دیات و خسارت هاى ناشى از صدمات بدنى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
تشکیل نظام جمهورى اسلامى در ایران بار دیگر فرصتى را پیش آورد که فقه اسلامى بتواند نقش گذشته خود را در اداره جامعه و حکومتباز یابد. تشکیل نظام مبتنى بر ولایت فقیه و تاکید قانون اساسى جمهورى اسلامى بر این مطلب که «کلیه قوانین و مقررات مدنى، جزایى، مالى، اقتصادى، ادارى، فرهنگى، نظامى، سیاسى و غیر اینها باید براساس موازین اسلامى باشد» (1) ، حوزههاى فقاهتشیعى را درگیر مسائل پیچیده سیاسى و حکومتى کرد و آنها را واداشت که براى اداره این حکومت تازه تاسیس چارهاندیشى کنند.
اگر چه امام راحل در سالهاى تبعید و پس از پیروزى انقلاب اسلامى تلاش کردند که مبانى نظرى اندیشه حکومت اسلامى را تبیین کنند و چالشهاى رو در روى این اندیشه را پاسخ گویند، اما باید اذعان داشت که درگیرىها و مشکلات فراوان دهه اول حاکمیت نظام جمهورى اسلامى به ایشان اجازه نداد همه آنچه را که در این زمینه در ذهن داشتند تشریح و تبیین کنند. البته باید انصاف داد که حضرت امام (ره) تا آخرین سالهاى عمر شریفشان همواره در پى فراهم آوردن سازوکارهاى مناسب براى اداره جامعه بر مبناى شریعت اسلام بودند و پیامها و بیانات روشنگرى که ایشان در طول سالهاى 1366 تا 1368 در زمینه حدود اختیارات حاکم اسلامى، ولایت مطلقه فقیه، تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام و... داشتند (2) همه مؤید این است.
در هر حال امروز ما مواجه با چالشهاى مختلفى در ارتباط با اداره حکومت و قانونگذارى بر مبناى فقه و شریعت اسلامى هستیم و بدون شک اگر نتوانیم در این زمینه به پاسخهاى مناسبى دستیابیم، جمهورى اسلامى نیز در سراب سکولاریسم و عرفىگرایى گرفتار مىشود و این مهم وظیفه علماى دین و حوزههاى فقاهتشیعه را دو چندان مىسازد.
به نظر مىرسد نخستین قدم براى پاسخگویى عالمانه به مشکلات نظرى فراروى نظام جمهورى اسلامى، شناخت دقیق مسائل و مشکلاتى است که این نظام در طول دو دهه گذشته با آنها روبرو بوده است.
براى رسیدن به این هدف لازم است که کلیه مسائل و مشکلات حقوقى، اقتصادى، فرهنگى و... این نظام در یک مجموعه به همپیوسته تجزیه و تحلیل و سیرتطور و تحول در راهحلهایى که براى پاسخ به این مسائل و مشکلات در دو دهه گذشته مطرح شده، مورد بازبینى قرار گیرند تا از وراى آن بتوان به پاسخهاى مناسبى براى این مسائل و مشکلات رسید.
در مقاله حاضر تلاش شده است که سیر تحول دیدگاهها در زمینه خسارتهاى زائد بر دیه که یکى از مهمترین مسائل مطرح در زمینه اجراى احکام دیه است مورد بررسى قرار گیرد، بدان امید، که این بررسى مقدمهاى براى چارهجویى اساسى در این زمینه باشد.
با حاکمیت نظام اسلامى درایران، قوانین و مقررات حاکم بر «جرایم علیه تمامیت جسمانى اشخاص» (صدمات بدنى) نیز چون بسیارى قوانین دیگر، دستخوش تغییر و دگرگونى اساسى گردید. و مقررات قصاص و دیات جایگزین مقررات پیشین شدند.
پیش از آنکه به بررسى موضوع دیات و خسارتهاى ناشى از صدمات بدنى بپردازیم لازم است که نگرشى اجمالى داشته باشیم به مهمترین قوانینى که تا پیش از تدوین و اجراى مقررات یاد شده در موارد بروز صدمات بدنى خواه عمدى و خواه غیر عمدى مورد استناد دادگاهها قرار مىگرفته و براساس آنها به صدور حکم مجازات و یاجبران ضرر و زیانناشى از صدمات بدنى مىپرداختهاند.
الف: قوانین حاکم بر صدمات بدنى تا پیش از استقرار نظام اسلامى
مهمترین قوانینى که در این زمینه قابل اشاره مىباشند عبارتند از:
1.قانون مجازات عمومى;
2. قانون مسؤولیت مدنى.
1. قانون مجازات عمومى
قانون مجازات عمومى و متمم آن داراى 288 ماده بود، که از ماده 1 تا 169 آن ابتدا در تاریخ 22 دىماه 1304 به تصویب رسید ولى در تاریخ 7 خرداد ماه 1352 مواد 1 تا 59 آن مورد بازنگرى و اصلاح اساسى قرار گرفت. مواد 170 تا 280 قانون یاد شده در تاریخ 7 بهمن 1304 و مواد 281 تا 288 آن نیز در تاریخ 27 تیر ماه 1310 به تصویب رسید.
2. قانون مسؤولیت مدنى
قانون مزبور که در 17 اردیبهشت ماه 1339 به تصویب رسیده بود، به طور عمده از قانون تعهدات کشور سوئیس و قانون مدنى کشور آلمان اقتباس گشته و مشتمل بر 16 ماده بود.
به هنگامى که لایحه مربوط به این قانون مراحل تصویب خود را مىگذرانید، معاون وقت وزارت دادگسترى طى یک سخنرانى در تالار اجتماعات این وزارتخانه اعلام داشته بود:
علت اساسى تهیه این لایحه این بود که قوانین موضوعه آن طورى که باید و شاید و به اقتضاى اوضاع اقتصادى و اجتماعى فعلى، کافى براى جبران خسارت وارد به افراد نبود. (3)
بدینسان مىتوان گفت که تدوین کنندگان قانون مسؤولیت مدنى، بر آن بودهاند که مقررات قانون مدنى مصوب 1307 درزمینه «ضمان قهرى» را تکمیل کنند. (4) در ماده یک قانون مزبور آمده بود:
هر کس بدون مجوز قانونى، عمدا یا در نتیجه بىاحتیاطى به جان یا سلامتى یا مال یا آزادى یا حیثیتیا شهرت تجارتى یا به هر حق دیگر که به موجب قانون براى افراد ایجاد گردیده لطمهاى وارد نماید که موجب ضرر مادى یا معنوى دیگرى شود مسؤول جبران خسارت ناشى از عمل خود مىباشد.
پس به طور کلى مىتوان گفت که به موجب «قانون مسؤولیت مدنى» هرگونه ضرر اعم از مادى و معنوى مسؤولیتآور بوده و وارد کننده آن موظف به جبران مىباشد.
به موجب مواد 1، 2، 5 و 6 قانون مسؤولیت مدنى در مواقع بروز صدمات بدنى هر یک از خسارتهاى زیر که متوجه شخص آسیبدیده مىشد قابل مطالبه بودند:
1. هزینه معالجه;
2 . خسارت از کار افتادگى;
3 . افزایش مخارج زندگى;
4 . خسارت معنوى.
و اگر صدمه بدنى منجر به مرگ شخص آسیبدیده مىشد «کلیه هزینهها مخصوصا هزینه کفن و دفن» بر عهده واردکننده صدمه بودو اگر مرگ فورى نبود «هزینه معالجه و زیان ناشى از سلب قدرت کارکردن در مدت ناخوشى نیز جزء زیان محسوب مىشد.»
حال که با مهمترین قوانینى که تا قبل از استقرار نظام اسلامى، بر موارد مختلف صدمات بدنى، اعم از عمدى و غیر عمدى، حاکم بودند، آشنا شدیم مرورى مىکنیم بر سیر تدوین و تصویب مقررات دیات در نظام جمهورى اسلامى ایران.
ب: مقررات حاکم بر صدمات بدنى پس از استقرار نظام اسلامى
با تشکیل اولین دوره مجلس شوراى اسلامى در سال 1359 تلاشهاى وسیعى براى اسلامى کردن قوانین و مقررات حاکم بر کشور آغاز گردید و شوراى عالى قضایى وقت نیز با استفاده از تحریر الوسیله حضرت امام خمینى (ره)، لوایح مختلفى در زمینههاى مختلف حقوقى و جزایى تدوین و براى تصویب به مجلس شوراى اسلامى تقدیم کرد.
