طرحها و اندیشههاى نو - طرحى نو در تدوین و تبویب مباحث علم اصول
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
فکار و طرحهاى نو راههاى تازهاى را به سوى عالمان و پژوهشیان مىگشاید و مسیر تحقیق را هموار مىسازد، از همین رو مجله بخش طرحها و اندیشههاى نو را گشود، تا پژوهشگرانى که راهکارها و طرحهاى تازهاى دارند به سهولتبتوانند محققان و دانشیان را از ان اگاه سازند، اندیشههاى خود را افتابى کنند و در مواجه با نقدها نقاط قوت و ضعف ان را بیابند و بدین وسیله به پیشبرد دانش در عرصه علوم دینى، مدد رسانند. مجله «پژوهش و حوزه» از طرحها و پیشنهادها و نقد انها استقبال نموده و براى اطلاع محققان در هر شماره به درج ان اقدام مىکند.
تردیدى نیست که تلاش عالمان بزرگ اسلام، خصوصا فقیهان، اصولیان، مفسران و حکیمان شیعى میراث عظیمى از معارف را براى ما به جاى گذاشته است. محافل علمى ما، به ویژه حوزههاى علمیه، اکنون بر این خوان گسترده نشستهاند. تلاش براى فهم و هضم و جذب این معارف بخشى از وظیفه ما را تشکیل مىدهد. بخش عظیمتر ان، اجتهاد مستمر و تهذیب و پالایش و ابداع در مورد این معارف است.
یکى از این دانشها علم اصول است که به دلیل ضروت فراگیرى ان از یک طرف و حجم و گستره وسیع ان از طرف دیگر، بر خورد خلاق و پالایش و تدوین تازهاى را مىطلبد.
به گمان ما تدوین و تنظیم جدید علم اصول هم در مرحله کتابهاى درسى و هم در مرحله القاى درسهاى خارج، اکنون یک نیاز است. شیوه معهود در حوزهها دچار پارهاى کاستىها است، از جمله:
الف) تدوین و تبویب مباحث در کتابهاى درسى خصوصا در مباحث الفاظ، نظم و نسق متناسبى ندارد. پارهاى از بحثها لفظىاند و مربوط به دلالتهاى زبانى در حالى که برخى دیگر عقلىاند و متکى بر وجدانهاى عقلى اعم از نظرى و عملى.
مباحث الفاظ کفایة الاصول مرحوم اخوند خراسانى، مخلوطى است از این دوگونه بحث. مرحوم اخوند، کفایه را در هشت مقصد، یک مقدمه و یک خاتمه تدوین نموده است: مقدمه در سیزده امر که عمدتا مربوط به بحثهاى زبانى است، نظیر حقیقت وضع، معانى حرفى، معیار صحت استعمالات مجازى، صحت اطلاق لفظ و اراده نوع به ان و....
مقصد اول در اوامر، مقصد دوم در نواهى، مقصد سوم در مفاهیم، مقصد چهارم در عام و خاص، مقصد پنجم در اطلاق و تقیید، مقصد ششم در امارات معتبره شرعى یا عقلى، مقصد هفتم در اصول عملیه و مقصد هشتم در تعارض ادله. خاتمه هم در اجتهاد و تقلید.
بسیارى از مباحث که در مقصد اول و دوم امده است، مباحث عقلىاند، مثل بحث ضد و ترتب و بحث اجتماع امر و نهى. این دو بحثبا همه گستردگى جزء مباحث الفاظ شمرده شدهاند، در حالى که هیچ تناسبى با ان ندارند. و همینطور مبحث اجزاء که بحثى عقلى است.
بنابراین معقولتر ان است که مطالب این بخش (یعنى مباحث الفاظ) به گونهاى دیگر تدوین و تبویب شود.
ب) پارهاى از بحثها در عین اینکه مهم و سرنوشتسازند، به صورت استطرادى و در خلال مباحث دیگر مطرح شدهاند، در حالى که اهمیت انها اقتضا مىکرد بحثهاى مستقلى بدانها اختصاص یابد. از جمله مباحث مربوط به ماهیتحکم، که با همه اهمیت ان، به صورت پراکنده در اینجا و انجا بر حسب ضرورت مطرح شده است. ایا عجیب نیست که این بحث مهم (علاوه بر مواضع دیگر) در بحثخروج از ابتلاء از مباحث علم اجمالى در اصول عملیه مطرح مىشود؟!
و همینطور بحثحسن و قبح عقلى. گرچه بحثحسن و قبح، در اصل بحثى کلامى است ولى اصولیان به دنبال نیاز مبرم به ان، مجبور به طرح مباحث مربوط به ان مى شوند، اما غالبا ناقص و شکننده و اشکالپذیر. چون عمدتا ان را به نحوى استطرادى مطرح مىکنند. گرچه در کتابهاى قدیمتر علم اصول مثل «فصول» و «هدایة المسترشدین» و «تقریرات شیخ انصارى» و... فصلى براى ان باز کردهاند ولى در کتابهاى متاخرتر چنین نیست. مرحوم اخوند در کفایه بحثى در باب حسن و قبح عقلى ندارد، گرچه در سرتاسر علم اصول بدان استناد مىکند. ارى در فوائد ملحق به حاشیه رسائل دو فائده در باب حسن و قبح عقلى و قاعده ملازمه دارد که خالى از تحقیق نیست. (1)
کتابهاى مرحوم نائینى (تقریرات) و محقق عراقى هم از انها خالى است، گرچه فقرات کوتاهى در این مباحث مطرح کردهاند.
البته مىشد که این بحثها در علم کلام به طور مستوفا بحثشود و در اصول به نتایج انها اکتفا گردد، ولى متاسفانه وضع در علم کلام هم چندان رضایتبخش نیست و این مباحث نیازمند تحول و اجتهاد جدید است.
در هر حال در وضع کنونى که بسیارى از مباحث اصولى (خصوصا بحث «حجیت» که انرا غالبا به معناى معذریت و منجزیت و منجزیت را به معناى استحقاق عقاب على المخالفة گرفتهاند) سختبه تنقیح مباحثحسن و قبح و قضاوتهاى ارزشى دیگر نیازمند است، صحیح نیست که این مباحثبه نحوى منقح و مستقل مطرح نگردند.
ج) اکنون در مغرب زمین مباحث مفصلى در باب زبان مطرح است هم در زبان شناسى )، Linguistics) و هم در فلسفه زبان )، که بخشى از فلسفه تحلیلى است و هم در علم تفسیر متون یا هرمنوتیک ) .، Hermenutics) رچه ان بحثها با اهداف دیگرى غیر از هدفهاى یک اصولى مطرح مىشوند، ولى بالاخره وجوه اشتراک بسیارى دارند. در علم اصول بسیار شایسته است که پاقل اجمال پارهاى مباحث کلى مشترک مطرح شود و از اراء جدیدتر اطلاع حاصل گردد ولو اینکه انها را نلاذیریم. مسئله این است که در مباحث الفاظ علم اصول، پژوهشهاى بسیار صورت گرفته، و کارهاى مهمى عرضه شده است، ولى متاسفانه در زمان ما این تحقیقات بدون بیان نسبتشان با مباحث دیگران عرضه مىشوند ولذا در بیرون حوزهها نمىدانند که در معارف حوزوى چه مىگذرد. اشنایى طلاب جوان که بناى تحقیق عمیق در علم اصول را دارند، با این مباحث، موجب مىشود که در مواضعى که احساس مىکنند جاى تحقیق تطبیقى هست، کارهاى نویى پدید اورند و این به فعالتر شدن دایره تحقیقات حوزوى مىانجامد و بدان نشاط خاصى مىبخشد و بیرون حوزهها را نیز سیراب مىکند و بر تفاهم کلى بین حوزه و دانشگاه هم مىافزاید. علاوه بر اینکه در میان مطالب غربیان گاه مطلب قابل قبولى هم یافت مىشود که بر غناى بحثها مىافزاید.
