان تفسیرى و طبقات مفسران و اینکه سنیان چه روشى دارند و شیعیان چه؟ و پس از همه آن مباحث هنوز نفهمیدهاست که «ان الانسان لفى خسر» را در چه رنگىو قالبى بر او تطبیق داده وتحمیل کردهاند.
در سال چهارم هم دریچهاى به روى او باز شده استبه نام «ترجمه قرآن» که در منابع، هیچ کتابى براى آن معرفى نشده و راهکارى ارائه نگردیده است.
در این طرح، سال پنجم سال روىکرد به تفسیر است; ولى باز هم زنجیرهایى که از آن گاهى با نام «مقدمات تفسیر» یاد مىشود بر پاى علاقهمندان مىبندیم و او را 50 ساعت دیگر گرفتار مقدماتى از قبیل «ضرورت تفسیر» ، «مفهوم تفسیر» ، «قواعد حاکم» و «ابزار تفسیر» مىسازیم و هنوز وارد نفس تفسیر نشده او را به سالششم مىرسانیم تا بلکه 70 ساعت دیگر از عمر خود را در این سال به چیزى بپردازد که باید از نیمه دوم سال اول به آن مىپرداخت.
آیا مىتوان حدس زد که همین نقص بزرگ، صاحبان طرح را وادار کرده است که در بند 9 تکمله و تبصرهاى بر طرح خود بیفزایند و به قرآن پژوه اجازه دهند تا در وقتهاى مرده تابستانسالهاى دوم تا ششم، بدون برنامه و استاد و تنها با مطالعاتى دلخواه آن هم از «الکاشف» یا «گزیده تفسیر نمونه» که نه اولى براى او قابل فهم است و نه دومى مشکل فهمیدن الفاظ آیه را براى او حل مىکند، به کار تفسیر بپردازد.
آن چه باید جایگزین این طرح گردد، هر چه باشد باید شش نیاز را براى طلبه پایه ششم تامین کند:
1. آیات را با تجوید کامل قرائت کند; (نه اینکه کتابهاى تجوید را به طور کامل و با آن موضوعات گسترده که در طرح آمده است درس بگیرد; زیرا بسیارى از آن مباحث نه ضرورى است و نه مفید بلکه برخى از آنها، نادرست است.)
2. معناى کلمات قرآن را بداند; (نه به گونهاى که زمان خواندن معنى نیمه دوم سال سوم به فروق اللغة و لغات دخیل بپردازد.)
3. به ترکیب 70% آیات آشنا باشد; (نه اینکه زمان خواندن سیوطى نیمه دوم سال دوم سوره «هل اتى» را تجزیه و ترکیب کند و یا از اعراب القرآنهاى صافى و درویش و معانى القرآن [نسخه بدل در طرح: اعراب القرآن فراء و اخفش] سر در آورد. اینها براى سال سوم او هم زیاد است.)
4. کلیاتى اندک درباره «شان نزول» و «تحریف» و «اعجاز» و «اقسام تفسیر» و «تاریخ قرآن» بداند; (نه این که در وجوه اعجاز به دیدگاههاى طبرى، باقلانى، رمانى، واسطى و تمام فهرست «التمهید» آقاى معرفتیا بررسى و نقد «فصل الخطاب» بپردازد.)
5. شیوه استفادهاز کتابهاى لغت و تفسیر را با تجربه عملى، آموخته باشد; (این بخش طرح، داراى سر فصلهاى خوبى است. آرى، سوره کهف ترجیحى بر «یس» و «طه» ندارد.)
6. بخش عظیمى از قرآن را حفظ کرده باشد; (متفرق آن بهتر از منظم است و ترجیح با سورههایى مانند جمعه و منافقون و جزء سىام و نظائر آن است که باید هر روحانى آن را حفظ باشد.)
براى رسیدن به این اهداف باید طلبه در تمام هفتههاى هر سال تحصیلى، ساعتهایى را به این کار بپردازد. (نه اینکه نیمههایى از سال اول و دوم و سوم را به کلى از این اهداف فاصله گرفته باشد.)
براى زمانبندى اهداف یاد شده و متون مورد نیاز، نکته بسیار ضرورى این است که اگر وقت طلاب در سالهاى اول تنها به دروس اصلى اختصاص یابد، آنها خواهند توانست پس از تسلط بر زبان عربى، بسیارى از دروس جنبى (از قبیل: تاریخ اسلام، جغرافیاى جهان اسلام، نظام حقوقى و تربیتى اسلام، مباحثسیاسى و...) را خود با مطالعه شخصى فرا گیرند و تنها به معرفى کتاب و برگزارى آزمون مىتوان بسنده کرد. در حالى که اگر همه اینها را درس بگیرند و فرصت رسیدگى به درسهاى اصلى را نیابند، میدان وسیعى براى تبلیغ آن مباحثبه مردم، پیش روى خود باز خواهند کرد، بدون آنکه تحقیقات پایهاى و قوى ، ضامن سلامتى تبلیغ آنان باشد.