اولین لایحه از این دست، قانون حدود و قصاص و مقررات آن بود که در سوم شهریور ماه 1361 به تصویب کمیسیون امور قضایى مجلس شوراى اسلامى رسید. در مدت کوتاهى پس از تصویب این قانون، یعنى در 24 آذر ماه 1361 مبحث دیات قانون مجازات اسلامى در کمیسیون مزبور به تصویب رسید تا براى مدت پنجسال به صورت آزمایشى به مرحله اجرا درآید.
این قانون که در 211 ماده تصویب شده بود، موارد مختلفى از صدمات بدنى، اعم از ضرب و جرح، نقص عضو و قتل را، البته در صورتى که به طور خطاى محض و یا خطاى شبیه به عمد واقع شده باشند، در بر مىگرفت و در واقع جانشین مقررات مطرح شده در فصل اول از باب سوم قانون مجازات عمومى، مصوب 7 بهمن 1304، و موادى از قانون مسؤولیت مدنى، مصوب 17 اردیبهشت 1339، به شمار مىآمد.
با پایان یافتن مدت اجراى آزمایشى مزبور و قانون حدود و قصاص و مقررات آن، از سوى قوه قضاییه، لایحهاى با عنوان «قانون مجازات اسلامى» که در برگیرنده کلیات حقوق جزا و مقررات مربوط به حدود و قصاص و دیات بود، تدوین و براى تصویب به مجلس شوراى اسلامى تقدیم گردید.
کمیسیون امور قضایى و حقوق مجلس، پس از بحث و بررسىهاى بسیار در تاریخ هشتم مرداد 1370 این قانون را به تصویب رساند، اما از آنجا که بعضى از مواد این قانون مورد اختلاف مجلس و شوراى نگهبان بود، این قانون در مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح شد و در جلسه مورخ هفتم آذر ماه 1370 این مجمع به تصویب رسید.
درحال حاضر کتاب چهارم از قانون مجازات اسلامى، که به مقررات مربوط به دیات اختصاص یافته است، مشتمل استبر 103 ماده (مواد 294 تا 497) و حدود یک چهارم از قانون مزبور را تشکیل مىدهد.
ج: خسارتهاى ناشى از صدمات بدنى
چنانکه پیش از این گفته شد تا قبل از حاکمیت مقررات دیات در کشور بر اساس قانون مسؤولیت مدنى آسیبدیدگان از صدمات بدنى مىتوانستند کلیه خسارتهایى را که از ناحیه صدمه به آنها وارد شده بود، اعم از هزینه معالجه، خسارت از کارافتادگى، افزایش هزینه زندگى و... را از صدمه زننده مطالبه کنند. اما با تصویب مقررات دیات در سال 1361 و تعیین مقادیر ثابتى از دیه براى صدمات مختلف بدنى، از قتل گرفته تا ضرب و جرح، نقص عضو و... این سؤال مطرح شد که آیا با وجود تعیین دیه شخص صدمه دیده مىتواند سایر ضرر و زیانهاى ناشى از صدمه بدنى را مطالبه کند یا خیر؟
به عبارت دیگر آیا با تصویب قانون دیات موادى از قانون مسؤولیت مدنى که مربوط به صدمات بدنى و زیانهاى ناشى از آنها مىشود نسخ شده استیا اینکه خیر این مواد همچنان قابل استناد مىباشند؟ آنچه باعث اهمیتیافتن مسئله مزبور شده بود این که دیه پرداختى به قربانیان صدمات بدنى، با توجه به شیوهاى که در دادگاهها براى تعیین دیه اعمال مىشد، در اکثر موارد قادر به جبران هزینههاى سنگین معالجه و بیمارستان نبود و آنها ناچار بودند که با تحمل رنج و مشقت فراوان، خود از عهده این هزینهها و سایر خسارتهایى که از ناحیه صدمه بدنى به آنها وارد شده بود برآیند. ناگفته نماند که چنین وضعى در عمل موجب ناامیدى و نارضایتى قربانیان صدمات جسمانى، نسبتبه دستگاه قضایى نظام اسلامى مىگردید.
در هر حال موضوع مشروعیتیا عدم مشروعیت لزوم جبران خسارتهاى ناشى از صدمات جسمانى در طول سالهاى گذشته همواره مورد بحث محافل حقوقى و قضایى بوده و همچنان هم در راس مسائل و مشکلات اجرایى مواد قانونى دیات مطرح مىباشد.
آنچه دراینجا شاهد آن خواهید بود مرورى است اجمالى بر سیر آرا و نظریههایى که در طول سالهاى اجراى قانون دیات در خصوص موضوع محل بحث، از سوى مراجع عظام تقلید و بخشهاى مختلف دستگاه قضایى کشور ایراد شده است:
1. استفتا از مراجع عظام
استفتائاتى که در همان سالهاى آغاز اجراى مواد قانونى دیات از مراجع عظام صورت گرفته است همه حاکى از عدم شروعیتخسارت زاید بر دیه است.
حضرت آیت الله گلپایگانى (ره)، در پاسخ این سؤال که:
راننده ماشین در خیابان شهر در حال سیرش به پسربچهاى زده و استخوانپاى بچه شکسته و بچه هم ولى ندارد و شخص دیگر اورا بزرگ کرده و سرپرست او است و راننده تعهد کرده خسارت پاى بچه را جهت معالجه دکتر و دارو را هم بپردازد و امید بهبودى پاى بچه بزودى هست در این صورت علاوه بر خساراتى که راننده مىپردازد دیه هم باید بدهد یا نه و بر فرض وجوب دیه چقدر باید بدهد؟
چنین فرمودند:
دیه شکستن استخوان پا اگر معیوب شود به طلا صد دینار است و اگر کاملا سالم و بىعیب شود هشتاد دینار و هر دینارى هجده نخود و فرقى در دیه بین بزرگ و بچه نیست و در جراحات از سمحاق (5) به بالا علاوه بر دیه مخارج دیگر را جانى ضامن نیست و در سمحاق و پایینتر از سمحاق در اجرت طبیب بین جانى و مجنىعلیه مصالحه شود. (6)
البته در سالهاى بعد، بعضى از مراجع تقلید نظر به جواز اخذ خسارتهاى زاید بر دیه دادند، که از جمله مىتوان به دو نظریه زیر اشاره کرد:
در مواردى که جنایت و آسیب رساندن به بدن شخص موجب ثبوت دیه مىشود در صورتى که بهبود یافتن آن شخص به معالجه و مداوا احتیاج داشته باشد لازم است که جانى علاوه بر پرداخت دیهاى که شرعا مقرر گردیده است، مخارج معالجه را نیز بپردازد. که اگر به واسطه آسیب و زخم، ضرر مالى نیز بر آن شخص وارد شده است مثل اینکه چند روز از انجام کارى که اشتغال به آن داشته باشد به واسطه آن زخم و یا شکستگى بازمانده است، را نیز جبران کند. (7)
یکى دیگر از مراجع تقلید معاصر در این زمینه اینگونه اظهارنظر کرده است:
در دیه اعضا هرگاه هزینه درمان بیش از مقدار دیه باشد، به عقیده ما لازم است این تفاوت را شخص جانى بپردازد; زیرا مطابق اصل «لاضرر» ، که هم مىتواند نفى حکم کند و هم اثبات حکم، باید این زیان از دوش جانى برداشته شود، و چون عامل زیان جانى بوده موظف است آن را بپردازد. (8)
چون در اینجا در پى بررسى دیدگاههاى فقهى نیستیم به ذکر همین چند نظر اکتفا کرده و به بررسى سیر نظریههاى حقوقى که در چند سال گذشته در موضوع محل بحث ایراد شده است، مىپردازیم.
2. پاسخ کمیسیون استفتائات شوراى عالى قضایى
با حاکمیت قوانین و مقررات اسلامى درکشور و تصویب قوانینى چون قانون حدود و قصاص و دیات و... ضرورت ایجاد نهادى براى پاسخگویى به پرسشهاى متعدد دستاندرکاران امر قضا درباره قوانین و مقررات جدید به شدت احساس مىشد، در پى این ضروت شوراى عالى قضایى وقت اقدام به تشکیل نهادى با عنوان «کمیسیون استفتائات شوراى عالى قضایى» نمود.
