آسیبشناسى و راهکارهاى بهینهسازى پژوهش حوزوى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
نشریه «پژوهش و حوزه» بعد از بیانات بسیار مهم مقام معظم رهبرى حضرت آیةالله خامنهاى(مدظله العالى) در مدرسه فیضیه و نیز در آخرین روز برگزارى اولین نمایشگاه مراکز علمى پژوهشى حوزه علمیه قم، در خصوص پژوهش، مراکز پژوهشى و رسالت مدیریتحوزه، بر آن شد با بعضى از مسؤولان مراکز پژوهشى میزگردى تشکیل دهد و در مورد ساماندهى و آسیبشناسى پژوهش و راههاى بهینهسازى آن، با توجه به سخنان حضرت آیةالله خامنهاى(مد ظله العالى)، به بحثبپردازد. پژوهش و حوزه
پژوهش و حوزه: بسم الله الرحمن الرحیم. ضمن قدردانى از اساتید محترم، ابتدا به بخشهایى از سخنان اخیر مقام معظم رهبرى راجع به تحقیق در حوزه اشاره مىکنیم. ایشان در جمع طلاب و روحانیان در مدرسه فیضیه فرمودند:
مطلب دیگرى که به عنوان امر لازمى در حوزه مىخواهم عرض کنم، این که امروز در حوزه علمیه قم، خوشبختانه بخشهاى تحقیقاتى زیادى وجود دارد; بعضى مربوط به حوزه است و بعضى خارج حوزه، بعضى مربوط به بخش خصوصى است. طلاب و فضلاى جوان کارهاى تحقیقاتى انجام مىدهند; اینها را باید با تدبیرى، مدیریتحوزه مکمل هم کند; به طورى که از مجموعه این تحقیقات یک منظومه کامل براى رصد کردن هجوم فکرى و تبلیغاتى دشمن و امکان مقابله با این هجوم به وجود بیاید.
در صحبتهایى که روز جمعه در نمایشگاه مراکز پژوهشى ایراد فرمودند اشاره داشتند به این که بعضى از کارها بیشتر خدماترسانى به تحقیق است، خوب است که به اصل خود تحقیق هم توجه بیشترى داشته باشیم. ایشان کارهاى موازى و تکرارى را نفى کردند و آن را موجب اسراف و هدردادن سرمایهها دانستند و فرمودند:
مجموعه کارهاى پژوهشى حوزه باید بتواند یک جمع کامل، یک منظومه کاملى را به وجود بیاورد تا همه نیازهایى را که حوزه متصدى و مهتم به آن است، پوشش بدهد.
نکته آخر در کلام ایشان، ایجاد یک مرکزیت و ستاد مدیریتى براى هماهنگ نمودن فعالیتهاى پژوهشى بود که البته ایشان به مدیریتحوزه اشاره داشته و فرمودند:
همه قبول بکنند، مدیریتحوزه یک مسؤولیتى در زمینه هدایت تحقیقات حوزوى داشته باشد. در راستاى این که کارها همه مکمل هم باشند، تکرارى نباشند، جامعیت داشته باشند و کار تحقیق از پراکندهکارى و بىنظمى خلاص بشود.
از مجموع این صحبتها بر مىآید که ایشان از این پراکندگى کارها و بعضى خلاهایى که هست، گلهمندند. با توجه به بیانات مقام معظم رهبرى، این سؤالها مطرح است که، وضعیت موجود پژوهشهاى حوزه چه خلاها یا آسیبهایى دارد که باعث تاکید ایشان به ضرورت این هماهنگىها شده است؟ دیگر آن که، راهکارهاى اجرایى مناسب براى این رهنمودها چیست و چه قدمهایى باید برداشته شود؟ سؤال سوم این که، براى پیشگیرى از افراط و تفریط و چارهجویى بازخورهاى احتمالى چه ملاحظاتى را باید در نظر داشت؟ سؤال آخر این که ایشان در یکى دو جا به مدیریتحوزه اشاره داشتند، به نظر شما مدیریتحوزه و معاونت پژوهشى در این مورد چه وظیفهاى دارند و چگونه باید عمل بکنند و به معاونت پژوهشى چه توصیهاى دارید؟
حجةالاسلام والمسلمین اعرافى: بسم الله الرحمن الرحیم. بحمدالله در سالهاى اخیر و حداقل در دهه اخیر، از یک سو، شاهد گسترش تحقیق و پژوهش در حوزه هستیم، پیدایش این تحقیقات و موج جدید در واقع چند ویژگى دارد که اهم آنها عبارت است از: اولا، تحقیقات حوزه از صورت فردى به سمت تحقیقات گروهى حرکت کرده است; ثانیا، نظام مند و سازمان یافته شده; ثالثا، در این تحقیقات تلاش شده مباحث، پاسخگوى پرسشهاى جدید و مسائل نوى که در دنیا و احیانا در کشور مطرح است، باشد و تا حدى هم ناظر به مسائلى باشد که به خاطر پدید آمدن حکومت و نظام دینى مطرح شده; بنابراین مجموعه پژوهشهایى که بعد از انقلاب بنیانگذارى شده و از نظر کمى و تا حدى کیفى رشد پیدا کرده است، اهم شاخصها و امتیازاتش همین چند چیز است: از فردى به سمت گروهى رفته، نظاممند شده و تا حد زیادى ناظر به پرسشهایى شده است که امروز در دنیا مطرح است. البته نمىتوان گفت هیچیک از اینها در تحقیقات سابق حوزوى نبوده است ولى حالا علاوه بر رشد کمى از جهت کیفى مقدارى برجستهتر شده است; منتها همانطور که از سخنان مقام معظم رهبرى استفاده مىشود و کسانى هم که از نزدیک دستى در این کار دارند احساس مىکنند نظام پژوهشهاى دینى و حوزوى، ضمن این که رشد و گسترش کمى و احیانا کیفى داشته و امیدبخش است و مژده تحول مىدهد، در عین حال به دلیل خلا مدیریت کلان و جامع، با مفهوم صحیح آن که قاعدتا در مورد آن حبتخواهد شد فاصلهدارد.متاسفانه این موج پژوهشها و تحقیقات جدید و خدمات پژوهشى که مىتوانست و هنوز هم مىتواند حرکتهاى خیلى مهم و بنیادین و ماندگارى را بیافریند، مواجه با آسیبها و موانعى شده است که شاید عمدهترین و ریشهاىترین آنها نبود مدیریت کلان و جامع است. به نظر من، نوعى احساس و دریافت مشترکى بین بسیارى از پژوهشگران و احیانا نهادهاى پژوهشى حوزه پدیدار شده، که باید وارد مرحله جدیدى بشویم، باید آسیبشناسى دقیق و جامعى انجام بدهیم و بکوشیم به سمت تحولى جدى و اساسى برویم که ان شاءالله نتایج رشد کمى و کیفى باقى بماند و آن موانع و آسیبها از میان برخیزد. به گمان بنده عمدهترین مطلبى که الان با آن مواجه هستیم همین است و همین فهم، ما را در اینجا جمع کرده و به تامل و مداقه برانگیخته است و برخى از نکاتى که مقام معظم رهبرى در سخنرانى فیضیه و در موقع حضورشان در نمایشگاه مطرح فرمودند، ناظر به همین است و برآن اساس، همه را به نوعى آسیبشناسى و جستجوى راهکارهایى براى حل مساله، موظف کردند. این مقدمهاى بود که به نظرم آمد.
حجةالاسلام والمسلمین امینى: بسم الله الرحمن الرحیم. بنده در ابتدا نکتهاى را اشاره کنم و آن این که، اگر منظور ما پژوهش درحوزه است، در واقع به یک سازمان و نظام آموزشى اشاره داریم: از این رو باید ببینیم اساسا این ساختار، با توجه به هدفى که براى خود طراحى کرده و کارکردى که براى خودش قائل است، پژوهش را در درون خودش چگونه مىبیند؟ اگر پژوهش در سازمان حوزه، با توجه به هدفى که کارکردش معطوف به آن است، جایگاه قابل توجهى نداشته باشد، مىتوان گفت اولین مشکل ما همین جا خواهد بود. نظام آموزشى حوزه این طور است که حدود ده سال طلاب ما در دروس سطح حاضر مىشوند. شاخص درس سطح هم این است که باید متنهایى را به پایان برسانند و با اساتیدى مضامین این متنها را طى بکنند. بعد هم وارد درس خارج مىشوند که غرض از این مقطع هم آن است که تحقیقات عمیقترى نه به شکل مکتوب در حاشیه فعالیت علمى استاد صورت بگیرد که معمولا اگر برآورد نسبى داشته باشیم شاید چیزى حدود ده تا پانزده سال نوعا طلبههاى ما در نظام آموزشى حوزه در مقطع درس خارج مشغولند. اگر منظور ما از پژوهش چیزى استبه نام پژوهش مکتوب یا پژوهشى معطوف به یک هدفى که بخواهد در بیرون از حوزه ارائه بشود، البته در ساختار حوزه دیده نشده است. البته تعمیق و تطبیق و مطالعه در محور بحثهایى که استاد در درس خارج ارائه مىکند، امر رایجى است که درحوزه از قدیم بوده است. با توجه به این، به نظر مىآید خود این مساله جاى بحث دارد. در هر صورت زمینه تحقیقات و پژوهش مکتوب در ساختار آموزشى حوزه به گونهاى که با بخش آموزشى حوزه گره خورده باشد، دیده نمىشود; یعنى طلبه در بدو ورود تا انتهاى مدتى که ما از آن به درس خارج تعبیر مىکنیم ، وظیفه پژوهش براى خودش نمىبیند. همانطور که گفته شد منظورپژوهشى است که نتیجهاش تولید فکر در جهت تامین نیازهاى فکرى جامعه است. البته در خارج از نظام آموزشى حوزه و خارج از وظایفى که نظام آموزشى بر عهده گذاشته افرادى مشغول به تحقیقاتند و نوعا این تحقیقات به گونهاى است که چونان بخشى بیرون از سازمان حوزه مشاهده مىشود و زیر نظر دستگاهى پژوهشى یا اطلاعرسانى و مانند اینهاست. در درون ساختار حوزه آنطور که باید امر پژوهش نهادینه نشده است. اگر غرض این باشد که پژوهش در درون حوزه نهادینه بشود، باید یک نوع همنهادى بین خود حوزه و امر پژوهش صورت بگیرد و زمینههاى این اتفاق باید آماده بشود. در نظام دانشگاهى خصوصا در مقطع فوقلیسانس و بالاخص دوره دکترا، اگرچه درست اجرا نمىشود، اما لااقل چیزى به عنوان پژوهش در تکالیف دانشجو دیده شده و اگر آن پژوهش را انجام ندهد، دوره درسى خود را تمام نکرده ولى درون حوزه اگر طلبهاى سالیان سال هم در حوزه باشد و تحقیق هم نکند، این امر خیلى ناهنجار تلقى نمىشود; مثلا از مقطع ادبیات عرب و دوره اول فقه و اصول که بگذریم، چهار پنجسال در این مقطع، بدون وظیفه پژوهشى طى مىشود. اگر متوسط سن طلبهاى که وارد حوزه شده است چیزى بین 18 تا 20 سال باشد، در حدود سىسالگى وارد درس خارج مىشود. 15 سال هم در درس خارج باز درحاشیه سخنان استاد، اگر از سطح بالایى برخوردار باشد، مطالعه بکند و خودش را باید بازبراى درسى که فردا ارائه مىشود آماده سازد. در این نظام تعلیم و تعلم، چیزى به عنوان پژوهش دیده نشده است. اگر هم طلبهها گاهى شوق پیدا مىکنند، کاملا براساس انگیزههاى شخصى است. بنابراین اگر منظور از حوزه، سازمان و نظام آموزشى حوزه است، خود این ساختار به نظر من باید از این جهتبررسى شود که چگونه با مساله پژوهش پیوند پیدا مىکند و اساسا پژوهش در حوزه چه تعریفى دارد و معطوف به چه هدفهایى است. ما آن چیزى را که به عنوان پژوهش انتظار داریم در واقع تولید فکر است و نیازى است که باید حوزه برطرف کند.
پژوهش و حوزه: براى اینکه استفاده بیشترى بکنیم سؤال را تعمیم مىدهیم. یک بخشى از پژوهشها در دانشگاه یا حوزه به عنوان بازوى نظامآموزشى به حساب مىآیندو کار نظام آموزشى این است که باید آن آمادگى علمى را تجهیز و تدارک بکند. ولى به نظر مىآید فرمایشهاى مقام معظم رهبرى، که اشاره به حوزه مىکنند، فراتر از این است; یعنى مراکز پژوهشى حوزه و همه تشکیلاتى راکه در درون و کنار حوزه فعالیت مىکنند و محققینش دغدغه رسالتحوزه را دارند، در بر مىگیرد و منحصر به آن بخشى که در سازمان آموزشى حوزه هست و به عنوان پژوهشهایى که در کنار درس، شایسته است انجام شود، نیست; بلکه ناظر استبه مراکز پژوهشى حوزوى ،اگر این حرف را خطاب به اینها بدانیم که ایشان مىفرمایند باید مدیریت جامع و کلانى باشد که آسیبها را بشناسد و هماهنگى ایجاد و مشکلات را حل کند. اکنون شما با توجه به این مطالب، نظر خود را بیان فرمایید.
