چکیده

عبدالرحمن بن محمد بن خلدون (732-808ق) فقیه و مورخ نواندیش، براى بازشناسى تحلیل و علل ضعف و انحطاط مغرب اسلامى، طرحى نو در مورد روش‏شناسى تاریخى ارائه کرد و با انتقاد سازنده از مورخان تاریخ نقلى، اطلاعات و آگاهى لازم و شرایط مورخان را طرح کرد. ابن‏خلدون راه‏هاى شناخت اخبار صحیح را از اکاذیب و افسانه‏ها نشان داد و از رابطه جامعه‏شناسى و تاریخ، سخن گفت و دو علم را در قالب یک علم، تحت عنوان عمران براى تحلیل علّى حوادث تاریخى مطرح نمود و سرانجام علمیّت تاریخ را در قالب تحلیل عقلانى منقولات تاریخى به اثبات رساند. در این مقاله، روش‏شناسى تاریخى ـ تحلیلى وى به شیوه توصیفى ـ تحلیلى بررسى مى‏شود.

متن

مقدمه

    عبدالرحمن بن محمد بن خلدون یکى از بنیان‏گذاران تاریخ‏نگارى تحلیلى و فلسفه نقدى تاریخ است. شاخص تاریخ‏نگارى ابن‏خلدون بیش از آن که به یک نگاه خطى تاریخ‏نگرى در ارتباط یک سویه نقلى وانتقال اطلاعات و داده‏هاى تاریخى، وابسته باشد، پردازش و تبدیل آن‏ها به اصول ناظر بر حال و آینده است. مى‏توان گفت ابن‏خلدون بیش از آن که بخواهد سبک تاریخ‏نگارى خود را بر بودن‏ها استوار سازد در این فکر بود که از حال و شدن‏ها مایه بگیرد، به همین‏سان وى توانست با استفاده صحیح از مؤلفه نقد تاریخى، تحولى را در جامعه تاریخ‏نگارانى که صرفا براساس جرح و تعدیل اسناد گزارش‏هاى تاریخى به نگارش تاریخ اقدام مى‏کردند، ایجاد نماید. این مقاله بر آن است تا سبک تاریخ‏نگارى و مسائلى، نظیر مورخ و توانایى‏هاى وى، گزارش و باز خورد خبر را در اندیشه ابن‏خلدون کاوش کند. بدیهى است دیدگاه‏هاى وى در باب فلسفه‏نقدى تاریخ را به مقاله دیگرى وامى‏گذاریم.


شکل‏گیرى نظریه‏هاى تاریخى ابن‏خلدون

    دوران حیات ابن‏خلدون را براساس بیوگرافى خود نوشت وى، مى‏توان به چهار دوره تقسیم کرد:

    1ـ دوره کودکى و تحصیل در زادگاهش تونس تا سال 751ق؛

    2ـ دوره فعالیت‏هاى گوناگون سیاسى، از قبیل طغرانویسى و حاجبى در تونس، فاس و غرناطه از سال 751-770ق؛

    3ـ دوره تحقیق و پژوهش و تألیف که از سال 770-776ق به تحقیق بین قبایل عرب و بربر در بیسکره مشغول بود و از 776-780 ق در قلعه، دور از دست‏رس ابن‏سلامه به نوشتن مقدمه دست زد و از 780-784 ق به تدریس و تألیف العبر در تونس پرداخت؛

    4ـ دوره اقامت در مصر از سال 784ق و قبول منصب قاضى القضاتى مصر و مدرسى در الازهر و مسافرت به حجاز و شام و نگارش زندگى‏نامه خود نوشت در سال 808 ق و بدرود حیات در همین سال.(1)

    ابن‏خلدون در میانه حیات خود که به سیاست‏مدارى توان‏مند تبدیل شده بود به بلوغ فکرى دست یافت. وى براى بررسى علل انحطاط دنیاى اسلام، به‏ویژه مغرب اسلامى که وى را رنج مى‏داد،(2) به تحلیل و تبیین اوضاع مغرب اسلامى پرداخت. ابن‏خلدون براى توضیح و شناخت نهادهاى ضعف و رکود به تاریخ روى آورد.(3) ولى با بینش ژرفى که داشت به معضلات تاریخ آگاه شد و به روش‏شناسى علم تاریخ و فلسفه تاریخ و عمران دست یافت. او واقعیت مناسبات اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و دینى مغرب اسلامى را تحلیل کرد

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ابن‏خلدون، العبر، ج 7، ص 379.

2 . همان و همو، مقدمه، ص 35.

3 . همو، مقدمه، ص 33.

(95)

--------------------------------------------------------------------------------
و به اندیشه نوینى دست یافت. ابن‏خلدون در بحث انحطاط، عوامل زاینده را بیرون کشید و به تحلیل و علت‏یابى ضعف درونى مغرب اسلامى پرداخت. در پژوهش خود نهادهایى که زمینه ضعف را به وجود آورده بودند، بررسى کرد. ابن‏خلدون یکى از متفکران اصلاح‏طلب دنیاى اسلام و نوخواه و متشرع بود. وى یک پا در سنت اسلامى و تقیّد سخت به دین داشت و از سوى دیگر، سعى کرد از درون سنت اسلامى و تحلیل تاریخى و بررسى جامعه محسوس، اندیشه نوینى را براى رفع مشکلات و ضعف دنیاى اسلام، به‏ویژه مغرب اسلامى به‏وجود آورد و منطق امور اجتماعى(عمران) را براى حلّ معضل دنیاى اسلام بیرون کشید.

    ابن‏خلدون در تصور محلى فلسفى موجود در مغرب اسلامى که برمطلق ارتباط با عالم مجرّدات و معقولات به عنوان مقبولیت یاب اندیشه فلسفى، استوار بود، تحولى اساسى به‏وجود آورد تا هم به چگونگى این ارتباط و هم به محتواى معقولات تاریخى توجه شایان شود.

