برای بهتر زیستن
آرشیو
چکیده
متن
ای پوینده راه حقیقت
برتوست پیروی اندرزهای من،چرا که من خویش خواهان سعادت ابدی توام.پس هر آنچه گویم بر صفحه مصفای دلت بنگار و در گردنههای زندگی به کار بند تا چارهای شوند بر نیکو زیستنت در این سرای فانی و توشهایی شوند از برایت به سوی سرای باقی.
اندرز نخست:
مـرا پـیـر دانای مرشـد شـهاب دو انــدرز داد بــر روی آب
یکی آنکه برخویشخوشبینمباش دگـر آنـکه بر خـلق بـدبـیـن مباش
ای دوست
ظنّ بد به مردم بردن علامت خباثت نفس است چرا که آن نیست مگر القائات شیطان خبیث و شیطان خویش فاسقترین فاسقان است.بگفته باری تعالی:«ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا…؛اگر برای شما شخص فاسقی خبری آورد پس تفتیش کنید».(سوره حجرات،آیه 6)
پس جایز نیست بر تو تصدیق گفتار آن لعین فاسق و بدان که ظنّ بد موجب هلاکت ابدی است چرا که قرآن میفرماید:«فظننتم ظنّ السوء و کنتم قوماً بورا…؛گمان بد بردید و شما قومی بودید که به هلاکت رسیده».(سوره فتح، آیه 13)
بر توست نهایت احتراز از ظنّ بد چرا که آن گناه است و گناه خود دریچهایی است به سوی دریای هلاکتها.«و اجتنبوا کثیراً من الظنّ انّ بعض الظنّ اثم…؛ای اهل ایمان اجتناب کنید از بسیاری از گمانها بدرستیکه بعضی از گمانها گناه است».(سوره حجرات،آیه 12)
اندرز دوم:
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت راز پوشیدن
ای عزیز
اگر خواهی که به کوی سعادت سفر کنی بر توست که معرفت یابی بر این صفت و بدانی که راز را برد و قسم شاید، نخست:راز دیگران و آن امانت است پیش تو و دیگر اسرار خویش و آن پوشیدن است وظیفه تو.
زنهارای عزیز جان :فاش کردن هر دو قسم از ضعف نفس و سستی عقل و ایمان و خیانت در امانت است زیرا به گفته حضرت ختمی مرتبت(ص):«اذا احدث الرجل بحدیث ثم التفت فهی امانة؛و اگر تو خود نتوانی نگاه داری اسرار خویش را، چگونه توقع حفظ آن داری از دیگران».1
منه در میان،راز با هـر کسی که جاسوس همکاسه دیدم بسی
پس اگر خواهی ملکه کتمان اسرار در تو حاصل شود نفس خویش را بر این رام کن که نگوید هر خبری را.
اندرز سوم:
گر آرام خواهی در این آب و گل مشو همنشین با اهل شرم و خجل
ای پوینده راه حقیقت
سزا نیست ترا حضور و شرکت در مجالس گناه چرا که همان حضور جستن تو امضای عهد گناه گناهکاران است عملاً،و اگر شریک باشی در گناهشان قولاً،پس وای بر تو و عاقبتت،چرا که اولاً طبق گفته ختم رسالت(ص):«لاینبغی للمؤمنین ان یجلس مجلساً یعصی اللّه فیه و لایقدر علی تغییره؛سزاوار نیست افراد با ایمان در مجلسی بنشینند که در آن گناه میشود و توانایی بر تغییر آن را ندارند».
در ثانی مشاهده گناه و مشاهده مظاهر گناه،آلوده کند روح و روان را و قلیل گرداند زشتی گناه را در دیدگان و شخص را عادت دهد بر گناه.
