آیاتی که از آنها به عنوان مثل بهره می گیرند
آرشیو
چکیده
متن
مثلهاى قرآن به قدرى جالب و زیبا است که فصحاى عرب، با الهام از آنها مثلهایى را به بیان خود پدید آورده و رواج دادهاند.
آمارى از امثال قرآن
در گذشته یادآور شدیم که حقیقت مثل این است که سخنى در رابطه با پدیدهاى گفته شود و به مرور زمان در موارد مشابه، از آن بهرهگیرى گردد. و این نوع بهرهگیرى به قدرى مستمر باشد که سخن حالت «ضربالمثل» به خود بگیرد.
گروهى از آیات که حامل پیامهاى حکیمانه یا بیانگر سنتهاى الهى مىباشند، در طول زمان از آنها در کلمات خطیبان و نویسندگان به عنوان شاهد بهرهگیرى شده و به تدریجحالت مثل به خود گرفتهاند. تا آنجا که جامعه اسلامى این نوع آیات را به عنوان مثل در موارد مشابه به کار مىبرد.
جعفر بن محمد شمس معروف به «افضلى»(متوفاى 622) در کتاب خود به نام «الآداب» براى این نوع از آیات بابى گشوده و آیاتى را در این زمینه یادآور شده است، و عبدالرحمان سیوطى(848 - 911) در کتاب «الاتقان» (1) نمونههاى سهگانهاى از این کتاب نقل کرده هر چند در کتاب خود مؤلف، شصت و نه آیه مطرح شده است.
شهاب الدین محمد بن احمد (790 - 850) مؤلف کتاب «المستطرف فى کل فن مستظرف» بیشترین آیاتى را که در کتاب الآداب» وارد شده، آورده است (2) . وى از آیات یادشده در زیر به عنوان مثلهاى جارى در لسان مردم یادآور مىشود:
1 . «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون».
2 . «الآن حصحص الحق».
3 . «قضی الامر الذی فیه تستفتیان».
على اصغر حکمت (1310 - 1396) مؤلف کتاب «امثال قرآن» با تتبع شایان تقدیر از 245 آیه یاد مىکند که به مرور زمان در میان مردم حالت مثلى به خود گرفته است (3) . دکتر محمد حسین صغیر با تتبع فراوان توانسته استبر 495 آیه دستیابد که به مرور زمان در میان مردم عنوان مثل به خود گرفته و همگان از آن بهره مىبرند (4) .
امثال قرآنى بر محور تشبیه و استعاره
همانطورى که در گذشته یادآور شدیم، هدف ما در این مقاله پىگیرى ایننوع آیات نیست که به خاطر اتقان مضمون و بلاغت فزون از حد، حالت مثل به خود گرفته است و پیوسته گویندگان و نویسندگان بر این آیات، مانند دیگر مثلها تکیه مىکنند، بلکه بحث ما در این مقالات مثلهایى است که بر محور تشبیه و استعاره مىچرخد و مسائل غیر محسوس را در قالب محسوس مىریزد. و از این طریق به مقاصد خود از بهترین راه دست مىیابد، ولى براى این که مقاله حاضر خالى از نمونههاى قسم نخست نباشد، به برخى از آیاتى که در طول زمان به خاطر کثرت استعمال حالت مثلى به خود گرفته است، اشاره مىکنیم. و براى احاطه بر این آیات به دو کتاب یادشده در فوق مراجعه فرمایید:
1. «...کلوا و اشربوا و لاتسرفوا....» (5) . «بخورید و بیاشامید ولى اسراف نکنید».
2. «...هذا فراق بینى و بینک...» (6) . «این لحظه جدایى میان من و توست».
3. «...نور على نور...» (7) «نورى استبر فراز نور».
4. «...و ما على الرسول الا البلاغ...» (8) . «بر پیامبر وظیفهاى جز ابلاغ پیام نیست».
5. «یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی...» (9) . «زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون مىآورد».
6. «...هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون...» (10) . «آیا عالمان و غیر عالمان برابر مىباشند؟».
7. «...ید الله فوق ایدیهم...» (11) . «دستخدا بالاى دست آنها است».
8. «هل جزاء الاحسان الا الاحسان» (12) . «پاداش نیکى جز نیکى نیست».
