چکیده

این مقاله گامى در جهت شناخت رابطه و تأثیر و تأثر فکرى دو فرقه معتزله و زیدیه است. توجه به رابطه بین دو فرقه در بغداد، ایران و مغرب، حاکى از تعامل فکرى و فرهنگى میان دو فرقه یاد شده است، به گونه‏اى که مى‏توان گفت اصول فکرى زیدیه برگرفته از معتزله است. از این‏رو فرقه‏نگاران، زیدیه را در اصول، معتزلى مى‏دانند. ازسوى دیگر معتزلیان، به‏ویژه معتزله بغداد تحت تأثیر تشیع زیدى بوده‏اند تا آن‏جا که از آن‏ها به معتزله متشیعه یاد مى‏شود. ملل و نحل‏نویسان علت ایجاد رابطه بین زیدیه و معتزله را شاگردى زید بن على در مکتب واصل بن عطا مى‏دانند، در حالى که تلاش پیش‏رو با ارائه شواهد تاریخى در پى آن است تا با نفى چنین نگاهى ، وجود عواملى چون همگونى فکرى رهبران دو فرقه، عقل‏گرایى دو فرقه در مباحث نظرى و وجود رجالى چون قاسم بن ابراهیم رسى، امام هادى‏الى الحق یحیى بن حسین بن قاسم بن ابراهیم، حاکم ابوسعد محسن بن محمد بن کرامه جشمى بیهقى که فکر تقریبى داشته‏اند و برخى مسائل دیگر را علت برقرارى رابطه بین دو فرقه معرفى کند.

متن

مقدمه

    پرداختن به جنبه‏هاى وجودى جریانى فکرى ـ مذهبى با صرف‏نظر از تعامل آن با مذاهب و اندیشه‏هاى پیشین یا هم‏عصر آن، تلاشى یک سویه و کم ثمر خواهد بود، زیرا اندیشه‏هاى موجود در هر عصرى در شکل‏گیرى جریان‏هاى فکرى بعد از خود، مؤثر است. از این‏رو عنایت به مناسبات سیاسى‏ـ فرهنگى و اجتماعى دو اندیشه یا دو فرقه هم‏عصر، زمینه فهم عمیق آرا و عقاید آن دو فرقه را فراهم مى‏سازد.

    آن‏چه مسلم است دو فرقه معتزله و زیدیه، از جمله فرقه‏هاى هم‏عصر در قرن‏هاى نخستین هستند که در ابعاد مختلف سیاسى ـ اجتماعى و فرهنگى، ارتباط وثیقى با هم داشتند. هدف این مقال، ارائه پاسخ به این سؤال است که آیا دو فرقه معتزله و زیدیه که در بغداد و شهرهاى ایران و یمن در کنار هم زندگى مسالمت‏آمیزى داشتند، در زمینه فرهنگى و اعتقادى در یکدیگر تأثیرگذار بودند؟

    ارباب ملل و نحل برآنند که این دو فرقه در عرصه اندیشه و کلام داد و ستد متقابل داشته‏اند، حتى گفته شده زیدیه چنان تحت تأثیر کلام معتزله بودند که در کلام، معتزلى بغدادى یا بصرى معرفى مى‏شدند.(1) در مقابل، تفکر شیعى، خصوصا تشیع زیدى، آن‏چنان در معتزلیان اثرگذاشته بود که معتزلیان بغداد با عنوان متشیعان معتزلى خوانده مى‏شدند. تأثیر تشیع به معناى عام و تشیع زیدى به نحو خاص در معتزله به حدى بود که تحلیل‏گران حوزه تاریخ فرق، تأثیر تشیع زیدى را عامل انحطاط فکر اعتزال دانسته، بر این باورند که معتزلیان قلیلى که بعد از قرن ششم باقى ماندند، حیات خود را وام‏دار تشیع عام، خصوصا تشیع زیدى هستند؛(2) به این معنا که عده معدودى از معتزله حضور خود را در شیعه زیدى حفظ کرده و عملاً این گرایش را پذیرفتند، هر چند در مقام نظر ریشه‏هاى فکر اعتزالى در آن‏ها وجود داشت.

تأثیر متقابل زیدیه و معتزله

    از جمله مباحث مشکل در زیدیه‏شناسى تبیین رابطه بین زیدیه و معتزله است، به ویژه اگر زیدیان به عنوان حزبى سیاسى، و معتزلیان به عنوان جریانى فکرى لحاظ شوند. فرقه زیدیه

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ابوالفتح حکیمیان، علویان طبرستان، ص137 و شهرستانى، الملل و النحل، ج1، ص155.

2. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص433 و احمد محمود صبحى، فى علم الکلام، ج 3، ص 180-182.

--------------------------------------------------------------------------------
در نیمه اول قرن دوم هجرى شکل گرفت. این فرقه از آغاز تأسیس، ارتباط قوى با معتزلیان داشت. معتزلیان نیز تا قرن پنجم و ششم، هم‏زمان با افول تفکر اعتزال - به‏جز افراد معدودى- حضور خود را در شیعه زیدى حفظ کرده بودند و کسانى از معتزله که قصد هضم شدن در زیدیان را نداشتند از میان رفتند.(1) از آن به بعد، یعنى در قرن هفتم و هشتم هجرى زیدیه تحت تأثیر تشیع بودند.

    به هر حال، برقرارى رابطه بین زیدیه و معتزله زاویه‏اى را از دو سوى مختلف گشود:

    الف ـ تمایز تفکر زیدیه از امامیه؛ به این بیان که زیدیه با عدول از آراى شیعى، دیدگاه‏هاى متعادل‏ترى در مقایسه با اهل سنت اتخاذ کرد.

    ب ـ اتحاد معتزله و زیدیه.(2)


رابطه زیدیه و معتزله در دیدگاه فرقه‏شناسان

    رابطه تنگاتنگ زیدیه و معتزله در حدى بود که بعضى مورخان، معتزله را از جمله فرقه‏هاى زیدیه دانسته‏اند. احمد بن عبدالرحمن ملطى (م377 ق) در این باره مى‏گوید: معتزله

 

--------------------------------------------------------------------------------

1. الزیدیه، ص226؛ رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص433؛ احمد شوقى، الحیاة السیاسیة والفکریة للزیدیه فى المشرق الاسلامى، ص219؛ عبدالعزیز مقالع، قراءة فى فکر الزیدیه و المعتزله، ص17ـ16 و على محمد زید، معتزلة الیمن دولة الهادى و فکره، ص28.

2. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص433 و ابوالفتح حکیمیان، همان، ص136.

--------------------------------------------------------------------------------
بغداد، فرقه چهارمى از زیدیه هستند. به بیان او، بزرگان معتزله بغداد زیدى مذهب‏اند، زیرا قائل به امامت مفضول هستند.در نگاه آن‏ها على علیه‏السلام افضل الناس بعد از رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است، اما امامت ابوبکر وعمر نیز توجیه‏پذیر است. تمایل معتزله بغداد به تشیع به حدى بود که از معتزله بغداد به «متشیعة المعتزله» تعبیر کردند.(1)

    احمد بن على مقریزى(م845 ق) در این باره مى‏گوید: همه زیدیان در اصول، معتزلى هستند، جز در مسئله امامت.(2) وى در جاى دیگرى از کتابش مى‏گوید:

قلما یوجد معتزلى إلاّ و هو رافضى؛ به ندرت معتزلى یافت مى‏شود مگر این‏که او رافضى است.

    علامه صالح بن مهدى مقبلى(3) (1038-1108 ق ) مى‏گوید: اختلاف زیدیه و معتزله فقط در امامت است و امامت هم در اصل، مسئله‏اى فقهى است که به سبب ویژگى خاص آن، در اصول مطرح شد. وى اضافه مى‏کند که برخى از بزرگان بغدادى ما ادعا مى‏کنند که زیدى هستند، چرا که با ائمه زیدى ارتباط وثیقى داشتند و در مذهب هم با آن‏ها متفق بودند. وى در این راستا گامى برتر مى‏نهد و مى‏گوید: همه اهل عترت، عدلیه هستند... معتزله همان شیعه

 

--------------------------------------------------------------------------------

1. ملطى، التنبیه و الرد على اهل الاهواء و البدع، ص34-35 : «ان الفرقه الرابعة من الزیدیه هم معتزله بغداد» و عارف احمد عبداللّه‏، الصله بین الزیدیه والمعتزله، ص66.

2. مقریزى، الخطط، ج2، ص352 و ج4، ص169: «ان الزیدیه یوافقون المعتزله فى اصولهم کلها الا فى مسأله الامامة». به نظر مى‏رسد که ملطى در سخن خود قائل به توسع شده است، چرا که زیدیه با معتزله بغداد در جهاتى با هم فرق دارند، مثلاً قائل به نص در سه امام و قیام و فاطمى بودن در بقیه ائمه‏اند، در حالى که معتزله بغداد قائل به این شرایط نیستند (سالم عبدالرحمن، التاریخ السیاسى للمعتزله حتى نهایة القرن الثالث الهجرى، ص137؛ عارف احمد عبداللّه‏، همان، ص67 و مقبلى، العلم الشامخ، ص47).

3. صالح بن مهدى بن على بن عبداللّه‏ بن سلیمان بن محمد بن عبداللّه‏ بن سلیمان بن اسعد بن منصور مقبلى (1038ـ1108 ق) در روستاى مقبل از توابع کوکبان یمن متولد شد. وى از علماى یمن است که نوشته‏هاى بسیارى در فقه و کلام از او باقى مانده است (ر.ک: مقبلى، همان، مقدمه، ص الف ـ و).

