قلب در قرآن
آرشیو
چکیده
متن
کلمه قلب در قرآن و احادیث بسیار استعمال شده و از اهمیت خاصی برخوردار است؛ اما مراد از قلب، همین جسم صنوبری شکل که در طرف چپ بدن قرار گرفته و حیات حیوانی را تداوم میبخشد نیست؛ زیرا در قرآن چیزهایی به قلب نسبت داده شده که با این جسم صنوبری تناسب ندارد.مثلاً:
1. علم و تعقل
در قرآن میفرماید:«چرا در زمین سیر نمیکنید تا قلبهایی داشته باشید که با آنها تعقل کنید».(سوره حج، ایه 46)
2. عدم فهم و تعقل
در قرآن میفرماید:«آنها قلبهایی دارند که با آنها نمیفهمند و چشمهایی که با آنها نمیبینند».(سوره اعراف، ایه 179) و میفرماید:«بر قلب آنها مهر نهاده شده، پس نمیفهمند».(سوره توبه،ایه 78)
3. ایمان
در قرآن میفرماید:«خدا در قلب این مردم ایمان را ثبت کرده و با روحی از جانب خودش تاییدشان نموده است».(سوره مجادله، ایه 22)
اکثر کارهای نفسانی از قبیل:ایمان، کفر، نفاق، تعقل،فهم، عدم تعقل، تقوا، حسرت، آرامش، تکبر، حسد، عصیان و…، به قلب نسبت داده شده است.در صورتی که آن قلبی که در فارسی دل نامیده میشود، نمیتواند منشأ این آثار باشد؛بلکه این آثار،برای نفس و روح انسانی است.
مقام قلب در قرآن چنان عالی است که آنجا که سخن از وحی؛ یعنی ارتباط انسان با خدا به میان میاید، قلب ذکر میشود. خداوند در قرآن به پیامبرش میفرماید:
«جبرئیل قرآن را بر قلب تو نازل کرد تا از بیم دهندگان باشی».(سوره شعراء، ایه 194)
و میفرماید:«بگو هر کس که با جبرئیل دشمن است (با خدا دشمنی میکند) زیرا جبرئیل به اذن خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرد».(سوره بقره، ایه 97)
سلامت و بیماری قلب
حیات ما بستگی به روح و قلب دارد و اوست که بدن را اداره میکند، تمام اعضا و جوارح مسخّر او هستند و همه اعمال و حرکات از قلب سرچشمه میگیرد.سعادت و شقاوت انسان نیز به چگونگی قلب او بستگی دارد. از قرآن و احادیث استفاده میشود که چنانکه بدن انسان گاهی سالم است و گاهی بیمار، قلب او هم گاهی سالم است و گاهی بیمار، خدا در قرآن میفرماید:«روزی که مال و اولاد برای انسان سودی ندارد مگر کسی که با قلب سالم به سوی خدا برود».(سوره شعراء، ایه 89)
چنانکه ملاحظه میکنید در ایات قرآن سلامت به قلب نسبت داده شده است و سعادت اخروی انسان را منوط به این میداند که با قلبی سالم و خاشع به سوی خدا باز گردد. از طرف دیگر قرآن بعضی قلوب را به عنوان قلب بیمار معرفی میکند، و میفرماید: «در قلوب آنها (منافقان) بیماری بود. پس خدا بیماری آنها را اضافه کرد».(سوره بقره، ایه 10)
از ایات قرآن و روایات چنین استفاده میشود که قلب و روح انسان مانند بدن سلامت و بیماری دارد. خدایی که خالق قلوب و نفوس است و معصومین که انسان شناس هستند از بعضی از بیماریهای قلب خبر میدهند. آنها اموری از قبیل:کفر،نفاق، تکبر، کینه توزی، غضب،خیانت، خودبینی،غیبت، حرص و دیگر صفات زشت را به عنوان بیماری قلب و روح معرفی کردهاند. کسانی که با چنین قلبهایی از دنیا بروند با قلبهای، سالم به نزد خدا نمیروند، تا مشمول این ایه باشند که:
«یوم لاینفع مال و لابنون.الاّ من اتی اللّه بقلب سلیم».(سوره شعراء، ایات 88 و 89)
بیماریهای قلب و نفس را نمیتوان کوچک و ناچیز شمرد، بلکه به مراتب از بیماریهای جسم خطرناکتر و علاجش مشکلتر میباشند. در بیماریهای جسمانی تعادل بدن به هم میخورد و درد و ناراحتی و احیاناً نقص عضو به وجود میاید؛ولی به هر حال محدود است و تا پایان عمر بیشتر ادامه ندارد؛اما بیماریهای قلب و نفس، شقاوت و شکنجه و عذاب اخروی را به همراه دارد، درد و عذابی که تا عمق دل فرو میرود و روح را میسوزاند.
