امام سجاد علیه السلام در عصر شبگون و ظلمانی .(بخش نخست)
آرشیو
چکیده
متن
امامت امام سجاد علیه السلام، در شرایط بسیار دشوار و طاقت فرسا و در میان آتش و خون و کشتار و اسارت شروع شد . مسعودى در اثبات الوصیه (ص 167) مىگوید: «امامت على بن الحسین علیه السلام با ترس، تقیه و مخفیانه شروع گردید» .
هنوز آثار شوم رسالت پایان نیافته بود که قیام حره، (شورش مردم مدینه به رهبرى «عبدالله بن حنظله غسیل الملائکة» علیه یزید) رخ داد که با قتل عام ددمنشانه «مسلم بن عقبه» سرکوب شد و جرات نفس کشیدن از دیگران سلب گردید . و کسى را یاراى حمایت از اهل بیت علیهم السلام نبود .
«شیخ طوسى» در «اختیار معرفة الرجال» (ص 155)، «مجلسى» در «بحار الانوار» (ج 46 ص 144) و «مفید» در «الاختصاص» گفتهاند که: به همین جهت امام علیه السلام فرمود:
«ارتد الناس بعد قتل الحسین الا ثلاثة (او اربعة) ابو خالد کابلى، یحیى بن ام طویل، جبیر بن مطعم و ... ، ثم ان الناس لحقوا و کثیروا» .
«پس از شهادت امام حسین علیه السلام مردم از ولایت مرتد شدند و برگشتند مگر سه تا چهار نفر، ابو خالد، یحیى و جبیر و ... سپس مردم ملحق شدند و زیاد گشتند .»
در چنین شرایطى و حاکمیتى، اسلام راستین رنگ و رو باخته و مسخ مىشود و به قول على علیه السلام در نهج البلاغه (فیض الاسلام خطبه 108) اسلام را مثل پوستین وارونه به تن مىپوشند «لبس الاسلام لبس الفر و مقلوبا» . اسلام اموى جایگزین اسلام ناب محمدى مىگردد . تبلیغات وعاظ سلاطین و قصاص (قصه گویان) مىتوانند فرشته را، دیو و دد را فرشته سازند . و على علیه السلام اول مؤمن را، ملحد و مستحق سب و لعن; و معاویه را کاتب وحى و خال المؤمنین، و خلیفه را برتر و مهمتر از پیامبر صلى الله علیه و آله بخوانند .
وقتى که تالى تلو قرآن و باب علم نبى (على و اهل بیت) کنار زده و طرد مىشوند و نقل حدیث از پیامبر صلى الله علیه و آله و نوشتن آن ممنوع و جرم باشد و با زندان و تازیانه کیفر بدهند . و این سیاست از خلافت ابوبکر تا سال 101 هجرى (پایان حکومت عمر بن عبدالعزیز) ادامه یابد، چنانکه احمد در مسند ج 3 ص 499 و «ابن شبه» در «تاریخ المدینه المنوره» ج1 ص 181 . «مختصر تاریخ عرب» ج 5 ص 186 . «سیوطى» در «تاریخ الخلفاء» و «محمود ابوریه» در «احفواء على السنة الحمدیه» و مؤلف «القصاص و المذکرین» ص 37 . و «تاریخ تحلیلى و سیاسى اسلام» صفحات 58، 53 و 49 آوردهاند، به جاى على علیه السلام و ... ، تمیم دارى مسیحى، کعب الاحبار یهودى نو مسلمان، مجاز باشند در مسجد النبى صلى الله علیه و آله افسانه و قصص و تفسیر و ... بگویند، حتى پیش از نماز جمعه، «عمر» سخنرانى کند و در عصر «عثمان» عوض یکبار در هفته، دو بار سخن بگوید، خواهید دید که چه خواهد شد؟!