د) پارهاى مباحث دخل مستقیمى در فقه ندارند بلکه فقط با چند واسطه مىتوانند در فهم فقهى مؤثر افتند، ولى به فهم بهتر خود علم اصول کمک مىکنند. مثل این مسئله که «ماهیت گزارهها و مسائل اصولى چیست؟» یا «روشهاى به کار گرفته شده در علم اصول کدامند؟»
بسیار به جاست که اینگونه مباحث، در مدخل علم اصول گنجانده شود ولو به عنوان مبادى یا فلسفه علم اصول، چنانکه ما اختیار کردهایم.
ه) از جمله کاستىها در بحثهاى اصولى، عدم طرح مباحث کاربردى انها در فقه است.
گاه طالب علمى چند ماه در بحثى اصولى مثل مشتق یا بحث ضد یا اجتماع امر و نهى معطل مىشود، اما از ثمرات و کاربردهاى عینى ان در فقه خبرى ندارد. از تطبیقات فقهى بحث اجتماع امر و نهى فقط مسئله «صلوة در دار غصبى» را مىداند و در بحث عام و خاص هم «اکرم کل عالم» را که تخصیص به «لاتکرم الفساق من العلماء» مىخورد! براى اینکار باید چارهاى کرد و در هر بحث، تطبیقات فقهى در حد میسور پاقل به عنوان تمرینهاى عملى و کاربردى اصول مطرح کرد و طالبان علم را عملا به وادى اجتهاد کشاند.
البته ما مدعى نیستیم در کارى که در پیش روى داریم، چندان این ارزوها را براورده سازیم، این کارى است که باید به کمک جمع صورت گیرد و مدارک امادهترى براى بحثها و تطبیقات فراهم اید. ولى امیدواریم به سوى این هدف گامهایى ولو ناچیز برداریم.
و) از جمله مطالبى که افزودن ان به علم اصول رایج، مفید به نظر مىرسد، بیان کاربردهاى علم اصول در رشتههاى دیگر است مثل حقوق یا فلسفه حقوق یا فلسفه زبان و هرمنوتیک و... این نکته با نکته (ج) پیوند خاصى دارند و در واقع مکمل ان است.
به نظر مىرسد نکات فوق، تدوین جدیدى در علم اصول را طلب مىکند. در سالهاى اخیر بزرگانى به فکر تنظیم و تبویب جدید و پالایش علم اصول افتادهاند که از پیش قراولان این فکر، باید از محقق سترگ شیخ محمدحسین اصفهانى(قده) نام برد که با کتاب الاصول على النهج الحدیثشیوهاى نو در فن اصول، ابداع نمود که متاسفانه ان کتاب در همان اوایل کار با در رسیدن اجل این مرد بزرگ، ناقص ماند و جهان علم از نواورىهاى وى محروم ماند.
مرحوم مظفر صاحب کتاب درسى اصولالفقه تا حدى شیوه استاد بزرگوارش را دنبال نموده است، ولى اولا: فرق میان اندو بسیار است و ثانیا: این کتاب براى مبتدیان نوشته شده است نه اینکه اخرین تحقیقات اصولى در ان مطرح شده باشد.
از بهترین کارهایى که در این مسیر صورت گرفته است، اثر پرارزش محقق بزرگ شهید سید محمد باقر صدر است. حلقات مختلف دروس فى علم الاصول اثرى گرانسنگ با تبویبى تازه است. گرچه مجموع این حلقات براى مبتدیان و محصلان دروس سطح حوزه نگاشته شده است، ولى تبویب جدید ان و نحوه نگارش و ورود و خروج در مباحث، همه سزاوار هرگونه ستایشى است.
شهید صدر در درسهاى خارج علم اصول به اختصار دوگونه تدوین در علم اصول را پیشنهاد مىکند و خود در سیر بحثهاى خارج، یکى از ان دو را ترجیح مىدهد و در حد مقدور مباحث را بر محور انها به اتمام مىرساند.
حضرت ایة الله سیستانى (دامظله) هم تبویب جدیدى در «الرافد» پیشنهاد کردهاند که قابل توجه است و در طرح پیشنهادى این جانب تا حدى از این تبویب جدید ایشان استفاده شده است.
صاحب این قلم در درسهاى خارج خویش، تبویبهاى متعدد علم اصول را در حد وسع مطرح و نقادى کرده است که در اینجا مجالى براى طرح انها نیست. انچه به دنبال مىاید ارائه طرحى نو در تبویب و تدوین علم اصول به همراه پارهاى توضیحات کوتاه است.
ناگفته پیداست که این طرح صرفا یک پیشنهاد است و طبیعتا باید حک و اصلاح شود. امیدوارم صورت اصلاح شده این طرح به همراه بحث از پیشنهادهاى مختلف تدوین علم اصول، به صورت مقالهاى در اولین شماره مجله تخصصى علم اصول که در کار نشر ان هستیم ارائه شود.
تبیین طرح پیشنهادى
مهمترین نکتهاى که در طرح پیشنهادى ما، بدان توجه شده است لزوم پرداختن به مجموعه مسائلى است که از ان مىتوان به عنوان «فلسفه علم اصول» نام برد. به جاى «فلسفه علم اصول» مىتوان از عناوین دیگرى همچون «مبادى علم اصول» یا «مدخل علم اصول» استفاده کرد، گرچه فلسفه علم اصول عنوانى جامعتر است. مقصود از فلسفه علم اصول، مجموعه مباحثى است که ناظر به علم اصول است و نسبتبه ان درجه دوم محسوب مىشود. سالهاست که به مباحث فلسفه علم اصول توجه خاصى نمىشود. با وجود این، کسانى به «مبادى علم اصول» توجه داشتهاند که تا حد زیادى همان وظیفه را انجام مىدهد. از جمله این بزرگان، محقق اصفهانى در کتاب «الاصول على النهج الحدیث» است که به تفکیک مسائل علم اصول از مبادى تصورى و تصدیقى ان پرداخته و کار را با بحث در پارهاى مبادى تصورى و تصدیقى علم اصول شروع کرده است. اما سابقتر از ایشان هم، برخى علم اصول را با همین مبادى شروع مىکردهاند.
با این همه از انجا که فلسفهعلم اصول مستقلا مطرح نشده است، مسائل بسیارى که تحت این عنوان قابل طرح بودهاند، مطرح نشدهاند و این همه، ضرورت تخصیص بخشى به این مباحث را روشن مىسازد.
فلسفه علم اصول، علم اصول نیست. با وجود این، چون اکثر مباحثى که تحت عنوان فلسفه علم اصول قابل بحث است، در علوم دیگر یا طرح نمىشوند و یا اگر مطرحاند، با عنایتبه کاربردشان در علم اصول نیست، ضرورى است که قبل از ورود در علم اصول بدانها پرداخته شود. نکته جالب توجه این است که بسیارى از این مباحث در لابهلاى مباحث اصولى مطرح مىشود، چون بدانها به عنوان مبادى مباحث نیاز بوده است، اما چون حالت استطرادى پیدا مىکردهاند، به صورتى ناقص و اکثرا نامنقح مطرح مىشدهاند. برجسته کردن مباحثى که حالت مقدمى و مبداى دارند، کمک بسیارى به تنقیح و پالایش مباحث مىکند. و این از عمدهترین نکاتى بوده است که راقم این سطور را ترغیب به باز کردن بابى تحت عنوان «فلسفه علم اصول» کرده است.
