آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

در شماره‌های گذشته مجله،دو قسمت از نوشته کنایه‌های قرآنی در فرهنگ ایرانی را به حضور خوانندگان عزیز تقدیم داشتیم.در قسمت اول کنایه‌هایی را عرضه داشتیم که کلمه «آیه» در آن به کار رفته بود و در قسمت دوم،کنایه‌هایی را بیان کردیم که کلمه «قرآن» از اجزای تشکیل دهنده آن بود.
در این بخش از مقاله؛به معرفی کنایه‌هایی خواهیم پرداخت که درباره داستان زندگی پیامبران(ع) است و از حوادثی که در زندگی آنها رخ داده یا صفات بارز ایشان و یا معجزات و کارهای مهمشان برگرفته شده است.
این کنایه‌ها از رویدادهای زندگی پیامبران در قرآن کریم،گرفته شده است و بخشی قابل توجه از کنایه‌های قرآنی را در فرهنگ ایرانی تشکیل می‌دهد.شماری از این کنایه‌ها را در پیش دید خوانندگان گرامی قرار می‌دهیم.
1.عمر نوح داشتن:عمر نوح،تعبیری کنایی از زندگی دراز و عمر طولانی است،منشأ این کنایه،عمر طولانی حضرت نوح(ع) است که در قرآن کریم،سوره عنکبوت،آیه 14 بدان اشاره رفته است.بنابر گفته قرآن،حضرت نوح(ع) نهصد و پنجاه سال زیسته است.هر گاه در محاورات روزمره بخواهند به عمر دراز و به مدت طولانی زیستن اشاره کنند، با تعبیر عمر نوح از آن یاد می‌کنند.مانند:مگر کدام یک از ما عمر نوح خواهد کرد.(ارزیابی شتابزده،جلال آل احمد،ص 12)
2.طوفان نوح به پا کردن:کنایه از غوغا به پا کردن و داد و فریاد بسیار کردن و تغییرات ناگهانی و ترسناک آب و هوایی به انجام رسانیدن است.هر گاه بخواهند تحولات ترس آور یا حالات و برخورد وحشتناکی را بیان کنند،آن را به طوفان نوح تشبیه می‌کنند.مانند:مگه نمی‌شنوی که بمب می‌اندازن؟ می‌گن الان دنیا مثل طوفان نوح،«کن فیکون» می‌شه.(دید و بازدید،جلال آل احمد،ص 114).منشأ این کنایه طوفانی است که در زمان حیات حضرت نوح(ع) برپا شد و ایشان به همراه یاران راستین خود،سوار بر کشتی نوح شده و از خطر طوفان نجات یافتند.
3.ید بیضا داشتن:ید بیضا داشتن یا ید و بیضا داشتن،تعبیری کنایی است که از یکی از معجزات حضرت موسی(ع) برگرفته شده است.ید بیضاء،به معنای دست سفید و روشن است،هر وقت حضرت موسی(ع) دست در بغلش می‌گذاشت و بیرون می‌آورد،نوری از آن می‌تابید.ید بیضا داشتن در کاری، کنایه از قدرت بسیار داشتن در انجام کار و ید بیضا کردن،به معنای انجام کار شایان یا کار خارق العاده است.(فرهنگ سخن،ج 8، ص 8522)
مانند:تصور نمود که ید بیضا کرده است و مانند کبوتر «یا حق»،باد به غبغب انداخت(آسمان و ریسمان،جمالزاده،ص 28)
4.بت شکنی کردن:شکستن بت‌ها،کنایه از کاری بزرگ و مثبت و خارق العاده انجام دادن و یک تنه در برابر باطل سینه سپر کردن است.این کنایه برگرفته از عمل شکستن بت‌ها،توسط حضرت ابراهیم(ع) است.