پس ای دوست:اگر نفست امر میکند تو را بر حضور در این محافل، بترس از نفست و از هوست،آن چنان که از سر سختترین دشمنانت میترسی.زیرا برای مرد هیچ چیز دشمنتر از پیروی هوسها و نتایج زیانبار آن نیست.2
اندرز چهارم:
ما دست خویش به این و آن دراز نکنیم بـه پادشه بـگو که روزی مقـرّر است
ای عزیز
طبع بینیاز داشته باش از مردم، چون که آن از جمله فضایل مشهوره است که باعث تقرب به پروردگار بینیاز شود .اگر تو قطع طمع از غیر خدا کنی دریچههای محبت الهی به سویت گشوده خواهد شد.همه خوبیها منحصر در قطع تقاضای از غیر است و همه خفتها در گرو تقاضای از غیر.چنانچه سید السّاجدین(ع) میفرماید:«طلب الحوائج الی النّاس مذلّة للحیاة و مذهبة للحیاء و استخفاف بالوقار و هو الفقر الحاضر؛تقاضا نزد مردم بردن خواری در زندگی و نابود کننده حیاء و سبک کننده شخصیت انسان و فقری است که آدمی آن را برای خود فراهم می سازد».(تحف العقول، ص 201)
بدان ای جوان:
استغناء و مأیوس بودن از هر آنچه در دامن دیگران است موجب عزّت نفس و شرف و بزرگواری گردد پس تا میتوانی از کسی چیزی مخواه و امساک کن از هر چه غیر احد است.خداوند میفرماید:«… لاتمدنّ عینیک الی ما متّعنا به ازواجاً منهم…؛باز مکن دیده خویش را به سوی آنچه بهرهدادیم از ایشان را».(سوره حجر، آیه 88)
اندرز پنجم
ای بسا ابلیس آدم رو که هست پس به هر دستی نشاید داد دست
ای دوست
در امور مهمه ازحیات اگر رأیت بر آن گرفت که در امر شورا در آیی، پس در طلب آور تو مشاوری را که:متابعت هوی و هوس خویش ننموده و بر جاده وسط ایستاده، نه قدم در راه افراط دارد و نه قدم در راه تفریط.
کسی که تعدیل در نفس خویش نموده است او را سزاست قابلیت اصلاح دیگران و یاوری تو را در امر شورا،پس با او مشورت کن تا موجب هدایتت گردد زیرا به گفته امام حسن(ع):«ما تشاور قوم الاهدوا الی رشدهم؛هیچ جمعیتی در کارخود با یکدیگر مشورت نکردند مگر به خیر وصلاح رهنمون شدند»(همان،ص 164)
چنین گویدم تورا ای جوان آنچه فرمود سید الاوصیاء(ص) که:«لاتدخلن فی مشورتک بخیلاً یعدل بک عن الفضل و یعدک الفقر و لاجباناً یضعف علیک الامور ولاحریصاً یزین لک الشره بالجور؛با بخیل مشورت مکن که تو را از خدمت به خلق خدا باز میدارد و از تهیدستی میترساند و با ترسو مشورت مکن که اراده تو را برای انجام کارهای مهم تضعیف میکند و نیز اشخاص حریص را مشاور خود قرار مده که ستمگری را برای تو زینت داده و تو را برای حرص و ولع بیشتر و تشویق به تجاوز به حقوق دیگران مینماید».(همان،ص86)
همت خویش بر حذر دار از این سه تن چرا که بخیل بربندد دست تو در وقت بذل و جبّان بر بندد اراده تو در وقت وصل و حریص ره شوق مینهد بر قدمت در تجاوز به حقوق دیگران وبدان که مشورت حصار ندامت و ایمنی از ملامت است.
1.نهج الفصاحه کلام 197:هنگامی که کسی سخنی گوید سپس به اطراف خود بنگرد آن سخن امانت و سر است.
2.سفینه البحار جلد 2 ماده هوی،امام صادق(ع) فرمود:«احذروا اهوائکم کما تحذرون اعدائکم فلیس شیئ اعدی للرجال من اتباع اهوائهم و حصائد السنتهم».
