پژوهش در حوزه: روششناختى و راهحل ها
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
از رمزهاى بسیار مهم بالندگى فرهنگ وارتقاى دانش وبینش آدمى در همه ساحتها وعرصهها، پژوهش و اندیشهورزى و ژرفکاوى است. اندیشه دینى هم مشمول این قاعده است و از ارکانوظایف حوزههاى دینى در طول تاریخ، تدقیق وتحقیق در معارف و دانشهاى دینى بوده است. عالمان آگاه نیز، هماره در عرصه گسترش مرزهاى معرفت دینى و نو آورى روشمند در ساحت علوماسلامى و پاسخگویى به پرسشهاى نوپیدا و دفاع عالمانه از اندیشه الهى، خوش درخشیدهاند و در شاخههاى گوناگون علوم دینى وحتى عرصههاى متنوع دانش و معرفتبشرى آرا و اندیشههاىژرف و بدیع آفریدهاند. بىشک جریان تولید علم و تحقیق، استوانه اساسى انجام رسالتهاى دینى و رمز ماندگارى معرفت دینى بوده و خواهد بود.
در روزگاران پیشین چهرههاى ممتازى مانند شیخ مفید، شیخ طوسى، خواجه نصیرالدین طوسى، علامه حلى، شهید اول و ثانى، ملاصدرا، علامه مجلسى، شیخ انصارى، علامه امینى، علامهطباطبائى، استاد مطهرى و کثیرى از همین تبار، به تنهایى در عصر خود و متناسب با آن زمان و با کوششهاى توان فرسا به تحقیق پرداختند و بر غناى معرفت دینى وعلوم اسلامى و اهلبیت(ع)افزودند، و در هر حال مشعل فروزان دین پژوهى و نظریه پردازى و اندیشه سازى، بهرغم همه فراز و نشیبها و افت و خیزهاى فرهنگى، علمى، سیاسى و اجتماعى در جامعه و در درون حوزهها،به خاموشى نگرایید.
در دهههاى اخیر نیز این روند تداوم و استمرار یافته و حوزههاى دینى بهویژه حوزه قم نظاره گر رویش محققان و پیدایش مراکز پژوهشى است.ازاینرو مىتوان به این خیزش و موج دین پژوهى درمتن حوزه امید داشت. اما بى تردید باید این فرایند تحقیقات دینى را به مثابه موضوعى براى تحقیق، به مداقه و تحلیل و نقد کشاند و بهصورت علمى آن را باز شناخت و عوامل، موانع، امتیازات وشاخصهاى آن را به دست آورد و به شکلى عالمانه آن را مدیریت و هدایت کرد. البته در این مسیر کم و بیش گامهایى برداشته شده است اما آن اقدامها اندک است و نیازها مهم و فرصتها کوتاه واین همه وظیفه علاقهمندان به حوزهها و مسئولان و متصدیان امر را مضاعف مىکند.
بررسى، نقد و بازشناسى تحقیقات دینى معاصر در حوزه، خود موضوع تحقیق بسیار مهمى است که مىتوان از زوایاى گوناگون و با بهرهگیرى از روشهاى آمارى، میدانى و تحلیلى بدان دستیازید و نتایج آن را مبناى تصمیمگیرى، مدیریت، نظارت، هدایت و حمایت از این جریان قرار داد.
در این مقال از چشماندازى دور و به شیوهاى گذرا به گوشههایى از این مبحث مىپردازیم; و به پارهاى از اهم موانع و کاستىهاى پژوهشهاى دینى اشارت خواهیم نمود. لازم به یادآورى است کهدر این مقال تحقیقات جدید در حوزههاى کلامى و ساحتهاى علوم انسانى و اجتماعى مقصود است، و داستان تالیفها، معجم نگارىها وتحقیقات سنتى بحث مستقیم نیست.
