طراحى پیرامون «میراث فقهى»
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مىدانیم که دانش فقه دانشى نو پیدا و نو پدید نیست، بلکه داراى پیشینهاى صدها ساله است و بدون تسلط و اشراف و احاطه بر میراث فقهى گذشتگان نمىتوان از موضع فقه اظهار نظر کرد.
از سوى دیگر، بخش مهمى از آثار فقهى شیعه هم چنان به صورت دستنوشت و مخطوط و پراکنده در گوشه و کنار کتابخانههاى شخصى و عمومى - باقى است و یا به شکل چاپ سنگى و مغلوط و غیرمحققانه منتشر شده که استفاده از آنها آسان نیست. بلکه با این تشتت و پراکندگى، دسترسى به آنها براى بیشتر فقهپژوهان از محالات عادى است. بر فرض که دستیابى به کتابهاى دورهاى و شناخته شده فقه چندان مشکل نباشد، اما آثار و انظار فقهى منحصر به این گونه کتابها نیست; زیرا بسیارى از فقهاى نامدار علاوه بر کتابهایى که در سراسر یا بخشى از فقه نگاشتهاند، در زمینه بسیارى از مسائل - به دلایلى از جمله اهمیت ویژه آنها - رسالههاى جداگانه و مستقل پرداختهاند، مانند: نماز جمعه در عصر غیبت، تقلید میت، تقلید اعلم، اراضى، غنا، رضاع، ارث زوجه، عدالت، قبله، هلال، طهارت و نجاست و ذبایح اهل کتاب و به گفته حضرت استاد حسنزاده آملى (دامتبرکاته):
رسائل عالمان، تراث علمى و ارزشمند آنان است که در موضوعات خاص با اهتمام فارد و عزم واحد تحقیق و تصنیف شدهاند; لذا غالبا در موضوعاتشان انفع از صحف مبسوطه و اوقع فى النفوساند. (1)
واضح است که تصحیح و نشر آراسته و وزین و پاکیزه این گونه نوشتهها در کنار هم و به ترتیبى خاص - به شکلى که در دفتر اول میراث فقهى مشاهده مىشود - از جهات گوناگون سودمند است. به دلیل اهمیتبسیار و فایده فراوان این کار، چند سال پیش تصمیم گرفتیم رسائل موضوعات مهم و مبتلا به فقهى را به شکل موضوعى - همراه با مطالب دیگر مناسب با آن موضوع - تحقیق و منتشر کنیم. از اینرو از بین موضوعات و مسائل فقهى، چهل موضوع مهم انتخاب شد که نخستین آنها مسئله «غنا» بود. نامى که براى این طرح بزرگ انتخاب شد «میراث فقهى» است که نخستین موضوع آن یعنى غنا در سه مجلد حجیم در حدود سه هزار صفحه منتشر شده است. حجم سایر موضوعات را نمىتوان به دقت پیشبینى کرد، ولى به طور مسلم حجم رسالههاى موضوعاتى مانند نماز جمعه، تقلید، ارث، وقت و قبله بیش از سه جلد خواهد شد. اینک پس از زحمات چند ساله این بنده و دوستان گرامى نخستین موضوع این طرح عظیم منتشر شده است. پیش از ذکر ضرورت و فواید این کار، فهرست موضوعات طرح «میراث فقهى» یاد مىشود:
1. غنا، موسیقى
2. رؤیت هلال
3. ولایت فقیه
4. ولایت اب و جد
5. ربا
6. صید و ذباحه
7. قضا و شهادت
8. حدود، قصاص، دیات، تعزیر، تبعید، زندان
9. حق و حکم
10. عدالت (معتبر در قاضى، مفتى، رهبر و...)
11. جهاد و دفاع
12. زمین
13. پول، درهم و دینار
14. خمس
15. زکات
16. اهل کتاب (طهارت و نجاست، ذبایح، منکوحات و...)
17. بلوغ (دختر و پسر)
18. تقلید اعلم
19. تقلید میت
20. وقت و قبله
21. تقیه
22. قاعده لاضرر، عسر و حرج
23. قاعده لاتعاد
24. قاعده ید
25. لباس مشکوک
26. نیت
27. کفارات
28. اخذ اجرت بر واجبات
29. نماز جمعه
30. نماز و روزه مسافر
31. مواسعه و مضایقه
32. حج و عمره
33. ارث و حبوه
34. ارث زوجه
35. خیارات و شروط ضمن عقد
36. نکاح و طلاق
37. وصایا و منجزات مریض
38. امربهمعروف و نهىازمنکر
39. وقوف و صدقات
40. عقود و ایقاعات
احیاى میراث فقهى بدین شکل، و دستهبندى تحقیقات فقهى، فواید بسیارى دارد که به شمهاى از آنها اشاره مىشود:
الف) با این کار، عمده منابع مورد نیاز فقهپژوه در مسئله، اعم از مجتهد و مدرس و استاد و شاگرد، یکجا در پیش دید او خواهد بود و اگر مىخواستبا قطع نظر از اینگونه آثار به منابع مسئله دسترسى پیدا کند، چه بسا به بیش از یکى دو رساله دسترسى پیدا نمىکرد یا اساسا از وجود و تالیف چنان رسالهها و آثار در موضوع مسئله بىخبر مىماند.
ب) مقدار نوآورى و ابتکارات هر فقیه در مسئله روشن مىشود و نیز معلوم مىشود که هر فقیه از چه کسان و کتابها و آثارى تاثیر پذیرفته و بر چه کسان و کتابها و آثارى تاثیر گذاشته است. همچنین منشا بسیارى از سخنان که طبق رسم معمول در گذشته کمتر به قائل آنها اشارهاى مىشد به دست مىآید. پیداست که در فهم مراد سخن فقیهان، دانستن اینکه منشا فلان سخن کجاست و صدر و ذیل و قراین حافه به آن کدام است نقش به سزایى دارد.
ج) حجم عظیم کارنامه فقهى سلف صالح، نمایان و اهتمام و تلاش و کوشش بسیار و درخورشان مبرهن مىشود. حقیقت آن است که نه تنها اکثر مردم شیعه، بلکه بسیارى از خواص و عالمان شیعه هم از چند و چون میراث علمى شیعه بىخبرند. نوآورىهاى عالمان شیعه در زمینههاى مختلف همچنان در پس پرده ابهام باقى است و این ابهام مایه استفاده نکردن از آنها شده است.
امروزه بسیارى از معاصران درباره غنا و موسیقى رسالهها و آثار مستقل پدید آوردهاند و به جرات مىتوان گفت که همه یا اغلب مؤلفان آنها حتى بر پنج رساله فقهى ویژه غنا از فقیهان پیشین وقوف نداشته و از آنها استفاده نکردهاند. در حالى که فقهاى سلف، از زمان محقق سبزوارى (م0901) تا کنون بیش از چهل رساله فقهى ویژه غنا تالیف کردهاند که ما به فضل الهى با فحص زیاد به حدود سى عدد از آنها وقوف یافتیم که در دفتر اول میراث فقهى آمده است.
ممکن است گفته شود با مراجعه به کتابشناسىهاى شیعه مانند «الذریعه» مىشود بر این آثار وقوف یافت. ولى جان کلام اینجاست که در «الذریعه» و سایر کتابشناسىها نیز حدود یک سوم رسالههاى موجود غنا معرفى شده است. علاوه بر این، از لحاظ کیفى هم این معرفى ناقص است و با مراجعه به «الذریعه» و مانند آن نمىتوان از چند و چون آنها آگاه شد.
این نکته در سایر موضوعات هم صادق است. تا پیش از برگزارى کنگره شیخ مفید و مقدس اردبیلى - رضوان الله علیهما - بسیارى از خواص هم از چند و چون کارهاى علمى و نظریات این دو بزرگوار بىاطلاع بودند.
از اینرو نمىتوان براى شناخت میراث علمى گذشتگان به کتابشناسىهاى شیعه - که بسیار هم گرانبها و ارزندهاند - اکتفا کرد. فى المثل، از رساله شیخ حر عاملى - طابثراه - در غنا - گذشته از کتابشناسىها - در هیچ یک از کتابهاى تذکره و سرگذشتنامهها ذکرى نرفته است.
د) شناخت این که فلان فرع فقهى از چه زمانى وارد فقه شده و چه مسیرهایى را پیموده است، براى استنباط، معد و دستمایه خوبى است و این امر در پرتو نشر آثار فقهى به شکل مجموعه حاضر به راحتى میسر است. استاد شهید مطهرى (طیبالله ثراه و جعل الجنة منقلبه و مثواه) گوید:
آثار فقها در بسیارى از مسائل فقهى باید جمعآورى و منظم شود تا تاریخچه آن مسئله و فتاواى مربوط به آن روشن باشد. (2) نیز جناب آقاى دکتر گرجى گوید:
قطعا ما به تاریخ فقه نیازمندیم. باید تاریخ فقه نگاشته شود; اما نه از قبیل آن چه تا کنون نوشته شده است... بررسى زمینه شکلگیرى مباحث فقهى و چگونگى تطور آن بسیار لازم است.
باید مسائل فقهى در این تاریخ، به گونهاى بررسى شود که به اصطلاح شان نزول هر یک از مسائل فقه مشخص شود و اینکه چرا این مسئله مطرح شده و تطور آن چگونه بوده است.
من پىگیرى فلسفه و علت احکام را نمىگویم. شان نزول و علت پیدایش، مرتبه پایینتر از علت و فلسفه احکام است. اگر ما چنین تاریخ فقهى داشته باشیم خیلى به ما کمک مىکند تا بسیارى از مسائل مبهم فقه را آنطور که واقعیت اقتضا دارد باز و روشن کنیم. بررسى ریشه و اساس احکام در جهت دادن درستبه فقیه در استنباط بسیار مفید و مؤثر است.
