چکیده

سفال گناباد و نقاشی های سرشار از حس و مفهوم زندگی منقوش بر پیکره آن، اینک در دالان زمان و در طی سپری شدن سال ها، معنا و مفهوم اولیه خود را از دست داده و به چند نقش نگاره تزیینی و خالی از مفهوم برای غالب سفالگران منطقه خلاصه و تفسیر می شود. این امر برای نگارندگان بیان مسئله نمود تا غبار نشسته بر هویت نگاره های موجود بر این سفالینه ها را که حاصل انتقال شفاهی و گذر تاریخ است، زدوده و بار دیگر به معرفی و شناساندن آن ها بپردازند. ازاین رو هدف متون پیش رو معرفی و اشاعه و بازگویی فلسفه پنهان نقوش بر دل سفالینه هایی است که هزاران سال آن ها را بر سینه خود حک کرده اند. این پژوهش از نوع تحلیلی توصیفی بوده و روش جمع آوری اطلاعات و داده های آن به صورت کتابخانه ای اسنادی می باشد و در این زمینه غالب منابع مهم و مرتبط با نقوش گناباد در قالب کتاب و مقالات منتشرشده در پایگاه های داده های علمی مطالعه شده اند. نتایج بخش یافته های این پژوهش نشان می دهد که در سفالینه های گناباد به طور کلی سه دسته نقوش حیوانی، گیاهی و هندسی حضوری پررنگ دارند که در نقوش حیوانی، نقش طاووس، گنجشک (مرغی ریز) و کبوتر (مرغی درشت) اهمیت بسزایی دارند که نقوش گنجشک و طاووس در سردر مسجدجامع گناباد به کار رفته است. در نقوش گیاهی، نقش درخت و در نقوش هندسی، نقش خورشید پررنگ تر است. از سوی دیگر نقوش فوق از حیث مضمونی، ریشه های معنایی شان در داستان ها و باورهای عامیانه قرار دارد که به صورت نمادین و در غالب تک نگاره در هنر سفال گری منطقه تجلی یافته است. علاوه بر این، نقوش فوق با وجوه معرفتی تنیده به الهیات دوره های خود و دوره های پیشین خود پیوند نزدیکی دارد، چنان که نقش طاووس از سویی در دوره هنر اسلامی پررنگ می شود و از سوی دیگر با محتوای درونی آیین زرتشت پیوند می خورد.

تبلیغات