--------------------------------------------------------------------------------
هستند، چرا که در مذهب با آن‏ها اتفاق نظر دارند.(1) وى زیدیه یمن و معتزله را فرقه واحدى دانسته و مى‏گوید: که زیدیه یمن به جز برخى از مسائل امامت، در دیگر مسائل همانند معتزله نظر مى‏دهند. به بیان ایشان محال است زیدیه سخنى بگوید جز این‏که تعبیر «قال ابوهاشم»(2) و «قال الامام» نداشته باشد.(3)

    بر اساس گزارش زیدیه‏شناسان ابو سعد محسن بن کرامه حاکم جشمى(4)(413-494ق) با ابوعلى محمد بن عبد الوهاب جبائى(5) (235-303ق) در این زمینه هم فکر است. گزارش منابع حاکى از آن است که ابو على جبائى در پى فراهم کردن لشکرى از معتزله و شیعه بود. او مى‏گفت: شیعه و معتزله در توحید و عدل با هم وحدت نظر داشته، اما در امامت با هم اختلاف دارند.(6)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1. مقبلى، همان، ص11-12.

2. عبدالسلام بن ابى على محمد، متکلم معروف معتزلى در سده‏هاى 3 و 4هجرى و از بنیان‏گذاران مکتب اعتزال بوده است. در تاریخ تولد او اختلاف است؛ برخى تذکره‏نویسان او را متولد سال 247ق مى‏دانند، در حالى که عده‏اى سال 277ق را ثبت کرده‏اند. وى در سال 314ق در بغداد سکنا گزید و این شهر را محل فعالیت گسترده علمى خود قرار داد. درگذشت وى در سال 321ق اتفاق افتاد. وى پس از پدرش ابوعلى جبائى، ریاست معتزله بصره را بر عهده گرفت. فرقه بهشمیه منسوب به او هستند. ابوعلى در طبقه هشتم، و ابوهاشم در طبقه نهم معتزلیان قرار دارند (ر.ک: قاضى عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص 287 به بعد و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 2، ص 355).

3. مقبلى، همان، ص47 و عارف احمد عبداللّه‏، همان، ص 67 .

4. امام حاکم ابو سعد محسن بن محمد بن کرامه جشمى (413ـ493 ق). وى منسوب به زادگاهش قریه جُشَمْ از توابع بیهق خراسان است. او عالم و زاهد بود. هر چند مذهب مردمِ زادگاه او تشیع بود، اما منابع اتفاق‏نظر دارند که وى ابتدا مذهب حنفى داشت، سپس به مذهب زیدى روى آورد. او در اعتقادات، معتزلى و پیرو «مدرسه الجبائیه» بود. آثار فراوانى در کلام، تفسیر و ... از وى به جاى مانده است. وى در مکه کشته شد (ر.ک: جشمى، تحکیم العقول فى تصحیح الاصول، ص 3-17 و همو، رسالة ابلیس الى اخوانه المناحیس، ص 7-10 ).

5. ابوعلى محمد بن عبدالوهاب بن سلام بن خالد بن عمران بن ابان (235ـ303 ق) او معتزلى مذهب بود و در طبقه هشتم از معتزلیان قرار دارد (قاضى عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص 286).

6. احمد محمود صبحى، فى علم الکلام، ج3، ص85.

--------------------------------------------------------------------------------
    در کتاب العلم الشامخ آمده است: زیدیه در همه موارد، معتزلى هستند، مگر در بخشى از مسائل مربوط به امامت که مسئله فقهى است، زیرا در (ملاک) تکفیر و تفسیق اختلافى ندارند. وى از ابراهیم وزیر نقل مى‏کند که معتزله و زیدیه فرقه واحدى هستند و در خطبه منظومى که «ریاض الابصار» نام دارد، ائمه زیدى و معتزلى رانام مى‏برد و مى‏گوید:

رأیت تقدیمهم على الزیدیه لأنّها سادتها و علماؤها... و ذلک متقدمهم... و هذا الأمر قال هو حقیقة الأمر فى الاتحاد بین الفریقین.(1)

    خلاصه این‏که گزارش برخى منابع حاکى از آن است که ابوحذیفه واصل بن عطا(81-181ق) قبل از برقرارى ارتباط با زید، با علویان ارتباط داشته و از این راه بر آن‏ها تأثیر گذاشت. براساس نقل سید مرتضى(436ق) واصل بن عطا(قبل از ملاقات با زید) ، محمد و ابراهیم بن عبداللّه‏ را به مذهب عدل دعوت کرده بود(2) و آن دو، دعوت واصل بن عطا را پذیرفتند. این گزارش بیان‏گر آغاز تماس معتزله و زیدیه است.

    اتحاد زیدیه و معتزله به حدى در اوج خود بود که در سال122ق معتزله با زید دست بیعت داده بودند، هر چنان‏که در سال125ق نیز معتزله با یحیى بن زید بیعت کرده بودند.(3) به گزارش منابع تاریخى در سال 145ق معتزله با نفس زکیه بیعت نموده، در قیام او شرکت کرده بودند. هم چنین عده زیادى از معتزله در قیام ابراهیم بن عبداللّه‏ (145-146ق) نیز شرکت نمودند. این دسته از منابع، حکایت از آن دارند که بشیرالرحّال(4) با گروهى از معتزله در قیام

 

--------------------------------------------------------------------------------

1. مقبلى، همان، ص11ـ12؛ شرح العیون، ج1، ص50 و عدنان زرزور، الحاکم الجشمى و منهجه فى التفسیر، ص82ـ86.

2. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص73.

3. محمد عماره، المعتزله والثوره، ص78-86 .

4. بشیر الرحّال از معتزلیان قرن دوم و سوم و انسانى عابد و زاهد بوده است. او در قیام ابراهیم بن عبداللّه‏ علیه منصور شرکت کرده بود. نویسنده فضل الاعتزال و طبقات المعتزله در معرفى فرقه‏هایى که با ابراهیم بن عبداللّه‏ در قیامش همراهى کرده‏اند مى‏گوید:«شخصیت‏هاى مهم معتزلى در این قیام شرکت داشته‏اند... اگر هیچ کس از معتزلیان در قیام ابراهیم نبود به جز بشیر الرحّال، انتساب شرکت معتزله در این قیام زیدى کافى بود. به‏دلیل کثیرالسفر بودنش به او لقب ـ رحّال ـ داده‏اند» (ر.ک: قاضى عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص 226-227).

--------------------------------------------------------------------------------
ابراهیم بن عبداللّه‏(1) شرکت داشت.(2) به گفته اصفهانى در ماجراى قیام ابراهیم بن عبداللّه‏ بعضى از ابوعمر عثمان طویل معتزلى که از اصحاب واصل بن عطا(3) بود و در طبقه پنجم از طبقات معتزله وجود داشت، سؤال کردند که ابراهیم بن عبداللّه‏ قیام کرد و تو از یارى او کوتاهى مى‏کنى؟ او جواب داد: «هل اخرجه غیرنا».(4)

    پس از قیام نفس زکیه محمد بن عبداللّه‏ (م حدود145ق) و برادرش ابراهیم بن عبداللّه‏، سخن از ادریس بن ادریس بن عبداللّه‏ بن حسن مثنى به میان مى‏آید. دعوت او در مغرب، شاهد دیگرى بر وجود رابطه بین این دو فرقه است که به آن اشاره مى‏کنیم.

 

--------------------------------------------------------------------------------

1. ابراهیم بن عبداللّه‏ بن حسن (103 ـ 145 ق) برادر نفس زکیه از بزرگان علماى زیدى بود که ابتدا از سوى برادرش به بصره رفت و در آن‏جا عده زیادى از اهل فارس، اهواز و دیگر بلاد دعوت او را پذیرفتند. حتى ابوحنیفه، اعمش، عباد بن منصور و ... نیز با او بیعت کردند. او در زمان منصور عباسى در بصره قیام کرد و در درگیرى با نظامیان عباسى در محلى معروف به «باخمرى» که نزدیک کوفه واقع است به شهادت رسید (ر.ک: على بن محمد عمرى علوى، المجدى فى انساب الطالبیین، ص 42 و احمد بن على حسنى، عمدة الطالب فى انساب ابى طالب، ص 109-110).

2. ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص288؛ محمد عماره، المعتزله و الثور، ص99 و قاضى عبدالجبار، همان، ص 110و 117ـ120.

3. ابوحذیفه واصل بن عطا مؤسس معتزله بوده است. او شاگرد حسن بصرى و هم عصر عبدالملک بن مروان و هشام بن عبدالملک بود. وى به تبلیغ دیدگاه خود در مغرب خراسان، یمن، جزیره، کوفه و ارمینیه پرداخت. وى صاحب آثارى چون، المرجئه، المنزلة بین المنزلتین، طبقات اهل العلم و الجهل، السبیل الى معرفة الحق و الثنویه است (ر.ک: اشعرى، المقالات و الفرق، ص 146؛ شهرستانى، همان، ج 1، ص 46؛ حسنى یمانى، المنیه و الامل، ص 19ـ20 و ابن خلکان، همان، ج 6، ص 8).

4. ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص293ـ294 و قاضى عبدالجبار، فضل الاعتزال وطبقات المعتزله، ص117.

