آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

آیا شیعه را ایرانیان به تلافى شکست از اعراب و عمر ساخته‏اند یا دیگران ... پس این مکتب اصالت نداشته و از اعراب و پیامبر صلى الله علیه و آله نبوده است؟
برخى پنداشته‏اند که شیعه در آغاز اسلام و در عصر خلفا سابقه نداشته، و بعدها پدید آمده است، و گاه آن را به بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، یا زمان «آل‏بویه‏» و صفویه نسبت مى‏دهند، ولى با نگاهى به تاریخ اسلام، و سیره پیامبر9 و جوامع حدیثى شیعه و اهل سنت، به روشنى در مى‏یابیم که واضع این اسم براى پیروان على علیه السلام کسى جز صاحب شریعت و شخص پیامبر صلى الله علیه و آله نبوده است; به عنوان نمونه، «ابن حجر هیتمى‏» ، با وجود موضع‏گیرى شدید علیه شیعه ذیل آیات مربوط به فضیلت اهل‏بیت علیهم السلام، به موارد بسیارى اشاره مى‏کند که پیامبر صلى الله علیه و آله لفظ «شیعه‏» را درباره پیروان على علیه السلام به کار برده است; از جمله، ذیل آیه «اولئک هم خیر البریة‏» مى‏گوید: پیامبر صلى الله علیه و آله پس از نزول این آیه به على علیه السلام فرمود: «مقصود از خیر البریة، تو و شیعه تو است که در قیامت وارد مى‏شوید در حالى که از خداوند راضى، و خدا نیز از شما راضى است‏» (1) .
وى در ذیل آیه «و انى لغفار لمن تاب و عمل صالحا ثم اهتدى‏» . نیز مى‏نویسد: که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «یا على انک ستقدم على الله و شیعتک راضین مرضیین‏» (2) . «تو و شیعه تو بر خداوند وارد مى‏شوند در حالى‏که خداوند از تو و شیعه‏ات راضى است و آنان نیز از خدا خشنودند» .
«ابن اثیر» (3) و «ابن عباس‏» نیز همین نکته را آورده‏اند (4) .
«سیوطى‏» در «الدر المنثور» و «ابن مغازلى‏» در ذیل همین آیه مى‏گویند که پیامبر9 به على علیه السلام فرمود:
«و الذى نفسى بیده ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامة ...» (5) «به خدائى که جانم به دست او است (این على علیه السلام) و شیعه‏اش پیروز و رستگار در روز قیامت مى‏باشند» .
و در روایتى دیگر، آمده است: «پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند على و ذریه‏اش و شیعیان و دوستانش را مى‏آمرزد و ملائکه براى او و شیعیانش استغفار مى‏کنند . و نیز فرمود: من شفیع شیعیانش هستم‏» (6) . هم‏چنین صاحب «خطط الشام‏» مى‏نویسد: «جماعتى از بزرگان صحابه در عصر پیامبر صلى الله علیه و آله معروف به موالات (و شیعه) على بودند» (7) . از این عده مى‏توان: سلمان، ابوذر، مقداد، و عمار یاسر را نام برد . این گروه در زمان پیامبر(ص) ملقب به شیعه على علیه السلام بودند . ابو سعید خدرى نیز مى‏گوید: «مسلمانان به پنج چیز: نماز، زکات، روزه، حج، و ولایت على علیه السلام امر شدند، به چهار تا عمل و پنجمى را ترک کردند» (8) . «ابان بن تغلب‏» به «ابوالعلاء» مى‏گوید: «مى‏دانى شیعه کیست؟» «شیعه کسى است که وقتى مردم در قول پیامبر صلى الله علیه و آله اختلاف کنند، قول على علیه السلام را بگیرد و اگر در قول على علیه السلام اختلاف کردند، قول جعفر بن محمد علیه السلام را اخذ نماید» (9) .
