عمل ریاکاران بىایمان .مثلهاى زیباى قرآن (14)
آرشیو
چکیده
متن
همچون بذرهاى روى سنگ، بى ریشه و بى دوام است .
«یا ایها الذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذى کالذى ینفق ماله رئاء الناس و لا یؤمن بالله والیوم الآخر فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا لا یقدرون على شىء مما کسبوا والله لا یهدى القوم الکافرین» (1) .
«اى کسانى که ایمان آوردهاید بخششهاى خود را با منت و آزار باطل نسازید همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مىکند و به خدا و روز رستاخیز ایمان نمىآورد، کار او همچون قطعه سنگى است که بر آن قشر نازکى از خاک باشد [و بذرهایى در آن افشانده شود] و رگبار باران به آن برسد، و آن را صاف و خالى از خاک و بذر رها کند آنها از کارى که انجام دادهاند، چیزى به دست نمىآورند، و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمىکند» .
تفسیر واژهها
1 . «صفوان» جمع «صفوانه»: سنگ صاف .
2 . «صلد» سنگ براق .
3 . «وابل» باران درشت .
دو دیدگاه متفاوت در عمل نیک
در ارزیابى عمل نیک دو دیدگاه متفاوت وجود دارد: یکى مربوط به مکاتب مادى، یعنى افرادى که به مسایل اجتماعى از دیدگاه «منهاى مذهب» مىنگرند، دیگرى از آن انسانهایى که رضاى خدا را محور فعالیتهاى اجتماعى مىدانند، اینک تشریح هر دو نظریه:
1 . نظریه نخست
واقعیت عمل نیک، یک چیز بیش نیست و آن کارى است که گره از جامعه بگشاید، خواه انگیزه آن خدمتبه خلق باشد یا خودنمایى و ظاهرسازى، و کسب رضاى مردم براى نیل به مقامات و مناصب دنیوى .
در این نظریه معیار ماهیت عمل است و از سرچشمه عمل که نیت و انگیزه است، خبرى نیست . در این مکتب، انگیزه هر چند هم آلوده و نفسانى باشد، ضررى به زیبایى عمل نمىزند ولذا هرگاه فردى دستبه ساختن بیمارستان بزند که در سایه آن در انتخابات کشورى و یا منطقهاى حائز اکثریت آراء باشد، عمل او مورد ستایش است و در گشایش آن رسانههاى گروهى به ستایش سازنده آن مىپردازند .
2 . نظریه دوم
در این معیار عمل نیک دو چیز است:
1 . خود عمل زیبا باشد و گرهى از جامعه بگشاید .
2 . انگیزه از عمل کاملا الهى باشد و یا لااقل انسانى باشد، با اجتماع این دو شرط، مىتوان عمل را نیک و فرد را نیکو کار دانست و از دیگران جدا ساخت .
در این نقطه برترى مکتب تربیتى قرآن بر دیگر مکاتب روشن مىگردد، مکاتب «منهاى مذهب» ظاهر بین و زودگذرند، با رویه عمل سر و کار دارند نه با ریشه آن، در حالى که در اسلام، هم رویه عمل و هم ریشه آن مطرح است .
تعجب نخواهید کرد که اسلام حق هر نوع مسجد سازى را از مشرکان سلب مىکند و آن را از آن افراد با ایمان مىداند . در حالى که از نظر گروه نخست کار زیبایى صورت مىدهند ولى چون نیت آنان آلوده است، خدا پذیراى عمل آنان نمىباشد، زیرا هدف از مسجدسازى پرستش خداست درحالى که مشرکان به جاى خدا بتها را مىپرستند، لذا مىفرماید:
«ما کان للمشرکین ان یعمروا مساجد الله شاهدین على انفسهم بالکفر اولئک حبطت اعمالهم و فى النار هم خالدون)» (2) .
«مشرکان حق ندارند مسجدهاى خدا را تعمیر و آباد کنند در حالى که بر کفر خویش گواهى مىدهند و بر بت پرستى به جاى خداپرستى تظاهر مىکنند، [اعمال آنان تباه و همیشه در آتش است]» .
قرآن در حالى که به اعمال مشرکان هرچند از نظر ظاهر زیبا است، ارزش قائل نمىشود; این حق را تنها به افراد با ایمان مىدهد (که به انگیزه الهى دستبه مسجدسازى مىزنند) و مىفرماید:
«انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الآخر و اقام الصلاة و آتى الزکاة و لم یخش الا الله فعسى اولئک ان یکونوا من المهتدین» (3) .