یکى از اولین مسائلى که در کمیسیون یاد شده مطرح گردید، مساله ضرر و زیانناشى از جرم و ارتباط آن با دیه شرعى بود. آنچه در زیر خواهد آمد پرسش و پاسخى است که در این زمینه صورت گرفته است:
سؤال: در پروندههاى کیفرى مربوط به صدمات بدنى (ضرب و جرح و قتل اعم از عمدى و غیرعمدى) که بر مبناى قوانین سابق رسیدگى و حکم قانونى صادر و به مورد اجرا گذاشته شده است و شاکى به استناد پرونده کیفرى مذکور از دادگاه حقوقى تقاضاى ضرر و زیان ناشى از جرم مىنماید آیا دادگاه براساس مقررات آئین دادرسى مدنى و کسب نظر کارشناسى مىتواند ضرر و زیان رسیدگى و اتخاذ تصمیم نماید یا خیر؟
کمیسیون استفتائات شوراى عالى قضایى در فروردین 1362 به پرسش بالا چنین پاسخ داده است:
چنانچه در فرض مساله مجنىعلیه با علم به قانون مجازات اسلامى به استناد پرونده کیفرى که منجر به صدور حکم کیفرى گردیده تقاضاى ضرر و زیان بنماید و مورد تقاضا هم بیشتر از دیه شرعى نباشد دادگاه مىتواند حکم به خواسته وى صادر نماید و چنانچه ضرر و زیان خواسته بیشتر از مقدار دیه باشد در این صورت مدعى خصوصى فقط مستحق دیه شرعى مىباشد. (9)
چنانکه ملاحظه مىشود کمیسیون استفتائات ضرر و زیانهایى را که در اثر صدمات بدنى به مجنىعلیه وارد مىشود، تنها در حد دیه شرعى قابل مطالبه دانسته و نسبتبه مطالبه مازاد بر دیه شرعى حقى براى او قائل نشده است.
3 . نظریههاى اداره حقوقى
«اداره حقوقى دادگسترى جمهورى اسلامى» که بعدها به «اداره حقوقى قوه قضاییه» تغییر نام داد از همان سالهاى آغازین تصویب و اجراى قانون دیات تا سال 1376 در پاسخ به پرسشهاى متعددى که در زمینه خسارتهاى زاید بر دیه از این اداره شده استبر غیر قابل مطالبه بودن این گونه خسارتها تاکید کرده و جانى را تنها ضامن پرداخت دیه شرعى دانسته است. اما در این سال در پاسخ چند سؤال مرکز تحقیقات قوه قضاییه، تغییر نظر داده و خسارتهاى زاید بر دیه را قابل مطالبه اعلام کرده است.
در اینجا به یک نمونه از پرسشهایى که در این زمینه از اداره حقوقى شده است اشاره مىکنیم:
سؤال 1. پروندههایى در شعب حقوقى دادگاههاى شهرستان مطرح مىشود که خواهان آنها به استناد پرونده جزایى و صدور حکم برمحکومیت متهم، مطالبه ضرر و زیان مىنماید. اولا، آیا مدعى چنین حقى دارد یا نه؟ ثانیا، مرجع صالح براى رسیدگى به آن کدام دادگاه است؟ ثالثا، میزان ضرر و زیان بر چه اساس و معیارى محاسبه خواهد شد؟
«نظریه اداره حقوقى»
شماره و تاریخ نظریه: 1526/7 2/4/1362
1. رسیدگى به دعوى ضرر و زیان در دادگاه حقوقى بلااشکال است و قانون دیات دلالتبر عدم جواز رسیدگى به دعوى ضرر و زیان ناشى از جرمى که حکم درباره آن صادر شده است، ندارد; مگر آنکه قبلا حکم به پرداخت دیه صادر شده باشد که در این صورت موجبى براى مطالبه ضرر و زیان مربوط به نفس یا عضو وجود ندارد.
2 . در مورد استعلام، چنانچه مطالبه ضرر و زیان در موعد مقرر در ماده 12 قانون آیین دادرسى کیفرى به عمل نیامده باشد فقط از دادگاه حقوقى مىتوان آن را مطالبه نمود.
3 . طبق ماده 14 قانون آیین دادرسى کیفرى صدور حکم ضرر و زیان مدعى خصوصى طبق دلایل و مدارک موجود به عمل مىآید و این دلایل در هر مورد متفاوت است مثلا در مورد جرح مدارک و اسنادى که هزینه مداوا را نشان مىدهد مىتواند اساس محاسبه باشد و همچنین طبق قواعد کلى مىتوان از نظر کارشناس استفاده نمود و تنها در مورد دادگاه جنایى است که طبق ماده 40 قانون محاکم جنایى داگاه باید به نظر خود در مورد ضرر و زیان راى صادر کند اما دادگاه حقوقى به هر حال باید طبق دلایل اصدار راى نماید. (10)
براساس این نظریه مطالبه ضرر و زیان از مجرمى که طبق قانون مجازات عمومى، مصوب 1352، محکوم شده، بلااشکال است و دادگاه مىتواند براساس مدارک و اسنادى که هزینه مداوا را نشان مىدهد، نسبتبه محاسبه ضرر و زیان مدعى خصوصى اقدام کند; اما نسبتبه مجرمى که براساس قانون دیات در مورد او حکم صادر شده است، موجبى براى مطالبه ضرر و زیان مربوط به نفس یا عضو وجود ندارد.
اما چنانکه گفته شد، اداره حقوقى در سال 1376 نظریهاى خلاف نظریههاى پیشین ابراز داشته است که جاى تامل بسیار دارد. در هر حال پیش از هر گونه اظهار نظر لازم است که به متن پرسشى که مرکز تحقیقات قوه قضاییه از اداره حقوقى نموده و پاسخ این اداره اشاره کنیم.
سؤال 2. هزینههاى درمان در زنان و مردان یکسان است و حتى گاهى به منظور اجتناب از نقص زیبایى در زنان بیشتر نیز مىباشد. در حالى که دیه زنان نصف دیه مرد است. لذا جبران خسارت ناشى از تشخیص و درمان صرفا با تعیین دیه، امکانپذیر نخواهد بود. آیا مىتوان این خسارات را به نحو دیگرى جبران نمود؟
«نظریه اداره حقوقى»
شماره و تاریخ نظریه: 4125/7 12/7/1376
با توجه به قاعده لاضرر و نفى حرج و قاعده تسبیب، چنانچه محرز شود که در اثر عمل جانى خسارتى بیشاز دیه یا ارش بر مجنىعلیه وارد شده، من جمله مخارج معالجه و مداوا، مطالبه آن از جانى که مسبب ورود آن بوده منع شرعى یا قانونى ندارد. ماده 12 قانون اصلاح مقررات استاندارد نیز مؤید این نظریه است. اضافه مىشود که بهتر است قانون به نحوى اصلاح گردد که این امر در آن تصریح شود.
اداره حقوقى قوه قضاییه در نظریههاى مشورتى شماره 4128/7 9/7/1376 و 4135/7 27/7/1376 نیز با عبارتى مشابه نظریه بالا را مورد تاکید قرار داده است.
چنانکه ملاحظه مىشود مستند اداره حقوقى در نظریه جدیدى که ابراز داشته است، عبارتند از:
1. قاعده لاضرر;
2. قاعده نفى حرج;
3. قاعده تسبیب;
4. ماده 12 قانون اصلاح مقررات استاندارد، مصوب 1371.
مستندات یاد شده درصورتى که تنقیح بیشترى شوند، مىتوانند مبنایى براى مشروعیتبخشیدن به لزوم جبران خسارتهاى زاید بر دیه باشند.
4. آراى هیات عمومى دیوان عالى کشور (شعب حقوقى)
شعبههاى دیوان عالى کشور در طول سالهاى گذشته، در مقام تجدید نظر نسبتبه آراى دادگاهها، همواره آرایى را، که در آنها به استناد قانون مسؤولیت مدنى و یا موادى از قانون آیین دادرسى کیفرى، حکم به لزوم جبران خسارتهاى ناشى از صدمات جسمانى شده است، نقض کردهاند (11) و حتى استمرار این رویه موجب صدور چند راى اصرارى از سوى هیات عمومى دیوان عالى کشور (شعب حقوقى) شده است.
