کنایههای قرآنی
آرشیو
چکیده
متن
در شماره های پیشین، مجموعهای از کنایههای قرآنی که کلمه «ایه» و کلمه «قرآن» در آن به کار رفته بود و نیز کنایاتی را که درباره زندگی پیامبران الهی در قرآن کریم بود به حضور خوانندگان عزیز و قرآن دوست تقدیم داشتیم.اکنون،در قسمت دیگری از این نوشته، تعدادی دیگر از کنایههای قرآنی را تقدیم میداریم:
1.ایراد بنی اسرائیلی گرفتن
بنی اسرائیل قوم پیامبر خدا،حضرت موسی(ع) بودند که داستان ایرادها و خردهگیریهای آنان؛بارها، در قرآن تکرار شده است.نمونه بارز این گونه رفتار در ایات 67 تا 73 سوره بقره که داستان ذبح گاو را مطرح نموده،آمده است.«ایرادهای بنی اسرائیلی گرفتن»، کنایه از بهانهجوییهای بیجهت و خردهگیری و اشکال تراشیهای بدون دلیل و گاه به قصد اذیت و آزار طرف مقابل است.(فرهنگ سخن، ج 1، ص 679)
2.رطب و یابس گفتن
«رطب و یابس گفتن» یا «رطب و یابس به هم بافتن»، کنایه از سخنان درست و نادرست گفتن و مترادف آسمان و ریسمان به هم بافتن است.«رطب و یابس» به معنای چیزهای تر و خشک و در کنایه،به معنای پرت و پلا و سخنان نامربوط، یاوه و گزاف گفتن و دروغ سر هم کردن است.(فرهنگ مثلها، عظیمی، ص 216)
مانند:«اجمالاً هر کس، هر رطب و یابسی به ذهنش میآمد به مأمور نظمیه میگفت».(شرح زندگانی من، مستوفی، ج 3، ص 653)
3.یاغار بودن:
کنایه از دوست یکدل و یار صمیمی و وفادار بودن است.این تعبیر،برگرفته از داستان همراهی «ابوبکر» با پیامبر اکرم(ص) در راه هجرت از مکه به مدینه است که از بیم دشمنان در «غار ثور» پنهان شده بودند(امثال و حکم، دهخدا،ج 4، ص 2029) که به این مطلب در ایه 40 سوره توبه اشاره شده است.مانند:باز هم،دوست زمان بچگیاش را فراموش نکرده بود و یار غارش بود.(سرگذشت کندوها، آل احمد،ص 36)
4.هل من مزید گفتن:
«هل من مزید»، بخشی از ایه 30 سوره مبارکه «ق» است، هنگامی که خداوند به جهنم میگوید:ایا پر شدی؟جهنم در جواب میگوید:«هل من مزید؟»؛یعنی ایا جهنمیهای بیشتری وجود دارند؟ این عبارت،در هنگام زیاده خواهی گفته میشود و کنایه از سیر نشدن از چیزی و هنوز هم خواهان آن بودن است.(فرهنگ لغات عامیانه و معاصر، ثروت، ص 887).مانند:«هر قدر با آنها مماشات کنید،خر خود را درازتر میبندند و هل من مزید میگویند».(شرح زندگانی من، ج 3، ص 353)
5.کوس لمن الملکی زدن:
«لمن الملک» برگرفته از ایه 16 سوره غافر است که خداوند میپرسد:امروز،پادشاهی از آن کیست و پاسخ میدهند «للّه الواحد القهار».«کوس» در لغت،به معنای طبل بزرگ است که در هنگام رهسپار شدن سپاه یا اعلان خبر مهم نواخته میشود.این عبارت،کنایه از ادعای پادشاهی کردن، مفاخرت و ادعای یکتایی کردن، ادعای قدرت برتر داشتن و نیز کنایه از ادعا مالکیت و تسلط مطلق داشتن است.(فرهنگ سخن، ج 6، ص 600) مانند:«بعد از ناصر الدین شاه،حتی در دوره بیلجامی مظفرالدین شاه که همه کس در دربار کوس لمن الملکی میزد،نظیر این بیانات و ادب کتابت را ندیدهام». (شرح زندگانی من، ج 1، ص 120)
