مثلهاى زیباى قرآن (17) رباخواران، بى تعادل هایى همچون دیوانگان
آرشیو
چکیده
متن
«الذین یاکلون الربا لا یقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربا احل الله البیع و حرم الربا فمن جاءه موعظة من ربه فانتهى فله ما سلف و امره الى الله و من عاد فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون» (1) .
«کسانى که ربا مىخورند برنمىخیزند مگر مانند کسى که بر اثر تماس شیطان دیوانه شده و نمىتواند تعادل خود را حفظ کند این به خاطر آن است که گفتند: داد و ستد هم مانند ربا است درحالى که خدا بیع را حلال کرده و ربا را حرام (زیرا فرق میان این دو بسیار است) و اگر کسى اندرز الهى به او رسد و از رباخوارى خوددارى کند، سودهایى که در سابق به دست آورده، مال اوست و کار او به خدا واگذار مىشود و اما کسانى که باز گردند، اهل آتشند و همیشه در آن مىمانند» .
تفسیر واژهها
1 . «ربا» به معنى افزایش است و در اصطلاح عبارت است از این که فردى از کسى وام بگیرد به این شرط که در موقع پرداختبیش از آنچه گرفته است، بپردازد .
خاقانى مىگوید:
تا یک دهى به خلق، دوخواهى ز حق جزا
آن را ربا شمر که شمردى عطاى خویش
2 . «خبط» در لغت عرب به معنى نشستن شتر بر زمین با کوبیدن دستهایش بر آن است، سپس در مورد کسى که تعادل بدن را به هنگام راه رفتن حفظ نمىکند، «خبط» بهکار مىرود زیرا شیوه راه رفتن این شخص به شیوه نشستن شتر بر زمین است و در برخى از استعمالات آن کسى که بدون آگاهى وارد کارى شود، به آن مىگویند کار خبطى انجام داد .
3 . «مس» کنایه از جنون است .
پیش از این که به تبیین تشبیه آیه بپردازیم به نکات آیه اشاره مىکنیم:
1 . آهنگ آیه آهنگ قانونگذارى نیست، بلکه حاکى از آن است که قبلا تحریم ربا اعلام شده و در اینجا به بیان کیفر رباخواران پرداخته شده است .
و از آیه 78 سوره بقره استفاده مىشود که مسلمانان حتى پس از تحریم ربا از رباخوارى دستبرنداشته بودند و لذا آنان را هشدار مىدهد و مىفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ذروا ما بقی من الربا ان کنتم مؤمنین× فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله فان تبتم فلکم رؤوس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون» (2) .
«اى کسانى که ایمان آوردهاید از خدا بترسید و آنچه از مطالبات ربا باقى مانده رها کنید اگر ایمان دارید . اگر چنین نکنید بدانید با جنگ با خدا و رسول او روبهرو خواهید بود و اگر توبه کنید سرمایههاى شما از آن شماست (اصل سرمایه بدون سود) نه ستم مىکنید و نه بر شما ستم وارد مىشود» .
این بخش از آیات حاکى است که مسلمانان صدر اسلام آنچنان نبودند که به مجرد تحریم عموما دست از کار خود بردارند، بلکه هشدارهاى پیاپى سبب مىشد که آنان از اعمال زشت مانند ربا کنار بروند .
معالوصف مدعیان عدالت صحابه، همه را عادل دانسته و به تعداد صحابه، معصوم معرفى مىکند .
2 . آیات «ربا» پس از آیات صدقه آمده و ارتباط این دو کاملا ارتباط دو شىء متقابل و متضاد است زیرا «ربا» گرفتن مال دیگران بدون عوض است درحالى که صدقه پرداخت مال بدون عوض مىباشد، و هر چقدر ربا آثار ویرانگرى داشته باشد، صدقه آثار سازنده دارد .
