موسوعة طبقات الفقهاء
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
کتاب «موسوعة طبقات الفقهاء» اثر جمعى از محققان و نویسندگان حوزه علمیه قم به نامهاى: سید محمدحسین مدرسى یزدى، سید محمد کاظم مدرسى یزدى، سید محمد کاظم حکیمزاده،حیدر محمد بغدادى، سید احمد فاضلى، یحیى صادقى، قاسم شیرزاد و محمد شبیلى، از جدیدترین کتابهاى شرح حال نگارى است که بدون در نظر گرفتن مرزهاى جغرافیایى و عقیدتى وملیتى و تنها با مقیاس فقاهتشخصیتهاى ترجمه شده، پس از یک دهه تحقیق و تتبع در سالهاى اخیر منتشر شده است.
این مجموعه که در حال حاضر فقیهان صدر اسلام تا قرن یازدهم را در بر دارد با دو جلد مقدمه به قلم استاد ارجمند و محقق اندیشمند آیة الله سبحانى - مدظله العالى - درباره منابع، تاریخ و ادوارفقه به بازار علم و فرهنگ و با زبان عربى عرضه شده است.
محتواى جلد اول مقدمه که عموما در منابع و مصادر فقه و در شش فصل تنظیم شده عبارت است از:
1- منابع و مصادر معتبر فقه اسلامى 2- مصادر تشریع نزد اهل سنت 3- تاثیر زمان و مکان در اجتهاد 4- جوامع حدیثى شیعه و اهل سنت 5- جوامع فقهى شیعه و اهل سنت 6- تاریخ اصول فقه.
محتواى جلد دوم، مقدمه عموما در بیان تاریخ و ادوار فقه اهل سنت و شیعه است. و نویسنده با استفاده از متون و منابع مستند فقهى با نگرشى عمیق و قلمى شیوا به انعکاس دورههاى هفتگانه فقهشیعه و نیز دورههاى پنجگانه فقه اهل سنت همراه با رجال و ویژگىهاى هر دوره پرداخته است.
انگیزه واهداف
ضرورتى که باعثشد این موسوعه در سال 1368 شمسى طراحى و پایهریزى شود و با تلاش و علاقه فراوان پىگیرى گردد و در کمتر از یک دهه مجلدات یازدهگانه آن با چاپهاى متعدد درداخل و خارج انتشار یابد امورى بود که در زیر به آنها اشاره مىشود:
1- تحقیق ژرف و گسترده در علم فقه افزون بر بحث در دلالت آیات و روایات و نیز بررسى اسانید احادیث فقهى، نیاز به شناخت ریشهاى هر فرع و سابقه تاریخى آن را دارد. بدیهى است درصورتىکه تاسیس و تطور مسائل فقهى براى دانشوران این علم روشن نباشد تحقیق و پژوهش آنان دچار نقص و کمبود خواهد بود. روشنى سابقه تاریخى هر مسئله جز با شناخت رجال صاحبنظر در آن ممکن نیست، از این رو دانشمندان براى آگاهى کامل از مسائل هر علمى ناگزیر از شناخت رجال و صاحب نظران آن علم هستند.
این شناختبه ما امکان بررسى سیر تطور و شرایط حاکم بر مسائل فقهى از جمله تقیهاى بودن برخى از روایات و احکام را عرضه مىکند.
بنابراین با اوج گرفتن فقه اسلامى و منشعب شدن متفقهان و نیز سروسامان گرفتن مذاهب، کار نگارش طبقات فقهاء با الهام از شیوه نگارش طبقات دیگر - از جمله طبقات صحابه - بالا گرفت وشخصى به نام «هیثم بن عدى» متوفاى 207 هجرى که گویا اولین نویسنده کتاب طبقات فقیهان بود تالیف خود را با عنوان «طبقات الفقهاء والمحدثین» تدوین کرد.
2- اصالت واتصال فقه شیعى به پیامبر گرامى اسلام (ص) از مسائلى است که کم و بیش در تاریخ و فرهنگ مکتوب اهل سنت مورد تغافل قرار گرفته و آنانکه با چشم کینه و عداوت به این مذهبنگریستهاند بسیارى از حقایق اصولى و فقهى و تاریخى شیعه را زیر پا نهادهاند.
در این زمینه مىتوان به نوشتار «دکتر وهبه زهیلى» اشاره کرد که مىنویسد:
«بنیانگذار فقه شیعى محمد بن حسن بن فروخ صفار قمى - متوفاى 290 هجرى - است که با تالیف کتاب «بشائر الدرجات فى علوم آل محمد» فقه شیعه را رواج بخشید.»
وى آنگاه با ذکر کتاب «حلال و حرام» که آن را به امام کاظم (ع) نسبت مىدهد و کتاب «فقه الرضا» منسوب به امام رضا (ع) و کتاب «کافى» تالیف محمد بن یعقوب کلینى(ره) مىنویسد:
«کتابهاى ریشهاى در فقه شیعه همین چهار کتاب است.» (1)
همچنین صاحب «کشف الظنون» با همه تحقیقات خود، فقه شیعه را بدون هیچ تامل و درنگى منتسب به فقه شافعى و برگرفته از آن دانسته و کتابهایى چون «شرایع الاسلام» و «البیان» و «الذکرى» و ... را ریزه خوار خان محمد بن ادریس شافعى (متوفاى 204)مىداند. (2)
در این مجموعه سعى شده تا به گونهاى مستند، ریشه و اصالت فقه شیعه روشن گردد و سابقه تاریخى فقه شیعى همانند اصول آن به عصر پیامبر(ص) وائمه طاهرین(ع) برگردانده شود.