«مساجد خدا را تنها کسى آباد مىکند که به خدا و روز قیامت ایمان آورد و نماز را برپا دارد و زکات را بپردازد و جز از خدا نترسد، امید است چنین گروهى از هدایتیافتگان باشند» .
با توجه به این اصل، به تشریح آیه مىپردازیم:
در تمثیل هفتم - چنانکه گذشت - ، قرآن از انفاق توام با منت و آزار، جلوگیرى نمود و در تمثیل هشتم که هم اکنون در صدد تفسیر آن هستیم، علاوه بر انتقاد از انفاق توام با منت و آزار، به نکوهش انفاق ریایى مىپردازد، انفاقى که کاملا به ظاهر آراسته ولى در باطن آلوده است، عمل زیبایى که به ظاهر فریبنده است و انسان تصور مىکند که عواطف انسانى و یا جلب رضاى خدا او را بر این کار وادار کرده است ولى در باطن انگیزه دیگر، او را به این کار کشیده در حالى که قلب او مانند سنگ خارا، سخت و صاف است .
عمل ریایى شاخهاى از نفاق است; نفاقى که عقل و شرع در نکوهش آن همفکرند، سرایندگان شیرین زبان در ادب فارسى در نکوهش ریا تشبیه هایى دارند که آنها را قبل از بیان تشبیه قرآن مطرح مىکنیم تا به هنگام مقایسه، برترى تشبیه قرآن کاملا روشن گردد .
فردوسى مىگوید:
زنا و ریا آشکارا شود
دل نرم چون سنگ خارا شود
ناصر خسرو مىگوید:
اگر احسان کنى با مستحق کن
نه از بهر ریا، از بهر حق کن
خاقانى مىگوید:
مى خورى، به ز ریا طاعت کنى
گفتم و، تیر از کمان آمد برون
سعدى مىگوید:
این درونش برهنه از تقوا
کز برون جامه ریا دارید
در این اشعار و نظایر آن فرد ریاکار و انگیزه او و قلب او به گونهاى تشریح شده است، اکنون ببینیم قرآن درباره عمل ریایى چه مىگوید و ریاکار را به چه چیز تشبیه مىکند .
عمل ریایى; کشتزارى بر قطعه سنگ خارا
قطعه سنگ عظیمى را در نظر بگیرید که چند هکتار زمین را با سختى تمام پوشانیده است، و نفوذ در دل زمین با وجود چنین مانع، مشکل مىباشد ولى قشر نازکى از خاک چهره آن را پوشانیده و انسان تصور مىکند که عمق خاک به ده متر مىرسد، کشاورز ناآگاه از درون زمین، در آن بذر مىافشاند به امید این که چند برابر برداشت کند، کار پایان مىیابد و چند روزى آفتاب مىتابد ولى ناگهان باران درشت دانهاى فرود مىآید، آن قشر نازک خاک را با دانههاى نهفته در آن مىشوید و همه را همراه آرزوى دهقان ناآگاه به رودخانه مىریزد، و در چشم انداز کشاورز جز سنگ خشن و سیاه، چیزى نمىماند .
قلب ریاکار به خاطر دورى از معنویتبسان سنگ خارایى است که نفوذپذیر نیست .
انفاق ظاهر پسند او، بسان بذرى است که بر روى این سنگ پوشیده از خاک نازک افشانده شود، همان طورى که کشاورز از آن بذر نتیجه نمىگیرد چون ریشه در زمین ندارد، فرد ریاکار نیز در روز رستاخیز از عمل خود بهره نمىگیرد چون ریشه در قلب و روح او نداشته است، و چون انگیزه او جلب رضاى مردم و سپس نیل به مناصب دنیوى است، پاداش عمل خویش را مىگیرد، دیگر حق ندارد در روز قیامت از خدا پاداش بطلبد .
از این بیان روشن مىگردد که گروهى مخترع و مبتکر که با اعمال نیک خود خدمتگذار جامعه مىباشند به دو گروه تقسیم مىشود:
1 . برخى از آنها انگیزه الهى و انسانى داشتهاند و با انگیزه پاک وارد عمل مىگردند، این گروه مسلما بى پاداش نخواهند بود .
2 . گروهى دیگر کسانى هستند که در استخدام قدرتهاى جهانى و شیطانى درآمده و با قراردادهاى سنگین مشغول تحقیق مىگردند، آنان پاداش خود را از کارفرمایان خود دریافت نموده و در روز رستاخیز طلبى نخواهند داشت .
پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله مىفرماید:
«ان الله لا ینظر الى صورکم ولکن ینظر الى قلوبکم و اعمالکم» (4) .
«خدا به ظاهر شما نمىنگرد، بلکه به نیات و اطاعتشما نگاه مىکند» .
ریاى عابدان و زاهدان
ریا دام گسترده براى آن گروه است که نفس سرکش را از گناه آشکار باز مىدارند، و شیطان از جذب آنان به گناهان و جرائم ظاهرى مایوس مىگردد .
در این صورت، خویشتن دارى از گناه، و ترک لذایذ نفسانى از طریق قواى ظاهرى، در درون آن گروه که روح آنان از عشق به خدا و معنویتخالى است، خلا عظیمى پدید مىآورد و نفس هوسباز، پیوسته به دنبال روزنهاى مىگردد که از آن راه این خلا را پر کند، از این جهت نفس به خاطر بریدگى از ظاهر، متوجه درون و دل مىگردد، و آنجا را نقطه فعالیتخود قرار مىدهد . چون لذت عبودیت و پیوستگى به کمال مطلق را نچشیده، تحسین و تمجید مردم و ستایشگرىهاى آنان در کام او شیرین مىآید، سپس کم کم با تلویح یا تصریح، کارهاى خیر و نیک گذشته را به رخ این و آن مىکشد، و آن بخش از کارهاى نیک را انجام مىدهد که سر و صدا آفرین بوده و اعجاب ستایشگرى مردم را برانگیزد . با اوجگیرى این روح، کم کم از مرز معنویت دور شده و به حریم گناه نزدیک مىگردد، انگیزه او در کار نیک به جاى «مرضات الله» و یا پاداشهاى اخروى، همان شهرت و ستایش مردم مىگردد، و عمل صالح در نظر او، جز پل پیروزى براى کسب جاه و مقام، و تحصیل شهرت و موقعیت، حقیقت دیگرى پیدا نمىکند، سپس کار به آنجا مىرسد که فرایض الهى را از آن نظر انجام مىدهد که مردم او را عابد و زاهد، متقى و پرهیزگار بیندیشند و تقوا و پرهیزگارى و نیکوکارى او نقل محافل گردد و در اجتماع از احترام فوقالعادهاى برخوردار شود .
یک چنین فرد به ظاهر خداپرست، خودپرست و خودمدار است، خداى او، نفس او است، دین او لذایذ نفسانى او است و به قول مولوى:
چون سزاى این بت نفس، او نداد
از بت نفس، بتى دیگر بزاد
مادر بتها، بت نفس شما است
زانکه آن بت، مار; و این بت اژدهاست
برخى تا پایان عمر در این حد باقى مىمانند و به تظاهر و ریا عمر خود را به سر مىبرند و دست از فرایض و واجبات و اعمال صالح به صورت ریاکارانه برنمىدارند، و برخى دیگر پس از گذشت زمان نقاب نفاق از چهره برمىکشند، از ریا و تزویر، براى کسب مقامات دولتى و مناصب اجتماعى بهره مىگیرند و با آن زهد و عبادت دروغین نیز وداع مىنمایند، و پس از ارتقاء به پارهاى مقامات، از تظاهر به زشت کارى و الحاد نیز اباء نمىکنند .
صورت ملموسى از تمثیل قرآن
در رژیم گذشته، در یکى از شهرهاى جنوب، شهردار ریاکارى بود که در محل چمنهاى فلکه بزرگ شهر، گل کارى نکرده بود، اتفاقا گزارش رسید که طاغوت وقت عازم جنوب است و از آن نقطه عبور خواهد کرد، شهردار ریاکار یک روز پیش از ورود طاغوت، گلهایى را از گل فروشىها خرید و بر زمین چمن نشاند تا لحظهاى توجه ارباب خود را جلب کند، آنگاه پس از دو روز گلها افسره شد و چمن، آرایش دروغین خود را از دست داد . من پس از شنیدن این جریان به یاد آیهاى افتادم که عمل ریاکار را به شکل عمل آن شهردار ریاکار توصیف مىکند و روشن مىسازد که عمل ریاکاران کاملا بى عمق و بى ریشه است، در حالى که کارهاى الهى کاملا عمیق و ریشه دار مىباشند .
پىنوشت:
1) بقره، 264 .
2) توبه 17 .