حجةالاسلام والمسلمین امینى: ما هم خیلى تعریف روشنى از حوزه به معناى کلان نداریم. آیا منظور کسانى هستند که طلبهاند یاکسانى که تحقیقات دینى مىکنند، که این، در دانشگاه هم هستبه حوزه منحصر نیست. در نهایت منظورتان از حوزه، غیر از چیزى که تحتسازمان تدریس و تحقیق حوزه علمیه قرار گرفته است، چه چیزدیگرى است؟
حجةالاسلام والمسلمین اعرافى: ما باید این طور قرار بگذاریم که منظورمان از حوزه، یعنى مدیریتحوزه و توابع سازمانى آن و نیز مجموعه مراکز پیرامونى حوزه، که عمدتا محققانش از درون نظام حوزه برخاستهاند. البته لازم نیست این مراکز از لحاظ سازمانى وابسته به حوزه باشند، ولى بىتردید محققان آن از درون نظام حوزه برخاستهاند و صبغه اصلى و غالب آن نهاد هم، حوزوى است. چنین تعریفى شامل دو بخش مىشود: نهاد مدیریتحوزه و توابع آن و همینطور مجموعه مراکز پژوهشى، که در کنار حوزه شکل گرفته است. اگر این تعریف را بپذیریم بحث در دو بخش قرار مىگیرد: 1. این که مجموعه نهادهاى شکل یافته در کنار حوزه با چه آسیبها و مشکلاتى مواجهاند;2. این که خود نهاد مدیریتحوزه در قلمرو پژوهش و نظام حوزه چه خلاهایى دارد.
اگر ما این دو مقوله را از هم جدا کنیم، وقتى به بحث اول بپردازیم و بخواهیم نهادهاى حوزوى را آسیبشناسى کنیم، عملا به نقطهاى که شما فرمودید; یعنى بحث دوم مىرسیم. به عبارت دیگر باید دید مدیریتحوزه چه توانایى یا کاستىهایى داشته و چه اندازه توانسته است پژوهش را سامان دهد. به تعبیر دیگر در نظام آموزشى حوزه چه مشکلى وجود دارد که اولا، پژوهش با معناى خاص مورد نظر در آن نهادینه و به عنوان برنامه عمومى پیشبینى نشده است. این به لحاظ تربیت محقق است; و ثانیا، چرا آن اشراف علمى و مدیریتى که بایست اعمال شود، اعمال نشده است؟ البته نکته مهم این است که مدیریت و دخالت در سازماندهى مجموعهها براى اینکه جلو موازى کارىها و آسیبها گرفته شود، قبل از هر چیز مشروط به این است که مدیریت از هتسختافزارى و نرمافزارى به آن حد از توانایى و ظرفیت اعمال مدیریت و ساماندهى برسد. این نکته از همه مهمتر است.
خود آقا اشاره داشتند که مدیریتبایست قوى باشد; یعنى مدیریتباید به نحوى اعمال مدیریتبکند; چون به حوزه مربوط است. اما براى رسیدن به آن نقطه، مدیریتباید امکانات لازم را براى خودش فراهم کند. بحثسختافزارى به عنوان مقدمه لازم است اما مهمتر، نرمافزارى است; یعنى از نظر اندیشه و تفکر و نیروى لازم انسانى تدابیرى لازم اندیشیده شود. این را نمىتوانیم مغفول بگذاریم.
پژوهش و حوزه: این صحبتى که مقام معظم رهبرى داشتند بعد از بازدید ایشان از نمایشگاه و ملاحظه آثار مراکز پژوهشى حوزه بود. صحبتهاى ایشان هم مىتواند اشاره به سیستم آموزشى شوراى مدیریت داشته باشد همانطور که جناب آقاى امینى فرمودند و هم مىتواند به کارهاى پژوهشى که الآن در مراکز پژوهشى حوزه وجود دارد، گرچه مستقیما وابسته به حوزه نباشند.
حجةالاسلام والمسلمین امینى: بسیار خوب; سرانجام یک مساله را براى خودمان باید روشن کنیم. فرض بکنید که مراکزى در قم داریم، که تحقیقاتى مىکنند. عرض بنده این است که به هر حال فرمایشهاى مقام معظم رهبرى مخاطبى دارد و از طرفى، وظایفى بیان شده است که شبیه وظایف سازمانى است. این مجموعه باید وجه جمعى و نقطه اتصالى داشته باشد تا این که بگوییم جایى است که انتظار مىرود این فعالیتها را هدایتبکند. حالا اگر هم بناست که یک مقدار بحثساده بشود و بگوییم مجموعه مراکز و کسانى که فعالیت پژوهشى مىکنند، صرفنظر از ارتباط سازمانى آنها با حوزه و غیرحوزه، در آن صورت، اولین اشکالى که مطرح است و در سخنان مقام معظم رهبرى هم بود، هدف پژوهشها در حوزه است; یعنى نوعى گسیختگى در نوع پژوهشهاى حوزوى مشاهده مىشود که به نظر مىآید منشا آن نبود طراحى مجموعى است; به بیانى دیگر به گونهاى نیست که تمام مراکز بنشینند آنچه را از حوزه انتظار مىرود بین خودشان تقسیم کنند، بعد هر کدام جزئى را تمام و کمال انجام دهند. چنین چیزى در منظومه مراکز پژوهشى که در حوزه وجود دارد، دیده نمىشود و ریشهاش به نظر من در همین است که اینها از یک جا نشات نمىگیرند که بگوییم مرکزى با اقتدار و رجعیتبیاید اینها را هدایتبکند، برایشان راهبردى ترسیم و اهداف را تعریف کند و بعد هر بخشى از این هدف را مرکزى پى بگیرد. چنین چیزى نیست. در واقع مراکزى هستند که بنابر علایق خودشان یا درکى که به ضرورتها دارند، شکل گرفتند و فعالیتهاى پژوهشى مىکنند. هیچ سازمانى هم تعریف شده نداریم که اولویتها را در نظر بگیرد، از بخشى از اینها حمایتبکند، از بخشى حمایت نکند و بخشى از تحقیقات خودش را به این مراکز ارجاع بدهد، طبقهبندى بکند و غیره.
در گوشه و کنار حوزه، مراکزى پژوهشى شکل مىگیرند و هر کدام بنا بر ضرورتهایى که خودشان درک مىکنند، به فعالیت مىپردازند; لذا موازى کارى و بىهدف بودن در این مجموعه کاملا توجیه مىشود. تازه اگر بگوییم این مراکز، هدف هم دارند، وقتى دچار محدودیتهاى امکاناتى و مالى مىشوند، از اهدافشان بسیار فاصله مىگیرند. این هم طبیعى است; یعنى مرکزى را شما در نظر بگیرید، هدف بسیار عالى و بلندى دارد و نیروهایى با تعریف کارکردهاى مشخص دارد، ولى براى رسیدن به هدفش، از امکانات کافى برخوردار نیست. در هر صورت، چون مراکز متعددند و در یک منظومه مشخصى قابل تعریف نیستند و بنا نیست که یک هدف خاصى را استیفا کنند، تمام این اشکالها وارد مىشود، خیلى طبیعى است; بر خلاف سیستمهایى که براى مبادى ورود پژوهشگر، اهداف پژوهشىشان و تامین بودجهشان تعریف مشخص دارند. مراکز حوزوى از این جهت مشکل دارند. البته در شرایط فعلى همین مراکز، بخشى از انتظاراتى را که از حوزه مىرود، برآورده مىکنند، ولى با سقف انتظار، کاملا منطبق نیست.
پژوهش و حوزه: جناب آقاى اعرافى، واقعیت موجود همانطورى که آقاى امینى اشاره کردند این است که مراکز مختلفى مشغولند که عمدتا در برابر مرکز مدیریت استقلال دارند. سازمانى که ناظر و داراى شعباتى باشد، نیست و مدیریت واحدى وجود ندارد. به هر حال، نتیجه این پراکندگى و بىاطلاعى از کار یکدیگر، همین آسیبهایى است که اشاره شد. ممکن است موارد دیگرى هم اضافه بشود، که مثلا خود روند پژوهش با معیارهاى معمول مراکز معتبر تحقیقى متناسب نیست و یا مسائل دیگر، که اکنون بدانها کارى نداریم، ولى به هر روى باید مرکزى باشد که از همه مراکز تحقیقاتى و محققان آن و شیوه کارشان اطلاع داشته باشد و بتواند مشکلات را رفع بکند. اکنون مشخصتر بفرمایید آن مرکزیتى که در تعبیر مقام معظم رهبرى بود، اگر ایجاد شود باید چگونه این مشکلات را حل کند و جلو آسیبها را بگیرد؟ آیا سازمان واحدى که همه اینها تحت مدیریت او باشند، مطلوب است؟ آیا چنین چیزى در حوزه ممکن است؟ اگر این ممکن نیست، ارتباط این ستاد با این مراکز باید چه جور باشد تا بتواند این رسالت را انجام بدهد؟
حجةالاسلام والمسلمین اعرافى: نکتهاى که جناب آقاى امینى فرمودند نکته اساسى است. من فکر مىکنم مشکل ما همین است که استراتژى جامع و واحد و کلان و اساسى براى تحقیق نداریم. اما پیش از همه مسائل، مشکل دیگرى داریم که مىتوان آن را راحتتر حل کرد و آن این که میان مراکز پژوهشى و محققان حوزوى، تبادل اطلاعات وجود ندارد و در واقع آنها غالبا مثل جزایر از هم جدا هستند که این موضوع واقعازجرآور است. من نمونههایى از این کارهاى موازى و تکرارى را سراغ دارم.
به نظر مىآید قبل از آن دورنماى خیلى مطلوبى که ایشان مطرح فرمودند، یک چیزى که تحقق آن در حال حاضر ممکن است، ایجاد بانک اطلاعاتى است که مجموعه اطلاعات به آنجا منتقل شود و در دسترس دیگران قرار گیرد.
اما نکتهاى که شما در سؤال فرمودید. بله، اینجا صور و فروضى داریم: یک فرض این است که مرکزیتى باشد که خودش بودجه و امکانات بدهد، تدارک کند، همه مراکز و نهادها هم، شعب و فروع آنها بشوند، چنین چیزى ممکن نیست و شاید هم خیلى مصلحت نباشد. ولى از این فرض که بگذریم فرض دیگرى هست و آن اینکه حضور مراکز پژوهشى حضور داوطلبانه و از روى خواست و علاقه خودشان باشد و این علاقه به نظر من وجود دارد. شاید بعضى دوستان اطلاع داشته باشند دو سه سال قبل، پیش از تحولاتى که در مدیریت پیدا شد، جلساتى بود که تعدادى از مراکز با هم جمع مىشدند، دبیرخانهاى داشت، همان، شکل خوبى بود، ولى مشکل آن این بود که همه در عرض هم بودند. الان مدیریت مىتواند به نحوى پوششى داشته باشد. من فکر مىکنم اگر مدیریت در آغاز و به عنوان نقطه شروع، تعدادى از مراکزى را که از جایگاه بهترى برخوردارند به صورت مجمع و کانون مراکز پژوهشى; در سطح مدیران یا معاونتها فعال کند و آنگاه از طریق آن جلسه، به سمت ایجاد بانک اطلاعاتى که در واقع ارتباط و تبادل اطلاعات را تسهیل مىکند حرکت کنیم.
مطلب دیگر این است که مىتوان قانونى تصویب کرد که باید مراکزى که مىخواهند با عنوان حوزوى فعالیت کنند به نحوى از شوراى شخصى که شوراى عالى تعیین مىکند اجازه بگیرند; مثل شوراى عالى گسترش که در نظام آموزش عالى وجود دارد; یعنى مدیریت از طریق دبیرخانه منبعث از مراکز و مرتبط با مدیریت، اینها را هماهنگ کند و ارتباط و تبادل اطلاعات را آسانگرداند و این کار را قانونمند کنند. چنینکارى، معقول و مقبول است و به این ترتیب شورا مىتواند نوعى نظارت و اشراف داشته باشد. البته همه اینها مستلزم این است که مدیریت آن توان و ظرفیت لازم را در خود ایجاد کند که گامهایى هم برداشته شده است; ولى هنوز با وضع مطلوب فاصله دارد. این دو نکتهاى بود که اجمالا به نظرم مىآید.
پژوهش و حوزه: جلساتى که بین خود مراکز تشکیل شد چرا ادامه پیدا نکرد؟ این سؤال پیش مىآید که ضمانت اجرایى صحبتهایى که مىشود چیست؟ و چه سازکارى باید برگزید تا این مطالب شکل سازمانى به خود بگیرد و مؤسسات موظف باشند و این سخنان پشتوانه اجرایى داشته باشد؟
حجةالاسلام والمسلمین امینى: من هم مانند آقاى اعرافى معتقدم نمىتوانیم انتظار داشته باشیم; چون عملى نیستکه حوزه تمام مراکز را تحت پوشش بگیرد; اما اگر با مراکز پژوهشى غیرحوزوى بسنجیم مىبینیم در آنجا اهداف تعریف مىشود، امکانات را بررسى مىکنند و آن را به مراکزى مىدهند که صلاحیت وصول به این هدف را دارند. حالا اگر ما در حوزه آن سازمانى که هماهنگ بکند، یا حتى به قول جناب آقاى اعرافى، براساس معیارهایى داشته باشیم که به بعضى مجوز بدهد و به بعضى ندهد; این مجوز دادن یا ندادن، اگر اعتبارى ایجاد نکند، امکاناتى هم پشتش نباشد، طبیعتا آن جایى که خودش را مرجع قرار داده است، به حمل شایع مرجع نخواهد بود. شما مىبینید وزارت علوم در مورد انجمنهاى علمى و مراکز پژوهشى مجوز مىدهد، وزارت ارشاد هم در مورد مراکز فرهنگى; اما مجوزى که مىدهند بر آن، آثارى مترتب مىشود. بنابراین، سازمان حوزه باید در عرض همه مراکز پژوهشى خودش راهبرد و استراتژى پژوهش داشته باشد و به دلیل امکاناتى که دارد و اساسا براى اعتبار علمى و جایگاهى که در مجموعه نظام آموزش و پژوهش دینى دارد به طور طبیعى سایر مراکز براى او مرجعیت قائل هستند. شما مىبینید در سایر حوزههاى پژوهشى هم همین طور است که بعضى از آنها از امر پژوهش حمایت مىکنند و به تولید نیاز پژوهشى مىپردازند و بعضى از مراکز نیز نقش ستادى دارند که امکانات پژوهشى را فراهم مىآورند و این هر دو با هم هماهنگ حرکت مىکنند. به هر حال، باید در فکر تاسیس مرکزى بود که بتواند اعتبار ببخشد و امکانات را در جهت اهداف کلان، سامان و نظم دهد. البته این انتظار، فعلا انتظار بالایى است و شاید از مدیریتحوزه بر نمىآید; ولى ممکن است نهادهایى به هم بپیوندند و مجمع بزرگترى تشکیل بدهند به گونهاى که مرجعیت و اعتبارى پیدا کنند و بتوانند در طراحىهاى کلان همفکرى کنند. وقتى چند مرکز با هم چنین اتحادى داشته باشند، طبیعتا در یک مرکز ثقلى قرار مىگیرند و خیلى طبیعى است که بگوییم مراکز دیگرى که تشکیل مىشود، خودشان را به نوعى با این مراکز هماهنگ مىکنند. اگر این اتفاق بیفتد دقیقا هم به این معنا نیست که این سازمان در یک بخشى از ساختار حوزه قرار مىگیرد; ولى مىتوانیم بگوییم نهادى است که در کنار حوزه فعالیت مىکند و شکلى براى خودش گرفته است چنانکه بسیارى آمدند در کنار حوزه تکه مدرسه فقه و اصول بود مدرسه ایجاد کردند; ولى وقتى این مدرسه نوعى مرجعیتى پیدا کرد، طلاب هم راغب شدند در آن مرکز تحصیل کنند.