9. «...لم تقولون ما لا تفعلون» (13) . «چرا آنچه را مىگویید به آن عمل نمىکنید؟».
10. «لکم دینکم و لی دین» (14) . «آیین شما براى خودتان و آیین من براى خودم».
این آیات دهگانه نمودار آیات زیادى است که به خاطر عمق و محتوا در کلمات خطیبان و دانشمندان حالت مثل به خود گرفته و در مناسبتهاى مختلف از این آیات به عنوان ضربالمثل بهره مىگیرند.
مثلهاى معادل امثال قرآنى
شیخ بهاءالدین عاملى (953 - 1030) در کتاب «مخلاة» در فصلى آیاتى را آورده که قبلا در زبان عرب براى آنها معادل بوده است ولى از تقابل آیههاى قرآنى با آن کلمات، عظمت قرآن از نظر بلاغت و لطافت مطلب روشن مىگردد ما در این مورد به دو نمونه بسنده مىکنیم:
1. عرب آنگاه که حقیقت آشکار شود و پرده ابهام بالا مىرود به عنوان مثل مىگوید:
«قد وضح الصبح لذی عینین» «صبح براى انسان دو چشمى آشکار گشت».
ولى قرآن در این زمینه مىفرماید:
«الآن حصحص الحق». «اکنون حق آشکار گشت».
2. عرب به هنگام بیان تاثیر مجازات چنین مىگوید:
«القتل انفى للقتل» «قتل مانع از قتلهاى دیگر است».
ولى قرآن در این مورد مىفرماید:
«و لکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب».
«براى شما در قصاص حیات و زندگى است اى صاحبان خرد».
مثلهاى برگرفته از قرآن
همچنین بهاء الدین عاملى در همان کتاب از مثلهایى یاد مىکند که برگرفته از قرآن و در حقیقت قرآن الهامبخش این نوع مثلها بوده است، اینک در این مورد نیز آیاتى را یادآور مىشویم:
قرآن مىگوید:
«...من یعمل سوء یجز به...» (15) . «هرکس عمل بدى انجام دهد، در برابر آن کیفر داده مىشود».
در زبان عرب مىگویند:
«ما تزرع تحسد». «هرچه کشت کیند، آن را درو مىکنید».
2. «...و فیکم سماعون لهم...» (16) . «در میان شما جاسوسانى براى آنها است».
در زبان عرب مىگویند:
«للحیطان آذان»; «دیوارها گوش دارد».
3. «...و ما نقموا الا ان اغناهم الله و رسوله من فضله...» (17) . «عیبى نجستهاند جز این که خدا و پیامبرش از فضل خود، آنها را بىنیاز کرده است».
در زبان عرب مىگویند:
«احذر شر من احسنت الیه»; «از بدى کسى که به او نیکى کردى، بپرهیز».
4 . «...و لایلدوا الا فاجرا کفارا» (18) . «جز نسلى گنهکار و ناسپاس به وجود نمىآورند».
در زبان عرب مىگویند: «لا تلد الحیة الا الحیة» «مار جز مار نمىزاید».
آنچه این محققان درباره این آیات مىگویند، جاى شگفت نیست چه، قرآن پیام الهى است که براى خود ساحل ندارد، همچنان که پیامبر آن را با این جمله توصیف مىکند: «لا تحصى عجائبه و لا تبلى غرائبه» (19) .«شگفتیهاى قرآن پایانپذیر نیست».
امثال نبوى
یادآور شدیم تشبیه معقول به محسوس یکى از ابزار بلاغت و وسیله تعلیم و تربیت است و قرآن مجید نیز در تعقیب همین هدف امثالى را به کار گرفته و حقایقى را در لباس محسوسات بیان کرده است.
پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله که معلم و مبلغ قرآن مىباشد، در سخنان خود به هنگام تعلیم و تربیت از مثلهایى بهره گرفته است و تشبیهات بلیغ و استعارههاى زیبا در کلام او فراوان است.
ولى متاسفانه در گذشته عالمان اسلامى که عنایتى به گردآورى امثال نبوى از خود نشان نداده جز محدث ترمذى در کتاب حدیثى خود بابى تحت عنوان «ابواب الامثال عن رسولاللهصلى الله علیه وآله» گشوده و در آن 14 مثل «یعنى تشبیه» نقل کرده است. و اگر راهى را که ترمذى گشوده دیگران تعقیب مىکردند، گنجینه بزرگى در اختیار امت اسلامى قرار مىدادند.
