درآمدى تاریخى بر چالش عقل و نقل با تکیه بر نقد خردگراى احادیث
آرشیو
چکیده
روایات دینى از منابع اصلى دانشهاى دینى به شمار مىروند و از آنجا که بسیارى از این دانشها از دادههاى عقلى نیز بهره مىجویند، زمینههاى تعارض و کشاکش فراوانى بین آنها در طول تاریخ دانشهاى اسلامى شکل گرفته است که در مجموعه نسبتا وسیعى از اندیشهها و نظریههاى حدیثى، فقهى، کلامى، فلسفى و ... بازتاب یافته است. در این مقاله سعى شده است گزارشى تاریخى از جریان کشاکش عقل و نقل با تکیه بر مقوله نقد خردگراى احادیث عرضه شود و زوایاى گوناگون این موضوع، تبیین شده و جایگاه مکاتب مختلف اسلامى در طیف تعارض عقل و نقل روشن گردد.متن
مقدمه
اخبار و روایات دینى از دیرباز جایگاه ویژهاى در فرهنگ سنتى مسلمانان داشته و در شکلگیرى و رشد یا فروپاشى و افول بسیارى از اندیشهها و نظامها نقشى اساسى ایفا نمودهاند. از سوى دیگر از نخستین دورههاى ظهور اسلام شاهد برخى رویکردهاى عقلانى به دین و مذهب هستیم که به طور طبیعى در چالش با فرهنگ سنتى، نزاعهاى مستمر فکرى، مذهبى و حتى گاه سیاسى و نظامى آفریده است. در این میان، پدیده «نقد متن محور احادیث از منظر عقل» در تاریخ اندیشه اسلامى پدیدار شده و مجموعهاى از فرهنگ حدیثى، کلامى و فقهى را در گرد خویش جمع کرده است. در این مقاله به بررسى تاریخى این پدیده در بسترهاى گوناگون حدیثى، فقهى، کلامى و فلسفى پرداخته شده است.
الف) مفهوم عقل و نقد عقلگرا
تعریف مشخص و کاملاً روشنى از عقل در منابع لغوى به چشم نمىخورد، گویا عرب به هرگونه معیار تشخیص انسانى با همه لوازم و مقتضیات آن، عقل مىگفته است. با این حال، رویکرد اخلاقى و دینى تا حدودى در معناى این واژه به چشم مىخورد.(1) به هر روى در قرآن و روایات تعریف نسبتا ویژهاى از عقل وجود دارد که از دیرباز مورد توجه اندیشمندان اسلامى قرار گرفته است. عقل در قرآن تنها در صورتى بر خرد آدمى قابل اطلاق است که الزاما به هدایت انجامد و به دین رهنمون باشد.(2) بنابراین، عقل در مفهوم دینى، بینشى جداى از گرایشهاى درونى نیست. «عقل دینى» همواره به ایمان مىانجامد و عمل را مىطلبد که اگر عمل در پى آن نیاید عقل نیز از آن پیکر رخت برمىبندد. پس تفاوت محسوس و مشخصى میان عقل و علم برقرار است.(3)
عقل در حوزههاى فرهنگى مختلف، کاربردهاى متفاوتى دارد. براى مثال در فلسفه اسلامى گاه به قوه درک مفاهیم و تصورات و تصدیقات، عقل گفته مىشود و مراحل تکامل آن از «عقل هیولانى» تا «عقل مستفاد» شمرده مىشود(4) و گاه نیز به جواهر مجرد اطلاق
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ر.ک: خلیل فراهیدى، العین، ج 1، ص 159؛ ابن فارس، مقاییس اللغه، ذیل واژه عقل؛ راغب اصفهانى، مفردات غریب القرآن، ص 342؛ زبیدى، تاج العروس، ج 8 ، ص 25 و مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن، ذیل واژه عقل.
2 . طباطبایى، المیزان، ج 17، ص 251 .
3 . روایت ذیل با توجه به تقابل عقل و جهل در لغت، گویاى این مدعاست: «ربّ عالم قد قتله جهله و علمه معه لا ینفعه»، نهج البلاغه، ج 4، ص 25 و براى توضیح بیشتر، ر.ک: ملاصالح مازندرانى، شرح اصول کافى، ج 2، ص 136 و 141-142 .
4 . علامه طباطبایى، نهایة الحکمه، ص 248-249 .
--------------------------------------------------------------------------------
مىشود.(1) در فلسفه پوزیتیویستى تنها به عقلانیت تجربى توجه شده و فعالیتهاى عقل بشرى در حوزههاى دیگر اساسا عقلانیت شمرده نمىشود.(2) گاه نیز نگاه صرفا پراگماتیستى و اصالت النفعى به عقل شده و تنها در خصوص «عقل حسابگر» یا «خرد اقتصادى» به کار مىرود. نمونه این نگاه در اندیشه ماکسوبر مشاهده مىشود؛ او جوامع بشرى را به سه دسته تقسیم مىکند: جوامع سنتى، جوامع کاریزماتیک و جوامع خردمند.(3)
عقل گاهى نیز به عنوان ابزار سنجش و گاه به عنوان منبعى معرفتى مورد بحث قرار مىگیرد. به تعبیر لالاند، دو گونه عقل قابل تصور است: «عقل سازنده و پویا» که وسیله و ابزار درک و فهم است و «عقل فراورده و ایستا» که نظامى معرفتى با مجموعهاى از گزارههاى علمى است.(4) از هر دو عقل مزبور مىتوان براى نقد متون احادیث استفاده کرد.
اگر تنها به تناقضها و ناسازگارىهاى موجود در صدر و ذیل یک حدیث یا میان دو حدیث یا دو دسته از احادیث توجه شود، در این صورت از «عقل ابزارى» استفاده شده است، همینطور در نقد روایات بهوسیله قرآن نیز از عقل به عنوان ابزار شناخت که اعتبار دو گزاره ناسازگار را نمىپذیرد، استفاده مىشود. در این رویکرد تنها مىتوان به سازگارى یا ناسازگارى دو گزاره پىبرد، اما براى حکم به صحت یکى از آنها و انکار دیگرى به استفاده از دادههاى دیگرى در مقام پیشفرض نیاز است.
عقل نوع دوم با مجموعه نظامهاى معرفتى که عرضه مىدارد معیارى براى نقد و بررسى احادیث فرارویمان مىنهد. این معیار با برقرارى تمایز نسبتا مشخصى میان ابزار نقد و موضوع نقد، به نوعى نگاه بروندینى رهنمون است، گرچه در صورت مبنا قراردادن مفهوم
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 95 .
2 . مصباح یزدى، آموزش فلسفه، ج 1، ص 53-54 و 133-134 .
3 . زندگى و اندیشه بزرگان جامعهشناسى، ص 311 .
4 . موسوعة لالاند الفلسفیه، ذیل مدخل عقل و نیز ر.ک: محمد عابد جابرى، تکوین العقل العربى، ص 15 .
--------------------------------------------------------------------------------
دینى عقل، به نوعى، محدوده نظامهاى معرفتى آن را به درون فضاى دینى سوق داده و تمایز مفروض چندان تحقق پیدا نخواهد کرد.
به هر روى در این تحقیق، معناى عمومىترى از عقل مورد نظر است که شامل هرگونه گزاره قطعى، اعم از فلسفى، تجربى، تاریخى و ... مىشود.
