چکیده

ترجمه متون از جمله فنونى است که در تحقیقات تاریخى کاربرد فراوانى دارد از این رو، هر گونه اشتباه در برگردان الفاظ، عبارت‏ها و مفاهیم موجب گمراهى پژوهشگر تاریخ و بروز اشتباهاتى در نتایج تحقیقات مى‏گردد. بر این اساس، لازم است تا کار ترجمه به دست خبرگان این فن یا متخصصان تاریخ سپرده شود و بایسته است که مترجمان در کار خود، نهایت دقت و بهره‏گیرى از منابع اطلاعاتى را در زمینه متن مورد نظرشان صرف نمایند. متأسفانه مشاهده مى‏شود که در شمار قابل توجهى از متون ترجمه شده از زبان‏هاى اروپایى در زمینه تاریخ و تمدن اسلامى، اشتباهات ترجمه‏اى چشم‏گیرى وجود دارد که ناشى از عوامل گوناگون، به‏ویژه عدم تخصص مترجمان در این متن‏هاست و بیشتر این خطاها در حوزه اسامى خاص (افراد، اماکن و اصطلاحات) و تبدیل تاریخ‏هاى هجرى به میلادى و برعکس بروز مى‏یابند.

متن

مقدمه

    قلم زدن در حوزه تاریخ همانند هر حوزه پژوهشى دیگر، مستلزم این است که صاحب قلم، اطلاعات کافى و لازم را در زمینه مورد نظر کسب کرده یا دست کم آن‏ها را در اختیار داشته باشد و البته این امر، نکته بدیع و تازه‏اى نیست که کسى از آن آگاهى نداشته باشد. لکن نکته قابل توجه این است که اطلاعاتى که به کار نویسنده یا محقق تاریخ مى‏آید صرفا داده‏هاى تاریخى محض نیست که از خلال کتاب‏هاى تاریخى قدیم و جدید یا کاوش‏هاى تاریخ شناسان حاصل شود، بلکه علاوه بر این‏ها، دست‏یابى به پاره‏اى از دانسته‏هاى جنبى نیز در کار پژوهش تاریخ ضرورى مى‏نماید. این مسائل جنبى که دانستنشان به تکمیل و تکامل اطلاعات تاریخى نویسنده کمک مى‏رساند، مى‏تواند از عناصر معرفتى متفاوت و گوناگونى تشکیل گردد؛ عناصرى که به طور مستقیم یا غیر مستقیم با روى‏دادهاى تاریخ و مسائل تاریخى در ارتباط مى‏باشند و از مهم‏ترین آن‏ها مى‏توان اطلاعات جغرافیایى را شمرد که بى‏شک، محقق تاریخ یا کسى که در این حوزه قلم‏فرسایى مى‏کند، از دانستن حداقل آگاهى در باره جغرافیاى حوزه تاریخى مورد نظرش بى‏نیاز نیست. از همین قبیل، باید معلومات ادبى و زبان‏شناسى را نیز نام برد که به درک بهتر متون و فهم مفاهیم آن‏ها کمک به‏سزایى مى‏نماید. هم‏چنین آگاهى از تقویم‏ها و گاه‏شمارى، علم رجال و مردم‏شناسى، از دانسته‏هاى دیگرى است که در مطالعه تاریخ، بسیار به کار مى‏آید.


الف ) فن ترجمه در مطالعات تاریخى

    این نوشتار در پى کشف همه دانش‏هاى مرتبط با تاریخ و مطالعات تاریخى نیست، زیرا اگر بخواهیم همه آن‏ها را یادآور شویم، سخن به درازا خواهد کشید که از بحث این مقاله بیرون است. اما نکته قابل ذکر این‏که فعالیت‏هاى پژوهشى در هر زمینه‏اى، وسائل و فنون خاص خود را مى‏طلبد که بهره‏گیرى از آن‏ها در جهت تکمیل داده‏ها و اطلاعات براى پژوهنده، ضرورى و سودمند است. پژوهش‏هاى تاریخى نیز از این امر مستثنا نیستند و ابزارها و فنون گوناگونى، از جمله ابنیه تاریخى برجاى مانده، مسکوکات به دست آمده، آثار مکشوفه، اسناد (دولتى و غیر دولتى) باقى مانده و... پیشِ روى تاریخ‏پژوهان قرار دارند.

