بازشناسى دیدگاههاى فرق درباره جنگ جمل
آرشیو
چکیده
جنگ جمل، واقعه مهمى در تاریخ صدر اسلام به شمار مىآید که آثار و نتایج مختلفى در پى داشت. یکى از مهمترین پیامدهاى آن انشقاق مذهبى در جامعه اسلامى براى نخستین بار بود؛ به این ترتیب کهجامعه اسلامى به سه گروه شیعه علوى، شیعه عثمانیه و قاعدین تقسیم شد. هر کدام از این گروهها براى توجیه عملکرد خویش به مباحث کلامى رو آوردند و اولین جرقههاى مجادله کلامى از این زمان شروع شد. از طرفى یکى از ویژگىهاى جهان اسلام بین قرن سوم تا پنجم، مجادله و مباحث کلامى بین مسلمانان است که از این مناقشات مىتوان به جدال افراد و گروههاى اسلامى و اظهار نظر در باره «شرکت کنندگان» و «کشته شدگان» در جنگ جمل اشاره کرد. به همین دلیل، افراد و گروههاى اسلامى در باره این موضوع به اظهار نظر پرداختهاند. بهرغم اختلاف نظر گروههاى اسلامى در مورد جنگ جمل، اصحاب جمل را به دلیل شورش علیه حکومت اسلامى «باغى» و خلیفه مسلمانان را «برحق» مىدانند. اما در مورد سرنوشت سران شورشى، اختلاف آرا وجود دارد. تحقیق حاضر سعى دارد ضمن بازگو کردن دیدگاههاى افراد و گروههاى اسلامى در مورد این حادثه، علت تفاوتها و اختلاف آراى مورخان و متکلمان را ریشهیابى و بررسى کند.متن
مقدمـه
جنگ جمل، بحران و چالشى در تاریخ اسلامى محسوب مىشود، زیرا باعث بروز مناقشات سیاسى ـ اجتماعى در زمان وقوع خود شد و نیز دیدگاههاى گوناگونى را در پى داشت. در بیان دلایل این ادعا ذکر چند نکته ضرورى است: اول، اینکه در این جنگ براى اولین بار دو گروه از مسلمانان در برابر هم صف آرایى کردند. دوم، اینکه در هر دو گروه متخاصم، صحابه رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله حضور داشتند. سوم، اینکه فرماندهان هر دو گروه متخاصم، بهخصوص شورشیان، با هدف مشروعیت بخشیدن به عملکرد خود، به فرامین الهى و کلام و سنت رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله تمسّک جستند. چهارم، عملکرد على علیهالسلام بعد از پیروزى بر اصحاب جمل، از جمله عفو عمومى، خواندن نماز بر جنازه شورشیان و دفن محترمانه آنان در کنار شهدا، برخورد احترامآمیز با عایشه و مشایعت او هنگام عزیمت به حجاز و ... . این مسائل باعث شد که برخى از افراد و گروههاى اسلامى در آینده در ابراز نظر قاطع در باره این حادثه، دچار شک و تردید شوند. اگر چه به نظر مىرسد که برخى افراد و گروهها از این موضع در جهت اهداف و مقاصد خود سوء استفاده کردند.
بعد از قتل عثمان و به موازات آن جنگ جمل، جامعه اسلامى به سه گروه عمده شیعه علوى، شیعه عثمانیه و گروه قاعدین تقسیم شد. چون تفکر و اعمال قاعدین، امر بدیعى در جامعه اسلامى بود، آنان تلاش مىکردند که با روش گفتوگو و استدلال، مخالفان خویش را مجاب نمایند. بدیهى است که توجیه اندیشههاى جدید، آن هم در جامعه آن زمان، نیاز به استدلال قوى داشت تا مخالفان قانع شوند.(1)
قاعدین در پى اتخاذ شیوهاى بودند که هم عامهپسند باشد و هم این که مخالفان، دیدگاههاى آنان را بپذیرند. از این رو بهترین روشى که این گروه انتخاب کردند، استفاده ابزارى از مسائل دینى و اعتقادى بود. به همین دلیل آنان با استناد به احادیث نبوى از شرکت در جنگهاى داخلى در دوره على علیهالسلام خوددارى کردند.
قاعدین به بهانه این که در شرایط بحرانى جنگ جمل، قدرت تصمیمگیرىِ درست در باره برحق بودن هیچ یک از دو گروه متخاصم را ندارند، همه چیز را به خداوند واگذار کرده، امیدوار بودند که خود پروردگار متعال در آن دنیا، در باره مُحق بودن هر یک از آنان قضاوت کند؛ محق را پاداش، و مجرم را کیفر دهد.(2) در واقع مىتوان قاعدین را پایهگذار اندیشه «ارجاء» در جهان اسلام دانست.(3) این اندیشه بعدها به تفکر مرجئه کلامى در جامعه اسلامى منجر شد،
--------------------------------------------------------------------------------
1 . در مورد قاعدین، ر.ک: ابراهیم خراسانى پاریزى، نقش قاعدین در حکومت امام على علیهالسلام .
2 . على محمد ولوى، دیانت و سیاست در قرون نخستین اسلامى، ص 137 .
3 . ارجاء از نظر کلامى، معانى مختلفى دارد، از جمله چون گروهى از مسلمانان دراختلافات شیعه علوى و عثمانى در باره محقبودن هر یک از آنان دچار تردید شدند، از این رو همه چیز را به «تأخیر» انداخته، «امیدوار» بودند که خداوند در آخرت در باره آنها قضاوت کند(ر.ک: عبدالکریم شهرستانى، الملل و النحل، ج 1، ص 179 ).
--------------------------------------------------------------------------------
اما برخى نویسندگان عقیده دارند که قاعدین، مرجئه اولیه یا مرجئه اعتقادى بودند.(1)
از طرفى به نظر مىرسد که قاعدین با موضع انفعالى خود باعث به وجود آمدن اندیشه «اعتزال» در جامعه اسلامى شده، از این رو گروهى آنان را «معتزله سیاسى» هم مىنامند.(2) بنابراین مىتوان گروه قاعدین را مبدع دو تفکر «ارجاء» و «اعتزال» در جامعه اسلامى دانست. لازم به ذکر است که این دو تفکر بعدها وارد بحثهاى کلامى و منشأ بسیارى از مناقشات سیاسى ـ اجتماعى در جهان اسلام شد. البته به نظر مىرسد که در مقطع مورد بحث، ارجاء و اعتزال نوعى فرار از مسئولیت، تحت لواى انزوا و عزلت گزینى محسوب مىشود.
تفکر ارجاء بعدها باعث بهوجود آمدن فرقه کلامى مرجئه شد.(3) اگر چه بین مرجئه اعتقادى و مرجئه کلامى تفاوتهایى وجود داشت، اما اندیشه ارجاء در جریان مقابله دو گروه شیعه علوى و عثمانى، به نفع عثمانیه که در این زمان امویان سردمداران این گروه بودند، تمام شد تا حدى که مىتوان مدعى شد تثبیت و تقویت سلسله امویان مرهون اندیشه ارجائى بود که قاعدین پایهگذار آن بودند.
البته شواهد و قراین تاریخى مبنى بر تقابل و مبارزه برخى مرجئان کلامى، علیه بنىامیه
--------------------------------------------------------------------------------
1 . على محمد ولوى، همان، ص 134 .
2 . نوبختى، فرق الشیعه، ص 9-10 و سعد بن عبداللّه خلف اشعرى قمى، تاریخ عقاید و مذاهب شیعه (المقالات و الفرق)، ص 58 .
3 . در باره فرقه کلامى مرجئه، ر.ک: ابى منصور عبدالقاهر بغدادى، الفرق بین الفرق، ص 122 و عبدالکریم شهرستانى، همان، ج 1، ص 179 .
--------------------------------------------------------------------------------
وجود دارد.(1) اما در مجموع، مرجئه کلامى با ترویج نظریه صلح و آرامش در جامعه و پرهیز از فتنه انگیزى داخلى، جامعه اسلامى را براى پذیرش سلطه امویان آماده کردند.
