آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

متن

مى‏دانیم که دانش فقه دانشى نو پیدا و نو پدید نیست، بلکه داراى پیشینه‏اى صدها ساله است و بدون تسلط و اشراف و احاطه بر میراث فقهى گذشتگان نمى‏توان از موضع فقه اظهار نظر کرد.
از سوى دیگر، بخش مهمى از آثار فقهى شیعه هم چنان به صورت دست‏نوشت و مخطوط و پراکنده در گوشه و کنار کتاب‏خانه‏هاى شخصى و عمومى - باقى است و یا به شکل چاپ سنگى و مغلوط و غیرمحققانه منتشر شده که استفاده از آن‏ها آسان نیست. بلکه با این تشتت و پراکندگى، دسترسى به آن‏ها براى بیشتر فقه‏پژوهان از محالات عادى است. بر فرض که دست‏یابى به کتاب‏هاى دوره‏اى و شناخته شده فقه چندان مشکل نباشد، اما آثار و انظار فقهى منحصر به این گونه کتاب‏ها نیست; زیرا بسیارى از فقهاى نامدار علاوه بر کتاب‏هایى که در سراسر یا بخشى از فقه نگاشته‏اند، در زمینه بسیارى از مسائل - به دلایلى از جمله اهمیت ویژه آن‏ها - رساله‏هاى جداگانه و مستقل پرداخته‏اند، مانند: نماز جمعه در عصر غیبت، تقلید میت، تقلید اعلم، اراضى، غنا، رضاع، ارث زوجه، عدالت، قبله، هلال، طهارت و نجاست و ذبایح اهل کتاب و به گفته حضرت استاد حسن‏زاده آملى (دامت‏برکاته):
رسائل عالمان، تراث علمى و ارزشمند آنان است که در موضوعات خاص با اهتمام فارد و عزم واحد تحقیق و تصنیف شده‏اند; لذا غالبا در موضوعاتشان انفع از صحف مبسوطه و اوقع فى النفوس‏اند. (1)
واضح است که تصحیح و نشر آراسته و وزین و پاکیزه این گونه نوشته‏ها در کنار هم و به ترتیبى خاص - به شکلى که در دفتر اول میراث فقهى مشاهده مى‏شود - از جهات گوناگون سودمند است. به دلیل اهمیت‏بسیار و فایده فراوان این کار، چند سال پیش تصمیم گرفتیم رسائل موضوعات مهم و مبتلا به فقهى را به شکل موضوعى - همراه با مطالب دیگر مناسب با آن موضوع - تحقیق و منتشر کنیم. از این‏رو از بین موضوعات و مسائل فقهى، چهل موضوع مهم انتخاب شد که نخستین آن‏ها مسئله «غنا» بود. نامى که براى این طرح بزرگ انتخاب شد «میراث فقهى‏» است که نخستین موضوع آن یعنى غنا در سه مجلد حجیم در حدود سه هزار صفحه منتشر شده است. حجم سایر موضوعات را نمى‏توان به دقت پیش‏بینى کرد، ولى به طور مسلم حجم رساله‏هاى موضوعاتى مانند نماز جمعه، تقلید، ارث، وقت و قبله بیش از سه جلد خواهد شد. اینک پس از زحمات چند ساله این بنده و دوستان گرامى نخستین موضوع این طرح عظیم منتشر شده است. پیش از ذکر ضرورت و فواید این کار، فهرست موضوعات طرح «میراث فقهى‏» یاد مى‏شود:
1. غنا، موسیقى
2. رؤیت هلال
3. ولایت فقیه
4. ولایت اب و جد
5. ربا
6. صید و ذباحه
7. قضا و شهادت
8. حدود، قصاص، دیات، تعزیر، تبعید، زندان
9. حق و حکم
10. عدالت (معتبر در قاضى، مفتى، رهبر و...)
11. جهاد و دفاع
12. زمین
13. پول، درهم و دینار
14. خمس
15. زکات
16. اهل کتاب (طهارت و نجاست، ذبایح، منکوحات و...)
17. بلوغ (دختر و پسر)
18. تقلید اعلم
19. تقلید میت
20. وقت و قبله
21. تقیه
22. قاعده لاضرر، عسر و حرج
23. قاعده لاتعاد
24. قاعده ید
25. لباس مشکوک
26. نیت
27. کفارات
28. اخذ اجرت بر واجبات
29. نماز جمعه
30. نماز و روزه مسافر
31. مواسعه و مضایقه
32. حج و عمره
33. ارث و حبوه
34. ارث زوجه
35. خیارات و شروط ضمن عقد
36. نکاح و طلاق
37. وصایا و منجزات مریض
38. امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر
39. وقوف و صدقات
40. عقود و ایقاعات
احیاى میراث فقهى بدین شکل، و دسته‏بندى تحقیقات فقهى، فواید بسیارى دارد که به شمه‏اى از آن‏ها اشاره مى‏شود:
الف) با این کار، عمده منابع مورد نیاز فقه‏پژوه در مسئله، اعم از مجتهد و مدرس و استاد و شاگرد، یک‏جا در پیش دید او خواهد بود و اگر مى‏خواست‏با قطع نظر از این‏گونه آثار به منابع مسئله دسترسى پیدا کند، چه بسا به بیش از یکى دو رساله دسترسى پیدا نمى‏کرد یا اساسا از وجود و تالیف چنان رساله‏ها و آثار در موضوع مسئله بى‏خبر مى‏ماند.
