مثلهاى زیباى قرآن (15) انفاق خالصانه در راه خدا
آرشیو
چکیده
متن
عمل کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، همچون باغى در نقطهاى مرتفع است که با ریزش باران درشت، دو برابر ثمر دهد .
«و مثل الذین ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله و تثبیتا من انفسهم کمثل جنة بربوة اصابها وابل فآتت اکلها ضعفین فان لم یصبها وابل فطل والله بما تعملون بصیر» (1) .
«و کار کسانى که اموال خود را براى خوشنودى خدا و تثبیت ملکات انسانى در روح خود انفاق مىکنند، همچون باغى است که در نقطه بلندى باشد و بارانهاى درشتبه آن برسد (و از هواى آزاد و نور آفتاب به حد کافى بهره گیرد) و میوه خود را دو چندان دهد (که همیشه شاداب و باطراوت است) و اگر باران درشتبه آن نرسد، بارانى نرم به آن مىرسد و خداوند به آنچه انجام مىدهید، بیناست» .
تفسیر واژهها
«ربوة»: مفرد، و جمع آن «ربى» است، و به نقطه بلند از زمین گفته مىشود .
«وابل»: باران درشت .
«طل»: باران ریز .
اخلاص در عمل یا انقلاب ارزشها
اخلاص در عمل و یا کار براى خدا از اصولى است که اسلام به آن دعوت کرده و مایه انقلاب ارزشها شده است، و اگر این اصل در جامعه پیاده شود، فضاى زندگى جامعه را شفاف و خندان خواهد گردانید و بسیارى از کشمکشها و خودخواهىها پایان مىپذیرد .
مسلما کار، بدون انگیزه صورت نمىپذیرد و کار بدون انگیزه نوعى خطا و غفلتبشمار مىرود . چیزى که هست محرک و انگیزه در امور فردى، نوعا سود شخصى مىباشد . مثلا آنجا که انسان احساس نیاز مىکند، براى رفع نیاز خود دستبه تلاش مىزند، یک چنین کار در چهارچوب کارهاى فردى بسیار مستحسن و ستوده است .
ولى آنجا که کار، آهنگ اجتماعى پیدا مىکند، انگیزه باید دگرگون گردد و رضاى الهى و یا علاقه به انسانها محرک انسان باشد، اگر انگیزه کار انحراف پیدا کرد، خودخواهى و «غیر خود نخواهى» محرک انسان شده، کار; تظاهرى بیش نبوده و دیرى نخواهد پائید .
قرآن در تبیین عقیم ماندن کارهاى ریایى و در مقابل، ثمربخش بودن کارهاى توام با اخلاص از دو تمثیل بهره مىگیرد که با تمثیل نخست در شماره قبل آشنا شدیم، اکنون به تبیین تمثیل دوم در مورد کارهاى همراه با اخلاص مىپردازیم .
کشاورزى، زمین مناسبى را در یک نقطه بلندى براى احداث باغ اختصاص مىدهد، نقطهاى که هم از تابش آفتاب بهره مىگیرد و هم از بارانهاى فصلى; اعم از درشت و ریز، او نهالها را در دل زمین کاشته و هماهنگ با شرایط جوى به پرورش آنها همت مىگمارد، چیزى نمىگذرد که نهالها به صورت درختبرومند درآمده و دوچندان میوه مىدهد .
شگفت آنجا است که باران درشت گاهى مایه تباهى زراعت مىگردد چنانکه در مثل قبلى بیان گردید، در حالى که در این تمثیل باران درشت مایه پرورش نهالها و درختان مىگردد، چطور شد که یک عامل در شرایطى ویرانگر و در شرایطى دیگر نعمت پرور است؟
علت آن این است که در تمثیل نخست کشاورز بدون آگاهى از شرایط زمین دانه بر خاک ضعیفى که روى سنگ را پوشانیده بود، افشانده بود . طبعا در چنین شرایطى بوته در دل زمین ریشه نمىدواند و باران درشتخاک و بوته را مىشوید و به رودخانه مىریزد .
در حالیکه در تمثیل دوم، نهالهاى کشاورز پنجه در دل زمین افکنده و در قشرى از زمین پنهان شده است، باران نه تنها درخت را از جاى برنمىکند، بلکه در دل زمین نفوذ کرده و ریشهها را آبیارى مىکند .