در این تاریخ حتى باید به شان نزول روایات گوناگون از ائمه معصومین(ع) نیز پرداخته شود. در این صورت ما خیلى بهتر به مفاد روایات پى خواهیم برد. ممکن است کسى بگوید: باب آگاهى به معظم این مسائل مسدود است، لیکن بنده با این سخن موافق نیستم. ممکن است تا حدى محدود و مشکل باشد; اما به کلى مسدود نیست. اگر نتوان به تک تک مسائل فقهى این گونه پى برد و ریشهیابى کرد، در قسمت اعظم آن این کار امکانپذیر است.
قطعا این کاوش در نتیجه استنباط بسیار مؤثر و مفید است. بنده بعضى از علماى خیلى بزرگ و تراز اول را دیدهام که مثلا به ظاهر روایتى استناد کرده و معناى خاصى از آن برداشت کردهاند و بر اساس همین معنا با مخالفان خود درافتادهاند و آنان را تخطئه کردهاند که اگر به شان نزول روایت توجه مىکردند به خوبى درمىیافتند که آن چه از روایت فهمیدهاند درست نیست و اتفاقا قول مخالفان درست است. (3)
علاوه بر فقه که از علوم نقلى است محققان در علوم عقلى هم توجه به تاریخ علم و سیر مسائل و تطور آنها را لازم مىدانند. بىتوجهى به این نکات حتى در علوم عقلى هم فجایعى را به بار مىآورد چه رسد به علوم نقلى. (4)
با جمعآورى و تصحیح و نشر آثار مربوط به غنا حقایق زیادى در این موضوع روشن مىشود که در اینجا به پارهاى از آنها اشاره مىکنم:
نخستین رساله موجود فقهى در باب غنا رسالهاى از محقق سبزوارى صاحب کفایه (م1090) است. پیش از وى رسالهاى در غنا سراغ نداریم (5) و از زمان محقق سبزوارى تا زمان ما رسالههاى فراوان در این باب تالیف شده است. این نشان مىدهد که پیش از آن این مسئله روز نبوده است و لزومى نداشته که به صورت مستقل به آن پرداخته شود. از اینرو به همان مقدار اندکى که در دورههاى فقهى آمده است اکتفا مىکردند. دلیل نضج تالیف رسالههاى غنا در اواخر دوره صفویان و پس از آن، دو چیز مىتواند باشد:
1) رشد فرهنگ صوفیان در اواخر دوره صفوى و شیوع آداب و رسوم آنان که از جمله آنها مسئله سماع و غناست. عالمان دین که حراست از دین را وظیفه خود مىدانستند، در این دوره کتابهاى زیادى در رد صوفیان نگاشتهاند و بسیارى از این دست کتابها فصلى را به غنا اختصاص دادهاند; مانند اثنا عشریه شیخ حر عاملى - قدس سره - و السهام المارقه شیخ على عاملى - طاب ثراه - افزون بر رسالههاى مستقل که در باب غنا نوشتهاند و در آغاز آنها انگیزه خود را همین امر دانستهاند.
2) نظریه معروف فیض کاشانى - رحمة الله علیه - در باب غنا که آن را در کتابهاى وافى، المحجة البیضاء، مفاتیح و مقدمات تفسیر صافى آورده است و نیز نظریه محقق سبزوارى صاحب کفایه در این کتاب - و نیز در رسالهاى مستقل - مبنى بر استحباب غنا در قرائت قران، که تا آن زمان در شیعه سابقه نداشته، باز تابها و واکنشهاى بسیارى در پى داشته و بسیارى از رسالههاى غنا در رد نظریه این دو بزرگوار نوشته شده است; مانند رسالههاى شیخ على عاملى نواده صاحب معالم، ملا اسماعیل خواجوئى، میرلوحى، و شیخ حر عاملى. به طورى که وحید بهبهانى - قدس سره - در حاشیهاش بر مسالک اچفهام فرموده است:
و صاحب الکفایة استثنى الغناء فى القران، و سمعت ان الفضلاء کتبوا رسائل کثیرة ازید من عشرین رسالة ردا علیه کلهم تلامذة وحید عصره و فرید دهره الاقا حسین الخوانساری رحمه الله، کلهم کانوا من او حدی الزمان. (6)
برخى از رسالهها هم به انگیزه دفاع از عزادارى حضرت سیدالشهداء - ارواح العالمین له الفداء - و پاسخ به شبهات کسانى که آن را آمیخته با غناى حرام مىدانستهاند نوشته شده است; مثلا مرحوم سیدمهدى کشمیرى - طاب ثراه - با توجه به عزادارى مردم کشمیر در رسالهاش در غنا گوید:
انا قد اثبتنا سابقا استحالة صدق الغناء المحرم فی المراثی... ولذا انقلبت القضیة لو انقلبت القرینة کما فی بلدنا الکشمیر; فان عادة الشیعة من اهل القرى فی ذلک البلد انهم یقرؤون المراثی باصوات مرتفعة.... (7)
... القدر المتیقن من الغناء هو ما اشتمل على اچشعار الباطلة و اقترن باللهو او غیره من المناهی، و اچمران کلاهما منتفیان فی محل النزاع، فان المرجع فی ثبوت الموضوعات هو العرف و هو عندهم منتف هیهنا حتى انه لو قیل لهم: «ان هذا المجلس لیس مجلس التعزیة و الطاعة بل مجلس الغناء و اللهو و المعصیة»، یتبرؤون عن القائل به و یکذبونه جزما... فانها کلمة کاد ان تکون کفرا عندهم!
فاندفع اشکال اورد فی المراثی المتعارفة للشهید المظلوم (روحی و روح العالمین له الفداء) بحیث عسى ان ینسد ابواب اغلب مجالسها ب. (8)
بارى، یکى از امتیازات سبک فقهى فقیه مسلم و بلند پایه مرحوم آیةالله بروجردى - قدس الله نفسه الزکیه - توجه به تاریخچه مسائل و سیر تاریخى آنهاست. یکى از شاگردان آن بزرگوار در این زمینه گوید:
هر مسئله فقهى را که عنوان مىکردند سیر تاریخى آن مسئله را هم بیان مىکردند که در طول زمان چه نشیب و فرازهایى را پیموده و مبدا پیدایش این مسئله فقهى چه زمانى بوده و در طول ازمنه و اعصار در کتب عامه و خاصه چه مراحلى را تا امروز پیموده است.
هم چنین پس از نقل اقوال به تاریخ صدور اقوال مىپرداخت. حتى اگر یکى از فقها کتابهاى فقهى متعدد، و در آنها فتاواى مختلف داشت چون محیط بود مىدانست که کدام یک از آن کتابها مقدم و کدام مؤخر استبه طورى که روشن مىکردند که فلان قضیه که داراى اقوال متعدد است کدام قولش مقدم و کدام مؤخر است و این اقوال چه ترتیبى دارند. (9)
ه) گذشته از این که وجود آثار و رسالههایى با موضوع واحد به ترتیبى خاص در مجموعهاى یکجا و در کنار هم فواید خاص خود را دارد، جهت احیاء و زنده کردن آثار گذشتگان شیعه فى حدنفسه ارزشمند است و فواید گوناگونى در شناخت آثار شیعه بر آن مترتب است. ما در این زمینه به نتایجى دستیافتیم که در مقدمه رسالهها به آنها اشاره شده است از قبیل شناخت مؤلف برخى رسالهها که در منابع شناخته نشدهاند (10) و نیز رفع اشتباهات فراوان کتابشناسىها و فهرستهاى نسخههاى خطى کتابخانهها و هم چنین رفع پارهاى از اغلاط متن رسالهها و مانند آن.
و) آگاهى از آثار علمى گذشتگان بدین شکل، ثمره مهم دیگرى که دارد جلوگیرى از تکرار مکررات و کارهاى کممایه و بدون استناد و اتکا به منابع پیشین است. فراوان مشاهده مىشود که دانشمندى مدتها زحمت کشیده و در موضوعى اثرى پدید آورده است که مانند یا حتى بهتر از آن سالها پیش از آن تالیف شده بوده است و چه بسا رایى را انتخاب کرده که با دلایل متقن در آثار پیشین به تفصیل طرح و نقد شده است. این نکته افزون بر هدر دادن امکانات بسیار و عمر گرانبهاى انسانها، مایه عدم پیشرفت علم و در جا زدن آن مىشود; فىالمثل عالمى که بداند تا کنون بیش از یکصد و پنجاه شرح و حاشیه بر رسائل شیخ انصارى - علیه رضوان الله الباری - نوشته شده، که بسیارى از آنها در دست است، (11) نیازى نمىبیند به این موضوع بپردازد و یا حداقل بدون مراجعه به آنها و بدون دستیافتن به این نتیجه که آنها براى مقصودش کافى نیستبه شرحنویسى اقدام نمىکند و اگر نکته مهمى به نظرش برسد که سایر شارحان و حاشیهنویسان از آن غفلت ورزیدهاند همان نکته را در مقاله یا کتابى عرضه مىکند و از تکرار سخنانى که بارها گفته و نوشته و چاپ شده است رخ برمىتابد. این نکته در خصوص بسیارى از تالیفهاى مستقل و ترجمهها هم صادق است.
نخستین دفتر میراث فقهى ویه مبحث غنا و موسیقى در سه مجلد و در حدود سه هزار صفحه در سالهاى77 و78 به همت انتشارات مرصاد و مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى منتشر شد و دومین دفتر آن ویژه رؤیت هلال است که در آینده نزدیک انشاءالله منتشر خواهد شد. گفتنى است که کار مجلدات اول و دوم غنا در مرکز تحقیقات مدرسه ولىعصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) که به همتحضرت حجة الاسلام والمسلمین محمدصادق لاریجانى (دامت تاییداته) اداره مى شود، انجام شده است.
اینک توضیحات کوتاهى درخصوص بخشهاى ششگانه نخستین دفتر میراث فقهى:
بخش اول: رساله هاى غنا
در این بخش که مهمترین و مفصلترین بخشهاست و دو مجلد از این مجموعه را به خود اختصاص داده است، 28 رساله فقهى غنا که همه تالیف فقیهان در گذشتهاند تصحیح و به ترتیب تاریخ وفات مؤلفان آنها مرتب و چاپ شده است. فقیهان شیعه حدود چهل رساله در این باب نگاشتهاند ولى آنچه از دست تطاول روزگار مصون مانده و به دست ما رسیده ستسى رساله است.