حجةالاسلام والمسلمین اعرافى: آنچه در ابتدا گفتم دقیقا ناظر به این بود که کمى آن را توضیح مىدهم. فکر مىکنم که راه اول در واقع همین است. در چند سال پیش حرکتى خودجوش وجود داشت; یعنى وقتى ما آنجا مىنشستیم همگى احساس مىکردیم و علاقهمند بودیم که واقعا نوعى هماهنگى ایجاد شود. یک زمینه خودجوشى الان هم وجود دارد. در خیلى از مراکز، حداقل شصتهفتاد درصد از مراکز، این زمینه وجود دارد; ولى حلقه وصل این زمینه چون همه هم عرض بودند، یک مقدار سختبود. به گمان بنده اگر دیریتباملاطفت و بدون این که احساس شود مىخواهد همه اینها را زیر پوشش قرار دهد، دبیرى این جلسات و جمع کردن این مجموعه را براى تشکیل جلسات برعهده گیرد، همین مىتواند نتایجى به بار آورد. این راه اول است. راه دومى که عرض کردم، این است که مدیریتحوزه آرامآرام اختیارات و امکاناتى را فراهم نماید و با هماهنگى با نهادهاى مربوط و مراجع تقلید و حتى سازمان برنامه و بودجه و جاهاى دیگر، زمینههاى مدیریتبرتر و بهترى به وجود آورد. مدیریت مىتواند براى اعمال مدیریت هماهنگسازى، امکاناتى را به تدریج در اختیار بگیرد. مثالى بزنم: حوزههاى شهرستانها سابقا هیچ ارتباطى با مدیریت نداشتند، همه کار خودشان را مىکردند; ولى آرامآرام تحت پوشش مرکز مدیریت درآمدند. البته من تاکید مىکنم اندیشه ایجاد سازمانى واحد و به همپیوسته، چندان مفید و کارا نیست. در مورد کارهاى موازى باید این توضیح را بدهم که در صورتى پژوهش، موازى و تکرارى است که موضوع و روش پژوهش یکى باشد و هیج تبادل اطلاعات تحقیقى رخ ندهد. اما اگر از دیدگاهها و روشهاى مختلف، موضوعى را بررسى کنیم دیگر کار موازى نکردهایم.
پژوهش و حوزه: جناب آقاى اعرافى، اگر این ستاد تشکیل شد به نظر شما که در کار پژوهشى دست دارید باید به چه مشکلاتى توجه کرد و سازکارش براى دفع آنها چیست؟
حجةالاسلام والمسلمین اعرافى: در این جا سه موضوع مهم وجود دارد:
1.نظام آموزشى حوزه را باید واقعا نظامى معطوف به تحقیق و به صورت نهادینه محققپرور تعریف و بازسازى کنیم. در این زمینه قدمهایى اخیرا برداشته شده است اما در آغاز راهیم و اندک است. به هر حال ما در متن نظام آموزشىمان باید به پژوهش به همان معناى امروزى آن توجه کنیم; یعنى باید پژوهش داراى این ویژگىها باشد که اولا، ناظر به حل مشکلى باشد و ثانیا، براساس طرحى معین طراحى شود و بعد به نتیجه مشخصى برسد و نهایتا به صورت مکتوب منتشر شود. به گونهاى که طلبهاى که دهپانزده سال تحصیل کرده، باید چندین جزوه تحقیقاتى منتشر شده داشته باشد. فقدان این نگرش نظاموار، خلئى جدى است.
2. در حوزه، طلبههاى فاضل بسیار داریم که یا محقق یا تقریبا محقق هستند و به دلایلى، جذب مراکز پژوهشى نشدهاند و یا حداقل تاکنون جذب نشدهاند; در حالى که اینها نیروهاى حوزه هستند و شانشان هم شان تحقیقى است و مىتوان از آنان استفاده مناسب و درخورى کرد. اینان، یا احتمالا تحقیقات فرعى هم دارند و یا بعضى از آنان اصلا به تحقیق نمى پردازند و یا تحقیقاتى مىکنند که خیلى ناظر به واقعیات و مشکلات نیست. براى این بخش هم باید مدیریتحوزه برنامهریزى کند; یعنى اولا، نظام آموزشى حوزه را ناظر به پژوهش کند و ثانیا، مجموعه محققان بالفعل یا بالقوه القریبة بالفعل را سامان بدهد. این دو کارى است که در آن خلا احساس مىشود. البته توجه به این هم باید داشت که در پیشینه تاریخى حوزه تحقیقات فردى خیلى قوى داشتیم که از بسیارى تحقیقات جمعى، به یک معنا، بالاتر است; مثل کار مرحوم علامه طباطبائى، علامه امینى و.... این قابلیتحوزه است که هنوز مقدارى دستنخورده است. خیلى از افراد را سراغ داریم که کارهاى فردى خیلى خوبى انجام مىدهند. به هر حال، حمایت مستقیم حوزه یا مراکز پژوهشى از اینها باید مورد توجه قرار گیرد.
3.بخش اول و دوم کار مدیریت توجه به مراکز پژوهشى است که کارهاى گروهى نظاممند و سازمان داده شده انجام مىدهند.البته آن کانون و دبیرخانهاى که از این مراکز شکل مىگیرد مىتواند در هر دو قسمتسیاستگذارى کند. اما در مورد مراکز پژوهشى شاید از اولین کارهاى بایسته، این است که یک پروژه آسیبشناسى در مورد این مراکز تعریف و اجرا شود; یعنى جایگاه و نتایج این مراکز را مشخص سازد; مثلا در حوزههاى علوم اجتماعى و انسانى مشکل ما این است که محققى مىخواهیم که دو جانبه باشد; در استنباط حوزوى قوى باشد و درعین حال از حیطه کار علوم اجتماعى و انسانى نیز آگاه باشد. معمولا محققان یا در آن جهت قوى هستند یا در این جهت و جمع بین این دو به نظر من، مقدارى سخت است.
پژوهش و حوزه: جناب آقاى امینى، شما فرمودید نظام آموزشى که براى پژوهش ساخته شده باشد و پژوهش براى آن موضوعیت داشته باشد، نداریم. البته این یک نکته است; اما نکته دیگر این است که در نهایت، محققانى که مىخواهند جذب مراکز پژوهشى شوند و فعالیت پژوهشى خود را در پاسخ به انتظاراتى که از حوزه مىرود انجام دهند، لازم است در زمینههایى تخصص و آگاهى داشته باشند و لازمه آن، گذراندن دورههاى آموزشى استشبیه آنچه در دانشگاه وجود دارد. بنابراین، چه تدابیرى باید اندیشید و یا اصلا گرایشهاى علمى موجود جوابگو هست؟
حجةالاسلام والمسلمین امینى: همانطور که اول هم عرض کردم این که ذهنمان معطوف به نظام آموزشى حوزه مىشود براى این است که نمىتوانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که اگر بناست پژوهشگر حوزوى تحقیق کند، فرض این است آموزشش را از درون حوزه مىگیرد و الا مىگفتیم دانشگاهى. بنابراین باید دو نکته را در نظر داشت:
1.آیا فرهنگ پژوهش به اندازهاى که این هدف را تامین کند در ساختار آموزشى حوزه پیشبینى شده استیا نه؟ مثلا وقتى بخواهند درباره فردى دانشگاهى قضاوت کنند، پژوهش، نرم جدى است، ولى در موردطلبه حوزه این مساله خیلى به چشم نمىخورد که در ارزیابى بگوییم در این مقطع این کار را ارائه داده است. بنابراین اقدامجدى آن است که درنظام حوزه، فرهنگ پژوهش جدى گرفته شود و طلبه خود را تحت فشار این هنجار ببیند; به این معنا که اگر پژوهش نکند در واقع فعالیت علمىاش را ناقص ببیند.
2. باید پژوهش در ساختار حوزه نهادینه شود به گونهاى که پژوهش را تعریف کند، طلبه را براى کار پژوهشى آموزشى بدهد و فضاى پژوهش را در ساختار حوزه پدید بیاورد; بنابراین همه حرفها به این جا بر مىگردد اگر قرار باشد عدهاى در حوزه پژوهش کنند مجبوریم بپذیریم در جاهایى از حوزه این نهادینهسازى صورت بگیرد. به هر حال، علىرغم وجود مؤسساتى که فعالیتپژوهشى مىکنند حوزه را به عنوان مرکزى که پژوهشگر تربیت کند نمىتوان نادیده گرفت. این جاست که تازه مساله جدىترى مطرح مىشود و آن این که محتواى آموزشهاى ما چه مقدار با اهداف پژوهشى که به دنبال آن هستیم، سازگار است؟ بخش عمده نظام حوزه متمرکز بر بحث فقه و اصول است و قرار است زمینههاى استنباط را در طلبه ایجاد کند. آنچه را در سخنان جناب آقاى اعرافى بود در کجاى حوزه قرار مىدهیم؟ آیا خود آن مراکز پژوهشى به تنهایى کافى هستند یا این که مراکز پژوهشى جایىاند که باید از اطلاعات دستگاه آموزشى استفاده کنند؟ به هر حال، باید تقسیمبندى در وظایف حوزه در بخش آموزش که همراه با پژوهش است صورت بگیرد. اگر بناست تحقیقاتى در زمینههاى مختلف علوم انسانى صورت بگیرد نیاز به آموزشهایى در این زمینه است و بدون پشتوانه آموزشى کار به سامان نمى شود. البته بعضى بر این باورند که اگر طلبهاى به دانشگاه رود این هدف تامین مىشود ولى تجربه نشان داده است که این طور نبوده است.
پژوهش و حوزه: این نکته، خیلى مهم است. خوب است مقدارى بیشتر به آن پرداخته شود با توجه به پراکندگیى که هست; مثلا بعضى خودشان مىروند آموزش مىبینند یا بعضى مراکز، آموزشهایى را ترتیب مىدهند که هم مشرف به جهات حوزوى هستند و هم دانشگاهى. آیا به نظر شما این وضع مطلوبى است؟ آیا این آموزشها با توجه به این که طى چند دوره فارغالتحصیلانى هم داشتهاند مفید بودهاند؟ اگر فکر مىکنید مرکز لازم است از این پراکندگى جلوگیرى کند، خود این مرکز اگر بخواهد نوعى هدایتگرى داشته باشد، چه تدبیرى باید براى برطرف شدن این آسیبها بیندیشد؟
حجةالاسلام والمسلمین اعرافى: نهاد رسمى حوزه تا به حال متکفل تربیت چنین افرادى در رشتههاى علوم اجتماعى و انسانى نبوده است اگر چه چند سال اخیر چند رشته تخصصى پایهریزى شده است; ولى آن هم بیشتر همان تحقیقات و آموزشهاى سنتى را دنبال مىکند. به هر حال، مجموعه آموزشهایى که بخواهد به درد این نوع تحقیقات بخورد فقط بعضى از مراکز تهران و قم ارائه دادهاند و من فکر مىکنم در همه اینها یکى از مشکلاتش این بوده است که طلبه دوره سطح وارد آن عرصهها مىشود و توجه آنها غالبا به متد اجتهادى و استنباطى کامل نبوده است. البته علم اصول لازم داریم ولى نه به این شکل; براى این که طلبه، به هر رشتهاى بخواهد وارد بشود، به متنشناسى و فهم متن نیاز دارد و علم اصول متکفل این متد و روش است; ولى روشى که در حوزه ارائه مىشود خیلى وسیع و طولانى است و مستلزم گذراندن چندین سال درس خارج است و ناظر به همه عرصههاى پژوهشى نیست. در مراکز آموزشى حوزوى هم براى این مشکل راه چارهاى نجستهاند و این است که فکر مىکنم مراکز ما در واقع مشکل جدىشان در آموزشهایى است که از لحاظ شیوه فهم و استنباط از متون دینى دادهاند و از این روست که مىبینیم پژوهشهاى ناب و قوى در این عرصهها خیلى کم است; یعنى مثل کارهاى شهید صدر. ایشان به دلیل آن قدرت استنباطى و نیز آگاهىهاى اقتصادى، کارى انجام داده که تا حال صورت نگرفته است. این قوت چون وجود ندارد معمولا هر چه کار شده ادامه آن است و هیچنوآورى در این زمینه وجود ندارد. از این جهت است که فکر مىکنم در برنامه آموزشى مراکزى که پیرامون حوزه هستند و آموزش مىدهند، یکى از مشکلات آنها همین است; یعنى شیوه و متد اجتهادى را درست منتقل نمىکنند. درون حوزه هم آن شیوهاى که وجود دارد شیوهاى است که سالها وقت مىگیرد و تنها براى خواص مفید است. در واقع مىخواهم بگویم نه آموزش حوزه، این بعد را تامین مىکند و نه مراکزى که در پیرامون حوزه شکل گرفتهاند و آموزش مىدهند.