مظلومیت‏شیعه در تاریخ
کشتار بى رحمانه شیعه و طرفداران على علیه السلام و اهل‏بیت علیهم السلام در عصر معاویه به‏قدرى بود که مى‏گویند صد هزار شیعه توسط او و عمال وى، از جمله «بسر بن ارطاة‏» ، «زیاد بن ابیه‏» و ... کشته شدند . «سمرة بن جندب‏» پس از آن که مدتى کوتاه، جانشینى زیاد بن ابیه را در بصره به دست گرفت، در عرض شش ماه، هشت هزار نفر را کشت; وقتى زیاد برگشت، به او گفت: «از خدا نترسیدى که بى‏گناهى را کشته باشى؟» و او پاسخ داد: «اگر دو برابر این را نیز مى‏کشتم، نمى‏ترسیدم!» (10) «ابوالسوار عدوى‏» مى‏گوید: عوامل معاویه در یک صبحگاه 47 نفر از اقوام ما را، که همگى حافظ قرآن بودند، کشتند» (11) .
علاوه بر این، زیاد پنجاه هزار خانوار از اهل‏بیت را، از کوفه به شرق ایران تبعید کرد (12) و به جاى آنان قبایل طرفدار امویان را از جزیره (موصل و شام) به کوفه آورد و اسکان داد (13) .
«یزید» ، علاوه بر کشتار بى‏رحمانه در کربلا، در واقعه حره نیز مال و جان و ناموس مردم مدینه را، بر سربازان خود حلال کرد; تا آن‏جا که امام چهارم علیه السلام مى‏فرماید:
«در مدینه و مکه، بیست تن دوست (شیعه براى ما باقى نمانده بود) (14) .
امام باقر علیه السلام مى‏فرمایند:
«ذلت و خوارى شیعه و بلاى مهم و کشتار، پس از شهادت امام حسن علیه السلام و در زمان معاویه بود . در هر شهرى شیعیان ما را مى‏کشتند و دست و پاى افراد را، حتى به گمان شیعه بودن آنان، قطع مى‏کردند . هر کس به ما اظهار محبت مى‏نمود، به زندان مى‏رفت; اموالش را غارت، و خانه‏اش را خراب مى‏کردند و این بلا و مصیبت ادامه داشت، تا آن که زمان ابن زیاد و قاتل امام حسین علیه السلام فرا رسید» (15) .
سرانجام این ظلم‏ها، سبب قیام عباسیان و «ابومسلم‏» و «ابوسلمه خلال‏» شد که با شعار «الرضا من آل محمد» ، انجام مى‏گرفت و به عامل مهمى در سقوط بنى امیه بدل گشت .
پس از سقوط بنى امیه، امید مى‏رفت که بنى عباس، از عاقبت ظلم و ستم و جنایاتى که بنى امیه بر اهل‏بیت و شیعه روا داشته بود عبرت بگیرند و دست‏خود را به خون پاکان امت اسلامى و سادات و ذریه پیامبر صلى الله علیه و آله و پیروانشان، آلوده نسازند، ولى چنان نشد و کشتار، غارت، تبعید، حبس و شکنجه پیروان اهل‏بیت علیهم السلام دوباره آغاز شد، و جنایات بنى عباس نسبت‏به شیعیان على علیه السلام و سادات، روى بنى امیه را سفید کرد! ! . شدت این جنایات به حدى بود که مردم مى‏گفتند: اى کاش ظلم بنى‏امیه برگردد صد رحمت‏به کفن دزد اول! ! .
یا لیت جور بنى مروان عاد لنا
و کان عدل بنى‏العباس فى النار
شیعه مظلوم و ستم دیده، همانند غریقى به هر وسیله‏اى، علیه جنایات حکام و خلفا، چنگ مى‏زد و پیرامون هر پرچمى که بر ضد حکام و خلفا بلند مى‏شد، گرد مى‏آمد و دست هیچ حامى اهل‏بیت علیهم السلام و داعى پیروى از اولاد رسول صلى الله علیه و آله را پس نمى‏زد، مگر این که ماهیت انحرافى آن‏ان، کاملا روشن مى‏شد (16) .