3- از امتیازات فقه اسلامى پیوستگى آن در طول تاریخى به صورتى ملموس مىباشد. به گونهاى که هیچ یک از ادیان دیگرالهى موجود چنین امتیازى ندارند.
یکى از راهکارهاى اثبات این پیوستگى از صدر اسلام تا زمان حاضرتدوین مجموعه موجود است.
4- معرفى شخصیتهاى فقهى شیعه و تالیفات آنان در طول تاریخ اسلام - که پیوسته در کتابهاى رجال، تراجم و طبقات اهل سنت مظلوم و مجهول ماندهاند - از اهداف تدوین این مجموعه است.
5- امکان مقایسه و مقارنه بین فقیهان مذاهب گوناگون اسلامى و تشخیص هویت، اصالت، پویایى و پیشتازى هر مذهب از دیگر ضرورتهایى بود که محققان و نویسندگان سخت کوش را بر آن داشت تا این موسوعه بزرگ را به فرجام رسانند.
6- آگاه شدن از راه و روش زندگى فردى وعلمى و دستیافتن به تلاشهاى بى وقفه دانشمندان و فقیهان اسلامى از دیگر فرایندهاى ارزشمندى است که به عنوان انگیزه تالیف این اثر در نظر بوده است.
7- مولفان این فرهنگ با این اثر خود گامى در طریق تقریب مذاهب اسلامى برداشته و فقیهان همه مذاهب را با نگرش صرفا فقهى در کنار هم ترجمه نموده و برخلاف راه و روش نویسندگان کتابهاى طبقات از اهل سنت، سعى در برخورد منصفانه با تاریخ داشتهاند.
امتیازها و ویژگىها
برخوردارى کتاب«موسوعة طبقات الفقهاء» از امتیازات و ویژگیهایى که عموم کتابهاى طبقات دیگر از آن کمتر بهره بردهاند این مجموعه را در فرهنگ تراجم و طبقات نویسى شاخص و ممتاز کرده است.
این موسوعه گرچه مسبوق به تالیفاتى چون «طبقات الفقهاء» تالیف ابواسحاق ابراهیم بن على بن یوسف شیرازى (393 - 476 ق) و «طبقات الحنبلیة» تالیف ابوحسین محمد بن حسین حنبلى فراء (متوفاى 526 ق) و «طبقات الشافعیة الکبرى» تالیف ابونصر عبدالوهاب بنعلى بن عبدالکافى سبکى (متوفاى 771 ق) و «الجواهر المضیئه فى طبقات الحنفیة» تالیف شیخ عبدالقادر محمد قرشى (متوفاى 775 ق) و «الدیباج المذهب فى علماء المذهب» تالیف ابن فرحون برهان الدین ابراهیم بن محمد مدنى (متوفاى 779 ق) مىباشد، اما کاستىهاو جهتگیرىهاى بى جاى مذهبى و جغرافیایى و دشمنى با رجال و شخصیتهاى فرهنگ شیعى در این آثار، هر محقق و اندیشمند منصف اسلامى را بر آن مىدارد تا جاى خالى مجموعهاى چون «موسوعة طبقات الفقهاء» را که به دور از کاستىهاى فوق و با استفاده از تجربیات سلفبه رشته تحریر در آمده است احساس کند.
در اینجا یاد آورى این نکته ضرورى است که با همه مزایا و ویژگىها باز نمىتوان نقص و کمبود در این اثر را انکار نمود و قطعا پژوهشگران و اندیشمندان فرهیخته با نگرش دقیق به محتواى مجلدات آن به کمبودها و مشکلاتى برخورد خواهند نمود که امید استبه دیدهعفو واغماض بنگرند.
اینک با ذکر چند مورد مزایاى این مجموعه را یاد آور مىشویم:
1- از لحاظ زمانى در بردارنده اکثر فقیهان صدر اسلام تا قرن پانزدهم مىباشد و هر جلد اختصاص به فقیهان یک قرن دارد.
2- فقیهان تمامى مذاهب اسلامى اعم از مذاهبى که در طول تاریخ دوام داشته و به رسمیت رسیده و یا مذاهبى که فاقد رسمیتبوده و حتى فقیهان مذاهبى که پس از مدتى از بین رفتهاند را در برمىگیرد. (3)
3- مصادر و منابع شرح حال فقیهان با استفاده از کتابهاى گوناگون تمامى فرقهها - به طور کامل - ذکر گردیده و به ترتیب تاریخ وفات مؤلفان آنها تنظیم شده است.
4- بدون در آمیخته شدن با تعصبات خشک مذهبى و جغرافیایى نوشته شده و از مذمتها و بدگویىها به دور است.
5- با بیانى ساده و به دور از دراز گوئىهاى خسته کننده به نگارش در آمده است.
6- در تمییز اسامى والقاب مشترک فقیهان تلاش فراوان گردیده و با ادله وقرائن به پارهاى از اشتباهات صاحبان کتابهاى تراجم و رجال در این باره اشاره شده است. (4)
7- افزون بر ارائه بیوگرافى علمى و فقهى سوژههاى ترجمه شده به تاریخ تولد وفات و نیز حوادث و وقایع تاریخى شخص مترجم پرداخته شده است.