--------------------------------------------------------------------------------

رابطه معتزله با زیدیان مغرب

    بعد از شواهدى که در بیان رابطه بین این دو فرقه ارائه شد، به بررسى اجمالى رابطه معتزله و زیدیان مغرب مى‏پردازیم.

    منابع مکتوب تاریخى گزارش از آن دارند که عیسى بن عبداللّه‏، اولین فرستاده نفس زکیه به مغرب بود. هنگام ورود او به مغرب عده زیادى از قبایل بربر دعوت او را پذیرفتند. هر چند وى در اثر خوف از نیروهاى عباسى موجود در افریقیه،(1) آن‏جا را ترک کرد.(2) نفس زکیه پس از وى برادرش سلیمان را به سوى مغرب فرستاد، اما او توفیق در دعوت نداشت. از این رو قبل از دعوت، مغرب را ترک کرد.(3)

    پس از وى ادریس بن عبداللّه‏ به مغرب رفت، اما براى شرکت در قیام فخ (سال 169ق) مغرب را ترک کرد. بعد از قیام فخ ادریس بن عبداللّه‏ مجددا به مغرب رفت و به سلیمان برادر نفس زکیه که در این زمان در مغرب دور (تلمسان) بود،(4) ملحق شد. هم زمان با حضور این دو، داود بن قاسم بن اسحاق بن عبداللّه‏ بن جعفر بن جعفر بن ابى‏طالب به مغرب (افریقیه) رفته بود. این سه نفر هدف واحدى را دنبال مى‏کردند. ادریس بن عبداللّه‏ پس از ملاقات با سلیمان در تلمسان، به طنجه رفت و با رهبر قبیله اروبه اسحاق بن محمود بن عبدالحمید که زعیم معتزله مغرب الاقصى نیز بود، ملاقات نمود و از او کمک طلبید تا در مغرب دور، دولت

--------------------------------------------------------------------------------

1. افریقیه نام سرزمینى در جزیره صقلیه است که بین مصر و مغرب واقع شده است. این منطقه از ناحیه شرق به طنجه و از ناحیه مرزهاى آبى به سودان متصل است. بین افریقیه و یمن فاصله هست. افریقیه، شامل تونس نیز مى‏شود. مراد از افریقیه، مغرب ادنى است و مراد از بلاد مغرب، منطقه زندگى قوم بربر است: (ر.ک: ابن خلدون، العبر، ج 6، ص 175 و یاقوت حموى، معجم البلدان، ج 2، ص60).

2. محمود اسمائیل، الادارسه، ص 47ـ48.

3. همان، ص 48.

4. مراد از تلمسان، مغرب اقصى است (ر.ک: محمود اسمائیل، همان، ص 44و49).

--------------------------------------------------------------------------------
علوى تأسیس کند. قبیله اروبه دعوت او را پذیرفتند. قبل از ورود ادریس به مغرب، بیشتر اهالى شهر طنجه و همه افراد قبیله اروبه، معتزلى مذهب بودند. اسحاق بن محمود بن عبدالحمید اروبى، رهبر فرقه اروبه که به یارى ادریس بن عبداللّه‏ همت گماشت نیز معتزلى مذهب بود. استقبال اروبه از ادریس، ثمره نفوذ تفکر اعتزالى عبداللّه‏ بن حارث معتزلى، شاگرد واصل بن عطا بر اندیشه آن‏ها بود. از این‏رو گفته مى‏شود که تفکر اعتزالى بستر ایجاد حکومت زیدى را در مغرب فراهم ساخت،(1) زیرا معتزله ادریس را از خود مى‏دانند. ابوالقاسم احمد بن محمود بلخى(م حدود 317ق) از وى یاد کرده و مردم شهر طنجه را که از بلاد ادریس است، معتزلى شمرده که توسط شخصى به نام اسحاق بن محمود بن عبدالحمید به اعتزال تمایل یافت. وى بعد از بیان کامل نام ادریس بن عبداللّه‏ شهر طنجه را از آنِ ادریس بن عبداللّه‏ دانسته، مى‏گوید: استقبال معتزله از ادارسه، حاکى از رابطه تنگاتنگ این دو فرقه است، به‏طورى که در هیچ موردى با هم اختلاف نداشته، گویا یک فرقه هستند.(2)


نقش قاسم بن محمد بن ابراهیم بن اسماعیل رسى(3) (169-246ق) در رابطه زیدیه و معتزله


--------------------------------------------------------------------------------

1. قاضى عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله ، ص66و99ـ100؛ الزیدیه، ص59ـ60؛ احمد عرفان قاضى، الفکر التربوى عند المتکلمین المسلمین، ص58؛ شهرستانى، همان، ج1، ص35؛ حسنى یمانى، همان، ج1، ص35 و احمد شوقى، همان، ص221.

2. قاضى عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص110؛ الحور العین، ص212؛ رسول جعفریان، مناسبات فرهنگى معتزله و شیعه، ص143 و ر.ک: محمود اسمائیل، همان، ص 49-54.

3. امام ابو محمد قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل رسى (169ـ246 ق). در محل تولد وى اختلاف است. وى در زمان عباسیان مى‏زیسته و هم عصر هارون الرشید، امین، مأمون، معتصم و واثق بوده است. او فردى عالم و صاحب تألیفات فراوانى است. در مکانى به‏نام الرس که از نواحى مدینه است، مشغول به تدریس بود. وى بعد از شهادت برادرش محمد بن ابراهیم توسط عباسیان، دعوت به خویش کرد. اهالى مکه، مدینه، کوفه، رى، قزوین، طبرستان و دیلم با او بیعت کردند (ر.ک: قاسم بن ابراهیم رسى، مجموعه کتب و رسائل الامام القاسم بن ابراهیم الرسى، مقدمه).

--------------------------------------------------------------------------------

    تأثیرپذیرى زیدیه از معتزله در اندیشه و افکار قاسم رسى، تجلى بیشترى در مقایسه با دیگر ائمه زیدى یافت. وى که تعامل بیشترى با تفکر اعتزالى داشت، نقش عقل و مبانى کلى اصول خمسه را از آن‏ها گرفت، هر چند بعضى از اصول معتزله را تغییر داد.

    به گزارش منابع مکتوب، اصول زیدیه در عصر زید سه اصل بود: 1ـ توحید و تنزیه، 2ـ اراده و قدرت انسان بر خلق افعال، 3ـ المنزلة بین المنزلتین.

    در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم هجرى و در عصر قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل رسى (169ـ246 ق) تقرب زیدیه به معتزله و تأثیرپذیرى آن‏ها از معتزله رو به رشد نهاد و اصول آن دو نزدیکى بیشترى به هم پیدا کرد. در این زمان ابوهذیل علاف (ت 235ق) اصول معتزله را به پنج اصل توحید، عدل، وعد و وعید، منزلة بین المنزلتین و امر به معروف و نهى از منکر رساند و کتاب الاصول الخمسه را نوشت. هم‏زمان با وى قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل رسى دو اصل به اصول زیدیه افزود. وى مى‏گفت که عقل، اصل کل حجت است، به وسیله عقل، اوامر و نواهى خدا را مى‏شناسیم. در اندیشه او خدا از سه طریق بر مردم احتجاج مى‏کند: «اولها العقل، ثانیها الکتاب، و ثالثها الرسول؛ اولین طریق احتجاج خدا عقل است، کتاب دومین و رسول، سومین راه است». عقل اصل این سه است. اگر عقل عاجز از حکم باشد، اجماع جایگزین آن مى‏شود. وى اصل کتاب را آیات محکم دانسته، و اصل در سنت را اجماع اهل قبله مى‏داند.(1)

    در نهایت باید گفت که بحث اصول خمسه را اولین‏بار قاسم بن ابراهیم رسى مطرح کرد. هر چند او با جایگزینى کتاب و سنت به جاى منزلة بین المنزلتین سنگ بناى اختلاف معتزله و زیدیه را در اصول نیز بنا نهاد. در حقیقت، قاسم رسى را باید حد وسطى بین مذهب زید و

--------------------------------------------------------------------------------

1. جمعى از محققان، رسائل العدل والتوحید، ج1؛ عبدالعزیز مطالع، قراءة فى فکر الزیدیه و المعتزله، ص11ـ20 و على محمد زید، معتزلة الیمن دولة الهادى و فکره، ص34؛

--------------------------------------------------------------------------------
پسرش هادى تلقى کرد،(1) زیرا امام هادى اصول معتزلى را تماما پذیرفت، اما به جاى اصل منزلة بین المنزلتین اصل امامت را قرار داد. براین اساس، امام هادى در اصول تأثیر بیشترى از معتزله پذیرفت، اما امام قاسم رسى هرچند عامل این تأثیر پذیرى بود، لکن به مراتب از امام هادى کمتر نقش آفرینى کرد.

تأثیر یحیى بن حسین بن امام قاسم رسى(2) (245ـ 298ق) در برقرارى ارتباط زیدیه و معتزله

    در بحث ارتباط زیدیه و معتزله نباید از نقش امام هادى غافل ماند. او که ارتباط وثیقى با ابوالقاسم احمد بن محمود بلخى (م حدود 317ق) داشت، در حقیقت، سومین حلقه اتصال زیدیه و معتزله بود. اصول دین نزد امام هادى یحیى بن حسین ، همان اصول خمسه معتزله بود (توحید، عدل، وعد و وعید، المنزلة بین المنزلتین و امر به معروف و نهى عن منکر). تنها تغییرى که وى در این اصول ایجاد کرد این بود که به جاى اصل منزلة بین المنزلتین، اصل امامت اهل‏بیت را قرار داد.(3)

    یحیى بن حسین در رابطه با اصول مى‏گفت:


--------------------------------------------------------------------------------

1. عبدالعزیز مطالع، همان، ص19-23؛ عارف احمد عبداللّه‏، الصلة بین الزیدیه والمعتزله، ص 70 و على محمد زید، همان، ص33.