به علاوه، تفکیک فلسفه علم اصول از علم اصول، به تنظیم و پالایش خود علم اصول هم مىانجامد. دیگر لازم نیست مباحثى به صورت استطرادى در علم اصول طرح شود، و بعد هم عذرها تراشیده شود که چرا این مباحث را مطرح کردهایم! به عنوان مثال، مبحثى که در ابتداى علم اصول مطرح مىشود به عنوان «موضوع علم اصول» و بعدهم فراتر مىرود به موضوعات علوم و وجه تمایز علوم از یکدیگر کشیده مىشود، مسلما بحثى اصولى نیستبلکه بحثى ناظر به علم اصول است و به اصطلاح بحثى درجه دوم است.
مباحثحسن و قبح عقلى که از مباحثبسیار مهم مورد نیاز علم اصول است، بنفسه بحثى اصولى نیست ولى در سرتاسر علم اصول به کار مىاید ولذا اکثر اصولیان به نحوى استطرادى این مباحث را در لابهلاى مباحث اصولى جاى مىدهند; مثلا محقق اصفهانى در گوشهاى از بحث انسداد وارد بحثحسن و قبح عقلى مى شود. مرحوم شیخ انصارى و صاحب فصول و صاحب حاشیه بر معالم و دیگران در مواضع دیگرى.
ایا معقولتر این نیست که از اینهمه استطراد بلارهیزیم و این مباحث را به صورتى مستقل درمدخل یا فلسفه علم اصول بیاوریم و هر جا در علم اصول که نیازى به انها پیدا شد با ارجاع به ان مباحث، صرفا از نتایج انها استفاده کنیم؟
مثال قابل توجهتر در فلسفه علم اصول، بحث اعتباریات است. در سرتاسر علم اصول سخن از اعتباریات پیش مىاید، ولى هیچ جا فصل مستقلى یا عنوان مستقلى به اعتباریات تخصیص نمىیابد. چرا؟ مسئلهاى به این اهمیت که حالت مقدمى بر بسیارى مسائل اصولى دارد ابتر مىماند و صرفا به پارهاى نکات ناقص انهم جسته و گریخته در ضمن مباحث اشاره مىشود. انصاف این است که این چنین بحثى باید مستقل مطرح شود منتها جاى ان علم اصول نیست، بلکه فلسفه علم اصول است. البته همانطور که در ابتداى این مقال اوردیم، ممکن استبحثى در علم دیگرى مطرح شود مثل همین «اعتباریات» که در فلسفه با تدوین جدید مرحوم علامه در اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطرح مىشود، ولى چون با عنایتبه مباحث اصولى نیست، بسیارى از مسائل قابل طرح در ضمن ان که مربوط به علم اصول مىشود یا مطرح نشدهاند و یا بسیار ناقص و گذرا. براى نمونه سرفصلهاى مهمى که در ذیل بحث اعتباریات قابل طرحند در انتهاى این مقاله اورده مىشوند.
با توجه به نکات فوق، طرح فلسفه علم اصولبه صورت پیشنهادى مشتمل بر چهار بخش مىشود:
بخش 1: در شناخت علم اصول;
بخش 2: کلیاتى در باب مباحث زبانى;
بخش 3: کلیاتى در باب تفسیر متون (هرمنوتیک);
بخش 4: علم اصول و علوم دیگر.
صورت فصلهاى هر بخش در انتهاى مقاله خواهد امد.
چارچوپ علم اصول
کار دیگرى که در طرح پیشنهادى ما صورت گرفته است، تنظیم و تنسیق خود مباحث اصولى است. چنانکه در مقدمه بحث اوردیم، نظم مباحث در کتاب پر اهمیتى چون کفایةالاصول محقق خراسانى، چندان قابل توجیه نیست. در طرح پیشنهادى ما «حکم» محور همه مباحث قرار مىگیرد. به گمان ما برجسته کردن حکم در علم اصول بسیار مفید و ثمربخش است. گرچه تنظیم علم اصول بر محور حکم چندان استدلالپذیر و برهانى نیستبلکه بیشتر ذوقى است. البته تا حدى عجیباست که مبحث «حکم» به صورت استقلالى در علم اصول طرح نمى شود. ابواب مهمى از علم اصول مرتبط با «حکم» است، اما از خود حکم مستقلا بحث نمىشود. ارى هرجا که نیازى باشد استطرادا از ان بحث مىشود; مثلا در بحثخروج از ابتلاء در علم اجمالى!
شاید موضع این بحث در فلسفه علم اصول باشد و این مبتنى بر معیارى است که براى علم اصول ارائه مىکنیم. در هر حال در طرح پیشنهادى ما، بحث از ماهیتحکم، اولین بخش را تشکیل مىدهد و بعد اقسام حکم و عوارض حکم و ابراز حکم و.... به گمان ما همه علم اصول را مىتوان بر محور حکم بازسازى کرد، به صورتى که در طرح ذیل امده است.
پارهاى از مباحث مثل مبحث قطع را به تناسب در فلسفه علم اصول ذیل بحث احکام عقلى اوردهایم و سر ان را در همان جا بازگفتهایم و بنابراین نمىتوان به صورت مستوفا در بحث «الحجة على الحکم» اورده شود. مناسب است اجمالا به نتایج انها اشاره شود.
انچه به دنبال مىاید فهرست کلى فلسفهعلم اصول و علم اصول است. هر یک از فصلهاى ذکر شده به زیر فصلهاى متعددى تقسیم مىشود که به تناسب در هر بخش طرح مىشوند. به عنوان نمونه، زیرفصلهاى فصلهاى 2 و 3 و 4 و 5 از بخش اول فلسفهعلم اصول اورده مىشوند تا حدى شیوه کار روشن شود.
فلسفه علم اصول:
بخش 1: در شناخت علم اصول
مقدمه: معناى فلسفه علم اصول
فصل 1: تعریف علم اصول و تدوین ان
فصل2: اعتبارات
فصل 3: منابع و روشهاى علم اصول
فصل4: احکام عقلى: عقل نظرى عقل عملى
فصل 5: بناء عقلاء
بخش 2: کلیاتى در باب مباحث زبانى
مقدمه: متد تحقیق در مباحث زبانى
فصل1: معنا و تئورىهاى معنادارى
فصل2: پدیده وضع و کیفیت ان
فصل 3: نظریه استعمال الفاظ
فصل4: افعال گفتارى
فصل5: حقیقت و مجاز علامات حقیقت و مجاز
فصل6: معانى حرفیه
فصل7: حقیقتشرعیه
فصل8: صحیح و اعم
بخش 3: کلیاتى در باب تفسیر متون (هرمنوتیک)
مقدمه: اصطلاحات مختلف هرمنوتیک
فصل1: معناى متن
فصل2: معناى تفسیر و ماهیت ان
فصل3:شرایط فهم و نقش پیش فرضها
فصل 4: فهم متون دینى و ارتباط ان با بیرون
بخش 4: علم اصول و علوم دیگر
مقدمه: فایده بحث
فصل 1: علم اصول و فلسفه و کلام
فصل2: علم اصول و فلسفه فقه
فصل3: علم اصول و فلسفه حقوق
فصل 4:علم اصول و هرمنوتیک
فصل 5: علم اصول و فلسفه زبان
فصل 6: علم اصول در روایات
علم اصول
بخش1: ماهیتحکم
مقدمه: تدوین و تبویب جدید
فصل 1: نظریههاى مختلف در ماهیتحکم
فصل2: مبادى حکم
فصل3: مراتب حکم
فصل4: متعلق حکم و موضوع ان
بخش 2: اقسام حکم
فصل1: حکم تکلیفى و وضعى
