روششناسى جرجى زیدان در نگارش تاریخ تمدن اسلامى
آرشیو
چکیده
روش تاریخنگارى جرجى زیدان، ادیب و مورخ بزرگ لبنانى و آغازگر شیوه نوین تاریخنگارى اسلامى، موضوع بحث حاضر مىباشد که طى آن، نخست از زیدان و جایگاه علمى و ادبى او و سپس اهمیت روش وى در نگارش تاریخ تمدن اسلامى سخن به میان آمده است، آنگاه اصول سهگانه روش زیدان، یعنى سه اصل ریشهشناسى تمدن اسلامى، تحلیل حوادث تاریخ اسلام و کشف تمدن اسلامى مورد بررسى قرار گرفته و در پایان، روش کار او به بوته نقد نهاده شده است. نتیجهگیرى نیز بخش پایانى مقاله را تشکیل مىدهد.متن
مقدمه
کتاب تاریخ التمدن الاسلامى نوشته جرجى زیدان نخستین تاریخ شرقى در موضوع تمدن اسلامى است. پیش از نگارش این کتاب، در حالى که مورخان اروپایى با برخوردارى از پشتوانههاى نوین علمى، با اصول و اسلوبهاى تازه به جنبههاى تمدنى تاریخ و از جمله تاریخ اسلام توجهى ویژه نشان مىدادند، مورخان مسلمان هم چنان به شیوههاى سنتى نگارش تاریخ پاى بند بودند. ولى با وجود همه تلاش اروپاییان و آثار چندى که در زمینه تاریخ اسلام پدید آوردهاند. به دلیل ناآشنایى با عمق فرهنگ اسلامى نوشتههایشان از غناى علمى تهى است و گاه غرض ورزىهاى سیاسى قضاوتهایشان را از صحت عارى ساخته است.
در چنین فضایى که تاریخ اسلام کارى تازه را طلب مىکرد، کار زیدان ابتکارى بود که انجام آن در وهله نخست با انکار مورخان مغرب زمین روبهرو شد، ولى با دانش گسترده و پشتکار فراوان زیدان، این مهم عملى گردید و او چنان اثرى پدید آورد که به چندین زبان اروپایى و شرقى (علاوه بر عربى که زبان اصلى کتاب است) ترجمه گردید.(1)
نوشتار حاضر بر آن است تا ارج و اهمیت این اثر گران سنگ و نیز روش زیدان را در نگارش آن به بحث بگذارد و نقدهاى احتمالى وارده بر آن را مطرح سازد.
زیدان کیست؟
جرجى زیدان، روزنامهنگار، ادیب، داستاننویس و مورخ عرب، در چهاردهم دسامبر 1861 در «عین جنوب» از روستاهاى بیروت در کشور لبنان دیده به جهان گشود. خانواده تهیدستاش وى را در پنج سالگى به مدرسه فرستادند تا زبان انگلیسى و فرانسه بیاموزد. زیدان مدت یک سال نیز در دانشکده پزشکى بیروت تحصیل کرد، اما پس از رهبرى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . زیدان در این باره مىنویسد: «از روزى که جلد سوم این تألیف منتشر شده تاکنون علاوه بر تقدیرنامههاى کتبى و مراسلات تبریک، بسیارى از مجلههاى (غیر عرب) تقریظهاى مفصلى به تألیف ما (تاریخ تمدن اسلام) نگاشتهاند و هنوز تألیف مجلدات به پایان نرسیده، ترجمه آن سه جلد شروع شدهاست و حتى پارهاى از ترجمهها منتشر شده و پارهاى تحت طبع است و پارهاى دیگر در دست ترجمه مىباشند. از آن جمله شیخ محمد غلام، مدیر روزنامه وکیل در امر تسار هند ترجمه جلد اول را به زبان اردو با چاپ سنگى منتشر کرده است و به زودى ترجمه فارسى جلد اول به قلم میرزا ذکاء الملک مدیر روزنامه تربیت تهران منتشر مىشود. پروفسور مارگلیوث، استاد زبان عربى دانشگاه آکسفورد به ما نوشته که ترجمه انگلیسى جلد اول تا آخر تابستان انتشار مىیابد. پروفسور دانیلوف استاد زبان روسى دانشگاه مسکو اطلاع داده که ترجمه جلد اول تمام شده و مشغل ترجمه جلد دوم است، و عدهاى از خاورشناسان فرانسوى براى ترجمه این کتاب با ما مکاتبه دارند» (تاریخ التمدن الاسلامى، ج 4، ص 7).
(41)
--------------------------------------------------------------------------------
تظاهرات سال 1882م ـ که در اعتراض به خوددارى دانشگاه از تدریس مواد درسى به زبان عربى انجام شد ـ ناگزیر لبنان را ترک کرده، رهسپار مصر شد. در آنجا مدت یک سال نشریه الزمان را اداره کرد. در سال 1884م در حمله مصر به سودان، به عنوان مترجم، شرکت جست. در 1886م سرپرستى مجله المقتطف را به عهده گرفت به مدت دو سال نیز عهدهدار مدیریت مدرسه «العبیدیه» قاهره بود. در اواخر سال 1892م مجله الهلال را انتشار داد که تا سال 1914م ادامه یافت و در آن سال به سبب بروز جنگ اول جهانى متوقف گردید.(1)
زندگانى علمى زیدان بسیار پر بار بود و آثار فراوانى از خود به جاى گذاشت که مهمترین آنها عبارتاند از: تاریخ مصر الحدیث، تاریخ التمدن الاسلامى، (2) تاریخ الماسونیه، تاریخ العرب قبل الإسلام، تراجم مشاهیر الشرق، التاریخ العام، تاریخ انکلترا، تاریخ الیونان و الروم، مجله الهلال در 23 مجلد، الفلسفة اللغویه، تاریخ اللغة العربیه، انساب العرب القدماء، علم الفراسة الحدیث، طبقات الامم و عجائب الخلق و دوازده داستان تاریخى درباره تاریخ عرب.
