چکیده

جنگ جمل، واقعه مهمى در تاریخ صدر اسلام به شمار مى‏آید که آثار و نتایج مختلفى در پى داشت. یکى از مهم‏ترین پیامدهاى آن انشقاق مذهبى در جامعه اسلامى براى نخستین بار بود؛ به این ترتیب کهجامعه اسلامى به سه گروه شیعه علوى، شیعه عثمانیه و قاعدین تقسیم شد. هر کدام از این گروه‏ها براى توجیه عملکرد خویش به مباحث کلامى رو آوردند و اولین جرقه‏هاى مجادله کلامى از این زمان شروع شد. از طرفى یکى از ویژگى‏هاى جهان اسلام بین قرن سوم تا پنجم، مجادله و مباحث کلامى بین مسلمانان است که از این مناقشات مى‏توان به جدال افراد و گروه‏هاى اسلامى و اظهار نظر در باره «شرکت کنندگان» و «کشته شدگان» در جنگ جمل اشاره کرد. به همین دلیل، افراد و گروه‏هاى اسلامى در باره این موضوع به اظهار نظر پرداخته‏اند. به‏رغم اختلاف نظر گروه‏هاى اسلامى در مورد جنگ جمل، اصحاب جمل را به دلیل شورش علیه حکومت اسلامى «باغى» و خلیفه مسلمانان را «برحق» مى‏دانند. اما در مورد سرنوشت سران شورشى، اختلاف آرا وجود دارد. تحقیق حاضر سعى دارد ضمن بازگو کردن دیدگاه‏هاى افراد و گروه‏هاى اسلامى در مورد این حادثه، علت تفاوت‏ها و اختلاف آراى مورخان و متکلمان را ریشه‏یابى و بررسى کند.

متن

مقدمـه

    جنگ جمل، بحران و چالشى در تاریخ اسلامى محسوب مى‏شود، زیرا باعث بروز مناقشات سیاسى ـ اجتماعى در زمان وقوع خود شد و نیز دیدگاه‏هاى گوناگونى را در پى داشت. در بیان دلایل این ادعا ذکر چند نکته ضرورى است: اول، این‏که در این جنگ براى اولین بار دو گروه از مسلمانان در برابر هم صف آرایى کردند. دوم، این‏که در هر دو گروه متخاصم، صحابه رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله حضور داشتند. سوم، این‏که فرماندهان هر دو گروه متخاصم، به‏خصوص شورشیان، با هدف مشروعیت بخشیدن به عملکرد خود، به فرامین الهى و کلام و سنت رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تمسّک جستند. چهارم، عملکرد على علیه‏السلام بعد از پیروزى بر اصحاب جمل، از جمله عفو عمومى، خواندن نماز بر جنازه شورشیان و دفن محترمانه آنان در کنار شهدا، برخورد احترام‏آمیز با عایشه و مشایعت او هنگام عزیمت به حجاز و ... . این مسائل باعث شد که برخى از افراد و گروه‏هاى اسلامى در آینده در ابراز نظر قاطع در باره این حادثه، دچار شک و تردید شوند. اگر چه به نظر مى‏رسد که برخى افراد و گروه‏ها از این موضع در جهت اهداف و مقاصد خود سوء استفاده کردند.

    بعد از قتل عثمان و به موازات آن جنگ جمل، جامعه اسلامى به سه گروه عمده شیعه علوى، شیعه عثمانیه و گروه قاعدین تقسیم شد. چون تفکر و اعمال قاعدین، امر بدیعى در جامعه اسلامى بود، آنان تلاش مى‏کردند که با روش گفت‏وگو و استدلال، مخالفان خویش را مجاب نمایند. بدیهى است که توجیه اندیشه‏هاى جدید، آن هم در جامعه آن زمان، نیاز به استدلال قوى داشت تا مخالفان قانع شوند.(1)

    قاعدین در پى اتخاذ شیوه‏اى بودند که هم عامه‏پسند باشد و هم این که مخالفان، دیدگاه‏هاى آنان را بپذیرند. از این رو بهترین روشى که این گروه انتخاب کردند، استفاده ابزارى از مسائل دینى و اعتقادى بود. به همین دلیل آنان با استناد به احادیث نبوى از شرکت در جنگ‏هاى داخلى در دوره على علیه‏السلام خوددارى کردند.

    قاعدین به بهانه این که در شرایط بحرانى جنگ جمل، قدرت تصمیم‏گیرىِ درست در باره برحق بودن هیچ یک از دو گروه متخاصم را ندارند، همه چیز را به خداوند واگذار کرده، امیدوار بودند که خود پروردگار متعال در آن دنیا، در باره مُحق بودن هر یک از آنان قضاوت کند؛ محق را پاداش، و مجرم را کیفر دهد.(2) در واقع مى‏توان قاعدین را پایه‏گذار اندیشه «ارجاء» در جهان اسلام دانست.(3) این اندیشه بعدها به تفکر مرجئه کلامى در جامعه اسلامى منجر شد،

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . در مورد قاعدین، ر.ک: ابراهیم خراسانى پاریزى، نقش قاعدین در حکومت امام على علیه‏السلام .

2 . على محمد ولوى، دیانت و سیاست در قرون نخستین اسلامى، ص 137 .

3 . ارجاء از نظر کلامى، معانى مختلفى دارد، از جمله چون گروهى از مسلمانان دراختلافات شیعه علوى و عثمانى در باره محق‏بودن هر یک از آنان دچار تردید شدند، از این رو همه چیز را به «تأخیر» انداخته، «امیدوار» بودند که خداوند در آخرت در باره آن‏ها قضاوت کند(ر.ک: عبدالکریم شهرستانى، الملل و النحل، ج 1، ص 179 ).

--------------------------------------------------------------------------------
اما برخى نویسندگان عقیده دارند که قاعدین، مرجئه اولیه یا مرجئه اعتقادى بودند.(1)

    از طرفى به نظر مى‏رسد که قاعدین با موضع انفعالى خود باعث به وجود آمدن اندیشه «اعتزال» در جامعه اسلامى شده، از این رو گروهى آنان را «معتزله سیاسى» هم مى‏نامند.(2) بنابراین مى‏توان گروه قاعدین را مبدع دو تفکر «ارجاء» و «اعتزال» در جامعه اسلامى دانست. لازم به ذکر است که این دو تفکر بعدها وارد بحث‏هاى کلامى و منشأ بسیارى از مناقشات سیاسى ـ اجتماعى در جهان اسلام شد. البته به نظر مى‏رسد که در مقطع مورد بحث، ارجاء و اعتزال نوعى فرار از مسئولیت، تحت لواى انزوا و عزلت گزینى محسوب مى‏شود.

    تفکر ارجاء بعدها باعث به‏وجود آمدن فرقه کلامى مرجئه شد.(3) اگر چه بین مرجئه اعتقادى و مرجئه کلامى تفاوت‏هایى وجود داشت، اما اندیشه ارجاء در جریان مقابله دو گروه شیعه علوى و عثمانى، به نفع عثمانیه که در این زمان امویان سردمداران این گروه بودند، تمام شد تا حدى که مى‏توان مدعى شد تثبیت و تقویت سلسله امویان مرهون اندیشه ارجائى بود که قاعدین پایه‏گذار آن بودند.

    البته شواهد و قراین تاریخى مبنى بر تقابل و مبارزه برخى مرجئان کلامى، علیه بنى‏امیه

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . على محمد ولوى، همان، ص 134 .

2 . نوبختى، فرق الشیعه، ص 9-10 و سعد بن عبداللّه‏ خلف اشعرى قمى، تاریخ عقاید و مذاهب شیعه (المقالات و الفرق)، ص 58 .

3 . در باره فرقه کلامى مرجئه، ر.ک: ابى منصور عبدالقاهر بغدادى، الفرق بین الفرق، ص 122 و عبدالکریم شهرستانى، همان، ج 1، ص 179 .

--------------------------------------------------------------------------------
وجود دارد.(1) اما در مجموع، مرجئه کلامى با ترویج نظریه صلح و آرامش در جامعه و پرهیز از فتنه انگیزى داخلى، جامعه اسلامى را براى پذیرش سلطه امویان آماده کردند.

    نکته قابل تأمل در باره قاعدین این است که چون آنان از عاملان یا دوستان نزدیک عثمان بودند، از این رو تمایلات شدید عثمانى داشتند تا حدى که برخى نویسندگان عقیده دارند که هسته اولیه معتزله سیاسى، «شیعه عثمانیه» مى‏باشند.(2) با نگاهى به زندگى برخى از قاعدین به نظر مى‏رسد که این نظریه قابل پذیرش است. گر چه این سؤال مطرح مى‏شود که چرا آنان به‏رغم تمایلات عثمانى به صف خون‏خواهان خلیفه مقتول نپیوستند؟

    به نظر مى‏رسد، از طرفى گروه معتزله سیاسى در این زمان، آینده روشنى براى خون‏خواهان عثمان تصور نمى‏کردند، همان گونه که مغیرة بن شعبه و سعید بن عاص با توجه به همین اندیشه از همراهى شورشیان خوددارى کردند.(3) از طرف دیگر، افرادى مثل محمد بن مسلمه انصارى، حسان بن ثابت، سعید بن عاص و ... به‏خوبى آگاه بودند که طلحه، زبیر و عایشه در تحریک شورشیان علیه عثمان نقش اساسى داشته، لذا مى‏دانستند هدف آنان از خون‏خواهى عثمان، صرفا رسیدن به اهداف و امیال شخصى است. به همین دلیل به رغم تمایلات عثمانى، از ملحق‏شدن به جمع خون‏خواهان خوددارى کردند.

