تجلی قرآن در ادب فارسی
آرشیو
چکیده
متن
رستاخیز اندیشهای که حضرت محمد(ص) با صوراسرافیل تعالیم قرآنی،در کالبد مرده و ارواح منجمد مردم شبه جزیره ایجاد کرد؛از اعراب، انسانهایی در خور ذکر و خواهان تعالی ساخت؛همین اعراب مسلمان بودند که در پی صدور تعالیم قرآنی و نجات همگنان خود از چنگ توتالیترها و مستبدان حاکم، به فتح سرزمینهای دور و نزدیک دست یازیدند.علامه محمد اقبال لاهوری درباره فتح ایران توسط اعراب میگوید:«بزرگترین حادثه تاریخ اسلام،فتح ایران است، زیرا این فتح نه تنها کشوری آباد و زیبا را نصیب عربها کرد، بلکه تمدن و فرهنگ کهنی را در اختیار آنان گذاشت. با فتح ایران مسلمانان به همان اندازه سیراب شدند، که رومیان از فتح یونان».1
اما حقیقت این است که با فتح ایران،زوایای نور اسلام در باور متمدن و فرهنگ و ریشه دار ایرانی در تعامل قرار گرفت و رنسانس تفکر اسلامی ـ ایرانی رقم خورد.ایرانیان که میراث دار آشوریان و بابلیان در علوم قدیمه، طبیعیات، ریاضیات و شناخت موسمها بودند،نویسندگی را میدانستند و منطق و طب را پیش از اسلام از فلاسفه رانده شده رومی،عهد ژوستی نین، آموخته بودند،اینک به عنوان موالی (مسلمانان غیر عرب) به درباها راه یافتند.2 و در برابر اعرابی قرار گرفتند که تفکراتشان از شعر جاهلی شروع شده بود و در فصاحت و بلاغت قرآن به تکامل رسیده بود، با آنکه در شعر جاهلی عرب، اقسام مختلف تشبیه،مجاز، استعاره و دیگر فنون بلاغی وجود داشته و عرب جاهلی گفتار بلیغ را میشناخته است و به آوردن کلام فصیح و بلیغ توانا بوده است و به همین دلیل پیامبر اکرم(ص) آنان را به معارضه دعوت کرده است،اما پس از اسلام با توجه به قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم(ص) به جودت کلام و زیبایی گفتار بیشتر توجه شد.
شاد روان دکتر طه حسین در مقدمه کتاب النثر مینویسد:«مسلمانان به دلیل برخورد با فرق مختلف، لازم بود در جدل و مناظره با عبارات روشنتر و مؤثرتر سخن گویند».3
همزمان با کوشش اعراب در گسترش فنون ادبی اولین دورههای شعر فارسی شکل میگیرد.از این نظر برآنیم تا جستاری گذرا در میزان بهره وری شعر فارسی از کلام قرآن، با توجه به آرایههای ادبی تلمیح و اشاره، تضمین ،حل و اقتباس، تمثیل و ارسال المثل داشته باشیم.
تلمیح indicating در اصطلاح ادب، اشاره شاعر به سخن، آیه و حدیث معروف است،4 بدون این که صریحاً متذکر استفاده باشد؛نمونههایی از تلمیح در ادب فارسی را میخوانیم.