با فحص بسیار در کتابخانهها و فهرستهاى نسخ خطى کتابخانهها و پرسوجو از اهل فن موفق شدیم تنها از وجود دستنوشتیا نسخه چاپى همین سى رساله آگاه شویم. با توجه به اینکه حدود نیمى از نسخههاى خطى ایران هنوز شناسایى و فهرست نشده است (12) ، نمىتوان ادعا کرد که بیش از این تعداد از رسالههاى غنا موجود نیست. سختگیرى برخى از متولیان کتابخانهها (هداهم الله سبیل الرشاد) برغم اصرار و مراجعه مکرر مانع از این شد که از نسخههاى فهرست نشده کتابخانهها آگاه شویم. بنابراین، هرچه تا این تاریخ شناسایى شد تصحیح و در این مجموعه درج شد. ولى نباید از وقوف یافتن بر سایر رسالهها مایوس بود.
شایان ذکر است که معاصران و عالمان در قید حیات هم کتابها و رسالههایى در باب غنا تالیف کردهاند که آنها را در بخش چهارم این مجموعه یعنى کتابشناسى غنا معرفى کردهایم تا فایدهاى فوت نشود و به طور کلى - بنا به مصالحى - از عالمان در قید حیات رساله یا گفتارى در باب غنا نیاوردهایم.
از آنجا که علاوه بر فایده فقهى این مجموعه، جهت احیایى و زنده کردن آثار گذشتگان شیعه نیز مد نظر بوده است، در صدد گزینش رسالهها - به حسب قوت و ضعف آنها یا جانبدارى از تحلیل یا تحریم غنا - نبودیم و همین که مؤلف رسالهاى فقهى، شیعه و موضوع آن غنا بود به تصحیح و نشر آن اقدام کردیم، هرچند سخن تازهاى در موضوع غنا نداشته باشد; چون تنها فایده فقهى این کار مدنظر نبوده است تا به گزینش رسالهها اقدام کنیم. وانگهى همه رسالهها ابتدا یکجا در دسترس نبود تا تعدادى از آنها را براى تصحیح برگزینیم، بلکه نسخهها در طول بیش از دو سال از گوشه و کنار ایران از کتابخانههاى شخصى و عمومى با زحمت و مشقتبسیار فراهم شد و سزاوار نبود پس از اینکه با تلاش فراوان رسالهاى شناسایى شد و سپس با مشقتبیشتر نسخهاى از آن فراچنگ آمد به بهانه اشتمال بر تکرار یا نداشتن حرف نو آن را به یک سو نهاد.
البته در رسالهها مطالب تکرارى هم هست، از قبیل ذکر معانى واژه غنا یا احادیث غنا، ولى به هیچ روى روا نبود که به بهانه حذف مطالب تکرارى، آثار بزرگان را مثله و جرح و تعدیل کنیم; علاوه بر این نخواستیم درباره محتواى رسالهها از این زاویه اظهار نظر کنیم و داورى در اینباره را بر عهده خوانندگان محقق وانهادیم. بلى، در پایان رساله بیستم پارهاى از احادیث غنا بدون هیچ توضیح یا نکته خاصى درج شده بود که به دلیل اینکه احادیث غنا به تفصیل در بخش پنجم درج شده است، ذیل رساله مذکور را حذف کردیم. همچنین در رساله دوم تعریضات و توهینهایى به محقق سبزوارى (طاب ثراه) شده بود که چون نشر از آن را خلاف رعایت ادب در حق اساطین فقه و بزرگان دانستیم، آن قسمت را حذف، و با سه نقطه مواضع حذف را مشخص کردیم.
محتواى همه رسالهها منحصر به بحث فقهى غنا نیست، بلکه مطالب سودمند دیگرى هم در پارهاى از آنها یافت مىشود مانند رسالههاى شماره3، 5، 23 و 24.
این را هم بیفزایم که بیشتر رسالهها بىواسطه یا باواسطه از رساله محقق سبزوارى استفاده کردهاند، ولى بیشتر رسالههاى پیشین در اختیار مؤلفان رسالههاى بعدى نبوده و ازیکدیگر استفاده شایانى نکردهاند که البته سابقا به دلایلى خاص، بدون اطلاع از همه تحقیقات دیگران، در مسالهاى تحقیق و تالیف مىکردهاند ولى امروزه این روش پسندیده نیست و همین عدم اطلاع از سایر تحقیقات مایه تکرار مطالب شده و حتى دو رساله یعنى رساله بیست و چهارم از سید محمدباقر رضوىکشمیرى (م1346) و رساله بیست و ششم از ابوالمجد، محمدرضا نجفىاصفهانى (1362م) به یک نام یعنى -به ترتیب الروضة الغناء (13) فی عدم جواز استماع الغناء، والروضة الغناء فی تحقیق معنى الغناء موسوم شدهاند بدون اینکه این دو بزرگوار (رضوانالله علیهما) از تالیف یکدیگر اطلاعى داشته باشند.
تاثیر و تاثر در دو رساله 17 و 18 بیش از سایر رسالهها مشهود استبهطورى که عمده مطالب رساله 18 ماخوذ از رساله 17 است.
در اینجا تذکر چند نکته لازم است:
1. تعدادى از این رسالهها بر اساس نسخه منحصربهفرد و تنها نسخه شناخته شده موجود تصحیح شدهاند - مانند رسالههاى شماره3، 12، 17، 18، 19، 22، 25، 28 که گاهى زحمت تصحیح آنها دو چندان شده است; بخصوص که پارهاى از نسخهها بسیار مغلوط و بدخط و دشوارخوان بود. از اینرو کار خود را بىعیب و نقص نمىدانیم و تاکید مىکنیم که با توجه به مجموعه شرایط تا آنجا که در توان داشتیم در بهبود و بسامان شدن این کار کوشیدیم. البته در تصحیح به همان مقدار که وظیفه مصحح استبسنده کردیم و به رد و ایراد و جرح و تعدیل مطالب رسالهها نپرداختیم.
در تخریج مطالب منقول نیز بهکمال کوشیدیم و هرجا مطلبى تخریج نشده استبه این دلیل بوده که پس از فحص و تنقیب، در مظانش آن را نیافتهایم.
2. از رسالههاى غنا تنها تعداد بسیار کمى - آن هم به شکل سنگى یا مغلوط و غیر محققانه - پیش از این چاپ شده و حدود هفتاد درصد رسالهها پیش از این مطلقا چاپ نشده است مانند شمارههاى 1، 2،3، 4،7، 8،9، 11، 12، 13، 14، 17، 18، 19، 20، 21، 22، 24، 25، 28، و نیز دو رساله لاهیجى و سیدکاظم رشتى که همانطور که پیشتر گفته شد در بخش دوم این مجموعه درج شدهاند. رسالههایى هم که پیشتر چاپ شدهاند عبارتند از شمارههاى 5،6، 10، 15، 16، 23، 26، 27 که پارهاى از اینها چاپ سنگى است مانند شماره 15 و پارهاى مشحون از اغلاط بسیار مانند شماره 5 و پارهاى بر اساس یک نسخه و یا به طور ناقص تصحیح شده بودهاند مانند شماره6 و 26 که ما آنها را با نسخههاى دیگر نیز مقابله و تصحیح کردهایم. رساله بیست و سوم یعنى ذریعة الاستغناء هرچند پیش از این چاپ شده است ولى هنگامى که ما آن را تصحیح و حروفچینى کردیم از چاپ آن خبرى نبود و هنگامى چاپ شد که ما آن را تصحیح و حروفچینى کرده بودیم و سزاوار نبود که زحمات همکارانمان را در تصحیح آن نادیده انگاریم; علاوه بر اینکه مىخواستیم این مجموعه جامع رسالههاى موجود باشد. افزون بر اینها در آن چاپ کاستىها و خطاهایى دیده مىشود.
3. در کتابشناسىهاى مهم شیعه مانند الذریعه تنها حدود نیمى از رسالههاى موجود غنا معرفى شده و سایر رسالهها با فحص بلیغ در کتابها و کتابخانهها به دست آمده است. مثلا از رسالههاى شماره3، 4، 5، 8،9، 12، 17، 18، 21، 22، 23، 25 و 28 در الذریعه و سایر کتابشناسىها ذکرى نرفته است.
4. براى سهولت ارجاع و پارهاى جهات دیگر براى هر رساله دو شماره صفحه قرار داده شد: یکى شماره پیاپى کل مجموعه در بالاى صفحات، و دیگرى شماره مستقل هر رساله در پایین صفحات.
بخش دوم: گفتارهاى پراکنده درباره غنا
بجز رسالههاى مستقل و نیز بجز دورههاى فقهى، که طبعا مشتمل بر بحث غنا هم هست، عالمان شیعه در دیگر آثار خود به مناسبتى بحث غنا را مطرح کردهاند که بسیارى از طالبان فقه و فقهپژوهان خبرى از آن مباحث ندارند و یا بر فرض اطلاع، به آنها دسترسى ندارند. از اینرو، علاوه بر اینکه در بخش چهارم، کتابهاى فقهى مشتمل بر بحث غنا را معرفى کرده و جاى بحث غنا در آنها را نشان دادهایم، در بخش دوم، اصل سخنانى را که به مناسبتى در غیر کتابهاى دورهاى فقهى راجع به غنا ذکر شده آوردهایم. پارهاى از این گفتارها همچنان به صورت خطى بوده و پیش از این چاپ نشده است، از قبیل برخى استفتاءات حجة الاسلام شفتى، حدیقة الشیعه رضوى، فوائد السماع لاهیجى، بخشى از گفتار شیخ على عاملى و گفتارى از سیدکاظم رشتى.