ب) مقدار نوآورى و ابتکارات هر فقیه در مسئله روشن مى‏شود و نیز معلوم مى‏شود که هر فقیه از چه کسان و کتاب‏ها و آثارى تاثیر پذیرفته و بر چه کسان و کتاب‏ها و آثارى تاثیر گذاشته است. هم‏چنین منشا بسیارى از سخنان که طبق رسم معمول در گذشته کم‏تر به قائل آن‏ها اشاره‏اى مى‏شد به دست مى‏آید. پیداست که در فهم مراد سخن فقیهان، دانستن این‏که منشا فلان سخن کجاست و صدر و ذیل و قراین حافه به آن کدام است نقش به سزایى دارد.
ج) حجم عظیم کارنامه فقهى سلف صالح، نمایان و اهتمام و تلاش و کوشش بسیار و درخورشان مبرهن مى‏شود. حقیقت آن است که نه تنها اکثر مردم شیعه، بلکه بسیارى از خواص و عالمان شیعه هم از چند و چون میراث علمى شیعه بى‏خبرند. نوآورى‏هاى عالمان شیعه در زمینه‏هاى مختلف هم‏چنان در پس پرده ابهام باقى است و این ابهام مایه استفاده نکردن از آن‏ها شده است.
امروزه بسیارى از معاصران درباره غنا و موسیقى رساله‏ها و آثار مستقل پدید آورده‏اند و به جرات مى‏توان گفت که همه یا اغلب مؤلفان آن‏ها حتى بر پنج رساله فقهى ویژه غنا از فقیهان پیشین وقوف نداشته و از آن‏ها استفاده نکرده‏اند. در حالى که فقهاى سلف، از زمان محقق سبزوارى (م‏0901) تا کنون بیش از چهل رساله فقهى ویژه غنا تالیف کرده‏اند که ما به فضل الهى با فحص زیاد به حدود سى عدد از آن‏ها وقوف یافتیم که در دفتر اول میراث فقهى آمده است.
ممکن است گفته شود با مراجعه به کتاب‏شناسى‏هاى شیعه مانند «الذریعه‏» مى‏شود بر این آثار وقوف یافت. ولى جان کلام این‏جاست که در «الذریعه‏» و سایر کتاب‏شناسى‏ها نیز حدود یک سوم رساله‏هاى موجود غنا معرفى شده است. علاوه بر این، از لحاظ کیفى هم این معرفى ناقص است و با مراجعه به «الذریعه‏» و مانند آن نمى‏توان از چند و چون آن‏ها آگاه شد.
این نکته در سایر موضوعات هم صادق است. تا پیش از برگزارى کنگره شیخ مفید و مقدس اردبیلى - رضوان الله علیهما - بسیارى از خواص هم از چند و چون کارهاى علمى و نظریات این دو بزرگوار بى‏اطلاع بودند.
از این‏رو نمى‏توان براى شناخت میراث علمى گذشتگان به کتاب‏شناسى‏هاى شیعه - که بسیار هم گران‏بها و ارزنده‏اند - اکتفا کرد. فى المثل، از رساله شیخ حر عاملى - طاب‏ثراه - در غنا - گذشته از کتاب‏شناسى‏ها - در هیچ یک از کتاب‏هاى تذکره و سرگذشت‏نامه‏ها ذکرى نرفته است.
د) شناخت این که فلان فرع فقهى از چه زمانى وارد فقه شده و چه مسیرهایى را پیموده است، براى استنباط، معد و دست‏مایه خوبى است و این امر در پرتو نشر آثار فقهى به شکل مجموعه حاضر به راحتى میسر است. استاد شهید مطهرى (طیب‏الله ثراه و جعل الجنة منقلبه و مثواه) گوید:
آثار فقها در بسیارى از مسائل فقهى باید جمع‏آورى و منظم شود تا تاریخچه آن مسئله و فتاواى مربوط به آن روشن باشد. (2) نیز جناب آقاى دکتر گرجى گوید:
قطعا ما به تاریخ فقه نیازمندیم. باید تاریخ فقه نگاشته شود; اما نه از قبیل آن چه تا کنون نوشته شده است... بررسى زمینه شکل‏گیرى مباحث فقهى و چگونگى تطور آن بسیار لازم است.
باید مسائل فقهى در این تاریخ، به گونه‏اى بررسى شود که به اصطلاح شان نزول هر یک از مسائل فقه مشخص شود و این‏که چرا این مسئله مطرح شده و تطور آن چگونه بوده است.
من پى‏گیرى فلسفه و علت احکام را نمى‏گویم. شان نزول و علت پیدایش، مرتبه پایین‏تر از علت و فلسفه احکام است. اگر ما چنین تاریخ فقهى داشته باشیم خیلى به ما کمک مى‏کند تا بسیارى از مسائل مبهم فقه را آن‏طور که واقعیت اقتضا دارد باز و روشن کنیم. بررسى ریشه و اساس احکام در جهت دادن درست‏به فقیه در استنباط بسیار مفید و مؤثر است.
