مظلومیت شیعه در تاریخ
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
آیا شیعه را ایرانیان به تلافى شکست از اعراب و عمر ساختهاند یا دیگران ... پس این مکتب اصالت نداشته و از اعراب و پیامبر صلى الله علیه و آله نبوده است؟
برخى پنداشتهاند که شیعه در آغاز اسلام و در عصر خلفا سابقه نداشته، و بعدها پدید آمده است، و گاه آن را به بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، یا زمان «آلبویه» و صفویه نسبت مىدهند، ولى با نگاهى به تاریخ اسلام، و سیره پیامبر9 و جوامع حدیثى شیعه و اهل سنت، به روشنى در مىیابیم که واضع این اسم براى پیروان على علیه السلام کسى جز صاحب شریعت و شخص پیامبر صلى الله علیه و آله نبوده است; به عنوان نمونه، «ابن حجر هیتمى» ، با وجود موضعگیرى شدید علیه شیعه ذیل آیات مربوط به فضیلت اهلبیت علیهم السلام، به موارد بسیارى اشاره مىکند که پیامبر صلى الله علیه و آله لفظ «شیعه» را درباره پیروان على علیه السلام به کار برده است; از جمله، ذیل آیه «اولئک هم خیر البریة» مىگوید: پیامبر صلى الله علیه و آله پس از نزول این آیه به على علیه السلام فرمود: «مقصود از خیر البریة، تو و شیعه تو است که در قیامت وارد مىشوید در حالى که از خداوند راضى، و خدا نیز از شما راضى است» (1) .
وى در ذیل آیه «و انى لغفار لمن تاب و عمل صالحا ثم اهتدى» . نیز مىنویسد: که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «یا على انک ستقدم على الله و شیعتک راضین مرضیین» (2) . «تو و شیعه تو بر خداوند وارد مىشوند در حالىکه خداوند از تو و شیعهات راضى است و آنان نیز از خدا خشنودند» .
«ابن اثیر» (3) و «ابن عباس» نیز همین نکته را آوردهاند (4) .
«سیوطى» در «الدر المنثور» و «ابن مغازلى» در ذیل همین آیه مىگویند که پیامبر9 به على علیه السلام فرمود:
«و الذى نفسى بیده ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامة ...» (5) «به خدائى که جانم به دست او است (این على علیه السلام) و شیعهاش پیروز و رستگار در روز قیامت مىباشند» .
و در روایتى دیگر، آمده است: «پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند على و ذریهاش و شیعیان و دوستانش را مىآمرزد و ملائکه براى او و شیعیانش استغفار مىکنند . و نیز فرمود: من شفیع شیعیانش هستم» (6) . همچنین صاحب «خطط الشام» مىنویسد: «جماعتى از بزرگان صحابه در عصر پیامبر صلى الله علیه و آله معروف به موالات (و شیعه) على بودند» (7) . از این عده مىتوان: سلمان، ابوذر، مقداد، و عمار یاسر را نام برد . این گروه در زمان پیامبر(ص) ملقب به شیعه على علیه السلام بودند . ابو سعید خدرى نیز مىگوید: «مسلمانان به پنج چیز: نماز، زکات، روزه، حج، و ولایت على علیه السلام امر شدند، به چهار تا عمل و پنجمى را ترک کردند» (8) . «ابان بن تغلب» به «ابوالعلاء» مىگوید: «مىدانى شیعه کیست؟» «شیعه کسى است که وقتى مردم در قول پیامبر صلى الله علیه و آله اختلاف کنند، قول على علیه السلام را بگیرد و اگر در قول على علیه السلام اختلاف کردند، قول جعفر بن محمد علیه السلام را اخذ نماید» (9) .
مظلومیتشیعه در تاریخ
کشتار بى رحمانه شیعه و طرفداران على علیه السلام و اهلبیت علیهم السلام در عصر معاویه بهقدرى بود که مىگویند صد هزار شیعه توسط او و عمال وى، از جمله «بسر بن ارطاة» ، «زیاد بن ابیه» و ... کشته شدند . «سمرة بن جندب» پس از آن که مدتى کوتاه، جانشینى زیاد بن ابیه را در بصره به دست گرفت، در عرض شش ماه، هشت هزار نفر را کشت; وقتى زیاد برگشت، به او گفت: «از خدا نترسیدى که بىگناهى را کشته باشى؟» و او پاسخ داد: «اگر دو برابر این را نیز مىکشتم، نمىترسیدم!» (10) «ابوالسوار عدوى» مىگوید: عوامل معاویه در یک صبحگاه 47 نفر از اقوام ما را، که همگى حافظ قرآن بودند، کشتند» (11) .
علاوه بر این، زیاد پنجاه هزار خانوار از اهلبیت را، از کوفه به شرق ایران تبعید کرد (12) و به جاى آنان قبایل طرفدار امویان را از جزیره (موصل و شام) به کوفه آورد و اسکان داد (13) .
