آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

پیمان شکنان و سوگند شکنان به زنى سبک مغز مى‏مانند که رشته‏هاى خود را پنبه مى‏کرد و تابیده‏هایش را وا مى‏تابید .
«و اوفوا بعهد الله اذا عاهدتم و لا تنقضوا الایمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا ان الله یعلم ما تفعلون‏» .
«هنگامى که با خدا پیمان بستید به عهد او وفا کنید و سوگندهاى خود را پس از تاکید نشکنید، درحالى که خدا را کفیل و ضامن بر سوگند خود قرار داده‏اید، خداوند از آنچه انجام مى‏دهید، آگاه است‏» .
«و لا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکانا تتخذون ایمانکم دخلا بینکم ان تکون امة هی اربى من امة انما یبلوکم الله به و لیبین لکم یوم القیامة ما کنتم فیه تختلفون‏» (1) .
«مانند آن زن - بى‏فکر - نباشید که رشته‏هاى خود را پس از استحکام، وا مى‏تابید (وبه اصطلاح رشته‏ها را پنبه مى‏کرد) درحالى که سوگندهاى خود را وسیله خیانت و فساد قرار مى‏دهید، به خاطر این که گروهى از گروه دیگر فزونتر و نیرومندتر هستند، خدا مى‏خواهد شما را به این وسیله آزمایش کند، در روز قیامت آنچه را که در آن اختلاف مى‏کردید، براى شما روشن مى‏سازد» .
توضیح مفردات آیه
«نقض‏» در لغت عرب به معنى شکستن است و در موردى به کار مى‏رود که متعلق آن از استحکام خاصى برخوردار باشد، خواه استحکام آن، حسى و جسمانى باشد، مانند پنبه رشته شده، یا وجدانى و اخلاقى مانند پیمان که از نظر وجدان و عرف عقلا از استحکام خاصى برخوردار است و پایبندى به آن نشانه شرف و مردانگى انسان است .
«کفیل‏» در لغت عرب به معنى ضامن است، تو گویى انسانى که به خدا سوگند مى‏خورد - مخصوصا در برابر مردم - خدا را ضامن خود معرفى مى‏کند .
«دخل‏» به چیز بیگانه‏اى مى‏گویند که در چیزى نفوذ کند و آن را فاسد مى‏سازد و احیانا در «خدعه‏» به کار مى‏رود . ابوعبیده مى‏گوید: هر چیزى که صحیح نباشد «دخل‏» است . تا اینجا از معنى مفردات آیه آگاه شدیم .
شان نزول آیه
مفسران مى‏گویند در زمان نزول قرآن زن بى‏مغزى از قریش کار او و کنیزانش این بود که از آغاز روز به تابیدن پنبه و پشم مى‏پرداختند، آنگاه به هنگام ظهر به آنان دستور مى‏داد آنچه را تابیده‏اند، واتابند .
پایبندى به پیمان
از آنجا که لزوم عمل به میثاق، جنبه فطرى دارد و در سرتاسر جهان، عمل به پیمان یک عمل نیک، و شکستن پیمان، عمل زشت تلقى مى‏شود، قرآن نیز بر لزوم وفا به پیمان، تاکید مى‏کند و شکستن پیمان را بسان کار آن زن تهى‏مغز، زشت مى‏داند که انسان رشته‏هاى خود را واتابد و لذا در بسیارى از آیات بر عمل به پیمان تاکید شده است که برخى را یادآور مى‏شویم:
«اوفوا بالعهد ان العهد کان عنه مسؤولا» (2) . «به عهد و پیمان وفادار باشید، زیرا از پیمان سؤال مى‏شود» .
در آیه دیگر مى‏فرماید:
«و الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون‏» (3) «آنان که به امانتدارى و عهد و پیمان خویش پایبندند» .
و در آیه مورد بحث، عهد با خدا را مورد بحث قرار مى‏دهد و مى‏فرماید: «و اوفوا بعهد الله اذا عاهدتم‏» ، طبعا مقصود پیمانى است که انسان با خدا و پیامبر خدا و امام مى‏بندد .
با توجه به مجموع آیات روشن مى‏شود پیمان بر امر مشروع خواه طرف پیمان خدا باشد یا غیر خدا، لازم‏العمل است و شکستن آن حرام . چیزى که هست آیات نخست، مطلق پیمان را مطرح مى‏کرد، ولى این آیه پیمان با خدا و نمایندگان خدا را .