در این تاریخ حتى باید به شان نزول روایات گوناگون از ائمه معصومین(ع) نیز پرداخته شود. در این صورت ما خیلى بهتر به مفاد روایات پى خواهیم برد. ممکن است کسى بگوید: باب آگاهى به معظم این مسائل مسدود است، لیکن بنده با این سخن موافق نیستم. ممکن است تا حدى محدود و مشکل باشد; اما به کلى مسدود نیست. اگر نتوان به تک تک مسائل فقهى این گونه پى برد و ریشه‏یابى کرد، در قسمت اعظم آن این کار امکان‏پذیر است.
قطعا این کاوش در نتیجه استنباط بسیار مؤثر و مفید است. بنده بعضى از علماى خیلى بزرگ و تراز اول را دیده‏ام که مثلا به ظاهر روایتى استناد کرده و معناى خاصى از آن برداشت کرده‏اند و بر اساس همین معنا با مخالفان خود درافتاده‏اند و آنان را تخطئه کرده‏اند که اگر به شان نزول روایت توجه مى‏کردند به خوبى درمى‏یافتند که آن چه از روایت فهمیده‏اند درست نیست و اتفاقا قول مخالفان درست است. (3)
علاوه بر فقه که از علوم نقلى است محققان در علوم عقلى هم توجه به تاریخ علم و سیر مسائل و تطور آن‏ها را لازم مى‏دانند. بى‏توجهى به این نکات حتى در علوم عقلى هم فجایعى را به بار مى‏آورد چه رسد به علوم نقلى. (4)
با جمع‏آورى و تصحیح و نشر آثار مربوط به غنا حقایق زیادى در این موضوع روشن مى‏شود که در این‏جا به پاره‏اى از آن‏ها اشاره مى‏کنم:
نخستین رساله موجود فقهى در باب غنا رساله‏اى از محقق سبزوارى صاحب کفایه (م‏1090) است. پیش از وى رساله‏اى در غنا سراغ نداریم (5) و از زمان محقق سبزوارى تا زمان ما رساله‏هاى فراوان در این باب تالیف شده است. این نشان مى‏دهد که پیش از آن این مسئله روز نبوده است و لزومى نداشته که به صورت مستقل به آن پرداخته شود. از این‏رو به همان مقدار اندکى که در دوره‏هاى فقهى آمده است اکتفا مى‏کردند. دلیل نضج تالیف رساله‏هاى غنا در اواخر دوره صفویان و پس از آن، دو چیز مى‏تواند باشد:
1) رشد فرهنگ صوفیان در اواخر دوره صفوى و شیوع آداب و رسوم آنان که از جمله آن‏ها مسئله سماع و غناست. عالمان دین که حراست از دین را وظیفه خود مى‏دانستند، در این دوره کتاب‏هاى زیادى در رد صوفیان نگاشته‏اند و بسیارى از این دست کتاب‏ها فصلى را به غنا اختصاص داده‏اند; مانند اثنا عشریه شیخ حر عاملى - قدس سره - و السهام المارقه شیخ على عاملى - طاب ثراه - افزون بر رساله‏هاى مستقل که در باب غنا نوشته‏اند و در آغاز آن‏ها انگیزه خود را همین امر دانسته‏اند.
2) نظریه معروف فیض کاشانى - رحمة الله علیه - در باب غنا که آن را در کتاب‏هاى وافى، المحجة البیضاء، مفاتیح و مقدمات تفسیر صافى آورده است و نیز نظریه محقق سبزوارى صاحب کفایه در این کتاب - و نیز در رساله‏اى مستقل - مبنى بر استحباب غنا در قرائت قران، که تا آن زمان در شیعه سابقه نداشته، باز تاب‏ها و واکنش‏هاى بسیارى در پى داشته و بسیارى از رساله‏هاى غنا در رد نظریه این دو بزرگوار نوشته شده است; مانند رساله‏هاى شیخ على عاملى نواده صاحب معالم، ملا اسماعیل خواجوئى، میرلوحى، و شیخ حر عاملى. به طورى که وحید بهبهانى - قدس سره - در حاشیه‏اش بر مسالک اچفهام فرموده است:
و صاحب الکفایة استثنى الغناء فى القران، و سمعت ان الفضلاء کتبوا رسائل کثیرة ازید من عشرین رسالة ردا علیه کلهم تلامذة وحید عصره و فرید دهره الاقا حسین الخوانساری رحمه الله، کلهم کانوا من او حدی الزمان. (6)
برخى از رساله‏ها هم به انگیزه دفاع از عزادارى حضرت سیدالشهداء - ارواح العالمین له الفداء - و پاسخ به شبهات کسانى که آن را آمیخته با غناى حرام مى‏دانسته‏اند نوشته شده است; مثلا مرحوم سیدمهدى کشمیرى - طاب ثراه - با توجه به عزادارى مردم کشمیر در رساله‏اش در غنا گوید:
انا قد اثبتنا سابقا استحالة صدق الغناء المحرم فی المراثی... ولذا انقلبت القضیة لو انقلبت القرینة کما فی بلدنا الکشمیر; فان عادة الشیعة من اهل القرى فی ذلک البلد انهم یقرؤون المراثی باصوات مرتفعة.... (7)
... القدر المتیقن من الغناء هو ما اشتمل على اچشعار الباطلة و اقترن باللهو او غیره من المناهی، و اچمران کلاهما منتفیان فی محل النزاع، فان المرجع فی ثبوت الموضوعات هو العرف و هو عندهم منتف هیهنا حتى انه لو قیل لهم: «ان هذا المجلس لیس مجلس التعزیة و الطاعة بل مجلس الغناء و اللهو و المعصیة‏»، یتبرؤون عن القائل به و یکذبونه جزما... فانها کلمة کاد ان تکون کفرا عندهم!
