دستور العمل قرآنی ارکان سلوک
آرشیو
چکیده
متن
در شمارههای گذشته از نخستین رکن سیر و سلوک سخن گفتیم از ایمان گفتیم جایگاه و مرتبه ایمان را شناختیم و دانستیم که مقام نخست در وادی سیر و سلوک از آن ایمان است حال به دومین رکن سیر و سلوک میپردازیم عارفان حقیقی و اهل سلوک از ورع بعنوان رکن دوم یاد کردهاند حال ورع چیست، چه معنی و مقصودی را از ورع منظور کردهاند با توجه به مجموعه روایات می توان این طور گفت که ورع، یعنی قدرتی که به توفیق حق، اجتناب از گناه و دوری از محرمات را در نفس پدید آورد و انسان بتواند در ساحت آن مراتب ترقی و کمال را با سرعت طی میکند و به کسب فضائل بیشتری نائل آید و به مقام قرب الهی میرسد.
اهمیت ورع
از معنایی که برای ورع گفتیم، اهمیت ورع تا حدودی روشن شد و تأکید بر ورع حکمت دارد چون انسان مؤمن و ملتزم، معمولا در انجام و اجبات کم نمیگذارد حتی سعی میکند برخی مستحبات را نیز انجام میدهد با این حال نتیجه لازم را نمیگیرد چرا؟ گیر کجا است؟ گیر اصلی در ترک محرمات است که همان ورع باشد مشکل اینجاست فرق ورع با تقوی نیز در همین نکته است تقوی عبارت از انجام واجبات و ترک محرمات است ولی ورع پرهیز از محرمات است و اگر انسان از محرمات دوری نکند از واجبات اثر مطلوب را نمیگیرد و خطر ابتلاء به حرام آن قدر زیاد است که حتی به زوال ایمان میانجامد در اینجا فرمایش پیامبر(ص) را یادآور میشویم که فرمود: هر کس تسبیحات اربعه بگوید برایش در بهشت درختی می کارند یکی از اصحاب گفت پس مادر بهشت درختان بسیاری داریم حضرت فرمود بلی به شرطی که آتش نفرستید و آنها را بسوزانید آتش همین ارتکاب محرمات است که میتواند تمام آثار واجبات را به تباهی بکشاند به خاطر اهمیت و تأثیر ورع است که پیامبر فرمود:«کن ورعاً تکن اعبدا الناس؛ با ورع باش تا عابدترین مردم باشی» و در جای دیگر فرمود:«خیر دینکم الورع؛ بهترین دین شما ورع است» از احادیث برمیآید که اصلاً عبادت بدون ورع نمی تواند ثمربخش باشد. امکان قرب الهی بدون ورع نیست، حتی رسیدن به علم حقیقی فقط با ورع امکان پذیر است چون وقتی صفحه دل ازکدورتها و آلودگیها پاک گردد روزنههای نور باز میشود و حقائق مکشوف میافتد برای همین است که خداوند به پیامبر دستور میدهد که«وثیابک فطهر».
جامهات را پاک گردان، در پاکیزگی امکان رشد و تعالی است در حدیث قدسی آمده: ای احمد ورع زینت مؤمن و ستون دین است مثل ورع مانند کشتی است همانطور که از دریا کسی نجات پیدا نمی کند مگر بوسیله کشتی همچنین پارسایان نجات پیدا نمی کنند مگر بوسیله ورع و پرهیزگاری، نجات و رستگاری از تلاطم دریای زندگی بوسیله ورع امکان پذیر است امروز تعبیری دارند میگویند بهداشت بهتر از درمان است ورع در واقع بهداشت است بهداشت از آلودگیها ناپاکیها، بهداشت از معصیتها، بحسب ظاهر ملتهائی که بهداشت بالاتری دارند زندگی مادی مرفهتری دارند همینطور است اگر ما به بهداشت روحی برسیم قطعا آرامش و رضایتمندی بهتری داریم و به حقیقت و معنی زندگی میرسیم زیرا در اینجا همراهی و همنشینی با خدا است در حدیث آمده همنشینان فردای خداوند، اهل ورع و زهدند. یک باغدار نیز برای اینکه درختانش به ثمر بنشیند با دقت سعی میکند آفتها را از آنها دور کند چون اگر آفت آمد همه زحمتها و هزینههائی که کرده از بین میرود.