    در بین فنون مختلفى که در مطالعات تاریخى به کار گرفته مى‏شود، ترجمه متون، یکى از مهم‏ترین‏ها به شمار مى‏رود. اسناد و مکتوباتى که در خلال فعالیت‏هاى باستان‏شناسى یا کشفیات تاریخى به دست آمده‏اند، پس از ترجمه از زبان اصلى (زبان‏هاى دوره باستان یا پس از آن) به زبان‏هاى قابل استفاده براى محققان تاریخ، اطلاعات ذى‏قیمتى را فراهم ساخته‏اند که بسیارى از نکته‏هاى مبهم تاریخى را روشن مى‏نمایند. کتیبه‏هاى عیلام، بابل، آشور و ایران و پاپیروس‏هاى مصر یا اسناد تورفان، به مدد فن ترجمه، ارزش و اهمیت خاص خود را یافته‏اند و متون کهن تاریخى از همین ره‏گذر براى آن دسته از تاریخ‏پژوهانى که زبان‏هاى بیگانه را نمى‏دانند، مفید فایده گردیده‏اند. ویژگى خاص این ترجمه‏ها ـ گذشته از این که اطلاعات مورد نظر محقق را برایش فراهم مى‏سازد ـ این است که بهره‏گیرى از دانسته‏هاى تاریخى را براى طیف وسیع‏ترى از مخاطبان که چه بسا تخصص تاریخى هم نداشته باشند، میسر مى‏سازد و مطالعه تاریخ را تعمیم مى‏دهد.

    توجه دادن به این نکته البته ضرورى نمى‏نماید که فن ترجمه، فقط در حوزه کتیبه‏ها و اسناد و متون کهن تاریخى حایز اهمیت نیست، بلکه امروزه با توجه به کثرت مطالعات و تحقیقاتى که در حوزه تاریخ و به زبان‏هاى گوناگون صورت مى‏گیرد و دشوارى فراگیرى چند زبان از یک طرف، و ضرورت آشنایى پژوهشگر با جدیدترین پژوهش‏هاى به عمل آمده در این حوزه از طرف دیگر، برگردان متون حاصل از این مطالعات انجام شده توسط پژوهشگران جدید و معاصر از زبان‏هاى بیگانه، جایگاهى حساس و پراهمیت یافته است. ترجمه این آثار از زبان‏هاى اصلى به زبان فارسى، موجب انتقال اطلاعات، توسعه پژوهش‏ها و گسترش روحیه تحقیق و نقد تاریخى مى‏گردد.


ب ) آسیب‏هاى ترجمه و علل آن

    کار ترجمه اگر سخت‏تر از خود تحقیق نباشد، از آن سهل‏تر نیست، زیرا انتقال مقاصد و منویات نویسنده‏اى غایب بر پایه نوشته‏هاى او از یک زبان بیگانه، به گونه‏اى که خللى در مفاهیم مورد نظر نویسنده پدید نیاید و هم‏چنین براى خواننده قابل فهم نیز باشد، کارى بس دشوار است. علاوه بر اصول کلى که رعایت آن‏ها بر هر مترجمى لازم است (مانند رعایت اصل امانت در بازگرداندن عبارت‏هاى متن، دقت کافى در انتقال مفاهیم مورد نظر نویسنده ...) ترجمه کتاب‏هایى که در موضوع تاریخ نوشته مى‏شوند دقت و توجه به نکته‏هاى خاص دیگرى را نیاز دارد که از خصلت‏هاى موضوعات تاریخى است یا به همان دانش‏هاى مرتبط با تاریخ مربوط است و بى‏توجهى به آن‏ها ـ خواسته یا ناخواسته ـ و عدم رعایت این موارد، از آسیب‏هاى جدى است که ترجمه کتاب‏ها و پژوهش‏هاى تاریخى را تهدید مى‏نماید. این بى‏توجهى‏ها ـ و به تعبیر دیگر، اشتباهات ـ در بازگرداندن متون، به ارائه اطلاعات نادرست، مبهم و چه بسا متناقض تاریخى منجر مى‏شود که نتیجه آن به گمراهى افتادن خواننده یا تردید در صحت پژوهش‏هاى انجام گرفته مى‏باشد.