فصل2: انقسام حکم تکلیفى به اقسام خمسه
فصل3: واجب مشروط و مطلق
فصل4: واجب معلق و منجز
فصل5: واجب تعبدى و توصلى
فصل6: واجب نفسى و غیرى
فصل7:واجب تعیینى و تخییرى
فصل8: واجب عینى و کفایى
فصل9: واجب موسع و مضیق
بخش 3: عوارض حکم
فصل1:تضاد احکام و عدم ان
فصل2: بحث ضد
فصل3: مقدمه واجب (استلزام وجوب ذىالمقدمة لوجوب المقدمة)
فصل4: اجتماع امر و نهى
فصل5: نسخ حکم
بخش 4: ابراز حکم
فصل1:مدلول صیغه امر و ماده ان
فصل2:صیغه نهى و ماده ان
فصل3:مفاد صیغه ماضى و مضارع
فصل4:ماهیت جمله خبریه و انشائیه
فصل5:مشتق
فصل6:مفاهیم
فصل7:عام و خاص
فصل8: مطلق و مقید
فصل9: مجمل و مبین
بخش 5: امتثال حکم
فصل1:حقیقت امتثال
فصل2:امتثال بعد از امتثال
فصل3:امتثال اجمالى
فصل4:امکان توسعه در مقام امتثال و فراغ
فصل5:بحث اجزاء
بخش 6: الحجة على الحکم
فصل1:معناى حجیت
فصل2:حجیت قطع
فصل3:اقسام قطع
فصل4:علم اجمالى
فصل5:تجرى
فصل6:امکان تعبد به ظن
فصل7:حجیت ظواهر
فصل8:حجیت اجماع
فصل9:حجیتخبر متواتر
فصل10:حجیتشهرت
فصل11:حجیتخبر واحد
فصل12:حجیت مطلق ظنون
بخش 7: اصول عملیه (الوظیفة عند فقد الدلیل على الحکم)
مقدمه: تعریف اصول عملیه
فصل1:اصالة البرائة
فصل2:اصالة التخییر
فصل3:اصالة الاحتیاط
فصل4:تنبیهات بحث
فصل5: استصحاب
فصل6:تنبیهات استصحاب
بخش 8: تعارض ادله
مقدمه: تعریف تعارض
فصل1:اصالة التساقط
فصل2:مقتضاى روایات در باب تعارض
فصل3:تعدى از مرجحات منصوصه
فصل4:جمع عرفى
فصل5:انقلاب نسبت
فصل6:بیان مرجحات مستفاد از روایات
فصل7:مرجحات خارجى
تا اینجا اجمالى بود از فهرست فلسفه علم اصول و علم اصول. هریک از فصلهاى ذکر شده، خود مشتمل بر زیرفصلهاى متعددى مىشوند. زیرفصلهاى فصول 2و3و4و5 از بخش اول از فلسفه علم اصول را به عنوان نمونه اوردهایم تا نحوه کار روشنتر شود.
فصل 2: اعتباریات
فهرست اجمالى بحث
1. اهمیتبحث ادراکات اعتبارى
2. تعریف اعتبار
3. اعتبار و حقیقت ادعاییه سکاکى
4. صدق و کذب در اعتباریات
5. ضرورت اعتبار و زمینه پیدایش ان
6. اعتبارات، قبل از اجتماع و بعد از اجتماع
7. اعتبار «باید» در هر فعل صادر و نقد ان
8. ضابطه مفاهیم اعتبارى
9. اعتبارات متاخر: حرمت، استحباب، کراهت اعتبارات متساوى الطرفین
10. اعتبارات قانونى و ادبى
11. اعتبارات واقعى و حقایق ادعاییه: نظر محقق عراقى
12. اعتباریات: مرتبهاى از واقعیت: نظر محقق نایینى
13. اعتباریات و حقایق نهادى: نظریه سرل
14. اعتباریات و قراردادهاى اجتماعى
15. انشاء و اعتبار
16. اعتبار و تنزیل
17. احکام شرعى: اعتبار، انشاء، واقعیت
18. انتساب اعتباریات به خداوند
19. اعتباریات و مخترعات شرعیه و عقلاییه
20. رابطه اعتباریات و حقایق
21.استدلال در اعتباریات: خلط حقیقتبه اعتبار در استدلالهاى اصولى
22. ماهیت گزارههاى اصولى
23. کاربردهایى از بحث اعتباریات در فقه
24. کاربردهایى از بحث اعتباریات در اصول
25. اشاره به مباحث مهم دیگرى که به لحاظ فلسفى بودن یا فقهى بودن، در این جا مطرح نشدهاند.
فصل3: (2) منابع و روشهاى علم اصول
1. سیر بحث: توجیه جایگاه بحث
2. منابع و روشها
مقدمه
تبیین روش و منبع
روش هاى کلى علوم: عقلى، نقلى (تاریخى)، تجربى
روشهاى علم اصول
منابع علم اصول
تداخل منابع و روشها
3. اشتراک فقه و اصول(در روشها ومنابع)
فصل4
احکام عقلى
بخش 1: کلیات
مقدمه: در سیر بحث و اهمیت ان: ذکرمثالهایى از علم اصول ارزش این بحث در علوم دیگر
1. عقل عملى و عقل نظرى (3)
2. ارزش قطع: حجیت قطع (4)
3. ارزش قطع: ارزش معلومات نظرى:
ء تعریف علم
ء مجارى شکاکیت در روزگار ما
ء پاسخهاى عمده به شکاکیت
بخش2: احکام عقل نظرى در علم اصول
4. باب تحلیلات عقلى
5. باب علاقات و استلزامات واقعى (امکان، وجوب و استحاله)
6. باب مصالح و مفاسد
بخش 3: احکام عقل عملى در علم اصول
7. حسن و قبح عقلى
8. باید و نباید عقلى
9. ارزشهاى اخلاقى دیگر: فضایل و رذایل
10. حقوق عقلى: بحثى در منشا حق
11. مستند احکام عقل عملى(بحث توجیه: ( Justification
12. شناخت گزارههاى عقل عملى
13. قاعده ملازمه
14. تطبیقاتى از احکام عقل عملى
ء حسن عدل و قبح ظلم
ء قبح تجرى
ء حجیتبه معناى معذریت و منجزیت
ء حکم عقل به لزوم امتثال اوامر شارع
ء حکم عقل در مقدمات مفوته
ء حق الطاعه
ء قبح عقاب بلابیان
ء وجوب دفع ضرر محتمل
ء قبح تکلیف بغیر مقدور
بخش4: رابطه عقل نظرى و عقل عملى
15. توضیح درمورد عنوان بحث و سیر بحث
16. شبهه هیوم در باب رابطه هست و باید
17. مغالطه طبیعتگرایانه مور
18. اعتباریات مرحوم علامه(به اجمال)
19. نقض سرل و پاسخهاى ان
20. خطاى برخى از معاصران در استدلال بر شکاف میان باید و هست (از طریق فعل گفتارى)
بخش 5: احکام عملى در کتاب و سنت
خاتمه: کاربرد بحث عقل عملى در علم اصول، فقه، کلام و فلسفه
فصل5: بناء عقلاء
1. اهمیتبحث:
الف) کاربرد بناء عقلاء در علم اصول
ب) کاربرد بناء عقلاء در فقه
2. تحلیل بناء عقلاء:بناء نفسانى یا عمل خارجى؟
3. مبادى بناء عقلاء: فطرت یا امور بیرونى؟
4. حجیتبناء عقلاء
5. حجیت مناطات بناء عقلاء
6. تعارض بناء عقلاء و ادله نقلیه: راه حلها
7. بناء عقلاء و سیره متشرعه
8. بناء عقلاء و عقل
9. بناء عقلاء و عرف
10. بناء عقلاء در فلسفه جدید
11. بناء عقلاء در حقوق.
پىنوشتها:
1. این دو فایده را به ضمیمه تحقیقات محقق اصفهانى در نهایةالدرایة، به فارسى ترجمه کردهام و با تعلیقات مبسوط در مجله نقد و نظر به طبع رسیده است. ر.ک: نقد و نظر شماره 14 13، ص105.
2. این فصل در مقام تدوین مىتواند به فصل 1 که مختص به مباحث تعریف علم اصول و تدوین ان است، ملحق شود.