«یزید» ، علاوه بر کشتار بىرحمانه در کربلا، در واقعه حره نیز مال و جان و ناموس مردم مدینه را، بر سربازان خود حلال کرد; تا آنجا که امام چهارم علیه السلام مىفرماید:
«در مدینه و مکه، بیست تن دوست (شیعه براى ما باقى نمانده بود) (14) .
امام باقر علیه السلام مىفرمایند:
«ذلت و خوارى شیعه و بلاى مهم و کشتار، پس از شهادت امام حسن علیه السلام و در زمان معاویه بود . در هر شهرى شیعیان ما را مىکشتند و دست و پاى افراد را، حتى به گمان شیعه بودن آنان، قطع مىکردند . هر کس به ما اظهار محبت مىنمود، به زندان مىرفت; اموالش را غارت، و خانهاش را خراب مىکردند و این بلا و مصیبت ادامه داشت، تا آن که زمان ابن زیاد و قاتل امام حسین علیه السلام فرا رسید» (15) .
سرانجام این ظلمها، سبب قیام عباسیان و «ابومسلم» و «ابوسلمه خلال» شد که با شعار «الرضا من آل محمد» ، انجام مىگرفت و به عامل مهمى در سقوط بنى امیه بدل گشت .
پس از سقوط بنى امیه، امید مىرفت که بنى عباس، از عاقبت ظلم و ستم و جنایاتى که بنى امیه بر اهلبیت و شیعه روا داشته بود عبرت بگیرند و دستخود را به خون پاکان امت اسلامى و سادات و ذریه پیامبر صلى الله علیه و آله و پیروانشان، آلوده نسازند، ولى چنان نشد و کشتار، غارت، تبعید، حبس و شکنجه پیروان اهلبیت علیهم السلام دوباره آغاز شد، و جنایات بنى عباس نسبتبه شیعیان على علیه السلام و سادات، روى بنى امیه را سفید کرد! ! . شدت این جنایات به حدى بود که مردم مىگفتند: اى کاش ظلم بنىامیه برگردد صد رحمتبه کفن دزد اول! ! .
یا لیت جور بنى مروان عاد لنا
و کان عدل بنىالعباس فى النار
شیعه مظلوم و ستم دیده، همانند غریقى به هر وسیلهاى، علیه جنایات حکام و خلفا، چنگ مىزد و پیرامون هر پرچمى که بر ضد حکام و خلفا بلند مىشد، گرد مىآمد و دست هیچ حامى اهلبیت علیهم السلام و داعى پیروى از اولاد رسول صلى الله علیه و آله را پس نمىزد، مگر این که ماهیت انحرافى آنان، کاملا روشن مىشد (16) .
این جنایات به قیام سادات علوى در گیلان و طبرستان منجر شد و قدرت «آلبویه، دیالمه و آلزیار» را در این سرزمین پدید آورد . و نیز گستره حکومت آنان را تا بغداد، و مرکز خلافت عباسى وسعتبخشید که قدرت خلافتبغداد عملا در دست آنان قرار گرفت; تا آنجا که در عمل، آنان بر خلفا حکومت مىکردند و مىتوانستند آنها را بردارند، ولى به خلافت ظاهرى آنان رضایت دادند تا بتوانند در مقابل کینهتوزان و مخالفان از امیران، بهتر به اهداف خویش برسند (17) .
این پیروزىها فرصتخوبى براى شیعه بود، روز عاشورا، حتى در مرکز خلافت، تعطیل عمومى اعلام شد و مجالس عزاى سالار شهیدان بر قرار گردید و روز غدیر نیز به عنوان روز نصب امامت و خلافت على علیه السلام، در سراسر مملکت آنان عید رسمى و عمومى اعلام شد . تشیع دوباره جان گرفت و معارف آن احیا شد . تا آنجا که قرن چهارم هجرى، به «قرن شکوفایى و رشد و رونق تشیع و علوم» شهرت یافت در این مدت علماى شیعه توانستند نظام معرفتى تشیع را تبیین و تنظیم کنند و آن را توسعه بخشند . در این عصر کتابهاى زیادى تالیف شد، علماى بسیارى تربیت گردید . همچنین کتابخانههاى بزرگى تاسیس شد که برخى تعداد چهار صد هزار جلد کتاب داشتند (18) . به عنوان نمونه، کتب اربعه شیعه (من لا یحضره الفقیه، کافى، تهذیب، و استبصار)، در این دوره نوشته شد . «صدوق» ، «ابن بابویه» (متوفاى 381ق) که حدود سیصد کتاب نوشته، در عصر دیالمه و در کنار «رکن الدولة» و «بهاءالدولة» مىزیسته است .