2. امام هادى الى الحق ابوالحسن یحیى بن حسین بن قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسین بن حسن بن على بن ابى‏طالب (249ـ298 ق) در مدینه متولد شد. او فردى شجاع، قوى و عالم و زاهد بود. وى در زمان معتضد عباسى در یمن دعوت به خود کرد و اهل یمن با او بیعت کردند. او بر نجران و صعده مسلط شد و مدت هجده سال امامت زیدیان یمن را به عهده داشت. وى صاحب تألیفات فراوانى در زمینه کلام، تفسیر و ... زیدى بوده و در کنار مسجد جامع صعده آرمیده است (ر.ک: یحیى بن حسین بن هارون حسنى، الافاده فى تاریخ الائمة الزیدیه، ص 128-146 و مجموعة رسائل الامام الهادى الى الحق القویم یحیى بن الحسین بن القاسم بن ابراهیم، ص 29 به بعد).

3. عبدالعزیز مقالع، همان، ص20.

--------------------------------------------------------------------------------

هر کسى مثل ما پاى بند به این اصول باشد و مثل ما متدین به آن باشد و به آن عمل کند او از ماست ... و هر کسى با ما در این اصول مخالفت کند و از ما جدا شود به واسطه آیات محکم کتاب الهى با او احتجاج مى‏کنیم.(1)

    با گذشت زمان، او اصل منزلة بین المنزلتین را از اصول زیدیه حذف کرد و به جاى آن، اصل امامت اهل‏بیت را جایگزین نمود و امامت را از جمله اصول دین قرار داد. بدین ترتیب، اصول دین زیدیه پنج اصل شد: توحید، عدل، وعد و وعید، امر به معروف و نهى از منکر و امامت اهل‏بیت.(2) با توجه به این که امام هادى شاگرد شیخ ابوالقاسم بلخى معتزلى بود و علم کلام را از وى آموخت، لذا در اصول، هم‏فکر با وى بود.(3) ابوالقاسم هم حلقه اتصال بین معتزله خلّص و متشیعة المعتزله بعد از خود بود.

    براى وضوح بیشتر ارتباط معتزله با زیدیه نگاهى به طبقه یازدهم معتزله مى‏کنیم. الحاکم ابو سعد محسن بن محمد بن کرامه جشمى (413ـ494ق ) در کنار نام قاضى عبدالجبار (م415ق) به عنوان طبقه یازدهم از علماى معتزلى، اسامى عده‏اى از زیدیان معتزلى را یاد مى‏کند که از علویان به شمار مى‏آیند. این اسامى عبارت‏اند از:

    1 . المهدى لدین اللّه‏ ابوعبداللّه‏ محمد بن الداعى الى اللّه‏ (م360 ق)که در طبقه یازدهم از معتزله قرار دارد. وى شاگرد ابوعبداللّه‏ بصرى معتزلى و از رجال سیاسى زیدیه بوده است که در

 

--------------------------------------------------------------------------------

1. على محمد زید، همان ، ص157: «فمن اقام على هذه الاصول کما اقمنا، و دان بها کمادنّا و عمل بها استحق اللّه‏ علیه فیها فهومنا و اخونا و ولینا، ندعوه الى ما اجابته و الى ما دعاء و من خالفنا و فارقنا علیها حاججنا، بالمحکم من کتاب اللّه‏ و رددناه الى الجمع علیه من سنه رسول اللّه‏» (محمدعیسى جریرى، الاتجاهات المذهبیه فى الیمن‏حتى نهایة القرن الثالث الهجرى ، ص74).

2. على محمد زید، همان ، ص158 و محمد عیسى جریرى، همان، ص75؛ عبدالعزیز مقالع، همان، ص20؛ محمد عماره، المعتزله و اصول الحکم، ص83 و الزیدیه، ص 258.

3. عارف احمد عبداللّه‏، همان، ص70

--------------------------------------------------------------------------------
زمان حکومت معزالدوله (حدود 334ـ356ق) امام معزالدوله بود.

    2 . الشریف ابوالعباس احمد بن ابراهیم حسنى (م353ق) که در طبقه یازدهم از معتزله قرار دارد.

    3 . ابوالحسین احمد بن حسین بن هارون بن الحسین... (333-411ق) که در آمل متولد شد و از زیدیان معتزلى قرن چهارم است.

    4 . السید الامام الناطق بالحق ابوطالب یحیى بن الحسین که در همین طبقه قرار دارد.

    5 . احمد بن ابى‏هاشم حسینى رازى (مانکدیم) (م425ق) نیز از معتزلیان زیدى مذهب به شمار مى‏آمد.

    6 . ناصر بن محمد بن صالح الداعى الى الحق که از علویان دیلم بوده و در طبقه دوازدهم از زیدیان قرار دارد نیز از جمله معتزلیان زیدى است. ابوعبداللّه‏ جرجانى نیز از این دسته محسوب مى‏شود.(1)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1. شرح العیون المسائل، ضمیمه فضل الاعتزال و طبقات المعتزله ، ص371ـ373، 376ـ 377 و 384 و رسول جعفریان، مناسبات فرهنگى معتزله و شیعه، ص145.

کتاب فضل الاعتزال و طبقات المعتزله ده طبقه از معتزلیان را معرفى کرده است. در پایان کتاب، به ترجمه حاکم ابو سعد محسن بن کرامه جشمى بیهقى مى‏پردازد. در بخشى که آثار وى را آورده، 23 کتاب از او معرفى مى‏کند. در پایان معرفى آثار جشمى مى‏گوید که از جمله کتاب‏هاى او کتاب منهاج السلامه فى مسائل الامامه است که در ردّ دیدگاه حاکم جشمى بر مهدویت که کتاب شرح العیون به آن اختصاص یافت مى‏پردازد. بخشى از کتاب به معرفى طبقه یازدهم و دوازدهم از معتزلیان پرداخته است. کتاب شرح العیون در پایان کتاب فضل الاعتزال و طبقات معتزله به چاپ رسیده است.

--------------------------------------------------------------------------------
    حاکم جشمى نیز در اصول اعتقادات معتزلى بود. اساتید حاکم، علم را از قاضى عبدالجبار و افراد هم‏طبقه او دریافت کردند. قاضى هم از اصحاب مدرسه جبائیه و یاران ابى‏هاشم بود، از این‏رو حاکم را منسوب به معتزله بصره مى‏کنند.(1) وى کتاب‏هاى زیادى بر اساس اعتزال نوشت.(2)

    هم‏چنین عمر بن ابراهیم که به سال 442ق متولد شد با عناوین زیدى، کوفى، حنفى، شیعى و معتزلى شناخته شده است.(3) وى فردى زیدى است که مفتى کوفه بوده و بر مذهب حنفى فتوا مى‏داد، اما آن‏چنان تحت تأثیر معتزله بود که صفت معتزلى به اوداده‏اند.

    در مجموع مى‏توان گفت که عده‏اى از زیدیان شاگردان برخى از بزرگان معتزلى بوده‏اند که پس از اضمحلال نسل معتزله به صورت جانشینان معتزله درآمدند. شهرت آن‏ها زیدى معتزلى بود. گفته مى‏شود ابویوسف عبدالسلام بن محمد قزوینى (م488 ق) از جمله این افراد است که به تشیع زیدى تمایل دارد. اسماعیل بن على بن احمد بستى(4) (م‏حدود420ق) نیز از جمله شاگردان قاضى عبدالجبار است که پیرو امام المؤید باللّه‏ هارونى است. به گزارش منابع، شریف ابوالحسن حقینى(5) (490ق) که از جمله ائمه زیدى دیلم و از شاگردان قاضى عبدالجبار

 

--------------------------------------------------------------------------------

1. عدنان زرزور، همان، ص82 ـ86.

2. ر.ک: مقدمه شرح عیون المسائل، ص353ـ358 و رسائل عدل والتوحید، ج1، ص 105 .

3. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج 1، ص436؛ میزان الاعتدال، ج2، ص143 و الحور العین، ص186.

4. ابوالقاسم اسماعیل بن احمد جیلى در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم مى‏زیسته است. وى در بُست سجستان متولد شد و جوانى را در شرق گیلان سپرى کرد. وى در درس فقه امام الناصر للحق (م 304 ق) حاضر مى‏شد. وى مدتى نزد عبدالجبار همدانى، متکلم مشهور معتزلى شاگردى نمود. وى تابع امام المؤید باللّه‏ هارونى بود. منابع گزارش از آن دارند که وى حد فاصل سال 403ـ411 ق از رى به آمل رفت و در سال 420 ق فوت کرد (ر.ک: ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 129؛ طبقات المعتزله، تصحیح اس. دیوالد، ویلرز، ص 117 و ابوالقاسم بستى، کتاب البحث عن ادلة التکفیر و التفسیق، ص 10ـ11).