ابتدا اشارهاى به اهم عوامل مؤثر بر وضعیت جدید تحقیقات دینى سودمند خواهد بود:
در دو دهه اخیر اوضاع و احوال جدیدى پدیدار شده است که طبیعتا نظام پژوهشهاى دینى و حوزوى نیز با آن درارتباط است، اوضاع و احوالى که برخواهیم شمرد پرسشها، تقاضاها و چالشهاىنوینى رویاروى ما نهاده است، و در پاسخ به آن، مراکز آموزشى و پژوهشى جدیدى پدیدار، و محققان و به طور کلى حوزه بدان اقبال نشان داده اند، علاوه بر همه عواملى که در گذر تاریخ و درقرون متاخر وجود داشته است، عوامل تازهتر عبارتاند از:
1. تحولات دین شناسى درغرب
در چند دهه اخیر در غرب پژوهشهاى نوینى درباره دین، متاثر از تحولات فلسفى و علمى شکل گرفته و در قالب کلام جدید، فلسفه دین، روانشناسى دین، هرمنوتیک و ... نمودار شده است.این موج نو در چهره ترجمه، تالیف و نظائر آن در فضاى فرهنگى کشورما نیز انتقال یافته ومىیابد، و در فضاى تحقیقهاى حوزوى مؤثر بوده است. نادیده انگارى این گونه بحثها یا توجه دیرهنگامبدان، قابل پذیرش و شایسته نیست.
2. گسترش علوم انسانى واجتماعى
افزون بر بسط مباحث نظرى در قلمرو دین شناسى، گسترش علوم انسانى و اجتماعى و تحقیقات فزاینده در عرصه رفتارها و عملکردهاى روانى، اجتماعى و رفتارى آدمى موجب پیدایشپرسشهاى تازه در قلمرو معارف دینى شده است، زیرا ساحتها و شئون گوناگون انسانى بهطور گسترده مطمح نظر و در قلمرو دین قرار دارد، بسط علوم انسانى و اجتماعى میدانهاى جدیدى رادر مناسبات علم انسانى و معرفت دینى به روى مسائل و پژوهشهاى دینى مىگشاید. این عامل در بسط نوع جدیدى از مباحث دینى و تطبیقى سهم به سزایى دارد.
نکتهاى که دراین بحثباید افزود بهرهگیرى از این دانشها و روشهاى علمى در زمینه نشر وتبلیغ دین و گسترش تربیت دینى است.
3. شکل گیرى حکومت دینى
نکته مهم دیگرى که در جهت گیرىهاى پژوهشهاى دینى در دو دهه اخیر نقش بهسزایى داشته شکل گیرى حکومت دینى است، از آن جهت که در مقام واقع و در مواجهه با حقایق عینى موضوعات، مسائل، نیازها، تقاضاها و پرسشهاى تازهاى نمایان شده و صاحبنظران و محققانعلوم اسلامى را به پاسخگویى فرا مىخواند. این امر در اولویت گذارى موضوعات، توجه به عرصههاى جدید، ساماندهى و مدیریت تحقیق و کاربرد روشها و شیوههاى نوین، آثار و نشانههایى از خود بهجاى نهاده و خواهد نهاد. طبیعتا از تحقیقات دینى انتظار مؤکدمىرود به واقعیات جارى اجتماعى ناظر باشد و بخشى از توانائى و ظرفیتخود را در این عرصه متمرکز نماید، و در قلمروهاى اقتصادى، سیاسى، اجتماعى، تربیتى و ... به نظریه پردازى دستیازد.
علاوه بر عوامل یاد شده مىتوان به عوامل دیگرى مانند گسترش ارتباطات و حرکتبه سمت جهانى شدن و جهانى سازى، اشاره کرد.
اینک به اصل سخن باز مىگردیم و ضمن تاکید بر جهشهاى با ارزش حوزه به سمت اعتلا و ارتقاى تحقیقات دینى، بر این نکته اصرار مىورزیم که کشف کاستىها و شناخت چالشها در این فرایند بهمنظور حل و جبران آنها باید مورد اهتمام حوزه قرار گیرد.
در میان فهرست عناوین کاستىها و چالشها به عناوینى بر مىخوریم که به حوزه مباحث روششناسى باز مىگردد و در این نوشتار این بخش مورد اهتمام است. بسى آشکار است که رمز کامیابى هر تحقیق در اصالت، اتقان و کارآیى روش آن نهفته است، اهتمام پیشنیان ما بر«علم اصول» بهمثابه روش تحقیق استنباطى حکایتگر این داستان، و گسترش مباحث روش تحقیق در دنیاى امروز نشان دهنده آن است. درون مایه هر پژوهش شیوه وروش آن است، و معطوف شدن اندیشه و تحقیق دینى به سمت عرصههاى نوین، بهویژه در مناسبات معارف دینى و علومانسانى اجتماعى، ما را به کاربرد و توسعه روشفهم و استنباط از متون دینى و باز تولید مفاهیم و قواعد مناسب فرامىخواند.