8- گزینش و چینش ترجمه شدگان در تمامى مجلدات بر اساس حروف «الفبا» مىباشد و براى استفاده بیشتر و بهتر، در آخر هر جلد علاوه بر فهرست الفبایى، فهرست نام فقیهان با محوریتسال وفات - طبقاتى - هم تنظیم گردیده و اگر به فقیهانى برخورد کردهایم که در آنقرن مىزیسته اما سال وفاتشان روشن نبوده است نام آنان را در آخرین مرحله از کتاب تحت عنوان «الذین لم نظفر بوفیاتهم» فهرست کردهایم. امیدواریم در پایان اتمام چاپ این مجموعه که به نظر مىرسد پانزده جلد شود مجموع کتاب را به صورتهاى گوناگونفهرست نموده تا بتوان از این موسوعه در کمترین وقتبیشترین استفاده را نمود.
9- گرچه پیشوایان معصوم شیعه(ع) همانگونه که بزرگان اهل سنت هم به آن اعتراف دارند - (5) قابل مقایسه با دیگران نیستند و نمىتوان نام آنان را در ردیف فقیهان ومجتهدان ذکر نمود، بلکه آنان اساس دین و مصدر فقه ومنبع احکام و معارف نورانى اسلام مىباشند، اما ازآنجا که بیشترین فقهاى معاصر با اهل بیت(ع) از دانش فقهى آن عزیزان - با واسطه یا بدون واسطه - استفاده نمودهاند، شرح حالشان در ابتداى هر قرن که در آن مىزیستهاند - بدون رعایتحروف الفبا (6) - بااستفاده از مصادر و منابع تاریخى اهل سنت آورده شده است واین بهرهگیرى از کتابهاى اهل سنت دراین باره از آن باب است که:
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
10- گرچه جمع کثیرى از فقیهان تابعى در قرن دوم وفات نمودهاند و براساس معیار رایج دراین مجموعه مىبایست نام آن عده ازافرادى که در قرن دوم در گذشتهاند در جلد دوم آمده باشد اما از آنجا که در برخى از کتابهاى تراجم و سیره نگارى براى صحابه وتابعان جایگاه خاصى قائل شدهاند ما نیز جلد اول را که متشکل از دو قسمت استبه این فقیهان اختصاص داده و در قسمت اول به شرح حال فقیهان صحابى و در قسمت دوم به شرح حال فقیهان تابعى پرداختهایم. این در حالى است که برخى از فقیهان تابعى نیز حتى قبل ازصحابه هم متوفا شدهاند.
گفتنى استبراى رعایت اصطلاحات رایج در هر عصر و زمان، ما نیز فقیهان صحابى و تابعى را با عنوان «اصحاب الفتیا» معرفى نموده و از به کار گرفتن واژه «فقهاء» در مورد آنان پرهیز نمودهایم.
11- در پایان تمامى مجلدات - به استثناى جلد اول - به ذکر نام و معرفى اجمالى فقیهان گمنام مربوط به همان قرن پرداخته شده است و اطلاعات مربوط به آنان با عنوان کلى «الفقهاء الذین لم تظفر لهم بترجمة وافیة» همراه با مصادر آن ذکرگردیده است.
متاسفانه نام این فقیهان گمنام در فهرست الفبایى و طبقاتى موجود در هر جلد درج نگردیده که امید است در فهرست پایانى مجموعه مجلدات و یا در چاپهاى بعدى جبران گردد.
12- تعداد فقیهانى که تا پایان جلد یازدهم، شرح حال آنان بهطور کامل ذکر گردیده و فهرستشدهاند 3571 نفر و تعداد فقیهان گمنام و مجهول مذکور در پایان مجلدات 773 نفر است.
در مجموع، بدون احتساب افرادى که در ضمن شرح حال دیگران و یا در پاورقىها، شرح حال نگارى شدهاند نام و شرح حال 4344 نفر از رجال و شخصیتهاى فقه اسلامى در طول یازده قرن در این موسوعه آمده است; که فهرست اجمالى هر مجلد از قرار زیر است:
جلد اول: 280 فقیه (فقیهان صحابى 80 نفر و فقیهان تابعى 200 نفر).
جلد دوم: 468 فقیه (فقیهان گمنام آن 8 نفر).
جلد سوم: 505 فقیه (فقیهان گمنام آن 19 نفر).
جلد چهارم: 471 فقیه (فقیهان گمنام آن 12 نفر).
جلد پنجم: 391 فقیه (فقیهان گمنام آن 25 نفر).
جلد ششم: 380 فقیه (فقیهان گمنام آن 48 نفر).
جلد هفتم: 401 فقیه (فقیهان گمنام آن 131 نفر).
جلد هشتم: 262 فقیه (فقیهان گمنام آن 66 نفر).
جلد نهم: 294 فقیه (فقیهان گمنام آن 72 نفر).
جلد دهم: 392 فقیه (فقیهان گمنام آن 161 نفر).
جلد یازدهم: 500 فقیه (فقیهان گمنام آن 231 نفر).
