چکیده

یکى از مسائل مطرح در میان متون رجالى کهن، شیعى خواندن یا به تشیع منتسب کردن ابن‏اسحاق است. متقدمان و متأخران با تکیه بر شواهدى در برخى عبارت‏هاى او مدعى وجود گرایش شیعى در تفکر وى بوده‏اند. گروهایى نیز از این انتساب دفاع یا وجود آن را نفى کرده‏اند. پرسش اساسى آن است که چه عواملى در منتسب کردن ابن‏اسحاق به تشیع نقش داشته‏اند؟ مسلم است تفاوت‏هایى میان سبک و چگونگى کار برخى نویسندگان و از جمله ابن‏اسحاق با عالمان حدیثى مدینه در حال بروز بود که سبب شد پیشکسوتان از عملکرد و دستاوردهاى علمى نسل جدید نگران و ناراضى بوده و به گونه‏هاى مختلف بکوشند تا مانع رشد سبک و شیوه کار آن‏ها در حوزه خود باشند. از این رو احتمال مى‏رود که آن‏ها با اتهامات یا انتساب‏هایى سعى در حفظ اوضاع به نفع خود داشته باشند. با چنین رویکردى مى‏توان زمینه و علت انتساب‏هاى متعدد به ابن‏اسحاق را در فضایى که در مدینه در مورد او به وجود آمده بود و نیز در شیوه کار وى جست‏وجو کرد. بررسى صحت این انتساب، هم از طریق عملکرد و هم آثار فرد امکان‏پذیر است. به نظر مى‏رسد مصداق‏هاى بروز اتهامات و نسبت‏هایى از این دست به سبب وجود برخى روایاتى است که دیگران نقل آن را نمى‏پسندیدند یا جسارت نقل آن را نداشتند. از این رو لازم است که مکان و جو عصر زندگى علمى ابن‏اسحاق در کنار آثار او بررسى شود تا پاسخ این مسئله روشن شود که آیا شیوه کار وى مسبب بسیارى از اتهامات بوده است یا نه؟

تبلیغات