«شیخ مفید» ، محمد بن نعمان عکبرى» (333 - 413ق) به گفته شیخ طوسى (شاگرد وى) بیش از دویست جلد کتاب کوچک و بزرگ نوشته و 84 کتاب را ذکر کرده که نام 184 کتاب در رجال نجاشى ذکر شده است (19) . شیخ ابو جعفر طوسى، سید مرتضى، سید رضى، ابن جنید، ابن ادریس و ابن قولویه فقیه و استاد مفید نیز از فقهاى این دوره بودهاند .
طولى نکشید که امواج تهاجم فکرى، فرهنگى و عقیدتى وحشیانهاى همراه با تعصب خشک و ضد شیعى، پدیدار گردید و به دنبال آن تعقیب، شکنجه، غارت و کشتار شیعیان توسط حنابله، سلاجقه و غزنویان، آغاز شد . غزنویان (367 - 587ق) از جمله مخالفان جدى افکار و فرهنگ شیعه بودند، و حکام سنى مذهب آنان، همهجا شیعه را مورد تهاجم و تکفیر قرار مىدادند .
سلجوقیان (429 - 552ق) نیز شیعیان و اسماعیلیان را به شدت آزار و شکنجه کردند و شیعیان براى حفظ جان و مال و ناموس خویش، یا مخفى مىشدند و یا خود را سنى معرفى مىکردند . تا آنجا که یکى از دلایل قیام خونین و مسلحانه «حسن صباح اسماعیلى» در عصر سلاجقه، خصومت آنان با شیعه، به ویژه اسماعیلیان، و قتل عام اسماعیلیان نیشابور به دست «برکیاروق سلجوقى» (487 - 498ق) بود . حکومت صد و چند ساله شیعه امامیه «آلبویه» و «دیالمه» نیز در این دوره ساقط شد .
حکومت دویستساله فاطمیان مصر که در اوج شکوفایى علمى و مذهبى بود، با دهها تهمت کوبنده، به دست ایوبیان نابود شد . کتابخانههاى عظیم آنان را به آتش کشیدند . کتابخانه عظیم سلطنتى جامع «الازهر» که دویست هزار جلد کتاب نفیس در علوم فقه، لغت، تاریخ و ادب و طب، کیمیا (شیمى) فلک و نجوم، ریاضیات، هندسه و هندسه فضایى داشت; و به قول «مقریزى» ، از جمله عجایب هفتگانه شمرده مىشد (چون از نظر نوع کتاب و نفاست نظیر نداشت) به غارت رفت و در سال 448 توسط «صلاحالدین ایوبى» در آتش کینه و تعصب سوخت (20) .
سربازان صلاحالدین تنها از جلد چرمى کتابهاى نفیس، چکمه و کیف مىساختند و بقیه را در کورهها مىسوزاندند .
همچنین تاریخ طبرى به خط خودش که به «الحاکم» هدیه شده بود نیز، سوخت . کتابخانه اسلامیه هم در بغداد به آتش کشیده شد .
«ابن اثیر» در حوادث سال 416ق . ذیل ترجمه «شاپور بن اردشیر» ، از تقوا و زهدش سخن مىگوید و مىنویسد: در سال 381ق خانهاى براى علم وقف کرد و موقوفات زیادى داشت و بعد از هفتاد سال، در سال 450ق «طغرل» آنها را سوزاند .
«یاقوت» در «معجم البلدان» کتابخانهاى را در کرخ بغداد نام مىبرد که کتابهاى زیادى توسط وزیر «بهاءالدولة» براى آن وقف شده بود و در دنیا کتابخانهاى از نظر کتاب بهتر از آن نبود، همه کتابها به خط ائمه معتبر بود و در آتش سوزى عهد «طغرل بیک» (اولین شاه سلجوقى) سوخت .
ابن کثیر در ترجمه شیخ طوسى در حوادث سال 460ق مىنویسد: که کتابخانه شیخ را که در «کرخ» بود در سال 448ق سوزاندند (21) .
عبدالمنعم خفاجى مىنویسد: ایوبیان در همه چیز دخالت مىکردند و تمام آثار شیعه را نابود ساختند (22) .
ایوبیان با تکفیر شیعه، نظام خشک تسنن را جایگزین تمدن عظیم فاطمیان ساختند . بعدها ابن تیمیه و ابن جوزیه و در سالهاى اخیر وهابیت و سپاه صحابه و طالبان از آن پدید آمدند .
کتابخانه عظیم «صاحب بن عباد» در رى به دستور «سلطان محمود غزنوى» و کتابخانه عظیم «عضدالدوله دیلمى» ، و دارالعلم بغداد (23) و کتابخانه بزرگ «شیخ طوسى» در محله کرخ بغداد در حمله سلجوقى سوخت . او بعد از انتقال به نجف اشرف، خانهاش را در نجف تبدیل به کتابخانه عظیمى کرد که خانه و کتابخانهاش نیز در آتش سوخت، که همگى از ستمى جانکاه و زخمى سیاه و تاریخى بر شیعه حکایت دارد (24) .
