آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

حفظ چهار سوره بزرگ اول قرآن یعنی سوره های بقره،آل عمران و نساء،مائده در شماره 54 به پایان رسید و 30 آیه اول سوره انعام برای هفته آخر شماره مذکور تعیین شد.
برای این مرحله حفظ بقیه سوره انعام تا پایان آن در نظر گرفته شده است، امیدوارم با فاصله‌ای که پیش آمده ، آمادگی لازم برای حفظ این سوره بزرگ که البته دارای آیات طولانی است به وجود آمده باشد.
هفته اول:از آیه 31 سوره انعام تا آیه 55 هر روز 5 آیه.
هفته دوم:از آیه 56 تا 80 هر روز 5 آیه.
هفته سوم:از آیه 81 تا 100، یعنی 20 آیه.
در برنامه این هفته جهت قرار گرفتن چند آیه طولانی مثل آیات 91تا 94 و آیه 99 می‌شود پنج آیه طولانی را در دو روز حفظ کرد،به طوری که در شماره‌های قبلی در این موضوع توضیحات لازم داده شد.
هفته چهارم:از آیه 101 تا 125 ، هر روز 5 آیه.
هفته پنجم:از آیه 126 ،تا 145، 20 آیه، می‌شود آیات 141 تا 145 را در دو روز حفظ کرد.
هفته ششم:از آیه 146 تا 165(آخر سوره)
اگر برنامه‌های این هفته در روزهای آخر آن تمام نشده،می‌شود بقیه آیات را در روزهای اولیه هفته بعدی حفظ کرد.با این ترتیب حفظ پنجمین سوره بزرگ قرآن هم تمام می‌شود.
تلاوت سوره‌های حفظ شده
این قطعه اختصاص به شماره قبل دارد لیکن به جهت اهمیت موضوع توجه به آن ضروری است.
تلاوت سوره های نصف دوم قرآن یعنی از سوره کهف تا آخر طبق تذکرات در شماره 53 و تذکرات نوشته شده در شماره‌های 50 و 51 انجام گیرد.لازم است وقت بیشتری صرف تلاوت سوره‌های اخیر شود، فلذا بهتر است سوره‌های نصف دوم در هر هفته به اندازه،حداقل یک جزء و بلکه کمی بیشتر مثلاً در دو هفته سه جزء تلاوت شود،یعنی برنامه تلاوت روزانه در یک یا چند نوبت از سوره کهف شروع شود و تا آخر قرآن ادامه یابد.
اما سوره‌های بقره،آل عمران ونساء در قسمت‌های پنجاه آیه برای هر روز تنظیم شود، و هر روز پنجاه آیه تلاوت شود،تا برسد به سوره‌ای که در برنامه حفظ قرار دارد،که فعلاً سوره مائده است و بعداً سوره انعام خواهد بود.این پنجاه آیه حد کمتر تلاوت این سوره‌ها است و در صورت امکان می‌شود آیات بیشتری مورد تلاوت قرار بگیرد.
بعد از توجه به این قسمت،لازم است برنامه حفظ تلاوت،مطابق همان تذکرات دراین مرحله هم انجام بگیرد و سوره‌های نصف دوّم حداقل هر هفته یک جزء،از حفظ تلاوت شود و سوره‌های اولیه قرآن یعنی بقره، آل عمران ، نساء و مائده حداقل در هر روز در قطعات 50 آیه‌ای تلاوت شود و در صورت امکان بعضی از روزها دو قطعه 50 آیه تلاوت شود، تا فاصله زیادی در امر تلاوت و یادآوری ناشی از آنها به وجود نیاید.
امّا تلاوت سی آیه از سوره انعام که در قسمت آخر مرحله قبلی قرار داشت و بقیه آیات که در این مرحله در برنامه حفظ قرار گرفته در دفعات بیشتری انجام گیرد،که حفظ سریع و آسان آیات سوره امکان پذیر شود.
تذکر مجدد در مورد روش حفظ آیات طولانی
اگر چه قبلاً در مورد روش حفظ آیات طولانی تذکرات لازم داده شده، بالخصوص در شماره 26 نشریه اولین بار تحت عنوان «روش حفظ آیات طولانی» نحوه کار به طور دقیق ذکر شد، علاوه بر آن تا این قسمت از برنامه حفظ سوره‌های بزرگ قرآن در برنامه حفظ قرار گرفته است،اما در عین حال تذکرات قبلی لازم است مجدداً مورد توجه قرار بگیرد.
