آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

حال گروه کافران، همچون حال نابینا و کر، و حال مؤمنان، همانند حال افراد بینا و شنوا است . در حقیقت مؤمن، در پرتو دل آگاهى بسان انسان بینا و شنوا و فرد کافر در اثر دل‏مردگى بسان نابینا و کر مى‏باشد .
«ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات و اخبتوا الى ربهم اولئک اصحاب الجنة هم فیها خالدون‏» .
«آنان که ایمان آورده‏اند و عمل صالح انجام داده‏اند و در برابر خداوند تسلیم و خاضع گشته‏اند آنان بهشتیانند و در آنجا جاودان خواهند بود» .
«مثل الفریقین کالاعمى و الاصم و البصیر و السمیع هل یستویان مثلا افلا تذکرون‏» (1) .
«حال این دو گروه [مؤمن و منکر] حال نابینا و کر و بینا و شنواست، آیا این دو همانند و همسانند؟ چرا یادآور نمى‏شوید؟» .
لغات آیه
«اخبات‏» در لغت عرب به معنى خضوع و خشوع است و گاهى نیز در معنى اطمینان به کار مى‏رود . و در آیه مورد بحث معنى نخست مناسبتر است .
سه واقعیت مرتبط به هم:
آیه نخست، سه واقعیت مرتبط به هم را یادآور شده که هر یک، بعدى را به دنبال مى‏آورد:
1 . ایمان، 2 . عمل صالح، 3 . تسلیم در برابر حق .
ایمان به یک حقیقت، ایجاب مى‏کند که انسان بر طبق آن حرکت کند . فردى که مى‏داند در سیم لختى نیروى برق جریان دارد، و دست‏زدن همان و مرگ هم همان، مسلما از تماس با آن خوددارى مى‏کند، و سرانجام در برابر این حقیقت‏خضوع مى‏کند و هرگز به این فکر نمى‏افتد که در برابر آن سرسختى نشان دهد .
گروه مؤمن، که به خداى دانا و توانا ایمان دارند و مى‏دانند که وى براى بررسى اعمال آنان روز معاد را فراهم کرده و محاسبه‏هاى دقیق، کار آنان را رسیدگى مى‏کنند، گرد علم زشت نمى‏گردند و پیوسته مبدا عمل صالح مى‏شوند; زیرا در آن جهان میوه آن را مى‏چینند و سرانجام در مقابل خدا و آموزگاران و دستورات وى سر تسلیم فرود مى‏آورند .
این گروه چشم باز و گوش شنوایى دارند، امیر مؤمنان، در ستایش پرهیزکاران چنین مى‏فرماید:
«غضوا ابصارهم عما حرم الله علیهم و وقفوا اسماعهم على العلم النافع لهم، ... فهم والجنة کمن قد راها فهم فیها منعمون، و هم و النار کمن قد راها فهم فیها معذبون‏» (2) .
«پرهیزکاران، دیدگان خود را از هر حرامى پوشیده و گوشهاى خود را بر دانشهاى سودمند باز مى‏کنند ... تو گویى آنان بهشت را مى‏بینند که در آنجا در نعمتند و گویا دوزخ را مشاهده مى‏کنند، که در آنجا معذبند» .
در مقابل این گروه، گروهى کافرند که به خدا کفر ورزیده و در نتیجه فاقد عمل صالح بوده و از تسلیم در برابر اوامر و نواهى الهى سرباز مى‏زنند . و در نتیجه آنان نسبت‏به حقایق نابینا و ناشنوا هستند .
اکنون سؤال مى‏شود: آیا دو گروه زیر یکسانند:
1 . گروهى که ایمان به خدا داشته و عمل صالح انجام داده و در مقابل خالق، خاضع و خاشعند، و با چشم و گوش باز به حقایق جهان مى‏نگرند و نداهاى الهى را مى‏شنوند .
2 . گروهى که منکر خدا بوده و فاقد عمل صالح و خضوع در برابر خدا مى‏باشند و در نتیجه، چشم بسته و گوش بسته و از حقایق علوى ناآگاهند، تو گویى نسبت‏به آنها نابینا و کرند .
پاسخ: هرگز این دو گروه یکسان نمى‏باشند .
حقیقت تمثیل
مشبه در این آیه، کافر و مؤمنند، و مشبه‏به، دو گروه نابینا و ناشنوا و بینا و شنواست، و در حقیقت، مؤمن به خاطر دل آگاهى بسان انسان بینا و شنواست . کافر به خاطر دل‏مردگى بسان نابینا و کر مى‏باشد .
مثل بیستم
«له دعوة الحق و الذین یدعون من دونه لا یستجیبون لهم بشى‏ء الا کباسط کفیه الى الماء لیبلغ فاه و ما هو ببالغه و ما دعاء الکافرین الا فى ضلال‏» .