    فلاسفه‏اى، همچون فارابى در دیدگاه‏هایش به مدینه فاضله اشاره کرد که علم معقول بود، نه محسوس اگر چه او مدینه‏هاى غیر فاضله را نیز بررسى کرده است،(1) زیرا به لحاظ ضرورت بررسى مدینه‏هاى موجود، و نیز به این دلیل که حکیم بود مى‏بایست وجوه گوناگون یک مسئله را بررسى مى‏کرد، لذا به این نتیجه رسید که ضد مدینه فاضله هم وجود دارد.

    پس از فارابى نیز فلاسفه اسلامى کمتر به این مهم توجه نشان دادند تا این که ابن‏خلدون مدینه فاضله را امر نادرى دانست که حلال مشکل انحطاط نیست و براى حل مشکل اساسىِ مغرب اسلامىِ آشوب زده، علم جدیدى نیازمند است، زیرا آراى مدینه فاضله، دردهاى جامعه را حل نمى‏کند، از این رو علم عمران و امور اجتماعى را مطرح و پایه‏گذارى کرد تا مدینه محسوس را بررسى کند.

    ابن‏خلدون جامعه را به اعتبار شأن اجتماعى ـ اقتصادى بررسى کرد و از رابطه اجتماع و تولید و توزیع ثروت و مناسبات ناشى از آن بحث کرد و در فلسفه سیاست چندان وارد نشد. او به مسائل محسوس و عینى پرداخت که توسط فلاسفه فراموش شده بود. ابن‏خلدون جامعه را به عنوان یک موضوع علمى مستقل مورد مطالعه و تحقیق قرار داد و تفکرات اجتماعى قدما را از حالت فاضله بودن و عدم تحقق، بیرون آورد و آن را با سایر شاخه‏هاى علوم ارتباط داد.


--------------------------------------------------------------------------------

1 . فارابى، سیاست مدینه، ص 56-72.

(96)

--------------------------------------------------------------------------------

    ابن‏خلدون براى حل ضعف و ناتوانى مغرب اسلامى در پى تحقیق در قواعد علم تاریخ برآمد و سنت تاریخ‏نگارى را دگرگون کرد. در آغاز مقدمه، تاریخ را به عنوان علم مطرح کرد و سعى نمود از مورخان متقدم فاصله بگیرد. از دیدگاه او شیوه مورخان گذشته، نقل و تکرار بوده است و راه‏حلى براى مشکل ضعف جامعه اسلامى ارائه نخواهد داد، لذا در سنت تاریخ‏نگارى، دست به نوآورى زد و روش‏شناسى تاریخى خود را مطرح نمود.

    وى نخستین مورخ دوره اسلامى بود که به خوبى انحطاط و زوال مغرب اسلامى را دریافته بود و به دنبال راه حلى بود تا بنیان نهادهاى سرزمین‏هاى اسلامى تجدید شود. به همین منظور در پى تحقیق در قواعد علم تاریخ برآمد و از انتقاد به بخشى از بدنه تاریخ‏نگاران ابایى نداشت. وى در این مورد مى‏نویسد:

تاریخ نویسان و مفسران پیشوایان روایات، وقایع و حکایات را به صرف اعتقاد به راوى یا ناقل، خواه درست و نادرست، بى‏کم و کاست نقل کرده و مرتکب خبط‏ها و لغزش‏ها شده‏اند، چه آنان وقایع و حکایات را بر اصول آن‏ها عرضه نکرده، آن‏ها را با نظایر هر یک نسنجیده و به معیار حکمت و آگاهى بر طبایع کاینات و مقیاس نظر و بصیرت نیازمو ده و به غور آن‏ها نرسیده‏اند، پس از حقیقت گذشته در وادى وهم و خطا گمراه شده‏اند.(1)


آسیب‏شناسى تاریخ‏نگارى سنتى از دیدگاه ابن‏خلدون

    ابن‏خلدون تاریخ نگارانى را که صرفا به نقل اخبار اکتفا مى‏کنند، این گونه توصیف مى‏کند:

جز مشتى مقلّد کند ذهن و کم خرد بیش نبوده‏اند که به عین روش، گروه نخستین را تقلید کرده و آن را سرمشق خویش ساخته‏اند و به‏کلى از تحولاتى که در روزگار پدید آورده و تغییراتى که به سبب عادات و رسوم ملت‏ها و نسل‏ها روى داده‏است، غفلت ورزیده‏اند. از این رو اخبار دولت‏ها و حکایات مربوط به وقایع و قرون نخستین را چنان گردآورده‏اند که گویى صورت‏هایى مجرد از ماده و شمشیرهایى بى‏غلاف و معلوماتى است که تازه و کهنه آن‏ها مجهول باشد. این گروه به تقلید از پیشینیانى که آن‏ها را سرمشق خود ساخته‏اند، اخبار دست به‏دست گشته را به عین و بى‏کم و کاست در خصوص حوادث تاریخ خود تکرار مى‏کنند و از یادکردن مسائل

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ابن‏خلدون، مقدمه، ص 9.

(97)

--------------------------------------------------------------------------------
مربوط به نسل‏هاى دوره خودشان غفلت مى‏ورزند، چه تشریح و تفسیر آن‏ها براى ایشان دشوار است و در نتیجه، این گونه قضایا را مسکوت مى‏گذارند.(1)

    در این‏جا ابن‏خلدون یکى از راه‏هاى شناخت اخبار سره از ناسره را شناخت مسائل مربوط به نسل‏هاى دوره خودشان مى‏داند، یعنى براى شناخت تاریخ گذشتگان باید آن‏هارا با نظایر هر یک سنجید و وضعیت جامعه محسوس را بررسى کرد.