امام باقر علیه السلام فرمود: (توانستند) به ما دروغ ببندند و از قول ما احادیثى بسازند و ... تا ایجاد تنفر و کینه در دلها کنند، و احادیث دروغى به نام نیکان از صحابه و اهل بیت در فضایل برخى، جعل کنند و کار به جایى رسید که به ظن و گمان دست و پاى کسانى که حتى متهم به تشیع بودند، قطع مىکردند و به گفته «ابن ابى الحدید» در شرح نهج البلاغه ج 11 ص 64 و «ابو زهره» در «الامام الصادق» ص 112 - 111، اگر کسى متهم به کفر مىشد، بهتر بود تا متهم به تشیع مىگردید .
در چنین شرایطى چه تغییرات و جابجائى و بدعتهایى مىتواند انجام پذیرد؟! فساد و هرزگى، عیاشى و افسار گسیختگى، اختصاص به یزید و دربار شام نداشت، در همه جاى حکومت رواج یافته بود . حتى در شهرهاى مقدس مکه و مدینه . «مسعودى» ، در «مروج الذهب» (ج 3 ص 67) مىنویسد:
«فساد اخلاقى یزید به عمال و اطرافیانش سرایت کرده بود و در زمان او ساز و آواز، مجالس لهو و لعب، خنیاگرى و خوشگذرانى به دو شهر مقدس مکه و مدینه نیز، کشیده شد . مردم مدینه آشکارا به شرابخوارى پرداختند» .
«ابوالفرج» در «الاغانى» (ج 8 ص 235) مىنویسد:
«در مدینه، مجالس رقص و آواز بهطور دسته جمعى و مختلط تشکیل مىشد بدون آنکه بین زنان و مردان پردهاى باشد» .
به فراموشى سپرده شدن احکام دین .
این وضع در زمان مروانیان ادامه داشت و شاید هم تشدید مىشد، مردم مسلمان و حتى برخى از شیعیان نیز ابتدائىترین مسائل مربوط به نماز و حج و حتى زکاة فطره را نمىدانستند . وضع مردم دیگر معلوم است!
«انس بن مالک» خادم و صحابى رسول خدا صلى الله علیه و آله گریه مىکرد و مىگفت: چیزى از آنچه در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله جارى بود، وجود ندارد . «محمد بن مسلم بن شهاب زهرى» مىگوید: در دمشق نزد «مالک بن انس» رفتم، تنها نشسته بود و گریه مىکرد . علت گریه را پرسیدم، در پاسخ گفت: از مجموع آنچه از رسول خدا صلى الله علیه و آله فرا گرفتیم، تنها نماز مانده است آنهم ضایع شده است و در آن بدعتهایى به وجود آمده است: «الیس صنعتم ما صنعتم فیها ...» .
«حسن بصرى» اندکى پس از او گفت: «اگر رسول خدا برگردد از میان آنچه به شما تعلیم داده است، جز قبله را نمىشناسد» .
«سیوطى» در «تاریخ الخلفا» (ص 224) مىنویسد: «عمر بن عبدالعزیز» ، والى مدینه و امیر الحاج در خلافت «ولید بن عبد الملک» . برخى از مسایل حج از جمله وقوف در منى در عید قربان را غلط انجام داد . پس جاى تعجب نیست که امت اسلامى در چگونگى وضو و نماز پیامبر صلى الله علیه و آله تردید داشته باشند با آنکه پیامبر صلى الله علیه و آله در روز چند بار در جمع آنان وضو مىگرفت و نماز مىخواند حتى آب وضوى او را به تبرک برمىداشتند و اختلافى در قرائت (آهسته یا بلند) «بسم الله» در نماز و یا شستن دست و صورت، یا مسح پا و سر نبود! ! پیداست که اختلاف در رابطه با مسائل یاد شده بعدها به وجود آمده است .
رسالت دشوار
زندگانى امام چهارم، وارث امامت و پاسدار اسلام راستین در چنین عصرى است . که «ابن سعد» در «الطبقات الکبرى» (ج 5 ص 22) مىنویسد که: «سهل بن شعیب» از بزرگان مصر مىگوید: على بن الحسین را دیدم، حالش را پرسیدم . فرمود: نمىپنداشتم که شخصیتى چون شما از بزرگان مصر، حال ما را نداند ولى اکنون بدان که:
«وضع ما در میان قوم خود، چون بنى اسرائیل در میان فرعونیان است که: پسرانشان را مىکشتند و زنان و دخترانشان را زنده نگه مىداشتند . امروز وضع بر ما به قدرى سخت و دشوار شده است که مردم براى تقرب به دشمنان، به بزرگ و سالار ما، على علیه السلام سب و ناسزا مىگویند» .