معیارهاى فقاهت در این کتاب
بىشک معیار فقاهت در هر قرن و عصرى با توجه به بساطت و توسعه دانش فقه - کم و بیش - فرق خواهد کرد واز طرفى در طول تاریخ از این دانش الهى براى توجیه پارهاى از سیاستهاى غلط و کارهاى نامشروع سرد مداران و دنیا طلبان سؤ استفادههاى فراوان شده است.
دراین راستا بسیارى از خطاها و لغزشهاى کوچک و بزرگ صحابه با عنوان اجتهاد و راى پوشش داده شده و افرادى چون «معاویه» و « بسر بن ارطاة» که از سوى معاویه با امام زمان خود على(ع) به مبارزه پرداخت و تنها در یک مرحله حدود سى هزار مسلمان هواخواه على(ع) را قتل عام کرد به عنوان مجتهد و صاحب نظر معرفى شدهاند و گناهانشان با پوشش «اجتهدوا واخطئوا» جنبه ارزشى پیدا کرده است. به همین جهتبر محققان و نویسندگان این مجموعه بزرگ شناخت معیارها ومقیاسهاى فقاهتى در ادوار مختلف تاریخى، یک فرض معینبود.از این رو آنان با شناسایى مقیاسهاى گوناگون فقاهتى موارد زیر را گزینش و در تالیف خود حاکم گردانیدهاند:
1- دارا بودن تالیف فقهى اعم از کتاب، رساله، حاشیه، ذیل، تعلیقه، منظومه و شرح.
2- داشتن یکى از منصبهاى فقهى چون مقام افتا، قضاوت و کرسى تدریس فقه.
3- نقل فتاواى فقهى از آنان توسط نویسندگان و ناقلان معتبر.
4- تصریح و شهادت مورخان و شرح حال نگاران.
5- نقل روایات فقهى گوناگون به گونهاى که از سؤال و جواب راوى مقام فقاهت ناقل استفاده شود.
6- داشتن تفسیر قرآن به گونهاى که کشف شود در تفسیر آیات الاحکام صاحب نظر بوده است.
7- موصوف شدن به «جامع العلوم والفنون» از سوى بزرگان. (7) 8- جمع روایات فقهى و تبویب وتدوین آنها.
9- دارا بودن اجازه از بزرگان ومشایخ به گونهاى که کشف از مقام اجتهاد و فقاهت وى شود.
10- توصیفاتى که حاکى و کاشف از مقام فقاهت آنان داشته باشد.
11- شیاع و شهرت معتبر پیرامون فقاهت افراد.
12- تصریح حضرات معصومین (ع) و ارجاع مردم براى گرفتن احکام از آنان.
پىنوشتها:
1. الفقه الاسلامى وادلته، ج1، ص43. این سخن در بردارنده اشتباهات فروان و بسیاربزرگى است: اولا نام کتاب محمد بن حسن بن صفار قمى«بصائر الدرجات فى فضائل آل محمد(ص)» است، ثانیا این کتاب به هیچ وجه در زمینه مسائل فقهى تالیف نشده است، ثالثا کتاب«حلال و حرام» تالیف برخى از اصحاب امام کاظم(ع) همچون «عبدالله بن سنان» و «عبدالله بن مسکان» مىباشد، رابعا کتاب «فقه الرضا» در نزد اکثر بزرگان شیعه به عنوان تالیف مسلم امام هشتم(ع) شمرده نشده وخامسا کتابهاى ریشهاى و اساسى شیعه معروفبه کتب اربعه عبارت است از: کافى، من لایحضره الفقیه، استبصار و تهذیب و بالاتر از همه فقه و حقوق شیعه چونان اصول آن مستقیما وابسته و متصل به خزانه دانش نبوى و ولوى است و برگرفته از عصر آن پیشوایان معصوم(ع) مىباشد.
2. حاجى خلیفه; کشف الظنون، ج2، ص1281.
3. نام برخى ازاین مذاهب عبارت است از: مذهب حسن بصرى (21 - 110ق)، مذهب عبدالله بن شبرمه (72 - 144ق)، مذهب سلیمان بن مهران اعمش (61 - 148ق)، مذهب ابن ابى لیلى (74 - 148ق)، مذهب اوزاعى (88 - 157ق)، مذهب سفیان ثورى(97 - 161ق)، مذهب لیثبن سعد (95 -175ق)، مذهب شریک بن عبدالله (93 - 177ق)، مذهب سفیان بن عیینه (107 - 198ق)، مذهب اسحاق بن راهویه (151 - 238ق)، مذهب ابراهیم کلبى (170 - 240ق)، مذهب ابوسلیمان ظاهرى (202 - 270ق)، مذهب محمد بن جریر طبرى (244 - 310ق)، مذهب ابوحنیفه (80 - 150ق)، مذهبمالک بن انس (95 - 179ق)، مذهب محمد بن ادریس شافعى (150 - 204ق)، مذهب احمد حنبل (164 - 241ق)، مذهب ابوالشعثاء معروف به مذهب اباضى (21 - 93ق) و تمامى مذاهب مختلف شیعى.
4. نک: موسوعه طبقات الفقهاء، ج8، 64، رقم 2702.
5. ابن ابى الحدید به نقل از امیرالمؤمنین(ع) مىنویسد: «لایقاس بآل محمد(ص) من هذه الامة احد ولایسوى بهم من جرت نعمتهم علیه ابدا، هم اساس الدین وعماد الیقین.» (شرح حدیدى، ج1، ص138).
