مثلهاى زیباى قرآن (19) انفاقهاى کافران در دنیا
آرشیو
چکیده
متن
انفاقهاى کافران در دنیا همچون زراعت قومى ستمگر است که با وزش بادى سوزان نابود مىگردد .
«ان الذین کفروا لن تغنی عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شیئا و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون× مثل ما ینفقون فی هذه الحیاة الدنیا کمثل ریح فیها صر اصابتحرث قوم ظلموا انفسهم فاهلکته و ما ظلمهم الله و لکن انفسهم یظلمون» (1) .
«کسانى که کافر شدند، هرگز نمىتوانند در پناه اموال و فرزندانشان از مجازات خدا در امان بمانند، و آنها اصحاب دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند، آنچه آنها در این زندگى پست دنیوى انفاق مىکنند، همانند باد سوزانى است که به زراعت قومى که بر خود ستم کرده، بوزد و آن را نابود سازد، خدا به آنها ستم نکرده، بلکه آنها خودشان به خویشتن ستم مىکنند» .
تفسیر واژه
«صر» در لغت عرب به باد بسیار سرد مىگویند که مایهى نابودى زراعت مىگردد . «طبرسى» در «مجمعالبیان» از «زجاج» نقل مىکند که «صر» به صداى شعلههاى آتش نیز گفته مىشود .
بنابراین مقصود از آن در آیه، باد مسمومى است که به خاطر سردى و یا داغى فوقالعاده، مایهى نابودى کشاورزى مىگردد، و برگ درختان و میوهها را نابود مىسازد .
جملهى «حرث قوم ظلموا انفسهم» «زراعت کسانى که به خویشتن ظلم نمودند» تا حدى مبهم است . مفسران مىگویند مقصود کشاورزانى است که در مکان و یا زمان نامناسب کشت کنند، و طبعا چنین افرادى به خاطر نامناسب بودن محل و یا زمان از عمل خود نتیجه نمىگیرند، و این خود کشاورز است که بر خویش ظلم مىکند یا در نقطهى بلندى زراعت مىکند که آب نمىرسد، یا دیرتر دستبه کار مىشود، که پیش از رسیدن زراعت، فصل سرما مىرسد .
تکیهگاه کافران
گروه کافر که از خدا بریده و به غیر خدا پیوستهاند، در دنیا بر سه چیز تکیه مىکنند:
1 . فرزندان; 2 . اموال; 3 . انفاق و بخشش .
قرآن مجید دو تکیهگاه نخست را بىاهمیتشمرده و یادآور مىشود که هرگز مایهى نجات آنان از دوزخ نخواهند بود، زیرا حساب آخرت غیر از حساب دنیاست . ممکن است در زندگى دنیا مال و فرزند به داد انسان برسد، ولى در آخرت عمل انسان مىتواند او را نجات دهد نه فرزند و ثروت . چنان که مىفرماید:
«ان الذین کفروا لن تغنی عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شیئا و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون× مثل ما ینفقون فی هذه الحیاة الدنیا کمثل ریح فیها صر اصابتحرث قوم ظلموا انفسهم فاهلکته و ما ظلمهم الله و لکن انفسهم یظلمون» (2) .
تنها چیزى که براى آنان تکیهگاه شمرده مىشود، انفاقها و بخششهاى آنها در دنیا است، آنان از این طریق تظاهر به انساندوستى کرده و گروهى را به خود جلب مىکنند ولى از آنها نیز بهره نمىگیرند زیرا:
1 . انفاق آنان تظاهرى بیش نیست و محرک آنها جز خودنمایى چیزى نیست .
2 . آنان چهبسا با انفاق اموال، لشگرى را بر ضد توحید تشکیل مىدهند چنانکه مىفرماید:
«ان الذین کفروا ینفقون اموالهم لیصدوا عن سبیل الله فسینفقونها ثم تکون علیهم حسرة ثم یغلبون و الذین کفروا الى جهنم یحشرون» (3) .
«آنها که کافر شدند، اموالشان را براى بازداشتن مردم از راه خدا خرج مىکنند . آنان این اموال را انفاق مىکنند اما مایهى حسرت و اندوهشان خواهد شد و سپس شکستخواهند خورد و کافران در جهان دیگر همگى به سوى دوزخ گردآورى خواهند شد» .