بنابراین نباید وقت درسى آنها را با مسائلى از قبیل اعجاز و تحریف و تدوین و نظائر آن پر کرد، زیرا اینها را مىتوان با مطالعه تامین کرد; گر چه واحد درسى قرار نگیرند; تا چه رسد به دروسى مانند روش تبلیغ و روش تدریس قرآن که یا خود جوش است و یا هیچ.
طرح اجمالى:
اکنون با در نظر گرفتن امور یاد شده، طرح ذیل پیشنهاد مىگردد.
سال اول:
روانخوانى قرآن (همراه با ترجمه لغاتى که زیاد تکرار مىشود نظیر: قال، ان و...) 34 ساعت.
تجوید قرآن 34 ساعت.
حفظ قرآن 17 ساعت.
سال دوم:
علوم قرآن (اعجاز، تحریف) 34 ساعت.
حفظ قرآن (همراه با ترجمه لغات مشکل آیاتى که حفظ مىشود) 17 ساعت.
تجزیه و ترکیب قرآن (آیات تطهیر، مودت، مباهله، ولایت، تبلیغ و...) 17 ساعت.
سال سوم:
علوم قرآن (شان نزول، تاریخ قرآن) 34 ساعت.
حفظ قرآن (همراه با ترجمه لغات مشکل) 17 ساعت.
تفسیر 1 (سورههاى حمد، جمعه، منافقون، قدر و اخلاص) از متون قدیم 51 ساعت.
سال چهارم:
علوم قرآن (اقسام تفسیر ماثور، موضوعى، ترتیبى، قصصى، و غیره انواع تفاسیر فلسفى، عرفانى، فقهى، کلامى، جامع) 17 ساعت.
حفظ قرآن (همراه با ترجمه لغات مشکل) 17 ساعت.
تفسیر 2 (سورههاى کهف، نور، یس، الرحمن، نبا) 51 ساعت.
سال پنجم:
تفسیر 3 (جزء سىام قرآن) 51 ساعت.
تفسیر 4 (موضوع مباحث جهانبینى توحیدى) 17 ساعت.
سال ششم:
تفسیر 5 (به انتخاب استاد) 51 ساعت.
تفسیر 6 (موضوعات اجتماعى امامت) 17 ساعت.
طرح تفصیلى:
در صورت پذیرفته شدن طرح اجمالى مىتوان سرفصلها و زیرفصلهاى هر یک را به تفصیل بیان کرد و در بسیارى از موارد از منابع ذکر شده در مجله یاد خواهد شد.
نکاتى جزئى درباره طرح موجود در مجله:
1. صفحه 64 ذیل اهم منابع: اعراب القرآن از اخفش و فراء. صحیح آن معانى القرآن اخفش و معانى القرآن فراء است.
2. کتاب الدر المصون درباره اعراب قرآن متقن تراز درویش و صافى است ولى همه آیات را ندارد. و نیز اعرابهاى مذکور در مجمع البیان و کشاف و روحالمعانى گرچه نام اعراب القرآن ندارد ولى کارسازتر و متقنتر است.
3. در صفحه 66 سرفصلها به جاى عنوان تبدیل به انشا شده است.
4. در صفحه66 و 67 مجموعا 105 ساعتبه دروس قرآنى اختصاص یافته است که گر چه با 100ساعتسال پنجم همآهنگ است ولى با 35 ساعتسال اول و سال دوم و 50 ساعتسال سوم و 70 ساعتسال ششم ناهمآهنگ است; علاوه بر اینکه سال پنجم سال سنگین درسى است و بیش از 80 ساعت درسى براى دروس قرآنى، درسها را فشرده مىکند.
5. در صفحه70 پیش از (اهم منابع) آمده: ترجمه قرآن. این عنوان مبهم است و منبعى براى آن در منابع ذکر نشده است.
6. صفحه72 بند 9 آیا توصیه استیا برنامه؟ ظاهر طرح این است که باید روى آن مطالعه صورت گیرد. دراین صورت باید براى آزمون و نتایج مترتب بر آن نیز در برنامه جایى در نظر گرفت.
در پایان تلاش کسانى که طرح را تدوین کردهاند به ویژه در زمینه معرفى منابع، چشمگیر و قابل تقدیر است.