این جنایات به قیام سادات علوى در گیلان و طبرستان منجر شد و قدرت «آل‏بویه، دیالمه و آل‏زیار» را در این سرزمین پدید آورد . و نیز گستره حکومت آنان را تا بغداد، و مرکز خلافت عباسى وسعت‏بخشید که قدرت خلافت‏بغداد عملا در دست آنان قرار گرفت; تا آن‏جا که در عمل، آنان بر خلفا حکومت مى‏کردند و مى‏توانستند آنها را بردارند، ولى به خلافت ظاهرى آنان رضایت دادند تا بتوانند در مقابل کینه‏توزان و مخالفان از امیران، بهتر به اهداف خویش برسند (17) .
این پیروزى‏ها فرصت‏خوبى براى شیعه بود، روز عاشورا، حتى در مرکز خلافت، تعطیل عمومى اعلام شد و مجالس عزاى سالار شهیدان بر قرار گردید و روز غدیر نیز به عنوان روز نصب امامت و خلافت على علیه السلام، در سراسر مملکت آنان عید رسمى و عمومى اعلام شد . تشیع دوباره جان گرفت و معارف آن احیا شد . تا آنجا که قرن چهارم هجرى، به «قرن شکوفایى و رشد و رونق تشیع و علوم‏» شهرت یافت در این مدت علماى شیعه توانستند نظام معرفتى تشیع را تبیین و تنظیم کنند و آن را توسعه بخشند . در این عصر کتابهاى زیادى تالیف شد، علماى بسیارى تربیت گردید . هم‏چنین کتاب‏خانه‏هاى بزرگى تاسیس شد که برخى تعداد چهار صد هزار جلد کتاب داشتند (18) . به عنوان نمونه، کتب اربعه شیعه (من لا یحضره الفقیه، کافى، تهذیب، و استبصار)، در این دوره نوشته شد . «صدوق‏» ، «ابن بابویه‏» (متوفاى 381ق) که حدود سیصد کتاب نوشته، در عصر دیالمه و در کنار «رکن الدولة‏» و «بهاءالدولة‏» مى‏زیسته است .
«شیخ مفید» ، محمد بن نعمان عکبرى‏» (333 - 413ق) به گفته شیخ طوسى (شاگرد وى) بیش از دویست جلد کتاب کوچک و بزرگ نوشته و 84 کتاب را ذکر کرده که نام 184 کتاب در رجال نجاشى ذکر شده است (19) . شیخ ابو جعفر طوسى، سید مرتضى، سید رضى، ابن جنید، ابن ادریس و ابن قولویه فقیه و استاد مفید نیز از فقهاى این دوره بوده‏اند .
طولى نکشید که امواج تهاجم فکرى، فرهنگى و عقیدتى وحشیانه‏اى همراه با تعصب خشک و ضد شیعى، پدیدار گردید و به دنبال آن تعقیب، شکنجه، غارت و کشتار شیعیان توسط حنابله، سلاجقه و غزنویان، آغاز شد . غزنویان (367 - 587ق) از جمله مخالفان جدى افکار و فرهنگ شیعه بودند، و حکام سنى مذهب آنان، همه‏جا شیعه را مورد تهاجم و تکفیر قرار مى‏دادند .
سلجوقیان (429 - 552ق) نیز شیعیان و اسماعیلیان را به شدت آزار و شکنجه کردند و شیعیان براى حفظ جان و مال و ناموس خویش، یا مخفى مى‏شدند و یا خود را سنى معرفى مى‏کردند . تا آن‏جا که یکى از دلایل قیام خونین و مسلحانه «حسن صباح اسماعیلى‏» در عصر سلاجقه، خصومت آنان با شیعه، به ویژه اسماعیلیان، و قتل عام اسماعیلیان نیشابور به دست «برکیاروق سلجوقى‏» (487 - 498ق) بود . حکومت صد و چند ساله شیعه امامیه «آل‏بویه‏» و «دیالمه‏» نیز در این دوره ساقط شد .