بنابراین آنان نه تنها در انفاق خود ریاکارند، بلکه چهبسا انفاق آنان موجب بازدارى مردم از راه خدا مىگردد .
خداوند در آیهى مورد بحث، انفاق آنان را به خاطر این دو جهتبه کار کشاورزى تشبیه مىکند که کشتخود را در غیر زمان و مکان مناسب انجام دهد، جاى نامناسب، محل وزیدن بادهاى مسموم است و زمان غیر مناسب سبب رسیدن باد زمستان قبل از برداشتن زراعت است .
همچنان که این کشاورز از عمل خود به خاطر کوتاهى در رعایتشرایط کشاورزى بهره نمىگیرد، همچنین این گروه نیز از انفاق ریاکارانه و یا بدتر از آن جلوگیرى از راه خدا نتیجه نمىگیرند .
مشبهبه و مشبه در آیه
مشبهبه: کشاورزى که با نادیده گرفتن شرایط کشاورزى در غیر زمین و زمان نامساعد کشت کند .
مشبه: کافرى که ریاکارانه یا براى جلوگیرى مردم از راه خدا، انفاق کند .
وجه شبه: نتیجه نگرفتن هر دو گروه .
«اومن کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فیالظلمات لیس بخارج منها کذلک زین للکافرین ما کانوا یعملون» (4) .
«آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم و نورى برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسى است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟ براى کافران اعمال زشتى که انجام مىدادند، اینگونه تزیین شده و زیبا جلوه کرده است» .
تفسیر واژه
«میت» با تخفیف به معنى «میت» با تشدید، کنایه از کافر است، طبعا در مقابل آن «حى» کنایه از مؤمن است .
«نور» به معنى روشنى، کنایه از ایمان است همچنان که «ظلمات» به معنى تاریکىها کنایه از الحاد است .
دربارهى نور ایمان باید گفت:
چراغى است در پیش چشم خرد
که دل ره به نورش به یزدان برد
بنابراین کافر حکم میت دارد و مؤمن حکم حى و زنده، و ایمان بسان نور، حالت روشنىبخش دارد و کفر بسان ظلمت مایهى تاریکىها است .
شان نزول آیه
مفسران مىگویند: آیه در حق حمزه عموى پیامبر و ابوجهل فرود آمده است، حمزه در بیرون مکه به شکار رفته بود، پس از بازگشت آگاه شد که ابوجهل برادرزادهى او (حضرت محمد صلى الله علیه و آله) را آزار و اذیت کرده است، او از این کار ختبرآشفت، بدون این که لباس سفر از تن بیرون بیاورد، سراغ ابوجهل رفت و با سلاحى که در دست داشت، بر سر او کوبید به گونهاى که خون از صورت او جارى شد، ولى ابوجهل که از شجاعتحمزه آگاه بود، سخن نگفت و بدون هیچ عکسالعملى جریان پایان یافت .
بنابراین حمزه از دو ویژگى برخوردار شد:
1 . کافر بود مؤمن گردید، مرده بود، زنده شد .
2 . در ظلمت و تاریکى مىزیست، از آن بیرون آمد و در فضاى روشن ایمان زندگى کرد .
ولى ابوجهل از این دو نعمتبىبهره گشت:
1 . کافر بود یعنى میت، به همان حال باقى ماند .
2 . در ظلمت و تاریکى مىزیست و از آن بیرون نیامد .
این آیه نخستین آیهاى نیست که مؤمن را زنده، و کافر را مرده ترسیم مىکند، بلکه در آیات دیگر نیز وارد شده است چنان که مىفرماید:
«فانک لا تسمع الموتى» (5) .
«تو نمىتوانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى» .
و نیز مىفرماید:
«و ما یستوی الاحیاء و لا الاموات ...» (6) ; «زندگان و مردگان یکسان نیستند» .
در این آیهها حى و میت کنایه از مؤمن و کافر مىباشد و در آیات دیگر نیز نور به عنوان کنایه از ایمان به کار رفته است زیرا همانطور که نور راه را براى انسان روشن مىسازد، ایمان نیز روشنگر راه مؤمن است چنان که مىفرماید:
«... ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان و لکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا و انک لتهدی الى صراط مستقیم» (7) .