    این مسئله، به خصوص در ترجمه پژوهش‏هایى که به زبان‏هاى اروپایى در باره تاریخ و تمدن اسلامى نوشته شده یا مى‏شوند، عنایت و توجه بیشترى را مى‏طلبد، زیرا گستردگى این حوزه مطالعاتى، کثرت موضوعات، تعدد داده‏ها، تنوع اطلاعات و در نهایت، حساسیت مباحث آن، بر پیچیدگى و دشوارى کار در این حوزه مى‏افزاید. با وجود این به علت عدم توجه به نکته‏هاى مورد نظر، چنین آسیب‏هایى را ـ متأسفانه ـ امروزه و از دیرباز در ترجمه‏هایى که از پژوهش‏هاى تاریخى غربیان در باره تاریخ اسلامى صورت گرفته‏اند، به فراوانى مشاهده مى‏کنیم. نمونه‏هاى قدیمى آن‏ها را مى‏توان در اولین کتاب‏هایى از این دست که به فارسى ترجمه شده‏اند، یافت(1) و با تأسف مجدد باید گفت که حتى در آثارى که در این اواخر و به تازگى از زیر قلم برخى مترجمان بیرون آمده‏اند هنوز هم به‏رغم وجود منابع متعدد اطلاعاتى و مطالعاتى در این زمینه به زبان فارسى، چنین آسیب‏هایى به چشم مى‏خورد و گاه شدت آن‏ها به حدى است که اساس و ماهیت تحقیقات مذکور را دگرگون مى‏سازد.(2)

    این آسیب‏ها، از عوامل مختلفى نشئت مى‏گیرند که مى‏توان آن‏ها را در چند مورد خلاصه کرد :

    عامل نخست، به ماهیت مطالب و مباحث مربوط مى‏شود. آثار مذکور به‏طور معمول اطلاعاتشان را از منابع تاریخى کهن اسلامى گرفته‏اند که بیشتر این منابع، به زبان عربى و

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . از این قبیل مى‏توان به کتاب تاریخ عرب و اسلام نوشته امیرعلى، ترجمه فخر داعى گیلانى، اشاره کرد.

2 . براى مثال، ر.ک: آندره میکل و هانرى لوران، اسلام و تمدن اسلامى، ترجمه حسن فروغى، تهران، انتشارات سمت، 1381. در این کتاب بیش از 35 مورد اغلاط مختلف ترجمه‏اى وجود دارد.

--------------------------------------------------------------------------------
اندکى هم به فارسى و ترکى بوده‏اند و بدین گونه بسیارى از محتویات این آثار در واقع، ترجمه‏هایى از زبان‏هاى عربى، فارسى و ترکى به زبان‏هاى اروپایى است. تنوع و در عین حال، تشابه برخى مطالب، مثلاً نام افراد و اماکن، وجود منابع متعدد و اطلاعات گوناگون موجب مى‏شود تا محقق و مترجم غربى در تحقیق و کار خود دچار اشتباهاتى گردد، آن‏گاه در ترجمه آثار حاصل از این تحقیقات نیز این اشتباهات به شکلى تازه رخ مى‏نماید.

    عامل دوم که مهم‏ترین آن‏هاست، به مترجمان آثار فوق‏الذکر باز مى‏گردد. به‏طور معمول کسانى که به ترجمه این گونه کتاب‏ها از زبان اروپایى دست زده‏اند در حوزه تاریخ و تمدن اسلامى تخصص نداشته و از اطلاعات کافى و آگاهى لازم در این زمینه برخوردار نبوده‏اند(1) و چه بسا به علت نداشتن اطلاعات کافى در موضوع مورد نظر، در درک برخى مفاهیم، اصطلاحات و نکات تاریخى و برگرداندن آن‏ها به زبان فارسى به خطا رفته‏اند و این خطاکارى را باید به سهل‏انگارى دیگر ایشان یا دست کم سهل‏انگارى ناشران این آثار افزود که در کار خود از حضور متخصصان این رشته براى مصون ماندن از اشتباه، کمتر بهره جسته‏اند .