با توجه به این امر، موقعیت مرد ریاکار با انسان مخلص کاملا روشن مىگردد، مثل ریاکار مثل آن کشاورز بذرافشان است که بر خاک ضعیفى که بر روى سنگ قرار گرفته بذر مىافشاند، اگر دانه در این حالت در دل زمین ریشه نمىدواند، عمل ریاکار نیز بر روح و روان انسان ریشه ندوانیده و جز ظاهرسازى چیزى نمىباشد .
از این بیان روشن مىگردد که چرا اعمال ریاکاران پس از اندى مىخشکد و از حرکتباز مىماند ولى کارهاى مردان خدا دور از ریا صدها سال، نعمت و برکت مىدهد .
بىریشه بودن کار ریایى، هم مورد تایید وحى الهى است و هم مشاهدات اجتماعى، آن را تایید مىکند .
جمله «و تثبیتا من انفسهم» به این معنى است که انفاق کنندگان با اخلاص نهتنها در انفاق، خواهان تحصیل رضاى خدا هستند، بلکه پیوسته خود را آماده مىسازند که در آینده آن را با منتباطل نسازند .
این جمله مىتواند اشاره به مطلب دیگرى باشد و آن اینکه افراد با ایمان، با انفاق در راه خدا به نفس و روان خود ثبات و آرامش مىبخشند . و انفاق مایه آرامى روح آنان مىگردد زیرا (الا بذکر الله تطمئن القلوب): «دلها با یاد خدا آرام مىگیرد» .
کمال اخلاص
اخلاص براى خود مراتب مختلفى دارد که مرحله اتم آن از آن اولیاى خدا است .
در دوران نوجوانى از استادى شنیدم: بعد از درگذشت والد «شریف مرتضى» و «شریف رضى» قرار شد اثاث خانه تقسیم شود پس از تقسیم همه اثاث، قرآنى در وسط باقى ماند، مقسم تصمیم گرفت آن را به یکى از دو برادر بدهد .
مقسم گفت: قرآن را آنکس بردارد که از زمان تکلیف تا به حال گناهى را مرتکب نشده است، ناگهان هر دو برادر دست روى قرآن نهادند .
مقسم گفت: این قرآن را کسى بردارد که تاکنون مکروهى را مرتکب نشده، هر دو برادر دست روى قرآن نهادند .
مقسم گفت: این قرآن را کسى بردارد که هیچوقت مباحى را مرتکب نشده باشد .
در این موقع مرتضى دست روى قرآن نهاد و رضى از نهادن دست روى قرآن خوددارى کرد .
مقسم پرسید: چگونه هیچ مباحى را مرتکب نشدى؟
مرتضى گفت: من از دوران تکلیف به این طرف همه کارهاى خود را از خواب و خوراک براى خدا انجام مىدهم، تا در سایه انجام امور مباح بتوانم در خدمتخدا و اطاعت او باشم! .
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!
مولوى در مثنوى داستانى را از اخلاص حضرت على علیه السلام نقل مىکند که به حق آموزنده است زیرا انسان از نظر اخلاص به پایهاى مىرسد که خشم خود را در برابر دشمنى که به او پیروز شده، فرو مىبرد و پس از فروکش کردن خشم براى خدا، به زندگى دشمن خاتمه مىبخشد زیرا در حال خشم از آن واهمه دارد که کشتنش براى خشم خویش باشد نه براى خدا، چنانکه مىفرماید:
از علىآموز اخلاص عمل
شیر حق را دان منزه از دغل
در «غزا» بر پهلوانى دستیافت
زود شمشیرى برآورد و شتافت
او خدو انداختبر روى على
افتخار هر نبى و هر ولى
او خدو انداختبر رویى که ماه
سجده آرد پیش او در سجدهگاه
در زمان انداختشمشیر آن على
کرد او اندر غزایش کاهلى
گشتحیران آن مبارز زین عمل
از نمودن عفو و رحم بىمحل
گفت: بر من تیغ تیز افراشتى
از چه افکندى مرا بگذاشتى
آن چه دیدى بهتر از پیکار من
تا شدى تو سست در اشکار من
تا اینکه مىگوید على علیه السلام پاسخ گفت:
گفت من تیغ از پى حق مىزنم
بنده حقم نه مامور تنم
شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گواه (2)
قرآن و دعوت به اخلاص
قرآن به صورتهاى گوناگون به اخلاص در عمل دعوت مىکند و تحت عناوین یادشده در زیر، این حقیقت را بیان مىکند:
1 . مرضات الله
قرآن آن گروه را مىستاید که کار را براى تحصیل رضا و خشنودى خدا، انجام دهند آنجا که مىفرماید:
«و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد» (3) .