نکته قابل تأمل در باره قاعدین این است که چون آنان از عاملان یا دوستان نزدیک عثمان بودند، از این رو تمایلات شدید عثمانى داشتند تا حدى که برخى نویسندگان عقیده دارند که هسته اولیه معتزله سیاسى، «شیعه عثمانیه» مىباشند.(2) با نگاهى به زندگى برخى از قاعدین به نظر مىرسد که این نظریه قابل پذیرش است. گر چه این سؤال مطرح مىشود که چرا آنان بهرغم تمایلات عثمانى به صف خونخواهان خلیفه مقتول نپیوستند؟
به نظر مىرسد، از طرفى گروه معتزله سیاسى در این زمان، آینده روشنى براى خونخواهان عثمان تصور نمىکردند، همان گونه که مغیرة بن شعبه و سعید بن عاص با توجه به همین اندیشه از همراهى شورشیان خوددارى کردند.(3) از طرف دیگر، افرادى مثل محمد بن مسلمه انصارى، حسان بن ثابت، سعید بن عاص و ... بهخوبى آگاه بودند که طلحه، زبیر و عایشه در تحریک شورشیان علیه عثمان نقش اساسى داشته، لذا مىدانستند هدف آنان از خونخواهى عثمان، صرفا رسیدن به اهداف و امیال شخصى است. به همین دلیل به رغم تمایلات عثمانى، از ملحقشدن به جمع خونخواهان خوددارى کردند.
نکته آخر این که جدل دو گروه قاعدین و شیعه علوى در جامعه، فضا را براى بحث، گفتوگو و استدلال هموار کرد و شیعه علوى و عثمانى قبل از تقابل در بصره، این فضا را ادامه داده تا حدى که در جامعه اسلامى، استدلال همراه با استناد به مقدسات دینى باب شد. هر دو گروه متخاصم در بصره، سعى و تلاش فراوانى کردند با استناد به مفاهیم دینى، دیگرى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . در باره قیام گروهى از مرجئان علیه بنىامیه، ر.ک: حسین صابرى، تاریخ فرق اسلامى، ص 98-99 .
2 . على محمد ولوى، همان، ص 134 .
3 . ر.ک: تاریخ طبرى، ج 6، ص 2358 .
--------------------------------------------------------------------------------
را قانع یا محکوم کنند. با مرورى به حوادث و اتفاقات جنگ جمل، متوجه مىشویم که این فضا کاملاً وجود داشت، چنانکه خطبههاى امام على علیهالسلام طى سفر به بصره، نامهنگارى على علیهالسلام به طلحه، زبیر و عایشه، نامه عایشه به افراد مختلف، گفتوگوى على علیهالسلام با زبیر در میدان جنگ و ... مبین این مدعاست.
اگر چه تقابل کلامى و گفتوگو بین دو گروه متخاصم به شکست انجامید، اما چون آنان تلاش مىکردند به بهترین شکل ممکن مفاهیم و اندیشههاى خود را انتقال دهند، به نظر مىرسد این نگرش باعث پیدایش فرقههاى کلامى در آینده شد. در نتیجه مىتوان یکى از نتایج و پیامدهاى جنگ جمل را پایهگذارى مباحث کلامى در جهان اسلام دانست.
احکام باغیان
قبل از ورود به بحث اصلى، یادآورى نکتههایى در باره انواع جنگ در اسلام ضرورت دارد.
یکى از مهمترین شاخصهاى دین اسلام، جهاد در راه خداست که هدف از آن، خشنودى و جلب رضایت حق تعالى و نیز استقرار و گسترش اسلام است. با توجه به اهمیت این موضوع، جهاد کنندگان نزد پروردگار ارج و قرب زیادى دارند.(1) ائمه علیهمالسلام هم در مورد جهاد تأکید زیادى کردهاند، از جمله، على علیهالسلام جهاد را «درى از درهاى بهشت» مىداند.(2)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . بقره(2) آیه 20؛ نساء (4) آیه 95 و توبه(9) آیه 281 .
--------------------------------------------------------------------------------
در اسلام جهاد با سه گروه انجام مىگیرد. اولین گروه، کافران مىباشند، چون به عنوان تهدید کننده جامعه اسلامى محسوب شده، از این رو خداوند مىفرماید: «در راه خدا با کسانى که با شما مىجنگند، بجنگید».(1) به نظر مىرسد هدف از مبارزه با این گروه، صرفا دفع تعدى آنان و نیز جلوگیرى از تجاوز احتمالى آنان به سرزمین و منافع اسلامى است.
گروه دوم، حاکمان جبّار و ستمگر هستند که به مردم خود ظلم و جور مىکنند. هدف اسلام از جهاد با این گروه، رهایى مردم ستم دیده از چنگال حاکمان مستبد است.(2) نکته قابل تأمل اینکه چون مردم این گروه، اهل کتاب مىباشند، در صورتى که شرایط حکومت اسلامى را بپذیرند و حاضر به پرداخت جزیه باشند، مىتوانند آزادانه در دین خود باقى بمانند و در سرزمین اسلام زندگى کنند.(3)
گروه سوم که موضوع مورد بحث ماست، جهاد یا «اهل بغى»یا «باغیان» است. آنان کسانى هستند که مسلمان مىباشند، اما از فرمان حاکم اسلامى تمرد کرده، باعث بىنظمى و هرج و مرج در جامعه اسلامى مىشوند. همچنین این گروه با ایجاد تشکل، سعى مىکنند به هر طریق ممکن، حتى قیام مسلحانه، به اهداف خود برسند. در چنین شرایطى خداوند مىفرماید:
هر گاه دو دسته از مؤمنان با یک دیگر جنگیدند، بینشان صلح دهید، پس اگر یک دسته به دسته دیگر تجاوز کرد، با آن که تجاوز مسلحانه مىکند، بجنگید تا به حکم و قانون خدا باز گردد.(4)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . نهجالبلاغه، خطبه 27 .
2 . بقره(2) آیه 190 .
3 . محقق حلّى، شرایع الاسلام، ج 1، ص 111 .
4 . در باره اهل کتاب(اهل ذمه) ر.ک: ابوالحسن على بن محمد بن حبیب ماوردى، آیین حکمرانى (الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه)، ص 293-318 .
--------------------------------------------------------------------------------
به نظر مىرسد تقریبا تمام فقهاى اسلامى بر اساس این آیه، على علیهالسلام را در نبرد جمل برحق مىدانند.
اما نکته جالب این که برخى از فقهاى اسلامى با استناد به کلام خداوند، باغیان را همچنان جزو مؤمنان مىدانند، اما امامیه، این اندیشه را نمىپذیرد.(1) از طرفى فقهاى یاد شده که بیشتر اهلسنت هستند، بر این عقیدهاند که اگر باغیان بر مواضع خود اصرار کنند، بر حاکم اسلامى واجب است که با این گروه مقابله کند.(2)
طبیعى است که مقابله با گروه باغى، مقاومت آنان را در پى خواهد داشت و در نهایت، موجب خونریزى در میان مسلمانان خواهد شد. بر اساس آیین اسلام و حدیث پیامبر صلىاللهعلیهوآله ریختن خون یک مسلمان فقط در سه صورت جایز است: اول، قصاص قاتل، دوم، زناى محصنه و سوم کفرى که بعد از ایمان باشد.(3) بنابراین بر اساس حدیث پیامبر صلىاللهعلیهوآله باغیان، مشمول گروه سوم مىباشند.
فقهاى اهلسنت به رغم اینکه درجنگ جمل حق را به على علیهالسلام مىدهند، اما تلاش فراوانى دارند تا سران شورشیان را که با این تعاریف، اهل بغى مىباشند، مبراى از کفر جلوه دهند. در مقابل، برخى نویسندگان شیعه، نه تنها آنها را گناه کار مىدانند، بلکه به دلیل اصرار در قیام مسلحانه علیه حاکمیت اسلامى، آنان را از دایره اسلام نیز خارج مىدانند.(4)
صرف نظر از مناقشات کلامى و با استناد به آیه پیش گفته، به نظر مىرسد هدف از مبارزه با اهل بغى صرفا کشتن آنان نیست، بلکه بازداشتن این گروه از طغیان و سرکشى و نیز برقرارى نظم و امنیت در جامعه است. على علیهالسلام در تقابل با شورشیان بصره، دقیقا از کلام وحى الهام گرفته، تلاش زیادى کرد تا مانع سرکشى و تمرد این گروه شود. آن حضرت چندین بار با نوشتن نامه و فرستادن پیکهاى متعدد، سعى کرد مانع خونریزى و جنگ داخلى شود،
--------------------------------------------------------------------------------
1 . حجرات(49) آیههاى 9 و 10 .
بَغى به معناى ظلم، طلب برترى و خواستن چیزى است. در عرف به معناى خروج از اطاعت امام عادل مىباشد(ر.ک: محمدحسن نجفى، جواهر الکلام، ج 21، ص322) .
2 . همان، ج 21، ص 323 .
3 . علامه حلى، تبصرة المتعلمین فى احکام الدین، ص 88 و محمدحسن نجفى، همان، ج 21، ص 323 .
4 . ماوردى، همان، ص 125-126 .
5 . جلالالدین فارسى، جهاد حد نهایى تکامل، ص 109 .