زیدان عضو افتخارى مجمع علمى، عضو جمعیت آسیایى بریتانیا و نماینده و عضو مجمع آسیایى فرانسه نیز بودهاست.(3)
یکى از برجستهترین آثار زیدان، تاریخ تمدن اسلامى است که نخست به صورت مقالههاى مسلسل در مجله الهلال و سپس به صورت کتابى مستقل در پنج مجلد به چاپ رسید. او براى پرهیز از حجیم شدن کتاب، از ذکر منابع و مآخذ در جلد اول خوددارى ورزید، اما شبلى نعمانى هندى در نامهاى به زیدان این کار را نقص شمرد و زیدان نیز از جلد دوّم به بعد منابع کار خویش را ذکر کرد. چاپهاى جدید این کتاب با حواشى دکتر حسین مؤنس، استاد تاریخ ادبیات دانشگاه قاهره همراه است.(4)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ر.ک: کیّالى، عبدالوهّاب، موسوعة السیاسه؛ غلامحسین مصاحب، دایرة المعارف فارسى و عمر رضا کحّاله، معجم المؤلفین، ج 3، ص 125.
2 . این اثر به وسیله على جواهر کلام به فارسى ترجمه شده است. نگارنده نیز بخشهاى ترجمهاى را از این کتاب نقل کرده است.
3 . خیرالدین، زرکلى، الأعلام، ج 2، ص 108-109.
4 . ر.ک: جرجى زیدان، تاریخ التمدن الاسلامى، ج 1، ص 5-11.
(42)
--------------------------------------------------------------------------------
اهمیت تاریخنگارى زیدان
زیدان در ارزیابى تاریخ اسلامى مىنویسد:
بدون شک تاریخ اسلام از مهمترین تاریخهاى فراگیرى است، زیرا در بردارنده تاریخ دنیاى متمدن در قرون وسطى است یا به تعبیر بهتر حلقه اتصال تاریخ قدیم و تاریخ جدید است؛ که تمدن قدیم با آن پایان یافت و تمدن جدید از آن سر برآورد.(1)
بهراستى اگر بخواهیم شیوه «تاریخنگارى اسلامى» را نیز به داورى بگذاریم باید بگوییم که تاریخ تمدن اسلامى زیدان، تاریخنگارى کهن را به تاریخنگارى جدید متصل کرد، و او با شیوه علمى خود چنان اثرى آفرید که در میان آثار پیش و پس از خود یگانه و ممتاز است. به گفته حسین مؤنس، او حلقه وصل میان نهضت علمى عرب و نهضت استشراق در اروپا و امریکا بود.(2) او با اندیشه پویا و منطق واقعگرا، و نگرش نوین خود توانست در روایات کهن اسلامى روحى دوباره بدمدو آن را در قالبى علمى ارائه دهد. زیدان سنّت تاریخ نگارى اسلامى را متحوّل ساخت و تاریخى را که پیش از آن تنها ویژگى سیاسى و نظامى داشت، برمبناى تمدن و فرهنگ به نگارش در آورد، چرا که معتقد بود:
تاریخ یک ملت، تاریخ جنگها و پیروزیها و شکستهاى آن ملّت نیست، بلکه تاریخ واقعى هر ملتى، تاریخ تمدن و فرهنگ آن مىباشد.(3)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ر.ک: همان، ج 1، ص 12.
2 . همان.
(43)
--------------------------------------------------------------------------------
پیش از زیدان، تاریخنگار اسلامى در اشکال «تاریخ خبر»، «صورت وقایع نگاشتى» و اشکال فرعى، یعنى «تاریخنگارى دودمانى»، «تقسیم برحسب طبقات» و «تنظیم تبارشناختى» خلاصه مىشد و آثار تاریخى در قالب «تواریخ عالم»، «تواریخ محلى یا ناحیهاى» و «تواریخ معاصر و خاطرات» ارائه مىگردید،(1) اما زیدان نه یک مورخ روایتى،(2) نه یک وقایعنگار(3) و نه یک سالنامهنگار(4) است، بلکه او را باید فیلسوف و جامعهشناس تاریخ خواند که یکى از دورههاى مهم تاریخى جهان، یعنى دوره تمدن اسلامى را با شیوهاى علمى به نگارش در آورده است. وى همچون ابن خلدون، فیلسوف بزرگ تاریخ اسلامى، در پى یافتن علل حوادث است، نه نقل وقایع. او مىنویسد:
مورخان در نگارش تاریخ اسلام تنها به نقل وقایع مهم مىپردازند، اما به اسباب ارتباط دهنده آنها با یکدیگر کمتر اشاره مىکنند و بهگونهاى نیست که علت یابى و دقت در آنها موجب آسودگى خرد آدمى گردد و یا ذهن خواننده به حقیقت حال آن امّت پى ببرد. با وجود این ما آنان را در این کار معذور مىپنداریم، چرا که اوضاع زمانه، آنها را از پرداختن به علل حوادث باز مىداشته است، زیرا رویدادها به گونهاى هستند که مورخ باید یکى از دو سوى آنها را پیروز بداند، و آنان از همین مطلب پرهیز داشتهاند. شاید عذرهاى دیگرى نیز در کار بوده است، اما امروزه دیگر چنین موانعى وجود ندارد.(5)
زیدان سنّتى را در تاریخنگارى بنیاد نهاد که پیش از وى در میان مورخان سابقه نداشت؛ و انجام این کار هر چند با دشوارى روبهرو بود، اما او تا رسیدن به هدف، آن را دنبال کرد. او خود مىنویسد:
ما با پشتکار هر چه تمام، درصدد برآمدیم تا عوامل سازنده تمدن اسلامى را بکاویم و اسرار آن را تا جاى ممکن آشکار سازیم، و اینکار را به شیوهاى که تاکنون تاریخنگاران عرب بدان دست نیازیده بودند، به انجام رساندیم. ما کوشیدهایم تا
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان.
2 . ر.ک: فرانتس روزنتال، تاریخ تاریخنگارى در اسلام، ج 1، فصلهاى سوم و پنجم.
3 .Naratir Historian.