در گسترده و محدوده عمل نقد عقلگرا نباید این نکته را از نظر دور داشت که نقد عقلى به تنهایى توانایى اثبات یا انکار صدور احادیث را ندارد، بلکه تنها مىتواند حجیت و اعتبار آنها را تضعیف یا رفع کند. چه بسا روایاتى در موضع تقیه صادر شده یا در فرایند نقل به معنا در آنها تغییراتى پدید آمده و یا امکان فهم درست آنها برایمان فراهم نیامده باشد. بنابراین از نقد عقلى تنها باید امکان طرح احادیث و نه قدح آنها را انتظار داشت. علاوه بر این، نقد عقلى نمىتواند به طرح حدیث و رفع حجیت و اعتبار آن در همه سطوح و لایههایش بپردازد، زیرا براى هر گزاره مقدس چهار سطح و لایه معنایى قابل تصور است: 1ـ مدلول مطابقى و تاریخى که از ظاهر سخن برمىآید، 2ـ مدلول رمزى و نمادین که در وراى اشارات و استعارات کلام نهفته است، 3ـ مدلول انسانى و اخلاقى که حاکى از پیام گفتار است، 4ـ مدلول معنوى و روحانى که به گوهر معنویت و حقیقت رهنمون است.(1) براى مثال، روایات دجال در لایه نخست، از واقعهاى تاریخى در آخرالزمان حکایت داشته و در لایه دوم، دجال در نقش نمادى از فساد و تباهى آخرالزمان معرفى مىشود و در لایه سوم، پیام پرهیز و مقاومت در برابر این نماد ابلاغ مىشود و در لایه چهارم، از حضور و غلبه حقیقت معنوى جهان هستى در بستر تاریخ پرده برداشته مىشود. در نقد عقلى معمولاً مىتوان مدلول نخست را ارزیابى کرد و در نهایت، به درستى یا نادرستىاش، حکم نمود. بنابراین، حدیثى که عقل، التزام به معناى مطابقتى آن را نمىپذیرد، الزاما حدیثى نادرست و مطرود نبوده و گاه مىتوان به دیگر لایههاى معنایى آن پاىبند بود.
ب) رویکردهاى سنتى در نقد عقلى حدیث
در سالهاى نخستین ظهور اسلام به طور طبیعى شاهد رویکردهاى عقلانى چندان مشخصى در حوزه مباحث دینى و شرعى نیستیم.(2) ابن خلدون (م 808 ق) با توجه به این
--------------------------------------------------------------------------------
1 . براى توضیح بیشتر در این باره، ر.ک: رولان مینیه و دیگران، طریقة التعامل البلاغى و التفسیر، ص 17-18 .
2 . براى مشاهده رگههاى بسیار کمرنگ از نقد عقلى در آن دوره، ر.ک: مسفر دمینى، مقاییس نقد متون السنه، ص 93-107 .
--------------------------------------------------------------------------------
واقعیت، تصریح مىکند که در دوره صحابه و تابعین به تعلیم و تدوین نیازى نبود و مسلمانان به استناد حدیث ثقلین به طور مستقیم به کتاب و سنت رجوع مىکردند تا آن که فاصله بین صدور روایات و نقل آنها طولانى شد و نیاز به وضع تفاسیر قرآنى و تقیید حدیث از تباهى و معرفت سنت و تمییز احادیث صحیح و استخراج احکام از کتاب و سنت پدید آمد و بدینسان همه علوم شرعیه به استنباط و استخراج و نظر و قیاس محتاج شده و از این جا به تدریج، پاى دیگر علوم به حوزه شرعیات وارد شد.(1) وى دلیل عمده در ابتلاى محدثان و مورخان و مفسران به اشتباه و خطا در گزارشهاى خویش را آن مىداند که ایشان تنها به نقل و حکایت بسنده کرده و روایات را بر اصول و مستنداتشان عرضه نکرده و به گزارشهاى مشابه مقایسه ننموده و به معیار حکمت و طبیعت کاینات نسنجیده و در آنها با نگاه بصیرت نیندیشیدهاند.(2)
ابنخلدون و برخى دیگر از تاریخپژوهان، وضعیت نابسامان علوم شرعى در دورههاى نخست اسلام را در ارتباط با طبیعت فرهنگىِ نژاد عرب و عقلانیت ساده ابتدایى آن تحلیل مىکنند، در حالى که برخى چون جاحظ سعى دارند براى عرب، تمدن و فرهنگى نظیر تمدن ایرانى، هندى، یونانى و بلکه بالاتر و بزرگتر از آن تصویر کنند.(3) صرف نظر از این دو دیدگاه افراطى، بىشک ورود فراوردههاى فرهنگى تمدنهاى پیش از اسلام در ایجاد و تقویت رویکرد عقلانى مسلمانان به موضوعات دینى بىتأثیر نبوده است، از اینرو شاهد ظهور جریانهاى عقلگرا در مراکز علمى جهان قدیم، از قبیل عراق و ایران و مصر هستیم، همچنان که بسیارى از سردمداران این جریانها از نژاد غیر عربى بودند.(4)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . مقدمه ابن خلدون، ص 543-545 .
2 . همان، ص 9-10 .
3 . ابوزهره، تاریخ الجدل، ص 12 و همچنین ر.ک: ذبیحاللّه صفا، تاریخ علوم عقلى، ص 29-38 و Britanica Arab.
4 . ر.ک: ابوزهره، همان، ص 200-201 و ذبیحاللّه صفا، همان، ص 151-155 .
--------------------------------------------------------------------------------
1 . نقد عقلى در حوزه تسنن
پیدایش اهل رأى با دو گرایش معتزلى و حنفى در عراق از نخستین نمونههاى رویکرد عقلى به مجموعه سنت است که به تدریج در برابر مدرسه اهل حدیث با مرکزیت حجاز قرار گرفت.(1) ویژگى عمومى این دو رویکرد آن بود که طیف نخست، کمتر به نقل روایت پرداخته و به شناخت فلسفه و غایات احکام علاقهمند بوده و گاه روایاتى را بدون نقد سندى به دلیل مخالفتشان با اصول شریعت، رد یا تأویل مىکردند و طیف دوم، به روایت احادیث بیشتر علاقهمند بوده و در هر حال به ظاهر آنها پاىبند بوده و کمتر در باره آنها کاوش و بحث مىکردند.(2)
واصل بن عطا (م131ق) از سردمداران اعتزال، نخستین کسى است که حجت عقل را در کنار قرآن و سنت به عنوان یکى از منابع استنباط حکم شرعى معرفى کرد.(3) این دیدگاه بعدها توسط نظّام معتزلى به طور جدى پىگیرى شد و به انتقاد شدید از برخى صحابه و محدثان و رد مجموعه وسیعى از احادیث فقط به دلیل مخالفتشان با عقل و بدون هیچگونه بررسى سندى منجر شد(4) که اهل حدیث را به واکنش شدید در برابر آن در مجموعههایى، از قبیل تأویل مختلف الحدیث ابنقتیبه(م376ق) واداشت. وى در این کتاب پس از گزارش دیدگاه مخالفان اهل حدیث در نقد روایات متعددى که آنها را مستهجن و نادرست مىپندارند، ابتدا به اصحاب کلام از نظّام (م231ق) و ابوالهذیل علاّف (م235ق) و هشام بن حکم (م199ق) و دیگران حمله برده و سپس به نقد ابوحنیفه (م150ق) و پیروانش به عنوان اصحاب رأى پرداخته و پس از آن با حمله بر جاحظ (م255ق) دوباره به مقابله با انتقادات اهل کلام بر روایات مىپردازد. نظّام نیز با دستهبندى نقدهاى خویش، بخشى از روایات نامعتبر را مخالف قرآن و بخشى را مخالف عقل و بخش سوم را روایات متناقض و ناسازگار مىشمرد، و در مورد روایات مخالف عقل تصریح مىکند که حجت عقل توانایى نسخ اخبار و احادیث را دارد.(5) همچنین ابنقتیبه بر مبناى دستهبندى نظّام، دفاعیات خود را تنظیم مىکند: احادیث مخالف
--------------------------------------------------------------------------------
1 . براى آگاهى بیشتر ر.ک: احمد پاکتچى، «اصحاب حدیث»، دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 9، ص 113-126 و همو، «اصحاب رأى»، همان، ص 126-132 .
