سرانجام بهتر زیستن
آرشیو
چکیده
متن
تذکر و یادآوری مرگ و سفر از این دنیای فانی،از اصلیترین پندهای بیدارگر قرآن کریم است.قرآن کریم با بیانهای گوناگون پردههای غفلتی را که ممکن است واقعیت مرگ را بپوشاند کنار میزند و چشم دل ما را برای دیدن این واقعیت انسان ساز میگشاید.گاه میفرماید:«کل نفس ذائقة الموت؛هر جانی و روانی طعم مرگ را خواهد چشید» تا گمان نکنیم که ما از دایره مردگان بیرونیم و گاه به صاحبان قدرت و اقتدار و قلعه نشینان به ظاهر ایمن از خطر، هشدار میدهد که:«… اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیدة؛هر کجا که باشید مرگ شما را در مییابد حتی در قلعههای محکم» تا به همه انسانها بفهماند که قدرتهای ظاهری هم نمیتوانند از چنگ مرگ بگریزند.
ادبیات کشور عزیز ما در تصویر هنرمندانه این هشدارها و پندهای قرآنی،مشحون از صدها شعر و مثل و حکمت ماندگار است.
اگر این اشعار و امثال و حکمتها را ترجمه هنرمندانه آیات قرآن بنامیم،سخنی به گزاف نگفتهایم.اکنون بخشی از این میراث ارزشمند را از نظر میگذرانیم تا ضمن بهرهمندی از این پندهای ادیبانه،جلوهای دیگر از تأثیر آیات قرآن کریم بر ادبیات فارسی را به نظاره بنشینیم:
1.آخر به دل خـاک فرو خواهی شـد(خیام)
2.اجل سنگ است و آدم مثـل شیشه(باباطاهر)
3.اگـر چـرخ گـردون کـشـد زین تو سـرانـجـام خـشـت اسـت بـالین تو(فردوسی)
4.اگـر سـال گـردد هـزار و دویست بـجـز خـاک تـیـره تو را جای نیست(فردوسی)
5.ای دوست بر جنازه دشمن چو بگذری شادی مکن که بر تو همین ماجرا رود(سعدی)
6.با مرگ کجا سود کند قلعه محکـم(معزّی)
7.بر دوستان رفته چه افسوس میخوریم مـا خـود مـگر قـرار اقامت نهادهایـم(صائب تبریزی)
8.بمیـرد اگـر پـادشـا ور گـداسـت کـسـی کـو نـمـرد و نمیرد خداسـت(خواجوی کرمانی)
9.بمـیـرد کــسـی کـو ز مـادر بــزاد بـه داد خــدا دل بــبــایــد نــهـاد(فردوسی)
10.بـه فـرجـام گیتی نـمـاند بـکـس(فردوسی)
11.تو از مرگ خود هیچ غمگین مشو که اندر جهان این سخن نـیـست نـو(فردوسی)
12.جمله چون بادی ز عالم میرویم(عطار)
13.چـنین است هر چند مانیـم دیـر نـه پـیـل سـرافـراز مـانـد نـه شـیـر(فردوسی)
14.چه بیرون شود جا چه بیرون کنند نمـانـد و گـر سیصد افـسـون کنند(فردوسی)
15.خاک شد آن کس که در این خاک زیست
16.خـواجـه در ابـریـشـم و مـا در گلیم عاقبت ای دل همه یکسر گلیم(اهلی شیرازی)
17.دایـه دهـر نـپـرورد کسی را که نخورد (انوری)
18.دیـگران رفـتـند و مـا هـم مـیرویـم (احمد جام)
19.رفـتـنـد و رویم و دگر آیـنـد و رونـد (خیام)
20.رهـا نـیـست از مـرگ پـرّان عـقـاب چـو در بیشه شیر و چـو مـاهی در آب(فردوسی)
21.رهزن دهر نخفته است مشو ایمناز او اگـر امـروز نبرده اسـت کـه فـردا ببرد(حافظ)
22.ز مــادر هــمــه مــرگ را زادهایـــم (فردوسی)
23.زنــدگـی را زوال در پــیــش اســت زنــده بــیزوال یـــزدان اسـت(ادیب صابر)
24.سرانجام مرگ است و زوچاره نیست (فردوسی)
25.عاقبت منزل ما وادی خاموشان است (حافظ)
26.کـس انـدر جـهـان جـاودانـه نمانـد (فردوسی)
27.گـرفـتـم هـمـچو خـور عالم بگیری کـسـوف مـرگ را آخـر اسـیـری(کاتبی)
28.مرا به مرگ عدو جای شادمانی نیست که زندگانی مـا نیز جـاودانـی نیست(سعدی)
29.مرگ شتری است که در هر خانهای میخوابد.