4 . Chrononiclev.
5 . Annalist.
6 . ر.ک: جرجى زیدان، همان، ج 1، ص 13.
(44)
--------------------------------------------------------------------------------
رویدادها را به اسباب و علل آنها ارجاع دهیم و روابط میان آنها را بیان کنیم و آنها را با احکام عقلى و نوامیس عمران تطبیق دهیم.(1)
به این ترتیب، زیدان با نگاه فلسفى و علمى خویش، تاریخنگارى را، هم در صورت متحوّل ساخت و هم در محتوا. او به جاى همه اَشکال تاریخنگارى، شیوه نگارش تمدنى را برگزید و با دخالت دادن عنصر عقل و علم، بسیارى از خرافهها و گزافهها را از صحنه تاریخ اسلام زدود. او به جاى تاریخ «رویدادنگار» به نگارش «تاریخ مفهومى» پرداخت و به جاى «تاریخ رسمى»، «تاریخ علمى» نگاشت، و گویى که این شیوه بیش از هر چیز به روشن شدن مسائل مربوط به شئون مدنى و احوال ادارى و مذهبى جامعه اسلامى کمک کرده است.(2)
نخستین مورّخ اسلامى که نقل نسنجیده حوادث را ناپسند دانست و اعتقاد داشت که رویدادهاى تاریخى را باید با موازین نوامیس طبیعت و عمران بشرى ارزیابى کرد، ابن خلدون بود. اما شیوه تاریخنگارى خود ابن خلدون با دیگر مورّخان تفاوتى ندارد و از ساختار «سالنگار» برخوردار است. زیدان ایده ابن خلدون را گرفت و آن را در شیوهاى جدید براى نگارش تاریخ به کار بست. او مىنویسد:
... براى این منظور کتابهاى تاریخى و ادبى را که با اسلوبى ساده و نقل زنجیروار وقایع نگاشتهاند مطالعه مىکنیم و پس از تدبّر در آنچه خواندهایم، فلسفه این تمدن شگفت را همانند نى شکر از نى استخراج مىکنیم، چرا که مورّخان اسلام، با وجود همه تلاشى که در تحقیق حوادث و تنقیح اسناد و مدارک آنها کردهاند، به ارتباط میان آنها توجه کمترى نشان دادهاند و به کشف علل حوادث نپرداختهاند و تنها به نقل حوادث برجسته، بهویژه آنچه به سیاست دولت و چگونگى انتقال حکومت از خاندانى به خاندان دیگر، یا از ملّتى به ملّت دیگر و یا از دستهاى به دسته دیگر بسنده کردهاند.(3)
البته تمدنى بودن تاریخ زیدان به معناى مغفول ماندن مباحث سیاسى تاریخ اسلام در کار وى نیست، بلکه به مفهوم اصل بودن تمدن و فرع بودن سیاست است. او بخش سیاسى تاریخ اسلام را زیر عنوان «سیاست دولتهاى اسلامى» به بحث گذارده و به اعتقاد خودش، این بخش، مهمترین و دشوارترین بخش کار اوست، زیرا براى دستیابى به اسباب و علل وقایع سیاسى باید از گردنههایى دشوار گذشت و بهویژه در آنچه به انتقال خلافت از دولتى به دولت دیگر، رقابت بر سر دستیابى به قدرت و نیز تأثیر اختلافهاى مذهبى در این کار
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ج 4، ص 7.
2 . عبدالحسین زرّینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص 147.
3 . جرجى زیدان، همان، ج 4، ص 7-8.
(45)
--------------------------------------------------------------------------------
مربوط مىگردد، پردههاى ابهام فراوانى باید کنار زده شود. اما زیدان مدعى است که این راه دشوار را پیموده و علت بسیارى از آنها را کشف کرده و با اسلوب بحث فلسفى و احکام عقلى و قیاسهاى تمثیلى به اندازه توان خویش حقیقت را روشن ساخته است. او مىنویسد:
هنگامى که به کار تقسیم و تبویب موضوع پرداختیم، گردنه دیگرى بر سر راه ما قرار گرفت که به دلیل آمیختگى حوادث و تعارض اسباب و علل آنها و اشتراک نتایج و چندگانگى نمودهایش و نیز چند گانگى اَشکال آنها از حیث دین و نژاد و مکان و زمان، دشوارى آن کمتر از اوّل نبود. از این رو پس از دقت نظر، درصدد بر آمدیم تا مبناى تقسیم را به اعتبار عناصرى که در اسلام حاکمیت داشتهاند و نزاعى که بر سر حاکمیت در میان بودهاست، با ملاحظه دورههاى تمدن اسلامى به اختلاف آن عناصر قرار دهیم. از این رو تاریخ اسلام را به دو دوره بزرگ تقسیم کردیم:
دوره نخست: دوره تمدنى است که ما درصدد تبیین آن هستیم. این دوره با ظهور اسلام آغاز مىشود و با زوال دولت بنىعباس در عراق و آشفتگى مملکت اسلامى و تسلط مغولان بر آن پایان مىپذیرد؛
دوره دوّم: دوره نهضت سیاسى است که پس از فروپاشى خلافت عباسى، با چیره شدن عثمانىها و احیاى خلافت اسلامى از طریق گروههاى سُنّى و پراکنده اسلامى و نیز ظهور دولت صفوى در ایران، و گرد آمدن گروههاى شیعى در زیر پرچم آنها ایجاد گردید.»(1)
وى سپس دوره نخست را به پنج دوره زیر تقسیم مىکند:
1ـ عصر عربى اوّل: از ظهور اسلام تا پایان دولت اموى به سال 132 ق ؛
2ـ عصر ایرانى اوّل: از قیام دولت بنى عباس در سال 132ق تا خلافت متوکل (سال 233ق )؛
3ـ عصر ترکى اوّل: از خلافت متوکل تا تسلط دیلمیان (سال 334ق) ؛
4ـ عصر عربى دوّم: از ظهور تا سقوط دولت فاطمى ؛
5ـ عصر مغولى: از وفات چنگیز خان تا درگذشت تیمور لنگ.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 9.