2 . ابوزهره، همان، ص 220 .
3 . ابوهلال عسکرى، الاوائل، ج 2، ص 134-138 .
4 . ر.ک: ابنقتیبه، تأویل مختلف الحدیث، ص 23-45 .
5 . همان، ص 44-45 .
--------------------------------------------------------------------------------
آیهاى از قرآن؛ احادیث متناقض؛ احادیث خلاف اجماع؛ احادیث خلاف حجت عقل و احادیث خلاف مشاهدات حسى. وى سعى دارد به هر قیمتى میان احادیث، نوعى جمع و هماهنگى برقرار کرده و حتىالامکان اعتبار آنها را حفظ نماید، با این حال در مواردى نیز نادرستى اندکى از آنها را پذیرفته و جالب آن که در اثبات بىاعتبارىشان تنها به نقد سندى آنها مىپردازد.
پیش از این، شافعى (م204ق) نیز در برابر منتقدان سنت به تألیف اختلاف الحدیث همت گمارده بود. وى در دورهاى مىزیست که تأملات اهل اعتزال از یک سو، و پاىبندى ابوحنیفه و پیروانش به رأى و اجتهاد خویش در برابر سنت روایى صحابه و تابعین از سوى دیگر به شدت موقعیت اهل حدیث را متزلزل ساخته بود تا آنجا که برخى رأى گرایان، احتجاج به سنت را انکار مىکردند.(1) شافعى در چنین موقعیتى با اصالت بخشیدن به سنت در کنار قرآن به عنوان دو گونه وحى هم تراز، مرتبه احادیث و روایات را تا سرحد قرآن رفعت بخشیده و عملیات نقد آنها را بر عقلگرایان دشوار ساخت.(2) البته او در همین راستا به تأسیس علم اصول نیز پرداخته بود که خود نوعى واکنش انتقادى عقلگرایانه در برابر مجموعه روایات به شمار مىآید.(3) او برخلاف برخى قشرگرایان اهلحدیث، به خوبى از این واقعیت آگاه بود که اشتباهاتى در روند نقل روایات رخ داده و دروغپردازىهایى نیز صورت پذیرفته است،(4) اما این امر از نظر او تا بدان حد نبود که امکان استفاده از روایات فراهم نباشد و سره از ناسره را نتوان تشخیص داد، بلکه پس از اطمینان از عدالت راوى و مقایسه هر حدیث با روایات متناظرِ آن مىتوان احتمال خطا را پایین آورده و پس از عرضه به کتاب و سنت به حد صفر رساند.(5) با این حال، او در الرساله تصریح مىکند که براى شناخت صدق و کذب حدیث در بیشتر موارد،
--------------------------------------------------------------------------------
1 . شافعى، کتاب الام، ج 7، ص 287، باب حکایة قول الطائفة التى ردت الاخبار کلها و همچنین ر.ک: ابوزهره، همان، ص 291 و ابوزید، الامام الشافعى و تأنیث الایدیلوجیه الوسطیه، ص 97-103 .
2 . براى نمونه، ر.ک: شافعى، همان، ج 7، ص 303-304 و ابطال الاستحسان در: همان، ج 7، ص 314 و همچنین ر.ک: ابوزید، همان، ص 79-117 .
3 . براى تفصیل بیشتر ر.ک: سیدمحمدباقر صدر، المعالم الجدیده، ص 51-55 .
4 . شافعى، کتاب الام، ج 6، ص 112 .
5 . همان، ج 7، ص 290 .
--------------------------------------------------------------------------------
تنها بررسى وضعیت راوى کفایت نموده و باید به این مقدار بسنده نمود، مگر در موارد اندکى که پذیرش آن ناممکن یا مفاد آن برخلاف مجموعهاى از روایات با شهرت بیشتر و دلالت روشنتر باشد.(1) در واقع، نقد عقلى احادیث بهطور جدى در مکتب شافعى جایگاهى ندارد. تصریح وى در اختلاف الحدیث به عدم مشروعیت رد حدیثى از پیامبر بدون استفاده از حدیثى دیگر از آن حضرت، به روشنى گویاى این امر است.(2)
تمرکز بررسىها و کنکاشهاى اهل حدیث بر نقد سندى و رجالى و سعى در ارائه معیارهاى سنجش درونحدیثى، مانند مقایسه دو روایت با هم و شناسایى موارد تصحیف و جابهجایى در فقرات حدیث و ... نوعى عملیات ساماندهى به جوامع حدیثى به منظور ایمنسازى روایات در برابر نقدهاى عقلگرایان به شمار مىرود. رامهرمزى (زنده در قرن 4) در المحدث الفاصل(3) و مسلم بن حجاج نیشابورى (م261ق) در التمییز(4) نمونههایى از این قبیل بررسىهاى انتقادى عرضه کردهاند. از همین روى، رامهرمزى تصریح مىکند که درایت در احادیث صرفا در صلاحیت اهل حدیث است.(5) در همین دوره، بخارى (م256ق) تحت تأثیر استادش اسحاق بن راهویه به تألیف صحیح خود پرداخته و با گزینش روایاتى از میان مجموعه احادیث و نهادن نام صحیح بر آنها اقدامى جسورانه در نقد احادیث از خویش نشان مىدهد که احتمالاً در همه موارد به نقد صرفا سندى و رجالى نظر نداشته و در مواردى، از قبیل فضایل اهلبیت و نقل روایات آنان مىتوان رویکرد کلامى وى را در گزینش احادیث حدس زد.(6) این سخن وى «لم اکتب الاّ عمن قال الإیمان قول و عمل»(7) نیز به روشنى گویاى رویکرد کلامى وى در گزینش احادیث است. از همین روى با مخالفت گروهى از
--------------------------------------------------------------------------------
1 . شافعى، الرساله، ص 399 .
2 . شافعى، اختلاف الحدیث، ص 59 .
3 . براى نمونه، ر.ک: رامهرمزى، المحدث الفاصل، ص 593-599 .
4 . براى نمونه، ر.ک: مسلم بن حجاج نیشابورى، التمییز، ص 180-190 .
5 . رامهرمزى، همان، ص 312 .
6 . در این باره ر.ک: محمدصادق نجمى، اضواء على الصحیحین، بخشهاى مختلفى از آن، از جمله: ص 330-333 .
7 . ابن حجر عسقلانى، مقدمه فتح البارى، ص 479 .