پس از ترمذى تنها کسى که این راه را تعقیب کرده، جلالالدین سیوطى است که در حدود چهل و دو مثل از امثال نبوى را در کتاب خود «الجامعالصغیر» جاى داده است. درحالى که پیامبر بلیغى که پیوسته در حال خطابه و سخنرانى بوده است، باید بیش از این در سخنان او مثل وجود داشته باشد.
خوشبختانه اخیرا محقق معاصر جناب آقاى محمد غروى به اهمیت موضوع پى برده و با تتبع شایانتقدیر امثال نبوى را در دو جزء طبق حروف ابجد گرد آورده و به نام «الامثال النبویة» منتشر ساخته است.
ما در اینجا نمونهاى از مثلهاى نبوى را یادآور مىشویم که مىتواند پایه بلاغت رسول خداصلى الله علیه وآله را روشن سازد:
1. «مثل الصلوات الخمس کمثل نهر جار عذب على باب احدکم، یغتسل فیه کل یوم خمس مرات، فما یبقى ذلک من الدنس».
«نمازهاى پنجگانه بسان نهر آب شیرین است که از در خانه انسان مىگذرد و هر روز در آن پنجبار خود را شستشو مىدهد در این حالت آلودگى در آن باقى نمىماند».
2. «مثل العالم الذی یعلم الناس الخیر و ینسی نفسه، کمثل السراج یضی للناس و یحرق نفسه».
«مثل دانشمندى که نیکى را به مردم مىآموزد اما خود را فراموش مىکند، بسان چراغى است که اطراف خود را روشن مىکند ولى خود را مىسوزاند».
3. «مثل اهل بیتى کمثل سفینة نوح، من رکبها نجى و من تخلف عنها غرق».
«مثل خاندان من بسان کشتى نوح است، هرکه بر آن سوار شد، نجات یافت و آن کس که از آن عقب ماند، هلاک گشت».
4. «مثل المؤمن کمثل السنبلة، تمیل احیانا و تقوم احیانا».
«مثل مؤمن بسان سنبلى است که در مقابل باد شدید متمایل مىشود، سپس برمىخیزد».
امثال علوى
تاریخ بشر، سخنوران فصیح و بلیغ فراوانى به خود دیده است، اما به تصدیق همگان سخنان امیرمؤمنان و کلمات او براى خود حساب جداگانهاى دارد.
در عظمت زیبایى و حلاوت کلام او همین بس که مىگویند: «دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق». «پایین تر از زیبایى قرآن و بالاتر از سخنان دیگران است».
به خاطر عظمتى که در کلام امام نهفته است، گروهى از محققان به گردآورى سخنان او پرداختهاند حتى عبدالواحد آمدى(متوفاى 505) در کتاب «غرر الحکم و درر الکلم» قریب به دوازده هزار کلمات قصار براى آن حضرت گرد آورده است.
در کلمات امیرمؤمنانعلیه السلام تمثیل و تشبیه به فراوانى دیده مىشود و خوشبختانه محقق معاصر جناب آقاى شیخ محمد غروى در این باره نیز پیشقدم شده و اثر جاودانهاى از خود به یادگار گذاشته است و ما براى اختصار حتى از آوردن نمونه پوزش مىطلبیم.
تا اینجا بحثهاى مقدماتى ما به پایان رسید و از مقاله آینده به تمثیلهاى قرآن به ترتیب سور، مىپردازیم و نخستین تمثیل آن مربوط به منافقان است که در سوره بقره آیههاى 14 و 18 وارد شده است.
پىنوشتها:
1) الاتقان: ج2، ص 1042، نوع 66.
2) المستطرف فى کل فن مستظرف: ج1، ص 27.
3) امثال قرآن.
4) الصورة الفنیة فى المثل القرآنى: 387 - 402.
5) اعراف: 31.
6) کهف: 78.
7) نور: 35.
8) نور: 54.
9) روم: 19.
10) زمر:9.
11) فتح: 10.
12) رحمان: 60.
13) صف: 2.
14) کافرون: 6.
15) نساء: 123.
16) توبه: 47.