1.آسمان چون خیمهای بر پای کرد
بیستون کــرد و زمینـش جـای کرد(منطق الطیر ص7)
که تلمیح دارد به آیه «اللّه الّذی رفع السّماوات بغیر عمد ترونها»(سوره رعد، آیه 2)
2.من آن ظلـوم جهــولـم که اولـم گفــتی
چه خواهی از ضعفا ای کریم و از جهال
مـرا تحمـل بــاری چگـونه دســت دهد که آســمان و زمـیـن برنتافـتند و جــبال
(کلیات سعدی، ص 731)
یا: آســـمان بـار امـــانت نتوانـست کشید قــرعـه فـال بـه نـام مـن بیـچاره زدنــد
(دیوان حافظ، ص 111)
اشعار فوق اشاره دارد به آیه:«انّا عرضنا الامانة علی السّماوات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انّه کان ظلوماً جهولا»(سوره احزاب،آیه 72)
3.خدایت یکی را به ده وعده کرد بـده گـر نـداری بــدل در خــلل
(دیوان ناصر خسرو،ص 462)
تلمیح دارد به آیه:«من جاء بالحسنة فله عشر امثالها» (سوره انعام، آیه،160)
4.عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت کـه گنـاه دگران بر تـو نخــواهند نوشت
تلمیح به آیه «و لا تزر وازرة وزر اخری» (سوره انعام، آیه،164)
5.یا رب این آتش که بر جان منست سرد کن زان سان که کردی بر خلیل
تلمیح دارد به آیه:«قلنا یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم»(سوره انبیا،آیه 69)
6.نگارینا شنیدستم که گـاه محـنت و راحـت سه پیراهن سلـب بودست یوسف را به عمر اندر
یکی از کید شد پر خون دوم شد چاک از تهمت سـوم یعقوب را از بوش روشن گـشت چـشم تر
که اشاره است به سه آیه در سوره یوسف «و جاء وا علی قمیصه بدم کذب»(18) «و استبقا الباب و قدّت قمیصه من دبر»(25) «اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یات بصیرا»(93)
7.آدمی بر قد یک طشت خمیر بـر فـزود از آسمان و از اثیـر(مثنوی، دفتر 6، بیت 138)
تلمیح دارد به آیه:«و اذ قال ربّک للملائکة انّی جاعل فی الارض خلیفة»(سوره بقره،آیه30)
8.آدم خاکی ز حق آموخت علم تا به هفتم آسمان افروخت علم(مثنوی،دفتر اول، بیت 263)
تلمیح دارد به آیه:«و علم آدم الاسماء کلّها»(سوره بقره،آیه31)
9.ملک در سجده آدم زمین بوس تونیت کرد که در حسن تو لطفی دید بیش از حد انسانی
تلمیح دارد به آیه:«و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا…»(سوره بقره،آیه 34)
تضمین،تجلیل و اقتباس
تضمین و حلتضمین Borrowing در لغت ،گنجاندن و در علم بدیع، عبارت از آن است که شاعر آیتی یا حدیثی یا شعری از شاعران را در شعر خود بیاورد.5 تضمین در قرآن مجید به صورت حل میآید.
حل یا تحلیل Untring در لغت باز کردن و گشودن است و در اصطلاح ادیبان، گرفتن الفاظ آیه ای از قرآن مجید با خارج ساختن عبارت آن از وزن به صورت اصلیاش به طور کامل یا ناقص.
اقتباس Quotation در لغت، پاره آتش یا نور و فروغ گرفتن است و در فن بدیع، آوردن کل یک آیه از قرآن مجید است.و اینک نمونههایی از حل و اقتباس:
1.بازیچه خانهای است پر از کودک لهو است و لعب پا به دیوارش(دیوان ناصر خسرو 208)
تحلیلی است از آیه:«و ما هذه الحیاة الدنیا الاّ لهواً و لعب» (سوره عنکبوت، آیه 64)
2.بسـم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج و حکیم(مخزن الاسرار، بیت 1)
اقتباس از قرآن است.
3.ای که در بند صورت و نقشی بسته استوی علی العرشی(حدیقه، 65)
تحلیلی است از آیه:«انّ ربّکم اللّه الذی خلق السّماوات و الارض فی ستّة ایام ثم استوی علی العرش…»(سوره یونس،آیه 3)
4.چون عتاب اهبوط انگیختند همچو هاروتش نگون آویختند
حل است از آیه:«و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدوّ و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین» (سوره بقره، آیه 36)
5.ورنه آدم کی بگفتی با خد ربـــنا انـا ظلـمنا نفــسن
اقتباس است از آیه:«قالا ربّنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونّن من الخاسرین» (سوره اعراف، آیه 23)
6.گر فروتر نشسـت خـاقانی نه ور عیب و نه ترا ادب است
قــل هـو الله نیــز در قـرآن زیـر تبـت یــدا ابی لهـب است
اقتباس است از دو آیه معروف قرآنی که اشاره به سوره توحید و مسد است.