    نکته آخر این که جدل دو گروه قاعدین و شیعه علوى در جامعه، فضا را براى بحث، گفت‏وگو و استدلال هموار کرد و شیعه علوى و عثمانى قبل از تقابل در بصره، این فضا را ادامه داده تا حدى که در جامعه اسلامى، استدلال همراه با استناد به مقدسات دینى باب شد. هر دو گروه متخاصم در بصره، سعى و تلاش فراوانى کردند با استناد به مفاهیم دینى، دیگرى

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . در باره قیام گروهى از مرجئان علیه بنى‏امیه، ر.ک: حسین صابرى، تاریخ فرق اسلامى، ص 98-99 .

2 . على محمد ولوى، همان، ص 134 .

3 . ر.ک: تاریخ طبرى، ج 6، ص 2358 .

--------------------------------------------------------------------------------
را قانع یا محکوم کنند. با مرورى به حوادث و اتفاقات جنگ جمل، متوجه مى‏شویم که این فضا کاملاً وجود داشت، چنان‏که خطبه‏هاى امام على علیه‏السلام طى سفر به بصره، نامه‏نگارى على علیه‏السلام به طلحه، زبیر و عایشه، نامه عایشه به افراد مختلف، گفت‏وگوى على علیه‏السلام با زبیر در میدان جنگ و ... مبین این مدعاست.

    اگر چه تقابل کلامى و گفت‏وگو بین دو گروه متخاصم به شکست انجامید، اما چون آنان تلاش مى‏کردند به بهترین شکل ممکن مفاهیم و اندیشه‏هاى خود را انتقال دهند، به نظر مى‏رسد این نگرش باعث پیدایش فرقه‏هاى کلامى در آینده شد. در نتیجه مى‏توان یکى از نتایج و پیامدهاى جنگ جمل را پایه‏گذارى مباحث کلامى در جهان اسلام دانست.


احکام باغیان

    قبل از ورود به بحث اصلى، یادآورى نکته‏هایى در باره انواع جنگ در اسلام ضرورت دارد.

    یکى از مهم‏ترین شاخص‏هاى دین اسلام، جهاد در راه خداست که هدف از آن، خشنودى و جلب رضایت حق تعالى و نیز استقرار و گسترش اسلام است. با توجه به اهمیت این موضوع، جهاد کنندگان نزد پروردگار ارج و قرب زیادى دارند.(1) ائمه علیهم‏السلام هم در مورد جهاد تأکید زیادى کرده‏اند، از جمله، على علیه‏السلام جهاد را «درى از درهاى بهشت» مى‏داند.(2)


--------------------------------------------------------------------------------

1 . بقره(2) آیه 20؛ نساء (4) آیه 95 و توبه(9) آیه 281 .

--------------------------------------------------------------------------------
    در اسلام جهاد با سه گروه انجام مى‏گیرد. اولین گروه، کافران مى‏باشند، چون به عنوان تهدید کننده جامعه اسلامى محسوب شده، از این رو خداوند مى‏فرماید: «در راه خدا با کسانى که با شما مى‏جنگند، بجنگید».(1) به نظر مى‏رسد هدف از مبارزه با این گروه، صرفا دفع تعدى آنان و نیز جلوگیرى از تجاوز احتمالى آنان به سرزمین و منافع اسلامى است.

    گروه دوم، حاکمان جبّار و ستم‏گر هستند که به مردم خود ظلم و جور مى‏کنند. هدف اسلام از جهاد با این گروه، رهایى مردم ستم دیده از چنگال حاکمان مستبد است.(2) نکته قابل تأمل این‏که چون مردم این گروه، اهل کتاب مى‏باشند، در صورتى که شرایط حکومت اسلامى را بپذیرند و حاضر به پرداخت جزیه باشند، مى‏توانند آزادانه در دین خود باقى بمانند و در سرزمین اسلام زندگى کنند.(3)

    گروه سوم که موضوع مورد بحث ماست، جهاد یا «اهل بغى»یا «باغیان» است. آنان کسانى هستند که مسلمان مى‏باشند، اما از فرمان حاکم اسلامى تمرد کرده، باعث بى‏نظمى و هرج و مرج در جامعه اسلامى مى‏شوند. هم‏چنین این گروه با ایجاد تشکل، سعى مى‏کنند به هر طریق ممکن، حتى قیام مسلحانه، به اهداف خود برسند. در چنین شرایطى خداوند مى‏فرماید:

هر گاه دو دسته از مؤمنان با یک دیگر جنگیدند، بینشان صلح دهید، پس اگر یک دسته به دسته دیگر تجاوز کرد، با آن که تجاوز مسلحانه مى‏کند، بجنگید تا به حکم و قانون خدا باز گردد.(4)


--------------------------------------------------------------------------------

1 . نهج‏البلاغه، خطبه 27 .

2 . بقره(2) آیه 190 .

3 . محقق حلّى، شرایع الاسلام، ج 1، ص 111 .

4 . در باره اهل کتاب(اهل ذمه) ر.ک: ابوالحسن على بن محمد بن حبیب ماوردى، آیین حکمرانى (الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه)، ص 293-318 .

--------------------------------------------------------------------------------
    به نظر مى‏رسد تقریبا تمام فقهاى اسلامى بر اساس این آیه، على علیه‏السلام را در نبرد جمل برحق مى‏دانند.

    اما نکته جالب این که برخى از فقهاى اسلامى با استناد به کلام خداوند، باغیان را هم‏چنان جزو مؤمنان مى‏دانند، اما امامیه، این اندیشه را نمى‏پذیرد.(1) از طرفى فقهاى یاد شده که بیشتر اهل‏سنت هستند، بر این عقیده‏اند که اگر باغیان بر مواضع خود اصرار کنند، بر حاکم اسلامى واجب است که با این گروه مقابله کند.(2)

    طبیعى است که مقابله با گروه باغى، مقاومت آنان را در پى خواهد داشت و در نهایت، موجب خون‏ریزى در میان مسلمانان خواهد شد. بر اساس آیین اسلام و حدیث پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ریختن خون یک مسلمان فقط در سه صورت جایز است: اول، قصاص قاتل، دوم، زناى محصنه و سوم کفرى که بعد از ایمان باشد.(3) بنابراین بر اساس حدیث پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله باغیان، مشمول گروه سوم مى‏باشند.

    فقهاى اهل‏سنت به رغم این‏که درجنگ جمل حق را به على علیه‏السلام مى‏دهند، اما تلاش فراوانى دارند تا سران شورشیان را که با این تعاریف، اهل بغى مى‏باشند، مبراى از کفر جلوه دهند. در مقابل، برخى نویسندگان شیعه، نه تنها آن‏ها را گناه کار مى‏دانند، بلکه به دلیل اصرار در قیام مسلحانه علیه حاکمیت اسلامى، آنان را از دایره اسلام نیز خارج مى‏دانند.(4)

    صرف نظر از مناقشات کلامى و با استناد به آیه پیش گفته، به نظر مى‏رسد هدف از مبارزه با اهل بغى صرفا کشتن آنان نیست، بلکه بازداشتن این گروه از طغیان و سرکشى و نیز برقرارى نظم و امنیت در جامعه است. على علیه‏السلام در تقابل با شورشیان بصره، دقیقا از کلام وحى الهام گرفته، تلاش زیادى کرد تا مانع سرکشى و تمرد این گروه شود. آن حضرت چندین بار با نوشتن نامه و فرستادن پیک‏هاى متعدد، سعى کرد مانع خون‏ریزى و جنگ داخلى شود،

--------------------------------------------------------------------------------

1 . حجرات(49) آیه‏هاى 9 و 10 .

    بَغى به معناى ظلم، طلب برترى و خواستن چیزى است. در عرف به معناى خروج از اطاعت امام عادل مى‏باشد(ر.ک: محمدحسن نجفى، جواهر الکلام، ج 21، ص322) .

2 . همان، ج 21، ص 323 .

3 . علامه حلى، تبصرة المتعلمین فى احکام الدین، ص 88 و محمدحسن نجفى، همان، ج 21، ص 323 .

4 . ماوردى، همان، ص 125-126 .

5 . جلال‏الدین فارسى، جهاد حد نهایى تکامل، ص 109 .

