آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

امامت امام سجاد علیه السلام، در شرایط بسیار دشوار و طاقت فرسا و در میان آتش و خون و کشتار و اسارت شروع شد . مسعودى در اثبات الوصیه (ص 167) مى‏گوید: «امامت على بن الحسین علیه السلام با ترس، تقیه و مخفیانه شروع گردید» .
هنوز آثار شوم رسالت پایان نیافته بود که قیام حره، (شورش مردم مدینه به رهبرى «عبدالله بن حنظله غسیل الملائکة‏» علیه یزید) رخ داد که با قتل عام ددمنشانه «مسلم بن عقبه‏» سرکوب شد و جرات نفس کشیدن از دیگران سلب گردید . و کسى را یاراى حمایت از اهل بیت علیهم السلام نبود .
«شیخ طوسى‏» در «اختیار معرفة الرجال‏» (ص 155)، «مجلسى‏» در «بحار الانوار» (ج 46 ص 144) و «مفید» در «الاختصاص‏» گفته‏اند که: به همین جهت امام علیه السلام فرمود:
«ارتد الناس بعد قتل الحسین الا ثلاثة (او اربعة) ابو خالد کابلى، یحیى بن ام طویل، جبیر بن مطعم و ... ، ثم ان الناس لحقوا و کثیروا» .
«پس از شهادت امام حسین علیه السلام مردم از ولایت مرتد شدند و برگشتند مگر سه تا چهار نفر، ابو خالد، یحیى و جبیر و ... سپس مردم ملحق شدند و زیاد گشتند .»
در چنین شرایطى و حاکمیتى، اسلام راستین رنگ و رو باخته و مسخ مى‏شود و به قول على علیه السلام در نهج البلاغه (فیض الاسلام خطبه 108) اسلام را مثل پوستین وارونه به تن مى‏پوشند «لبس الاسلام لبس الفر و مقلوبا» . اسلام اموى جایگزین اسلام ناب محمدى مى‏گردد . تبلیغات وعاظ سلاطین و قصاص (قصه گویان) مى‏توانند فرشته را، دیو و دد را فرشته سازند . و على علیه السلام اول مؤمن را، ملحد و مستحق سب و لعن; و معاویه را کاتب وحى و خال المؤمنین، و خلیفه را برتر و مهم‏تر از پیامبر صلى الله علیه و آله بخوانند .
وقتى که تالى تلو قرآن و باب علم نبى (على و اهل بیت) کنار زده و طرد مى‏شوند و نقل حدیث از پیامبر صلى الله علیه و آله و نوشتن آن ممنوع و جرم باشد و با زندان و تازیانه کیفر بدهند . و این سیاست از خلافت ابوبکر تا سال 101 هجرى (پایان حکومت عمر بن عبدالعزیز) ادامه یابد، چنانکه احمد در مسند ج 3 ص 499 و «ابن شبه‏» در «تاریخ المدینه المنوره‏» ج‏1 ص 181 . «مختصر تاریخ عرب‏» ج 5 ص 186 . «سیوطى‏» در «تاریخ الخلفاء» و «محمود ابوریه‏» در «احفواء على السنة الحمدیه‏» و مؤلف «القصاص و المذکرین‏» ص 37 . و «تاریخ تحلیلى و سیاسى اسلام‏» صفحات 58، 53 و 49 آورده‏اند، به جاى على علیه السلام و ... ، تمیم دارى مسیحى، کعب الاحبار یهودى نو مسلمان، مجاز باشند در مسجد النبى صلى الله علیه و آله افسانه و قصص و تفسیر و ... بگویند، حتى پیش از نماز جمعه، «عمر» سخنرانى کند و در عصر «عثمان‏» عوض یکبار در هفته، دو بار سخن بگوید، خواهید دید که چه خواهد شد؟!
امام باقر علیه السلام فرمود: (توانستند) به ما دروغ ببندند و از قول ما احادیثى بسازند و ... تا ایجاد تنفر و کینه در دلها کنند، و احادیث دروغى به نام نیکان از صحابه و اهل بیت در فضایل برخى، جعل کنند و کار به جایى رسید که به ظن و گمان دست و پاى کسانى که حتى متهم به تشیع بودند، قطع مى‏کردند و به گفته «ابن ابى الحدید» در شرح نهج البلاغه ج 11 ص 64 و «ابو زهره‏» در «الامام الصادق‏» ص 112 - 111، اگر کسى متهم به کفر مى‏شد، بهتر بود تا متهم به تشیع مى‏گردید .