7.عشــق جـان طـور آمـد عاشق طور مست و خرّ موسی صاعقا(مثنوی، دفتر چهارم 143)
تحلیل است از آیه:«فلمّا تجلّی ربّه للجبل جعله دکاً و خرّ موسی صعقا» (سوره اعراف، آیه 143)
8.اندرین وادی مرو بی این دلیل لا احب الافلین گو چون خلیل(مثنوی،دفتراول، بیت 426)
اقتباس است از آیه:«فلمّا افل قال لا احبّ الافلین» (سوره انعام،آیه 76)
9.الست از ازل همچنا نشان به گوش
بـه فریـاد قـالوا بلــی در خــروش(بوستان، ص 280)
تحلیل است به آیه:«و اذ اخذ ربّک من بنی آدم… الست بربّکم قالو بلی» (سوره اعراف، آیه 172)
تمثیل و ارسال المثل ComParing همانند ساختن است و در اصطلاح، عبارت از تشبیه چیزی به چیزی یا شخصی به شخصی است 6 تا از آن فایدههایی معنوی حاصل شود.کاربرد مثل، معانی بسیار را در لفظ اندک مندرج میسازد و کتاب تعالیم اسلامی با قرآن علاوه بر قصص و اشارات، جملات مؤکدی را بیان میدارد که به مرور در ادبیات فارسی به لحاظ کاربرد بسیار عنوان «مثل سایر» یافتند.انس با جملات قرآنی ضرب المثلهایی را نیز بر سر زبانها انداخت، انطباق ضرب المثلهای عامیانه با آیات قرآنی، فصلی دلکش در ادبیات فارسی است که تنها به ذکر نمونههایی بسنده میشود:
1. آب آبادانی میآورد. «و جعلنا من الماء کل شی حی».(سوره انبیاء،آیه 30)
2. اندازه نگه دار که اندازه نکوست. «کلوا و اشربوا و لاتسرفوا».(سوره اعراف، آیه 31)
3.اگر شریک خوب بود، خدا برای خودش میگرفت.«و لم یکن له شریک فی الملک».سوره الاسراء، آیه 111)
4. تا بوده چنین بوده، تا باد چنین باد.«و لن تجد لسنت الله تحویلا».(سوره فاطر، آیه 43)
5. تو نیکی میکن و در دجله انداز. «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها».(سوره انعام، آیه 160)
6. تیر در تاریکی رها کردن. «رجما بالغیب».(سوره کهف، آیه 22)
7. دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند. «لو کان فیهما الهة الا الله لفسدتا».(سوره انبیاء، آیه 22)
8. آسمان و ریسمان به هم کردن . «و لا تلبسوا الحقّ بالباطل».(سوره بقره، آیه 42)
9. راه باز است و جاده دراز. «ارض الله واسعا».(سوره نساء، آیه 97)
10. گندم از گندم بروید،جو ز جو. «فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره.و من یعمل مثقال ذرة شراً یره».(سوره زلزله، آیه 7 و8)
فرهنگ ماندگار ایرانی با آمیزه معارف جاودانی قرآنی در حیات فردی و اجتماعی ایرانیان، تأثیر نهان و آشکاری به جای گذاشت و عصاره اندیشه نابی را سبب شد و راهگشای معرفتی از بودن تا شدن که هر انسان فرهیخته از آن بینیاز نخواهد بود.
1.یادداشتهای پراکنده، علامه محمد اقبال لاهوری، مترجم دکتر محمد ریاض، یادداشت شماره 32.
2.تاریخ تمدن در اسلام، نوشته دکتر علی اصغر حلبی، ص 61 ـ 60.
3.در قلمرو بلاغت، تألیف دکتر محمد علوی مقدم، ص 364.
4و5و6. فنون بلاغت و صناعات ادبی، استاد علامه جلال الدین همایی، ص 386 ـ 385.
اما حقیقت این است که با فتح ایران،زوایای نور اسلام در باور متمدن و فرهنگ و ریشه دار ایرانی در تعامل قرار گرفت و رنسانس تفکر اسلامی ـ ایرانی رقم خورد.ایرانیان که میراث دار آشوریان و بابلیان در علوم قدیمه، طبیعیات، ریاضیات و شناخت موسمها بودند،نویسندگی را میدانستند و منطق و طب را پیش از اسلام از فلاسفه رانده شده رومی،عهد ژوستی نین، آموخته بودند،اینک به عنوان موالی (مسلمانان غیر عرب) به درباها راه یافتند.2 و در برابر اعرابی قرار گرفتند که تفکراتشان از شعر جاهلی شروع شده بود و در فصاحت و بلاغت قرآن به تکامل رسیده بود، با آنکه در شعر جاهلی عرب، اقسام مختلف تشبیه،مجاز، استعاره و دیگر فنون بلاغی وجود داشته و عرب جاهلی گفتار بلیغ را میشناخته است و به آوردن کلام فصیح و بلیغ توانا بوده است و به همین دلیل پیامبر اکرم(ص) آنان را به معارضه دعوت کرده است،اما پس از اسلام با توجه به قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم(ص) به جودت کلام و زیبایی گفتار بیشتر توجه شد.
شاد روان دکتر طه حسین در مقدمه کتاب النثر مینویسد:«مسلمانان به دلیل برخورد با فرق مختلف، لازم بود در جدل و مناظره با عبارات روشنتر و مؤثرتر سخن گویند».3
همزمان با کوشش اعراب در گسترش فنون ادبی اولین دورههای شعر فارسی شکل میگیرد.از این نظر برآنیم تا جستاری گذرا در میزان بهره وری شعر فارسی از کلام قرآن، با توجه به آرایههای ادبی تلمیح و اشاره، تضمین ،حل و اقتباس، تمثیل و ارسال المثل داشته باشیم.