5. ابوالحسن على بن جعفر بن حسن بن عبداللّه‏ بن على بن حسن بن على بن احمد حقینى (م 470 ق) از علماى زیدى عصر خود بود و در طبقه دوازدهم از زیدیان قرار داشت. وى در منطقه دیلم دعوت به خود کرد. علماى منطقه دیلم نیز دست بیعت به او دادند (ر.ک: الحدائق الوردیه فى مناقب ائمة الزیدیه، ج 2، ص 192 و قاضى عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص 384).

--------------------------------------------------------------------------------
است، با تأثیرپذیرى از آن‏ها، در گستره حیات خود خواسته یا ناخواسته تفکرات آن‏ها را ارائه مى‏داد، به گونه‏اى که عده‏اى حاکم جشمى را در اصول اعتقادى، معتزلى معرفى مى‏کنند و او را از جمله معتزلیان بصره مى‏دانند.(1)

    کتاب شرح عیون المسائل به خوبى بیان‏گر گستره پیوند معتزله و زیدیه است. وى تنى چند از امامى مذهبان، مثل سید مرتضى (م436ق)، شریف طاهر بن طاهر (م450ق)، سید ابومحمد یحیى بن محمد علوى نقیب نیشابورى را نیز در شمار معتزلیان مى‏آورد. و در بخش پایانى کتاب، ستایش فراوانى از معتزله کرده، آنان را به عنوان بنیان‏گذاران علم کلام معرفى مى‏کند.(2) وى در این کتاب مى‏گوید: عدلیه، استنادى در مذهب دارد که هیچ‏کدام از فرقه ها ندارند؛ استناد آن‏ها متصل به واصل بن عطا از محمد بن على بن ابى‏طالب و فرزندش ابى هاشم عبداللّه‏ بن محمد بن على او از پدرش على علیه‏السلام و على علیه‏السلام از رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است. آیا کسى چنین سلفى دارد؟ مذهب ما هاشمى و لقب ما زیدى است... از جمله مشایخ ما ابوهذیل، بشر، نظام، حرب، ابوعلى جبائى، ابوهاشم جبائى، قاضى القضاة و سادات اولاد على علیه‏السلام هستند.(3)

    عنایت به این نکته لازم است که در این بیان، سوابق معتزلیان کلاً فراموش شد و همه به صورت زیدى معرفى شدند. بر این اساس، بیان مذکور شاهدى بر تأثیر معتزلیان بر زیدیان است، به‏گونه‏اى که‏زیدیان رهبران معتزلى را از مشایخ خود مى‏دانند. مقدسى در این باره مى‏گوید:


--------------------------------------------------------------------------------

1. عدنان زرزور، الحاکم الجشمى و منهجهه فى التفسیر، ص76.

2. شرح عیون المسائل ضمیمه فضل الاعتزال وطبقات المعتزله، ص383-385؛ رسول جعفریان، مناسبات فرهنگى معتزله و شیعه، ص146 و عدنان زرزور، همان، ص76.

3. رسول جعفریان، مناسبات فرهنگى معتزله و شیعه، ص146ـ147؛ الزیدیه، ص247 و احمد محمود صبحى، فى علم الکلام، ج3، ص198.

--------------------------------------------------------------------------------

بعد از مسافرت‏هاى مختلف در سرزمین‏هاى اسلامى در قرن چهارم، اکثر شیعه را معتزلى یافتم، اکثر فقهاى آن‏ها نیز معتزلى مذهب بودند، حتى عضدالدوله نیز اعتزال را پذیرفت.عموم مردم رى قول به خلق قرآن را فراموش کردند. بیشتر ساکنان خوزستان معتزلى بودند. هم‏چنین شیعه عمان وصعده و سراوات و سواحل بحرین و شمال عراق نیز معتزلى بودند.(1)

    تا به حال چنین ارائه شد که معتزله تأثیر زیادى در زیدیه داشت. این سخن بدین معنا نیست که تمام گرایش‏ها و فرقه‏هاى زیدى آراى معتزلیان را پذیرفتند، چرا که بعضى از فرقه‏هاى زیدى به اشاعره نزدیکترند تا به معتزله، و بعضى از زیدى‏ها تفکرى مرکب از معتزله و اشاعره دارند.(2)

    اشعرى در مقالات الاسلامیین مى‏گوید: سلیمانیه در بحث صفات تا حدود زیادى به اهل‏سنت و جماعت نزدیک بودند، اما با معتزله اختلاف داشتند. سلیمان بن جریر در توصیف خداوند به قدرت، با معتزله هم رأى بود؛ نزد او خداوند متصف به قدرت نمى‏شود تا ظلم و جور کند، نمى‏گوییم خدا قدرت ندارد، زیرا محال است که ظلم کند و دروغ بگوید.(3) کلام اشعرى دال بر آن است که سلیمانیه هرچند از جمله فرقه‏هاى زیدى هستند، اما مبانى مشترکى با اهل‏سنت دارند.


--------------------------------------------------------------------------------

1. مقدسى، احسن التقاسیم فى معرفة الاقالیم، ص439 به بعد: «بعد ان قام برحلات واسعه خلال القرن الرابع و طوّف فى ارجاء البلاد الاسلامیه انه وجد اکثر الشیعه فى بلاد العجم معتزلة و اکثر فقهائهم على الاعتزال، بل ان الامیر البویهى عضدالدوله اعتنق الاعتزال و نصى العامه فى الرى على درب الفقهاء فى القول بخلق القرآن و کان معظم السکان فى خوزستان معتزله، و کذلک کان شیعة عمان و صعده والسروات و سواحل البحرین و فى شمال العراق». و نیز ر.ک: المعتزله والفکر والحر، ص355.

2. ر.ک: احمد محمود صبحى، فى علم الکلام، ج3، ص378 به بعد.

3. اشعرى، مقالات الاسلامیین‏و اختلاف المصلین، ج2، ص56ـ57: «فالسلیمانیة یقترب الى حد کبیر فى فکرته عن الصفات من اهل السنه والجماعه، و یختلف الى حد ما عن المعتزله... ولکن سلیمان بن جریر سرعان مایتفق مع المعتزله فى احالة القدره على الظلم للّه‏ فاللّه‏ عنده لایوصف بالقدر، على ان یظلم و یجور، و لایقال لایقدر: لانه یستحیل ان یظلم و یکذب...».

--------------------------------------------------------------------------------

    در بحث خلق افعال نیز گرایش‏هاى متفاوتى وجود دارد که مى‏تواند دلیلى براى مدعاى فوق باشد.(1) احمد محمود صبحى در این باره مى‏گوید:

    تشیع زیدى حد وسطى بین اهل‏سنت وتشیع امامى است، از این رو شاخه‏هاى زیدیه با تفکرى متفاوت به وجود آمدند؛ بعضى به امامیه وبعضى به اهل سنت تمایل دارند.(2) این سخن، حاکى از آن است که به‏طور مطلق نمى‏توان به تأثیر پذیرى زیدیه از معتزله قائل شد، زیرا برخى از فرقه‏هاى زیدى، چون سلیمانیه وصالحیه، در مبانى اعتقادى خود بیشتر به فرقه‏هاى اهل‏سنت گرایش دارند.(3)


تأثیر تشیع زیدى بر معتزله

    ناگفته پیداست تأثیر و تأثر معتزله و زیدیه طرفینى بوده است به گونه‏اى که نام «متشیعة المعتزله» را بر معتزله بغداد نهادند، زیرا که عده زیادى از معتزلیان بغداد اعتقاد به فضل على علیه‏السلام بر ابى‏بکر داشته و از معاویه و عمرو بن عاص تبرى مى‏جستند. معتزلیان بغداد آن‏قدر تحت تأثیر زیدیه قرار گرفتند که عده‏اى از آن‏ها پیرو اندیشه امامت زیدیان شدند و سختى‏هایى را در این عرصه بدوش کشیدند تا آن‏جا که بشر بن معتمر در زمان هارون‏الرشید، به‏جرم تمایل سیاسى به علویان زندانى مى‏شود.(4) اهمیت یافتن ترجیح و تفضیل امام‏على علیه‏السلام

 

--------------------------------------------------------------------------------

1. ر.ک: همان، ج 1، ص 72ـ74.

2. احمد محمود صبحى، فى علم الکلام، ج3، ص80.

3. یحیى بن على بن ابراهیم حسینى، الانتصار على علماءالامصار، مقدمه .

4. فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربى، جزء 1، ص 64 و رسول جعفریان، مناسبات فرهنگى معتزله و شیعه، ص 52.

--------------------------------------------------------------------------------
بر خلفا در میان معتزله بغداد در قرن چهارم و پنجم، نشانه رسوخ تشیع (زیدى) در معتزله است. از این رو احمد بن عبدالرحمان ملطى(م377 ق) معتزله را فرقه چهارم زیدیه مى‏شمارد و آن‏ها را بر عقیده جعفرى (جعفر بن مبشر ثقفى ،جعفربن حرب همدانى و محمد بن عبداللّه‏ اسکافى‏که از رجال معتزله بغداد بودند) مى‏داند.(1)

    علاوه بر این، نقد کتاب العثمانیه جاحظ توسط ابوجعفر اسکافى(م240ق) در حقیقت، یارى شیعیان بود و بستر مناسبى براى تأثیر تفکر شیعى بر معتزله فراهم آورد. جاحظ در این کتاب در اثبات برترى خلفا بر امام على علیه‏السلام کوشیده و در شرح و بسط فضایل منسوب به خلفا و توجیه آن‏چه مربوط به امام بوده، تلاش زیادى کرده است.

