رویکرد فلسفی غزالی پیرامون ادراک و نظریه تأویل (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
ابوحامد محمد غزالی از جمله اندیشمندان مسلمانی است که تاویل در نصوص دینی را مورد پذیرش قرار داده و در توجیه آن نظریه تاویل را مطرح نموده است. او برای اثبات نظریه خویش به موضوع هستی شناختی مراتب وجود و در ادامه به موضوع معرفت شناختی مراتب ادراک و تفاوت فهم در آدمی متوسل شده است. تفکرات غزالی با عبور از هستی و معرفت به حیطه زبان و معنا وارد شده و گستره پژوهش در ادراک آدمی را در عصر خود غنا بخشیده است. غزالی در این نظریه پدیده های هستی را مربوط به مرتبه ای مخصوص به خود دانسته و فهم مفاهیم نصوص دینی را مبتنی بر واکاوی جایگاه این مفاهیم در مرتبه ای از هستی قرار داده و تلاش نموده است تا تاویلی روشمند با رویکرد هستی شناسانه، معرفت شناسانه، معناشناسانه و زبان شناسانه در تطابق با عقل و دین فراهم سازد. در این مقاله رویکرد فلسفی غزالی در زمینه ادراک مورد پژوهش قرار گرفته و تحلیل او از قوای نفس به عنوان خاستگاه ادراک در آدمی معرفی شده است. همچنین به کارگیری رویکرد فلسفی او در نحوه ادراک برای توجیه نظریه تأویل نصوص دینی نشان داده شده است. بنابراین می توان ادعا کرد که غزالی به عنوان متفکری عقل گرا از پژوهش های فلسفی برای اثبات نظریه خود بهره جسته است.Al-Ghazali's philosophical approach on perception and Theory of interpretation
Abu Hamid Muhammad Ghazali was among Muslim scholars who accepted the interpretation in the religious scriptures and justified his position by the theory of interpretation. To prove his theory, he dealt with ontology of hierarchy of beings and epistemology of hierarchy in episteme and differences of apprehension as well. Ghazali, by passing of existence and knowledge entered the language and meaning, expanding and enriching the human understanding in his age. By this theory, Ghazali held that every single entity has a position in its related hierarchy of being, and to understand the scripture must study their position in hierarchy of existence. Doing so, he tried to advance a methodological interpretation with a ontological, epistemological, semantics and linguistic approach, in which reason and faith can be a harmony. Ghazali’s philosophical approach to human apprehension has been studied in this paper and his analysis of soul and its faculties introduced. His use of philosophical approach to apprehension to justify the theory of has been explained, as well. Thus, one could say that Ghazali as a rationalist scholar employed philosophical investigations to set up his theory.