6. همچنین ذکر نام و شرح حال آن انوار طیبة بدون شماره مسلسل مىباشد و نیز در فهرستهاى الفبایى و طبقاتى نیز درج نگردیده است.
7. نک: طبقات اعلام الشیعه، ج4، ص64 (قرن 10) شرح حال «حسین رستمدارى».
این مجموعه که در حال حاضر فقیهان صدر اسلام تا قرن یازدهم را در بر دارد با دو جلد مقدمه به قلم استاد ارجمند و محقق اندیشمند آیة الله سبحانى - مدظله العالى - درباره منابع، تاریخ و ادوارفقه به بازار علم و فرهنگ و با زبان عربى عرضه شده است.
محتواى جلد اول مقدمه که عموما در منابع و مصادر فقه و در شش فصل تنظیم شده عبارت است از:
1- منابع و مصادر معتبر فقه اسلامى 2- مصادر تشریع نزد اهل سنت 3- تاثیر زمان و مکان در اجتهاد 4- جوامع حدیثى شیعه و اهل سنت 5- جوامع فقهى شیعه و اهل سنت 6- تاریخ اصول فقه.
محتواى جلد دوم، مقدمه عموما در بیان تاریخ و ادوار فقه اهل سنت و شیعه است. و نویسنده با استفاده از متون و منابع مستند فقهى با نگرشى عمیق و قلمى شیوا به انعکاس دورههاى هفتگانه فقهشیعه و نیز دورههاى پنجگانه فقه اهل سنت همراه با رجال و ویژگىهاى هر دوره پرداخته است.
انگیزه واهداف
ضرورتى که باعثشد این موسوعه در سال 1368 شمسى طراحى و پایهریزى شود و با تلاش و علاقه فراوان پىگیرى گردد و در کمتر از یک دهه مجلدات یازدهگانه آن با چاپهاى متعدد درداخل و خارج انتشار یابد امورى بود که در زیر به آنها اشاره مىشود:
1- تحقیق ژرف و گسترده در علم فقه افزون بر بحث در دلالت آیات و روایات و نیز بررسى اسانید احادیث فقهى، نیاز به شناخت ریشهاى هر فرع و سابقه تاریخى آن را دارد. بدیهى است درصورتىکه تاسیس و تطور مسائل فقهى براى دانشوران این علم روشن نباشد تحقیق و پژوهش آنان دچار نقص و کمبود خواهد بود. روشنى سابقه تاریخى هر مسئله جز با شناخت رجال صاحبنظر در آن ممکن نیست، از این رو دانشمندان براى آگاهى کامل از مسائل هر علمى ناگزیر از شناخت رجال و صاحب نظران آن علم هستند.
این شناختبه ما امکان بررسى سیر تطور و شرایط حاکم بر مسائل فقهى از جمله تقیهاى بودن برخى از روایات و احکام را عرضه مىکند.
بنابراین با اوج گرفتن فقه اسلامى و منشعب شدن متفقهان و نیز سروسامان گرفتن مذاهب، کار نگارش طبقات فقهاء با الهام از شیوه نگارش طبقات دیگر - از جمله طبقات صحابه - بالا گرفت وشخصى به نام «هیثم بن عدى» متوفاى 207 هجرى که گویا اولین نویسنده کتاب طبقات فقیهان بود تالیف خود را با عنوان «طبقات الفقهاء والمحدثین» تدوین کرد.
2- اصالت واتصال فقه شیعى به پیامبر گرامى اسلام (ص) از مسائلى است که کم و بیش در تاریخ و فرهنگ مکتوب اهل سنت مورد تغافل قرار گرفته و آنانکه با چشم کینه و عداوت به این مذهبنگریستهاند بسیارى از حقایق اصولى و فقهى و تاریخى شیعه را زیر پا نهادهاند.
در این زمینه مىتوان به نوشتار «دکتر وهبه زهیلى» اشاره کرد که مىنویسد:
«بنیانگذار فقه شیعى محمد بن حسن بن فروخ صفار قمى - متوفاى 290 هجرى - است که با تالیف کتاب «بشائر الدرجات فى علوم آل محمد» فقه شیعه را رواج بخشید.»
وى آنگاه با ذکر کتاب «حلال و حرام» که آن را به امام کاظم (ع) نسبت مىدهد و کتاب «فقه الرضا» منسوب به امام رضا (ع) و کتاب «کافى» تالیف محمد بن یعقوب کلینى(ره) مىنویسد:
«کتابهاى ریشهاى در فقه شیعه همین چهار کتاب است.» (1)
همچنین صاحب «کشف الظنون» با همه تحقیقات خود، فقه شیعه را بدون هیچ تامل و درنگى منتسب به فقه شافعى و برگرفته از آن دانسته و کتابهایى چون «شرایع الاسلام» و «البیان» و «الذکرى» و ... را ریزه خوار خان محمد بن ادریس شافعى (متوفاى 204)مىداند. (2)
در این مجموعه سعى شده تا به گونهاى مستند، ریشه و اصالت فقه شیعه روشن گردد و سابقه تاریخى فقه شیعى همانند اصول آن به عصر پیامبر(ص) وائمه طاهرین(ع) برگردانده شود.