3) توبه: 18 .
4) المحجة البیضاء: 6/108 .
«یا ایها الذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذى کالذى ینفق ماله رئاء الناس و لا یؤمن بالله والیوم الآخر فمثله کمثل صفوان علیه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا لا یقدرون على شىء مما کسبوا والله لا یهدى القوم الکافرین» (1) .
«اى کسانى که ایمان آوردهاید بخششهاى خود را با منت و آزار باطل نسازید همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مىکند و به خدا و روز رستاخیز ایمان نمىآورد، کار او همچون قطعه سنگى است که بر آن قشر نازکى از خاک باشد [و بذرهایى در آن افشانده شود] و رگبار باران به آن برسد، و آن را صاف و خالى از خاک و بذر رها کند آنها از کارى که انجام دادهاند، چیزى به دست نمىآورند، و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمىکند» .
تفسیر واژهها
1 . «صفوان» جمع «صفوانه»: سنگ صاف .
2 . «صلد» سنگ براق .
3 . «وابل» باران درشت .
دو دیدگاه متفاوت در عمل نیک
در ارزیابى عمل نیک دو دیدگاه متفاوت وجود دارد: یکى مربوط به مکاتب مادى، یعنى افرادى که به مسایل اجتماعى از دیدگاه «منهاى مذهب» مىنگرند، دیگرى از آن انسانهایى که رضاى خدا را محور فعالیتهاى اجتماعى مىدانند، اینک تشریح هر دو نظریه:
1 . نظریه نخست
واقعیت عمل نیک، یک چیز بیش نیست و آن کارى است که گره از جامعه بگشاید، خواه انگیزه آن خدمتبه خلق باشد یا خودنمایى و ظاهرسازى، و کسب رضاى مردم براى نیل به مقامات و مناصب دنیوى .
در این نظریه معیار ماهیت عمل است و از سرچشمه عمل که نیت و انگیزه است، خبرى نیست . در این مکتب، انگیزه هر چند هم آلوده و نفسانى باشد، ضررى به زیبایى عمل نمىزند ولذا هرگاه فردى دستبه ساختن بیمارستان بزند که در سایه آن در انتخابات کشورى و یا منطقهاى حائز اکثریت آراء باشد، عمل او مورد ستایش است و در گشایش آن رسانههاى گروهى به ستایش سازنده آن مىپردازند .
2 . نظریه دوم
در این معیار عمل نیک دو چیز است:
1 . خود عمل زیبا باشد و گرهى از جامعه بگشاید .
2 . انگیزه از عمل کاملا الهى باشد و یا لااقل انسانى باشد، با اجتماع این دو شرط، مىتوان عمل را نیک و فرد را نیکو کار دانست و از دیگران جدا ساخت .
در این نقطه برترى مکتب تربیتى قرآن بر دیگر مکاتب روشن مىگردد، مکاتب «منهاى مذهب» ظاهر بین و زودگذرند، با رویه عمل سر و کار دارند نه با ریشه آن، در حالى که در اسلام، هم رویه عمل و هم ریشه آن مطرح است .
تعجب نخواهید کرد که اسلام حق هر نوع مسجد سازى را از مشرکان سلب مىکند و آن را از آن افراد با ایمان مىداند . در حالى که از نظر گروه نخست کار زیبایى صورت مىدهند ولى چون نیت آنان آلوده است، خدا پذیراى عمل آنان نمىباشد، زیرا هدف از مسجدسازى پرستش خداست درحالى که مشرکان به جاى خدا بتها را مىپرستند، لذا مىفرماید:
«ما کان للمشرکین ان یعمروا مساجد الله شاهدین على انفسهم بالکفر اولئک حبطت اعمالهم و فى النار هم خالدون)» (2) .
«مشرکان حق ندارند مسجدهاى خدا را تعمیر و آباد کنند در حالى که بر کفر خویش گواهى مىدهند و بر بت پرستى به جاى خداپرستى تظاهر مىکنند، [اعمال آنان تباه و همیشه در آتش است]» .
قرآن در حالى که به اعمال مشرکان هرچند از نظر ظاهر زیبا است، ارزش قائل نمىشود; این حق را تنها به افراد با ایمان مىدهد (که به انگیزه الهى دستبه مسجدسازى مىزنند) و مىفرماید:
«انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الآخر و اقام الصلاة و آتى الزکاة و لم یخش الا الله فعسى اولئک ان یکونوا من المهتدین» (3) .
