آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

اگر شماره‌های پیشین مجله بشارت را خوانده باشید،از چهار شماره قبل،مطلبی را تحت عنوان «کنایه‌های قرآنی در فرهنگ ایرانی» آغاز کردیم. در پنجمین بخش از این مقاله،ده کنایه دیگر را همراه با ریشه پیدایش آن و شیوه کاربرد آن و مثال‌هایی از استفاده از آن در فرهنگ مردم پیش دید قرار می‌دهیم.
1.«شَغَلتنا» را «شَدُرُستَنا» کردن:
این کنایه برگرفته از ایه 11سوره فتح «شغلتنا اموالنا و اهلونا» می‌باشد و آن را درباره نادانی به کار می‌برند که چیزی را به عنوان اصلاح،خراب کند و دست در امر صحیحی برده و آن را باطل و غلط سازد.همچنین،در جایی گویند که شخصی بدون اطلاع از شکل درست یک کار،آن را به شکلی نادرست تغییر دهد.(امثال و حکم، دهخدا، ج2، ص 1025)
در مورد داستان این کنایه گفته اند:در زمانی که به دلیل نبود صنعت چاپ نسخه‌برداری از کتاب‌ها مرسوم بود،نسخه‌بردارانی وجود داشتند که گاه،بنا بر نظر و صلاحدید خود، حاشیه بر متن می‌افزودند و نادرستی‌های کتاب را به اعتقاد خود درست می‌کردند.روزی،شخصی که خواستار نسخه‌ای از قرآن بود،نزد کاتبی رفت و گفت:«نسخه‌ای از قرآن برایم بنویس،ولی از تو می‌خواهم که به حرمت قرآن چیزی بر آن نیفزایی ویا کم نکنی».وقتی صاحب نسخه برای تحویل گرفتن نسخه قرآن بازگشت،کاتب را قسم داد که:ایا به عهد خود وفا کردی؟جواب داد:وفا کردم،جز در دو مورد که چون اشتباه فاحشی بود،نتوانستم از اصلاح آن خودداری کنم و تصحیحش کردم. یکی کلمه «شَغَلتنا» را که چون وجود «غلط» در قرآن روا نباشد،آن را تبدیل به «شُدُرستنا» کردم و دیگری «و خرّ موسی صعقا»(سوره اعراف،ایه 143) بود که چون حضرت موسی خر نداشت و این حضرت عیسی بود که خر داشت، آن را به «خر عیسی صعقا» تبدیل کردم.
2.هباءً منثوراً شدن:
«هباء» به معنای گرد و غبار و «منثورا» به معنای پراکنده شدن است.پس،«هباءً منثورا شدن»به معنای «مانند گرد و غبار،پراکنده شدن» می‌باشد.این کنایه برداشتی از ایه 23 سوره فرقان است و به هر چیزی که باطل و تباه شده و به حاصل عملی که بر باد رفته باشد، اطلاق می‌شود.
3.الذین را از بر خواندن:
در کاربرد عامّیانه،به مناسبت آغاز سوره «محمد»،با الذین آن را،سوره الذین می‌نامند.