در حفظ آیات طولانی لازم است به شماره مذکور شماره 26 مراجعه شود و از روش بخش بخش کردن آیات طولانی و حفظ هر بخش از آنها و تکرارهای زیاد، و اتصال بخش‌ها با هم استفاده شود.
برنامه حفظ فوق العاده
در مرحله قبلی قطعه دوم از حفظ فوق العاده از سوره توبه شروع شد و سی آیه اول سوره برای این قسمت تعیین شد.در قطعه اول، از سوره یونس شروع و به آخر سوره اسراء یعنی اول سوره کهف ختم شده بود.دراین مرحله حفظ آیه 31 تا آیه 60 تعیین می‌شود.لازم است تکرار سوره‌ها در قسمت عادی،مطابق توضیحات لازم در این مقاله و تلاوت و تکرار قسمت‌های فوق العاده مطابق شماره 53 انجام گیرد.
توجهی به روابط آیات
در مقالات قبلی به فواید و آثار حفظ قرآن اشاراتی رفت و گفته شد که روابط متعددی در بین آیات قرآن وجود دارد که توجه به آنها منشأ کشف معانی عظیمی از آیات قرآن خواهد شد و به عنوان نمونه مثال‌هایی هم در مقالات متعدد ذکر شد، کشف روابط بین آیات از طریق حفظ قرآن مقدور می‌باشد و هر مقدار آیات قرآن در ذهن انسان جایگزین شود روابط بیشتری از آنها کشف خواهد شد و حتی تلاوت‌های متعدد منشأ کشف روابط بیشتر و توجه به آنها خواهد شد.
یکی از کاربردهای روابط موجود بین آیات،تفسیر صحیح معانی لفظی آیات می‌باشد،و این موضوع حداقل در سه جهت می‌تواند مورد توجّه و بررسی در این مقالات قرار بگیرد.
اول:در پیدا کردن معانی حقیقی مفردات و کلمات تشکیل دهنده آیات.
دوم:معانی تفسیر صحیح ترکیب‌های لفظی در آیات.
سوم:بدست آوردن ابزارهای دقیقی در بررسی و نقد نظریات تفسیری مفسّران قرآن.
بخواست خداوند از این مقاله به بعد مباحثی در زمینه‌های مذکور طرح و مورد بررسی قرار خواهد گرفت و نمونه‌هایی از آیات به عنوان مثال خواهد شد.البته لازم به ذکر است که کاربرد روابط بین آیات اختصاص به معانی لفظی آیات ندارد و شامل معانی باطنی آیات هم می‌شود، به طوری که قبلاً به این موضوع اشاراتی شد.
یک پایه اساسی علم تفسیر روی معانی حقیقی مفردات یعنی لغات تشکیل دهنده آیات قرار گرفته است.کلمات تشکیل دهنده آیات قرآن در یک تقسیم بندی به دو قسم تقسیم می‌شوند:
اول کلماتی که در ادبیات عرب برای معانی معینی بکار می‌روند و در قرآن هم به همان معانی متداول بین عرب زبان‌ها بکار رفته است.
دوم کلماتی که موقعیت خاص قرآنی دارند و معانی صرف آنها مورد نظر نمی‌باشد و بعضی از کلمات در عبارات و کاربردهای مختلف معانی متفاوتی دارند.
در مواردی که کلمات تشکیل دهنده ترکیب‌ها و آیات قرآنی و یا بعضی از آنها مشتمل بر موضوعات خاص قرآنی است، باید از طریق توجه به روابط آیات،معانی حقیقی آنها روشن شود و آشنائی صرف با ادبیات عرب مشکل معانی آنها را برطرف نمی‌کند. همچنین کاربردهای مختلف کلمات به کار رفته در آیات،از همین طریق باید آشکار شود.به عنوان مثال:به چند مورد از این نوع کلمات اشاره‌ای می‌کنیم:
خداوند عالم خطاب به پیامبرش می‌فرماید:
«و وجدک ضالاً فهدی» (سوره ضحی، آیه 7) در مورد این آیه مفسّران قرآن نظریات مختلفی داده‌اند.مشکل اصلی این است که چگونه خداوند کلمه «ضالّ» را در مورد وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) دارای آن مقام رفیع علمی و عقلی و فضائل بی پایان و فوق حد تصور انسان‌ها بکار برده است.در حالی که خداوند عالم،آن حضرت را بارها در آیات قرآن بصورت‌های مختلفی تکریم فرموده و از او به عنوان شریف‌ترین و ارزشمندترین مخلوق خداوند یاد شده است،و با توجّهات و عنایات خاص خداوند تربیت شده است،و در مقام عصمت کبری قرار گرفته است.