3 . قرآن مجید در پارهاى از گناهان کبیره لحن بسیار شدیدى دارد مانند آیات مربوط به قمار و شراب و زنا و قتل نفس ولى هرگز از نظر شدت لحن به پایه آیات ربا نمىرسند زیرا رباخوارى را نوعى اعلام جنگ با خدا معرفى مىکند، و این حاکى از آن است که آثار ویرانگر این عمل آنچنان فاجعهآمیز است که قرآن براى جلوگیرى از آن به این تشبیه متوسل شده است .
4 . ظاهر آیه حاکى از آن است که دیوانگى افراد بر اثر تماس شیطان با فرد دیوانه است که مایه زوال عقل و خرد او مىگردد، و این نظریه در میان عرب رایجبود .
اکنون سؤال مىشود که از نظر قرآن علت جنون، مس شیطان و یا جن است؟ درحالى که از نظر علوم امروزه علت دیوانگى همان اختلالاتى است که در اعصاب ادراکى پدید مىآید، اما چگونه میان نقل و عقل جمع کنیم؟
به دیگر سخن نقل مىگوید: دیوانگى افراد معلول تصرفات موجوداتى مانند شیطان و جن است درحالى که علم مىگوید: دیوانگى معلول پیدایش اختلالات در دستگاه ادراکى انسان است .
در اینجا جوابهاى مختلفى گفته شده که از نظر خوانندگان مىگذرد:
پاسخ نخست
تشبیهى که در این آیه صورت پذیرفته، نوعى همراهى با عقیده توده مردم است چون نوع مردم آن زمان جنون را معلول تصرف جن مىدانستهاند، قرآن نیز با این عقیده همراهى کرده است، و این همراهى مانعى ندارد زیرا تنها تشبیه است (خالى از حکم و تصدیق) معنى آیه این است که حال رباخواران مانند حال دیوانه است که شیطان در او تصرف کند و شیطان را بر عقل خویش مسلط کند .
علامه طباطبائىقدس سره بر این پاسخ خرده گرفته مىگوید: خداى متعال اجل از این است که در کلام خود به هر نحو به باطل و لغو استناد جوید جز این که بطلانش را بیان کرده و آن را رد نماید چنان که در آیه 42 از سوره فصلت مىفرماید: «لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه» و در آیه 14 از سوره طارق مىفرماید: «انه لقول فصل و ما هو بالهزل» (3) .
پاسخ دوم
مؤلف «المنار» در صدد تصحیح ظاهر آیه برآمده و مىگوید:
«مقصود از جنزدگى که مایه دیوانگى مىشود، همان میکروبهاى ریزى است که با میکروسکوپها دیده مىشود، و متکلمان مىگویند: جن جسم زنده است که دیده نمىشود پس چه مانعى دارد که ظاهر آیه را بگیریم و آن را با دانش روز هماهنگ کنیم» (4) .
ضعف این پاسخ نیز روشن است، زیرا در آیه مورد بحث عامل جنون «مس شیطان» معرفى شده نه «مس جن» .
تفسیر شیطان در آیه «یتخبطه الشیطان» به میکروب از مصادیق تفسیر به راى است که مؤلف «المنار» براى جمع کردن بین عقل و نقل به آن دست زده است درحالى که آیات مربوط به شیطان او را به گونهاى معرفى مىکند که نمىتوان آن را به میکروبهاى ریز تفسیر کرد، مثلا درباره آدم و حوا مىفرماید:
«فازلهما الشیطان عنها فاخرجهما مما کانا فیه ...» (5) .
«شیطان آدم و حوا را لغزانید و آن دو را از بهشتبیرون کرد» .
در آیه دیگر مىفرماید:
«انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر» (6) .
«شیطان مىخواهد به وسیله شراب و قمار در میان شما دشمنى را گسترش دهد» .
این آیات حاکى است که شیطان یک موجود عاقل و دانا است که با نقشههاى گوناگون بشر را گمراه مىسازد .
پاسخ سوم
جنون ممکن استسبب محسوس و غیر محسوس داشته باشد، بلکه اسباب قریبه آن همان اسباب طبیعى مانند اختلاف اعصاب و آفت فکر و مغز است و با وساطت آنها به شیطان نسبت داده مىشود چنان که کرامات به ملک نسبت داده مىشود، با این که اسباب طبیعى در کار است .