«تو بیش از این نمىدانستى کتاب و ایمان چیست ولى ما آن را نورى قرار دادیم که به وسیلهى آن هرکس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت مىکنیم و تو مسلما به سوى راه راست هدایت مىنمایى» .
درست استشان نزول آیه، این دو نفر و احیانا «ابوجهل» و «عمار» معرفى شدهاند ولى شان نزول، مایهى اختصاص آیه به آن مورد نیست، بلکه یک حکم کلى است، زیرا ایمان به خدا، مایهى تحرک انسان مؤمن در ابعاد مختلف زندگى است، زیرا در نظر وى کار زیبا و نازیبا یکسان نیست . ایمان; او را به سوى کارهاى زیبا حرکتبخشیده و مظهر حیات و تحرک مىگردد، درحالى که در نظر کافر، این دو عمل در جهان یکسان حساب مىشوند، و بازخواستى از انسان نمىشود، لذا مبدا کارهاى خیر و نیک نمىگردد .
مؤمن به خاطر اعتقاد به ارتباط این جهان با عالم بالا و پیوستن این جهان به سراى دیگر فضا را روشن مىبیند و جهان از نظر گذشته و حال و آینده در نظر او روشن است، درحالى که کافر به خاطر عدم ایمان به سر سلسلهى هستى در یک ظلمت فرو مىرود و از گذشته بریده و نسبتبه آینده اظهار بىاطلاعى مىکند .
بنابراین مرد مؤمن به خاطر حرکتبه سوى کارهاى نیک زنده است و کافر به خاطر عدم ایمان، مرده و بىتحرک است .
ایمان افق زندگى را روشن مىکند و کفر مایهى تاریکى مىگردد .
در پایان یادآور مىشویم تشبیه در این آیه تشبیه مرکب است نه بسیط:
1 . تشبیه مؤمن به مردهاى که از نو زنده شده همراه با نور .
2 . تشبیه کافر به میت فاقد نور که در ظلمتباقى مىماند .
پىنوشت:
1) آل عمران: 116 - 117 .
2) آل عمران: 116 - 117 .
3) انفال: 36 .
4) انعام: 122 .
5) روم: 52 .
6) فاطر: 22 .
7) شورى: 52 .
«ان الذین کفروا لن تغنی عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شیئا و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون× مثل ما ینفقون فی هذه الحیاة الدنیا کمثل ریح فیها صر اصابتحرث قوم ظلموا انفسهم فاهلکته و ما ظلمهم الله و لکن انفسهم یظلمون» (1) .
«کسانى که کافر شدند، هرگز نمىتوانند در پناه اموال و فرزندانشان از مجازات خدا در امان بمانند، و آنها اصحاب دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند، آنچه آنها در این زندگى پست دنیوى انفاق مىکنند، همانند باد سوزانى است که به زراعت قومى که بر خود ستم کرده، بوزد و آن را نابود سازد، خدا به آنها ستم نکرده، بلکه آنها خودشان به خویشتن ستم مىکنند» .
تفسیر واژه
«صر» در لغت عرب به باد بسیار سرد مىگویند که مایهى نابودى زراعت مىگردد . «طبرسى» در «مجمعالبیان» از «زجاج» نقل مىکند که «صر» به صداى شعلههاى آتش نیز گفته مىشود .
بنابراین مقصود از آن در آیه، باد مسمومى است که به خاطر سردى و یا داغى فوقالعاده، مایهى نابودى کشاورزى مىگردد، و برگ درختان و میوهها را نابود مىسازد .
جملهى «حرث قوم ظلموا انفسهم» «زراعت کسانى که به خویشتن ظلم نمودند» تا حدى مبهم است . مفسران مىگویند مقصود کشاورزانى است که در مکان و یا زمان نامناسب کشت کنند، و طبعا چنین افرادى به خاطر نامناسب بودن محل و یا زمان از عمل خود نتیجه نمىگیرند، و این خود کشاورز است که بر خویش ظلم مىکند یا در نقطهى بلندى زراعت مىکند که آب نمىرسد، یا دیرتر دستبه کار مىشود، که پیش از رسیدن زراعت، فصل سرما مىرسد .