انتقادهاى ابن‏خلدون به برخى مورخان

    ابن‏خلدون در هر دو پاراگراف فوق با دقّت و نکته سنجى، بر گروهى از مورخان خرده مى‏گیرد و پس از نقل دوازده نمونه داستان تاریخى، مثل رابطه جعفر و عباسه، خواهر هارون الرشید؛ فساد مأمون و ادریس ابن ادریس، این گونه اخبار را غیر موثق مى‏داند. البته ابن‏خلدون در رد برخى از این اخبار، مثل داستان عباسه و جعفر برمکى نمى‏تواند دلایل موجهى بیاورد و چنین تهمتى را از منزلت و حسب عباسه به دور مى‏داند.

مهم‏ترین انتقادهاى وى از مورخان به شرح زیر است:

    1 ـ برخى مورخان تاریخ را براى خداوندان دولت مى‏نویسند و مدیحه سرا هستند و به ثناگویى صاحبان قدرت مى‏پردازند؛(2)

    2 ـ قضاوت‏هاى آنان سطحى است و داستان سرایى مى‏کنند؛

    3 ـ به خرافات و اباطیل و افسانه مى‏پردازند و به مسائل ادبى بیشتر توجه دارند؛

    4 ـ به دلیل عدم توانایى، در اندیشه تحلیل و تبیین رابطه بین حوادث نیستند؛(3)

    5 ـ نسبت به مسائل اقتصادى و اجتماعى بى‏تفاوت‏اند؛

    6 ـ مقلّد صرف هستند و عینا روشن پیشینیان را تقلید مى‏کنند؛

    7 ـ نسبت به مسائل مردم‏شناسى و نسل‏ها و نژادها غفلت مى‏ورزند؛(4)

    8 ـ زود باور هستند، حال آن‏که مورخ نباید بى‏چون و چرا اخبار را کورکورانه بپذیرد و اخبار

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 5.

2 . همان، ص 35 و 278.

3 . همان، ص 5 و 32.

4 . همان، ص 5.

(98)

--------------------------------------------------------------------------------
جعلى و اکاذیب را نقل کند؛(1)

    9 ـ در ذکر ارقام و آمار، گزافه گویى و مبالغه دارند؛(2)

    10 ـ مورخان به مسائل زمان خود توجه کمترى داشته،(3) از یاد کردن مسائل مربوط به نسل‏هاى دوره خودشان غفلت مى‏ورزند.(4)

    براین اساس، از نگاه ابن‏خلدون به سبب اشتباهات برخى مورخان، پایگاه علمى و اجتماعى تاریخ، سست شده و اکاذیب وارد گزارش‏هاى تاریخى گردیده و تاریخ‏نگارى به سستى گراییده است.


توانایى‏هاى مورخ از دیدگاه ابن‏خلدون

    از نظر ابن‏خلدون مورخان تنها پس از کسب توانایى‏هاى لازم و آگاهى از دانش‏هاى زیر مى‏توانند به نگارش تاریخ بپردازند:

    1ـ مورخ باید به همه مظاهر اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگى آشنا باشد؛

    2ـ به چگونگى تطبیق حوادث، آگاهى کامل داشته باشد؛(5)

    3ـ با واقعیت پدیده‏هاى اجتماعى و طبایع احوال اجتماعى آشنا باشد.(6) در تبیین این کلامِ ابن‏خلدون باید گفت که هر پژوهشگر تاریخ براى تحلیل و تفسیر حوادث تاریخى و نیز شناخت ساختار جوامع و مسائل مردم‏شناسى، نهادها و طبقات اجتماعى باید به دانش جامعه‏شناسى، آگاه باشد. باید دانست که دانش تاریخ و جامعه‏شناسى، پدر و فرزندى هستند که با هم رابطه بسیار نزدیک و صمیمى دارند. جامعه‏شناسان نیز به این نکته توجه دارند و مى‏گویند: «برخى از شاخه‏هاى جامعه‏شناسى در ابتدا به عنوان یک نوع تاریخ اجتماعى یا به عنوان یک روش علمى در تاریخ تعریف شده‏اند» و «جامعه‏شناسى در مراحل نخستین از فلسفه تاریخ گرفته شده است». «ماکس‏وبر نیز جامعه‏شناسى را به عنوان یک شاخه از تاریخ

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 14.

2 . همان، ص 10.

3 . حسن حبیبى، جامعه، فرهنگ، سیاست، ص 26.

4 . ابن‏خلدون، مقدمه، ص 5.

5 . همان، ص 9.

6 . حسن حبیبى، همان، ص 35.

(99)

--------------------------------------------------------------------------------
مقایسه‏اى و توجیهى عنوان کرد».(1) «لازمه شناخت واقعیت‏هاى طبیعى این است که مراحل تاریخى و علل تاریخىِ رشد و عقب ماندگى جامعه‏ها شناخته شود».(2) و «دانشمند علوم اجتماعى امروز بدون استفاده از تاریخ نمى‏تواند ماهیت واقعى مسائلى را که با آن روبه‏روست تجزیه و تحلیل کند».(3)

    بدین‏سان، از نگاه ابن‏خلدون تاریخ براى حفظ جایگاه علمى خود ناگزیر است به جاى توجه بیش از اندازه به حوادث سیاسى، به مطالعات اجتماعى توجه کند تا علل و عوامل حوادث و نتایج آن‏ها را بهتر بشناسد و موقعیت علمى و حضور خود را در صحنه اجتماعى حفظ کند. هر مورخى نیز باید بداند که حوادث در یک محیط جغرافیایى و اجتماعى به وقوع پیوسته است و بدون شناخت این محیط، نتیجه تحقیقات تاریخى بى‏ثمر خواهد بود؛

    4ـ از کیفیات عمومى سرزمین‏ها و نژادها و اعصار، یعنى جغرافیاى طبیعى و انسانى آگاهى کامل داشته باشد.(4) به بیان دیگر، مورخ براى فهم بهتر حوادث، لازم است محیط طبیعى، اقلیم و جغرافیاى انسانى و شهرى محل وقوع حوادث را بشناسد؛

    5ـ مورخ بصیر باید از قواعد سیاست و طبایع موجودات، اطلاع کامل داشته باشد.(5) پژوهشگر تاریخ براى شناخت ساختار قدرت، حکومت و حاکمیّت و انواع نظام‏هاى سیاسى و نهادها باید آگاهى لازم از علوم سیاسى داشته باشد؛ آن گونه که ابن‏خلدون دولت را در یک جریان تاریخى، مطالعه مى‏کند. وى پس از تعریف و بیان مشخصات دولت، عوامل مؤثر در دست‏یابى به قدرت و تشکیل دولت، عوامل مؤثر در بقاى دولت، مشخصات و صفات دولت قوى و ضعیف و عوامل مؤثر در قوام دولت را مى‏شمارد؛(6)

    6ـ مورخ باید قدرت تحلیل و تفسیر و تشریح حوادث و نیز توانایى فکرى و اخلاقى لازم را براى کشف واقعیت تاریخى داشته باشد؛(7)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . گى‏روشه، تغییرات اجتماعى، ص 10.