5.به «ثمن بَخس» فرو رفتن:ثمن بخس، به معنای قیمت کم و بهای ناچیز است.به ثمن بخس خریدن یا فروختن کنایه از بهای کم پرداختن و به قیمت ناچیز و کم ارزشی معامله کردن است.این کنایه گاهی با فعل خریدن،فروختن و مانند آن به کار رفته و گاهی بدون آن که به معنای بهایی ناچیز و کم ارزش است.منشأ این کنایه،حادثه‌ای در زندگی حضرت یوسف(ع) است،آنجا که کاروانی در حال عبور،دلوی به چاه انداختند و به جای آب،یوسف(ع) را از چاه بیرون آوردند.آنگاه او را در بازار به درهم‌هایی چند،فروختند،غافل از اینکه او شخصی ارزشمند و پر قیمت است.قرآن درسوره یوسف آیه 20به این نکته اشاره فرموده است.هر گاه،بخواهند بگویند که چیزی را به بهایی کم و کمتر از ارزش واقعی فروخته‌اند،از این تعبیر استفاده می‌کنند.مانند:هر دم بیلی کارهای مالی دولت به این کار نیمه دولتی و نیمه مذهبی هم سرایت کرده است و املاک آستانه به ثمن بخس به تیول سرجنبانان آستانه در آمده است.(شرح زندگانی من،مستوفی،ج 2، ص 41)
6.صبر ایوب داشتن:حضرت ایوب(ع)،یکی از پیامبران والا مقام الهی است و صبر ایوب،شکیبایی در بلا و پایداری در اطاعت و ستایش پروردگار است که در آیات قرآنی و در تفاسیر،بارزترین وجه شخصیت حضرت ایوب(ع) به شمار آمده است.صبر ایوب به معنای شکیبایی بسیار زیاد و صبر و تحملی فوق العاده،هم چون مبری که حضرت ایوب(ع) داشت،می‌باشد. (کتاب کوچه، ج 3، ص 1215)
هر گاه بخواهند صبر و شکیبایی بی‌مثال کسی را بیان کنند،به صبر ایوب تعبیر می‌کنند.مانند:خیلی جدّی بود اما نه تنگ نظر.دل دریایی داشت و صبر ایوب،نمونه کامل یک عمر مبارزه سیاسی.(ارزیابی شتابزده،آل احمد،ص 248)
7.بضاعت مزجات آوردن:بضاعت به معنای سرمایه،مال و مال التجارة است و «بضاعت مزجات»، به معنای مالی اندک و سرمایه کم است.بضاعت مزجات آوردن کنایه از آوردن یا داشتن سرمایه و توشه‌ای اندک در مقابل مالی فراوان و عظمتی بسیار است،منشأ این کنایه،بخشی از زندگی حضرت یوسف(ع) است هنگامی که او بر مسند ریاست بود و برادرانش برای دریافت کمک آمده بودند و عرضه داشتند که ای عزیز ما بضاعتی مزجات آوردیم.این مطلب در آیه 88 سوره یوسف(ع) آمده است.
8.مسیحا نفس بودن:مسیحا نفس بودن و دم مسیحایی داشتن،ویژگی حضرت عیسی(ع) است که در آیات مختلفی از قرآن کریم به این ویژگی بارز اشاره شده است.مسیحا نفسی،ویژگی هر کسی است که همچون عیسی مسیح،صاحب نفس شفا دهنده باشد و دم او بیماران را شفا داده و مردگان را زنده نماید. اصطلاحاً به اولیای کامل الهی نیز «مسیحا دم» می‌گویند.
9.مثل پیراهن یوسف:گاه در گفتگوهای روزانه،می‌شنویم که کسی درباره نتیجه معکوس دادن دلیل و مدّعای خود یا دیگری این گونه می‌گوید:دلیل،یا شاهد فلانی،شده مثل پیراهن یوسف.منظور از این عبارت،این است که دلیل یا شاهد،به جای نفع رساندن،زیان رسانیده است.معمولاً عبارت مثل پیراهن یوسف(ع)،درباره سندی گفته می‌شود که برای دفاع از خود یا به قصد اثبات تقصیر کسی ارائه شود و نتیجه معکوس به بار آورد.آن گونه که پیراهن یوسف(ع) را یک بار برادرانش سند مرگ او قرار دادند و با روشن شدن دروغ آنها و کشف واقع،خجلت زده شدند و یک بار ذلیخا پیراهن یوسف(ع) را دلیل بر جنایت او قرار می‌دهد و در نهایت خود رسوا می‌شود.(کتاب کوچه،ج 8، ص 978)
10.پیراهن یوسف آوردن:کنایه پیراهن یوسف آوردن،اشاره به بخشی از داستان حضرت یوسف در قرآن کریم است که یوسف(ع) پیراهن خود را به برادرانش می‌دهد تا برای پدرش ببرند و این پیراهن با رایحه خوشش،سبب روشنی چشم حضرت یعقوب(ع) می‌شود.این کنایه به معنای کاری فوق العاده و ارجمند و سزاوار آفرین و مرحبای بسیار،انجام دادن است.که البته تعبیر را در مفهوم مخالف آورده و در مورد کسی می‌گویند که مختصر کاری انجام داده و منّت بسیار دارد.(کتاب کوچه، ج 3، ص 1360)
مثل اینکه کسی بگوید:فلانی چنان رفتار می‌کند،مانند کسی که پیراهن یوسف آورده باشد.به این معنا که کار چندان با ارزشی انجام نداده،ولی کار خود را بزرگ و مایه فخر می‌داند.

تبلیغات