قلب در احادیث
در بعضی احادیث قلب به سه دسته تقسیم شده است. امام محمد باقر (ع) میفرماید:سه نوع قلب داریم:نوع اول، قلب واژگون که هیچ امر خیری را درک نمیکند و این قلب کافر است. نوع دوم، قلبی که یک نقطه سیاه در آن وجود دارد، در چنین قلبی خیر و شر همواره در حال جنگ و جدال هستند، پس هر یک از آن دو که قویتر بود بر قلب غلبه میکند. نوع سوم، قلب مفتوح، چراغی در این قلب روشن شده که هیچگاه خاموش نمیشود و این قلب مؤمن است.1
امام صادق (ع) میفرماید:«برای قلب چیزی بدتر از گناه نیست. قلب با گناه مواجه میشود و با آن مبارزه میکند تا اینکه گناه بر قلب چیره میشود و او را واژگون میسازد.»2
انسان در ابتدا از ارتکاب گناه، ناراحت و پشیمان میشود؛ولی اگر یک مرتبه مرتکب گناه شد، برای مرتبه دوم آن پشیمانی اولی را ندارد .
در صورت ادامه گناه،به حدّی میرسد که نه تنها از ارتکاب گناه احساس ندامت نمیکند؛ بلکه آن را پیروزی میداند و خشنود میشود. قلب چنین افرادی سیاه و دگرگون شده و به اصطلاح قرآن قساوت یافته است. شیطان قلبشان را اشغال کرده و فرشتگان را از آنجا خارج کرده است.درهای نجات بر آنها مسدود گشته است. به طوری که امیدی به توبه و بازگشت آنها وجود ندارد.
خدا در قرآن میفرماید:«چرا وقتی بلای ما به آنها رسید توبه و تضرع نکردند؟ قلوب آنها قساوت یافته و شیطان کردار زشت را در نظرشان زیبا نموده است».(سوره انعام، ایه 43)
تهذیب و تکمیل نفس
خودسازی و پرورش نفس برای ما از ضروریترین امور است؛زیرا سعادت دنیا و آخرت ما به این امر بستگی دارد و پیامبران الهی هم برای تعقیب همین هدف مبعوث گشتهاند.
خودسازی را در دو مرحله باید انجام دهیم:
ـ مرحله اول تهذیب نفس از بدیها؛ یعنی تصفیه دل از اخلاق زشت و اجتناب از گناه است که این عمل را تصفیه و تخلیه هم مینامند.
ـ مرحله دوم پرورش و تکمیل نفس به وسیله تحصیل علوم و معارف حقه و فضائل و مکارم اخلاق و انجام عمل صالح است. و این عمل را تحلیه هم میگویند،یعنی پرورش و تکمیل و آرایش دادن.