فاندفع اشکال اورد فی المراثی المتعارفة للشهید المظلوم (روحی و روح العالمین له الفداء) بحیث عسى ان ینسد ابواب اغلب مجالسها ب. (8)
بارى، یکى از امتیازات سبک فقهى فقیه مسلم و بلند پایه مرحوم آیة‏الله بروجردى - قدس الله نفسه الزکیه - توجه به تاریخچه مسائل و سیر تاریخى آن‏هاست. یکى از شاگردان آن بزرگوار در این زمینه گوید:
هر مسئله فقهى را که عنوان مى‏کردند سیر تاریخى آن مسئله را هم بیان مى‏کردند که در طول زمان چه نشیب و فرازهایى را پیموده و مبدا پیدایش این مسئله فقهى چه زمانى بوده و در طول ازمنه و اعصار در کتب عامه و خاصه چه مراحلى را تا امروز پیموده است.
هم چنین پس از نقل اقوال به تاریخ صدور اقوال مى‏پرداخت. حتى اگر یکى از فقها کتاب‏هاى فقهى متعدد، و در آن‏ها فتاواى مختلف داشت چون محیط بود مى‏دانست که کدام یک از آن کتاب‏ها مقدم و کدام مؤخر است‏به طورى که روشن مى‏کردند که فلان قضیه که داراى اقوال متعدد است کدام قولش مقدم و کدام مؤخر است و این اقوال چه ترتیبى دارند. (9)
ه) گذشته از این که وجود آثار و رساله‏هایى با موضوع واحد به ترتیبى خاص در مجموعه‏اى یک‏جا و در کنار هم فواید خاص خود را دارد، جهت احیاء و زنده کردن آثار گذشتگان شیعه فى حدنفسه ارزشمند است و فواید گوناگونى در شناخت آثار شیعه بر آن مترتب است. ما در این زمینه به نتایجى دست‏یافتیم که در مقدمه رساله‏ها به آن‏ها اشاره شده است از قبیل شناخت مؤلف برخى رساله‏ها که در منابع شناخته نشده‏اند (10) و نیز رفع اشتباهات فراوان کتاب‏شناسى‏ها و فهرست‏هاى نسخه‏هاى خطى کتاب‏خانه‏ها و هم چنین رفع پاره‏اى از اغلاط متن رساله‏ها و مانند آن.
و) آگاهى از آثار علمى گذشتگان بدین شکل، ثمره مهم دیگرى که دارد جلوگیرى از تکرار مکررات و کارهاى کم‏مایه و بدون استناد و اتکا به منابع پیشین است. فراوان مشاهده مى‏شود که دانشمندى مدت‏ها زحمت کشیده و در موضوعى اثرى پدید آورده است که مانند یا حتى بهتر از آن سال‏ها پیش از آن تالیف شده بوده است و چه بسا رایى را انتخاب کرده که با دلایل متقن در آثار پیشین به تفصیل طرح و نقد شده است. این نکته افزون بر هدر دادن امکانات بسیار و عمر گران‏بهاى انسان‏ها، مایه عدم پیش‏رفت علم و در جا زدن آن مى‏شود; فى‏المثل عالمى که بداند تا کنون بیش از یک‏صد و پنجاه شرح و حاشیه بر رسائل شیخ انصارى - علیه رضوان الله الباری - نوشته شده، که بسیارى از آن‏ها در دست است، (11) نیازى نمى‏بیند به این موضوع بپردازد و یا حداقل بدون مراجعه به آن‏ها و بدون دست‏یافتن به این نتیجه که آن‏ها براى مقصودش کافى نیست‏به شرح‏نویسى اقدام نمى‏کند و اگر نکته مهمى به نظرش برسد که سایر شارحان و حاشیه‏نویسان از آن غفلت ورزیده‏اند همان نکته را در مقاله یا کتابى عرضه مى‏کند و از تکرار سخنانى که بارها گفته و نوشته و چاپ شده است رخ برمى‏تابد. این نکته در خصوص بسیارى از تالیف‏هاى مستقل و ترجمه‏ها هم صادق است.
نخستین دفتر میراث فقهى ویه مبحث غنا و موسیقى در سه مجلد و در حدود سه هزار صفحه در سال‏هاى‏77 و78 به همت انتشارات مرصاد و مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى منتشر شد و دومین دفتر آن ویژه رؤیت هلال است که در آینده نزدیک ان‏شاءالله منتشر خواهد شد. گفتنى است که کار مجلدات اول و دوم غنا در مرکز تحقیقات مدرسه ولى‏عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) که به همت‏حضرت حجة الاسلام والمسلمین محمدصادق لاریجانى (دامت تاییداته) اداره مى شود، انجام شده است.
اینک توضیحات کوتاهى درخصوص بخش‏هاى ششگانه نخستین دفتر میراث فقهى:
بخش اول: رساله هاى غنا
در این بخش که مهمترین و مفصلترین بخشهاست و دو مجلد از این مجموعه را به خود اختصاص داده است، 28 رساله فقهى غنا که همه تالیف فقیهان در گذشته‏اند تصحیح و به ترتیب تاریخ وفات مؤلفان آنها مرتب و چاپ شده است. فقیهان شیعه حدود چهل رساله در این باب نگاشته‏اند ولى آنچه از دست تطاول روزگار مصون مانده و به دست ما رسیده ست‏سى رساله است.