--------------------------------------------------------------------------------
اما اصحاب جمل هیچ‏گاه به پیشنهادهاى صلح‏آمیز ایشان پاسخ مثبت ندادند.(1)

    على علیه‏السلام در نبرد با گروه باغى با مشکلات ذیل روبه‏رو بود:

    اولاً: آنان برخلاف دو گروه پیش گفته، مسلمان بوده، و نبرد با یک گروه هم کیش که تا آن زمان سابقه نداشت، براى بسیارى از مسلمانان غیر قابل تصور بود. اگر چه خداوند فرمان مقابله با باغیان را صادر کرده، نیز پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، على علیه‏السلام را به نبرد با سه گروه باغى بشارت داده بود آن‏جا که مى‏فرماید: «من بر سر تنزیل قرآن جنگیدم و تو براى تأویل آن جنگ خواهى کرد»،(2) اما گروهى از مردم، به خصوص برخى صحابه در نبردهاى على علیه‏السلام دچار شک و تردید شدند. لازم به ذکر است که ابن ابى‏الحدید، حدیث پیش گفته را به دلیل آن که تحقق پیدا کرد، از معجرات پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏داند.(3)

    در حالى که على علیه‏السلام گروه باغى را به فتنه‏انگیزى و فساد در جامعه متهم مى‏کرد و مردم را به جهاد علیه آنان فراهم مى‏خواند،(4) اما گروهى دچار تردید شده، خواسته یا ناخواسته نتوانستند خود را از قید و بند شک و دو دلى خارج کنند. على علیه‏السلام براى روشن شدن اذهان عمومى، در طول سفر به بصره، قبل از درگیرى و نیز بعد از جنگ، با سخنرانى و توضیح حتى براى یک نفر، سعى مى‏کرد مردم را از شک و تردید خارج کند.(5)

    ثانیا: مشکل دیگر على علیه‏السلام در جنگ با باغیان، تفاوت احکام آنان با سایر نبردهاى صدر اسلام بود. به‏طورکلى یکى از انگیزه‏هاى مهم مسلمانان براى جهاد، گرفتن غنایم از دشمن بود، اما جنگ با گروه باغى، از این جهت، تفاوت‏هاى آشکارى با سایر نبردهاى صدر اسلام داشت؛ در جنگ‏هاى صدر اسلام گرفتن غنایم، اسارت زن و بچه‏هاى دشمن و ... منعى

--------------------------------------------------------------------------------

1 . در باره تلاش‏هاى امام براى صلح ر.ک: طبرى، همان، ج 6، ص 2435؛ ابوالحسن مسعودى، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 1، ص 126؛ ابن اعثم ابومحمد احمد بن على کوفى، الفتوح، ص 421 و شیخ مفید، نبرد جمل(الجمل)، ص 188 و 201 .

2 . محمدحسن نجفى، همان، ج 21، ص 324 .

3 . ابن ابى‏الحدید، جلوه تاریخ در شرح نهج‏البلاغه، ج 1، ص 98 .

4 . نهج‏البلاغه، خطبه 97 و شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 242 .

5 . ر.ک: طبرى، همان، ج 6، ص 2420؛ ابوجعفر محمد بن عبداللّه‏ اسکافى، المعیار و الموازنه، ص 95؛ شیخ مفید، امالى، ص 13؛ شهاب الدین نویرى، نهایة الارب فى فنون الادب، ج 5، ص 147؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى‏طالب، ج 3، ص 179 و ابن‏اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 3، ص 129 .

--------------------------------------------------------------------------------
نداشت، حتى حق طبیعى مسلمانان شمرده مى‏شد.(1) اما چون باغیان مسلمان بودند، احکام آنان تفاوت‏هاى عمده داشت، ازجمله کسى حق نداشت غنایمى از آنان برداشته یا اموال آنان را غارت کند. هم‏چنین هر گاه سلاح بر زمین مى‏گذاشتند در امان بودند، ضمن این که هیچ کس حق تعرض به اسیران، مجروحان و فراریان را نداشت. در جنگ با گروه باغى، برخلاف نبرد با کافران و ستم‏گران، زن و بچه‏هاى آنان به اسیرى گرفته نمى‏شدند و ... . (2)

    اجراى این احکام در جنگ جمل که اولین نبرد با گروه باغى بود، باعث بروز مشکلات زیادى براى امیرالمؤمنین شد، زیرا گروهى از مردم آن عصر که آگاهى عمیقى از احکام و قوانین اسلام نداشتند هدف از جنگیدن را صرفا به دست آوردن غنایم مى‏دانستند. از این رو نبرد جمل زمینه‏ساز تنش در میان سپاه على علیه‏السلام شد تا حدى که گروهى از سربازان آن حضرت در باره چگونگى تقسیم غنایم توسط امام اعتراض کرده، حتى ایشان را مورد بازخواست قرار دادند.(3)

    نکته آخر این که اولین گروه باغى در تاریخ اسلام، «اهل رده» بودند که علیه خلیفه اول تمرد کردند.(4) دومین و بى‏تردید مهم‏ترین آنان، اصحاب جمل بودند. دلیل اهمیت این موضوع، حضور برخى صحابه، به‏ویژه همسر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در میان شورشیان بصره مى‏باشد که این گروه را از سایر باغیان متمایز مى‏کند. به همین دلیل، عده‏اى از مسلمانان در تشخیص جبهه حق دچار تردید شده، گوشه‏نشینى اختیار کردند. در واقع، مى‏توان مدعى شد که قاعدین به دلیل عدم درک عمیق از احکام باغیان، اعتزال و عزلت‏نشینى اختیار کردند.


دیدگاه گروه‏هاى اسلامى

    همان‏طور که اشاره شد، گروه‏هاى اسلامى به‏رغم تفاوت در دیدگاه‏هاى فقهى و کلامى، در باره جنگ جمل یک وجه اشتراک دارند؛ آنان در این‏که على علیه‏السلام برحق و اصحاب جمل، اهل بغى و گناه کارند، اتفاق نظر دارند، اما در باره سرنوشت همه باغیان، وحدت رویه وجود ندارد.

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . على بن ماوردى، همان، ص 127-129

2 . همان و محمدحسن نجفى، همان، ج 21، ص 326-328 .

3 . ر.ک: ابن ابى‏الحدید، همان، ج 1، ص 121 .

4 . در باره اهل رده ر.ک: ابن اعثم کوفى، همان، ص 33 و شهاب‏الدین نویرى، همان، ج 4، ص 54 .

--------------------------------------------------------------------------------
ازاین رو، در این بخش تحقیق ضمن شرح دیدگاه‏هاى افراد و گروه‏هاى اسلامى، به نقد آنان مى‏پردازیم.

1 . عقاید شیعه

    شیعه، گروهى اسلامى است که هسته اولیه آن در زمان پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پایه‏ریزى شده و بعد از قتل عثمان و خلافت على علیه‏السلام ، به سبب دوستى اهل‏بیتِ پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به جهت‏گیرى سیاسى کشیده شد. این گروه با حادثه عظیم کربلا به هویت جدیدى دست یافته و به اوج تبلور خود رسید.

    شیعیان به مرور به فرقه‏ها و گروه‏هاى متعددى تقسیم شدند.(1) به‏رغم تفاوت و اختلاف بین گروه‏هاى شیعه، آنان در باره نبردهاى داخلى على علیه‏السلام اجماع داشته، على علیه‏السلام را در نبردهاى جمل، صفین و نهروان برحق مى‏دانستند.(2)

    همان‏طور که اشاره شد، طغیان علیه حاکمیت اسلامى «بَغْى» شناخته شده، از این رو بر حاکم اسلامى واجب است که با گروه باغى مبارزه نماید. على علیه‏السلام به عنوان حاکم اسلامى غیر از داشتن چنین امتیازى، از نظر شیعه براى مبارزه با مخالفان داخلى خود از امتیاز و پشتوانه قوى معنوى دیگرى نیز برخوردار بود و آن این‏که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به ایشان بشارت مبارزه با سه گروه باغى (ناکثین، قاسطین و مارقین) را داده بود.(3)

    یکى از تفاوت‏هاى آشکار شیعه با سایر فرقه‏هاى اسلامى، به‏ویژه اهل‏سنت و برخى از معتزله، موضوع «توبه» سران شورشى است. تشیع برخلاف آنان، اعتقادى به توبه طلحه و عایشه نداشته، ازاین رو آن‏ها را مبراى از گناه نمى‏دانند.(4)

    نکته جالب توجه این که برخى از بزرگان شیعه، از جمله شیخ مفید حتى توبه زبیر را هم قبول نداشته، عقیده دارد که کناره‏گیرى او به دلیل توبه نبوده، بلکه زبیر از میدان جنگ

--------------------------------------------------------------------------------

1 . در باره فرقه‏ها و گروه‏هاى تشیع، ر.ک: موسى نوبختى، همان، ص 33؛ اشعرى قمى، همان، ص 71 و عبدالکریم شهرستانى، همان، ج 1، ص 191 .