در توضیح باید گفت که هیات مزبور در طول سالهاى 69 تا 75 در مجموع سه راى اصرارى در زمینه مطالبه ضرر و زیان ناشى از صدمات جسمانى صادرنموده که در دو مورد از آنها مطالبه هرگونه ضرر و زیان زاید بر دیه مقرر فاقد مجوز قانونى شمرده شده و در یک مورد به استناد «قاعده کلى لاضرر و قاعده تسبیب و اتلاف» لزوم جبران اینگونه خسارات بلااشکال اعلام شده است.
در اینجا براى روشن شدن نظر هیات عمومى خلاصهاى از مباحث مطرح شده در این هیات را نقل مىکنیم:
اصلىترین موضوع مورد بحث درجلسه هیات عمومى این بود که آیاعلاوه بر دیه، خسارات دیگرى که به مجنى علیه وارد مىشود نیز قابل مطالبه استیا خیر؟
قضات حقوقى دیوانعالى کشور در پاسخ به سؤال فوق به دو دسته تقسیم شدند:
عدهاى معتقد بودند که شارع مقدس در مقام تعیین میزان دیه، پرداختخسارات وارد مازاد بر دیه را منع نکرده، بلکه در مقام تشریع فقط میزان مشخص دیه را تبیین فرموده و در برخى موارد ارش را نیز به کمک گرفته، لکن در پرداختخسارات مازاد بر دیه سکوت کرده است. از طرفى، قاعده «لاضرر» از مسلمات فقهى است که طبق آن: اگر کسى به دیگرى زیان و ضررى برساند، مسؤول جبران خساراتى است که از فعل او ناشى شده باشد.
همچنین عدهاى استدلال مىکردند: بحث اساسى در دیه این است که آیا دیه کل ضرر و زیانى است که به مدعى خصوصى وارد مىشود یا این که بدل از جرم است. لذا باتوجه به اینکه ضرر و زیانها بسته به مورد، اختلاف بهاى فاحشى دارند نمىتوان ضرر و زیان را به صورت جزمى و ثابت در نظرگرفت و از خسارات مازاد بر آن چشم پوشید.
دلیل دیگر موافقان نظر دادگاهها این بود که گاهى ممکن است فعل واحد، ضرر و زیان متعدد را به دنبال داشته باشد، مثلا شخصى پاى دیگرى را بشکند و در این اثنا لباس گرانقیمت وى را نیز پاره کند. در اینجا با فعل واحد دو آسیب بر شخص وارد شده است. در این وضعیت آیامىتوان گفت که جانى فقط باید دیه را بپردازد و از پرداختخسارات دیگر مبرى باشد. از طرف دیگر خسارات وارد بر مجنىعلیه در این پرونده از نظر حقوقى خسارتى است که ناشى از عدمالنفع است، یعنى کسى که جنایتبر او واقع شده اظهار داشته که مدت 45 روز از کشت و کار محروم شده است. ولى باید توجه داشت که دادگاهها به معناى عرفى عدمالنفع توجه نمودهاند: چرا که در عرف، کار نکردن نیز نوعى ضرر تلقى مىشود و مسبب آن، مکلف به جبران خسارت است و لذا مطابق قاعده «تسبیب» پرداخت مازاد بر دیه مباینتى با شرع ندارد.
در مقابل، عدهاى استدلال مىکردند: در قانون دیات در چنین مواردى به جز پرداخت دیه، مبلغ دیگرى بر عهده جانى گذاشته نشده است. علاوه بر این، شکستگى پا و طول مدت درمان آن نیز از قدیم وجود داشته است و یکى از عوارض طبیعى شکستگى مدت زمانى است که تفویت مىشود تا عضو آسیب دیده ترمیم گردد و سلامتخود را باز یابد با وجود این در هیچ یک از موارد مطروح دراحادیث و روایات، مازاد بر دیه چیز دیگرى بر جانى تحمیل نشده است. ازسوى دیگر در اسلام نمىتوانیم از موارد منصوص تجاوز کنیم، مگر اینکه فتواى جدید صادر شود یا در مجلس شوراى اسلامى در این مورد قانونى تصویب شود که به تایید شوراى نگهبان نیز برسد. لذا چون دلیلى در مقابل تخطى از مستندات فقهى نداریم، نمىتوانیم پرداختخسارات مازاد بر دیه را بر عهده جانى بگذاریم. (12)
خلاصه و نتیجه گیرى
با آغاز حرکت نوین تدوین مقررات حقوقى و جزایى بر مبناى شریعت اسلام، مقررات دیات نیز تدوین و در سال 1361 با عنوان «قانون مجازات اسلامى (دیات)» در اولین دوره مجلس شوراى اسلامى به تصویب رسید و در سال 1370 نیز این مقررات مورد بازنگرى قرار گرفته و با اصلاحاتى به تصویب رسید، اما این مقررات از همان سالهاى اول اجراى خود با مشکلاتى روبرو بودند که یکى از مهمترین آنها موضوع خسارتهاى زاید بر دیه بود.
توضیح اینکه در مقررات دیات اشارهاى به سایر خسارتهاى ناشى از صدمات جسمانى نشده بود. لذا از همان ابتداى اجراى این مقررات دستگاه قضایى مواجه با مشکلات فراوانى در ارتباط با مطالبه ضرر و زیان ناشى از صدمات جسمانى شد و چون موضوع براى قضات حل نشده بود آراء و احکام تفاوتى در این زمینه صادر مىگردید.
کمیسیون استفتائات شوراى عالى قضایى اداره حقوق قوه قضائیه و هیات عمومى دیوان عالى کشورنیز همواره بر این موضوع تاکید مىکردند که ضرر و زیان ناشى از صدمات جسمانى تنها در حد دیه مقرر قابل مطالبه است و مطالبه مازاد بر آن شرعى و قانونى نیست. این نظر تا سالها درقوه قضاییه حاکم بود و آرایى هم که برخلاف این نظر صادر مىشد از سوى دیوان عالى کشور نقض مىشد تا اینکه در سال 1375 هیات عمومى دیوان عالى کشور (شعب حقوقى) در یک راى اصرارى با تکیه برقواعدى چون قاعده لاضرر، تسبیب و اتلاف حکم به جواز مطالبه ضرر و زیان ناشى از صدمات جسمانى داد.
اگر چه موضوع یاد شده هنوز چنانکه باید حل و فصل نشده و راى و نظرى لازمالاتباع دراین زمینه صادرنگردیده ولى همین نظر مىتواند مبنایى براى اصلاحات نهایى درمقررات دیات باشد. به نظر مىرسد آنچه باعث تبدیل موضوع ضرر و زیانهاى ناشى از صدمات جسمانى به یک مشکل حاد قوه قضاییه شده است نشناختن درست ماهیت و فلسفه دیات از یک سو و نداشتن تحلیلى جامع از مشکلات اجرایى مواد قانونى دیات از سوى دیگر است.
پىنوشتها:
1. اصل چهارم قانون اساسى.
2. ر.ک: صحیفه امام (مجموعه آثارامام خمینى ره) چ1، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره)، 1378، ج20، ص430، 435، 455، 463 464، ج21، ص217 218، 289، 362و 371.
3. ر.ک: درودیان، جزوه حقوق مدنى4، دانشکده حقوق دانشگاه تهران، ص55.
4. ر.ک: مواد 307 337 قانون مدنى.
5. «سمحاق» جراحتى است که از گوشتبگذرد و به پوست نازک روى استخوان برسد. دیه این جراحت چهار شتر است. ر.ک: قانون مجازات اسلامى، ماده 480 بند 4.
6. گلپایگانى، محمد رضا، مجمعالمسائل، ج3، ص249.
7. نورى، حسین، رساله توضیحالمسائل، ص603.
8. مطلب ذکر شده از سوى آیتالله ناصر مکارم شیرازى، در پاسخ به سؤال مطرح شده از سوى مجله رهنمون ایراد شده است. ر. ک: «نظرخواهى از فقها...» فصلنامه رهنمون (نشریه مدرسه عالى شهید مطهرى)، شماره 4 و 5، بهار و تابستان 1372، ص191.
9. پرسش و پاسخ از کمیسیون استفتائات شوراى عالى قضایى، ج2، ص34.