3- از امتیازات فقه اسلامى پیوستگى آن در طول تاریخى به صورتى ملموس مىباشد. به گونهاى که هیچ یک از ادیان دیگرالهى موجود چنین امتیازى ندارند.
یکى از راهکارهاى اثبات این پیوستگى از صدر اسلام تا زمان حاضرتدوین مجموعه موجود است.
4- معرفى شخصیتهاى فقهى شیعه و تالیفات آنان در طول تاریخ اسلام - که پیوسته در کتابهاى رجال، تراجم و طبقات اهل سنت مظلوم و مجهول ماندهاند - از اهداف تدوین این مجموعه است.
5- امکان مقایسه و مقارنه بین فقیهان مذاهب گوناگون اسلامى و تشخیص هویت، اصالت، پویایى و پیشتازى هر مذهب از دیگر ضرورتهایى بود که محققان و نویسندگان سخت کوش را بر آن داشت تا این موسوعه بزرگ را به فرجام رسانند.
6- آگاه شدن از راه و روش زندگى فردى وعلمى و دستیافتن به تلاشهاى بى وقفه دانشمندان و فقیهان اسلامى از دیگر فرایندهاى ارزشمندى است که به عنوان انگیزه تالیف این اثر در نظر بوده است.
7- مولفان این فرهنگ با این اثر خود گامى در طریق تقریب مذاهب اسلامى برداشته و فقیهان همه مذاهب را با نگرش صرفا فقهى در کنار هم ترجمه نموده و برخلاف راه و روش نویسندگان کتابهاى طبقات از اهل سنت، سعى در برخورد منصفانه با تاریخ داشتهاند.
امتیازها و ویژگىها
برخوردارى کتاب«موسوعة طبقات الفقهاء» از امتیازات و ویژگیهایى که عموم کتابهاى طبقات دیگر از آن کمتر بهره بردهاند این مجموعه را در فرهنگ تراجم و طبقات نویسى شاخص و ممتاز کرده است.
این موسوعه گرچه مسبوق به تالیفاتى چون «طبقات الفقهاء» تالیف ابواسحاق ابراهیم بن على بن یوسف شیرازى (393 - 476 ق) و «طبقات الحنبلیة» تالیف ابوحسین محمد بن حسین حنبلى فراء (متوفاى 526 ق) و «طبقات الشافعیة الکبرى» تالیف ابونصر عبدالوهاب بنعلى بن عبدالکافى سبکى (متوفاى 771 ق) و «الجواهر المضیئه فى طبقات الحنفیة» تالیف شیخ عبدالقادر محمد قرشى (متوفاى 775 ق) و «الدیباج المذهب فى علماء المذهب» تالیف ابن فرحون برهان الدین ابراهیم بن محمد مدنى (متوفاى 779 ق) مىباشد، اما کاستىهاو جهتگیرىهاى بى جاى مذهبى و جغرافیایى و دشمنى با رجال و شخصیتهاى فرهنگ شیعى در این آثار، هر محقق و اندیشمند منصف اسلامى را بر آن مىدارد تا جاى خالى مجموعهاى چون «موسوعة طبقات الفقهاء» را که به دور از کاستىهاى فوق و با استفاده از تجربیات سلفبه رشته تحریر در آمده است احساس کند.
در اینجا یاد آورى این نکته ضرورى است که با همه مزایا و ویژگىها باز نمىتوان نقص و کمبود در این اثر را انکار نمود و قطعا پژوهشگران و اندیشمندان فرهیخته با نگرش دقیق به محتواى مجلدات آن به کمبودها و مشکلاتى برخورد خواهند نمود که امید استبه دیدهعفو واغماض بنگرند.
اینک با ذکر چند مورد مزایاى این مجموعه را یاد آور مىشویم:
1- از لحاظ زمانى در بردارنده اکثر فقیهان صدر اسلام تا قرن پانزدهم مىباشد و هر جلد اختصاص به فقیهان یک قرن دارد.
2- فقیهان تمامى مذاهب اسلامى اعم از مذاهبى که در طول تاریخ دوام داشته و به رسمیت رسیده و یا مذاهبى که فاقد رسمیتبوده و حتى فقیهان مذاهبى که پس از مدتى از بین رفتهاند را در برمىگیرد. (3)
3- مصادر و منابع شرح حال فقیهان با استفاده از کتابهاى گوناگون تمامى فرقهها - به طور کامل - ذکر گردیده و به ترتیب تاریخ وفات مؤلفان آنها تنظیم شده است.
4- بدون در آمیخته شدن با تعصبات خشک مذهبى و جغرافیایى نوشته شده و از مذمتها و بدگویىها به دور است.
5- با بیانى ساده و به دور از دراز گوئىهاى خسته کننده به نگارش در آمده است.
6- در تمییز اسامى والقاب مشترک فقیهان تلاش فراوان گردیده و با ادله وقرائن به پارهاى از اشتباهات صاحبان کتابهاى تراجم و رجال در این باره اشاره شده است. (4)
7- افزون بر ارائه بیوگرافى علمى و فقهى سوژههاى ترجمه شده به تاریخ تولد وفات و نیز حوادث و وقایع تاریخى شخص مترجم پرداخته شده است.