در قرآن شریف (سوره ص آیه 1) از قول ایوب پیغمبر نقل مىکند که به پروردگار عرض کرد: «انى مسنى الشیطان بنصب و عذاب» و در سوره انبیاء آیه 83 مىفرماید: «انى مسنى الضر و انت ارحم الراحمین» و منظور از «ضر» همان مرض است که بدان مبتلا شده بود، و مرض اسباب طبیعى دارد که در بدن ظاهر مىشود، در عین حال ایوب آن را در آیه اول به شیطان نسبت داده است (7) .
در هر حال این مساله نیاز به بررسى بیشترى دارد و الان نمىتوان درباره آن قضاوت قطعى کرد و اکنون با توجه به این امور به تبیین تشبیه مىپردازیم، بارها گفتهایم تمثیل دو پایه دارد:
الف . مشبهبه; ب . مشبه .
مشبهبه: انسان دیوانه است که به هنگام راه رفتن تعادل خود را از دست مىدهد و افتان و خیزان راه مىرود، به زمین مىخورد و برمىخیزد، و این یک مساله مشهود و ملموس است و اگر همه مجنونها چنین نباشند بسیارى از آنان چنین راه مىروند .
و اما مشبه حال رباخوار است که او هم مانند انسان مجنون افتان و خیزان راه مىرود .
اکنون سؤال مىشود که چگونه آنان داراى چنین ویژگى هستند؟
در اینجا مفسران آراء و نظرات مختلفى دارند که یادآور مىشویم:
الف . مقصود این است که آنان در روز قیامت داراى چنین حالتى مىباشند و چنین حالت نشانه رباخوارى در دنیا است .
معنى آیه این است که آنان دیوانهوار از قبرها برمىخیزند همچنان که انسان مجنون از زمین برمىخیزد .
ب . هدف آیه تبیین شخصیت اجتماعى رباخواران در دنیا است زیرا عمل آنان عمل دیوانگان است که فاقد تفکر صحیح اجتماعى مىباشند، زیرا ربا توازن و تعادل اجتماع را به هم مىزند و نظمى را که بر راه راست انسانى درون فطرى حکومت مىکند، از بین مىبرد . و این همان «خبطى» است که رباخوار بدان مبتلا مىشود، زیرا رباخوارى موجب این مىگردد که نظام داد و ستد و معاوضه در نظر او مختل شود و دیگر میان خرید و فروش عادى و بین رباخوارى فرق نگذارد، و اگر او را به ترک رباخوارى دعوت کنند بگوید: بیع هم مثل ربا است و مزیتى بر آن ندارد تا دست از ربا برداریم و به بیع بپردازیم . همین کلام در آیه شریفه دلیل خبط رباخوار قرار داده شده مىفرماید: «ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربا» (8) .
پاسخ به یک پرسش
رباخواران در تصحیح عمل خود مىگفتند: فرقى میان بیع و ربا نیست، و ربا نیز مانند بیع است و همینطورى که بیع حلال است، ربا نیز حلال است این منطق رباخواران بود .
ولى قرآن در مقام بیان منطق آنان مىفرماید: آنها مىگویند «انما البیع مثل الربا» بیع مثل ربا است، در حالى که منطق آنان بر عکس این تعبیر بود .
پاسخ این سؤال روشن است و آن این که آنان براى مبالغه در تحلیل ربا از واقعیت گفتار خود پا فراتر نهاده بیع را به ربا تشبیه کردند تا از این طریق در تحلیل ربا مبالغه بیشترى کنند .
در حقیقت این نوع کلام متضمن قلب است که در برخى از موارد بکار مىرود .
پىنوشت:
1) بقره: 275 .
2) بقره: 278 - 279 .
3) همانا آن گفتارى جدا سازنده (میان حق و باطل) است و آن شوخى نیست .