پژوهش و حوزه: تلفیق مباحث جدید دانشگاهى با مباحثحوزوى به نظر شما به چه شکلى باید باشد؟ از چه زمانى آغاز شود؟ مثلا مرکزى براى این که در زمینه علوم اجتماعى هم بخواهد تحقیق کند، نیاز دارد به طلبه محققى که با جامعهشناسى یا علوم سیاسى و... هم آشنا باشد، حال این تلفیق و شکل آن به نظر شما باید چه زمانى صورت گیرد؟ مثلا اگر سطح را تمام کرد و دوره لیسانس دانشگاهى یا معادل آن را درحوزه گرفت، مىتواند؟ ظاهر فرمایش شما این است که اول قوه اجتهاد در او ایجاد شده باشد بعد وارد این عرصه شود. حالا یکى از مشکلات گریبانگیر و به نظر فراگیر همین است که، نداریم یا کم داریم محققى که بتواند براساس مبانى حوزوى نسبتبه بحثهاى جدید، نگاه بنیادى و نقادانه داشته باشد و انتظار باشد وقتى با مسائلى مواجه شد پاسخ محققانهاى بدهد. به عبارت دیگر آموزشهایى که تا حال بوده، نتوانسته آن خواسته را تامین کند اکنون اگر آن ستاد یا مرکزیتبه فرموده شما ایجاد شد، چه توصیهاى دارید؟
حجةالاسلام والمسلمین اعرافى: این که از کى شروع شود من خیلى ناظر به آن نبودم و خیلى هم قضاوت نهایى ندارم که چه زمانى شروع کند; ولى مىخواهم بگویم در برنامهریزى آموزشى اگر درون یک نظام آموزشى هر دو سوى قضیه (بعد استنباطى و اجتهادى) مورد توجه قرار گیرد، در کنار هم قابل رشد و پرورشند. الان نظامهاى آموزشى حوزه روى اجتهاد استوار است، آن هم براى تعدادى که مىتوانند به آنجا برسند. توجه غالب نظامهاى پیرامون حوزه به سمت آشنایى با رشتههاى جدید است. در واقع نظام آموزش واحدى که هر دو را با هم ببیند و آن متد اجتهادى را هم متناسب با نیاز او تنظیم کنند، نداریم. نظام آموزشى حوزه یا خود این مراکز آموزشى باید به صورت نظاممند درون برنامههایشان، این مطلب مهم را ببینند. این الآن وجود ندارد. همانطور که در فقهمان همین طور است. بنابراین من مىخواهم بگویم برخى از نهادها یا افرادى که وارد این عرصهها شدهاند بنیه قوى و متد اجتهادى ندارند. همانطورى که روش اجتهادى ما، خیلى جاها چون متناسب و ناظر به مسائل جدید نیست، به نتایجخوبى نمىرسد. تلفیق این دو که البته کار سخت و دشوارى است. کمتر با یک نگاه جامعى درنظام آموزشى و پژوهشى مورد توجه قرار گرفته است. من الآن راهحل فورى و آمادهاى هم ندارم که بگویم کسى مثلا مىخواهد اقتصاد بخواند یا مجتهد شود باید این طور برنامهاى داشته باشد. ولى مىگویم این خلا هست. کاستىها و مشکلات دیگرى هم به نظر مىآید که اینک از آن در مىگذریم. حال اگر آقاى امینى در این قسمتبحث من، مطلبى دارند بفرمایند.
پژوهش و حوزه: جناب آقاى امینى، اکنون از نظام آموزشى بحثشد، یکى از مشکلات غیر از آن مشکلاتى که فرمودید به فرهنگ پژوهش، خوب توجه نشده استیا تخصصهاى علمى که لازم است پرورانده بشود، وجود ندارد این است که خود طلاب وقتى درس سطح را تمام کردند و وارد درس خارج شدند، آیندهشان معلوم نیست; یعنى نمىدانند چه جایگاهى دارند و چه کارى مىخواهند بکنند. در برنامهریزىها همه چیز خودجوش بوده است. حالا ما دو معضل داریم: یکى نیازها و انتظاراتى که پژوهش حوزوى باید پاسخگوى آن باشد و کمبودهایى که آن عقبههاى آموزشى دارد و باید تدارک بشود تا محققى ذوفنون و توانا در پاسخگویى به مشکلات تربیت کند. از طرف دیگر اگر این نیازها زمین مانده، محققان و طلاب مستعد و با انگیزه هم داریم; ولى متاسفانه اینان بلاتکلیف و سرگردان و از این بابت هم نگرانند. حلقه واسطى نیاز است که بتواند به نوعى مساله را تدبیر کند و این نکتهاى را که شما فرمودید; بین آن نیازها و این نیروى انسانى و استعدادهایى که هست ارتباط نهادینهاى برقرار کند. خوب است ضمن سخنان خودتان، درباره این مطالب نیز توضیح بفرمایید.
حجةالاسلام والمسلمین امینى: اگر بخواهیم وضع مطلوب را در نظر بگیریم باید نظام حوزه به گونهاى باشد که مشخص شود هر طلبه در هر رشته آموزشى که قرار مىگیرد، زمینه پژوهش او هم در همان مورد فراهم آمده است. آموزشها از ابتدا باید به گونهاى باشد که با فعالیتهاى پژوهشى مورد انتظار، همخوانى داشته باشد. شما نمىتوانید انتظار داشته باشید که طلبه حتى در مباحث فقهى، با زمینههاى جدید مورد انتظار کاملا بىارتباط باشد; اما بتواند در آن زمینهها تحقیقات مقبولى ارائه بدهد. طبیعى است که حاصل پژوهشهاى فرد با حوزه آموختههاى او در ارتباط است. مدل موجود درحوزه در حال حاضر آن است که طلبه با طى درسهاى دوره سطح و خارج به حدى از خودکفایى برسد که بتواند به منابع مراجعه کند. از طرفى نیازهایى که داریم نیاز به اطلاعات دیگرى دارد که در این دروس تامین نشده است و به اصطلاح ما امروزه در بسیارى از زمینهها، به پژوهشهاى میان رشتهاى احتیاج داریم. با وجود این در نظام آموزشى ما چنین چیزى پیشبینى نشده است و تعریف روشنى هم از نوع سازکارى که چنین هدفى را تامین کند نشده است البته شاید به نحو موقتبتوان به مراکزى دل بست که براى دروس حوزوى ارزش و اعتبار لازم را قائلند و به سنت اجتهاد اعتقاد دارند و آموزشهایى را همبراى گروههایى از طلاب در عناوین مورد لزوم تدارک دیدهاند. ما فعلا مىتوانیم اینگونه مراکز را در دوران گذار به وضع مطلوب به عنوان سرمایههاى حوزه مورد توجه قرار دهیم. این مراکز اگر درست هدایتشوند مىتوانند نوعى همکارى مثبت و مفید را با متن حوزه که متکفل تامین قدرت استنباط است داشته باشند. بنده شخصا معتقدم که آوردن رشتههاى علوم انسانى و سوقدادن طلاب به اینکه در سیستم دانشگاهى جزء به جزء واحدهاى دانشگاهى را سپرى کنند عملا موفق نبوده است. البته شاید این تجربه لازم بوده اما تصور مىکنم نمونهاى که در آن کیفیت دروس حوزوى فداى اسم و رسم دروس دانشگاهى نشود هنوز تجربه نشده است. اگر بخواهیم در تحقیقات بین رشتهاى به حدى برسیم که پژوهشها از اعتبار اسلامى و استنادى لازم برخوردار باشند باید نمونه سازگار با نظام درسى حوزه را طراحى کنیم نه این که طلبه را در دو نظام جدا و غیرسازگار به لحاظ نظام آموزشى به کار بگیریم.
سردر گمى طلاب در امر آموزش و پژوهش را باید با طراحى مناسب چاره کرد. هرگونه اقدامى که در ذهن طلبه اعتبارنظام آموزشى را سلب مىکند موجب بىانگیزه شدن او مىشود. ما باید در کنار هر اقدام سلبى، اقدام اثباتى لازم را پیشبینى کنیم. بخشى از احساس سردرگمى در این نکته نهفته است که طلبه باید در مورد وقتى که مىخواهد براى دروس حوزهاى بگذارد احساس فایده بکند. حال وقتى در برخوردهاى مختلف با افراد و یا جریاناتى که پیش مىآید به این نکته برسد که آموختههاى او با انتظاراتى که جامعه و افراد بیرون از حوزه دارند سازگارى ندارد، با فرض این که انتظارات را هم به جا بداند، به طور طبیعى انگیزهاش کم مىشود.
اگر خواندن فقه در زمانى اعتبار بیشترى براى طلبه کسب مىکرد همین باعث رواج دروس فقه و اصول مىشد. حال اگر مىبینیم طلابى که از این دروس فاصله مىگیرند و در سیستم آموزشى دیگر سریعتر مورد توجه دیگران قرار مىگیرند، آن سیتم اعتبار بیشترى در ذهن این طلبه پیدا مىکند و جذب آن مىشود. روى این اصل بنده عرض مىکنم که اعتبار بخشى به دروس حوزوى به انحاى مختلف لازم است و یکى از اقدامات این است که طلبه لمس کند آموختهها به گونهاى است که کارکرد اجتماعى موفقى دارد. به گمانم براى چنین کارى سوق دادن طلاب به پژوهش و حمایت و تشویق آنها و به روز کردن اطلاعات علمىشان از جمله کارهاى لازم است. چه خوب است که این نیازها را خود حوزه تامین کند و به گونهاى به این مساله بپردازد که در عین حفظ اصالتحوزه و اهداف آن به کارکردهاى طلبه در دنیاى امروز هم بیندیشد و بر آن اساس نظام آموزشى و پژوهشىاش را طراحى کند.
پژوهش و حوزه: فرمودید مدیریتحوزه یا معاونت پژوهشى بانى شود و براى این همفکرىها از خود مراکز دعوت کند و آنها به شکل داوطلبانه، همکارى کنند. خوب یک قدم آن ،همین مجلهاى است که براى اطلاعرسانى تاسیس شده است و تشکیل این جلسه نیز در همین زمینه است. حالا به عنوان آخرین سؤال اگر مشخصا توصیهاى دارید که براى قدم بعدى انجام گیرد، پیشنهادى که فرض کنید بعد از ماه مبارک عملى شود و قدم عملى براى اجراى فرمایشهاى مقام معظم رهبرى باشد بفرمایید.
حجةالاسلام والمسلمین اعرافى: این طرحى که سابقا پىگیرى مىشد اینگونه بود که در واقع دبیرخانهاى بود که درون خودشان شکل مىگرفت. به نظر بنده مدیریتباید به سمتى برود که آن جلسه را ساماندهى کند و دبیرخانه، آییننامه و اساسنامه تشکیل شود و کارهاى اجرایى و پىگیرى را دبیرخانهاى که در معاونت پژوهشى حوزه مستقر خواهد بود، انجام دهد. انجام خبرنامهاى جامع، که بعد خبرى داشته باشد و مجلهاى متناسب با این اهداف، منتشر شود. حتى از نظر مادى هر کدام سهمى بپردازند تا احساس تعلق کنند و از لحاظ محقق، پژوهشگرانى را در اختیار بگذارند، دبیرخانهاى شکل گیرد که از نظر گردش کارى، نیرو و مسائل مالى خودکفا و صرفا کار ستادى انجام دهد. این چیزى بود که قبلا مطرح بود. اگر بتوانند همین را شکل بدهند و پىگیر آن باشند، قدم اولى است که مىتواند راه را براى رسیدن به آن استراتژى جامعى که مقام معظم رهبرى هم اشاره کردند، بازکند. آن استراتژى جامع نیز درون خود دبیرخانه مىتواند شکل گیرد; یعنى هر مرکزى مىتواند چند محقق تراز اول خود را در آنجا بگذارد تا ابعاد و اهداف پژوهشها، خلاها و نیازها را بررسى کنند و به استراتژى برسند و براساس و مانند مراکز بینالمللى و داخلى بگویند: اینها نیازهاى پژوهشى است، اگر کسى مىخواهد کار پژوهشى کند اینها نیاز است. خود این واقعا مىتواند زمینههاى خوبى را فراهم آورد، و مراکز را مرتبط و کارها را تقسیم نماید و اولویتها و برنامهها را مشخص سازد.
حجةالاسلام والمسلمین امینى: علاوه بر مطالبى که جناب آقاى اعرافى فرمودند گمان مىکنم براى آمادهسازى طلاب جوان در جهت پژوهش، کارهاى خوبى را مىتوان از طرف مدیریتحوزه شروع کرد. نفس تشویق محققان که شروع شده، اقدام بسیار مفیدى است. در عین حال اگر صندوقى براى حمایت از محققان درستشود مىتواند براى ترویج پژوهشها مفید واقع شود; آموزش طلاب و آمادهسازى آنها براى پژوهش، اقدام لازمى است که مدیریتحوزه مىتواند انجام دهد. ترتیب دادن سمینارها و کنفرانسهاى علمى در موضوعات جدید، فضا را براى انتقال دانش جدید باز مىکند. حمایت از مجلات علمى در حوزه اقدام بسیار لازمى است. اساسا اینگونه تلاشها فرهنگ خاصى را ایجاد مىکند که در نهایتبه ترویج پژوهش منتهى خواهد شد. اگر با دید مثبتبه این حرکت نگاه کنیم مىتوانیم امیدوار باشیم که به تدریجحوزه علمیه در سطح بسیار بالاترى ظاهر شود. انشاء الله
پژوهش و حوزه: در پایان از این که سروران گرامى دعوت ما را پذیرفتند و فرصتى را در اختیار ما قرار دادند و در این نشستشرکت کردند کمال تشکر و قدردانى را داریم.