چون مىخواستند منابع تاریخى و حدیثى شیعه را نابود سازند، ولى همین علما دوباره به بازسازى آن پرداختند .
کشتار بىرحمانه شیعیان در عصر عباسى با نامهاى مختلف رافضه و ... همچنان ادامه داشت . حتى در شام سازمان فتوتى (در برابر شیعیان و سازمان فتوت آن) تاسیس شد که مراسم خاص داشت و در اجتماعات خویش به مناسبتها لباس مخصوصى مىپوشیدند (همانند کوکلوس کلان امریکا در کشتار سیاهان و فرقهبرداران هم عقیده مسیحى (25) در کشتار مسلمانان در اسپانیا و اندلس) که شعار و مقصد اعضاى آن کشتن رافضیان بود هر جا که یافتشوند (26) تا آنجا که خلیفه «الناصر لدین الله» ، «چنگیز» را تشویق به حمله به ایران کرد تا تشیع و ایران قدرتمند و پرآوازه خوارزمشاهیان را نابود سازد .
پىنوشت:
1) ابن حجر هیتمى، الصواعق المحرقة، ذیل آیه یازدهم و آیه هشتم «و لسوف یعطیک ربک فترضى» و مظفر، تاریخ شیعه (قم، مطبعه بصیرتى)، ص 4 - 6 .
2) ابن حجر هیتمى، همان .
3) مظفر، همان، ص 6 .
4) همان .
5) جلال الدین سیوطى، تفسیر «الدرالمنثور» ذیل آیه و علامه جزایرى، غایةالمرام، تهران، چاپ اسلامیه .
6) قاضى نورالله حسنى مرعشى شوشترى، احقاق الحق، تصحیح آیةالله مرعشى نجفى، ج6، ص 113 - 115 و ج7، ص 321 و ج17، ص 272 و ج18، ص 524 .
7) خطط الشام، ج5، ص 251 - 256 و ر . ک: محمد کردعلى و خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، ج12، ص 289 .
8) همان، مظفر، تاریخ الشیعة، ص 9 - 10 و سید محمد حسین طباطبائى، شیعه در اسلام .
9) رجال نجاشى، ص12، و علامه شوشترى، قاموس الرجال، ص 99 .
10) ابن اثیر، تاریخ ادوار اسلام، تهران، چاپ اسلامیه، ص 188 .
11) همان، در کامل ابن اثیر آمده است که: خون مردم و مال بندگان خدا بر عمال معاویه حلال بود .
12) عمر فروخ، تاریخ صدر الاسلام و الدولة الامویة، چاپ دوم، بیروت، دارالعلم للملایین، 1972م، ص 129 .
13) محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج1، ص 192 .
14) ابن ابى الحدید، شرح نهجالبلاغه، افست، تهران، کتابخانه اسماعیلیان، ج4، ص 104 .
15) همان، ج3، ص 15، و مظفر، تاریخ الشیعة، ص 35 .
16) على علیه السلام در اخبار غیبیهاش سقوط بنىعباس را توسط فرزندان ماهىگیر گیلان و دیلمان پیشگویى و تحسین مىکند (سفینةالبحار، ج2، ص 332) .
17) مسعودى، التنبیه و الاشراف، ص 255 - 256 و احمد شبلى، موسوعةالتاریخ الاسلامى، ج3 .
18) شیخ طوسى، الفهرست، ص 158، نجاشى، فهرست مصنفى الشیعة، ج2، ص 326، معرفة اختیار الرجال، ص 42 و خوانسارى، روضات الجنات، ج6، ص 153 - 178 .
19) ر . ک: خوانسارى، روضات الجنات، ص 304 - محمد طاهر تنکابنى، قصص العلماء، چاپ سنگى 1396ه . ق و حاج آقا بزرگ تهرانى، الذریعة .
20) مقریرزى، خطط، ج2، ص 255 - عبدالمنعم خفاجى، الازهر فى الف عام، ج1، ص 58، و ابن اثیر، الکامل، ج8، .
21) ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج12، ص 19 - 97 و مقریزى، همان .
22) عبدالمنعم خفاجى، الازهر فى الف عام، ج1، ص 58 .
23) دائرةالمعارف الاسلامیة، مقاله دارالعلم، این کتابخانه (در 451 یا 447ه . ق) با ده هزار جلد کتاب توسط سلجوقیان سوزانده شد .
24) همان .
25) کامل مصطفى الشیبى، الصلة بین التصوف و التشیع، ج2، ص 200، فرقهاى که در سالهاى 1492م . از طرف محاکم تفتیش عقاید در کشتار مسلمانان و ... اندلس و در مراسم اعیاد بهاره ایستر Easter انجام و ظاهر مىشوند (آل على، اسلام در غرب) .