(46)
--------------------------------------------------------------------------------
آنگاه مىافزاید:
اما عصر ترکى دوم، عصر دولت عثمانى است و عصر ایرانى دوّم عصر دولت صفویه و جانشینان آنها در ایران است. این بخش، دوره دوّم تمدن اسلامى را تشکیل مىدهد که از دایره بحث ما بیرون است.(1)
در اینجا چند انتقاد بر سخن و کار زیدان وارد است:
اولاً : چنین تقسیم بندى اى از تاریخ تمدن اسلامى، در اصل باید در جلد اول صورت مىگرفت و نه در جلد چهارم ؛
ثانیا : اگر موضوع بحث تاریخ تمدناسلامى است، چرا باید عنصر سیاسى، یعنى حاکمیت، موجب محدود شدن تمدن اسلامى به خلافت عباسى گردد. در حقیقت سخن زیدان در این زمینه کلى و مبهم است و مفهوم روشنى را افاده نمىکند.
ثالثا : بهرغم این که معیار تقسیم باید تمدنى باشد و نه تاریخى، ایشان از مباحث مربوط به تمدن اسلام در دوران پس از سقوط بنىعباس تا زمان حاضر چشم پوشیده که این به مفهوم تلقى پایان یافتگى تمدن اسلامى تا آن تاریخ است.
حسین مؤنس که حاشیههایى برکتاب زیدان نوشته، با توجه به این موضوع گفته است که شاید علت نپرداختن زیدان به رویدادهاى دوران عثمانى و پس از آن، در دسترس نبودن منابع کافى و نیز عدم آشنایى او به زبانهاى ترکى و فارسى بوده است.(2) اما با فرض پذیرش چنین توجیهى، اشکال بر زیدان، یعنى تقسیم بدون مبناى تاریخ تمدن اسلامى، همچنان به قوت خود باقى است.
اصول روش زیدان
به طور کلى زیدان در نگارش تاریخ تمدن اسلامى سهاصل ذیل را مبناى کار خویش قرارداده است: 1ـ ریشهشناسى تمدن اسلامى، 2ـ تعلیل حوادث و رویدادها تاریخى، 3ـ کشف حقیقت تمدن اسلامى.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، مقدمه ج 4، ص 8-9.
2 . همان، ج 1، ص 41.
(47)
--------------------------------------------------------------------------------
1ـ ریشهشناسى تمدن اسلامى
زیدان در ریشهشناسى نهضت عربى و فتوحات اسلامى به این نکته اشاره مىکند که اعراب عدنانى از استعداد تمدنسازى برخوردار بودند، ولى به دلیل اشتغال به منازعههاى داخلى، این استعداد امکان بروز نمىیافت. این وضعیت همچنان ادامه داشت تا آنکه با یک تهاجم خارجى، آن هم خارجیان متمدن، یعنى مردم حبشه در سال موسوم به عامالفیل قرار گرفتند و همین فشار موجب شد که به خود بیایند و راه ترقى خویش را پیدا کنند. او در این باره مىنویسد:
آنچه مسلم است افراد عادى تا در فشار فقر واقع نشوند، براى معاش تلاش نمىکنند و تا خوارى نکشند، براى ترقّى خود نمىکوشند، و کمتر اتفاق افتاده است که فردى بدون تماس با مردم متمدن و بدون اینکه زیر فشار قرار گرفته باشد، براى پیشرفت و ترقّى خود بکوشد. این وضعِ آحاد مردم است. اما هیئتهاى اجتماع، غالبا پس از جنگهاى خارجى یا انقلابهاى داخلى به هیجان مىآیند و براى ترقّى و تعالى خویش مىکوشند، و البته جنگهاى خارجى در این مورد مؤثّر است، زیرا در زمان جنگ، ملتها با یکدیگر تماس مىگیرند و محسّنات و معایب خود را درک مىنمایند و بالطبع درصدد اصلاح نقیصههاى خود برمىآیند. تأثیر این واقعه نه تنها موجب نهضت ادبى و دینى حجازیان گشت، بلکه در نتیجه آن، سیاستمداران و نابغههایى میان آنها ظهور کردند که وجودشان در پیشرفت اسلام مؤثّر واقع شد، همچنان که پس از انقلاب فرانسه اشخاصى مثل بوناپارت پدید آمدند که در پیشرفت سیاست فرانسه عاملى مهم به شمار مىآیند.(1)
بارى واقعه عام الفیل، آغاز نهضت اعراب حجاز محسوب نمىشود، بلکه فتح یمن، پیش درآمد، و عامالفیل متمّم آن نهضت مىباشد و در هر حال، چه فتح یمن به دست حبشیان موجب نهضت اعراب حجار باشد و چه آمدن سپاه حبشه با فیلهاى جنگى به طرف مکّه باعث جنب و جوش آن مردم گشته و چه موجبات دیگرى براى آن نهضت بوده باشد، پیش از ظهور اسلام یک نوع غلیان فکرى از نظر دین و ادبیات میان اعراب پدید آمده بود که براى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 42-43.
(48)
--------------------------------------------------------------------------------
پیشرفت اسلام مقدمه لازم و طبیعى محسوب مىشد. غالب دعوتهاى دینى چنین مقدّماتى را دارند؛ یعنى ابتدا یک نهضت دینى و ادبى در جامعه ایجاد مىگردد و سپس زمینه براى انتشار و تأیید دیانت جدید فراهم مىشود.