10. شهرى، غلامرضا و سروش ستوده جهرمى، نظریات داره حقوقى قوه قضائیه در زمینه مسائل کیفرى، ج1، ص73.
11. ر.ک: بازگیر، یدالله، علل نقض آراء حقوقى در دیوان عالى کشور، ص146 244.
12. ر.ک: ماهنامه حقوق و اجتماع، شماره اول، اردیبهشت 1376، ص71.
اگر چه امام راحل در سالهاى تبعید و پس از پیروزى انقلاب اسلامى تلاش کردند که مبانى نظرى اندیشه حکومت اسلامى را تبیین کنند و چالشهاى رو در روى این اندیشه را پاسخ گویند، اما باید اذعان داشت که درگیرىها و مشکلات فراوان دهه اول حاکمیت نظام جمهورى اسلامى به ایشان اجازه نداد همه آنچه را که در این زمینه در ذهن داشتند تشریح و تبیین کنند. البته باید انصاف داد که حضرت امام (ره) تا آخرین سالهاى عمر شریفشان همواره در پى فراهم آوردن سازوکارهاى مناسب براى اداره جامعه بر مبناى شریعت اسلام بودند و پیامها و بیانات روشنگرى که ایشان در طول سالهاى 1366 تا 1368 در زمینه حدود اختیارات حاکم اسلامى، ولایت مطلقه فقیه، تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام و... داشتند (2) همه مؤید این است.
در هر حال امروز ما مواجه با چالشهاى مختلفى در ارتباط با اداره حکومت و قانونگذارى بر مبناى فقه و شریعت اسلامى هستیم و بدون شک اگر نتوانیم در این زمینه به پاسخهاى مناسبى دستیابیم، جمهورى اسلامى نیز در سراب سکولاریسم و عرفىگرایى گرفتار مىشود و این مهم وظیفه علماى دین و حوزههاى فقاهتشیعه را دو چندان مىسازد.
به نظر مىرسد نخستین قدم براى پاسخگویى عالمانه به مشکلات نظرى فراروى نظام جمهورى اسلامى، شناخت دقیق مسائل و مشکلاتى است که این نظام در طول دو دهه گذشته با آنها روبرو بوده است.
براى رسیدن به این هدف لازم است که کلیه مسائل و مشکلات حقوقى، اقتصادى، فرهنگى و... این نظام در یک مجموعه به همپیوسته تجزیه و تحلیل و سیرتطور و تحول در راهحلهایى که براى پاسخ به این مسائل و مشکلات در دو دهه گذشته مطرح شده، مورد بازبینى قرار گیرند تا از وراى آن بتوان به پاسخهاى مناسبى براى این مسائل و مشکلات رسید.
در مقاله حاضر تلاش شده است که سیر تحول دیدگاهها در زمینه خسارتهاى زائد بر دیه که یکى از مهمترین مسائل مطرح در زمینه اجراى احکام دیه است مورد بررسى قرار گیرد، بدان امید، که این بررسى مقدمهاى براى چارهجویى اساسى در این زمینه باشد.
با حاکمیت نظام اسلامى درایران، قوانین و مقررات حاکم بر «جرایم علیه تمامیت جسمانى اشخاص» (صدمات بدنى) نیز چون بسیارى قوانین دیگر، دستخوش تغییر و دگرگونى اساسى گردید. و مقررات قصاص و دیات جایگزین مقررات پیشین شدند.
پیش از آنکه به بررسى موضوع دیات و خسارتهاى ناشى از صدمات بدنى بپردازیم لازم است که نگرشى اجمالى داشته باشیم به مهمترین قوانینى که تا پیش از تدوین و اجراى مقررات یاد شده در موارد بروز صدمات بدنى خواه عمدى و خواه غیر عمدى مورد استناد دادگاهها قرار مىگرفته و براساس آنها به صدور حکم مجازات و یاجبران ضرر و زیانناشى از صدمات بدنى مىپرداختهاند.
الف: قوانین حاکم بر صدمات بدنى تا پیش از استقرار نظام اسلامى
مهمترین قوانینى که در این زمینه قابل اشاره مىباشند عبارتند از:
1.قانون مجازات عمومى;
2. قانون مسؤولیت مدنى.
1. قانون مجازات عمومى
قانون مجازات عمومى و متمم آن داراى 288 ماده بود، که از ماده 1 تا 169 آن ابتدا در تاریخ 22 دىماه 1304 به تصویب رسید ولى در تاریخ 7 خرداد ماه 1352 مواد 1 تا 59 آن مورد بازنگرى و اصلاح اساسى قرار گرفت. مواد 170 تا 280 قانون یاد شده در تاریخ 7 بهمن 1304 و مواد 281 تا 288 آن نیز در تاریخ 27 تیر ماه 1310 به تصویب رسید.
2. قانون مسؤولیت مدنى
قانون مزبور که در 17 اردیبهشت ماه 1339 به تصویب رسیده بود، به طور عمده از قانون تعهدات کشور سوئیس و قانون مدنى کشور آلمان اقتباس گشته و مشتمل بر 16 ماده بود.
به هنگامى که لایحه مربوط به این قانون مراحل تصویب خود را مىگذرانید، معاون وقت وزارت دادگسترى طى یک سخنرانى در تالار اجتماعات این وزارتخانه اعلام داشته بود:
علت اساسى تهیه این لایحه این بود که قوانین موضوعه آن طورى که باید و شاید و به اقتضاى اوضاع اقتصادى و اجتماعى فعلى، کافى براى جبران خسارت وارد به افراد نبود. (3)
بدینسان مىتوان گفت که تدوین کنندگان قانون مسؤولیت مدنى، بر آن بودهاند که مقررات قانون مدنى مصوب 1307 درزمینه «ضمان قهرى» را تکمیل کنند. (4) در ماده یک قانون مزبور آمده بود:
هر کس بدون مجوز قانونى، عمدا یا در نتیجه بىاحتیاطى به جان یا سلامتى یا مال یا آزادى یا حیثیتیا شهرت تجارتى یا به هر حق دیگر که به موجب قانون براى افراد ایجاد گردیده لطمهاى وارد نماید که موجب ضرر مادى یا معنوى دیگرى شود مسؤول جبران خسارت ناشى از عمل خود مىباشد.
پس به طور کلى مىتوان گفت که به موجب «قانون مسؤولیت مدنى» هرگونه ضرر اعم از مادى و معنوى مسؤولیتآور بوده و وارد کننده آن موظف به جبران مىباشد.
به موجب مواد 1، 2، 5 و 6 قانون مسؤولیت مدنى در مواقع بروز صدمات بدنى هر یک از خسارتهاى زیر که متوجه شخص آسیبدیده مىشد قابل مطالبه بودند:
1. هزینه معالجه;
2 . خسارت از کار افتادگى;
3 . افزایش مخارج زندگى;
4 . خسارت معنوى.
و اگر صدمه بدنى منجر به مرگ شخص آسیبدیده مىشد «کلیه هزینهها مخصوصا هزینه کفن و دفن» بر عهده واردکننده صدمه بودو اگر مرگ فورى نبود «هزینه معالجه و زیان ناشى از سلب قدرت کارکردن در مدت ناخوشى نیز جزء زیان محسوب مىشد.»
حال که با مهمترین قوانینى که تا قبل از استقرار نظام اسلامى، بر موارد مختلف صدمات بدنى، اعم از عمدى و غیر عمدى، حاکم بودند، آشنا شدیم مرورى مىکنیم بر سیر تدوین و تصویب مقررات دیات در نظام جمهورى اسلامى ایران.
ب: مقررات حاکم بر صدمات بدنى پس از استقرار نظام اسلامى
با تشکیل اولین دوره مجلس شوراى اسلامى در سال 1359 تلاشهاى وسیعى براى اسلامى کردن قوانین و مقررات حاکم بر کشور آغاز گردید و شوراى عالى قضایى وقت نیز با استفاده از تحریر الوسیله حضرت امام خمینى (ره)، لوایح مختلفى در زمینههاى مختلف حقوقى و جزایى تدوین و براى تصویب به مجلس شوراى اسلامى تقدیم کرد.