6.تا فیها خالدون رفتن:
«تا هم فیها خالدون رفتن یا تا فیها خالدون کاری را انجام دادن یا قبول داشتن» کنایه از اعماق، انتها،جاهای پنهان و پوشیده و آخر هر چیز و کاری است. عبارت «فیها خالدون» برگرفته از ایه 255 سوره بقره است که «ایة الکرسی» نام دارد.استعمال این عبارت در این معنی،ظاهراً نتیجه حکایتی کوتاه است که روزی شخصی خواست،شعری بگوید.مصرع اول آن را سرود که:«ای روی تو ماه و چشم تو چون نرگس» و هر چه کرد نتوانست مصرع دومی مناسب با مضمون مصرع اول بگوید.ناگاه،شروع به خواندن ایة الکرسی کرد و گفت:«الله لا اله الا … له ما فی السـ… »(مافس) به او گفتند:این مصرع از مصرع اول درازتر شد.گفت:هیچ مگویید.شانس آوردیم که قافیه به دستم افتاد که اگر چنین نمیشد،«تا هُم فیها خالدون» هم رفته بودم.(فرهنگ لغات عامیانه، جمالزاده، ص 293)7.از کفر ابلیس مشهورتر بودن:
«کفر ابلیس» از امور مشهوری است که نیاز به بیان و معرفی ندارد و در ایات مختلف قرآن،از جمله ایه 34 سوره بقره به آن اشاره شده است.حال چیزی که از کفر ابلیس مشهورتر باشد، کمال شهرت را به دست آورده است.در واقع کفر ابلیس،به عنوان نماد شهرت و معروفیت به کار میرود و از کفر ابلیس مشهورتر بودن،کنایه از چیز بسیار شایع و معروف و چیز یا کسی است که همه آن را میدانند و میشناسند. مانند:رفاقت و رقابتش با یغمای جندقی از کفر ابلیس مشهورتر بود. (فرهنگ سخن، ج 6، ص 5853)
8.نسیاً منسیا شدن(کردن)
«نسیا منسیا» بخشی از ایه 23 سوره مریم است.آنجا که حضرت مریم به درخت نخلی خشکیده، پناه میآورد و میگوید: ای کاش فراموش شده بودم. نسیاً منسیاً به معنای کاملاً فراموش شده و به کلی از یاد رفته است و این عبارت،کنایه از کاملاً فراموش کردن (شدن) است.(فرهنگ سخن، ج 8، ص 7816)
9.تابلغت الحلقوم خوردن
در این کنایه که از روی طنز و شوخی، به کسی که زیادی پرخوری کند، گفته میشود و کنایه برگرفته از ایه 83 سوره واقعه میباشد،سخن درباره به حلقوم رسیدن روح هنگام مرگ است.در واقع، هر گاه بخواهند پرخوری افراطی را مثال زنند،از این تعبیر استفاده میکنند مانند:«من که تا اذا بلغت الحلقوم خورده بودم، بلند شدم و گفتم خانم جون عزّت زیاد».(دید و بازدید، آل احمد، ص 20)
10.نور علی نور بودن(شدن):
«نور علی نور»، بخشی از ایه 35 سوره مبارکه نور است.این عبارت،به معنای خوب و عالی و روشنایی روی روشنایی بوده و کنایه از «صاحب مزیتی علاوه بر مزیت سابق شدن» میباشد.مانند:اگر گاهی رعیت و کارگری را هم در سر زراعت ببینم و از او توضیحاتی بخواهم که نور علی نور است.(شرح زندگانی من، ج 3، ص 425)