3. در این بند، تعریفهاى مختلف عقل عملى و عقل نظرى بررسى مىشود.
4. در این بند، عمده مباحث قطعاورده مىشود. البته بحث تجرى به بخش 3 از همین فصل منتقل مىشود و بحث اخذ قطع به حکم در موضوع خود حکم هم به مباحثحکم منتقل مىگردد.
تردیدى نیست که تلاش عالمان بزرگ اسلام، خصوصا فقیهان، اصولیان، مفسران و حکیمان شیعى میراث عظیمى از معارف را براى ما به جاى گذاشته است. محافل علمى ما، به ویژه حوزههاى علمیه، اکنون بر این خوان گسترده نشستهاند. تلاش براى فهم و هضم و جذب این معارف بخشى از وظیفه ما را تشکیل مىدهد. بخش عظیمتر ان، اجتهاد مستمر و تهذیب و پالایش و ابداع در مورد این معارف است.
یکى از این دانشها علم اصول است که به دلیل ضروت فراگیرى ان از یک طرف و حجم و گستره وسیع ان از طرف دیگر، بر خورد خلاق و پالایش و تدوین تازهاى را مىطلبد.
به گمان ما تدوین و تنظیم جدید علم اصول هم در مرحله کتابهاى درسى و هم در مرحله القاى درسهاى خارج، اکنون یک نیاز است. شیوه معهود در حوزهها دچار پارهاى کاستىها است، از جمله:
الف) تدوین و تبویب مباحث در کتابهاى درسى خصوصا در مباحث الفاظ، نظم و نسق متناسبى ندارد. پارهاى از بحثها لفظىاند و مربوط به دلالتهاى زبانى در حالى که برخى دیگر عقلىاند و متکى بر وجدانهاى عقلى اعم از نظرى و عملى.
مباحث الفاظ کفایة الاصول مرحوم اخوند خراسانى، مخلوطى است از این دوگونه بحث. مرحوم اخوند، کفایه را در هشت مقصد، یک مقدمه و یک خاتمه تدوین نموده است: مقدمه در سیزده امر که عمدتا مربوط به بحثهاى زبانى است، نظیر حقیقت وضع، معانى حرفى، معیار صحت استعمالات مجازى، صحت اطلاق لفظ و اراده نوع به ان و....
مقصد اول در اوامر، مقصد دوم در نواهى، مقصد سوم در مفاهیم، مقصد چهارم در عام و خاص، مقصد پنجم در اطلاق و تقیید، مقصد ششم در امارات معتبره شرعى یا عقلى، مقصد هفتم در اصول عملیه و مقصد هشتم در تعارض ادله. خاتمه هم در اجتهاد و تقلید.
بسیارى از مباحث که در مقصد اول و دوم امده است، مباحث عقلىاند، مثل بحث ضد و ترتب و بحث اجتماع امر و نهى. این دو بحثبا همه گستردگى جزء مباحث الفاظ شمرده شدهاند، در حالى که هیچ تناسبى با ان ندارند. و همینطور مبحث اجزاء که بحثى عقلى است.
بنابراین معقولتر ان است که مطالب این بخش (یعنى مباحث الفاظ) به گونهاى دیگر تدوین و تبویب شود.
ب) پارهاى از بحثها در عین اینکه مهم و سرنوشتسازند، به صورت استطرادى و در خلال مباحث دیگر مطرح شدهاند، در حالى که اهمیت انها اقتضا مىکرد بحثهاى مستقلى بدانها اختصاص یابد. از جمله مباحث مربوط به ماهیتحکم، که با همه اهمیت ان، به صورت پراکنده در اینجا و انجا بر حسب ضرورت مطرح شده است. ایا عجیب نیست که این بحث مهم (علاوه بر مواضع دیگر) در بحثخروج از ابتلاء از مباحث علم اجمالى در اصول عملیه مطرح مىشود؟!
و همینطور بحثحسن و قبح عقلى. گرچه بحثحسن و قبح، در اصل بحثى کلامى است ولى اصولیان به دنبال نیاز مبرم به ان، مجبور به طرح مباحث مربوط به ان مى شوند، اما غالبا ناقص و شکننده و اشکالپذیر. چون عمدتا ان را به نحوى استطرادى مطرح مىکنند. گرچه در کتابهاى قدیمتر علم اصول مثل «فصول» و «هدایة المسترشدین» و «تقریرات شیخ انصارى» و... فصلى براى ان باز کردهاند ولى در کتابهاى متاخرتر چنین نیست. مرحوم اخوند در کفایه بحثى در باب حسن و قبح عقلى ندارد، گرچه در سرتاسر علم اصول بدان استناد مىکند. ارى در فوائد ملحق به حاشیه رسائل دو فائده در باب حسن و قبح عقلى و قاعده ملازمه دارد که خالى از تحقیق نیست. (1)
کتابهاى مرحوم نائینى (تقریرات) و محقق عراقى هم از انها خالى است، گرچه فقرات کوتاهى در این مباحث مطرح کردهاند.
البته مىشد که این بحثها در علم کلام به طور مستوفا بحثشود و در اصول به نتایج انها اکتفا گردد، ولى متاسفانه وضع در علم کلام هم چندان رضایتبخش نیست و این مباحث نیازمند تحول و اجتهاد جدید است.
در هر حال در وضع کنونى که بسیارى از مباحث اصولى (خصوصا بحث «حجیت» که انرا غالبا به معناى معذریت و منجزیت و منجزیت را به معناى استحقاق عقاب على المخالفة گرفتهاند) سختبه تنقیح مباحثحسن و قبح و قضاوتهاى ارزشى دیگر نیازمند است، صحیح نیست که این مباحثبه نحوى منقح و مستقل مطرح نگردند.
ج) اکنون در مغرب زمین مباحث مفصلى در باب زبان مطرح است هم در زبان شناسى )، Linguistics) و هم در فلسفه زبان )، که بخشى از فلسفه تحلیلى است و هم در علم تفسیر متون یا هرمنوتیک ) .، Hermenutics) رچه ان بحثها با اهداف دیگرى غیر از هدفهاى یک اصولى مطرح مىشوند، ولى بالاخره وجوه اشتراک بسیارى دارند. در علم اصول بسیار شایسته است که پاقل اجمال پارهاى مباحث کلى مشترک مطرح شود و از اراء جدیدتر اطلاع حاصل گردد ولو اینکه انها را نلاذیریم. مسئله این است که در مباحث الفاظ علم اصول، پژوهشهاى بسیار صورت گرفته، و کارهاى مهمى عرضه شده است، ولى متاسفانه در زمان ما این تحقیقات بدون بیان نسبتشان با مباحث دیگران عرضه مىشوند ولذا در بیرون حوزهها نمىدانند که در معارف حوزوى چه مىگذرد. اشنایى طلاب جوان که بناى تحقیق عمیق در علم اصول را دارند، با این مباحث، موجب مىشود که در مواضعى که احساس مىکنند جاى تحقیق تطبیقى هست، کارهاى نویى پدید اورند و این به فعالتر شدن دایره تحقیقات حوزوى مىانجامد و بدان نشاط خاصى مىبخشد و بیرون حوزهها را نیز سیراب مىکند و بر تفاهم کلى بین حوزه و دانشگاه هم مىافزاید. علاوه بر اینکه در میان مطالب غربیان گاه مطلب قابل قبولى هم یافت مىشود که بر غناى بحثها مىافزاید.
د) پارهاى مباحث دخل مستقیمى در فقه ندارند بلکه فقط با چند واسطه مىتوانند در فهم فقهى مؤثر افتند، ولى به فهم بهتر خود علم اصول کمک مىکنند. مثل این مسئله که «ماهیت گزارهها و مسائل اصولى چیست؟» یا «روشهاى به کار گرفته شده در علم اصول کدامند؟»
بسیار به جاست که اینگونه مباحث، در مدخل علم اصول گنجانده شود ولو به عنوان مبادى یا فلسفه علم اصول، چنانکه ما اختیار کردهایم.