اولین لایحه از این دست، قانون حدود و قصاص و مقررات آن بود که در سوم شهریور ماه 1361 به تصویب کمیسیون امور قضایى مجلس شوراى اسلامى رسید. در مدت کوتاهى پس از تصویب این قانون، یعنى در 24 آذر ماه 1361 مبحث دیات قانون مجازات اسلامى در کمیسیون مزبور به تصویب رسید تا براى مدت پنجسال به صورت آزمایشى به مرحله اجرا درآید.
این قانون که در 211 ماده تصویب شده بود، موارد مختلفى از صدمات بدنى، اعم از ضرب و جرح، نقص عضو و قتل را، البته در صورتى که به طور خطاى محض و یا خطاى شبیه به عمد واقع شده باشند، در بر مىگرفت و در واقع جانشین مقررات مطرح شده در فصل اول از باب سوم قانون مجازات عمومى، مصوب 7 بهمن 1304، و موادى از قانون مسؤولیت مدنى، مصوب 17 اردیبهشت 1339، به شمار مىآمد.
با پایان یافتن مدت اجراى آزمایشى مزبور و قانون حدود و قصاص و مقررات آن، از سوى قوه قضاییه، لایحهاى با عنوان «قانون مجازات اسلامى» که در برگیرنده کلیات حقوق جزا و مقررات مربوط به حدود و قصاص و دیات بود، تدوین و براى تصویب به مجلس شوراى اسلامى تقدیم گردید.
کمیسیون امور قضایى و حقوق مجلس، پس از بحث و بررسىهاى بسیار در تاریخ هشتم مرداد 1370 این قانون را به تصویب رساند، اما از آنجا که بعضى از مواد این قانون مورد اختلاف مجلس و شوراى نگهبان بود، این قانون در مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح شد و در جلسه مورخ هفتم آذر ماه 1370 این مجمع به تصویب رسید.
درحال حاضر کتاب چهارم از قانون مجازات اسلامى، که به مقررات مربوط به دیات اختصاص یافته است، مشتمل استبر 103 ماده (مواد 294 تا 497) و حدود یک چهارم از قانون مزبور را تشکیل مىدهد.
ج: خسارتهاى ناشى از صدمات بدنى
چنانکه پیش از این گفته شد تا قبل از حاکمیت مقررات دیات در کشور بر اساس قانون مسؤولیت مدنى آسیبدیدگان از صدمات بدنى مىتوانستند کلیه خسارتهایى را که از ناحیه صدمه به آنها وارد شده بود، اعم از هزینه معالجه، خسارت از کارافتادگى، افزایش هزینه زندگى و... را از صدمه زننده مطالبه کنند. اما با تصویب مقررات دیات در سال 1361 و تعیین مقادیر ثابتى از دیه براى صدمات مختلف بدنى، از قتل گرفته تا ضرب و جرح، نقص عضو و... این سؤال مطرح شد که آیا با وجود تعیین دیه شخص صدمه دیده مىتواند سایر ضرر و زیانهاى ناشى از صدمه بدنى را مطالبه کند یا خیر؟
به عبارت دیگر آیا با تصویب قانون دیات موادى از قانون مسؤولیت مدنى که مربوط به صدمات بدنى و زیانهاى ناشى از آنها مىشود نسخ شده استیا اینکه خیر این مواد همچنان قابل استناد مىباشند؟ آنچه باعث اهمیتیافتن مسئله مزبور شده بود این که دیه پرداختى به قربانیان صدمات بدنى، با توجه به شیوهاى که در دادگاهها براى تعیین دیه اعمال مىشد، در اکثر موارد قادر به جبران هزینههاى سنگین معالجه و بیمارستان نبود و آنها ناچار بودند که با تحمل رنج و مشقت فراوان، خود از عهده این هزینهها و سایر خسارتهایى که از ناحیه صدمه بدنى به آنها وارد شده بود برآیند. ناگفته نماند که چنین وضعى در عمل موجب ناامیدى و نارضایتى قربانیان صدمات جسمانى، نسبتبه دستگاه قضایى نظام اسلامى مىگردید.
در هر حال موضوع مشروعیتیا عدم مشروعیت لزوم جبران خسارتهاى ناشى از صدمات جسمانى در طول سالهاى گذشته همواره مورد بحث محافل حقوقى و قضایى بوده و همچنان هم در راس مسائل و مشکلات اجرایى مواد قانونى دیات مطرح مىباشد.
آنچه دراینجا شاهد آن خواهید بود مرورى است اجمالى بر سیر آرا و نظریههایى که در طول سالهاى اجراى قانون دیات در خصوص موضوع محل بحث، از سوى مراجع عظام تقلید و بخشهاى مختلف دستگاه قضایى کشور ایراد شده است:
1. استفتا از مراجع عظام
استفتائاتى که در همان سالهاى آغاز اجراى مواد قانونى دیات از مراجع عظام صورت گرفته است همه حاکى از عدم شروعیتخسارت زاید بر دیه است.
حضرت آیت الله گلپایگانى (ره)، در پاسخ این سؤال که:
راننده ماشین در خیابان شهر در حال سیرش به پسربچهاى زده و استخوانپاى بچه شکسته و بچه هم ولى ندارد و شخص دیگر اورا بزرگ کرده و سرپرست او است و راننده تعهد کرده خسارت پاى بچه را جهت معالجه دکتر و دارو را هم بپردازد و امید بهبودى پاى بچه بزودى هست در این صورت علاوه بر خساراتى که راننده مىپردازد دیه هم باید بدهد یا نه و بر فرض وجوب دیه چقدر باید بدهد؟
چنین فرمودند:
دیه شکستن استخوان پا اگر معیوب شود به طلا صد دینار است و اگر کاملا سالم و بىعیب شود هشتاد دینار و هر دینارى هجده نخود و فرقى در دیه بین بزرگ و بچه نیست و در جراحات از سمحاق (5) به بالا علاوه بر دیه مخارج دیگر را جانى ضامن نیست و در سمحاق و پایینتر از سمحاق در اجرت طبیب بین جانى و مجنىعلیه مصالحه شود. (6)
البته در سالهاى بعد، بعضى از مراجع تقلید نظر به جواز اخذ خسارتهاى زاید بر دیه دادند، که از جمله مىتوان به دو نظریه زیر اشاره کرد:
در مواردى که جنایت و آسیب رساندن به بدن شخص موجب ثبوت دیه مىشود در صورتى که بهبود یافتن آن شخص به معالجه و مداوا احتیاج داشته باشد لازم است که جانى علاوه بر پرداخت دیهاى که شرعا مقرر گردیده است، مخارج معالجه را نیز بپردازد. که اگر به واسطه آسیب و زخم، ضرر مالى نیز بر آن شخص وارد شده است مثل اینکه چند روز از انجام کارى که اشتغال به آن داشته باشد به واسطه آن زخم و یا شکستگى بازمانده است، را نیز جبران کند. (7)
یکى دیگر از مراجع تقلید معاصر در این زمینه اینگونه اظهارنظر کرده است:
در دیه اعضا هرگاه هزینه درمان بیش از مقدار دیه باشد، به عقیده ما لازم است این تفاوت را شخص جانى بپردازد; زیرا مطابق اصل «لاضرر» ، که هم مىتواند نفى حکم کند و هم اثبات حکم، باید این زیان از دوش جانى برداشته شود، و چون عامل زیان جانى بوده موظف است آن را بپردازد. (8)
چون در اینجا در پى بررسى دیدگاههاى فقهى نیستیم به ذکر همین چند نظر اکتفا کرده و به بررسى سیر نظریههاى حقوقى که در چند سال گذشته در موضوع محل بحث ایراد شده است، مىپردازیم.
2. پاسخ کمیسیون استفتائات شوراى عالى قضایى
با حاکمیت قوانین و مقررات اسلامى درکشور و تصویب قوانینى چون قانون حدود و قصاص و دیات و... ضرورت ایجاد نهادى براى پاسخگویى به پرسشهاى متعدد دستاندرکاران امر قضا درباره قوانین و مقررات جدید به شدت احساس مىشد، در پى این ضروت شوراى عالى قضایى وقت اقدام به تشکیل نهادى با عنوان «کمیسیون استفتائات شوراى عالى قضایى» نمود.