پژوهش و حوزه: بسم الله الرحمن الرحیم. ضمن قدردانى از اساتید محترم، ابتدا به بخشهایى از سخنان اخیر مقام معظم رهبرى راجع به تحقیق در حوزه اشاره مىکنیم. ایشان در جمع طلاب و روحانیان در مدرسه فیضیه فرمودند:
مطلب دیگرى که به عنوان امر لازمى در حوزه مىخواهم عرض کنم، این که امروز در حوزه علمیه قم، خوشبختانه بخشهاى تحقیقاتى زیادى وجود دارد; بعضى مربوط به حوزه است و بعضى خارج حوزه، بعضى مربوط به بخش خصوصى است. طلاب و فضلاى جوان کارهاى تحقیقاتى انجام مىدهند; اینها را باید با تدبیرى، مدیریتحوزه مکمل هم کند; به طورى که از مجموعه این تحقیقات یک منظومه کامل براى رصد کردن هجوم فکرى و تبلیغاتى دشمن و امکان مقابله با این هجوم به وجود بیاید.
در صحبتهایى که روز جمعه در نمایشگاه مراکز پژوهشى ایراد فرمودند اشاره داشتند به این که بعضى از کارها بیشتر خدماترسانى به تحقیق است، خوب است که به اصل خود تحقیق هم توجه بیشترى داشته باشیم. ایشان کارهاى موازى و تکرارى را نفى کردند و آن را موجب اسراف و هدردادن سرمایهها دانستند و فرمودند:
مجموعه کارهاى پژوهشى حوزه باید بتواند یک جمع کامل، یک منظومه کاملى را به وجود بیاورد تا همه نیازهایى را که حوزه متصدى و مهتم به آن است، پوشش بدهد.
نکته آخر در کلام ایشان، ایجاد یک مرکزیت و ستاد مدیریتى براى هماهنگ نمودن فعالیتهاى پژوهشى بود که البته ایشان به مدیریتحوزه اشاره داشته و فرمودند:
همه قبول بکنند، مدیریتحوزه یک مسؤولیتى در زمینه هدایت تحقیقات حوزوى داشته باشد. در راستاى این که کارها همه مکمل هم باشند، تکرارى نباشند، جامعیت داشته باشند و کار تحقیق از پراکندهکارى و بىنظمى خلاص بشود.
از مجموع این صحبتها بر مىآید که ایشان از این پراکندگى کارها و بعضى خلاهایى که هست، گلهمندند. با توجه به بیانات مقام معظم رهبرى، این سؤالها مطرح است که، وضعیت موجود پژوهشهاى حوزه چه خلاها یا آسیبهایى دارد که باعث تاکید ایشان به ضرورت این هماهنگىها شده است؟ دیگر آن که، راهکارهاى اجرایى مناسب براى این رهنمودها چیست و چه قدمهایى باید برداشته شود؟ سؤال سوم این که، براى پیشگیرى از افراط و تفریط و چارهجویى بازخورهاى احتمالى چه ملاحظاتى را باید در نظر داشت؟ سؤال آخر این که ایشان در یکى دو جا به مدیریتحوزه اشاره داشتند، به نظر شما مدیریتحوزه و معاونت پژوهشى در این مورد چه وظیفهاى دارند و چگونه باید عمل بکنند و به معاونت پژوهشى چه توصیهاى دارید؟
حجةالاسلام والمسلمین اعرافى: بسم الله الرحمن الرحیم. بحمدالله در سالهاى اخیر و حداقل در دهه اخیر، از یک سو، شاهد گسترش تحقیق و پژوهش در حوزه هستیم، پیدایش این تحقیقات و موج جدید در واقع چند ویژگى دارد که اهم آنها عبارت است از: اولا، تحقیقات حوزه از صورت فردى به سمت تحقیقات گروهى حرکت کرده است; ثانیا، نظام مند و سازمان یافته شده; ثالثا، در این تحقیقات تلاش شده مباحث، پاسخگوى پرسشهاى جدید و مسائل نوى که در دنیا و احیانا در کشور مطرح است، باشد و تا حدى هم ناظر به مسائلى باشد که به خاطر پدید آمدن حکومت و نظام دینى مطرح شده; بنابراین مجموعه پژوهشهایى که بعد از انقلاب بنیانگذارى شده و از نظر کمى و تا حدى کیفى رشد پیدا کرده است، اهم شاخصها و امتیازاتش همین چند چیز است: از فردى به سمت گروهى رفته، نظاممند شده و تا حد زیادى ناظر به پرسشهایى شده است که امروز در دنیا مطرح است. البته نمىتوان گفت هیچیک از اینها در تحقیقات سابق حوزوى نبوده است ولى حالا علاوه بر رشد کمى از جهت کیفى مقدارى برجستهتر شده است; منتها همانطور که از سخنان مقام معظم رهبرى استفاده مىشود و کسانى هم که از نزدیک دستى در این کار دارند احساس مىکنند نظام پژوهشهاى دینى و حوزوى، ضمن این که رشد و گسترش کمى و احیانا کیفى داشته و امیدبخش است و مژده تحول مىدهد، در عین حال به دلیل خلا مدیریت کلان و جامع، با مفهوم صحیح آن که قاعدتا در مورد آن حبتخواهد شد فاصلهدارد.متاسفانه این موج پژوهشها و تحقیقات جدید و خدمات پژوهشى که مىتوانست و هنوز هم مىتواند حرکتهاى خیلى مهم و بنیادین و ماندگارى را بیافریند، مواجه با آسیبها و موانعى شده است که شاید عمدهترین و ریشهاىترین آنها نبود مدیریت کلان و جامع است. به نظر من، نوعى احساس و دریافت مشترکى بین بسیارى از پژوهشگران و احیانا نهادهاى پژوهشى حوزه پدیدار شده، که باید وارد مرحله جدیدى بشویم، باید آسیبشناسى دقیق و جامعى انجام بدهیم و بکوشیم به سمت تحولى جدى و اساسى برویم که ان شاءالله نتایج رشد کمى و کیفى باقى بماند و آن موانع و آسیبها از میان برخیزد. به گمان بنده عمدهترین مطلبى که الان با آن مواجه هستیم همین است و همین فهم، ما را در اینجا جمع کرده و به تامل و مداقه برانگیخته است و برخى از نکاتى که مقام معظم رهبرى در سخنرانى فیضیه و در موقع حضورشان در نمایشگاه مطرح فرمودند، ناظر به همین است و برآن اساس، همه را به نوعى آسیبشناسى و جستجوى راهکارهایى براى حل مساله، موظف کردند. این مقدمهاى بود که به نظرم آمد.
حجةالاسلام والمسلمین امینى: بسم الله الرحمن الرحیم. بنده در ابتدا نکتهاى را اشاره کنم و آن این که، اگر منظور ما پژوهش درحوزه است، در واقع به یک سازمان و نظام آموزشى اشاره داریم: از این رو باید ببینیم اساسا این ساختار، با توجه به هدفى که براى خود طراحى کرده و کارکردى که براى خودش قائل است، پژوهش را در درون خودش چگونه مىبیند؟ اگر پژوهش در سازمان حوزه، با توجه به هدفى که کارکردش معطوف به آن است، جایگاه قابل توجهى نداشته باشد، مىتوان گفت اولین مشکل ما همین جا خواهد بود. نظام آموزشى حوزه این طور است که حدود ده سال طلاب ما در دروس سطح حاضر مىشوند. شاخص درس سطح هم این است که باید متنهایى را به پایان برسانند و با اساتیدى مضامین این متنها را طى بکنند. بعد هم وارد درس خارج مىشوند که غرض از این مقطع هم آن است که تحقیقات عمیقترى نه به شکل مکتوب در حاشیه فعالیت علمى استاد صورت بگیرد که معمولا اگر برآورد نسبى داشته باشیم شاید چیزى حدود ده تا پانزده سال نوعا طلبههاى ما در نظام آموزشى حوزه در مقطع درس خارج مشغولند. اگر منظور ما از پژوهش چیزى استبه نام پژوهش مکتوب یا پژوهشى معطوف به یک هدفى که بخواهد در بیرون از حوزه ارائه بشود، البته در ساختار حوزه دیده نشده است. البته تعمیق و تطبیق و مطالعه در محور بحثهایى که استاد در درس خارج ارائه مىکند، امر رایجى است که درحوزه از قدیم بوده است. با توجه به این، به نظر مىآید خود این مساله جاى بحث دارد. در هر صورت زمینه تحقیقات و پژوهش مکتوب در ساختار آموزشى حوزه به گونهاى که با بخش آموزشى حوزه گره خورده باشد، دیده نمىشود; یعنى طلبه در بدو ورود تا انتهاى مدتى که ما از آن به درس خارج تعبیر مىکنیم ، وظیفه پژوهش براى خودش نمىبیند. همانطور که گفته شد منظورپژوهشى است که نتیجهاش تولید فکر در جهت تامین نیازهاى فکرى جامعه است. البته در خارج از نظام آموزشى حوزه و خارج از وظایفى که نظام آموزشى بر عهده گذاشته افرادى مشغول به تحقیقاتند و نوعا این تحقیقات به گونهاى است که چونان بخشى بیرون از سازمان حوزه مشاهده مىشود و زیر نظر دستگاهى پژوهشى یا اطلاعرسانى و مانند اینهاست. در درون ساختار حوزه آنطور که باید امر پژوهش نهادینه نشده است. اگر غرض این باشد که پژوهش در درون حوزه نهادینه بشود، باید یک نوع همنهادى بین خود حوزه و امر پژوهش صورت بگیرد و زمینههاى این اتفاق باید آماده بشود. در نظام دانشگاهى خصوصا در مقطع فوقلیسانس و بالاخص دوره دکترا، اگرچه درست اجرا نمىشود، اما لااقل چیزى به عنوان پژوهش در تکالیف دانشجو دیده شده و اگر آن پژوهش را انجام ندهد، دوره درسى خود را تمام نکرده ولى درون حوزه اگر طلبهاى سالیان سال هم در حوزه باشد و تحقیق هم نکند، این امر خیلى ناهنجار تلقى نمىشود; مثلا از مقطع ادبیات عرب و دوره اول فقه و اصول که بگذریم، چهار پنجسال در این مقطع، بدون وظیفه پژوهشى طى مىشود. اگر متوسط سن طلبهاى که وارد حوزه شده است چیزى بین 18 تا 20 سال باشد، در حدود سىسالگى وارد درس خارج مىشود. 15 سال هم در درس خارج باز درحاشیه سخنان استاد، اگر از سطح بالایى برخوردار باشد، مطالعه بکند و خودش را باید بازبراى درسى که فردا ارائه مىشود آماده سازد. در این نظام تعلیم و تعلم، چیزى به عنوان پژوهش دیده نشده است. اگر هم طلبهها گاهى شوق پیدا مىکنند، کاملا براساس انگیزههاى شخصى است. بنابراین اگر منظور از حوزه، سازمان و نظام آموزشى حوزه است، خود این ساختار به نظر من باید از این جهتبررسى شود که چگونه با مساله پژوهش پیوند پیدا مىکند و اساسا پژوهش در حوزه چه تعریفى دارد و معطوف به چه هدفهایى است. ما آن چیزى را که به عنوان پژوهش انتظار داریم در واقع تولید فکر است و نیازى است که باید حوزه برطرف کند.
پژوهش و حوزه: براى اینکه استفاده بیشترى بکنیم سؤال را تعمیم مىدهیم. یک بخشى از پژوهشها در دانشگاه یا حوزه به عنوان بازوى نظامآموزشى به حساب مىآیندو کار نظام آموزشى این است که باید آن آمادگى علمى را تجهیز و تدارک بکند. ولى به نظر مىآید فرمایشهاى مقام معظم رهبرى، که اشاره به حوزه مىکنند، فراتر از این است; یعنى مراکز پژوهشى حوزه و همه تشکیلاتى راکه در درون و کنار حوزه فعالیت مىکنند و محققینش دغدغه رسالتحوزه را دارند، در بر مىگیرد و منحصر به آن بخشى که در سازمان آموزشى حوزه هست و به عنوان پژوهشهایى که در کنار درس، شایسته است انجام شود، نیست; بلکه ناظر استبه مراکز پژوهشى حوزوى ،اگر این حرف را خطاب به اینها بدانیم که ایشان مىفرمایند باید مدیریت جامع و کلانى باشد که آسیبها را بشناسد و هماهنگى ایجاد و مشکلات را حل کند. اکنون شما با توجه به این مطالب، نظر خود را بیان فرمایید.
حجةالاسلام والمسلمین امینى: ما هم خیلى تعریف روشنى از حوزه به معناى کلان نداریم. آیا منظور کسانى هستند که طلبهاند یاکسانى که تحقیقات دینى مىکنند، که این، در دانشگاه هم هستبه حوزه منحصر نیست. در نهایت منظورتان از حوزه، غیر از چیزى که تحتسازمان تدریس و تحقیق حوزه علمیه قرار گرفته است، چه چیزدیگرى است؟
حجةالاسلام والمسلمین اعرافى: ما باید این طور قرار بگذاریم که منظورمان از حوزه، یعنى مدیریتحوزه و توابع سازمانى آن و نیز مجموعه مراکز پیرامونى حوزه، که عمدتا محققانش از درون نظام حوزه برخاستهاند. البته لازم نیست این مراکز از لحاظ سازمانى وابسته به حوزه باشند، ولى بىتردید محققان آن از درون نظام حوزه برخاستهاند و صبغه اصلى و غالب آن نهاد هم، حوزوى است. چنین تعریفى شامل دو بخش مىشود: نهاد مدیریتحوزه و توابع آن و همینطور مجموعه مراکز پژوهشى، که در کنار حوزه شکل گرفته است. اگر این تعریف را بپذیریم بحث در دو بخش قرار مىگیرد: 1. این که مجموعه نهادهاى شکل یافته در کنار حوزه با چه آسیبها و مشکلاتى مواجهاند;2. این که خود نهاد مدیریتحوزه در قلمرو پژوهش و نظام حوزه چه خلاهایى دارد.