«دعوت حق از آن اوست [و باید او را خواند]، و کسانى که غیر از خدا را مى‏خوانند، به دعوت آنان پاسخ نمى‏گویند . آنان همچون کسى هستند که دستهاى خود را به سوى آب مى‏گشایند تا آب به دهانشان برسد و هرگز نخواهد رسید و درخواست کافران جز گمراهى چیزى نیست‏» .
انسان ذاتا یک موجود محتاج و نیازمند است، در حالى که به کارهاى شگفت‏انگیزى دست مى‏زند و انسان را به کره ماه مى‏فرستد و در صدد تسخیر کرات دیگر است، اما فقر و حاجت و نیاز، سراسر وجود او را فراگرفته و با به هم خوردن شرایط زندگى دچار سختیها و بدبختیها مى‏شود و در این هنگام به دنبال فریادرسى مى‏رود که او را یارى دهد و گره کار او را بگشاید .
در اینجا مردم بر دو گونه‏اند:
1 . گروه مؤمن که به خالق جهان اعتقاد راسخ دارند و او را دانا و توانا مى‏دانند، به او پناه برده و او را مى‏خوانند . قرآن این نوع دعوت را «دعوة‏الحق‏» مى‏خواند .
2 . گروهى دیگر، از دعوت و خواندن خدا، سر باز زده، به مخلوق پناه مى‏برند و بتها و معبودهاى دروغین را فریادرس خود مى‏دانند و آنها را مى‏خوانند .
دعوت این گروه دعوت بیهوده‏اى است; زیرا معبودهاى دروغین توانایى پاسخگویى را ندارند، و اگر دعوت نخست «دعوة‏الحق‏» است، دعوت دوم، «دعوة‏الباطل‏» است، زیرا موجود پست و ناتوان را که از خود نمى‏تواند دفاع کند، به یارى مى‏طلبند . قرآن دعوت این گروه را چنین بیان مى‏کند:
«و الذین یدعون من دونه لا یستجیبون لهم بشى‏ء» .
«آنان که جز خدا را براى فریادرسى مى‏خوانند بدانند که [معبودهاى باطل آنان]، توانایى پاسخگویى دعوت آنها را ندارند» .
آنگاه قرآن بر این دعوت باطل تمثیل و تشبیهى دارد که توضیح آن چنین است:
فرض کنید انسانى بر لب چاهى به عمق بیست مترى نشسته است، و پیوسته دست‏به درون چاه دراز کرده، آب مى‏طلبد تا به دهان او برسد و در نتیجه تشنگى خود را برطرف کند، آیا چنین فردى به مقصد و خواسته خود مى‏رسد؟ به طور مسلم نه! همچنین است کسانى که براى رفع نیازها و درخواستهاى خود، بتهاى بیجان را مى‏خوانند تا به خواسته‏هاى آنان جامه عمل بپوشانند، این گروه هرگز به مقصد نمى‏رسند .
بنابراین مشبه کسى است که بر کنار چاه عمیقى نشسته و مى‏خواهد از دورن چاه، آب برگیرد و مشبه‏به بت پرستانى هستند که از بتها حاجت مى‏طلبند . وجه شبه در هر دو، ناکامى هر دو طرف است .
زمخشرى در کشاف، تمثیل را به گونه‏اى دیگر بیان مى‏کند، او مى‏گوید: مشبه انسانى است که در کنار چاه نشسته و از آب مى‏طلبد که به دهان او برسد . و مشبه به بت‏پرستى است که از بت فاقد شعور حاجت مى‏طلبد (3) .
و در هرحال، نتیجه یکى است و آن این که درخواست از بتان و معبودان دروغین بسان نشستن بر کنار چاه است که با درازکردن دست مى‏خواهد آب بیاشامد (تفسیر نخست) . یا بسان درخواست از آب چاه است که خود را به دهان انسان تشنه برساند (تفسیر دوم) .
قرآن در ذیل آیه، دعوت کافران را که با پرستش بتها انجام مى‏گرفت، ضلالت مى‏خواند و مى‏گوید: «و ما دعاء الکافرین الا فى ضلال‏» و خواندن کافران جز ضلالت نیست، زیرا ضلالت این است که انسان، از راه بیرون رود و راهى را طى کند که هرگز به مقصد نمى‏رسد، و درخواست‏بت‏پرستان از بتها به جاى درخواست‏حاجت از خدا، نوعى ضلالت و انحراف از راه مستقیم است . هدف از دعاخواندن، ایجاد توجه در طرفى است که به درخواست انسان، پاسخ بگوید، خدایان دروغین، یا فاقد توجهند (اگر سنگ و گل باشند) و یا ناتوان از استجابتند (اگر موجود عاقلى مانند جن و ملک باشند) و چه ضلالتى روشن‏تر از این! .
پى‏نوشت:
1) هود، 23 و 24 .
2) نهج‏البلاغه، خطبه همام، شماره 193 .
3) کشاف، ج‏2، ص‏162 .

تبلیغات