    عامل سوم، ماهیت کار ترجمه و دشوارى‏هاى موجود در آن است. همه کسانى که دستى در ترجمه دارند یا دست‏کم با این فن به طور اجمال آشنا هستند، مى‏دانند که یکى از دشوارى‏هاى ترجمه متون، برگردان دقیق اصطلاحات و مفاهیم خاص مى‏باشد، به‏ویژه در موضوع مورد بحث ما، یعنى تاریخ اسلام.(2) طبیعتا وقتى این دشوارى‏ها در کنار عامل قبلى، یعنى عدم تخصص علمى مترجمان قرار گیرد، مشکل را دو چندان مى‏کند.

    عامل چهارم، تفاوت حروف الفبایى زبان‏هاى اروپایى با زبان‏هاى اصلى اسلامى، یعنى عربى در مرتبه نخست و سپس فارسى و ترکى، و تلفظ و آوانگارى آن‏هاست. برخى حروف و تلفظ‏هاى عربى و به تبع آن، فارسى و نیز ترکى، معادل‏هایى در زبان‏هاى اروپایى ندارند و این امر، نگارش کلماتى به این زبان‏ها با حروف لاتینى و رسم الخط اروپایى و نیز بازخوانى و

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ر.ک: همان، دیوید تالبوت رایس، هنر اسلامى، ترجمه ماه ملک بهار، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1375 .

2 . ر.ک: احمد یوسف حسن و دانالد هیل، تاریخ مصور تکنولوژى اسلامى، ترجمه ناصر موفقیان، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1375، مقدمه مترجم، ص سیزده .

--------------------------------------------------------------------------------
برگردان مجدد آن‏ها را بسیار دشوار و اشتباه آفرین کرده است.

    بدین ترتیب، تحت تأثیر عوامل یاد شده و نیز علل ناگفته دیگر، مترجمان در برگرداندن متون تاریخى از زبان‏هاى اروپایى به فارسى، دچار گرفتارى‏ها و مشکلاتى مى‏شوند.


ج ) آسیب‏هاى موجود در متون ترجمه شده در باره تاریخ و تمدن اسلامى

    در ترجمه کتاب‏هاى پژوهشى در موضوع تاریخ و تمدن اسلامى که به زبان‏هاى اروپایى صورت گرفته‏اند، اشتباهات به اشکال مختلف جلوه مى‏کند که در ادامه به برخى از مهم‏ترین آن‏ها اشاره مى‏شود.


1ـ اشتباه در برگردان نام‏هاى خاص

    یکى از اشتباهات فاحش و بسیار متداول در ترجمه‏هاى کتاب‏هاى تاریخ و تمدن اسلامى، ضبط نادرست نام‏هاى خاص است که اشتباه در ترجمه این موارد، به دو مشکل اساسى باز مى‏گردد: نخست، این‏که اغلب این اسامى، عربى هستند و مترجم و نویسنده اروپایى با مشقت فراوان سعى کرده آن‏ها را با حروف لاتینى ثبت و ضبط نماید و طبیعتا اختلاف ریشه‏اى الفاظ و تفاوت اشتقاق کلمات بین این زبان‏هاى گوناگون، تلفظ صحیح آن‏ها را مشکل مى‏سازد. حال، مترجم فارسى زبان با اسامى خاص عربى نگاشته شده با حروف لاتینى روبه‏روست و مى‏باید با زحمتى بسیار، مقصود نویسنده اروپایى را از این الفاظ بفهمد و تلفظ صحیح عربى یا فارسى این اسامى را دریابد و بنگارد.

    این مشکل زمانى دو چندان مى‏گردد که مشکل دوم هم وجود داشته باشد؛ یعنى مترجم از اسامى و اصطلاحات یاد شده، آگاهى نداشته باشد. از آن‏جایى که مترجم غیر متخصص، دانش کافى در باره این نام‏هاى خاص ندارد و ذهن او با آن‏ها نامأنوس است، هنگامى که با این کلمات نوشته شده با حروف لاتین مواجه مى‏شود به تلفظ درستشان پى نبرده و در نگارش آن‏ها به زبان فارسى، نام‏هاى ابتکارى نوینى به کار مى‏برد. این مشکل در خصوص حوزه‏هاى تاریخى که مترجمان فارسى زبان، ذهنیت نسبى کمترى از آن‏ها دارند، بیشتر