نیز امام علیه السلام فرمود: «در تمام مکه و مدینه، دوستان ما اهل بیتبه 20 نفر نمىرسد» . چنین شرایطى که تبلیغ صحیح رسالت و ولایت محال و غیر ممکن مىنماید . امام احیاگر اسلام راستین و تداوم بخش رسالت، و نگهبان دستاوردهاى پیامبر صلى الله علیه و آله، مفسر و مبین قرآن باید از صفر شروع کند! اسلام محمدى را از نو بسازد . او این رسالت جدید را در چند محور ادامه مىدهد:
1 . او پاسدار انقلاب خونین کربلاست و باید نخستخاطره مظلومیت و شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش را زنده نگه دارد . اما به چه صورت؟ از تنها راه ممکن .
به نوشته «ابن ابى الحدید» در شرح نهج البلاغه (ج 4 ص 104) و مجلسى در بحار (ج 46 ص 143) هر جا مىبیند گوسفندى ذبح مىشود، مىپرسد: آبش دادهاند یا نه، یا آب مىبیند گریه مىکند و مىگوید: «قتل ابن رسول الله عطشانا، قتل ابن رسول الله جوعانا» و به قول «یعقوبى» (در جلد 2 صفحه 267)، «شبلنجى» در «نور الابصار» (ج 3 ص 27) و «طبرى» در «تاریخ الامم و الملوک» (ج 8 ص 68) و مجلسى در بحار (ج 46 صص 143 - 142) تازه «حجاج بن یوسف» والى عراق و مکه و مدینه به عبدالملک توصیه مىکند که: «اگر مىخواهى مملکت اصلاح بشود، على بن الحسین علیه السلام را گردن بزن! !» . خود در مسجد با صوت حزین و ترتیل پرجاذبه به خواندن قرآن مىپردازد . بهگونهاى که مردم اجتماع مىکنند و حتى سقاها به قدرى مجذوبانه مىایستند که سر مشکهاى آب که بر دوش دارند، باز مىماند و قطره قطره مىریزد تا تمام شود! !
2 . او به تربیتشاگردان ویژه مىپردازد که نخستبسیار کم بودند . «محمد» ، «سعید بن جبیر» و ... او با سه تا چهار شاگرد شروع کرد و به تدریج تعدادشان زیاد شد . که مرحوم شیخ «طوسى» در «اختیار معرفة الرجال» مىگوید: شاگردان امام که از او روایات کردند 170 تن بودند .
و با آموزش کم در شرایط دشوار، تنها نه تن از شاگردان، یازده کتاب نوشتهاند .
3 . از مهمترین و گستردهترین شیوه ممکن، یعنى دعا استفاده مىکرد .
دعا به ظاهر منعى ندارد و حساسیتى ایجاد نمىکند ولى همین کانال، یک راه ساده و راز و نیاز معمولى نیست .
هر دعا یا صحیفه، خود یک دائرة المعارف ویژهاى است از علوم و معارف بشرى، سیاست، مبارزه با ظلم و استبداد، اخلاق و اعتقادات و مسایل فکرى و فرهنگى است .
نقش سازندگى و تربیتى دعاى امام
دعاهاى امام علاوه بر بیان مقام خدا و صفات او و رابطه خداوند با جهان و انسان و ارتباط انسانها با او، خویهاى پسندیده و فضیلتهاى انسانى و آنچه وسیله سعادت براى فرد و جامعه و موجب عدالت اجتماعى و صلح و صفا و نجات از سقوط و انحطاط، بر شمرده و از خدا مىخواهد که از پستیها، ذلتها، نیاز به دیگران، پذیرش ستم و سازش با ظالم دورى کند . و این خود یک دستور نسبتبه همه عوامل ذلت و انحطاط و نیز عوامل سعادت، سربلندى و خواستهاى برتر است .