ه) از جمله کاستىها در بحثهاى اصولى، عدم طرح مباحث کاربردى انها در فقه است.
گاه طالب علمى چند ماه در بحثى اصولى مثل مشتق یا بحث ضد یا اجتماع امر و نهى معطل مىشود، اما از ثمرات و کاربردهاى عینى ان در فقه خبرى ندارد. از تطبیقات فقهى بحث اجتماع امر و نهى فقط مسئله «صلوة در دار غصبى» را مىداند و در بحث عام و خاص هم «اکرم کل عالم» را که تخصیص به «لاتکرم الفساق من العلماء» مىخورد! براى اینکار باید چارهاى کرد و در هر بحث، تطبیقات فقهى در حد میسور پاقل به عنوان تمرینهاى عملى و کاربردى اصول مطرح کرد و طالبان علم را عملا به وادى اجتهاد کشاند.
البته ما مدعى نیستیم در کارى که در پیش روى داریم، چندان این ارزوها را براورده سازیم، این کارى است که باید به کمک جمع صورت گیرد و مدارک امادهترى براى بحثها و تطبیقات فراهم اید. ولى امیدواریم به سوى این هدف گامهایى ولو ناچیز برداریم.
و) از جمله مطالبى که افزودن ان به علم اصول رایج، مفید به نظر مىرسد، بیان کاربردهاى علم اصول در رشتههاى دیگر است مثل حقوق یا فلسفه حقوق یا فلسفه زبان و هرمنوتیک و... این نکته با نکته (ج) پیوند خاصى دارند و در واقع مکمل ان است.
به نظر مىرسد نکات فوق، تدوین جدیدى در علم اصول را طلب مىکند. در سالهاى اخیر بزرگانى به فکر تنظیم و تبویب جدید و پالایش علم اصول افتادهاند که از پیش قراولان این فکر، باید از محقق سترگ شیخ محمدحسین اصفهانى(قده) نام برد که با کتاب الاصول على النهج الحدیثشیوهاى نو در فن اصول، ابداع نمود که متاسفانه ان کتاب در همان اوایل کار با در رسیدن اجل این مرد بزرگ، ناقص ماند و جهان علم از نواورىهاى وى محروم ماند.
مرحوم مظفر صاحب کتاب درسى اصولالفقه تا حدى شیوه استاد بزرگوارش را دنبال نموده است، ولى اولا: فرق میان اندو بسیار است و ثانیا: این کتاب براى مبتدیان نوشته شده است نه اینکه اخرین تحقیقات اصولى در ان مطرح شده باشد.
از بهترین کارهایى که در این مسیر صورت گرفته است، اثر پرارزش محقق بزرگ شهید سید محمد باقر صدر است. حلقات مختلف دروس فى علم الاصول اثرى گرانسنگ با تبویبى تازه است. گرچه مجموع این حلقات براى مبتدیان و محصلان دروس سطح حوزه نگاشته شده است، ولى تبویب جدید ان و نحوه نگارش و ورود و خروج در مباحث، همه سزاوار هرگونه ستایشى است.
شهید صدر در درسهاى خارج علم اصول به اختصار دوگونه تدوین در علم اصول را پیشنهاد مىکند و خود در سیر بحثهاى خارج، یکى از ان دو را ترجیح مىدهد و در حد مقدور مباحث را بر محور انها به اتمام مىرساند.
حضرت ایة الله سیستانى (دامظله) هم تبویب جدیدى در «الرافد» پیشنهاد کردهاند که قابل توجه است و در طرح پیشنهادى این جانب تا حدى از این تبویب جدید ایشان استفاده شده است.
صاحب این قلم در درسهاى خارج خویش، تبویبهاى متعدد علم اصول را در حد وسع مطرح و نقادى کرده است که در اینجا مجالى براى طرح انها نیست. انچه به دنبال مىاید ارائه طرحى نو در تبویب و تدوین علم اصول به همراه پارهاى توضیحات کوتاه است.
ناگفته پیداست که این طرح صرفا یک پیشنهاد است و طبیعتا باید حک و اصلاح شود. امیدوارم صورت اصلاح شده این طرح به همراه بحث از پیشنهادهاى مختلف تدوین علم اصول، به صورت مقالهاى در اولین شماره مجله تخصصى علم اصول که در کار نشر ان هستیم ارائه شود.
تبیین طرح پیشنهادى
مهمترین نکتهاى که در طرح پیشنهادى ما، بدان توجه شده است لزوم پرداختن به مجموعه مسائلى است که از ان مىتوان به عنوان «فلسفه علم اصول» نام برد. به جاى «فلسفه علم اصول» مىتوان از عناوین دیگرى همچون «مبادى علم اصول» یا «مدخل علم اصول» استفاده کرد، گرچه فلسفه علم اصول عنوانى جامعتر است. مقصود از فلسفه علم اصول، مجموعه مباحثى است که ناظر به علم اصول است و نسبتبه ان درجه دوم محسوب مىشود. سالهاست که به مباحث فلسفه علم اصول توجه خاصى نمىشود. با وجود این، کسانى به «مبادى علم اصول» توجه داشتهاند که تا حد زیادى همان وظیفه را انجام مىدهد. از جمله این بزرگان، محقق اصفهانى در کتاب «الاصول على النهج الحدیث» است که به تفکیک مسائل علم اصول از مبادى تصورى و تصدیقى ان پرداخته و کار را با بحث در پارهاى مبادى تصورى و تصدیقى علم اصول شروع کرده است. اما سابقتر از ایشان هم، برخى علم اصول را با همین مبادى شروع مىکردهاند.
با این همه از انجا که فلسفهعلم اصول مستقلا مطرح نشده است، مسائل بسیارى که تحت این عنوان قابل طرح بودهاند، مطرح نشدهاند و این همه، ضرورت تخصیص بخشى به این مباحث را روشن مىسازد.
فلسفه علم اصول، علم اصول نیست. با وجود این، چون اکثر مباحثى که تحت عنوان فلسفه علم اصول قابل بحث است، در علوم دیگر یا طرح نمىشوند و یا اگر مطرحاند، با عنایتبه کاربردشان در علم اصول نیست، ضرورى است که قبل از ورود در علم اصول بدانها پرداخته شود. نکته جالب توجه این است که بسیارى از این مباحث در لابهلاى مباحث اصولى مطرح مىشود، چون بدانها به عنوان مبادى مباحث نیاز بوده است، اما چون حالت استطرادى پیدا مىکردهاند، به صورتى ناقص و اکثرا نامنقح مطرح مىشدهاند. برجسته کردن مباحثى که حالت مقدمى و مبداى دارند، کمک بسیارى به تنقیح و پالایش مباحث مىکند. و این از عمدهترین نکاتى بوده است که راقم این سطور را ترغیب به باز کردن بابى تحت عنوان «فلسفه علم اصول» کرده است.
به علاوه، تفکیک فلسفه علم اصول از علم اصول، به تنظیم و پالایش خود علم اصول هم مىانجامد. دیگر لازم نیست مباحثى به صورت استطرادى در علم اصول طرح شود، و بعد هم عذرها تراشیده شود که چرا این مباحث را مطرح کردهایم! به عنوان مثال، مبحثى که در ابتداى علم اصول مطرح مىشود به عنوان «موضوع علم اصول» و بعدهم فراتر مىرود به موضوعات علوم و وجه تمایز علوم از یکدیگر کشیده مىشود، مسلما بحثى اصولى نیستبلکه بحثى ناظر به علم اصول است و به اصطلاح بحثى درجه دوم است.