--------------------------------------------------------------------------------
اما اصحاب جمل هیچگاه به پیشنهادهاى صلحآمیز ایشان پاسخ مثبت ندادند.(1)
على علیهالسلام در نبرد با گروه باغى با مشکلات ذیل روبهرو بود:
اولاً: آنان برخلاف دو گروه پیش گفته، مسلمان بوده، و نبرد با یک گروه هم کیش که تا آن زمان سابقه نداشت، براى بسیارى از مسلمانان غیر قابل تصور بود. اگر چه خداوند فرمان مقابله با باغیان را صادر کرده، نیز پیامبر صلىاللهعلیهوآله ، على علیهالسلام را به نبرد با سه گروه باغى بشارت داده بود آنجا که مىفرماید: «من بر سر تنزیل قرآن جنگیدم و تو براى تأویل آن جنگ خواهى کرد»،(2) اما گروهى از مردم، به خصوص برخى صحابه در نبردهاى على علیهالسلام دچار شک و تردید شدند. لازم به ذکر است که ابن ابىالحدید، حدیث پیش گفته را به دلیل آن که تحقق پیدا کرد، از معجرات پیامبر صلىاللهعلیهوآله مىداند.(3)
در حالى که على علیهالسلام گروه باغى را به فتنهانگیزى و فساد در جامعه متهم مىکرد و مردم را به جهاد علیه آنان فراهم مىخواند،(4) اما گروهى دچار تردید شده، خواسته یا ناخواسته نتوانستند خود را از قید و بند شک و دو دلى خارج کنند. على علیهالسلام براى روشن شدن اذهان عمومى، در طول سفر به بصره، قبل از درگیرى و نیز بعد از جنگ، با سخنرانى و توضیح حتى براى یک نفر، سعى مىکرد مردم را از شک و تردید خارج کند.(5)
ثانیا: مشکل دیگر على علیهالسلام در جنگ با باغیان، تفاوت احکام آنان با سایر نبردهاى صدر اسلام بود. بهطورکلى یکى از انگیزههاى مهم مسلمانان براى جهاد، گرفتن غنایم از دشمن بود، اما جنگ با گروه باغى، از این جهت، تفاوتهاى آشکارى با سایر نبردهاى صدر اسلام داشت؛ در جنگهاى صدر اسلام گرفتن غنایم، اسارت زن و بچههاى دشمن و ... منعى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . در باره تلاشهاى امام براى صلح ر.ک: طبرى، همان، ج 6، ص 2435؛ ابوالحسن مسعودى، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 1، ص 126؛ ابن اعثم ابومحمد احمد بن على کوفى، الفتوح، ص 421 و شیخ مفید، نبرد جمل(الجمل)، ص 188 و 201 .
2 . محمدحسن نجفى، همان، ج 21، ص 324 .
3 . ابن ابىالحدید، جلوه تاریخ در شرح نهجالبلاغه، ج 1، ص 98 .
4 . نهجالبلاغه، خطبه 97 و شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 242 .
5 . ر.ک: طبرى، همان، ج 6، ص 2420؛ ابوجعفر محمد بن عبداللّه اسکافى، المعیار و الموازنه، ص 95؛ شیخ مفید، امالى، ص 13؛ شهاب الدین نویرى، نهایة الارب فى فنون الادب، ج 5، ص 147؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابىطالب، ج 3، ص 179 و ابناثیر، الکامل فى التاریخ، ج 3، ص 129 .
--------------------------------------------------------------------------------
نداشت، حتى حق طبیعى مسلمانان شمرده مىشد.(1) اما چون باغیان مسلمان بودند، احکام آنان تفاوتهاى عمده داشت، ازجمله کسى حق نداشت غنایمى از آنان برداشته یا اموال آنان را غارت کند. همچنین هر گاه سلاح بر زمین مىگذاشتند در امان بودند، ضمن این که هیچ کس حق تعرض به اسیران، مجروحان و فراریان را نداشت. در جنگ با گروه باغى، برخلاف نبرد با کافران و ستمگران، زن و بچههاى آنان به اسیرى گرفته نمىشدند و ... . (2)
اجراى این احکام در جنگ جمل که اولین نبرد با گروه باغى بود، باعث بروز مشکلات زیادى براى امیرالمؤمنین شد، زیرا گروهى از مردم آن عصر که آگاهى عمیقى از احکام و قوانین اسلام نداشتند هدف از جنگیدن را صرفا به دست آوردن غنایم مىدانستند. از این رو نبرد جمل زمینهساز تنش در میان سپاه على علیهالسلام شد تا حدى که گروهى از سربازان آن حضرت در باره چگونگى تقسیم غنایم توسط امام اعتراض کرده، حتى ایشان را مورد بازخواست قرار دادند.(3)
نکته آخر این که اولین گروه باغى در تاریخ اسلام، «اهل رده» بودند که علیه خلیفه اول تمرد کردند.(4) دومین و بىتردید مهمترین آنان، اصحاب جمل بودند. دلیل اهمیت این موضوع، حضور برخى صحابه، بهویژه همسر پیامبر صلىاللهعلیهوآله در میان شورشیان بصره مىباشد که این گروه را از سایر باغیان متمایز مىکند. به همین دلیل، عدهاى از مسلمانان در تشخیص جبهه حق دچار تردید شده، گوشهنشینى اختیار کردند. در واقع، مىتوان مدعى شد که قاعدین به دلیل عدم درک عمیق از احکام باغیان، اعتزال و عزلتنشینى اختیار کردند.
دیدگاه گروههاى اسلامى
همانطور که اشاره شد، گروههاى اسلامى بهرغم تفاوت در دیدگاههاى فقهى و کلامى، در باره جنگ جمل یک وجه اشتراک دارند؛ آنان در اینکه على علیهالسلام برحق و اصحاب جمل، اهل بغى و گناه کارند، اتفاق نظر دارند، اما در باره سرنوشت همه باغیان، وحدت رویه وجود ندارد.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . على بن ماوردى، همان، ص 127-129
2 . همان و محمدحسن نجفى، همان، ج 21، ص 326-328 .
3 . ر.ک: ابن ابىالحدید، همان، ج 1، ص 121 .
4 . در باره اهل رده ر.ک: ابن اعثم کوفى، همان، ص 33 و شهابالدین نویرى، همان، ج 4، ص 54 .
--------------------------------------------------------------------------------
ازاین رو، در این بخش تحقیق ضمن شرح دیدگاههاى افراد و گروههاى اسلامى، به نقد آنان مىپردازیم.
1 . عقاید شیعه
شیعه، گروهى اسلامى است که هسته اولیه آن در زمان پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله پایهریزى شده و بعد از قتل عثمان و خلافت على علیهالسلام ، به سبب دوستى اهلبیتِ پیامبر صلىاللهعلیهوآله به جهتگیرى سیاسى کشیده شد. این گروه با حادثه عظیم کربلا به هویت جدیدى دست یافته و به اوج تبلور خود رسید.
شیعیان به مرور به فرقهها و گروههاى متعددى تقسیم شدند.(1) بهرغم تفاوت و اختلاف بین گروههاى شیعه، آنان در باره نبردهاى داخلى على علیهالسلام اجماع داشته، على علیهالسلام را در نبردهاى جمل، صفین و نهروان برحق مىدانستند.(2)
همانطور که اشاره شد، طغیان علیه حاکمیت اسلامى «بَغْى» شناخته شده، از این رو بر حاکم اسلامى واجب است که با گروه باغى مبارزه نماید. على علیهالسلام به عنوان حاکم اسلامى غیر از داشتن چنین امتیازى، از نظر شیعه براى مبارزه با مخالفان داخلى خود از امتیاز و پشتوانه قوى معنوى دیگرى نیز برخوردار بود و آن اینکه پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله به ایشان بشارت مبارزه با سه گروه باغى (ناکثین، قاسطین و مارقین) را داده بود.(3)
یکى از تفاوتهاى آشکار شیعه با سایر فرقههاى اسلامى، بهویژه اهلسنت و برخى از معتزله، موضوع «توبه» سران شورشى است. تشیع برخلاف آنان، اعتقادى به توبه طلحه و عایشه نداشته، ازاین رو آنها را مبراى از گناه نمىدانند.(4)
نکته جالب توجه این که برخى از بزرگان شیعه، از جمله شیخ مفید حتى توبه زبیر را هم قبول نداشته، عقیده دارد که کنارهگیرى او به دلیل توبه نبوده، بلکه زبیر از میدان جنگ
--------------------------------------------------------------------------------
1 . در باره فرقهها و گروههاى تشیع، ر.ک: موسى نوبختى، همان، ص 33؛ اشعرى قمى، همان، ص 71 و عبدالکریم شهرستانى، همان، ج 1، ص 191 .