26) همان .
برخى پنداشتهاند که شیعه در آغاز اسلام و در عصر خلفا سابقه نداشته، و بعدها پدید آمده است، و گاه آن را به بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، یا زمان «آلبویه» و صفویه نسبت مىدهند، ولى با نگاهى به تاریخ اسلام، و سیره پیامبر9 و جوامع حدیثى شیعه و اهل سنت، به روشنى در مىیابیم که واضع این اسم براى پیروان على علیه السلام کسى جز صاحب شریعت و شخص پیامبر صلى الله علیه و آله نبوده است; به عنوان نمونه، «ابن حجر هیتمى» ، با وجود موضعگیرى شدید علیه شیعه ذیل آیات مربوط به فضیلت اهلبیت علیهم السلام، به موارد بسیارى اشاره مىکند که پیامبر صلى الله علیه و آله لفظ «شیعه» را درباره پیروان على علیه السلام به کار برده است; از جمله، ذیل آیه «اولئک هم خیر البریة» مىگوید: پیامبر صلى الله علیه و آله پس از نزول این آیه به على علیه السلام فرمود: «مقصود از خیر البریة، تو و شیعه تو است که در قیامت وارد مىشوید در حالى که از خداوند راضى، و خدا نیز از شما راضى است» (1) .
وى در ذیل آیه «و انى لغفار لمن تاب و عمل صالحا ثم اهتدى» . نیز مىنویسد: که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «یا على انک ستقدم على الله و شیعتک راضین مرضیین» (2) . «تو و شیعه تو بر خداوند وارد مىشوند در حالىکه خداوند از تو و شیعهات راضى است و آنان نیز از خدا خشنودند» .
«ابن اثیر» (3) و «ابن عباس» نیز همین نکته را آوردهاند (4) .
«سیوطى» در «الدر المنثور» و «ابن مغازلى» در ذیل همین آیه مىگویند که پیامبر9 به على علیه السلام فرمود:
«و الذى نفسى بیده ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامة ...» (5) «به خدائى که جانم به دست او است (این على علیه السلام) و شیعهاش پیروز و رستگار در روز قیامت مىباشند» .
و در روایتى دیگر، آمده است: «پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند على و ذریهاش و شیعیان و دوستانش را مىآمرزد و ملائکه براى او و شیعیانش استغفار مىکنند . و نیز فرمود: من شفیع شیعیانش هستم» (6) . همچنین صاحب «خطط الشام» مىنویسد: «جماعتى از بزرگان صحابه در عصر پیامبر صلى الله علیه و آله معروف به موالات (و شیعه) على بودند» (7) . از این عده مىتوان: سلمان، ابوذر، مقداد، و عمار یاسر را نام برد . این گروه در زمان پیامبر(ص) ملقب به شیعه على علیه السلام بودند . ابو سعید خدرى نیز مىگوید: «مسلمانان به پنج چیز: نماز، زکات، روزه، حج، و ولایت على علیه السلام امر شدند، به چهار تا عمل و پنجمى را ترک کردند» (8) . «ابان بن تغلب» به «ابوالعلاء» مىگوید: «مىدانى شیعه کیست؟» «شیعه کسى است که وقتى مردم در قول پیامبر صلى الله علیه و آله اختلاف کنند، قول على علیه السلام را بگیرد و اگر در قول على علیه السلام اختلاف کردند، قول جعفر بن محمد علیه السلام را اخذ نماید» (9) .
مظلومیتشیعه در تاریخ
کشتار بى رحمانه شیعه و طرفداران على علیه السلام و اهلبیت علیهم السلام در عصر معاویه بهقدرى بود که مىگویند صد هزار شیعه توسط او و عمال وى، از جمله «بسر بن ارطاة» ، «زیاد بن ابیه» و ... کشته شدند . «سمرة بن جندب» پس از آن که مدتى کوتاه، جانشینى زیاد بن ابیه را در بصره به دست گرفت، در عرض شش ماه، هشت هزار نفر را کشت; وقتى زیاد برگشت، به او گفت: «از خدا نترسیدى که بىگناهى را کشته باشى؟» و او پاسخ داد: «اگر دو برابر این را نیز مىکشتم، نمىترسیدم!» (10) «ابوالسوار عدوى» مىگوید: عوامل معاویه در یک صبحگاه 47 نفر از اقوام ما را، که همگى حافظ قرآن بودند، کشتند» (11) .
علاوه بر این، زیاد پنجاه هزار خانوار از اهلبیت را، از کوفه به شرق ایران تبعید کرد (12) و به جاى آنان قبایل طرفدار امویان را از جزیره (موصل و شام) به کوفه آورد و اسکان داد (13) .