2 . موسى نوبختى، همان، ص 28؛ اشعرى قمى، همان، ص 66؛ شیخ طوسى، الاقتصاد الى طریق الرشاد، ص 393 و شیخ مفید، نبرد جمل، ص 35 .

3 . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ص 61 .

4 . شیخ طوسى، همان، ص 35؛ شیخ مفید، نبرد جمل، ص 231 و عبدالجلیل قزوینى رازى، النقض، ص 242-243 .

--------------------------------------------------------------------------------
گریخت.(1) اما با مرورى بر صحبت‏هاى رد و بدل شده بین على علیه‏السلام و زبیر و چگونگى کناره‏گیرى او از میدان جنگ غیر از پشیمانى و توبه، هیچ توجیه منطقى دیگرى وجود ندارد. با وجود این، شیخ طوسى نیز توبه زبیر را به شکل دیگرى زیر سؤال برده و عقیده دارد که اولاً: زبیر بعد از شنیدن سخنان امام دچار شک و تردید شده، از این رو براى رفتن دو دل بود، ثانیا: اگر او واقعا توبه کرده بود مى‏بایست بعد از پشیمانى به سپاه على علیه‏السلام مى‏پیوست.(2) بخش اول نوشته‏هاى شیخ طوسى کاملاً صحیح است، چون زبیر بعد از شنیدن سخنان امام تصمیم به ترک معرکه گرفت. او بعد از صحبت با فرزندش، عبداللّه‏ و نیز عایشه دچار شک و تردید شد، اما با استناد به منابع متقدم، زبیر صحنه جنگ را بعد از مانور نظامى ترک کرد.(3) اما این‏که او مى‏بایست بعد از پشیمانى و ترک معرکه به سپاه امام مى‏پیوست کاملاً صحیح است، ولى این موضوع، نفس کار زبیر را مبنى بر ترک جنگ بعد از رایزنى با امام، نفى نمى‏کند. در نتیجه به نظر مى‏رسد که زبیر واقعا بعد از آگاهى از اعمال خود و پشیمانى، صحنه جنگ را ترک کرد.

    از طرف دیگر، شیخ مفید حدیث متواتر و مؤکد اهل‏سنت، یعنى تأکید على علیه‏السلام مبنى بر جهنمى بودن قاتل زبیر را قبول نداشته، عقیده دارد که على علیه‏السلام چنین موضوعى را در باره عمرو بن جرموز مطرح نکرده است.(4) به نظر مى‏رسد با توجه به این‏که دو نفر از راویان و محدثان مشهور حدیث (عایشه و عروة بن زبیر) از اقوام و نزدیکان زبیر هستند، امکان جعل، تحریف و ترویج چنین احادیثى وجود داشته، لذا احتمال صحت ادعاى شیخ مفید را افزایش مى‏دهد.

    نکته آخر، در باره سیره على علیه‏السلام در برخورد با گروه باغى است. به رغم ظلم و جورى که باغیان جمل در حق على علیه‏السلام انجام دادند، اما آن حضرت با کینه و نفرت با آن‏ها برخورد نکرد. اعلام عفو عمومى بعد از جنگ جمل، بخشش مجرمان و برخورد نیکو با اسراى جنگ،

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . شیخ مفید، نبرد جمل، ص 234 .

2 . شیخ طوسى، همان، ص 389 .

3 . ر.ک: ابن اعثم کوفى، همان، ص 427؛ شهاب‏الدین نویرى، همان، ج 5، ص 143 و سیدمرتضى فیروزآبادى، ج 2، ص 365-369 .

4 . اکثر نویسندگان اهل‏سنت عقیده دارند که على علیه‏السلام بعد از مشاهده سر، شمشیر و سپر زبیر، قاتل او، عمرو بن جرموز را به جهنم بشارت داد، اما شیخ مفید این را قبول ندارد، ر.ک: نبرد جمل، ص 234-235 .

--------------------------------------------------------------------------------
چگونگى برخورد با بصریان احترام به عایشه و... از جمله سیره حکمت‏آموز امام علیه‏السلام است. بدیهى است رفتار و کردار ایشان به عنوان رهبر تشیع باید الگوى پیروانش باشد. حتى حدیثى از آن حضرت نقل شده است مبنى بر این‏که عایشه در دنیا و آخرت همسر رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏باشد.(1)

    صرف نظر از این‏که راویان چنین احادیثى اهل‏سنت هستند و امکان دخل و تصرف در آن وجود دارد، لازم است یاد آور شد که با بررسى سیره على علیه‏السلام و نیز شاگردان مکتب او به خوبى مى‏توان دریافت که على علیه‏السلام و صحابه خاص ایشان، واقعا دیدگاه و نگرش احترام‏آمیزى به عایشه به عنوان همسر رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله داشتند، از جمله ـ همان‏طور که نوشته شد ـ امیرالمؤمنین علیه‏السلام به رغم نقش اساسى عایشه در جنگ جمل، بعد از پیروزى در نبرد، به او تکریم کرد و او را هنگام عزیمت به حجاز بدرقه نمود. این عمل على علیه‏السلام دلیل توجیه رفتار عایشه نیست، بلکه درس اخلاقى براى ماندگارى در تاریخ است. هم‏چنین با مرورى بر کتاب الجمل شیخ مفید متوجه خواهیم شد که مورخ و متکلم بزرگ شیعه ضمن نقد اعمال عایشه، کوچک‏ترین بى‏احترامى به او نکرده است. عوامل پیش گفته مبین این مدعاست که بى‏حرمتى حتى به دشمن در مکتب ائمه هدى علیهم‏السلام و عالمان بزرگ جایگاهى ندارد.

2 . نظریه‏هاى خوارج

    بى‏شک افراطى‏ترین گروه اسلامى، خوارج است. این گروه را مى‏توان مولود «حکمیت» و منشعب از شیعه علوى دانست. این فرقه بعدها خود به گروه‏هاى متعددى تقسیم شد.(2) به‏رغم انشعاب و پراکندگى خوارج، تمام فرقه‏هاى آنان در یک مورد وحدت‏رویّه و وجه اشتراک دارند و آن این که حضرت على علیه‏السلام را به دلیل خوددارى از ادامه جنگ با شامیان و نیز قبول حکمیت، «گناه‏کار» شمرده، در نتیجه، او را هم ردیف با افرادى، مثل عثمان، معاویه، ابوموسى اشعرى، عمرو بن عاص و ... دانسته، کافر مى‏شمارند.(3)

    خوارج در باره جنگ جمل عقیده دارند که چون این جنگ قبل از حکمیت و خطاى على علیه‏السلام اتفاق افتاده است، از این رو على بن ابى‏طالب در جنگ جمل «برحق» بوده، و تمام

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ابن‏سعد، الطبقات الکبرى، ج 8، ص 65 و صحیح بخارى، ج 2، ص 115 .

2 . ر.ک: عبدالقاهر بغداد، همان، ص 45 و عبدالکریم شهرستانى، همان، ج 1، ص 145 .

3 . ابوالحسن اشعرى، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص 49 وشیخ مفید، نبرد جمل، ص 134 .

--------------------------------------------------------------------------------
کسانى که با او به جنگ پرداختند، از جمله عایشه، طلحه و زبیر، بدون استثنا «گمراه» و «کافر» مى‏باشند. در نتیجه، خوارج عقیده دارند که همه آنان مستحق عذاب و عقاب الهى هستند، هم‏چنان که بر این باورند که آنان در آتش جهنم، جاودانه مى‏باشند.(1)

    نکته حائز اهمیت دیدگاه خوارج در خصوص اصحاب جمل، این است که این گروه، نگاه افراطى به موضوع داشته، به این ترتیب که تمام افراد و گروه‏هاى اسلامى سپاه جمل را به دلیل تمرد، «فاسق»(2) یا بعضا «کافر» مى‏دانند. همین‏طور برخى خوارج، آنان را علاوه بر کفر، «مشرک» هم تلقى مى‏کنند.(3)

    در باره دیدگاه خوارج چند نکته لازم به یادآورى است:

    اول، این که به نوشته بیشتر منابع، على علیه‏السلام در جنگ صفین به رغم میل باطنى و تحت فشار و تحمیل عده‏اى از یارانش که اتفاقا بعدها جزو بنیان‏گذاران خوارج بودند، حاضر به توقف جنگ و پذیرش حکمیت شد.(4)

    دوم، این‏که در نبرد جمل که به زعم خوارج، على علیه‏السلام بر حق بود، گروهى از یارانش که آنان نیز بعدا خارجى شدند، به شیوه تقسیم بیت‏المال توسط على علیه‏السلام اعتراض کرده، موجب رنجش او شدند.(5) بدیهى است که اگر به زعم آنان على علیه‏السلام در جنگ جمل بر حق بود، مى‏بایست که آنان تن به شیوه حاکم برحق مى‏دانند.