2 . سى‏رایت میلز، بینش جامعه شناختى، ص 166.

3 . همان، ص 159.

4 . ابن‏خلدون، مقدمه، ص 32.

5 . همان، ص 9 و 28.

6 . تقى آزاد ارمکى، اندیشه اجتماعى متفکران مسلمان از فارابى تا ابن‏خلدون، ص 313.

7 . ابن‏خلدون، مقدمه، ص 1.

(100)

--------------------------------------------------------------------------------
    7ـ مورخ باید در تاریخ، مداومت و ممارست(1) و نیز به تاریخ احاطه کامل داشته باشد و به تمدن اقوام گوناگون آشنا باشد؛ یعنى با مطالعه یک یا چند کتاب و یا یک مقطع تاریخى نمى‏تواند به نگارش تاریخ بپردازد و لازم است تمدن‏ها و فرهنگ‏هاى گوناگون را مطالعه و بررسى کند؛

    8ـ مورخ به منابع متعدد و دانش‏هاى گوناگونى نیازمند است.(2)


دانش‏هاى کمک کار در تاریخ‏نگارى

    در توضیح نظر ابن‏خلدون درباره دانش‏هاى کمک کار در تاریخ‏نگارى باید گفت که مورخان براى گردآورى و نقد منابع، تدوین و تحلیل و تفسیر تاریخ نیازمند دانش‏هایى هستند، از جمله جامعه‏شناسى، جغرافیا، اقتصاد، خط‏شناسى، باستان‏شناسى، علوم سیاسى، سندشناسى، روان‏شناسى اجتماعى و نسب‏شناسى.(3)

    در پژوهش‏هاى تاریخى مورخ باید از دانش جامعه‏شناسى براى شناخت انواع و ساختار جوامع و مسائل مردم‏شناسى، نهادها و طبقات اجتماعى؛ از جغرافیا براى شناسایى محیط طبیعى، اقلیم و جغرافیاى انسانى؛ از علم سیاست براى شناخت ساختار قدرت، حکومت و حاکمیّت و انواع نظام‏ها و نهادهاى سیاسى؛ از دانش باستان‏شناسى و سکّه‏شناسى براى آگاهى از تطور و رشد تمدن‏ها و هنرها و فرهنگ‏هاى باستانى و تاریخى؛ و از ادبیات براى آگاهى از سبک‏هاى ادبى و شیوه‏نگارش تاریخ، استفاده کند. گاهى نیز مورخ براى برخى تحقیقات باید از دانش‏هاى خاصى استفاده کند، مثلاً وقتى مورخ، تاریخ اقتصاد دوره‏اى را بررسى مى‏کند لازم است از مباحث علم اقتصاد شامل سرمایه، تولید، توزیع، مصرف و رشد اقتصادى آگاهى داشته باشد و گرنه در پژوهش خود راه به جایى نخواهد برد.


شرایط مورخ از دیدگاه ابن‏خلدون

    1ـ مورخ باید از گرایش و تمایل به عقیده و مذهبى خاص و طرفدارى از آن پرهیز نموده و در قضاوت خود پیش‏داورى نکند.(4) در توضیح این قسمت از کلام ابن‏خلدون مى‏توان گفت که

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 2.

2 . همان، ص 32.

3 . صادق آئینه‏وند، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامى، ج 1، ص 367.

4 . ابن‏خلدون، مقدمه، ص 35.

(101)

--------------------------------------------------------------------------------
مورخ باید تلاش کند تا از تعصب و پیروى از احساسات قومى و مذهبى که مانع کشف حقیقت و صفت امانت‏دارى است، به دور باشد، اگر چه بى‏طرفى کامل، امکان‏پذیر نیست و حتى پولى بیوس(م 125ق م) که بر بى‏طرفى ابرام داشت، هنگام نگارش تاریخ جنگ‏هاى روم و کارتاژ از رومى‏ها جانب‏دارى کرد.(1) نمى‏توان وفادارى ابن‏خلدون را به روش نقد خود، کامل دانست، بلکه وى این بى‏طرفى را که خود بر آن اصرار دارد، درباره تشیع از دست مى‏دهد و به صورت مورخى متعصّب و قشرى در مى‏آید،(2) هم‏چنان که در جایى دیگر که درباره امام حسین علیه‏السلام قضاوت مى‏کند، یزید را نیز تبرئه مى‏نماید؛(3)

    2ـ «اگر روح آدمى در پذیرفتن خبر بر حالت اعتدال باشد از لحاظ درستى و نادرستى و دقّت نظر حق آن را ادا مى‏کند تا صدق آن از کذب آشکار شود».(4) یعنى مورخ باید روحیه اعتدال و میانه‏روى داشته باشد و از سلامت روحى و جسمى برخوردار باشد. اگر مورخ در شرایط روحى مناسبى نباشد در گزارش و تحلیل، تحت تأثیر شرایط درونى خود قرار مى‏گیرد؛

    3ـ «در موارد لازم به تعدیل راویان توسل جوید».(5) جرح و تعدیل از قواعد علم رجال است که برخى دانشمندانِ این علم و مورخان اسلامى بر آن تأکید دارند و به معناى نقد اسناد روایات است. جرح به معناى مخدوش کردن عدالت راوى، و تعدیل به معناى اثبات عادل بودن راوى است؛

    4ـ در اخبار شرعى، راه علم به صحت آن‏ها اعتماد به راویان در عدالت و ضبط است.(6) منظور از عدالت، راست‏گویى و امانت‏دارى و معناى ضبط، احتراز از روایت ترّهات است؛(7)

    5ـ اگر مورخ، شیفته دنیا و زخارف آن و جاه و جلال و توان‏گرى باشد به مدیحه سرایى و ثناخوانى و نیرنگ و جعل اخبار کشیده مى‏شود.(8) اما اگر مورخ، عارى از پیروى هوا شد، به

--------------------------------------------------------------------------------

1 . عبدالحسین زرین‏کوب، تاریخ در ترازو، ص 83 .