با فحص بسیار در کتابخانه‏ها و فهرستهاى نسخ خطى کتابخانه‏ها و پرس‏وجو از اهل فن موفق شدیم تنها از وجود دست‏نوشت‏یا نسخه چاپى همین سى رساله آگاه شویم. با توجه به اینکه حدود نیمى از نسخه‏هاى خطى ایران هنوز شناسایى و فهرست نشده است (12) ، نمى‏توان ادعا کرد که بیش از این تعداد از رساله‏هاى غنا موجود نیست. سختگیرى برخى از متولیان کتابخانه‏ها (هداهم الله سبیل الرشاد) برغم اصرار و مراجعه مکرر مانع از این شد که از نسخه‏هاى فهرست نشده کتابخانه‏ها آگاه شویم. بنابراین، هرچه تا این تاریخ شناسایى شد تصحیح و در این مجموعه درج شد. ولى نباید از وقوف یافتن بر سایر رساله‏ها مایوس بود.
شایان ذکر است که معاصران و عالمان در قید حیات هم کتابها و رساله‏هایى در باب غنا تالیف کرده‏اند که آنها را در بخش چهارم این مجموعه یعنى کتابشناسى غنا معرفى کرده‏ایم تا فایده‏اى فوت نشود و به طور کلى - بنا به مصالحى - از عالمان در قید حیات رساله یا گفتارى در باب غنا نیاورده‏ایم.
از آنجا که علاوه بر فایده فقهى این مجموعه، جهت احیایى و زنده کردن آثار گذشتگان شیعه نیز مد نظر بوده است، در صدد گزینش رساله‏ها - به حسب قوت و ضعف آنها یا جانبدارى از تحلیل یا تحریم غنا - نبودیم و همین که مؤلف رساله‏اى فقهى، شیعه و موضوع آن غنا بود به تصحیح و نشر آن اقدام کردیم، هرچند سخن تازه‏اى در موضوع غنا نداشته باشد; چون تنها فایده فقهى این کار مدنظر نبوده است تا به گزینش رساله‏ها اقدام کنیم. وانگهى همه رساله‏ها ابتدا یکجا در دسترس نبود تا تعدادى از آنها را براى تصحیح برگزینیم، بلکه نسخه‏ها در طول بیش از دو سال از گوشه و کنار ایران از کتابخانه‏هاى شخصى و عمومى با زحمت و مشقت‏بسیار فراهم شد و سزاوار نبود پس از اینکه با تلاش فراوان رساله‏اى شناسایى شد و سپس با مشقت‏بیشتر نسخه‏اى از آن فراچنگ آمد به بهانه اشتمال بر تکرار یا نداشتن حرف نو آن را به یک سو نهاد.
البته در رساله‏ها مطالب تکرارى هم هست، از قبیل ذکر معانى واژه غنا یا احادیث غنا، ولى به هیچ روى روا نبود که به بهانه حذف مطالب تکرارى، آثار بزرگان را مثله و جرح و تعدیل کنیم; علاوه بر این نخواستیم درباره محتواى رساله‏ها از این زاویه اظهار نظر کنیم و داورى در این‏باره را بر عهده خوانندگان محقق وانهادیم. بلى، در پایان رساله بیستم پاره‏اى از احادیث غنا بدون هیچ توضیح یا نکته خاصى درج شده بود که به دلیل اینکه احادیث غنا به تفصیل در بخش پنجم درج شده است، ذیل رساله مذکور را حذف کردیم. همچنین در رساله دوم تعریضات و توهینهایى به محقق سبزوارى (طاب ثراه) شده بود که چون نشر از آن را خلاف رعایت ادب در حق اساطین فقه و بزرگان دانستیم، آن قسمت را حذف، و با سه نقطه مواضع حذف را مشخص کردیم.
محتواى همه رساله‏ها منحصر به بحث فقهى غنا نیست، بلکه مطالب سودمند دیگرى هم در پاره‏اى از آنها یافت مى‏شود مانند رساله‏هاى شماره‏3، 5، 23 و 24.
این را هم بیفزایم که بیشتر رساله‏ها بى‏واسطه یا باواسطه از رساله محقق سبزوارى استفاده کرده‏اند، ولى بیشتر رساله‏هاى پیشین در اختیار مؤلفان رساله‏هاى بعدى نبوده و ازیکدیگر استفاده شایانى نکرده‏اند که البته سابقا به دلایلى خاص، بدون اطلاع از همه تحقیقات دیگران، در مساله‏اى تحقیق و تالیف مى‏کرده‏اند ولى امروزه این روش پسندیده نیست و همین عدم اطلاع از سایر تحقیقات مایه تکرار مطالب شده و حتى دو رساله یعنى رساله بیست و چهارم از سید محمدباقر رضوى‏کشمیرى (م‏1346) و رساله بیست و ششم از ابوالمجد، محمدرضا نجفى‏اصفهانى (1362م) به یک نام یعنى -به ترتیب الروضة الغناء (13) فی عدم جواز استماع الغناء، والروضة الغناء فی تحقیق معنى الغناء موسوم شده‏اند بدون اینکه این دو بزرگوار (رضوان‏الله علیهما) از تالیف یکدیگر اطلاعى داشته باشند.