3 . عقاید معتزله

    یکى از فرقه‏هاى کلامى جهان اسلام، معتزله است. از پایه‏گذاران این تفکر، واصل بن عطا(م131ق) است.(6) او عقیده دارد که یکى از دو گروه حاضر در جنگ جمل، یقینا فاسق

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . شیخ مفید، نبرد جمل، ص 34 و همو، اوائل المقالات، ص 6 .

2 . فاسق به کسى اطلاق مى‏شود که مرتکب گناه کبیره شود. دراین صورت، او نه مؤمن است و نه کافر. اگر بدون توبه از دنیا برود، براى همیشه در آتش جهنم باقى خواهد ماند، ر.ک: عبدالکریم شهرستانى، همان، ج 1، ص 105 .

3 . شیخ مفید، نبرد جمل، ص 35 .

4 . ر.ک: نصر بن مزاحم منقرى، پیکار صفین، ص 662 و 673-674 .

5 . در باره اعتراض گروهى از یاران امام به چگونگى تقسیم غنایم جنگى، ر.ک: ابن ابى‏الحدید، همان، ج 1، ص 121 .

6 . واصل بن عطا ملقب به غزال از موالى بنى‏هاشم، و به روایتى از موالى بنى‏امیه یا بنى مخزوم است. او در عصرى زندگى مى‏کرد که جامعه دچار اختلافات شدید سیاسى بود، ضمن آن‏که بین خوارج و اهل‏حدیث بر سر «گناهان کبیره» نیز مناقشات شدیدى وجود داشت. واصل شاگرد محدث مشهور، حسن بصرى بود، اما به دلیل اختلاف با استادش در باره مرتکبان گناهان کبیره، از او کناره گرفته، و با نظریه جدید «منزلة بین المنزلتین» فرقه کلامى معتزله را به‏وجود آورد (ر.ک: عبدالقاهر بغدادى، همان، ص 70؛ عبدالکریم شهرستانى، همان، ج 1، ص 70؛ شمس‏الدین ذهبى، سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص 464؛ ابى الفرج عبدالرحمن بن جوزى، المنتظم فى تاریخ الملوک و الأمم، ج 7، ص 292 و ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 6، ص 7).

--------------------------------------------------------------------------------
مى‏باشد، اما نمى‏توان آن گروه را تشخیص داد. از این رو گواهى و شهادت هیچ یک از افراد هر دو گروه پذیرفته نمى‏شود. حتى به‏زعم واصل بن عطا، اگر على علیه‏السلام و طلحه یا على علیه‏السلام به همراه زبیر براى یک دسته تره [سبزى] هم گواهى دهند؛ شهادت آن‏هاپذیرفته نیست،(1) چون فاسق بودن یکى از آن‏ها براى واصل محرز بود، و طبیعى است که شهادت فاسق پذیرفته نمى‏شود. اما او در نگرشى عجیب عقیده داشت: اگر دو نفر، از هر یک از گروه‏هاى یاد شده بر امرى گواهى دهند، پذیرفتنى است.(2) هم‏چنین واصل در راستاى عدم تشخیص بر حق بودن هر یک از دو گروه متخاصم، اعتقاد داشت که مَثَل على علیه‏السلام و مخالفانش مثل دو نفر هستند که یکى دیگرى را لعن و نفرین مى‏کند، اما معلوم نیست کدام یک از آن‏ها راست گو و کدام یک دروغ‏گوست.(3)

    دیگر رهبر این گروه، عمرو بن عبید (م144ق) است.(4) او به رغم این‏که حضرت على علیه‏السلام را در جنگ جمل در مقایسه با دیگران به حقیقت نزدیک‏تر مى‏داند،(5) اما تفکرات و دیدگاه‏هاى افراطى‏ترى در مقایسه با واصل بن عطا در باره شرکت کنندگان در جنگ جمل دارد. عمرو بن عبید با اطمینان مى‏گفت: هر دو گروه شرکت کننده در جنگ جمل، فاسق بوده، از این رو شهادت و گواهى همه آنان حتى براى امرى بسیار ناچیز و بى‏ارزش هم پذیرفته نیست.(6) اما

--------------------------------------------------------------------------------

1 . عبدالقاهر بغدادى ، همان، ص 72 .

2 . همان .

3 . نوبختى، همان، ص 25 و اشعرى قمى، همان، ص 65 .

4 . عمرو بن عبید، موالى بنى‏تمیم بود. او از اقوام واصل بن عطا و هم کلاس و هم دوره او در محضر حسن بصرى بود، ضمن این که او غیر از کلام، فردى محدث، عارف، اهل زهد و تقوا بود، ر.ک: عبدالقاهر بغدادى، همان، ص 72؛ خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، ج 12، ص 166 و ابن خلکان، همان، ج 3، ص 462 .

5 . نوبختى، همان، ص 25 و اشعرى قمى، همان، ص 65 .

6 . عبدالکریم شهرستانى، همان، ج 1، ص 73 و حسنى رازى، تبصرة العوام فى معرفة مقالات الأنام، ص 47 .

--------------------------------------------------------------------------------
سؤالى که مطرح مى‏شود این است که آیا مى‏توان گواهى و شهادت على علیه‏السلام ، امام حسن علیه‏السلام و امام حسین علیه‏السلام ، عمار بن یاسر و دیگر صحابه حاضر در جنگ جمل را که هر کدام از آنان نمادى از دین اسلام هستند، حتى براى بى‏ارزش‏ترین کار هم قبول نکرد؟! آیا باید در راست‏گویى مردم مثل على علیه‏السلام که «معیار حق» است شک نمود؟!

    استنباط نگارنده این است که فضاى سیاسى حاکم بر جامعه اسلامى، بر اندیشه افراد تأثیر زیادى گذاشته بود. به نظر مى‏رسد یکى از مشکلات مهم على علیه‏السلام بعد از خلافت این بود که از یک طرف، آن حضرت نزد برخى صحابه و یارانش، شخصیت «کاریزماتیک» نداشت، از طرف دیگر، بنى‏امیه هم تبلیغات منفىِ وسیعى علیه آن حضرت به راه انداخته بود، بنابراین بدیهى است که ایشان نزد افرادى، مثل واصل بن عطا و عمرو بن عبید هم آن جایگاه را نداشته باشد. از این رو بنیان‏گذاران معتزله به‏رغم این که افراد عالمى بودند، اما در باره حقانیت على علیه‏السلام دچار شک و تردید شده، از آن بدتر احتمال مى‏دادند على علیه‏السلام که به عنوان «عترت» رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تلقى مى‏شد، فاسق باشد؟!

    نکته دیگر این‏که بخش زیادى از احادیث نبوى از جانب کسانى نقل شده است که در جنگ جمل در جمع هر دو سپاه حضور داشتند، لذا بدیهى است که در صورت گناه کار بودن آنان صحت احادیث‏شان نیز زیر سؤال خواهد رفت.

    دیگر پایه‏گذاران و شخصیت‏هاى متقدم این فرقه، نظریه و دیدگاه‏هاى مختلفى در باره شرکت کنندگان و کشته‏شدگان در جنگ جمل ارائه داده‏اند. در مجموع، آنان عقیده دارند که بى‏تردید، در جریان جنگ جمل یکى از دو گروه متخاصم، «گمراه» و «تبهکار» بوده است. بنابراین، آن گروه از دایره اسلام خارج شده، «ملعون» و سزاوار جاودانگى درآتش جهنم مى‏باشد. در مقابل، گروه دیگر «هدایت شده»، سزاوار پاداش و جاودانگى در بهشت است. اما از دیدگاه بزرگان معتزله هیچ دلیل قاطع و روشنى در دست نیست که بتوان به وسیله آن، گروه گناه‏کار را از دیگرى تشخیص داد.(1)

    اما برخى از بزرگان معتزله، هم چون نظّام، بشر بن معتمر، هشام بن عمرو فوطى، ابوجعفر

--------------------------------------------------------------------------------

1 . شیخ مفید، نبرد جمل، ص 29 .

--------------------------------------------------------------------------------
اسکافى، ابوعلى جبایى، ابن ابى‏الحدید، قاضى عبدالجبار و ... در غائله جمل، حق را به على علیه‏السلام داده، گروه مخالف ایشان را «گناه کار» مى‏دانند.(1) اما نکته عجیب در نگرش بسیارى از آنان این است که معتقدند چون طلحه، زبیر و عایشه «توبه» کردند، در نتیجه، از گناه و عذاب الهى مبرا هستند.(2)

    البته به غیر از زبیر که صحنه جنگ را با پشیمانى ترک کرد، مى‏بایست در توبه طلحه و عایشه با دیده تردید نگریست، چرا که طلحه زمانى صحنه جنگ را ترک کرد که توسط مروان بن حکم زخمى شد.(3) از طرفى نه تنها هیچ شاهدى بر توبه عایشه دلالت نمى‏کند، بلکه با مرور حوادث جنگ متوجه خواهیم شود که او تا آخرین لحظه به تحریک و تشویق بصریان مشغول بود، حتى زمانى که هودج او به زمین افتاد هم اظهار ندامت و پشیمانى نکرد و با عمار بن یاسر، محمد بن ابوبکر و مالک اشتر به تندى برخورد کرد.(4)

    محلاتى نویسنده کتاب ریاحین الشریعه با ذکر دلایل و شواهد منطقى، توبه عایشه را به‏طور کلى رد مى‏کند.(5) با مرورى بر استدلالات نویسنده، به نظر مى‏رسد که دلایل او قابل پذیرش باشد.