زیدان واقعه عامالفیل را یکى از علل طبیعى نهضت اسلامى مىداند که زمینهساز پیدایش مردانى و تاریخساز شد. وى به طور کلّى غلیان فکرى از نظر دین و ادبیات را لازمه طبیعى پیشرفت اسلام ـ همانند دیگر نهضتهاى دینى ـ مىداند. او مىنویسد:
اتفاقا در دو قرن پیش از اسلام، همین وقایع براى اعراب پیش آمد و آنان را تکان داده به فکر ترقى و تعالى انداخت؛ به این معنا که در آن اوقات، سپاهیان حبشه بر یمن دست یافتند و در اواسط سده نخست پیش از هجرت، حبشىها به قصد تسخیر مکه و کعبه به حجاز آمدند. عربهاى حجاز به خصوص مردم مکّه و قریش تا آن روز چنان خطرى را پیش بینى نمىکردند، زیرا هر چه دیده و شنیده بودند، احترام و ستایش سایر قبایل از کعبه و مکّه بود، ولى همین که عبدالمطلب، جدّ پیغمبر اکرم صلىاللهعلیهوآله ، پردهدار و نگاهبان کعبه، از آمدن سپاهیان حبشه با فیلهاى جنگى خبردار شد، خود و قومش (قریش) ناگهان دانستند که چه خطر بزرگى متوجه آنان گشته است، و مطابق قانون طبیعت، قواى روحى و جسمى خویش را جمعآورى کرده مهیّاى دفاع شدند و هوشیارى و خردمندى نهان خود را آشکار ساختند و به قدرى این پیشآمد در اوضاع مردم حجاز تأثیر داشت که سال واقعه را مبدأ تاریخ قرار داده، عامالفیل (سال پیل) خواندند.(1)
از دیدگاه زیدان سواى پیدایش غلیان فکرى که از نظر دینى و ادبى در میان اعراب پدید آمد و در حقیقت حکم مقدمه لازم و طبیعى ظهور اسلام را داشت، سه عامل دیگر نیز زمینهساز گسترش و سهولت پذیرش اسلام در میان دیگر ملل بود:
الف ) اختلافهاى دینى میان رومیان : این اختلافات در دوران پیش از ظهور اسلام بروز کرد و اوج گرفت و از آنجا که پاى منازعههاىدینى به عرصه سیاست نیز کشیده شد، موجب گردید که دولت و کلیسا (پاسداران دین رسمى) بر مسیحیان فشار آورده و موجبات نارضایى آنان را
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 41.
(49)
--------------------------------------------------------------------------------
فراهم سازند، و کار به آنجا کشید که به دشمنان دولت روم پناهنده شدند. مسیحیان مصر نیز از مظالم پیشوایان سیاسى و مذهبى روم به تنگ آمده با سپاهیان اسلام همدست شدند و با کمک دادن به عمرو عاص، آن کشور را به مسلمانان سپردند.(1)
ب ) آشفتگى اوضاع سیاسى ـ اجتماعى ایران : زیدان در این باره مىنویسد:
وضع اجتماعى و اخلاقى ایرانیان پیش از اسلام به منتهاى فساد رسیده بود، دین رسمى کشور به چندین شعبه تقسیم شده و هر شعبهاى با شعبه دیگر ستیز و جنگ داشت. علاوه بر مذهب زرتشت، مذهبهاى دیگرى به نام آیین مانى و مزدک در ایران پیدا شده بود که آنهم مزید بر نفاق و تفرقه مىشد، و تعلیمات عجیب و غریبى میان ایرانیان شیوع یافته بود. از آن جمله، پیروان مزدک مىگفتند که همه چیز حتّى زن، میان مردم مساوى تقسیم مىشود، زیرا همه فرزندان یک پدر و مادر مىباشند. شگفت آنکه قباد، پادشاه ساسانى آیین مزدک را پذیرفت، جمعى نیز از پادشاه پیروى کردند، و همینکه پادشاه دیگر بر سرکار آمد، آیین مزدک را تحریم نمود و پیروان مزدک را کشت و طبعا خلاف و نفاق داخلى افزوده گشت و فساد عمومى رو به ازدیاد گذارد.(2)
ج ) دشمنى میان مسیحیان و یهودیان : این اختلاف، آشوب و ناامنى را نه تنها در قلمرو و رومیان، بلکه در اسپانیا نیز رواج داد. در اسپانیا یهودیان مجبور به گرویدن به کیش مسیحیّت شدند و همین امر، موجب کینهورزى آنان نسبت به حکمرانان مسیحى گردید، به طورى که هنگام رسیدن سپاهیان مسلمان به اسپانیا، با آنان همدست شدند و دولت مسیحى آن سرزمین را سرنگون ساختند.(3)
2ـ تعلیل حوادث
زیدان درباره علل رویدادهاى تاریخ اسلام، بهویژه بر موارد زیر، تأکید مىکند:
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 49-50.
2 . همان، ص 50.
3 . همان، ص 55.
(50)
--------------------------------------------------------------------------------
الف ) دلایل پیشرفت مسلمانان : پیشرفت سریع مسلمانان از دیدگاه زیدان داراى اهمیت ویژه است. او درباره علل این پیشرفت به یازده مورد زیر اشاره مىکند:
1ـ سبک بارى و چابکى اعراب؛
2ـ ایمان به قضا و قدر؛
3ـ زبردستى در تیراندازى و سوارکارى؛
4ـ توجّه کامل به انتخاب فرمانده سپاه؛
5ـ بردبارى و پایدارى؛
6ـ اعتقاد به برترى یافتن اعراب؛
7ـ وجود خط بازگشت؛
8ـ نفاق و اختلاف داخلى مردم ایران و روم؛
9ـ یهود؛
10ـ دادگسترى، پرهیزگارى و خوشرفتارى مسلمانان؛
11ـ واگذاشتن مردم به حال خود، در سرزمینهاى مفتوحه.(1)
زیدان در تبیین این علل، با دقت و موشکافى به بیان نمونههایى از تاریخ مىپردازد که در مواردى مىتواند به عنوان الگویى عملى مورد استفاده قرار گیرد. براى نمونه، درباره خط بازگشت چنین مىنویسد:
عربها در تمام میدانهاى جنگ، خط بازگشت را از دست نمىدادند؛ یعنى براى خود راهگریزى مىگذاردند. به این قسم که بیابان پشت سر و پناهگاهشان بود و هیچگاه از آن حدود، یعنى خط صحرا تجاوز نمىکردند، و همینکه از ایرانیان یا رومیان شکست مىخوردند، به صحراى خود پناه مىآوردند. رومیان و ایرانیان هم یا نمىتوانستند آنان را دنبال کنند و یا اینکه به تعقیب آنها اهمیت نمىدادند، ولى عربها از این عقبنشینى نومید نمىشدند و دوباره از پناهگاه بیرون جسته به قتل و غارت مىپرداختند و آن قدر جنگ و گریز را ادامه مىدادند تا دشمن را خسته کنند.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ج 1، ص 73-82.
