آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

«الذین یاکلون الربا لا یقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربا احل الله البیع و حرم الربا فمن جاءه موعظة من ربه فانتهى فله ما سلف و امره الى الله و من عاد فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون‏» (1) .
«کسانى که ربا مى‏خورند برنمى‏خیزند مگر مانند کسى که بر اثر تماس شیطان دیوانه شده و نمى‏تواند تعادل خود را حفظ کند این به خاطر آن است که گفتند: داد و ستد هم مانند ربا است درحالى که خدا بیع را حلال کرده و ربا را حرام (زیرا فرق میان این دو بسیار است) و اگر کسى اندرز الهى به او رسد و از رباخوارى خوددارى کند، سودهایى که در سابق به دست آورده، مال اوست و کار او به خدا واگذار مى‏شود و اما کسانى که باز گردند، اهل آتشند و همیشه در آن مى‏مانند» .
تفسیر واژه‏ها
1 . «ربا» به معنى افزایش است و در اصطلاح عبارت است از این که فردى از کسى وام بگیرد به این شرط که در موقع پرداخت‏بیش از آنچه گرفته است، بپردازد .
خاقانى مى‏گوید:
تا یک دهى به خلق، دوخواهى ز حق جزا
آن را ربا شمر که شمردى عطاى خویش
2 . «خبط‏» در لغت عرب به معنى نشستن شتر بر زمین با کوبیدن دستهایش بر آن است، سپس در مورد کسى که تعادل بدن را به هنگام راه رفتن حفظ نمى‏کند، «خبط‏» به‏کار مى‏رود زیرا شیوه راه رفتن این شخص به شیوه نشستن شتر بر زمین است و در برخى از استعمالات آن کسى که بدون آگاهى وارد کارى شود، به آن مى‏گویند کار خبطى انجام داد .
3 . «مس‏» کنایه از جنون است .
پیش از این که به تبیین تشبیه آیه بپردازیم به نکات آیه اشاره مى‏کنیم:
1 . آهنگ آیه آهنگ قانون‏گذارى نیست، بلکه حاکى از آن است که قبلا تحریم ربا اعلام شده و در اینجا به بیان کیفر رباخواران پرداخته شده است .
و از آیه 78 سوره بقره استفاده مى‏شود که مسلمانان حتى پس از تحریم ربا از رباخوارى دست‏برنداشته بودند و لذا آنان را هشدار مى‏دهد و مى‏فرماید:
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ذروا ما بقی من الربا ان کنتم مؤمنین× فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله فان تبتم فلکم رؤوس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون‏» (2) .
«اى کسانى که ایمان آورده‏اید از خدا بترسید و آنچه از مطالبات ربا باقى مانده رها کنید اگر ایمان دارید . اگر چنین نکنید بدانید با جنگ با خدا و رسول او روبه‏رو خواهید بود و اگر توبه کنید سرمایه‏هاى شما از آن شماست (اصل سرمایه بدون سود) نه ستم مى‏کنید و نه بر شما ستم وارد مى‏شود» .
این بخش از آیات حاکى است که مسلمانان صدر اسلام آنچنان نبودند که به مجرد تحریم عموما دست از کار خود بردارند، بلکه هشدارهاى پیاپى سبب مى‏شد که آنان از اعمال زشت مانند ربا کنار بروند .
مع‏الوصف مدعیان عدالت صحابه، همه را عادل دانسته و به تعداد صحابه، معصوم معرفى مى‏کند .
2 . آیات «ربا» پس از آیات صدقه آمده و ارتباط این دو کاملا ارتباط دو شى‏ء متقابل و متضاد است زیرا «ربا» گرفتن مال دیگران بدون عوض است درحالى که صدقه پرداخت مال بدون عوض مى‏باشد، و هر چقدر ربا آثار ویرانگرى داشته باشد، صدقه آثار سازنده دارد .
3 . قرآن مجید در پاره‏اى از گناهان کبیره لحن بسیار شدیدى دارد مانند آیات مربوط به قمار و شراب و زنا و قتل نفس ولى هرگز از نظر شدت لحن به پایه آیات ربا نمى‏رسند زیرا رباخوارى را نوعى اعلام جنگ با خدا معرفى مى‏کند، و این حاکى از آن است که آثار ویرانگر این عمل آنچنان فاجعه‏آمیز است که قرآن براى جلوگیرى از آن به این تشبیه متوسل شده است .