البته پارهاى از مطالبى که در این بخش آمده در کتابهاى دورهاى فقه هم هست ولى نقل آن در این بخش دلیل خاصى داشته است. مثلا سخنان محقق سبزوارى در کفایه را به چند دلیل تصحیح و در بخش دوم آوردیم: نخست آنکه آراء وى در باب غنا محور بحثبسیارى از رسالهاى غناست و در کفایه نظرى دارد بر خلاف رساله موجودش که در بخش اول آمده است. ثانیا، شیخ انصارى (قدس سره) کلام محقق سبزوارى در کفایه را درمکاسب نقل کرده است و از آنجا که نسخه چاپى کفایه مغلوط و داراى سقط است و برخى مطالب منقول در مکاسب در آن نیست مرحوم شهیدى (طابثراه) در حاشیه مکاسب و مصححان چاپ جدید مکاسب، شیخ را به مغلقگویى و رعایت نکردن امانت در نقل مطالب دیگران متهم کردهاند. (14) در حالى که مطالب منقول در مکاسب در نسخههاى خطى مصحح کفایه هست. ثالثا، برخى فهرستها دو رساله در غنا به محقق سبزوارى نسبت دادهاند. پس از تهیه نسخهها معلوم شد که یکى از آنها رسالهاى مستقل در غنا نیستبلکه همان قسمت غناى کفایه است. از اینرو، این قسمت کفایه را بر اساس نسخه مذکور و نسخهاى نفیس و مصحح از کفایه مقابله و تصحیح کردیم و در بخش دوم آوردیم.
البته از درج گفتارهاى پراکندهاى که عینا نقل از دیگران بود یا در گفتارى دیگر از همان نویسنده آمده است پرهیز کردهایم. مثلا در فضائح الصوفیة (ص216 و 227) و خیراتیه (ج2، ص268 -304) و لالی اچخبار (ج5، ص222 - 225) مطالبى درباره غنا هست که مطالب اولى ماخوذ از عین الحیاة علامه مجلسى (قدس سره) و دومى ماخوذ از اعلام اچحباء سبزوارى و سومى ماخوذ از مکاسب شیخ اعظم است. از اینرو، در بخش دوم این مطالب درج نشد. همچنین شیخ حر عاملى در الفوائد الطوسیة (ص83 -96) مطالبى درباره غنا ذکر کرده که با تغییراتى اندک همان مطالب الاثنا عشریه (ص123 -147) اوست که به درج مطالب کتاب دوم بسنده کردهایم.
در این بخش نیز مجموعه گفتهها و نوشتههاى حضرت امام خمینى (اعلى الله کلمته) درباره غنا - بجز مطالب المکاسب المحرمة و تحریر الوسیلة - را نقل کردهایم تا داورى درباره راى ایشان در غنا با توجه به مجموع سخنانش باشد نه پارهاى از آنها.
بخش سوم: آراء فقیهان درباره غنا
چنانکه گذشت فقیهان شیعه از سده یازدهم به این سو در غنا رسالههاى مستقل نوشتهاند و این مساله از آن زمان به بعد معرکة الاراء شده است. پیش از آن به همان مقدار اندکى از بحث که معمولا در دورههاى فقهى در کتاب التجارة یا کتاب الشهادات ذکر مىشد بسنده مىکردهاند; چون ظاهرا مساله روز نبوده و چندان ابهام یا اهمیتى نداشته است. از اینرو در بخش سوم عین سخنان فقیهان شیعه تا آغاز سده یازدهم را از کتابهاى دورهاى فقه تصحیح و به ترتیب تاریخ وفات آنان در این بخش درج کردهایم.
از آنجا که از آغاز سده یازدهم به بعد، رسالههاى مبسوط غنا موجود است و عمده سخنان در آنها آمده است نیازى به نقل عین مطالب کتابهاى فقهى این دوره احساس نمىشد، علاوه بر اینکه چون حجم مباحث آنها و نیز تعداد آنها زیاد است، صفحات زیادى را اشغال مىکرد. ولى براى اینکه فایدهاى فوت نشود این دسته از آثار را در بخش چهارم معرفى کردهایم و جایگاه بحث غنا را در آنها نشان دادهایم.
بخش چهارم: کتابشناسى غنى
این بخش مشتمل بر سه فصل است:
الف) آثار مستقل;
ب) آثار مشتمل;
ج) آثار چاپ شده.
در فصل اول همه رسالههاى غنا - اعم از آنچه نسخه دارد یا ندارد - به اجمال معرفى شده است. در پرتو این فصل، مشخص مىشود چه تعداد از رسالههاى غنا از بین رفته و یا به دست ما نرسیده و چه تعداد به دست آمده و در این مجموعه چاپ شده است.
در فصل دوم دورههاى فقهى که مشتمل بر مبحث غناست معرفى و جایگاه بحث غنا در آن کتابها نشان داده شده است. البته به استثناى کتابهایى که در بخش سوم اصل کلامشان همراه با ذکر دقیق مشخصات ماخذ درج شده است.
در فصل سوم رسالهها و کتابهایى که معاصران در باب غنا نوشتهاند و چاپ شده به تفصیل معرفى شده است. واضح است که آثارى در این فصل معرفى شده که در بخش اول مجموعه درج نشده است; خواه به دلیل اینکه از حد رساله خیلى فراتر بوده، و خواه به دلیل اینکه نویسنده از عالمان در قید حیات بوده است که طبعا از موضوع بخش اول مجموعه خارج بوده است.
بخش پنجم: احادیث غنا
در این بخش، متن و سند همه احادیثباب غنا که در رسالههاى غنا به آنها استشهاد شده یا در منابع حدیثى مانند کتب اربعه و نیز بحار، وافى، وسائل، مستدرک و دیگر کتابها، در باب غنا آمده استبه طور کامل همراه با توضیحاتى با نظم و دستهبندى خاصى درج شده است; تا براى فقه پژوهان که مىخواهند همه احادیث غنا را - فارغ از اظهارنظر و تحلیلهاى بزرگان - یکجا پیش دید داشته باشند سودمند افتد.
روشن است که همه احادیث غنا در هیچ یک از کتابهاى حدیثى این چنین منظم و یکجا گرد نیامده است و الا همان مغنى از این بخش بود و دوباره کارى روا نبود.
بخش ششم: اهل سنت و غنا
آنچه در بخشهاى پنجگانه پیشین درج شده آثار و احادیثشیعى است، ولى از آنجا که به تعبیر مرحوم آیةالله بروجردى (طابثراه) فقه شیعه به گونه حاشیه بر فقه عامه محسوب مىشود و بدون اطلاع از فقه عامه استنباط درست میسور نیست و بسیارى از احادیث ائمه(هم) ناظر به مذاهب و کلمات آنان است (15) ; از اینرو محض نمونه در بخش ششم تقریبا چکیدهاى از مباحث مشابه پنجبخش گذشته را از فقه عامه درج کردهایم، یعنى براى نمونه دو رساله از رسالههاى فقهى سنیان در غنا را - یکى در تحریم و یکى در تحلیل - آوردهایم تا فقهپژوهان با سخنان و سبک استدلال سنیان در این مساله آشنا شوند. علاوه بر این در برخى از رسالههاى فقهى عالمان شیعه در همین مجموعه هم مطالبى از آثار عامه در باب غنا نقل و به آنها استشهاد شده است و این ایجاب مىکرد که اصل سخنان آنان یکجا در پیش دیده خواننده باشد.
همچنین در این بخش رسالههاى فقهى مستقل عامه در باب غنا و نیز دورههاى فقهى مشتمل بر بحث غنا شناسانده شده است.
علاوه بر اینها سخنان ده تن از سرشناسان عامه مانند غزالى و ابن جوزى درباره غنا در آن بخش درج شده است.
از رهگذر نقل سخنان عامه معلوم مىشود پارهاى از سخنانى که امروز برخى بر زبان مىرانند و آن را نوآورى و ابتکارى از خویش مىدانند سابقه هزار ساله دارد و پیشتر سرجنبانان عامه گفتهاند.
پى نوشتها:
1. یازده رساله فارسى، ص 12، مقدمه.
2. ر.ک: ده رساله، ص6، مقدمه.
3. حوزه، شماره36 (بهمن و اسفند 1368) ص131 - 132، «دیدار با صاحب نظران».
4. ر.ک: آینه پژوهش، شماره 46 (مهر و آبان1367) ص7 - 11، «نگاهى به شرح فصوص الحکم».
5. البته ملا احمد تونى (م 1083) هم رسالهاى در غنا نوشته است که نسخهاى از آن به دست نیامد.محتمل است وى پیش از محقق سبزوارى این رساله را نوشته باشد.
6. ر.ک: میراث فقهى(1)، ص8.
7. همان، ص925.
8 . همان، ص928 -929.
9. حوزه، شماره 27 (مرداد و شهریور 1367) ص 41 - 42.
10. مثلا به برکت رساله بیستم پدید آورنده رساله نوزدهم شناخته شد.
11. ر.ک: نور علم، شمارههاى 27 و 28 (مرداد تا آبان 1367) ص78 -91، 139 - 154، مقاله «کتابشناسى کتب درسى حوزه».
12. ر.ک: فهرست آثار خطى شیخ مفید، ص4.
13. زمخشرى در اساس البلاغة (ص330، «غنن)» گوید: «ومن المجاز: واد اغن، وروضة غناء: لطنین الذبان او لخفیف الریح فی خلاله... وتقول: غنت لنا روضة غناء، للذبان فیها غناء».
14. مرحوم شهیدى در حاشیهاش بر مکاسب یعنى هدایة الطالب (ص71،77) گوید: «... کی ترى ان المصنف کیف غیر فی النقل فحصل من جهته ما تراه من الاغلاق والاضطراب حتى لا تغتر یعظم شان الناقل بل تراجع الى الکتاب المنقول منه...»، «لیس فی الکفایة من الاستدلال به اثر» نیز ر.ک: المکاسب، ج1، ص302 -308، تحقیق کنگره شیخ انصارى.