به طور کلى باید گفت: در زمانى که اسلام راستین و پیشرو، اسلام روشنگر و مظهر آزادى و عزت و عظمت، به صورت مظهر ذلت و انحطاط و جهل و تخدیر تبدیل شده بود و هیچگونه حرکت و مبارزه و انقلاب اجتماعى و نظامى جز کار علمى و فرهنگى، امکان نداشت، امام در لباس یک آموزگار بزرگ فکرى، یک برنامه عملى به نام «دعا» ارائه داد که عالىترین نمونه فکرى و اعتقادى در خداشناسى، انسانشناسى، جهانشناسى، کیهانشناسى، و اصول اخلاقى و اجتماعى و حقوق افراد نسبتبه هم و طبقات نسبتبه یکدیگر و ... است . و بهترین راه سیر و سلوک عرفانى است .
این دعاها که به نام «صحیفه سجادیه» معروف است، خود یک دائرةالمعارف علمى، فرهنگى و یک دوره علوم و دانش و حکمت است .
«طنطاوى» ، دانشمند بزرگ اهل تسنن و صاحب تفسیر معروف «الجواهر» آنگونه که نگارنده شاهد نامهاش بود و آیة الله مرعشى (ره) آنرا برایم قرائت کرد، مىگوید:
«صحیفه کتابى استیگانه، مشتمل بر علوم و معارف و حکمتهائى است که در غیر آن یافت نمىشود . حقا از شقاوت و بدبختى ما است که تاکنون به چنین اثر گرانبها و جاوید که از میراث نبوت و اهل بیت است، دست نیافتهایم! من هر چه در آن بیشتر دقت و مطالعه مىکنم، مىبینم که بالاتر از کلام مخلوق و پائینتر از کلام خالق است . (فوق کلامالمخلوق و دون کلام الخالق) .» (رجوع کنید به امام چهارم پاسدار انقلاب، چاپ 1354 قم) .
نگارنده خود; حضور آیةالله مرعشى (ره) بودم و متن نامه «طنطاوى» 1353 ه . ق به معظم له را شنیده و آن را به من نشان داده است . «صحیفه سجادیه» ، ترجمه «صدر بلاغى» ، مقدمه ص 37، تهران دارالکتب اسلامیه .
وى آرزو مىکرد که تفسیرى گسترده بسان تفسیر «الجواهر» بر این صحیفه بنویسد که اجل مهلتش نداد .
علاوه بر صحیفه موجود و معروف، دعاهاى دیگر از امام نقل شده است: «صحیفه ثانیه» ، توسط شیخ حر عاملى و «صحیفه علویه» ، «صحیفه ثالثه» ، محدث نورى صاحب مستدرک الوسایل، «صحیفه خامسهى» «سید محسن امین جبل عاملى» ، چاپ دمشق . (افست کتابخانه عمومى امیرالمؤمنین اصفهان و ریاض العلماء نیز جمع آورى کردهاند). که مشهورترین آنها دعاى ابوحمزه ثمالى و ... است که در سحرهاى ماه رمضان خوانده مىشود یا دعاى افتتاح یا مکارم الاخلاق و دعاى شب عرفه .
مجموعه دعاهاى امام را «صحیفه سجادیه» مىنامند که پس از قرآن و نهج البلاغه ارزندهترین اثر از اهل بیت علیهم السلام است، که گاهى آن را «اخت القرآن، زبور آل محمد صلى الله علیه و آله» انجیل اهل بیت نیز گفتهاند .
«آقا بزرگ تهرانى» نیز در «الذریعه الى تصانیف الشیعه» چاپ دوم، بیروت، دار الاضواء، 1378 ه . ق . ج 15، ص 18 . بر صحیفه شرح هاى بسیارى به عربى و فارسى آورده است .
مرحوم علامه شیخ آقا بزرگ تهرانى در کتاب معروفش «الذریعه» حدود هفتاد شرح بر صحیفه سجادیه را نام مىبرد . (همان مدرک، ج 2، صص 359 - 345) علاوه بر ترجمه و شروح زیاد، در صحیفههاى متعدد جمعا 270 دعا ضبط شده است .
