آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۰

چکیده

متأسفانه با وجود رخدادهای شگرف در زندگانی شمس تبریزی (ف. پس از 645 ق.)، بخش های ناشناخته بسیاری، به ویژه در ماه های اقامت در قونیه، در زندگی او وجود دارد. مقاله پیش رو با هدف روشن کردن زوایای تاریک مانده زندگی شمس تبریزی و نشان دادن درستی و نادرستی اطلاعات و روایت های در پیوند با سرنوشت اوست. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی و بر بنیاد منابع کتابخانه ای فراهم آمده است. در آغاز، سه دلیل برای دشمنی قونویان با شمس در ایام کوتاه اقامتش در این شهر، ارائه و توضیح داده شده است: 1) ناآشنایی با مقام عرفانی شمس، در مرتبه یک ولیّ مستور؛ 2) سلوک اجتماعی شمس؛ 3) تحریکات علاءالدین محمد، پسر کهتر مولانا. بی تردید دشمنی قونویان با شمس نمی توانست فرجام خوشی داشته باشد و این دشمنی تنها با نبود شمس از میان می رفت. غیبت ناگهانی شمس از قونیه در سال 645 ق. بازار افسانه سازی و شایعه پردازی را درباره سرنوشت او گرم کرد. برخی برآن اند که شمس در توطئه ای کشته شده که علاءالدین نیز در آن دخالت داشته است. برخی دیگر معتدند او به مهاجرتی خودخواسته از قونیه به تبریز ناگزیر شده است؛ ازاین رو به باور برخی، آرامگاه شمس در قونیه و به باور برخی دیگر، در خوی است. پذیرفتن هرکدام از این نظریات مستلزم آن خواهد بود که دلایل موجّهی برای رقم خوردن چنان سرنوشتی برای شمس ارائه شود. با وجود دشواری مسئله، به ویژه به سبب سکوت اسناد و آثار معتبر، تلاش شده است تا در یک بازخوانی، درستی یا نادرستی روایت های موجود در پیوند با این مسائلْ ارزیابی، و سنجیده ترین آنها بیان شود.

تبلیغات