17) توبه: 74.
18) نوح: 27.
19) کافى: ج2، ص 599، کتاب فضل القرآن، حدیث 2.
آمارى از امثال قرآن
در گذشته یادآور شدیم که حقیقت مثل این است که سخنى در رابطه با پدیدهاى گفته شود و به مرور زمان در موارد مشابه، از آن بهرهگیرى گردد. و این نوع بهرهگیرى به قدرى مستمر باشد که سخن حالت «ضربالمثل» به خود بگیرد.
گروهى از آیات که حامل پیامهاى حکیمانه یا بیانگر سنتهاى الهى مىباشند، در طول زمان از آنها در کلمات خطیبان و نویسندگان به عنوان شاهد بهرهگیرى شده و به تدریجحالت مثل به خود گرفتهاند. تا آنجا که جامعه اسلامى این نوع آیات را به عنوان مثل در موارد مشابه به کار مىبرد.
جعفر بن محمد شمس معروف به «افضلى»(متوفاى 622) در کتاب خود به نام «الآداب» براى این نوع از آیات بابى گشوده و آیاتى را در این زمینه یادآور شده است، و عبدالرحمان سیوطى(848 - 911) در کتاب «الاتقان» (1) نمونههاى سهگانهاى از این کتاب نقل کرده هر چند در کتاب خود مؤلف، شصت و نه آیه مطرح شده است.
شهاب الدین محمد بن احمد (790 - 850) مؤلف کتاب «المستطرف فى کل فن مستظرف» بیشترین آیاتى را که در کتاب الآداب» وارد شده، آورده است (2) . وى از آیات یادشده در زیر به عنوان مثلهاى جارى در لسان مردم یادآور مىشود:
1 . «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون».
2 . «الآن حصحص الحق».
3 . «قضی الامر الذی فیه تستفتیان».
على اصغر حکمت (1310 - 1396) مؤلف کتاب «امثال قرآن» با تتبع شایان تقدیر از 245 آیه یاد مىکند که به مرور زمان در میان مردم حالت مثلى به خود گرفته است (3) . دکتر محمد حسین صغیر با تتبع فراوان توانسته استبر 495 آیه دستیابد که به مرور زمان در میان مردم عنوان مثل به خود گرفته و همگان از آن بهره مىبرند (4) .
امثال قرآنى بر محور تشبیه و استعاره
همانطورى که در گذشته یادآور شدیم، هدف ما در این مقاله پىگیرى ایننوع آیات نیست که به خاطر اتقان مضمون و بلاغت فزون از حد، حالت مثل به خود گرفته است و پیوسته گویندگان و نویسندگان بر این آیات، مانند دیگر مثلها تکیه مىکنند، بلکه بحث ما در این مقالات مثلهایى است که بر محور تشبیه و استعاره مىچرخد و مسائل غیر محسوس را در قالب محسوس مىریزد. و از این طریق به مقاصد خود از بهترین راه دست مىیابد، ولى براى این که مقاله حاضر خالى از نمونههاى قسم نخست نباشد، به برخى از آیاتى که در طول زمان به خاطر کثرت استعمال حالت مثلى به خود گرفته است، اشاره مىکنیم. و براى احاطه بر این آیات به دو کتاب یادشده در فوق مراجعه فرمایید:
1. «...کلوا و اشربوا و لاتسرفوا....» (5) . «بخورید و بیاشامید ولى اسراف نکنید».
2. «...هذا فراق بینى و بینک...» (6) . «این لحظه جدایى میان من و توست».
3. «...نور على نور...» (7) «نورى استبر فراز نور».
4. «...و ما على الرسول الا البلاغ...» (8) . «بر پیامبر وظیفهاى جز ابلاغ پیام نیست».
5. «یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی...» (9) . «زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون مىآورد».
6. «...هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون...» (10) . «آیا عالمان و غیر عالمان برابر مىباشند؟».
7. «...ید الله فوق ایدیهم...» (11) . «دستخدا بالاى دست آنها است».
8. «هل جزاء الاحسان الا الاحسان» (12) . «پاداش نیکى جز نیکى نیست».
9. «...لم تقولون ما لا تفعلون» (13) . «چرا آنچه را مىگویید به آن عمل نمىکنید؟».