اهم چالشهاى روش شناسى بدین شرح در خور مداقه و بررسى است:
1. روش شناسى فهم متن دینى، که عمدتا در علم اصول فقه تجسم یافته است، اینک کلیت و مبانى آن مورد نقد و بررسى قرار گرفته است، و پرسشهاى مهمى حول آن به این ترتیب مطرح شده است: آیا متن، قابلیت ماندگارى فرا تاریخى دارد؟ آیا هر متن داراى هسته ثابتمعنایى است؟ آیا بر فرض وجود هسته معنایى ثابتبراى مخاطبان از لحاظ معرفتى امکان دسترسى و کشف آن وجود دارد؟ و آیا جدا سازى متن از پیشفرضها و زمینههاى صدور آن میسر استیا نه؟
سؤالهایى از این دست رویاروى روش تحقیق اجتهادى و علم اصول است، و وظیفه عالمان دین و حوزهها است تا عالمانه و محققانه به تنقیح و دفاع از مبانى روش استنباطى بپردازند.
علاوه بر مباحث مربوط به هرمنوتیک، مبانى و پیشفرضهاى دیگرى نیز براى روششناسى ارائه شده در علم اصول وجود دارد که در مباحث اصول واستنباط دینى مفروض انگاشته شده است و ریشه در اندیشههاى کلامى دارد و نیازمند به بحث و بررسى و تنقیح مجدد است.
از باب مثال مىتوان به نمونههائى از این دست اشاره کرد:
رابطه انسان و شارع که به عنوان «رابطه مولى وعبد» تلقى مىشود، یا «اصالة المولویة» در بیانات دینى، و نیز «اصالة عدم القرینه» و «نفى قرائن حالى و مقامى» و بسیارى دیگر از مفروضات که مباحث کلامى در قلمرو دین و انتظارات و کار کردهاى آن در آن سهمبسزائى دارد. در دوره معاصر بسیارى از مباحث و پرسشهاى جدید و چالشهاى نوین مستقیم یا غیر مستقیم به مبانى و پیشفرضهاى استنباط متداول در حوزههاى علمیه باز مىگردد و از اینرو بازگشتبه این مبانى و در صحنه در آوردن آنها و بررسى همه جانبه آنهاگریزناپذیر است.
2. در قلمرو مباحث فلسفه تحلیل زبانى، زبانشناسى و روش تحقیق علوم انسانى و تاریخى، اصول و قواعد و مسائلى مطرح است که ارتباط اساسى با مباحث علم اصول و روش تحقیق در متون دینى دارد، این گونه بحثها در مواردى در حد شبهه است و باید به صورت روشمند آن راپاسخ گفت و احیانا قابل تطبیق با مباحث غنى وارزشمند علم اصول و در مواردى هم قابل استفاده است. طبیعتا این گونه از مسائل باید جاى خود را در تحقیقات گسترده و سطح عالى حوزوى باز یابد، فقدان نقد و بررسى این قبیل بحثها در سطوح متعالى حوزوى مشکلاتى را درعرصههاى جدید پژوهشهاى اسلامى و دینى پدید آورده و خواهد آورد، و حل آن به گسترش پژوهش در علم اصول است، همانطور که در نقاط عطف دیگر علوم اسلامى عالمان بزرگى مانند شیخ انصارى به تحول آفرینى و تعمیق مباحث دست زدهاند.
بحثهاى مهمى مانند «نظریه طیف معنا»، نظریه «شباهتهاى خانوادگى»، «وضع و نمادها» ومسائلى از این دست که در فلسفه تحلیل زبانى به منصه ظهور رسیده است، با مباحث اصولى ما ربط وثیق دارد و گریزى جز ارزیابى آنها نخواهد بود و همین طور روشهایى مانند«تحلیل محتوا» در حوزه روششناسى علوم اجتماعى و فلسفه علوم انسانى، مىتوان از منظر اصولى مورد بررسى قرار داد.
3. نارسایى دیگرى که در روششناسى تحقیقات دینى نوین به چشم مىآید این است که در مباحث علم اصول عمدتا مباحث فقهى مطمح نظر است. البته مسائل اصولى به دو دسته قابل تقسیم است: گروه اول مسائلى که فراتر از عرصه فقه و گزارههاى تکلیفى و هنجارى و در فهم متوندینى در قلمرو گزارههاى توصیفى دیگر نیز کاربرد دارند مانند بخشى از مباحث الفاظ و حجج، و دسته دوم مباحثى که در خصوص استنباط فقهى کارآیى دارد، مانند مباحث اصول عملیه، اما حتى در مسائل نوع اول هم دغدغه اصلى احکام و فروع فقهى است.