ثلاثة هن شین الدین:
«الفجور و الغدر و الخیانة»
سه چیز است که آنها دین را معیوب مىکنند:
«ارتکاب گناهان، بىوفائى کردن، خیانت روا داشتن» .
(غرر الحکم، ج1، ص364)
هنوز آثار شوم رسالت پایان نیافته بود که قیام حره، (شورش مردم مدینه به رهبرى «عبدالله بن حنظله غسیل الملائکة» علیه یزید) رخ داد که با قتل عام ددمنشانه «مسلم بن عقبه» سرکوب شد و جرات نفس کشیدن از دیگران سلب گردید . و کسى را یاراى حمایت از اهل بیت علیهم السلام نبود .
«شیخ طوسى» در «اختیار معرفة الرجال» (ص 155)، «مجلسى» در «بحار الانوار» (ج 46 ص 144) و «مفید» در «الاختصاص» گفتهاند که: به همین جهت امام علیه السلام فرمود:
«ارتد الناس بعد قتل الحسین الا ثلاثة (او اربعة) ابو خالد کابلى، یحیى بن ام طویل، جبیر بن مطعم و ... ، ثم ان الناس لحقوا و کثیروا» .
«پس از شهادت امام حسین علیه السلام مردم از ولایت مرتد شدند و برگشتند مگر سه تا چهار نفر، ابو خالد، یحیى و جبیر و ... سپس مردم ملحق شدند و زیاد گشتند .»
در چنین شرایطى و حاکمیتى، اسلام راستین رنگ و رو باخته و مسخ مىشود و به قول على علیه السلام در نهج البلاغه (فیض الاسلام خطبه 108) اسلام را مثل پوستین وارونه به تن مىپوشند «لبس الاسلام لبس الفر و مقلوبا» . اسلام اموى جایگزین اسلام ناب محمدى مىگردد . تبلیغات وعاظ سلاطین و قصاص (قصه گویان) مىتوانند فرشته را، دیو و دد را فرشته سازند . و على علیه السلام اول مؤمن را، ملحد و مستحق سب و لعن; و معاویه را کاتب وحى و خال المؤمنین، و خلیفه را برتر و مهمتر از پیامبر صلى الله علیه و آله بخوانند .
وقتى که تالى تلو قرآن و باب علم نبى (على و اهل بیت) کنار زده و طرد مىشوند و نقل حدیث از پیامبر صلى الله علیه و آله و نوشتن آن ممنوع و جرم باشد و با زندان و تازیانه کیفر بدهند . و این سیاست از خلافت ابوبکر تا سال 101 هجرى (پایان حکومت عمر بن عبدالعزیز) ادامه یابد، چنانکه احمد در مسند ج 3 ص 499 و «ابن شبه» در «تاریخ المدینه المنوره» ج1 ص 181 . «مختصر تاریخ عرب» ج 5 ص 186 . «سیوطى» در «تاریخ الخلفاء» و «محمود ابوریه» در «احفواء على السنة الحمدیه» و مؤلف «القصاص و المذکرین» ص 37 . و «تاریخ تحلیلى و سیاسى اسلام» صفحات 58، 53 و 49 آوردهاند، به جاى على علیه السلام و ... ، تمیم دارى مسیحى، کعب الاحبار یهودى نو مسلمان، مجاز باشند در مسجد النبى صلى الله علیه و آله افسانه و قصص و تفسیر و ... بگویند، حتى پیش از نماز جمعه، «عمر» سخنرانى کند و در عصر «عثمان» عوض یکبار در هفته، دو بار سخن بگوید، خواهید دید که چه خواهد شد؟!
امام باقر علیه السلام فرمود: (توانستند) به ما دروغ ببندند و از قول ما احادیثى بسازند و ... تا ایجاد تنفر و کینه در دلها کنند، و احادیث دروغى به نام نیکان از صحابه و اهل بیت در فضایل برخى، جعل کنند و کار به جایى رسید که به ظن و گمان دست و پاى کسانى که حتى متهم به تشیع بودند، قطع مىکردند و به گفته «ابن ابى الحدید» در شرح نهج البلاغه ج 11 ص 64 و «ابو زهره» در «الامام الصادق» ص 112 - 111، اگر کسى متهم به کفر مىشد، بهتر بود تا متهم به تشیع مىگردید .