15. ر.ک: نهایة التقریر: تقریر درس فقه آیةالله بروجردى (قدس سره) ج2، ص6.
از سوى دیگر، بخش مهمى از آثار فقهى شیعه هم چنان به صورت دستنوشت و مخطوط و پراکنده در گوشه و کنار کتابخانههاى شخصى و عمومى - باقى است و یا به شکل چاپ سنگى و مغلوط و غیرمحققانه منتشر شده که استفاده از آنها آسان نیست. بلکه با این تشتت و پراکندگى، دسترسى به آنها براى بیشتر فقهپژوهان از محالات عادى است. بر فرض که دستیابى به کتابهاى دورهاى و شناخته شده فقه چندان مشکل نباشد، اما آثار و انظار فقهى منحصر به این گونه کتابها نیست; زیرا بسیارى از فقهاى نامدار علاوه بر کتابهایى که در سراسر یا بخشى از فقه نگاشتهاند، در زمینه بسیارى از مسائل - به دلایلى از جمله اهمیت ویژه آنها - رسالههاى جداگانه و مستقل پرداختهاند، مانند: نماز جمعه در عصر غیبت، تقلید میت، تقلید اعلم، اراضى، غنا، رضاع، ارث زوجه، عدالت، قبله، هلال، طهارت و نجاست و ذبایح اهل کتاب و به گفته حضرت استاد حسنزاده آملى (دامتبرکاته):
رسائل عالمان، تراث علمى و ارزشمند آنان است که در موضوعات خاص با اهتمام فارد و عزم واحد تحقیق و تصنیف شدهاند; لذا غالبا در موضوعاتشان انفع از صحف مبسوطه و اوقع فى النفوساند. (1)
واضح است که تصحیح و نشر آراسته و وزین و پاکیزه این گونه نوشتهها در کنار هم و به ترتیبى خاص - به شکلى که در دفتر اول میراث فقهى مشاهده مىشود - از جهات گوناگون سودمند است. به دلیل اهمیتبسیار و فایده فراوان این کار، چند سال پیش تصمیم گرفتیم رسائل موضوعات مهم و مبتلا به فقهى را به شکل موضوعى - همراه با مطالب دیگر مناسب با آن موضوع - تحقیق و منتشر کنیم. از اینرو از بین موضوعات و مسائل فقهى، چهل موضوع مهم انتخاب شد که نخستین آنها مسئله «غنا» بود. نامى که براى این طرح بزرگ انتخاب شد «میراث فقهى» است که نخستین موضوع آن یعنى غنا در سه مجلد حجیم در حدود سه هزار صفحه منتشر شده است. حجم سایر موضوعات را نمىتوان به دقت پیشبینى کرد، ولى به طور مسلم حجم رسالههاى موضوعاتى مانند نماز جمعه، تقلید، ارث، وقت و قبله بیش از سه جلد خواهد شد. اینک پس از زحمات چند ساله این بنده و دوستان گرامى نخستین موضوع این طرح عظیم منتشر شده است. پیش از ذکر ضرورت و فواید این کار، فهرست موضوعات طرح «میراث فقهى» یاد مىشود:
1. غنا، موسیقى
2. رؤیت هلال
3. ولایت فقیه
4. ولایت اب و جد
5. ربا
6. صید و ذباحه
7. قضا و شهادت
8. حدود، قصاص، دیات، تعزیر، تبعید، زندان
9. حق و حکم
10. عدالت (معتبر در قاضى، مفتى، رهبر و...)
11. جهاد و دفاع
12. زمین
13. پول، درهم و دینار
14. خمس
15. زکات
16. اهل کتاب (طهارت و نجاست، ذبایح، منکوحات و...)
17. بلوغ (دختر و پسر)
18. تقلید اعلم
19. تقلید میت
20. وقت و قبله
21. تقیه
22. قاعده لاضرر، عسر و حرج
23. قاعده لاتعاد
24. قاعده ید
25. لباس مشکوک
26. نیت
27. کفارات
28. اخذ اجرت بر واجبات
29. نماز جمعه
30. نماز و روزه مسافر
31. مواسعه و مضایقه
32. حج و عمره
33. ارث و حبوه
34. ارث زوجه
35. خیارات و شروط ضمن عقد
36. نکاح و طلاق
37. وصایا و منجزات مریض
38. امربهمعروف و نهىازمنکر
39. وقوف و صدقات
40. عقود و ایقاعات
احیاى میراث فقهى بدین شکل، و دستهبندى تحقیقات فقهى، فواید بسیارى دارد که به شمهاى از آنها اشاره مىشود:
الف) با این کار، عمده منابع مورد نیاز فقهپژوه در مسئله، اعم از مجتهد و مدرس و استاد و شاگرد، یکجا در پیش دید او خواهد بود و اگر مىخواستبا قطع نظر از اینگونه آثار به منابع مسئله دسترسى پیدا کند، چه بسا به بیش از یکى دو رساله دسترسى پیدا نمىکرد یا اساسا از وجود و تالیف چنان رسالهها و آثار در موضوع مسئله بىخبر مىماند.
ب) مقدار نوآورى و ابتکارات هر فقیه در مسئله روشن مىشود و نیز معلوم مىشود که هر فقیه از چه کسان و کتابها و آثارى تاثیر پذیرفته و بر چه کسان و کتابها و آثارى تاثیر گذاشته است. همچنین منشا بسیارى از سخنان که طبق رسم معمول در گذشته کمتر به قائل آنها اشارهاى مىشد به دست مىآید. پیداست که در فهم مراد سخن فقیهان، دانستن اینکه منشا فلان سخن کجاست و صدر و ذیل و قراین حافه به آن کدام است نقش به سزایى دارد.
ج) حجم عظیم کارنامه فقهى سلف صالح، نمایان و اهتمام و تلاش و کوشش بسیار و درخورشان مبرهن مىشود. حقیقت آن است که نه تنها اکثر مردم شیعه، بلکه بسیارى از خواص و عالمان شیعه هم از چند و چون میراث علمى شیعه بىخبرند. نوآورىهاى عالمان شیعه در زمینههاى مختلف همچنان در پس پرده ابهام باقى است و این ابهام مایه استفاده نکردن از آنها شده است.
امروزه بسیارى از معاصران درباره غنا و موسیقى رسالهها و آثار مستقل پدید آوردهاند و به جرات مىتوان گفت که همه یا اغلب مؤلفان آنها حتى بر پنج رساله فقهى ویژه غنا از فقیهان پیشین وقوف نداشته و از آنها استفاده نکردهاند. در حالى که فقهاى سلف، از زمان محقق سبزوارى (م0901) تا کنون بیش از چهل رساله فقهى ویژه غنا تالیف کردهاند که ما به فضل الهى با فحص زیاد به حدود سى عدد از آنها وقوف یافتیم که در دفتر اول میراث فقهى آمده است.
ممکن است گفته شود با مراجعه به کتابشناسىهاى شیعه مانند «الذریعه» مىشود بر این آثار وقوف یافت. ولى جان کلام اینجاست که در «الذریعه» و سایر کتابشناسىها نیز حدود یک سوم رسالههاى موجود غنا معرفى شده است. علاوه بر این، از لحاظ کیفى هم این معرفى ناقص است و با مراجعه به «الذریعه» و مانند آن نمىتوان از چند و چون آنها آگاه شد.
این نکته در سایر موضوعات هم صادق است. تا پیش از برگزارى کنگره شیخ مفید و مقدس اردبیلى - رضوان الله علیهما - بسیارى از خواص هم از چند و چون کارهاى علمى و نظریات این دو بزرگوار بىاطلاع بودند.
از اینرو نمىتوان براى شناخت میراث علمى گذشتگان به کتابشناسىهاى شیعه - که بسیار هم گرانبها و ارزندهاند - اکتفا کرد. فى المثل، از رساله شیخ حر عاملى - طابثراه - در غنا - گذشته از کتابشناسىها - در هیچ یک از کتابهاى تذکره و سرگذشتنامهها ذکرى نرفته است.
د) شناخت این که فلان فرع فقهى از چه زمانى وارد فقه شده و چه مسیرهایى را پیموده است، براى استنباط، معد و دستمایه خوبى است و این امر در پرتو نشر آثار فقهى به شکل مجموعه حاضر به راحتى میسر است. استاد شهید مطهرى (طیبالله ثراه و جعل الجنة منقلبه و مثواه) گوید:
آثار فقها در بسیارى از مسائل فقهى باید جمعآورى و منظم شود تا تاریخچه آن مسئله و فتاواى مربوط به آن روشن باشد. (2) نیز جناب آقاى دکتر گرجى گوید:
قطعا ما به تاریخ فقه نیازمندیم. باید تاریخ فقه نگاشته شود; اما نه از قبیل آن چه تا کنون نوشته شده است... بررسى زمینه شکلگیرى مباحث فقهى و چگونگى تطور آن بسیار لازم است.
باید مسائل فقهى در این تاریخ، به گونهاى بررسى شود که به اصطلاح شان نزول هر یک از مسائل فقه مشخص شود و اینکه چرا این مسئله مطرح شده و تطور آن چگونه بوده است.
من پىگیرى فلسفه و علت احکام را نمىگویم. شان نزول و علت پیدایش، مرتبه پایینتر از علت و فلسفه احکام است. اگر ما چنین تاریخ فقهى داشته باشیم خیلى به ما کمک مىکند تا بسیارى از مسائل مبهم فقه را آنطور که واقعیت اقتضا دارد باز و روشن کنیم. بررسى ریشه و اساس احکام در جهت دادن درستبه فقیه در استنباط بسیار مفید و مؤثر است.
در این تاریخ حتى باید به شان نزول روایات گوناگون از ائمه معصومین(ع) نیز پرداخته شود. در این صورت ما خیلى بهتر به مفاد روایات پى خواهیم برد. ممکن است کسى بگوید: باب آگاهى به معظم این مسائل مسدود است، لیکن بنده با این سخن موافق نیستم. ممکن است تا حدى محدود و مشکل باشد; اما به کلى مسدود نیست. اگر نتوان به تک تک مسائل فقهى این گونه پى برد و ریشهیابى کرد، در قسمت اعظم آن این کار امکانپذیر است.
