مثلهاى زیباى قرآن (28) مثل بیست و دوم: اعمال پوچ کافران
آرشیو
چکیده
متن
اعمال کافران همچون خاکسترى در برابر باد و طوفان پوچ و تباه است .
«مثل الذین کفروا بربهم اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف لا یقدرون مما کسبوا على شىء ذلک هو الضلال البعید» (1) .
«اعمال کسانى که به پروردگارشان کفر ورزیدند، همچون خاکسترى است در برابر تندباد در یک روز طوفانى، آنان از آنچه انجام دادهاند، بهرهاى نمىبرند، این گمراهى دور و دراز است» .
تفسیر لغات آیه
«رماد» در لغت عرب به معنى خاکستر است که از ذرات ریزى به وجود مىآید و اجزاى آن کاملا از هم جداست و در مقابل نسیم مختصرى توان مقاومت ندارد، تا چه رسد در برابر تندباد که ذرات آن را در فضا پخش مىکند .
«عاصف» باد تندى را مىگویند که به شدت مىوزد و چه بسا شاخههاى درختان را شکسته و چهبسا درختان کهنسال را نیز سرنگون مىکند، کیفیت تاثیر آن در گرو شدت وزش باد است . بادى که در هر ساعت 200 کیلومتر را درهم مىنوردد، مسلما شیروانى ساختمانها را نیز کنده و آفریدهاى را به جاى نمىگذارد .
عاصف اگرچه به معنى تندباد است، و باید صفت «ریح» (باد) باشد، اما قرآن آن را وصف روز (یوم) قرار داده و این نیز نشانه بلاغت قرآن است . تو گویى باد به قدرى تند و فراگیر است، که روز، تبدیل به تندباد شده است . چنان که در لغت عرب به روز بارانى، «یوم ماطر» مىگویند به جاى این که بگویند سحاب ماطر، تو گویى باران به قدرى زیاد است که روز سرتا پا باران شده است .
با توجه به این نکات، اکنون به تفسیر این آیه مىپردازیم:
کارهاى نیک کافران بر سه نوع است:
1 . کارهاى نیکى که براى خدا انجام مىدهند .
2 . کارهاى نیکى که براى تقرب به بتها و خدایان دروغین انجام مىدهند، و انگیزه الهى ندارند .
3 . کارهاى نیکى که براى کسب شهرت و مقام انجام مىدهند و در حقیقت هدف از کار، این است که با کسب رضاى مردم، به مناصب عالى نائل گردند .
قرآن مجید، درباره نوع کار آنان مثلى دارد که به توضیح آن مىپردازیم:
فرض کنید کشاورزى مقدارى خاکستر براى تقویتباغ در یک فضاى باز فراهم آورده که به تدریج آن را در سطح باغ پخش کند، ناگهان تندبادى مىوزد و تمام ذرات آن را در فضا پخش مىکند و به هیچ قیمت نمىتوان از پخش آن جلوگیرى کرد . مسلما چنین کشاورزى از این کار نتیجه نبرده و دست روى دستخواهد گذاشت . قرآن درباره اعمال کافران، خواه اعمالى که براى تقرب به معبودان دروغین انجام مىدهند یا کارهاى خیرى که براى کسب شهرت و پیشرفت در امور زندگى سر و صورت مىدهند، مىفرماید:
«اعمال این گروه در پیشگاه خدا کوچکترین سودى ندارد، مثل این گروه بسان آن خاکسترى است که در فضاى باز در مسیر تندباد قرار گیرد، همانطور که کشاورز از عمل پیشین خود سودى نمىبرد، این گروه نیز سودى نمىبردند، زیرا آنان کارهاى خود را براى بتها و یا شهرت انجام دادهاند و باید پاداش خود را از آنها بگیرند، نه از خدا که هرگز براى او حرکتى انجام ندادهاند» .
در مکتب تربیتى اسلام، پذیرش عمل دوشرط دارد:
1 . زیبایى عمل و کار .
2 . زیبایى انگیزه .
کارهاى این گروه هر چند شرط نخست را دارا است، چهبسا بیمارستانى ساخته و به افراد عقبمانده کمک مىکنند، اما انگیزه آنان، پست و آلوده است . یا مىخواهند مقامى را کسب کنند یا به خدایان دروغین تقرب جویند .
اصولا در مکتب اسلام، مرد نیکوکار، انسانى است که عمل او نیک و انگیزه او نیز نیکتر باشد، یعنى کار را براى خدا انجام دهد، و در آن کار، هیچ نوع نیت مادى و کسب مقام یا تقرب به فرد دیگر نباشد .
در اینجا مکتب اسلام، با دیگر مکتبهاى تربیتى فاصله زیادى مىگیرد . در مکتبهاى غربى که غالبا روح مادى دارد، مقیاس در ستایش افراد، نیک بودن عمل است نه نیک بودن نیت، درحالى که در مکتب اسلام، علاوه بر نیک بودن عمل، نیکى انگیزه نیز کاملا مورد نظر مىباشد .