در چنین شرایطى چه تغییرات و جابجائى و بدعتهایى مىتواند انجام پذیرد؟! فساد و هرزگى، عیاشى و افسار گسیختگى، اختصاص به یزید و دربار شام نداشت، در همه جاى حکومت رواج یافته بود . حتى در شهرهاى مقدس مکه و مدینه . «مسعودى» ، در «مروج الذهب» (ج 3 ص 67) مىنویسد:
«فساد اخلاقى یزید به عمال و اطرافیانش سرایت کرده بود و در زمان او ساز و آواز، مجالس لهو و لعب، خنیاگرى و خوشگذرانى به دو شهر مقدس مکه و مدینه نیز، کشیده شد . مردم مدینه آشکارا به شرابخوارى پرداختند» .
«ابوالفرج» در «الاغانى» (ج 8 ص 235) مىنویسد:
«در مدینه، مجالس رقص و آواز بهطور دسته جمعى و مختلط تشکیل مىشد بدون آنکه بین زنان و مردان پردهاى باشد» .
به فراموشى سپرده شدن احکام دین .
این وضع در زمان مروانیان ادامه داشت و شاید هم تشدید مىشد، مردم مسلمان و حتى برخى از شیعیان نیز ابتدائىترین مسائل مربوط به نماز و حج و حتى زکاة فطره را نمىدانستند . وضع مردم دیگر معلوم است!
«انس بن مالک» خادم و صحابى رسول خدا صلى الله علیه و آله گریه مىکرد و مىگفت: چیزى از آنچه در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله جارى بود، وجود ندارد . «محمد بن مسلم بن شهاب زهرى» مىگوید: در دمشق نزد «مالک بن انس» رفتم، تنها نشسته بود و گریه مىکرد . علت گریه را پرسیدم، در پاسخ گفت: از مجموع آنچه از رسول خدا صلى الله علیه و آله فرا گرفتیم، تنها نماز مانده است آنهم ضایع شده است و در آن بدعتهایى به وجود آمده است: «الیس صنعتم ما صنعتم فیها ...» .
«حسن بصرى» اندکى پس از او گفت: «اگر رسول خدا برگردد از میان آنچه به شما تعلیم داده است، جز قبله را نمىشناسد» .
«سیوطى» در «تاریخ الخلفا» (ص 224) مىنویسد: «عمر بن عبدالعزیز» ، والى مدینه و امیر الحاج در خلافت «ولید بن عبد الملک» . برخى از مسایل حج از جمله وقوف در منى در عید قربان را غلط انجام داد . پس جاى تعجب نیست که امت اسلامى در چگونگى وضو و نماز پیامبر صلى الله علیه و آله تردید داشته باشند با آنکه پیامبر صلى الله علیه و آله در روز چند بار در جمع آنان وضو مىگرفت و نماز مىخواند حتى آب وضوى او را به تبرک برمىداشتند و اختلافى در قرائت (آهسته یا بلند) «بسم الله» در نماز و یا شستن دست و صورت، یا مسح پا و سر نبود! ! پیداست که اختلاف در رابطه با مسائل یاد شده بعدها به وجود آمده است .
رسالت دشوار
زندگانى امام چهارم، وارث امامت و پاسدار اسلام راستین در چنین عصرى است . که «ابن سعد» در «الطبقات الکبرى» (ج 5 ص 22) مىنویسد که: «سهل بن شعیب» از بزرگان مصر مىگوید: على بن الحسین را دیدم، حالش را پرسیدم . فرمود: نمىپنداشتم که شخصیتى چون شما از بزرگان مصر، حال ما را نداند ولى اکنون بدان که:
«وضع ما در میان قوم خود، چون بنى اسرائیل در میان فرعونیان است که: پسرانشان را مىکشتند و زنان و دخترانشان را زنده نگه مىداشتند . امروز وضع بر ما به قدرى سخت و دشوار شده است که مردم براى تقرب به دشمنان، به بزرگ و سالار ما، على علیه السلام سب و ناسزا مىگویند» .