(51)
--------------------------------------------------------------------------------
همانطور که در جنگ بوئر، جنگجویان غیر منظم آفریقایى و غیره، سپاهیان انگلیسى را با جنگ و گریز مغلوب مىساختند و گاه و بىگاه از کوهستانها بیرون آمده بر انگلیسىها مىتاختند و باز به کوهها پناه مىبردند و از دسترس انگلیسها محفوظ مىماندند.(1)
سرداران مسلمان به این موضوع، توجّه کامل داشتند و یکدیگر را به پیروى از این رویّه، تشویق مىکردند، چنانکه مثنّى بن حارثه شیبانى از سرداران نامى عرب، هنگامى جنگ مسلمانان و ایرانیان در عراق، به سپاهیان اسلامى چنین دستور داد:
با ایرانیان در نزدیکترین سر حدّ ایران و عرب بجنگید و زنهار زنهار که در درون خانه آنها وارد کارزار شوید. بکوشید که میدان جنگ در نزدیکترین نقطه سرحدّى باشد، چرا که اگر پیروز شدید، آنچه که گرفتهاید پشت سرشما و از آنِ شما خواهد شد و اگر شکست خوردید، به آسانى به خانه خود باز مىگردید و راه آمد و شد خود را بهخوبى مىدانید و جنگ و گریز را ادامه مىدهید تا خداوند فرصت مناسبى بدهد و حمله خود را تجدید کنید.(2)
عمر نیز در تأیید ایننظر، پیوسته دستور مىداد که سپاهیان اسلام از دریا نگذرند و خط بازگشت را تا شهر مدینه که مرکز خلافت است محفوظ بدارند و همینکه سعد و عمرو عاص مصر و عراق را گشوده در اسکندریه و تیسفون(مداین) مقیم شدند، عمر این وضع را برخلاف سنّت باستانى عرب دید چون برخلاف مرسوم، میان آنان و مدینه، رود دجله و رود نیل فاصله بود، لذا عمر به هر دو سردار خود چنین نوشت:
جایى نباشید که میان من و شما آب باشد. در محلى اقامت کنید که هرگاه خواستم بتوانم سوار بر شتر خود بشوم و نزد شما بیایم. عمرو عاص و سعد که این نامه را دریافت داشتند، از اسکندریه و مداین درآمده در صحراى فسطاط و کوفه چادر زدند و آنجا را اردوگاه ساختند و بعدا این دو محل، هر دو شهر شد.(3)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 77.
2 . همان.
3 . همان، ص 78.
(52)
--------------------------------------------------------------------------------
ب ) چگونگى انتقال خلافت اسلامى به امویان: یکى از رویدادهاى شگفتانگیز تاریخ اسلام، انتقال خلافت اسلامى به بنىامیّه است؛ بنىامیّهاى که سرسختانه با پیامبر صلىاللهعلیهوآله مبارزه کردند و تا آخرین لحظه ممکن، از پذیرش اسلام سر باز زدند و تنها با فشار و قدرت نظامى به اسلام گردن نهادند، چگونه توانستند زمام دولت اسلامى را به دست گیرند؟
زیدان در پىجویى علل این حادثه به این موضوع اشاره مىکند که رقابت مردم مکّه و مدینه موجب شد تا پس از بیعت مردم با على علیهالسلام ، مخالفان وى مدینه را به سوى مکّه ترک گفته و برضد آن حضرت دسیسه چینى کنند. پس از آن، انتقال مرکز خلافت از مدینه به کوفه، موجب شد که على علیهالسلام مردمانى با وفا را از دست بدهد و گرفتار مردمان بىحمیّت کوفه گردد. از آن سو، معاویه با برخوردارى از حمایت قبیله پرقدرت و پرشمار بنىامیّه، بسیارى از رجال کاردان و دنیاطلب را پیرامون خود گردآورد و على علیهالسلام را در جنگ با خود ناکام گذاشت. موفقیّت معاویه در تثبیت پایههاى قدرتش در شام او را از چنان موقعیتى برخوردار ساخت که حسن بن على علیهالسلام را که مردم پس از شهادت پدرش با او بیعت کرده بودند، وادار به کنارهگیرى ساخت، و به این ترتیب، زمینه براى حکومت بنىامیّه فراهم آمد. زیدان آنگاه به تشریح حکومت امویان و بیان علل روى کار آمدن آنها مىپردازد و در این راستا موارد ذیل را یادآور مىشود:
1ـ گرد آمدن سیاستمداران کاردان عرب، مثل عمروعاص، بر گرد معاویه؛
2ـ برکنار بودن على علیهالسلام از حیله بازى سیاسى و افسون و فسانه دنیوى؛
3ـ بذل و بخشش فراوان معاویه و دیگر حکمرانهاى اموى؛
4ـ حیلهگرى، مکارى و سیاست بازى بنىامیّه و دست یازیدن به هر کارى براى پیش بردن مقاصد پلید خود.
براساس همین دیدگاه، یعنى پرداختن به اسباب و علل رویدادها، زندگینامه خلفاى اموى و عباسى، مگر آنجاهایى که به ماهیّت این دو خاندان و کارکرد عمومى آنها مرتبط است، براى زیدان حائز اهمیّت نیست، بلکه او بیشتر به علل پیدایش، تداوم و سقوط آنها اشاره مىکند. عیاشى و خوشگذرانى حاکمان این هر دو خاندان از علل ضعف و نابودى آنها بود. اما آنچه سقوط خاندان بنىعباس را به تأخیر انداخت انتساب این خاندان به بنىهاشم بود که
(53)
--------------------------------------------------------------------------------
مردم را از گرفتن خلافت ایشان باز مىداشت تا آنکه مهاجمان مغول به عمر بلند خلافتشان پایان دادند.