10. «لکم دینکم و لی دین» (14) . «آیین شما براى خودتان و آیین من براى خودم».
این آیات دهگانه نمودار آیات زیادى است که به خاطر عمق و محتوا در کلمات خطیبان و دانشمندان حالت مثل به خود گرفته و در مناسبتهاى مختلف از این آیات به عنوان ضربالمثل بهره مىگیرند.
مثلهاى معادل امثال قرآنى
شیخ بهاءالدین عاملى (953 - 1030) در کتاب «مخلاة» در فصلى آیاتى را آورده که قبلا در زبان عرب براى آنها معادل بوده است ولى از تقابل آیههاى قرآنى با آن کلمات، عظمت قرآن از نظر بلاغت و لطافت مطلب روشن مىگردد ما در این مورد به دو نمونه بسنده مىکنیم:
1. عرب آنگاه که حقیقت آشکار شود و پرده ابهام بالا مىرود به عنوان مثل مىگوید:
«قد وضح الصبح لذی عینین» «صبح براى انسان دو چشمى آشکار گشت».
ولى قرآن در این زمینه مىفرماید:
«الآن حصحص الحق». «اکنون حق آشکار گشت».
2. عرب به هنگام بیان تاثیر مجازات چنین مىگوید:
«القتل انفى للقتل» «قتل مانع از قتلهاى دیگر است».
ولى قرآن در این مورد مىفرماید:
«و لکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب».
«براى شما در قصاص حیات و زندگى است اى صاحبان خرد».
مثلهاى برگرفته از قرآن
همچنین بهاء الدین عاملى در همان کتاب از مثلهایى یاد مىکند که برگرفته از قرآن و در حقیقت قرآن الهامبخش این نوع مثلها بوده است، اینک در این مورد نیز آیاتى را یادآور مىشویم:
قرآن مىگوید:
«...من یعمل سوء یجز به...» (15) . «هرکس عمل بدى انجام دهد، در برابر آن کیفر داده مىشود».
در زبان عرب مىگویند:
«ما تزرع تحسد». «هرچه کشت کیند، آن را درو مىکنید».
2. «...و فیکم سماعون لهم...» (16) . «در میان شما جاسوسانى براى آنها است».
در زبان عرب مىگویند:
«للحیطان آذان»; «دیوارها گوش دارد».
3. «...و ما نقموا الا ان اغناهم الله و رسوله من فضله...» (17) . «عیبى نجستهاند جز این که خدا و پیامبرش از فضل خود، آنها را بىنیاز کرده است».
در زبان عرب مىگویند:
«احذر شر من احسنت الیه»; «از بدى کسى که به او نیکى کردى، بپرهیز».
4 . «...و لایلدوا الا فاجرا کفارا» (18) . «جز نسلى گنهکار و ناسپاس به وجود نمىآورند».
در زبان عرب مىگویند: «لا تلد الحیة الا الحیة» «مار جز مار نمىزاید».
آنچه این محققان درباره این آیات مىگویند، جاى شگفت نیست چه، قرآن پیام الهى است که براى خود ساحل ندارد، همچنان که پیامبر آن را با این جمله توصیف مىکند: «لا تحصى عجائبه و لا تبلى غرائبه» (19) .«شگفتیهاى قرآن پایانپذیر نیست».
امثال نبوى
یادآور شدیم تشبیه معقول به محسوس یکى از ابزار بلاغت و وسیله تعلیم و تربیت است و قرآن مجید نیز در تعقیب همین هدف امثالى را به کار گرفته و حقایقى را در لباس محسوسات بیان کرده است.
پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله که معلم و مبلغ قرآن مىباشد، در سخنان خود به هنگام تعلیم و تربیت از مثلهایى بهره گرفته است و تشبیهات بلیغ و استعارههاى زیبا در کلام او فراوان است.
ولى متاسفانه در گذشته عالمان اسلامى که عنایتى به گردآورى امثال نبوى از خود نشان نداده جز محدث ترمذى در کتاب حدیثى خود بابى تحت عنوان «ابواب الامثال عن رسولاللهصلى الله علیه وآله» گشوده و در آن 14 مثل «یعنى تشبیه» نقل کرده است. و اگر راهى را که ترمذى گشوده دیگران تعقیب مىکردند، گنجینه بزرگى در اختیار امت اسلامى قرار مىدادند.