مراتب ورع
برخی از بزرگان برای ورع مراتب قائل شدهاند که هر مرتبه جایگاه و تأثیر خودش را دارد یک مرتبه این است که شخص از آنچه بر او شبههناک است پرهیز کند و آن را ترک گوید تا چه برسد به محرمات و گناهان قطعی. مرتبه دیگر، ورع اهل دل است یعنی دوری از آنچه که قلب شخص از آن کراهت دارد یعنی قلبش به او علامت میدهد و او ترک میکند برای همه ما این اتفاق در زندگی میافتد که قلب، ما را از چیزی منع میکند ولی متأسفانه به آن عمل نمیکنیم و همین باعث میشود که از ما سلب توفیق شود کسی که به مرحله ورع دل برسد مورد عنایت خاص خداوند قرار می گیرد از خزانه غیب هر آنچه که مصلحتش باشد به او عطا میگردد در این مرحله است که رابطه تقرب برقرار میگردد چون به تعبیر روایت منتهی ایمان است سالک در این مرحله محو جمال الهی شده رضایت او برایش ملاک است. قانع به رزق الهی است و در راه خدا از هیچ ملامتی هراسان نیست هر چه جلال و جمال الهی اقتضا کند رفتارش را بر آن اساس منطبق میکند او با گذشتن و شکستن دیوارهای نفس خودش را به بالاترین مقامات معنوی میرساند.
در باب اهمیت ورع و این که بدون دوری گزیدن از محرمات راه نجات نیست، مطلبی روح افزا و گنجی گرانبها وجود دارد و آن دستورالعملی است از عارف و اصل و چهره شناخته شده قرون اخیر در معرفت الهی آخوند ملا حسینعلی همدانی و این دستورالعمل تابلو زیبایی است که جا دارد انسان مکرر آنرا مرور کند و مرحم درد جانش قرار دهد و در حقیقت پتکی است بر فرق مخاطبان درد آشنا تا هوا را از سر بدور کنند و نهیبی است بر قلب آنها تا از آرزوها و آمال بیهوده دور شوند و بیدار گردند.
ملاحسینعلی همدانی که در سیر و سلوک معنوی و برگرفته از قرآن و سیره ا هل بیت چهرهای است که توانسته است در مکتب خود افرادی بزرگ و مؤثر ر تربیت کند مانند سید علی قاضی طباطبایی ـ سید احمد کربلایی و علامه طباطبایی و صدها ستاره درخشان آسمان معرفت و از آن بزرگ عارف آشنای اهل دل مطالب مکتوب به اختصار باقی مانده است و آن بزرگوار همواره مطالب آسمانی و بلند را در سینه صدها عاشق دل باخته مینگاشته است و آنچه در پی میآید دستورالعملی است از آن مرد بزرگ که بر جای مانده است و ما به لحاظ اهمیت و ارتباط کامل آ ن ب ورع و ترک معصیت جهت استفاده خوانندگان آنرا میآوریم که این دستورالعمل را به یکی از علمای تبریز مرقوم فرموده:
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و الصّلوة و السّلام علی محمد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
مخفی نماند بر برادران دینی که بجز التزام به شرع شریف در تمام حرکات و سکنات و تکلمات و لحظات و غیرها، راهی به قرب حضرت ملک الملوک جل جلاله نیست. بناء علیهذا باید مقدم بدارد شرع شریف را و اهتمام نماید هر چه در شرع شریف اهتمام به آن شده، و آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نمودهام این است که اهم اشیاء از برای طالب قرب، جد و سعی تمام در ترک معصیت است.
تا این خدمت را انجام ندهی نه ذکرت و نه فکرت به حال قلبت فایده ای نخواهد بخشید، چرا که پیشکش و خدمت کردن کسی که با سلطان در مقام عصیان و انکار است بیفایده خواهد بود، نمیدانم کدام سلطان، اعظم از این سلطان عظیمالشأن است، و کدام نقار اقبح از نقار با اوست.