تکیهگاه کافران
گروه کافر که از خدا بریده و به غیر خدا پیوستهاند، در دنیا بر سه چیز تکیه مىکنند:
1 . فرزندان; 2 . اموال; 3 . انفاق و بخشش .
قرآن مجید دو تکیهگاه نخست را بىاهمیتشمرده و یادآور مىشود که هرگز مایهى نجات آنان از دوزخ نخواهند بود، زیرا حساب آخرت غیر از حساب دنیاست . ممکن است در زندگى دنیا مال و فرزند به داد انسان برسد، ولى در آخرت عمل انسان مىتواند او را نجات دهد نه فرزند و ثروت . چنان که مىفرماید:
«ان الذین کفروا لن تغنی عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شیئا و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون× مثل ما ینفقون فی هذه الحیاة الدنیا کمثل ریح فیها صر اصابتحرث قوم ظلموا انفسهم فاهلکته و ما ظلمهم الله و لکن انفسهم یظلمون» (2) .
تنها چیزى که براى آنان تکیهگاه شمرده مىشود، انفاقها و بخششهاى آنها در دنیا است، آنان از این طریق تظاهر به انساندوستى کرده و گروهى را به خود جلب مىکنند ولى از آنها نیز بهره نمىگیرند زیرا:
1 . انفاق آنان تظاهرى بیش نیست و محرک آنها جز خودنمایى چیزى نیست .
2 . آنان چهبسا با انفاق اموال، لشگرى را بر ضد توحید تشکیل مىدهند چنانکه مىفرماید:
«ان الذین کفروا ینفقون اموالهم لیصدوا عن سبیل الله فسینفقونها ثم تکون علیهم حسرة ثم یغلبون و الذین کفروا الى جهنم یحشرون» (3) .
«آنها که کافر شدند، اموالشان را براى بازداشتن مردم از راه خدا خرج مىکنند . آنان این اموال را انفاق مىکنند اما مایهى حسرت و اندوهشان خواهد شد و سپس شکستخواهند خورد و کافران در جهان دیگر همگى به سوى دوزخ گردآورى خواهند شد» .
بنابراین آنان نه تنها در انفاق خود ریاکارند، بلکه چهبسا انفاق آنان موجب بازدارى مردم از راه خدا مىگردد .
خداوند در آیهى مورد بحث، انفاق آنان را به خاطر این دو جهتبه کار کشاورزى تشبیه مىکند که کشتخود را در غیر زمان و مکان مناسب انجام دهد، جاى نامناسب، محل وزیدن بادهاى مسموم است و زمان غیر مناسب سبب رسیدن باد زمستان قبل از برداشتن زراعت است .
همچنان که این کشاورز از عمل خود به خاطر کوتاهى در رعایتشرایط کشاورزى بهره نمىگیرد، همچنین این گروه نیز از انفاق ریاکارانه و یا بدتر از آن جلوگیرى از راه خدا نتیجه نمىگیرند .
مشبهبه و مشبه در آیه
مشبهبه: کشاورزى که با نادیده گرفتن شرایط کشاورزى در غیر زمین و زمان نامساعد کشت کند .
مشبه: کافرى که ریاکارانه یا براى جلوگیرى مردم از راه خدا، انفاق کند .
وجه شبه: نتیجه نگرفتن هر دو گروه .
«اومن کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فیالظلمات لیس بخارج منها کذلک زین للکافرین ما کانوا یعملون» (4) .
«آیا کسى که مرده بود، سپس او را زنده کردیم و نورى برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسى است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟ براى کافران اعمال زشتى که انجام مىدادند، اینگونه تزیین شده و زیبا جلوه کرده است» .
تفسیر واژه
«میت» با تخفیف به معنى «میت» با تشدید، کنایه از کافر است، طبعا در مقابل آن «حى» کنایه از مؤمن است .
«نور» به معنى روشنى، کنایه از ایمان است همچنان که «ظلمات» به معنى تاریکىها کنایه از الحاد است .
دربارهى نور ایمان باید گفت:
چراغى است در پیش چشم خرد
که دل ره به نورش به یزدان برد
بنابراین کافر حکم میت دارد و مؤمن حکم حى و زنده، و ایمان بسان نور، حالت روشنىبخش دارد و کفر بسان ظلمت مایهى تاریکىها است .