2 . ابن‏خلدون، مقدمه، ص 197.

3 . همان، ص 212.

4 . همان، ص 35.

5 . همان، ص 35 و 37.

6 . همان، ص 38 و سخاوى، الاعلان بالتوبیخ لمن ذمّ أهل التاریخ، چاپ شده در: علم تاریخ در گستره تمدن اسلامى، ج 2، ص 307.

7 . سبکى، طبقات الشافعیة الکبرى، ج 1، ص 620، به نقل از: آئینه‏وند، همان، ج 1، ص 622.

8 . ابن‏خلدون، مقدمه، ص 35.

(102)

--------------------------------------------------------------------------------
مدح و ثناى کسانى که دوست مى‏دارد، نمى‏پردازد تا درباره دیگران کوتاهى کند؛

    6ـ مورخ باید بتواند دروغ را از راست تشخیص بدهد(1) و اخبار را تنقیح سازد؛

    7ـ «وى را [در صحت سند و چگونگى روایت] حسن نظر پافشارى و تثبیت خاصى باشد».(2)


راه‏هاى شناسایى اخبار صحیح از اکاذیب و افسانه‏ها

    ابن‏خلدون راه‏هاى زیر را براى شناخت اخبار درست از افسانه‏ها پیشنهاد مى‏نماید:

    1ـ مطابقت اخبار با واقع از راه سنجش اخبار و تعمق در امکان وقوع اخبار؛(3)

    2ـ مقایسه اخبار با تمدن و عمران و شرایط اجتماعى؛(4)

    3ـ عرضه اخبار بر قوانین صحیح تا این‏که به بهترین وجه شناخته شوند.(5) ابن‏خلدون در این قسمت به منظور ممیزى و واقعیت یابى، تطبیق اخبار را با حقایق عینىِ خارج در قالب قوانین، ضرورى مى‏داند؛

    4ـ امکان عقلى و عرفى وقوع خبر؛

    5ـ گنجایش زمان و مکان وقوع حادثه براى چنین اتفاقى؛

    6ـ به کارگیرى روش برهان و استدلالى در نقل اخبار؛

    7ـ عدم اعتماد کامل به راویان و ناقلان خبر؛

    8ـ سازگار بودن خبر با طبیعت انسانى و دیگر موجودات عالم؛

    9ـ مطابقت اخبار با یکدیگر و سنجش آن‏ها با هم از لحاظ توافق یا تضاد؛(6)

    10ـ تحلیل اخبار و شناخت علل و عوامل شکل‏گیرى دولت‏ها و تمدن‏ها.(7)

    به جز راه‏هاى پیشنهادى ابن‏خلدون، براى تکمیل این مبحث مى‏توان به راه‏هاى زیر نیز اشاره کرد:


--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان.

2 . همان، ص 37.

3 . همان.

4 . همان، ص 3 ـ 4.

5 . همان، ص 13.

6 . همان، ص 9.

7 . همان، ص 4.

(103)

--------------------------------------------------------------------------------

    1 ـ بررسى اسناد خبر، زیرا همه راویان، ملکه عدالت و توثیق ندارند، در این صورت، مورخان ناگزیر هستند اسناد و روایات را بررسى کرده تا اخبار موثق را شناسایى کنند. متن خبر نیز باید متوازن و بر روال طبیعى باشد؛

    2 ـ استفاده از سکه‏ها، نامه‏ها و اسناد، کتیبه‏ها و آثار باستانى براى تأیید اخبار، زیرا این‏گونه بازمانده‏ها خود، تاریخ و سند گویایى براى وقایع تاریخى هستند؛

    3 ـ بررسى اخبار از نظر تواتر یا واحد بودن. خبرى را متواتر گویند که مفید یقین باشد، خواه یک راوى داشته باشد خواه ده راوى، و خبرى را واحد گویند که کمتر از سه راوى داشته باشد و اگر بیش از سه راوى داشته باشد به آن مستفیض گویند؛(1)

    4 ـ بررسى دقیق اخبار نادر و عجیب و اخبارى که با اندیشه، تحقق‏پذیر نیستند یا به عالم غیب و ماوراى طبیعت مربوط هستند. منابع این گونه روایات باید موثق و اطمینان بخش باشند. مثلاً اخبار مربوط به معجزات پیامبران و امدادهاى غیبى براى آنان، از منبعى همچون قرآن پذیرفتنى است؛

    5 ـ مطابقت اخبار دینى با قرآن، زیرا اگر خبرى با موثق‏ترین منبع معارف دینى، یعنى کلام وحى، مغایرت داشته باشد، نمى‏توان آن را پذیرفت. از امام صادق علیه‏السلام روایت شده:

آن‏چه را موافق با کتاب خداست بپذیرید و آن‏چه را مخالف با آن است، رد کنید.(2)

    جان کلام ابن‏خلدون درباره تاریخ چنین است:

دانش تاریخ در ظاهر، اخبارى بیش نیست درباره روزگارها و دولت‏هاى پیشین و سرگذشت قرون نخستین... و اما در باطن، اندیشه و تحقیق درباره حوادث و مبادى آن‏ها و جست‏وجوى دقیق براى یافتن علل آن‏هاست، و علمى است درباره کیفیات وقایع و موجبات و علل حقیقى آن‏ها.(3)

اگر مورخ تنها به نقل کردن اخبار اعتماد کند؛ بى‏آن‏که به قضاوت اصول و عادات و رسوم و قواعد سیاست‏ها و طبیعت تمدن و کیفیات اجتماعات بشرى پردازد، و حوادث نهان را با وقایع پیدا، و اکنون را با رفته بسنجد، چه بسا که از لغزیدن در پرت‏گاه خطا و انحراف از شاه‏راه راستى در امان نباشد.(4)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . محمد بن ابراهیم ایجى، الفقیر الى صاحب السریر، بخش دوم، ص 33.