براى استنباط معارف اسلامى در قلمروهاى توصیفى، دیگر به روش معتبر و بر اساس همان روشاصولى نیازمبرم است، و در علم اصول نیزمایهها و پایههاى آن وجود دارد اما براى محققان در زمینههاى معارف غیر فقهى آشکار و مورد اهتمام نیست، و این امر بهصورت عاملى درضعف این گونه پژوهشها نمایان است.
در راستاى حل این معضل و به منظور برجسته کردن جایگاه روششناسى استنباطى در ساحتهاى گوناگون اندیشه اسلامى، اقدامهاى زیر شایان اعتنا واهتمام است:
الف) بخش مشترک مسائل علم اصول از مسائل مختص فقه جدا سازى شود و بر محور تفسیر متن در چار چوب مشخص و منطقى، تنظیم شود، و به عنوان روششناسى عام و مشترک تحقیق در همه قلمروهاى معرفت دینى بازسازى، تنقیح و مورد اهتمام قرار گیرد.
ب) علاوه بر برنامه فوق، ظرفیتها و قابلیتهایى در مسائل اختصاصى اصول نیز وجود دارد که مىتوان آنها را با نگاه عام و مشترک در استنباط بازشناسى، بازسازى وتحقیق کرد، برخى از مباحثحجج از جمله حجیتخبر واحد از این دست مسائل است.
ج) همینطور با توجه به پرسشها و نیازهاى جدید که درعرصههاى دیگر بروز و ظهور یافته است، مسائل روششناسى جدیدى در چهار چوب جدید «اصول مشترک معارف» باید ارائه نمود.
بدین ترتیب علم اصول به دو گرایش تقسیم مىشود: نخستین گرایش آن قواعد عام فهم متن دینى و استنباط از منابع معتبر در همه عرصههاى اعتقادى، اخلاقى و فقهى است و گرایش دیگر آن قواعد استنباط فقهى است، و رشته اول را باید «اصول استنباط معارف دینى» در برابر«اصول فقه» نامید.
البته در بخش اول علاوه بر قواعد عام به اصول و قواعد خاص گزارههاى توصیفى و مباحثى مانند واقع نمائى آنها، نیز پرداخته خواهد شد.
براى مباحث نوع اول چارچوب پیشنهادى فراهم آمده است و در شمارههاى آینده آن را تقدیم خواهم کرد.
4. در پژوهشهاى دینى پس از «اثبات وتبیین گزاره دین» بر اساس روش معتبر اجتهادى، نوبتبه «نظام سازى» و «تبیین نظاموارگى گزارههاى مرتبط و متناظر» مىرسد در مبحث «نظام سازى» ما با چند سؤال محورى مواجه هستیم: اول آنکه نظام سازى معارف دینىچه اندازه ممکن و متصور است؟ دوم آنکه چه اندازه این گونه نظامهاى معرفتى معتبراست؟ و سوم اینکه روش معتبرنظام سازى چیست؟
در پاسخ به این سؤالها - به ویژه سؤال سوم - مرحوم شهید صدر گامهایى برداشته و تحقیقات دیگرى نیز انجام یافته است، اما همچنان اصل موضوع و روششناسى آن در هالهاى ازابهام قرار دارد، و همین نکته منشا نارسائىهایى در تحقیقات اسلامى بهویژه در حوزههاىناظر به قلمرو علوم انسانى است. این نقیصه با توجه خاص محققان و مراکز تحقیقى به مبانى این بحث روش شناسى مىتواند مرتفع شود.
5. آنچه تاکنون بدان اشاره رفت چالشهایى بود در بعد نظرى روششناسى تحقیق دینى، اما به لحاظ محققان براین نکته باید تاکید ورزید که توجه به اهمیت مباحث تطبیقى اسلام و مکاتب فلسفى و کلامى وعلومانسانى و اجتماعى، اقتضا مىکند تا محققان نخبه و برجسته وممتاز آگاه به روش اجتهادى عمیق وآشناى با دیگر رشتهها و شاخههاى مورد نظر، در این عرصه وارد شوند. تحقیق در این عرصههاى تطبیقى به لحاظ دشوارى جمع میان دوشاخه متفاوت و از جهت نو بودن این گونه تحقیقها نیازمند محققان نخبه وممتاز است و با ضعف در هرجهت - که در مواردى اینک احساس مىشود - نتایج معتبر و ارزشمند، قابل دسترسى نیست. برنامهریزى براى حل این معضل نیازمند تدابیر ویژهاى است.