«برخى از مردم با جان خود رضاى الهى را مىخرند، خدا به بندگان مهربان است» .
2 . وجه الله .
در بسیارى از آیات، انگیزه را وجه الله معرفى مىکند و مىفرماید:
«... و ما تنفقون الا ابتغاء وجه الله ...» (4) .
«انفاق نمىکنید مگر براى تحصیل رضاى خدا»
کلمه «وجه» در این موارد به معنى ذات خداست چنانکه مىفرماید:
«و یبقى وجه ربک ذوالجلال و الاکرام» (5) .
«گواه بر اینکه وجه به معنى ذات است اینکه در این آیه، ذوالجلال وصف «وجه» است، نه وصف «رب» زیرا اگر وصف «رب» بود، لازم بود بفرمائید: (ذى الجلال والاکرام) مسلما آنچه که داراى جلالت و عظمت است، ذات حق تعالى است .
3 . رضوان الله
سومین واژهاى که قرآن در دعوت به این اصل به کار مىبرد، واژه «رضوان» است که در نزد اهل معرفت جذبه و کشش خاصى دارد، و براى اهل کمال لذتى بالاتر از تحصیل آن نیست و نهایت آرزوى هر عارف این است که اعمال بدنى و قلبى او مظهر رضاى حق باشد . قرآن این لفظ را به صورتهاى «رضوان الله» ، «رضوان منالله» ، «رضوانه» ، «رضوان» و «رضوانا» به کار مىبرد، از باب نمونه «تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا» (فتح/29)، پیامبر و یاران او را در حال رکوع و سجود مىبینى که خواهان کرم خدا و خشنودى او مىباشند .
پىنوشت:
1) البقرة/265 .
2) مثنوى: 1/97 - 98، دفتر اول .
3) بقره/207 .
4) بقره/272 .
5) رحمان/27 .
«و مثل الذین ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله و تثبیتا من انفسهم کمثل جنة بربوة اصابها وابل فآتت اکلها ضعفین فان لم یصبها وابل فطل والله بما تعملون بصیر» (1) .
«و کار کسانى که اموال خود را براى خوشنودى خدا و تثبیت ملکات انسانى در روح خود انفاق مىکنند، همچون باغى است که در نقطه بلندى باشد و بارانهاى درشتبه آن برسد (و از هواى آزاد و نور آفتاب به حد کافى بهره گیرد) و میوه خود را دو چندان دهد (که همیشه شاداب و باطراوت است) و اگر باران درشتبه آن نرسد، بارانى نرم به آن مىرسد و خداوند به آنچه انجام مىدهید، بیناست» .
تفسیر واژهها
«ربوة»: مفرد، و جمع آن «ربى» است، و به نقطه بلند از زمین گفته مىشود .
«وابل»: باران درشت .
«طل»: باران ریز .
اخلاص در عمل یا انقلاب ارزشها
اخلاص در عمل و یا کار براى خدا از اصولى است که اسلام به آن دعوت کرده و مایه انقلاب ارزشها شده است، و اگر این اصل در جامعه پیاده شود، فضاى زندگى جامعه را شفاف و خندان خواهد گردانید و بسیارى از کشمکشها و خودخواهىها پایان مىپذیرد .
مسلما کار، بدون انگیزه صورت نمىپذیرد و کار بدون انگیزه نوعى خطا و غفلتبشمار مىرود . چیزى که هست محرک و انگیزه در امور فردى، نوعا سود شخصى مىباشد . مثلا آنجا که انسان احساس نیاز مىکند، براى رفع نیاز خود دستبه تلاش مىزند، یک چنین کار در چهارچوب کارهاى فردى بسیار مستحسن و ستوده است .