حکومت دویست‏ساله فاطمیان مصر که در اوج شکوفایى علمى و مذهبى بود، با ده‏ها تهمت کوبنده، به دست ایوبیان نابود شد . کتابخانه‏هاى عظیم آنان را به آتش کشیدند . کتابخانه عظیم سلطنتى جامع «الازهر» که دویست هزار جلد کتاب نفیس در علوم فقه، لغت، تاریخ و ادب و طب، کیمیا (شیمى) فلک و نجوم، ریاضیات، هندسه و هندسه فضایى داشت; و به قول «مقریزى‏» ، از جمله عجایب هفتگانه شمرده مى‏شد (چون از نظر نوع کتاب و نفاست نظیر نداشت) به غارت رفت و در سال 448 توسط «صلاح‏الدین ایوبى‏» در آتش کینه و تعصب سوخت (20) .
سربازان صلاح‏الدین تنها از جلد چرمى کتابهاى نفیس، چکمه و کیف مى‏ساختند و بقیه را در کوره‏ها مى‏سوزاندند .
هم‏چنین تاریخ طبرى به خط خودش که به «الحاکم‏» هدیه شده بود نیز، سوخت . کتابخانه اسلامیه هم در بغداد به آتش کشیده شد .
«ابن اثیر» در حوادث سال 416ق . ذیل ترجمه «شاپور بن اردشیر» ، از تقوا و زهدش سخن مى‏گوید و مى‏نویسد: در سال 381ق خانه‏اى براى علم وقف کرد و موقوفات زیادى داشت و بعد از هفتاد سال، در سال 450ق «طغرل‏» آن‏ها را سوزاند .
«یاقوت‏» در «معجم البلدان‏» کتابخانه‏اى را در کرخ بغداد نام مى‏برد که کتاب‏هاى زیادى توسط وزیر «بهاءالدولة‏» براى آن وقف شده بود و در دنیا کتاب‏خانه‏اى از نظر کتاب بهتر از آن نبود، همه کتاب‏ها به خط ائمه معتبر بود و در آتش سوزى عهد «طغرل بیک‏» (اولین شاه سلجوقى) سوخت .
ابن کثیر در ترجمه شیخ طوسى در حوادث سال 460ق مى‏نویسد: که کتابخانه شیخ را که در «کرخ‏» بود در سال 448ق سوزاندند (21) .
عبدالمنعم خفاجى مى‏نویسد: ایوبیان در همه چیز دخالت مى‏کردند و تمام آثار شیعه را نابود ساختند (22) .
ایوبیان با تکفیر شیعه، نظام خشک تسنن را جایگزین تمدن عظیم فاطمیان ساختند . بعدها ابن تیمیه و ابن جوزیه و در سالهاى اخیر وهابیت و سپاه صحابه و طالبان از آن پدید آمدند .
کتابخانه عظیم «صاحب بن عباد» در رى به دستور «سلطان محمود غزنوى‏» و کتابخانه عظیم «عضدالدوله دیلمى‏» ، و دارالعلم بغداد (23) و کتابخانه بزرگ «شیخ طوسى‏» در محله کرخ بغداد در حمله سلجوقى سوخت . او بعد از انتقال به نجف اشرف، خانه‏اش را در نجف تبدیل به کتابخانه عظیمى کرد که خانه و کتابخانه‏اش نیز در آتش سوخت، که همگى از ستمى جانکاه و زخمى سیاه و تاریخى بر شیعه حکایت دارد (24) .
چون مى‏خواستند منابع تاریخى و حدیثى شیعه را نابود سازند، ولى همین علما دوباره به بازسازى آن پرداختند .
کشتار بى‏رحمانه شیعیان در عصر عباسى با نام‏هاى مختلف رافضه و ... هم‏چنان ادامه داشت . حتى در شام سازمان فتوتى (در برابر شیعیان و سازمان فتوت آن) تاسیس شد که مراسم خاص داشت و در اجتماعات خویش به مناسبت‏ها لباس مخصوصى مى‏پوشیدند (همانند کوکلوس کلان امریکا در کشتار سیاهان و فرقه‏برداران هم عقیده مسیحى (25) در کشتار مسلمانان در اسپانیا و اندلس) که شعار و مقصد اعضاى آن کشتن رافضیان بود هر جا که یافت‏شوند (26) تا آنجا که خلیفه «الناصر لدین الله‏» ، «چنگیز» را تشویق به حمله به ایران کرد تا تشیع و ایران قدرتمند و پرآوازه خوارزمشاهیان را نابود سازد .