در چنین شرایطى چه تغییرات و جابجائى و بدعتهایى مى‏تواند انجام پذیرد؟! فساد و هرزگى، عیاشى و افسار گسیختگى، اختصاص به یزید و دربار شام نداشت، در همه جاى حکومت رواج یافته بود . حتى در شهرهاى مقدس مکه و مدینه . «مسعودى‏» ، در «مروج الذهب‏» (ج 3 ص 67) مى‏نویسد:
«فساد اخلاقى یزید به عمال و اطرافیانش سرایت کرده بود و در زمان او ساز و آواز، مجالس لهو و لعب، خنیاگرى و خوشگذرانى به دو شهر مقدس مکه و مدینه نیز، کشیده شد . مردم مدینه آشکارا به شرابخوارى پرداختند» .
«ابوالفرج‏» در «الاغانى‏» (ج 8 ص 235) مى‏نویسد:
«در مدینه، مجالس رقص و آواز به‏طور دسته جمعى و مختلط تشکیل مى‏شد بدون آنکه بین زنان و مردان پرده‏اى باشد» .
به فراموشى سپرده شدن احکام دین .
این وضع در زمان مروانیان ادامه داشت و شاید هم تشدید مى‏شد، مردم مسلمان و حتى برخى از شیعیان نیز ابتدائى‏ترین مسائل مربوط به نماز و حج و حتى زکاة فطره را نمى‏دانستند . وضع مردم دیگر معلوم است!
«انس بن مالک‏» خادم و صحابى رسول خدا صلى الله علیه و آله گریه مى‏کرد و مى‏گفت: چیزى از آنچه در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله جارى بود، وجود ندارد . «محمد بن مسلم بن شهاب زهرى‏» مى‏گوید: در دمشق نزد «مالک بن انس‏» رفتم، تنها نشسته بود و گریه مى‏کرد . علت گریه را پرسیدم، در پاسخ گفت: از مجموع آنچه از رسول خدا صلى الله علیه و آله فرا گرفتیم، تنها نماز مانده است آنهم ضایع شده است و در آن بدعت‏هایى به وجود آمده است: «الیس صنعتم ما صنعتم فیها ...» .
«حسن بصرى‏» اندکى پس از او گفت: «اگر رسول خدا برگردد از میان آنچه به شما تعلیم داده است، جز قبله را نمى‏شناسد» .
«سیوطى‏» در «تاریخ الخلفا» (ص 224) مى‏نویسد: «عمر بن عبدالعزیز» ، والى مدینه و امیر الحاج در خلافت «ولید بن عبد الملک‏» . برخى از مسایل حج از جمله وقوف در منى در عید قربان را غلط انجام داد . پس جاى تعجب نیست که امت اسلامى در چگونگى وضو و نماز پیامبر صلى الله علیه و آله تردید داشته باشند با آنکه پیامبر صلى الله علیه و آله در روز چند بار در جمع آنان وضو مى‏گرفت و نماز مى‏خواند حتى آب وضوى او را به تبرک برمى‏داشتند و اختلافى در قرائت (آهسته یا بلند) «بسم الله‏» در نماز و یا شستن دست و صورت، یا مسح پا و سر نبود! ! پیداست که اختلاف در رابطه با مسائل یاد شده بعدها به وجود آمده است .
رسالت دشوار
زندگانى امام چهارم، وارث امامت و پاسدار اسلام راستین در چنین عصرى است . که «ابن سعد» در «الطبقات الکبرى‏» (ج 5 ص 22) مى‏نویسد که: «سهل بن شعیب‏» از بزرگان مصر مى‏گوید: على بن الحسین را دیدم، حالش را پرسیدم . فرمود: نمى‏پنداشتم که شخصیتى چون شما از بزرگان مصر، حال ما را نداند ولى اکنون بدان که:
«وضع ما در میان قوم خود، چون بنى اسرائیل در میان فرعونیان است که: پسرانشان را مى‏کشتند و زنان و دخترانشان را زنده نگه مى‏داشتند . امروز وضع بر ما به قدرى سخت و دشوار شده است که مردم براى تقرب به دشمنان، به بزرگ و سالار ما، على علیه السلام سب و ناسزا مى‏گویند» .