«یزید» ، علاوه بر کشتار بىرحمانه در کربلا، در واقعه حره نیز مال و جان و ناموس مردم مدینه را، بر سربازان خود حلال کرد; تا آنجا که امام چهارم علیه السلام مىفرماید:
«در مدینه و مکه، بیست تن دوست (شیعه براى ما باقى نمانده بود) (14) .
امام باقر علیه السلام مىفرمایند:
«ذلت و خوارى شیعه و بلاى مهم و کشتار، پس از شهادت امام حسن علیه السلام و در زمان معاویه بود . در هر شهرى شیعیان ما را مىکشتند و دست و پاى افراد را، حتى به گمان شیعه بودن آنان، قطع مىکردند . هر کس به ما اظهار محبت مىنمود، به زندان مىرفت; اموالش را غارت، و خانهاش را خراب مىکردند و این بلا و مصیبت ادامه داشت، تا آن که زمان ابن زیاد و قاتل امام حسین علیه السلام فرا رسید» (15) .
سرانجام این ظلمها، سبب قیام عباسیان و «ابومسلم» و «ابوسلمه خلال» شد که با شعار «الرضا من آل محمد» ، انجام مىگرفت و به عامل مهمى در سقوط بنى امیه بدل گشت .
پس از سقوط بنى امیه، امید مىرفت که بنى عباس، از عاقبت ظلم و ستم و جنایاتى که بنى امیه بر اهلبیت و شیعه روا داشته بود عبرت بگیرند و دستخود را به خون پاکان امت اسلامى و سادات و ذریه پیامبر صلى الله علیه و آله و پیروانشان، آلوده نسازند، ولى چنان نشد و کشتار، غارت، تبعید، حبس و شکنجه پیروان اهلبیت علیهم السلام دوباره آغاز شد، و جنایات بنى عباس نسبتبه شیعیان على علیه السلام و سادات، روى بنى امیه را سفید کرد! ! . شدت این جنایات به حدى بود که مردم مىگفتند: اى کاش ظلم بنىامیه برگردد صد رحمتبه کفن دزد اول! ! .
یا لیت جور بنى مروان عاد لنا
و کان عدل بنىالعباس فى النار
شیعه مظلوم و ستم دیده، همانند غریقى به هر وسیلهاى، علیه جنایات حکام و خلفا، چنگ مىزد و پیرامون هر پرچمى که بر ضد حکام و خلفا بلند مىشد، گرد مىآمد و دست هیچ حامى اهلبیت علیهم السلام و داعى پیروى از اولاد رسول صلى الله علیه و آله را پس نمىزد، مگر این که ماهیت انحرافى آنان، کاملا روشن مىشد (16) .
این جنایات به قیام سادات علوى در گیلان و طبرستان منجر شد و قدرت «آلبویه، دیالمه و آلزیار» را در این سرزمین پدید آورد . و نیز گستره حکومت آنان را تا بغداد، و مرکز خلافت عباسى وسعتبخشید که قدرت خلافتبغداد عملا در دست آنان قرار گرفت; تا آنجا که در عمل، آنان بر خلفا حکومت مىکردند و مىتوانستند آنها را بردارند، ولى به خلافت ظاهرى آنان رضایت دادند تا بتوانند در مقابل کینهتوزان و مخالفان از امیران، بهتر به اهداف خویش برسند (17) .
این پیروزىها فرصتخوبى براى شیعه بود، روز عاشورا، حتى در مرکز خلافت، تعطیل عمومى اعلام شد و مجالس عزاى سالار شهیدان بر قرار گردید و روز غدیر نیز به عنوان روز نصب امامت و خلافت على علیه السلام، در سراسر مملکت آنان عید رسمى و عمومى اعلام شد . تشیع دوباره جان گرفت و معارف آن احیا شد . تا آنجا که قرن چهارم هجرى، به «قرن شکوفایى و رشد و رونق تشیع و علوم» شهرت یافت در این مدت علماى شیعه توانستند نظام معرفتى تشیع را تبیین و تنظیم کنند و آن را توسعه بخشند . در این عصر کتابهاى زیادى تالیف شد، علماى بسیارى تربیت گردید . همچنین کتابخانههاى بزرگى تاسیس شد که برخى تعداد چهار صد هزار جلد کتاب داشتند (18) . به عنوان نمونه، کتب اربعه شیعه (من لا یحضره الفقیه، کافى، تهذیب، و استبصار)، در این دوره نوشته شد . «صدوق» ، «ابن بابویه» (متوفاى 381ق) که حدود سیصد کتاب نوشته، در عصر دیالمه و در کنار «رکن الدولة» و «بهاءالدولة» مىزیسته است .