2 . موسى نوبختى، همان، ص 28؛ اشعرى قمى، همان، ص 66؛ شیخ طوسى، الاقتصاد الى طریق الرشاد، ص 393 و شیخ مفید، نبرد جمل، ص 35 .
3 . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ص 61 .
4 . شیخ طوسى، همان، ص 35؛ شیخ مفید، نبرد جمل، ص 231 و عبدالجلیل قزوینى رازى، النقض، ص 242-243 .
--------------------------------------------------------------------------------
گریخت.(1) اما با مرورى بر صحبتهاى رد و بدل شده بین على علیهالسلام و زبیر و چگونگى کنارهگیرى او از میدان جنگ غیر از پشیمانى و توبه، هیچ توجیه منطقى دیگرى وجود ندارد. با وجود این، شیخ طوسى نیز توبه زبیر را به شکل دیگرى زیر سؤال برده و عقیده دارد که اولاً: زبیر بعد از شنیدن سخنان امام دچار شک و تردید شده، از این رو براى رفتن دو دل بود، ثانیا: اگر او واقعا توبه کرده بود مىبایست بعد از پشیمانى به سپاه على علیهالسلام مىپیوست.(2) بخش اول نوشتههاى شیخ طوسى کاملاً صحیح است، چون زبیر بعد از شنیدن سخنان امام تصمیم به ترک معرکه گرفت. او بعد از صحبت با فرزندش، عبداللّه و نیز عایشه دچار شک و تردید شد، اما با استناد به منابع متقدم، زبیر صحنه جنگ را بعد از مانور نظامى ترک کرد.(3) اما اینکه او مىبایست بعد از پشیمانى و ترک معرکه به سپاه امام مىپیوست کاملاً صحیح است، ولى این موضوع، نفس کار زبیر را مبنى بر ترک جنگ بعد از رایزنى با امام، نفى نمىکند. در نتیجه به نظر مىرسد که زبیر واقعا بعد از آگاهى از اعمال خود و پشیمانى، صحنه جنگ را ترک کرد.
از طرف دیگر، شیخ مفید حدیث متواتر و مؤکد اهلسنت، یعنى تأکید على علیهالسلام مبنى بر جهنمى بودن قاتل زبیر را قبول نداشته، عقیده دارد که على علیهالسلام چنین موضوعى را در باره عمرو بن جرموز مطرح نکرده است.(4) به نظر مىرسد با توجه به اینکه دو نفر از راویان و محدثان مشهور حدیث (عایشه و عروة بن زبیر) از اقوام و نزدیکان زبیر هستند، امکان جعل، تحریف و ترویج چنین احادیثى وجود داشته، لذا احتمال صحت ادعاى شیخ مفید را افزایش مىدهد.
نکته آخر، در باره سیره على علیهالسلام در برخورد با گروه باغى است. به رغم ظلم و جورى که باغیان جمل در حق على علیهالسلام انجام دادند، اما آن حضرت با کینه و نفرت با آنها برخورد نکرد. اعلام عفو عمومى بعد از جنگ جمل، بخشش مجرمان و برخورد نیکو با اسراى جنگ،
--------------------------------------------------------------------------------
1 . شیخ مفید، نبرد جمل، ص 234 .
2 . شیخ طوسى، همان، ص 389 .
3 . ر.ک: ابن اعثم کوفى، همان، ص 427؛ شهابالدین نویرى، همان، ج 5، ص 143 و سیدمرتضى فیروزآبادى، ج 2، ص 365-369 .
4 . اکثر نویسندگان اهلسنت عقیده دارند که على علیهالسلام بعد از مشاهده سر، شمشیر و سپر زبیر، قاتل او، عمرو بن جرموز را به جهنم بشارت داد، اما شیخ مفید این را قبول ندارد، ر.ک: نبرد جمل، ص 234-235 .
--------------------------------------------------------------------------------
چگونگى برخورد با بصریان احترام به عایشه و... از جمله سیره حکمتآموز امام علیهالسلام است. بدیهى است رفتار و کردار ایشان به عنوان رهبر تشیع باید الگوى پیروانش باشد. حتى حدیثى از آن حضرت نقل شده است مبنى بر اینکه عایشه در دنیا و آخرت همسر رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله مىباشد.(1)
صرف نظر از اینکه راویان چنین احادیثى اهلسنت هستند و امکان دخل و تصرف در آن وجود دارد، لازم است یاد آور شد که با بررسى سیره على علیهالسلام و نیز شاگردان مکتب او به خوبى مىتوان دریافت که على علیهالسلام و صحابه خاص ایشان، واقعا دیدگاه و نگرش احترامآمیزى به عایشه به عنوان همسر رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله داشتند، از جمله ـ همانطور که نوشته شد ـ امیرالمؤمنین علیهالسلام به رغم نقش اساسى عایشه در جنگ جمل، بعد از پیروزى در نبرد، به او تکریم کرد و او را هنگام عزیمت به حجاز بدرقه نمود. این عمل على علیهالسلام دلیل توجیه رفتار عایشه نیست، بلکه درس اخلاقى براى ماندگارى در تاریخ است. همچنین با مرورى بر کتاب الجمل شیخ مفید متوجه خواهیم شد که مورخ و متکلم بزرگ شیعه ضمن نقد اعمال عایشه، کوچکترین بىاحترامى به او نکرده است. عوامل پیش گفته مبین این مدعاست که بىحرمتى حتى به دشمن در مکتب ائمه هدى علیهمالسلام و عالمان بزرگ جایگاهى ندارد.
2 . نظریههاى خوارج
بىشک افراطىترین گروه اسلامى، خوارج است. این گروه را مىتوان مولود «حکمیت» و منشعب از شیعه علوى دانست. این فرقه بعدها خود به گروههاى متعددى تقسیم شد.(2) بهرغم انشعاب و پراکندگى خوارج، تمام فرقههاى آنان در یک مورد وحدترویّه و وجه اشتراک دارند و آن این که حضرت على علیهالسلام را به دلیل خوددارى از ادامه جنگ با شامیان و نیز قبول حکمیت، «گناهکار» شمرده، در نتیجه، او را هم ردیف با افرادى، مثل عثمان، معاویه، ابوموسى اشعرى، عمرو بن عاص و ... دانسته، کافر مىشمارند.(3)
خوارج در باره جنگ جمل عقیده دارند که چون این جنگ قبل از حکمیت و خطاى على علیهالسلام اتفاق افتاده است، از این رو على بن ابىطالب در جنگ جمل «برحق» بوده، و تمام
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ابنسعد، الطبقات الکبرى، ج 8، ص 65 و صحیح بخارى، ج 2، ص 115 .
2 . ر.ک: عبدالقاهر بغداد، همان، ص 45 و عبدالکریم شهرستانى، همان، ج 1، ص 145 .
3 . ابوالحسن اشعرى، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص 49 وشیخ مفید، نبرد جمل، ص 134 .
--------------------------------------------------------------------------------
کسانى که با او به جنگ پرداختند، از جمله عایشه، طلحه و زبیر، بدون استثنا «گمراه» و «کافر» مىباشند. در نتیجه، خوارج عقیده دارند که همه آنان مستحق عذاب و عقاب الهى هستند، همچنان که بر این باورند که آنان در آتش جهنم، جاودانه مىباشند.(1)
نکته حائز اهمیت دیدگاه خوارج در خصوص اصحاب جمل، این است که این گروه، نگاه افراطى به موضوع داشته، به این ترتیب که تمام افراد و گروههاى اسلامى سپاه جمل را به دلیل تمرد، «فاسق»(2) یا بعضا «کافر» مىدانند. همینطور برخى خوارج، آنان را علاوه بر کفر، «مشرک» هم تلقى مىکنند.(3)
در باره دیدگاه خوارج چند نکته لازم به یادآورى است:
اول، این که به نوشته بیشتر منابع، على علیهالسلام در جنگ صفین به رغم میل باطنى و تحت فشار و تحمیل عدهاى از یارانش که اتفاقا بعدها جزو بنیانگذاران خوارج بودند، حاضر به توقف جنگ و پذیرش حکمیت شد.(4)
دوم، اینکه در نبرد جمل که به زعم خوارج، على علیهالسلام بر حق بود، گروهى از یارانش که آنان نیز بعدا خارجى شدند، به شیوه تقسیم بیتالمال توسط على علیهالسلام اعتراض کرده، موجب رنجش او شدند.(5) بدیهى است که اگر به زعم آنان على علیهالسلام در جنگ جمل بر حق بود، مىبایست که آنان تن به شیوه حاکم برحق مىدانند.