آنچه در این نوشتار تقدیم شد، بخشى از مشکلات روش شناسى تحقیقات جدید در قلمرو علوم اسلامى و اشارهاى به راه حلها و پیشنهادهایى در این زمینه بود. امید است در فرصتى فراختر، زوایاى دیگر مبحث را بکاویم، و چالشها و موانع عملى، حمایتى و مدیریتى را نیزبه بحثبنشینیم.
در روزگاران پیشین چهرههاى ممتازى مانند شیخ مفید، شیخ طوسى، خواجه نصیرالدین طوسى، علامه حلى، شهید اول و ثانى، ملاصدرا، علامه مجلسى، شیخ انصارى، علامه امینى، علامهطباطبائى، استاد مطهرى و کثیرى از همین تبار، به تنهایى در عصر خود و متناسب با آن زمان و با کوششهاى توان فرسا به تحقیق پرداختند و بر غناى معرفت دینى وعلوم اسلامى و اهلبیت(ع)افزودند، و در هر حال مشعل فروزان دین پژوهى و نظریه پردازى و اندیشه سازى، بهرغم همه فراز و نشیبها و افت و خیزهاى فرهنگى، علمى، سیاسى و اجتماعى در جامعه و در درون حوزهها،به خاموشى نگرایید.
در دهههاى اخیر نیز این روند تداوم و استمرار یافته و حوزههاى دینى بهویژه حوزه قم نظاره گر رویش محققان و پیدایش مراکز پژوهشى است.ازاینرو مىتوان به این خیزش و موج دین پژوهى درمتن حوزه امید داشت. اما بى تردید باید این فرایند تحقیقات دینى را به مثابه موضوعى براى تحقیق، به مداقه و تحلیل و نقد کشاند و بهصورت علمى آن را باز شناخت و عوامل، موانع، امتیازات وشاخصهاى آن را به دست آورد و به شکلى عالمانه آن را مدیریت و هدایت کرد. البته در این مسیر کم و بیش گامهایى برداشته شده است اما آن اقدامها اندک است و نیازها مهم و فرصتها کوتاه واین همه وظیفه علاقهمندان به حوزهها و مسئولان و متصدیان امر را مضاعف مىکند.
بررسى، نقد و بازشناسى تحقیقات دینى معاصر در حوزه، خود موضوع تحقیق بسیار مهمى است که مىتوان از زوایاى گوناگون و با بهرهگیرى از روشهاى آمارى، میدانى و تحلیلى بدان دستیازید و نتایج آن را مبناى تصمیمگیرى، مدیریت، نظارت، هدایت و حمایت از این جریان قرار داد.
در این مقال از چشماندازى دور و به شیوهاى گذرا به گوشههایى از این مبحث مىپردازیم; و به پارهاى از اهم موانع و کاستىهاى پژوهشهاى دینى اشارت خواهیم نمود. لازم به یادآورى است کهدر این مقال تحقیقات جدید در حوزههاى کلامى و ساحتهاى علوم انسانى و اجتماعى مقصود است، و داستان تالیفها، معجم نگارىها وتحقیقات سنتى بحث مستقیم نیست.
ابتدا اشارهاى به اهم عوامل مؤثر بر وضعیت جدید تحقیقات دینى سودمند خواهد بود:
در دو دهه اخیر اوضاع و احوال جدیدى پدیدار شده است که طبیعتا نظام پژوهشهاى دینى و حوزوى نیز با آن درارتباط است، اوضاع و احوالى که برخواهیم شمرد پرسشها، تقاضاها و چالشهاىنوینى رویاروى ما نهاده است، و در پاسخ به آن، مراکز آموزشى و پژوهشى جدیدى پدیدار، و محققان و به طور کلى حوزه بدان اقبال نشان داده اند، علاوه بر همه عواملى که در گذر تاریخ و درقرون متاخر وجود داشته است، عوامل تازهتر عبارتاند از:
1. تحولات دین شناسى درغرب
در چند دهه اخیر در غرب پژوهشهاى نوینى درباره دین، متاثر از تحولات فلسفى و علمى شکل گرفته و در قالب کلام جدید، فلسفه دین، روانشناسى دین، هرمنوتیک و ... نمودار شده است.این موج نو در چهره ترجمه، تالیف و نظائر آن در فضاى فرهنگى کشورما نیز انتقال یافته ومىیابد، و در فضاى تحقیقهاى حوزوى مؤثر بوده است. نادیده انگارى این گونه بحثها یا توجه دیرهنگامبدان، قابل پذیرش و شایسته نیست.