--------------------------------------------------------------------------------
مى‏شود، زیرا به‏طور عام تاریخ و تمدن اسلامى در خارج از این زمین شکل گرفته و مترجم فارسى زبان با آن بیگانه است. از این موارد، به خصوص باید به حوزه شمال افریقا، اندلس و حتى مصر و سوریه اشاره کرد. این نام‏هاى خاص، اقسام مختلف دارند، مانند نام‏ها و القاب شخصیت‏هاى تاریخى، اعلام جغرافیایى، اصطلاحات خاص اجتماعى و مذهبى، عناوین برخى تحولات و روى‏دادهاى تاریخى و مواردى از این قبیل که در ادامه به نمونه‏هایى از آن‏ها اشاره مى‏شود:

    الف ـ نام و القاب افراد : یکى از معمول‏ترین اشتباهات در ترجمه کتاب‏هاى یاد شده، برگردان نادرست نام افراد یا لقب‏هاى ایشان است، چنان‏که کتاب‏هاى زیادى را مى‏توان نام برد که به اشتباهاتى از این دست دچار شده‏اند. یکى از این کتاب‏ها کتابى قدیمى در باره تاریخ اسلام است که سال‏ها پیش از زبان انگلیسى به فارسى ترجمه شده و مترجم در ضبط نام بسیارى از شخصیت‏هاى مشهور اسلامى به خطا رفته است به‏طورى که مثلاً نام تاریخ نویس معروف مغربى، مَقَّرى تلمسانى را به صورت مقارى(1) یا المُعتَلى باللّه‏، لقب یکى از پادشاهان مسلمان اندلس را المتعالى(2) نگاشته است. هم‏چنین وى لقب عبدالرحمن الداخل، امیر اموى اندلس (م 172ق) را الدخیل(3) و حاجب مُصحفى، وزیر معروف اندلسى را حاجب مُشفى(4) ذکر کرده است. این گونه اشتباهات در کار این مترجم بسیار است که درصدد ذکر همه آن‏ها نیستیم.

    گذشته از این نمونه‏هاى قدیمى که مى‏توان اشتباهات آن‏ها را تا حدودى ناشى از کمبود منابع اطلاعاتى کافى و قابل دست‏رسى براى مترجمانشان دانست، در ترجمه‏هاى جدید نیز اشتباهاتى از این دست فراوان است. نمونه‏اى از این ترجمه‏ها، کتاب نویسنده‏اى فرانسوى در باره اسلام و تمدن اسلامى است که چند سال پیش با ترجمه یکى از استادان دانشگاه‏هاى معتبر کشور و در یکى از انتشاراتى‏هاى صاحب نام به چاپ رسید و با وجود اظهارات مترجم

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . امیرعلى، تاریخ عرب و اسلام، ص 459 .

2 . همان، ص 503 .

3 . همان، ص 493 و کارا دو وو، متفکران اسلام، ترجمه محمدرضا شجاع‏رضوى، مشهد، بنیاد پژوهش‏هاى اسلامى، 1374، ص 140

4 . همان، ص 497 .

--------------------------------------------------------------------------------
مبنى بر تحمل زحمات بسیار در بازگرداندن این اثر، آکنده از خطاهایى مشابه موارد مزبور است، مثلاً نام اسامة بن مُنقذ، از امیران و تاریخ‏نویسان قرن ششم هجرى در سوریه را به صورت عثمان بن منقذ(1) و نام ذکرویه، رهبر قرمطیان شام را زکراویه(2) و یا نام ابن‏شُهَید، ادیب و وزیر اندلسى را به صورت ابن‏شوهید(3) ثبت کرده است. هم‏چنین مترجم به علت عدم آشنایى با القاب حکومتى امراى مسلمان، برخى از این القاب را که باید به شکل اصلى عربى‏شان نوشته شوند، به معناى لغوى آن‏ها برگردانده است، چنان که مثلاً لقب خلیفه فاطمى مصر، الحاکم بأمراللّه‏ (م411ق) را به «حاکم به اذن خداوند» ترجمه کرده است.(4) این گونه اشتباهات ـ چنان که گفته شد ـ به این کتاب اختصاص ندارد به‏طورى که مترجمى دیگر لقب همین خلیفه (الحاکم) را حکیم و لقب خلیفه بعد از او الظاهر را ظهیر ترجمه کرده،(5) و همین‏طور مترجمى دیگر، نام حکم المستنصر خلیفه اموى اندلس را حاکم ضبط نموده است.(6)

