تعامل تاریخى و فکرى - فرهنگى معتزله و زیدیه
آرشیو
چکیده
این مقاله گامى در جهت شناخت رابطه و تأثیر و تأثر فکرى دو فرقه معتزله و زیدیه است. توجه به رابطه بین دو فرقه در بغداد، ایران و مغرب، حاکى از تعامل فکرى و فرهنگى میان دو فرقه یاد شده است، به گونهاى که مىتوان گفت اصول فکرى زیدیه برگرفته از معتزله است. از اینرو فرقهنگاران، زیدیه را در اصول، معتزلى مىدانند. ازسوى دیگر معتزلیان، بهویژه معتزله بغداد تحت تأثیر تشیع زیدى بودهاند تا آنجا که از آنها به معتزله متشیعه یاد مىشود. ملل و نحلنویسان علت ایجاد رابطه بین زیدیه و معتزله را شاگردى زید بن على در مکتب واصل بن عطا مىدانند، در حالى که تلاش پیشرو با ارائه شواهد تاریخى در پى آن است تا با نفى چنین نگاهى ، وجود عواملى چون همگونى فکرى رهبران دو فرقه، عقلگرایى دو فرقه در مباحث نظرى و وجود رجالى چون قاسم بن ابراهیم رسى، امام هادىالى الحق یحیى بن حسین بن قاسم بن ابراهیم، حاکم ابوسعد محسن بن محمد بن کرامه جشمى بیهقى که فکر تقریبى داشتهاند و برخى مسائل دیگر را علت برقرارى رابطه بین دو فرقه معرفى کند.متن
مقدمه
پرداختن به جنبههاى وجودى جریانى فکرى ـ مذهبى با صرفنظر از تعامل آن با مذاهب و اندیشههاى پیشین یا همعصر آن، تلاشى یک سویه و کم ثمر خواهد بود، زیرا اندیشههاى موجود در هر عصرى در شکلگیرى جریانهاى فکرى بعد از خود، مؤثر است. از اینرو عنایت به مناسبات سیاسىـ فرهنگى و اجتماعى دو اندیشه یا دو فرقه همعصر، زمینه فهم عمیق آرا و عقاید آن دو فرقه را فراهم مىسازد.
آنچه مسلم است دو فرقه معتزله و زیدیه، از جمله فرقههاى همعصر در قرنهاى نخستین هستند که در ابعاد مختلف سیاسى ـ اجتماعى و فرهنگى، ارتباط وثیقى با هم داشتند. هدف این مقال، ارائه پاسخ به این سؤال است که آیا دو فرقه معتزله و زیدیه که در بغداد و شهرهاى ایران و یمن در کنار هم زندگى مسالمتآمیزى داشتند، در زمینه فرهنگى و اعتقادى در یکدیگر تأثیرگذار بودند؟
ارباب ملل و نحل برآنند که این دو فرقه در عرصه اندیشه و کلام داد و ستد متقابل داشتهاند، حتى گفته شده زیدیه چنان تحت تأثیر کلام معتزله بودند که در کلام، معتزلى بغدادى یا بصرى معرفى مىشدند.(1) در مقابل، تفکر شیعى، خصوصا تشیع زیدى، آنچنان در معتزلیان اثرگذاشته بود که معتزلیان بغداد با عنوان متشیعان معتزلى خوانده مىشدند. تأثیر تشیع به معناى عام و تشیع زیدى به نحو خاص در معتزله به حدى بود که تحلیلگران حوزه تاریخ فرق، تأثیر تشیع زیدى را عامل انحطاط فکر اعتزال دانسته، بر این باورند که معتزلیان قلیلى که بعد از قرن ششم باقى ماندند، حیات خود را وامدار تشیع عام، خصوصا تشیع زیدى هستند؛(2) به این معنا که عده معدودى از معتزله حضور خود را در شیعه زیدى حفظ کرده و عملاً این گرایش را پذیرفتند، هر چند در مقام نظر ریشههاى فکر اعتزالى در آنها وجود داشت.
تأثیر متقابل زیدیه و معتزله
از جمله مباحث مشکل در زیدیهشناسى تبیین رابطه بین زیدیه و معتزله است، به ویژه اگر زیدیان به عنوان حزبى سیاسى، و معتزلیان به عنوان جریانى فکرى لحاظ شوند. فرقه زیدیه
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ابوالفتح حکیمیان، علویان طبرستان، ص137 و شهرستانى، الملل و النحل، ج1، ص155.
2. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص433 و احمد محمود صبحى، فى علم الکلام، ج 3، ص 180-182.
--------------------------------------------------------------------------------
در نیمه اول قرن دوم هجرى شکل گرفت. این فرقه از آغاز تأسیس، ارتباط قوى با معتزلیان داشت. معتزلیان نیز تا قرن پنجم و ششم، همزمان با افول تفکر اعتزال - بهجز افراد معدودى- حضور خود را در شیعه زیدى حفظ کرده بودند و کسانى از معتزله که قصد هضم شدن در زیدیان را نداشتند از میان رفتند.(1) از آن به بعد، یعنى در قرن هفتم و هشتم هجرى زیدیه تحت تأثیر تشیع بودند.
به هر حال، برقرارى رابطه بین زیدیه و معتزله زاویهاى را از دو سوى مختلف گشود:
الف ـ تمایز تفکر زیدیه از امامیه؛ به این بیان که زیدیه با عدول از آراى شیعى، دیدگاههاى متعادلترى در مقایسه با اهل سنت اتخاذ کرد.
ب ـ اتحاد معتزله و زیدیه.(2)
رابطه زیدیه و معتزله در دیدگاه فرقهشناسان
رابطه تنگاتنگ زیدیه و معتزله در حدى بود که بعضى مورخان، معتزله را از جمله فرقههاى زیدیه دانستهاند. احمد بن عبدالرحمن ملطى (م377 ق) در این باره مىگوید: معتزله
--------------------------------------------------------------------------------
1. الزیدیه، ص226؛ رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص433؛ احمد شوقى، الحیاة السیاسیة والفکریة للزیدیه فى المشرق الاسلامى، ص219؛ عبدالعزیز مقالع، قراءة فى فکر الزیدیه و المعتزله، ص17ـ16 و على محمد زید، معتزلة الیمن دولة الهادى و فکره، ص28.
2. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص433 و ابوالفتح حکیمیان، همان، ص136.
--------------------------------------------------------------------------------
بغداد، فرقه چهارمى از زیدیه هستند. به بیان او، بزرگان معتزله بغداد زیدى مذهباند، زیرا قائل به امامت مفضول هستند.در نگاه آنها على علیهالسلام افضل الناس بعد از رسول الله صلىاللهعلیهوآله است، اما امامت ابوبکر وعمر نیز توجیهپذیر است. تمایل معتزله بغداد به تشیع به حدى بود که از معتزله بغداد به «متشیعة المعتزله» تعبیر کردند.(1)
احمد بن على مقریزى(م845 ق) در این باره مىگوید: همه زیدیان در اصول، معتزلى هستند، جز در مسئله امامت.(2) وى در جاى دیگرى از کتابش مىگوید:
قلما یوجد معتزلى إلاّ و هو رافضى؛ به ندرت معتزلى یافت مىشود مگر اینکه او رافضى است.
علامه صالح بن مهدى مقبلى(3) (1038-1108 ق ) مىگوید: اختلاف زیدیه و معتزله فقط در امامت است و امامت هم در اصل، مسئلهاى فقهى است که به سبب ویژگى خاص آن، در اصول مطرح شد. وى اضافه مىکند که برخى از بزرگان بغدادى ما ادعا مىکنند که زیدى هستند، چرا که با ائمه زیدى ارتباط وثیقى داشتند و در مذهب هم با آنها متفق بودند. وى در این راستا گامى برتر مىنهد و مىگوید: همه اهل عترت، عدلیه هستند... معتزله همان شیعه
--------------------------------------------------------------------------------
1. ملطى، التنبیه و الرد على اهل الاهواء و البدع، ص34-35 : «ان الفرقه الرابعة من الزیدیه هم معتزله بغداد» و عارف احمد عبداللّه، الصله بین الزیدیه والمعتزله، ص66.
2. مقریزى، الخطط، ج2، ص352 و ج4، ص169: «ان الزیدیه یوافقون المعتزله فى اصولهم کلها الا فى مسأله الامامة». به نظر مىرسد که ملطى در سخن خود قائل به توسع شده است، چرا که زیدیه با معتزله بغداد در جهاتى با هم فرق دارند، مثلاً قائل به نص در سه امام و قیام و فاطمى بودن در بقیه ائمهاند، در حالى که معتزله بغداد قائل به این شرایط نیستند (سالم عبدالرحمن، التاریخ السیاسى للمعتزله حتى نهایة القرن الثالث الهجرى، ص137؛ عارف احمد عبداللّه، همان، ص67 و مقبلى، العلم الشامخ، ص47).
3. صالح بن مهدى بن على بن عبداللّه بن سلیمان بن محمد بن عبداللّه بن سلیمان بن اسعد بن منصور مقبلى (1038ـ1108 ق) در روستاى مقبل از توابع کوکبان یمن متولد شد. وى از علماى یمن است که نوشتههاى بسیارى در فقه و کلام از او باقى مانده است (ر.ک: مقبلى، همان، مقدمه، ص الف ـ و).