--------------------------------------------------------------------------------
اهلحدیث مواجه شده(1) و در دورههاى بعد در واکنش به گزینشهاى بخارى، مجموعههایى به عنوان استدراک بر آن نگاشته مىشود که مستدرک حاکم نیشابورى (م405ق) نمونهاى از آن است. جالب توجه آن که از احمد بن حنبل (م241ق)، استاد دیگر بخارى نقل شده که به رغم گرایش شدیدش به اهلحدیث در مورد بخشى از روایات، همانند اخبار تفسیرى و ملاحم و مغازى انتقاداتى نه صرفا سندى داشته و آنها را نامعتبر مىدانسته است.(2) این موارد نشان مىدهد که موضع اهلحدیث در مورد نقدهاى متنى و از جمله نقد عقلى، موضعى یکدست و کاملاً مخالف و منفىگرایانه نبوده است، گرچه نقدهاى آنان بیشتر به نقد سندى و فرقهاى نزدیک است.
در دوره بعد، اشعرى (م334ق) پس از بازگشت از جناح اعتزال به دامن اهلحدیث، کنکاش عقلى را که ابزارى در دست ناقدان حدیث بود براى دفاع از احادیث در برابر نقدهاى عقلگرایان به خدمت گرفت.(3) وى با این ابتکار عمل توانست دامنه منازعات را از حوزه حدیث خارج ساخته و به حوزه عقلگرایان برون فرستد. گرچه این اقدام اشعرى تا سالها بعد مورد استقبال اهل حدیث قرار نگرفت و حتى آنان به مخالفت و معارضه شدید با وى روى آوردند، اما در مجموع، جبهه رو به ضعف و انحلال اهلحدیث را تقویت نموده و امکان ماندگارى افکار و دیدگاههایشان را فراهم آورد. از این تاریخ به بعد با گسترش تدریجى مکتب اشعرى تقریبا همه پژوهشهاى حدیثى به امکان و گاه ضرورت نقد عقلى احادیث تصریح کردهاند. اما افول رویکرد اعتزال موجب شد که این دیدگاه نظرى به طور فراگیر در عرصه واقع ظاهر نشده و در دامنه احادیث بسیار مستهجن و غیر قابل دفاع، محدود گردد.
خطیب بغدادى (م463ق) در عرصه مباحث نظرى با دستهبندى اخبار به صحیح و فاسد و مجهول، یکى از راههاى شناخت احادیث فاسد را منافاتشان با حکم عقل مىشمرد.(4) وى در جاى دیگر، خبر واحد را در صورت ناسازگارى با عقل، قرآن، سنت ثابته یا هرگونه دلیل قطعى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ر.ک: خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، ج 2، ص 31 و ج 5، ص 29 و ذهبى، میزان الاعتدال، ج 1، ص 126 .
2 . ابن تیمیه، تلخیص کتاب الاستغاثه (الرد على البکر)، ج 1، ص 76 .
3 . ر.ک: ابوزهره، همان، ص 278-284 و مجتهد شبسترى، هرمنوتیک کتاب و سنت، ص 99-100 .
4 . بغدادى، الکفایه فى علم الروایه، ج 1، ص 32-33 .
--------------------------------------------------------------------------------
دیگر، مردود مىشمرد.(1) همچنین وى در پایان کتابش فصلى با عنوان «وجوب اطراح المنکر و المستحیل من الاحادیث» گشوده است.(2) در این میان، ابنجوزى (م597ق) در الموضوعات و آفة اصحاب الحدیث به طور نسبتا شدیدى پارهاى از روایات را به نقد عقلى مىکشد که مخالفت اهلحدیث را در پى داشته و آن را نوعى افراط توصیف مىکنند.(3) اندکى پس از وى ابوالفضائل صاغانى (م650 ق) در رسالة فى الاحادیث الموضوعه به نقد حدود 150 روایت مىپردازد که عمدتا نقد عقلى برآنها وارد آورده و به ندرت از راوى و ضعف سندى روایت یاد کرده است.(4) نقدهاى وى و ابنجوزى که از درون جبهه اهلحدیث صورت مىگرفت، اهمیت ویژهاى داشت، با این حال، نقدهاى ابنجوزى دامنه گستردهترى از احادیث را در برگرفته و واکنشهاى بیشترى داشته است. این گفته ابنجوزى بسیار قابل توجه است که «این سخن چه نیکوست که هر حدیث مخالف عقل یا نقل و یا ناسازگار با اصول، روایتى جعلى است».(5)
ابنقیم (م751ق) براى نخستین بار سعى مىکند معیارهایى کاملاً جزئى و مشخص براى نقد متون احادیث فرارویمان نهد که بسیارى از آنها معیارهایى عقلى است. همچنین وى براى هر معیار، مثالهایى از روایات نامعتبر مىآورد. البته او از آوردن عنوان نقد عقلى به شدت پرهیز دارد و سعى مىکند همه نقدهاى خویش را انتقاداتى دروندینى از منظر قرآن یا سنت جلوه دهد و جالب آن که وى حتى یکى از موارد احادیث نادرست و جعلى را احادیث فضیلت عقل و اعتبار احکام و دستورات آن مىشمرد. او در آغاز سخن از نقد غیر سندى نیز تصریح مىکند که این نوع نقدها تنها از کسى برمىآید که سنت صحیح با گوشت و خون او آمیخته شده و از ملکه معرفت سنت و سیرت پیامبر صلىاللهعلیهوآله و اوامر و نواهى و حب و بغض آن حضرت برخوردار شده و گویا وجودش با وجود آن حضرت آمیخته گشته و بسان یکى از صحابه نزدیکش شده باشد.(6)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 472 .
2 . همان، ص 469 .
3 . براى نمونه، ر.ک: ابوالحسن کنانى، تنزیه الشریعه، ج 1، ص 10 .
4 . ابوالفضل صاغانى، رسالة فى الاحادیث الموضوعه .
5 . سیوطى، تدریب الراوى، ج 1، ص 277 .
6 . ابنقیم، المنار المنیف، ج1، ص 43-44
--------------------------------------------------------------------------------
برخى معیارهاى مورد نظر ابنقیم براى نقد غیر سندى حدیث عبارتاند از: اشتمال روایت بر سخنانى مبالغهآمیز و نابخردانه که از مانند پیامبر صلىاللهعلیهوآله انتظار نمىرود، از قبیل هر کس لااله الا اللّه گوید خداوند پرندهاى با هفتاد هزار زبان براى استغفار در حق وى مىآفریند؛ مخالف مفاد روایت با مشاهدات حسى، از قبیل خوراک بادنجان شفاى هر دردى؛ استهجان و تمسخرآمیز بودن روایت، از قبیل فضایل برنج و تره؛ ناسازگارى روایت با سنت صریح پیامبر صلىاللهعلیهوآله ، از قبیل هر کس نام احمد و محمد دارد به جهنم داخل نمىگردد؛ اشتمال روایت بر معناى باطل و غیر قابل پذیرش، از قبیل خداوند هنگام غضب به زبان فارسى وحى مىفرستد و هنگام رضایت به زبان عربى؛ سخنان بىشباهت با کلام پیامبران، از قبیل نگاه به چهرههاى زیبا بر نور چشم مىافزاید؛ پیشبینىهاى مربوط به آینده با ذکر دقیق تاریخ، از قبیل اگر ماه در محرم کسوف کند گرانى و کشتار پدید مىآید؛ سخنان شبیه به معالجات پزشکان، از قبیل حلیم بر قوت کمر مىافزاید؛ مخالفت با صریح قرآن، از قبیل روایات پیشبینى عمر دنیا؛ سبکى و سخافت تعابیر، از قبیل زن از مرد و زمین از باران و چشم از نگاه و گوش از خبر هرگز سیراب نمىشود؛ فضیلت یا مذمت نژادها، از قبیل ذم حبشه و سودان و اتراک و ... و فضایل شام و بغداد و ...؛ تجلیل و تقبیح افراد و گروههاى پس از پیامبر صلىاللهعلیهوآله ، از قبیل ابوحنیفه و شافعى و...؛ فضایل مبالغهآمیز اهلسنت در شأن ابوبکر، و شیعیان در شأن على علیهالسلام ؛ فضایل سورههاى قرآن و ثوابهاى مبالغهآمیز بر خواندن آنها؛ فضایل گلها و گیاهان؛ حکایات زنده بودن خضر و ملاقاتش باپیامبر و برخى دیگر؛ قراین تاریخى موجود در روایات مبنى بر کذب آنها، از قبیل معاویه پیش از فتح مکه در منصب کاتب پیامبر صلىاللهعلیهوآله نامهاى از سوى آن حضرت نوشت (با توجه به اسلام آوردن او پس از فتح مکه).(1)
روایات متضمن گناهان و معاصى پیامبران از محورهاى مهم نقد عقلى در دورههاى مختلف مىباشد که نسبتا میان دیدگاههاى مختلف حدیثى، فراگیر بوده است، گرچه پذیرش این مقدار از نقد احادیث نیز بر گروهى از اهلحدیث سنگین مىآمد. کتاب تنزیه الانبیاء سید مرتضى(م436 ق) مشهورترین نمونه از مجموعه نقدهاست که ابوالفضائل مشاط (زنده
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 50-105 .