نیز امام علیه السلام فرمود: «در تمام مکه و مدینه، دوستان ما اهل بیت‏به 20 نفر نمى‏رسد» . چنین شرایطى که تبلیغ صحیح رسالت و ولایت محال و غیر ممکن مى‏نماید . امام احیاگر اسلام راستین و تداوم بخش رسالت، و نگهبان دستاوردهاى پیامبر صلى الله علیه و آله، مفسر و مبین قرآن باید از صفر شروع کند! اسلام محمدى را از نو بسازد . او این رسالت جدید را در چند محور ادامه مى‏دهد:
1 . او پاسدار انقلاب خونین کربلاست و باید نخست‏خاطره مظلومیت و شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش را زنده نگه دارد . اما به چه صورت؟ از تنها راه ممکن .
به نوشته «ابن ابى الحدید» در شرح نهج البلاغه (ج 4 ص 104) و مجلسى در بحار (ج 46 ص 143) هر جا مى‏بیند گوسفندى ذبح مى‏شود، مى‏پرسد: آبش داده‏اند یا نه، یا آب مى‏بیند گریه مى‏کند و مى‏گوید: «قتل ابن رسول الله عطشانا، قتل ابن رسول الله جوعانا» و به قول «یعقوبى‏» (در جلد 2 صفحه 267)، «شبلنجى‏» در «نور الابصار» (ج 3 ص 27) و «طبرى‏» در «تاریخ الامم و الملوک‏» (ج 8 ص 68) و مجلسى در بحار (ج 46 صص 143 - 142) تازه «حجاج بن یوسف‏» والى عراق و مکه و مدینه به عبدالملک توصیه مى‏کند که: «اگر مى‏خواهى مملکت اصلاح بشود، على بن الحسین علیه السلام را گردن بزن! !» . خود در مسجد با صوت حزین و ترتیل پرجاذبه به خواندن قرآن مى‏پردازد . به‏گونه‏اى که مردم اجتماع مى‏کنند و حتى سقاها به قدرى مجذوبانه مى‏ایستند که سر مشکهاى آب که بر دوش دارند، باز مى‏ماند و قطره قطره مى‏ریزد تا تمام شود! !
2 . او به تربیت‏شاگردان ویژه مى‏پردازد که نخست‏بسیار کم بودند . «محمد» ، «سعید بن جبیر» و ... او با سه تا چهار شاگرد شروع کرد و به تدریج تعدادشان زیاد شد . که مرحوم شیخ «طوسى‏» در «اختیار معرفة الرجال‏» مى‏گوید: شاگردان امام که از او روایات کردند 170 تن بودند .
و با آموزش کم در شرایط دشوار، تنها نه تن از شاگردان، یازده کتاب نوشته‏اند .
3 . از مهمترین و گسترده‏ترین شیوه ممکن، یعنى دعا استفاده مى‏کرد .
دعا به ظاهر منعى ندارد و حساسیتى ایجاد نمى‏کند ولى همین کانال، یک راه ساده و راز و نیاز معمولى نیست .
هر دعا یا صحیفه، خود یک دائرة المعارف ویژه‏اى است از علوم و معارف بشرى، سیاست، مبارزه با ظلم و استبداد، اخلاق و اعتقادات و مسایل فکرى و فرهنگى است .
نقش سازندگى و تربیتى دعاى امام
دعاهاى امام علاوه بر بیان مقام خدا و صفات او و رابطه خداوند با جهان و انسان و ارتباط انسانها با او، خویهاى پسندیده و فضیلتهاى انسانى و آنچه وسیله سعادت براى فرد و جامعه و موجب عدالت اجتماعى و صلح و صفا و نجات از سقوط و انحطاط، بر شمرده و از خدا مى‏خواهد که از پستیها، ذلتها، نیاز به دیگران، پذیرش ستم و سازش با ظالم دورى کند . و این خود یک دستور نسبت‏به همه عوامل ذلت و انحطاط و نیز عوامل سعادت، سربلندى و خواستهاى برتر است .