--------------------------------------------------------------------------------
هستند، چرا که در مذهب با آنها اتفاق نظر دارند.(1) وى زیدیه یمن و معتزله را فرقه واحدى دانسته و مىگوید: که زیدیه یمن به جز برخى از مسائل امامت، در دیگر مسائل همانند معتزله نظر مىدهند. به بیان ایشان محال است زیدیه سخنى بگوید جز اینکه تعبیر «قال ابوهاشم»(2) و «قال الامام» نداشته باشد.(3)
بر اساس گزارش زیدیهشناسان ابو سعد محسن بن کرامه حاکم جشمى(4)(413-494ق) با ابوعلى محمد بن عبد الوهاب جبائى(5) (235-303ق) در این زمینه هم فکر است. گزارش منابع حاکى از آن است که ابو على جبائى در پى فراهم کردن لشکرى از معتزله و شیعه بود. او مىگفت: شیعه و معتزله در توحید و عدل با هم وحدت نظر داشته، اما در امامت با هم اختلاف دارند.(6)
--------------------------------------------------------------------------------
1. مقبلى، همان، ص11-12.
2. عبدالسلام بن ابى على محمد، متکلم معروف معتزلى در سدههاى 3 و 4هجرى و از بنیانگذاران مکتب اعتزال بوده است. در تاریخ تولد او اختلاف است؛ برخى تذکرهنویسان او را متولد سال 247ق مىدانند، در حالى که عدهاى سال 277ق را ثبت کردهاند. وى در سال 314ق در بغداد سکنا گزید و این شهر را محل فعالیت گسترده علمى خود قرار داد. درگذشت وى در سال 321ق اتفاق افتاد. وى پس از پدرش ابوعلى جبائى، ریاست معتزله بصره را بر عهده گرفت. فرقه بهشمیه منسوب به او هستند. ابوعلى در طبقه هشتم، و ابوهاشم در طبقه نهم معتزلیان قرار دارند (ر.ک: قاضى عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص 287 به بعد و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 2، ص 355).
3. مقبلى، همان، ص47 و عارف احمد عبداللّه، همان، ص 67 .
4. امام حاکم ابو سعد محسن بن محمد بن کرامه جشمى (413ـ493 ق). وى منسوب به زادگاهش قریه جُشَمْ از توابع بیهق خراسان است. او عالم و زاهد بود. هر چند مذهب مردمِ زادگاه او تشیع بود، اما منابع اتفاقنظر دارند که وى ابتدا مذهب حنفى داشت، سپس به مذهب زیدى روى آورد. او در اعتقادات، معتزلى و پیرو «مدرسه الجبائیه» بود. آثار فراوانى در کلام، تفسیر و ... از وى به جاى مانده است. وى در مکه کشته شد (ر.ک: جشمى، تحکیم العقول فى تصحیح الاصول، ص 3-17 و همو، رسالة ابلیس الى اخوانه المناحیس، ص 7-10 ).
5. ابوعلى محمد بن عبدالوهاب بن سلام بن خالد بن عمران بن ابان (235ـ303 ق) او معتزلى مذهب بود و در طبقه هشتم از معتزلیان قرار دارد (قاضى عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص 286).
6. احمد محمود صبحى، فى علم الکلام، ج3، ص85.
--------------------------------------------------------------------------------
در کتاب العلم الشامخ آمده است: زیدیه در همه موارد، معتزلى هستند، مگر در بخشى از مسائل مربوط به امامت که مسئله فقهى است، زیرا در (ملاک) تکفیر و تفسیق اختلافى ندارند. وى از ابراهیم وزیر نقل مىکند که معتزله و زیدیه فرقه واحدى هستند و در خطبه منظومى که «ریاض الابصار» نام دارد، ائمه زیدى و معتزلى رانام مىبرد و مىگوید:
رأیت تقدیمهم على الزیدیه لأنّها سادتها و علماؤها... و ذلک متقدمهم... و هذا الأمر قال هو حقیقة الأمر فى الاتحاد بین الفریقین.(1)
خلاصه اینکه گزارش برخى منابع حاکى از آن است که ابوحذیفه واصل بن عطا(81-181ق) قبل از برقرارى ارتباط با زید، با علویان ارتباط داشته و از این راه بر آنها تأثیر گذاشت. براساس نقل سید مرتضى(436ق) واصل بن عطا(قبل از ملاقات با زید) ، محمد و ابراهیم بن عبداللّه را به مذهب عدل دعوت کرده بود(2) و آن دو، دعوت واصل بن عطا را پذیرفتند. این گزارش بیانگر آغاز تماس معتزله و زیدیه است.
اتحاد زیدیه و معتزله به حدى در اوج خود بود که در سال122ق معتزله با زید دست بیعت داده بودند، هر چنانکه در سال125ق نیز معتزله با یحیى بن زید بیعت کرده بودند.(3) به گزارش منابع تاریخى در سال 145ق معتزله با نفس زکیه بیعت نموده، در قیام او شرکت کرده بودند. هم چنین عده زیادى از معتزله در قیام ابراهیم بن عبداللّه (145-146ق) نیز شرکت نمودند. این دسته از منابع، حکایت از آن دارند که بشیرالرحّال(4) با گروهى از معتزله در قیام
--------------------------------------------------------------------------------
1. مقبلى، همان، ص11ـ12؛ شرح العیون، ج1، ص50 و عدنان زرزور، الحاکم الجشمى و منهجه فى التفسیر، ص82ـ86.
2. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص73.
3. محمد عماره، المعتزله والثوره، ص78-86 .
4. بشیر الرحّال از معتزلیان قرن دوم و سوم و انسانى عابد و زاهد بوده است. او در قیام ابراهیم بن عبداللّه علیه منصور شرکت کرده بود. نویسنده فضل الاعتزال و طبقات المعتزله در معرفى فرقههایى که با ابراهیم بن عبداللّه در قیامش همراهى کردهاند مىگوید:«شخصیتهاى مهم معتزلى در این قیام شرکت داشتهاند... اگر هیچ کس از معتزلیان در قیام ابراهیم نبود به جز بشیر الرحّال، انتساب شرکت معتزله در این قیام زیدى کافى بود. بهدلیل کثیرالسفر بودنش به او لقب ـ رحّال ـ دادهاند» (ر.ک: قاضى عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص 226-227).
--------------------------------------------------------------------------------
ابراهیم بن عبداللّه(1) شرکت داشت.(2) به گفته اصفهانى در ماجراى قیام ابراهیم بن عبداللّه بعضى از ابوعمر عثمان طویل معتزلى که از اصحاب واصل بن عطا(3) بود و در طبقه پنجم از طبقات معتزله وجود داشت، سؤال کردند که ابراهیم بن عبداللّه قیام کرد و تو از یارى او کوتاهى مىکنى؟ او جواب داد: «هل اخرجه غیرنا».(4)
پس از قیام نفس زکیه محمد بن عبداللّه (م حدود145ق) و برادرش ابراهیم بن عبداللّه، سخن از ادریس بن ادریس بن عبداللّه بن حسن مثنى به میان مىآید. دعوت او در مغرب، شاهد دیگرى بر وجود رابطه بین این دو فرقه است که به آن اشاره مىکنیم.
--------------------------------------------------------------------------------
1. ابراهیم بن عبداللّه بن حسن (103 ـ 145 ق) برادر نفس زکیه از بزرگان علماى زیدى بود که ابتدا از سوى برادرش به بصره رفت و در آنجا عده زیادى از اهل فارس، اهواز و دیگر بلاد دعوت او را پذیرفتند. حتى ابوحنیفه، اعمش، عباد بن منصور و ... نیز با او بیعت کردند. او در زمان منصور عباسى در بصره قیام کرد و در درگیرى با نظامیان عباسى در محلى معروف به «باخمرى» که نزدیک کوفه واقع است به شهادت رسید (ر.ک: على بن محمد عمرى علوى، المجدى فى انساب الطالبیین، ص 42 و احمد بن على حسنى، عمدة الطالب فى انساب ابى طالب، ص 109-110).
2. ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص288؛ محمد عماره، المعتزله و الثور، ص99 و قاضى عبدالجبار، همان، ص 110و 117ـ120.
3. ابوحذیفه واصل بن عطا مؤسس معتزله بوده است. او شاگرد حسن بصرى و هم عصر عبدالملک بن مروان و هشام بن عبدالملک بود. وى به تبلیغ دیدگاه خود در مغرب خراسان، یمن، جزیره، کوفه و ارمینیه پرداخت. وى صاحب آثارى چون، المرجئه، المنزلة بین المنزلتین، طبقات اهل العلم و الجهل، السبیل الى معرفة الحق و الثنویه است (ر.ک: اشعرى، المقالات و الفرق، ص 146؛ شهرستانى، همان، ج 1، ص 46؛ حسنى یمانى، المنیه و الامل، ص 19ـ20 و ابن خلکان، همان، ج 6، ص 8).
4. ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص293ـ294 و قاضى عبدالجبار، فضل الاعتزال وطبقات المعتزله، ص117.
--------------------------------------------------------------------------------
رابطه معتزله با زیدیان مغرب
بعد از شواهدى که در بیان رابطه بین این دو فرقه ارائه شد، به بررسى اجمالى رابطه معتزله و زیدیان مغرب مىپردازیم.
منابع مکتوب تاریخى گزارش از آن دارند که عیسى بن عبداللّه، اولین فرستاده نفس زکیه به مغرب بود. هنگام ورود او به مغرب عده زیادى از قبایل بربر دعوت او را پذیرفتند. هر چند وى در اثر خوف از نیروهاى عباسى موجود در افریقیه،(1) آنجا را ترک کرد.(2) نفس زکیه پس از وى برادرش سلیمان را به سوى مغرب فرستاد، اما او توفیق در دعوت نداشت. از این رو قبل از دعوت، مغرب را ترک کرد.(3)
پس از وى ادریس بن عبداللّه به مغرب رفت، اما براى شرکت در قیام فخ (سال 169ق) مغرب را ترک کرد. بعد از قیام فخ ادریس بن عبداللّه مجددا به مغرب رفت و به سلیمان برادر نفس زکیه که در این زمان در مغرب دور (تلمسان) بود،(4) ملحق شد. هم زمان با حضور این دو، داود بن قاسم بن اسحاق بن عبداللّه بن جعفر بن جعفر بن ابىطالب به مغرب (افریقیه) رفته بود. این سه نفر هدف واحدى را دنبال مىکردند. ادریس بن عبداللّه پس از ملاقات با سلیمان در تلمسان، به طنجه رفت و با رهبر قبیله اروبه اسحاق بن محمود بن عبدالحمید که زعیم معتزله مغرب الاقصى نیز بود، ملاقات نمود و از او کمک طلبید تا در مغرب دور، دولت
--------------------------------------------------------------------------------
1. افریقیه نام سرزمینى در جزیره صقلیه است که بین مصر و مغرب واقع شده است. این منطقه از ناحیه شرق به طنجه و از ناحیه مرزهاى آبى به سودان متصل است. بین افریقیه و یمن فاصله هست. افریقیه، شامل تونس نیز مىشود. مراد از افریقیه، مغرب ادنى است و مراد از بلاد مغرب، منطقه زندگى قوم بربر است: (ر.ک: ابن خلدون، العبر، ج 6، ص 175 و یاقوت حموى، معجم البلدان، ج 2، ص60).
2. محمود اسمائیل، الادارسه، ص 47ـ48.
3. همان، ص 48.
4. مراد از تلمسان، مغرب اقصى است (ر.ک: محمود اسمائیل، همان، ص 44و49).
--------------------------------------------------------------------------------
علوى تأسیس کند. قبیله اروبه دعوت او را پذیرفتند. قبل از ورود ادریس به مغرب، بیشتر اهالى شهر طنجه و همه افراد قبیله اروبه، معتزلى مذهب بودند. اسحاق بن محمود بن عبدالحمید اروبى، رهبر فرقه اروبه که به یارى ادریس بن عبداللّه همت گماشت نیز معتزلى مذهب بود. استقبال اروبه از ادریس، ثمره نفوذ تفکر اعتزالى عبداللّه بن حارث معتزلى، شاگرد واصل بن عطا بر اندیشه آنها بود. از اینرو گفته مىشود که تفکر اعتزالى بستر ایجاد حکومت زیدى را در مغرب فراهم ساخت،(1) زیرا معتزله ادریس را از خود مىدانند. ابوالقاسم احمد بن محمود بلخى(م حدود 317ق) از وى یاد کرده و مردم شهر طنجه را که از بلاد ادریس است، معتزلى شمرده که توسط شخصى به نام اسحاق بن محمود بن عبدالحمید به اعتزال تمایل یافت. وى بعد از بیان کامل نام ادریس بن عبداللّه شهر طنجه را از آنِ ادریس بن عبداللّه دانسته، مىگوید: استقبال معتزله از ادارسه، حاکى از رابطه تنگاتنگ این دو فرقه است، بهطورى که در هیچ موردى با هم اختلاف نداشته، گویا یک فرقه هستند.(2)
نقش قاسم بن محمد بن ابراهیم بن اسماعیل رسى(3) (169-246ق) در رابطه زیدیه و معتزله
--------------------------------------------------------------------------------
1. قاضى عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله ، ص66و99ـ100؛ الزیدیه، ص59ـ60؛ احمد عرفان قاضى، الفکر التربوى عند المتکلمین المسلمین، ص58؛ شهرستانى، همان، ج1، ص35؛ حسنى یمانى، همان، ج1، ص35 و احمد شوقى، همان، ص221.
2. قاضى عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص110؛ الحور العین، ص212؛ رسول جعفریان، مناسبات فرهنگى معتزله و شیعه، ص143 و ر.ک: محمود اسمائیل، همان، ص 49-54.
3. امام ابو محمد قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل رسى (169ـ246 ق). در محل تولد وى اختلاف است. وى در زمان عباسیان مىزیسته و هم عصر هارون الرشید، امین، مأمون، معتصم و واثق بوده است. او فردى عالم و صاحب تألیفات فراوانى است. در مکانى بهنام الرس که از نواحى مدینه است، مشغول به تدریس بود. وى بعد از شهادت برادرش محمد بن ابراهیم توسط عباسیان، دعوت به خویش کرد. اهالى مکه، مدینه، کوفه، رى، قزوین، طبرستان و دیلم با او بیعت کردند (ر.ک: قاسم بن ابراهیم رسى، مجموعه کتب و رسائل الامام القاسم بن ابراهیم الرسى، مقدمه).
--------------------------------------------------------------------------------
تأثیرپذیرى زیدیه از معتزله در اندیشه و افکار قاسم رسى، تجلى بیشترى در مقایسه با دیگر ائمه زیدى یافت. وى که تعامل بیشترى با تفکر اعتزالى داشت، نقش عقل و مبانى کلى اصول خمسه را از آنها گرفت، هر چند بعضى از اصول معتزله را تغییر داد.
به گزارش منابع مکتوب، اصول زیدیه در عصر زید سه اصل بود: 1ـ توحید و تنزیه، 2ـ اراده و قدرت انسان بر خلق افعال، 3ـ المنزلة بین المنزلتین.
در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم هجرى و در عصر قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل رسى (169ـ246 ق) تقرب زیدیه به معتزله و تأثیرپذیرى آنها از معتزله رو به رشد نهاد و اصول آن دو نزدیکى بیشترى به هم پیدا کرد. در این زمان ابوهذیل علاف (ت 235ق) اصول معتزله را به پنج اصل توحید، عدل، وعد و وعید، منزلة بین المنزلتین و امر به معروف و نهى از منکر رساند و کتاب الاصول الخمسه را نوشت. همزمان با وى قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل رسى دو اصل به اصول زیدیه افزود. وى مىگفت که عقل، اصل کل حجت است، به وسیله عقل، اوامر و نواهى خدا را مىشناسیم. در اندیشه او خدا از سه طریق بر مردم احتجاج مىکند: «اولها العقل، ثانیها الکتاب، و ثالثها الرسول؛ اولین طریق احتجاج خدا عقل است، کتاب دومین و رسول، سومین راه است». عقل اصل این سه است. اگر عقل عاجز از حکم باشد، اجماع جایگزین آن مىشود. وى اصل کتاب را آیات محکم دانسته، و اصل در سنت را اجماع اهل قبله مىداند.(1)
در نهایت باید گفت که بحث اصول خمسه را اولینبار قاسم بن ابراهیم رسى مطرح کرد. هر چند او با جایگزینى کتاب و سنت به جاى منزلة بین المنزلتین سنگ بناى اختلاف معتزله و زیدیه را در اصول نیز بنا نهاد. در حقیقت، قاسم رسى را باید حد وسطى بین مذهب زید و
--------------------------------------------------------------------------------
1. جمعى از محققان، رسائل العدل والتوحید، ج1؛ عبدالعزیز مطالع، قراءة فى فکر الزیدیه و المعتزله، ص11ـ20 و على محمد زید، معتزلة الیمن دولة الهادى و فکره، ص34؛
--------------------------------------------------------------------------------
پسرش هادى تلقى کرد،(1) زیرا امام هادى اصول معتزلى را تماما پذیرفت، اما به جاى اصل منزلة بین المنزلتین اصل امامت را قرار داد. براین اساس، امام هادى در اصول تأثیر بیشترى از معتزله پذیرفت، اما امام قاسم رسى هرچند عامل این تأثیر پذیرى بود، لکن به مراتب از امام هادى کمتر نقش آفرینى کرد.