ولى آنجا که کار، آهنگ اجتماعى پیدا مىکند، انگیزه باید دگرگون گردد و رضاى الهى و یا علاقه به انسانها محرک انسان باشد، اگر انگیزه کار انحراف پیدا کرد، خودخواهى و «غیر خود نخواهى» محرک انسان شده، کار; تظاهرى بیش نبوده و دیرى نخواهد پائید .
قرآن در تبیین عقیم ماندن کارهاى ریایى و در مقابل، ثمربخش بودن کارهاى توام با اخلاص از دو تمثیل بهره مىگیرد که با تمثیل نخست در شماره قبل آشنا شدیم، اکنون به تبیین تمثیل دوم در مورد کارهاى همراه با اخلاص مىپردازیم .
کشاورزى، زمین مناسبى را در یک نقطه بلندى براى احداث باغ اختصاص مىدهد، نقطهاى که هم از تابش آفتاب بهره مىگیرد و هم از بارانهاى فصلى; اعم از درشت و ریز، او نهالها را در دل زمین کاشته و هماهنگ با شرایط جوى به پرورش آنها همت مىگمارد، چیزى نمىگذرد که نهالها به صورت درختبرومند درآمده و دوچندان میوه مىدهد .
شگفت آنجا است که باران درشت گاهى مایه تباهى زراعت مىگردد چنانکه در مثل قبلى بیان گردید، در حالى که در این تمثیل باران درشت مایه پرورش نهالها و درختان مىگردد، چطور شد که یک عامل در شرایطى ویرانگر و در شرایطى دیگر نعمت پرور است؟
علت آن این است که در تمثیل نخست کشاورز بدون آگاهى از شرایط زمین دانه بر خاک ضعیفى که روى سنگ را پوشانیده بود، افشانده بود . طبعا در چنین شرایطى بوته در دل زمین ریشه نمىدواند و باران درشتخاک و بوته را مىشوید و به رودخانه مىریزد .
در حالیکه در تمثیل دوم، نهالهاى کشاورز پنجه در دل زمین افکنده و در قشرى از زمین پنهان شده است، باران نه تنها درخت را از جاى برنمىکند، بلکه در دل زمین نفوذ کرده و ریشهها را آبیارى مىکند .
با توجه به این امر، موقعیت مرد ریاکار با انسان مخلص کاملا روشن مىگردد، مثل ریاکار مثل آن کشاورز بذرافشان است که بر خاک ضعیفى که بر روى سنگ قرار گرفته بذر مىافشاند، اگر دانه در این حالت در دل زمین ریشه نمىدواند، عمل ریاکار نیز بر روح و روان انسان ریشه ندوانیده و جز ظاهرسازى چیزى نمىباشد .
از این بیان روشن مىگردد که چرا اعمال ریاکاران پس از اندى مىخشکد و از حرکتباز مىماند ولى کارهاى مردان خدا دور از ریا صدها سال، نعمت و برکت مىدهد .
بىریشه بودن کار ریایى، هم مورد تایید وحى الهى است و هم مشاهدات اجتماعى، آن را تایید مىکند .
جمله «و تثبیتا من انفسهم» به این معنى است که انفاق کنندگان با اخلاص نهتنها در انفاق، خواهان تحصیل رضاى خدا هستند، بلکه پیوسته خود را آماده مىسازند که در آینده آن را با منتباطل نسازند .
این جمله مىتواند اشاره به مطلب دیگرى باشد و آن اینکه افراد با ایمان، با انفاق در راه خدا به نفس و روان خود ثبات و آرامش مىبخشند . و انفاق مایه آرامى روح آنان مىگردد زیرا (الا بذکر الله تطمئن القلوب): «دلها با یاد خدا آرام مىگیرد» .
کمال اخلاص
اخلاص براى خود مراتب مختلفى دارد که مرحله اتم آن از آن اولیاى خدا است .
در دوران نوجوانى از استادى شنیدم: بعد از درگذشت والد «شریف مرتضى» و «شریف رضى» قرار شد اثاث خانه تقسیم شود پس از تقسیم همه اثاث، قرآنى در وسط باقى ماند، مقسم تصمیم گرفت آن را به یکى از دو برادر بدهد .
مقسم گفت: قرآن را آنکس بردارد که از زمان تکلیف تا به حال گناهى را مرتکب نشده است، ناگهان هر دو برادر دست روى قرآن نهادند .
مقسم گفت: این قرآن را کسى بردارد که تاکنون مکروهى را مرتکب نشده، هر دو برادر دست روى قرآن نهادند .