--------------------------------------------------------------------------------
در قرن6) در مقابله با آن به تألیف زلة الانبیاء اقدام نمود.(1) سید مرتضى در کتاب خویش با رویکردى کلامى و عقلى به نقد این دسته از روایات پرداخته است. البته جعفر بن مبشر ثقفى(م234ق) و ابن العلاء قشیرى(م344ق) پیش از سید مرتضى به تألیف کتابى با همین عنوان اقدام نموده بودند،(2) اما هیچگاه شهرت و جایگاه کتاب وى را نیافته و امروز نیز نسخهاى از آنها در دست نیست. پس از سیدمرتضى شاهد شکلگیرى مجموعهاى از تألیفات کلامى ـ حدیثى در ارتباط با همین موضوع از سوى گروههاى مختلف هستیم که عمده آنها همان نام تنزیة الانبیاء دارند. ابن کرامه (م494ق)،(3) ابنحمیر (زنده در قرن6)(4) و سیوطى(م911ق)(5) از جمله نویسندگان این گونه مجموعهها هستند. فخر رازى (م606 ق) نیز کتابى تحت عنوان عصمة الانبیاء با همین مضمون و به شیوهاى شبیه سید مرتضى نگاشته است.(6)
2 . نقد عقلى در حوزه تشیع
موضوع نقد عقلى در حوزه حدیث شیعى نیز سابقهاى دیرین داشته و دیدگاههاى متعددى را به خود اختصاص داده است. فضل بن شاذان (م260ق) از وابستگان به مدرسه کلامى هشام بن حکم (محدود190ق)(7) ـ در اقدامى نظیر اقدام هم مدرسهاىاش نظّام معتزلى ـ در کتاب الایضاح به نقد مجموعهاى از روایات مستهجن اهلحدیث مىپردازد؛ روایاتى که غالبا مضمون تشبیه و تجسیم داشته یا نقص و مذمتى به پیامبران نسبت مىدهند. جالب توجه آن که وى با اهلحدیث در هر دو جبهه شیعى و سنى در مبارزه بود. وى در حوزه شیعى از یک سو با غالیان و در نقد روایاتى، از قبیل علم پیامبر به لغات پرندگان و چرندگان، و علم وحیانى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . عبدالجلیل رازى، بعض مثالب النواصب فى نقض...، ص6 و منتجب الدین رازى، الفهرست ، ص 284 .
2 . ابنندیم، الفهرست، ج ص 208 و زرکلى، الاعلام، ج 2، ص 69 .
3 . ر.ک: ابن کرامه، تنبیه الغافلین، ص 24 .
4 . ابنحمیر، تنزیه الانبیاء .
5 . حاجى خلیفه، کشف الظنون، ج 1، ص 494 .
6 . فخر رازى، عصمة الانبیاء .
7 . ر.ک: فضل بن شاذان، الایضاح، مقدمه محدث ارموى، ص 16 .
--------------------------------------------------------------------------------
و غیر اکتسابى امام،(1) و از سوى دیگر، با محدثان قم در مخالفت با برخى احکام فقهى بر اثر پذیرش اعتبار قیاس درگیر شده بود.(2) پذیرش اعتبار قیاس که غیر مستقیم نوعى نقد عقلى در حوزه احادیث فقهى به شمار مىرود از سوى برخى صحابه امامان، همچون یونس بن عبدالرحمن (م280ق) و برخى فقهاى شیعه، از قبیل ابنجنید اسکافى (م381ق) نیز با اقبال روبهرو شده است.(3)
صرفنظر از این دیدگاههاى نه چندان رایج، نقد عقلگراى احادیث در حوزه شیعه با دستاندازهاى کمترى روبهرو بوده است. علماى شیعه در حوزه اعتقادات، تنها عقل و قرآن و اخبار متواتر را اصل قرار داده و اخبار آحاد را در صورت سازگارى با آن اصول مىپذیرفتند.(4) در واقع، نقد سندى چندان در این حوزه اهمیت ندارد. از این رو، کلینى (م329ق) بسیارى از احادیث ضعیف السند را در ابواب روایات اعتقادى کافى درج کرده است.(5) جالبتر آن که شیخ صدوق (م381ق) که شدیدا پاىبند به ظواهر روایات بوده و از طرح و تأویل آنها در حد امکان پرهیز دارد، با مشاهده ناسازگارى برخى احادیث طبى با واقعیات پزشکى از پذیرش آنها شانهخالى مىکند. وى در کتاب الاعتقادات به تأویل این روایات یا ردّ آنها پرداخته و خطاهاى موجود در آنها را بر سهو ناقل یا تدلیس مخالفان حمل مىکند.(6)
رویکرد نقد عقلىِ روایات اعتقادى با شدت و تأکید بیشترى در مکتب بغداد پىگیرى شده و حتىگاه به درگیرى قم و بغداد انجامیده است. پاىبندى قمیان به روایات سهو و نسیان نبى و عالم ذر و اعتقاد به علم اکتسابى امامان، بر بغدادیان سنگین آمده و التزام به اولى و سومى را نوعى اهانت به مقام پیامبر و امامان، و دومى را مستلزم پذیرش تناسخ مىشمرند.(7) شیخ صدوق در مقابل، منکران احادیث سهو و نسیان نبى را از غالیان مىشمرد.(8) سید مرتضى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 17-18 و 26 .
2 . ر.ک: شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 270 .
3 . اشتهاردى، فتاوى ابنالجنید، ص 12 .
4 . ملاصالح مازندرانى، شرح اصول کافى، مقدمه ابوالحسن شعرانى، ص 10 .
5 . همان .
6 . شیخ صدوق، الاعتقادات، ص 89-91 و همچنین ر.ک: ملاصالح مازندرانى، همان، ص 16 .
7 . تصحیح اعتقادات الامامیه، ص 135-136 و شیخ مفید، المسائل السرویه، ص 46 و 72-73 .
8 . شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 259-360 .