ج ) علت توقّف مسلمانان در اروپا : از نگاه جرجى زیدان علت اصلى توقف پیشروى مسلمانان در اروپا، شکست آنان در برابر فرانسه بود و چنانچه مسلمانان حاضر در اسپانیا در جنگ با این بزرگترین کشور اروپایى پیروز مىشدند، امروز همه اروپاییان مسلمان مىبودند و همانند دیگر جاهاى مفتوحه، به زبان عربى سخن مىگفتند.(1)
3ـ کشف حقیقت تمدن اسلامى
از دیدگاه زیدان هر تمدنى ظاهرى دارد و حقیقتى. ظاهر تمدنها براى همگان قابل مشاهده است، مانند ثروت، شکوه، علم، ادبیات، صنعت و ...، اما حقیقت تمدن، خیر و شر حاصل از آن است که تنها براى اهل پژوهش آشکار مىشود.(2) وى ظواهر تمدن اسلامى را به امور اقتصادى،(3) علوم، ادبیات،(4) سیاست(5) و نظامهاى اجتماعى(6) تقسیم کرده و چهار جلد از کتابش را به این امور اختصاص داده است. البته هدف اصلى او بررسى و توصیف این ظواهر نیست، بلکه مىخواهد از این رهگذر به حقیقت تمدن اسلامى، یعنى خیر و شر حاصل از آن پى ببرد و در هر یک از دورههاى تاریخ اسلام میزان این حیر و شر و نیز علل و عواملش را کشف کند.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 114.
2 . همان، ج 2، ص 11.
3 . ر.ک: تاریخ تمدن اسلامى، ج 2، شامل: ثروت دولت اسلامى و ثروت دولتمردان و خلفا و اسباب آن ثروت و نیز علل نابودى آن و نیز ثروت مملکت و شهرها و روستاهاى قلمرو اسلامى.
4 . ر.ک: همان، ج 3 شامل: علوم و ادبیات عرب پیش از ا سلام، علوم و ادبیات اسلامى، علوم و ادبیات بیگانگان در میان مسلمانان، علوم پزشکى، ستارهشناسى، ریاضیات و طبیعیّات در اسلام و مدرسهها و کتابخانههاى اسلامى.
5 . ر.ک: همان، ج 4 شامل: سیاست دولتهاى اسلامى و کشمکش رجال سیاسى براى فرمانروایى، وضع حکومت خلفاى راشدین، امویان، عباسیان، امویان اندلس، فاطمیان، و سیاست هر یک از این حکومتها براى استحکام بخشیدن مبانى فرمانروایى و رفتار آنان با مردم، به ویژه خلفاى عباسى و روابط آنان با ایران و سلاطین غیر عرب.
6 . ر.ک: همان، ج 5 شامل: نظامات اجتماعى و طبقات مردم و عادات و رسوم اجتماعى و زندگى خانوادگى و تمدن و تجمل در ممالک اسلامى و آثار عمران در شهرها و دستگاه و جلال فرمانروایان اسلام.
(54)
--------------------------------------------------------------------------------
براى مثال در مبحث ثروت و دولت در دوران بنى امیّه، پس از نقل میزان و منابع درآمد آن خاندان به این نکته اشاره مىکند که درآمدهاى فراوان مالى موجب شده بود که بنىامیّه، سرگرم لهو و لعب شوند و از مسائل اصلى دولت باز مانند و در گزینش والیان دقت لازم را به خرج ندهند، به طورى که گاه کارگزارى بااشاره یک کنیزک دربار یا پرداخت مبلغى هدیه، به کار گماشته مىشد، و این امر زمینه رخت بر بستن عدالت را از جامعه فراهم ساخت، چرا که اشخاص عادل و درستکار هیچگاه حاضر به پذیرش مناصب دولتى نبودند.(1)
بارى نگاه زیدان به ظواهر تمدن اسلامى به طور کامل جامعه شناسانه و فیلسوفانه است. از نمونههاى بسیار جالب کار وى در این زمینه، بحث درباره ثروت دولت بنىعباس است. او براى تعیین درآمد و هزینههاى آن دولت به مدارک و شواهد تاریخى بسیار فراوانى استناد مىکند و مقدار قریب به یقین آن را تخمین مىزند، سپس به تحلیل و کارکرد این ثروت در خلافت عباسى مىپردازد و مىگوید که تا وقتى درآمدهاى دولتى به بیتالمال واریز مىشد، امور نیز به سامان بود، اما پس از آنکه ارتش بر امور چیره و استبداد نظامى حاکم شد ثروت از بیتالمال خارج گردید و بهدست کارگزاران دولت افتاد. در این هنگام خلفا ناچار بودند براى تأمین هزینههاى مورد نیازبه غصب و مصادره اموال روى آورند و یک سنّت ناپسند و مخرّب اقتصادى بنا نهاده شد که سرانجام نیز به سقوط دولت بنىعباس انجامید. او در این باره مىنویسد:
ممکن است تصور شود که سنگینى مالیاتها موجب انقراض دولت عباسى بود، اما ـ چنانکه در فصول سابق ملاحظه شد ـ در عصر طلایى عباسیان که علم و ثروت به منتهاى کمال رسید، مالیاتهاى سنگینى از مردم مىگرفتند و کسى از پرداختن آن شکایت نداشت، بلکه پس از سبک شدن بار مالیات، اوضاع اجتماعى و اقتصادى مختل گشت. البته مردم از کم شدن بار مالیات خشنود بودند، ولى عیب از آنجا
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ر.ک: همان، ج 2، ص 131.