قطعا این کاوش در نتیجه استنباط بسیار مؤثر و مفید است. بنده بعضى از علماى خیلى بزرگ و تراز اول را دیدهام که مثلا به ظاهر روایتى استناد کرده و معناى خاصى از آن برداشت کردهاند و بر اساس همین معنا با مخالفان خود درافتادهاند و آنان را تخطئه کردهاند که اگر به شان نزول روایت توجه مىکردند به خوبى درمىیافتند که آن چه از روایت فهمیدهاند درست نیست و اتفاقا قول مخالفان درست است. (3)
علاوه بر فقه که از علوم نقلى است محققان در علوم عقلى هم توجه به تاریخ علم و سیر مسائل و تطور آنها را لازم مىدانند. بىتوجهى به این نکات حتى در علوم عقلى هم فجایعى را به بار مىآورد چه رسد به علوم نقلى. (4)
با جمعآورى و تصحیح و نشر آثار مربوط به غنا حقایق زیادى در این موضوع روشن مىشود که در اینجا به پارهاى از آنها اشاره مىکنم:
نخستین رساله موجود فقهى در باب غنا رسالهاى از محقق سبزوارى صاحب کفایه (م1090) است. پیش از وى رسالهاى در غنا سراغ نداریم (5) و از زمان محقق سبزوارى تا زمان ما رسالههاى فراوان در این باب تالیف شده است. این نشان مىدهد که پیش از آن این مسئله روز نبوده است و لزومى نداشته که به صورت مستقل به آن پرداخته شود. از اینرو به همان مقدار اندکى که در دورههاى فقهى آمده است اکتفا مىکردند. دلیل نضج تالیف رسالههاى غنا در اواخر دوره صفویان و پس از آن، دو چیز مىتواند باشد:
1) رشد فرهنگ صوفیان در اواخر دوره صفوى و شیوع آداب و رسوم آنان که از جمله آنها مسئله سماع و غناست. عالمان دین که حراست از دین را وظیفه خود مىدانستند، در این دوره کتابهاى زیادى در رد صوفیان نگاشتهاند و بسیارى از این دست کتابها فصلى را به غنا اختصاص دادهاند; مانند اثنا عشریه شیخ حر عاملى - قدس سره - و السهام المارقه شیخ على عاملى - طاب ثراه - افزون بر رسالههاى مستقل که در باب غنا نوشتهاند و در آغاز آنها انگیزه خود را همین امر دانستهاند.
2) نظریه معروف فیض کاشانى - رحمة الله علیه - در باب غنا که آن را در کتابهاى وافى، المحجة البیضاء، مفاتیح و مقدمات تفسیر صافى آورده است و نیز نظریه محقق سبزوارى صاحب کفایه در این کتاب - و نیز در رسالهاى مستقل - مبنى بر استحباب غنا در قرائت قران، که تا آن زمان در شیعه سابقه نداشته، باز تابها و واکنشهاى بسیارى در پى داشته و بسیارى از رسالههاى غنا در رد نظریه این دو بزرگوار نوشته شده است; مانند رسالههاى شیخ على عاملى نواده صاحب معالم، ملا اسماعیل خواجوئى، میرلوحى، و شیخ حر عاملى. به طورى که وحید بهبهانى - قدس سره - در حاشیهاش بر مسالک اچفهام فرموده است:
و صاحب الکفایة استثنى الغناء فى القران، و سمعت ان الفضلاء کتبوا رسائل کثیرة ازید من عشرین رسالة ردا علیه کلهم تلامذة وحید عصره و فرید دهره الاقا حسین الخوانساری رحمه الله، کلهم کانوا من او حدی الزمان. (6)
برخى از رسالهها هم به انگیزه دفاع از عزادارى حضرت سیدالشهداء - ارواح العالمین له الفداء - و پاسخ به شبهات کسانى که آن را آمیخته با غناى حرام مىدانستهاند نوشته شده است; مثلا مرحوم سیدمهدى کشمیرى - طاب ثراه - با توجه به عزادارى مردم کشمیر در رسالهاش در غنا گوید:
انا قد اثبتنا سابقا استحالة صدق الغناء المحرم فی المراثی... ولذا انقلبت القضیة لو انقلبت القرینة کما فی بلدنا الکشمیر; فان عادة الشیعة من اهل القرى فی ذلک البلد انهم یقرؤون المراثی باصوات مرتفعة.... (7)
... القدر المتیقن من الغناء هو ما اشتمل على اچشعار الباطلة و اقترن باللهو او غیره من المناهی، و اچمران کلاهما منتفیان فی محل النزاع، فان المرجع فی ثبوت الموضوعات هو العرف و هو عندهم منتف هیهنا حتى انه لو قیل لهم: «ان هذا المجلس لیس مجلس التعزیة و الطاعة بل مجلس الغناء و اللهو و المعصیة»، یتبرؤون عن القائل به و یکذبونه جزما... فانها کلمة کاد ان تکون کفرا عندهم!
فاندفع اشکال اورد فی المراثی المتعارفة للشهید المظلوم (روحی و روح العالمین له الفداء) بحیث عسى ان ینسد ابواب اغلب مجالسها ب. (8)
بارى، یکى از امتیازات سبک فقهى فقیه مسلم و بلند پایه مرحوم آیةالله بروجردى - قدس الله نفسه الزکیه - توجه به تاریخچه مسائل و سیر تاریخى آنهاست. یکى از شاگردان آن بزرگوار در این زمینه گوید:
هر مسئله فقهى را که عنوان مىکردند سیر تاریخى آن مسئله را هم بیان مىکردند که در طول زمان چه نشیب و فرازهایى را پیموده و مبدا پیدایش این مسئله فقهى چه زمانى بوده و در طول ازمنه و اعصار در کتب عامه و خاصه چه مراحلى را تا امروز پیموده است.
هم چنین پس از نقل اقوال به تاریخ صدور اقوال مىپرداخت. حتى اگر یکى از فقها کتابهاى فقهى متعدد، و در آنها فتاواى مختلف داشت چون محیط بود مىدانست که کدام یک از آن کتابها مقدم و کدام مؤخر استبه طورى که روشن مىکردند که فلان قضیه که داراى اقوال متعدد است کدام قولش مقدم و کدام مؤخر است و این اقوال چه ترتیبى دارند. (9)
ه) گذشته از این که وجود آثار و رسالههایى با موضوع واحد به ترتیبى خاص در مجموعهاى یکجا و در کنار هم فواید خاص خود را دارد، جهت احیاء و زنده کردن آثار گذشتگان شیعه فى حدنفسه ارزشمند است و فواید گوناگونى در شناخت آثار شیعه بر آن مترتب است. ما در این زمینه به نتایجى دستیافتیم که در مقدمه رسالهها به آنها اشاره شده است از قبیل شناخت مؤلف برخى رسالهها که در منابع شناخته نشدهاند (10) و نیز رفع اشتباهات فراوان کتابشناسىها و فهرستهاى نسخههاى خطى کتابخانهها و هم چنین رفع پارهاى از اغلاط متن رسالهها و مانند آن.
و) آگاهى از آثار علمى گذشتگان بدین شکل، ثمره مهم دیگرى که دارد جلوگیرى از تکرار مکررات و کارهاى کممایه و بدون استناد و اتکا به منابع پیشین است. فراوان مشاهده مىشود که دانشمندى مدتها زحمت کشیده و در موضوعى اثرى پدید آورده است که مانند یا حتى بهتر از آن سالها پیش از آن تالیف شده بوده است و چه بسا رایى را انتخاب کرده که با دلایل متقن در آثار پیشین به تفصیل طرح و نقد شده است. این نکته افزون بر هدر دادن امکانات بسیار و عمر گرانبهاى انسانها، مایه عدم پیشرفت علم و در جا زدن آن مىشود; فىالمثل عالمى که بداند تا کنون بیش از یکصد و پنجاه شرح و حاشیه بر رسائل شیخ انصارى - علیه رضوان الله الباری - نوشته شده، که بسیارى از آنها در دست است، (11) نیازى نمىبیند به این موضوع بپردازد و یا حداقل بدون مراجعه به آنها و بدون دستیافتن به این نتیجه که آنها براى مقصودش کافى نیستبه شرحنویسى اقدام نمىکند و اگر نکته مهمى به نظرش برسد که سایر شارحان و حاشیهنویسان از آن غفلت ورزیدهاند همان نکته را در مقاله یا کتابى عرضه مىکند و از تکرار سخنانى که بارها گفته و نوشته و چاپ شده است رخ برمىتابد. این نکته در خصوص بسیارى از تالیفهاى مستقل و ترجمهها هم صادق است.
نخستین دفتر میراث فقهى ویه مبحث غنا و موسیقى در سه مجلد و در حدود سه هزار صفحه در سالهاى77 و78 به همت انتشارات مرصاد و مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى منتشر شد و دومین دفتر آن ویژه رؤیت هلال است که در آینده نزدیک انشاءالله منتشر خواهد شد. گفتنى است که کار مجلدات اول و دوم غنا در مرکز تحقیقات مدرسه ولىعصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) که به همتحضرت حجة الاسلام والمسلمین محمدصادق لاریجانى (دامت تاییداته) اداره مى شود، انجام شده است.
اینک توضیحات کوتاهى درخصوص بخشهاى ششگانه نخستین دفتر میراث فقهى:
بخش اول: رساله هاى غنا
در این بخش که مهمترین و مفصلترین بخشهاست و دو مجلد از این مجموعه را به خود اختصاص داده است، 28 رساله فقهى غنا که همه تالیف فقیهان در گذشتهاند تصحیح و به ترتیب تاریخ وفات مؤلفان آنها مرتب و چاپ شده است. فقیهان شیعه حدود چهل رساله در این باب نگاشتهاند ولى آنچه از دست تطاول روزگار مصون مانده و به دست ما رسیده ستسى رساله است.