«از آنچه گفتیم بفهم که خواستن تو محبت الهی را ب گناه کردن امر فاسدی است، و چگونه نمیدانی که معصیت محبوب خود موجب نفرت است و با محبت وی جمع نمیشود؟ وقتی بر تو محقق شد که ترک معصیت اول و آخر و ظاهر و باطن دین است، پس مجاهده دست بزن و با تمام کوشش از لحظهای که سر از بستر برمی داری تا شب که میخوابی در همه آنان بکمال جدیت، مراقبت داشته باش. و در محضر مقدس الهی ملازم ادب باش، و بدانکه تو به جمیع اعضاء وجودیت اسیر قدرت اویی، پس حرمت حضورش را رعایت کن، و او را نمی بینی او تو را میبیند. همواره متوجه عظمت حق و خردی خود و رفعت او و پستی خود و عزت وی و ذلت خود و غنای او و نیاز خود باش و از زشتی غفلت خود در حضور او که همیشه ملتفت توست غافل مباش و در پیشگاه او چون بنده ذلیل و ضعیفی بایست، آیا این شرف و افتخار برای تو بس نیست که بتو اجازه داده اسم عظیم او را بزبان کثیفت که به نجاست گناه آلوده شده ذکر کنی؟
پس ای عزیز چون این کریم رحیم، زبان تو را مخزن کوه نور یعنی ذکر اسم شریف قرار داده، بیحیائی است مخزن سلطان را آلوده به نجاسات و قاذورات غیبت و دروغ و فحش و اذیت و غیرها من المعاصی نمودن، مخزن سلطان باید محلش پر عطر و گلاب باشد، نه مجلس مملو از قاذورات، و بیشک چون دقت در مراقبت نکردهای نمیدانی که از جوارح سبعه یعنی گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج چه معصیتها میکنی، و چه آتشها روشن مینمائی، و چه فسادها در دین خودت برپا میکنی، و چه زخمهای منکره به سیف و سنان زبانت به قلبت می زنی، اگر نکشته باشی، بسیار خوب است. اگر بخواهم شرح این مفاسد را بیان نمایم در کتاب نمیگنجد، در یک ورق چه میتوانم بکنم، تو که هنوز جوارحت را از معاصی پاک نکردهای، چگونه منتظری که در شرح احوال قلب چیزی به تو بنویسم، پس«شتاب کن شتاب کن به توبه راستین، و عجله عجله در کوشش و مراقبت»
اهمیت ورع
از معنایی که برای ورع گفتیم، اهمیت ورع تا حدودی روشن شد و تأکید بر ورع حکمت دارد چون انسان مؤمن و ملتزم، معمولا در انجام و اجبات کم نمیگذارد حتی سعی میکند برخی مستحبات را نیز انجام میدهد با این حال نتیجه لازم را نمیگیرد چرا؟ گیر کجا است؟ گیر اصلی در ترک محرمات است که همان ورع باشد مشکل اینجاست فرق ورع با تقوی نیز در همین نکته است تقوی عبارت از انجام واجبات و ترک محرمات است ولی ورع پرهیز از محرمات است و اگر انسان از محرمات دوری نکند از واجبات اثر مطلوب را نمیگیرد و خطر ابتلاء به حرام آن قدر زیاد است که حتی به زوال ایمان میانجامد در اینجا فرمایش پیامبر(ص) را یادآور میشویم که فرمود: هر کس تسبیحات اربعه بگوید برایش در بهشت درختی می کارند یکی از اصحاب گفت پس مادر بهشت درختان بسیاری داریم حضرت فرمود بلی به شرطی که آتش نفرستید و آنها را بسوزانید آتش همین ارتکاب محرمات است که میتواند تمام آثار واجبات را به تباهی بکشاند به خاطر اهمیت و تأثیر ورع است که پیامبر فرمود:«کن ورعاً تکن اعبدا الناس؛ با ورع باش تا عابدترین مردم باشی» و در جای دیگر فرمود:«خیر دینکم الورع؛ بهترین دین شما ورع است» از احادیث برمیآید که اصلاً عبادت بدون ورع نمی تواند ثمربخش باشد. امکان قرب الهی بدون ورع نیست، حتی رسیدن به علم حقیقی فقط با ورع امکان پذیر است چون وقتی صفحه دل ازکدورتها و آلودگیها پاک گردد روزنههای نور باز میشود و حقائق مکشوف میافتد برای همین است که خداوند به پیامبر دستور میدهد که«وثیابک فطهر».