2 . کلینى رازى، اصول کافى، ج 1، ص 200.

3 . ابن‏خلدون، مقدمه، ص 4.

4 . همان، ص 9.

(104)

--------------------------------------------------------------------------------
جایگاه علمیّت تاریخ در روش‏شناسى ابن‏خلدون

    از دیدگاه ابن‏خلدون مورخ گزارش‏هایى را که مى‏نویسد باید با استدلال و تحقیق در مقدمات و ماهیت حوادث همراه باشد و علل و عوامل پنهان وقایع تاریخى را باز شناسد و آن را با تعقل بازگو کند. ابن‏خلدون در این حالت، تاریخ را به عنوان یک علم به رسمیّت مى‏شناسد و مى‏نویسد:

به همین علت، تاریخ از حکمت سرچشمه مى‏گیرد و سزاست که از دانش‏هاى آن شمرده شود.(1)

    بدین‏سان از دیدگاه ابن‏خلدون تاریخ یک علم است که هم در آن پژوهش و نظریه و هم تبیین علت‏ها و نقد و ارزیابى منابع و اسناد و حوادث وجود دارد، زیرا:

اندیشه و تحقیق درباره حوادث و مبادى آن‏ها و جست‏وجوى دقیق براى یافتن علل آن‏هاست.(2)

    از دیدگاه وى تاریخ، قانون‏مندى خاصى دارد، زیرا هدف تاریخ، یافتن «کیفیات وقایع و موجبات و عللى حقیقى آن‏هاست».

    در تبیین نظر ابن‏خلدون باید گفت وى دگرگون شدن وضع و حالت را میان ملت‏ها و حتى نسل‏ها در گذر روزگاران مى‏پذیرد و معتقد است عادت هر نسلى با عادت‏هاى نسل پیشین، متفاوت است. البته در رد دیدگاه وى باید گفت که تاریخ در گذر زمان به‏وسیله انسان شکل گرفته است و انسان‏ها در شرایط یک‏سان، کارکرد یک نواخت داشته و وجه مشترک ذاتى دارند.(3) این اصل به ما رهنمون مى‏نماید، تاریخى که آفریده انسان است، طبیعت کلى دارد. در این صورت مى‏توان قوانین کلى که قابل تعمیم باشد، از تاریخ کشف کرد. به فرموده امام على علیه‏السلام :

برخى حوادث تاریخى، مشابه با بعضى دیگر هستند و آخرش به اول آن پیوسته است.(4)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان.

2 . همان.

3 . مرتضى مطهرى، فلسفه تاریخ، ج 1، ص 186.

4 . نهج البلاغه، نامه 69، ص 1067.

(105)

--------------------------------------------------------------------------------
    بدین‏سان در تاریخ شباهت وجود دارد و امروز به دیروز پیوسته است و باید دانست:

فکر و اندیشه مانند طبیعت تن بشر تغییرپذیر نیست. به این جهت قضایایى که به دست انسان رخ مى‏دهد با شرایط مساوى باز هم تکرار مى‏شود و انسان‏ها وقتى در همان اوضاع و شرایط قرار گیرند اعمالشان مانند گذشته خواهد بود.(1)

    ماکیاولى در این‏باره، کلام روشنى دارد و مى‏گوید:

مردان خردمند گویند و گفته آنان بى‏دلیل نیست که هر کس بخواهد آینده را پیش بینى کند باید با گذشته مشورت کند، زیرا وقایع انسانى همواره به گذشته، شبیه هستند. این امر از این حقیقت ناشى مى‏شود که وقایع مزبور همیشه به‏وسیله انسان‏هایى به‏وجود مى‏آید که داراى عواطف و احساساتِ همسان هستند و علت‏هاى یک‏سان همیشه معلول‏هاى همانندى را در پى‏خواهند داشت.(2)

    بدین‏سان در تاریخ شباهت وجود دارد زیرا انسان در شرایط همانند، کارکرد یک‏سان دارد و به همین سبب تاریخ تکرار مى‏گردد، البته نه این که حوادث عینا تکرار شود، بلکه مشابه‏هاى حوادث گذشته به وقوع مى‏پیوندد.


عقلانیّت در تاریخ

    ابن‏خلدون معتقد است بدون این‏که از واقعیت تاریخى و اخبار حقیقى دور شویم براى درک و فهم تاریخ باید سعى در اقناع عقل کرد و براى تاریخ هیچ راه حلى جز جست‏وجوى عقلانى پدیده‏هاى تاریخى و تبیین علّى آن‏ها وجود ندارد. ابزار ابن‏خلدون در تشخیص اخبار سره از ناسره و ارزیابى منقولات، عقل و بصیرت، دانش و معرفت است. وى در این مورد مى‏نویسد:

هر گاه اخبار نگریسته شود دیده بصیرت مى‏تواند اخبار را انتقاد کند و صحیح را برگزیند، و به نیروى دانش مى‏توان صفحات صواب را روشن و تابناک ساخت... و انتقاد کننده بینا مى‏تواند با مقیاس هوش خویش سره یا ناسره بودن منقولات را بسنجد.(3)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ادیپ همیلتون، سیرى در تاریخ فرهنگ و ادب یونان باستان، ص 175.