(55)
--------------------------------------------------------------------------------
پدید آمد که در اثر تخفیف مالیاتها، درآمد دولت کم شد و در مقابل، طمع رجال دولتى به واسطه زندگانى تجملى روبه فزونى نهاد. طبعا فساد غلبه کرد و اوضاع اجتماعى روبه تباهى گذارده، امنیت برطرف گشت و نظر به جهاتى که قبلاً گفتیم مردم دست از کار کشیدند و ثروت عمومى مردم روز به روز کاسته شد، تا حدّى که براى تأمین منابع رجالِ سود پرستِ طمع کار منبعى باقى نماند. مأمورین دولتى در وصول و ایصال مالیاتها به زور و جبر و قهر متوسل گشتند و روزگار مردم را پریشان ساختند، به قسمى که از جان خود سیر شدند ... .(1)
وى آنگاه براى اثبات اینکه اخذ مالیات موجب ویرانى نیست، انگلستان را مثال مىزند که با وجود دریافت مالیاتهاى بسیار سنگین از مردم توسط دولت، اوضاع اقتصادى دولت و مردم بسیار ثابت است. او سرانجام از همه این مقدمه چینىها به این نتیجه مىرسد که آنچه موجب اختلال اوضاع اقتصادى مىشود ظلم است، چرا که دست مردم را از کار باز مىدارد و ارکان دولت را درهم مىشکند؛ کشاورز از کشاورزى، بازرگان از بازرگانى، و صنعتگر از صنعت خود باز مىماند. این طبیعى است که تا مردم کار نکنند ثروت به دست نمىآید و تا عدالت و امنیّت نباشد کارها روبهراه نخواهد بود و از آن جهت گفتهاند: «اساس هر مملکتى برعدالت استوار مىباشد».(2)
نقد
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 165-166.
2 . همان.
(56)
--------------------------------------------------------------------------------
با وجود همه مزیتها، زیدان و کار او از نقد و قدح برکنار نمانده است که ما در اینجا مهمترین آنها را یادآور مىشویم:
1ـ از مسیحى بودن زیدان که بگذریم، برخى نویسندگان وى را با روح عربیّت نیز بیگانه دانستهاند. محمد حسنین هیکل درباره زیدان مىنویسد :
جرجى به روح ملت عرب راه نیافته است تا بتواند آن را در مقابل دیدگانش باز کند، در آن به جستوجو بپردازد و ظرایفش را بشناسد.(1)
شوقى ابوخلیل اتهامهاى زیر را به زیدان وارد مىکند:
الف ـ دایر کردن مدارس تبشیرى مسیحى در لبنان؛
ب ـ عضویت در سازمان جاسوسى بریتانیا؛
ج ـ سفر طولانى به اروپا؛
د ـ ارتباط با مستشرقان؛
ه ـ نامعلوم بودن منبع بودجههاى مجله الهلال؛
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ابو خلیل شوقى، زیدان فى المیزان، ص 15 به نقل از: محمد حسنین هیکل، اوقات الفراغ، ص 232.
(57)
--------------------------------------------------------------------------------
و ـ ستایش مستشرقان از کار زیدان و تکیه او بر نوشتههاى اروپاییان.
البّته لازم به یادآورى است که این موارد با تاریخنگارى زیدان، یعنى موضوع نوشتار، ارتباط ندارد.
2ـ به خلاف بیشتر مورّخان اسلامى و نیز شمار بسیارى از مورّخان فرنگى که داستان کتاب سوزى اسکندریه به وسیله مسلمانان را مجعول و مردود مىشمارند، وى به شدت از نظریه انجام این کار به دست مسلمانان جانبدارى مىکند؛(1)
3ـ او نیز همچون دیگر نویسندگان سطحىنگر، حمله مغولان به بغداد و برچیده شدن بساط خلافت اسلامى را به دسیسه چینى مؤید الدین ابن علقمى، وزیر شیعى مستعصم عباسى نسبت مىدهد.(2)
نتیجهگیرى
روش جرجى زیدان در تاریخ تمدناسلامى، آغاز تحوّلى بنیادین در نگارش تاریخ بود؛ تحوّلى که بیشتر جنبه علمى دارد و از حواشى کلامى و تعصّبات قومى و مذهبى به دور است. اثر زیدان نمونه کامل جامعهشناسى تاریخى است و اصول و قواعدى که از این رهگذر به دست مىدهد، بیش از آنکه جنبه عبرت آموزى عمومى داشته باشد، جنبه کاربردى و علمى دارد.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ر.ک: جرجى زیدان، همان، ج 4، ص 42-51.
2 . ر.ک: همان، ج 4، ص 244.
(58)
--------------------------------------------------------------------------------
زیدان با تغییر در روش نقل تاریخ، آن را از یکنواختى بیرون آورد و تنوع بخشید. چه خوب است در جامعه علمى ما نیز این کار سرمشق قرار گیرد و تاریخ، نه براى سپردن به ذهن و انباشت آن از نقلهاى گوناگون، بلکه برنامهاى براى افزایش شناخت ارائه شود. نکته مهم دیگر اینکه کار زیدان ناتمام مانده و به پایان خلافت عباسى در بغداد محدود شدهاست. بنابراین، با توجّه به اینکه بخش زیادى از منابع تاریخ اسلام در آسیا به زیان فارسى است، شایسته است که در این زمینهکارى علمى و جدّى صورت پذیرد.
(59)
--------------------------------------------------------------------------------
فهرست منابع
1 . روزنتال، فرانتس، تاریخ تاریخنگارى در اسلام، ترجمه اسداله آزاد، چاپ دوم: مشهد، انتشارات آستانه قدس، 1366 .
2 . زرکلى، خیرالدین، الأعلام، چاپ سوم: [بىجا، بىنا، بىتا] .
3 . زرینکوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362 .
4 . زید ان، جرجى، تاریخ التمدن الإسلامى، [بىجا]، دارالهلال، [بىتا] .
(60)
--------------------------------------------------------------------------------
5 . زیدان، جرجى، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه على جواهر کلام، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1382 .
6 . شوقى، ابوخلیل، زیدان فى المیزان، لبنان ـ بیروت، 1983م .
7 . کحّاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، بیروت، مکتبة المثنى، [بىتا] .
8 . کیالى، عبدالوهاب، موسوعة السیاسه، لبنان ـ بیروت، المؤسسة العربیه للدراسات و النشر، 1990م .
9 . مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسى، شرکت سهامى کتابهاى جیبى، 1374