بعضی مفسران سعی کرده‌اند به نحوی آیه را توجیه کنند که نسبت ظلالت از آن حضرت منتفی شود و آیه به صورت دیگری غیر از صورت ظاهری معنا و تفسیر شود،در نتیجه به مباحثی متوسل شده‌اند که با معیارهای تفسیر صحیح سازگار نیست!
اما واقعیت این است که همه این مشکلات،از معنای عرفی کلمه و توجه به آن پیش آمده و اگر به معنای حقیقی‌ و قرآنی کلمه توجه می‌شد،مشکلی در تفسیر آیه پیش نمی‌آمد، و آن اینکه کلمه «ضلالت» را به معنای عرفی متداول در زبان فارسی یا زبان عربی و زبان‌های دیگر گرفته‌اند که عبارت است از کلمه «گمراهی» در زبان فارسی،یعنی «ضالّ» در زبان عربی به معنای «گمراه» در زبان فارسی.
این روش نادرست در تفسیر یعنی در نظر گرفتن یک معنای متداول جا افتاده و عدم توجه به معنای حقیقی و قرآنی کلمه این مشکل تفسیری و کلامی را در مورد این آیه پیش آورده است.
اما از توجه به آیاتی از قرآن می‌شود معنای حقیقی کلمه «ضال» را پیدا کرد.در سوره یوسف از زبان فرزندان حضرت یعقوب یعنی برادران یوسف نقل شده است که:
«اذ قال لیوسف و اخوه احبّ الی ابینا منّا و نحن عصبة ان ابانا لفی ضلال مبین؛آنها [به زَعم خود] گفتند:یوسف(ع) و برادرش[برادر مادری] نزد پدر ما محبوب‌تر هستند و ما گروهی قدرتمند هستیم،همانا پدر و مادر ضلالت آشکاری قرار دارد!».(سوره یوسف،آیه 8)
به طور قطع فرزندان حضرت یعقوب(ع) منظورشان از کلمه «ضلال» که در مورد پدرشان بکار بردند،گمراهی نبود، در حالی که می‌خواستند پیش پدر محبوب‌تر شوند و این محبوبیت در نزد پدر آن قدر برای آنها مهم بود که تصمیم گرفتند برادر خردسال خود را بکشند و سرانجام او را در چاه انداختند.
در آیه دیگری باز همین کلمه را از زبان همان فرزندان حضرت یعقوب نقل کرده می‌فرماید:
«و لما فصلت العیر ابوهم انی لاجد ریح یوسف لو لاتفندون ـ قالوا تالله انک لفی ضلالک القدیم؛وقتی کافران[که حامل پیراهن یوسف بودند] از مصر خارج شد،پدرشان[یعقوب] گفت:من بوی یوسف را احساس می‌کنم اگر مرا به کم عقلی نسبت ندهید گفتند:تو در همان ضلالت قبلی خود هستی!»
به طور قطعی در این کلام آنها منظورشان از «ضلال» گمراهی نبود،بلکه منظورشان این بود که تو در اشتباه قبلی خود هستی که تصور می‌کنی یوسف زنده است، یا اینکه تو در حال همان محبت افراطی [به زعم آنها] نسبت به یوسف قرار داری.
ضلالت در مورد وجود مقدس رسول اکرم(ص) به معنای متعارف نیست و مراد از آن این است که تو نسبت به امر هدایت و ارشاد انسان‌ها قبل از اینکه وحی خداوند بر تو نازل شود،آشنا نبودی و پروردگارت تو را به این راه آورد،و تو را در این راه یعنی نبوّت و رسالت قرار داد و به آن هدایت کرد.

تبلیغات