تأثیر یحیى بن حسین بن امام قاسم رسى(2) (245ـ 298ق) در برقرارى ارتباط زیدیه و معتزله
در بحث ارتباط زیدیه و معتزله نباید از نقش امام هادى غافل ماند. او که ارتباط وثیقى با ابوالقاسم احمد بن محمود بلخى (م حدود 317ق) داشت، در حقیقت، سومین حلقه اتصال زیدیه و معتزله بود. اصول دین نزد امام هادى یحیى بن حسین ، همان اصول خمسه معتزله بود (توحید، عدل، وعد و وعید، المنزلة بین المنزلتین و امر به معروف و نهى عن منکر). تنها تغییرى که وى در این اصول ایجاد کرد این بود که به جاى اصل منزلة بین المنزلتین، اصل امامت اهلبیت را قرار داد.(3)
یحیى بن حسین در رابطه با اصول مىگفت:
--------------------------------------------------------------------------------
1. عبدالعزیز مطالع، همان، ص19-23؛ عارف احمد عبداللّه، الصلة بین الزیدیه والمعتزله، ص 70 و على محمد زید، همان، ص33.
2. امام هادى الى الحق ابوالحسن یحیى بن حسین بن قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسین بن حسن بن على بن ابىطالب (249ـ298 ق) در مدینه متولد شد. او فردى شجاع، قوى و عالم و زاهد بود. وى در زمان معتضد عباسى در یمن دعوت به خود کرد و اهل یمن با او بیعت کردند. او بر نجران و صعده مسلط شد و مدت هجده سال امامت زیدیان یمن را به عهده داشت. وى صاحب تألیفات فراوانى در زمینه کلام، تفسیر و ... زیدى بوده و در کنار مسجد جامع صعده آرمیده است (ر.ک: یحیى بن حسین بن هارون حسنى، الافاده فى تاریخ الائمة الزیدیه، ص 128-146 و مجموعة رسائل الامام الهادى الى الحق القویم یحیى بن الحسین بن القاسم بن ابراهیم، ص 29 به بعد).
3. عبدالعزیز مقالع، همان، ص20.
--------------------------------------------------------------------------------
هر کسى مثل ما پاى بند به این اصول باشد و مثل ما متدین به آن باشد و به آن عمل کند او از ماست ... و هر کسى با ما در این اصول مخالفت کند و از ما جدا شود به واسطه آیات محکم کتاب الهى با او احتجاج مىکنیم.(1)
با گذشت زمان، او اصل منزلة بین المنزلتین را از اصول زیدیه حذف کرد و به جاى آن، اصل امامت اهلبیت را جایگزین نمود و امامت را از جمله اصول دین قرار داد. بدین ترتیب، اصول دین زیدیه پنج اصل شد: توحید، عدل، وعد و وعید، امر به معروف و نهى از منکر و امامت اهلبیت.(2) با توجه به این که امام هادى شاگرد شیخ ابوالقاسم بلخى معتزلى بود و علم کلام را از وى آموخت، لذا در اصول، همفکر با وى بود.(3) ابوالقاسم هم حلقه اتصال بین معتزله خلّص و متشیعة المعتزله بعد از خود بود.
براى وضوح بیشتر ارتباط معتزله با زیدیه نگاهى به طبقه یازدهم معتزله مىکنیم. الحاکم ابو سعد محسن بن محمد بن کرامه جشمى (413ـ494ق ) در کنار نام قاضى عبدالجبار (م415ق) به عنوان طبقه یازدهم از علماى معتزلى، اسامى عدهاى از زیدیان معتزلى را یاد مىکند که از علویان به شمار مىآیند. این اسامى عبارتاند از:
1 . المهدى لدین اللّه ابوعبداللّه محمد بن الداعى الى اللّه (م360 ق)که در طبقه یازدهم از معتزله قرار دارد. وى شاگرد ابوعبداللّه بصرى معتزلى و از رجال سیاسى زیدیه بوده است که در
--------------------------------------------------------------------------------
1. على محمد زید، همان ، ص157: «فمن اقام على هذه الاصول کما اقمنا، و دان بها کمادنّا و عمل بها استحق اللّه علیه فیها فهومنا و اخونا و ولینا، ندعوه الى ما اجابته و الى ما دعاء و من خالفنا و فارقنا علیها حاججنا، بالمحکم من کتاب اللّه و رددناه الى الجمع علیه من سنه رسول اللّه» (محمدعیسى جریرى، الاتجاهات المذهبیه فى الیمنحتى نهایة القرن الثالث الهجرى ، ص74).
2. على محمد زید، همان ، ص158 و محمد عیسى جریرى، همان، ص75؛ عبدالعزیز مقالع، همان، ص20؛ محمد عماره، المعتزله و اصول الحکم، ص83 و الزیدیه، ص 258.
3. عارف احمد عبداللّه، همان، ص70
--------------------------------------------------------------------------------
زمان حکومت معزالدوله (حدود 334ـ356ق) امام معزالدوله بود.
2 . الشریف ابوالعباس احمد بن ابراهیم حسنى (م353ق) که در طبقه یازدهم از معتزله قرار دارد.
3 . ابوالحسین احمد بن حسین بن هارون بن الحسین... (333-411ق) که در آمل متولد شد و از زیدیان معتزلى قرن چهارم است.
4 . السید الامام الناطق بالحق ابوطالب یحیى بن الحسین که در همین طبقه قرار دارد.
5 . احمد بن ابىهاشم حسینى رازى (مانکدیم) (م425ق) نیز از معتزلیان زیدى مذهب به شمار مىآمد.
6 . ناصر بن محمد بن صالح الداعى الى الحق که از علویان دیلم بوده و در طبقه دوازدهم از زیدیان قرار دارد نیز از جمله معتزلیان زیدى است. ابوعبداللّه جرجانى نیز از این دسته محسوب مىشود.(1)
--------------------------------------------------------------------------------
1. شرح العیون المسائل، ضمیمه فضل الاعتزال و طبقات المعتزله ، ص371ـ373، 376ـ 377 و 384 و رسول جعفریان، مناسبات فرهنگى معتزله و شیعه، ص145.
کتاب فضل الاعتزال و طبقات المعتزله ده طبقه از معتزلیان را معرفى کرده است. در پایان کتاب، به ترجمه حاکم ابو سعد محسن بن کرامه جشمى بیهقى مىپردازد. در بخشى که آثار وى را آورده، 23 کتاب از او معرفى مىکند. در پایان معرفى آثار جشمى مىگوید که از جمله کتابهاى او کتاب منهاج السلامه فى مسائل الامامه است که در ردّ دیدگاه حاکم جشمى بر مهدویت که کتاب شرح العیون به آن اختصاص یافت مىپردازد. بخشى از کتاب به معرفى طبقه یازدهم و دوازدهم از معتزلیان پرداخته است. کتاب شرح العیون در پایان کتاب فضل الاعتزال و طبقات معتزله به چاپ رسیده است.
--------------------------------------------------------------------------------
حاکم جشمى نیز در اصول اعتقادات معتزلى بود. اساتید حاکم، علم را از قاضى عبدالجبار و افراد همطبقه او دریافت کردند. قاضى هم از اصحاب مدرسه جبائیه و یاران ابىهاشم بود، از اینرو حاکم را منسوب به معتزله بصره مىکنند.(1) وى کتابهاى زیادى بر اساس اعتزال نوشت.(2)
همچنین عمر بن ابراهیم که به سال 442ق متولد شد با عناوین زیدى، کوفى، حنفى، شیعى و معتزلى شناخته شده است.(3) وى فردى زیدى است که مفتى کوفه بوده و بر مذهب حنفى فتوا مىداد، اما آنچنان تحت تأثیر معتزله بود که صفت معتزلى به اودادهاند.
در مجموع مىتوان گفت که عدهاى از زیدیان شاگردان برخى از بزرگان معتزلى بودهاند که پس از اضمحلال نسل معتزله به صورت جانشینان معتزله درآمدند. شهرت آنها زیدى معتزلى بود. گفته مىشود ابویوسف عبدالسلام بن محمد قزوینى (م488 ق) از جمله این افراد است که به تشیع زیدى تمایل دارد. اسماعیل بن على بن احمد بستى(4) (محدود420ق) نیز از جمله شاگردان قاضى عبدالجبار است که پیرو امام المؤید باللّه هارونى است. به گزارش منابع، شریف ابوالحسن حقینى(5) (490ق) که از جمله ائمه زیدى دیلم و از شاگردان قاضى عبدالجبار
--------------------------------------------------------------------------------
1. عدنان زرزور، همان، ص82 ـ86.
2. ر.ک: مقدمه شرح عیون المسائل، ص353ـ358 و رسائل عدل والتوحید، ج1، ص 105 .
3. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج 1، ص436؛ میزان الاعتدال، ج2، ص143 و الحور العین، ص186.
4. ابوالقاسم اسماعیل بن احمد جیلى در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم مىزیسته است. وى در بُست سجستان متولد شد و جوانى را در شرق گیلان سپرى کرد. وى در درس فقه امام الناصر للحق (م 304 ق) حاضر مىشد. وى مدتى نزد عبدالجبار همدانى، متکلم مشهور معتزلى شاگردى نمود. وى تابع امام المؤید باللّه هارونى بود. منابع گزارش از آن دارند که وى حد فاصل سال 403ـ411 ق از رى به آمل رفت و در سال 420 ق فوت کرد (ر.ک: ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 129؛ طبقات المعتزله، تصحیح اس. دیوالد، ویلرز، ص 117 و ابوالقاسم بستى، کتاب البحث عن ادلة التکفیر و التفسیق، ص 10ـ11).