پس از ترمذى تنها کسى که این راه را تعقیب کرده، جلالالدین سیوطى است که در حدود چهل و دو مثل از امثال نبوى را در کتاب خود «الجامعالصغیر» جاى داده است. درحالى که پیامبر بلیغى که پیوسته در حال خطابه و سخنرانى بوده است، باید بیش از این در سخنان او مثل وجود داشته باشد.
خوشبختانه اخیرا محقق معاصر جناب آقاى محمد غروى به اهمیت موضوع پى برده و با تتبع شایانتقدیر امثال نبوى را در دو جزء طبق حروف ابجد گرد آورده و به نام «الامثال النبویة» منتشر ساخته است.
ما در اینجا نمونهاى از مثلهاى نبوى را یادآور مىشویم که مىتواند پایه بلاغت رسول خداصلى الله علیه وآله را روشن سازد:
1. «مثل الصلوات الخمس کمثل نهر جار عذب على باب احدکم، یغتسل فیه کل یوم خمس مرات، فما یبقى ذلک من الدنس».
«نمازهاى پنجگانه بسان نهر آب شیرین است که از در خانه انسان مىگذرد و هر روز در آن پنجبار خود را شستشو مىدهد در این حالت آلودگى در آن باقى نمىماند».
2. «مثل العالم الذی یعلم الناس الخیر و ینسی نفسه، کمثل السراج یضی للناس و یحرق نفسه».
«مثل دانشمندى که نیکى را به مردم مىآموزد اما خود را فراموش مىکند، بسان چراغى است که اطراف خود را روشن مىکند ولى خود را مىسوزاند».
3. «مثل اهل بیتى کمثل سفینة نوح، من رکبها نجى و من تخلف عنها غرق».
«مثل خاندان من بسان کشتى نوح است، هرکه بر آن سوار شد، نجات یافت و آن کس که از آن عقب ماند، هلاک گشت».
4. «مثل المؤمن کمثل السنبلة، تمیل احیانا و تقوم احیانا».
«مثل مؤمن بسان سنبلى است که در مقابل باد شدید متمایل مىشود، سپس برمىخیزد».
امثال علوى
تاریخ بشر، سخنوران فصیح و بلیغ فراوانى به خود دیده است، اما به تصدیق همگان سخنان امیرمؤمنان و کلمات او براى خود حساب جداگانهاى دارد.
در عظمت زیبایى و حلاوت کلام او همین بس که مىگویند: «دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق». «پایین تر از زیبایى قرآن و بالاتر از سخنان دیگران است».
به خاطر عظمتى که در کلام امام نهفته است، گروهى از محققان به گردآورى سخنان او پرداختهاند حتى عبدالواحد آمدى(متوفاى 505) در کتاب «غرر الحکم و درر الکلم» قریب به دوازده هزار کلمات قصار براى آن حضرت گرد آورده است.
در کلمات امیرمؤمنانعلیه السلام تمثیل و تشبیه به فراوانى دیده مىشود و خوشبختانه محقق معاصر جناب آقاى شیخ محمد غروى در این باره نیز پیشقدم شده و اثر جاودانهاى از خود به یادگار گذاشته است و ما براى اختصار حتى از آوردن نمونه پوزش مىطلبیم.
تا اینجا بحثهاى مقدماتى ما به پایان رسید و از مقاله آینده به تمثیلهاى قرآن به ترتیب سور، مىپردازیم و نخستین تمثیل آن مربوط به منافقان است که در سوره بقره آیههاى 14 و 18 وارد شده است.
پىنوشتها:
1) الاتقان: ج2، ص 1042، نوع 66.
2) المستطرف فى کل فن مستظرف: ج1، ص 27.
3) امثال قرآن.
4) الصورة الفنیة فى المثل القرآنى: 387 - 402.
5) اعراف: 31.
6) کهف: 78.
7) نور: 35.
8) نور: 54.
9) روم: 19.
10) زمر:9.
11) فتح: 10.
12) رحمان: 60.
13) صف: 2.
14) کافرون: 6.
15) نساء: 123.
16) توبه: 47.
17) توبه: 74.
18) نوح: 27.
19) کافى: ج2، ص 599، کتاب فضل القرآن، حدیث 2.