اگر ما این دو مقوله را از هم جدا کنیم، وقتى به بحث اول بپردازیم و بخواهیم نهادهاى حوزوى را آسیبشناسى کنیم، عملا به نقطهاى که شما فرمودید; یعنى بحث دوم مىرسیم. به عبارت دیگر باید دید مدیریتحوزه چه توانایى یا کاستىهایى داشته و چه اندازه توانسته است پژوهش را سامان دهد. به تعبیر دیگر در نظام آموزشى حوزه چه مشکلى وجود دارد که اولا، پژوهش با معناى خاص مورد نظر در آن نهادینه و به عنوان برنامه عمومى پیشبینى نشده است. این به لحاظ تربیت محقق است; و ثانیا، چرا آن اشراف علمى و مدیریتى که بایست اعمال شود، اعمال نشده است؟ البته نکته مهم این است که مدیریت و دخالت در سازماندهى مجموعهها براى اینکه جلو موازى کارىها و آسیبها گرفته شود، قبل از هر چیز مشروط به این است که مدیریت از هتسختافزارى و نرمافزارى به آن حد از توانایى و ظرفیت اعمال مدیریت و ساماندهى برسد. این نکته از همه مهمتر است.
خود آقا اشاره داشتند که مدیریتبایست قوى باشد; یعنى مدیریتباید به نحوى اعمال مدیریتبکند; چون به حوزه مربوط است. اما براى رسیدن به آن نقطه، مدیریتباید امکانات لازم را براى خودش فراهم کند. بحثسختافزارى به عنوان مقدمه لازم است اما مهمتر، نرمافزارى است; یعنى از نظر اندیشه و تفکر و نیروى لازم انسانى تدابیرى لازم اندیشیده شود. این را نمىتوانیم مغفول بگذاریم.
پژوهش و حوزه: این صحبتى که مقام معظم رهبرى داشتند بعد از بازدید ایشان از نمایشگاه و ملاحظه آثار مراکز پژوهشى حوزه بود. صحبتهاى ایشان هم مىتواند اشاره به سیستم آموزشى شوراى مدیریت داشته باشد همانطور که جناب آقاى امینى فرمودند و هم مىتواند به کارهاى پژوهشى که الآن در مراکز پژوهشى حوزه وجود دارد، گرچه مستقیما وابسته به حوزه نباشند.
حجةالاسلام والمسلمین امینى: بسیار خوب; سرانجام یک مساله را براى خودمان باید روشن کنیم. فرض بکنید که مراکزى در قم داریم، که تحقیقاتى مىکنند. عرض بنده این است که به هر حال فرمایشهاى مقام معظم رهبرى مخاطبى دارد و از طرفى، وظایفى بیان شده است که شبیه وظایف سازمانى است. این مجموعه باید وجه جمعى و نقطه اتصالى داشته باشد تا این که بگوییم جایى است که انتظار مىرود این فعالیتها را هدایتبکند. حالا اگر هم بناست که یک مقدار بحثساده بشود و بگوییم مجموعه مراکز و کسانى که فعالیت پژوهشى مىکنند، صرفنظر از ارتباط سازمانى آنها با حوزه و غیرحوزه، در آن صورت، اولین اشکالى که مطرح است و در سخنان مقام معظم رهبرى هم بود، هدف پژوهشها در حوزه است; یعنى نوعى گسیختگى در نوع پژوهشهاى حوزوى مشاهده مىشود که به نظر مىآید منشا آن نبود طراحى مجموعى است; به بیانى دیگر به گونهاى نیست که تمام مراکز بنشینند آنچه را از حوزه انتظار مىرود بین خودشان تقسیم کنند، بعد هر کدام جزئى را تمام و کمال انجام دهند. چنین چیزى در منظومه مراکز پژوهشى که در حوزه وجود دارد، دیده نمىشود و ریشهاش به نظر من در همین است که اینها از یک جا نشات نمىگیرند که بگوییم مرکزى با اقتدار و رجعیتبیاید اینها را هدایتبکند، برایشان راهبردى ترسیم و اهداف را تعریف کند و بعد هر بخشى از این هدف را مرکزى پى بگیرد. چنین چیزى نیست. در واقع مراکزى هستند که بنابر علایق خودشان یا درکى که به ضرورتها دارند، شکل گرفتند و فعالیتهاى پژوهشى مىکنند. هیچ سازمانى هم تعریف شده نداریم که اولویتها را در نظر بگیرد، از بخشى از اینها حمایتبکند، از بخشى حمایت نکند و بخشى از تحقیقات خودش را به این مراکز ارجاع بدهد، طبقهبندى بکند و غیره.
در گوشه و کنار حوزه، مراکزى پژوهشى شکل مىگیرند و هر کدام بنا بر ضرورتهایى که خودشان درک مىکنند، به فعالیت مىپردازند; لذا موازى کارى و بىهدف بودن در این مجموعه کاملا توجیه مىشود. تازه اگر بگوییم این مراکز، هدف هم دارند، وقتى دچار محدودیتهاى امکاناتى و مالى مىشوند، از اهدافشان بسیار فاصله مىگیرند. این هم طبیعى است; یعنى مرکزى را شما در نظر بگیرید، هدف بسیار عالى و بلندى دارد و نیروهایى با تعریف کارکردهاى مشخص دارد، ولى براى رسیدن به هدفش، از امکانات کافى برخوردار نیست. در هر صورت، چون مراکز متعددند و در یک منظومه مشخصى قابل تعریف نیستند و بنا نیست که یک هدف خاصى را استیفا کنند، تمام این اشکالها وارد مىشود، خیلى طبیعى است; بر خلاف سیستمهایى که براى مبادى ورود پژوهشگر، اهداف پژوهشىشان و تامین بودجهشان تعریف مشخص دارند. مراکز حوزوى از این جهت مشکل دارند. البته در شرایط فعلى همین مراکز، بخشى از انتظاراتى را که از حوزه مىرود، برآورده مىکنند، ولى با سقف انتظار، کاملا منطبق نیست.
پژوهش و حوزه: جناب آقاى اعرافى، واقعیت موجود همانطورى که آقاى امینى اشاره کردند این است که مراکز مختلفى مشغولند که عمدتا در برابر مرکز مدیریت استقلال دارند. سازمانى که ناظر و داراى شعباتى باشد، نیست و مدیریت واحدى وجود ندارد. به هر حال، نتیجه این پراکندگى و بىاطلاعى از کار یکدیگر، همین آسیبهایى است که اشاره شد. ممکن است موارد دیگرى هم اضافه بشود، که مثلا خود روند پژوهش با معیارهاى معمول مراکز معتبر تحقیقى متناسب نیست و یا مسائل دیگر، که اکنون بدانها کارى نداریم، ولى به هر روى باید مرکزى باشد که از همه مراکز تحقیقاتى و محققان آن و شیوه کارشان اطلاع داشته باشد و بتواند مشکلات را رفع بکند. اکنون مشخصتر بفرمایید آن مرکزیتى که در تعبیر مقام معظم رهبرى بود، اگر ایجاد شود باید چگونه این مشکلات را حل کند و جلو آسیبها را بگیرد؟ آیا سازمان واحدى که همه اینها تحت مدیریت او باشند، مطلوب است؟ آیا چنین چیزى در حوزه ممکن است؟ اگر این ممکن نیست، ارتباط این ستاد با این مراکز باید چه جور باشد تا بتواند این رسالت را انجام بدهد؟
حجةالاسلام والمسلمین اعرافى: نکتهاى که جناب آقاى امینى فرمودند نکته اساسى است. من فکر مىکنم مشکل ما همین است که استراتژى جامع و واحد و کلان و اساسى براى تحقیق نداریم. اما پیش از همه مسائل، مشکل دیگرى داریم که مىتوان آن را راحتتر حل کرد و آن این که میان مراکز پژوهشى و محققان حوزوى، تبادل اطلاعات وجود ندارد و در واقع آنها غالبا مثل جزایر از هم جدا هستند که این موضوع واقعازجرآور است. من نمونههایى از این کارهاى موازى و تکرارى را سراغ دارم.
به نظر مىآید قبل از آن دورنماى خیلى مطلوبى که ایشان مطرح فرمودند، یک چیزى که تحقق آن در حال حاضر ممکن است، ایجاد بانک اطلاعاتى است که مجموعه اطلاعات به آنجا منتقل شود و در دسترس دیگران قرار گیرد.
اما نکتهاى که شما در سؤال فرمودید. بله، اینجا صور و فروضى داریم: یک فرض این است که مرکزیتى باشد که خودش بودجه و امکانات بدهد، تدارک کند، همه مراکز و نهادها هم، شعب و فروع آنها بشوند، چنین چیزى ممکن نیست و شاید هم خیلى مصلحت نباشد. ولى از این فرض که بگذریم فرض دیگرى هست و آن اینکه حضور مراکز پژوهشى حضور داوطلبانه و از روى خواست و علاقه خودشان باشد و این علاقه به نظر من وجود دارد. شاید بعضى دوستان اطلاع داشته باشند دو سه سال قبل، پیش از تحولاتى که در مدیریت پیدا شد، جلساتى بود که تعدادى از مراکز با هم جمع مىشدند، دبیرخانهاى داشت، همان، شکل خوبى بود، ولى مشکل آن این بود که همه در عرض هم بودند. الان مدیریت مىتواند به نحوى پوششى داشته باشد. من فکر مىکنم اگر مدیریت در آغاز و به عنوان نقطه شروع، تعدادى از مراکزى را که از جایگاه بهترى برخوردارند به صورت مجمع و کانون مراکز پژوهشى; در سطح مدیران یا معاونتها فعال کند و آنگاه از طریق آن جلسه، به سمت ایجاد بانک اطلاعاتى که در واقع ارتباط و تبادل اطلاعات را تسهیل مىکند حرکت کنیم.
مطلب دیگر این است که مىتوان قانونى تصویب کرد که باید مراکزى که مىخواهند با عنوان حوزوى فعالیت کنند به نحوى از شوراى شخصى که شوراى عالى تعیین مىکند اجازه بگیرند; مثل شوراى عالى گسترش که در نظام آموزش عالى وجود دارد; یعنى مدیریت از طریق دبیرخانه منبعث از مراکز و مرتبط با مدیریت، اینها را هماهنگ کند و ارتباط و تبادل اطلاعات را آسانگرداند و این کار را قانونمند کنند. چنینکارى، معقول و مقبول است و به این ترتیب شورا مىتواند نوعى نظارت و اشراف داشته باشد. البته همه اینها مستلزم این است که مدیریت آن توان و ظرفیت لازم را در خود ایجاد کند که گامهایى هم برداشته شده است; ولى هنوز با وضع مطلوب فاصله دارد. این دو نکتهاى بود که اجمالا به نظرم مىآید.
پژوهش و حوزه: جلساتى که بین خود مراکز تشکیل شد چرا ادامه پیدا نکرد؟ این سؤال پیش مىآید که ضمانت اجرایى صحبتهایى که مىشود چیست؟ و چه سازکارى باید برگزید تا این مطالب شکل سازمانى به خود بگیرد و مؤسسات موظف باشند و این سخنان پشتوانه اجرایى داشته باشد؟
حجةالاسلام والمسلمین امینى: من هم مانند آقاى اعرافى معتقدم نمىتوانیم انتظار داشته باشیم; چون عملى نیستکه حوزه تمام مراکز را تحت پوشش بگیرد; اما اگر با مراکز پژوهشى غیرحوزوى بسنجیم مىبینیم در آنجا اهداف تعریف مىشود، امکانات را بررسى مىکنند و آن را به مراکزى مىدهند که صلاحیت وصول به این هدف را دارند. حالا اگر ما در حوزه آن سازمانى که هماهنگ بکند، یا حتى به قول جناب آقاى اعرافى، براساس معیارهایى داشته باشیم که به بعضى مجوز بدهد و به بعضى ندهد; این مجوز دادن یا ندادن، اگر اعتبارى ایجاد نکند، امکاناتى هم پشتش نباشد، طبیعتا آن جایى که خودش را مرجع قرار داده است، به حمل شایع مرجع نخواهد بود. شما مىبینید وزارت علوم در مورد انجمنهاى علمى و مراکز پژوهشى مجوز مىدهد، وزارت ارشاد هم در مورد مراکز فرهنگى; اما مجوزى که مىدهند بر آن، آثارى مترتب مىشود. بنابراین، سازمان حوزه باید در عرض همه مراکز پژوهشى خودش راهبرد و استراتژى پژوهش داشته باشد و به دلیل امکاناتى که دارد و اساسا براى اعتبار علمى و جایگاهى که در مجموعه نظام آموزش و پژوهش دینى دارد به طور طبیعى سایر مراکز براى او مرجعیت قائل هستند. شما مىبینید در سایر حوزههاى پژوهشى هم همین طور است که بعضى از آنها از امر پژوهش حمایت مىکنند و به تولید نیاز پژوهشى مىپردازند و بعضى از مراکز نیز نقش ستادى دارند که امکانات پژوهشى را فراهم مىآورند و این هر دو با هم هماهنگ حرکت مىکنند. به هر حال، باید در فکر تاسیس مرکزى بود که بتواند اعتبار ببخشد و امکانات را در جهت اهداف کلان، سامان و نظم دهد. البته این انتظار، فعلا انتظار بالایى است و شاید از مدیریتحوزه بر نمىآید; ولى ممکن است نهادهایى به هم بپیوندند و مجمع بزرگترى تشکیل بدهند به گونهاى که مرجعیت و اعتبارى پیدا کنند و بتوانند در طراحىهاى کلان همفکرى کنند. وقتى چند مرکز با هم چنین اتحادى داشته باشند، طبیعتا در یک مرکز ثقلى قرار مىگیرند و خیلى طبیعى است که بگوییم مراکز دیگرى که تشکیل مىشود، خودشان را به نوعى با این مراکز هماهنگ مىکنند. اگر این اتفاق بیفتد دقیقا هم به این معنا نیست که این سازمان در یک بخشى از ساختار حوزه قرار مىگیرد; ولى مىتوانیم بگوییم نهادى است که در کنار حوزه فعالیت مىکند و شکلى براى خودش گرفته است چنانکه بسیارى آمدند در کنار حوزه تکه مدرسه فقه و اصول بود مدرسه ایجاد کردند; ولى وقتى این مدرسه نوعى مرجعیتى پیدا کرد، طلاب هم راغب شدند در آن مرکز تحصیل کنند.