مباحثحسن و قبح عقلى که از مباحثبسیار مهم مورد نیاز علم اصول است، بنفسه بحثى اصولى نیست ولى در سرتاسر علم اصول به کار مىاید ولذا اکثر اصولیان به نحوى استطرادى این مباحث را در لابهلاى مباحث اصولى جاى مىدهند; مثلا محقق اصفهانى در گوشهاى از بحث انسداد وارد بحثحسن و قبح عقلى مى شود. مرحوم شیخ انصارى و صاحب فصول و صاحب حاشیه بر معالم و دیگران در مواضع دیگرى.
ایا معقولتر این نیست که از اینهمه استطراد بلارهیزیم و این مباحث را به صورتى مستقل درمدخل یا فلسفه علم اصول بیاوریم و هر جا در علم اصول که نیازى به انها پیدا شد با ارجاع به ان مباحث، صرفا از نتایج انها استفاده کنیم؟
مثال قابل توجهتر در فلسفه علم اصول، بحث اعتباریات است. در سرتاسر علم اصول سخن از اعتباریات پیش مىاید، ولى هیچ جا فصل مستقلى یا عنوان مستقلى به اعتباریات تخصیص نمىیابد. چرا؟ مسئلهاى به این اهمیت که حالت مقدمى بر بسیارى مسائل اصولى دارد ابتر مىماند و صرفا به پارهاى نکات ناقص انهم جسته و گریخته در ضمن مباحث اشاره مىشود. انصاف این است که این چنین بحثى باید مستقل مطرح شود منتها جاى ان علم اصول نیست، بلکه فلسفه علم اصول است. البته همانطور که در ابتداى این مقال اوردیم، ممکن استبحثى در علم دیگرى مطرح شود مثل همین «اعتباریات» که در فلسفه با تدوین جدید مرحوم علامه در اصول فلسفه و روش رئالیسم، مطرح مىشود، ولى چون با عنایتبه مباحث اصولى نیست، بسیارى از مسائل قابل طرح در ضمن ان که مربوط به علم اصول مىشود یا مطرح نشدهاند و یا بسیار ناقص و گذرا. براى نمونه سرفصلهاى مهمى که در ذیل بحث اعتباریات قابل طرحند در انتهاى این مقاله اورده مىشوند.
با توجه به نکات فوق، طرح فلسفه علم اصولبه صورت پیشنهادى مشتمل بر چهار بخش مىشود:
بخش 1: در شناخت علم اصول;
بخش 2: کلیاتى در باب مباحث زبانى;
بخش 3: کلیاتى در باب تفسیر متون (هرمنوتیک);
بخش 4: علم اصول و علوم دیگر.
صورت فصلهاى هر بخش در انتهاى مقاله خواهد امد.
چارچوپ علم اصول
کار دیگرى که در طرح پیشنهادى ما صورت گرفته است، تنظیم و تنسیق خود مباحث اصولى است. چنانکه در مقدمه بحث اوردیم، نظم مباحث در کتاب پر اهمیتى چون کفایةالاصول محقق خراسانى، چندان قابل توجیه نیست. در طرح پیشنهادى ما «حکم» محور همه مباحث قرار مىگیرد. به گمان ما برجسته کردن حکم در علم اصول بسیار مفید و ثمربخش است. گرچه تنظیم علم اصول بر محور حکم چندان استدلالپذیر و برهانى نیستبلکه بیشتر ذوقى است. البته تا حدى عجیباست که مبحث «حکم» به صورت استقلالى در علم اصول طرح نمى شود. ابواب مهمى از علم اصول مرتبط با «حکم» است، اما از خود حکم مستقلا بحث نمىشود. ارى هرجا که نیازى باشد استطرادا از ان بحث مىشود; مثلا در بحثخروج از ابتلاء در علم اجمالى!
شاید موضع این بحث در فلسفه علم اصول باشد و این مبتنى بر معیارى است که براى علم اصول ارائه مىکنیم. در هر حال در طرح پیشنهادى ما، بحث از ماهیتحکم، اولین بخش را تشکیل مىدهد و بعد اقسام حکم و عوارض حکم و ابراز حکم و.... به گمان ما همه علم اصول را مىتوان بر محور حکم بازسازى کرد، به صورتى که در طرح ذیل امده است.
پارهاى از مباحث مثل مبحث قطع را به تناسب در فلسفه علم اصول ذیل بحث احکام عقلى اوردهایم و سر ان را در همان جا بازگفتهایم و بنابراین نمىتوان به صورت مستوفا در بحث «الحجة على الحکم» اورده شود. مناسب است اجمالا به نتایج انها اشاره شود.
انچه به دنبال مىاید فهرست کلى فلسفهعلم اصول و علم اصول است. هر یک از فصلهاى ذکر شده به زیر فصلهاى متعددى تقسیم مىشود که به تناسب در هر بخش طرح مىشوند. به عنوان نمونه، زیرفصلهاى فصلهاى 2 و 3 و 4 و 5 از بخش اول فلسفهعلم اصول اورده مىشوند تا حدى شیوه کار روشن شود.
فلسفه علم اصول:
بخش 1: در شناخت علم اصول
مقدمه: معناى فلسفه علم اصول
فصل 1: تعریف علم اصول و تدوین ان
فصل2: اعتبارات
فصل 3: منابع و روشهاى علم اصول
فصل4: احکام عقلى: عقل نظرى عقل عملى
فصل 5: بناء عقلاء
بخش 2: کلیاتى در باب مباحث زبانى
مقدمه: متد تحقیق در مباحث زبانى
فصل1: معنا و تئورىهاى معنادارى
فصل2: پدیده وضع و کیفیت ان
فصل 3: نظریه استعمال الفاظ
فصل4: افعال گفتارى
فصل5: حقیقت و مجاز علامات حقیقت و مجاز
فصل6: معانى حرفیه
فصل7: حقیقتشرعیه
فصل8: صحیح و اعم
بخش 3: کلیاتى در باب تفسیر متون (هرمنوتیک)
مقدمه: اصطلاحات مختلف هرمنوتیک
فصل1: معناى متن
فصل2: معناى تفسیر و ماهیت ان
فصل3:شرایط فهم و نقش پیش فرضها
فصل 4: فهم متون دینى و ارتباط ان با بیرون
بخش 4: علم اصول و علوم دیگر
مقدمه: فایده بحث
فصل 1: علم اصول و فلسفه و کلام
فصل2: علم اصول و فلسفه فقه
فصل3: علم اصول و فلسفه حقوق
فصل 4:علم اصول و هرمنوتیک
فصل 5: علم اصول و فلسفه زبان
فصل 6: علم اصول در روایات
علم اصول
بخش1: ماهیتحکم
مقدمه: تدوین و تبویب جدید
فصل 1: نظریههاى مختلف در ماهیتحکم
فصل2: مبادى حکم
فصل3: مراتب حکم
فصل4: متعلق حکم و موضوع ان
بخش 2: اقسام حکم
فصل1: حکم تکلیفى و وضعى
فصل2: انقسام حکم تکلیفى به اقسام خمسه
فصل3: واجب مشروط و مطلق
فصل4: واجب معلق و منجز
فصل5: واجب تعبدى و توصلى
فصل6: واجب نفسى و غیرى
فصل7:واجب تعیینى و تخییرى
فصل8: واجب عینى و کفایى
فصل9: واجب موسع و مضیق
بخش 3: عوارض حکم
فصل1:تضاد احکام و عدم ان
فصل2: بحث ضد
فصل3: مقدمه واجب (استلزام وجوب ذىالمقدمة لوجوب المقدمة)
فصل4: اجتماع امر و نهى
فصل5: نسخ حکم
بخش 4: ابراز حکم
فصل1:مدلول صیغه امر و ماده ان
فصل2:صیغه نهى و ماده ان
فصل3:مفاد صیغه ماضى و مضارع
فصل4:ماهیت جمله خبریه و انشائیه
فصل5:مشتق
فصل6:مفاهیم
فصل7:عام و خاص
فصل8: مطلق و مقید
فصل9: مجمل و مبین
بخش 5: امتثال حکم
فصل1:حقیقت امتثال
فصل2:امتثال بعد از امتثال
فصل3:امتثال اجمالى
فصل4:امکان توسعه در مقام امتثال و فراغ
فصل5:بحث اجزاء
بخش 6: الحجة على الحکم
فصل1:معناى حجیت
فصل2:حجیت قطع
فصل3:اقسام قطع
فصل4:علم اجمالى
فصل5:تجرى
فصل6:امکان تعبد به ظن
فصل7:حجیت ظواهر
فصل8:حجیت اجماع
فصل9:حجیتخبر متواتر
فصل10:حجیتشهرت
فصل11:حجیتخبر واحد
فصل12:حجیت مطلق ظنون
بخش 7: اصول عملیه (الوظیفة عند فقد الدلیل على الحکم)
مقدمه: تعریف اصول عملیه
فصل1:اصالة البرائة
فصل2:اصالة التخییر
فصل3:اصالة الاحتیاط
فصل4:تنبیهات بحث
فصل5: استصحاب
فصل6:تنبیهات استصحاب
بخش 8: تعارض ادله
مقدمه: تعریف تعارض
فصل1:اصالة التساقط
فصل2:مقتضاى روایات در باب تعارض
فصل3:تعدى از مرجحات منصوصه
فصل4:جمع عرفى
فصل5:انقلاب نسبت
فصل6:بیان مرجحات مستفاد از روایات
فصل7:مرجحات خارجى
تا اینجا اجمالى بود از فهرست فلسفه علم اصول و علم اصول. هریک از فصلهاى ذکر شده، خود مشتمل بر زیرفصلهاى متعددى مىشوند. زیرفصلهاى فصول 2و3و4و5 از بخش اول از فلسفه علم اصول را به عنوان نمونه اوردهایم تا نحوه کار روشنتر شود.