تلمیح indicating در اصطلاح ادب، اشاره شاعر به سخن، آیه و حدیث معروف است،4 بدون این که صریحاً متذکر استفاده باشد؛نمونههایی از تلمیح در ادب فارسی را میخوانیم.
1.آسمان چون خیمهای بر پای کرد
بیستون کــرد و زمینـش جـای کرد(منطق الطیر ص7)
که تلمیح دارد به آیه «اللّه الّذی رفع السّماوات بغیر عمد ترونها»(سوره رعد، آیه 2)
2.من آن ظلـوم جهــولـم که اولـم گفــتی
چه خواهی از ضعفا ای کریم و از جهال
مـرا تحمـل بــاری چگـونه دســت دهد که آســمان و زمـیـن برنتافـتند و جــبال
(کلیات سعدی، ص 731)
یا: آســـمان بـار امـــانت نتوانـست کشید قــرعـه فـال بـه نـام مـن بیـچاره زدنــد
(دیوان حافظ، ص 111)
اشعار فوق اشاره دارد به آیه:«انّا عرضنا الامانة علی السّماوات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انّه کان ظلوماً جهولا»(سوره احزاب،آیه 72)
3.خدایت یکی را به ده وعده کرد بـده گـر نـداری بــدل در خــلل
(دیوان ناصر خسرو،ص 462)
تلمیح دارد به آیه:«من جاء بالحسنة فله عشر امثالها» (سوره انعام، آیه،160)
4.عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت کـه گنـاه دگران بر تـو نخــواهند نوشت
تلمیح به آیه «و لا تزر وازرة وزر اخری» (سوره انعام، آیه،164)
5.یا رب این آتش که بر جان منست سرد کن زان سان که کردی بر خلیل
تلمیح دارد به آیه:«قلنا یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم»(سوره انبیا،آیه 69)
6.نگارینا شنیدستم که گـاه محـنت و راحـت سه پیراهن سلـب بودست یوسف را به عمر اندر
یکی از کید شد پر خون دوم شد چاک از تهمت سـوم یعقوب را از بوش روشن گـشت چـشم تر
که اشاره است به سه آیه در سوره یوسف «و جاء وا علی قمیصه بدم کذب»(18) «و استبقا الباب و قدّت قمیصه من دبر»(25) «اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یات بصیرا»(93)
7.آدمی بر قد یک طشت خمیر بـر فـزود از آسمان و از اثیـر(مثنوی، دفتر 6، بیت 138)
تلمیح دارد به آیه:«و اذ قال ربّک للملائکة انّی جاعل فی الارض خلیفة»(سوره بقره،آیه30)
8.آدم خاکی ز حق آموخت علم تا به هفتم آسمان افروخت علم(مثنوی،دفتر اول، بیت 263)
تلمیح دارد به آیه:«و علم آدم الاسماء کلّها»(سوره بقره،آیه31)
9.ملک در سجده آدم زمین بوس تونیت کرد که در حسن تو لطفی دید بیش از حد انسانی
تلمیح دارد به آیه:«و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا…»(سوره بقره،آیه 34)
تضمین،تجلیل و اقتباس
تضمین و حلتضمین Borrowing در لغت ،گنجاندن و در علم بدیع، عبارت از آن است که شاعر آیتی یا حدیثی یا شعری از شاعران را در شعر خود بیاورد.5 تضمین در قرآن مجید به صورت حل میآید.
حل یا تحلیل Untring در لغت باز کردن و گشودن است و در اصطلاح ادیبان، گرفتن الفاظ آیه ای از قرآن مجید با خارج ساختن عبارت آن از وزن به صورت اصلیاش به طور کامل یا ناقص.
اقتباس Quotation در لغت، پاره آتش یا نور و فروغ گرفتن است و در فن بدیع، آوردن کل یک آیه از قرآن مجید است.و اینک نمونههایی از حل و اقتباس:
1.بازیچه خانهای است پر از کودک لهو است و لعب پا به دیوارش(دیوان ناصر خسرو 208)
تحلیلی است از آیه:«و ما هذه الحیاة الدنیا الاّ لهواً و لعب» (سوره عنکبوت، آیه 64)
2.بسـم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج و حکیم(مخزن الاسرار، بیت 1)
اقتباس از قرآن است.