در زمان رسول گرامى صلى الله علیه و آله مشرکان مکه، مسجدالحرام را تعمیر و بازسازى مىکردند، ولى قرآن، عمل آنان را بىارزش شمرده و حق بازسازى و تعمیر مساجد را از آنان سلب مىکند و مىگوید: «ما کان للمشرکین ان یعمروا مساجد الله شاهدین على انفسهم بالکفر اولئک حبطت اعمالهم و فی النار هم خالدون» (2) .
«مشرکان که بر کفر خود گواهى مىدهند، شایستگى تعمیر مساجد خدا را ندارند، عمل آنان پوچ و تباه شده و در آتش جاودانه هستند» .
در این آیه حق تعمیر مسجد الحرام که از کارهاى بسیار زیباى انسان است، از آنان سلب شده و تصریح مىکند که کفر آنان مایه حبط عمل و بىارزش بودن کار زیباى آنان خواهد بود، زیرا این کار به ظاهر زیباست ولى در درون نازیباست، اگر خانه خدا را تعمیر مىکنند، باید خدا را بپرستند، نه بشر را .
و لذا در آیه دیگر تعمیر مساجد خدا را حق کسانى دانسته که ایمان به خدا را با عمل صالح ضمیمه کنند، و روح خداترسى و انگیزه الهى بر آنها حکومت کند، چنانکه مىفرماید: «انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الآخر و اقام الصلاة و آتى الزکاة و لم یخش الا الله فعسى اولئک ان یکونوا من المهتدین» (3) .
«بازسازى مساجد خدا از آن کسى است که داراى ایمان به خدا و روز قیامتباشد و نماز را به پا دارد، و زکات بدهد و از کسى جز خدا نترسد . شاید آنان از هدایتیافتگان باشند» .
اگر در پایان آیه، هدایتیافتن این گروه را به صورت جزمى و قطعى نمىگوید، به خاطر آن است که هدایت قطعى با پایان یافتن عمر، روشن مىشود . چهبسا همین گروه تحت تاثیر وسوسههاى شیطانى قرار گرفته و از صراط مستقیم بیرون بروند، قطعا اعمال آنان نیز بسان خاکستر بیهوده خواهد بود .
آیا اعمال نیک کافرانى مانند مسیحیان و غیره که خدا را پذیرفته ولى شریعت را نپذیرفتهاند، ممکن است مایه تخفیف عذاب گردد و از برخى از روایات استفاده مىشود که کارهاى نیک این نوع از کافران، بیهوده نیست، چنانکه خداوند مىفرماید: «ان الله لا یضیع اجر المحسنین» «خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمىکند» .
پىنوشت:
1) ابراهیم: 18 .
2) توبه: 17 .
3) توبه: 18 .
«مثل الذین کفروا بربهم اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف لا یقدرون مما کسبوا على شىء ذلک هو الضلال البعید» (1) .
«اعمال کسانى که به پروردگارشان کفر ورزیدند، همچون خاکسترى است در برابر تندباد در یک روز طوفانى، آنان از آنچه انجام دادهاند، بهرهاى نمىبرند، این گمراهى دور و دراز است» .
تفسیر لغات آیه
«رماد» در لغت عرب به معنى خاکستر است که از ذرات ریزى به وجود مىآید و اجزاى آن کاملا از هم جداست و در مقابل نسیم مختصرى توان مقاومت ندارد، تا چه رسد در برابر تندباد که ذرات آن را در فضا پخش مىکند .
«عاصف» باد تندى را مىگویند که به شدت مىوزد و چه بسا شاخههاى درختان را شکسته و چهبسا درختان کهنسال را نیز سرنگون مىکند، کیفیت تاثیر آن در گرو شدت وزش باد است . بادى که در هر ساعت 200 کیلومتر را درهم مىنوردد، مسلما شیروانى ساختمانها را نیز کنده و آفریدهاى را به جاى نمىگذارد .
عاصف اگرچه به معنى تندباد است، و باید صفت «ریح» (باد) باشد، اما قرآن آن را وصف روز (یوم) قرار داده و این نیز نشانه بلاغت قرآن است . تو گویى باد به قدرى تند و فراگیر است، که روز، تبدیل به تندباد شده است . چنان که در لغت عرب به روز بارانى، «یوم ماطر» مىگویند به جاى این که بگویند سحاب ماطر، تو گویى باران به قدرى زیاد است که روز سرتا پا باران شده است .
با توجه به این نکات، اکنون به تفسیر این آیه مىپردازیم:
کارهاى نیک کافران بر سه نوع است:
1 . کارهاى نیکى که براى خدا انجام مىدهند .
2 . کارهاى نیکى که براى تقرب به بتها و خدایان دروغین انجام مىدهند، و انگیزه الهى ندارند .
3 . کارهاى نیکى که براى کسب شهرت و مقام انجام مىدهند و در حقیقت هدف از کار، این است که با کسب رضاى مردم، به مناصب عالى نائل گردند .