3 . عقاید معتزله
یکى از فرقههاى کلامى جهان اسلام، معتزله است. از پایهگذاران این تفکر، واصل بن عطا(م131ق) است.(6) او عقیده دارد که یکى از دو گروه حاضر در جنگ جمل، یقینا فاسق
--------------------------------------------------------------------------------
1 . شیخ مفید، نبرد جمل، ص 34 و همو، اوائل المقالات، ص 6 .
2 . فاسق به کسى اطلاق مىشود که مرتکب گناه کبیره شود. دراین صورت، او نه مؤمن است و نه کافر. اگر بدون توبه از دنیا برود، براى همیشه در آتش جهنم باقى خواهد ماند، ر.ک: عبدالکریم شهرستانى، همان، ج 1، ص 105 .
3 . شیخ مفید، نبرد جمل، ص 35 .
4 . ر.ک: نصر بن مزاحم منقرى، پیکار صفین، ص 662 و 673-674 .
5 . در باره اعتراض گروهى از یاران امام به چگونگى تقسیم غنایم جنگى، ر.ک: ابن ابىالحدید، همان، ج 1، ص 121 .
6 . واصل بن عطا ملقب به غزال از موالى بنىهاشم، و به روایتى از موالى بنىامیه یا بنى مخزوم است. او در عصرى زندگى مىکرد که جامعه دچار اختلافات شدید سیاسى بود، ضمن آنکه بین خوارج و اهلحدیث بر سر «گناهان کبیره» نیز مناقشات شدیدى وجود داشت. واصل شاگرد محدث مشهور، حسن بصرى بود، اما به دلیل اختلاف با استادش در باره مرتکبان گناهان کبیره، از او کناره گرفته، و با نظریه جدید «منزلة بین المنزلتین» فرقه کلامى معتزله را بهوجود آورد (ر.ک: عبدالقاهر بغدادى، همان، ص 70؛ عبدالکریم شهرستانى، همان، ج 1، ص 70؛ شمسالدین ذهبى، سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص 464؛ ابى الفرج عبدالرحمن بن جوزى، المنتظم فى تاریخ الملوک و الأمم، ج 7، ص 292 و ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 6، ص 7).
--------------------------------------------------------------------------------
مىباشد، اما نمىتوان آن گروه را تشخیص داد. از این رو گواهى و شهادت هیچ یک از افراد هر دو گروه پذیرفته نمىشود. حتى بهزعم واصل بن عطا، اگر على علیهالسلام و طلحه یا على علیهالسلام به همراه زبیر براى یک دسته تره [سبزى] هم گواهى دهند؛ شهادت آنهاپذیرفته نیست،(1) چون فاسق بودن یکى از آنها براى واصل محرز بود، و طبیعى است که شهادت فاسق پذیرفته نمىشود. اما او در نگرشى عجیب عقیده داشت: اگر دو نفر، از هر یک از گروههاى یاد شده بر امرى گواهى دهند، پذیرفتنى است.(2) همچنین واصل در راستاى عدم تشخیص بر حق بودن هر یک از دو گروه متخاصم، اعتقاد داشت که مَثَل على علیهالسلام و مخالفانش مثل دو نفر هستند که یکى دیگرى را لعن و نفرین مىکند، اما معلوم نیست کدام یک از آنها راست گو و کدام یک دروغگوست.(3)
دیگر رهبر این گروه، عمرو بن عبید (م144ق) است.(4) او به رغم اینکه حضرت على علیهالسلام را در جنگ جمل در مقایسه با دیگران به حقیقت نزدیکتر مىداند،(5) اما تفکرات و دیدگاههاى افراطىترى در مقایسه با واصل بن عطا در باره شرکت کنندگان در جنگ جمل دارد. عمرو بن عبید با اطمینان مىگفت: هر دو گروه شرکت کننده در جنگ جمل، فاسق بوده، از این رو شهادت و گواهى همه آنان حتى براى امرى بسیار ناچیز و بىارزش هم پذیرفته نیست.(6) اما
--------------------------------------------------------------------------------
1 . عبدالقاهر بغدادى ، همان، ص 72 .
2 . همان .
3 . نوبختى، همان، ص 25 و اشعرى قمى، همان، ص 65 .
4 . عمرو بن عبید، موالى بنىتمیم بود. او از اقوام واصل بن عطا و هم کلاس و هم دوره او در محضر حسن بصرى بود، ضمن این که او غیر از کلام، فردى محدث، عارف، اهل زهد و تقوا بود، ر.ک: عبدالقاهر بغدادى، همان، ص 72؛ خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، ج 12، ص 166 و ابن خلکان، همان، ج 3، ص 462 .
5 . نوبختى، همان، ص 25 و اشعرى قمى، همان، ص 65 .
6 . عبدالکریم شهرستانى، همان، ج 1، ص 73 و حسنى رازى، تبصرة العوام فى معرفة مقالات الأنام، ص 47 .
--------------------------------------------------------------------------------
سؤالى که مطرح مىشود این است که آیا مىتوان گواهى و شهادت على علیهالسلام ، امام حسن علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام ، عمار بن یاسر و دیگر صحابه حاضر در جنگ جمل را که هر کدام از آنان نمادى از دین اسلام هستند، حتى براى بىارزشترین کار هم قبول نکرد؟! آیا باید در راستگویى مردم مثل على علیهالسلام که «معیار حق» است شک نمود؟!
استنباط نگارنده این است که فضاى سیاسى حاکم بر جامعه اسلامى، بر اندیشه افراد تأثیر زیادى گذاشته بود. به نظر مىرسد یکى از مشکلات مهم على علیهالسلام بعد از خلافت این بود که از یک طرف، آن حضرت نزد برخى صحابه و یارانش، شخصیت «کاریزماتیک» نداشت، از طرف دیگر، بنىامیه هم تبلیغات منفىِ وسیعى علیه آن حضرت به راه انداخته بود، بنابراین بدیهى است که ایشان نزد افرادى، مثل واصل بن عطا و عمرو بن عبید هم آن جایگاه را نداشته باشد. از این رو بنیانگذاران معتزله بهرغم این که افراد عالمى بودند، اما در باره حقانیت على علیهالسلام دچار شک و تردید شده، از آن بدتر احتمال مىدادند على علیهالسلام که به عنوان «عترت» رسول اللّه صلىاللهعلیهوآله تلقى مىشد، فاسق باشد؟!
نکته دیگر اینکه بخش زیادى از احادیث نبوى از جانب کسانى نقل شده است که در جنگ جمل در جمع هر دو سپاه حضور داشتند، لذا بدیهى است که در صورت گناه کار بودن آنان صحت احادیثشان نیز زیر سؤال خواهد رفت.
دیگر پایهگذاران و شخصیتهاى متقدم این فرقه، نظریه و دیدگاههاى مختلفى در باره شرکت کنندگان و کشتهشدگان در جنگ جمل ارائه دادهاند. در مجموع، آنان عقیده دارند که بىتردید، در جریان جنگ جمل یکى از دو گروه متخاصم، «گمراه» و «تبهکار» بوده است. بنابراین، آن گروه از دایره اسلام خارج شده، «ملعون» و سزاوار جاودانگى درآتش جهنم مىباشد. در مقابل، گروه دیگر «هدایت شده»، سزاوار پاداش و جاودانگى در بهشت است. اما از دیدگاه بزرگان معتزله هیچ دلیل قاطع و روشنى در دست نیست که بتوان به وسیله آن، گروه گناهکار را از دیگرى تشخیص داد.(1)
اما برخى از بزرگان معتزله، هم چون نظّام، بشر بن معتمر، هشام بن عمرو فوطى، ابوجعفر
--------------------------------------------------------------------------------
1 . شیخ مفید، نبرد جمل، ص 29 .
--------------------------------------------------------------------------------
اسکافى، ابوعلى جبایى، ابن ابىالحدید، قاضى عبدالجبار و ... در غائله جمل، حق را به على علیهالسلام داده، گروه مخالف ایشان را «گناه کار» مىدانند.(1) اما نکته عجیب در نگرش بسیارى از آنان این است که معتقدند چون طلحه، زبیر و عایشه «توبه» کردند، در نتیجه، از گناه و عذاب الهى مبرا هستند.(2)
البته به غیر از زبیر که صحنه جنگ را با پشیمانى ترک کرد، مىبایست در توبه طلحه و عایشه با دیده تردید نگریست، چرا که طلحه زمانى صحنه جنگ را ترک کرد که توسط مروان بن حکم زخمى شد.(3) از طرفى نه تنها هیچ شاهدى بر توبه عایشه دلالت نمىکند، بلکه با مرور حوادث جنگ متوجه خواهیم شود که او تا آخرین لحظه به تحریک و تشویق بصریان مشغول بود، حتى زمانى که هودج او به زمین افتاد هم اظهار ندامت و پشیمانى نکرد و با عمار بن یاسر، محمد بن ابوبکر و مالک اشتر به تندى برخورد کرد.(4)
محلاتى نویسنده کتاب ریاحین الشریعه با ذکر دلایل و شواهد منطقى، توبه عایشه را بهطور کلى رد مىکند.(5) با مرورى بر استدلالات نویسنده، به نظر مىرسد که دلایل او قابل پذیرش باشد.