گاهی نیز،به طنز،هنگامی به کار میرود که کار یا وضعیتی از قبل بدتر و خرابتر شود.مانند:«همین یکی را کم داریم که اگر بیاید نور علی نور میشود».(فرهنگ سخن، ج 8، ص 8023)
1.ایراد بنی اسرائیلی گرفتن
بنی اسرائیل قوم پیامبر خدا،حضرت موسی(ع) بودند که داستان ایرادها و خردهگیریهای آنان؛بارها، در قرآن تکرار شده است.نمونه بارز این گونه رفتار در ایات 67 تا 73 سوره بقره که داستان ذبح گاو را مطرح نموده،آمده است.«ایرادهای بنی اسرائیلی گرفتن»، کنایه از بهانهجوییهای بیجهت و خردهگیری و اشکال تراشیهای بدون دلیل و گاه به قصد اذیت و آزار طرف مقابل است.(فرهنگ سخن، ج 1، ص 679)
2.رطب و یابس گفتن
«رطب و یابس گفتن» یا «رطب و یابس به هم بافتن»، کنایه از سخنان درست و نادرست گفتن و مترادف آسمان و ریسمان به هم بافتن است.«رطب و یابس» به معنای چیزهای تر و خشک و در کنایه،به معنای پرت و پلا و سخنان نامربوط، یاوه و گزاف گفتن و دروغ سر هم کردن است.(فرهنگ مثلها، عظیمی، ص 216)
مانند:«اجمالاً هر کس، هر رطب و یابسی به ذهنش میآمد به مأمور نظمیه میگفت».(شرح زندگانی من، مستوفی، ج 3، ص 653)
3.یاغار بودن:
کنایه از دوست یکدل و یار صمیمی و وفادار بودن است.این تعبیر،برگرفته از داستان همراهی «ابوبکر» با پیامبر اکرم(ص) در راه هجرت از مکه به مدینه است که از بیم دشمنان در «غار ثور» پنهان شده بودند(امثال و حکم، دهخدا،ج 4، ص 2029) که به این مطلب در ایه 40 سوره توبه اشاره شده است.مانند:باز هم،دوست زمان بچگیاش را فراموش نکرده بود و یار غارش بود.(سرگذشت کندوها، آل احمد،ص 36)
4.هل من مزید گفتن:
«هل من مزید»، بخشی از ایه 30 سوره مبارکه «ق» است، هنگامی که خداوند به جهنم میگوید:ایا پر شدی؟جهنم در جواب میگوید:«هل من مزید؟»؛یعنی ایا جهنمیهای بیشتری وجود دارند؟ این عبارت،در هنگام زیاده خواهی گفته میشود و کنایه از سیر نشدن از چیزی و هنوز هم خواهان آن بودن است.(فرهنگ لغات عامیانه و معاصر، ثروت، ص 887).مانند:«هر قدر با آنها مماشات کنید،خر خود را درازتر میبندند و هل من مزید میگویند».(شرح زندگانی من، ج 3، ص 353)
5.کوس لمن الملکی زدن:
«لمن الملک» برگرفته از ایه 16 سوره غافر است که خداوند میپرسد:امروز،پادشاهی از آن کیست و پاسخ میدهند «للّه الواحد القهار».«کوس» در لغت،به معنای طبل بزرگ است که در هنگام رهسپار شدن سپاه یا اعلان خبر مهم نواخته میشود.این عبارت،کنایه از ادعای پادشاهی کردن، مفاخرت و ادعای یکتایی کردن، ادعای قدرت برتر داشتن و نیز کنایه از ادعا مالکیت و تسلط مطلق داشتن است.(فرهنگ سخن، ج 6، ص 600) مانند:«بعد از ناصر الدین شاه،حتی در دوره بیلجامی مظفرالدین شاه که همه کس در دربار کوس لمن الملکی میزد،نظیر این بیانات و ادب کتابت را ندیدهام». (شرح زندگانی من، ج 1، ص 120)