30.مـینـمـانـد درجـهـان یـک تـار مـو کـل شـیء هـالـک الا وجـهــه(مولوی)
31.نـه غـم مـاند نـه شادی این جهان ر فـنا فـرجام بـاشد هـر دو آن را (فخرالدین اسعد گرگانی)
32.نـه هـر کـو جـوان زنـدگـانیش بیش بسا پیر مـاند و جـوان رفت پـیـش(اسدی)
33.هـر کـه آمـد عـمـارت نـو سـاخـت رفت و مـنزل به دیگری پـرداخـت(سعدی)
34.هـمـه قــافــلـه پــس و پـیـشــیـم
35.هـمـه مــرگ رائـیـم پــیـر و جـوان کـه مـرگ است چـون شیر و ما آهوان (فردوسی)
36.همه مسافر و این بس عجیب که قافلهای بر آن که زود به منزل رسیده میگریند (عقیقی سمرقندی)
ادبیات کشور عزیز ما در تصویر هنرمندانه این هشدارها و پندهای قرآنی،مشحون از صدها شعر و مثل و حکمت ماندگار است.
اگر این اشعار و امثال و حکمتها را ترجمه هنرمندانه آیات قرآن بنامیم،سخنی به گزاف نگفتهایم.اکنون بخشی از این میراث ارزشمند را از نظر میگذرانیم تا ضمن بهرهمندی از این پندهای ادیبانه،جلوهای دیگر از تأثیر آیات قرآن کریم بر ادبیات فارسی را به نظاره بنشینیم:
1.آخر به دل خـاک فرو خواهی شـد(خیام)
2.اجل سنگ است و آدم مثـل شیشه(باباطاهر)
3.اگـر چـرخ گـردون کـشـد زین تو سـرانـجـام خـشـت اسـت بـالین تو(فردوسی)
4.اگـر سـال گـردد هـزار و دویست بـجـز خـاک تـیـره تو را جای نیست(فردوسی)
5.ای دوست بر جنازه دشمن چو بگذری شادی مکن که بر تو همین ماجرا رود(سعدی)
6.با مرگ کجا سود کند قلعه محکـم(معزّی)
7.بر دوستان رفته چه افسوس میخوریم مـا خـود مـگر قـرار اقامت نهادهایـم(صائب تبریزی)
8.بمیـرد اگـر پـادشـا ور گـداسـت کـسـی کـو نـمـرد و نمیرد خداسـت(خواجوی کرمانی)
9.بمـیـرد کــسـی کـو ز مـادر بــزاد بـه داد خــدا دل بــبــایــد نــهـاد(فردوسی)
10.بـه فـرجـام گیتی نـمـاند بـکـس(فردوسی)
11.تو از مرگ خود هیچ غمگین مشو که اندر جهان این سخن نـیـست نـو(فردوسی)
12.جمله چون بادی ز عالم میرویم(عطار)
13.چـنین است هر چند مانیـم دیـر نـه پـیـل سـرافـراز مـانـد نـه شـیـر(فردوسی)
14.چه بیرون شود جا چه بیرون کنند نمـانـد و گـر سیصد افـسـون کنند(فردوسی)
15.خاک شد آن کس که در این خاک زیست
16.خـواجـه در ابـریـشـم و مـا در گلیم عاقبت ای دل همه یکسر گلیم(اهلی شیرازی)
17.دایـه دهـر نـپـرورد کسی را که نخورد (انوری)
18.دیـگران رفـتـند و مـا هـم مـیرویـم (احمد جام)
19.رفـتـنـد و رویم و دگر آیـنـد و رونـد (خیام)
20.رهـا نـیـست از مـرگ پـرّان عـقـاب چـو در بیشه شیر و چـو مـاهی در آب(فردوسی)
21.رهزن دهر نخفته است مشو ایمناز او اگـر امـروز نبرده اسـت کـه فـردا ببرد(حافظ)
22.ز مــادر هــمــه مــرگ را زادهایـــم (فردوسی)
23.زنــدگـی را زوال در پــیــش اســت زنــده بــیزوال یـــزدان اسـت(ادیب صابر)
24.سرانجام مرگ است و زوچاره نیست (فردوسی)
25.عاقبت منزل ما وادی خاموشان است (حافظ)
26.کـس انـدر جـهـان جـاودانـه نمانـد (فردوسی)
27.گـرفـتـم هـمـچو خـور عالم بگیری کـسـوف مـرگ را آخـر اسـیـری(کاتبی)
28.مرا به مرگ عدو جای شادمانی نیست که زندگانی مـا نیز جـاودانـی نیست(سعدی)
29.مرگ شتری است که در هر خانهای میخوابد.
30.مـینـمـانـد درجـهـان یـک تـار مـو کـل شـیء هـالـک الا وجـهــه(مولوی)
31.نـه غـم مـاند نـه شادی این جهان ر فـنا فـرجام بـاشد هـر دو آن را (فخرالدین اسعد گرگانی)
32.نـه هـر کـو جـوان زنـدگـانیش بیش بسا پیر مـاند و جـوان رفت پـیـش(اسدی)
33.هـر کـه آمـد عـمـارت نـو سـاخـت رفت و مـنزل به دیگری پـرداخـت(سعدی)
34.هـمـه قــافــلـه پــس و پـیـشــیـم
35.هـمـه مــرگ رائـیـم پــیـر و جـوان کـه مـرگ است چـون شیر و ما آهوان (فردوسی)
36.همه مسافر و این بس عجیب که قافلهای بر آن که زود به منزل رسیده میگریند (عقیقی سمرقندی)