نکته آخر این که چگونه سربازان و مردم عادى سپاه جمل که هیچ گونه بینش و درک سیاسى قوى از اوضاع جامعه نداشته و تحت تأثیر سران سپاه جمل وارد معرکه جنگ شدند، اهل دوزخ و عذاب الهى باشند، اما محرکان و مسببان اصلى این فتنه ـ اگر چه در آخرین لحظات یا بعد از جنگ و خونریزى توبه هم کرده باشند ـ مبراى از گناه تلقى شوند؟!
4 . دیدگاه اهلسنت
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ابوجعفر اسکافى، همان، ص 41؛ قاضى عبدالجبار، المغنى فى ابواب التوحید و العدل، ج 20 (قسمت دوم)، ص 82؛ شیخ مفید، نبرد جمل، ص 30-33؛ ابن ابىالحدید، همان، ج1، ص 3 و حسین صابرى، همان ج 1، ص 179 .
2 . قاضى عبدالجبار، همان، ج 20 (قسمت دوم)، ص 84 و شیخ مفید، نبرد جمل،ص 32 .
3 . در مورد چگونگى کشه شدن طلحه، ر.ک: بلاذرى، انساب الاشراف، ج 3، ص 43؛ ابن سعد، همان، ج 3، ص 223؛ ابن اعثم کوفى، همان، ص 434؛ ابن حجر عسقلانى، الاصابه فى تمیز الصحابه، ج 3، ص 432؛ خلیفة بن خیاط، همان، ص 111 و ابناثیر، همان، ج 3، ص 124 .
4 . ابن اعثم، همان، ص 436 و ابن شهر آشوب، همان، ج 3، ص 189-190 .
5 . ذبیحاللّه محلاتى، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 369-379 .
--------------------------------------------------------------------------------
اهلسنت و جماعت، على علیهالسلام را خلیفه چهارم مسلمانان دانسته و به برحق بودن ایشان در نبردهاى جمل، صفین و نهروان عقیده دارند.(1) آنان عقیده دارند که بر على علیهالسلام به عنوان خلیفه مسلمانان و با استناد به آیه شریفه «با کسانى که سر کشى کنند بجنگید تا این که به سوى فرمان خدا بازگردند»،(2) واجب بود که با سرکشى و طغیان مبارزه کند.
البته افراد و گروههاى مختلف این فرقه اسلامى، نظریه و دیدگاههاى گوناگون و بعضا متضاد در باره جنگ جمل ارائه دادهاند. گروهى از آنان کار هر دو گروه متخاصم در جنگ را اشتباه مىدانند. این در حالى است که بیشتر اهلسنت عقیده دارند که اصحاب جمل در نبرد با خلیفه مسلمانان مقصرند، اما چون سران شورشى «توبه» کرده و نیز سابقه درخشانى در صدر اسلام داشتند و مهمتر از همه، طلحه و زبیر جزء «عشره مبشره»(3) تلقى مىشدند. از این رو، امید به رحمت و بخشش الهى برایشان وجود دارد. در نتیجه به عقیده این گروه، آنان دچار عذاب الهى نخواهند شد.(4)
یکى از فرقههاى مشهور اهلسنت «اشعریون» مىباشند. آنان نیز على علیهالسلام را در این نبرد، برحق مىدانند، سران شورشى را «خطاکار» دانسته و بر عقیدهاند که طلحه، زبیر و عایشه از خطاى خود بازگشته و توبه کردند.(5) اما نکته عجیب این است که اهلسنت در باره سایر
--------------------------------------------------------------------------------
1 . عبدالقاهر بغدادى، همان، ص 212 .
2 . «فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفىءَ اِلى اَمْراللّه» (حجرات(49) آیه 9).
3 . در مورد اسامى عشره مبشره اختلاف نظر وجود دارد؛ در حالى که تقریبا تمام نویسندگان اهلسنت این حدیث را قبول دارند، اما نویسندگان شیعه آن را رد مىکنند. صرف نظر از اختلاف شیعه و سنى، این سؤال مطرح مىشود که چطور افرادى مثل سلمان، ابوذر غفارى، عمار یاسر، مقداد و... که جزو صحابه خاص و مورد محبت و وثوق پیامبر صلىاللهعلیهوآله بودند، جزو بشارت داده شدگان به بهشت نیستند، اما عبدالرحمان عوف، سعد بن ابى وقاص، سعید بن زید و ... به بهشت بشارت داده شدهاند؟ معیار چیست؟ این در حالى است که آنان درمقایسه با صحابه نوشته شده، داراى خدمات ارزندهاى نیستند. نکته جالب این که تقریبا تمام آنان بعد از پیامبر اکرم از اندیشهها و سفارشات آن حضرت عدول کرده، همگى به نوعى در مقابل على علیهالسلام و صحابه فوق الذکر ایستادگى کرده و اسلام را باب میل خود تفسیر کردند (در این مورد ر.ک: شیخ طوسى، همان، ص 400 و علامه امینى، الغدیر فى کتاب و السننه و الأدب، ج 10، ص 118-123 ).
4 . ر.ک: عبدالقاهر بغدادى، همان، ص 73 و 212؛ ابوالحسن اشعرى، همان، ص 154 و شیخ مفید، نبرد جمل، ص 26 .
5 . عبدالکریم شهرستانى، همان، ج 1، ص 131 .
--------------------------------------------------------------------------------
شرکت کنندگان در جنگ جمل، نظریّهاى مغایر داشته، بر این باورند که آنان به دلیل خونریزى بین مسلمانان، گناهکار و مستحق عذاب الهى هستند.(1)
اهلسنت براى توجیه مبرا جلوهدادن سران شورشى، به حدیثى از پیامبر صلىاللهعلیهوآله استناد مىکنند که آن حضرت در شأن آنان فرموده است:
از تفاخر نسبت به اصحاب من پرهیز کنید، زیرا اگر کسى از شما به اندازه کوه احد در راه خدا انفاق کند، هرگز به اندازه یکى از آنان، بلکه به نیمى از درجه او نمىرسد.(2)
به همین دلیل، بزرگان این گروه در برابر کسانى که سران شورشى را «کافر» بدانند، موضع تند گرفته، خود آنان را کافر مىدانند.(3) بدیهى است که این اندیشه دقیقا با دیدگاههاى خوارج مغایر است که قبلاً به آن اشاره کردیم.
اما سؤالى که در باره دیدگاههاى معتزله مطرح شد، این جا نیز صدق مىکند؛ چگونه گروهى از مردم سادهاندیش که تحت تأثیر و تحریک «امّ المؤمنین» و نیز دو صحابه پیامبر صلىاللهعلیهوآله (طلحه و زبیر) وارد معرکه جنگ شده و در راه اهداف آنان تا پاى جان جنگیدند، مستوجب عقاب الهى باشند، اما عاملان اصلى جنگ صرفا به دلیل اینکه در مقطعى از عمرشان، اعمال نیک و خوب انجام داده، برى از گناه باشند!؟ بعید به نظر مىرسد که اعمال خوب انسانها در یک مقطع از زندگى، تضمینى براى کل عملکرد افراد در آخرت باشد، چون طبق فرموده خداوند: «ذرهاى از اعمال انسانها، چه نیک و چه شر، در طول عمرشان محاسبه خواهد شد».(4)
با مرورى به اندیشههاى بزرگان اهلسنت به نکتهاى قابل توجه مىرسیم و آن اینکه آنان تلاش کردهاند تا اعمال شورشیان بصره و شام و نیز تمام کسانى را که به نوعى در تقابل با على علیهالسلام بودند، توجیه کنند. از این رو اهلسنت حتى اظهار نظر در باره سقیفه، قتل عثمان، جنگهاى جمل و صفین را به دلیل حضور صحابه در هر دو گروه، «بدعت» دانسته، عقیده
--------------------------------------------------------------------------------
1 . عمرو بن بحر جاحظ، العثمانیه، ص 246 و شیخ مفید، نبرد جمل، ص 26 .
2 . ابى داوود، سنن ابى داوود،، ج 4، ص 214، ش 4658 .
3 . عبدالقاهر بغدادى، همان، ص 73 .
