مثلهای زیبای قرآن(34) مثل بیست و نهم: پیمانشکنان سبک مغزند
آرشیو
چکیده
متن
پیمان شکنان و سوگند شکنان به زنى سبک مغز مىمانند که رشتههاى خود را پنبه مىکرد و تابیدههایش را وا مىتابید .
«و اوفوا بعهد الله اذا عاهدتم و لا تنقضوا الایمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا ان الله یعلم ما تفعلون» .
«هنگامى که با خدا پیمان بستید به عهد او وفا کنید و سوگندهاى خود را پس از تاکید نشکنید، درحالى که خدا را کفیل و ضامن بر سوگند خود قرار دادهاید، خداوند از آنچه انجام مىدهید، آگاه است» .
«و لا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکانا تتخذون ایمانکم دخلا بینکم ان تکون امة هی اربى من امة انما یبلوکم الله به و لیبین لکم یوم القیامة ما کنتم فیه تختلفون» (1) .
«مانند آن زن - بىفکر - نباشید که رشتههاى خود را پس از استحکام، وا مىتابید (وبه اصطلاح رشتهها را پنبه مىکرد) درحالى که سوگندهاى خود را وسیله خیانت و فساد قرار مىدهید، به خاطر این که گروهى از گروه دیگر فزونتر و نیرومندتر هستند، خدا مىخواهد شما را به این وسیله آزمایش کند، در روز قیامت آنچه را که در آن اختلاف مىکردید، براى شما روشن مىسازد» .
توضیح مفردات آیه
«نقض» در لغت عرب به معنى شکستن است و در موردى به کار مىرود که متعلق آن از استحکام خاصى برخوردار باشد، خواه استحکام آن، حسى و جسمانى باشد، مانند پنبه رشته شده، یا وجدانى و اخلاقى مانند پیمان که از نظر وجدان و عرف عقلا از استحکام خاصى برخوردار است و پایبندى به آن نشانه شرف و مردانگى انسان است .
«کفیل» در لغت عرب به معنى ضامن است، تو گویى انسانى که به خدا سوگند مىخورد - مخصوصا در برابر مردم - خدا را ضامن خود معرفى مىکند .
«دخل» به چیز بیگانهاى مىگویند که در چیزى نفوذ کند و آن را فاسد مىسازد و احیانا در «خدعه» به کار مىرود . ابوعبیده مىگوید: هر چیزى که صحیح نباشد «دخل» است . تا اینجا از معنى مفردات آیه آگاه شدیم .
شان نزول آیه
مفسران مىگویند در زمان نزول قرآن زن بىمغزى از قریش کار او و کنیزانش این بود که از آغاز روز به تابیدن پنبه و پشم مىپرداختند، آنگاه به هنگام ظهر به آنان دستور مىداد آنچه را تابیدهاند، واتابند .
پایبندى به پیمان
از آنجا که لزوم عمل به میثاق، جنبه فطرى دارد و در سرتاسر جهان، عمل به پیمان یک عمل نیک، و شکستن پیمان، عمل زشت تلقى مىشود، قرآن نیز بر لزوم وفا به پیمان، تاکید مىکند و شکستن پیمان را بسان کار آن زن تهىمغز، زشت مىداند که انسان رشتههاى خود را واتابد و لذا در بسیارى از آیات بر عمل به پیمان تاکید شده است که برخى را یادآور مىشویم:
«اوفوا بالعهد ان العهد کان عنه مسؤولا» (2) . «به عهد و پیمان وفادار باشید، زیرا از پیمان سؤال مىشود» .
در آیه دیگر مىفرماید:
«و الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون» (3) «آنان که به امانتدارى و عهد و پیمان خویش پایبندند» .
و در آیه مورد بحث، عهد با خدا را مورد بحث قرار مىدهد و مىفرماید: «و اوفوا بعهد الله اذا عاهدتم» ، طبعا مقصود پیمانى است که انسان با خدا و پیامبر خدا و امام مىبندد .
با توجه به مجموع آیات روشن مىشود پیمان بر امر مشروع خواه طرف پیمان خدا باشد یا غیر خدا، لازمالعمل است و شکستن آن حرام . چیزى که هست آیات نخست، مطلق پیمان را مطرح مىکرد، ولى این آیه پیمان با خدا و نمایندگان خدا را .