5. ابوالحسن على بن جعفر بن حسن بن عبداللّه بن على بن حسن بن على بن احمد حقینى (م 470 ق) از علماى زیدى عصر خود بود و در طبقه دوازدهم از زیدیان قرار داشت. وى در منطقه دیلم دعوت به خود کرد. علماى منطقه دیلم نیز دست بیعت به او دادند (ر.ک: الحدائق الوردیه فى مناقب ائمة الزیدیه، ج 2، ص 192 و قاضى عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص 384).
--------------------------------------------------------------------------------
است، با تأثیرپذیرى از آنها، در گستره حیات خود خواسته یا ناخواسته تفکرات آنها را ارائه مىداد، به گونهاى که عدهاى حاکم جشمى را در اصول اعتقادى، معتزلى معرفى مىکنند و او را از جمله معتزلیان بصره مىدانند.(1)
کتاب شرح عیون المسائل به خوبى بیانگر گستره پیوند معتزله و زیدیه است. وى تنى چند از امامى مذهبان، مثل سید مرتضى (م436ق)، شریف طاهر بن طاهر (م450ق)، سید ابومحمد یحیى بن محمد علوى نقیب نیشابورى را نیز در شمار معتزلیان مىآورد. و در بخش پایانى کتاب، ستایش فراوانى از معتزله کرده، آنان را به عنوان بنیانگذاران علم کلام معرفى مىکند.(2) وى در این کتاب مىگوید: عدلیه، استنادى در مذهب دارد که هیچکدام از فرقه ها ندارند؛ استناد آنها متصل به واصل بن عطا از محمد بن على بن ابىطالب و فرزندش ابى هاشم عبداللّه بن محمد بن على او از پدرش على علیهالسلام و على علیهالسلام از رسول صلىاللهعلیهوآله است. آیا کسى چنین سلفى دارد؟ مذهب ما هاشمى و لقب ما زیدى است... از جمله مشایخ ما ابوهذیل، بشر، نظام، حرب، ابوعلى جبائى، ابوهاشم جبائى، قاضى القضاة و سادات اولاد على علیهالسلام هستند.(3)
عنایت به این نکته لازم است که در این بیان، سوابق معتزلیان کلاً فراموش شد و همه به صورت زیدى معرفى شدند. بر این اساس، بیان مذکور شاهدى بر تأثیر معتزلیان بر زیدیان است، بهگونهاى کهزیدیان رهبران معتزلى را از مشایخ خود مىدانند. مقدسى در این باره مىگوید:
--------------------------------------------------------------------------------
1. عدنان زرزور، الحاکم الجشمى و منهجهه فى التفسیر، ص76.
2. شرح عیون المسائل ضمیمه فضل الاعتزال وطبقات المعتزله، ص383-385؛ رسول جعفریان، مناسبات فرهنگى معتزله و شیعه، ص146 و عدنان زرزور، همان، ص76.
3. رسول جعفریان، مناسبات فرهنگى معتزله و شیعه، ص146ـ147؛ الزیدیه، ص247 و احمد محمود صبحى، فى علم الکلام، ج3، ص198.
--------------------------------------------------------------------------------
بعد از مسافرتهاى مختلف در سرزمینهاى اسلامى در قرن چهارم، اکثر شیعه را معتزلى یافتم، اکثر فقهاى آنها نیز معتزلى مذهب بودند، حتى عضدالدوله نیز اعتزال را پذیرفت.عموم مردم رى قول به خلق قرآن را فراموش کردند. بیشتر ساکنان خوزستان معتزلى بودند. همچنین شیعه عمان وصعده و سراوات و سواحل بحرین و شمال عراق نیز معتزلى بودند.(1)
تا به حال چنین ارائه شد که معتزله تأثیر زیادى در زیدیه داشت. این سخن بدین معنا نیست که تمام گرایشها و فرقههاى زیدى آراى معتزلیان را پذیرفتند، چرا که بعضى از فرقههاى زیدى به اشاعره نزدیکترند تا به معتزله، و بعضى از زیدىها تفکرى مرکب از معتزله و اشاعره دارند.(2)
اشعرى در مقالات الاسلامیین مىگوید: سلیمانیه در بحث صفات تا حدود زیادى به اهلسنت و جماعت نزدیک بودند، اما با معتزله اختلاف داشتند. سلیمان بن جریر در توصیف خداوند به قدرت، با معتزله هم رأى بود؛ نزد او خداوند متصف به قدرت نمىشود تا ظلم و جور کند، نمىگوییم خدا قدرت ندارد، زیرا محال است که ظلم کند و دروغ بگوید.(3) کلام اشعرى دال بر آن است که سلیمانیه هرچند از جمله فرقههاى زیدى هستند، اما مبانى مشترکى با اهلسنت دارند.
--------------------------------------------------------------------------------
1. مقدسى، احسن التقاسیم فى معرفة الاقالیم، ص439 به بعد: «بعد ان قام برحلات واسعه خلال القرن الرابع و طوّف فى ارجاء البلاد الاسلامیه انه وجد اکثر الشیعه فى بلاد العجم معتزلة و اکثر فقهائهم على الاعتزال، بل ان الامیر البویهى عضدالدوله اعتنق الاعتزال و نصى العامه فى الرى على درب الفقهاء فى القول بخلق القرآن و کان معظم السکان فى خوزستان معتزله، و کذلک کان شیعة عمان و صعده والسروات و سواحل البحرین و فى شمال العراق». و نیز ر.ک: المعتزله والفکر والحر، ص355.
2. ر.ک: احمد محمود صبحى، فى علم الکلام، ج3، ص378 به بعد.
3. اشعرى، مقالات الاسلامیینو اختلاف المصلین، ج2، ص56ـ57: «فالسلیمانیة یقترب الى حد کبیر فى فکرته عن الصفات من اهل السنه والجماعه، و یختلف الى حد ما عن المعتزله... ولکن سلیمان بن جریر سرعان مایتفق مع المعتزله فى احالة القدره على الظلم للّه فاللّه عنده لایوصف بالقدر، على ان یظلم و یجور، و لایقال لایقدر: لانه یستحیل ان یظلم و یکذب...».
--------------------------------------------------------------------------------
در بحث خلق افعال نیز گرایشهاى متفاوتى وجود دارد که مىتواند دلیلى براى مدعاى فوق باشد.(1) احمد محمود صبحى در این باره مىگوید:
تشیع زیدى حد وسطى بین اهلسنت وتشیع امامى است، از این رو شاخههاى زیدیه با تفکرى متفاوت به وجود آمدند؛ بعضى به امامیه وبعضى به اهل سنت تمایل دارند.(2) این سخن، حاکى از آن است که بهطور مطلق نمىتوان به تأثیر پذیرى زیدیه از معتزله قائل شد، زیرا برخى از فرقههاى زیدى، چون سلیمانیه وصالحیه، در مبانى اعتقادى خود بیشتر به فرقههاى اهلسنت گرایش دارند.(3)
تأثیر تشیع زیدى بر معتزله
ناگفته پیداست تأثیر و تأثر معتزله و زیدیه طرفینى بوده است به گونهاى که نام «متشیعة المعتزله» را بر معتزله بغداد نهادند، زیرا که عده زیادى از معتزلیان بغداد اعتقاد به فضل على علیهالسلام بر ابىبکر داشته و از معاویه و عمرو بن عاص تبرى مىجستند. معتزلیان بغداد آنقدر تحت تأثیر زیدیه قرار گرفتند که عدهاى از آنها پیرو اندیشه امامت زیدیان شدند و سختىهایى را در این عرصه بدوش کشیدند تا آنجا که بشر بن معتمر در زمان هارونالرشید، بهجرم تمایل سیاسى به علویان زندانى مىشود.(4) اهمیت یافتن ترجیح و تفضیل امامعلى علیهالسلام
--------------------------------------------------------------------------------
1. ر.ک: همان، ج 1، ص 72ـ74.
2. احمد محمود صبحى، فى علم الکلام، ج3، ص80.
3. یحیى بن على بن ابراهیم حسینى، الانتصار على علماءالامصار، مقدمه .
4. فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربى، جزء 1، ص 64 و رسول جعفریان، مناسبات فرهنگى معتزله و شیعه، ص 52.
--------------------------------------------------------------------------------
بر خلفا در میان معتزله بغداد در قرن چهارم و پنجم، نشانه رسوخ تشیع (زیدى) در معتزله است. از این رو احمد بن عبدالرحمان ملطى(م377 ق) معتزله را فرقه چهارم زیدیه مىشمارد و آنها را بر عقیده جعفرى (جعفر بن مبشر ثقفى ،جعفربن حرب همدانى و محمد بن عبداللّه اسکافىکه از رجال معتزله بغداد بودند) مىداند.(1)
علاوه بر این، نقد کتاب العثمانیه جاحظ توسط ابوجعفر اسکافى(م240ق) در حقیقت، یارى شیعیان بود و بستر مناسبى براى تأثیر تفکر شیعى بر معتزله فراهم آورد. جاحظ در این کتاب در اثبات برترى خلفا بر امام على علیهالسلام کوشیده و در شرح و بسط فضایل منسوب به خلفا و توجیه آنچه مربوط به امام بوده، تلاش زیادى کرده است.