4) المنار، ج3، ص 95 .
5) بقره: 36 .
6) مائده: 91 .
7) المیزان: ج3، ص 413 .
8) المیزان: ج2، ص 413 .
«کسانى که ربا مىخورند برنمىخیزند مگر مانند کسى که بر اثر تماس شیطان دیوانه شده و نمىتواند تعادل خود را حفظ کند این به خاطر آن است که گفتند: داد و ستد هم مانند ربا است درحالى که خدا بیع را حلال کرده و ربا را حرام (زیرا فرق میان این دو بسیار است) و اگر کسى اندرز الهى به او رسد و از رباخوارى خوددارى کند، سودهایى که در سابق به دست آورده، مال اوست و کار او به خدا واگذار مىشود و اما کسانى که باز گردند، اهل آتشند و همیشه در آن مىمانند» .
تفسیر واژهها
1 . «ربا» به معنى افزایش است و در اصطلاح عبارت است از این که فردى از کسى وام بگیرد به این شرط که در موقع پرداختبیش از آنچه گرفته است، بپردازد .
خاقانى مىگوید:
تا یک دهى به خلق، دوخواهى ز حق جزا
آن را ربا شمر که شمردى عطاى خویش
2 . «خبط» در لغت عرب به معنى نشستن شتر بر زمین با کوبیدن دستهایش بر آن است، سپس در مورد کسى که تعادل بدن را به هنگام راه رفتن حفظ نمىکند، «خبط» بهکار مىرود زیرا شیوه راه رفتن این شخص به شیوه نشستن شتر بر زمین است و در برخى از استعمالات آن کسى که بدون آگاهى وارد کارى شود، به آن مىگویند کار خبطى انجام داد .
3 . «مس» کنایه از جنون است .
پیش از این که به تبیین تشبیه آیه بپردازیم به نکات آیه اشاره مىکنیم:
1 . آهنگ آیه آهنگ قانونگذارى نیست، بلکه حاکى از آن است که قبلا تحریم ربا اعلام شده و در اینجا به بیان کیفر رباخواران پرداخته شده است .
و از آیه 78 سوره بقره استفاده مىشود که مسلمانان حتى پس از تحریم ربا از رباخوارى دستبرنداشته بودند و لذا آنان را هشدار مىدهد و مىفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ذروا ما بقی من الربا ان کنتم مؤمنین× فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله فان تبتم فلکم رؤوس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون» (2) .
«اى کسانى که ایمان آوردهاید از خدا بترسید و آنچه از مطالبات ربا باقى مانده رها کنید اگر ایمان دارید . اگر چنین نکنید بدانید با جنگ با خدا و رسول او روبهرو خواهید بود و اگر توبه کنید سرمایههاى شما از آن شماست (اصل سرمایه بدون سود) نه ستم مىکنید و نه بر شما ستم وارد مىشود» .
این بخش از آیات حاکى است که مسلمانان صدر اسلام آنچنان نبودند که به مجرد تحریم عموما دست از کار خود بردارند، بلکه هشدارهاى پیاپى سبب مىشد که آنان از اعمال زشت مانند ربا کنار بروند .
معالوصف مدعیان عدالت صحابه، همه را عادل دانسته و به تعداد صحابه، معصوم معرفى مىکند .
2 . آیات «ربا» پس از آیات صدقه آمده و ارتباط این دو کاملا ارتباط دو شىء متقابل و متضاد است زیرا «ربا» گرفتن مال دیگران بدون عوض است درحالى که صدقه پرداخت مال بدون عوض مىباشد، و هر چقدر ربا آثار ویرانگرى داشته باشد، صدقه آثار سازنده دارد .
3 . قرآن مجید در پارهاى از گناهان کبیره لحن بسیار شدیدى دارد مانند آیات مربوط به قمار و شراب و زنا و قتل نفس ولى هرگز از نظر شدت لحن به پایه آیات ربا نمىرسند زیرا رباخوارى را نوعى اعلام جنگ با خدا معرفى مىکند، و این حاکى از آن است که آثار ویرانگر این عمل آنچنان فاجعهآمیز است که قرآن براى جلوگیرى از آن به این تشبیه متوسل شده است .