پاىبندى به سوگند
همانطورى که عمل به پیمان و بیعتبا خدا و رسول و یا انسانهاى دیگر از ارزش بالایى برخوردار است، همچنین سوگند به خدا خواه این سوگند، در برابر خدا باشد یا در برابر مردم، بسیار محترم و غیر قابل نقض است، اما قرآن هر سوگندى را مطرح نمىکند، بلکه سوگندى را مورد بحث قرار مىدهد که مورد تاکید قرار گیرد . اکنون باید دید تفاوت این دو نوع سوگند چیست؟ تفاوت آن دو این است که برخى از سوگندها ناخواسته بر زبان انسان جارى مىشود و افراد بدون توجه «والله» و «بالله» مىگویند . اینهمان سوگند لغو است که چندان اثرى ندارد .
ولى برخى از سوگندها، با توجه و عزم و عقد قلب انجام مىگیرد این همان سوگند موکد است که آیه یادآور مىشود و مىفرماید: «و لا تنقضوا الایمان بعد توکیدها» . و در آیه دیگر نیز به این نوع از سوگند اشاره مىکند و مىگوید: «لا یؤاخذکم الله باللغو فی ایمانکم و لکن یؤاخذکم بما عقدتم الایمان» (4) . «خدا شما را با سوگندهاى لغو مؤاخذه نمىکند، بلکه با سوگندى مؤاخذه مىکند که آن را با عزم و عقد قلب یاد کردهاید» .
آنگاه آیه، علت تحریم سوگندشکنى را یادآور مىشود و آن این است که: آن کس که در برابر مردم به خدا سوگند یاد مىکند، گویا براى قانع کردن مردم، خدا را کفیل و ضامن قرار مىدهد که اگر دروغگو باشد، خدا او را کیفر دهد، بنابراین سوگندشکنى هانتبه خداست، چنانکه مىفرماید: «و قد جعلتم الله علیکم کفیلا» «خدا را بر آنچه سوگند خوردهاید، ضامن قرار دادهاید» .
مثلا انسانى که به برادر دینى خود مىگوید: به خدا سوگند من این کار را مىکنم یا نمىکنم، او هم گول سوگند به لفظ جلاله را خورده سخن او را مىپذیرد، هرگاه انسان یاد شده، سوگندشکنى کند، تو گویى اهانتبه مقام ربوبى کرده است .
تا اینجا با مفاهیم آیه نخست آشنا شدیم، اکنون به تفسیر آیه دوم مىپردازیم که جایگاه مثل است . قرآن مىفرماید: «افراد پیمانشکن بسان آن زنى هستند که تابیدههاى خود را وامىتابید» . چنانکه مىفرماید: «و لا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکانا» .
اکنون سؤال مىشود چرا این افراد به پیمان و سوگند خود پایبند نیستند؟ آیه در این باره دو نکته را تذکر مىدهد:
1 . این افراد، پیمان و سوگند خود را پوششى براى خدعه و حیله قرار داده و با آراستن ظاهر مىخواهند طرف خود را فریب دهند از اینرو از در حیله و خدعه وارد مىشوند و آیه چنین اشاره مىکند: «تتخذون ایمانکم دخلا بینکم» .
2 . چهبسا این افراد، با خدا و پیامبر که از پیروان کمى برخوردار بوده پیمان مىبندند، آنگاه مخالفان پیامبر را گروه فزونتر مىبینند و به خاطر عظمت دشمن، پیمان و سوگند خود را مىشکنند . و هماکنون بسیارى از دولتهاى کوچک، پیمانى را که با دیگر دولتها بستهاند، به خاطر ترس از دولتهاى بزرگ مىشکنند و آیه به این مطلب چنین اشاره مىکند: «ان تکون امة هی اربى من امة» .
ولى در پایان، قرآن هشدار مىدهد که این افراد، از آزمایشهاى الهى غافلند .
سوگندهاى الهى وسیله آزمایش و امتحان است، چنانکه مىفرماید: «انما یبلوکم الله به» .
و پیمان شکنان سرانجام، روز قیامتبه کیفر اعمال خود مىرسند و خدا حقایق را براى مردم آشکار مىسازد، چنانکه مىفرماید: «و لیبین لکم یوم القیامة ما کنتم فیه تختلفون» .