    تأثیر تفکر شیعه بر معتزله در سروده‏هاى صاحب بن عباد(2) (326-385ق) جلوه خاصى

 

--------------------------------------------------------------------------------

1. ملطى، التنبیه و الرد، ص 34ـ35.

2. تذکره نویسان و رجال‏شناسان در باب مذهب صاحب بن عباد دیدگاه‏هاى مختلفى دارند. برخى، مانند سید رضى، مرحوم آخوند و شیخ صدوق، مذهبش را شیعه اثناعشرى دانسته‏اند. عده‏اى او را سنى معتزلى و دسته دیگرى نیز او را سنى شافعى دانسته و گفته‏اند او از نظر فقهى، شافعى مذهب بوده است. عده‏اى وى را در اصول، معتزلى، اما در فروع، اثناعشرى مى‏دانند. گروه دیگرى بر این باورند که او در مذهب حنفى بود، اما در اعتقادات مشى زیدى داشت. در مجموع، انتساب مذهبى خاص به صاحب بن عباد در حوصله این مقاله نیست، اما مى‏توان موارد ذیل را شاهد سخن مقاله دانست:

    الف ـ او قائل به توحید و عدل بود و هنگامى‏که در اصفهان تبلیغ مى‏کرد به این دو اصل دعوت مى‏نمود. این دو اصل هرچند بین شیعه و معتزله مشترک است، اما دلیل قانع‏کننده‏اى در تفسیر شیعى از این اصول از صاحب به یادگار نمانده است. حداکثر مماشاتى که در پذیرش ادله امامیان مى‏توان کرد این است که او را شیعه محب بدانیم، نه شیعه اعتقادى، و به بیان دیگر، تعبیر معتزله متشیع را در باره او به‏کار ببریم.

    ب ـ آثارى که از وى به‏جاى مانده نیز مؤیدى بر معتزلى بودن او در اعتقادات است. براى نمونه کتاب الابانه عن مذهب اهل العدل بحجة العقل وى، تقریر اصول اعتقادى معتزلیان در تقابل دیگر فرقه‏هاست. کتاب التذکره فى الاصول الخمسه به‏جاى مانده از او، تقریر اصول پنج‏گانه اعتقادى معتزلیان است. کتاب الامامه او بیان نظریه امامت معتزلیان است. او در این کتاب، على علیه‏السلام را افضل مى‏داند، اما خلافت خلفا را مى‏پذیرد. مهم‏تر از همه این‏ها وى در کتاب الابانه نص را رد مى‏کند. هرچند بعدها در زمره اکثریت معتزلیان قرار مى‏گیرد (ر.ک: ذهبى، لسان المیزان، ج 1، ص 416؛ یاقوت حموى، معجم الادباء، ج 2، ص 267؛ احسان یارشاطر، دانشنامه ایران و اسلام، ج 5، ص 684ـ685؛ شیخ عباسعلى ادیب، هدیة العباد فى شرح حال صاحب بن عباد، ص 44و فصلنامه حوزه اصفهان، ش 9، ص 153).

    ج ـ علاوه بر شواهد فوق در موارد فراوانى در دیوان صاحب بن عباد تصریح شده است که او معتزله متشیع است، مثلاً در شعرى که در متن مقاله نیز آمده مى‏گوید:

 قالت فما اخترت من دین تفوز به   فقلت انى شیعى و معتزلى 

دیوان صاحب بن عباد، ص 39 و جشمى، رسالة ابلیس الى اخوانه المناسیس، ص 52.

--------------------------------------------------------------------------------
دارد که به بعضى از آن‏ها اشاره مى‏کنیم:

در جایى مى‏گوید:

 لوشق قلبى لیرى وسطه   سطران قد خطا بلا کاتب 
 العدل والتوحید فى جانب   وحب اهل البیت فى جانب 

    «اگر قلب من شکافته شود، درون قلبم دو جمله که ناخودآگاه نوشته شده دیده مى‏شود؛ عدل و توحید در گوشه‏اى از قلبم هست و حب اهل‏بیت در گوشه دیگرى قرار دارد».

    و در جاى دیگرى مى‏گوید:

 العدل و التوحید کل معاقلى    و ولاءآل الطهر جل حصونى(1) 
    «عدل و توحید پناه‏گاه من است و ولایت اهل‏بیت، مهم‏ترین دژ مصونیت من».

    در بیت دیگرى چنین مى‏گوید:

 العدل و التوحید مذهبى الذى   یزهى به الایمان و الاسلام 
 و ولایتى لمحمد و لآله   دینى و حصنى الذى لایرام(2) 
    «عدل و توحید که نور اسلام و ایمان است مذهب من است. و ولایت و دوستى من براى محمد و آل او، دین و حافظ من است که هیچ‏گاه رهایش نمى‏کنم».

    در بیت دیگرى مى‏گوید:

 قالت فما اخترت من دین تفوز به    فقلت انى شیعى ومعتزلى(3) 
    «از صاحب سؤال شد: چه دینى را انتخاب کردى که به وسیله آن رستگار شوى؟ او جواب داد: من شیعى و معتزلى هستم».


--------------------------------------------------------------------------------
 1. دیوان صاحب بن عباد، ص129، به نقل از: رسول جعفریان، مناسبات فرهنگى معتزله و شیعه.  2. دیوان صاحب بن عباد، ص273.  3. همان، ص39 و جشمى، رساله ابلیس الى اخوانه المناسیس، ص152.
--------------------------------------------------------------------------------

    اضافه بر شواهد فوق، شاگردان قاضى عبدالجبار که مظهر اعتزال خالص بود(1) و مخالفت شدیدى با اندیشه امامت زیدى داشت، تأثیر زیادى از تشیع زیدى پذیرفتند، به گونه‏اى که عده زیادى از شاگردان وى، مثل ابویوسف عبدالسلام بن محمد قزوینى(م488ق) و ابوالقاسم اسماعیل بن على بن احمد بستى (م حدود420ق) شیخ زیدیه عراق تابع امام المؤید باللّه‏ هارونى بوده، به وى روى آوردند.

    از آن‏چه گذشت این نتیجه به دست مى‏آید که زیدیان متأثر از تفکر اعتزال بودند و در جهاتى نیز بر آن‏ها تأثیر گذاشتند. سؤال پیش رو این است که زمینه‏هاى تأثیر پذیرى زیدیه از معتزله چه بود؟ گفته شده:

    1ـ زید شاگرد واصل بود، از این رو زیدیان در اصول بیشتر معتزلى بودند.(2)

    2ـ تقرب و نزدیکى آراى زید با آراى واصل بن عطا، به‏ویژه در مسئله المنزلة بین المنزلتین و وجوب امر به معروف و نهى از منکر که زیدیه از آن تعبیر به خروج بر حاکم ظالم مى‏کنند.

    3ـ حرکت زید فقط حرکتى شیعى نبود، بلکه حرکتى دینى و اسلامى بود که علیه حاکم جور به وقوع پیوست. این حقیقت در دعوت‏نامه (بیعت) او متجلى است. وى مردم را به کتاب خدا و سنت نبى و احیاى سنت و نابودى بدعت‏ها دعوت کرد. از این‏رو با معتزله هم‏داستان شده بودند. و بر این اساس، واصل بن عطا و عمرو بن عبید(م حدود143ق) قیام زید را تأیید کردند. هم‏چنین عده زیادى از معتزله با بیعت با نفس زکیه در قیامش شرکت نمودند و از این راه، بستر مناسبى براى تأثیرگذارى واصل بن عطا و عمر بن عبید بر آن‏ها فراهم شد.(3)

    4ـ معتزله اهل فکر و نظر بودند، اما زیدیه اهل عمل بودند و زید قبل از این‏که امام در عقاید و احکام باشد، امام در جهاد و مبارزه مسلحانه بر ضد دستگاه جائر اموى بود. ابوالقاسم على بن محمد بن على خراز قمى رازى از علماى قرن چهارم، روایتى را به او نسبت مى‏دهد که بیان‏گر این معناست. در این روایت آمده که زید مى‏گوید: هر کس آماده جهاد است به من

--------------------------------------------------------------------------------

1. احمد محمود صبحى، فى علم الکلام، ج1، ص346.

2. شهرستانى، همان، ج1، ص208؛ حسنى یمانى، همان، ص20ـ21؛ سیدمحمد صالح محمد، عمرو بن عبید و آراءه الکلامیه، ص85ـ86؛ محمود اسمائیل، همان، ص53 و عبدالعزیز مقالع، همان، ص18-20 .

3. اشعرى، المقالات والفرق ، ص79؛ صالح محمد سیدمحمد، همان، ص85ـ86؛ الحدائق الوردیه، ج1، ص179ـ180 و احمد محمود صبحى، نظریة الامامه لدى الشیعة الاثنى عشریه، ص336.