8- گزینش و چینش ترجمه شدگان در تمامى مجلدات بر اساس حروف «الفبا» مىباشد و براى استفاده بیشتر و بهتر، در آخر هر جلد علاوه بر فهرست الفبایى، فهرست نام فقیهان با محوریتسال وفات - طبقاتى - هم تنظیم گردیده و اگر به فقیهانى برخورد کردهایم که در آنقرن مىزیسته اما سال وفاتشان روشن نبوده است نام آنان را در آخرین مرحله از کتاب تحت عنوان «الذین لم نظفر بوفیاتهم» فهرست کردهایم. امیدواریم در پایان اتمام چاپ این مجموعه که به نظر مىرسد پانزده جلد شود مجموع کتاب را به صورتهاى گوناگونفهرست نموده تا بتوان از این موسوعه در کمترین وقتبیشترین استفاده را نمود.
9- گرچه پیشوایان معصوم شیعه(ع) همانگونه که بزرگان اهل سنت هم به آن اعتراف دارند - (5) قابل مقایسه با دیگران نیستند و نمىتوان نام آنان را در ردیف فقیهان ومجتهدان ذکر نمود، بلکه آنان اساس دین و مصدر فقه ومنبع احکام و معارف نورانى اسلام مىباشند، اما ازآنجا که بیشترین فقهاى معاصر با اهل بیت(ع) از دانش فقهى آن عزیزان - با واسطه یا بدون واسطه - استفاده نمودهاند، شرح حالشان در ابتداى هر قرن که در آن مىزیستهاند - بدون رعایتحروف الفبا (6) - بااستفاده از مصادر و منابع تاریخى اهل سنت آورده شده است واین بهرهگیرى از کتابهاى اهل سنت دراین باره از آن باب است که:
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
10- گرچه جمع کثیرى از فقیهان تابعى در قرن دوم وفات نمودهاند و براساس معیار رایج دراین مجموعه مىبایست نام آن عده ازافرادى که در قرن دوم در گذشتهاند در جلد دوم آمده باشد اما از آنجا که در برخى از کتابهاى تراجم و سیره نگارى براى صحابه وتابعان جایگاه خاصى قائل شدهاند ما نیز جلد اول را که متشکل از دو قسمت استبه این فقیهان اختصاص داده و در قسمت اول به شرح حال فقیهان صحابى و در قسمت دوم به شرح حال فقیهان تابعى پرداختهایم. این در حالى است که برخى از فقیهان تابعى نیز حتى قبل ازصحابه هم متوفا شدهاند.
گفتنى استبراى رعایت اصطلاحات رایج در هر عصر و زمان، ما نیز فقیهان صحابى و تابعى را با عنوان «اصحاب الفتیا» معرفى نموده و از به کار گرفتن واژه «فقهاء» در مورد آنان پرهیز نمودهایم.
11- در پایان تمامى مجلدات - به استثناى جلد اول - به ذکر نام و معرفى اجمالى فقیهان گمنام مربوط به همان قرن پرداخته شده است و اطلاعات مربوط به آنان با عنوان کلى «الفقهاء الذین لم تظفر لهم بترجمة وافیة» همراه با مصادر آن ذکرگردیده است.
متاسفانه نام این فقیهان گمنام در فهرست الفبایى و طبقاتى موجود در هر جلد درج نگردیده که امید است در فهرست پایانى مجموعه مجلدات و یا در چاپهاى بعدى جبران گردد.
12- تعداد فقیهانى که تا پایان جلد یازدهم، شرح حال آنان بهطور کامل ذکر گردیده و فهرستشدهاند 3571 نفر و تعداد فقیهان گمنام و مجهول مذکور در پایان مجلدات 773 نفر است.
در مجموع، بدون احتساب افرادى که در ضمن شرح حال دیگران و یا در پاورقىها، شرح حال نگارى شدهاند نام و شرح حال 4344 نفر از رجال و شخصیتهاى فقه اسلامى در طول یازده قرن در این موسوعه آمده است; که فهرست اجمالى هر مجلد از قرار زیر است:
جلد اول: 280 فقیه (فقیهان صحابى 80 نفر و فقیهان تابعى 200 نفر).
جلد دوم: 468 فقیه (فقیهان گمنام آن 8 نفر).
جلد سوم: 505 فقیه (فقیهان گمنام آن 19 نفر).
جلد چهارم: 471 فقیه (فقیهان گمنام آن 12 نفر).
جلد پنجم: 391 فقیه (فقیهان گمنام آن 25 نفر).
جلد ششم: 380 فقیه (فقیهان گمنام آن 48 نفر).
جلد هفتم: 401 فقیه (فقیهان گمنام آن 131 نفر).
جلد هشتم: 262 فقیه (فقیهان گمنام آن 66 نفر).
جلد نهم: 294 فقیه (فقیهان گمنام آن 72 نفر).
جلد دهم: 392 فقیه (فقیهان گمنام آن 161 نفر).
جلد یازدهم: 500 فقیه (فقیهان گمنام آن 231 نفر).
معیارهاى فقاهت در این کتاب
بىشک معیار فقاهت در هر قرن و عصرى با توجه به بساطت و توسعه دانش فقه - کم و بیش - فرق خواهد کرد واز طرفى در طول تاریخ از این دانش الهى براى توجیه پارهاى از سیاستهاى غلط و کارهاى نامشروع سرد مداران و دنیا طلبان سؤ استفادههاى فراوان شده است.