تأثیر تفکر شیعه بر معتزله در سرودههاى صاحب بن عباد(2) (326-385ق) جلوه خاصى
--------------------------------------------------------------------------------
1. ملطى، التنبیه و الرد، ص 34ـ35.
2. تذکره نویسان و رجالشناسان در باب مذهب صاحب بن عباد دیدگاههاى مختلفى دارند. برخى، مانند سید رضى، مرحوم آخوند و شیخ صدوق، مذهبش را شیعه اثناعشرى دانستهاند. عدهاى او را سنى معتزلى و دسته دیگرى نیز او را سنى شافعى دانسته و گفتهاند او از نظر فقهى، شافعى مذهب بوده است. عدهاى وى را در اصول، معتزلى، اما در فروع، اثناعشرى مىدانند. گروه دیگرى بر این باورند که او در مذهب حنفى بود، اما در اعتقادات مشى زیدى داشت. در مجموع، انتساب مذهبى خاص به صاحب بن عباد در حوصله این مقاله نیست، اما مىتوان موارد ذیل را شاهد سخن مقاله دانست:
الف ـ او قائل به توحید و عدل بود و هنگامىکه در اصفهان تبلیغ مىکرد به این دو اصل دعوت مىنمود. این دو اصل هرچند بین شیعه و معتزله مشترک است، اما دلیل قانعکنندهاى در تفسیر شیعى از این اصول از صاحب به یادگار نمانده است. حداکثر مماشاتى که در پذیرش ادله امامیان مىتوان کرد این است که او را شیعه محب بدانیم، نه شیعه اعتقادى، و به بیان دیگر، تعبیر معتزله متشیع را در باره او بهکار ببریم.
ب ـ آثارى که از وى بهجاى مانده نیز مؤیدى بر معتزلى بودن او در اعتقادات است. براى نمونه کتاب الابانه عن مذهب اهل العدل بحجة العقل وى، تقریر اصول اعتقادى معتزلیان در تقابل دیگر فرقههاست. کتاب التذکره فى الاصول الخمسه بهجاى مانده از او، تقریر اصول پنجگانه اعتقادى معتزلیان است. کتاب الامامه او بیان نظریه امامت معتزلیان است. او در این کتاب، على علیهالسلام را افضل مىداند، اما خلافت خلفا را مىپذیرد. مهمتر از همه اینها وى در کتاب الابانه نص را رد مىکند. هرچند بعدها در زمره اکثریت معتزلیان قرار مىگیرد (ر.ک: ذهبى، لسان المیزان، ج 1، ص 416؛ یاقوت حموى، معجم الادباء، ج 2، ص 267؛ احسان یارشاطر، دانشنامه ایران و اسلام، ج 5، ص 684ـ685؛ شیخ عباسعلى ادیب، هدیة العباد فى شرح حال صاحب بن عباد، ص 44و فصلنامه حوزه اصفهان، ش 9، ص 153).
ج ـ علاوه بر شواهد فوق در موارد فراوانى در دیوان صاحب بن عباد تصریح شده است که او معتزله متشیع است، مثلاً در شعرى که در متن مقاله نیز آمده مىگوید:
قالت فما اخترت من دین تفوز به فقلت انى شیعى و معتزلى
دیوان صاحب بن عباد، ص 39 و جشمى، رسالة ابلیس الى اخوانه المناسیس، ص 52.
--------------------------------------------------------------------------------
دارد که به بعضى از آنها اشاره مىکنیم:
در جایى مىگوید:
لوشق قلبى لیرى وسطه سطران قد خطا بلا کاتب
العدل والتوحید فى جانب وحب اهل البیت فى جانب
«اگر قلب من شکافته شود، درون قلبم دو جمله که ناخودآگاه نوشته شده دیده مىشود؛ عدل و توحید در گوشهاى از قلبم هست و حب اهلبیت در گوشه دیگرى قرار دارد».
و در جاى دیگرى مىگوید:
العدل و التوحید کل معاقلى و ولاءآل الطهر جل حصونى(1)
«عدل و توحید پناهگاه من است و ولایت اهلبیت، مهمترین دژ مصونیت من».
در بیت دیگرى چنین مىگوید:
العدل و التوحید مذهبى الذى یزهى به الایمان و الاسلام
و ولایتى لمحمد و لآله دینى و حصنى الذى لایرام(2)
«عدل و توحید که نور اسلام و ایمان است مذهب من است. و ولایت و دوستى من براى محمد و آل او، دین و حافظ من است که هیچگاه رهایش نمىکنم».
در بیت دیگرى مىگوید:
قالت فما اخترت من دین تفوز به فقلت انى شیعى ومعتزلى(3)
«از صاحب سؤال شد: چه دینى را انتخاب کردى که به وسیله آن رستگار شوى؟ او جواب داد: من شیعى و معتزلى هستم».
--------------------------------------------------------------------------------
1. دیوان صاحب بن عباد، ص129، به نقل از: رسول جعفریان، مناسبات فرهنگى معتزله و شیعه. 2. دیوان صاحب بن عباد، ص273. 3. همان، ص39 و جشمى، رساله ابلیس الى اخوانه المناسیس، ص152.
--------------------------------------------------------------------------------
اضافه بر شواهد فوق، شاگردان قاضى عبدالجبار که مظهر اعتزال خالص بود(1) و مخالفت شدیدى با اندیشه امامت زیدى داشت، تأثیر زیادى از تشیع زیدى پذیرفتند، به گونهاى که عده زیادى از شاگردان وى، مثل ابویوسف عبدالسلام بن محمد قزوینى(م488ق) و ابوالقاسم اسماعیل بن على بن احمد بستى (م حدود420ق) شیخ زیدیه عراق تابع امام المؤید باللّه هارونى بوده، به وى روى آوردند.
از آنچه گذشت این نتیجه به دست مىآید که زیدیان متأثر از تفکر اعتزال بودند و در جهاتى نیز بر آنها تأثیر گذاشتند. سؤال پیش رو این است که زمینههاى تأثیر پذیرى زیدیه از معتزله چه بود؟ گفته شده:
1ـ زید شاگرد واصل بود، از این رو زیدیان در اصول بیشتر معتزلى بودند.(2)
2ـ تقرب و نزدیکى آراى زید با آراى واصل بن عطا، بهویژه در مسئله المنزلة بین المنزلتین و وجوب امر به معروف و نهى از منکر که زیدیه از آن تعبیر به خروج بر حاکم ظالم مىکنند.
3ـ حرکت زید فقط حرکتى شیعى نبود، بلکه حرکتى دینى و اسلامى بود که علیه حاکم جور به وقوع پیوست. این حقیقت در دعوتنامه (بیعت) او متجلى است. وى مردم را به کتاب خدا و سنت نبى و احیاى سنت و نابودى بدعتها دعوت کرد. از اینرو با معتزله همداستان شده بودند. و بر این اساس، واصل بن عطا و عمرو بن عبید(م حدود143ق) قیام زید را تأیید کردند. همچنین عده زیادى از معتزله با بیعت با نفس زکیه در قیامش شرکت نمودند و از این راه، بستر مناسبى براى تأثیرگذارى واصل بن عطا و عمر بن عبید بر آنها فراهم شد.(3)
4ـ معتزله اهل فکر و نظر بودند، اما زیدیه اهل عمل بودند و زید قبل از اینکه امام در عقاید و احکام باشد، امام در جهاد و مبارزه مسلحانه بر ضد دستگاه جائر اموى بود. ابوالقاسم على بن محمد بن على خراز قمى رازى از علماى قرن چهارم، روایتى را به او نسبت مىدهد که بیانگر این معناست. در این روایت آمده که زید مىگوید: هر کس آماده جهاد است به من
--------------------------------------------------------------------------------
1. احمد محمود صبحى، فى علم الکلام، ج1، ص346.
2. شهرستانى، همان، ج1، ص208؛ حسنى یمانى، همان، ص20ـ21؛ سیدمحمد صالح محمد، عمرو بن عبید و آراءه الکلامیه، ص85ـ86؛ محمود اسمائیل، همان، ص53 و عبدالعزیز مقالع، همان، ص18-20 .
3. اشعرى، المقالات والفرق ، ص79؛ صالح محمد سیدمحمد، همان، ص85ـ86؛ الحدائق الوردیه، ج1، ص179ـ180 و احمد محمود صبحى، نظریة الامامه لدى الشیعة الاثنى عشریه، ص336.