2 . سید حسین اطهرى مریان، کالبد شکافى زوال و انحطاط سیاسى از دیدگاه ابن‏خلدون و ماکیاولى، ص 157.

3 . ابن‏خلدون، مقدمه، ص 4.

(106)

--------------------------------------------------------------------------------
اگر مورخ بى‏آن که درباره منقولات و اخبار به بحث و تحقیق بپردازد و اخبار منقول را با دقت نیندیشد، در نتیجه، فن تاریخ سست و در آمیخته شده و مطالعه کننده آن پریشان گردیده و تاریخ در شمار افسانه قرار گرفته است.(1)

    در این‏جا ابن‏خلدون تنها نقل حوادث را معضل تاریخ مى‏داند و راه‏حل آن را تبیین علّى و استدلالى و عقلانى حوادث مى‏داند و گرنه تاریخ در ردیف افسانه است و علم نخواهد بود. در ادامه مى‏نویسد:

مورخ به درک و اصول شالوده‏هاى دولت‏ها و ملت‏ها و مبادى پدید آمدن آن‏ها و موجبات حدوث و علل وجود هر یک همّت گمارد و عادات و رسوم و اخبار زمامداران را به کمال فراگیرد. در این هنگام مى‏تواند هر خبر منقول را بر قواعد و اصولى که به تجربه و مطالعه آموخته است عرضه کند، اگر آن را با اصول مزبور موافق یابد و بر مقتضاى طبیعت آن‏ها جارى باشد صحیح خواهد بود، و گرنه آن را ناسره خواهد شمرد و خود را از آن بى‏نیاز خواهد دانست.(2)

    براین اساس، خطوط شناخت تاریخ تحلیلى و علمى را مى‏توان این‏گونه برداشت کرد:

    الف ـ تاریخ، موضوعیّت اجتماعى دارد به گونه‏اى که در پهنه آن مى‏توان به شناسایى دولت‏ها و ملت‏ها به عنوان پیش درآمد دولت‏ها اقدام نمود و این خود راهى است اکتسابى در دانش حیات تاریخى انسان؛

    ب ـ شناخت واقعیت‏هاى تاریخى از راه استدلال و مطابقت اخبار با یکدیگر که کدام واقعه معتبر یا مردود است؛

    ج ـ آگاهى‏هاى متنوع به قصد نیل به تثبیت وقایع تاریخى است که با فعالیت عقلانى از وقایع زمان حال آغاز مى‏کند تا گذشته را بهتر بشناسد و متقابلاً به گذشته مى‏پردازد تا وضع‏کنونى را بهتر بفهمد.(3)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 28.

2 . همان.

3 . ناصف نصار، اندیشه واقع‏گراى ابن‏خلدون، ص 112.

(107)

--------------------------------------------------------------------------------

رابطه تاریخ و جامعه‏شناسى از دیدگاه ابن‏خلدون

    از آن‏چه گذشت در مى‏یابیم ابن‏خلدون براى بررسى علّى حیات دولت و ملت و جامعه‏اى که دولت در آن پدیدار شده است ناگزیر به بررسى حیات دولت تاریخى و جامعه تاریخى است. وى مى‏نویسد: «اوضاع و احوال امروز را باید با گذشته سنجید».(1) و «تمدن و عمران داراى طبایع خاصى است که مى‏توان اخبار را بدان‏ها رجوع داد و روایات و اخبار را بر آن‏ها عرضه کرد».(2) از این رو، امر تحلیل علّى و تبیین کلى به فراتر رفتن از تاریخ به سوى جامعه‏شناسى و بالعکس منجر مى‏شود. ابن‏خلدون چون در صدد تحلیل و تبیین پدیده‏هاى تاریخى است و مى‏خواهد امور تاریخى را به هم ربط دهد تا علت‏هاى کلى و عمیق را که معلول آن‏ها واقعیت اجتماعى است مشخص کند بیشتر به جنبه اجتماعى وقایع توجه دارد تا جنبه انفرادى آن‏ها.

بنابراین، تاریخ، یعنى جامعه‏شناسى و جامعه‏شناسى، یعنى تاریخ. ولى او آگاه بود که نیّاتش براى دو علم نبود، بلکه یک علم بود؛ دو علم در قالب یک علم.(3)

    هم‏چنین ابن‏خلدون مى‏نویسد:

آن وقت، قانون باز شناختن حق از باطل درباره ممکن بودن یا محال بودن اخبار چنان خواهد بود که به احتماع بشرى یا عمران در نگریم و این مسائل را از یکدیگر بازشناسیم. هرگاه این شیوه را به‏کار بریم در بازشناختن حق از باطل، و تشخیص‏دادن اخبار راست از دروغ براى ما به منزله قانونى برهانى و منطقى خواهد بود که هیچ‏گونه شک بدان راه نیابد و در این هنگام اگر در خصوص کیفیاتى که در اجتماع روى مى‏دهد چیزى فارسى بشنویم خواهیم توانست به وسیله آن، اخبار پذیرفتنى را از ناسره بازشناسیم و این شیوه، معیارى صحیح خواهد بود که مورخان خواهند توانست در نقل کردن مطالب راه راست و درستى را بجویند. و هدف ما را در تألیف کتاب تاریخ همین است و گویا این شیوه، خود دانش مستقلى باشد، زیرا داراى موضوعى است که همان عمران بشرى و اجتماع انسانى است و

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ابن‏خلدون، مقدمه، ص 9.

2 . همان، ص 4.


     3 . Nathanel Schmidti , Historian Sociologist and Philosopher , p. 27.