برتوست پیروی اندرزهای من،چرا که من خویش خواهان سعادت ابدی توام.پس هر آنچه گویم بر صفحه مصفای دلت بنگار و در گردنههای زندگی به کار بند تا چارهای شوند بر نیکو زیستنت در این سرای فانی و توشهایی شوند از برایت به سوی سرای باقی.
اندرز نخست:
مـرا پـیـر دانای مرشـد شـهاب دو انــدرز داد بــر روی آب
یکی آنکه برخویشخوشبینمباش دگـر آنـکه بر خـلق بـدبـیـن مباش
ای دوست
ظنّ بد به مردم بردن علامت خباثت نفس است چرا که آن نیست مگر القائات شیطان خبیث و شیطان خویش فاسقترین فاسقان است.بگفته باری تعالی:«ان جائکم فاسق بنباء فتبینوا…؛اگر برای شما شخص فاسقی خبری آورد پس تفتیش کنید».(سوره حجرات،آیه 6)
پس جایز نیست بر تو تصدیق گفتار آن لعین فاسق و بدان که ظنّ بد موجب هلاکت ابدی است چرا که قرآن میفرماید:«فظننتم ظنّ السوء و کنتم قوماً بورا…؛گمان بد بردید و شما قومی بودید که به هلاکت رسیده».(سوره فتح، آیه 13)
بر توست نهایت احتراز از ظنّ بد چرا که آن گناه است و گناه خود دریچهایی است به سوی دریای هلاکتها.«و اجتنبوا کثیراً من الظنّ انّ بعض الظنّ اثم…؛ای اهل ایمان اجتناب کنید از بسیاری از گمانها بدرستیکه بعضی از گمانها گناه است».(سوره حجرات،آیه 12)
اندرز دوم:
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت راز پوشیدن
ای عزیز
اگر خواهی که به کوی سعادت سفر کنی بر توست که معرفت یابی بر این صفت و بدانی که راز را برد و قسم شاید، نخست:راز دیگران و آن امانت است پیش تو و دیگر اسرار خویش و آن پوشیدن است وظیفه تو.
زنهارای عزیز جان :فاش کردن هر دو قسم از ضعف نفس و سستی عقل و ایمان و خیانت در امانت است زیرا به گفته حضرت ختمی مرتبت(ص):«اذا احدث الرجل بحدیث ثم التفت فهی امانة؛و اگر تو خود نتوانی نگاه داری اسرار خویش را، چگونه توقع حفظ آن داری از دیگران».1
منه در میان،راز با هـر کسی که جاسوس همکاسه دیدم بسی
پس اگر خواهی ملکه کتمان اسرار در تو حاصل شود نفس خویش را بر این رام کن که نگوید هر خبری را.
اندرز سوم:
گر آرام خواهی در این آب و گل مشو همنشین با اهل شرم و خجل
ای پوینده راه حقیقت
سزا نیست ترا حضور و شرکت در مجالس گناه چرا که همان حضور جستن تو امضای عهد گناه گناهکاران است عملاً،و اگر شریک باشی در گناهشان قولاً،پس وای بر تو و عاقبتت،چرا که اولاً طبق گفته ختم رسالت(ص):«لاینبغی للمؤمنین ان یجلس مجلساً یعصی اللّه فیه و لایقدر علی تغییره؛سزاوار نیست افراد با ایمان در مجلسی بنشینند که در آن گناه میشود و توانایی بر تغییر آن را ندارند».
در ثانی مشاهده گناه و مشاهده مظاهر گناه،آلوده کند روح و روان را و قلیل گرداند زشتی گناه را در دیدگان و شخص را عادت دهد بر گناه.