4 . ظاهر آیه حاکى از آن است که دیوانگى افراد بر اثر تماس شیطان با فرد دیوانه است که مایه زوال عقل و خرد او مى‏گردد، و این نظریه در میان عرب رایج‏بود .
اکنون سؤال مى‏شود که از نظر قرآن علت جنون، مس شیطان و یا جن است؟ درحالى که از نظر علوم امروزه علت دیوانگى همان اختلالاتى است که در اعصاب ادراکى پدید مى‏آید، اما چگونه میان نقل و عقل جمع کنیم؟
به دیگر سخن نقل مى‏گوید: دیوانگى افراد معلول تصرفات موجوداتى مانند شیطان و جن است درحالى که علم مى‏گوید: دیوانگى معلول پیدایش اختلالات در دستگاه ادراکى انسان است .
در اینجا جوابهاى مختلفى گفته شده که از نظر خوانندگان مى‏گذرد:
پاسخ نخست
تشبیهى که در این آیه صورت پذیرفته، نوعى همراهى با عقیده توده مردم است چون نوع مردم آن زمان جنون را معلول تصرف جن مى‏دانسته‏اند، قرآن نیز با این عقیده همراهى کرده است، و این همراهى مانعى ندارد زیرا تنها تشبیه است (خالى از حکم و تصدیق) معنى آیه این است که حال رباخواران مانند حال دیوانه است که شیطان در او تصرف کند و شیطان را بر عقل خویش مسلط کند .
علامه طباطبائى‏قدس سره بر این پاسخ خرده گرفته مى‏گوید: خداى متعال اجل از این است که در کلام خود به هر نحو به باطل و لغو استناد جوید جز این که بطلانش را بیان کرده و آن را رد نماید چنان که در آیه 42 از سوره فصلت مى‏فرماید: «لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه‏» و در آیه 14 از سوره طارق مى‏فرماید: «انه لقول فصل و ما هو بالهزل‏» (3) .
پاسخ دوم
مؤلف «المنار» در صدد تصحیح ظاهر آیه برآمده و مى‏گوید:
«مقصود از جن‏زدگى که مایه دیوانگى مى‏شود، همان میکروبهاى ریزى است که با میکروسکوپها دیده مى‏شود، و متکلمان مى‏گویند: جن جسم زنده است که دیده نمى‏شود پس چه مانعى دارد که ظاهر آیه را بگیریم و آن را با دانش روز هماهنگ کنیم‏» (4) .
ضعف این پاسخ نیز روشن است، زیرا در آیه مورد بحث عامل جنون «مس شیطان‏» معرفى شده نه «مس جن‏» .
تفسیر شیطان در آیه «یتخبطه الشیطان‏» به میکروب از مصادیق تفسیر به راى است که مؤلف «المنار» براى جمع کردن بین عقل و نقل به آن دست زده است درحالى که آیات مربوط به شیطان او را به گونه‏اى معرفى مى‏کند که نمى‏توان آن را به میکروبهاى ریز تفسیر کرد، مثلا درباره آدم و حوا مى‏فرماید:
«فازلهما الشیطان عنها فاخرجهما مما کانا فیه ...» (5) .
«شیطان آدم و حوا را لغزانید و آن دو را از بهشت‏بیرون کرد» .
در آیه دیگر مى‏فرماید:
«انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر» (6) .
«شیطان مى‏خواهد به وسیله شراب و قمار در میان شما دشمنى را گسترش دهد» .
این آیات حاکى است که شیطان یک موجود عاقل و دانا است که با نقشه‏هاى گوناگون بشر را گمراه مى‏سازد .
پاسخ سوم
جنون ممکن است‏سبب محسوس و غیر محسوس داشته باشد، بلکه اسباب قریبه آن همان اسباب طبیعى مانند اختلاف اعصاب و آفت فکر و مغز است و با وساطت آنها به شیطان نسبت داده مى‏شود چنان که کرامات به ملک نسبت داده مى‏شود، با این که اسباب طبیعى در کار است .