(108)

--------------------------------------------------------------------------------
هم داراى مسائلى است که عبارت است از بیان کیفیات و عوارضى که یکى پس از دیگرى به ذات و ماهیت عمران مى‏پیوندد و این امر، یعنى داشتن موضوع و مسائل خاص، از خصوصیات هر دانشى است و معنى علم همین است.(1)


نقد خبر از دیدگاه ابن‏خلدون

    ابن‏خلدون ضمن تمجید از خود، به نکته‏هایى اشاره مى‏کند:

    1ـ آیا یک خبر فى نفسه امکان وقوع دارد؟

    2ـ آیا خبر با طبیعت انسانى سازگار است؟

    3ـ آیا خبر با زمان و مکان وقوع سازگار است؟

    4ـ آیا خبر با قوانین اجتماعى بشرى یا عمران سازگارى دارد؟

    از همین رو جامعه‏شناسى براى تبیین تاریخ، ضرورى است و معیارهاى محکمى براى وارسى و تصحیح اخبار و آگاهى از سرشت واقعیت‏هاى اجتماعى که تار و پود تاریخ را تشکیل مى‏دهند، به دست مى‏دهد. به قول ناصف نصار:

دانش تاریخ تنها یک دانش وابسته به انسان تاریخى نیست، بلکه یک دانش حیات انسان به عنوان موجود اجتماعى است و این امر قلمرو استدلال و هماهنگى را بیش از اندازه، گسترش مى‏دهد.(2)

    به همین دلیل، باید ابن‏خلدون را به عنوان جامعه‏شناس و مؤسس این علم، و نیز مورخى علمى و فیلسوف تاریخ به رسمیّت شناخت که دیدگاه‏هاى مشخصى در باب چیستى، آغاز و انجام، مسیر ومنازل تاریخ دارد. وى دولت را به عنوان یک نهاد سیاسى، تابع قوانین علت و معلولى مى‏داند و مراحل پنج‏گانه، دوران پیروزى، خودکامگى، آسودگى، مسالمت‏جویى و اسراف و تبذیر و انحطاط را براى سرنوشت دولت ترسیم مى‏کند.(3) وى ظلم و ستم و فرو

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 37-38.

2 . ناصف نصار، همان، ص 111.

3 . ابن‏خلدون، مقدمه، ص 170.

(109)

--------------------------------------------------------------------------------
رفتن در تجمل و فساد را نشانه ویرانى اجتماع و عمران مى‏داند(1) و عصبیت را علت فاعلى عمران دانسته که موجب انسجام و همبستگى اجتماع مى‏گردد.


نتیجه

    ابن‏خلدون یکى از مورخان اسلامى است که براى شناخت انحطاط مغرب اسلامى در پى تحقیق در قواعد علم تاریخ برآمد و آسیب‏هاى تاریخ‏نگارى سنتى را بیان کرد. اگر چه خرده‏گیرى‏هاى وى به مورخان تند بود، ولى راه‏حل‏هاى وى براى حل معضل تاریخ در باب توانایى‏هاى مورخان، دانش‏هاى کمک کار در تاریخ‏نگارى، شرایط مورخ، راه‏هاى شناسایى اخبار، جایگاه علمىِ تاریخ و رابطه جامعه‏شناسى با تاریخ، بسیار راه‏گشا و مفید بود و جایگاه علمى تاریخ را تثبیت کرد.

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . همان، ص 286.

(110)

--------------------------------------------------------------------------------

 

 

 

فهرست منابع


    79 . نهج البلاغه، به کوشش سیدرضى، تحقیق محمد دشتى، تهران، انتشارات مشرقین، 1379.

    80 . آئینه‏وند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامى، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى، 1377.

    81 . ابن‏خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ (العبر)، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، [بى‏تا].

    82 . ــــــــــــــــــــــــــــــ ، مقدمه، بیروت، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، [بى‏تا].

    83 ارمکى، تقى آزاد، اندیشه اجتماعى متفکران مسلمان از فارابى تا ابن‏خلدون، تهران، انتشارات سروش، 1374.

    84 . اطهرى مریان، سیدحسین، کالبد شکافى زوال و انحطاط سیاسى از دیدگاه ابن‏خلدون و ماکیاولى، تهران، نشر بقعه، 1378.

    85 ایجى، محمد بن ابراهیم، تحفة الفقیر الى صاحب السریر، چاپ شده در: تاریخ تاریخ‏نگارى در اسلام، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوى، 1368.

    86 . حبیبى، حسن، جامعه، فرهنگ، سیاست، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1361 .

    87 . داورى، رضا، فارابى مؤسس فلسفه اسلامى، تهران، انجمن فلسفه ایران، [بى‏تا].

    88 . روزنتال، فرانتس، تاریخ تاریخ‏نگارى در اسلام، ترجمه اسداله آزاد، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوى، 1368.

    89 . زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ در ترازو، تهران، امیرکبیر، 1370.

    90 . سخاوى، شمس الدین محمد، الاعلان بالتوبیخ لمن ذمّ اهل التاریخ، چاپ شده در: علم تاریخ در گستره تمدن اسلامى، جلد دوم: تهران، پژوهشگاه علوم انسانى، 1377.

(111)

--------------------------------------------------------------------------------

    91 . فارابى، سیاست مدینه، ترجمه سیدجعفر سجادى، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، [بى‏تا].

    92 . کلینى رازى، اصول کافى، ترجمه و شرح محمدباقر کمره‏اى، تهران، انتشارات اسوه، 1372.

    93 . گى روشه، تغییرات اجتماعى، ترجمه منصور وثوقى، تهران، نشر نى، 1370.

    94 . مطهرى، مرتضى، فلسفه تاریخ، قم، انتشارات صدرا، [بى‏تا].

    95 . میلز سى رایت، بینش جامعه شناختى، ترجمه عبدالمعبود، انصارى، تهران، شرکت انتشار، 1360.

    96 . نصاف نصار، اندیشه واقع‏گراى ابن‏خلدون، ترجمه یوسف رحیم‏لو، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1366.

    97 . همیلتون، ادیپ، سیرى در تاریخ فرهنگ و ادب یونان باستان، ترجمه مریم شهرروز تهرانى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1353 .

    98 . Nathanel Schmidti, ibn Khaldun, Historian Sociologist and Philosopher, ams Press, INC (Newyork, 7691).

(112)

تبلیغات