برای خودسازی، هر دو مرحله ضرورت دارد، زیرا زمین نفس اگر از بدیها پاک نباشد، برای پرورش علوم و معارف حقه و مکارم اخلاق و عمل صالح قابلیت ندارد.قلبی که آلوده و مرکز شیطان است چگونه میتواند مرکز تابش انوار الهی باشد و فرشتگان به چنین قلبی چطور راه یابند؟ از طرف دیگر اگر ایمان و معرفت و عمل صالح نباشد، نفس انسان به چه وسیلهای پرورش و تکامل یابد؟بنابراین برای خودسازی باید هر دو مرحله را انجام داد و هر دو را، با هم انجام داد، از یک طرف قلب را پاک کرد و از طرف دیگر عمل صالح را در آن رشد داد و تقویت کرد. شیطان را خارج و فرشته را داخل. این دو مرحله لازم و ملزوم یکدیگرند و هر دو مرحله باید همزمان و هماهنگ انجام بگیرد.
تهذیب نفس
در این مرحله باید سه عمل را انجام دهیم:
الف) تهذیب نفس از عقاید باطل و افکار غلط و خرافات
ب) تهذیب نفس از رذائل و اخلاق زشت
ج) ترک معاصی و گناهان
عقاید باطل و خرافات، جهالت و ضلالت و نادانی هستند که نفس را تاریک میسازند و از صراط مستقیم، تکامل و تقرّب به خداوند منحرف مینمایند. صاحبان عقاید باطل راه تکامل را نمیشناسند و در وادیهای ضلالت و گمراهی قدم برمیدارند و قطعاً به مقصد نخواهند رسید.همچنین اخلاق زشت،ملکات و خویهای حیوانی را تقویت میکند و روح انسانی را تدریجاً به انزوا و خاموشی میکشاند.چنین فردی به هدف انسانیت که نیل به کمال و قرب الی الله است، نخواهد رسید.
همینطور ارتکاب گناه و معصیت نفس را تاریک و آلوده و از مسیر تکامل و تقرب به خدا منحرف و دور می گرداند.چنین فردی نیز به هدف نهایی و پایانی نخواهد رسید.
بنابراین تهذیب نفس برای ما سرنوشت ساز است و از امور بسیار ضروری محسوب میشود. پس ابتدا باید اخلاق زشت و گناهان را بشناسیم آن گاه وارد عمل شویم و نفسمان را از آنها پاک سازیم.
1. بحارالانوار، ج 70، ص 51 . 2. همان، ص 54.
1. علم و تعقل
در قرآن میفرماید:«چرا در زمین سیر نمیکنید تا قلبهایی داشته باشید که با آنها تعقل کنید».(سوره حج، ایه 46)
2. عدم فهم و تعقل
در قرآن میفرماید:«آنها قلبهایی دارند که با آنها نمیفهمند و چشمهایی که با آنها نمیبینند».(سوره اعراف، ایه 179) و میفرماید:«بر قلب آنها مهر نهاده شده، پس نمیفهمند».(سوره توبه،ایه 78)
3. ایمان
در قرآن میفرماید:«خدا در قلب این مردم ایمان را ثبت کرده و با روحی از جانب خودش تاییدشان نموده است».(سوره مجادله، ایه 22)
اکثر کارهای نفسانی از قبیل:ایمان، کفر، نفاق، تعقل،فهم، عدم تعقل، تقوا، حسرت، آرامش، تکبر، حسد، عصیان و…، به قلب نسبت داده شده است.در صورتی که آن قلبی که در فارسی دل نامیده میشود، نمیتواند منشأ این آثار باشد؛بلکه این آثار،برای نفس و روح انسانی است.