4 . «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خیرا یَرهَ، وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثقال ذَرَّةٍ شَرَّا یَرَهُ» (زلزال(99) آیههاى 6-7).
--------------------------------------------------------------------------------
دارند که بحث و جدل در باره این موضوعات باعث گمراهى مسلمانان خواهد شد. آنان حتى گوش دادن به موارد پیش گفته را مایه کسب گناه مىدانند،(1) چون به باور بزرگان این فرقه اسلامى، امکان دارد اعتقاد شنوندگان این مسائل به صحابه رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله سست شود.(2) بر اساس همین تفکر، محمد عوفى از زبان امام شافعى مىنویسد:
همان اولى باشد که [زبان] به ذکر آن آلوده نگردانیم، چه، از دانستن آن زیادت فایده نیست، و اعتقاد در باب صحابه رسول صلىاللهعلیهوآله درست مىباید دانست.(3)
ابوالعمالى جوینى از فقهاى بزرگ شافعى نیز در راستاى توجیه عملکرد شورشیان بصره مىگوید: بر فرض این که آنان خطاکار باشند، بر مردم واجب است که به حرمت پیامبراسلام صلىاللهعلیهوآله به آنان نیز احترام بگذارند، چون عایشه، همسر او، و زبیر پسر عمه ایشان است. طلحه نیز همان کسى است که دستش درراه دفاع از پیامبر صلىاللهعلیهوآله شل شد. از این رو شایسته نیست که ما حتى در باره آنان «خوض»(4) کنیم.(5) جوینى نه تنها چنین دیدگاهى در باره سران شورشى بصره داشته، حتى او لعن و نفرین به معاویه را نیز جایز نمىداند، چون به عقیده او خواهر معاویه (امّحبیبه)، همسر پیامبر صلىاللهعلیهوآله بوده، لذا مىبایست به احترام همسر رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله به برادرش هم توهین نکرد.(6)
اما همانطور که اشاره شد، معاویه، على علیهالسلام را در نماز، لعن و نفرین مىکرد، طبیعى است اگر قرار باشد احترام پیامبر صلىاللهعلیهوآله نگهداشته شود، على علیهالسلام سزاوارترین فرد در این زمینه است.
نکته مهم در اندیشه اهلسنت این است که چرا آنان تلاش زیادى دارند تا عملکرد سران شورشى را توجیه کنند؟ به نظر مىرسد وقتى آنان على علیهالسلام را در نبرد جمل «بر حق» مىدانند، بدیهى است که مخالفان آن حضرت در راه «ناحق» بوده، در نتیجه، عملکرد تخریبى آنان به خودى خود توجیهپذیر نیست.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ابوالحسن اشعرى، همان، ص 157 و شیخ مفید، نبرد جمل، ص 27 .
2 . سدالدین محمد عوفى، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، ص 224 .
3 . همان .
4 . به معناى سخن گفتن و اندیشه کردن است، ر.ک: عبدالرحیم صفىپور، منتهى الارب فى لغه العرب، ج 1، ص 348.
5 . ابن ابى الحدید، همان، ج 8، ص 179 .
6 . همان .
--------------------------------------------------------------------------------
به نظر نگارنده، حضور عایشه در جمع شورشیان، مهمترین عامل براى توجیه عملکرد سران شورشى است، چون عایشه به عنوان امّ المؤمنین، اولاً: همسر پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله بود، ثانیا: او دختر خلیفه اول بود که هر دو شخصیت پیش گفته، نزد اهلسنت جایگاه خاصى دارند. بنابراین، طبیعى است وقتى برخى از بزرگان اهلسنت به احترام امّحبیبه، به معاویه توهین نمىکنند، حتى اندیشه بد در باره امّ المؤمنین نیز مذموم شمرده مىشود.
نکته آخر در باره جایز نبودن هر گونه بحث و گفتوگو در باره جنگ جمل این است که وقتى خداوند به عنوان بالاترین مرجع دین، انسانها را در موارد متعدد به تفکر، تعقل، اندیشه و تدبیر تشویق کرده است،(1) هم چنین پیامبر صلىاللهعلیهوآله نیز عقل را بالاترین سرمایه بشرى مىداند،(2) طبیعى است در چنین شرایطى مباحث و گفتوگوهاى علمى و دینى اگر با هدف هدایت و راهگشاى مردم باشد، نه تنها مذموم و گناه نیست، بلکه بسیارسازنده و مفید است، زیرا باعث ارتقاى سطح دانش و آگاهى مردم شده، در نتیجه افرادى را که درپى یافتن حقیقت هستند، یارى خواهد نمود.
نتیجه
آنچه در مورد جنگ جمل مهم جلوه مىکند این است که این حادثه بهرغم تحدید زمانى و مکانى (جنگ در یک روز «10جمادى الثانى سال 36» و فقط در شهر بصره اتفاق افتاد)، آثار و نتایج زیادى در پى داشت که یکى از نتایج قابل توجه این حادثه، به وجود آمدن بسترى مناسب براى شکلگیرى فرقههاى کلامى در جهان اسلام است. البته لازم به ذکر است که اظهار نظر مسلمانان در باره «شرکت کنندگان» و «کشتهشدگان» درجنگ جمل در کنار عوامل مهم دیگر، نظیر امامت، گناهان کبیره، جبر و اختیار، ماهیت قرآن و ... زمینهساز شکلگیرى فرقهها و گروههاى اسلامى شد.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . بقره(2) آیههاى 43، 171، 242 و 269؛ آلعمران(3) آیه 317؛ انعام(6) آیههاى 58 و 103؛ انفال(8) آیه 22؛ یوسف(12) آیه 111؛ رعد(13) آیههاى 4و 19؛ ابراهیم (14)آیه 52؛ حجرات(49) آیه 75؛ طه(20) آیه 128؛ حج(22) آیه 46؛ ص (38) آیههاى 29 و 43 ؛زمر(39) آیههاى 9 و 18؛جاثیه(45) آیه 5 و حشر(59) آیه 14 .
2 . ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 1، ص 30 .
--------------------------------------------------------------------------------
از طرفى با مرورى بر تحقیق حاضر، این نتیجه به دست مىآید که تقریبا تمام افراد و گروههاى اسلامى، در باره جنگ جمل اتفاق نظر داشته، شورشیان بصره را «باغى» و على علیهالسلام را «برحق» مىدانند، اما آنچه مورد اختلاف مىباشد سرنوشت سران شورشى است. نویسندگان و متکلمان اهلسنت از یک سو طلحه، زبیر و عایشه را به دلیل خدماتشان در صدر اسلام، و از سوى دیگر به دلیل اعتقاد به توبه آنان، مستوجب عذاب و عقاب الهى نمىدانند. این در حالى است که با مرورى بر حوادث و وقایع جنگ، غیر از پشیمانى زبیر و ترک جنگ از جانب او، هیچ شاهد و قرینه تاریخى مبنى بر توبه طلحه و عایشه وجود ندارد. حتى مىتوان مدعى شد که آنان تا آخرین لحظه به جنگ یا تحریک جنگجویان مشغول بودند. نکته غیر قابل تردید این که در میدان کارزار، شتر عایشه نماد و پرچم پایدارى و مقاومت شورشیان محسوب مىشود و تا زمانى که از پاى نیفتاده بود، اصحاب جمل جانفشانى و پایدارى مىکردند.
به نظر مىرسد مهمترین انگیزه این گروه از متکلمان و نویسندگان از داشتن چنین عقایدى، حضور عایشه در جمع آنان است. چون او نزد اهلسنت ازجایگاه ویژهاى برخوردار است. عایشه غیر از این که همسر رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله و دختر خلیفه اول است و آن دو شخصیت نزد اهلسنت از جایگاه خاصى برخوردارند، خود به عنوان «امالمؤمنین» تلقى مىشود. از طرفى او یکى از مهمترین راویان حدیث محسوب مىشود. بدیهى است که اگر نویسندگان و متکلمان اهلسنت بپذیرند که عایشه مرتکب گناه شده و مستوجب عقوبت الهى است، غیر از این که «امالمؤمنین» بودن او زیر سؤال خواهد رفت، تمام احادیثى هم که از جانب عایشه نقل کردهاند، زیر سؤال خواهد رفت.
به نظر نگارنده آنچه مسلم است این که عایشه فرمان خدا و سفارش مؤکّد پیامبر صلىاللهعلیهوآله مبنى بر حفظ حرمت او را نادیده گرفته، «سِتر» و «حریم» خود را شکسته است، در نتیجه، مىبایست در پیشگاه خدا پاسخگو باشد.