پىنوشت:
1) نحل: 91 - 92 .
2) اسراء: 34 .
3) مؤمنون: 8 .
4) مائده: 89 .
«و اوفوا بعهد الله اذا عاهدتم و لا تنقضوا الایمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا ان الله یعلم ما تفعلون» .
«هنگامى که با خدا پیمان بستید به عهد او وفا کنید و سوگندهاى خود را پس از تاکید نشکنید، درحالى که خدا را کفیل و ضامن بر سوگند خود قرار دادهاید، خداوند از آنچه انجام مىدهید، آگاه است» .
«و لا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکانا تتخذون ایمانکم دخلا بینکم ان تکون امة هی اربى من امة انما یبلوکم الله به و لیبین لکم یوم القیامة ما کنتم فیه تختلفون» (1) .
«مانند آن زن - بىفکر - نباشید که رشتههاى خود را پس از استحکام، وا مىتابید (وبه اصطلاح رشتهها را پنبه مىکرد) درحالى که سوگندهاى خود را وسیله خیانت و فساد قرار مىدهید، به خاطر این که گروهى از گروه دیگر فزونتر و نیرومندتر هستند، خدا مىخواهد شما را به این وسیله آزمایش کند، در روز قیامت آنچه را که در آن اختلاف مىکردید، براى شما روشن مىسازد» .
توضیح مفردات آیه
«نقض» در لغت عرب به معنى شکستن است و در موردى به کار مىرود که متعلق آن از استحکام خاصى برخوردار باشد، خواه استحکام آن، حسى و جسمانى باشد، مانند پنبه رشته شده، یا وجدانى و اخلاقى مانند پیمان که از نظر وجدان و عرف عقلا از استحکام خاصى برخوردار است و پایبندى به آن نشانه شرف و مردانگى انسان است .
«کفیل» در لغت عرب به معنى ضامن است، تو گویى انسانى که به خدا سوگند مىخورد - مخصوصا در برابر مردم - خدا را ضامن خود معرفى مىکند .
«دخل» به چیز بیگانهاى مىگویند که در چیزى نفوذ کند و آن را فاسد مىسازد و احیانا در «خدعه» به کار مىرود . ابوعبیده مىگوید: هر چیزى که صحیح نباشد «دخل» است . تا اینجا از معنى مفردات آیه آگاه شدیم .
شان نزول آیه
مفسران مىگویند در زمان نزول قرآن زن بىمغزى از قریش کار او و کنیزانش این بود که از آغاز روز به تابیدن پنبه و پشم مىپرداختند، آنگاه به هنگام ظهر به آنان دستور مىداد آنچه را تابیدهاند، واتابند .
پایبندى به پیمان
از آنجا که لزوم عمل به میثاق، جنبه فطرى دارد و در سرتاسر جهان، عمل به پیمان یک عمل نیک، و شکستن پیمان، عمل زشت تلقى مىشود، قرآن نیز بر لزوم وفا به پیمان، تاکید مىکند و شکستن پیمان را بسان کار آن زن تهىمغز، زشت مىداند که انسان رشتههاى خود را واتابد و لذا در بسیارى از آیات بر عمل به پیمان تاکید شده است که برخى را یادآور مىشویم:
«اوفوا بالعهد ان العهد کان عنه مسؤولا» (2) . «به عهد و پیمان وفادار باشید، زیرا از پیمان سؤال مىشود» .
در آیه دیگر مىفرماید:
«و الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون» (3) «آنان که به امانتدارى و عهد و پیمان خویش پایبندند» .
و در آیه مورد بحث، عهد با خدا را مورد بحث قرار مىدهد و مىفرماید: «و اوفوا بعهد الله اذا عاهدتم» ، طبعا مقصود پیمانى است که انسان با خدا و پیامبر خدا و امام مىبندد .
با توجه به مجموع آیات روشن مىشود پیمان بر امر مشروع خواه طرف پیمان خدا باشد یا غیر خدا، لازمالعمل است و شکستن آن حرام . چیزى که هست آیات نخست، مطلق پیمان را مطرح مىکرد، ولى این آیه پیمان با خدا و نمایندگان خدا را .