تاثیر و تاثر در دو رساله 17 و 18 بیش از سایر رساله‏ها مشهود است‏به‏طورى که عمده مطالب رساله 18 ماخوذ از رساله 17 است.
در اینجا تذکر چند نکته لازم است:
1. تعدادى از این رساله‏ها بر اساس نسخه منحصربه‏فرد و تنها نسخه شناخته شده موجود تصحیح شده‏اند - مانند رساله‏هاى شماره‏3، 12، 17، 18، 19، 22، 25، 28 که گاهى زحمت تصحیح آنها دو چندان شده است; بخصوص که پاره‏اى از نسخه‏ها بسیار مغلوط و بدخط و دشوارخوان بود. از این‏رو کار خود را بى‏عیب و نقص نمى‏دانیم و تاکید مى‏کنیم که با توجه به مجموعه شرایط تا آنجا که در توان داشتیم در بهبود و بسامان شدن این کار کوشیدیم. البته در تصحیح به همان مقدار که وظیفه مصحح است‏بسنده کردیم و به رد و ایراد و جرح و تعدیل مطالب رساله‏ها نپرداختیم.
در تخریج مطالب منقول نیز به‏کمال کوشیدیم و هرجا مطلبى تخریج نشده است‏به این دلیل بوده که پس از فحص و تنقیب، در مظانش آن را نیافته‏ایم.
2. از رساله‏هاى غنا تنها تعداد بسیار کمى - آن هم به شکل سنگى یا مغلوط و غیر محققانه - پیش از این چاپ شده و حدود هفتاد درصد رساله‏ها پیش از این مطلقا چاپ نشده است مانند شماره‏هاى 1، 2،3، 4،7، 8،9، 11، 12، 13، 14، 17، 18، 19، 20، 21، 22، 24، 25، 28، و نیز دو رساله لاهیجى و سیدکاظم رشتى که همان‏طور که پیشتر گفته شد در بخش دوم این مجموعه درج شده‏اند. رساله‏هایى هم که پیشتر چاپ شده‏اند عبارتند از شماره‏هاى 5،6، 10، 15، 16، 23، 26، 27 که پاره‏اى از اینها چاپ سنگى است مانند شماره 15 و پاره‏اى مشحون از اغلاط بسیار مانند شماره 5 و پاره‏اى بر اساس یک نسخه و یا به طور ناقص تصحیح شده بوده‏اند مانند شماره‏6 و 26 که ما آنها را با نسخه‏هاى دیگر نیز مقابله و تصحیح کرده‏ایم. رساله بیست و سوم یعنى ذریعة الاستغناء هرچند پیش از این چاپ شده است ولى هنگامى که ما آن را تصحیح و حروف‏چینى کردیم از چاپ آن خبرى نبود و هنگامى چاپ شد که ما آن را تصحیح و حروفچینى کرده بودیم و سزاوار نبود که زحمات همکارانمان را در تصحیح آن نادیده انگاریم; علاوه بر اینکه مى‏خواستیم این مجموعه جامع رساله‏هاى موجود باشد. افزون بر اینها در آن چاپ کاستى‏ها و خطاهایى دیده مى‏شود.
3. در کتابشناسى‏هاى مهم شیعه مانند الذریعه تنها حدود نیمى از رساله‏هاى موجود غنا معرفى شده و سایر رساله‏ها با فحص بلیغ در کتاب‏ها و کتابخانه‏ها به دست آمده است. مثلا از رساله‏هاى شماره‏3، 4، 5، 8،9، 12، 17، 18، 21، 22، 23، 25 و 28 در الذریعه و سایر کتابشناسى‏ها ذکرى نرفته است.
4. براى سهولت ارجاع و پاره‏اى جهات دیگر براى هر رساله دو شماره صفحه قرار داده شد: یکى شماره پیاپى کل مجموعه در بالاى صفحات، و دیگرى شماره مستقل هر رساله در پایین صفحات.
بخش دوم: گفتارهاى پراکنده درباره غنا
بجز رساله‏هاى مستقل و نیز بجز دوره‏هاى فقهى، که طبعا مشتمل بر بحث غنا هم هست، عالمان شیعه در دیگر آثار خود به مناسبتى بحث غنا را مطرح کرده‏اند که بسیارى از طالبان فقه و فقه‏پژوهان خبرى از آن مباحث ندارند و یا بر فرض اطلاع، به آنها دسترسى ندارند. از این‏رو، علاوه بر اینکه در بخش چهارم، کتابهاى فقهى مشتمل بر بحث غنا را معرفى کرده و جاى بحث غنا در آنها را نشان داده‏ایم، در بخش دوم، اصل سخنانى را که به مناسبتى در غیر کتابهاى دوره‏اى فقهى راجع به غنا ذکر شده آورده‏ایم. پاره‏اى از این گفتارها همچنان به صورت خطى بوده و پیش از این چاپ نشده است، از قبیل برخى استفتاءات حجة الاسلام شفتى، حدیقة الشیعه رضوى، فوائد السماع لاهیجى، بخشى از گفتار شیخ على عاملى و گفتارى از سیدکاظم رشتى.