جامهات را پاک گردان، در پاکیزگی امکان رشد و تعالی است در حدیث قدسی آمده: ای احمد ورع زینت مؤمن و ستون دین است مثل ورع مانند کشتی است همانطور که از دریا کسی نجات پیدا نمی کند مگر بوسیله کشتی همچنین پارسایان نجات پیدا نمی کنند مگر بوسیله ورع و پرهیزگاری، نجات و رستگاری از تلاطم دریای زندگی بوسیله ورع امکان پذیر است امروز تعبیری دارند میگویند بهداشت بهتر از درمان است ورع در واقع بهداشت است بهداشت از آلودگیها ناپاکیها، بهداشت از معصیتها، بحسب ظاهر ملتهائی که بهداشت بالاتری دارند زندگی مادی مرفهتری دارند همینطور است اگر ما به بهداشت روحی برسیم قطعا آرامش و رضایتمندی بهتری داریم و به حقیقت و معنی زندگی میرسیم زیرا در اینجا همراهی و همنشینی با خدا است در حدیث آمده همنشینان فردای خداوند، اهل ورع و زهدند. یک باغدار نیز برای اینکه درختانش به ثمر بنشیند با دقت سعی میکند آفتها را از آنها دور کند چون اگر آفت آمد همه زحمتها و هزینههائی که کرده از بین میرود.
مراتب ورع
برخی از بزرگان برای ورع مراتب قائل شدهاند که هر مرتبه جایگاه و تأثیر خودش را دارد یک مرتبه این است که شخص از آنچه بر او شبههناک است پرهیز کند و آن را ترک گوید تا چه برسد به محرمات و گناهان قطعی. مرتبه دیگر، ورع اهل دل است یعنی دوری از آنچه که قلب شخص از آن کراهت دارد یعنی قلبش به او علامت میدهد و او ترک میکند برای همه ما این اتفاق در زندگی میافتد که قلب، ما را از چیزی منع میکند ولی متأسفانه به آن عمل نمیکنیم و همین باعث میشود که از ما سلب توفیق شود کسی که به مرحله ورع دل برسد مورد عنایت خاص خداوند قرار می گیرد از خزانه غیب هر آنچه که مصلحتش باشد به او عطا میگردد در این مرحله است که رابطه تقرب برقرار میگردد چون به تعبیر روایت منتهی ایمان است سالک در این مرحله محو جمال الهی شده رضایت او برایش ملاک است. قانع به رزق الهی است و در راه خدا از هیچ ملامتی هراسان نیست هر چه جلال و جمال الهی اقتضا کند رفتارش را بر آن اساس منطبق میکند او با گذشتن و شکستن دیوارهای نفس خودش را به بالاترین مقامات معنوی میرساند.
در باب اهمیت ورع و این که بدون دوری گزیدن از محرمات راه نجات نیست، مطلبی روح افزا و گنجی گرانبها وجود دارد و آن دستورالعملی است از عارف و اصل و چهره شناخته شده قرون اخیر در معرفت الهی آخوند ملا حسینعلی همدانی و این دستورالعمل تابلو زیبایی است که جا دارد انسان مکرر آنرا مرور کند و مرحم درد جانش قرار دهد و در حقیقت پتکی است بر فرق مخاطبان درد آشنا تا هوا را از سر بدور کنند و نهیبی است بر قلب آنها تا از آرزوها و آمال بیهوده دور شوند و بیدار گردند.