یکى از اولین مسائلى که در کمیسیون یاد شده مطرح گردید، مساله ضرر و زیانناشى از جرم و ارتباط آن با دیه شرعى بود. آنچه در زیر خواهد آمد پرسش و پاسخى است که در این زمینه صورت گرفته است:
سؤال: در پروندههاى کیفرى مربوط به صدمات بدنى (ضرب و جرح و قتل اعم از عمدى و غیرعمدى) که بر مبناى قوانین سابق رسیدگى و حکم قانونى صادر و به مورد اجرا گذاشته شده است و شاکى به استناد پرونده کیفرى مذکور از دادگاه حقوقى تقاضاى ضرر و زیان ناشى از جرم مىنماید آیا دادگاه براساس مقررات آئین دادرسى مدنى و کسب نظر کارشناسى مىتواند ضرر و زیان رسیدگى و اتخاذ تصمیم نماید یا خیر؟
کمیسیون استفتائات شوراى عالى قضایى در فروردین 1362 به پرسش بالا چنین پاسخ داده است:
چنانچه در فرض مساله مجنىعلیه با علم به قانون مجازات اسلامى به استناد پرونده کیفرى که منجر به صدور حکم کیفرى گردیده تقاضاى ضرر و زیان بنماید و مورد تقاضا هم بیشتر از دیه شرعى نباشد دادگاه مىتواند حکم به خواسته وى صادر نماید و چنانچه ضرر و زیان خواسته بیشتر از مقدار دیه باشد در این صورت مدعى خصوصى فقط مستحق دیه شرعى مىباشد. (9)
چنانکه ملاحظه مىشود کمیسیون استفتائات ضرر و زیانهایى را که در اثر صدمات بدنى به مجنىعلیه وارد مىشود، تنها در حد دیه شرعى قابل مطالبه دانسته و نسبتبه مطالبه مازاد بر دیه شرعى حقى براى او قائل نشده است.
3 . نظریههاى اداره حقوقى
«اداره حقوقى دادگسترى جمهورى اسلامى» که بعدها به «اداره حقوقى قوه قضاییه» تغییر نام داد از همان سالهاى آغازین تصویب و اجراى قانون دیات تا سال 1376 در پاسخ به پرسشهاى متعددى که در زمینه خسارتهاى زاید بر دیه از این اداره شده استبر غیر قابل مطالبه بودن این گونه خسارتها تاکید کرده و جانى را تنها ضامن پرداخت دیه شرعى دانسته است. اما در این سال در پاسخ چند سؤال مرکز تحقیقات قوه قضاییه، تغییر نظر داده و خسارتهاى زاید بر دیه را قابل مطالبه اعلام کرده است.
در اینجا به یک نمونه از پرسشهایى که در این زمینه از اداره حقوقى شده است اشاره مىکنیم:
سؤال 1. پروندههایى در شعب حقوقى دادگاههاى شهرستان مطرح مىشود که خواهان آنها به استناد پرونده جزایى و صدور حکم برمحکومیت متهم، مطالبه ضرر و زیان مىنماید. اولا، آیا مدعى چنین حقى دارد یا نه؟ ثانیا، مرجع صالح براى رسیدگى به آن کدام دادگاه است؟ ثالثا، میزان ضرر و زیان بر چه اساس و معیارى محاسبه خواهد شد؟
«نظریه اداره حقوقى»
شماره و تاریخ نظریه: 1526/7 2/4/1362
1. رسیدگى به دعوى ضرر و زیان در دادگاه حقوقى بلااشکال است و قانون دیات دلالتبر عدم جواز رسیدگى به دعوى ضرر و زیان ناشى از جرمى که حکم درباره آن صادر شده است، ندارد; مگر آنکه قبلا حکم به پرداخت دیه صادر شده باشد که در این صورت موجبى براى مطالبه ضرر و زیان مربوط به نفس یا عضو وجود ندارد.
2 . در مورد استعلام، چنانچه مطالبه ضرر و زیان در موعد مقرر در ماده 12 قانون آیین دادرسى کیفرى به عمل نیامده باشد فقط از دادگاه حقوقى مىتوان آن را مطالبه نمود.
3 . طبق ماده 14 قانون آیین دادرسى کیفرى صدور حکم ضرر و زیان مدعى خصوصى طبق دلایل و مدارک موجود به عمل مىآید و این دلایل در هر مورد متفاوت است مثلا در مورد جرح مدارک و اسنادى که هزینه مداوا را نشان مىدهد مىتواند اساس محاسبه باشد و همچنین طبق قواعد کلى مىتوان از نظر کارشناس استفاده نمود و تنها در مورد دادگاه جنایى است که طبق ماده 40 قانون محاکم جنایى داگاه باید به نظر خود در مورد ضرر و زیان راى صادر کند اما دادگاه حقوقى به هر حال باید طبق دلایل اصدار راى نماید. (10)
براساس این نظریه مطالبه ضرر و زیان از مجرمى که طبق قانون مجازات عمومى، مصوب 1352، محکوم شده، بلااشکال است و دادگاه مىتواند براساس مدارک و اسنادى که هزینه مداوا را نشان مىدهد، نسبتبه محاسبه ضرر و زیان مدعى خصوصى اقدام کند; اما نسبتبه مجرمى که براساس قانون دیات در مورد او حکم صادر شده است، موجبى براى مطالبه ضرر و زیان مربوط به نفس یا عضو وجود ندارد.
اما چنانکه گفته شد، اداره حقوقى در سال 1376 نظریهاى خلاف نظریههاى پیشین ابراز داشته است که جاى تامل بسیار دارد. در هر حال پیش از هر گونه اظهار نظر لازم است که به متن پرسشى که مرکز تحقیقات قوه قضاییه از اداره حقوقى نموده و پاسخ این اداره اشاره کنیم.
سؤال 2. هزینههاى درمان در زنان و مردان یکسان است و حتى گاهى به منظور اجتناب از نقص زیبایى در زنان بیشتر نیز مىباشد. در حالى که دیه زنان نصف دیه مرد است. لذا جبران خسارت ناشى از تشخیص و درمان صرفا با تعیین دیه، امکانپذیر نخواهد بود. آیا مىتوان این خسارات را به نحو دیگرى جبران نمود؟
«نظریه اداره حقوقى»
شماره و تاریخ نظریه: 4125/7 12/7/1376
با توجه به قاعده لاضرر و نفى حرج و قاعده تسبیب، چنانچه محرز شود که در اثر عمل جانى خسارتى بیشاز دیه یا ارش بر مجنىعلیه وارد شده، من جمله مخارج معالجه و مداوا، مطالبه آن از جانى که مسبب ورود آن بوده منع شرعى یا قانونى ندارد. ماده 12 قانون اصلاح مقررات استاندارد نیز مؤید این نظریه است. اضافه مىشود که بهتر است قانون به نحوى اصلاح گردد که این امر در آن تصریح شود.
اداره حقوقى قوه قضاییه در نظریههاى مشورتى شماره 4128/7 9/7/1376 و 4135/7 27/7/1376 نیز با عبارتى مشابه نظریه بالا را مورد تاکید قرار داده است.
چنانکه ملاحظه مىشود مستند اداره حقوقى در نظریه جدیدى که ابراز داشته است، عبارتند از:
1. قاعده لاضرر;
2. قاعده نفى حرج;
3. قاعده تسبیب;
4. ماده 12 قانون اصلاح مقررات استاندارد، مصوب 1371.
مستندات یاد شده درصورتى که تنقیح بیشترى شوند، مىتوانند مبنایى براى مشروعیتبخشیدن به لزوم جبران خسارتهاى زاید بر دیه باشند.
4. آراى هیات عمومى دیوان عالى کشور (شعب حقوقى)
شعبههاى دیوان عالى کشور در طول سالهاى گذشته، در مقام تجدید نظر نسبتبه آراى دادگاهها، همواره آرایى را، که در آنها به استناد قانون مسؤولیت مدنى و یا موادى از قانون آیین دادرسى کیفرى، حکم به لزوم جبران خسارتهاى ناشى از صدمات جسمانى شده است، نقض کردهاند (11) و حتى استمرار این رویه موجب صدور چند راى اصرارى از سوى هیات عمومى دیوان عالى کشور (شعب حقوقى) شده است.
در توضیح باید گفت که هیات مزبور در طول سالهاى 69 تا 75 در مجموع سه راى اصرارى در زمینه مطالبه ضرر و زیان ناشى از صدمات جسمانى صادرنموده که در دو مورد از آنها مطالبه هرگونه ضرر و زیان زاید بر دیه مقرر فاقد مجوز قانونى شمرده شده و در یک مورد به استناد «قاعده کلى لاضرر و قاعده تسبیب و اتلاف» لزوم جبران اینگونه خسارات بلااشکال اعلام شده است.