2. گسترش علوم انسانى واجتماعى
افزون بر بسط مباحث نظرى در قلمرو دین شناسى، گسترش علوم انسانى و اجتماعى و تحقیقات فزاینده در عرصه رفتارها و عملکردهاى روانى، اجتماعى و رفتارى آدمى موجب پیدایشپرسشهاى تازه در قلمرو معارف دینى شده است، زیرا ساحتها و شئون گوناگون انسانى بهطور گسترده مطمح نظر و در قلمرو دین قرار دارد، بسط علوم انسانى و اجتماعى میدانهاى جدیدى رادر مناسبات علم انسانى و معرفت دینى به روى مسائل و پژوهشهاى دینى مىگشاید. این عامل در بسط نوع جدیدى از مباحث دینى و تطبیقى سهم به سزایى دارد.
نکتهاى که دراین بحثباید افزود بهرهگیرى از این دانشها و روشهاى علمى در زمینه نشر وتبلیغ دین و گسترش تربیت دینى است.
3. شکل گیرى حکومت دینى
نکته مهم دیگرى که در جهت گیرىهاى پژوهشهاى دینى در دو دهه اخیر نقش بهسزایى داشته شکل گیرى حکومت دینى است، از آن جهت که در مقام واقع و در مواجهه با حقایق عینى موضوعات، مسائل، نیازها، تقاضاها و پرسشهاى تازهاى نمایان شده و صاحبنظران و محققانعلوم اسلامى را به پاسخگویى فرا مىخواند. این امر در اولویت گذارى موضوعات، توجه به عرصههاى جدید، ساماندهى و مدیریت تحقیق و کاربرد روشها و شیوههاى نوین، آثار و نشانههایى از خود بهجاى نهاده و خواهد نهاد. طبیعتا از تحقیقات دینى انتظار مؤکدمىرود به واقعیات جارى اجتماعى ناظر باشد و بخشى از توانائى و ظرفیتخود را در این عرصه متمرکز نماید، و در قلمروهاى اقتصادى، سیاسى، اجتماعى، تربیتى و ... به نظریه پردازى دستیازد.
علاوه بر عوامل یاد شده مىتوان به عوامل دیگرى مانند گسترش ارتباطات و حرکتبه سمت جهانى شدن و جهانى سازى، اشاره کرد.
اینک به اصل سخن باز مىگردیم و ضمن تاکید بر جهشهاى با ارزش حوزه به سمت اعتلا و ارتقاى تحقیقات دینى، بر این نکته اصرار مىورزیم که کشف کاستىها و شناخت چالشها در این فرایند بهمنظور حل و جبران آنها باید مورد اهتمام حوزه قرار گیرد.
در میان فهرست عناوین کاستىها و چالشها به عناوینى بر مىخوریم که به حوزه مباحث روششناسى باز مىگردد و در این نوشتار این بخش مورد اهتمام است. بسى آشکار است که رمز کامیابى هر تحقیق در اصالت، اتقان و کارآیى روش آن نهفته است، اهتمام پیشنیان ما بر«علم اصول» بهمثابه روش تحقیق استنباطى حکایتگر این داستان، و گسترش مباحث روش تحقیق در دنیاى امروز نشان دهنده آن است. درون مایه هر پژوهش شیوه وروش آن است، و معطوف شدن اندیشه و تحقیق دینى به سمت عرصههاى نوین، بهویژه در مناسبات معارف دینى و علومانسانى اجتماعى، ما را به کاربرد و توسعه روشفهم و استنباط از متون دینى و باز تولید مفاهیم و قواعد مناسب فرامىخواند.
اهم چالشهاى روش شناسى بدین شرح در خور مداقه و بررسى است:
1. روش شناسى فهم متن دینى، که عمدتا در علم اصول فقه تجسم یافته است، اینک کلیت و مبانى آن مورد نقد و بررسى قرار گرفته است، و پرسشهاى مهمى حول آن به این ترتیب مطرح شده است: آیا متن، قابلیت ماندگارى فرا تاریخى دارد؟ آیا هر متن داراى هسته ثابتمعنایى است؟ آیا بر فرض وجود هسته معنایى ثابتبراى مخاطبان از لحاظ معرفتى امکان دسترسى و کشف آن وجود دارد؟ و آیا جدا سازى متن از پیشفرضها و زمینههاى صدور آن میسر استیا نه؟
سؤالهایى از این دست رویاروى روش تحقیق اجتهادى و علم اصول است، و وظیفه عالمان دین و حوزهها است تا عالمانه و محققانه به تنقیح و دفاع از مبانى روش استنباطى بپردازند.