با فحص بسیار در کتابخانهها و فهرستهاى نسخ خطى کتابخانهها و پرسوجو از اهل فن موفق شدیم تنها از وجود دستنوشتیا نسخه چاپى همین سى رساله آگاه شویم. با توجه به اینکه حدود نیمى از نسخههاى خطى ایران هنوز شناسایى و فهرست نشده است (12) ، نمىتوان ادعا کرد که بیش از این تعداد از رسالههاى غنا موجود نیست. سختگیرى برخى از متولیان کتابخانهها (هداهم الله سبیل الرشاد) برغم اصرار و مراجعه مکرر مانع از این شد که از نسخههاى فهرست نشده کتابخانهها آگاه شویم. بنابراین، هرچه تا این تاریخ شناسایى شد تصحیح و در این مجموعه درج شد. ولى نباید از وقوف یافتن بر سایر رسالهها مایوس بود.
شایان ذکر است که معاصران و عالمان در قید حیات هم کتابها و رسالههایى در باب غنا تالیف کردهاند که آنها را در بخش چهارم این مجموعه یعنى کتابشناسى غنا معرفى کردهایم تا فایدهاى فوت نشود و به طور کلى - بنا به مصالحى - از عالمان در قید حیات رساله یا گفتارى در باب غنا نیاوردهایم.
از آنجا که علاوه بر فایده فقهى این مجموعه، جهت احیایى و زنده کردن آثار گذشتگان شیعه نیز مد نظر بوده است، در صدد گزینش رسالهها - به حسب قوت و ضعف آنها یا جانبدارى از تحلیل یا تحریم غنا - نبودیم و همین که مؤلف رسالهاى فقهى، شیعه و موضوع آن غنا بود به تصحیح و نشر آن اقدام کردیم، هرچند سخن تازهاى در موضوع غنا نداشته باشد; چون تنها فایده فقهى این کار مدنظر نبوده است تا به گزینش رسالهها اقدام کنیم. وانگهى همه رسالهها ابتدا یکجا در دسترس نبود تا تعدادى از آنها را براى تصحیح برگزینیم، بلکه نسخهها در طول بیش از دو سال از گوشه و کنار ایران از کتابخانههاى شخصى و عمومى با زحمت و مشقتبسیار فراهم شد و سزاوار نبود پس از اینکه با تلاش فراوان رسالهاى شناسایى شد و سپس با مشقتبیشتر نسخهاى از آن فراچنگ آمد به بهانه اشتمال بر تکرار یا نداشتن حرف نو آن را به یک سو نهاد.
البته در رسالهها مطالب تکرارى هم هست، از قبیل ذکر معانى واژه غنا یا احادیث غنا، ولى به هیچ روى روا نبود که به بهانه حذف مطالب تکرارى، آثار بزرگان را مثله و جرح و تعدیل کنیم; علاوه بر این نخواستیم درباره محتواى رسالهها از این زاویه اظهار نظر کنیم و داورى در اینباره را بر عهده خوانندگان محقق وانهادیم. بلى، در پایان رساله بیستم پارهاى از احادیث غنا بدون هیچ توضیح یا نکته خاصى درج شده بود که به دلیل اینکه احادیث غنا به تفصیل در بخش پنجم درج شده است، ذیل رساله مذکور را حذف کردیم. همچنین در رساله دوم تعریضات و توهینهایى به محقق سبزوارى (طاب ثراه) شده بود که چون نشر از آن را خلاف رعایت ادب در حق اساطین فقه و بزرگان دانستیم، آن قسمت را حذف، و با سه نقطه مواضع حذف را مشخص کردیم.
محتواى همه رسالهها منحصر به بحث فقهى غنا نیست، بلکه مطالب سودمند دیگرى هم در پارهاى از آنها یافت مىشود مانند رسالههاى شماره3، 5، 23 و 24.
این را هم بیفزایم که بیشتر رسالهها بىواسطه یا باواسطه از رساله محقق سبزوارى استفاده کردهاند، ولى بیشتر رسالههاى پیشین در اختیار مؤلفان رسالههاى بعدى نبوده و ازیکدیگر استفاده شایانى نکردهاند که البته سابقا به دلایلى خاص، بدون اطلاع از همه تحقیقات دیگران، در مسالهاى تحقیق و تالیف مىکردهاند ولى امروزه این روش پسندیده نیست و همین عدم اطلاع از سایر تحقیقات مایه تکرار مطالب شده و حتى دو رساله یعنى رساله بیست و چهارم از سید محمدباقر رضوىکشمیرى (م1346) و رساله بیست و ششم از ابوالمجد، محمدرضا نجفىاصفهانى (1362م) به یک نام یعنى -به ترتیب الروضة الغناء (13) فی عدم جواز استماع الغناء، والروضة الغناء فی تحقیق معنى الغناء موسوم شدهاند بدون اینکه این دو بزرگوار (رضوانالله علیهما) از تالیف یکدیگر اطلاعى داشته باشند.
تاثیر و تاثر در دو رساله 17 و 18 بیش از سایر رسالهها مشهود استبهطورى که عمده مطالب رساله 18 ماخوذ از رساله 17 است.
در اینجا تذکر چند نکته لازم است:
1. تعدادى از این رسالهها بر اساس نسخه منحصربهفرد و تنها نسخه شناخته شده موجود تصحیح شدهاند - مانند رسالههاى شماره3، 12، 17، 18، 19، 22، 25، 28 که گاهى زحمت تصحیح آنها دو چندان شده است; بخصوص که پارهاى از نسخهها بسیار مغلوط و بدخط و دشوارخوان بود. از اینرو کار خود را بىعیب و نقص نمىدانیم و تاکید مىکنیم که با توجه به مجموعه شرایط تا آنجا که در توان داشتیم در بهبود و بسامان شدن این کار کوشیدیم. البته در تصحیح به همان مقدار که وظیفه مصحح استبسنده کردیم و به رد و ایراد و جرح و تعدیل مطالب رسالهها نپرداختیم.
در تخریج مطالب منقول نیز بهکمال کوشیدیم و هرجا مطلبى تخریج نشده استبه این دلیل بوده که پس از فحص و تنقیب، در مظانش آن را نیافتهایم.
2. از رسالههاى غنا تنها تعداد بسیار کمى - آن هم به شکل سنگى یا مغلوط و غیر محققانه - پیش از این چاپ شده و حدود هفتاد درصد رسالهها پیش از این مطلقا چاپ نشده است مانند شمارههاى 1، 2،3، 4،7، 8،9، 11، 12، 13، 14، 17، 18، 19، 20، 21، 22، 24، 25، 28، و نیز دو رساله لاهیجى و سیدکاظم رشتى که همانطور که پیشتر گفته شد در بخش دوم این مجموعه درج شدهاند. رسالههایى هم که پیشتر چاپ شدهاند عبارتند از شمارههاى 5،6، 10، 15، 16، 23، 26، 27 که پارهاى از اینها چاپ سنگى است مانند شماره 15 و پارهاى مشحون از اغلاط بسیار مانند شماره 5 و پارهاى بر اساس یک نسخه و یا به طور ناقص تصحیح شده بودهاند مانند شماره6 و 26 که ما آنها را با نسخههاى دیگر نیز مقابله و تصحیح کردهایم. رساله بیست و سوم یعنى ذریعة الاستغناء هرچند پیش از این چاپ شده است ولى هنگامى که ما آن را تصحیح و حروفچینى کردیم از چاپ آن خبرى نبود و هنگامى چاپ شد که ما آن را تصحیح و حروفچینى کرده بودیم و سزاوار نبود که زحمات همکارانمان را در تصحیح آن نادیده انگاریم; علاوه بر اینکه مىخواستیم این مجموعه جامع رسالههاى موجود باشد. افزون بر اینها در آن چاپ کاستىها و خطاهایى دیده مىشود.
3. در کتابشناسىهاى مهم شیعه مانند الذریعه تنها حدود نیمى از رسالههاى موجود غنا معرفى شده و سایر رسالهها با فحص بلیغ در کتابها و کتابخانهها به دست آمده است. مثلا از رسالههاى شماره3، 4، 5، 8،9، 12، 17، 18، 21، 22، 23، 25 و 28 در الذریعه و سایر کتابشناسىها ذکرى نرفته است.
4. براى سهولت ارجاع و پارهاى جهات دیگر براى هر رساله دو شماره صفحه قرار داده شد: یکى شماره پیاپى کل مجموعه در بالاى صفحات، و دیگرى شماره مستقل هر رساله در پایین صفحات.
بخش دوم: گفتارهاى پراکنده درباره غنا
بجز رسالههاى مستقل و نیز بجز دورههاى فقهى، که طبعا مشتمل بر بحث غنا هم هست، عالمان شیعه در دیگر آثار خود به مناسبتى بحث غنا را مطرح کردهاند که بسیارى از طالبان فقه و فقهپژوهان خبرى از آن مباحث ندارند و یا بر فرض اطلاع، به آنها دسترسى ندارند. از اینرو، علاوه بر اینکه در بخش چهارم، کتابهاى فقهى مشتمل بر بحث غنا را معرفى کرده و جاى بحث غنا در آنها را نشان دادهایم، در بخش دوم، اصل سخنانى را که به مناسبتى در غیر کتابهاى دورهاى فقهى راجع به غنا ذکر شده آوردهایم. پارهاى از این گفتارها همچنان به صورت خطى بوده و پیش از این چاپ نشده است، از قبیل برخى استفتاءات حجة الاسلام شفتى، حدیقة الشیعه رضوى، فوائد السماع لاهیجى، بخشى از گفتار شیخ على عاملى و گفتارى از سیدکاظم رشتى.