در اینجا براى روشن شدن نظر هیات عمومى خلاصهاى از مباحث مطرح شده در این هیات را نقل مىکنیم:
اصلىترین موضوع مورد بحث درجلسه هیات عمومى این بود که آیاعلاوه بر دیه، خسارات دیگرى که به مجنى علیه وارد مىشود نیز قابل مطالبه استیا خیر؟
قضات حقوقى دیوانعالى کشور در پاسخ به سؤال فوق به دو دسته تقسیم شدند:
عدهاى معتقد بودند که شارع مقدس در مقام تعیین میزان دیه، پرداختخسارات وارد مازاد بر دیه را منع نکرده، بلکه در مقام تشریع فقط میزان مشخص دیه را تبیین فرموده و در برخى موارد ارش را نیز به کمک گرفته، لکن در پرداختخسارات مازاد بر دیه سکوت کرده است. از طرفى، قاعده «لاضرر» از مسلمات فقهى است که طبق آن: اگر کسى به دیگرى زیان و ضررى برساند، مسؤول جبران خساراتى است که از فعل او ناشى شده باشد.
همچنین عدهاى استدلال مىکردند: بحث اساسى در دیه این است که آیا دیه کل ضرر و زیانى است که به مدعى خصوصى وارد مىشود یا این که بدل از جرم است. لذا باتوجه به اینکه ضرر و زیانها بسته به مورد، اختلاف بهاى فاحشى دارند نمىتوان ضرر و زیان را به صورت جزمى و ثابت در نظرگرفت و از خسارات مازاد بر آن چشم پوشید.
دلیل دیگر موافقان نظر دادگاهها این بود که گاهى ممکن است فعل واحد، ضرر و زیان متعدد را به دنبال داشته باشد، مثلا شخصى پاى دیگرى را بشکند و در این اثنا لباس گرانقیمت وى را نیز پاره کند. در اینجا با فعل واحد دو آسیب بر شخص وارد شده است. در این وضعیت آیامىتوان گفت که جانى فقط باید دیه را بپردازد و از پرداختخسارات دیگر مبرى باشد. از طرف دیگر خسارات وارد بر مجنىعلیه در این پرونده از نظر حقوقى خسارتى است که ناشى از عدمالنفع است، یعنى کسى که جنایتبر او واقع شده اظهار داشته که مدت 45 روز از کشت و کار محروم شده است. ولى باید توجه داشت که دادگاهها به معناى عرفى عدمالنفع توجه نمودهاند: چرا که در عرف، کار نکردن نیز نوعى ضرر تلقى مىشود و مسبب آن، مکلف به جبران خسارت است و لذا مطابق قاعده «تسبیب» پرداخت مازاد بر دیه مباینتى با شرع ندارد.
در مقابل، عدهاى استدلال مىکردند: در قانون دیات در چنین مواردى به جز پرداخت دیه، مبلغ دیگرى بر عهده جانى گذاشته نشده است. علاوه بر این، شکستگى پا و طول مدت درمان آن نیز از قدیم وجود داشته است و یکى از عوارض طبیعى شکستگى مدت زمانى است که تفویت مىشود تا عضو آسیب دیده ترمیم گردد و سلامتخود را باز یابد با وجود این در هیچ یک از موارد مطروح دراحادیث و روایات، مازاد بر دیه چیز دیگرى بر جانى تحمیل نشده است. ازسوى دیگر در اسلام نمىتوانیم از موارد منصوص تجاوز کنیم، مگر اینکه فتواى جدید صادر شود یا در مجلس شوراى اسلامى در این مورد قانونى تصویب شود که به تایید شوراى نگهبان نیز برسد. لذا چون دلیلى در مقابل تخطى از مستندات فقهى نداریم، نمىتوانیم پرداختخسارات مازاد بر دیه را بر عهده جانى بگذاریم. (12)
خلاصه و نتیجه گیرى
با آغاز حرکت نوین تدوین مقررات حقوقى و جزایى بر مبناى شریعت اسلام، مقررات دیات نیز تدوین و در سال 1361 با عنوان «قانون مجازات اسلامى (دیات)» در اولین دوره مجلس شوراى اسلامى به تصویب رسید و در سال 1370 نیز این مقررات مورد بازنگرى قرار گرفته و با اصلاحاتى به تصویب رسید، اما این مقررات از همان سالهاى اول اجراى خود با مشکلاتى روبرو بودند که یکى از مهمترین آنها موضوع خسارتهاى زاید بر دیه بود.
توضیح اینکه در مقررات دیات اشارهاى به سایر خسارتهاى ناشى از صدمات جسمانى نشده بود. لذا از همان ابتداى اجراى این مقررات دستگاه قضایى مواجه با مشکلات فراوانى در ارتباط با مطالبه ضرر و زیان ناشى از صدمات جسمانى شد و چون موضوع براى قضات حل نشده بود آراء و احکام تفاوتى در این زمینه صادر مىگردید.
کمیسیون استفتائات شوراى عالى قضایى اداره حقوق قوه قضائیه و هیات عمومى دیوان عالى کشورنیز همواره بر این موضوع تاکید مىکردند که ضرر و زیان ناشى از صدمات جسمانى تنها در حد دیه مقرر قابل مطالبه است و مطالبه مازاد بر آن شرعى و قانونى نیست. این نظر تا سالها درقوه قضاییه حاکم بود و آرایى هم که برخلاف این نظر صادر مىشد از سوى دیوان عالى کشور نقض مىشد تا اینکه در سال 1375 هیات عمومى دیوان عالى کشور (شعب حقوقى) در یک راى اصرارى با تکیه برقواعدى چون قاعده لاضرر، تسبیب و اتلاف حکم به جواز مطالبه ضرر و زیان ناشى از صدمات جسمانى داد.
اگر چه موضوع یاد شده هنوز چنانکه باید حل و فصل نشده و راى و نظرى لازمالاتباع دراین زمینه صادرنگردیده ولى همین نظر مىتواند مبنایى براى اصلاحات نهایى درمقررات دیات باشد. به نظر مىرسد آنچه باعث تبدیل موضوع ضرر و زیانهاى ناشى از صدمات جسمانى به یک مشکل حاد قوه قضاییه شده است نشناختن درست ماهیت و فلسفه دیات از یک سو و نداشتن تحلیلى جامع از مشکلات اجرایى مواد قانونى دیات از سوى دیگر است.
پىنوشتها:
1. اصل چهارم قانون اساسى.
2. ر.ک: صحیفه امام (مجموعه آثارامام خمینى ره) چ1، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره)، 1378، ج20، ص430، 435، 455، 463 464، ج21، ص217 218، 289، 362و 371.
3. ر.ک: درودیان، جزوه حقوق مدنى4، دانشکده حقوق دانشگاه تهران، ص55.
4. ر.ک: مواد 307 337 قانون مدنى.
5. «سمحاق» جراحتى است که از گوشتبگذرد و به پوست نازک روى استخوان برسد. دیه این جراحت چهار شتر است. ر.ک: قانون مجازات اسلامى، ماده 480 بند 4.
6. گلپایگانى، محمد رضا، مجمعالمسائل، ج3، ص249.
7. نورى، حسین، رساله توضیحالمسائل، ص603.
8. مطلب ذکر شده از سوى آیتالله ناصر مکارم شیرازى، در پاسخ به سؤال مطرح شده از سوى مجله رهنمون ایراد شده است. ر. ک: «نظرخواهى از فقها...» فصلنامه رهنمون (نشریه مدرسه عالى شهید مطهرى)، شماره 4 و 5، بهار و تابستان 1372، ص191.
9. پرسش و پاسخ از کمیسیون استفتائات شوراى عالى قضایى، ج2، ص34.
10. شهرى، غلامرضا و سروش ستوده جهرمى، نظریات داره حقوقى قوه قضائیه در زمینه مسائل کیفرى، ج1، ص73.
11. ر.ک: بازگیر، یدالله، علل نقض آراء حقوقى در دیوان عالى کشور، ص146 244.
12. ر.ک: ماهنامه حقوق و اجتماع، شماره اول، اردیبهشت 1376، ص71.