وضع زندگی توده های مردم متاثر از شیوه حکمرانی شاه و نحوه سیاست ورزی نخبگان سیاسی در دوره صفوی بود. بروز شرایط جنگی با همسایگان، برقراری منازعات داخلی و بوجود آمدن کانون های متعارض قدرت در اثر ضعف حکومت مرکزی، سرکشی قزلباشان، استقلال طلبی حکام محلی و غارتگری برخی قبایل مرزنشین بهنگام پریشانی اوضاع، از علل برهم خوردن تعادل جامعه شهری و فرودستی مردمان در این دوره بحساب می آید. تحقیق حاضر، در زمره مطالعات بین رشته ای است؛ بدین معنی که متکی بر مطالعات جامعه شناسی فرودستان و مطالعه تاریخی خواهد بود و از رویکرد تبیینی و تفسیری در بخش مطالعات تاریخی بهره خواهد برد. این پژوهش بدنبال پاسخ این پرسش است که بینواسازی جامعه شهری در اثر برقراری منازعات قدرت چگونه رخ می دهد؟ و فرودست سازی مردمان چه پیامدهایی را در بازتولید منازعات بیشتر بدنبال داشت؟ همچنین واکنش سیاسی فرودستان در مقابل وضعیت نابسامان خود چه بوده است؟ این نوشتار بدین برداشت کلی رسیده است که در این دوره، توده های شهرنشین به شکل روزافزونی، هستی و پشتوانه های مالی خود را از دست دادند و فرصتی برای احیای منابع مالی و بازگشت به زیست متعادل نیافتند و بخشی از آنها به قعر سلسله مراتب اجتماعی سقوط کردند. کاهش کیفیت زندگی به افزایش تعداد فرودستان شهری انجامید. در چنین شرایطی فرودستان جهت تغییر در وضعیت و بهبود شرایطشان با پیوستن و همراهی در پاره ای از اعتراضات و شورش های اجتماعی این دوره، به اقدامات خشونت باری نیز دست زدند.