    در این میان نام‏هاى تاریخ‏نویسان نیز از اشتباهات مترجمان در امان نمانده‏اند، چنان‏که در یکى از همین کتاب‏هاى ترجمه شده نام حمیرى مورخ و جغرافى‏نویس مشهور مغربى، حمیارى نوشته شده(7) و در کتابى دیگر عبدالواحد مراکشى نیز از تاریخ‏نویسان مغرب، به صورت عبدالوحید آمده است.(8)

    ب ـ نام‏هاى قبایل و فرقه‏ها : علاوه بر نام افراد، مورد دیگرى از اسامى خاص که از اشتباهات مترجمان مصون نمانده است ثبت اسامى قبایل و فرقه‏ها مى‏باشد، چنان‏که مثلاً مترجمى، زناته، نام قبیله بزرگ و معروف شما افریقا را زَنَت(9) و بنى‏یَفرِن، یکى دیگر از همین

--------------------------------------------------------------------------------

1 . آندره میکل، اسلام و تمدن اسلامى، ج 1، ص 288 .

2 . همان، ص 157 .

3 . همان، ص 255 .

4 . همان، ص 260 .

5 . دیوید تالبوت رایس، هنر اسلامى، ص 13 و 97 .

6 . زایگرد هونکه، فرهنگ اسلامى در اروپا، ترجمه مرتضى رهبانى، ص 577. از این قبیل موارد هم‏چنین مى‏توان به ضبط نادرست لقب الناصر به صورت نصیر اشاره کرد (احمد یوسف حسن، همان، ص 154) .

7 . احمد یوسف حسن، همان، ص 177 .

8 . کارادو وو، همان، ص 138 .

9 . آندره میکل، همان، ج 1، ص 166 .

--------------------------------------------------------------------------------
قبایل را بنى‏آفرِن(1) نوشته است. از اشتباهات فاحش دیگر در این زمینه، ترجمه نادرست نام اباضیه، فرقه بزرگ خوارج به عبادیون(2) به قلم همین مترجم است. این مشکل گاه در ضبط نام برخى سلسله‏هاى حکومتى نیز پدید آمده است، چنان‏که مترجمى، مرابطون را مرواریدى‏ها(3) و دیگرى مرینى‏ها را به شکل مرینیدى‏ها(4) نوشته است.

    ج ـ نام‏هاى جغرافیایى : اشتباه در ثبت اعلام جغرافیایى، از موارد دیگر خطاهاى ترجمه‏اى کتاب‏هاى مذکور است، به‏طورى که مثلاً مترجمى، نام‏هاى شمارى از شهرها و نواحى جغرافیایى در مناطق مختلف جهان اسلام را به شکلى نادرست درج نموده، از جمله سوس، شهر بزرگ مراکش را شوش(5) و یا شهر تیهِرت (همان تاهرت) را در الجزایر، طیاره(6) نوشته است. هم‏چنین در کتاب وى همه جا از سامرا به سامره یاد شده(7) و بندر زُهیر در ساحل ایرانى خلیج فارس، به صوهار(8) تبدیل شده است. خطاى بزرگ‏تر، ترجمه برخى از اعلام خاص جغرافیایى به معناى لغوى آن‏هاست. به عنوان مثال کلمه Levante که نام منطقه‏اى ساحلى در جنوب و شرق اسپانیاست، به شرق طالع ترجمه شده است.(9) مترجمى دیگر نام شهر تولوز در فرانسه را تورس، و جزیره روضه در مصر را رودا ثبت نموده است.(10) از همین قبیل مى‏توان به ترجمه مرج‏الصفر به مرج‏الصفار(11) و بندر اندلسى طریف به طارف(12) و بندر

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 163 .

2 . همان، ص 157 .

3 . ج. هوگ و هانرى مارتن، سبک‏شناسى هنر معمارى در سرزمین‏هاى اسلامى، ترجمه پرویز ورجاوند، چاپ دوم: تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1375، ص 166 .

4 . همان، ص 53 .

5 . همان، ص 165 و 246 .

6 . همان، ص 157 .

7 . همان، ص 167 و هم‏چنین دیوید تالبوت رایس، همان، ص 41 .