--------------------------------------------------------------------------------
ملحق شود... .(1) دراین کلام، زید بن على خود را مرد عمل معرفى مىکند، نه امام درعلم. این صفت، فرصتى را براى معتزله به وجود آورد تا آنها تأثیر علمى خاص خود را بر زیدیه بگذارند، هر چند معتزلیان در مقام عمل از زیدیه تأثیر مىپذیرفتند.(2)
5ـ زیدیه در مقایسه با معتزله به عنوان فرقهاى تندرو مطرح بود، در حالى که معتزله به عنوان فرقه معتدلى شناخته شده بود، از اینرو معتزله در رعایت اعتدال و قبول روش اعتدالى بر زیدیه تأثیر گذاشت. به بیان دیگر، تفکر اعتزالى، تعصب و تحجر را از زیدیان دور کرد که خود زمینه و بستر مناسبى براى تأثیرپذیرى زیدیه از دیگران فراهم ساخت، لذا زیدیه با تفکر شیعى خود بخشى از اعتقادات معتزله را پذیرفت، اما در فروع تحت تأثیر احناف قرار گرفت.(3)
6 ـ معتزله در فهم دین از روشهاى استدلالى پیروى مىکردند، لذا پاىبندى آنها به مسائل تعبدى در مسائل کلامى بسیار ضعیف بود. زیدیه نیز در مقام نظر، عقلگرا بودند. از اینرو، بین این دو فرقه، همخوانى در روش ِ فهم دین وجود داشت که خود عاملى مؤثر براى تأثیرپذیرى یا تأثیرگذارى متقابل این دو فرقه از یکدیگر بود.(4)
ارتباط زید با واصل بن عطا و نقش آن در روابط زیدیه و معتزله
با طرح زمینههاى تأثیر و تأثر زیدیه و معتزله، این سؤال مطرح مىشود که آیا مىتوان رابطه زید با واصل را از جمله عوامل تأثیرپذیرى زیدى از معتزله دانست؟ به نظر مىرسد که ارتباط زید بن على با واصل بن عطا نمىتواند دلیلى بر تأثیرپذیرى زیدیه از معتزله باشد، هر چند شهرستانى با طرح شاگردى زید بن على از واصل بن عطا در پى اثبات این مدعاست که تأثیرپذیرى زیدیه از معتزله ناشى از ارتباط زید بن على با واصل بن عطاست.(5) اما با عنایت به شواهد مختلف به نظر مىرسد که منشأ ارتباط و تأثیرپذیرى زیدیه از معتزله از زید بن على آغاز نشده،
--------------------------------------------------------------------------------
1. عبدالعزیز مقالع، همان، ص51 و کفایة الاثر، ص302.
2. احمد عرفان قاضى، همان، ص59؛ محمود اسمائیل، همان، ص24ـ25؛ عبدالعزیز مقالع، همان، ص51 و رسول جعفریان، مناسبات فرهنگى معتزله و شیعه، ص143.
3. الزیدیه، ص121؛ احمد عرفات قاضى، همان، ص59 و عبدالعزیز مقالع، همان، ص18-20 .
4. محمد ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه، ص123 و على شابى، مباحث فى علم الکلام والفلسفه، ص121.
5. ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص244؛ سامى نشار، نشاءة الفکر الفلسفى فى الاسلام، ص128؛ شهرستانى، همان، ج1، ص155؛ سالم عبدالرحمن، التاریخ السیاسى للمعتزله، ص124 و عارف احمد عبداللّه، همان، ص64 .
--------------------------------------------------------------------------------
پیشینه آن به تولد این فرقه برمىگردد. شواهدى که ادعاى شهرستانى را نفى مىکند عبارتاند از:
1ـ کتابهاى معتزلى، واصل را در طبقه چهارم و زید را در طبقه سوم قرار مىدهند.(1) بر این اساس، زید قبل از واصل و متقدم بر او بود و در این صورت، ارتباط علمى بین آنها از باب مناظره و مباحثه بود، نه شاگردى.
2ـ در زمان ملاقات زید با واصل، شخصیت علمى زید شکل گرفته بود،(2) بر این اساس، ملاقات وى با و اصل براى تلمذ نبوده، بلکه براى مناظره بوده است.
3ـ شهر مدینه مهد علم بود و امام باقر علیهالسلام در این شهر زندگى مىکرد، لذا عاقلانه نبود که زید براى علمآموزى از مهد علم، یعنى مدینه منوره به شهر بصره هجرت کند. بله بصره موطن فرقهها بود و هر کس در پى فراگیرى آموزههاى اعتقادى فرقههاى مختلف بود به بصره مىرفت. حال اگر مسافرت زید بن على را به بصره بپذیرم هیچ دلیلى براى آموختن علم کلام معتزلى نداریم تا شاگردى واصل را تأیید کند.(3)
4ـ علاوه بر آنچه گذشت دیدگاه شهرستانى مخالف با اجماع مورخان است. به نظر مورخان، واصل بن عطا علم را از اهلبیت نبوى فراگرفت و در سال 101ق در سن 21 سالگى به بصره هجرت کرد. پس زید شاگرد واصلبن عطا نبود. بله از اینرو که بصره موطِن فرقههاى مختلف، چون شیعه، قدریه، جهمیه و... بود ، معمولاً عدهاى براى شناخت عقاید فرقههاى مختلف به آنجا مىرفتند. شاید هجرت او نیز اینگونه بود.(4)
5ـ این که زید پس از طى مراحل علمى در مدینه، براى کسب علم به نقاط مختلفى رفت و از افراد مختلفى علوم را فرا گرفت، از جمله آن افراد واصل بن عطا بود. بر این اساس، وقتى زید بن على ادله واصل بن عطا را در رد دیدگاههاى اهلبیت قانع کننده نیافت از دوستى با او خوددارى کرد.(5) با توجه به این مطلب هنگام سفر زید بن على به بصره نه تنها شخصیت
--------------------------------------------------------------------------------
1. طبقات المعتزله ابنالمرتضى، ص17ـ28؛ قاضى عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص209-215؛ المهدى لدیناللّه، البحر الذخار، ج1، ص45 و حسنى یمانى، ص21.
2. محمد ابو زهره، الامام زید، ص39 و 52؛ همو، تاریخ المذاهب الاسلامیه، ص 55 و قاضى عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ص137ـ138.
3. محمد ابوزهره، الامام زید، ص 40ـ42.
4. همان، ص40؛ محمد ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه، ص671 و عارف احمد عبداللّه، ص63ـ64.
5. عارف احمد عبداللّه، ص63ـ64.
--------------------------------------------------------------------------------
علمى او شکل گرفته بود، بلکه او در علم کلام صاحب نظر بوده است.
بنابر این، علاقه زید بن على به واصل بن عطا مىتواند ناشى از امورى، چون همدرس بودن و... باشد و تشابه یا توافق در دیدگاهها هم شاید ناشى از امورى اینگونه یا به دلیل زمینههاى اعتقادى یا سیاسى موجود در دو فرقه باشد که به آنها اشاره کردیم.
نتیجه
ملل ونحل نویسان بر این باورند که تعامل فرهنگى بین زیدیه و معتزله وجود داشت تا آنجا کهزیدیه و معتزله بغداد را فرقه واحدى تلقى کردند و از آنها به «متشیعة المعتزله» تعبیر نمودند. عده دیگرى معتقدند که تفاوت معتزله و زیدیه فقط در امامت است، و امامت هم مسئلهاى فقهى است که به سبب ویژگى خاص در کلام مطرح شد.(1)
فرقهشناسان برقرارى ارتباط بین زید بن على و واصل بن عطا را نقطه آغازین ارتباط این دو فرقه مىدانند،(2) در حالى که شواهد ارائه شده بیان از آن دارد که این سخن، صحیح نبوده و واصل بن عطا قبل از برقرارى ارتباط با زید بن على با علویان رابطه داشته است.(3) وجود نقاط مشترکى، چون همگونى آراى زید با آراى واصل در منزلة بین المنزلتین و امر به معروف و نهى از منکر، شعارهاى جذاب زید در قیامش، عقلگرایى در امور فطرى، وجود امامانى چون قاسم رسى، امام هادى الى الحق و حاکم جشمى که فکر تقریبى داشتهاند و... از جمله عوامل تأثیر متقابل این دو فرقه تلقى مىشود.
شکى نیست که داد و ستد متقابلى بین دو فرقه وجود داشت. مثلاً زیدیه در علم کلام و مباحثى چون صفات الهى، نظریه امامت و امر به معروف و... متأثر از معتزله بودند،(4) در مقابل معتزله نیز تحت تأثیر زیدیه بودند بهگونهاى که عدهاى از معتزله بغداد خود را زیدى مىدانستند.(5)
--------------------------------------------------------------------------------
1. عدنان زرزور، همان، ص83ـ86.
2. شهرستانى، همان، ج1، ص155؛ حسنى یمانى، همان، ج1، ص20 و عبدالجبار قاضى، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص215.
3. الامالى، ج1، ص117 و رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص73.
4. محمد ابوزهره، الامام زید، ص151 و 215 و همو، الامام زید حیاته و عصره و آراوه الفقهیه، ص218.
--------------------------------------------------------------------------------
فهرست منابع
100 . ابن خلدون، ابوزید عبدالرحمان بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتى، چاپ دوم: تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1382 .
101 . ابن خلکان، ابىالعباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابىبکر، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارصادر، [بىتا] .
102 . ابنشهرآشوب، محمد بن على، معالم العلماء، نجف، منشورات المطبعة الحیدریه، 1380ق/1961م .