    نکته آخر این که چگونه سربازان و مردم عادى سپاه جمل که هیچ گونه بینش و درک سیاسى قوى از اوضاع جامعه نداشته و تحت تأثیر سران سپاه جمل وارد معرکه جنگ شدند، اهل دوزخ و عذاب الهى باشند، اما محرکان و مسببان اصلى این فتنه ـ اگر چه در آخرین لحظات یا بعد از جنگ و خون‏ریزى توبه هم کرده باشند ـ مبراى از گناه تلقى شوند؟!

4 . دیدگاه اهل‏سنت


--------------------------------------------------------------------------------

1 . ابوجعفر اسکافى، همان، ص 41؛ قاضى عبدالجبار، المغنى فى ابواب التوحید و العدل، ج 20 (قسمت دوم)، ص 82؛ شیخ مفید، نبرد جمل، ص 30-33؛ ابن ابى‏الحدید، همان، ج1، ص 3 و حسین صابرى، همان ج 1، ص 179 .

2 . قاضى عبدالجبار، همان، ج 20 (قسمت دوم)، ص 84 و شیخ مفید، نبرد جمل،ص 32 .

3 . در مورد چگونگى کشه شدن طلحه، ر.ک: بلاذرى، انساب الاشراف، ج 3، ص 43؛ ابن سعد، همان، ج 3، ص 223؛ ابن اعثم کوفى، همان، ص 434؛ ابن حجر عسقلانى، الاصابه فى تمیز الصحابه، ج 3، ص 432؛ خلیفة بن خیاط، همان، ص 111 و ابن‏اثیر، همان، ج 3، ص 124 .

4 . ابن اعثم، همان، ص 436 و ابن شهر آشوب، همان، ج 3، ص 189-190 .

5 . ذبیح‏اللّه‏ محلاتى، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 369-379 .

--------------------------------------------------------------------------------

    اهل‏سنت و جماعت، على علیه‏السلام را خلیفه چهارم مسلمانان دانسته و به برحق بودن ایشان در نبردهاى جمل، صفین و نهروان عقیده دارند.(1) آنان عقیده دارند که بر على علیه‏السلام به عنوان خلیفه مسلمانان و با استناد به آیه شریفه «با کسانى که سر کشى کنند بجنگید تا این که به سوى فرمان خدا بازگردند»،(2) واجب بود که با سرکشى و طغیان مبارزه کند.

    البته افراد و گروه‏هاى مختلف این فرقه اسلامى، نظریه و دیدگاه‏هاى گوناگون و بعضا متضاد در باره جنگ جمل ارائه داده‏اند. گروهى از آنان کار هر دو گروه متخاصم در جنگ را اشتباه مى‏دانند. این در حالى است که بیشتر اهل‏سنت عقیده دارند که اصحاب جمل در نبرد با خلیفه مسلمانان مقصرند، اما چون سران شورشى «توبه» کرده و نیز سابقه درخشانى در صدر اسلام داشتند و مهم‏تر از همه، طلحه و زبیر جزء «عشره مبشره»(3) تلقى مى‏شدند. از این رو، امید به رحمت و بخشش الهى برایشان وجود دارد. در نتیجه به عقیده این گروه، آنان دچار عذاب الهى نخواهند شد.(4)

    یکى از فرقه‏هاى مشهور اهل‏سنت «اشعریون» مى‏باشند. آنان نیز على علیه‏السلام را در این نبرد، برحق مى‏دانند، سران شورشى را «خطاکار» دانسته و بر عقیده‏اند که طلحه، زبیر و عایشه از خطاى خود بازگشته و توبه کردند.(5) اما نکته عجیب این است که اهل‏سنت در باره سایر

--------------------------------------------------------------------------------

1 . عبدالقاهر بغدادى، همان، ص 212 .

2 . «فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفى‏ءَ اِلى اَمْراللّه‏» (حجرات(49) آیه 9).

3 . در مورد اسامى عشره مبشره اختلاف نظر وجود دارد؛ در حالى که تقریبا تمام نویسندگان اهل‏سنت این حدیث را قبول دارند، اما نویسندگان شیعه آن را رد مى‏کنند. صرف نظر از اختلاف شیعه و سنى، این سؤال مطرح مى‏شود که چطور افرادى مثل سلمان، ابوذر غفارى، عمار یاسر، مقداد و... که جزو صحابه خاص و مورد محبت و وثوق پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بودند، جزو بشارت داده شدگان به بهشت نیستند، اما عبدالرحمان عوف، سعد بن ابى وقاص، سعید بن زید و ... به بهشت بشارت داده شده‏اند؟ معیار چیست؟ این در حالى است که آنان درمقایسه با صحابه نوشته شده، داراى خدمات ارزنده‏اى نیستند. نکته جالب این که تقریبا تمام آنان بعد از پیامبر اکرم از اندیشه‏ها و سفارشات آن حضرت عدول کرده، همگى به نوعى در مقابل على علیه‏السلام و صحابه فوق الذکر ایستادگى کرده و اسلام را باب میل خود تفسیر کردند (در این مورد ر.ک: شیخ طوسى، همان، ص 400 و علامه امینى، الغدیر فى کتاب و السننه و الأدب، ج 10، ص 118-123 ).

4 . ر.ک: عبدالقاهر بغدادى، همان، ص 73 و 212؛ ابوالحسن اشعرى، همان، ص 154 و شیخ مفید، نبرد جمل، ص 26 .

5 . عبدالکریم شهرستانى، همان، ج 1، ص 131 .

--------------------------------------------------------------------------------
شرکت کنندگان در جنگ جمل، نظریّه‏اى مغایر داشته، بر این باورند که آنان به دلیل خون‏ریزى بین مسلمانان، گناه‏کار و مستحق عذاب الهى هستند.(1)

    اهل‏سنت براى توجیه مبرا جلوه‏دادن سران شورشى، به حدیثى از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله استناد مى‏کنند که آن حضرت در شأن آنان فرموده است:

از تفاخر نسبت به اصحاب من پرهیز کنید، زیرا اگر کسى از شما به اندازه کوه احد در راه خدا انفاق کند، هرگز به اندازه یکى از آنان، بلکه به نیمى از درجه او نمى‏رسد.(2)

    به همین دلیل، بزرگان این گروه در برابر کسانى که سران شورشى را «کافر» بدانند، موضع تند گرفته، خود آنان را کافر مى‏دانند.(3) بدیهى است که این اندیشه دقیقا با دیدگاه‏هاى خوارج مغایر است که قبلاً به آن اشاره کردیم.

    اما سؤالى که در باره دیدگاه‏هاى معتزله مطرح شد، این جا نیز صدق مى‏کند؛ چگونه گروهى از مردم ساده‏اندیش که تحت تأثیر و تحریک «امّ المؤمنین» و نیز دو صحابه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله (طلحه و زبیر) وارد معرکه جنگ شده و در راه اهداف آنان تا پاى جان جنگیدند، مستوجب عقاب الهى باشند، اما عاملان اصلى جنگ صرفا به دلیل این‏که در مقطعى از عمرشان، اعمال نیک و خوب انجام داده، برى از گناه باشند!؟ بعید به نظر مى‏رسد که اعمال خوب انسان‏ها در یک مقطع از زندگى، تضمینى براى کل عملکرد افراد در آخرت باشد، چون طبق فرموده خداوند: «ذره‏اى از اعمال انسان‏ها، چه نیک و چه شر، در طول عمرشان محاسبه خواهد شد».(4)

    با مرورى به اندیشه‏هاى بزرگان اهل‏سنت به نکته‏اى قابل توجه مى‏رسیم و آن این‏که آنان تلاش کرده‏اند تا اعمال شورشیان بصره و شام و نیز تمام کسانى را که به نوعى در تقابل با على علیه‏السلام بودند، توجیه کنند. از این رو اهل‏سنت حتى اظهار نظر در باره سقیفه، قتل عثمان، جنگ‏هاى جمل و صفین را به دلیل حضور صحابه در هر دو گروه، «بدعت» دانسته، عقیده

--------------------------------------------------------------------------------

1 . عمرو بن بحر جاحظ، العثمانیه، ص 246 و شیخ مفید، نبرد جمل، ص 26 .

2 . ابى داوود، سنن ابى داوود،، ج 4، ص 214، ش 4658 .

3 . عبدالقاهر بغدادى، همان، ص 73 .

4 . «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خیرا یَرهَ، وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثقال ذَرَّةٍ شَرَّا یَرَهُ» (زلزال(99) آیه‏هاى 6-7).