پى‏نوشت:
1) ابن حجر هیتمى، الصواعق المحرقة، ذیل آیه یازدهم و آیه هشتم «و لسوف یعطیک ربک فترضى‏» و مظفر، تاریخ شیعه (قم، مطبعه بصیرتى)، ص 4 - 6 .
2) ابن حجر هیتمى، همان .
3) مظفر، همان، ص 6 .
4) همان .
5) جلال الدین سیوطى، تفسیر «الدرالمنثور» ذیل آیه و علامه جزایرى، غایة‏المرام، تهران، چاپ اسلامیه .
6) قاضى نورالله حسنى مرعشى شوشترى، احقاق الحق، تصحیح آیة‏الله مرعشى نجفى، ج‏6، ص 113 - 115 و ج‏7، ص 321 و ج‏17، ص 272 و ج‏18، ص 524 .
7) خطط الشام، ج‏5، ص 251 - 256 و ر . ک: محمد کردعلى و خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، ج‏12، ص 289 .
8) همان، مظفر، تاریخ الشیعة، ص 9 - 10 و سید محمد حسین طباطبائى، شیعه در اسلام .
9) رجال نجاشى، ص‏12، و علامه شوشترى، قاموس الرجال، ص 99 .
10) ابن اثیر، تاریخ ادوار اسلام، تهران، چاپ اسلامیه، ص 188 .
11) همان، در کامل ابن اثیر آمده است که: خون مردم و مال بندگان خدا بر عمال معاویه حلال بود .
12) عمر فروخ، تاریخ صدر الاسلام و الدولة الامویة، چاپ دوم، بیروت، دارالعلم للملایین، 1972م، ص 129 .
13) محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج‏1، ص 192 .
14) ابن ابى الحدید، شرح نهج‏البلاغه، افست، تهران، کتابخانه اسماعیلیان، ج‏4، ص 104 .
15) همان، ج‏3، ص 15، و مظفر، تاریخ الشیعة، ص 35 .
16) على علیه السلام در اخبار غیبیه‏اش سقوط بنى‏عباس را توسط فرزندان ماهى‏گیر گیلان و دیلمان پیش‏گویى و تحسین مى‏کند (سفینة‏البحار، ج‏2، ص 332) .
17) مسعودى، التنبیه و الاشراف، ص 255 - 256 و احمد شبلى، موسوعة‏التاریخ الاسلامى، ج‏3 .
18) شیخ طوسى، الفهرست، ص 158، نجاشى، فهرست مصنفى الشیعة، ج‏2، ص 326، معرفة اختیار الرجال، ص 42 و خوانسارى، روضات الجنات، ج‏6، ص 153 - 178 .
19) ر . ک: خوانسارى، روضات الجنات، ص 304 - محمد طاهر تنکابنى، قصص العلماء، چاپ سنگى 1396ه . ق و حاج آقا بزرگ تهرانى، الذریعة .
20) مقریرزى، خطط، ج‏2، ص 255 - عبدالمنعم خفاجى، الازهر فى الف عام، ج‏1، ص 58، و ابن اثیر، الکامل، ج‏8، .
21) ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج‏12، ص 19 - 97 و مقریزى، همان .
22) عبدالمنعم خفاجى، الازهر فى الف عام، ج‏1، ص 58 .
23) دائرة‏المعارف الاسلامیة، مقاله دارالعلم، این کتابخانه (در 451 یا 447ه . ق) با ده هزار جلد کتاب توسط سلجوقیان سوزانده شد .
24) همان .
25) کامل مصطفى الشیبى، الصلة بین التصوف و التشیع، ج‏2، ص 200، فرقه‏اى که در سالهاى 1492م . از طرف محاکم تفتیش عقاید در کشتار مسلمانان و ... اندلس و در مراسم اعیاد بهاره ایستر Easter انجام و ظاهر مى‏شوند (آل على، اسلام در غرب) .
26) همان .

تبلیغات