نیز امام علیه السلام فرمود: «در تمام مکه و مدینه، دوستان ما اهل بیتبه 20 نفر نمىرسد» . چنین شرایطى که تبلیغ صحیح رسالت و ولایت محال و غیر ممکن مىنماید . امام احیاگر اسلام راستین و تداوم بخش رسالت، و نگهبان دستاوردهاى پیامبر صلى الله علیه و آله، مفسر و مبین قرآن باید از صفر شروع کند! اسلام محمدى را از نو بسازد . او این رسالت جدید را در چند محور ادامه مىدهد:
1 . او پاسدار انقلاب خونین کربلاست و باید نخستخاطره مظلومیت و شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش را زنده نگه دارد . اما به چه صورت؟ از تنها راه ممکن .
به نوشته «ابن ابى الحدید» در شرح نهج البلاغه (ج 4 ص 104) و مجلسى در بحار (ج 46 ص 143) هر جا مىبیند گوسفندى ذبح مىشود، مىپرسد: آبش دادهاند یا نه، یا آب مىبیند گریه مىکند و مىگوید: «قتل ابن رسول الله عطشانا، قتل ابن رسول الله جوعانا» و به قول «یعقوبى» (در جلد 2 صفحه 267)، «شبلنجى» در «نور الابصار» (ج 3 ص 27) و «طبرى» در «تاریخ الامم و الملوک» (ج 8 ص 68) و مجلسى در بحار (ج 46 صص 143 - 142) تازه «حجاج بن یوسف» والى عراق و مکه و مدینه به عبدالملک توصیه مىکند که: «اگر مىخواهى مملکت اصلاح بشود، على بن الحسین علیه السلام را گردن بزن! !» . خود در مسجد با صوت حزین و ترتیل پرجاذبه به خواندن قرآن مىپردازد . بهگونهاى که مردم اجتماع مىکنند و حتى سقاها به قدرى مجذوبانه مىایستند که سر مشکهاى آب که بر دوش دارند، باز مىماند و قطره قطره مىریزد تا تمام شود! !
2 . او به تربیتشاگردان ویژه مىپردازد که نخستبسیار کم بودند . «محمد» ، «سعید بن جبیر» و ... او با سه تا چهار شاگرد شروع کرد و به تدریج تعدادشان زیاد شد . که مرحوم شیخ «طوسى» در «اختیار معرفة الرجال» مىگوید: شاگردان امام که از او روایات کردند 170 تن بودند .
و با آموزش کم در شرایط دشوار، تنها نه تن از شاگردان، یازده کتاب نوشتهاند .
3 . از مهمترین و گستردهترین شیوه ممکن، یعنى دعا استفاده مىکرد .
دعا به ظاهر منعى ندارد و حساسیتى ایجاد نمىکند ولى همین کانال، یک راه ساده و راز و نیاز معمولى نیست .
هر دعا یا صحیفه، خود یک دائرة المعارف ویژهاى است از علوم و معارف بشرى، سیاست، مبارزه با ظلم و استبداد، اخلاق و اعتقادات و مسایل فکرى و فرهنگى است .
نقش سازندگى و تربیتى دعاى امام
دعاهاى امام علاوه بر بیان مقام خدا و صفات او و رابطه خداوند با جهان و انسان و ارتباط انسانها با او، خویهاى پسندیده و فضیلتهاى انسانى و آنچه وسیله سعادت براى فرد و جامعه و موجب عدالت اجتماعى و صلح و صفا و نجات از سقوط و انحطاط، بر شمرده و از خدا مىخواهد که از پستیها، ذلتها، نیاز به دیگران، پذیرش ستم و سازش با ظالم دورى کند . و این خود یک دستور نسبتبه همه عوامل ذلت و انحطاط و نیز عوامل سعادت، سربلندى و خواستهاى برتر است .