«مساجد خدا را تنها کسى آباد مىکند که به خدا و روز قیامت ایمان آورد و نماز را برپا دارد و زکات را بپردازد و جز از خدا نترسد، امید است چنین گروهى از هدایتیافتگان باشند» .
با توجه به این اصل، به تشریح آیه مىپردازیم:
در تمثیل هفتم - چنانکه گذشت - ، قرآن از انفاق توام با منت و آزار، جلوگیرى نمود و در تمثیل هشتم که هم اکنون در صدد تفسیر آن هستیم، علاوه بر انتقاد از انفاق توام با منت و آزار، به نکوهش انفاق ریایى مىپردازد، انفاقى که کاملا به ظاهر آراسته ولى در باطن آلوده است، عمل زیبایى که به ظاهر فریبنده است و انسان تصور مىکند که عواطف انسانى و یا جلب رضاى خدا او را بر این کار وادار کرده است ولى در باطن انگیزه دیگر، او را به این کار کشیده در حالى که قلب او مانند سنگ خارا، سخت و صاف است .
عمل ریایى شاخهاى از نفاق است; نفاقى که عقل و شرع در نکوهش آن همفکرند، سرایندگان شیرین زبان در ادب فارسى در نکوهش ریا تشبیه هایى دارند که آنها را قبل از بیان تشبیه قرآن مطرح مىکنیم تا به هنگام مقایسه، برترى تشبیه قرآن کاملا روشن گردد .
فردوسى مىگوید:
زنا و ریا آشکارا شود
دل نرم چون سنگ خارا شود
ناصر خسرو مىگوید:
اگر احسان کنى با مستحق کن
نه از بهر ریا، از بهر حق کن
خاقانى مىگوید:
مى خورى، به ز ریا طاعت کنى
گفتم و، تیر از کمان آمد برون
سعدى مىگوید:
این درونش برهنه از تقوا
کز برون جامه ریا دارید
در این اشعار و نظایر آن فرد ریاکار و انگیزه او و قلب او به گونهاى تشریح شده است، اکنون ببینیم قرآن درباره عمل ریایى چه مىگوید و ریاکار را به چه چیز تشبیه مىکند .
عمل ریایى; کشتزارى بر قطعه سنگ خارا
قطعه سنگ عظیمى را در نظر بگیرید که چند هکتار زمین را با سختى تمام پوشانیده است، و نفوذ در دل زمین با وجود چنین مانع، مشکل مىباشد ولى قشر نازکى از خاک چهره آن را پوشانیده و انسان تصور مىکند که عمق خاک به ده متر مىرسد، کشاورز ناآگاه از درون زمین، در آن بذر مىافشاند به امید این که چند برابر برداشت کند، کار پایان مىیابد و چند روزى آفتاب مىتابد ولى ناگهان باران درشت دانهاى فرود مىآید، آن قشر نازک خاک را با دانههاى نهفته در آن مىشوید و همه را همراه آرزوى دهقان ناآگاه به رودخانه مىریزد، و در چشم انداز کشاورز جز سنگ خشن و سیاه، چیزى نمىماند .
قلب ریاکار به خاطر دورى از معنویتبسان سنگ خارایى است که نفوذپذیر نیست .
انفاق ظاهر پسند او، بسان بذرى است که بر روى این سنگ پوشیده از خاک نازک افشانده شود، همان طورى که کشاورز از آن بذر نتیجه نمىگیرد چون ریشه در زمین ندارد، فرد ریاکار نیز در روز رستاخیز از عمل خود بهره نمىگیرد چون ریشه در قلب و روح او نداشته است، و چون انگیزه او جلب رضاى مردم و سپس نیل به مناصب دنیوى است، پاداش عمل خویش را مىگیرد، دیگر حق ندارد در روز قیامت از خدا پاداش بطلبد .
از این بیان روشن مىگردد که گروهى مخترع و مبتکر که با اعمال نیک خود خدمتگذار جامعه مىباشند به دو گروه تقسیم مىشود:
1 . برخى از آنها انگیزه الهى و انسانى داشتهاند و با انگیزه پاک وارد عمل مىگردند، این گروه مسلما بى پاداش نخواهند بود .
2 . گروهى دیگر کسانى هستند که در استخدام قدرتهاى جهانى و شیطانى درآمده و با قراردادهاى سنگین مشغول تحقیق مىگردند، آنان پاداش خود را از کارفرمایان خود دریافت نموده و در روز رستاخیز طلبى نخواهند داشت .
پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله مىفرماید:
«ان الله لا ینظر الى صورکم ولکن ینظر الى قلوبکم و اعمالکم» (4) .
«خدا به ظاهر شما نمىنگرد، بلکه به نیات و اطاعتشما نگاه مىکند» .
ریاى عابدان و زاهدان
ریا دام گسترده براى آن گروه است که نفس سرکش را از گناه آشکار باز مىدارند، و شیطان از جذب آنان به گناهان و جرائم ظاهرى مایوس مىگردد .
در این صورت، خویشتن دارى از گناه، و ترک لذایذ نفسانى از طریق قواى ظاهرى، در درون آن گروه که روح آنان از عشق به خدا و معنویتخالى است، خلا عظیمى پدید مىآورد و نفس هوسباز، پیوسته به دنبال روزنهاى مىگردد که از آن راه این خلا را پر کند، از این جهت نفس به خاطر بریدگى از ظاهر، متوجه درون و دل مىگردد، و آنجا را نقطه فعالیتخود قرار مىدهد . چون لذت عبودیت و پیوستگى به کمال مطلق را نچشیده، تحسین و تمجید مردم و ستایشگرىهاى آنان در کام او شیرین مىآید، سپس کم کم با تلویح یا تصریح، کارهاى خیر و نیک گذشته را به رخ این و آن مىکشد، و آن بخش از کارهاى نیک را انجام مىدهد که سر و صدا آفرین بوده و اعجاب ستایشگرى مردم را برانگیزد . با اوجگیرى این روح، کم کم از مرز معنویت دور شده و به حریم گناه نزدیک مىگردد، انگیزه او در کار نیک به جاى «مرضات الله» و یا پاداشهاى اخروى، همان شهرت و ستایش مردم مىگردد، و عمل صالح در نظر او، جز پل پیروزى براى کسب جاه و مقام، و تحصیل شهرت و موقعیت، حقیقت دیگرى پیدا نمىکند، سپس کار به آنجا مىرسد که فرایض الهى را از آن نظر انجام مىدهد که مردم او را عابد و زاهد، متقى و پرهیزگار بیندیشند و تقوا و پرهیزگارى و نیکوکارى او نقل محافل گردد و در اجتماع از احترام فوقالعادهاى برخوردار شود .
یک چنین فرد به ظاهر خداپرست، خودپرست و خودمدار است، خداى او، نفس او است، دین او لذایذ نفسانى او است و به قول مولوى:
چون سزاى این بت نفس، او نداد
از بت نفس، بتى دیگر بزاد
مادر بتها، بت نفس شما است
زانکه آن بت، مار; و این بت اژدهاست
برخى تا پایان عمر در این حد باقى مىمانند و به تظاهر و ریا عمر خود را به سر مىبرند و دست از فرایض و واجبات و اعمال صالح به صورت ریاکارانه برنمىدارند، و برخى دیگر پس از گذشت زمان نقاب نفاق از چهره برمىکشند، از ریا و تزویر، براى کسب مقامات دولتى و مناصب اجتماعى بهره مىگیرند و با آن زهد و عبادت دروغین نیز وداع مىنمایند، و پس از ارتقاء به پارهاى مقامات، از تظاهر به زشت کارى و الحاد نیز اباء نمىکنند .
صورت ملموسى از تمثیل قرآن
در رژیم گذشته، در یکى از شهرهاى جنوب، شهردار ریاکارى بود که در محل چمنهاى فلکه بزرگ شهر، گل کارى نکرده بود، اتفاقا گزارش رسید که طاغوت وقت عازم جنوب است و از آن نقطه عبور خواهد کرد، شهردار ریاکار یک روز پیش از ورود طاغوت، گلهایى را از گل فروشىها خرید و بر زمین چمن نشاند تا لحظهاى توجه ارباب خود را جلب کند، آنگاه پس از دو روز گلها افسره شد و چمن، آرایش دروغین خود را از دست داد . من پس از شنیدن این جریان به یاد آیهاى افتادم که عمل ریاکار را به شکل عمل آن شهردار ریاکار توصیف مىکند و روشن مىسازد که عمل ریاکاران کاملا بى عمق و بى ریشه است، در حالى که کارهاى الهى کاملا عمیق و ریشه دار مىباشند .
پىنوشت:
1) بقره، 264 .
2) توبه 17 .
3) توبه: 18 .
4) المحجة البیضاء: 6/108 .