به طور کلى باید گفت: در زمانى که اسلام راستین و پیشرو، اسلام روشنگر و مظهر آزادى و عزت و عظمت، به صورت مظهر ذلت و انحطاط و جهل و تخدیر تبدیل شده بود و هیچ‏گونه حرکت و مبارزه و انقلاب اجتماعى و نظامى جز کار علمى و فرهنگى، امکان نداشت، امام در لباس یک آموزگار بزرگ فکرى، یک برنامه عملى به نام «دعا» ارائه داد که عالى‏ترین نمونه فکرى و اعتقادى در خداشناسى، انسان‏شناسى، جهان‏شناسى، کیهان‏شناسى، و اصول اخلاقى و اجتماعى و حقوق افراد نسبت‏به هم و طبقات نسبت‏به یکدیگر و ... است . و بهترین راه سیر و سلوک عرفانى است .
این دعاها که به نام «صحیفه سجادیه‏» معروف است، خود یک دائرة‏المعارف علمى، فرهنگى و یک دوره علوم و دانش و حکمت است .
«طنطاوى‏» ، دانشمند بزرگ اهل تسنن و صاحب تفسیر معروف «الجواهر» آنگونه که نگارنده شاهد نامه‏اش بود و آیة الله مرعشى (ره) آنرا برایم قرائت کرد، مى‏گوید:
«صحیفه کتابى است‏یگانه، مشتمل بر علوم و معارف و حکمتهائى است که در غیر آن یافت نمى‏شود . حقا از شقاوت و بدبختى ما است که تاکنون به چنین اثر گرانبها و جاوید که از میراث نبوت و اهل بیت است، دست نیافته‏ایم! من هر چه در آن بیشتر دقت و مطالعه مى‏کنم، مى‏بینم که بالاتر از کلام مخلوق و پائین‏تر از کلام خالق است . (فوق کلام‏المخلوق و دون کلام الخالق) .» (رجوع کنید به امام چهارم پاسدار انقلاب، چاپ 1354 قم) .
نگارنده خود; حضور آیة‏الله مرعشى (ره) بودم و متن نامه «طنطاوى‏» 1353 ه . ق به معظم له را شنیده و آن را به من نشان داده است . «صحیفه سجادیه‏» ، ترجمه «صدر بلاغى‏» ، مقدمه ص 37، تهران دارالکتب اسلامیه .
وى آرزو مى‏کرد که تفسیرى گسترده بسان تفسیر «الجواهر» بر این صحیفه بنویسد که اجل مهلتش نداد .
علاوه بر صحیفه موجود و معروف، دعاهاى دیگر از امام نقل شده است: «صحیفه ثانیه‏» ، توسط شیخ حر عاملى و «صحیفه علویه‏» ، «صحیفه ثالثه‏» ، محدث نورى صاحب مستدرک الوسایل، «صحیفه خامسه‏ى‏» «سید محسن امین جبل عاملى‏» ، چاپ دمشق . (افست کتابخانه عمومى امیرالمؤمنین اصفهان و ریاض العلماء نیز جمع آورى کرده‏اند). که مشهورترین آنها دعاى ابوحمزه ثمالى و ... است که در سحرهاى ماه رمضان خوانده مى‏شود یا دعاى افتتاح یا مکارم الاخلاق و دعاى شب عرفه .
مجموعه دعاهاى امام را «صحیفه سجادیه‏» مى‏نامند که پس از قرآن و نهج البلاغه ارزنده‏ترین اثر از اهل بیت علیهم السلام است، که گاهى آن را «اخت القرآن، زبور آل محمد صلى الله علیه و آله‏» انجیل اهل بیت نیز گفته‏اند .
«آقا بزرگ تهرانى‏» نیز در «الذریعه الى تصانیف الشیعه‏» چاپ دوم، بیروت، دار الاضواء، 1378 ه . ق . ج 15، ص 18 . بر صحیفه شرح هاى بسیارى به عربى و فارسى آورده است .
مرحوم علامه شیخ آقا بزرگ تهرانى در کتاب معروفش «الذریعه‏» حدود هفتاد شرح بر صحیفه سجادیه را نام مى‏برد . (همان مدرک، ج 2، صص 359 - 345) علاوه بر ترجمه و شروح زیاد، در صحیفه‏هاى متعدد جمعا 270 دعا ضبط شده است .
ثلاثة هن شین الدین:
«الفجور و الغدر و الخیانة‏»
سه چیز است که آنها دین را معیوب مى‏کنند:
«ارتکاب گناهان، بى‏وفائى کردن، خیانت روا داشتن‏» .
(غرر الحکم، ج‏1، ص‏364)

تبلیغات