6.تا فیها خالدون رفتن:
«تا هم فیها خالدون رفتن یا تا فیها خالدون کاری را انجام دادن یا قبول داشتن» کنایه از اعماق، انتها،جاهای پنهان و پوشیده و آخر هر چیز و کاری است. عبارت «فیها خالدون» برگرفته از ایه 255 سوره بقره است که «ایة الکرسی» نام دارد.استعمال این عبارت در این معنی،ظاهراً نتیجه حکایتی کوتاه است که روزی شخصی خواست،شعری بگوید.مصرع اول آن را سرود که:«ای روی تو ماه و چشم تو چون نرگس» و هر چه کرد نتوانست مصرع دومی مناسب با مضمون مصرع اول بگوید.ناگاه،شروع به خواندن ایة الکرسی کرد و گفت:«الله لا اله الا … له ما فی السـ… »(مافس) به او گفتند:این مصرع از مصرع اول درازتر شد.گفت:هیچ مگویید.شانس آوردیم که قافیه به دستم افتاد که اگر چنین نمیشد،«تا هُم فیها خالدون» هم رفته بودم.(فرهنگ لغات عامیانه، جمالزاده، ص 293)7.از کفر ابلیس مشهورتر بودن:
«کفر ابلیس» از امور مشهوری است که نیاز به بیان و معرفی ندارد و در ایات مختلف قرآن،از جمله ایه 34 سوره بقره به آن اشاره شده است.حال چیزی که از کفر ابلیس مشهورتر باشد، کمال شهرت را به دست آورده است.در واقع کفر ابلیس،به عنوان نماد شهرت و معروفیت به کار میرود و از کفر ابلیس مشهورتر بودن،کنایه از چیز بسیار شایع و معروف و چیز یا کسی است که همه آن را میدانند و میشناسند. مانند:رفاقت و رقابتش با یغمای جندقی از کفر ابلیس مشهورتر بود. (فرهنگ سخن، ج 6، ص 5853)
8.نسیاً منسیا شدن(کردن)
«نسیا منسیا» بخشی از ایه 23 سوره مریم است.آنجا که حضرت مریم به درخت نخلی خشکیده، پناه میآورد و میگوید: ای کاش فراموش شده بودم. نسیاً منسیاً به معنای کاملاً فراموش شده و به کلی از یاد رفته است و این عبارت،کنایه از کاملاً فراموش کردن (شدن) است.(فرهنگ سخن، ج 8، ص 7816)
9.تابلغت الحلقوم خوردن
در این کنایه که از روی طنز و شوخی، به کسی که زیادی پرخوری کند، گفته میشود و کنایه برگرفته از ایه 83 سوره واقعه میباشد،سخن درباره به حلقوم رسیدن روح هنگام مرگ است.در واقع، هر گاه بخواهند پرخوری افراطی را مثال زنند،از این تعبیر استفاده میکنند مانند:«من که تا اذا بلغت الحلقوم خورده بودم، بلند شدم و گفتم خانم جون عزّت زیاد».(دید و بازدید، آل احمد، ص 20)
10.نور علی نور بودن(شدن):
«نور علی نور»، بخشی از ایه 35 سوره مبارکه نور است.این عبارت،به معنای خوب و عالی و روشنایی روی روشنایی بوده و کنایه از «صاحب مزیتی علاوه بر مزیت سابق شدن» میباشد.مانند:اگر گاهی رعیت و کارگری را هم در سر زراعت ببینم و از او توضیحاتی بخواهم که نور علی نور است.(شرح زندگانی من، ج 3، ص 425)
گاهی نیز،به طنز،هنگامی به کار میرود که کار یا وضعیتی از قبل بدتر و خرابتر شود.مانند:«همین یکی را کم داریم که اگر بیاید نور علی نور میشود».(فرهنگ سخن، ج 8، ص 8023)