البته پارهاى از مطالبى که در این بخش آمده در کتابهاى دورهاى فقه هم هست ولى نقل آن در این بخش دلیل خاصى داشته است. مثلا سخنان محقق سبزوارى در کفایه را به چند دلیل تصحیح و در بخش دوم آوردیم: نخست آنکه آراء وى در باب غنا محور بحثبسیارى از رسالهاى غناست و در کفایه نظرى دارد بر خلاف رساله موجودش که در بخش اول آمده است. ثانیا، شیخ انصارى (قدس سره) کلام محقق سبزوارى در کفایه را درمکاسب نقل کرده است و از آنجا که نسخه چاپى کفایه مغلوط و داراى سقط است و برخى مطالب منقول در مکاسب در آن نیست مرحوم شهیدى (طابثراه) در حاشیه مکاسب و مصححان چاپ جدید مکاسب، شیخ را به مغلقگویى و رعایت نکردن امانت در نقل مطالب دیگران متهم کردهاند. (14) در حالى که مطالب منقول در مکاسب در نسخههاى خطى مصحح کفایه هست. ثالثا، برخى فهرستها دو رساله در غنا به محقق سبزوارى نسبت دادهاند. پس از تهیه نسخهها معلوم شد که یکى از آنها رسالهاى مستقل در غنا نیستبلکه همان قسمت غناى کفایه است. از اینرو، این قسمت کفایه را بر اساس نسخه مذکور و نسخهاى نفیس و مصحح از کفایه مقابله و تصحیح کردیم و در بخش دوم آوردیم.
البته از درج گفتارهاى پراکندهاى که عینا نقل از دیگران بود یا در گفتارى دیگر از همان نویسنده آمده است پرهیز کردهایم. مثلا در فضائح الصوفیة (ص216 و 227) و خیراتیه (ج2، ص268 -304) و لالی اچخبار (ج5، ص222 - 225) مطالبى درباره غنا هست که مطالب اولى ماخوذ از عین الحیاة علامه مجلسى (قدس سره) و دومى ماخوذ از اعلام اچحباء سبزوارى و سومى ماخوذ از مکاسب شیخ اعظم است. از اینرو، در بخش دوم این مطالب درج نشد. همچنین شیخ حر عاملى در الفوائد الطوسیة (ص83 -96) مطالبى درباره غنا ذکر کرده که با تغییراتى اندک همان مطالب الاثنا عشریه (ص123 -147) اوست که به درج مطالب کتاب دوم بسنده کردهایم.
در این بخش نیز مجموعه گفتهها و نوشتههاى حضرت امام خمینى (اعلى الله کلمته) درباره غنا - بجز مطالب المکاسب المحرمة و تحریر الوسیلة - را نقل کردهایم تا داورى درباره راى ایشان در غنا با توجه به مجموع سخنانش باشد نه پارهاى از آنها.
بخش سوم: آراء فقیهان درباره غنا
چنانکه گذشت فقیهان شیعه از سده یازدهم به این سو در غنا رسالههاى مستقل نوشتهاند و این مساله از آن زمان به بعد معرکة الاراء شده است. پیش از آن به همان مقدار اندکى از بحث که معمولا در دورههاى فقهى در کتاب التجارة یا کتاب الشهادات ذکر مىشد بسنده مىکردهاند; چون ظاهرا مساله روز نبوده و چندان ابهام یا اهمیتى نداشته است. از اینرو در بخش سوم عین سخنان فقیهان شیعه تا آغاز سده یازدهم را از کتابهاى دورهاى فقه تصحیح و به ترتیب تاریخ وفات آنان در این بخش درج کردهایم.
از آنجا که از آغاز سده یازدهم به بعد، رسالههاى مبسوط غنا موجود است و عمده سخنان در آنها آمده است نیازى به نقل عین مطالب کتابهاى فقهى این دوره احساس نمىشد، علاوه بر اینکه چون حجم مباحث آنها و نیز تعداد آنها زیاد است، صفحات زیادى را اشغال مىکرد. ولى براى اینکه فایدهاى فوت نشود این دسته از آثار را در بخش چهارم معرفى کردهایم و جایگاه بحث غنا را در آنها نشان دادهایم.
بخش چهارم: کتابشناسى غنى
این بخش مشتمل بر سه فصل است:
الف) آثار مستقل;
ب) آثار مشتمل;
ج) آثار چاپ شده.
در فصل اول همه رسالههاى غنا - اعم از آنچه نسخه دارد یا ندارد - به اجمال معرفى شده است. در پرتو این فصل، مشخص مىشود چه تعداد از رسالههاى غنا از بین رفته و یا به دست ما نرسیده و چه تعداد به دست آمده و در این مجموعه چاپ شده است.
در فصل دوم دورههاى فقهى که مشتمل بر مبحث غناست معرفى و جایگاه بحث غنا در آن کتابها نشان داده شده است. البته به استثناى کتابهایى که در بخش سوم اصل کلامشان همراه با ذکر دقیق مشخصات ماخذ درج شده است.
در فصل سوم رسالهها و کتابهایى که معاصران در باب غنا نوشتهاند و چاپ شده به تفصیل معرفى شده است. واضح است که آثارى در این فصل معرفى شده که در بخش اول مجموعه درج نشده است; خواه به دلیل اینکه از حد رساله خیلى فراتر بوده، و خواه به دلیل اینکه نویسنده از عالمان در قید حیات بوده است که طبعا از موضوع بخش اول مجموعه خارج بوده است.
بخش پنجم: احادیث غنا
در این بخش، متن و سند همه احادیثباب غنا که در رسالههاى غنا به آنها استشهاد شده یا در منابع حدیثى مانند کتب اربعه و نیز بحار، وافى، وسائل، مستدرک و دیگر کتابها، در باب غنا آمده استبه طور کامل همراه با توضیحاتى با نظم و دستهبندى خاصى درج شده است; تا براى فقه پژوهان که مىخواهند همه احادیث غنا را - فارغ از اظهارنظر و تحلیلهاى بزرگان - یکجا پیش دید داشته باشند سودمند افتد.
روشن است که همه احادیث غنا در هیچ یک از کتابهاى حدیثى این چنین منظم و یکجا گرد نیامده است و الا همان مغنى از این بخش بود و دوباره کارى روا نبود.
بخش ششم: اهل سنت و غنا
آنچه در بخشهاى پنجگانه پیشین درج شده آثار و احادیثشیعى است، ولى از آنجا که به تعبیر مرحوم آیةالله بروجردى (طابثراه) فقه شیعه به گونه حاشیه بر فقه عامه محسوب مىشود و بدون اطلاع از فقه عامه استنباط درست میسور نیست و بسیارى از احادیث ائمه(هم) ناظر به مذاهب و کلمات آنان است (15) ; از اینرو محض نمونه در بخش ششم تقریبا چکیدهاى از مباحث مشابه پنجبخش گذشته را از فقه عامه درج کردهایم، یعنى براى نمونه دو رساله از رسالههاى فقهى سنیان در غنا را - یکى در تحریم و یکى در تحلیل - آوردهایم تا فقهپژوهان با سخنان و سبک استدلال سنیان در این مساله آشنا شوند. علاوه بر این در برخى از رسالههاى فقهى عالمان شیعه در همین مجموعه هم مطالبى از آثار عامه در باب غنا نقل و به آنها استشهاد شده است و این ایجاب مىکرد که اصل سخنان آنان یکجا در پیش دیده خواننده باشد.
همچنین در این بخش رسالههاى فقهى مستقل عامه در باب غنا و نیز دورههاى فقهى مشتمل بر بحث غنا شناسانده شده است.
علاوه بر اینها سخنان ده تن از سرشناسان عامه مانند غزالى و ابن جوزى درباره غنا در آن بخش درج شده است.
از رهگذر نقل سخنان عامه معلوم مىشود پارهاى از سخنانى که امروز برخى بر زبان مىرانند و آن را نوآورى و ابتکارى از خویش مىدانند سابقه هزار ساله دارد و پیشتر سرجنبانان عامه گفتهاند.
پى نوشتها:
1. یازده رساله فارسى، ص 12، مقدمه.
2. ر.ک: ده رساله، ص6، مقدمه.
3. حوزه، شماره36 (بهمن و اسفند 1368) ص131 - 132، «دیدار با صاحب نظران».
4. ر.ک: آینه پژوهش، شماره 46 (مهر و آبان1367) ص7 - 11، «نگاهى به شرح فصوص الحکم».
5. البته ملا احمد تونى (م 1083) هم رسالهاى در غنا نوشته است که نسخهاى از آن به دست نیامد.محتمل است وى پیش از محقق سبزوارى این رساله را نوشته باشد.
6. ر.ک: میراث فقهى(1)، ص8.
7. همان، ص925.
8 . همان، ص928 -929.
9. حوزه، شماره 27 (مرداد و شهریور 1367) ص 41 - 42.
10. مثلا به برکت رساله بیستم پدید آورنده رساله نوزدهم شناخته شد.
11. ر.ک: نور علم، شمارههاى 27 و 28 (مرداد تا آبان 1367) ص78 -91، 139 - 154، مقاله «کتابشناسى کتب درسى حوزه».
12. ر.ک: فهرست آثار خطى شیخ مفید، ص4.
13. زمخشرى در اساس البلاغة (ص330، «غنن)» گوید: «ومن المجاز: واد اغن، وروضة غناء: لطنین الذبان او لخفیف الریح فی خلاله... وتقول: غنت لنا روضة غناء، للذبان فیها غناء».
14. مرحوم شهیدى در حاشیهاش بر مکاسب یعنى هدایة الطالب (ص71،77) گوید: «... کی ترى ان المصنف کیف غیر فی النقل فحصل من جهته ما تراه من الاغلاق والاضطراب حتى لا تغتر یعظم شان الناقل بل تراجع الى الکتاب المنقول منه...»، «لیس فی الکفایة من الاستدلال به اثر» نیز ر.ک: المکاسب، ج1، ص302 -308، تحقیق کنگره شیخ انصارى.
15. ر.ک: نهایة التقریر: تقریر درس فقه آیةالله بروجردى (قدس سره) ج2، ص6.