البته پاره‏اى از مطالبى که در این بخش آمده در کتابهاى دوره‏اى فقه هم هست ولى نقل آن در این بخش دلیل خاصى داشته است. مثلا سخنان محقق سبزوارى در کفایه را به چند دلیل تصحیح و در بخش دوم آوردیم: نخست آنکه آراء وى در باب غنا محور بحث‏بسیارى از رساله‏اى غناست و در کفایه نظرى دارد بر خلاف رساله موجودش که در بخش اول آمده است. ثانیا، شیخ انصارى (قدس سره) کلام محقق سبزوارى در کفایه را درمکاسب نقل کرده است و از آنجا که نسخه چاپى کفایه مغلوط و داراى سقط است و برخى مطالب منقول در مکاسب در آن نیست مرحوم شهیدى (طاب‏ثراه) در حاشیه مکاسب و مصححان چاپ جدید مکاسب، شیخ را به مغلق‏گویى و رعایت نکردن امانت در نقل مطالب دیگران متهم کرده‏اند. (14) در حالى که مطالب منقول در مکاسب در نسخه‏هاى خطى مصحح کفایه هست. ثالثا، برخى فهرستها دو رساله در غنا به محقق سبزوارى نسبت داده‏اند. پس از تهیه نسخه‏ها معلوم شد که یکى از آنها رساله‏اى مستقل در غنا نیست‏بلکه همان قسمت غناى کفایه است. از این‏رو، این قسمت کفایه را بر اساس نسخه مذکور و نسخه‏اى نفیس و مصحح از کفایه مقابله و تصحیح کردیم و در بخش دوم آوردیم.
البته از درج گفتارهاى پراکنده‏اى که عینا نقل از دیگران بود یا در گفتارى دیگر از همان نویسنده آمده است پرهیز کرده‏ایم. مثلا در فضائح الصوفیة (ص‏216 و 227) و خیراتیه (ج‏2، ص‏268 -304) و لالی اچخبار (ج‏5، ص‏222 - 225) مطالبى درباره غنا هست که مطالب اولى ماخوذ از عین الحیاة علامه مجلسى (قدس سره) و دومى ماخوذ از اعلام اچحباء سبزوارى و سومى ماخوذ از مکاسب شیخ اعظم است. از این‏رو، در بخش دوم این مطالب درج نشد. همچنین شیخ حر عاملى در الفوائد الطوسیة (ص‏83 -96) مطالبى درباره غنا ذکر کرده که با تغییراتى اندک همان مطالب الاثنا عشریه (ص‏123 -147) اوست که به درج مطالب کتاب دوم بسنده کرده‏ایم.
در این بخش نیز مجموعه گفته‏ها و نوشته‏هاى حضرت امام خمینى (اعلى الله کلمته) درباره غنا - بجز مطالب المکاسب المحرمة و تحریر الوسیلة - را نقل کرده‏ایم تا داورى درباره راى ایشان در غنا با توجه به مجموع سخنانش باشد نه پاره‏اى از آنها.
بخش سوم: آراء فقیهان درباره غنا
چنانکه گذشت فقیهان شیعه از سده یازدهم به این سو در غنا رساله‏هاى مستقل نوشته‏اند و این مساله از آن زمان به بعد معرکة الاراء شده است. پیش از آن به همان مقدار اندکى از بحث که معمولا در دوره‏هاى فقهى در کتاب التجارة یا کتاب الشهادات ذکر مى‏شد بسنده مى‏کرده‏اند; چون ظاهرا مساله روز نبوده و چندان ابهام یا اهمیتى نداشته است. از این‏رو در بخش سوم عین سخنان فقیهان شیعه تا آغاز سده یازدهم را از کتابهاى دوره‏اى فقه تصحیح و به ترتیب تاریخ وفات آنان در این بخش درج کرده‏ایم.
از آنجا که از آغاز سده یازدهم به بعد، رساله‏هاى مبسوط غنا موجود است و عمده سخنان در آنها آمده است نیازى به نقل عین مطالب کتابهاى فقهى این دوره احساس نمى‏شد، علاوه بر اینکه چون حجم مباحث آنها و نیز تعداد آنها زیاد است، صفحات زیادى را اشغال مى‏کرد. ولى براى اینکه فایده‏اى فوت نشود این دسته از آثار را در بخش چهارم معرفى کرده‏ایم و جایگاه بحث غنا را در آنها نشان داده‏ایم.
بخش چهارم: کتابشناسى غنى
این بخش مشتمل بر سه فصل است:
الف) آثار مستقل;
ب) آثار مشتمل;
ج) آثار چاپ شده.
در فصل اول همه رساله‏هاى غنا - اعم از آنچه نسخه دارد یا ندارد - به اجمال معرفى شده است. در پرتو این فصل، مشخص مى‏شود چه تعداد از رساله‏هاى غنا از بین رفته و یا به دست ما نرسیده و چه تعداد به دست آمده و در این مجموعه چاپ شده است.
در فصل دوم دوره‏هاى فقهى که مشتمل بر مبحث غناست معرفى و جایگاه بحث غنا در آن کتابها نشان داده شده است. البته به استثناى کتابهایى که در بخش سوم اصل کلامشان همراه با ذکر دقیق مشخصات ماخذ درج شده است.