«شیخ مفید» ، محمد بن نعمان عکبرى» (333 - 413ق) به گفته شیخ طوسى (شاگرد وى) بیش از دویست جلد کتاب کوچک و بزرگ نوشته و 84 کتاب را ذکر کرده که نام 184 کتاب در رجال نجاشى ذکر شده است (19) . شیخ ابو جعفر طوسى، سید مرتضى، سید رضى، ابن جنید، ابن ادریس و ابن قولویه فقیه و استاد مفید نیز از فقهاى این دوره بودهاند .
طولى نکشید که امواج تهاجم فکرى، فرهنگى و عقیدتى وحشیانهاى همراه با تعصب خشک و ضد شیعى، پدیدار گردید و به دنبال آن تعقیب، شکنجه، غارت و کشتار شیعیان توسط حنابله، سلاجقه و غزنویان، آغاز شد . غزنویان (367 - 587ق) از جمله مخالفان جدى افکار و فرهنگ شیعه بودند، و حکام سنى مذهب آنان، همهجا شیعه را مورد تهاجم و تکفیر قرار مىدادند .
سلجوقیان (429 - 552ق) نیز شیعیان و اسماعیلیان را به شدت آزار و شکنجه کردند و شیعیان براى حفظ جان و مال و ناموس خویش، یا مخفى مىشدند و یا خود را سنى معرفى مىکردند . تا آنجا که یکى از دلایل قیام خونین و مسلحانه «حسن صباح اسماعیلى» در عصر سلاجقه، خصومت آنان با شیعه، به ویژه اسماعیلیان، و قتل عام اسماعیلیان نیشابور به دست «برکیاروق سلجوقى» (487 - 498ق) بود . حکومت صد و چند ساله شیعه امامیه «آلبویه» و «دیالمه» نیز در این دوره ساقط شد .
حکومت دویستساله فاطمیان مصر که در اوج شکوفایى علمى و مذهبى بود، با دهها تهمت کوبنده، به دست ایوبیان نابود شد . کتابخانههاى عظیم آنان را به آتش کشیدند . کتابخانه عظیم سلطنتى جامع «الازهر» که دویست هزار جلد کتاب نفیس در علوم فقه، لغت، تاریخ و ادب و طب، کیمیا (شیمى) فلک و نجوم، ریاضیات، هندسه و هندسه فضایى داشت; و به قول «مقریزى» ، از جمله عجایب هفتگانه شمرده مىشد (چون از نظر نوع کتاب و نفاست نظیر نداشت) به غارت رفت و در سال 448 توسط «صلاحالدین ایوبى» در آتش کینه و تعصب سوخت (20) .
سربازان صلاحالدین تنها از جلد چرمى کتابهاى نفیس، چکمه و کیف مىساختند و بقیه را در کورهها مىسوزاندند .
همچنین تاریخ طبرى به خط خودش که به «الحاکم» هدیه شده بود نیز، سوخت . کتابخانه اسلامیه هم در بغداد به آتش کشیده شد .
«ابن اثیر» در حوادث سال 416ق . ذیل ترجمه «شاپور بن اردشیر» ، از تقوا و زهدش سخن مىگوید و مىنویسد: در سال 381ق خانهاى براى علم وقف کرد و موقوفات زیادى داشت و بعد از هفتاد سال، در سال 450ق «طغرل» آنها را سوزاند .
«یاقوت» در «معجم البلدان» کتابخانهاى را در کرخ بغداد نام مىبرد که کتابهاى زیادى توسط وزیر «بهاءالدولة» براى آن وقف شده بود و در دنیا کتابخانهاى از نظر کتاب بهتر از آن نبود، همه کتابها به خط ائمه معتبر بود و در آتش سوزى عهد «طغرل بیک» (اولین شاه سلجوقى) سوخت .
ابن کثیر در ترجمه شیخ طوسى در حوادث سال 460ق مىنویسد: که کتابخانه شیخ را که در «کرخ» بود در سال 448ق سوزاندند (21) .
عبدالمنعم خفاجى مىنویسد: ایوبیان در همه چیز دخالت مىکردند و تمام آثار شیعه را نابود ساختند (22) .
ایوبیان با تکفیر شیعه، نظام خشک تسنن را جایگزین تمدن عظیم فاطمیان ساختند . بعدها ابن تیمیه و ابن جوزیه و در سالهاى اخیر وهابیت و سپاه صحابه و طالبان از آن پدید آمدند .
کتابخانه عظیم «صاحب بن عباد» در رى به دستور «سلطان محمود غزنوى» و کتابخانه عظیم «عضدالدوله دیلمى» ، و دارالعلم بغداد (23) و کتابخانه بزرگ «شیخ طوسى» در محله کرخ بغداد در حمله سلجوقى سوخت . او بعد از انتقال به نجف اشرف، خانهاش را در نجف تبدیل به کتابخانه عظیمى کرد که خانه و کتابخانهاش نیز در آتش سوخت، که همگى از ستمى جانکاه و زخمى سیاه و تاریخى بر شیعه حکایت دارد (24) .