--------------------------------------------------------------------------------
دارند که بحث و جدل در باره این موضوعات باعث گمراهى مسلمانان خواهد شد. آنان حتى گوش دادن به موارد پیش گفته را مایه کسب گناه مى‏دانند،(1) چون به باور بزرگان این فرقه اسلامى، امکان دارد اعتقاد شنوندگان این مسائل به صحابه رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله سست شود.(2) بر اساس همین تفکر، محمد عوفى از زبان امام شافعى مى‏نویسد:

همان اولى باشد که [زبان] به ذکر آن آلوده نگردانیم، چه، از دانستن آن زیادت فایده نیست، و اعتقاد در باب صحابه رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله درست مى‏باید دانست.(3)

    ابوالعمالى جوینى از فقهاى بزرگ شافعى نیز در راستاى توجیه عملکرد شورشیان بصره مى‏گوید: بر فرض این که آنان خطاکار باشند، بر مردم واجب است که به حرمت پیامبراسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به آنان نیز احترام بگذارند، چون عایشه، همسر او، و زبیر پسر عمه ایشان است. طلحه نیز همان کسى است که دستش درراه دفاع از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شل شد. از این رو شایسته نیست که ما حتى در باره آنان «خوض»(4) کنیم.(5) جوینى نه تنها چنین دیدگاهى در باره سران شورشى بصره داشته، حتى او لعن و نفرین به معاویه را نیز جایز نمى‏داند، چون به عقیده او خواهر معاویه (امّ‏حبیبه)، همسر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بوده، لذا مى‏بایست به احترام همسر رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به برادرش هم توهین نکرد.(6)

    اما همان‏طور که اشاره شد، معاویه، على علیه‏السلام را در نماز، لعن و نفرین مى‏کرد، طبیعى است اگر قرار باشد احترام پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نگه‏داشته شود، على علیه‏السلام سزاوارترین فرد در این زمینه است.

    نکته مهم در اندیشه اهل‏سنت این است که چرا آنان تلاش زیادى دارند تا عملکرد سران شورشى را توجیه کنند؟ به نظر مى‏رسد وقتى آنان على علیه‏السلام را در نبرد جمل «بر حق» مى‏دانند، بدیهى است که مخالفان آن حضرت در راه «ناحق» بوده، در نتیجه، عملکرد تخریبى آنان به خودى خود توجیه‏پذیر نیست.


--------------------------------------------------------------------------------

1 . ابوالحسن اشعرى، همان، ص 157 و شیخ مفید، نبرد جمل، ص 27 .

2 . سدالدین محمد عوفى، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، ص 224 .

3 . همان .

4 . به معناى سخن گفتن و اندیشه کردن است، ر.ک: عبدالرحیم صفى‏پور، منتهى الارب فى لغه العرب، ج 1، ص 348.

5 . ابن ابى الحدید، همان، ج 8، ص 179 .

6 . همان .

--------------------------------------------------------------------------------

    به نظر نگارنده، حضور عایشه در جمع شورشیان، مهم‏ترین عامل براى توجیه عملکرد سران شورشى است، چون عایشه به عنوان امّ المؤمنین، اولاً: همسر پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بود، ثانیا: او دختر خلیفه اول بود که هر دو شخصیت پیش گفته، نزد اهل‏سنت جایگاه خاصى دارند. بنابراین، طبیعى است وقتى برخى از بزرگان اهل‏سنت به احترام امّ‏حبیبه، به معاویه توهین نمى‏کنند، حتى اندیشه بد در باره امّ المؤمنین نیز مذموم شمرده مى‏شود.

    نکته آخر در باره جایز نبودن هر گونه بحث و گفت‏وگو در باره جنگ جمل این است که وقتى خداوند به عنوان بالاترین مرجع دین، انسان‏ها را در موارد متعدد به تفکر، تعقل، اندیشه و تدبیر تشویق کرده است،(1) هم چنین پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز عقل را بالاترین سرمایه بشرى مى‏داند،(2) طبیعى است در چنین شرایطى مباحث و گفت‏وگوهاى علمى و دینى اگر با هدف هدایت و راه‏گشاى مردم باشد، نه تنها مذموم و گناه نیست، بلکه بسیارسازنده و مفید است، زیرا باعث ارتقاى سطح دانش و آگاهى مردم شده، در نتیجه افرادى را که درپى یافتن حقیقت هستند، یارى خواهد نمود.


نتیجه

    آن‏چه در مورد جنگ جمل مهم جلوه مى‏کند این است که این حادثه به‏رغم تحدید زمانى و مکانى (جنگ در یک روز «10جمادى الثانى سال 36» و فقط در شهر بصره اتفاق افتاد)، آثار و نتایج زیادى در پى داشت که یکى از نتایج قابل توجه این حادثه، به وجود آمدن بسترى مناسب براى شکل‏گیرى فرقه‏هاى کلامى در جهان اسلام است. البته لازم به ذکر است که اظهار نظر مسلمانان در باره «شرکت کنندگان» و «کشته‏شدگان» درجنگ جمل در کنار عوامل مهم دیگر، نظیر امامت، گناهان کبیره، جبر و اختیار، ماهیت قرآن و ... زمینه‏ساز شکل‏گیرى فرقه‏ها و گروه‏هاى اسلامى شد.


--------------------------------------------------------------------------------

1 . بقره(2) آیه‏هاى 43، 171، 242 و 269؛ آل‏عمران(3) آیه 317؛ انعام(6) آیه‏هاى 58 و 103؛ انفال(8) آیه 22؛ یوسف(12) آیه 111؛ رعد(13) آیه‏هاى 4و 19؛ ابراهیم (14)آیه 52؛ حجرات(49) آیه 75؛ طه(20) آیه 128؛ حج(22) آیه 46؛ ص (38) آیه‏هاى 29 و 43 ؛زمر(39) آیه‏هاى 9 و 18؛جاثیه(45) آیه 5 و حشر(59) آیه 14 .

2 . ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 1، ص 30 .

--------------------------------------------------------------------------------

    از طرفى با مرورى بر تحقیق حاضر، این نتیجه به دست مى‏آید که تقریبا تمام افراد و گروه‏هاى اسلامى، در باره جنگ جمل اتفاق نظر داشته، شورشیان بصره را «باغى» و على علیه‏السلام را «برحق» مى‏دانند، اما آن‏چه مورد اختلاف مى‏باشد سرنوشت سران شورشى است. نویسندگان و متکلمان اهل‏سنت از یک سو طلحه، زبیر و عایشه را به دلیل خدماتشان در صدر اسلام، و از سوى دیگر به دلیل اعتقاد به توبه آنان، مستوجب عذاب و عقاب الهى نمى‏دانند. این در حالى است که با مرورى بر حوادث و وقایع جنگ، غیر از پشیمانى زبیر و ترک جنگ از جانب او، هیچ شاهد و قرینه تاریخى مبنى بر توبه طلحه و عایشه وجود ندارد. حتى مى‏توان مدعى شد که آنان تا آخرین لحظه به جنگ یا تحریک جنگ‏جویان مشغول بودند. نکته غیر قابل تردید این که در میدان کارزار، شتر عایشه نماد و پرچم پایدارى و مقاومت شورشیان محسوب مى‏شود و تا زمانى که از پاى نیفتاده بود، اصحاب جمل جان‏فشانى و پایدارى مى‏کردند.

    به نظر مى‏رسد مهم‏ترین انگیزه این گروه از متکلمان و نویسندگان از داشتن چنین عقایدى، حضور عایشه در جمع آنان است. چون او نزد اهل‏سنت ازجایگاه ویژه‏اى برخوردار است. عایشه غیر از این که همسر رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و دختر خلیفه اول است و آن دو شخصیت نزد اهل‏سنت از جایگاه خاصى برخوردارند، خود به عنوان «ام‏المؤمنین» تلقى مى‏شود. از طرفى او یکى از مهم‏ترین راویان حدیث محسوب مى‏شود. بدیهى است که اگر نویسندگان و متکلمان اهل‏سنت بپذیرند که عایشه مرتکب گناه شده و مستوجب عقوبت الهى است، غیر از این که «ام‏المؤمنین» بودن او زیر سؤال خواهد رفت، تمام احادیثى هم که از جانب عایشه نقل کرده‏اند، زیر سؤال خواهد رفت.

    به نظر نگارنده آن‏چه مسلم است این که عایشه فرمان خدا و سفارش مؤکّد پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مبنى بر حفظ حرمت او را نادیده گرفته، «سِتر» و «حریم» خود را شکسته است، در نتیجه، مى‏بایست در پیشگاه خدا پاسخ‏گو باشد.