--------------------------------------------------------------------------------
ملحق شود... .(1) دراین کلام، زید بن على خود را مرد عمل معرفى مى‏کند، نه امام درعلم. این صفت، فرصتى را براى معتزله به وجود آورد تا آن‏ها تأثیر علمى خاص خود را بر زیدیه بگذارند، هر چند معتزلیان در مقام عمل از زیدیه تأثیر مى‏پذیرفتند.(2)

    5ـ زیدیه در مقایسه با معتزله به عنوان فرقه‏اى تندرو مطرح بود، در حالى که معتزله به عنوان فرقه معتدلى شناخته شده بود، از این‏رو معتزله در رعایت اعتدال و قبول روش اعتدالى بر زیدیه تأثیر گذاشت. به بیان دیگر، تفکر اعتزالى، تعصب و تحجر را از زیدیان دور کرد که خود زمینه و بستر مناسبى براى تأثیرپذیرى زیدیه از دیگران فراهم ساخت، لذا زیدیه با تفکر شیعى خود بخشى از اعتقادات معتزله را پذیرفت، اما در فروع تحت تأثیر احناف قرار گرفت.(3)

    6 ـ معتزله در فهم دین از روش‏هاى استدلالى پیروى مى‏کردند، لذا پاى‏بندى آن‏ها به مسائل تعبدى در مسائل کلامى بسیار ضعیف بود. زیدیه نیز در مقام نظر، عقل‏گرا بودند. از این‏رو، بین این دو فرقه، هم‏خوانى در روش ِ فهم دین وجود داشت که خود عاملى مؤثر براى تأثیرپذیرى یا تأثیرگذارى متقابل این دو فرقه از یکدیگر بود.(4)

ارتباط زید با واصل بن عطا و نقش آن در روابط زیدیه و معتزله

    با طرح زمینه‏هاى تأثیر و تأثر زیدیه و معتزله، این سؤال مطرح مى‏شود که آیا مى‏توان رابطه زید با واصل را از جمله عوامل تأثیرپذیرى زیدى از معتزله دانست؟ به نظر مى‏رسد که ارتباط زید بن على با واصل بن عطا نمى‏تواند دلیلى بر تأثیرپذیرى زیدیه از معتزله باشد، هر چند شهرستانى با طرح شاگردى زید بن على از واصل بن عطا در پى اثبات این مدعاست که تأثیرپذیرى زیدیه از معتزله ناشى از ارتباط زید بن على با واصل بن عطاست.(5) اما با عنایت به شواهد مختلف به نظر مى‏رسد که منشأ ارتباط و تأثیرپذیرى زیدیه از معتزله از زید بن على آغاز نشده،

 

--------------------------------------------------------------------------------

1. عبدالعزیز مقالع، همان، ص51 و کفایة الاثر، ص302.

2. احمد عرفان قاضى، همان، ص59؛ محمود اسمائیل، همان، ص24ـ25؛ عبدالعزیز مقالع، همان، ص51 و رسول جعفریان، مناسبات فرهنگى معتزله و شیعه، ص143.

3. الزیدیه، ص121؛ احمد عرفات قاضى، همان، ص59 و عبدالعزیز مقالع، همان، ص18-20 .

4. محمد ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه، ص123 و على شابى، مباحث فى علم الکلام والفلسفه، ص121.

5. ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص244؛ سامى نشار، نشاءة الفکر الفلسفى فى الاسلام، ص128؛ شهرستانى، همان، ج1، ص155؛ سالم عبدالرحمن، التاریخ السیاسى للمعتزله، ص124 و عارف احمد عبداللّه‏، همان، ص64 .

--------------------------------------------------------------------------------
پیشینه آن به تولد این فرقه برمى‏گردد. شواهدى که ادعاى شهرستانى را نفى مى‏کند عبارت‏اند از:

    1ـ کتاب‏هاى معتزلى، واصل را در طبقه چهارم و زید را در طبقه سوم قرار مى‏دهند.(1) بر این اساس، زید قبل از واصل و متقدم بر او بود و در این صورت، ارتباط علمى بین آن‏ها از باب مناظره و مباحثه بود، نه شاگردى.

    2ـ در زمان ملاقات زید با واصل، شخصیت علمى زید شکل گرفته بود،(2) بر این اساس، ملاقات وى با و اصل براى تلمذ نبوده، بلکه براى مناظره بوده است.

    3ـ شهر مدینه مهد علم بود و امام باقر علیه‏السلام در این شهر زندگى مى‏کرد، لذا عاقلانه نبود که زید براى علم‏آموزى از مهد علم، یعنى مدینه منوره به شهر بصره هجرت کند. بله بصره موطن فرقه‏ها بود و هر کس در پى فراگیرى آموزه‏هاى اعتقادى فرقه‏هاى مختلف بود به بصره مى‏رفت. حال اگر مسافرت زید بن على را به بصره بپذیرم هیچ دلیلى براى آموختن علم کلام معتزلى نداریم تا شاگردى واصل را تأیید کند.(3)

    4ـ علاوه بر آن‏چه گذشت دیدگاه شهرستانى مخالف با اجماع مورخان است. به نظر مورخان، واصل بن عطا علم را از اهل‏بیت نبوى فراگرفت و در سال 101ق در سن 21 سالگى به بصره هجرت کرد. پس زید شاگرد واصل‏بن عطا نبود. بله از این‏رو که بصره موطِن فرقه‏هاى مختلف، چون شیعه، قدریه، جهمیه و... بود ، معمولاً عده‏اى براى شناخت عقاید فرقه‏هاى مختلف به آن‏جا مى‏رفتند. شاید هجرت او نیز این‏گونه بود.(4)

    5ـ این که زید پس از طى مراحل علمى در مدینه، براى کسب علم به نقاط مختلفى رفت و از افراد مختلفى علوم را فرا گرفت، از جمله آن افراد واصل بن عطا بود. بر این اساس، وقتى زید بن على ادله واصل بن عطا را در رد دیدگاه‏هاى اهل‏بیت قانع کننده نیافت از دوستى با او خوددارى کرد.(5) با توجه به این مطلب هنگام سفر زید بن على به بصره نه تنها شخصیت

--------------------------------------------------------------------------------

1. طبقات المعتزله ابن‏المرتضى، ص17ـ28؛ قاضى عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص209-215؛ المهدى لدین‏اللّه‏، البحر الذخار، ج1، ص45 و حسنى یمانى، ص21.

2. محمد ابو زهره، الامام زید، ص39 و 52؛ همو، تاریخ المذاهب الاسلامیه، ص 55 و قاضى عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ص137ـ138.

3. محمد ابوزهره، الامام زید، ص 40ـ42.

4. همان، ص40؛ محمد ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه، ص671 و عارف احمد عبداللّه‏، ص63ـ64.

5. عارف احمد عبداللّه‏، ص63ـ64.

--------------------------------------------------------------------------------
علمى او شکل گرفته بود، بلکه او در علم کلام صاحب نظر بوده است.

    بنابر این، علاقه زید بن على به واصل بن عطا مى‏تواند ناشى از امورى، چون هم‏درس بودن و... باشد و تشابه یا توافق در دیدگاه‏ها هم شاید ناشى از امورى این‏گونه یا به دلیل زمینه‏هاى اعتقادى یا سیاسى موجود در دو فرقه باشد که به آن‏ها اشاره کردیم.


نتیجه

    ملل ونحل نویسان بر این باورند که تعامل فرهنگى بین زیدیه و معتزله وجود داشت تا آن‏جا که‏زیدیه و معتزله بغداد را فرقه واحدى تلقى کردند و از آن‏ها به «متشیعة المعتزله» تعبیر نمودند. عده دیگرى معتقدند که تفاوت معتزله و زیدیه فقط در امامت است، و امامت هم مسئله‏اى فقهى است که به سبب ویژگى خاص در کلام مطرح شد.(1)

    فرقه‏شناسان برقرارى ارتباط بین زید بن على و واصل بن عطا را نقطه آغازین ارتباط این دو فرقه مى‏دانند،(2) در حالى که شواهد ارائه شده بیان از آن دارد که این سخن، صحیح نبوده و واصل بن عطا قبل از برقرارى ارتباط با زید بن على با علویان رابطه داشته است.(3) وجود نقاط مشترکى، چون همگونى آراى زید با آراى واصل در منزلة بین المنزلتین و امر به معروف و نهى از منکر، شعارهاى جذاب زید در قیامش، عقل‏گرایى در امور فطرى، وجود امامانى چون قاسم رسى، امام هادى الى الحق و حاکم جشمى که فکر تقریبى داشته‏اند و... از جمله عوامل تأثیر متقابل این دو فرقه تلقى مى‏شود.

    شکى نیست که داد و ستد متقابلى بین دو فرقه وجود داشت. مثلاً زیدیه در علم کلام و مباحثى چون صفات الهى، نظریه امامت و امر به معروف و... متأثر از معتزله بودند،(4) در مقابل معتزله نیز تحت تأثیر زیدیه بودند به‏گونه‏اى که عده‏اى از معتزله بغداد خود را زیدى مى‏دانستند.(5)


--------------------------------------------------------------------------------

1. عدنان زرزور، همان، ص83ـ86.

2. شهرستانى، همان، ج1، ص155؛ حسنى یمانى، همان، ج1، ص20 و عبدالجبار قاضى، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، ص215.

3. الامالى، ج1، ص117 و رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص73.

4. محمد ابوزهره، الامام زید، ص151 و 215 و همو، الامام زید حیاته و عصره و آراوه الفقهیه، ص218.

--------------------------------------------------------------------------------

 

فهرست منابع

    100 . ابن خلدون، ابوزید عبدالرحمان بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتى، چاپ دوم: تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1382 .

    101 . ابن خلکان، ابى‏العباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابى‏بکر، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارصادر، [بى‏تا] .

    102 . ابن‏شهرآشوب، محمد بن على، معالم العلماء، نجف، منشورات المطبعة الحیدریه، 1380ق/1961م .

    103 . ابوزهره محمد، الامام زید حیاته و عصره ـ آراءه و فقهه، قاهره، دارالفکر العربى، [بى‏تا] .