مقسم گفت: این قرآن را کسى بردارد که هیچوقت مباحى را مرتکب نشده باشد .
در این موقع مرتضى دست روى قرآن نهاد و رضى از نهادن دست روى قرآن خوددارى کرد .
مقسم پرسید: چگونه هیچ مباحى را مرتکب نشدى؟
مرتضى گفت: من از دوران تکلیف به این طرف همه کارهاى خود را از خواب و خوراک براى خدا انجام مىدهم، تا در سایه انجام امور مباح بتوانم در خدمتخدا و اطاعت او باشم! .
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!
مولوى در مثنوى داستانى را از اخلاص حضرت على علیه السلام نقل مىکند که به حق آموزنده است زیرا انسان از نظر اخلاص به پایهاى مىرسد که خشم خود را در برابر دشمنى که به او پیروز شده، فرو مىبرد و پس از فروکش کردن خشم براى خدا، به زندگى دشمن خاتمه مىبخشد زیرا در حال خشم از آن واهمه دارد که کشتنش براى خشم خویش باشد نه براى خدا، چنانکه مىفرماید:
از علىآموز اخلاص عمل
شیر حق را دان منزه از دغل
در «غزا» بر پهلوانى دستیافت
زود شمشیرى برآورد و شتافت
او خدو انداختبر روى على
افتخار هر نبى و هر ولى
او خدو انداختبر رویى که ماه
سجده آرد پیش او در سجدهگاه
در زمان انداختشمشیر آن على
کرد او اندر غزایش کاهلى
گشتحیران آن مبارز زین عمل
از نمودن عفو و رحم بىمحل
گفت: بر من تیغ تیز افراشتى
از چه افکندى مرا بگذاشتى
آن چه دیدى بهتر از پیکار من
تا شدى تو سست در اشکار من
تا اینکه مىگوید على علیه السلام پاسخ گفت:
گفت من تیغ از پى حق مىزنم
بنده حقم نه مامور تنم
شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گواه (2)
قرآن و دعوت به اخلاص
قرآن به صورتهاى گوناگون به اخلاص در عمل دعوت مىکند و تحت عناوین یادشده در زیر، این حقیقت را بیان مىکند:
1 . مرضات الله
قرآن آن گروه را مىستاید که کار را براى تحصیل رضا و خشنودى خدا، انجام دهند آنجا که مىفرماید:
«و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد» (3) .
«برخى از مردم با جان خود رضاى الهى را مىخرند، خدا به بندگان مهربان است» .
2 . وجه الله .
در بسیارى از آیات، انگیزه را وجه الله معرفى مىکند و مىفرماید:
«... و ما تنفقون الا ابتغاء وجه الله ...» (4) .
«انفاق نمىکنید مگر براى تحصیل رضاى خدا»
کلمه «وجه» در این موارد به معنى ذات خداست چنانکه مىفرماید:
«و یبقى وجه ربک ذوالجلال و الاکرام» (5) .
«گواه بر اینکه وجه به معنى ذات است اینکه در این آیه، ذوالجلال وصف «وجه» است، نه وصف «رب» زیرا اگر وصف «رب» بود، لازم بود بفرمائید: (ذى الجلال والاکرام) مسلما آنچه که داراى جلالت و عظمت است، ذات حق تعالى است .
3 . رضوان الله
سومین واژهاى که قرآن در دعوت به این اصل به کار مىبرد، واژه «رضوان» است که در نزد اهل معرفت جذبه و کشش خاصى دارد، و براى اهل کمال لذتى بالاتر از تحصیل آن نیست و نهایت آرزوى هر عارف این است که اعمال بدنى و قلبى او مظهر رضاى حق باشد . قرآن این لفظ را به صورتهاى «رضوان الله» ، «رضوان منالله» ، «رضوانه» ، «رضوان» و «رضوانا» به کار مىبرد، از باب نمونه «تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا» (فتح/29)، پیامبر و یاران او را در حال رکوع و سجود مىبینى که خواهان کرم خدا و خشنودى او مىباشند .
پىنوشت:
1) البقرة/265 .
2) مثنوى: 1/97 - 98، دفتر اول .
3) بقره/207 .
4) بقره/272 .
5) رحمان/27 .