--------------------------------------------------------------------------------
(م436ق) پس از شیخ مفید (م413ق) علاوه بر روایات فوق در پذیرش برخى روایات متضمن جبر و تشبه نیز بر قمیان خرده گرفته و همه آنان را جز شیخ صدوق اهل جبر و تشبیه مىشمرد.(1) وى تصریح مىکند که نباید به روایات خلاف مقتضاى ادله اعتنا کرد، گرچه سندى صحیح و مضمونى روشن داشته باشند.(2) تأویل یا ردّ این دسته از روایات به نظر سید مرتضى بسیار سادهتر از تأویل ظواهر برخى آیات است.(3) شیخ عبدالجلیل قزوینى رازى(زندهدر قرن6) از شخصیتهاى مهم مدرسه رى که به نوعى استمرار مکتب بغداد بوده است،(4) در کتاب معروف نقض، نمونههاى جالب توجه و نسبتا ابتکارى از نقد عقلى احادیث حشویه و غالیان ارائه داده است. عمده این نقدها با توجه به موضوع کتاب، متوجه برخى احادیث مربوط به منازعات شیعه و سنى است، از قبیل ارتداد مردم پس از پیامبر صلىاللهعلیهوآله جز چند نفر، مشارکت برخى صحابه در جریان ترور عقبه، تأویل برخى آیات در شأن خلفاى نخستین و بازگرداندن دشمنان اهلبیت هنگام رجعت براى عذاب.(5) در درجه بعد، احادیث غالیانه در شأن امامان، از قبیل تفضیل على علیهالسلام بر پیامبران، علم امام به امور غیبى در حیات و ممات، ترجیح زیارت طوس بر حج و برخى احکام فقهى، از قبیل شهادت على ولى اللّه در اذان، مورد نقد قرار گرفتهاند.(6) فراى از این نمونه استثنایى، گرچه نقد عقلى روایات اعتقادى، از قبیل اخبار سهوالنبى در دورههاى بعد نیز با اندکى افت و خیز استمرار یافته است،(7) اما این نقدها با تمرکز بر پارهاى نزاعهاى پیشین در محدوده کوچکى محصور گشتهاند.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . رساله شریف مرتضى، رساله ابطال العمل باخبار الاحاد، ج 3، ص 310 .
2 . سید مرتضى، تنزیه الانبیاء، ص 133 .
3 . سید مرتضى، الانتصار، ص 28 .
4 . در این باره، ر.ک: منتجب الدینرازى، الفهرست، شرح حال علماى رى .
5 . عبدالجلیل قزوینى رازى، بعض مثالب النواصب فى نقض، ص 262-263 و 281 و... .
6 . همان، ص 97، 285-287، 528-529 و... .
7 . براى نمونه، ر.ک: محقق داماد، الرواشح السماویه، ص 85-86 و مجلسى، بحارالانوار، ج 17، ص 118-119 .
--------------------------------------------------------------------------------
3 . دیدگاههاى کلامى ـ فلسفى
با کمى دور شدن از مطالعات حدیثى به حوزهاى از مباحث کلامى ـ فلسفى مىرسیم که زیربناى برخى دیدگاهها و نظریهها در موضوع مورد بحث هستند. نزاع اشاعره و معتزله بر سر حجیت تکلیف عقلى در کنار تکلیف سمعى، نشانه رویکرد کاملاً متفاوت آنها به رابطه عقل و شرع بوده(1) و دیدگاه هر یک در این بحث بهطور طبیعى دیدگاه ویژهشان در نقد عقلى احادیث را در پى داشته است. دیدگاه متکلمان شیعه نیز گرچه در این زمینه کاملاً یک دست نیست، اما جریان تفکر شیعى در این زمینه نیز به طور معمول با جریان اعتزال همراه شده است.(2) این بحث بعدها تحت عنوان حسن و قبح عقلى و شرعى در دانش کلام و اصول فقه پىگیرى شد.(3) در آن سوى دیگر جهان اسلام، ابنحزم اندلسى(م456ق) با احیاى مکتب ظاهرى، به گونهاى دیگر با عقلگرایان افراطى درگیر مىشود. بحث از رابطه عقل و شرع، محور نظریهپردازىهاى ابنحزم در این حوزه است. او به هیچ وجه نمىخواست به معرفتى غیر از قرآن و سنت پاىبند شود و در عین حال، خروج از دایره عقلگرایان و پذیرش اتهام گریزى یا عقلستیزى نیز برایش خوشایند نبود. از این رو، سعى کرد رابطه این دو را به هر نحو ممکن تساوى جلوه دهد و در ننتیجه، امکان هرگونه نقد و درگیرى آزاد میان آن دو را از میان بردارد. او حوزه اعتبار یافتههاى عقل را به خصوصِ بدیهیات عقلى و مشاهدات حسى محدود ساخته(4) و سپس تصریح مىکند که گفتههاى خدا و رسول به تمامى با احکام عقل سازگار است و هر آن چه براهین عقلى اثبات مىکنند بىشک در قرآن و سخن پیامبر نیز آمده است و غیر از آن، همگى گزافه و بیهوده و قرآن و سنت نیز از آن تهى است.(5) بنابراین، هر سخن قرآنى و نبوى، عقلانى است و هر سخن عقلانى نیز در قرآن و سنت است. در واقع، عقل ابنحزمى از درون کتاب و سنت سر برون مىآورد و تنها به استنتاجاتى منطقى از آیات و روایات محدود مىشود.(6) این دیدگاه با تقارب و شباهت بسیار در میان اخباریان شیعه نیز به
--------------------------------------------------------------------------------
1 . براى پىگیرى این بحث ر.ک: محمد بن سلیمان حلبى، نخبه اللآلى، ص 91-92 و علامه حلى، کشف المراد، ص 260-263 .
2 . میان سه دیدگاه مختلف ذیل مقایسه کنید: شیخ مفید، اوائل المقالات، ص 44؛ شیخ طوسى، التبیان، ج 3، ص 395 و ج 4، ص 110 و ج 6، ص 458 و طبرسى، مجمع البیان، ج 6، ص 231-232 .
3 . ر.ک: مقدس اردبیلى، زبدة البیان، ص 349 و سبحانى، رسالة فى التحسین و التقبیح، ص 79 .
4 . ابنحزم، الاحکام فى اصول الاحکام، ج 1، ص 59 .
5 . ابنحزم، الفصل فى الملل، ج 2، ص 77 .
6 . براى مطالعه بیشتر در این باره ر.ک: محمدعابد جابرى، تکوین العقل العربى، ص 302-310 .
--------------------------------------------------------------------------------
چشم مىخورد.(1) اندلس در نقطه مقابل ابنحزم، شاهد دیدگاه فلسفى ابنرشد (م595ق) نیز بوده است. وى ابتدا هم سو با ابنحزم، گزارههاى دینى را همواره موافق عقل مىشمرد، اما براى نشان دادن این توافق، سهگونه گفتمان براى سه نوع مخاطب مختلف نیاز است: مردم عوام با خیال و خطابه، و اهل کلام با بحث و جدل، و عاقلان محض با بحث عقلى به این نتیجه مىرسند. توافق مورد نظر ابنرشد در واقع، مصادره تمام شرع به نفع عقل است. او یافتههاى عقل را به دو دسته تقسیم مىکند: در دسته نخست، احکام ویژه عقل قرار دارند که غالب یافتههاى عقلى را به خود اختصاص داده و وحى در برابر آنها ساکت است. در دسته دوم، احکام مشترک عقل و شرع قرار دارند که در آنها نیز وحى به دلالت ظاهرى یا با تأویل، همواره موافق عقل است. بنابراین، باز عملاً جایگاهى براى نقد عقلى وجود نداشته و اساسا نیاز به آن پدید نمىآید.(2) نقد عقلى تنها براى دیدگاههایى قابل طرح است که عقل و شرع را بهعنوان دو منبع همعرض با وجود حوزههاى مشترک میانشان پذیرفته باشند.