در فصل سوم رساله‏ها و کتابهایى که معاصران در باب غنا نوشته‏اند و چاپ شده به تفصیل معرفى شده است. واضح است که آثارى در این فصل معرفى شده که در بخش اول مجموعه درج نشده است; خواه به دلیل اینکه از حد رساله خیلى فراتر بوده، و خواه به دلیل اینکه نویسنده از عالمان در قید حیات بوده است که طبعا از موضوع بخش اول مجموعه خارج بوده است.
بخش پنجم: احادیث غنا
در این بخش، متن و سند همه احادیث‏باب غنا که در رساله‏هاى غنا به آنها استشهاد شده یا در منابع حدیثى مانند کتب اربعه و نیز بحار، وافى، وسائل، مستدرک و دیگر کتابها، در باب غنا آمده است‏به طور کامل همراه با توضیحاتى با نظم و دسته‏بندى خاصى درج شده است; تا براى فقه پژوهان که مى‏خواهند همه احادیث غنا را - فارغ از اظهارنظر و تحلیلهاى بزرگان - یکجا پیش دید داشته باشند سودمند افتد.
روشن است که همه احادیث غنا در هیچ یک از کتابهاى حدیثى این چنین منظم و یکجا گرد نیامده است و الا همان مغنى از این بخش بود و دوباره کارى روا نبود.
بخش ششم: اهل سنت و غنا
آنچه در بخشهاى پنج‏گانه پیشین درج شده آثار و احادیث‏شیعى است، ولى از آنجا که به تعبیر مرحوم آیة‏الله بروجردى (طاب‏ثراه) فقه شیعه به گونه حاشیه بر فقه عامه محسوب مى‏شود و بدون اطلاع از فقه عامه استنباط درست میسور نیست و بسیارى از احادیث ائمه(هم) ناظر به مذاهب و کلمات آنان است (15) ; از این‏رو محض نمونه در بخش ششم تقریبا چکیده‏اى از مباحث مشابه پنج‏بخش گذشته را از فقه عامه درج کرده‏ایم، یعنى براى نمونه دو رساله از رساله‏هاى فقهى سنیان در غنا را - یکى در تحریم و یکى در تحلیل - آورده‏ایم تا فقه‏پژوهان با سخنان و سبک استدلال سنیان در این مساله آشنا شوند. علاوه بر این در برخى از رساله‏هاى فقهى عالمان شیعه در همین مجموعه هم مطالبى از آثار عامه در باب غنا نقل و به آنها استشهاد شده است و این ایجاب مى‏کرد که اصل سخنان آنان یکجا در پیش دیده خواننده باشد.
همچنین در این بخش رساله‏هاى فقهى مستقل عامه در باب غنا و نیز دوره‏هاى فقهى مشتمل بر بحث غنا شناسانده شده است.
علاوه بر اینها سخنان ده تن از سرشناسان عامه مانند غزالى و ابن جوزى درباره غنا در آن بخش درج شده است.
از رهگذر نقل سخنان عامه معلوم مى‏شود پاره‏اى از سخنانى که امروز برخى بر زبان مى‏رانند و آن را نوآورى و ابتکارى از خویش مى‏دانند سابقه هزار ساله دارد و پیشتر سرجنبانان عامه گفته‏اند.
پى نوشت‏ها:
1. یازده رساله فارسى، ص 12، مقدمه.
2. ر.ک: ده رساله، ص‏6، مقدمه.
3. حوزه، شماره‏36 (بهمن و اسفند 1368) ص‏131 - 132، «دیدار با صاحب نظران‏».
4. ر.ک: آینه پژوهش، شماره 46 (مهر و آبان‏1367) ص‏7 - 11، «نگاهى به شرح فصوص الحکم‏».
5. البته ملا احمد تونى (م 1083) هم رساله‏اى در غنا نوشته است که نسخه‏اى از آن به دست نیامد.محتمل است وى پیش از محقق سبزوارى این رساله را نوشته باشد.
6. ر.ک: میراث فقهى(1)، ص‏8.
7. همان، ص‏925.
8 . همان، ص‏928 -929.
9. حوزه، شماره 27 (مرداد و شهریور 1367) ص 41 - 42.
10. مثلا به برکت رساله بیستم پدید آورنده رساله نوزدهم شناخته شد.
11. ر.ک: نور علم، شماره‏هاى 27 و 28 (مرداد تا آبان 1367) ص‏78 -91، 139 - 154، مقاله «کتاب‏شناسى کتب درسى حوزه‏».
12. ر.ک: فهرست آثار خطى شیخ مفید، ص‏4.
13. زمخشرى در اساس البلاغة (ص‏330، «غنن)» گوید: «ومن المجاز: واد اغن، وروضة غناء: لطنین الذبان او لخفیف الریح فی خلاله... وتقول: غنت لنا روضة غناء، للذبان فیها غناء».
14. مرحوم شهیدى در حاشیه‏اش بر مکاسب یعنى هدایة الطالب (ص‏71،77) گوید: «... کی ترى ان المصنف کیف غیر فی النقل فحصل من جهته ما تراه من الاغلاق والاضطراب حتى لا تغتر یعظم شان الناقل بل تراجع الى الکتاب المنقول منه...»، «لیس فی الکفایة من الاستدلال به اثر» نیز ر.ک: المکاسب، ج‏1، ص‏302 -308، تحقیق کنگره شیخ انصارى.
15. ر.ک: نهایة التقریر: تقریر درس فقه آیة‏الله بروجردى (قدس سره) ج‏2، ص‏6.

تبلیغات