به طور کلى باید گفت: در زمانى که اسلام راستین و پیشرو، اسلام روشنگر و مظهر آزادى و عزت و عظمت، به صورت مظهر ذلت و انحطاط و جهل و تخدیر تبدیل شده بود و هیچگونه حرکت و مبارزه و انقلاب اجتماعى و نظامى جز کار علمى و فرهنگى، امکان نداشت، امام در لباس یک آموزگار بزرگ فکرى، یک برنامه عملى به نام «دعا» ارائه داد که عالىترین نمونه فکرى و اعتقادى در خداشناسى، انسانشناسى، جهانشناسى، کیهانشناسى، و اصول اخلاقى و اجتماعى و حقوق افراد نسبتبه هم و طبقات نسبتبه یکدیگر و ... است . و بهترین راه سیر و سلوک عرفانى است .
این دعاها که به نام «صحیفه سجادیه» معروف است، خود یک دائرةالمعارف علمى، فرهنگى و یک دوره علوم و دانش و حکمت است .
«طنطاوى» ، دانشمند بزرگ اهل تسنن و صاحب تفسیر معروف «الجواهر» آنگونه که نگارنده شاهد نامهاش بود و آیة الله مرعشى (ره) آنرا برایم قرائت کرد، مىگوید:
«صحیفه کتابى استیگانه، مشتمل بر علوم و معارف و حکمتهائى است که در غیر آن یافت نمىشود . حقا از شقاوت و بدبختى ما است که تاکنون به چنین اثر گرانبها و جاوید که از میراث نبوت و اهل بیت است، دست نیافتهایم! من هر چه در آن بیشتر دقت و مطالعه مىکنم، مىبینم که بالاتر از کلام مخلوق و پائینتر از کلام خالق است . (فوق کلامالمخلوق و دون کلام الخالق) .» (رجوع کنید به امام چهارم پاسدار انقلاب، چاپ 1354 قم) .
نگارنده خود; حضور آیةالله مرعشى (ره) بودم و متن نامه «طنطاوى» 1353 ه . ق به معظم له را شنیده و آن را به من نشان داده است . «صحیفه سجادیه» ، ترجمه «صدر بلاغى» ، مقدمه ص 37، تهران دارالکتب اسلامیه .
وى آرزو مىکرد که تفسیرى گسترده بسان تفسیر «الجواهر» بر این صحیفه بنویسد که اجل مهلتش نداد .
علاوه بر صحیفه موجود و معروف، دعاهاى دیگر از امام نقل شده است: «صحیفه ثانیه» ، توسط شیخ حر عاملى و «صحیفه علویه» ، «صحیفه ثالثه» ، محدث نورى صاحب مستدرک الوسایل، «صحیفه خامسهى» «سید محسن امین جبل عاملى» ، چاپ دمشق . (افست کتابخانه عمومى امیرالمؤمنین اصفهان و ریاض العلماء نیز جمع آورى کردهاند). که مشهورترین آنها دعاى ابوحمزه ثمالى و ... است که در سحرهاى ماه رمضان خوانده مىشود یا دعاى افتتاح یا مکارم الاخلاق و دعاى شب عرفه .
مجموعه دعاهاى امام را «صحیفه سجادیه» مىنامند که پس از قرآن و نهج البلاغه ارزندهترین اثر از اهل بیت علیهم السلام است، که گاهى آن را «اخت القرآن، زبور آل محمد صلى الله علیه و آله» انجیل اهل بیت نیز گفتهاند .
«آقا بزرگ تهرانى» نیز در «الذریعه الى تصانیف الشیعه» چاپ دوم، بیروت، دار الاضواء، 1378 ه . ق . ج 15، ص 18 . بر صحیفه شرح هاى بسیارى به عربى و فارسى آورده است .
مرحوم علامه شیخ آقا بزرگ تهرانى در کتاب معروفش «الذریعه» حدود هفتاد شرح بر صحیفه سجادیه را نام مىبرد . (همان مدرک، ج 2، صص 359 - 345) علاوه بر ترجمه و شروح زیاد، در صحیفههاى متعدد جمعا 270 دعا ضبط شده است .
ثلاثة هن شین الدین:
«الفجور و الغدر و الخیانة»
سه چیز است که آنها دین را معیوب مىکنند:
«ارتکاب گناهان، بىوفائى کردن، خیانت روا داشتن» .
(غرر الحکم، ج1، ص364)