4 . ظاهر آیه حاکى از آن است که دیوانگى افراد بر اثر تماس شیطان با فرد دیوانه است که مایه زوال عقل و خرد او مىگردد، و این نظریه در میان عرب رایجبود .
اکنون سؤال مىشود که از نظر قرآن علت جنون، مس شیطان و یا جن است؟ درحالى که از نظر علوم امروزه علت دیوانگى همان اختلالاتى است که در اعصاب ادراکى پدید مىآید، اما چگونه میان نقل و عقل جمع کنیم؟
به دیگر سخن نقل مىگوید: دیوانگى افراد معلول تصرفات موجوداتى مانند شیطان و جن است درحالى که علم مىگوید: دیوانگى معلول پیدایش اختلالات در دستگاه ادراکى انسان است .
در اینجا جوابهاى مختلفى گفته شده که از نظر خوانندگان مىگذرد:
پاسخ نخست
تشبیهى که در این آیه صورت پذیرفته، نوعى همراهى با عقیده توده مردم است چون نوع مردم آن زمان جنون را معلول تصرف جن مىدانستهاند، قرآن نیز با این عقیده همراهى کرده است، و این همراهى مانعى ندارد زیرا تنها تشبیه است (خالى از حکم و تصدیق) معنى آیه این است که حال رباخواران مانند حال دیوانه است که شیطان در او تصرف کند و شیطان را بر عقل خویش مسلط کند .
علامه طباطبائىقدس سره بر این پاسخ خرده گرفته مىگوید: خداى متعال اجل از این است که در کلام خود به هر نحو به باطل و لغو استناد جوید جز این که بطلانش را بیان کرده و آن را رد نماید چنان که در آیه 42 از سوره فصلت مىفرماید: «لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه» و در آیه 14 از سوره طارق مىفرماید: «انه لقول فصل و ما هو بالهزل» (3) .
پاسخ دوم
مؤلف «المنار» در صدد تصحیح ظاهر آیه برآمده و مىگوید:
«مقصود از جنزدگى که مایه دیوانگى مىشود، همان میکروبهاى ریزى است که با میکروسکوپها دیده مىشود، و متکلمان مىگویند: جن جسم زنده است که دیده نمىشود پس چه مانعى دارد که ظاهر آیه را بگیریم و آن را با دانش روز هماهنگ کنیم» (4) .
ضعف این پاسخ نیز روشن است، زیرا در آیه مورد بحث عامل جنون «مس شیطان» معرفى شده نه «مس جن» .
تفسیر شیطان در آیه «یتخبطه الشیطان» به میکروب از مصادیق تفسیر به راى است که مؤلف «المنار» براى جمع کردن بین عقل و نقل به آن دست زده است درحالى که آیات مربوط به شیطان او را به گونهاى معرفى مىکند که نمىتوان آن را به میکروبهاى ریز تفسیر کرد، مثلا درباره آدم و حوا مىفرماید:
«فازلهما الشیطان عنها فاخرجهما مما کانا فیه ...» (5) .
«شیطان آدم و حوا را لغزانید و آن دو را از بهشتبیرون کرد» .
در آیه دیگر مىفرماید:
«انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر» (6) .
«شیطان مىخواهد به وسیله شراب و قمار در میان شما دشمنى را گسترش دهد» .
این آیات حاکى است که شیطان یک موجود عاقل و دانا است که با نقشههاى گوناگون بشر را گمراه مىسازد .
پاسخ سوم
جنون ممکن استسبب محسوس و غیر محسوس داشته باشد، بلکه اسباب قریبه آن همان اسباب طبیعى مانند اختلاف اعصاب و آفت فکر و مغز است و با وساطت آنها به شیطان نسبت داده مىشود چنان که کرامات به ملک نسبت داده مىشود، با این که اسباب طبیعى در کار است .