علاوه بر مباحث مربوط به هرمنوتیک، مبانى و پیشفرضهاى دیگرى نیز براى روششناسى ارائه شده در علم اصول وجود دارد که در مباحث اصول واستنباط دینى مفروض انگاشته شده است و ریشه در اندیشههاى کلامى دارد و نیازمند به بحث و بررسى و تنقیح مجدد است.
از باب مثال مىتوان به نمونههائى از این دست اشاره کرد:
رابطه انسان و شارع که به عنوان «رابطه مولى وعبد» تلقى مىشود، یا «اصالة المولویة» در بیانات دینى، و نیز «اصالة عدم القرینه» و «نفى قرائن حالى و مقامى» و بسیارى دیگر از مفروضات که مباحث کلامى در قلمرو دین و انتظارات و کار کردهاى آن در آن سهمبسزائى دارد. در دوره معاصر بسیارى از مباحث و پرسشهاى جدید و چالشهاى نوین مستقیم یا غیر مستقیم به مبانى و پیشفرضهاى استنباط متداول در حوزههاى علمیه باز مىگردد و از اینرو بازگشتبه این مبانى و در صحنه در آوردن آنها و بررسى همه جانبه آنهاگریزناپذیر است.
2. در قلمرو مباحث فلسفه تحلیل زبانى، زبانشناسى و روش تحقیق علوم انسانى و تاریخى، اصول و قواعد و مسائلى مطرح است که ارتباط اساسى با مباحث علم اصول و روش تحقیق در متون دینى دارد، این گونه بحثها در مواردى در حد شبهه است و باید به صورت روشمند آن راپاسخ گفت و احیانا قابل تطبیق با مباحث غنى وارزشمند علم اصول و در مواردى هم قابل استفاده است. طبیعتا این گونه از مسائل باید جاى خود را در تحقیقات گسترده و سطح عالى حوزوى باز یابد، فقدان نقد و بررسى این قبیل بحثها در سطوح متعالى حوزوى مشکلاتى را درعرصههاى جدید پژوهشهاى اسلامى و دینى پدید آورده و خواهد آورد، و حل آن به گسترش پژوهش در علم اصول است، همانطور که در نقاط عطف دیگر علوم اسلامى عالمان بزرگى مانند شیخ انصارى به تحول آفرینى و تعمیق مباحث دست زدهاند.
بحثهاى مهمى مانند «نظریه طیف معنا»، نظریه «شباهتهاى خانوادگى»، «وضع و نمادها» ومسائلى از این دست که در فلسفه تحلیل زبانى به منصه ظهور رسیده است، با مباحث اصولى ما ربط وثیق دارد و گریزى جز ارزیابى آنها نخواهد بود و همین طور روشهایى مانند«تحلیل محتوا» در حوزه روششناسى علوم اجتماعى و فلسفه علوم انسانى، مىتوان از منظر اصولى مورد بررسى قرار داد.
3. نارسایى دیگرى که در روششناسى تحقیقات دینى نوین به چشم مىآید این است که در مباحث علم اصول عمدتا مباحث فقهى مطمح نظر است. البته مسائل اصولى به دو دسته قابل تقسیم است: گروه اول مسائلى که فراتر از عرصه فقه و گزارههاى تکلیفى و هنجارى و در فهم متوندینى در قلمرو گزارههاى توصیفى دیگر نیز کاربرد دارند مانند بخشى از مباحث الفاظ و حجج، و دسته دوم مباحثى که در خصوص استنباط فقهى کارآیى دارد، مانند مباحث اصول عملیه، اما حتى در مسائل نوع اول هم دغدغه اصلى احکام و فروع فقهى است.
براى استنباط معارف اسلامى در قلمروهاى توصیفى، دیگر به روش معتبر و بر اساس همان روشاصولى نیازمبرم است، و در علم اصول نیزمایهها و پایههاى آن وجود دارد اما براى محققان در زمینههاى معارف غیر فقهى آشکار و مورد اهتمام نیست، و این امر بهصورت عاملى درضعف این گونه پژوهشها نمایان است.