ج) رویکردهاى جدید در نقد عقلى حدیث
نگاه عقلانى در عصر جدید در کنار پیشرفتهاى نوین در برخى رشتههاى علوم انسانى، از قبیل نقد ادبى، زبانشناسى، معناشناسى، روانشناسى، تفسیرمتون و ... تأثیر بهسزایى در نقدهاى عقلى جدید داشته است. علاوه بر این، نگاه سکولار خاورشناسان در مجموعه مطالعات انتقادى خویش در باره تاریخ حدیث و سنت، مسلمانان را با شیوههاى نقدى آنان
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ر.ک: ملاامین استرآبادى، الفوائد المدنیه، ص 129-131 به نقل از شیخ انصارى، فرائد الاصول، ج 1، ص 51 و همچنین ر.ک: محدث بحرانى، الحدائق الناضره، ج 1، ص 132 .
2 . براى بررسى تفصیلى دیدگاه ابنرشد، ر.ک: «رساله فصل المقال ابنرشد» در مجموعه: فلسفه ابنرشد، و همچنین ر.ک: محمدعابد جابرى، همان، ص 317-328 و ژیلسون، عقل و وحى در قرون وسطى، ص 29-53 .
--------------------------------------------------------------------------------
آشنا ساخته و گاه به پیروى از آن شیوهها واداشته است. با این حال، رویکرد سنتى نقد عقلى نیز همچنان رواج دارد که نمونه روشن آن، نقدهاى ابو ریه در اضواء على السنةالمحمدیه و ابوهریره شیخ المضیره و شیخ محمد عبده و رشید رضا در المنار است. احمد امین در فجر الاسلام با انتقاد از حدیثپژوهان اسلامى در بىتوجهى به نقد متنى در کنار غور فراوان در نقد سندى، سعى مىکند یافتههاى تاریخى و علوم تجربى را براى نقد حدیث به خدمت گیرد که البته نمونه ابتدایى آن را در نقدهاى گذشته، بهویژه ابنقیم مىتوان ملاحظه نمود. تنها تفاوت احمد امین با آنان در این است که وى امروز اطلاعات تاریخى دقیقتر و معلومات تجربى بیشترى در مقایسه با گذشتگان در اختیار دارد.
شیخ محمد غزالى از دیگر منتقدان سرسخت اهلحدیث است که با نقد مجموعه وسیعى از روایات، به نوعى قرآنگرایى افراطى منتهى مىشود. دیدگاههاى وى در کتاب السنة النبویة بین اهل الفقه و اهل الحدیث جنجالهاى بسیارى در بین اهلسنت آفریده و کتابها و مقالههاى مختلفى در نقد یا تأیید وى در پى داشته که مقاله «بریستروکیا اسلامیه» در روزنامه الاهرام و کتاب جنایة الشیخ محمد الغزالى على الحدیث و اهله نمونهاى از آن است. این رویکرد درمیان برخى رأىگرایان نخستین نیز رواج داشته که اشاراتى به آن در فصل پیش گذشت.
در این میان، حسن حنفى بیش از دیگران سعى کرده از دانشهاى جدید براى تعریف روشنهاى نوینى در نقد عقلى حدیث بهره گیرد. او در مقاله «من نقد السند الى نقد المتن»(1) نقد عقلى را در دو مرحله ترسیم مىکند: دخالت عقل در علوم نقلى محض و سپس تبدیل آنها به علوم عقلى محض. وى معتقد است که نمونه این کار سابقا در علم کلام و اصول فقه و عرفان صورت گرفته است و حال باید در حدیث و تفسیر و سیره نبوى و فقه صورت پذیرد. حرکت از نقد سند به سوى نقد متن از نظر وى به معناى کوشش براى تبدیل علم حدیث به علمى عقلى ـ نقلى با تکیه بر علوم انسانى و اجتماعى، از قبیل زبانشناسى، ادبیات، فلسفه، روانشناسى، اقتصاد، حقوق، سیاست و ... است. سپس با استفاده از شیوههاى نقد ادبى به بررسى لوازم تأخیر در تدوین حدیث پرداخته و احادیث را به دلیل مزبور، تابع قوانین روایت شفاهى مىشمرد که عبارتاند از: کاست و فزود کمّى، تغییر کیفى و ابداع تاریخى. او حدیث را پدیدهاى تاریخى مىداند که از نظر شکل، تابع قوانین نقل شفاهى و از نظر محتوا در ارتباط با عادات کهن عرب و آداب و رسوم آن روزگار است. بنابراین، عمل به ظاهر بسیارى از احادیث در عصر جدید، نادرست شمرده شده و نوعى واپسگرایى تلقى مىشود. در واقع، این رویکرد
--------------------------------------------------------------------------------
1 . براى اطلاع بیشتر از ترجمه این مقاله، ر.ک: فصلنامه علوم حدیث، ش 16-19 .
--------------------------------------------------------------------------------
عملاً به نفى سنت و عدم استفاده جدى از احادیث منتهى مىشود که نوعى تصمیمگیرى عجولانه به شمار مىرود. با این حال، تلاش جهت استفاده از فرآوردههاى دانشهاى جدید متدلوژى علوم انسانى، بهویژه مطالعات تاریخى بهرغم برخى آفات احتمالى آن مىتواند در ساماندهى روایات و فراهم آوردن زمینه نقد علمى آنها و در نتیجه، رونق دوباره حدیثپژوهى بسیار مؤثر باشد. به هر روى باید پذیرفت که این رویکرد جدید در نقد عقلى حدیث هنوز در حال برداشتن نخستین گامهاى خویش بوده و براى رسیدن به نتایج قابل توجهى در این زمینه، به تلاش، تأمل و تحمل بیشترى نیاز است.
نتیجهگیرى
حجم انبوه روایات در سنت اسلامى، زمینههاى تعارض گوناگونى با عقل ـ به معانى مختلف آن نزد فیلسوفان و متکلمان و ... را پدید آورده است و هر یک از منظر خود به راهحلى در این باره رسیدهاند. در این بین، تلاشهاى نوینى براى استفاده از فرآوردههاى دانشهاى جدید و متدلوژى علوم انسانى، بهویژه مطالعات تاریخى پدید آمده است که به رغم برخى آفات احتمالى آن، مىتواند در ساماندهى روایات و فراهم آوردن زمینه نقد علمى آنها و در نتیجه، رونق دوباره حدیثپژوهى بسیار مؤثر باشد. به هر روى باید پذیرفت که این رویکرد جدید در نقد عقلىِ حدیث هنوز در حال برداشتن نخستین گامهاى خویش بوده و براى رسیدن به نتایج قابل توجهى در این زمینه، نیاز به تلاش، تأمل و تحمل بیشترى است.
--------------------------------------------------------------------------------
فهرست منابع
86 . نهجالبلاغه، بیروت، دارالمعرفه، [بىتا] .
87 . ابنتیمیه، تلخیص کتاب الاستغاثه (الرد على البکرى)، مدینه، مکتبة الغرباء، [بىتا] .