در قرآن شریف (سوره ص آیه 1) از قول ایوب پیغمبر نقل مى‏کند که به پروردگار عرض کرد: «انى مسنى الشیطان بنصب و عذاب‏» و در سوره انبیاء آیه 83 مى‏فرماید: «انى مسنى الضر و انت ارحم الراحمین‏» و منظور از «ضر» همان مرض است که بدان مبتلا شده بود، و مرض اسباب طبیعى دارد که در بدن ظاهر مى‏شود، در عین حال ایوب آن را در آیه اول به شیطان نسبت داده است (7) .
در هر حال این مساله نیاز به بررسى بیشترى دارد و الان نمى‏توان درباره آن قضاوت قطعى کرد و اکنون با توجه به این امور به تبیین تشبیه مى‏پردازیم، بارها گفته‏ایم تمثیل دو پایه دارد:
الف . مشبه‏به; ب . مشبه .
مشبه‏به: انسان دیوانه است که به هنگام راه رفتن تعادل خود را از دست مى‏دهد و افتان و خیزان راه مى‏رود، به زمین مى‏خورد و برمى‏خیزد، و این یک مساله مشهود و ملموس است و اگر همه مجنون‏ها چنین نباشند بسیارى از آنان چنین راه مى‏روند .
و اما مشبه حال رباخوار است که او هم مانند انسان مجنون افتان و خیزان راه مى‏رود .
اکنون سؤال مى‏شود که چگونه آنان داراى چنین ویژگى هستند؟
در اینجا مفسران آراء و نظرات مختلفى دارند که یادآور مى‏شویم:
الف . مقصود این است که آنان در روز قیامت داراى چنین حالتى مى‏باشند و چنین حالت نشانه رباخوارى در دنیا است .
معنى آیه این است که آنان دیوانه‏وار از قبرها برمى‏خیزند همچنان که انسان مجنون از زمین برمى‏خیزد .
ب . هدف آیه تبیین شخصیت اجتماعى رباخواران در دنیا است زیرا عمل آنان عمل دیوانگان است که فاقد تفکر صحیح اجتماعى مى‏باشند، زیرا ربا توازن و تعادل اجتماع را به هم مى‏زند و نظمى را که بر راه راست انسانى درون فطرى حکومت مى‏کند، از بین مى‏برد . و این همان «خبطى‏» است که رباخوار بدان مبتلا مى‏شود، زیرا رباخوارى موجب این مى‏گردد که نظام داد و ستد و معاوضه در نظر او مختل شود و دیگر میان خرید و فروش عادى و بین رباخوارى فرق نگذارد، و اگر او را به ترک رباخوارى دعوت کنند بگوید: بیع هم مثل ربا است و مزیتى بر آن ندارد تا دست از ربا برداریم و به بیع بپردازیم . همین کلام در آیه شریفه دلیل خبط رباخوار قرار داده شده مى‏فرماید: «ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربا» (8) .
پاسخ به یک پرسش
رباخواران در تصحیح عمل خود مى‏گفتند: فرقى میان بیع و ربا نیست، و ربا نیز مانند بیع است و همین‏طورى که بیع حلال است، ربا نیز حلال است این منطق رباخواران بود .
ولى قرآن در مقام بیان منطق آنان مى‏فرماید: آنها مى‏گویند «انما البیع مثل الربا» بیع مثل ربا است، در حالى که منطق آنان بر عکس این تعبیر بود .
پاسخ این سؤال روشن است و آن این که آنان براى مبالغه در تحلیل ربا از واقعیت گفتار خود پا فراتر نهاده بیع را به ربا تشبیه کردند تا از این طریق در تحلیل ربا مبالغه بیشترى کنند .
در حقیقت این نوع کلام متضمن قلب است که در برخى از موارد بکار مى‏رود .
پى‏نوشت:
1) بقره: 275 .
2) بقره: 278 - 279 .
3) همانا آن گفتارى جدا سازنده (میان حق و باطل) است و آن شوخى نیست .
4) المنار، ج‏3، ص 95 .
5) بقره: 36 .
6) مائده: 91 .
7) المیزان: ج‏3، ص 413 .
8) المیزان: ج‏2، ص 413 .

تبلیغات