در قرآن شریف (سوره ص آیه 1) از قول ایوب پیغمبر نقل مىکند که به پروردگار عرض کرد: «انى مسنى الشیطان بنصب و عذاب» و در سوره انبیاء آیه 83 مىفرماید: «انى مسنى الضر و انت ارحم الراحمین» و منظور از «ضر» همان مرض است که بدان مبتلا شده بود، و مرض اسباب طبیعى دارد که در بدن ظاهر مىشود، در عین حال ایوب آن را در آیه اول به شیطان نسبت داده است (7) .
در هر حال این مساله نیاز به بررسى بیشترى دارد و الان نمىتوان درباره آن قضاوت قطعى کرد و اکنون با توجه به این امور به تبیین تشبیه مىپردازیم، بارها گفتهایم تمثیل دو پایه دارد:
الف . مشبهبه; ب . مشبه .
مشبهبه: انسان دیوانه است که به هنگام راه رفتن تعادل خود را از دست مىدهد و افتان و خیزان راه مىرود، به زمین مىخورد و برمىخیزد، و این یک مساله مشهود و ملموس است و اگر همه مجنونها چنین نباشند بسیارى از آنان چنین راه مىروند .
و اما مشبه حال رباخوار است که او هم مانند انسان مجنون افتان و خیزان راه مىرود .
اکنون سؤال مىشود که چگونه آنان داراى چنین ویژگى هستند؟
در اینجا مفسران آراء و نظرات مختلفى دارند که یادآور مىشویم:
الف . مقصود این است که آنان در روز قیامت داراى چنین حالتى مىباشند و چنین حالت نشانه رباخوارى در دنیا است .
معنى آیه این است که آنان دیوانهوار از قبرها برمىخیزند همچنان که انسان مجنون از زمین برمىخیزد .
ب . هدف آیه تبیین شخصیت اجتماعى رباخواران در دنیا است زیرا عمل آنان عمل دیوانگان است که فاقد تفکر صحیح اجتماعى مىباشند، زیرا ربا توازن و تعادل اجتماع را به هم مىزند و نظمى را که بر راه راست انسانى درون فطرى حکومت مىکند، از بین مىبرد . و این همان «خبطى» است که رباخوار بدان مبتلا مىشود، زیرا رباخوارى موجب این مىگردد که نظام داد و ستد و معاوضه در نظر او مختل شود و دیگر میان خرید و فروش عادى و بین رباخوارى فرق نگذارد، و اگر او را به ترک رباخوارى دعوت کنند بگوید: بیع هم مثل ربا است و مزیتى بر آن ندارد تا دست از ربا برداریم و به بیع بپردازیم . همین کلام در آیه شریفه دلیل خبط رباخوار قرار داده شده مىفرماید: «ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربا» (8) .
پاسخ به یک پرسش
رباخواران در تصحیح عمل خود مىگفتند: فرقى میان بیع و ربا نیست، و ربا نیز مانند بیع است و همینطورى که بیع حلال است، ربا نیز حلال است این منطق رباخواران بود .
ولى قرآن در مقام بیان منطق آنان مىفرماید: آنها مىگویند «انما البیع مثل الربا» بیع مثل ربا است، در حالى که منطق آنان بر عکس این تعبیر بود .
پاسخ این سؤال روشن است و آن این که آنان براى مبالغه در تحلیل ربا از واقعیت گفتار خود پا فراتر نهاده بیع را به ربا تشبیه کردند تا از این طریق در تحلیل ربا مبالغه بیشترى کنند .
در حقیقت این نوع کلام متضمن قلب است که در برخى از موارد بکار مىرود .
پىنوشت:
1) بقره: 275 .
2) بقره: 278 - 279 .
3) همانا آن گفتارى جدا سازنده (میان حق و باطل) است و آن شوخى نیست .
4) المنار، ج3، ص 95 .
5) بقره: 36 .
6) مائده: 91 .
7) المیزان: ج3، ص 413 .
8) المیزان: ج2، ص 413 .