3.ای که در بند صورت و نقشی بسته استوی علی العرشی(حدیقه، 65)
تحلیلی است از آیه:«انّ ربّکم اللّه الذی خلق السّماوات و الارض فی ستّة ایام ثم استوی علی العرش…»(سوره یونس،آیه 3)
4.چون عتاب اهبوط انگیختند همچو هاروتش نگون آویختند
حل است از آیه:«و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدوّ و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین» (سوره بقره، آیه 36)
5.ورنه آدم کی بگفتی با خد ربـــنا انـا ظلـمنا نفــسن
اقتباس است از آیه:«قالا ربّنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونّن من الخاسرین» (سوره اعراف، آیه 23)
6.گر فروتر نشسـت خـاقانی نه ور عیب و نه ترا ادب است
قــل هـو الله نیــز در قـرآن زیـر تبـت یــدا ابی لهـب است
اقتباس است از دو آیه معروف قرآنی که اشاره به سوره توحید و مسد است.
7.عشــق جـان طـور آمـد عاشق طور مست و خرّ موسی صاعقا(مثنوی، دفتر چهارم 143)
تحلیل است از آیه:«فلمّا تجلّی ربّه للجبل جعله دکاً و خرّ موسی صعقا» (سوره اعراف، آیه 143)
8.اندرین وادی مرو بی این دلیل لا احب الافلین گو چون خلیل(مثنوی،دفتراول، بیت 426)
اقتباس است از آیه:«فلمّا افل قال لا احبّ الافلین» (سوره انعام،آیه 76)
9.الست از ازل همچنا نشان به گوش
بـه فریـاد قـالوا بلــی در خــروش(بوستان، ص 280)
تحلیل است به آیه:«و اذ اخذ ربّک من بنی آدم… الست بربّکم قالو بلی» (سوره اعراف، آیه 172)
تمثیل و ارسال المثل ComParing همانند ساختن است و در اصطلاح، عبارت از تشبیه چیزی به چیزی یا شخصی به شخصی است 6 تا از آن فایدههایی معنوی حاصل شود.کاربرد مثل، معانی بسیار را در لفظ اندک مندرج میسازد و کتاب تعالیم اسلامی با قرآن علاوه بر قصص و اشارات، جملات مؤکدی را بیان میدارد که به مرور در ادبیات فارسی به لحاظ کاربرد بسیار عنوان «مثل سایر» یافتند.انس با جملات قرآنی ضرب المثلهایی را نیز بر سر زبانها انداخت، انطباق ضرب المثلهای عامیانه با آیات قرآنی، فصلی دلکش در ادبیات فارسی است که تنها به ذکر نمونههایی بسنده میشود:
1. آب آبادانی میآورد. «و جعلنا من الماء کل شی حی».(سوره انبیاء،آیه 30)
2. اندازه نگه دار که اندازه نکوست. «کلوا و اشربوا و لاتسرفوا».(سوره اعراف، آیه 31)
3.اگر شریک خوب بود، خدا برای خودش میگرفت.«و لم یکن له شریک فی الملک».سوره الاسراء، آیه 111)
4. تا بوده چنین بوده، تا باد چنین باد.«و لن تجد لسنت الله تحویلا».(سوره فاطر، آیه 43)
5. تو نیکی میکن و در دجله انداز. «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها».(سوره انعام، آیه 160)
6. تیر در تاریکی رها کردن. «رجما بالغیب».(سوره کهف، آیه 22)
7. دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند. «لو کان فیهما الهة الا الله لفسدتا».(سوره انبیاء، آیه 22)
8. آسمان و ریسمان به هم کردن . «و لا تلبسوا الحقّ بالباطل».(سوره بقره، آیه 42)
9. راه باز است و جاده دراز. «ارض الله واسعا».(سوره نساء، آیه 97)
10. گندم از گندم بروید،جو ز جو. «فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره.و من یعمل مثقال ذرة شراً یره».(سوره زلزله، آیه 7 و8)
فرهنگ ماندگار ایرانی با آمیزه معارف جاودانی قرآنی در حیات فردی و اجتماعی ایرانیان، تأثیر نهان و آشکاری به جای گذاشت و عصاره اندیشه نابی را سبب شد و راهگشای معرفتی از بودن تا شدن که هر انسان فرهیخته از آن بینیاز نخواهد بود.
1.یادداشتهای پراکنده، علامه محمد اقبال لاهوری، مترجم دکتر محمد ریاض، یادداشت شماره 32.
2.تاریخ تمدن در اسلام، نوشته دکتر علی اصغر حلبی، ص 61 ـ 60.
3.در قلمرو بلاغت، تألیف دکتر محمد علوی مقدم، ص 364.
4و5و6. فنون بلاغت و صناعات ادبی، استاد علامه جلال الدین همایی، ص 386 ـ 385.