8 . همان، ص 200 .

9 . همان، ص 252 .

10 . دیوید تالبوت رایس، همان، ص 85 و 96 .

11 . احمد یوسف حسن، همان، ص 154 .

12 . همان، ص 156 .

--------------------------------------------------------------------------------
مراکشى سبته به سیته(1) اشاره کرد. هم‏چنین در یکى از این کتاب‏ها از بندرى به نام القصیر(2) در اندلس نام برده شده که احتمالاً شکل تغییر یافته‏اى از جزیرة الخضراء و یا قادش است.

    د ـ اصطلاحات خاص : اصطلاحات خاص سیاسى، اجتماعى و فرهنگى در حوزه تمدن اسلامى نیز از اشتباه‏هاى مترجمان در امان نمانده‏اند و برخى از ایشان در ثبت و ضبط آن‏ها به خطا رفته‏اند، مانند ثبت اصطلاح مُستَعربین (بومیان مسلمان شده اسپانیایى) به شکل مضاربین.(3) مترجم باز در مواردى برخى از این اصطلاحات را به معناى لغوى‏شان برگردانده است. به‏طور مثال، مترجم مذکور، اصطلاحات امام مستقر و امام مستودع را که اصطلاحات عقیدتى اسماعیلیه هستند، به امام همیشگى و امام امین(4) ترجمه نموده است. اشتباهاتى از این قبیل در این کتاب و در کتاب‏هاى مشابه آن، به فراوانى به چشم‏مى‏خورند و رفع آن‏ها، دقت نظر و آگاهى بیشتر مترجمان و بهره‏گیرى مناسب‏تر از متخصصان این رشته را مى‏طلبد.

    ه ـ اسامى اماکن : از موارد دیگرى که به اشتباهات ترجمه‏اى گرفتار شده‏اند اماکن و ابنیه تاریخى هستند که نام خاص دارند، مثل مساجد و کاخ‏ها. قصر اخیضر در عراق یکى از ابنیه قرون نخستین اسلامى است که در کتابى به اخیدر(5) ترجمه شده و مشابه آن قصر المشتى است که مترجمى دیگر آن را مشاطه ثبت کرده است.(6) مناره کتبیه در مغرب از مواردى است که به شکل‏هاى مختلف برگردانده شده، چنان‏که در کتابى به صورت قطبیه(7) و در کتاب دیگرى به صورت کتیباه(8) آمده است.


--------------------------------------------------------------------------------

1 . زایگرد هونکه، همان، ص 52، 63 و ... .

2 . همان، ص 557 .

3 . آندره میکل، همان، ص 251 .

4 . همان، ص 158 .

5 . هوگ، همان، ص51 .

6 . همان، ص 34 .

7 . دیوید تالبوت رایس، همان، ص 166 .

--------------------------------------------------------------------------------
    و ـ نام کتاب‏ها : در برخى ترجمه‏ها گاه مشاهده مى‏شود که نام بعضى از کتاب‏ها نیز به نادرستى برگردانده شده‏اند، به‏طورى که مثلاً مترجمى کتاب الروض المعطار را روضه المعطر(1) نوشته است.

    این مقاله درصدد استقصاى کامل و شمردن همه اشتباه‏هاى موجود در تمامى کتاب‏هاى ترجمه شده، نیست که این خود کارى بزرگ است و البته ضرورتى هم ندارد و نمونه‏هاى ذکر شده از چند کتاب مورد نظر براى بیان مقصود کافى است.