پاى‏بندى به سوگند
همان‏طورى که عمل به پیمان و بیعت‏با خدا و رسول و یا انسانهاى دیگر از ارزش بالایى برخوردار است، همچنین سوگند به خدا خواه این سوگند، در برابر خدا باشد یا در برابر مردم، بسیار محترم و غیر قابل نقض است، اما قرآن هر سوگندى را مطرح نمى‏کند، بلکه سوگندى را مورد بحث قرار مى‏دهد که مورد تاکید قرار گیرد . اکنون باید دید تفاوت این دو نوع سوگند چیست؟ تفاوت آن دو این است که برخى از سوگندها ناخواسته بر زبان انسان جارى مى‏شود و افراد بدون توجه «والله‏» و «بالله‏» مى‏گویند . این‏همان سوگند لغو است که چندان اثرى ندارد .
ولى برخى از سوگندها، با توجه و عزم و عقد قلب انجام مى‏گیرد این همان سوگند موکد است که آیه یادآور مى‏شود و مى‏فرماید: «و لا تنقضوا الایمان بعد توکیدها» . و در آیه دیگر نیز به این نوع از سوگند اشاره مى‏کند و مى‏گوید: «لا یؤاخذکم الله باللغو فی ایمانکم و لکن یؤاخذکم بما عقدتم الایمان‏» (4) . «خدا شما را با سوگندهاى لغو مؤاخذه نمى‏کند، بلکه با سوگندى مؤاخذه مى‏کند که آن را با عزم و عقد قلب یاد کرده‏اید» .
آنگاه آیه، علت تحریم سوگندشکنى را یادآور مى‏شود و آن این است که: آن کس که در برابر مردم به خدا سوگند یاد مى‏کند، گویا براى قانع کردن مردم، خدا را کفیل و ضامن قرار مى‏دهد که اگر دروغگو باشد، خدا او را کیفر دهد، بنابراین سوگندشکنى هانت‏به خداست، چنانکه مى‏فرماید: «و قد جعلتم الله علیکم کفیلا» «خدا را بر آنچه سوگند خورده‏اید، ضامن قرار داده‏اید» .
مثلا انسانى که به برادر دینى خود مى‏گوید: به خدا سوگند من این کار را مى‏کنم یا نمى‏کنم، او هم گول سوگند به لفظ جلاله را خورده سخن او را مى‏پذیرد، هرگاه انسان یاد شده، سوگندشکنى کند، تو گویى اهانت‏به مقام ربوبى کرده است .
تا اینجا با مفاهیم آیه نخست آشنا شدیم، اکنون به تفسیر آیه دوم مى‏پردازیم که جایگاه مثل است . قرآن مى‏فرماید: «افراد پیمان‏شکن بسان آن زنى هستند که تابیده‏هاى خود را وامى‏تابید» . چنانکه مى‏فرماید: «و لا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکانا» .
اکنون سؤال مى‏شود چرا این افراد به پیمان و سوگند خود پایبند نیستند؟ آیه در این باره دو نکته را تذکر مى‏دهد:
1 . این افراد، پیمان و سوگند خود را پوششى براى خدعه و حیله قرار داده و با آراستن ظاهر مى‏خواهند طرف خود را فریب دهند از این‏رو از در حیله و خدعه وارد مى‏شوند و آیه چنین اشاره مى‏کند: «تتخذون ایمانکم دخلا بینکم‏» .
2 . چه‏بسا این افراد، با خدا و پیامبر که از پیروان کمى برخوردار بوده پیمان مى‏بندند، آنگاه مخالفان پیامبر را گروه فزونتر مى‏بینند و به خاطر عظمت دشمن، پیمان و سوگند خود را مى‏شکنند . و هم‏اکنون بسیارى از دولت‏هاى کوچک، پیمانى را که با دیگر دولت‏ها بسته‏اند، به خاطر ترس از دولت‏هاى بزرگ مى‏شکنند و آیه به این مطلب چنین اشاره مى‏کند: «ان تکون امة هی اربى من امة‏» .
ولى در پایان، قرآن هشدار مى‏دهد که این افراد، از آزمایشهاى الهى غافلند .
سوگندهاى الهى وسیله آزمایش و امتحان است، چنانکه مى‏فرماید: «انما یبلوکم الله به‏» .
و پیمان شکنان سرانجام، روز قیامت‏به کیفر اعمال خود مى‏رسند و خدا حقایق را براى مردم آشکار مى‏سازد، چنانکه مى‏فرماید: «و لیبین لکم یوم القیامة ما کنتم فیه تختلفون‏» .
پى‏نوشت:
1) نحل: 91 - 92 .
2) اسراء: 34 .
3) مؤمنون: 8 .
4) مائده: 89 .

تبلیغات