پاىبندى به سوگند
همانطورى که عمل به پیمان و بیعتبا خدا و رسول و یا انسانهاى دیگر از ارزش بالایى برخوردار است، همچنین سوگند به خدا خواه این سوگند، در برابر خدا باشد یا در برابر مردم، بسیار محترم و غیر قابل نقض است، اما قرآن هر سوگندى را مطرح نمىکند، بلکه سوگندى را مورد بحث قرار مىدهد که مورد تاکید قرار گیرد . اکنون باید دید تفاوت این دو نوع سوگند چیست؟ تفاوت آن دو این است که برخى از سوگندها ناخواسته بر زبان انسان جارى مىشود و افراد بدون توجه «والله» و «بالله» مىگویند . اینهمان سوگند لغو است که چندان اثرى ندارد .
ولى برخى از سوگندها، با توجه و عزم و عقد قلب انجام مىگیرد این همان سوگند موکد است که آیه یادآور مىشود و مىفرماید: «و لا تنقضوا الایمان بعد توکیدها» . و در آیه دیگر نیز به این نوع از سوگند اشاره مىکند و مىگوید: «لا یؤاخذکم الله باللغو فی ایمانکم و لکن یؤاخذکم بما عقدتم الایمان» (4) . «خدا شما را با سوگندهاى لغو مؤاخذه نمىکند، بلکه با سوگندى مؤاخذه مىکند که آن را با عزم و عقد قلب یاد کردهاید» .
آنگاه آیه، علت تحریم سوگندشکنى را یادآور مىشود و آن این است که: آن کس که در برابر مردم به خدا سوگند یاد مىکند، گویا براى قانع کردن مردم، خدا را کفیل و ضامن قرار مىدهد که اگر دروغگو باشد، خدا او را کیفر دهد، بنابراین سوگندشکنى هانتبه خداست، چنانکه مىفرماید: «و قد جعلتم الله علیکم کفیلا» «خدا را بر آنچه سوگند خوردهاید، ضامن قرار دادهاید» .
مثلا انسانى که به برادر دینى خود مىگوید: به خدا سوگند من این کار را مىکنم یا نمىکنم، او هم گول سوگند به لفظ جلاله را خورده سخن او را مىپذیرد، هرگاه انسان یاد شده، سوگندشکنى کند، تو گویى اهانتبه مقام ربوبى کرده است .
تا اینجا با مفاهیم آیه نخست آشنا شدیم، اکنون به تفسیر آیه دوم مىپردازیم که جایگاه مثل است . قرآن مىفرماید: «افراد پیمانشکن بسان آن زنى هستند که تابیدههاى خود را وامىتابید» . چنانکه مىفرماید: «و لا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکانا» .
اکنون سؤال مىشود چرا این افراد به پیمان و سوگند خود پایبند نیستند؟ آیه در این باره دو نکته را تذکر مىدهد:
1 . این افراد، پیمان و سوگند خود را پوششى براى خدعه و حیله قرار داده و با آراستن ظاهر مىخواهند طرف خود را فریب دهند از اینرو از در حیله و خدعه وارد مىشوند و آیه چنین اشاره مىکند: «تتخذون ایمانکم دخلا بینکم» .
2 . چهبسا این افراد، با خدا و پیامبر که از پیروان کمى برخوردار بوده پیمان مىبندند، آنگاه مخالفان پیامبر را گروه فزونتر مىبینند و به خاطر عظمت دشمن، پیمان و سوگند خود را مىشکنند . و هماکنون بسیارى از دولتهاى کوچک، پیمانى را که با دیگر دولتها بستهاند، به خاطر ترس از دولتهاى بزرگ مىشکنند و آیه به این مطلب چنین اشاره مىکند: «ان تکون امة هی اربى من امة» .
ولى در پایان، قرآن هشدار مىدهد که این افراد، از آزمایشهاى الهى غافلند .
سوگندهاى الهى وسیله آزمایش و امتحان است، چنانکه مىفرماید: «انما یبلوکم الله به» .
و پیمان شکنان سرانجام، روز قیامتبه کیفر اعمال خود مىرسند و خدا حقایق را براى مردم آشکار مىسازد، چنانکه مىفرماید: «و لیبین لکم یوم القیامة ما کنتم فیه تختلفون» .
پىنوشت:
1) نحل: 91 - 92 .
2) اسراء: 34 .
3) مؤمنون: 8 .
4) مائده: 89 .