دراین راستا بسیارى از خطاها و لغزشهاى کوچک و بزرگ صحابه با عنوان اجتهاد و راى پوشش داده شده و افرادى چون «معاویه» و « بسر بن ارطاة» که از سوى معاویه با امام زمان خود على(ع) به مبارزه پرداخت و تنها در یک مرحله حدود سى هزار مسلمان هواخواه على(ع) را قتل عام کرد به عنوان مجتهد و صاحب نظر معرفى شدهاند و گناهانشان با پوشش «اجتهدوا واخطئوا» جنبه ارزشى پیدا کرده است. به همین جهتبر محققان و نویسندگان این مجموعه بزرگ شناخت معیارها ومقیاسهاى فقاهتى در ادوار مختلف تاریخى، یک فرض معینبود.از این رو آنان با شناسایى مقیاسهاى گوناگون فقاهتى موارد زیر را گزینش و در تالیف خود حاکم گردانیدهاند:
1- دارا بودن تالیف فقهى اعم از کتاب، رساله، حاشیه، ذیل، تعلیقه، منظومه و شرح.
2- داشتن یکى از منصبهاى فقهى چون مقام افتا، قضاوت و کرسى تدریس فقه.
3- نقل فتاواى فقهى از آنان توسط نویسندگان و ناقلان معتبر.
4- تصریح و شهادت مورخان و شرح حال نگاران.
5- نقل روایات فقهى گوناگون به گونهاى که از سؤال و جواب راوى مقام فقاهت ناقل استفاده شود.
6- داشتن تفسیر قرآن به گونهاى که کشف شود در تفسیر آیات الاحکام صاحب نظر بوده است.
7- موصوف شدن به «جامع العلوم والفنون» از سوى بزرگان. (7) 8- جمع روایات فقهى و تبویب وتدوین آنها.
9- دارا بودن اجازه از بزرگان ومشایخ به گونهاى که کشف از مقام اجتهاد و فقاهت وى شود.
10- توصیفاتى که حاکى و کاشف از مقام فقاهت آنان داشته باشد.
11- شیاع و شهرت معتبر پیرامون فقاهت افراد.
12- تصریح حضرات معصومین (ع) و ارجاع مردم براى گرفتن احکام از آنان.
پىنوشتها:
1. الفقه الاسلامى وادلته، ج1، ص43. این سخن در بردارنده اشتباهات فروان و بسیاربزرگى است: اولا نام کتاب محمد بن حسن بن صفار قمى«بصائر الدرجات فى فضائل آل محمد(ص)» است، ثانیا این کتاب به هیچ وجه در زمینه مسائل فقهى تالیف نشده است، ثالثا کتاب«حلال و حرام» تالیف برخى از اصحاب امام کاظم(ع) همچون «عبدالله بن سنان» و «عبدالله بن مسکان» مىباشد، رابعا کتاب «فقه الرضا» در نزد اکثر بزرگان شیعه به عنوان تالیف مسلم امام هشتم(ع) شمرده نشده وخامسا کتابهاى ریشهاى و اساسى شیعه معروفبه کتب اربعه عبارت است از: کافى، من لایحضره الفقیه، استبصار و تهذیب و بالاتر از همه فقه و حقوق شیعه چونان اصول آن مستقیما وابسته و متصل به خزانه دانش نبوى و ولوى است و برگرفته از عصر آن پیشوایان معصوم(ع) مىباشد.
2. حاجى خلیفه; کشف الظنون، ج2، ص1281.
3. نام برخى ازاین مذاهب عبارت است از: مذهب حسن بصرى (21 - 110ق)، مذهب عبدالله بن شبرمه (72 - 144ق)، مذهب سلیمان بن مهران اعمش (61 - 148ق)، مذهب ابن ابى لیلى (74 - 148ق)، مذهب اوزاعى (88 - 157ق)، مذهب سفیان ثورى(97 - 161ق)، مذهب لیثبن سعد (95 -175ق)، مذهب شریک بن عبدالله (93 - 177ق)، مذهب سفیان بن عیینه (107 - 198ق)، مذهب اسحاق بن راهویه (151 - 238ق)، مذهب ابراهیم کلبى (170 - 240ق)، مذهب ابوسلیمان ظاهرى (202 - 270ق)، مذهب محمد بن جریر طبرى (244 - 310ق)، مذهب ابوحنیفه (80 - 150ق)، مذهبمالک بن انس (95 - 179ق)، مذهب محمد بن ادریس شافعى (150 - 204ق)، مذهب احمد حنبل (164 - 241ق)، مذهب ابوالشعثاء معروف به مذهب اباضى (21 - 93ق) و تمامى مذاهب مختلف شیعى.
4. نک: موسوعه طبقات الفقهاء، ج8، 64، رقم 2702.
5. ابن ابى الحدید به نقل از امیرالمؤمنین(ع) مىنویسد: «لایقاس بآل محمد(ص) من هذه الامة احد ولایسوى بهم من جرت نعمتهم علیه ابدا، هم اساس الدین وعماد الیقین.» (شرح حدیدى، ج1، ص138).
6. همچنین ذکر نام و شرح حال آن انوار طیبة بدون شماره مسلسل مىباشد و نیز در فهرستهاى الفبایى و طبقاتى نیز درج نگردیده است.
7. نک: طبقات اعلام الشیعه، ج4، ص64 (قرن 10) شرح حال «حسین رستمدارى».