چون مىخواستند منابع تاریخى و حدیثى شیعه را نابود سازند، ولى همین علما دوباره به بازسازى آن پرداختند .
کشتار بىرحمانه شیعیان در عصر عباسى با نامهاى مختلف رافضه و ... همچنان ادامه داشت . حتى در شام سازمان فتوتى (در برابر شیعیان و سازمان فتوت آن) تاسیس شد که مراسم خاص داشت و در اجتماعات خویش به مناسبتها لباس مخصوصى مىپوشیدند (همانند کوکلوس کلان امریکا در کشتار سیاهان و فرقهبرداران هم عقیده مسیحى (25) در کشتار مسلمانان در اسپانیا و اندلس) که شعار و مقصد اعضاى آن کشتن رافضیان بود هر جا که یافتشوند (26) تا آنجا که خلیفه «الناصر لدین الله» ، «چنگیز» را تشویق به حمله به ایران کرد تا تشیع و ایران قدرتمند و پرآوازه خوارزمشاهیان را نابود سازد .
پىنوشت:
1) ابن حجر هیتمى، الصواعق المحرقة، ذیل آیه یازدهم و آیه هشتم «و لسوف یعطیک ربک فترضى» و مظفر، تاریخ شیعه (قم، مطبعه بصیرتى)، ص 4 - 6 .
2) ابن حجر هیتمى، همان .
3) مظفر، همان، ص 6 .
4) همان .
5) جلال الدین سیوطى، تفسیر «الدرالمنثور» ذیل آیه و علامه جزایرى، غایةالمرام، تهران، چاپ اسلامیه .
6) قاضى نورالله حسنى مرعشى شوشترى، احقاق الحق، تصحیح آیةالله مرعشى نجفى، ج6، ص 113 - 115 و ج7، ص 321 و ج17، ص 272 و ج18، ص 524 .
7) خطط الشام، ج5، ص 251 - 256 و ر . ک: محمد کردعلى و خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، ج12، ص 289 .
8) همان، مظفر، تاریخ الشیعة، ص 9 - 10 و سید محمد حسین طباطبائى، شیعه در اسلام .
9) رجال نجاشى، ص12، و علامه شوشترى، قاموس الرجال، ص 99 .
10) ابن اثیر، تاریخ ادوار اسلام، تهران، چاپ اسلامیه، ص 188 .
11) همان، در کامل ابن اثیر آمده است که: خون مردم و مال بندگان خدا بر عمال معاویه حلال بود .
12) عمر فروخ، تاریخ صدر الاسلام و الدولة الامویة، چاپ دوم، بیروت، دارالعلم للملایین، 1972م، ص 129 .
13) محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج1، ص 192 .
14) ابن ابى الحدید، شرح نهجالبلاغه، افست، تهران، کتابخانه اسماعیلیان، ج4، ص 104 .
15) همان، ج3، ص 15، و مظفر، تاریخ الشیعة، ص 35 .
16) على علیه السلام در اخبار غیبیهاش سقوط بنىعباس را توسط فرزندان ماهىگیر گیلان و دیلمان پیشگویى و تحسین مىکند (سفینةالبحار، ج2، ص 332) .
17) مسعودى، التنبیه و الاشراف، ص 255 - 256 و احمد شبلى، موسوعةالتاریخ الاسلامى، ج3 .
18) شیخ طوسى، الفهرست، ص 158، نجاشى، فهرست مصنفى الشیعة، ج2، ص 326، معرفة اختیار الرجال، ص 42 و خوانسارى، روضات الجنات، ج6، ص 153 - 178 .
19) ر . ک: خوانسارى، روضات الجنات، ص 304 - محمد طاهر تنکابنى، قصص العلماء، چاپ سنگى 1396ه . ق و حاج آقا بزرگ تهرانى، الذریعة .
20) مقریرزى، خطط، ج2، ص 255 - عبدالمنعم خفاجى، الازهر فى الف عام، ج1، ص 58، و ابن اثیر، الکامل، ج8، .
21) ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج12، ص 19 - 97 و مقریزى، همان .
22) عبدالمنعم خفاجى، الازهر فى الف عام، ج1، ص 58 .
23) دائرةالمعارف الاسلامیة، مقاله دارالعلم، این کتابخانه (در 451 یا 447ه . ق) با ده هزار جلد کتاب توسط سلجوقیان سوزانده شد .
24) همان .
25) کامل مصطفى الشیبى، الصلة بین التصوف و التشیع، ج2، ص 200، فرقهاى که در سالهاى 1492م . از طرف محاکم تفتیش عقاید در کشتار مسلمانان و ... اندلس و در مراسم اعیاد بهاره ایستر Easter انجام و ظاهر مىشوند (آل على، اسلام در غرب) .
26) همان .