قرآن مجید، درباره نوع کار آنان مثلى دارد که به توضیح آن مىپردازیم:
فرض کنید کشاورزى مقدارى خاکستر براى تقویتباغ در یک فضاى باز فراهم آورده که به تدریج آن را در سطح باغ پخش کند، ناگهان تندبادى مىوزد و تمام ذرات آن را در فضا پخش مىکند و به هیچ قیمت نمىتوان از پخش آن جلوگیرى کرد . مسلما چنین کشاورزى از این کار نتیجه نبرده و دست روى دستخواهد گذاشت . قرآن درباره اعمال کافران، خواه اعمالى که براى تقرب به معبودان دروغین انجام مىدهند یا کارهاى خیرى که براى کسب شهرت و پیشرفت در امور زندگى سر و صورت مىدهند، مىفرماید:
«اعمال این گروه در پیشگاه خدا کوچکترین سودى ندارد، مثل این گروه بسان آن خاکسترى است که در فضاى باز در مسیر تندباد قرار گیرد، همانطور که کشاورز از عمل پیشین خود سودى نمىبرد، این گروه نیز سودى نمىبردند، زیرا آنان کارهاى خود را براى بتها و یا شهرت انجام دادهاند و باید پاداش خود را از آنها بگیرند، نه از خدا که هرگز براى او حرکتى انجام ندادهاند» .
در مکتب تربیتى اسلام، پذیرش عمل دوشرط دارد:
1 . زیبایى عمل و کار .
2 . زیبایى انگیزه .
کارهاى این گروه هر چند شرط نخست را دارا است، چهبسا بیمارستانى ساخته و به افراد عقبمانده کمک مىکنند، اما انگیزه آنان، پست و آلوده است . یا مىخواهند مقامى را کسب کنند یا به خدایان دروغین تقرب جویند .
اصولا در مکتب اسلام، مرد نیکوکار، انسانى است که عمل او نیک و انگیزه او نیز نیکتر باشد، یعنى کار را براى خدا انجام دهد، و در آن کار، هیچ نوع نیت مادى و کسب مقام یا تقرب به فرد دیگر نباشد .
در اینجا مکتب اسلام، با دیگر مکتبهاى تربیتى فاصله زیادى مىگیرد . در مکتبهاى غربى که غالبا روح مادى دارد، مقیاس در ستایش افراد، نیک بودن عمل است نه نیک بودن نیت، درحالى که در مکتب اسلام، علاوه بر نیک بودن عمل، نیکى انگیزه نیز کاملا مورد نظر مىباشد .
در زمان رسول گرامى صلى الله علیه و آله مشرکان مکه، مسجدالحرام را تعمیر و بازسازى مىکردند، ولى قرآن، عمل آنان را بىارزش شمرده و حق بازسازى و تعمیر مساجد را از آنان سلب مىکند و مىگوید: «ما کان للمشرکین ان یعمروا مساجد الله شاهدین على انفسهم بالکفر اولئک حبطت اعمالهم و فی النار هم خالدون» (2) .
«مشرکان که بر کفر خود گواهى مىدهند، شایستگى تعمیر مساجد خدا را ندارند، عمل آنان پوچ و تباه شده و در آتش جاودانه هستند» .
در این آیه حق تعمیر مسجد الحرام که از کارهاى بسیار زیباى انسان است، از آنان سلب شده و تصریح مىکند که کفر آنان مایه حبط عمل و بىارزش بودن کار زیباى آنان خواهد بود، زیرا این کار به ظاهر زیباست ولى در درون نازیباست، اگر خانه خدا را تعمیر مىکنند، باید خدا را بپرستند، نه بشر را .
و لذا در آیه دیگر تعمیر مساجد خدا را حق کسانى دانسته که ایمان به خدا را با عمل صالح ضمیمه کنند، و روح خداترسى و انگیزه الهى بر آنها حکومت کند، چنانکه مىفرماید: «انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الآخر و اقام الصلاة و آتى الزکاة و لم یخش الا الله فعسى اولئک ان یکونوا من المهتدین» (3) .
«بازسازى مساجد خدا از آن کسى است که داراى ایمان به خدا و روز قیامتباشد و نماز را به پا دارد، و زکات بدهد و از کسى جز خدا نترسد . شاید آنان از هدایتیافتگان باشند» .
اگر در پایان آیه، هدایتیافتن این گروه را به صورت جزمى و قطعى نمىگوید، به خاطر آن است که هدایت قطعى با پایان یافتن عمر، روشن مىشود . چهبسا همین گروه تحت تاثیر وسوسههاى شیطانى قرار گرفته و از صراط مستقیم بیرون بروند، قطعا اعمال آنان نیز بسان خاکستر بیهوده خواهد بود .
آیا اعمال نیک کافرانى مانند مسیحیان و غیره که خدا را پذیرفته ولى شریعت را نپذیرفتهاند، ممکن است مایه تخفیف عذاب گردد و از برخى از روایات استفاده مىشود که کارهاى نیک این نوع از کافران، بیهوده نیست، چنانکه خداوند مىفرماید: «ان الله لا یضیع اجر المحسنین» «خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمىکند» .
پىنوشت:
1) ابراهیم: 18 .
2) توبه: 17 .
3) توبه: 18 .