88 . ابنحجر، فتح البارى، بیروت و دارالمعرفه، [بىتا] .
89 . ابنحزم، الاحکام فى اصول الاحکام، قاهره، مطبعة العاصمه، [بىتا] .
90 . ابنحزم، الفصل فى الملل، قاهره، مکتبة الخانجى، [بىتا] .
91 . ابنحمیر، تنزیه الانبیاء، دارالفکر المعاصر، 1990م .
92 . ابن خلدون، مقدمه ابنخلدون، بیروت، داراحیاء التراث العربى، [بىتا] .
93 . ابنرشد، فصل المقال، چاپ شده در: مجموعه فلسفه ابنرشد، مصر، المکتبة المحمودیه، 1968م .
94 . ابنفارس، مقاییس اللغه، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1404ق .
95 . ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، بیروت، دار الکتب العلمیه، [بىتا] .
96 . ابن قیم، المنار المنیف، سوریه، مکتب المطبوعات الاسلامیه، 1403ق .
97 . ابنکرامه، تنبیه الغافلین، قم، مرکز الغدیر، 2000م .
98 . ابنندیم، فهرست ابنندیم، به کوشش رضا تجدد، [بىجا، بىنا، بىتا] .
99 . ابوزهره، محمد، تاریخ الجدل، بیروت، دارالفکر العربى، [بىتا] .
100 . ابوزید، نصر حامد، الامام الشافعى و تأثیث الایدیلوجیه الوسطیه، قاهره، مکتبة مدبولى، [بىتا] .
101 . اشتهاردى، علىپنا، فتاوى ابن الجنید، قم جامعه مدرسین، 1416ق .
102 . بحرانى، یوسف، الحدائق الناضره، قم، جامعه مدرسین، [بىتا] .
103 . جابرى، محمدعابد، تکوین العقل العربى، بیروت، مرکز دراسات الوحدة العربیه، [بىتا] .
104 . حاجى خلیفه، کشف الظنون، بیروت، داراحیاء التراث العربى، [بىتا] .
105 . حلبى، محمد بن سلیمان، نخبة اللآلى، ترکیه، مکتبة الحقیقه، 1987م .
106 . حلى، حسن بن یوسف، کشف المراد، قم، اسماعیلیان، [بىتا] .
107 . خطیب بغدادى، الکفایة فى علم الروایه، بیروت، دارالکتاب العربى، [بىتا] .
108 . خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، بیروت دارالکتب العلمیه، 1997م .
109 . خلیل فراهید، العین، قم، دارالهجره، 1409ق .
110 . دمینى، مسفر، مقاییس نقد متون السند، بیروت، داراحیاء التراث العربى، [بىتا] .
111 . ذهبى، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، بیروت، دارالمعرفه، [بىتا] .
112 . رازى، منتجب الدین، الفهرست، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشى، [بىتا] .
113 . راغب اصفهانى، مفردات غریب القرآن، تهران، دفتر نشر کتاب، [بىتا] .
114 . رامهرمزى، حسن بن عبدالرحمان، المحدث الفاصل، بیروت، دارالفکر، 1404ق .
115 . رولان مینیه و دیگران، طریقة التعامل البلاغى و التفسیر، بیروت، دار المشرق، [بىتا] .
116 . زبیدى، محب الدین، تاج العروس، بیروت، مکتبة الحیاة، [بىتا] .
117 . زرکلى، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، 1980م .
118 . ژیلسون، آتین، عقل و وحى در قرون وسطى، ترجمه شهرام پازوکى، تهران، انتشارات پژوهشگاه، [بىتا] .
119 . سبحانى، جعفر، رسالة فى التحسین و التقبیح، قم موسسة الامام الصادق، 1420ق .
120 . سیدمرتضى، الانتصار، قم، جامعه مدرسین، 1415ق .
121 . سیدمرتضى، تنزیه الانبیاء، بیروت، دارالاضواء، 1989م .
122 . سیدمرتضى، رسائل شریف مرتضى، قم، دارالقرآن الکریم، 1405ق .
123 . سیوطى، جلال الدین، تدریب الراوى، ریاض، مکتبه الریاض، عربستان، [بىتا] .
124 . شافعى، محمدبن ادریس، اختلاف الحدیث، [بىجا]، مؤسسة الکتب الثقافیه، [بىتا] .
125 . شافعى، محمد بن ادریس، الرساله، بیروت، المکتبة العلمیه، [بىتا] .
126 . شافعى، محمد بن ادریس، کتاب الام، بیروت، دارالفکر، 1983م .
127 . شیخ انصارى، مرتضى، فرائد الاصول، قم، مجمع الفکر الاسلامى، 1419ق .
128 . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، [بىتا] .
129 . شیخ مفید، محمد، المسائل السرویه، بیروت دارالمفید، 1993م .
130 . صاغانى، ابوالفضائل، رساله فى الاحادیث الموضوعه، قاهره، مکتبة النهضه، [بىتا] .
131 . صدر، محمدباقر، المعالم الجدیده، تهران، مکتبة النجاة، [بىتا] .
132 . صدوق، ابوجعفر محمد، الاعتقادات، بیروت، دارالمفید، 1993م .
133 . صفا، ذبیحاللّه، تاریخ علوم عقلى، تهران، دانشگاه تهران، [بىتا] .
134 . طباطبایى، محمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین، [بىتا] .
135 . طباطبایى، محمدحسین، نهایة الحکمه، قم، جامعه مدرسین، [بىتا] .
136 . طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، مؤسسة الاعلمى، 1995م .
137 . طوسى، محمد، التبیان، بیروت، داراحیاء التراث العربى، [بىتا] .
138 . عسکرى، ابوهلال، الاوائل، وزارة الثقافه، دمشق، [بىتا] .
139 . فضل بن شاذان، الایضاح، تهران، دانشگاه تهران، 1363 .
140 . قزوینى رازى، عبدالجلیل، بعض مثالب النواصب در نقض بعض مطاعن الروافض، تهران، مرکز آثار مفاخر ایران .
141 . کنانى، ابوالحسن، تنزیه الشریعه، بیروت، دارالکتب العلمیه، [بىتا] .
142 . لالاند، آندره، موسوعة لالاند الفلسفیه، ترجمه(به عربى) خلیل احمد خلیل، بیروت، انتشارات عویدات، [بىتا] .
143 . لوئیس کوزر، زندگى و اندیشه بزرگان جامعهشناسى، ترجمه محسن ثلاثى، تهران، انتشارات علمى، [بىتا] .
144 . مازندرانى، ملاصالح، شرح اصول کافى، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 2000م .
145 . مجتهد شبسترى، محمد، هرمنوتیک کتاب و سنت، تهران طرح نو، 1379 .
146 . مصباح یزدى، محمدتقى، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، [بىتا] .
147 . مصطفوى، حسن، التحقیق فى کلمات القرآن، تهران، وزارت ارشاد، [بىتا] .
148 . مفید، محمد، اوائل المقالات، بیروت، دارالمفید، 1993م .
149 . مفید، محمد، تصحیح اعتقادات الامامیه، بیروت، دارالمفید، 1993م .
150 . مقدس اردبیلى، زبدة البیان، تهران، المکتبة المرتضویه، تهران، [بىتا] .
151 . میرداماد، محمدباقر، الرواشح السماویه، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشى، [بىتا] .
152 . نجمى، محمدصادق، اضواء على الصحیحین، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیه، 1419ق .