    104 . ــــــــــــــــــــــ ، تاریخ المذاهب الاسلامیه، قاهره، دارالفکر العربى، [بى‏تا] .

    105 . احمد شوقى، ابراهیم عمرجى، الحیاة السیاسیه والفکریه للزیدیه من المشرق الاسلامى، قاهره، مکتبة مدبولى، 2000م.

    106 . احمد عبداللّه‏، عارف، الصلة بین الزیدیه والمعتزله، بیروت، دارالنبوغ، 1415ق.

    107 . ادیب، شیخ عباسعلى، هدیة العباد فى شرح حال صاحب بن عباد، تحقیق و تصحیح شیخ مصطفى بهرمن، اصفهان، انتشارات صغیر، 1375 .

    108 . اسمائیل، محمود الادارسه، چاپ اول: مکتبة مدبولى، 1411ق/ 1991م .

    109 . اشعرى، سعد بن عبداللّه‏ بن خلف، المقالات و الفرق، تصحیح و تقدیم محمدجواد مشکور، چاپ دوم: تهران، مرکز انتشارات علمى و فرهنگى، 1360 .

    110 . اشعرى، على بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تهران، امیرکبیر، 1362 .

    111 . اصفهانى، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، قم، شریف رضى، 1414ق.

    112 . بستى، ابوالقاسم، کتاب البحث عن ادلة التکفیر و التفسیق، تحقیق و مقدمه و یلفرد مادلونگ و زابیته اشمیتکه، چاپ دوم: تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1382 .

    113 . بغدادى، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، المکتبة المصریه، 1419ق.


--------------------------------------------------------------------------------

1. محمود اسمائیل، همان، ص24-25.

--------------------------------------------------------------------------------

    114 . جریرى، محمد عیسى، الاتجاهات المذهبیه فى الیمن حتى نهایة القرن الثالث الهجرى، بیروت، عالم الکتاب، 1417ق.

    115 . جشمى، ابوسعید محسن بن محمد بن کرامه، تحکیم العقول فى تصحیح الاصول، تحقیق عبدالسلام بن عباس وجیه، چاپ اول: عمان، مؤسسة الامام زید بن على الثقافیه، 1421ق/2001م .

    116 . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، رسالة ابلیس إلى اخوانه المناحیس و یسمى رسالة الشیخ ابى مره الى اخوانه المحبرة، [بى‏جا، بى‏نا]، 1414ق/1994م .

    117 . جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجرى، چاپ اول: قم، انتشارات انصاریان، 1375.

    118 . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، مناسبات فرهنگى معتزله و شیعه، چاپ اول: قم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى، 1372.

    119 . حسنى، جمال الدین احمد بن على، عمدة الطالب فى انساب آل ابى‏طالب، لبنان، منشورات دارمکتبة الحیاة، [بى‏تا] .

    120 . حسنى، یحیى بن حسین بن هارون، الافاده فى تاریخ ائمة الزیدیه، تحقیق محمد یحیى سالم عزان، چاپ اول: صنعا، دارالحکمة الیمانیه، 1417ق/1996م .

    121 . حسنى یمانى، احمد بن یحیى بن مرتضى بن مفضل بن منصور، المنیه و الامل فى شرح الملل و النحل، تحقیق محمد جواد مشکور، [بى‏جا]، مؤسسة الکتاب الثقافه، 1988م .

    122 . حسینى، یحیى بن على بن ابراهیم، الانتصار على علماء الامصار، تحقیق عبدالوهاب بن على ئوید و على بن احمد مفضل، چاپ اول: عمان، مؤسسة الامام زید بن على الثقافیه، 1422ق/2002م .

    123 . حکیمیان، ابوالفتح، علویان طبرستان، تهران، الهام، 1368.

    124 . حموى، شهاب الدین ابى عبداللّه‏ یاقوت بن عبداللّه‏، معجم البلدان، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1399ق/1979م .

    125 . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، معجم الادباء، ترجمه و پیرایش عبدالحمید آیتى، چاپ دوم: تهران، انتشارات سروش، 1381 .

    126 . خطیب، صالح احمد، الامام زید بن على المفترى علیه، بیروت، المکتبة الفیصلیه، 1404ق.

    127 . خیاط، عبدالرحیم بن محمد، الانتصار والرد، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، [بى‏تا].

--------------------------------------------------------------------------------

    128 . ذهبى، ابى عبداللّه‏ محمد بن احمد بن عثمان، میزان الاعتدال فى نقد الرجال، تحقیق على محمد بجاوى، بیروت، دارالمعرفه، [بى‏تا] .

    129 . رسى، قاسم بن ابراهیم، مجموع کتب و رسائل، تحقیق عبدالکریم احمد جدبان، چاپ اول: یمن، دارالحکمة الیمانیه، 1422ق/2001م .

    130 . رشید، بندر، مذهب المعتزله من الکلام الى الفلسفه، بیروت، دارالنبوغ، 1415ق.

    131 . زرزور، عدنان، الحاکم الجشمى و منهجه فى التفسیر، دمشق، مؤسسة الرساله، 1391ق.

    132 . زید، على محمد، معتزلة الیمن و دولة الهادى و فکره، صنعا، مرکز الدراسات و بحوث الیمنى، 1981م.

    133 . سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربى، چاپ دوم: قم، کتابخانه آیت‏اللّه‏ مرعشى نجفى، 1412ق .

    134 . شابى، على، مباحث فى علم الکلام والفلسفه، تونس، دار بوسلامه، 1984م.

    135 . شرف‏الدین، على، الزیدیه نظریة و تطبیق، عمان، عمال المطابع التعاونیه، 1405ق.

    136 . شوکانى، محمد بن على، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، دمشق، دارالفکر المعاصر، 1419ق.

    137 . شهرستانى، عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، 1402ق.

    138 . صاحب بن عباد، دیوان صاحب بن عباد، تحقیق محمد حسن آل یاسین، قم، برنا، 1412ق .

    139 . صالح محمد، سید محمد، عمرو بن عبید و آراءه الکلامیه، مصر، دار قباء للطباعة والنشر والتوزیع، 1999م.

    140 . صبحى، احمد محمود، فى علم الکلام، بیروت، دارالنهضه للطباعة والنشر، 1411ق.

    141 . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، نظریة الامامة لدى الشیعة الاثنى‏عشریه، مصر، دارالمعارف بمصر، [بى‏تا] .

    142 . عبدالرحمن، سالم، التاریخ السیاسى للمعتزله، قاهره، دارالثقافه والنشر والتوزیع، 1410ق.

    143 . عسقلانى، احمد بن على بن محمد بن محمد بن على بن احمد، لسان المیزان، تحقیق مکتب التحقیق به اشراف محمد عبدالرحمن مرعسلى، چاپ دوم: لبنان، داراحیاء التراث العربى، 1422ق/2001م .

    144 . عماره، محمد، المعتزله والثوره، بیروت، المؤسسة العریبه للدراسات والنشر، 1984م.

--------------------------------------------------------------------------------

    145 . ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، المعتزلة و اصول الحکم، بیروت، الموسسة العربیه للدراسات والنشر، 1984م.

    146 . عمرى، على بن محمد علوى، المجدى فى انساب الطالبیّین، مقدمه آیت‏اللّه‏ نجفى مرعشى، تحقیق احمد مهدوى دامغانى، چاپ اول: قم کتابخانه آیت‏اللّه‏ مرعشى نجفى، 1409ق .

    147 . قاضى، احمد عرفات، الفکر التربوى عند المتکلمین المسلمین و دوره فى بناء الفرد والمجتمع، قاهره، الهیئة المصریه العامه للکتاب، 1996م.

    148 . قاضى، عبدالجبار، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، تونس، دار التونسیه للنشر، 1393ق.

    149 . ــــــــــــــــــــ ، شرح الاصول الخمسه، قاهره، مکتبة وهبه، 1408ق.

    150 . گروهى، رسائل العدل و التوحید، تحقیق محمد عمارة، [بى‏جا]، دارالهلال، 1350ق .

    151 . متز، آدام، الحضارة الاسلامیه فى القرن الرابع الهجرى، بیروت، دارالکتاب العربى، 1387ق.

    152 . مقالع، عبدالعزیز، قراءة فى فکر الزیدیه والمعتزله، بیروت، دارالعوده، 1982م.

    153 . مقبلى، صالح بن مهدى، العلم الشامخ، دمشق، مکتبة دارالبیان، [بى‏تا].

    154 . مقریزى، تقى‏الدین ابى‏العباس احمد بن على، المواعظ و الاعتبار (الخطط المقریزیّه)، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، [بى‏تا] .

    155 . ملطى، احمد بن عبدالرحمن، التنبیه والرد على الاهواء والبدع، قاهره، المکتبة الازهریه للتراث، 1417ق.

    156 . المهدى‏لدین اللّه‏ ، احمد بن یحیى، البحر الذخار، صنعا، دارالحکمه الیمانیه، 1409ق.

    157 . نشار، سامى، نشأة الفکر الفلسفى فى الاسلام، قاهره، دارالمعارف بمصر، 1977م.

    158 . یارشاطر، احسان، دانشنامه ایران و اسلام، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، سال 1354 .

    159 . یحیى بن قاسم بن ابراهیم، مجموع رسائل، تحقیق عبداللّه‏ بن محمد شاذلى، چاپ اول: صعده، مؤسسة الامام زید بن على الثقافیه، 1420ق/2001م .

 

تبلیغات