حجةالاسلام والمسلمین اعرافى: آنچه در ابتدا گفتم دقیقا ناظر به این بود که کمى آن را توضیح مىدهم. فکر مىکنم که راه اول در واقع همین است. در چند سال پیش حرکتى خودجوش وجود داشت; یعنى وقتى ما آنجا مىنشستیم همگى احساس مىکردیم و علاقهمند بودیم که واقعا نوعى هماهنگى ایجاد شود. یک زمینه خودجوشى الان هم وجود دارد. در خیلى از مراکز، حداقل شصتهفتاد درصد از مراکز، این زمینه وجود دارد; ولى حلقه وصل این زمینه چون همه هم عرض بودند، یک مقدار سختبود. به گمان بنده اگر دیریتباملاطفت و بدون این که احساس شود مىخواهد همه اینها را زیر پوشش قرار دهد، دبیرى این جلسات و جمع کردن این مجموعه را براى تشکیل جلسات برعهده گیرد، همین مىتواند نتایجى به بار آورد. این راه اول است. راه دومى که عرض کردم، این است که مدیریتحوزه آرامآرام اختیارات و امکاناتى را فراهم نماید و با هماهنگى با نهادهاى مربوط و مراجع تقلید و حتى سازمان برنامه و بودجه و جاهاى دیگر، زمینههاى مدیریتبرتر و بهترى به وجود آورد. مدیریت مىتواند براى اعمال مدیریت هماهنگسازى، امکاناتى را به تدریج در اختیار بگیرد. مثالى بزنم: حوزههاى شهرستانها سابقا هیچ ارتباطى با مدیریت نداشتند، همه کار خودشان را مىکردند; ولى آرامآرام تحت پوشش مرکز مدیریت درآمدند. البته من تاکید مىکنم اندیشه ایجاد سازمانى واحد و به همپیوسته، چندان مفید و کارا نیست. در مورد کارهاى موازى باید این توضیح را بدهم که در صورتى پژوهش، موازى و تکرارى است که موضوع و روش پژوهش یکى باشد و هیج تبادل اطلاعات تحقیقى رخ ندهد. اما اگر از دیدگاهها و روشهاى مختلف، موضوعى را بررسى کنیم دیگر کار موازى نکردهایم.
پژوهش و حوزه: جناب آقاى اعرافى، اگر این ستاد تشکیل شد به نظر شما که در کار پژوهشى دست دارید باید به چه مشکلاتى توجه کرد و سازکارش براى دفع آنها چیست؟
حجةالاسلام والمسلمین اعرافى: در این جا سه موضوع مهم وجود دارد:
1.نظام آموزشى حوزه را باید واقعا نظامى معطوف به تحقیق و به صورت نهادینه محققپرور تعریف و بازسازى کنیم. در این زمینه قدمهایى اخیرا برداشته شده است اما در آغاز راهیم و اندک است. به هر حال ما در متن نظام آموزشىمان باید به پژوهش به همان معناى امروزى آن توجه کنیم; یعنى باید پژوهش داراى این ویژگىها باشد که اولا، ناظر به حل مشکلى باشد و ثانیا، براساس طرحى معین طراحى شود و بعد به نتیجه مشخصى برسد و نهایتا به صورت مکتوب منتشر شود. به گونهاى که طلبهاى که دهپانزده سال تحصیل کرده، باید چندین جزوه تحقیقاتى منتشر شده داشته باشد. فقدان این نگرش نظاموار، خلئى جدى است.
2. در حوزه، طلبههاى فاضل بسیار داریم که یا محقق یا تقریبا محقق هستند و به دلایلى، جذب مراکز پژوهشى نشدهاند و یا حداقل تاکنون جذب نشدهاند; در حالى که اینها نیروهاى حوزه هستند و شانشان هم شان تحقیقى است و مىتوان از آنان استفاده مناسب و درخورى کرد. اینان، یا احتمالا تحقیقات فرعى هم دارند و یا بعضى از آنان اصلا به تحقیق نمى پردازند و یا تحقیقاتى مىکنند که خیلى ناظر به واقعیات و مشکلات نیست. براى این بخش هم باید مدیریتحوزه برنامهریزى کند; یعنى اولا، نظام آموزشى حوزه را ناظر به پژوهش کند و ثانیا، مجموعه محققان بالفعل یا بالقوه القریبة بالفعل را سامان بدهد. این دو کارى است که در آن خلا احساس مىشود. البته توجه به این هم باید داشت که در پیشینه تاریخى حوزه تحقیقات فردى خیلى قوى داشتیم که از بسیارى تحقیقات جمعى، به یک معنا، بالاتر است; مثل کار مرحوم علامه طباطبائى، علامه امینى و.... این قابلیتحوزه است که هنوز مقدارى دستنخورده است. خیلى از افراد را سراغ داریم که کارهاى فردى خیلى خوبى انجام مىدهند. به هر حال، حمایت مستقیم حوزه یا مراکز پژوهشى از اینها باید مورد توجه قرار گیرد.
3.بخش اول و دوم کار مدیریت توجه به مراکز پژوهشى است که کارهاى گروهى نظاممند و سازمان داده شده انجام مىدهند.البته آن کانون و دبیرخانهاى که از این مراکز شکل مىگیرد مىتواند در هر دو قسمتسیاستگذارى کند. اما در مورد مراکز پژوهشى شاید از اولین کارهاى بایسته، این است که یک پروژه آسیبشناسى در مورد این مراکز تعریف و اجرا شود; یعنى جایگاه و نتایج این مراکز را مشخص سازد; مثلا در حوزههاى علوم اجتماعى و انسانى مشکل ما این است که محققى مىخواهیم که دو جانبه باشد; در استنباط حوزوى قوى باشد و درعین حال از حیطه کار علوم اجتماعى و انسانى نیز آگاه باشد. معمولا محققان یا در آن جهت قوى هستند یا در این جهت و جمع بین این دو به نظر من، مقدارى سخت است.
پژوهش و حوزه: جناب آقاى امینى، شما فرمودید نظام آموزشى که براى پژوهش ساخته شده باشد و پژوهش براى آن موضوعیت داشته باشد، نداریم. البته این یک نکته است; اما نکته دیگر این است که در نهایت، محققانى که مىخواهند جذب مراکز پژوهشى شوند و فعالیت پژوهشى خود را در پاسخ به انتظاراتى که از حوزه مىرود انجام دهند، لازم است در زمینههایى تخصص و آگاهى داشته باشند و لازمه آن، گذراندن دورههاى آموزشى استشبیه آنچه در دانشگاه وجود دارد. بنابراین، چه تدابیرى باید اندیشید و یا اصلا گرایشهاى علمى موجود جوابگو هست؟
حجةالاسلام والمسلمین امینى: همانطور که اول هم عرض کردم این که ذهنمان معطوف به نظام آموزشى حوزه مىشود براى این است که نمىتوانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که اگر بناست پژوهشگر حوزوى تحقیق کند، فرض این است آموزشش را از درون حوزه مىگیرد و الا مىگفتیم دانشگاهى. بنابراین باید دو نکته را در نظر داشت:
1.آیا فرهنگ پژوهش به اندازهاى که این هدف را تامین کند در ساختار آموزشى حوزه پیشبینى شده استیا نه؟ مثلا وقتى بخواهند درباره فردى دانشگاهى قضاوت کنند، پژوهش، نرم جدى است، ولى در موردطلبه حوزه این مساله خیلى به چشم نمىخورد که در ارزیابى بگوییم در این مقطع این کار را ارائه داده است. بنابراین اقدامجدى آن است که درنظام حوزه، فرهنگ پژوهش جدى گرفته شود و طلبه خود را تحت فشار این هنجار ببیند; به این معنا که اگر پژوهش نکند در واقع فعالیت علمىاش را ناقص ببیند.
2. باید پژوهش در ساختار حوزه نهادینه شود به گونهاى که پژوهش را تعریف کند، طلبه را براى کار پژوهشى آموزشى بدهد و فضاى پژوهش را در ساختار حوزه پدید بیاورد; بنابراین همه حرفها به این جا بر مىگردد اگر قرار باشد عدهاى در حوزه پژوهش کنند مجبوریم بپذیریم در جاهایى از حوزه این نهادینهسازى صورت بگیرد. به هر حال، علىرغم وجود مؤسساتى که فعالیتپژوهشى مىکنند حوزه را به عنوان مرکزى که پژوهشگر تربیت کند نمىتوان نادیده گرفت. این جاست که تازه مساله جدىترى مطرح مىشود و آن این که محتواى آموزشهاى ما چه مقدار با اهداف پژوهشى که به دنبال آن هستیم، سازگار است؟ بخش عمده نظام حوزه متمرکز بر بحث فقه و اصول است و قرار است زمینههاى استنباط را در طلبه ایجاد کند. آنچه را در سخنان جناب آقاى اعرافى بود در کجاى حوزه قرار مىدهیم؟ آیا خود آن مراکز پژوهشى به تنهایى کافى هستند یا این که مراکز پژوهشى جایىاند که باید از اطلاعات دستگاه آموزشى استفاده کنند؟ به هر حال، باید تقسیمبندى در وظایف حوزه در بخش آموزش که همراه با پژوهش است صورت بگیرد. اگر بناست تحقیقاتى در زمینههاى مختلف علوم انسانى صورت بگیرد نیاز به آموزشهایى در این زمینه است و بدون پشتوانه آموزشى کار به سامان نمى شود. البته بعضى بر این باورند که اگر طلبهاى به دانشگاه رود این هدف تامین مىشود ولى تجربه نشان داده است که این طور نبوده است.
پژوهش و حوزه: این نکته، خیلى مهم است. خوب است مقدارى بیشتر به آن پرداخته شود با توجه به پراکندگیى که هست; مثلا بعضى خودشان مىروند آموزش مىبینند یا بعضى مراکز، آموزشهایى را ترتیب مىدهند که هم مشرف به جهات حوزوى هستند و هم دانشگاهى. آیا به نظر شما این وضع مطلوبى است؟ آیا این آموزشها با توجه به این که طى چند دوره فارغالتحصیلانى هم داشتهاند مفید بودهاند؟ اگر فکر مىکنید مرکز لازم است از این پراکندگى جلوگیرى کند، خود این مرکز اگر بخواهد نوعى هدایتگرى داشته باشد، چه تدبیرى باید براى برطرف شدن این آسیبها بیندیشد؟
حجةالاسلام والمسلمین اعرافى: نهاد رسمى حوزه تا به حال متکفل تربیت چنین افرادى در رشتههاى علوم اجتماعى و انسانى نبوده است اگر چه چند سال اخیر چند رشته تخصصى پایهریزى شده است; ولى آن هم بیشتر همان تحقیقات و آموزشهاى سنتى را دنبال مىکند. به هر حال، مجموعه آموزشهایى که بخواهد به درد این نوع تحقیقات بخورد فقط بعضى از مراکز تهران و قم ارائه دادهاند و من فکر مىکنم در همه اینها یکى از مشکلاتش این بوده است که طلبه دوره سطح وارد آن عرصهها مىشود و توجه آنها غالبا به متد اجتهادى و استنباطى کامل نبوده است. البته علم اصول لازم داریم ولى نه به این شکل; براى این که طلبه، به هر رشتهاى بخواهد وارد بشود، به متنشناسى و فهم متن نیاز دارد و علم اصول متکفل این متد و روش است; ولى روشى که در حوزه ارائه مىشود خیلى وسیع و طولانى است و مستلزم گذراندن چندین سال درس خارج است و ناظر به همه عرصههاى پژوهشى نیست. در مراکز آموزشى حوزوى هم براى این مشکل راه چارهاى نجستهاند و این است که فکر مىکنم مراکز ما در واقع مشکل جدىشان در آموزشهایى است که از لحاظ شیوه فهم و استنباط از متون دینى دادهاند و از این روست که مىبینیم پژوهشهاى ناب و قوى در این عرصهها خیلى کم است; یعنى مثل کارهاى شهید صدر. ایشان به دلیل آن قدرت استنباطى و نیز آگاهىهاى اقتصادى، کارى انجام داده که تا حال صورت نگرفته است. این قوت چون وجود ندارد معمولا هر چه کار شده ادامه آن است و هیچنوآورى در این زمینه وجود ندارد. از این جهت است که فکر مىکنم در برنامه آموزشى مراکزى که پیرامون حوزه هستند و آموزش مىدهند، یکى از مشکلات آنها همین است; یعنى شیوه و متد اجتهادى را درست منتقل نمىکنند. درون حوزه هم آن شیوهاى که وجود دارد شیوهاى است که سالها وقت مىگیرد و تنها براى خواص مفید است. در واقع مىخواهم بگویم نه آموزش حوزه، این بعد را تامین مىکند و نه مراکزى که در پیرامون حوزه شکل گرفتهاند و آموزش مىدهند.