2ـ اشتباه در تقویم و تبدیل تاریخ‏هاى میلادى به هجرى

    نمونه دیگر اشتباه‏هایى که در ترجمه کتاب‏هاى تاریخ اسلام نوشته شده به زبان‏هاى اروپایى رخ مى‏دهد، تبدیل تاریخ‏ها از تقویم میلادى به تقویم هجرى است و مشاهده مى‏شود که در برخى موارد به سبب همین اشتباهات، اطلاعات نادرستى به خواننده ارائه شده است. در بیشتر کتاب‏هاى مذکور، تاریخ‏ها فقط به صورت میلادى ذکر شده‏اند که هنگام ترجمه به فارسى، تبدیل این تاریخ‏ها به تاریخ هجرى به منظور درک صحیح خواننده فارسى زبان ضرورى است. مترجمان فارسى زبان، اغلب به این ضرورت توجه داشته‏اند، اما نکته‏اى که گاه از آن غافل مانده‏اند و این غفلت، اشتباهاتى چه بسا بزرگ به بار آورده، این است که به سبب ماهیت متفاوت تقویم میلادى و هجرى (قمرى)، تبدیل این دو به یکدیگر از شیوه‏اى خاص تبعیت مى‏کند. و این به سبب آن است که تقویم هجرى قمرى، چون ده روز از تقویم میلادى کوتاه‏تر و برخلاف تقویم میلادى یک تقویم متغیر و غیر ثابت است؛ از این رو اختلاف زمانى بین تاریخ‏هاى میلادى با تاریخ‏هاى قمرى که در سال نخست هجرت، 622 سال بوده، نیز تغییر مى‏کند و این اختلاف هر 33 سال، یک سال کاهش مى‏یابد. لذا در تبدیل تقویم‏هاى میلادى به هجرى قمرى و بالعکس، باید به این نکته توجه داشت که اختلاف بین این دو تقویم در سده‏هاى مختلف، همان622 سال باقى نمانده است. اما این، اشتباهى است که برخى مترجمان بدان مبتلا شده و همه جا در تبدیل تاریخ‏هاى میلادى به هجرى قمرى، از کسر نمودن رقم 622 استفاده نموده‏اند. به طور مثال مى‏توان به ترجمه کتاب انگلیسى در

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . هوگ، همان، ص51 .

2 . احمد یوسف حسن، همان، ص 77 .

--------------------------------------------------------------------------------
موضوع هنر اسلامى اشاره کرد که مترجم همه‏جا در تبدیل تاریخ، مرتکب این اشتباه شده و آن‏ها را به نادرستى ثبت کرده است.(1) در کتابى دیگر همین مشکل به شکلى دیگر پدیدار شده به این گونه که در تبدیل تاریخ‏هاى میلادى به هجرى از ارقام نادرستى استفاده شده و از این‏رو تاریخ‏هاى نادرستى به دست آمده است.(2)

    مطالب گفته شده تنها چند مورد از نکته‏هایى است که رعایت آن‏ها در ترجمه متون تاریخى لازم به نظر مى‏رسد. این نکات اگر چه شاید کوچک و پیش پا افتاده تصور شوند، ولى مسائلى اساسى هستند که بى‏توجهى به آن‏ها، بروز اشتباهات و مشکلات بسیارى را همراه خواهد داشت، چنان که امروزه شاهد آن هستیم.

    امید آن که مترجمان و دست‏اندرکاران امور فرهنگى و علمى با توجه و دقت لازم و جلوگیرى از بروز چنین آسیب‏هایى، آثارى ارزنده و خالى از نقص و کاستى به عرصه علم و اندیشه ارائه کنند.

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . دیوید تالبوت رایس، همان، ص 25، 27، 29، 37، 66 و همه جاى کتاب .

2 . ر.ک: احمد یوسف حسن، همان، ص 129ـ130، 169 و ... .

--------------------------------------------------------------------------------

 

 

 

فهرست منابع


    18 . امیر على، تاریخ عرب و اسلام، ترجمه فخر داعى گیلانى، چاپ سوم: تهران، انتشارات گنجینه، 1366 .

    19 . تالبوت رایس، دیوید، هنر اسلامى، ترجمه ماه ملک بهار، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1375 .

    20 . دو وو، کارا، متفکران اسلام، ترجمه محمدرضا شجاع‏رضوى، مشهد، بنیاد پژوهش‏هاى اسلامى، 1374 .

    21 . میکل، آندره و لوران، هانرى، اسلام و تمدن اسلامى، ترجمه حسن فروغى، تهران، انتشارات سمت، 1381 .

    22 . هوگ، ج و مارتن، هانرى، سبک‏شناسى هنر معمارى در سرزمین‏هاى اسلامى، ترجمه پرویز ورجاون، چاپ دوم: تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1375 .

    23 . هونکه، زایگرد، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضى رهبانى، چاپ ششم: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1383 .

    24 . یوسف حسن، احمد و دانالد هیل، تاریخ مصور تکنولوژى اسلامى، ترجمه ناصر موفقیان، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1375 .

 

تبلیغات