پس ای دوست:اگر نفست امر میکند تو را بر حضور در این محافل، بترس از نفست و از هوست،آن چنان که از سر سختترین دشمنانت میترسی.زیرا برای مرد هیچ چیز دشمنتر از پیروی هوسها و نتایج زیانبار آن نیست.2
اندرز چهارم:
ما دست خویش به این و آن دراز نکنیم بـه پادشه بـگو که روزی مقـرّر است
ای عزیز
طبع بینیاز داشته باش از مردم، چون که آن از جمله فضایل مشهوره است که باعث تقرب به پروردگار بینیاز شود .اگر تو قطع طمع از غیر خدا کنی دریچههای محبت الهی به سویت گشوده خواهد شد.همه خوبیها منحصر در قطع تقاضای از غیر است و همه خفتها در گرو تقاضای از غیر.چنانچه سید السّاجدین(ع) میفرماید:«طلب الحوائج الی النّاس مذلّة للحیاة و مذهبة للحیاء و استخفاف بالوقار و هو الفقر الحاضر؛تقاضا نزد مردم بردن خواری در زندگی و نابود کننده حیاء و سبک کننده شخصیت انسان و فقری است که آدمی آن را برای خود فراهم می سازد».(تحف العقول، ص 201)
بدان ای جوان:
استغناء و مأیوس بودن از هر آنچه در دامن دیگران است موجب عزّت نفس و شرف و بزرگواری گردد پس تا میتوانی از کسی چیزی مخواه و امساک کن از هر چه غیر احد است.خداوند میفرماید:«… لاتمدنّ عینیک الی ما متّعنا به ازواجاً منهم…؛باز مکن دیده خویش را به سوی آنچه بهرهدادیم از ایشان را».(سوره حجر، آیه 88)
اندرز پنجم
ای بسا ابلیس آدم رو که هست پس به هر دستی نشاید داد دست
ای دوست
در امور مهمه ازحیات اگر رأیت بر آن گرفت که در امر شورا در آیی، پس در طلب آور تو مشاوری را که:متابعت هوی و هوس خویش ننموده و بر جاده وسط ایستاده، نه قدم در راه افراط دارد و نه قدم در راه تفریط.
کسی که تعدیل در نفس خویش نموده است او را سزاست قابلیت اصلاح دیگران و یاوری تو را در امر شورا،پس با او مشورت کن تا موجب هدایتت گردد زیرا به گفته امام حسن(ع):«ما تشاور قوم الاهدوا الی رشدهم؛هیچ جمعیتی در کارخود با یکدیگر مشورت نکردند مگر به خیر وصلاح رهنمون شدند»(همان،ص 164)
چنین گویدم تورا ای جوان آنچه فرمود سید الاوصیاء(ص) که:«لاتدخلن فی مشورتک بخیلاً یعدل بک عن الفضل و یعدک الفقر و لاجباناً یضعف علیک الامور ولاحریصاً یزین لک الشره بالجور؛با بخیل مشورت مکن که تو را از خدمت به خلق خدا باز میدارد و از تهیدستی میترساند و با ترسو مشورت مکن که اراده تو را برای انجام کارهای مهم تضعیف میکند و نیز اشخاص حریص را مشاور خود قرار مده که ستمگری را برای تو زینت داده و تو را برای حرص و ولع بیشتر و تشویق به تجاوز به حقوق دیگران مینماید».(همان،ص86)
همت خویش بر حذر دار از این سه تن چرا که بخیل بربندد دست تو در وقت بذل و جبّان بر بندد اراده تو در وقت وصل و حریص ره شوق مینهد بر قدمت در تجاوز به حقوق دیگران وبدان که مشورت حصار ندامت و ایمنی از ملامت است.
1.نهج الفصاحه کلام 197:هنگامی که کسی سخنی گوید سپس به اطراف خود بنگرد آن سخن امانت و سر است.
2.سفینه البحار جلد 2 ماده هوی،امام صادق(ع) فرمود:«احذروا اهوائکم کما تحذرون اعدائکم فلیس شیئ اعدی للرجال من اتباع اهوائهم و حصائد السنتهم».