نکته آخر در باره عقاید اهلسنت مبنى بر گناه دانستن هرگونه تحقیق و تفحّص راجع به جنگ جمل است. به نظر مىرسد آنان در راستاى توجیه عملکرد سران شورشى چنین عقایدى را ترویج مىکنند، درحالى که این موضوع به عنوان واقعهاى تاریخى، مثل هر پدیده اجتماعى دیگر قابل نقد، بررسى، تجزیه و تحلیل است. بنابراین، اهلسنت با چنین عقایدى
--------------------------------------------------------------------------------
نه تنها باب علم و تحقیق را مىبندند، بلکه با نصّ صریح قرآن، کلام نبى و عقل بشرى مبنى بر تفکّر، تعقّل و تدبّر مخالفت مىکنند. باید گفت که تحقیق در مورد جنگ جمل اگر با نیّت عالمانه و به دور از هرگونه حبّ و بغض صورت بگیرد، نه تنها اشکالى ندارد، بلکه یقینا مىتواند راهگشا و مؤثّر باشد.
--------------------------------------------------------------------------------
فهرست منابع
51 . قرآن مجید .
52 . نهجالبلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، چاپ دهم: تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1376 .
53 . ابن ابىالحدید، عبدالحمید هبةاللّه، جلوه تاریخ در شرح نهجالبلاغه، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، 1379 .
54 . ابناثیر، ابوالحسن على بن الکرم عز الدین على، الکامل فى التاریخ، چاپ ششم: بیروت، دارالکتاب العربى،[بىتا] .
55 . ابن اعثم کوفى، ابو محمد احمد بن على، الفتوح، تصحیح غلامرضا طباطبایى مجد، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى، چاپ سوم: تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، 1380 .
56 . ابن جوزى، ابىالفرج عبدالرحمن، المنتظم فى تاریخ الملوک و الأمم، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1412ق .
57 . ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، الاصابه فى تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد موجود و على محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق .
58 . ابن خلکان، ابى عباس شمس الدین احمد، وفیات الاعیان، تحقیق احسان عباس، چاپ دوم: قم، منشورات الرضى، 1364 .
59 . ابن سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر، 1405ق .
60 . ابن شهر آشوب، ابى جعفر محمد بن على، مناقب آل ابىطالب، تحقیق یوسف بقاعى، بیروت، دارالأضوء، 1412ق .
61 . ابىداود، سلیمان بن اشعث، سنن ابىداود، تصحیح محمد محیىالدین عبدالحمید،
--------------------------------------------------------------------------------
داراحکام السنة النبویه، [بىتا] .
62 . اسکافى، ابوجعفر محمد بن عبداللّه، المعیار و الموازنه، تصحیح محمدباقر محمودى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، 1379 .
63 . اشعرى، ابن الحسن على بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ترجمه محسن مؤیدى، تهران، امیرکبیر، 1362 .
64 . اشعرى قمى، سعد بن عبداللّه خلف، تاریخ عقاید و مذاهب شیعه(المقالات و الفرق)، تصحیح محمدجواد مشکور، ترجمه یوسف فضایى، تهران، آشیانه کتاب، 1382 .
65 . امینى، عبدالحسین(علامه امینى)، الغدیر فى الکتاب و السنة و الأدب، چاپ ششم: تهران، دارالکتب و الاسلامیه، 1374 .
66 . بخارى، ابى عبداللّه محمد، صحیح بخارى، تحقیق محمدعلى قطب و هشام بخارى، بیروت، المکتبة العصریه، 1420ق .
67 . بغدادى، ابى منصور عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، تصحیح محمد زاهد بن حسن کوثرى، مصر، مکتب نشر الثقافة الاسلامیه، 1376ق .
68 . بلاذرى، احمد بن یحیى، الانساب و الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دارالفکر، 1417ق .
69 . جاحظ، ابى عمرو بن بحر، العثمانیه، تحقیق عبدالاسلام محمد هارون، مصر، دارالکتاب العربى، 1347ق .
70 . حسنى رازى، سیدمرتضى بن داعى، تبصرة العوام فى معرفة مقالات الأنام، تصحیح عباس اقبال، چاپ دوم: تهران، اساطیر، 1364 .
71 . حلى، ابوالقاسم جعفر بن حسین(محقق حلى)، شرایع الاسلام، ترجمه ابوالقاسم ابن احمد یزدى، تهران، دانشگاه تهران، 1361 .
72 . حلى، حسن بن یوسف مطهر (علامهحلى)، تبصرة المتعلمین فى احکام الدین، تحقیق محمد هادى یوسفى غروى، تهران، انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، 1411ق .
73 . خراسانى پاریزى، ابراهیم، نقش قاعدین در حکومت امام على علیهالسلام ، تهران، زعیم، 1380 .
74 . خطیب بغدادى، ابى بکر احمد بن على، تاریخ بغداد، قاهره، مکتبة الخانجى، [بىتا] .
75 . ذهبى، شمس الدین محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، تحقیق شعب ارنؤوط، بیروت،
--------------------------------------------------------------------------------
مؤسسة الرساله، 1420ق .
76 . راغب اصفهانى، ابوالقاسم حسین، محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء، بیروت، منشورات المکتبة الحیاة، [بىتا] .
77 . شهرستانى، محمد بن عبدالکریم، توضیح الملل (الملل و النحل)، تصحیح سیدمحمد رضاجلالى نائینى، چاپ چهارم: تهران، اقبال، 1373 .
78 . صابرى، حسین، تاریخ فرق اسلامى، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانى دانشگاهها(سمت)، 1383 .
79 . صفى پور طابنژاد، عبدالرحیم بن عبدالکریم، منتهى الإرب فى الغة العربى، تهران چاپ اسلامیه، 1377ق .
80 . طبرى، ابىجعفر محمد بن جریر، تاریخ طبرى، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ دوم: تهران، اساطیر، 1362 .
81 . طوسى، ابىجعفر محمد بن حسن، الاقتصاد الى طریق الرشاد، ترجمه عبدالحسین مشکوة الدینى، تهران، بنیاد فرهنگى امام رضا علیهالسلام مسجد ارگ، 1360 .
82 . عوفى، سدید الدین محمد، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، تصحیح جعفر شعار، تهران، سخن، 1374 .
83 . فارسى، جلال الدین، جهاد، حد نهایى تکامل، قم، انتشارات جهان آرا، [بىتا] .
84 . قاضى عبدالجبار، ابوالحسن، المغنى فى ابواب التوحید و العدل، تحقیق محمود محمد قاسم، [بىجا، بىنا، بىتا] .
85 . قزوینى رازى، نصر الدین ابوالرشید عبدالجلیل، بعض مثالب النواصب فى نقض فضائح الروافض (النقض)، تصحیح جلال الدین محدث، تهران، آثار ملى، 1358 .
86 . کلینى رازى، ابوجعفر محمد بن یعقوب، اصول کافى، ترجمه سیدجواد مصطفوى، تهران، وفا، 1382 .
87 . ماوردى، ابوالحسن على بن محمد، آیین حکمرانى(الاحکام السطانیه و الولایات الدینیه)، ترجمه و تحقیق حسین صابرى، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، 1383 .
88 . محلاتى، ذبیحاللّه، ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، [بىتا] .
89 . مسعودى، ابوالحسن على بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تصحیح محمد
--------------------------------------------------------------------------------
قمیصه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1406ق .
90 . مفید، ابوعبداللّه محمد بن محمد بن نعمان عکبرى، الارشاد، ترجمه سیدهاشم رسولى محلاتى، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، [بىتا] .
91 . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، امالى، ترجمه حسین استاد ولى، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس، 1364 .
92 . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، اوائل المقالات فى المذاهب و المختارات، به اهتمام مهدى محقق، مؤسسه مطالعات اسلامى، 1372 .
93 . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، نبرد جمل(الجمل)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، 1376 .
94 . مقدسى، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمدرضا شفیعى کدکنى، تهران، نشرآگه، 1374 .
95 . منقرى، نصر بن مزاحم، پیکار صفین، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، ترجمه پرویز اتابکى، چاپ سوم: تهران، شرکت انتشاراتى علمى و فرهنگى، 1375 .
96 . نجفى، محمدحسن، جواهر الکلام (فى شرایع الاسلام)، چاپ چهارم: تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368 .
97 . نوبختى، ابومحمدحسین بن موسى، فرق الشیعه، ترجمه محمدجواد مشکور، بنیاد فرهنگ ایران، 1353 .
98 . نویرى، شهابالدین، نهایة الإرب فى فنون الأدب، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1364 .
99 . ولوى، علىمحمد، دیانت و سیاست در قرون نخستین اسلامى، تهران، دانشگاه الزاهرء علیهاالسلام ، 1380 .