شان نزول آیه
مفسران مىگویند: آیه در حق حمزه عموى پیامبر و ابوجهل فرود آمده است، حمزه در بیرون مکه به شکار رفته بود، پس از بازگشت آگاه شد که ابوجهل برادرزادهى او (حضرت محمد صلى الله علیه و آله) را آزار و اذیت کرده است، او از این کار ختبرآشفت، بدون این که لباس سفر از تن بیرون بیاورد، سراغ ابوجهل رفت و با سلاحى که در دست داشت، بر سر او کوبید به گونهاى که خون از صورت او جارى شد، ولى ابوجهل که از شجاعتحمزه آگاه بود، سخن نگفت و بدون هیچ عکسالعملى جریان پایان یافت .
بنابراین حمزه از دو ویژگى برخوردار شد:
1 . کافر بود مؤمن گردید، مرده بود، زنده شد .
2 . در ظلمت و تاریکى مىزیست، از آن بیرون آمد و در فضاى روشن ایمان زندگى کرد .
ولى ابوجهل از این دو نعمتبىبهره گشت:
1 . کافر بود یعنى میت، به همان حال باقى ماند .
2 . در ظلمت و تاریکى مىزیست و از آن بیرون نیامد .
این آیه نخستین آیهاى نیست که مؤمن را زنده، و کافر را مرده ترسیم مىکند، بلکه در آیات دیگر نیز وارد شده است چنان که مىفرماید:
«فانک لا تسمع الموتى» (5) .
«تو نمىتوانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى» .
و نیز مىفرماید:
«و ما یستوی الاحیاء و لا الاموات ...» (6) ; «زندگان و مردگان یکسان نیستند» .
در این آیهها حى و میت کنایه از مؤمن و کافر مىباشد و در آیات دیگر نیز نور به عنوان کنایه از ایمان به کار رفته است زیرا همانطور که نور راه را براى انسان روشن مىسازد، ایمان نیز روشنگر راه مؤمن است چنان که مىفرماید:
«... ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان و لکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا و انک لتهدی الى صراط مستقیم» (7) .
«تو بیش از این نمىدانستى کتاب و ایمان چیست ولى ما آن را نورى قرار دادیم که به وسیلهى آن هرکس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت مىکنیم و تو مسلما به سوى راه راست هدایت مىنمایى» .
درست استشان نزول آیه، این دو نفر و احیانا «ابوجهل» و «عمار» معرفى شدهاند ولى شان نزول، مایهى اختصاص آیه به آن مورد نیست، بلکه یک حکم کلى است، زیرا ایمان به خدا، مایهى تحرک انسان مؤمن در ابعاد مختلف زندگى است، زیرا در نظر وى کار زیبا و نازیبا یکسان نیست . ایمان; او را به سوى کارهاى زیبا حرکتبخشیده و مظهر حیات و تحرک مىگردد، درحالى که در نظر کافر، این دو عمل در جهان یکسان حساب مىشوند، و بازخواستى از انسان نمىشود، لذا مبدا کارهاى خیر و نیک نمىگردد .
مؤمن به خاطر اعتقاد به ارتباط این جهان با عالم بالا و پیوستن این جهان به سراى دیگر فضا را روشن مىبیند و جهان از نظر گذشته و حال و آینده در نظر او روشن است، درحالى که کافر به خاطر عدم ایمان به سر سلسلهى هستى در یک ظلمت فرو مىرود و از گذشته بریده و نسبتبه آینده اظهار بىاطلاعى مىکند .
بنابراین مرد مؤمن به خاطر حرکتبه سوى کارهاى نیک زنده است و کافر به خاطر عدم ایمان، مرده و بىتحرک است .
ایمان افق زندگى را روشن مىکند و کفر مایهى تاریکى مىگردد .
در پایان یادآور مىشویم تشبیه در این آیه تشبیه مرکب است نه بسیط:
1 . تشبیه مؤمن به مردهاى که از نو زنده شده همراه با نور .
2 . تشبیه کافر به میت فاقد نور که در ظلمتباقى مىماند .
پىنوشت:
1) آل عمران: 116 - 117 .
2) آل عمران: 116 - 117 .
3) انفال: 36 .
4) انعام: 122 .
5) روم: 52 .
6) فاطر: 22 .
7) شورى: 52 .