    نکته آخر در باره عقاید اهل‏سنت مبنى بر گناه دانستن هرگونه تحقیق و تفحّص راجع به جنگ جمل است. به نظر مى‏رسد آنان در راستاى توجیه عملکرد سران شورشى چنین عقایدى را ترویج مى‏کنند، درحالى که این موضوع به عنوان واقعه‏اى تاریخى، مثل هر پدیده اجتماعى دیگر قابل نقد، بررسى، تجزیه و تحلیل است. بنابراین، اهل‏سنت با چنین عقایدى

--------------------------------------------------------------------------------
نه تنها باب علم و تحقیق را مى‏بندند، بلکه با نصّ صریح قرآن، کلام نبى و عقل بشرى مبنى بر تفکّر، تعقّل و تدبّر مخالفت مى‏کنند. باید گفت که تحقیق در مورد جنگ جمل اگر با نیّت عالمانه و به دور از هرگونه حبّ و بغض صورت بگیرد، نه تنها اشکالى ندارد، بلکه یقینا مى‏تواند راه‏گشا و مؤثّر باشد.

--------------------------------------------------------------------------------

 

 

 

فهرست منابع


    51 . قرآن مجید .

    52 . نهج‏البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، چاپ دهم: تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1376 .

    53 . ابن ابى‏الحدید، عبدالحمید هبة‏اللّه‏، جلوه تاریخ در شرح نهج‏البلاغه، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، 1379 .

    54 . ابن‏اثیر، ابوالحسن على بن الکرم عز الدین على، الکامل فى التاریخ، چاپ ششم: بیروت، دارالکتاب العربى،[بى‏تا] .

    55 . ابن اعثم کوفى، ابو محمد احمد بن على، الفتوح، تصحیح غلامرضا طباطبایى مجد، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى، چاپ سوم: تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، 1380 .

    56 . ابن جوزى، ابى‏الفرج عبدالرحمن، المنتظم فى تاریخ الملوک و الأمم، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1412ق .

    57 . ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، الاصابه فى تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد موجود و على محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق .

    58 . ابن خلکان، ابى عباس شمس الدین احمد، وفیات الاعیان، تحقیق احسان عباس، چاپ دوم: قم، منشورات الرضى، 1364 .

    59 . ابن سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر، 1405ق .

    60 . ابن شهر آشوب، ابى جعفر محمد بن على، مناقب آل ابى‏طالب، تحقیق یوسف بقاعى، بیروت، دارالأضوء، 1412ق .

    61 . ابى‏داود، سلیمان بن اشعث، سنن ابى‏داود، تصحیح محمد محیى‏الدین عبدالحمید،

--------------------------------------------------------------------------------
داراحکام السنة النبویه، [بى‏تا] .

    62 . اسکافى، ابوجعفر محمد بن عبداللّه‏، المعیار و الموازنه، تصحیح محمدباقر محمودى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، 1379 .

    63 . اشعرى، ابن الحسن على بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ترجمه محسن مؤیدى، تهران، امیرکبیر، 1362 .

    64 . اشعرى قمى، سعد بن عبداللّه‏ خلف، تاریخ عقاید و مذاهب شیعه(المقالات و الفرق)، تصحیح محمدجواد مشکور، ترجمه یوسف فضایى، تهران، آشیانه کتاب، 1382 .

    65 . امینى، عبدالحسین(علامه امینى)، الغدیر فى الکتاب و السنة و الأدب، چاپ ششم: تهران، دارالکتب و الاسلامیه، 1374 .

    66 . بخارى، ابى عبداللّه‏ محمد، صحیح بخارى، تحقیق محمدعلى قطب و هشام بخارى، بیروت، المکتبة العصریه، 1420ق .

    67 . بغدادى، ابى منصور عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، تصحیح محمد زاهد بن حسن کوثرى، مصر، مکتب نشر الثقافة الاسلامیه، 1376ق .

    68 . بلاذرى، احمد بن یحیى، الانساب و الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دارالفکر، 1417ق .

    69 . جاحظ، ابى عمرو بن بحر، العثمانیه، تحقیق عبدالاسلام محمد هارون، مصر، دارالکتاب العربى، 1347ق .

    70 . حسنى رازى، سیدمرتضى بن داعى، تبصرة العوام فى معرفة مقالات الأنام، تصحیح عباس اقبال، چاپ دوم: تهران، اساطیر، 1364 .

    71 . حلى، ابوالقاسم جعفر بن حسین(محقق حلى)، شرایع الاسلام، ترجمه ابوالقاسم ابن احمد یزدى، تهران، دانشگاه تهران، 1361 .

    72 . حلى، حسن بن یوسف مطهر (علامه‏حلى)، تبصرة المتعلمین فى احکام الدین، تحقیق محمد هادى یوسفى غروى، تهران، انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، 1411ق .

    73 . خراسانى پاریزى، ابراهیم، نقش قاعدین در حکومت امام على علیه‏السلام ، تهران، زعیم، 1380 .

    74 . خطیب بغدادى، ابى بکر احمد بن على، تاریخ بغداد، قاهره، مکتبة الخانجى، [بى‏تا] .

    75 . ذهبى، شمس الدین محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، تحقیق شعب ارنؤوط، بیروت،

--------------------------------------------------------------------------------
مؤسسة الرساله، 1420ق .

    76 . راغب اصفهانى، ابوالقاسم حسین، محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء، بیروت، منشورات المکتبة الحیاة، [بى‏تا] .

    77 . شهرستانى، محمد بن عبدالکریم، توضیح الملل (الملل و النحل)، تصحیح سیدمحمد رضاجلالى نائینى، چاپ چهارم: تهران، اقبال، 1373 .

    78 . صابرى، حسین، تاریخ فرق اسلامى، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانى دانشگاه‏ها(سمت)، 1383 .

    79 . صفى پور طاب‏نژاد، عبدالرحیم بن عبدالکریم، منتهى الإرب فى الغة العربى، تهران چاپ اسلامیه، 1377ق .

    80 . طبرى، ابى‏جعفر محمد بن جریر، تاریخ طبرى، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ دوم: تهران، اساطیر، 1362 .

    81 . طوسى، ابى‏جعفر محمد بن حسن، الاقتصاد الى طریق الرشاد، ترجمه عبدالحسین مشکوة الدینى، تهران، بنیاد فرهنگى امام رضا علیه‏السلام مسجد ارگ، 1360 .

    82 . عوفى، سدید الدین محمد، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، تصحیح جعفر شعار، تهران، سخن، 1374 .

    83 . فارسى، جلال الدین، جهاد، حد نهایى تکامل، قم، انتشارات جهان آرا، [بى‏تا] .

    84 . قاضى عبدالجبار، ابوالحسن، المغنى فى ابواب التوحید و العدل، تحقیق محمود محمد قاسم، [بى‏جا، بى‏نا، بى‏تا] .

    85 . قزوینى رازى، نصر الدین ابوالرشید عبدالجلیل، بعض مثالب النواصب فى نقض فضائح الروافض (النقض)، تصحیح جلال الدین محدث، تهران، آثار ملى، 1358 .

    86 . کلینى رازى، ابوجعفر محمد بن یعقوب، اصول کافى، ترجمه سیدجواد مصطفوى، تهران، وفا، 1382 .

    87 . ماوردى، ابوالحسن على بن محمد، آیین حکمرانى(الاحکام السطانیه و الولایات الدینیه)، ترجمه و تحقیق حسین صابرى، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، 1383 .

    88 . محلاتى، ذبیح‏اللّه‏، ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، [بى‏تا] .

    89 . مسعودى، ابوالحسن على بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تصحیح محمد

--------------------------------------------------------------------------------
قمیصه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1406ق .

    90 . مفید، ابوعبداللّه‏ محمد بن محمد بن نعمان عکبرى، الارشاد، ترجمه سیدهاشم رسولى محلاتى، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، [بى‏تا] .

    91 . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، امالى، ترجمه حسین استاد ولى، مشهد، بنیاد پژوهش‏هاى اسلامى آستان قدس، 1364 .

    92 . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، اوائل المقالات فى المذاهب و المختارات، به اهتمام مهدى محقق، مؤسسه مطالعات اسلامى، 1372 .

    93 . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، نبرد جمل(الجمل)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، 1376 .

    94 . مقدسى، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمدرضا شفیعى کدکنى، تهران، نشرآگه، 1374 .

    95 . منقرى، نصر بن مزاحم، پیکار صفین، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، ترجمه پرویز اتابکى، چاپ سوم: تهران، شرکت انتشاراتى علمى و فرهنگى، 1375 .

    96 . نجفى، محمدحسن، جواهر الکلام (فى شرایع الاسلام)، چاپ چهارم: تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368 .

    97 . نوبختى، ابومحمدحسین بن موسى، فرق الشیعه، ترجمه محمدجواد مشکور، بنیاد فرهنگ ایران، 1353 .

    98 . نویرى، شهاب‏الدین، نهایة الإرب فى فنون الأدب، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1364 .

    99 . ولوى، على‏محمد، دیانت و سیاست در قرون نخستین اسلامى، تهران، دانشگاه الزاهرء علیهاالسلام ، 1380 .

 

تبلیغات