پژوهش و حوزه: تلفیق مباحث جدید دانشگاهى با مباحثحوزوى به نظر شما به چه شکلى باید باشد؟ از چه زمانى آغاز شود؟ مثلا مرکزى براى این که در زمینه علوم اجتماعى هم بخواهد تحقیق کند، نیاز دارد به طلبه محققى که با جامعهشناسى یا علوم سیاسى و... هم آشنا باشد، حال این تلفیق و شکل آن به نظر شما باید چه زمانى صورت گیرد؟ مثلا اگر سطح را تمام کرد و دوره لیسانس دانشگاهى یا معادل آن را درحوزه گرفت، مىتواند؟ ظاهر فرمایش شما این است که اول قوه اجتهاد در او ایجاد شده باشد بعد وارد این عرصه شود. حالا یکى از مشکلات گریبانگیر و به نظر فراگیر همین است که، نداریم یا کم داریم محققى که بتواند براساس مبانى حوزوى نسبتبه بحثهاى جدید، نگاه بنیادى و نقادانه داشته باشد و انتظار باشد وقتى با مسائلى مواجه شد پاسخ محققانهاى بدهد. به عبارت دیگر آموزشهایى که تا حال بوده، نتوانسته آن خواسته را تامین کند اکنون اگر آن ستاد یا مرکزیتبه فرموده شما ایجاد شد، چه توصیهاى دارید؟
حجةالاسلام والمسلمین اعرافى: این که از کى شروع شود من خیلى ناظر به آن نبودم و خیلى هم قضاوت نهایى ندارم که چه زمانى شروع کند; ولى مىخواهم بگویم در برنامهریزى آموزشى اگر درون یک نظام آموزشى هر دو سوى قضیه (بعد استنباطى و اجتهادى) مورد توجه قرار گیرد، در کنار هم قابل رشد و پرورشند. الان نظامهاى آموزشى حوزه روى اجتهاد استوار است، آن هم براى تعدادى که مىتوانند به آنجا برسند. توجه غالب نظامهاى پیرامون حوزه به سمت آشنایى با رشتههاى جدید است. در واقع نظام آموزش واحدى که هر دو را با هم ببیند و آن متد اجتهادى را هم متناسب با نیاز او تنظیم کنند، نداریم. نظام آموزشى حوزه یا خود این مراکز آموزشى باید به صورت نظاممند درون برنامههایشان، این مطلب مهم را ببینند. این الآن وجود ندارد. همانطور که در فقهمان همین طور است. بنابراین من مىخواهم بگویم برخى از نهادها یا افرادى که وارد این عرصهها شدهاند بنیه قوى و متد اجتهادى ندارند. همانطورى که روش اجتهادى ما، خیلى جاها چون متناسب و ناظر به مسائل جدید نیست، به نتایجخوبى نمىرسد. تلفیق این دو که البته کار سخت و دشوارى است. کمتر با یک نگاه جامعى درنظام آموزشى و پژوهشى مورد توجه قرار گرفته است. من الآن راهحل فورى و آمادهاى هم ندارم که بگویم کسى مثلا مىخواهد اقتصاد بخواند یا مجتهد شود باید این طور برنامهاى داشته باشد. ولى مىگویم این خلا هست. کاستىها و مشکلات دیگرى هم به نظر مىآید که اینک از آن در مىگذریم. حال اگر آقاى امینى در این قسمتبحث من، مطلبى دارند بفرمایند.
پژوهش و حوزه: جناب آقاى امینى، اکنون از نظام آموزشى بحثشد، یکى از مشکلات غیر از آن مشکلاتى که فرمودید به فرهنگ پژوهش، خوب توجه نشده استیا تخصصهاى علمى که لازم است پرورانده بشود، وجود ندارد این است که خود طلاب وقتى درس سطح را تمام کردند و وارد درس خارج شدند، آیندهشان معلوم نیست; یعنى نمىدانند چه جایگاهى دارند و چه کارى مىخواهند بکنند. در برنامهریزىها همه چیز خودجوش بوده است. حالا ما دو معضل داریم: یکى نیازها و انتظاراتى که پژوهش حوزوى باید پاسخگوى آن باشد و کمبودهایى که آن عقبههاى آموزشى دارد و باید تدارک بشود تا محققى ذوفنون و توانا در پاسخگویى به مشکلات تربیت کند. از طرف دیگر اگر این نیازها زمین مانده، محققان و طلاب مستعد و با انگیزه هم داریم; ولى متاسفانه اینان بلاتکلیف و سرگردان و از این بابت هم نگرانند. حلقه واسطى نیاز است که بتواند به نوعى مساله را تدبیر کند و این نکتهاى را که شما فرمودید; بین آن نیازها و این نیروى انسانى و استعدادهایى که هست ارتباط نهادینهاى برقرار کند. خوب است ضمن سخنان خودتان، درباره این مطالب نیز توضیح بفرمایید.
حجةالاسلام والمسلمین امینى: اگر بخواهیم وضع مطلوب را در نظر بگیریم باید نظام حوزه به گونهاى باشد که مشخص شود هر طلبه در هر رشته آموزشى که قرار مىگیرد، زمینه پژوهش او هم در همان مورد فراهم آمده است. آموزشها از ابتدا باید به گونهاى باشد که با فعالیتهاى پژوهشى مورد انتظار، همخوانى داشته باشد. شما نمىتوانید انتظار داشته باشید که طلبه حتى در مباحث فقهى، با زمینههاى جدید مورد انتظار کاملا بىارتباط باشد; اما بتواند در آن زمینهها تحقیقات مقبولى ارائه بدهد. طبیعى است که حاصل پژوهشهاى فرد با حوزه آموختههاى او در ارتباط است. مدل موجود درحوزه در حال حاضر آن است که طلبه با طى درسهاى دوره سطح و خارج به حدى از خودکفایى برسد که بتواند به منابع مراجعه کند. از طرفى نیازهایى که داریم نیاز به اطلاعات دیگرى دارد که در این دروس تامین نشده است و به اصطلاح ما امروزه در بسیارى از زمینهها، به پژوهشهاى میان رشتهاى احتیاج داریم. با وجود این در نظام آموزشى ما چنین چیزى پیشبینى نشده است و تعریف روشنى هم از نوع سازکارى که چنین هدفى را تامین کند نشده است البته شاید به نحو موقتبتوان به مراکزى دل بست که براى دروس حوزوى ارزش و اعتبار لازم را قائلند و به سنت اجتهاد اعتقاد دارند و آموزشهایى را همبراى گروههایى از طلاب در عناوین مورد لزوم تدارک دیدهاند. ما فعلا مىتوانیم اینگونه مراکز را در دوران گذار به وضع مطلوب به عنوان سرمایههاى حوزه مورد توجه قرار دهیم. این مراکز اگر درست هدایتشوند مىتوانند نوعى همکارى مثبت و مفید را با متن حوزه که متکفل تامین قدرت استنباط است داشته باشند. بنده شخصا معتقدم که آوردن رشتههاى علوم انسانى و سوقدادن طلاب به اینکه در سیستم دانشگاهى جزء به جزء واحدهاى دانشگاهى را سپرى کنند عملا موفق نبوده است. البته شاید این تجربه لازم بوده اما تصور مىکنم نمونهاى که در آن کیفیت دروس حوزوى فداى اسم و رسم دروس دانشگاهى نشود هنوز تجربه نشده است. اگر بخواهیم در تحقیقات بین رشتهاى به حدى برسیم که پژوهشها از اعتبار اسلامى و استنادى لازم برخوردار باشند باید نمونه سازگار با نظام درسى حوزه را طراحى کنیم نه این که طلبه را در دو نظام جدا و غیرسازگار به لحاظ نظام آموزشى به کار بگیریم.
سردر گمى طلاب در امر آموزش و پژوهش را باید با طراحى مناسب چاره کرد. هرگونه اقدامى که در ذهن طلبه اعتبارنظام آموزشى را سلب مىکند موجب بىانگیزه شدن او مىشود. ما باید در کنار هر اقدام سلبى، اقدام اثباتى لازم را پیشبینى کنیم. بخشى از احساس سردرگمى در این نکته نهفته است که طلبه باید در مورد وقتى که مىخواهد براى دروس حوزهاى بگذارد احساس فایده بکند. حال وقتى در برخوردهاى مختلف با افراد و یا جریاناتى که پیش مىآید به این نکته برسد که آموختههاى او با انتظاراتى که جامعه و افراد بیرون از حوزه دارند سازگارى ندارد، با فرض این که انتظارات را هم به جا بداند، به طور طبیعى انگیزهاش کم مىشود.
اگر خواندن فقه در زمانى اعتبار بیشترى براى طلبه کسب مىکرد همین باعث رواج دروس فقه و اصول مىشد. حال اگر مىبینیم طلابى که از این دروس فاصله مىگیرند و در سیستم آموزشى دیگر سریعتر مورد توجه دیگران قرار مىگیرند، آن سیتم اعتبار بیشترى در ذهن این طلبه پیدا مىکند و جذب آن مىشود. روى این اصل بنده عرض مىکنم که اعتبار بخشى به دروس حوزوى به انحاى مختلف لازم است و یکى از اقدامات این است که طلبه لمس کند آموختهها به گونهاى است که کارکرد اجتماعى موفقى دارد. به گمانم براى چنین کارى سوق دادن طلاب به پژوهش و حمایت و تشویق آنها و به روز کردن اطلاعات علمىشان از جمله کارهاى لازم است. چه خوب است که این نیازها را خود حوزه تامین کند و به گونهاى به این مساله بپردازد که در عین حفظ اصالتحوزه و اهداف آن به کارکردهاى طلبه در دنیاى امروز هم بیندیشد و بر آن اساس نظام آموزشى و پژوهشىاش را طراحى کند.
پژوهش و حوزه: فرمودید مدیریتحوزه یا معاونت پژوهشى بانى شود و براى این همفکرىها از خود مراکز دعوت کند و آنها به شکل داوطلبانه، همکارى کنند. خوب یک قدم آن ،همین مجلهاى است که براى اطلاعرسانى تاسیس شده است و تشکیل این جلسه نیز در همین زمینه است. حالا به عنوان آخرین سؤال اگر مشخصا توصیهاى دارید که براى قدم بعدى انجام گیرد، پیشنهادى که فرض کنید بعد از ماه مبارک عملى شود و قدم عملى براى اجراى فرمایشهاى مقام معظم رهبرى باشد بفرمایید.
حجةالاسلام والمسلمین اعرافى: این طرحى که سابقا پىگیرى مىشد اینگونه بود که در واقع دبیرخانهاى بود که درون خودشان شکل مىگرفت. به نظر بنده مدیریتباید به سمتى برود که آن جلسه را ساماندهى کند و دبیرخانه، آییننامه و اساسنامه تشکیل شود و کارهاى اجرایى و پىگیرى را دبیرخانهاى که در معاونت پژوهشى حوزه مستقر خواهد بود، انجام دهد. انجام خبرنامهاى جامع، که بعد خبرى داشته باشد و مجلهاى متناسب با این اهداف، منتشر شود. حتى از نظر مادى هر کدام سهمى بپردازند تا احساس تعلق کنند و از لحاظ محقق، پژوهشگرانى را در اختیار بگذارند، دبیرخانهاى شکل گیرد که از نظر گردش کارى، نیرو و مسائل مالى خودکفا و صرفا کار ستادى انجام دهد. این چیزى بود که قبلا مطرح بود. اگر بتوانند همین را شکل بدهند و پىگیر آن باشند، قدم اولى است که مىتواند راه را براى رسیدن به آن استراتژى جامعى که مقام معظم رهبرى هم اشاره کردند، بازکند. آن استراتژى جامع نیز درون خود دبیرخانه مىتواند شکل گیرد; یعنى هر مرکزى مىتواند چند محقق تراز اول خود را در آنجا بگذارد تا ابعاد و اهداف پژوهشها، خلاها و نیازها را بررسى کنند و به استراتژى برسند و براساس و مانند مراکز بینالمللى و داخلى بگویند: اینها نیازهاى پژوهشى است، اگر کسى مىخواهد کار پژوهشى کند اینها نیاز است. خود این واقعا مىتواند زمینههاى خوبى را فراهم آورد، و مراکز را مرتبط و کارها را تقسیم نماید و اولویتها و برنامهها را مشخص سازد.
حجةالاسلام والمسلمین امینى: علاوه بر مطالبى که جناب آقاى اعرافى فرمودند گمان مىکنم براى آمادهسازى طلاب جوان در جهت پژوهش، کارهاى خوبى را مىتوان از طرف مدیریتحوزه شروع کرد. نفس تشویق محققان که شروع شده، اقدام بسیار مفیدى است. در عین حال اگر صندوقى براى حمایت از محققان درستشود مىتواند براى ترویج پژوهشها مفید واقع شود; آموزش طلاب و آمادهسازى آنها براى پژوهش، اقدام لازمى است که مدیریتحوزه مىتواند انجام دهد. ترتیب دادن سمینارها و کنفرانسهاى علمى در موضوعات جدید، فضا را براى انتقال دانش جدید باز مىکند. حمایت از مجلات علمى در حوزه اقدام بسیار لازمى است. اساسا اینگونه تلاشها فرهنگ خاصى را ایجاد مىکند که در نهایتبه ترویج پژوهش منتهى خواهد شد. اگر با دید مثبتبه این حرکت نگاه کنیم مىتوانیم امیدوار باشیم که به تدریجحوزه علمیه در سطح بسیار بالاترى ظاهر شود. انشاء الله
پژوهش و حوزه: در پایان از این که سروران گرامى دعوت ما را پذیرفتند و فرصتى را در اختیار ما قرار دادند و در این نشستشرکت کردند کمال تشکر و قدردانى را داریم.