مقام قلب در قرآن چنان عالی است که آنجا که سخن از وحی؛ یعنی ارتباط انسان با خدا به میان میاید، قلب ذکر میشود. خداوند در قرآن به پیامبرش میفرماید:
«جبرئیل قرآن را بر قلب تو نازل کرد تا از بیم دهندگان باشی».(سوره شعراء، ایه 194)
و میفرماید:«بگو هر کس که با جبرئیل دشمن است (با خدا دشمنی میکند) زیرا جبرئیل به اذن خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرد».(سوره بقره، ایه 97)
سلامت و بیماری قلب
حیات ما بستگی به روح و قلب دارد و اوست که بدن را اداره میکند، تمام اعضا و جوارح مسخّر او هستند و همه اعمال و حرکات از قلب سرچشمه میگیرد.سعادت و شقاوت انسان نیز به چگونگی قلب او بستگی دارد. از قرآن و احادیث استفاده میشود که چنانکه بدن انسان گاهی سالم است و گاهی بیمار، قلب او هم گاهی سالم است و گاهی بیمار، خدا در قرآن میفرماید:«روزی که مال و اولاد برای انسان سودی ندارد مگر کسی که با قلب سالم به سوی خدا برود».(سوره شعراء، ایه 89)
چنانکه ملاحظه میکنید در ایات قرآن سلامت به قلب نسبت داده شده است و سعادت اخروی انسان را منوط به این میداند که با قلبی سالم و خاشع به سوی خدا باز گردد. از طرف دیگر قرآن بعضی قلوب را به عنوان قلب بیمار معرفی میکند، و میفرماید: «در قلوب آنها (منافقان) بیماری بود. پس خدا بیماری آنها را اضافه کرد».(سوره بقره، ایه 10)
از ایات قرآن و روایات چنین استفاده میشود که قلب و روح انسان مانند بدن سلامت و بیماری دارد. خدایی که خالق قلوب و نفوس است و معصومین که انسان شناس هستند از بعضی از بیماریهای قلب خبر میدهند. آنها اموری از قبیل:کفر،نفاق، تکبر، کینه توزی، غضب،خیانت، خودبینی،غیبت، حرص و دیگر صفات زشت را به عنوان بیماری قلب و روح معرفی کردهاند. کسانی که با چنین قلبهایی از دنیا بروند با قلبهای، سالم به نزد خدا نمیروند، تا مشمول این ایه باشند که:
«یوم لاینفع مال و لابنون.الاّ من اتی اللّه بقلب سلیم».(سوره شعراء، ایات 88 و 89)
بیماریهای قلب و نفس را نمیتوان کوچک و ناچیز شمرد، بلکه به مراتب از بیماریهای جسم خطرناکتر و علاجش مشکلتر میباشند. در بیماریهای جسمانی تعادل بدن به هم میخورد و درد و ناراحتی و احیاناً نقص عضو به وجود میاید؛ولی به هر حال محدود است و تا پایان عمر بیشتر ادامه ندارد؛اما بیماریهای قلب و نفس، شقاوت و شکنجه و عذاب اخروی را به همراه دارد، درد و عذابی که تا عمق دل فرو میرود و روح را میسوزاند.
قلب در احادیث
در بعضی احادیث قلب به سه دسته تقسیم شده است. امام محمد باقر (ع) میفرماید:سه نوع قلب داریم:نوع اول، قلب واژگون که هیچ امر خیری را درک نمیکند و این قلب کافر است. نوع دوم، قلبی که یک نقطه سیاه در آن وجود دارد، در چنین قلبی خیر و شر همواره در حال جنگ و جدال هستند، پس هر یک از آن دو که قویتر بود بر قلب غلبه میکند. نوع سوم، قلب مفتوح، چراغی در این قلب روشن شده که هیچگاه خاموش نمیشود و این قلب مؤمن است.1
امام صادق (ع) میفرماید:«برای قلب چیزی بدتر از گناه نیست. قلب با گناه مواجه میشود و با آن مبارزه میکند تا اینکه گناه بر قلب چیره میشود و او را واژگون میسازد.»2
انسان در ابتدا از ارتکاب گناه، ناراحت و پشیمان میشود؛ولی اگر یک مرتبه مرتکب گناه شد، برای مرتبه دوم آن پشیمانی اولی را ندارد .