فصل 2: اعتباریات
فهرست اجمالى بحث
1. اهمیتبحث ادراکات اعتبارى
2. تعریف اعتبار
3. اعتبار و حقیقت ادعاییه سکاکى
4. صدق و کذب در اعتباریات
5. ضرورت اعتبار و زمینه پیدایش ان
6. اعتبارات، قبل از اجتماع و بعد از اجتماع
7. اعتبار «باید» در هر فعل صادر و نقد ان
8. ضابطه مفاهیم اعتبارى
9. اعتبارات متاخر: حرمت، استحباب، کراهت اعتبارات متساوى الطرفین
10. اعتبارات قانونى و ادبى
11. اعتبارات واقعى و حقایق ادعاییه: نظر محقق عراقى
12. اعتباریات: مرتبهاى از واقعیت: نظر محقق نایینى
13. اعتباریات و حقایق نهادى: نظریه سرل
14. اعتباریات و قراردادهاى اجتماعى
15. انشاء و اعتبار
16. اعتبار و تنزیل
17. احکام شرعى: اعتبار، انشاء، واقعیت
18. انتساب اعتباریات به خداوند
19. اعتباریات و مخترعات شرعیه و عقلاییه
20. رابطه اعتباریات و حقایق
21.استدلال در اعتباریات: خلط حقیقتبه اعتبار در استدلالهاى اصولى
22. ماهیت گزارههاى اصولى
23. کاربردهایى از بحث اعتباریات در فقه
24. کاربردهایى از بحث اعتباریات در اصول
25. اشاره به مباحث مهم دیگرى که به لحاظ فلسفى بودن یا فقهى بودن، در این جا مطرح نشدهاند.
فصل3: (2) منابع و روشهاى علم اصول
1. سیر بحث: توجیه جایگاه بحث
2. منابع و روشها
مقدمه
تبیین روش و منبع
روش هاى کلى علوم: عقلى، نقلى (تاریخى)، تجربى
روشهاى علم اصول
منابع علم اصول
تداخل منابع و روشها
3. اشتراک فقه و اصول(در روشها ومنابع)
فصل4
احکام عقلى
بخش 1: کلیات
مقدمه: در سیر بحث و اهمیت ان: ذکرمثالهایى از علم اصول ارزش این بحث در علوم دیگر
1. عقل عملى و عقل نظرى (3)
2. ارزش قطع: حجیت قطع (4)
3. ارزش قطع: ارزش معلومات نظرى:
ء تعریف علم
ء مجارى شکاکیت در روزگار ما
ء پاسخهاى عمده به شکاکیت
بخش2: احکام عقل نظرى در علم اصول
4. باب تحلیلات عقلى
5. باب علاقات و استلزامات واقعى (امکان، وجوب و استحاله)
6. باب مصالح و مفاسد
بخش 3: احکام عقل عملى در علم اصول
7. حسن و قبح عقلى
8. باید و نباید عقلى
9. ارزشهاى اخلاقى دیگر: فضایل و رذایل
10. حقوق عقلى: بحثى در منشا حق
11. مستند احکام عقل عملى(بحث توجیه: ( Justification
12. شناخت گزارههاى عقل عملى
13. قاعده ملازمه
14. تطبیقاتى از احکام عقل عملى
ء حسن عدل و قبح ظلم
ء قبح تجرى
ء حجیتبه معناى معذریت و منجزیت
ء حکم عقل به لزوم امتثال اوامر شارع
ء حکم عقل در مقدمات مفوته
ء حق الطاعه
ء قبح عقاب بلابیان
ء وجوب دفع ضرر محتمل
ء قبح تکلیف بغیر مقدور
بخش4: رابطه عقل نظرى و عقل عملى
15. توضیح درمورد عنوان بحث و سیر بحث
16. شبهه هیوم در باب رابطه هست و باید
17. مغالطه طبیعتگرایانه مور
18. اعتباریات مرحوم علامه(به اجمال)
19. نقض سرل و پاسخهاى ان
20. خطاى برخى از معاصران در استدلال بر شکاف میان باید و هست (از طریق فعل گفتارى)
بخش 5: احکام عملى در کتاب و سنت
خاتمه: کاربرد بحث عقل عملى در علم اصول، فقه، کلام و فلسفه
فصل5: بناء عقلاء
1. اهمیتبحث:
الف) کاربرد بناء عقلاء در علم اصول
ب) کاربرد بناء عقلاء در فقه
2. تحلیل بناء عقلاء:بناء نفسانى یا عمل خارجى؟
3. مبادى بناء عقلاء: فطرت یا امور بیرونى؟
4. حجیتبناء عقلاء
5. حجیت مناطات بناء عقلاء
6. تعارض بناء عقلاء و ادله نقلیه: راه حلها
7. بناء عقلاء و سیره متشرعه
8. بناء عقلاء و عقل
9. بناء عقلاء و عرف
10. بناء عقلاء در فلسفه جدید
11. بناء عقلاء در حقوق.
پىنوشتها:
1. این دو فایده را به ضمیمه تحقیقات محقق اصفهانى در نهایةالدرایة، به فارسى ترجمه کردهام و با تعلیقات مبسوط در مجله نقد و نظر به طبع رسیده است. ر.ک: نقد و نظر شماره 14 13، ص105.
2. این فصل در مقام تدوین مىتواند به فصل 1 که مختص به مباحث تعریف علم اصول و تدوین ان است، ملحق شود.
3. در این بند، تعریفهاى مختلف عقل عملى و عقل نظرى بررسى مىشود.
4. در این بند، عمده مباحث قطعاورده مىشود. البته بحث تجرى به بخش 3 از همین فصل منتقل مىشود و بحث اخذ قطع به حکم در موضوع خود حکم هم به مباحثحکم منتقل مىگردد.