در راستاى حل این معضل و به منظور برجسته کردن جایگاه روششناسى استنباطى در ساحتهاى گوناگون اندیشه اسلامى، اقدامهاى زیر شایان اعتنا واهتمام است:
الف) بخش مشترک مسائل علم اصول از مسائل مختص فقه جدا سازى شود و بر محور تفسیر متن در چار چوب مشخص و منطقى، تنظیم شود، و به عنوان روششناسى عام و مشترک تحقیق در همه قلمروهاى معرفت دینى بازسازى، تنقیح و مورد اهتمام قرار گیرد.
ب) علاوه بر برنامه فوق، ظرفیتها و قابلیتهایى در مسائل اختصاصى اصول نیز وجود دارد که مىتوان آنها را با نگاه عام و مشترک در استنباط بازشناسى، بازسازى وتحقیق کرد، برخى از مباحثحجج از جمله حجیتخبر واحد از این دست مسائل است.
ج) همینطور با توجه به پرسشها و نیازهاى جدید که درعرصههاى دیگر بروز و ظهور یافته است، مسائل روششناسى جدیدى در چهار چوب جدید «اصول مشترک معارف» باید ارائه نمود.
بدین ترتیب علم اصول به دو گرایش تقسیم مىشود: نخستین گرایش آن قواعد عام فهم متن دینى و استنباط از منابع معتبر در همه عرصههاى اعتقادى، اخلاقى و فقهى است و گرایش دیگر آن قواعد استنباط فقهى است، و رشته اول را باید «اصول استنباط معارف دینى» در برابر«اصول فقه» نامید.
البته در بخش اول علاوه بر قواعد عام به اصول و قواعد خاص گزارههاى توصیفى و مباحثى مانند واقع نمائى آنها، نیز پرداخته خواهد شد.
براى مباحث نوع اول چارچوب پیشنهادى فراهم آمده است و در شمارههاى آینده آن را تقدیم خواهم کرد.
4. در پژوهشهاى دینى پس از «اثبات وتبیین گزاره دین» بر اساس روش معتبر اجتهادى، نوبتبه «نظام سازى» و «تبیین نظاموارگى گزارههاى مرتبط و متناظر» مىرسد در مبحث «نظام سازى» ما با چند سؤال محورى مواجه هستیم: اول آنکه نظام سازى معارف دینىچه اندازه ممکن و متصور است؟ دوم آنکه چه اندازه این گونه نظامهاى معرفتى معتبراست؟ و سوم اینکه روش معتبرنظام سازى چیست؟
در پاسخ به این سؤالها - به ویژه سؤال سوم - مرحوم شهید صدر گامهایى برداشته و تحقیقات دیگرى نیز انجام یافته است، اما همچنان اصل موضوع و روششناسى آن در هالهاى ازابهام قرار دارد، و همین نکته منشا نارسائىهایى در تحقیقات اسلامى بهویژه در حوزههاىناظر به قلمرو علوم انسانى است. این نقیصه با توجه خاص محققان و مراکز تحقیقى به مبانى این بحث روش شناسى مىتواند مرتفع شود.
5. آنچه تاکنون بدان اشاره رفت چالشهایى بود در بعد نظرى روششناسى تحقیق دینى، اما به لحاظ محققان براین نکته باید تاکید ورزید که توجه به اهمیت مباحث تطبیقى اسلام و مکاتب فلسفى و کلامى وعلومانسانى و اجتماعى، اقتضا مىکند تا محققان نخبه و برجسته وممتاز آگاه به روش اجتهادى عمیق وآشناى با دیگر رشتهها و شاخههاى مورد نظر، در این عرصه وارد شوند. تحقیق در این عرصههاى تطبیقى به لحاظ دشوارى جمع میان دوشاخه متفاوت و از جهت نو بودن این گونه تحقیقها نیازمند محققان نخبه وممتاز است و با ضعف در هرجهت - که در مواردى اینک احساس مىشود - نتایج معتبر و ارزشمند، قابل دسترسى نیست. برنامهریزى براى حل این معضل نیازمند تدابیر ویژهاى است.
آنچه در این نوشتار تقدیم شد، بخشى از مشکلات روش شناسى تحقیقات جدید در قلمرو علوم اسلامى و اشارهاى به راه حلها و پیشنهادهایى در این زمینه بود. امید است در فرصتى فراختر، زوایاى دیگر مبحث را بکاویم، و چالشها و موانع عملى، حمایتى و مدیریتى را نیزبه بحثبنشینیم.