ملاحسینعلی همدانی که در سیر و سلوک معنوی و برگرفته از قرآن و سیره ا هل بیت چهرهای است که توانسته است در مکتب خود افرادی بزرگ و مؤثر ر تربیت کند مانند سید علی قاضی طباطبایی ـ سید احمد کربلایی و علامه طباطبایی و صدها ستاره درخشان آسمان معرفت و از آن بزرگ عارف آشنای اهل دل مطالب مکتوب به اختصار باقی مانده است و آن بزرگوار همواره مطالب آسمانی و بلند را در سینه صدها عاشق دل باخته مینگاشته است و آنچه در پی میآید دستورالعملی است از آن مرد بزرگ که بر جای مانده است و ما به لحاظ اهمیت و ارتباط کامل آ ن ب ورع و ترک معصیت جهت استفاده خوانندگان آنرا میآوریم که این دستورالعمل را به یکی از علمای تبریز مرقوم فرموده:
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و الصّلوة و السّلام علی محمد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
مخفی نماند بر برادران دینی که بجز التزام به شرع شریف در تمام حرکات و سکنات و تکلمات و لحظات و غیرها، راهی به قرب حضرت ملک الملوک جل جلاله نیست. بناء علیهذا باید مقدم بدارد شرع شریف را و اهتمام نماید هر چه در شرع شریف اهتمام به آن شده، و آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نمودهام این است که اهم اشیاء از برای طالب قرب، جد و سعی تمام در ترک معصیت است.
تا این خدمت را انجام ندهی نه ذکرت و نه فکرت به حال قلبت فایده ای نخواهد بخشید، چرا که پیشکش و خدمت کردن کسی که با سلطان در مقام عصیان و انکار است بیفایده خواهد بود، نمیدانم کدام سلطان، اعظم از این سلطان عظیمالشأن است، و کدام نقار اقبح از نقار با اوست.
«از آنچه گفتیم بفهم که خواستن تو محبت الهی را ب گناه کردن امر فاسدی است، و چگونه نمیدانی که معصیت محبوب خود موجب نفرت است و با محبت وی جمع نمیشود؟ وقتی بر تو محقق شد که ترک معصیت اول و آخر و ظاهر و باطن دین است، پس مجاهده دست بزن و با تمام کوشش از لحظهای که سر از بستر برمی داری تا شب که میخوابی در همه آنان بکمال جدیت، مراقبت داشته باش. و در محضر مقدس الهی ملازم ادب باش، و بدانکه تو به جمیع اعضاء وجودیت اسیر قدرت اویی، پس حرمت حضورش را رعایت کن، و او را نمی بینی او تو را میبیند. همواره متوجه عظمت حق و خردی خود و رفعت او و پستی خود و عزت وی و ذلت خود و غنای او و نیاز خود باش و از زشتی غفلت خود در حضور او که همیشه ملتفت توست غافل مباش و در پیشگاه او چون بنده ذلیل و ضعیفی بایست، آیا این شرف و افتخار برای تو بس نیست که بتو اجازه داده اسم عظیم او را بزبان کثیفت که به نجاست گناه آلوده شده ذکر کنی؟
پس ای عزیز چون این کریم رحیم، زبان تو را مخزن کوه نور یعنی ذکر اسم شریف قرار داده، بیحیائی است مخزن سلطان را آلوده به نجاسات و قاذورات غیبت و دروغ و فحش و اذیت و غیرها من المعاصی نمودن، مخزن سلطان باید محلش پر عطر و گلاب باشد، نه مجلس مملو از قاذورات، و بیشک چون دقت در مراقبت نکردهای نمیدانی که از جوارح سبعه یعنی گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج چه معصیتها میکنی، و چه آتشها روشن مینمائی، و چه فسادها در دین خودت برپا میکنی، و چه زخمهای منکره به سیف و سنان زبانت به قلبت می زنی، اگر نکشته باشی، بسیار خوب است. اگر بخواهم شرح این مفاسد را بیان نمایم در کتاب نمیگنجد، در یک ورق چه میتوانم بکنم، تو که هنوز جوارحت را از معاصی پاک نکردهای، چگونه منتظری که در شرح احوال قلب چیزی به تو بنویسم، پس«شتاب کن شتاب کن به توبه راستین، و عجله عجله در کوشش و مراقبت»