103 . ابوزهره محمد، الامام زید حیاته و عصره ـ آراءه و فقهه، قاهره، دارالفکر العربى، [بىتا] .
104 . ــــــــــــــــــــــ ، تاریخ المذاهب الاسلامیه، قاهره، دارالفکر العربى، [بىتا] .
105 . احمد شوقى، ابراهیم عمرجى، الحیاة السیاسیه والفکریه للزیدیه من المشرق الاسلامى، قاهره، مکتبة مدبولى، 2000م.
106 . احمد عبداللّه، عارف، الصلة بین الزیدیه والمعتزله، بیروت، دارالنبوغ، 1415ق.
107 . ادیب، شیخ عباسعلى، هدیة العباد فى شرح حال صاحب بن عباد، تحقیق و تصحیح شیخ مصطفى بهرمن، اصفهان، انتشارات صغیر، 1375 .
108 . اسمائیل، محمود الادارسه، چاپ اول: مکتبة مدبولى، 1411ق/ 1991م .
109 . اشعرى، سعد بن عبداللّه بن خلف، المقالات و الفرق، تصحیح و تقدیم محمدجواد مشکور، چاپ دوم: تهران، مرکز انتشارات علمى و فرهنگى، 1360 .
110 . اشعرى، على بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تهران، امیرکبیر، 1362 .
111 . اصفهانى، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، قم، شریف رضى، 1414ق.
112 . بستى، ابوالقاسم، کتاب البحث عن ادلة التکفیر و التفسیق، تحقیق و مقدمه و یلفرد مادلونگ و زابیته اشمیتکه، چاپ دوم: تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1382 .
113 . بغدادى، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، المکتبة المصریه، 1419ق.
--------------------------------------------------------------------------------
1. محمود اسمائیل، همان، ص24-25.
--------------------------------------------------------------------------------
114 . جریرى، محمد عیسى، الاتجاهات المذهبیه فى الیمن حتى نهایة القرن الثالث الهجرى، بیروت، عالم الکتاب، 1417ق.
115 . جشمى، ابوسعید محسن بن محمد بن کرامه، تحکیم العقول فى تصحیح الاصول، تحقیق عبدالسلام بن عباس وجیه، چاپ اول: عمان، مؤسسة الامام زید بن على الثقافیه، 1421ق/2001م .
116 . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، رسالة ابلیس إلى اخوانه المناحیس و یسمى رسالة الشیخ ابى مره الى اخوانه المحبرة، [بىجا، بىنا]، 1414ق/1994م .
117 . جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجرى، چاپ اول: قم، انتشارات انصاریان، 1375.
118 . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، مناسبات فرهنگى معتزله و شیعه، چاپ اول: قم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى، 1372.
119 . حسنى، جمال الدین احمد بن على، عمدة الطالب فى انساب آل ابىطالب، لبنان، منشورات دارمکتبة الحیاة، [بىتا] .
120 . حسنى، یحیى بن حسین بن هارون، الافاده فى تاریخ ائمة الزیدیه، تحقیق محمد یحیى سالم عزان، چاپ اول: صنعا، دارالحکمة الیمانیه، 1417ق/1996م .
121 . حسنى یمانى، احمد بن یحیى بن مرتضى بن مفضل بن منصور، المنیه و الامل فى شرح الملل و النحل، تحقیق محمد جواد مشکور، [بىجا]، مؤسسة الکتاب الثقافه، 1988م .
122 . حسینى، یحیى بن على بن ابراهیم، الانتصار على علماء الامصار، تحقیق عبدالوهاب بن على ئوید و على بن احمد مفضل، چاپ اول: عمان، مؤسسة الامام زید بن على الثقافیه، 1422ق/2002م .
123 . حکیمیان، ابوالفتح، علویان طبرستان، تهران، الهام، 1368.
124 . حموى، شهاب الدین ابى عبداللّه یاقوت بن عبداللّه، معجم البلدان، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1399ق/1979م .
125 . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، معجم الادباء، ترجمه و پیرایش عبدالحمید آیتى، چاپ دوم: تهران، انتشارات سروش، 1381 .
126 . خطیب، صالح احمد، الامام زید بن على المفترى علیه، بیروت، المکتبة الفیصلیه، 1404ق.
127 . خیاط، عبدالرحیم بن محمد، الانتصار والرد، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، [بىتا].
--------------------------------------------------------------------------------
128 . ذهبى، ابى عبداللّه محمد بن احمد بن عثمان، میزان الاعتدال فى نقد الرجال، تحقیق على محمد بجاوى، بیروت، دارالمعرفه، [بىتا] .
129 . رسى، قاسم بن ابراهیم، مجموع کتب و رسائل، تحقیق عبدالکریم احمد جدبان، چاپ اول: یمن، دارالحکمة الیمانیه، 1422ق/2001م .
130 . رشید، بندر، مذهب المعتزله من الکلام الى الفلسفه، بیروت، دارالنبوغ، 1415ق.
131 . زرزور، عدنان، الحاکم الجشمى و منهجه فى التفسیر، دمشق، مؤسسة الرساله، 1391ق.
132 . زید، على محمد، معتزلة الیمن و دولة الهادى و فکره، صنعا، مرکز الدراسات و بحوث الیمنى، 1981م.
133 . سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربى، چاپ دوم: قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، 1412ق .
134 . شابى، على، مباحث فى علم الکلام والفلسفه، تونس، دار بوسلامه، 1984م.
135 . شرفالدین، على، الزیدیه نظریة و تطبیق، عمان، عمال المطابع التعاونیه، 1405ق.
136 . شوکانى، محمد بن على، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، دمشق، دارالفکر المعاصر، 1419ق.
137 . شهرستانى، عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، 1402ق.
138 . صاحب بن عباد، دیوان صاحب بن عباد، تحقیق محمد حسن آل یاسین، قم، برنا، 1412ق .
139 . صالح محمد، سید محمد، عمرو بن عبید و آراءه الکلامیه، مصر، دار قباء للطباعة والنشر والتوزیع، 1999م.
140 . صبحى، احمد محمود، فى علم الکلام، بیروت، دارالنهضه للطباعة والنشر، 1411ق.
141 . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، نظریة الامامة لدى الشیعة الاثنىعشریه، مصر، دارالمعارف بمصر، [بىتا] .
142 . عبدالرحمن، سالم، التاریخ السیاسى للمعتزله، قاهره، دارالثقافه والنشر والتوزیع، 1410ق.
143 . عسقلانى، احمد بن على بن محمد بن محمد بن على بن احمد، لسان المیزان، تحقیق مکتب التحقیق به اشراف محمد عبدالرحمن مرعسلى، چاپ دوم: لبنان، داراحیاء التراث العربى، 1422ق/2001م .
144 . عماره، محمد، المعتزله والثوره، بیروت، المؤسسة العریبه للدراسات والنشر، 1984م.
--------------------------------------------------------------------------------
145 . ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، المعتزلة و اصول الحکم، بیروت، الموسسة العربیه للدراسات والنشر، 1984م.
146 . عمرى، على بن محمد علوى، المجدى فى انساب الطالبیّین، مقدمه آیتاللّه نجفى مرعشى، تحقیق احمد مهدوى دامغانى، چاپ اول: قم کتابخانه آیتاللّه مرعشى نجفى، 1409ق .
147 . قاضى، احمد عرفات، الفکر التربوى عند المتکلمین المسلمین و دوره فى بناء الفرد والمجتمع، قاهره، الهیئة المصریه العامه للکتاب، 1996م.
148 . قاضى، عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، تونس، دار التونسیه للنشر، 1393ق.
149 . ــــــــــــــــــــ ، شرح الاصول الخمسه، قاهره، مکتبة وهبه، 1408ق.
150 . گروهى، رسائل العدل و التوحید، تحقیق محمد عمارة، [بىجا]، دارالهلال، 1350ق .
151 . متز، آدام، الحضارة الاسلامیه فى القرن الرابع الهجرى، بیروت، دارالکتاب العربى، 1387ق.
152 . مقالع، عبدالعزیز، قراءة فى فکر الزیدیه والمعتزله، بیروت، دارالعوده، 1982م.
153 . مقبلى، صالح بن مهدى، العلم الشامخ، دمشق، مکتبة دارالبیان، [بىتا].
154 . مقریزى، تقىالدین ابىالعباس احمد بن على، المواعظ و الاعتبار (الخطط المقریزیّه)، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، [بىتا] .
155 . ملطى، احمد بن عبدالرحمن، التنبیه والرد على الاهواء والبدع، قاهره، المکتبة الازهریه للتراث، 1417ق.
156 . المهدىلدین اللّه ، احمد بن یحیى، البحر الذخار، صنعا، دارالحکمه الیمانیه، 1409ق.
157 . نشار، سامى، نشأة الفکر الفلسفى فى الاسلام، قاهره، دارالمعارف بمصر، 1977م.
158 . یارشاطر، احسان، دانشنامه ایران و اسلام، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، سال 1354 .
159 . یحیى بن قاسم بن ابراهیم، مجموع رسائل، تحقیق عبداللّه بن محمد شاذلى، چاپ اول: صعده، مؤسسة الامام زید بن على الثقافیه، 1420ق/2001م .