کنایه «الذین را از بر خواندن» به معنای سخت تنبیه و مجازات شدن و نیز،سخت مطیع و آرام شدن می‌باشد.مانند:چنان می‌زنمت که الذین را از بر بخوانی.(کتاب کوچه، شاملو، ج 2، ص 729)
4.خسرالدنیا و الآخرة بودن(شدن):
به معنای زیان دیده در دنیا و آخرت یا کسی که هم دنیا و هم آخرتش خراب است و به کسی می‌گویند که نه از لذت‌های دنیا برخوردار شده و نه عمل نیکی انجام داده است که در آخرت رستگار شود.(فرهنگ سخن، ج 4، ص 2753) مانند:برای این که آدم،آن وقت،مثل پاره‌ای اهل ریا،خسر الدنیا و الآخره می‌شود. (چرند و پرند، دهخدا، ص 90)
5.ختم امن یجیب گرفتن:
ذکر یا ختم امن یجیب گرفتن، نام مراسمی مذهبی است که طی آن ایه 62 سوره نمل به تکرار خوانده می‌شود. ذکر این ایه در کم شدن یا از بین رفتن دردها و گشایش گرفتاری‌ها و نیز، برطرف شدن بلاهای زمینی و آسمانی نتیجه بخش است و کنایه از آرزومندی برای پیش آمدن حادثه‌ای خوب یا انجام یافتن مقصود می ‌باشد.(کتاب کوچه، ج 2، ص 867)
همچنین،به معنای اصرار ورزیدن در برآورده شدن حاجت یا آرزویی به کار می‌رود.(فرهنگ مثل‌ها، عظیمی،ص 161)
6.علقه مضغه بودن:
«علقه» و «مضغه» به دو حالت از مراحل جنینی کودک دررحم مادر گفته می‌شود که در ایه 5 سوره حج بدان اشاره شده است و کنایه از شخص کوچک اندام، حقیر و فاقد رشد جسمی مناسب و نیز شخص پست،بی‌ارزش و بی‌سر و پا می‌باشد. (فرهنگ سخن، ج 5، ص 5072) مانند:ما ریشمان را در آسیاب سفیده نکرده‌ایم و این «علقه مضغه» ما را به این آسانی‌ها نمی‌تواند،دست بیندازد.(آسمان و ریسمان، جمالزاده، ص 356)
7. لن ترانی گفتن:
«لن ترانی» بخشی از ایه 143سوره اعراف است که هنگامی که حضرت موسی(ع) درخواست دیدار با خدا را مطرح کرد،خداوند فرمود:«لن ترانی؛هرگز مرا نخواهی دید».«لن ترانی» به گفتار درشت و پرخاش آمیز،متلک،حرف زشت و ناراحت کننده و طعنه و کنایه گفته می‌شود و «لن ترانی» گفتن یا «لن ترانی بار کسی کردن» کنایه از حرف ناراحت کننده و طعنه زدن و با درشتی و پرخاش سخن گفتن است. مانند:آخر تا کی می‌خواهی بیکار و بی‌عار بخوری و بخوابی و روز و شب با لن ترانی خواندن بگذرانی.(کهنه و نو، جمالزاده، ص 108)
8.صم بکم بودن:
«صم بکم» به معنای کر و لال و کنایه از بسیار خاموش و گنگ و بی‌سخن بودن و برگرفته از ایه 18سوره بقره می‌باشد.(فرهنگ فارسی معاصر، ص 544) مانند:نه درسی می‌خواهد،نه دود چراغی.فقط باید بدانی که چه جور سر به زیر و پا به راه باشی و صم بکم.(مدیر مدرسه،آل احمد، ص 108)
9.کن فیکون کردن(شدن):
تعبیر «کن فیکون» پنج بار در قرآن مجید آمده است و در محاوره فارسی به سه صورت به کار می‌رود. یکی به صورت اسمی.مانند:چرا این خانه کن فیکون [یعنی ویران یا شلوغ و پلوغ است]. گاهی،به صورت فعل لازم به کار می‌رود.مانند:«بیمارستان را به توپ بستند و در آن واحد کن فیکون شد» یعنی ویران و زیر و زبر شد و گاهی نیز به صورت فعل متعدّی به کار می‌رود.مانند:هر لحظه ممکن است، ناگهان مشتعل و محترق گرددو عالمی را کن فیکون سازد.(آسمان و ریسمان،جمالزاده،ص 67) بنابراین،کن فیکون به معنای درب و داغان و ویرانه و واژگون و زیر و زبر و نظایر آن به کار می‌رود.(فرهنگ سخن، ج 6، ص 5967)
10.خواب اصحاب کهف داشتن:
اصحاب کهف، جمعی از نقش‌آفرینان داستانی قرآنی هستند که در ایه 25سوره کهف به خواب طولانی آنها در غار اشاره شده است.«خواب اصحاب کهف داشتن» کنایه از خواب سنگین و طولانی و نیز، اشاره به خفته‌ای می‌باشد که به آسانی نتوان بیدارش کرد.(کتاب کوچه، ج 2، ص 543) مانند:هر چه قدر صدایش می‌زنم،بیدار نمی‌شود،گویا به خواب اصحاب کهف رفته است.

تبلیغات