در صورت ادامه گناه،به حدّی میرسد که نه تنها از ارتکاب گناه احساس ندامت نمیکند؛ بلکه آن را پیروزی میداند و خشنود میشود. قلب چنین افرادی سیاه و دگرگون شده و به اصطلاح قرآن قساوت یافته است. شیطان قلبشان را اشغال کرده و فرشتگان را از آنجا خارج کرده است.درهای نجات بر آنها مسدود گشته است. به طوری که امیدی به توبه و بازگشت آنها وجود ندارد.
خدا در قرآن میفرماید:«چرا وقتی بلای ما به آنها رسید توبه و تضرع نکردند؟ قلوب آنها قساوت یافته و شیطان کردار زشت را در نظرشان زیبا نموده است».(سوره انعام، ایه 43)
تهذیب و تکمیل نفس
خودسازی و پرورش نفس برای ما از ضروریترین امور است؛زیرا سعادت دنیا و آخرت ما به این امر بستگی دارد و پیامبران الهی هم برای تعقیب همین هدف مبعوث گشتهاند.
خودسازی را در دو مرحله باید انجام دهیم:
ـ مرحله اول تهذیب نفس از بدیها؛ یعنی تصفیه دل از اخلاق زشت و اجتناب از گناه است که این عمل را تصفیه و تخلیه هم مینامند.
ـ مرحله دوم پرورش و تکمیل نفس به وسیله تحصیل علوم و معارف حقه و فضائل و مکارم اخلاق و انجام عمل صالح است. و این عمل را تحلیه هم میگویند،یعنی پرورش و تکمیل و آرایش دادن.
برای خودسازی، هر دو مرحله ضرورت دارد، زیرا زمین نفس اگر از بدیها پاک نباشد، برای پرورش علوم و معارف حقه و مکارم اخلاق و عمل صالح قابلیت ندارد.قلبی که آلوده و مرکز شیطان است چگونه میتواند مرکز تابش انوار الهی باشد و فرشتگان به چنین قلبی چطور راه یابند؟ از طرف دیگر اگر ایمان و معرفت و عمل صالح نباشد، نفس انسان به چه وسیلهای پرورش و تکامل یابد؟بنابراین برای خودسازی باید هر دو مرحله را انجام داد و هر دو را، با هم انجام داد، از یک طرف قلب را پاک کرد و از طرف دیگر عمل صالح را در آن رشد داد و تقویت کرد. شیطان را خارج و فرشته را داخل. این دو مرحله لازم و ملزوم یکدیگرند و هر دو مرحله باید همزمان و هماهنگ انجام بگیرد.
تهذیب نفس
در این مرحله باید سه عمل را انجام دهیم:
الف) تهذیب نفس از عقاید باطل و افکار غلط و خرافات
ب) تهذیب نفس از رذائل و اخلاق زشت
ج) ترک معاصی و گناهان
عقاید باطل و خرافات، جهالت و ضلالت و نادانی هستند که نفس را تاریک میسازند و از صراط مستقیم، تکامل و تقرّب به خداوند منحرف مینمایند. صاحبان عقاید باطل راه تکامل را نمیشناسند و در وادیهای ضلالت و گمراهی قدم برمیدارند و قطعاً به مقصد نخواهند رسید.همچنین اخلاق زشت،ملکات و خویهای حیوانی را تقویت میکند و روح انسانی را تدریجاً به انزوا و خاموشی میکشاند.چنین فردی به هدف انسانیت که نیل به کمال و قرب الی الله است، نخواهد رسید.
همینطور ارتکاب گناه و معصیت نفس را تاریک و آلوده و از مسیر تکامل و تقرب به خدا منحرف و دور می گرداند.چنین فردی نیز به هدف نهایی و پایانی نخواهد رسید.
بنابراین تهذیب نفس برای ما سرنوشت ساز است و از امور بسیار ضروری محسوب میشود. پس ابتدا باید اخلاق زشت و گناهان را بشناسیم آن گاه وارد عمل شویم و نفسمان را از آنها پاک سازیم.
1. بحارالانوار، ج 70، ص 51 . 2. همان، ص 54.